Telegram Web Link
ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد؛ مانندِ دُلفین جَست می‌زند و پیدا می‌شود و نهان می‌شود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.

هزاران هزار صدا در خرابه‌هایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابه‌هایِ دیگر نیز پیچیده‌ است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان می‌آیند و می‌روند، غولان می‌آیند و می‌روند، دوالپایان پاورچین پاورچین می‌گذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، می‌ماند.
محمد‌علی اسلامی ندوشن
برگرفته از فصلنامهٔ هستی، تابستانِ ۱۳۷۲ خورشیدی، صص ۱۸۴–۱۸۳

#ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد.
هزاران هزار صدا در خرابه‌هایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابه‌هایِ دیگر نیز پیچیده‌ است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان می‌آیند و می‌روند، غولان می‌آیند و می‌روند، دوالپایان پاورچین پاورچین می‌گذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، می‌مانَد.
محمد‌علی اسلامی ندوشن

#ایران
سِرّ برجای ماندن ایران چیست؟
[یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران]


◾️ایران، از سه هزار سال پیش بدین‌سو هیچ زمان نبوده است که در صحنهٔ تاریخ جهان حاضر نباشد. یک ملّت چقدر می‌تواند پست و بلند و افت و خیز و رنج و آزمون داشته باشد، و باز بماند؟
از نفَس بیفتد، ولی از پا نیفتد؟ چون به حکم جغرافیا در قلب حوادث جهان بوده، از چهار سو فشار بر او وارد می‌شده، با این‌حال، از میدان به در نمی‌رفته.

از کاخ آپادانا تا خانهٔ گِلی حافظ در شیراز، فاصلهٔ چندانی نیست؛ زمانی مُلکِ مرئی را در زیر سیطرهٔ خود داشته، زمانی مُلکِ معنی را.

یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران است و آن سرّ بر جای ماندن اوست. چگونه بوده که وقتی همهٔ درها به رویَش بسته می‌نموده است، باز دریچهٔ نامنتظری باز می‌شده که او بتواند خود را از طریق آن برهاند؟ چنین می‌نماید که هرگاه لازم می‌شده، او ادامهٔ حیات ایرانیَش را به بهای گرانی می‌خریده.

این بها، «شکیبائی در مصائب» بوده است.

بدینگونه، آنچه را که «مشی ایران» می‌توان خواند، به نیروی نو شدن و «باز آفرینی بر حسب مقتضیّات» تضمین می‌گردیده.
منظورم از «باز‌آفرینی بر حسب مقتضیّات» آن است که اقتضای اوضاع و احوال جدیدی که عارض گردیده، پاس داشته شود، بی‌آنکه اصلِ «مشی» تغییر یابد.
[اصل مشی ایرانی ماندن]
ظواهر تغییر می‌کرد، ولی او آن را مهم نمی‌دانست، پس از چندی و پس از یک انحنای مختصر، باز همان مسیر پیشین در پیش گرفته می‌شد.
سرباز ایران؛ زنده‌یاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
سخن‌ها را بشنویم، صص ۴۶-۴۵
#ایران
2025/06/27 23:13:46
Back to Top
HTML Embed Code: