Telegram Web Link
«بيدارى»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
"شدن" یک میل است
"بودن" آن چیزی است که هست

"شدن" چیزی شبیه دودِ پیرامون آتش است
پس بگذار دود پراکنده شود تا شعله در عظمت تمام خویش زبانه بکشد.

#اشو
@shekohobidariroh
از هر فرصتی برای جشن و رقص و شادی استفاده کنیم خصوصا حالا که این سیاه‌دلان غم‌پرست ما را از شادی منع می‌کنند.

جشن چهارشنبه‌سوری مبارک
🔥💃🍻🕺🔥
اگر می‌خواهی چیزی بگویی، آن را بگو که قابل گفتن نیست. آن غیرقابل‌بیان را بیان کن.

گفتن چیزی که قابل بیان هست چه فایده دارد؟ ـــ همه آن را می‌دانند، هر کسی آن را می‌شناسد. اگر واقعاً می‌خواهی چیزی را بیان کنی، آن غیرقابل‌بیان را بگو.

می‌پرسی راهش چیست که غیرقابل‌بیان را بیان کنی؟
کلمات بسیار باریک و محدود هستند. این فقط می‌تواند توسط وجود و حضور تو بیان شود ـــ در راه‌رفتنت، در نشستنت، در چشمانت، در حرکاتت، در لمس‌کردنت، در مهرورزیدنت، در عشقت. این فقط با آنچه که هستی می‌تواند بیان شود.

#اشو
📚«آموزش فراسو»
@shekohobidariroh
اگر می‌خواهی چیزی بگویی، آن را بگو که قابل گفتن نیست. آن غیرقابل‌بیان را بیان کن.

گفتن چیزی که قابل بیان هست چه فایده دارد؟ ـــ همه آن را می‌دانند، هر کسی آن را می‌شناسد. اگر واقعاً می‌خواهی چیزی را بیان کنی، آن غیرقابل‌بیان را بگو.

می‌پرسی راهش چیست که غیرقابل‌بیان را بیان کنی؟
کلمات بسیار باریک و محدود هستند. این فقط توسط وجود و حضور تو می‌تواند بیان شود ـــ در راه‌رفتنت، در نشستنت، در چشمانت، در حرکاتت، در لمس‌کردنت، در مهرورزیدنت، در عشقت. این فقط با آنچه که هستی می‌تواند بیان شود.

بودا حرف می‌زند، ولی این خیلی اهمیت ندارد. مهم‌تر، وجودش است که حضور کامل دارد. او فقط توسط سخنانش به شما اجازه می‌دهد که با او باشید. این سخنان فقط برای ترغیب‌کردنِ شماست. زیرا برای شما ماندن در سکوت با یک فرد بیدار دشوار است. او باید سخن بگوید، زیرا اگر صحبت کند شما احساس می‌کنید که همه‌چیز خوب است و می‌توانید بشنوید. اگر او سخن نگوید شما چطور خواهید شنید؟ شما نمی‌دانید چگونه گوش بدهید و توجه کنید وقتی هیچکس صحبت نمی‌کند! شما نمی‌دانید چگونه به چیزی گوش بدهید که نمی‌تواند بیان شود.

ولی رفته‌رفته، با زندگی در اطراف یک مرشد، یک بودا، یک مسیح، کم‌کم شروع می‌کنید به حک‌کردن روح او در خود. و رفته‌رفته، برخلاف اراده‌تان، لحظاتی از آسودگی را تجربه خواهید کرد؛ و نه‌تنها آنچه او می‌گوید وارد قلبتان می‌شود، بلکه آنچه که او هست نیز در شما نفوذ خواهد کرد.

و همراه با او تمامی ابعاد آن واقعه که می‌گوید نیز برایتان گشوده خواهد شد. این معنی ساتسانگ است ــــ بودن در حضور مرشد.


#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۲/۴
مترجم: ‌م.خاتمی / پاییز ۱۴۰۲
ویرایش در کانال توسط داوید
@shekohobidariroh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوروز بمانید که ایام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید


آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می‌آورد از چلچله پیغام، شمایید

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده آرام شمایید

خورشید گر از بام فلک عشق فشاند
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره جمشید و جم و جام شمایید

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه بهرام و گل اندام شمایید

هم آینه مهر و هم آتشکده عشق
هم صاعقه خشم بهنگام شمایید

امروز اگر می‌چمد ابلیس، غمی نیست
در فن کمین حوصله دام شمایید

گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه خاموش زمان، گام شمایید

ایام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایام شمایید

#مولانا
@shekohobidariroh
درود به شما همراهان گرامی 🙏
سال جدید رو شادباش میگم خدمتتون 🌺🎉

هرچند که به لحاظ قوانین روحی و کیهانی، همه‌چیز خوب و خیر است و هیچ اشتباهی در شرایط و پیشامدهای روزگار وجود نداره. هرچند که هر اتفاقی که می‌افتد ما را به سمت آگاهی فردی و آگاهیِ جمعیِ بیشتر سوق می‌دهد. ولی امیدوارم سال جدید، سال پایان این حکومت یا حداقل سال آغاز پایان این حکومت شرور و جنگ‌طلبِ دینی باشه؛ که این آرزوی هر ایرانی است، آرزوی هر انسان آزاده است.
ایران، جغرافیایی که ۴۶ سال در آن زندگی حرام است. با آرزوی عشق و نور و شادی برای این سرزمین.🙏

#داوید
اشوی عزیز! پیام شما در این روزهای سال جدید، برای بشریت چیست؟

پاسخ:
پیام من ساده است. پیام من، «انسانی جدید» است.

مفهوم قدیمی انسانیت، دوگانگی داشت:
مادی‌گرا / روحانی،
اخلاقی / غیراخلاقی،
قدیس / گناهکار.

و این «دوگانگی» همه را دچار شکاف شخصیتی کرده بود.

گذشته‌ی بشر چیزی جز بیماری نبوده است. در سه هزار سال گذشته، پنج هزار جنگ روی زمین رخ داده است. و این دیوانگی محض است، باور نکردنی است. احمقانه و غیر انسانی است.

زمانی که انسان را دو بخش می‌کنی، غم و بدبختی را در وجودش خلق می‌کنی. و در این حالت او نمی‌تواند سالم باشد؛ شخصیتی تفکیک شده که بخشِ انکار شده‌اش درصدد انتقام است.

و برای این انتقام‌گیری، راه‌های زیادی پیدا می‌شود. وجود تو میدان جنگ می‌شود. و این است گذشته‌ی بشر.

در گذشته ما نمی‌توانستیم انسانی واقعی خلق کنیم، بلکه فقط شبه‌انسان تولید می‌کردیم. شبه‌انسان کسی است که شبیه انسان است ولی بدون ویژگی‌های انسانی. کسی که فرصت شکوفاییِ کل وجودش را نداشته. وجود او نیمه‌هایی مجزا دارد، و به همین خاطر همیشه عصبانی و متشنج است.

انسان جدید، شخصیتی دوگانه نخواهد داشت. او زمینی‌-ملکوتی خواهد بود؛ این‌جهانی و آن‌جهانی. او کل وجودش را خواهد پذیرفت بی‌ هیچ تقسیم‌بندی و تفکیکی.

من رهایی را آموزش می‌دهم.
دیگر وقت آن رسیده که انسان همه‌ی زنجیرها را باز کند و رها باشد. انسان باید مستقل باشد با فردیتی مستقل. او باید عصیانگر باشد.

نگرش من به انسان جدید این است که او، زوربا (نماد زمینی) و بودا (نماد ملکوتی) را یکجا در وجودش خواهد داشت؛ یعنی هم از جسم لذت خواهد برد، هم از روح.


همه‌ی مذاهب شکست خورده‌اند، چون تاکیدشان فقط بر دنیای پس از مرگ بود.... و تو نمی‌توانی از این دنیا چشم بپوشی و انکارش کنی. انکار این دنیا یعنی انکار ریشه‌های وجودی خودت.

علم هم شکست‌خورده محسوب می‌شود، چون علم هم، آن دنیا را انکار می‌کرد؛ عالم درون را انکار می‌کرد.

شرق از دست مذهب کلافه شده است و غرب از دست علم.

اکنون ما به بشری جدید نیاز داریم که علم و دیانت را در کنار هم داشته باشد.


#اشو
📖«زوربای بودایی»
مترجم: مسیحا برزگر
@shekohobidariroh
سخنرانی هشتم سپتامبر ۱۹۷۶

«آموزش دیدن در انضباطی که فراسوی انضباط است.»

بودا می‌گوید انضباطی وجود دارد که یک انضباط نیست.

معمولاً ما در مورد انضباط اینطور فکر می‌کنیم که گویی فرد دیگری سعی دارد ما را منضبط سازد. انضباط یک معنای ضمنی زشت دارد ـــ گویی که تحت نظارت هستی که درست رفتار کنی، گویی که فقط باید اطاعت کنی. در این حالت، آن مرکز که تو را منضبط می‌کند در خارج از تو قرار گرفته.

بودا می‌گوید این انضباط نیست، این تسلیم‌شدن به بردگی است. آزاد باشید: هیچ نیازی نیست که توسط منبعی خارج از خود منضبط شوید. فقط مسئول کارهایتان بشوید، تا هر کاری که انجام می‌دهید آن را با نظم خاصی انجام دهید؛ یک ترتیب مشخص در آن باشد؛ تا وجودتان یک آشفتگی و پریشانی نباشد.

پس دو نوع انضباط وجود دارد: یکی آن است که از بیرون به شما تحمیل شده. این کاری است که سیاستمداران انجام می‌دهند؛ کشیشان و والدین پیوسته انجامش می‌دهند. و دوم آن انضباطی است که می‌تواند در درون شما برانگیخته شود ـــ این فقط توسط مرشدان می‌تواند انجام شود. البته آنان هیچ انضباطی را بر شما تحمیل نمی‌کنند، بلکه فقط شما را بیشتر هشیار می‌سازند تا بتوانید انضباط خاص خودتان را پیدا کنید.

مردم نزد من می‌آیند و می‌پرسند: “چرا شما به ما انضباط خاصی نمی‌دهید؟ که چه بخوریم و چه نخوریم! چه وقت به خواب برویم و چه وقت از خواب بیدار شویم!” من چنین انضباط‌هایی به شما نمی‌دهم، زیرا هر انضباطی که از بیرون بیاید، مخرّب است.

من فقط یک انضباط به شما می‌دهم ـــ آنچه که بودا آن را انضباط فراسو، انضباط ماورایی می‌خواند. من فقط یک انضباط به شما می‌دهم و آن هشیاربودن است.

اگر هشیار باشید در ساعت درست از خواب بیدار می‌شوید. وقتی بدن استراحت کرده باشد از خواب بیدار می‌شوید. وقتی هشیار باشید فقط خوراک‌هایی را می‌خورید که مورد نیاز بدنتان هستند؛ چیزهایی را می‌خورید که برای شما کمترین ضرر را داشته باشند؛ چیزهایی را می‌خورید که اساسشان خشونت نباشد.

هشیاری عامل تعیین‌کننده‌ی رفتار و اعمال شما خواهد بود. وگرنه به شما تحمیل می‌شود که اطاعت کنید، ولی در عمق وجودتان یک فرد بی‌نظم و سرکش باقی خواهید ماند.

* داستانی از جنگ جهانی دوم شنیده‌ام:
یک گروهبان و یک سرباز وظیفه برای لگدزدن به یک سرهنگ در یک دادگاه نظامی محاکمه می‌شدند. وقتی افسر قاضی دلیل این کار را پرسید، گروهبان گفت “خب قربان، سرهنگ از سر پیچ می‌آمد و چکمه‌های اسب‌سواری خود را پوشیده بود و من از ورزشگاه می‌آمدم با یک دم‌پایی روباز. و سر پیچ که رسیدم سرهنگ با چکمه‌هایش پایم را لگد کرد. من ترسیده بودم و درد آنقدر زیاد بود که من قبل از اینکه تشخیص دهم او کیست، به او لگد زدم، قربان!”
قاضی گفت: “که اینطور! و تو چی سرباز؟ تو چرا لگد زدی؟”
سرباز وظیفه گفت: “من دیدم که گروهبان به سرهنگ لگد زد، قربان. پس با خودم فکر کردم که جنگ باید تمام شده باشد؛ پس من هم لگدی به او زدم!”

هرگاه کسی انضباطی را بر تو تحمیل کند، در عمق وجود احساس بیزاری و نفرت داری و با آن مخالف هستی. شاید تسلیم آن شوی، ولی همیشه با اکراه تسلیم آن می‌شوی. و باید هم چنین باشد، زیرا عمیق‌ترین خواست در انسان برای آزادی است، برای موکشا mokshas.

جستار انسان برای آزادی است. در طول قرن‌ها، برای هزاران سال و در زندگانی‌های بسیار ما همیشه جویای این بودیم که چگونه آزاد باشیم. پس هرگاه کسی بیاید و چیزی را بر شما تحمیل کند ـــ حتی اگر برای خیر و صلاح خودتان باشد ـــ شما مقاومت می‌کنید. این با طبیعت انسان مخالف است؛ با تقدیر انسان مخالف است.

بودا می‌گوید نیازی نیست که مطیع هیچکس دیگر باشی؛ باید هشیاری خودت را پیدا کنی ـــ از آن اطاعت کن. هشیار باش! هشیاری، تنها کتاب مقدس است. هشیار باش ـــ این تنها مرشد است. هشیار باش ـــ و هیچ چیز هرگز به‌خطا نخواهد رفت.

«هشیاری» انضباط را مانند سایه‌ی خودش می‌آورد. و آنوقت انضباط زیبا است؛ آنگاه مانند بردگی نیست، و همچون یک هماهنگی است. آنگاه چنین نیست که یک تحمیل باشد، آنگاه یک شکوفایی از وجود خودت است.

#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۲/۴
مترجم: ‌م.خاتمی / پاییز ۱۴۰۲
ویرایش در کانال توسط داوید
@shekohobidariroh
در زمان بودا معلمان معنوی و مذهبی بسیاری بودند که هر کدام از مسیر و روش معنوی متفاوتی دفاع می‌کردند و هر کدام ادعا داشتند که آموزه‌های آنها بهترین و صحيح‌ترین آموزه است.

روزی جمعی از جوانان نزد بودا رفتند و از او پرسیدند: " از تمام این معلم‌ها به چه کسی باید ایمان آورد؟"

بودا پاسخ داد:
"هیچ چیز را باور نکنید، حتی اگر من به شما بگویم! حتی اگر آن یک آموزه‌ی کهن باشد، حتی اگر آن توسط معلمی ارجمند آموزش داده شده باشد. شما باید از هوش و ذهن انتقادی خود برای بررسی هر آنچه که می‌بینید یا می‌شنوید استفاده کنید. و سپس این آموزه را عملی کنید تا ببینید آیا کمک می‌کند تا شما از رنج و مشکلات رهایی یابید؟! اگر این کار را انجام دهید می‌توانید به آن آموزه ایمان داشته باشید."

#تیچ_نات_هان
@shekohobidariroh
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا زمانی که از شما درخواست نشده فردی را راهنمایی نکنید. در اینصورت با راهنمابودنِ بدون درخواست مانع تکامل آن روح خواهید شد.

شخصی که اکنون در کنار شماست ممکن است از لحاظ رشد روحی چندین هزار سال با شما فاصله داشته باشد و باید زندگی‌های زیادی را طی کند تا به درک اکنون شما برسد، پس نخواهید که او را تغییر دهید.....
ادامه در ویدئو
@shekohobidariroh
«بيدارى»
تا زمانی که از شما درخواست نشده فردی را راهنمایی نکنید. در اینصورت با راهنمابودنِ بدون درخواست مانع تکامل آن روح خواهید شد. شخصی که اکنون در کنار شماست ممکن است از لحاظ رشد روحی چندین هزار سال با شما فاصله داشته باشد و باید زندگی‌های زیادی را طی کند تا به…
بسیاری از ما که وارد مسیر عرفانی خودشناسی می‌شویم پس از مدتی احساس می‌کنیم وظیفه داریم که باید دیگران را راهنمایی کنیم، غافل از اینکه آنها به دلایل مختلف شاید فعلا هیچ علاقه‌ای به این راه نداشته باشند زیرا احساس می‌کنند این مفاهیمِ عرفانی متناقض و گیج کننده است که البته حق هم دارند چون هنوز آمادگی لازم را برای این مسیر ندارند.

فراموش نکنیم که ما هم روزی یا روزگارانی مثل آنها چنین پنداری داشتیم. پس بگذاریم همه‌چیز به موقع انجام شود؛ چه در مورد خودمان و چه در مورد دیگران.

ضمنا به غیر از زمانهایی که از سَر شفقت و مهربانی قصد کمک به دیگران را داریم، در بسیاری از موارد این نفْس ما است که برای اثبات دانایی خود، ژست یک راهنما را می‌گیرد.

وقتی کسی حقیقتاً روشن و نورانی شود، نور وجود او بدون هیچگونه سخت‌کوشی و تلاشی به آنها که در پی نور هستند می‌رسد.

#داوید
فصل دهم

یک نِیِ توخالی

سخنرانی نهم سپتامبر ۱۹۷۶

پرسش نسخت:
آیا انسان می‌تواند در وضعیت اشراق یا بی‌ذهنی در دنیا زندگی و فعالیت کند؟
آیا انسان روشن‌ضمیر در دنیا خودکفا است؟

بخش اول پاسخ:
وضعیت اشراق، وضعیت انفرادی نیست. شخصی در آن وجود ندارد.

انسان روشن‌ضمیر فقط به این سبب روشن‌ضمیر است که وجود ندارد [او دیگر نفسانی نیست]؛ کسی نیست تا عمل کند. فعالیت‌ها ادامه دارند، ولی کسی وجود ندارد که آنها را انجام دهد. فعال‌بودن ادامه دارد، ولی کسی نیست که فعال باشد. آنگاه فعالیت خود‌به‌خود ادامه دارد: درست مانند ستارگان که حرکت می‌کنند و فصل‌ها که می‌آیند و می‌روند و خورشید که طلوع می‌کند و ماه که می‌آید و حرکت امواج و دریاها و رودخانه‌ها که در حرکت و فعالیت هستند.

انسان روشن‌ضمیر با تمامیتِ هستی یکی است؛ آن تمامیت در او فعال است. فعالیت‌هایش کامل هستند زیرا نفْسی در او وجود ندارد که آنها را مختل کند. او درست مانند یک نیِ توخالی است ـــ آن تمامیت هر نوایی را که بخواهد بخواند توسط او می‌خواند. هیچکس مانع آن نیست.

یک انسان روشن‌ضمیر یک تهیای روشن‌شده است: یک خالیِ درخشان است. او ناپدید شده است. اگر به مفهوم خداوند باور داری، اگر از این کلمه استفاده می‌کنی، آنوقت می‌توانی بگویی که خداوند از طریق او عمل می‌کند. اگر این واژه را دوست نداری، آنوقت می‌توانی بگویی که تمامیت و آن کُل از طریق او عمل می‌کند. ولی او وجود ندارد تا عمل کند.

وقتی تو عمل می‌کنی تولید تنش می‌کنی. تمام عملکردهای شما به نوعی یک تضاد با تمامیت است: یک مبارزه است؛ انگیزه وجود دارد، خواسته وجود دارد؛ جاه‌طلبی وجود دارد.

وقتی تو وجود داشته باشی، تمام بیماری‌ها وجود دارند. وقتی تو باشی، عصیبت هم هست ـــ نفْس عصبی است؛ سعی دارد تا اهداف خودش را بر تمامیت تحمیل کند ــ که غیرممکن است. نفْس می‌کوشد تا کاری را که انجامش ممکن نیست انجام دهد؛ بنابراین بیشتروبیشتر ناکام می‌شود؛ عمیق‌تر و عمیق‌تر وارد جهنم و رنج می‌شود.

انسان روشن‌ضمیر فقط اجازه می‌دهد هر اتفاقی که می‌افتد، بیفتد!

تصور این بسیار دشوار است زیرا به ذهن مربوط نمی‌شود. درک آن دشوار است زیرا تجربه‌ای از آن در ذهن وجود ندارد. فقط وقتی می‌توانی این را درک کنی که حل شده باشی [وقتی که نفْست در وجود خدایی‌ات حل شده باشد]،‌ وقتی که به اشراق رسیده باشی.


هیچ راهی برای درک یک بودا وجود ندارد، مگر اینکه یک بودا شوی ـــ زیرا این یک بُعد کاملاً متفاوت از هستی است. ما هرگز آن را نچشیده‌ایم. برای ذهن ناممکن است که آن را تصور کند، زیرا ذهن توسط انگیزه‌ها عمل می‌کند: باید خواسته‌ای باشد، هدفی باشد، باید عمل‌کننده‌ای وجود داشته باشد. ذهن می‌گوید “اگر انجام ندهی، چگونه رخ خواهد داد؟!”

ولی میلیون‌ها اتفاق رخ می‌دهند بدون اینکه هیچکس آنها را انجام داده باشد. حرکت ستارگان را چه کسی انجام می‌دهد آیا عملکرد آنها مطلقاً کامل نیست؟ چه نقصی دارند؟ چه کمبودی هست؟ چه کسی این رودخانه‌ها را با شتاب به ‌سمت اقیانوس روان می‌کند؟ چه کسی جزر و مَدّ امواج را کنترل می‌کند؟ چه کسی این هستیِ بی‌نهایت و عظیم را اداره می‌کند؟ کسی وجود ندارد. چون کسی نیست اینهمه زیباست. چون کسی نیست مطلقاً کامل است. اگر شخصی وجود داشته باشد، امکان اشتباه وجود دارد. اگر کسی باشد، آنوقت خطاها امکان دارند.
کسی وجود ندارد ـــ اینها از یک تهیا و خالی‌بودن می‌آیند.

بذرها جوانه می‌زنند: هر لحظه یک معجزه است، زیرا جهانِ هستی هر لحظه از هیچی بیرون می‌آید. هر لحظه گل‌ها از غیب شکوفا می‌شوند. هیچکس به آنها فشار نمی‌آورد و آنها را به بالا نمی‌کشاند. کسی نیست که غنچه‌ها را باز کند؛ خودشان باز می‌شوند. این چیزی است که بودا آن را “دامّا” می‌خواند: قانون، قانون غایی زندگی.

انسان روشن‌ضمیر دیگر هیچ تضادی با این قانون غایی ندارد؛ تسلیم شده است. او شناور است؛ با رودخانه جاری است. او تقریباً موجی از این رودخانه شده است؛ در جدایی زندگی نمی‌کند.

#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۲/۴
مترجم: ‌م.خاتمی / پاییز ۱۴۰۲
ویرایش در کانال توسط داوید
@shekohobidariroh
2025/07/03 01:05:17
Back to Top
HTML Embed Code: