آدم روز آدم شب
یکی از کارهایی که با همسفرانم در «کتابران» انجام دادیم مقایسهی خودِ روزمان با خودِ شبمان بود. چندی پیش در این رابطه نوشته بود (+). این متن نمونهییست که برای روش شدن بحث آوردم:
آدم صبح:
امیدوار است. پریشان است. شاد است. احساس توانایی میکند. تشنهو حریص و ذلیل قهوه است. نگران بهخاکرفتن وقت است. پشیمان از پُرخابی و دیربیداریست. به پروژههایش فکر میکند. برای پرهیز از موبایل نقشه میکشد. حس میکند امروز از پس کارهای عقبافتادهاش برمیآید. به تغییری بزرگ در زندگیاش میاندیشد. پُر از میل است. نسبت به آینده خوشبین است. از مرگ نمیترسد.
آدم شب:
خسته است. میلش فروکشیده. احساس تنهایی میکند. حس میکند دچار بغضی مزمن است. از اینکه زیاد غذا خورده پشیمان است. احساس رخوتی خوشایند تمام تنش را گرفته است. در حیرت است که روز چه زود ته کشیده. از زندگی تکراری بیزار است. نگران آیندهی شغلش است. حس میکند دیگر تحمل همکارانش را ندارد. خودش را به خاطر ورزش نکردن سرزنش میکند. امیدی به تحقق آرزوهایش ندارد. از پرسههای بیهوده در اینستاگرام و دنبال کردن اخبار روز پشیمان است.
اما اصل حرف:
بیایید قصهیی بنویسیم با دو شخصیت.
هر دو شخصیت یک نفر باشد، یعنی خودمان.
یکی نمایندهی نسخهی روز ما، یکی هم نمایندهی نسخهی شب.
ببینیم آیا میتوانیم دیالوگ این دو شخصیت را تجربهیی در خودشناسی تبدیل کنیم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
یکی از کارهایی که با همسفرانم در «کتابران» انجام دادیم مقایسهی خودِ روزمان با خودِ شبمان بود. چندی پیش در این رابطه نوشته بود (+). این متن نمونهییست که برای روش شدن بحث آوردم:
آدم صبح:
امیدوار است. پریشان است. شاد است. احساس توانایی میکند. تشنهو حریص و ذلیل قهوه است. نگران بهخاکرفتن وقت است. پشیمان از پُرخابی و دیربیداریست. به پروژههایش فکر میکند. برای پرهیز از موبایل نقشه میکشد. حس میکند امروز از پس کارهای عقبافتادهاش برمیآید. به تغییری بزرگ در زندگیاش میاندیشد. پُر از میل است. نسبت به آینده خوشبین است. از مرگ نمیترسد.
آدم شب:
خسته است. میلش فروکشیده. احساس تنهایی میکند. حس میکند دچار بغضی مزمن است. از اینکه زیاد غذا خورده پشیمان است. احساس رخوتی خوشایند تمام تنش را گرفته است. در حیرت است که روز چه زود ته کشیده. از زندگی تکراری بیزار است. نگران آیندهی شغلش است. حس میکند دیگر تحمل همکارانش را ندارد. خودش را به خاطر ورزش نکردن سرزنش میکند. امیدی به تحقق آرزوهایش ندارد. از پرسههای بیهوده در اینستاگرام و دنبال کردن اخبار روز پشیمان است.
اما اصل حرف:
بیایید قصهیی بنویسیم با دو شخصیت.
هر دو شخصیت یک نفر باشد، یعنی خودمان.
یکی نمایندهی نسخهی روز ما، یکی هم نمایندهی نسخهی شب.
ببینیم آیا میتوانیم دیالوگ این دو شخصیت را تجربهیی در خودشناسی تبدیل کنیم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
چرخهی سرخوردگی
بپندار که توی هر کسی دستِ کم دو تا آدم هست. مثلن آدم شب و آدم روز.
آغاز مصیبت.
آدم شب برای آدم روز تصمیم میگیرد، آدم روز زیرش میزاید.
شب-داخلی
شخصیت روی کاناپه ولو شده و خسته از پرسهی بیهوده در اینستاگرام تصمیم میگیرد از فردا روز…
بپندار که توی هر کسی دستِ کم دو تا آدم هست. مثلن آدم شب و آدم روز.
آغاز مصیبت.
آدم شب برای آدم روز تصمیم میگیرد، آدم روز زیرش میزاید.
شب-داخلی
شخصیت روی کاناپه ولو شده و خسته از پرسهی بیهوده در اینستاگرام تصمیم میگیرد از فردا روز…
❤39👌18👏6🔥5👍3✍1🤝1
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤16
میان نوشتن و زندگی و ذهن، فاصلهای نیست.»
-ناتالی گلدبرگ، تا میتوانی بنویس، ترجمۀ گیتی خوشدل
دوشنبه ۱۹ خرداد
هر روز یک ساعت مینویسیم، آزاد و رها،
سپس در اینجا به هم گزارش میدهیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤18✍2🔥2👍1
همکناری نامأنوس جملات
نخستین بندِ داستان «جانِ غریب»* را ببینید:
«خلوتترین حالتِ خیابان، بیرهگذرترین امکانِ کوچه و آرامترین وضع بازار و محله، لابد سحرگاه روز سیزدهبدر است. سپیدهدم غریبی دارد سیزدهمین روز سال. شروعی است برای تمام کردن، برای از سر گذراندن، برای بِه دَر کردن. فرق دارد.»
سخنم دربارهی واپسین جمله است، همان دو کلمهی ساده: «فرق دارد.»
انگار از جنس جملات پیشین نیست. در همان مسیر است اما «فرق دارد». همکناریاش با جملههای قبلی نامأنوس است. و همین متن تا سطح شعروارهیی ظریف بالا میبرد.
هیچ ساختمانی به تنهایی نمیتواند شهری زیبا بسازد. ساختمانها در همسایگی هم جلوه مییابند (یا جلوه میبازند).
هر جمله از متن را هم اگر یک ساختمان فرض کنیم، در مییابیم که زیبایی آن تنها در تناسب با سایر جملات شهرِ متن نمایان میشود.
شاهین کلانتری
*ملاحت نیکی، نشر بان
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
نخستین بندِ داستان «جانِ غریب»* را ببینید:
«خلوتترین حالتِ خیابان، بیرهگذرترین امکانِ کوچه و آرامترین وضع بازار و محله، لابد سحرگاه روز سیزدهبدر است. سپیدهدم غریبی دارد سیزدهمین روز سال. شروعی است برای تمام کردن، برای از سر گذراندن، برای بِه دَر کردن. فرق دارد.»
سخنم دربارهی واپسین جمله است، همان دو کلمهی ساده: «فرق دارد.»
انگار از جنس جملات پیشین نیست. در همان مسیر است اما «فرق دارد». همکناریاش با جملههای قبلی نامأنوس است. و همین متن تا سطح شعروارهیی ظریف بالا میبرد.
هیچ ساختمانی به تنهایی نمیتواند شهری زیبا بسازد. ساختمانها در همسایگی هم جلوه مییابند (یا جلوه میبازند).
هر جمله از متن را هم اگر یک ساختمان فرض کنیم، در مییابیم که زیبایی آن تنها در تناسب با سایر جملات شهرِ متن نمایان میشود.
شاهین کلانتری
*ملاحت نیکی، نشر بان
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤29👌14
سلام من که خرابم، رسان به آبادی»
-نوذر پرنگ
سهشنبه ۲۰ خرداد
هر روز یک ساعت مینویسیم، آزاد و رها،
سپس در اینجا به هم گزارش میدهیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤21🥰1
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤18👌2🙏1
استعارههای رغبتزا
از وسوسههام یکی هم گردآوری تشبیهها و استعارههاییست که مرا به انجام کاری برانگیختهاند. یک نمونهاش این:
«به قول یکی از بزرگان، بیدل شاعری است که توانسته با آثار خود قارهی جدیدی را در عرصه و گسترهی زبان فارسی کشف کند. (او کریستف کلمب دنیای جدید زبان فارسی است.) اما گرفتن ویزای ورود به پایتخت آن که همان حیطهی منطق شاعران و ساحت اندیشه و تفکر بیدل است، مستلزم چندی اقامت و انس و الفت گرفتن با زبان شاعر و گشت و گذار در آثار او است.»*
یک قفسهی کتابخانهام از آن بیدل است و بیدلشناسان، اما قدردان این استعارهام، چون نمیگذارد قفسهی بیدل چندان خاک بخورد.
پینوشت:
آخیش. سرانجام گردآوری استعارههای رغبتزا را هم با این فرسته آغازیدم. خوبی ستون «تردیدار» در این است که هُلم میدهد تا ایدههام کپک نزند.
شاهین کلانتری
*نعمتالله سعیدی، عفریته و افلاطون، ۲۱۱
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
از وسوسههام یکی هم گردآوری تشبیهها و استعارههاییست که مرا به انجام کاری برانگیختهاند. یک نمونهاش این:
«به قول یکی از بزرگان، بیدل شاعری است که توانسته با آثار خود قارهی جدیدی را در عرصه و گسترهی زبان فارسی کشف کند. (او کریستف کلمب دنیای جدید زبان فارسی است.) اما گرفتن ویزای ورود به پایتخت آن که همان حیطهی منطق شاعران و ساحت اندیشه و تفکر بیدل است، مستلزم چندی اقامت و انس و الفت گرفتن با زبان شاعر و گشت و گذار در آثار او است.»*
یک قفسهی کتابخانهام از آن بیدل است و بیدلشناسان، اما قدردان این استعارهام، چون نمیگذارد قفسهی بیدل چندان خاک بخورد.
پینوشت:
آخیش. سرانجام گردآوری استعارههای رغبتزا را هم با این فرسته آغازیدم. خوبی ستون «تردیدار» در این است که هُلم میدهد تا ایدههام کپک نزند.
شاهین کلانتری
*نعمتالله سعیدی، عفریته و افلاطون، ۲۱۱
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤31❤🔥5✍2👏2
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
https://www.tg-me.com/shahinkalantari/11735
https://www.tg-me.com/shahinkalantari/11696
https://www.tg-me.com/shahinkalantari/11741
https://www.tg-me.com/shahinkalantari/11881
https://www.tg-me.com/behnevisa
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤21👍3
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤15🙏2
-یداله رویایی، دفترهای شسته
چهارشنبه ۲۱ خرداد
هر روز یک ساعت مینویسیم، آزاد و رها،
سپس در اینجا به هم گزارش میدهیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤17👌2
عاشقانههای سرگشاده
به شوق نوشتن از تجربهی عشق آمدم سوی نوشتن. و عاشق نوشتن شدم. دیدم حالا که معشوق نوشتن است چرا ننویسم از عشق نوشتن؟ اگر میبینی اینهمه از نوشتن مینویسم و نوشتههایم سرشار از شوق نویسندگیست بدان که هر نوشتهام نامهی عاشقانهییست خطاب به نوشتن. حتا همین متن. تو نامههای سرگشادهی عاشقی را میخانی که همهی وجودش را واژهواژه کرده ریخته تو شومینهی نوشتن. در این خودسوزی اما «سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم*».
شاهین کلانتری
*فروغ فرخزاد، تولدی دیگر
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
به شوق نوشتن از تجربهی عشق آمدم سوی نوشتن. و عاشق نوشتن شدم. دیدم حالا که معشوق نوشتن است چرا ننویسم از عشق نوشتن؟ اگر میبینی اینهمه از نوشتن مینویسم و نوشتههایم سرشار از شوق نویسندگیست بدان که هر نوشتهام نامهی عاشقانهییست خطاب به نوشتن. حتا همین متن. تو نامههای سرگشادهی عاشقی را میخانی که همهی وجودش را واژهواژه کرده ریخته تو شومینهی نوشتن. در این خودسوزی اما «سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم*».
شاهین کلانتری
*فروغ فرخزاد، تولدی دیگر
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤57👏11❤🔥4🔥3👌3
-بهمن محصص
پنجشنبه ۲۲ خرداد
هر روز یک ساعت مینویسیم، آزاد و رها،
سپس در اینجا به هم گزارش میدهیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤12❤🔥5👍2
همسرنوشت واژهها
#کلمات_هفته عنوان بخشی از ستون #تردیدار است که هفتهیی یک بار هوا میشود؛ برگزیدهیی از واژههاییست که اینسووآنسو دیدهام و پسندیدهام، همراه با شاهد مثال. با هدف تشویق به تمرین کلمهبرداری (تمرین مؤثری برای گسترش دایرهی واژگان که آدابش را میتوانید در اینجا بخانید.).
😊 فهرست هفته:
زودجو
«کودکان خوشباورند، زودجوی و تندیابند.»
-محمدرضا آژیر، آهنگ گامها
همسرنوشت
«همسرنوشت تاکهای بعد کولاک و ویرانتر از آنی که آوارش فرو ریزد»
-مهتاب ساحل، چهل شعر همزخم، ص۴۶
همهنگام
«در درام بارکر، موقعیت فاجعهبار به مثابهی تکانهای شکننده و همهنگامْ رهاننده عمل میکند که در کشاکش آن، لایههایی که در روانِ ناخودآگاه و نیمهخودآگاهِ فرد رسوب کردهاند دیگر بار به سطح میآیند، و فرد با واکنشها و راههایی که میگزیند خود را تعریف کرده و به خود شکل میدهد.»
-علیرضا فخرکننده، ترحم در تاریخ، ص۱۱۸
درنگگاه
«میان عامل-معمول و سوژه-ابژه، فاصلهیی هست که درنگگاهِ هشیاری است.»
-فرزاد گلی، هیچ اینجا میهیچد، ص۲۹
غنچهخند
«غنچهخند جان ما با آب رخسار شما صحبت صبح و صبوحی دارد امشب ساقیا»
-نوذر پرنگ، مجموعهی شعرها، ص۱۹
شبواره
«من از فصل شگرف زخم و آتش! باب حیرت! سطر تنهایی! بلابیغولهی دهشت! من از شبوارهی صد چاک میآیم»
-صدرا ذولریاستین شیرازی، همصدا با ساز باران، ص۵۰
پاسفتی
«ابلاغیه. احضاریه. اخطاریه. میباید پدر برای گفتنِ چرای افزونیِ بهرهگیریِ خانهمان میرفت. مرا هم برای پاسِفتیِ گفتههایش بُرد.»
-علی دارمیزاده، …وَ من وَ… ، ص۷
✔️ کدامیک از کلمات بالا را بیشتر میپسندید؟
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
#کلمات_هفته عنوان بخشی از ستون #تردیدار است که هفتهیی یک بار هوا میشود؛ برگزیدهیی از واژههاییست که اینسووآنسو دیدهام و پسندیدهام، همراه با شاهد مثال. با هدف تشویق به تمرین کلمهبرداری (تمرین مؤثری برای گسترش دایرهی واژگان که آدابش را میتوانید در اینجا بخانید.).
زودجو
«کودکان خوشباورند، زودجوی و تندیابند.»
-محمدرضا آژیر، آهنگ گامها
همسرنوشت
«همسرنوشت تاکهای بعد کولاک و ویرانتر از آنی که آوارش فرو ریزد»
-مهتاب ساحل، چهل شعر همزخم، ص۴۶
همهنگام
«در درام بارکر، موقعیت فاجعهبار به مثابهی تکانهای شکننده و همهنگامْ رهاننده عمل میکند که در کشاکش آن، لایههایی که در روانِ ناخودآگاه و نیمهخودآگاهِ فرد رسوب کردهاند دیگر بار به سطح میآیند، و فرد با واکنشها و راههایی که میگزیند خود را تعریف کرده و به خود شکل میدهد.»
-علیرضا فخرکننده، ترحم در تاریخ، ص۱۱۸
درنگگاه
«میان عامل-معمول و سوژه-ابژه، فاصلهیی هست که درنگگاهِ هشیاری است.»
-فرزاد گلی، هیچ اینجا میهیچد، ص۲۹
غنچهخند
«غنچهخند جان ما با آب رخسار شما صحبت صبح و صبوحی دارد امشب ساقیا»
-نوذر پرنگ، مجموعهی شعرها، ص۱۹
شبواره
«من از فصل شگرف زخم و آتش! باب حیرت! سطر تنهایی! بلابیغولهی دهشت! من از شبوارهی صد چاک میآیم»
-صدرا ذولریاستین شیرازی، همصدا با ساز باران، ص۵۰
پاسفتی
«ابلاغیه. احضاریه. اخطاریه. میباید پدر برای گفتنِ چرای افزونیِ بهرهگیریِ خانهمان میرفت. مرا هم برای پاسِفتیِ گفتههایش بُرد.»
-علی دارمیزاده، …وَ من وَ… ، ص۷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
❄️ آداب کلمهبرداری
@shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
@shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
❤18👌2🔥1
بیدار شدم، انسان را دیدم... دنبال عشق میگشت.»
-اُزدمیر آصف، بعد از شعر چه میشود؟، ص۱۳۵
جمعه ۲۳ خرداد
هر روز یک ساعت مینویسیم، آزاد و رها،
سپس در اینجا به هم گزارش میدهیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤31👍3👌1
برنامهی هفتگی: با تمرکز بر ۷ تمرین برای تنوع بخشیدن به یادداشتهای روزانه
1️⃣ شنبه:
در قالب مصاحبه بنویسیم: گفتوگویی میان دو سوی مختلف خودمان. بگذاریم این «من» و آن «من» با هم جدل کنند، ایده بورزند و مهمل بگویند حتا.
2️⃣ یکشنبه:
پیش از آغاز نوشتن کمی پرسه بزنیم در لغتنامه. سی-چهل تا کلمه را بدون نظم و ترتیب خاصی برگزینیم و در یادداشمان از آنها بهره بجوییم. حتا نوشتن جفنگترین جملات هم سودمند است و دایرهی لغاتمان را میگسترد.
3️⃣ دوشنبه:
با زاویهدید سوم شخص بنویسم؛ پنداری کسی از بیرون به زندگی ما مینگرد.
4️⃣ سهشنبه:
چند پاره از رخدادهای روزمان را مانند فیلمنامه توصیف کنیم؛ یعنی توصیف صحنه انگار که بناست فیلمی از روی آن ساخته شود.
5️⃣ چهارشنبه:
همهی جملهها را به کوتاهترین شکل ممکن بنویسیم. هر جمله با حداکثر ۴ کلمه.
6️⃣ پنجشنبه:
جملههای بسیار طولانی بنویسیم. چالش جالبیست اگر بکوشیم کل یادداشتمان را در قالب یک جملهی بسیار بلند بنویسیم. اینجاست جادوی شاعرانهی «و» را درمییابیم.
7️⃣ جمعه:
هر چه از شنبه تا پنجشنبه نوشتهایم تحلیل کنیم. ببینیم با تمرینِ کدام روز بیشتر ارتباط برقرار کردهایم. بکوشیم نیک و بدِ هر شیوه را با جزییات بنویسیم و برنامهی متفاوتی برای هفتههای بریزیم.
🍓 در فرستههای بعدی کانال برای هر یک از ایدهها نمونهیی ارائه میکنم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
در قالب مصاحبه بنویسیم: گفتوگویی میان دو سوی مختلف خودمان. بگذاریم این «من» و آن «من» با هم جدل کنند، ایده بورزند و مهمل بگویند حتا.
پیش از آغاز نوشتن کمی پرسه بزنیم در لغتنامه. سی-چهل تا کلمه را بدون نظم و ترتیب خاصی برگزینیم و در یادداشمان از آنها بهره بجوییم. حتا نوشتن جفنگترین جملات هم سودمند است و دایرهی لغاتمان را میگسترد.
با زاویهدید سوم شخص بنویسم؛ پنداری کسی از بیرون به زندگی ما مینگرد.
چند پاره از رخدادهای روزمان را مانند فیلمنامه توصیف کنیم؛ یعنی توصیف صحنه انگار که بناست فیلمی از روی آن ساخته شود.
همهی جملهها را به کوتاهترین شکل ممکن بنویسیم. هر جمله با حداکثر ۴ کلمه.
جملههای بسیار طولانی بنویسیم. چالش جالبیست اگر بکوشیم کل یادداشتمان را در قالب یک جملهی بسیار بلند بنویسیم. اینجاست جادوی شاعرانهی «و» را درمییابیم.
هر چه از شنبه تا پنجشنبه نوشتهایم تحلیل کنیم. ببینیم با تمرینِ کدام روز بیشتر ارتباط برقرار کردهایم. بکوشیم نیک و بدِ هر شیوه را با جزییات بنویسیم و برنامهی متفاوتی برای هفتههای بریزیم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤56👏9👍5🔥1🙏1
-میهن بهرامی، از مقدمهی مجموعه داستان «حیوان»
شنبه ۲۴ خرداد
هر روز یک ساعت مینویسیم، آزاد و رها،
سپس در اینجا به هم گزارش میدهیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤27❤🔥4👍2👏1