💠 نشست «خانه درختی بهتر» با حضور شکوفه صمدی در بندرعباس برگزار شد

🔹 نخستین نشست از کارگاه «خانه درختی بهتر» به همت اداره کل کتابخانه‌های عمومی هرمزگان و محفل ادبی آفتاب در شهر بندرعباس برگزار شد.

🔸 تسهیلگری این نشست را شکوفه صمدی به عهده داشت. او براساس کتابی به نام «خانه درختی بهتر» نوشته جسیکا اسکات گرین، با تصویرگری جین لنگ و ترجمه‌ی محبوبه نجف‌خانی به بلندخوانی کتاب، انجام فعالیت‌های تعاملی و گفت‌وگو با مخاطبان پرداخت.

🔹 همچنین کودکان در این نشست با استفاده از ابزار بازیافتی ساخت دوربین برای تماشای پرندگان را تمرین کردند.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak

دل می‌بازم به شیرین‌ترین لهجه ممکن که مرا می‌خواند
در باز کن
از سمت آیینه و بهانه می‌گذرم
رنگ‌ها تو را به جشنی تازه می‌خوانند
بر گونه‌های زمین لختی درنگ کن
عشق نباید از جنس آه باشد
روز سپیدی‌‌اش را از تو سراغ می‌گیرد
دامنت را ...
کجای بهشت به نام تو مهر شده است؟

شکوفه صمدی
۹۶/۳/۲۸

امشب یه اصطلاح قشنگ یاد گرفتم که حالم را خوش کرد. گفتم خوب است با شما هم در میان بگذارم. لرها در پاسخ چشم می‌گویند چشمانت به دنیا! قشنگ نیست؟

چند تا اتفاق خوب پشت هم حالم را بهتر کرد. مدتی بود که زندگی روی خوشش را نشانم نمی‌داد. الآن راضی‌ام و خوشحال. هم تمام تلاشم را کرده‌ام، هم بعضی کارها را خوب پیش برده‌ام، هم در عین حال خیلی چیزها زمین مانده است. اما پشت سر هم بودن این اتفاقات خوشحالم کرد و توانم را بالا برد. بیش باد!

شکوفه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳

نهنگ پیر فرتوت خسته شده و دارد جای خودش را به مار چست‌وچابک می‌دهد. تو هم خستگی‌هایت را زمین بگذار و بیا به استقبال سال جدید برویم.
نوبهار مبارک باشد!

شکوفه صمدی
۳۰ اسفند ۱۴۰۳

این تکه درخشان کم‌نظیر که اشکم را در می‌آورد...

💠 داستان کودک و نوجوان و نیازهای مخاطب امروز

🔹 نشست "داستان کودک و نوجوان و نیازهای مخاطب امروز" ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، به دبیری گیتی صفرزاده، با حضور دو مهمان برنامه، مهدی رجبی و شکوفه صمدی برگزار شد.

🔸 گیتی صفرزاده با اشاره به ضرورت شناخت نویسندگان داستان کودک و نوجوان از مخاطبان خود، این سؤال را طرح کرد که نیاز مخاطب امروز کودک و نوجوان چیست؟

🔹 مهدی رجبی اشاره کرد، وظیفه‌ی نویسنده ایجاد نیاز در مخاطب است. چنانچه امور معمول و بدیهی در داستان روایت شود، متنی پویا و جذاب در اختیار مخاطب قرار نخواهد گرفت؛ اما اگر مخاطب مصادیق نیازهای خود را در خطوط داستان ببیند، به این داستان اعتماد خواهد کرد و همراه او خواهد شد.

🔸 شکوفه صمدی با تأکید بر اینکه فاصله‌ی نویسنده و مخاطب مسئله‌ی اصلی است، گفت در گروه سنی کودک، معلمان و تسهیلگران دغدغه‌ها را شناخته‌اند؛ اما نوجوانی یک فضای گمشده و ناشناخته است.

🔹 متن کامل گزارش را در وبسایت نویسک بخوانید:
http://nevisak.ir/داستان-کودک-و-نو…نیازهای-مخاطب-ام/

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak

من این داستان را خیلی خیلی دوست دارم. امشب دلم خواست یک بار دیگر بخوانمش. یادم آمد به گروهی قول داده بودم برایشان صوتی بفرستم. چند جا تپق زدم و اشتباهاتی دارم، ولی خوب شما به خود داستان توجه کنید.
به‌نظرم از داستان‌های خوب امروز است. و از بهترین‌های علی مؤذنی‌. او که در جوانی در حلقهٔ گلشیری بود.

حافظ » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۴۶۱


کَتَبتُ قِصَّةَ شَوقی و مَدمَعی باکی

بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی

بسا که گفته‌ام از شوق با دو دیدهٔ خود

أیا مَنازِلَ سَلمیٰ فَأینَ سَلماکِ؟

عجیب واقعه‌ای و غریب حادثه‌ای

أنَا اصْطَبَرتُ قَتیلاً و قاتِلی شاکی

که را رسد که کند عیب دامن پاکت؟

که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی

ز خاک پای تو داد آب، روی لاله و گل

چو کِلک صُنع رقم زد به آبی و خاکی

صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز

و هاتِ شَمسَةَ کَرْمٍ مُطَیَّبٍ زاکی

دَعِ التَّکاسُلَ تَغْنَمْ فَقَد جَری مَثَلٌ

که زادِ راهروان چستی است و چالاکی

اثر نماند ز من، بی شمایلت، آری

أرَی مَآثِرَ مَحیایَ مِن مُحَیّاکِ

ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند؟

که همچو صنع خدایی ورای ادراکی

رفتم سراغ یخچال و کمی هندوانه خوردم. نفس راحتی هم کشیدم! چرا؟ چون هندوانه یخ نزده بود. تعجب ندارد، دارد؟ مدتی بود که یخچالمان خراب شده بود و همه چیز در آن یخ می‌زد. مجبور بودیم یا کمتر بخریم یا همه چیز را فریز کنیم یا تن بدهیم به مواد یخ‌زده‌ای که ذهنم را خلاق می‌کرد چه می‌شود با آن درست کرد. نمی‌خواستیم یخچال را تعمیر کنیم، چون ارزشش را نداشت. سال‌ها بود به فکر تعویضش بودیم، مخصوصاً که یک بار هم موتورش را تعمیر کرده بودیم.
غرضم از نوشتن اینها این است که یادم بماند گاهی موهبت‌های کوچک و دم‌دستی زندگی را دوباره ببینم. یادم باشد قدردانشان باشم. یادم باشد زندگی از همین جزئیات ساخته می‌شود. یادم باشد گاهی خوردن یک هندوانه خنک یک چیز معمولی نیست، ثمره چند ماه تلاش است و حرفهایی که نگفته بماند بهتر است.

۲۲ خرداد ۱۴۰۴

در گروه‌های مختلف همه دارند از هم خبر می‌گیرند، از آن‌ها که مستقیم درگیر حادثه بوده‌اند هنوز خبر جدی نداریم و فضا بین ترس و وحشت و به بچه‌ها چه بگوییم و چه خواهد شد و ... در نوسان است. عده‌ای زنگ می‌زنند و عده‌ای پیامک می‌دهند و عده‌ای در رسانه‌های دیگر احوالمان را می‌پرسند.

من چه کردم؟ فکر کردم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد می‌خواهم چه کنم؟
چطور می‌خواهم خاطره خوشی از آخرین روز زندگی‌ام برای سیاوش به جا بگذارم؟
چه کنم که برای هر دو نفرمان خوشایند باشد؟
دیدم اگر برویم شیلا هم برای او خوش است هم من. هم غذای خوشمزه‌ای می‌خوریم، هم پای گاز نمی‌ایستم؛ تازه ۷۰ ت تخفیف داشتیم که از آن استفاده می‌کنم. چون نزدیک است حضوری می‌رویم که پول پیک هم ندهیم. بله، حتی در این لحظاتی که فکر می‌کنم شاید آخرین روز زندگی‌ام باشد دارم روی تخفیف و ندادن پول پیک حساب می‌کنم! چون همان قدر هم امید دارم که این نیز بگذرد. چون اینجا ایران است.
و این شد که ظهر جمعه ما با دونر استیک گرم و لذیذ شیلا گذشت. البته با یک شرط، اینکه دو تا نیم‌ساعت همکاری کنیم تا خانه را هم مرتب کنیم، چیز دیگری که فکر کردم در عین ناخوشایندی ممکن است به آرامش این روزهایمان کمک کند.

شما جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ خود را چگونه گذراندید؟

سلام دوستان و همراهان عزیزم. ممنونم بابت مهرتان که باعث شد گره‌های بسیاری باز شود. می‌خواهیم گره دیگری را با دست‌های شما باز کنیم.
یک قرض‌الحسنه ۵۰ میلیونی ده ماهه با سهمی پنج‌ م تومان از تیرماه. امکان برداشتن سهم‌های کوچک‌تر هم هست.
اگر مایلید در گروه مهربانی ۲ اسم بنویسید تا تعداد به حد نصاب برسد و گروه خودش را تشکیل بدهیم.

https://chat.whatsapp.com/LPxxt3SnyBLDtpKnve2hlf

I'm listening to قصه بازی | GheseBazi on Castbox. Check it out! https://castbox.fm/va/6180827

پیشنهاد پادکست برای بچه‌ها

تمرین زبان زندگی

⏰ شنبه‌ها ۹.۳۰ صبح تا ۱۲.۳۰
⏳ ۱۴ جلسه سه‌ساعته آنلاین در زوم
💰 قیمت: ۶۸.۰۰۰.۰۰۰﷼ (شش میلیون و هشتصد هزار تومان)
📆 شروع: ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
👥 ظرفیت: ۳۰ نفر
پیش‌نیاز: گذارندن دورهٔ آشنایی با زبان زندگی (مقدماتی)

لینک ثبت‌نام:
https://chat.whatsapp.com/JbSmdomjLAD6Tu6d9oim5V