Telegram Web Link
#ادامه
آپولونیوس به من فهماند که باید استقلال رای داشته باشم و خود را به دست تقدیر نسپارم، و هرگز حتی یک لحظه، عقل را از نظر دور ندارم. همچنین، به من آموخت که در هنگام حملات عصبی دردناک، از دست دادن فرزند، و بیماری مزمن ملال آور و وقار و متانت خود را حفظ کنم. او خودش برهان محکمی بر سازگاری قدرت و انعطاف پذیری بود. شرح و تفسیر هایش الگوی شفافیت بود؛ ولی با این همه، آشکارا تجربه عملی و مهارت در تدریس فلسفه را ناچیزترین فضلیت خود می شمرد. افزون بر این، هم او بود که به من آموخت چگونه الطاف ظاهری دوستان را بپذیرم بی آن که عزت نفس خود را از دست بدهم یا ناسپاس و بی اعتنا به نظر برسم.
۹. این چیز ها را مدیون سکتوس هستم: مهربانی، چگونگی فرمان راندن با اقتداری پدرانه، معنی واقعی زندگی طبیعی، وقار و متانتی بدون جلوه فروشی، دلسوزی شهودی نسبت به منافع دوستان، و مدارایی مهربانانه با نابلدان و خیال اندیشان....
ادامه دارد...
#تاملات
#مارکوس_اورلیوس
#قسمت_سوم
@sigmund1freud1
ممکن است راهی که دیگران می‌روند،
به مقصد تو نرسد؛ راه خودت را پیدا کن!

کانال روانشناسی زیگموند فروید 👇🏻
@sigmund1freud1
@sigmund1freud1
#افسانه_دو_راهب
دو راهب در امتداد رودخانه ای قدم می زدند، آنها زنی را دیدند که می خواست از رودخانه عبور کند. او لباس بر تن داشت و معلوم بود که نمی خواهد لباسش خیس شود. راهب مسن تر بدون گفتن کلمه ای زن را بلند کرد و او را به سوی دیگر رودخانه برد و بر روی زمین گذاشت. دو راهب در سکوت مطلق به راهشان ادامه دادند. حدود یک ساعت بعد راهب جوان تر زنجیره ای از قضاوت ها درباره همراه مسن ترش به زبان آورد، 《چطور تونستی اون زنو لمس کنی؟ میدونی که ما قسم خوردیم که هرگز زنی رو لمس نکنیم! و حتی به نظر نمی رسید نگران این موضوع باشی! یکراست رفتی سراغش و بلندش کردی!》 راهب مسن تر به تمام چیزهایی که دیگری می گفت گوش کرد و بسادگی جواب داد: 《برادر، من اونو یک ساعت پیش زمین گذاشتم، تو چرا داری هنوز حملش می کنی؟!》
تا وقتی که بر گذشته متمرکزیم نمی توانیم به طور کامل در زمان حال زندگی کنیم.
وقتی مراجعی به طور ویژه به عقیده ای چسبیده که به نظر زیان آور می رسد، تعریف کردن افسانه دو راهب مفید است.
کتاب #فنون_پیشرفته_مشاوره_و_رواندرمانی
نویسنده: #کریستیان_کنت
مترجم: #مجتبی_دلیر
@sigmund1freud1
#ادامه
ادامه بند ۹:
ادب و نزاکتش در قبال تک تک افراد چنان متناسب و بجا بود که بیش از هر گونه چاپلوسی و تملقی مصاحبتش را جذاب و دلربا می کرد، و در عین حال همگان را به تعظیم وا می داشت. شیوه اش در تعیین و تنظیم قوانین اصلی زندگی به یک اندازه جامع و روشمند بود. هرگز اثری از خشم یا دیگر عواطف در او ظاهر نشد، کاملا خونسرد و با این همه، سرشار از محبت بود. موافقتش را به آرامی و به صورتی غیرمتظاهرانه ابراز می کرد، و هرگز فضل و دانش بی پایانش را به رخ نمی کشید.
۱۰. الکساندر، منتقد ادبی، به من آموخت که از عیب جویی غیر ضروری پرهیز کنم. نباید اشتباهات دستوری، لحجه شهرستانی یا تلفظ غلط افراد را به شکل تند و تیز اصلاح کرد؛ به جای این کار، بهتر است عبارت درست را با درایت القا کنیم؛ برای مثال، در پاسخ سوال آن ها یا در عین همراهی با نظر های آن ها، یا در مبحثی دوستانه درباره خود موضوع (نه درباره طرز بیان آن) یا به شکل مناسب دیگری از تذکر.
ادامه دارد...
#تاملات
#مارکوس_اورلیوس
#قسمت_چهارم
@sigmund1freud1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
سکوت چگونه روی مغز تاثیر می‌گذارد؟
کانال روانشناسی زیگموند فروید 👇
@sigmund1freud1
#ادامه
۱۱. درک خباثت، حیله گری و دورویی حاصل از قدرت مطلق را مدیون آموزگارم فرونتن هستم؛ او به من آموخت که اعیان و اشراف اغلب فاقد عواطف و احساسات انسان های معمولی هستند.
۱۲. الکساندر افلاطونی مرا بر حذر داشت از این که به طور مداوم در گفتار یا نوشتار بگویم 《بسیار گرفتارم و وقت ندارم》 مگر در موارد واقعا ضروری؛ او می گفت هیچ کس نباید به بهانه کار های ضروری از زیر تعهداتی که در قبال جامعه دارد شانه خالی کند.
ادامه دارد...
#تاملات
#مارکوس_اورلیوس
#قسمت_پنجم
@sigmund1freud1
#ادامه
۱۳. کاتولوس رواقی به من نصیحت کرد که هرگز رنجش دوست، حتی رنجشی نامعقول را سرسری نگیرم، بلکه تا آن جا که در توان دارم بکوشم از او دلجویی کنم؛ او مرا اندرز داد که در ستایش آموزگارانم مشتاقانه و با صدای رسا سخن بگویم و در این کار سرگذشت دومیتیوس و آتنودوتوس را سرمشق خود قرار دهم؛ همچنین، مرا پند داد که به فرزندانم محبتی خالصانه نثار کنم.
ادامه دارد...
#تاملات
#مارکوس_اورلیوس
#قسمت_ششم
@sigmund1freud1
اندیشه کردن
مشکل است
برای همین است که
بیشتر مردم قضاوت میکنند

#کارل_گوستاو_یونگ
@sigmund1freud1
#ادامه
۱۴. از برادرم سِوروس عشق به اقوام و خویشاوندان، عشق به حقیقت و عشق به عدالت را آموختم. به واسطه او با تزاریا، کاتون، دیون و بروتوس آشنا شدم، همان حکمت پادشاهی که دغدغه اصلیش حفظ آزادی اتباع است. او لزوم ارجگذاری منصفانه و بی طرفانه فلسفه، اعتیاد به کار های خوب، گشاده دستی، خوش بینی و اعتماد به محبت دوستانم را به من نشان داد. همچنین به یاد دارم که در انتقاد، صریح اللهجه بود و دوستانش به خوبی می دانستند به چه چیز هایی عشق می ورزد و از چه چیز هایی نفرت دارد.
ادامه دارد..‌
#تاملات
#مارکوس_اورلیوس
#قسمت_هفتم
@sigmund1freud1
Sigmund1freud1 pinned an audio file
@sigmund1freud1
#پادشاه_میداس
روزی روزگاری، پیرمردی از مطیعان باچاس (از خدایان یونانی)، وارد باغ گل رُز پادشاه شد و ناگهان بیهوش شد. چند نفر از افراد محلی پیرمرد را با گل های رُز آراسته و او را به عنوان فردی بسیار مهم نزد پادشاه آوردند. پادشاه به مدت ده روز از پیرمرد میزبانی کرد، سپس او را به باچاس بازگرداند. باچاس از بازگشت بنده اش بسیار خرسند شد و براورده کردن یک ارزوی پادشاه را به او پیشکش کرد. پادشاه بی درنگ آرزو کرد که هرچیزی را لمس کند تبدیل به طلا شود. باچاس آرزوی پادشاه را برآورده کرد. وقتی پادشاه به غذا دست زد، چیزی جز توده ای فلزی نیافت، و هنگامی که جامش را برای نوشیدن در دست گرفت و وقتی دخترش را در آغوش گرفت نیز همین اتفاق افتاد. اگرچه آرزوی پادشاه میداس برآورده شده بود، اما بسیار به وحشت افتاده بود. از آن زمان تاکنون، افراد آن سرزمین می دانند که باید در مورد آنچه آرزویش را دارند بسیار با احتیاط باشند. آنها آموخته اند که خواستن و داشتن متفاوتند، و دستیابی به آنچه خواهانش هستیم اگر بیشتر از آنچه واقعا نیاز داریم باشد می تواند بسیار خطرناک باشد.
* این داستان ها یک چارچوب روانشناختی درباره راهنمایی افرادی فراهم می کنند که چیزهایی خارج از کنترلشان را می خواهند. داستان پادشاه میداس می تواند فن مفیدی برای آغاز گفتگو پیرامون توهم کنترل باشد*
کتاب #فنون_پیشرفته_مشاوره_و_رواندرمانی
نویسنده: #کریستیان_کنت
مترجم: #مجتبی_دلیر
@sigmund1freud1
Forwarded from Sigmund1freud1
@sigmund1freud1
#سخنرانی #انگیزشی #مارک_مرو ، قهرمان مسابقات کشتی در مورد #مادر خودش.
دیدن این کلیپ بسیار بسیار تاثیرگذار رو به همه پیشنهاد می کنیم.
@sigmund1freud1
👇👇👇
2025/07/09 15:18:50
Back to Top
HTML Embed Code: