حمزه درویش را فراموش نکنیم
#آزادی_زندانیان_سیاسی
🌕امروز یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴
🌕برابر با ۱۲ اکتبر ۲۰۲۵
@ShirinEbadiofficial
#آزادی_زندانیان_سیاسی
🌕امروز یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴
🌕برابر با ۱۲ اکتبر ۲۰۲۵
@ShirinEbadiofficial
خانههای امن در ایران؛ پناهگاههایی در آستانه فروپاشی
🔹در حالی که خشونت خانگی در ایران هر روز ابعاد تازهای مییابد، همان معدود پناهگاههایی که باید مأمن زنان خشونتدیده باشند، خود در معرض تهدید، فشار و تعطیلی قرار گرفتهاند.
روزنامهی شرق در گزارشی با عنوان «خانههای امن، بیپناه» اعلام کرده که فعالیت خانههای امن برای زنان در ایران با تهدیدهای امنیتی، فشارهای اداری و بیتوجهی نهادهای دولتی روبهروست.
🔹موسس خانهی امن «آتنا»، در این گزارش گفته است: «هیچ نهاد رسمی مسئولیت ثبت و انتشار آمار دقیق خشونت خانگی علیه زنان را برعهده ندارد.» از سوی دیگر، موسس خانهی امن «مهر شمسآفرید» در آذربایجان غربی، ستانی که در ماههای گذشته بارها شاهد قتل زنان بوده تأکید کرده است که: «در سه سال اخیر، توجه سازمان بهزیستی به خانههای امن غیردولتی عملاً به صفر رسیده است. فشارهای مالی، تهدیدهای مردان خشونتگر و رفتارهای سلیقهای مدیران دولتی، بسیاری از این خانهها را در آستانه تعطیلی قرار داده است.»
🔹خانههای امن قرار بود مأمن نجات زنان از چرخهی خشونت باشند، اما در جمهوری اسلامی، نه تنها از حمایت ساختاری برخوردار نیستند، بلکه گاه هدف سرکوب و فشار امنیتی نیز قرار میگیرند. نتیجهی این سیاستها روشن است: در شش ماه نخست سال ۱۴۰۴، دستکم ۶۳ زن در شهرهای مختلف ایران به قتل رسیدهاند، ده نفر از آنان تنها در نیمهی اول مهرماه.
از راحله سیاوشی، ورزشکار ووشو در نهاوند، تا شهلا کریمیانی در مهاباد، قربانیان این چرخهی بیپایان خشونت خانگی هستند،چرخهای که هر روز زنان بیشتری را در کام خود میبلعد.
🔹افزایش امنیت در جامعه ممکن است. حمایت از زنان ممکن است. بهبود وضعیت آموزش و سلامت ممکن است. اگر و تنها اگر حکومتی بر سر کار باشد که میل و ارادهای برای بهبود وضعیت داشته باشد. این میل و اراده در جمهوری اسلامی نبوده و نیست.
@ShirinEbadiofficial
🔹در حالی که خشونت خانگی در ایران هر روز ابعاد تازهای مییابد، همان معدود پناهگاههایی که باید مأمن زنان خشونتدیده باشند، خود در معرض تهدید، فشار و تعطیلی قرار گرفتهاند.
روزنامهی شرق در گزارشی با عنوان «خانههای امن، بیپناه» اعلام کرده که فعالیت خانههای امن برای زنان در ایران با تهدیدهای امنیتی، فشارهای اداری و بیتوجهی نهادهای دولتی روبهروست.
🔹موسس خانهی امن «آتنا»، در این گزارش گفته است: «هیچ نهاد رسمی مسئولیت ثبت و انتشار آمار دقیق خشونت خانگی علیه زنان را برعهده ندارد.» از سوی دیگر، موسس خانهی امن «مهر شمسآفرید» در آذربایجان غربی، ستانی که در ماههای گذشته بارها شاهد قتل زنان بوده تأکید کرده است که: «در سه سال اخیر، توجه سازمان بهزیستی به خانههای امن غیردولتی عملاً به صفر رسیده است. فشارهای مالی، تهدیدهای مردان خشونتگر و رفتارهای سلیقهای مدیران دولتی، بسیاری از این خانهها را در آستانه تعطیلی قرار داده است.»
🔹خانههای امن قرار بود مأمن نجات زنان از چرخهی خشونت باشند، اما در جمهوری اسلامی، نه تنها از حمایت ساختاری برخوردار نیستند، بلکه گاه هدف سرکوب و فشار امنیتی نیز قرار میگیرند. نتیجهی این سیاستها روشن است: در شش ماه نخست سال ۱۴۰۴، دستکم ۶۳ زن در شهرهای مختلف ایران به قتل رسیدهاند، ده نفر از آنان تنها در نیمهی اول مهرماه.
از راحله سیاوشی، ورزشکار ووشو در نهاوند، تا شهلا کریمیانی در مهاباد، قربانیان این چرخهی بیپایان خشونت خانگی هستند،چرخهای که هر روز زنان بیشتری را در کام خود میبلعد.
🔹افزایش امنیت در جامعه ممکن است. حمایت از زنان ممکن است. بهبود وضعیت آموزش و سلامت ممکن است. اگر و تنها اگر حکومتی بر سر کار باشد که میل و ارادهای برای بهبود وضعیت داشته باشد. این میل و اراده در جمهوری اسلامی نبوده و نیست.
@ShirinEbadiofficial
بیماری در نظام آموزش، کشندهترین سرطان اجتماعی را به دنبال خواهد داشت
کالاییسازی آموزش در ایران؛ از حق عمومی تا امتیاز طبقاتی
🔹 نظام آموزشی بازاری و طبقاتی حاکم بر ایران، روح مدرسه را در کشورمان کشته است. ما نباید این وضعیت را دستکم بگیریم. اگر همین مسیر ادامه یابد، ایرانِ ده سال بعد نه کشوری در حال توسعه، بلکه جامعهای بیمار، عقبمانده و از درون متلاشی خواهد بود. آموزش بیمار، نسلی بیمار میسازد؛ نسلی که اقتصاد و آیندهاش از پیش ویران است. بیراه نیست اگر بگوییم تخریب نظام آموزشی، کشندهترین سرطان اجتماعی و سیاسی را به بار میآورد.
🔹 به گزارش کانال اتحاد بازنشستگان، یک کارگر شاغل در کارخانهای در جاده قدیم کرج میگوید:
«دخترم کلاس هفتم است و پسرم کلاس سوم. فقط هزینهی لباس، کیف و کتابها شد حدود ۳۰ میلیون تومان. مدرسه هم پول جدا برای ثبتنام میخواهد. حقوقم همیشه با تأخیر میرسد و پساندازی ندارم. مجبور شدم از دوستانم قرض بگیرم تا بچهها را راهی مدرسه کنم. اما نمیدانم چطور قرار است این قرضها را پس بدهم.»
🔹 این روایت، تصویر زندگی میلیونها خانواده ایرانی است. در جمهوری اسلامی، آموزش دیگر حق عمومی نیست؛ امتیاز طبقاتی است.بر اساس آمار رسمی، در تابستان ۱۴۰۴ نزدیک به یک میلیون کودک ایرانی از تحصیل بازماندهاند یعنی به اندازهی جمعیت یک شهر بزرگ. کودکانی که نه به میل خود، بلکه زیر فشار فقر، تبعیض و هزینههای سنگین آموزش از مدرسه رانده شدهاند.
🔹 آموزش در ایران روزگاری روزنهای از برابری بود، جایی که دستکم بر روی کاغذ، کودک بلوچ در زاهدان و کودک تهرانی حق یکسان برای یادگیری داشتند. اما امروز با رشد افسارگسیختهی مدارس غیردولتی و شهریههای نجومی، آموزش به کالایی لوکس بدل شده که تنها طبقهای خاص توان خرید آن را دارد. واقعیت تلخ این است که دیگر در ایران چیزی به نام مدرسهی رایگان وجود ندارد.
🔹 مسئولیت این وضعیت بر عهدهی حکومتی است که روی سیاهترین رژیمهای ارتجاعی و استبدادی جهان را سفید کرده است. حکومتی که در چهار دهه گذشته نهتنها آموزش را از معنا تهی کرده، بلکه آن را به ابزار سرکوب و تحقیر تبدیل کرده است. به جای ساختن مدرسه، زندان ساخته؛ به جای پرورش اندیشه، تملق و جهل پرورده؛ و به جای حمایت از معلم و دانشآموز، آنان را سرکوب کرده است. نتیجهی چنین سیاستی نسلی است که یا از تحصیل بازمانده یا در مدارسی درس میخواند که هدفشان نه آگاهی، بلکه اطاعت است. آینده ایران قرار است در دست چه کسانی باشد؟ کسانی که امروز خواندن و نوشتن را هم یاد نمیگیرند؟!مسئول این فاجعه حکومتی است که فقر، فساد و بیسوادی را نهادینه کرده است.
🔹 در این نظام، کودک فقیر برای تأمین نان از مدرسه رانده میشود و کودک ثروتمند در کلینیکهای کنکور و کلاسهای خصوصی فرسوده میگردد. این شکاف طبقاتی، هم جامعه را از درون میخورد و هم کودکی میلیونها دانشآموز را قربانی میکند.
@ShirinEbadiofficial
کالاییسازی آموزش در ایران؛ از حق عمومی تا امتیاز طبقاتی
🔹 نظام آموزشی بازاری و طبقاتی حاکم بر ایران، روح مدرسه را در کشورمان کشته است. ما نباید این وضعیت را دستکم بگیریم. اگر همین مسیر ادامه یابد، ایرانِ ده سال بعد نه کشوری در حال توسعه، بلکه جامعهای بیمار، عقبمانده و از درون متلاشی خواهد بود. آموزش بیمار، نسلی بیمار میسازد؛ نسلی که اقتصاد و آیندهاش از پیش ویران است. بیراه نیست اگر بگوییم تخریب نظام آموزشی، کشندهترین سرطان اجتماعی و سیاسی را به بار میآورد.
🔹 به گزارش کانال اتحاد بازنشستگان، یک کارگر شاغل در کارخانهای در جاده قدیم کرج میگوید:
«دخترم کلاس هفتم است و پسرم کلاس سوم. فقط هزینهی لباس، کیف و کتابها شد حدود ۳۰ میلیون تومان. مدرسه هم پول جدا برای ثبتنام میخواهد. حقوقم همیشه با تأخیر میرسد و پساندازی ندارم. مجبور شدم از دوستانم قرض بگیرم تا بچهها را راهی مدرسه کنم. اما نمیدانم چطور قرار است این قرضها را پس بدهم.»
🔹 این روایت، تصویر زندگی میلیونها خانواده ایرانی است. در جمهوری اسلامی، آموزش دیگر حق عمومی نیست؛ امتیاز طبقاتی است.بر اساس آمار رسمی، در تابستان ۱۴۰۴ نزدیک به یک میلیون کودک ایرانی از تحصیل بازماندهاند یعنی به اندازهی جمعیت یک شهر بزرگ. کودکانی که نه به میل خود، بلکه زیر فشار فقر، تبعیض و هزینههای سنگین آموزش از مدرسه رانده شدهاند.
🔹 آموزش در ایران روزگاری روزنهای از برابری بود، جایی که دستکم بر روی کاغذ، کودک بلوچ در زاهدان و کودک تهرانی حق یکسان برای یادگیری داشتند. اما امروز با رشد افسارگسیختهی مدارس غیردولتی و شهریههای نجومی، آموزش به کالایی لوکس بدل شده که تنها طبقهای خاص توان خرید آن را دارد. واقعیت تلخ این است که دیگر در ایران چیزی به نام مدرسهی رایگان وجود ندارد.
🔹 مسئولیت این وضعیت بر عهدهی حکومتی است که روی سیاهترین رژیمهای ارتجاعی و استبدادی جهان را سفید کرده است. حکومتی که در چهار دهه گذشته نهتنها آموزش را از معنا تهی کرده، بلکه آن را به ابزار سرکوب و تحقیر تبدیل کرده است. به جای ساختن مدرسه، زندان ساخته؛ به جای پرورش اندیشه، تملق و جهل پرورده؛ و به جای حمایت از معلم و دانشآموز، آنان را سرکوب کرده است. نتیجهی چنین سیاستی نسلی است که یا از تحصیل بازمانده یا در مدارسی درس میخواند که هدفشان نه آگاهی، بلکه اطاعت است. آینده ایران قرار است در دست چه کسانی باشد؟ کسانی که امروز خواندن و نوشتن را هم یاد نمیگیرند؟!مسئول این فاجعه حکومتی است که فقر، فساد و بیسوادی را نهادینه کرده است.
🔹 در این نظام، کودک فقیر برای تأمین نان از مدرسه رانده میشود و کودک ثروتمند در کلینیکهای کنکور و کلاسهای خصوصی فرسوده میگردد. این شکاف طبقاتی، هم جامعه را از درون میخورد و هم کودکی میلیونها دانشآموز را قربانی میکند.
@ShirinEbadiofficial
بازنشستگی در ایران یعنی فقر، اعتراض، و زندان
🔹در کشوری که میلیونها نفر پس از سه دهه کار هنوز حقوقی کمتر از خط فقر میگیرند، بازنشستگی نه به معنای آسایش، بلکه آغاز دورهی تازهای از رنج است. بازنشستگان ایران به جای استراحت در سالهای پیری، مجبورند برای یک لقمه نان به دنبال شغل دوم بگردند و اگر لب به اعتراض باز کنند، سهمشان نه عدالت، بلکه بازداشت و سرکوب است.
🔹محمد زمان کامروا، بازنشسته تأمین اجتماعی و از چهرههای شناختهشده تجمعات صنفی در اهواز است که روز شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد.خانوادهاش پس از ساعتها بیخبری، در حالی خانه را آشفته یافتند که تنها نشانه، تماس کوتاه او از بازداشتگاه بود. پیشتر، او همراه چند فعال صنفی دیگر به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به دو سال زندان محکوم شده بود، اتهامی که نام واقعیاش دادخواهی مدنی و مطالبهی نان و کرامت انسانی است.
🔹جمهوری اسلامی در حالی بازنشستگان معترض را تهدید و زندانی میکند که خود عامل فقر، تورم و بیثباتی معیشت آنهاست. مردانی مانند محمد زمان کامروا، که بیش از سی سال مالیات و بیمه پرداختهاند، حالا باید یا راننده شوند، یا زندانی. این چرخهی بیرحمانه باید خاتمه یابد. سرنگون باد حکومتی که انسانها را پس ۳۰ سال خدمت صادقانه در نهادهای مختلف روانه زندان میکند.
@ShirinEbadiofficial
🔹در کشوری که میلیونها نفر پس از سه دهه کار هنوز حقوقی کمتر از خط فقر میگیرند، بازنشستگی نه به معنای آسایش، بلکه آغاز دورهی تازهای از رنج است. بازنشستگان ایران به جای استراحت در سالهای پیری، مجبورند برای یک لقمه نان به دنبال شغل دوم بگردند و اگر لب به اعتراض باز کنند، سهمشان نه عدالت، بلکه بازداشت و سرکوب است.
🔹محمد زمان کامروا، بازنشسته تأمین اجتماعی و از چهرههای شناختهشده تجمعات صنفی در اهواز است که روز شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد.خانوادهاش پس از ساعتها بیخبری، در حالی خانه را آشفته یافتند که تنها نشانه، تماس کوتاه او از بازداشتگاه بود. پیشتر، او همراه چند فعال صنفی دیگر به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به دو سال زندان محکوم شده بود، اتهامی که نام واقعیاش دادخواهی مدنی و مطالبهی نان و کرامت انسانی است.
🔹جمهوری اسلامی در حالی بازنشستگان معترض را تهدید و زندانی میکند که خود عامل فقر، تورم و بیثباتی معیشت آنهاست. مردانی مانند محمد زمان کامروا، که بیش از سی سال مالیات و بیمه پرداختهاند، حالا باید یا راننده شوند، یا زندانی. این چرخهی بیرحمانه باید خاتمه یابد. سرنگون باد حکومتی که انسانها را پس ۳۰ سال خدمت صادقانه در نهادهای مختلف روانه زندان میکند.
@ShirinEbadiofficial
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یادی از ۲۲ سال قبل؛ باور دارم هنوز تعداد کسانی که در این جهان به انسانیت باور دارند، از کسانی که بویی از انسانیت نبردهاند، بیشتر است
🔹۲۲ سال پس از دریافت جایزه صلح نوبل، نه تنها ایران، بلکه جهان دستخوش تغییرات شگرفی شده. دستاوردهای بزرگی حاصل شده و رنجهای بیشماری هم به ما تحمیل شده است. در پاییز سال ۲۰۰۳ برای حضور در یک کنفرانس به همراه دخترم در پاریس بودم. پرواز برگشتم با هواپیمایی ایرانایر، جمعه عصر بود. دوست قدیمی من، دکتر لاهیجی، روز پنجشنبه با من تماس گرفت تا شب آخر سفر را با خانواده ایشان بگذرانم و روز بعد هم مقرر شد همسر ایشان مرا تا فرودگاه همراهی کنند.
🔹در آن سالها، تماس با ایران آسان نبود. تلفن همراه هم نداشتیم. در نتیجه کسی نمیدانست که من شب آخر نه در هتل بلکه در منزل آقای لاهیجی هستم. همه چیز خوب و آرام پیش رفت. روز جمعه در حالی که آماده میشدیم تا به همراه همسر دکتر به فرودگاه برویم تلفن منزل ایشان زنگ خورد. خانم لاهیجی پاسخ داد و بعد از چند لحظه با تعجب گفت با تو کار دارند. تلفن را گرفتم. کسی که پشت خط بود گفت از کمیته نوبل صلح در نروژ تماس میگیرد و خواست تا چند دقیقه دیگر در همان جایی که هستم بمانم، ممکن است خبر مهمی برای من داشته باشند. تصور کردم ممکن است کسی قصد مزاحمت یا شوخی داشته باشد.
🔹در آن زمان مثل امروز، کاندیداها را کسی نمیشناخت. من تا مدتها نمیدانستم که ناشر یکی از کتابهایم مرا کاندید کرده بود. از طرف دیگر به اندازه امروز ماجرا مهم به نظر نمیرسید. به هر روی، چند دقیقه گذشت و من حاضر شدم که خانه را به سمت فرودگاه ترک کنم. دوباره تلفن زنگ خورد. کسی که خود را از کمیته نوبل معرفی میکرد گفت هنوز آنجا هستید؟ گفتم بله ولی دیگر باید بروم. گفت خواهش میکنم چند دقیقه دیگر صبر کنید. گفتم من پرواز دارم و امکانش را ندارم بعدا سر فرصت با شما تماس میگیرم... متوجه شد که ماجرا را جدی نگرفتهام. گفت صبر کن تا تلفن را به کسی بدهم که تو او را میشناسی. تلفن را به کسی داد که آن زمان در دانشگاه برگن مدرس حقوق بشر بود و ما پیشتر کتابی پیرامون حقوق بشر و اسلام نوشته بودیم. شنیدم که با هیجان از پشت تلفن گفت شیرین! موضوع جدی است! چند دقیقه صبر کن.
🔹به خاطر دارم که آن روز حتی نمیدانستم که روز اعلام برنده جایزه نوبل است! صبر کردم و به فاصله چند دقیقه تماس دیگری گرفتند و گفتند نوبل امسال به من تعلق گرفته. در واقع اولین تبریک را از خود کمیته نوبل در آن تماس گرفتم. به هر صورت به پرواز نرسیدم... تا روز سهشنبه که پرواز بعدی بود در پاریس ماندم و در جلسات متعددی شرکت کردم. به یاد دارم که ایرانیان ساکن پاریس لطف فراوانی کردند. همچنین ایرانیانی که در تهران در فرودگاه به استقبال آمدند.
🔹با این وجود آن زمان نه من فکر میکردم امروز اینجا باشم و نه هیچ کس فکر میکرد کار دنیا امروز به اینجا برسد. خیلی چیزها تغییر کرده است. که درباره آن بیشتر خواهم گفت. آینده غیرقابل پیشبینی است. اما باور دارم هنوز تعداد کسانی که در این جهان به انسانیت باور دارند، از کسانی که بویی از انسانیت نبردهاند بیشتر است.
🔹توضیح ویدیو: این ویدیو را دو روز پیش، قبل از اعلام نوبل امسال کریستین امانپور برایم فرستاد و خاطرات زیادی را زنده کرد.
@ShirinEbadiofficial
🔹۲۲ سال پس از دریافت جایزه صلح نوبل، نه تنها ایران، بلکه جهان دستخوش تغییرات شگرفی شده. دستاوردهای بزرگی حاصل شده و رنجهای بیشماری هم به ما تحمیل شده است. در پاییز سال ۲۰۰۳ برای حضور در یک کنفرانس به همراه دخترم در پاریس بودم. پرواز برگشتم با هواپیمایی ایرانایر، جمعه عصر بود. دوست قدیمی من، دکتر لاهیجی، روز پنجشنبه با من تماس گرفت تا شب آخر سفر را با خانواده ایشان بگذرانم و روز بعد هم مقرر شد همسر ایشان مرا تا فرودگاه همراهی کنند.
🔹در آن سالها، تماس با ایران آسان نبود. تلفن همراه هم نداشتیم. در نتیجه کسی نمیدانست که من شب آخر نه در هتل بلکه در منزل آقای لاهیجی هستم. همه چیز خوب و آرام پیش رفت. روز جمعه در حالی که آماده میشدیم تا به همراه همسر دکتر به فرودگاه برویم تلفن منزل ایشان زنگ خورد. خانم لاهیجی پاسخ داد و بعد از چند لحظه با تعجب گفت با تو کار دارند. تلفن را گرفتم. کسی که پشت خط بود گفت از کمیته نوبل صلح در نروژ تماس میگیرد و خواست تا چند دقیقه دیگر در همان جایی که هستم بمانم، ممکن است خبر مهمی برای من داشته باشند. تصور کردم ممکن است کسی قصد مزاحمت یا شوخی داشته باشد.
🔹در آن زمان مثل امروز، کاندیداها را کسی نمیشناخت. من تا مدتها نمیدانستم که ناشر یکی از کتابهایم مرا کاندید کرده بود. از طرف دیگر به اندازه امروز ماجرا مهم به نظر نمیرسید. به هر روی، چند دقیقه گذشت و من حاضر شدم که خانه را به سمت فرودگاه ترک کنم. دوباره تلفن زنگ خورد. کسی که خود را از کمیته نوبل معرفی میکرد گفت هنوز آنجا هستید؟ گفتم بله ولی دیگر باید بروم. گفت خواهش میکنم چند دقیقه دیگر صبر کنید. گفتم من پرواز دارم و امکانش را ندارم بعدا سر فرصت با شما تماس میگیرم... متوجه شد که ماجرا را جدی نگرفتهام. گفت صبر کن تا تلفن را به کسی بدهم که تو او را میشناسی. تلفن را به کسی داد که آن زمان در دانشگاه برگن مدرس حقوق بشر بود و ما پیشتر کتابی پیرامون حقوق بشر و اسلام نوشته بودیم. شنیدم که با هیجان از پشت تلفن گفت شیرین! موضوع جدی است! چند دقیقه صبر کن.
🔹به خاطر دارم که آن روز حتی نمیدانستم که روز اعلام برنده جایزه نوبل است! صبر کردم و به فاصله چند دقیقه تماس دیگری گرفتند و گفتند نوبل امسال به من تعلق گرفته. در واقع اولین تبریک را از خود کمیته نوبل در آن تماس گرفتم. به هر صورت به پرواز نرسیدم... تا روز سهشنبه که پرواز بعدی بود در پاریس ماندم و در جلسات متعددی شرکت کردم. به یاد دارم که ایرانیان ساکن پاریس لطف فراوانی کردند. همچنین ایرانیانی که در تهران در فرودگاه به استقبال آمدند.
🔹با این وجود آن زمان نه من فکر میکردم امروز اینجا باشم و نه هیچ کس فکر میکرد کار دنیا امروز به اینجا برسد. خیلی چیزها تغییر کرده است. که درباره آن بیشتر خواهم گفت. آینده غیرقابل پیشبینی است. اما باور دارم هنوز تعداد کسانی که در این جهان به انسانیت باور دارند، از کسانی که بویی از انسانیت نبردهاند بیشتر است.
🔹توضیح ویدیو: این ویدیو را دو روز پیش، قبل از اعلام نوبل امسال کریستین امانپور برایم فرستاد و خاطرات زیادی را زنده کرد.
@ShirinEbadiofficial
درمان یا تحقیر؟ جمهوری اسلامی زندانیان بیمار را در درد و بیعدالتی رها کرده است
🔹ودود اسدی و مرتضی پروین، دو فعال آذربایجانی محبوس در زندان اوین، به دلیل امتناع از پوشیدن لباس زندان از اعزام به بیمارستان محروم ماندهاند. این یعنی در جمهوری اسلامی، حتی بیماری نیز به ابزار شکنجه تبدیل شده است.
🔹ودود اسدی در نامهای از داخل زندان نوشته است که شش ماه است با درد شدید ستون فقرات، آسیب ناشی از بمباران زندان اوین و آلرژی شدید دستوپنجه نرم میکند، اما هیچ درمانی دریافت نکرده است. او میگوید حتی داروهای ابتدایی نیز در زندان با محدودیت شدید ارائه میشود. مرتضی پروین نیز از بیماریهای کلیوی و دیسک کمر رنج میبرد، اما او هم از حق درمان محروم مانده است.
🔹این دو زندانی، مانند دهها زندانی سیاسی دیگر، میان دو انتخاب غیرانسانی قرار گرفتهاند: «درمان با تحقیر» یا «درد با کرامت». نظام زندانهای جمهوری اسلامی سالهاست زندانیان سیاسی را با محرومیت پزشکی، انزوا و بیتوجهی عامدانه از پا درمیآورد، نوعی شکنجه خاموش که در گزارشهای بینالمللی بهعنوان «قتل تدریجی» شناخته میشود.
🔸سکوت در برابر این وضعیت، به معنای پذیرش شکنجه بهعنوان سیاست رسمی حکومت است.
@ShirinEbadiofficial
🔹ودود اسدی و مرتضی پروین، دو فعال آذربایجانی محبوس در زندان اوین، به دلیل امتناع از پوشیدن لباس زندان از اعزام به بیمارستان محروم ماندهاند. این یعنی در جمهوری اسلامی، حتی بیماری نیز به ابزار شکنجه تبدیل شده است.
🔹ودود اسدی در نامهای از داخل زندان نوشته است که شش ماه است با درد شدید ستون فقرات، آسیب ناشی از بمباران زندان اوین و آلرژی شدید دستوپنجه نرم میکند، اما هیچ درمانی دریافت نکرده است. او میگوید حتی داروهای ابتدایی نیز در زندان با محدودیت شدید ارائه میشود. مرتضی پروین نیز از بیماریهای کلیوی و دیسک کمر رنج میبرد، اما او هم از حق درمان محروم مانده است.
🔹این دو زندانی، مانند دهها زندانی سیاسی دیگر، میان دو انتخاب غیرانسانی قرار گرفتهاند: «درمان با تحقیر» یا «درد با کرامت». نظام زندانهای جمهوری اسلامی سالهاست زندانیان سیاسی را با محرومیت پزشکی، انزوا و بیتوجهی عامدانه از پا درمیآورد، نوعی شکنجه خاموش که در گزارشهای بینالمللی بهعنوان «قتل تدریجی» شناخته میشود.
🔸سکوت در برابر این وضعیت، به معنای پذیرش شکنجه بهعنوان سیاست رسمی حکومت است.
@ShirinEbadiofficial
عکس گروهی از زندانیان سیاسی با عقاید و رویکردهای متفاوت که با استبداد مبارزه میکنند، نه با همدیگر.
#آزادی_زندانیان_سیاسی
🌕امروز دوشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۴
🌕برابر با ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵
@ShirinEbadiofficial
#آزادی_زندانیان_سیاسی
🌕امروز دوشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۴
🌕برابر با ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵
@ShirinEbadiofficial
قرچک، قتلگاه زنان؛ مریم اکبری منفرد هنوز آنجاست
🔹در حالیکه دهها زن زندانی سیاسی از زندان قرچک ورامین به اوین منتقل شدند، مریم اکبری منفرد، یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی زن در ایران، همچنان در قرچک محبوس است، در جهنمی که نامش «زندان» است، اما در حقیقت قتلگاه انسانهاست.
🔹مریم اکبری منفرد در وضعیت وخیم جسمانی به سر میبرد. با وجود تأکید پزشکی قانونی بر ضرورت درمان و فیزیوتراپی روزانه، او از ابتداییترین حق خود یعنی «درمان» محروم مانده است. از دردهای شدید کمر و زانو، بیحسی پا و اختلال حرکتی رنج میبرد، اما مسئولان زندان به بهانهی «کمبود امکانات» از اعزامش به بیمارستان جلوگیری میکنند. پزشکان هشدار دادهاند که ادامهی این وضعیت میتواند باعث آسیب عصبی دائمی شود.
🔹پس از فشار و مطالبهی گستردهی مردمی، تعدادی از زندانیان سیاسی و مالی از قرچک به اوین منتقل شدند، اما همان زمان نیز هشدار داده بودم که این کافی نیست. قرچک باید بهطور کامل تعطیل شود. زندانیان جرایم عادی هم انساناند، حق دارند در شرایط انسانی و بهداشتی زندگی کنند. نظامی که حتی با مجرمان عادی چنین رفتار غیرانسانی میکند، در واقع انسانیت را از بنیاد انکار کرده است.
🔹مریم اکبری منفرد بیش از شانزده سال است که در زندان بهسر میبرد و در تمام این سالها حتی یک روز مرخصی درمانی نداشته. اکنون، با وجود گذراندن حکم ۱۵ سالهاش، برای اجرای دو سال حبس جدید به قرچک بازگردانده شده است. سازمانهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل، رفتار با او را مصداق روشن «شکنجه سفید» دانستهاند.
🔹قرچک ورامین، نماد تباهی نظام قضایی جمهوری اسلامی است؛ جایی که زنان زندانی در میان آلودگی، بیماری، و بیرحمی رها شدهاند تا آرامآرام بمیرند. تا زمانی که قرچک پابرجاست، واژهی «عدالت» در ایران بیمعناست.
@ShirinEbadiofficial
🔹در حالیکه دهها زن زندانی سیاسی از زندان قرچک ورامین به اوین منتقل شدند، مریم اکبری منفرد، یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی زن در ایران، همچنان در قرچک محبوس است، در جهنمی که نامش «زندان» است، اما در حقیقت قتلگاه انسانهاست.
🔹مریم اکبری منفرد در وضعیت وخیم جسمانی به سر میبرد. با وجود تأکید پزشکی قانونی بر ضرورت درمان و فیزیوتراپی روزانه، او از ابتداییترین حق خود یعنی «درمان» محروم مانده است. از دردهای شدید کمر و زانو، بیحسی پا و اختلال حرکتی رنج میبرد، اما مسئولان زندان به بهانهی «کمبود امکانات» از اعزامش به بیمارستان جلوگیری میکنند. پزشکان هشدار دادهاند که ادامهی این وضعیت میتواند باعث آسیب عصبی دائمی شود.
🔹پس از فشار و مطالبهی گستردهی مردمی، تعدادی از زندانیان سیاسی و مالی از قرچک به اوین منتقل شدند، اما همان زمان نیز هشدار داده بودم که این کافی نیست. قرچک باید بهطور کامل تعطیل شود. زندانیان جرایم عادی هم انساناند، حق دارند در شرایط انسانی و بهداشتی زندگی کنند. نظامی که حتی با مجرمان عادی چنین رفتار غیرانسانی میکند، در واقع انسانیت را از بنیاد انکار کرده است.
🔹مریم اکبری منفرد بیش از شانزده سال است که در زندان بهسر میبرد و در تمام این سالها حتی یک روز مرخصی درمانی نداشته. اکنون، با وجود گذراندن حکم ۱۵ سالهاش، برای اجرای دو سال حبس جدید به قرچک بازگردانده شده است. سازمانهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل، رفتار با او را مصداق روشن «شکنجه سفید» دانستهاند.
🔹قرچک ورامین، نماد تباهی نظام قضایی جمهوری اسلامی است؛ جایی که زنان زندانی در میان آلودگی، بیماری، و بیرحمی رها شدهاند تا آرامآرام بمیرند. تا زمانی که قرچک پابرجاست، واژهی «عدالت» در ایران بیمعناست.
@ShirinEbadiofficial
توهین به مقدسات یا توهین به عقل؟!
🔹چند انسان خلاق که عروسکهای ضد استرس ساخته بودند، حالا تحت پیگرد قضایی قرار گرفتهاند. در شرایطی که میلیونها نفر زیر بار فشار اقتصادی و روانی در حال له شدناند، همین چند نفر با ایدهای ساده و خلاقانه خواسته بودند کمی از اضطراب این جامعه بیمار بکاهند: دو عروسک نرم که میشود آنها را در دست فشرد، له کرد، مشت زد و دوباره به حالت اول برمیگردند. اما حکومت ایران ترجیح میدهد مردم به سر و صورت همدیگر مشت بزنند تا به یک عروسک فانتزی!
🔹دادستانی تهران دستور بازداشت عوامل تولید، توزیع و تبلیغ این عروسکها را صادر کرده است؛ به این بهانه که نام عروسکها «مرتضی» و «مرضیه» است و این یعنی «توهین به مقدسات»!
🔹سؤال ساده است: استفاده از اسم مرتضی و مرضیه برای دو عروسک توهین به مقدسات است؟ اما انداختن طناب دار بر گردن انسانهایی با همین نامها توهین نیست؟ وقتی حکومت مقدسات را با چوبهی دار میسنجد، نه از دین چیزی میماند نه از اخلاق.
🔹در کشوری که فساد، فقر، اعتیاد و سرکوب هر روز عمیقتر میشود، نهادهای قضایی با جدیت «پرونده عروسک» را پیگیری میکنند. مشکلات مردم حل شد؟ سفرهها پر شد؟ آزادی و امید برگشت؟نه! اما همیشه راهی برای تحقیر خلاقیت، خفهکردن شادی و توقیف لبخند پیدا میکنند.
🔹حکومتی که از رنگ، موسیقی، رقص و حتی اسباببازی میترسد، در واقع از زندگی وحشت دارد. و این وحشت، آن را بیرحمتر و خشنتر از همیشه کرده است. در ایران امروز، «توهین به مقدسات» بهانهای است برای توجیه توهین به انسانیت!
@ShirinEbadiofficial
🔹چند انسان خلاق که عروسکهای ضد استرس ساخته بودند، حالا تحت پیگرد قضایی قرار گرفتهاند. در شرایطی که میلیونها نفر زیر بار فشار اقتصادی و روانی در حال له شدناند، همین چند نفر با ایدهای ساده و خلاقانه خواسته بودند کمی از اضطراب این جامعه بیمار بکاهند: دو عروسک نرم که میشود آنها را در دست فشرد، له کرد، مشت زد و دوباره به حالت اول برمیگردند. اما حکومت ایران ترجیح میدهد مردم به سر و صورت همدیگر مشت بزنند تا به یک عروسک فانتزی!
🔹دادستانی تهران دستور بازداشت عوامل تولید، توزیع و تبلیغ این عروسکها را صادر کرده است؛ به این بهانه که نام عروسکها «مرتضی» و «مرضیه» است و این یعنی «توهین به مقدسات»!
🔹سؤال ساده است: استفاده از اسم مرتضی و مرضیه برای دو عروسک توهین به مقدسات است؟ اما انداختن طناب دار بر گردن انسانهایی با همین نامها توهین نیست؟ وقتی حکومت مقدسات را با چوبهی دار میسنجد، نه از دین چیزی میماند نه از اخلاق.
🔹در کشوری که فساد، فقر، اعتیاد و سرکوب هر روز عمیقتر میشود، نهادهای قضایی با جدیت «پرونده عروسک» را پیگیری میکنند. مشکلات مردم حل شد؟ سفرهها پر شد؟ آزادی و امید برگشت؟نه! اما همیشه راهی برای تحقیر خلاقیت، خفهکردن شادی و توقیف لبخند پیدا میکنند.
🔹حکومتی که از رنگ، موسیقی، رقص و حتی اسباببازی میترسد، در واقع از زندگی وحشت دارد. و این وحشت، آن را بیرحمتر و خشنتر از همیشه کرده است. در ایران امروز، «توهین به مقدسات» بهانهای است برای توجیه توهین به انسانیت!
@ShirinEbadiofficial
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانشگاه هنوز زنده است؛ پنجمین شب اعتراضات در خوابگاه «دانش» دانشگاه خواجه نصیر
🔹پنجمین شب اعتراضات دانشجویان در خوابگاه «دانش» دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در حالی برگزار شد که فضای امنیتی بر دانشگاه سایه انداخته است.
🔹شامگاه یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴، دانشجویان با شعارهایی چون: «دانشگاه پولکی، شهریه زورکی» / «سلف و خوابگاه نداره، دزدی ادامه داره» / «دانشجو داد بزن، حقتو فریاد بزن» / «دانشگاه سنگره، اخراج اثر نداره» به شرایط فاجعهبار خوابگاهها، حذف خدمات رفاهی و فشارهای مالی اعتراض کردند.
🔹در حالیکه چند ماه از کشته شدن یک دانشجوی دانشگاه تهران مقابل درِ ورودی دانشگاه به دست چند سارق میگذرد، حکومت هنوز هیچ پاسخی به مطالبهی اصلی دانشجویان، امنیت و شأن انسانی، نداده است. برای جمهوری اسلامی، امنیت دانشجویان، آیندهی دانشگاه و کرامت انسانی آنان هیچ ارزشی ندارد. دانشجویان قرار است آیندهسازان کشور باشند، اما حکومت ترجیح داده است دانشگاه را برایشان به جهنمی از تحقیر، ترس و بیعدالتی تبدیل کند.
🔹دانشگاه و وزارت علوم در پی شدت گرفتن اعتراضات نسبت به برخی مطالبات عقبنشینی کردهاند اما دانشجویان تاکید کردهاند که اعتراضات ادامه خواهد داشت و با شعارهایی از جمله «تا حقمو نداده، هر روز همین بساطه» و «تا شهریه پابرجاست، قرار ما همینجاست» موضع خود را اعلام کردهاند.
🔹این اعتراضات یادآوری میکند که جنبش دانشجویی ایران هنوز زنده است. دانشجویان نسل امروز، هم حقوق خود را میدانند، هم بهدرستی آن را مطالبه میکنند. دانشگاه هنوز قلب تپندهی ایران است، جایی که صداها خاموش نمیشوند، بلکه رساتر از همیشه شنیده میشوند.
@ShirinEbadiofficial
🔹پنجمین شب اعتراضات دانشجویان در خوابگاه «دانش» دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در حالی برگزار شد که فضای امنیتی بر دانشگاه سایه انداخته است.
🔹شامگاه یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴، دانشجویان با شعارهایی چون: «دانشگاه پولکی، شهریه زورکی» / «سلف و خوابگاه نداره، دزدی ادامه داره» / «دانشجو داد بزن، حقتو فریاد بزن» / «دانشگاه سنگره، اخراج اثر نداره» به شرایط فاجعهبار خوابگاهها، حذف خدمات رفاهی و فشارهای مالی اعتراض کردند.
🔹در حالیکه چند ماه از کشته شدن یک دانشجوی دانشگاه تهران مقابل درِ ورودی دانشگاه به دست چند سارق میگذرد، حکومت هنوز هیچ پاسخی به مطالبهی اصلی دانشجویان، امنیت و شأن انسانی، نداده است. برای جمهوری اسلامی، امنیت دانشجویان، آیندهی دانشگاه و کرامت انسانی آنان هیچ ارزشی ندارد. دانشجویان قرار است آیندهسازان کشور باشند، اما حکومت ترجیح داده است دانشگاه را برایشان به جهنمی از تحقیر، ترس و بیعدالتی تبدیل کند.
🔹دانشگاه و وزارت علوم در پی شدت گرفتن اعتراضات نسبت به برخی مطالبات عقبنشینی کردهاند اما دانشجویان تاکید کردهاند که اعتراضات ادامه خواهد داشت و با شعارهایی از جمله «تا حقمو نداده، هر روز همین بساطه» و «تا شهریه پابرجاست، قرار ما همینجاست» موضع خود را اعلام کردهاند.
🔹این اعتراضات یادآوری میکند که جنبش دانشجویی ایران هنوز زنده است. دانشجویان نسل امروز، هم حقوق خود را میدانند، هم بهدرستی آن را مطالبه میکنند. دانشگاه هنوز قلب تپندهی ایران است، جایی که صداها خاموش نمیشوند، بلکه رساتر از همیشه شنیده میشوند.
@ShirinEbadiofficial
کودکانی که باید سر کلاس میبودند، در جاده جان دادند
کشته و زخمی شدن ۱۴ کودک کار بلوچ در مسیر مشهد–فریمان
🔹صبح یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴، خودروی حامل چند کودک کار و کارگر بلوچ که برای چیدن زعفران از مشهد به سمت فریمان میرفت، در برخورد با ستونهای بتنی عوارضی باغچه واژگون شد.
در این سانحه دستکم پنج کودک جان خود را از دست دادند و چند نفر دیگر بهشدت مجروح شدند.
🔹کودکانی بین ۷ تا ۱۲ سال، از روستاهای شهرآباد و سالارآباد مشهد، که بهجای مدرسه، به مزرعه برای کار اعزام شده بودند. بیشترشان بدون شناسنامه، بدون بیمه، بدون حق زندگی.
شاهدی گفته است:«بیشترشان بچه بودند. فقط میخواستند لقمه نانی برای خانوادهشان ببرند. حالا چند خانواده عزادارند.»
🔹آنها قرار بود زعفران بچینند، اما قربانی فقر و تبعیض شدند؛ قربانی حکومتی که آنها را به جای مدرسه به بهانهی کار روانه گورستان کرد. در جمهوری اسلامی، کودک کار فقط کار نمیکند بلکه تاوان میدهد. تاوان فقر، تبعیض، و حکومتی که بهجای مدرسهسازی، زندان میسازد. کودکانی که باید با دفتر و مداد بزرگ شوند، با داس و بیل و خون، به بلوغ میرسند.
🔹براساس ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک، دولتها موظفاند از کودکان در برابر استثمار اقتصادی و هر فعالیت زیانبار برای سلامت یا آموزش آنان حفاظت کنند. اما جمهوری اسلامی، که خود امضاکنندهی این کنوانسیون است، سالهاست این قوانین را را به فراموشی سپرده. هزاران کودک بلوچ، مهاجر و بیشناسنامه هر روز در مزارع، کارگاهها و خیابانها قربانی استثمار، آزار و بهرهکشی میشوند.
🔹مرگ این ۱۴ کودک یک «حادثه» نیست؛ یک شهادت جمعی است بر مرگ وجدان در حکومتی که کودکی را جرم میداند و فقر را به مردمش تحمیل میکند.
@ShirinEbadiofficial
کشته و زخمی شدن ۱۴ کودک کار بلوچ در مسیر مشهد–فریمان
🔹صبح یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴، خودروی حامل چند کودک کار و کارگر بلوچ که برای چیدن زعفران از مشهد به سمت فریمان میرفت، در برخورد با ستونهای بتنی عوارضی باغچه واژگون شد.
در این سانحه دستکم پنج کودک جان خود را از دست دادند و چند نفر دیگر بهشدت مجروح شدند.
🔹کودکانی بین ۷ تا ۱۲ سال، از روستاهای شهرآباد و سالارآباد مشهد، که بهجای مدرسه، به مزرعه برای کار اعزام شده بودند. بیشترشان بدون شناسنامه، بدون بیمه، بدون حق زندگی.
شاهدی گفته است:«بیشترشان بچه بودند. فقط میخواستند لقمه نانی برای خانوادهشان ببرند. حالا چند خانواده عزادارند.»
🔹آنها قرار بود زعفران بچینند، اما قربانی فقر و تبعیض شدند؛ قربانی حکومتی که آنها را به جای مدرسه به بهانهی کار روانه گورستان کرد. در جمهوری اسلامی، کودک کار فقط کار نمیکند بلکه تاوان میدهد. تاوان فقر، تبعیض، و حکومتی که بهجای مدرسهسازی، زندان میسازد. کودکانی که باید با دفتر و مداد بزرگ شوند، با داس و بیل و خون، به بلوغ میرسند.
🔹براساس ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک، دولتها موظفاند از کودکان در برابر استثمار اقتصادی و هر فعالیت زیانبار برای سلامت یا آموزش آنان حفاظت کنند. اما جمهوری اسلامی، که خود امضاکنندهی این کنوانسیون است، سالهاست این قوانین را را به فراموشی سپرده. هزاران کودک بلوچ، مهاجر و بیشناسنامه هر روز در مزارع، کارگاهها و خیابانها قربانی استثمار، آزار و بهرهکشی میشوند.
🔹مرگ این ۱۴ کودک یک «حادثه» نیست؛ یک شهادت جمعی است بر مرگ وجدان در حکومتی که کودکی را جرم میداند و فقر را به مردمش تحمیل میکند.
@ShirinEbadiofficial