دلم یه اتفاق خیلی خیلی خیلی خوب میخواد از اینا که اصلا باورت نمیشه، چند روز مدام بهش فکر میکنی و میخندی و حالت خوبه.
غم به شما عمق میدهد و شادی ارتفاع، غم ریشه هایتان را گسترده میکند و شادی شاخه هایتان را، شادی مثل درختی است که به سمت آسمان میرود و غم مانند ریشه هایی که تا بطن زمین پایین میروند. هر دو مورد نیازند، هر چه درختی بلندتر شود همزمان ریشه هایش عمیق تر میشوند.
وقتی دیوار برلین را خراب کردند
همه خوشحال بودند.
یک زن سالمند آلمان شرقی میگفت:
ما تنها مردمی هستیم
که برای بازگشت
به سی سال قبل خوشحالیم!
همه خوشحال بودند.
یک زن سالمند آلمان شرقی میگفت:
ما تنها مردمی هستیم
که برای بازگشت
به سی سال قبل خوشحالیم!
آدم متوجه نیست،
متوجه نیست تا وقتی که میشینه برای یکی تعریف میکنه، اونجاس که میفهمه چه فاجعه تلخی رو پشت سر گذاشته...
متوجه نیست تا وقتی که میشینه برای یکی تعریف میکنه، اونجاس که میفهمه چه فاجعه تلخی رو پشت سر گذاشته...
دستهایم را آرام فشار میدهی و تکرار میکنی:
«درست میشه»، شاید قرار بر درست شدن چیزی هم نبود، شاید قرار نبود حتی چیزی تغییر هم بکند، اما وقتی تو حرفی میزنی که مخصوص به من است، از شدت درد و فشارِ روی شانههایم کاسته میشود.
«درست میشه»، شاید قرار بر درست شدن چیزی هم نبود، شاید قرار نبود حتی چیزی تغییر هم بکند، اما وقتی تو حرفی میزنی که مخصوص به من است، از شدت درد و فشارِ روی شانههایم کاسته میشود.
و تو دوام میآوری، بیآنکه کسی بفهمد در خاموشیات، نبردی بیپایان میان رنج و بیاعتنایی جریان دارد.