🏴 صَلّی الله عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِك
... چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
ابوالفضل زرویی نصرآباد
#مرثیه_سید_الشهدا
... چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
ابوالفضل زرویی نصرآباد
#مرثیه_سید_الشهدا
📕ضرورت مراجعه به مقاتل معتبر و تأملی در روضههای بیسند
جایگاه بسیار والای حضرت سید الشهداء علیه السلام مجوز این نیست که در انتساب هر مطلبی به ایشان تساهل بورزیم؛ بلکه این برای شناساندن این جایگاه خطیر رعایت روشهای علمی در بررسی روایات تاریخی بیشتر ضروری است. گمانه نادرستی وجود دارد که بر اساس آن اگر برخی مشهورات بیسند در بحث مصائب نقد شود، این موجب تردید در همۀ اخبار میشود، و یا دخالت در دستگاه سید الشهداء ع است (در همین زمینه). در صورتی که اتفاقاً با رعایت موازین علمی، منابع و روایات گسترده معتبر بیشتر مورد توجه واقع میشوند، و تصویری واقعیتر، تاریخیتر و البته شرعیتر و عقلانیتر از مصائب ارائه خواهد شد، (بنا بر تجربه نویسنده) چه بسا در خیلی فضاها اثرگذارتر هم خواهد بود.
🔺منابع حاوی اخبار معتبر در مقتل بسیار زیاد است و در این مختصر نمیتوان از همۀ آنها یاد کرد، و متأسفانه حجم بسیاری از مقاتل اصحاب اهل بیت ع (که نامشان در فهرست نجاشی و طوسی موجود است) از بین رفته است. اما از آثار به جا مانده، برای نمونه از منابع کهن که اخبار زیادی در مقتل دربردارند در چند دسته به برخی اشاره میشود که مناسب است جایگزین منابع ضعیف متأخر شوند:
1. مقتل ابومخنف (م 157ق)
گزارشهای آن مسندو متقدم است، و معمولاً در آن اضطرابی به چشم نمیخورد. روایات آن در آثاری مانند تاریخ طبری و ارشاد شیخ مفید برجامانده که به صورت کتاب وقعة الطف بازسازی شده و ترجمۀ فارسی آن نیز موجود است.
روایات متقدم حصین بن عبدالرحمن و ابومعشر نیز از این دستاند، ولی امروزه در منابع موجود به حجم مقتلی مفصل نمیرسند.
2. از آثار متقدمانی مانند شیخ صدوق ره (م 381ق) (خاصه امالی او) و شیخ مفید ره (م 413ق) (خاصه ارشاد او) دو مقتل استخراج شده که با نام مقتل شیخ صدوق و مقتل شیخ مفید نشر یافته است که با وجود تأملاتی در برخی منابع شیخ صدوق، این آثار معمولاً بر آثار متأخر ترجیح دارند. این دست از روایات کهن مقتل را بعضاً در آثاری مانند کامل الزیارات نیز میتوان پی گرفت.
3. برخی آثار کهن مورخان عامی و متشیع قرن سوم، غیر از نقل از منابع پیشین، اخبار گسترده دیگری هم در مقتل آوردهاند، که بسیاری اوقات مسند است و ریشههای آن قابل بازیابی است. این مورخان و محدثان در دورۀ تثبیت روشهای نقلی عامه هستند، و معمولاً نمیتوان اشکالات گسترده اسناد عامه در قرن 1 و 2 را متوجه خود این مؤلفان دانست. برخی منابع مقتل آنان شناختهشده و بعضاً به نقل از امامان است. آثاری مانند طبقات ابن سعد، انساب الأشراف، اخبار الطوال، تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری از این دست هستند.
در قرون بعدی میتوان از مروج الذهب، العقد الفرید، مدخل سید الشهداء ع در تاریخ دمشق و برخی آثار تراجمی دیگر یاد کرد که با نگاه انتقادی از اسناد و متون آن میتوان بهره برد.
4. روایات مقتلنگاری زیدیه
مانند مقاتل الطالبیین، یا امالی الخمیسیة، که بی شباهت به بعضی از روایات امالی شیخ صدوق نیست. و یا فضل زیارة الحسین شجری که اثری مختصر در موضوعی مشابه کامل الزیارات است.
5. برخی آثار محققانه معاصر
با وجود تسامح شدید بسیاری از مقاتل عصر صفوی تا امروز، در دوره معاصر برخی مقاتل با دقت بالاتری تألیف شدهاند که میتوانند محل مراجعه مقتلخوانان باشند.
مانند المقتل الصحیح (دارالحدیث) و یا مقتل جامع سید الشهداء علیه السلام.
🔻اما مقاتل ضعیف یا متساهل هم زیاد است. مانند:
- مقتلی دیگر از ابو مخنف که در دوران متأخر یافت شده و معلوم نیست از سوی چه کسی به او نسبت داده شده است.
- روضة الشهداء که روایات نامعلوم و یا داستانپردازی آن کم نیست (غیر از نقدهای عمومی دستکم پنج مقاله مجزا در نقد آن وجود دارد).
- منتخب طریحی ملغمهای از اخبار کتب معتبر و اخبار کاملا ناشناخته و نقل به معنای آزاد است. (نک.: عادلزاده، الگوی پردازش روایات در منتخب طریحی)
- کتبی مانند اسرار الشهادة، تذکرة الشهداء و... (برای نمونه، نک.: تأملی در مبانی ملای دربندی در کتاب اسرار الشهاده)
——-
البته در میان این دو طیف آثار بسیار دیگری مانند آثار با صبغۀ داستانی بیشتر (مانند الفتوح و مقتل خوارزمی) یا مقاتل قرون میانی (مانند لهوف، و مثیر الاحزان) یا جوامع متأخر روایی (مانند بحار و عوالم) هستند که از جهاتی وضعیت پیچیدهتری دارند، و تحقیقاتی دربارۀ آنها شده است.
@sohof2
جایگاه بسیار والای حضرت سید الشهداء علیه السلام مجوز این نیست که در انتساب هر مطلبی به ایشان تساهل بورزیم؛ بلکه این برای شناساندن این جایگاه خطیر رعایت روشهای علمی در بررسی روایات تاریخی بیشتر ضروری است. گمانه نادرستی وجود دارد که بر اساس آن اگر برخی مشهورات بیسند در بحث مصائب نقد شود، این موجب تردید در همۀ اخبار میشود، و یا دخالت در دستگاه سید الشهداء ع است (در همین زمینه). در صورتی که اتفاقاً با رعایت موازین علمی، منابع و روایات گسترده معتبر بیشتر مورد توجه واقع میشوند، و تصویری واقعیتر، تاریخیتر و البته شرعیتر و عقلانیتر از مصائب ارائه خواهد شد، (بنا بر تجربه نویسنده) چه بسا در خیلی فضاها اثرگذارتر هم خواهد بود.
🔺منابع حاوی اخبار معتبر در مقتل بسیار زیاد است و در این مختصر نمیتوان از همۀ آنها یاد کرد، و متأسفانه حجم بسیاری از مقاتل اصحاب اهل بیت ع (که نامشان در فهرست نجاشی و طوسی موجود است) از بین رفته است. اما از آثار به جا مانده، برای نمونه از منابع کهن که اخبار زیادی در مقتل دربردارند در چند دسته به برخی اشاره میشود که مناسب است جایگزین منابع ضعیف متأخر شوند:
1. مقتل ابومخنف (م 157ق)
گزارشهای آن مسندو متقدم است، و معمولاً در آن اضطرابی به چشم نمیخورد. روایات آن در آثاری مانند تاریخ طبری و ارشاد شیخ مفید برجامانده که به صورت کتاب وقعة الطف بازسازی شده و ترجمۀ فارسی آن نیز موجود است.
روایات متقدم حصین بن عبدالرحمن و ابومعشر نیز از این دستاند، ولی امروزه در منابع موجود به حجم مقتلی مفصل نمیرسند.
2. از آثار متقدمانی مانند شیخ صدوق ره (م 381ق) (خاصه امالی او) و شیخ مفید ره (م 413ق) (خاصه ارشاد او) دو مقتل استخراج شده که با نام مقتل شیخ صدوق و مقتل شیخ مفید نشر یافته است که با وجود تأملاتی در برخی منابع شیخ صدوق، این آثار معمولاً بر آثار متأخر ترجیح دارند. این دست از روایات کهن مقتل را بعضاً در آثاری مانند کامل الزیارات نیز میتوان پی گرفت.
3. برخی آثار کهن مورخان عامی و متشیع قرن سوم، غیر از نقل از منابع پیشین، اخبار گسترده دیگری هم در مقتل آوردهاند، که بسیاری اوقات مسند است و ریشههای آن قابل بازیابی است. این مورخان و محدثان در دورۀ تثبیت روشهای نقلی عامه هستند، و معمولاً نمیتوان اشکالات گسترده اسناد عامه در قرن 1 و 2 را متوجه خود این مؤلفان دانست. برخی منابع مقتل آنان شناختهشده و بعضاً به نقل از امامان است. آثاری مانند طبقات ابن سعد، انساب الأشراف، اخبار الطوال، تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری از این دست هستند.
در قرون بعدی میتوان از مروج الذهب، العقد الفرید، مدخل سید الشهداء ع در تاریخ دمشق و برخی آثار تراجمی دیگر یاد کرد که با نگاه انتقادی از اسناد و متون آن میتوان بهره برد.
4. روایات مقتلنگاری زیدیه
مانند مقاتل الطالبیین، یا امالی الخمیسیة، که بی شباهت به بعضی از روایات امالی شیخ صدوق نیست. و یا فضل زیارة الحسین شجری که اثری مختصر در موضوعی مشابه کامل الزیارات است.
5. برخی آثار محققانه معاصر
با وجود تسامح شدید بسیاری از مقاتل عصر صفوی تا امروز، در دوره معاصر برخی مقاتل با دقت بالاتری تألیف شدهاند که میتوانند محل مراجعه مقتلخوانان باشند.
مانند المقتل الصحیح (دارالحدیث) و یا مقتل جامع سید الشهداء علیه السلام.
🔻اما مقاتل ضعیف یا متساهل هم زیاد است. مانند:
- مقتلی دیگر از ابو مخنف که در دوران متأخر یافت شده و معلوم نیست از سوی چه کسی به او نسبت داده شده است.
- روضة الشهداء که روایات نامعلوم و یا داستانپردازی آن کم نیست (غیر از نقدهای عمومی دستکم پنج مقاله مجزا در نقد آن وجود دارد).
- منتخب طریحی ملغمهای از اخبار کتب معتبر و اخبار کاملا ناشناخته و نقل به معنای آزاد است. (نک.: عادلزاده، الگوی پردازش روایات در منتخب طریحی)
- کتبی مانند اسرار الشهادة، تذکرة الشهداء و... (برای نمونه، نک.: تأملی در مبانی ملای دربندی در کتاب اسرار الشهاده)
——-
البته در میان این دو طیف آثار بسیار دیگری مانند آثار با صبغۀ داستانی بیشتر (مانند الفتوح و مقتل خوارزمی) یا مقاتل قرون میانی (مانند لهوف، و مثیر الاحزان) یا جوامع متأخر روایی (مانند بحار و عوالم) هستند که از جهاتی وضعیت پیچیدهتری دارند، و تحقیقاتی دربارۀ آنها شده است.
@sohof2
Telegram
غلوپژوهی
🔺 «دستگاه سید الشهداء ع»
فضائل سید الشهداء علیه السّلام، و ذکر مصائب و اندوه و اشک بر داغ آن امام راستی دستگیر عاشقان و محبان اهل بیت علیهم السّلام است، اما این مجوز آن نمیشود که این سفره پر خیر و برکت را مطالب نامعلوم و یا حتی خرافی و مجعول بیالاییم.
«دستگاه…
فضائل سید الشهداء علیه السّلام، و ذکر مصائب و اندوه و اشک بر داغ آن امام راستی دستگیر عاشقان و محبان اهل بیت علیهم السّلام است، اما این مجوز آن نمیشود که این سفره پر خیر و برکت را مطالب نامعلوم و یا حتی خرافی و مجعول بیالاییم.
«دستگاه…
▪️ مشهورات نادرست درباره حادثه عاشورا (1)
روایتی از امام صادق علیه السلام در تکذیب قصّه انگشتر
جریان دلخراش قطع شبانۀ انگشت حضرت سیدالشهداء علیه السلام به خاطر ربودن انگشتر از سوی یک ساربان امروزه مشهور است (منابع)، ولی احتمالاً متکی به کتاب متأخر منتخب طریحی است که با نقدهای زیادی مواجه شده است (عادلزاده، الگوی پردازش روایات در منتخب طریحی). تحریر کهنتر روایت این است که ساربانی برای ربودن کمربند حضرت سیدالشهداء ع شب دو دست شریف را قطع کرد (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ص207-۲۰۸؛ مقتل الحسين(ع)، الخوارزمي، ج2، ص115 مرسلاً احتمالاً از خصیبی). ولی این نقل به روایت خصیبی است که به نحو گسترده اهل جعل و سندسازی و پردازش اخبار است (اکبری، نصیریه، بخش1. 5.) و این سند او مغشوش و ناشناس است.
🔺در نقد روایت متأخر انگشتر قابل توجه است که:
اولاً امکان این نبوده که ساربان بعد از پایان قضایا بخواهد انگشتر را بدزدد؛ چون در همان عصر عاشورا سگان عمر بن سعد همه چیز را غارت کردند، و اشیای کمارزشتر را ربودند. پس چگونه ممکن است از انگشتر ارزشمند آن هم در دست امام مظلوم بگذرند تا ساربان بعدا بیاید و بدزدد؟ در برخی گزارشها نیز در جریان غارت سپاهیان آمده انگشتر حضرت بجدل بن سلیم دزدیده و سپس دستان او را مختار قطع کرد (لهوف، ص130) که این نیز بر خلاف داستان افتادن اعجازگونه دو دست ساربان دزد در همان شب دزدی است.
ثانیاً در عصر عاشوراء بدن مطهر سرور شهیدان به قدری پاره پاره شده بوده که بریدن دو دست برای کمربند، یا بریدن انگشت برای انگشتر موجه نیست.
ثالثاً به سندی معتبر در منابع کهن، روایتی آمده که به کلی در جریان ربودن انگشتر ایجاد تردید میکند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ الْمُثَنَّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ خَاتَمِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع إِلَى مَنْ صَارَ وَ ذَكَرْتُ لَهُ أَنِّي سَمِعْتُ أَنَّهُ أُخِذَ مِنْ إِصْبَعِهِ فِيمَا أُخِذَ قَالَ ع لَيْسَ كَمَا قَالُوا إِنَّ الْحُسَيْنَ ع أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ جَعَلَ خَاتَمَهُ فِي إِصْبَعِهِ وَ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَهُ كَمَا فَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ فَعَلَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِالْحَسَنِ ع وَ فَعَلَهُ الْحَسَنُ بِالْحُسَيْنِ ع ثُمَّ صَارَ ذَلِكَ الْخَاتَمُ إِلَى أَبِي ع بَعْدَ أَبِيهِ وَ مِنْهُ صَارَ إِلَيَّ فَهُوَ عِنْدِي وَ إِنِّي أَلْبَسُهُ كُلَّ جُمُعَةٍ وَ أُصَلِّي فِيهِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَدَخَلْتُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يُصَلِّي فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ مَدَّ إِلَيَّ يَدَهُ فَرَأَيْتُ فِي إِصْبَعِهِ خَاتَماً نَقْشُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُدَّةٌ لِلِقَاءِ اللَّهِ فَقَالَ هَذَا خَاتَمُ جَدِّي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع.
از محمّد بن مسلم (ره) روایت کرده اند که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم انگشتر حسین بن علی (ع) به چه کسی رسید؟ شنیده ام انگشتر را با دیگر غنائم از انگشتش ربوده اند. امام فرمود: چنین نیست که گفته اند. حسین علیه السلام به فرزندش علی بن الحسین ع وصیت کرد و انگشتر را در انگشت او قرار داد و امر خود را به او واگذار کرد چنان که رسول خدا (ص) با امیرالمؤمنین چنین کرد و امیرالمؤمنین (ع) با حسن چنین کرد و حسن نیز با حسین چنین کرد. سپس آن انگشتر پس از علی بن الحسین به پدر من و پس از او به من رسید و اکنون نزد من است و هر جمعه آن را به دست می کنم و با آن نماز می خوانم. محمد بن مسلم گوید: روز جمعه در حالی که امام نماز میخواند بر او وارد شدم. وقتی نمازش را تمام کرد دستش را به سوی من دراز نمود. در انگشتش انگشتری دیدم که بر آن نقش شده بود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُدَّةٌ لِلِقَاءِ اللَّهِ» امام فرمود: این انگشتر جدّ من ابی عبدالله حسین بن علی علیه السلام است.
(أمالي الصدوق، نشر کتابچی، ص144)
@sohof2
روایتی از امام صادق علیه السلام در تکذیب قصّه انگشتر
جریان دلخراش قطع شبانۀ انگشت حضرت سیدالشهداء علیه السلام به خاطر ربودن انگشتر از سوی یک ساربان امروزه مشهور است (منابع)، ولی احتمالاً متکی به کتاب متأخر منتخب طریحی است که با نقدهای زیادی مواجه شده است (عادلزاده، الگوی پردازش روایات در منتخب طریحی). تحریر کهنتر روایت این است که ساربانی برای ربودن کمربند حضرت سیدالشهداء ع شب دو دست شریف را قطع کرد (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ص207-۲۰۸؛ مقتل الحسين(ع)، الخوارزمي، ج2، ص115 مرسلاً احتمالاً از خصیبی). ولی این نقل به روایت خصیبی است که به نحو گسترده اهل جعل و سندسازی و پردازش اخبار است (اکبری، نصیریه، بخش1. 5.) و این سند او مغشوش و ناشناس است.
🔺در نقد روایت متأخر انگشتر قابل توجه است که:
اولاً امکان این نبوده که ساربان بعد از پایان قضایا بخواهد انگشتر را بدزدد؛ چون در همان عصر عاشورا سگان عمر بن سعد همه چیز را غارت کردند، و اشیای کمارزشتر را ربودند. پس چگونه ممکن است از انگشتر ارزشمند آن هم در دست امام مظلوم بگذرند تا ساربان بعدا بیاید و بدزدد؟ در برخی گزارشها نیز در جریان غارت سپاهیان آمده انگشتر حضرت بجدل بن سلیم دزدیده و سپس دستان او را مختار قطع کرد (لهوف، ص130) که این نیز بر خلاف داستان افتادن اعجازگونه دو دست ساربان دزد در همان شب دزدی است.
ثانیاً در عصر عاشوراء بدن مطهر سرور شهیدان به قدری پاره پاره شده بوده که بریدن دو دست برای کمربند، یا بریدن انگشت برای انگشتر موجه نیست.
ثالثاً به سندی معتبر در منابع کهن، روایتی آمده که به کلی در جریان ربودن انگشتر ایجاد تردید میکند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ الْمُثَنَّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ خَاتَمِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع إِلَى مَنْ صَارَ وَ ذَكَرْتُ لَهُ أَنِّي سَمِعْتُ أَنَّهُ أُخِذَ مِنْ إِصْبَعِهِ فِيمَا أُخِذَ قَالَ ع لَيْسَ كَمَا قَالُوا إِنَّ الْحُسَيْنَ ع أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ جَعَلَ خَاتَمَهُ فِي إِصْبَعِهِ وَ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَهُ كَمَا فَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ فَعَلَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِالْحَسَنِ ع وَ فَعَلَهُ الْحَسَنُ بِالْحُسَيْنِ ع ثُمَّ صَارَ ذَلِكَ الْخَاتَمُ إِلَى أَبِي ع بَعْدَ أَبِيهِ وَ مِنْهُ صَارَ إِلَيَّ فَهُوَ عِنْدِي وَ إِنِّي أَلْبَسُهُ كُلَّ جُمُعَةٍ وَ أُصَلِّي فِيهِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَدَخَلْتُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يُصَلِّي فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ مَدَّ إِلَيَّ يَدَهُ فَرَأَيْتُ فِي إِصْبَعِهِ خَاتَماً نَقْشُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُدَّةٌ لِلِقَاءِ اللَّهِ فَقَالَ هَذَا خَاتَمُ جَدِّي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع.
از محمّد بن مسلم (ره) روایت کرده اند که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم انگشتر حسین بن علی (ع) به چه کسی رسید؟ شنیده ام انگشتر را با دیگر غنائم از انگشتش ربوده اند. امام فرمود: چنین نیست که گفته اند. حسین علیه السلام به فرزندش علی بن الحسین ع وصیت کرد و انگشتر را در انگشت او قرار داد و امر خود را به او واگذار کرد چنان که رسول خدا (ص) با امیرالمؤمنین چنین کرد و امیرالمؤمنین (ع) با حسن چنین کرد و حسن نیز با حسین چنین کرد. سپس آن انگشتر پس از علی بن الحسین به پدر من و پس از او به من رسید و اکنون نزد من است و هر جمعه آن را به دست می کنم و با آن نماز می خوانم. محمد بن مسلم گوید: روز جمعه در حالی که امام نماز میخواند بر او وارد شدم. وقتی نمازش را تمام کرد دستش را به سوی من دراز نمود. در انگشتش انگشتری دیدم که بر آن نقش شده بود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُدَّةٌ لِلِقَاءِ اللَّهِ» امام فرمود: این انگشتر جدّ من ابی عبدالله حسین بن علی علیه السلام است.
(أمالي الصدوق، نشر کتابچی، ص144)
@sohof2
fa.wikishia.net
روضه ساربان - ویکی شیعه
🏴مشهورات نادرست درباره حادثه عاشورا (2)
آیا حضرت زینب سلام الله علیها در زنگولهها تصرف کرد؟!
بسیار شنیدهایم از اهل منبر که میگویند: حضرت زینب سلام الله علیها هنگام سخنرانی فرمود: «اسکتوا» و با این سخن حتّی زنگولههای شتران ساکت شدند و این در اثر ولایت تکوینی حضرت زینب بود.
اصل روایت چنین است:
«قَالَ بَشِیرُ بْنُ خُزَیْمٍ الْأَسَدِیُّ وَ نَظَرْتُ إِلَی زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ یَوْمَئِذٍ وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً وَ اللَّهِ أَنْطَقَ مِنْهَا کَأَنَّهَا تَفَرَّعُ مِنْ لِسَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَی النَّاسِ أَنِ اسْکُتُوا فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَکَنَتِ اْلْأَجْرَاسُ.»(اللهوف، نشر جهان، ص۱۴۶)
همچنین رجوع کنید به: بلاغات النساء، نشر الشریف الرضی، ص۳۸؛ الإحتجاج، نشر المرتضی، ج۲، ص۳۰۴؛ مثیر الأحزان، مدرسة الامام المهدی، ص۸۶
ترجمهی «الأجراس» به «زنگوله ها» صحیح نیست. «الأجراس» در این جا جمع «الجَرْس» به معنای «صدا به خصوص صدای آهسته» است. (تاج العروس، ج۸، ص۲۲۲؛ فرهنگ ابجدی، ص۲۹۴) بنابراین مراد از عبارت «فارتدّت الانفاس و سکنت الاجراس» مبالغه در سکوت مردم است. مؤید آن علاوه بر سیاق و برداشت اهل زبان، این است که روایت فوق با لفظ «سکتت (سکنت) الاصوات» نیز نقل شده است. (أمالی المفید، مؤتر الشیخ المفید، ص۳۲۱؛ أمالی الطوسی، دار الثقافة، ص۹۲؛ بحار الأنوار، دار احیاء التراث العربی، ج۴۵، ص۱۶۵)
____________
در نمونههایی از روضههای بیسند امروزی نیز تحلیل بر اساس همین فضای فکری به چشم میخورد؛ مانند:
1️⃣ صراف: «... آمد خدمت امام سجاد علیه السلام و گفت: آقا کنار علقمه بالایِ دو هزار نفر افتادهاند و مردهاند، هیچ زخمی هم ندارند! این ها به چه مرضی مُردند؟ فرمود: عمو جانم عباس در مسیرش به علقمه، نگاهی کرد و اینها همه قالب تهی کردند!» (فیلم)
2️⃣ خمسه: «[ابن زیاد] بلند شد گفت: بزنیدش!
یکی پا شد گفت: امیر! میخواهیم بزنیم، اما [زینب کبری(ع)] حرف که میزنه، شمشیرها از نیام بیرون نمیاد!
خانم! تو که دیدی دم گودال حرف بزنی شمشیرها بیرون نمیاد! تو که دیدی حرف بزنی کسی نمیتونه جسارت کنه! خب یکم دم گودال حرف میزدی! لااقل نیزه ها..!!» (فیلم)
این گزارش بیسند نیز در راستای انگاره احاطه کلی اولیا به امور عالم است و رگههای نفی بلایا در آن دیده میشود. و البته برخلاف گفتههای سیدالشهداء و اهل بیت ع و حضرت زینب س در عاشورا است که بر استیصال و از دست رفتن توان جسمیشان دلالت میکند. مانند:
- «خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَيْنَبُ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ فَنَادَتْ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ وَيْحَكَ يَا عُمَرُ أَ يُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ فَلَمْ يُجِبْهَا عُمَرُ بِشَيْء» (الارشاد، ج2، ص112)
و یا احادیثی مانند:
- إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاء (الأمالی للصدوق، ص128)
@sohof2
آیا حضرت زینب سلام الله علیها در زنگولهها تصرف کرد؟!
بسیار شنیدهایم از اهل منبر که میگویند: حضرت زینب سلام الله علیها هنگام سخنرانی فرمود: «اسکتوا» و با این سخن حتّی زنگولههای شتران ساکت شدند و این در اثر ولایت تکوینی حضرت زینب بود.
اصل روایت چنین است:
«قَالَ بَشِیرُ بْنُ خُزَیْمٍ الْأَسَدِیُّ وَ نَظَرْتُ إِلَی زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ یَوْمَئِذٍ وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً وَ اللَّهِ أَنْطَقَ مِنْهَا کَأَنَّهَا تَفَرَّعُ مِنْ لِسَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَی النَّاسِ أَنِ اسْکُتُوا فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَکَنَتِ اْلْأَجْرَاسُ.»(اللهوف، نشر جهان، ص۱۴۶)
همچنین رجوع کنید به: بلاغات النساء، نشر الشریف الرضی، ص۳۸؛ الإحتجاج، نشر المرتضی، ج۲، ص۳۰۴؛ مثیر الأحزان، مدرسة الامام المهدی، ص۸۶
ترجمهی «الأجراس» به «زنگوله ها» صحیح نیست. «الأجراس» در این جا جمع «الجَرْس» به معنای «صدا به خصوص صدای آهسته» است. (تاج العروس، ج۸، ص۲۲۲؛ فرهنگ ابجدی، ص۲۹۴) بنابراین مراد از عبارت «فارتدّت الانفاس و سکنت الاجراس» مبالغه در سکوت مردم است. مؤید آن علاوه بر سیاق و برداشت اهل زبان، این است که روایت فوق با لفظ «سکتت (سکنت) الاصوات» نیز نقل شده است. (أمالی المفید، مؤتر الشیخ المفید، ص۳۲۱؛ أمالی الطوسی، دار الثقافة، ص۹۲؛ بحار الأنوار، دار احیاء التراث العربی، ج۴۵، ص۱۶۵)
____________
در نمونههایی از روضههای بیسند امروزی نیز تحلیل بر اساس همین فضای فکری به چشم میخورد؛ مانند:
1️⃣ صراف: «... آمد خدمت امام سجاد علیه السلام و گفت: آقا کنار علقمه بالایِ دو هزار نفر افتادهاند و مردهاند، هیچ زخمی هم ندارند! این ها به چه مرضی مُردند؟ فرمود: عمو جانم عباس در مسیرش به علقمه، نگاهی کرد و اینها همه قالب تهی کردند!» (فیلم)
2️⃣ خمسه: «[ابن زیاد] بلند شد گفت: بزنیدش!
یکی پا شد گفت: امیر! میخواهیم بزنیم، اما [زینب کبری(ع)] حرف که میزنه، شمشیرها از نیام بیرون نمیاد!
خانم! تو که دیدی دم گودال حرف بزنی شمشیرها بیرون نمیاد! تو که دیدی حرف بزنی کسی نمیتونه جسارت کنه! خب یکم دم گودال حرف میزدی! لااقل نیزه ها..!!» (فیلم)
این گزارش بیسند نیز در راستای انگاره احاطه کلی اولیا به امور عالم است و رگههای نفی بلایا در آن دیده میشود. و البته برخلاف گفتههای سیدالشهداء و اهل بیت ع و حضرت زینب س در عاشورا است که بر استیصال و از دست رفتن توان جسمیشان دلالت میکند. مانند:
- «خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَيْنَبُ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ فَنَادَتْ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ وَيْحَكَ يَا عُمَرُ أَ يُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ فَلَمْ يُجِبْهَا عُمَرُ بِشَيْء» (الارشاد، ج2، ص112)
و یا احادیثی مانند:
- إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاء (الأمالی للصدوق، ص128)
@sohof2
Telegram
غلوپژوهی
🔺صراف: «... آمد خدمت امام سجاد علیه السلام و گفت: آقا کنار علقمه بالایِ دو هزار نفر افتادهاند و مردهاند، هیچ زخمی هم ندارند! این ها به چه مرضی مُردند؟ فرمود: عمو جانم عباس در مسیرش به علقمه، نگاهی کرد و اینها همه قالب تهی کردند!»
به نظرتان وقتی در نگاه…
به نظرتان وقتی در نگاه…
🏴نمونه مشهورات بیسند درباره حادثه عاشورا (3)
- خبر نافله خواندن حضرت زینب سلام الله علیها
در بین اهل منبر روایات زیر درباره نماز خواندن حضرت زینب (س) مشهور شده است:
«قال بعض ذوی الفضل: إنّها صلوات اللّه علیها ما ترکت تهجّدها للّه تعالی طول دهرها حتّی لیلة الحادی عشر من المحرّم. قال: و روی عن زین العابدین علیه السّلام أنّه قال: رأیتها تلک اللیلة تصلّی من جلوس. و عن الفاضل القائینیّ البیرجندیّ، عن بعض المقاتل المعتبرة، عن مولانا السجّاد علیه السّلام أنّه قال: إنّ عمّتی زینب مع تلک المصائب و المحن النازلة بها فی طریقنا إلی الشام ما ترکت نوافلها اللیلیّة. عن الفاضل المذکور: إنّ الحسین علیه السّلام لمّا ودّع اخته زینب علیها السّلام وداعه الأخیر قال لها: یا اختاه لا تنسینی فی نافلة اللیل. و هذا الخبر رواه هذا الفاضل عن بعض المقاتل المعتبرة أیضا. و فی «مثیر الأحزان» للعلّامة الشیخ شریف الجواهریّ قدّس سرّه: قالت فاطمة بنت الحسین علیه السّلام: و أمّا عمّتی زینب فإنّها لم تزل قائمة فی تلک اللیلة (أی العاشرة من المحرّم) فی محرابها تستغیث إلی ربّها، فما هدأت لنا عین، و لا سکنت لنا رنّة. و روی بعض المتتبّعین عن الإمام زین العابدین علیه السّلام أنّه قال: إنّ عمّتی زینب کانت تؤدّی صلواتها من قیام: الفرائض و النوافل عند سیر القوم بنا من الکوفة إلی الشام، و فی بعض المنازل کانت تصلّی من جلوس، فسألتها عن سبب ذلک فقالت: اصلّی من جلوس لشدّة الجوع و الضعف منذ ثلاث لیال، لأنّها کانت تقسّم ما یصیبها من الطعام علی الأطفال، لأنّ القوم کانوا یدفعون لکلّ واحد منّا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة.» (فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی (ص) ، نشر المنیر، ص۶۴۱)
در عظمت مقام و تهجد و عبادت حضرت زینب سلام الله علیها شکی نیست اما نسبت دادن هر روایتی باید بنا بر سند معتبر باشد. تا جایی که ما تحقیق کردیم این روایات هیچ سندی ندارد و تنها در کتب بسیار متأخر بدون ذکر منبع معتبر تکرار شده است. ضمن این که الفاظ آن به دلیل تفاوت فاحش با گویش و زبان آن دوره، قطعاً نمیتواند متن روایت باشد و احتمال نقل به مضمون نیز تنها زمانی قابل اعتناء است که منبع و سند روشن و معتبری برایش یافت شود.
نمونه روایات بیسند دیگر
- از منابر بسیار شنیدهایم: «وقتى از امام سجّاد پرسيدند: در سفر كربلا، سخت ترين مصيبت هاى شما كجا بود؛ فرمود: الشام، الشام، الشام.»
اما این نقل هیچ سند معتبری ندارد و تنها در «تذکرة الشهداء» و دیگر کتب نامعتبر بسیار متأخّر ذکر شده است.
- «وقتی امام حسین (ع) به میدان جنگ میرفت، حضرت زینب (س) به دنبال او رفت و گفت: «مهلاً مهلاً یابن الزهرا (س) مادرم زهرا (س) وصیت کرده که زیر گلوی تو را ببوسم.»
این قصه نیز تنها در کتب ضعیف متأخری چون مانند انوار المجالس و تذکرة الشهداء آمده، و در مصادر معتبر اثری از آن نیست. یا از نمونه قصههای بیسند:
- ادعای اینکه حضرت عباس (ع) پیش از کربلا هرگز سیدالشهداء را برادر خطاب نمیکرد.
- داستانهای سفارشهای امیرالمؤمنین ع به حضرت عباس در مراقبت از سیدالشهداء ع
- سخنان بیسند دوران اخیر حاوی اعداد نجومی برای تعداد سپاهیان دشمن، کشتگان، عدد زخمها، دمای کربلا و... که هم برخلاف اخبار کهن و موثق قدیم است، و هم فضای کربلا را تخیلی جلوه میدهد.
و...
@sohof2
- خبر نافله خواندن حضرت زینب سلام الله علیها
در بین اهل منبر روایات زیر درباره نماز خواندن حضرت زینب (س) مشهور شده است:
«قال بعض ذوی الفضل: إنّها صلوات اللّه علیها ما ترکت تهجّدها للّه تعالی طول دهرها حتّی لیلة الحادی عشر من المحرّم. قال: و روی عن زین العابدین علیه السّلام أنّه قال: رأیتها تلک اللیلة تصلّی من جلوس. و عن الفاضل القائینیّ البیرجندیّ، عن بعض المقاتل المعتبرة، عن مولانا السجّاد علیه السّلام أنّه قال: إنّ عمّتی زینب مع تلک المصائب و المحن النازلة بها فی طریقنا إلی الشام ما ترکت نوافلها اللیلیّة. عن الفاضل المذکور: إنّ الحسین علیه السّلام لمّا ودّع اخته زینب علیها السّلام وداعه الأخیر قال لها: یا اختاه لا تنسینی فی نافلة اللیل. و هذا الخبر رواه هذا الفاضل عن بعض المقاتل المعتبرة أیضا. و فی «مثیر الأحزان» للعلّامة الشیخ شریف الجواهریّ قدّس سرّه: قالت فاطمة بنت الحسین علیه السّلام: و أمّا عمّتی زینب فإنّها لم تزل قائمة فی تلک اللیلة (أی العاشرة من المحرّم) فی محرابها تستغیث إلی ربّها، فما هدأت لنا عین، و لا سکنت لنا رنّة. و روی بعض المتتبّعین عن الإمام زین العابدین علیه السّلام أنّه قال: إنّ عمّتی زینب کانت تؤدّی صلواتها من قیام: الفرائض و النوافل عند سیر القوم بنا من الکوفة إلی الشام، و فی بعض المنازل کانت تصلّی من جلوس، فسألتها عن سبب ذلک فقالت: اصلّی من جلوس لشدّة الجوع و الضعف منذ ثلاث لیال، لأنّها کانت تقسّم ما یصیبها من الطعام علی الأطفال، لأنّ القوم کانوا یدفعون لکلّ واحد منّا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة.» (فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی (ص) ، نشر المنیر، ص۶۴۱)
در عظمت مقام و تهجد و عبادت حضرت زینب سلام الله علیها شکی نیست اما نسبت دادن هر روایتی باید بنا بر سند معتبر باشد. تا جایی که ما تحقیق کردیم این روایات هیچ سندی ندارد و تنها در کتب بسیار متأخر بدون ذکر منبع معتبر تکرار شده است. ضمن این که الفاظ آن به دلیل تفاوت فاحش با گویش و زبان آن دوره، قطعاً نمیتواند متن روایت باشد و احتمال نقل به مضمون نیز تنها زمانی قابل اعتناء است که منبع و سند روشن و معتبری برایش یافت شود.
نمونه روایات بیسند دیگر
- از منابر بسیار شنیدهایم: «وقتى از امام سجّاد پرسيدند: در سفر كربلا، سخت ترين مصيبت هاى شما كجا بود؛ فرمود: الشام، الشام، الشام.»
اما این نقل هیچ سند معتبری ندارد و تنها در «تذکرة الشهداء» و دیگر کتب نامعتبر بسیار متأخّر ذکر شده است.
- «وقتی امام حسین (ع) به میدان جنگ میرفت، حضرت زینب (س) به دنبال او رفت و گفت: «مهلاً مهلاً یابن الزهرا (س) مادرم زهرا (س) وصیت کرده که زیر گلوی تو را ببوسم.»
این قصه نیز تنها در کتب ضعیف متأخری چون مانند انوار المجالس و تذکرة الشهداء آمده، و در مصادر معتبر اثری از آن نیست. یا از نمونه قصههای بیسند:
- ادعای اینکه حضرت عباس (ع) پیش از کربلا هرگز سیدالشهداء را برادر خطاب نمیکرد.
- داستانهای سفارشهای امیرالمؤمنین ع به حضرت عباس در مراقبت از سیدالشهداء ع
- سخنان بیسند دوران اخیر حاوی اعداد نجومی برای تعداد سپاهیان دشمن، کشتگان، عدد زخمها، دمای کربلا و... که هم برخلاف اخبار کهن و موثق قدیم است، و هم فضای کربلا را تخیلی جلوه میدهد.
و...
@sohof2
Telegram
صُحُفٍ مُطَهَّرَه
▪️روایات در زمینه جراحات حضرت سید الشهداء علیه السلام
دسته اول: حدود 77 زخم (33 طعن و 34 ضربه)
قال ابو مخنف، عن جعفر بن محمد بن على، قال: وجد بالحسين ع حين قتل ثلاث و ثلاثون طعنه و اربع و ثلاثون ضربه (تاريخ الطبري، ج5، ص453)
مشابه آن: قالَ أبو عَبدِ…
دسته اول: حدود 77 زخم (33 طعن و 34 ضربه)
قال ابو مخنف، عن جعفر بن محمد بن على، قال: وجد بالحسين ع حين قتل ثلاث و ثلاثون طعنه و اربع و ثلاثون ضربه (تاريخ الطبري، ج5، ص453)
مشابه آن: قالَ أبو عَبدِ…
📕آثار در نقد تحریفات عاشورا
آثار در این زمینه بسیار زیاد است؛ اما باید در نظر داشت به ویژه از آنجا که بسیاری از مردم عادی با این دست از مضامین مرتبطاند، و وجوه اعتبار اخبار را نمیدانند، ممکن است نقدهای بدون تأکید بر جنبههای اثباتی، برای آنان هراسآفرین باشد. چنانکه گاهی برخی از خود ناقدان نیز در ورطه تردید افتاده، و سخنانی عوامانه مطرح میکنند؛ مانند اینکه تنها اصل شهادت امام و اصحاب ثابت است و در دیگر جزئیات است. این نیز گاهی موجب نگاه منفی به هرگونه نقدی میشود. معرفی آثار زیر جهت آشنایی با نمونه نقدها و معرفی حجم گستردهای از تحریفات است. البته برخی از همین آثار نیز اشکالاتی دارند.
برای نمونه:
- لؤلؤ و مرجان اثر ارزشمند میرزا حسین نوری (نمونههایی از آن)
- تحریفات در واقعه تاریخی کربلا از مرتضی مطهری
- حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا، از محمد اسفندیاری
- جامعه شناسی تحریفات عاشورا از عبدالحمید ضیایی
- عاشورا، عزاداری، تحریفات از مجمع مدرسین حوزه علمیه، به اهتمام محمدعلی کوشا
- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین علیه السلام، از محمد صحتی سردرودی
- عاشورا و تحریفات از مرضیه محمدزاده
همچنین برای نمونه روضههای بیسند در کانالهای زیر این هشتگ را بجویید:
#روضه_های_بی_سند
www.tg-me.com/AsnadolMasaeb
www.tg-me.com/etelaresanihamedan
بیتوجهی به علوم حدیث و تسامح در اعتبارسنجی موجب شده امروزه جماعت بسیاری به نحو گسترده به نشر جعلیات و اخبار مشکوک میپردازند. برخی به سادگی سندسازی میکنند و اخبارشان را به منابع امامی و یا حتی منابع خیالی نسبت میدهند، و جماعت بیشتری نیز بدون سند و بیدغدغه بررسی، نشردهنده جعلیاتاند؛ در حدی که ناقدان این مطالب بیسند به گرد جعلیات هم نمیرسند.
بنا بر این مهمتر از نقد جعلیات، تأکید بیشتر بر معرفی منابع معتبر و ترویج علوم حدیث در حوزه و گنجاندن مادهدرسیهای حدیثی بیشتر برای مبلغان است.
@sohof2
آثار در این زمینه بسیار زیاد است؛ اما باید در نظر داشت به ویژه از آنجا که بسیاری از مردم عادی با این دست از مضامین مرتبطاند، و وجوه اعتبار اخبار را نمیدانند، ممکن است نقدهای بدون تأکید بر جنبههای اثباتی، برای آنان هراسآفرین باشد. چنانکه گاهی برخی از خود ناقدان نیز در ورطه تردید افتاده، و سخنانی عوامانه مطرح میکنند؛ مانند اینکه تنها اصل شهادت امام و اصحاب ثابت است و در دیگر جزئیات است. این نیز گاهی موجب نگاه منفی به هرگونه نقدی میشود. معرفی آثار زیر جهت آشنایی با نمونه نقدها و معرفی حجم گستردهای از تحریفات است. البته برخی از همین آثار نیز اشکالاتی دارند.
برای نمونه:
- لؤلؤ و مرجان اثر ارزشمند میرزا حسین نوری (نمونههایی از آن)
- تحریفات در واقعه تاریخی کربلا از مرتضی مطهری
- حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا، از محمد اسفندیاری
- جامعه شناسی تحریفات عاشورا از عبدالحمید ضیایی
- عاشورا، عزاداری، تحریفات از مجمع مدرسین حوزه علمیه، به اهتمام محمدعلی کوشا
- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین علیه السلام، از محمد صحتی سردرودی
- عاشورا و تحریفات از مرضیه محمدزاده
همچنین برای نمونه روضههای بیسند در کانالهای زیر این هشتگ را بجویید:
#روضه_های_بی_سند
www.tg-me.com/AsnadolMasaeb
www.tg-me.com/etelaresanihamedan
بیتوجهی به علوم حدیث و تسامح در اعتبارسنجی موجب شده امروزه جماعت بسیاری به نحو گسترده به نشر جعلیات و اخبار مشکوک میپردازند. برخی به سادگی سندسازی میکنند و اخبارشان را به منابع امامی و یا حتی منابع خیالی نسبت میدهند، و جماعت بیشتری نیز بدون سند و بیدغدغه بررسی، نشردهنده جعلیاتاند؛ در حدی که ناقدان این مطالب بیسند به گرد جعلیات هم نمیرسند.
بنا بر این مهمتر از نقد جعلیات، تأکید بیشتر بر معرفی منابع معتبر و ترویج علوم حدیث در حوزه و گنجاندن مادهدرسیهای حدیثی بیشتر برای مبلغان است.
@sohof2
Telegram
صُحُفٍ مُطَهَّرَه
📕ضرورت مراجعه به مقاتل معتبر و تأملی در روضههای بیسند
جایگاه بسیار والای حضرت سید الشهداء علیه السلام مجوز این نیست که در انتساب هر مطلبی به ایشان تساهل بورزیم؛ بلکه این برای شناساندن این جایگاه خطیر رعایت روشهای علمی در بررسی روایات تاریخی بیشتر ضروری…
جایگاه بسیار والای حضرت سید الشهداء علیه السلام مجوز این نیست که در انتساب هر مطلبی به ایشان تساهل بورزیم؛ بلکه این برای شناساندن این جایگاه خطیر رعایت روشهای علمی در بررسی روایات تاریخی بیشتر ضروری…
Forwarded from حدیث، فهرست، رجال
چهل حدیث حسینی.pdf
16.1 MB
کتاب چهل حدیث حسینی
صلی الله علیک یا أبا عبدالله
در این کتاب، چهل حدیث مربوط به امام حسین (ع) و زیارت ایشان جمع آوری شده است. متن عربی احادیث خطاطی شده و ترجمهی هر حدیث در صفحهی روبروی آن قرار دارد. سعی شده است احادیثی معتبر از کتاب کامل الزيارات گردآوری شود.
پس از این احادیث نیز چند زیارت مطلقه و مخصوصه امام حسین (ع) آمده است. بخشهایی از زيارت که مربوط به جزئیات و آداب آن است نیز به فارسی ترجمه شده است.
در پایان نیز زیارت آل یاسین، زیارت جامعه صغیره و جامعه کبیره و دو دعای جامع قرار گرفته است که برای دعا کردن پس از زيارت، مناسب است.
این کتاب، توشهای مناسب برای زائران حسینی است و از این روی که دارای برخی از زیارات از راه دور است برای کسانی که مشرف نشدهاند نیز مفید خواهد بود ان شاء الله.
با استفاده از لینک فهرست کتاب میتوانید به صفحهی دلخواه منتقل شوید.
این کتاب هم برای عربزبانان و هم برای فارسزبانان محل استفاده خواهد بود.
برای دانلود سریعتر میتوانید کتاب را از لینک زیر دانلود کنید:
https://B2n.ir/40HadithHoseini
در ثواب نشر این کتاب سهیم باشید.
شادی روح حضرت امّ البنین (سلام الله علیها) صلوات
صلی الله علیک یا أبا عبدالله
در این کتاب، چهل حدیث مربوط به امام حسین (ع) و زیارت ایشان جمع آوری شده است. متن عربی احادیث خطاطی شده و ترجمهی هر حدیث در صفحهی روبروی آن قرار دارد. سعی شده است احادیثی معتبر از کتاب کامل الزيارات گردآوری شود.
پس از این احادیث نیز چند زیارت مطلقه و مخصوصه امام حسین (ع) آمده است. بخشهایی از زيارت که مربوط به جزئیات و آداب آن است نیز به فارسی ترجمه شده است.
در پایان نیز زیارت آل یاسین، زیارت جامعه صغیره و جامعه کبیره و دو دعای جامع قرار گرفته است که برای دعا کردن پس از زيارت، مناسب است.
این کتاب، توشهای مناسب برای زائران حسینی است و از این روی که دارای برخی از زیارات از راه دور است برای کسانی که مشرف نشدهاند نیز مفید خواهد بود ان شاء الله.
با استفاده از لینک فهرست کتاب میتوانید به صفحهی دلخواه منتقل شوید.
این کتاب هم برای عربزبانان و هم برای فارسزبانان محل استفاده خواهد بود.
برای دانلود سریعتر میتوانید کتاب را از لینک زیر دانلود کنید:
https://B2n.ir/40HadithHoseini
در ثواب نشر این کتاب سهیم باشید.
شادی روح حضرت امّ البنین (سلام الله علیها) صلوات
Forwarded from راه وسط(علی غلامی دهقی فریدنی)
🌹آسیب شناسی شخصیت زدگی در گفتگوهای علمی
🖊علی غلامی دهقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از آفتهای گفتگوهای علمی، شخصیت زدگی است. برخی برای به کرسی نشاندن ادّعای خود، به جای استدلال و برهان، شخصیتها را مینشانند و بزرگان را برخ می کشند تا طرف مقابل را مغلوب و ساکت کنند. بسیار شنیده ایم که وقتی اندیشه شخصیتی را نقد می کنیم، گفته می شود:
" شما از فلانی بهتر میفهمی؟"
پدیده شخصیت و شهرت زدگی آسیب های ذیل را بدنبال دارد:
۱. نخستین پیامد شخصیت زدگی، توقف، رکود و ایستایی علمی است. با مطالعه تاریخ به نمونه های فراوانی می توان دست یافت که شخصیت زدگی چنین آسیبی را در دانش های مختلف داشته است. در تاریخ علم آمده است که دانشمندان مسلمان در برخی دوره های تمدن اسلامی، مغلوب شخصیت دانشمندان مشهوری همچون جالینوس و بقراط شدند و همین مانع تحقیقات عمیقتر در دانش پزشکی گردید.( ذبیح الله صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص ۱۲۲ - ۱۲۳)
۲. دومین آفت شخصیت زدگی، عامیانه اندیشیدن و به تعبیر درست تر، نیندیشیدن و عوام زدگی است؛ چرا که شخصیت زدگی مانع تفکر و اندیشه است و همین مهمترین سبب لغزش اندیشه هاست. مضمون حدیثی از امام صادق (ع) چنین است: کسی که به واسطه رجال(شخصیت ها) به دینی وارد شود، همان شخصیت ها او را از دین بیرون خواهند کرد. امّا کسی که به واسطه (آگاهی) از کتاب و سنّت وارد دین شود، کوهها می جنبند ولی او استوار می ماند.( بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۰۵)
۳. سومین آفت شخصیت زدگی، خودباختگی فکری است؛ به طوری که فرد به جای استقلال فکری و متفکّر بودن، مقلِد بار میآید و گرفتار خودباختگی فکری میشود.
مولوی در این باره چه خوب سروده است:
چون مقلّد بود عقل اندر اصول
دان مقلّد در فروعش ای فضول
قرآن کریم به شدِت با شخصیت زدگی به مبارزه برخاسته و در آیات متعددی، شخصیت زدگان را سرزنش کرده است:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ. (بقره: ۱۷۰)
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ [ ﻛﻪ ﻣﺸﺮﻙ ﻭ ﻛﺎﻓﺮﻧﺪ ] ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻧﻪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﻳﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻳﺎﻓﺘﻴﻢ، ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ. ﺁﻳﺎ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﭘﺪﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻰ ﻓﻬﻤﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ [ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻛﻮﺭﺩﻟﻲ ] ﻧﻤﻰ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ [ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻛﻮﺭﻛﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ؟]
۴. چهارمین آفت شخصیت زدگی، حاکمیت شخصیت بجای حقیقت است. سخنی از علی (ع) در باره آفت شخصیت زدگی نقل شده است که طه حسین مصری در کتاب "علیُّ و بنوه" می نویسد: بعد از آنکه وحی خاموش شد و ندای آسمانی منقطع گردید، سخنی محکم تر و بالاتر و به این بزرگی شنیده نشده است.( مطهری مجموعه آثار جلد ۱۶ صفحه ۳۰۸)
این سخن حکیمانه علی (ع) زمانی گفته شده که فردی به نام حارث بن حوط، پیش از جنگ جمل، گرفتار سرگردانی شده بود. او از حضرت پرسید: «أَ يُمْكِنُ انْ يَجْتَمِعَ زُبَيْرٌ وَ طَلْحَةُ وَ عائِشَةُ عَلى باطِلٍ؟» یعنی آيا ممكن است (شخصیت های با سابقه ای مانند) طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟
امیرمؤمنان (ع) در پاسخ او فرمود:
ای حارث! تو کوتاه بینانه نگریستی،نه عمیق و زیرکانه و به همین دلیل سرگردان ماندی. نه حق را شناختهای تا بدانی اهل حق چه کسانیاند و نه باطل را تا بدانی پیروان آن چه مردمانی اند. (نهج البلاغه، حکمت ۲۶۲)
به گفته استاد مطهری از این سخن دانسته می شود که "روح اسلام و تشیّع، تشخیص حقیقت است نه شخصیت"؛ یعنی به جای اینکه اشخاص و شخصیتها بر اندیشه ما حکومت کنند باید روح حقیقت و اصول بر ما حاکم باشد.
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/rahevasat
🖊علی غلامی دهقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از آفتهای گفتگوهای علمی، شخصیت زدگی است. برخی برای به کرسی نشاندن ادّعای خود، به جای استدلال و برهان، شخصیتها را مینشانند و بزرگان را برخ می کشند تا طرف مقابل را مغلوب و ساکت کنند. بسیار شنیده ایم که وقتی اندیشه شخصیتی را نقد می کنیم، گفته می شود:
" شما از فلانی بهتر میفهمی؟"
پدیده شخصیت و شهرت زدگی آسیب های ذیل را بدنبال دارد:
۱. نخستین پیامد شخصیت زدگی، توقف، رکود و ایستایی علمی است. با مطالعه تاریخ به نمونه های فراوانی می توان دست یافت که شخصیت زدگی چنین آسیبی را در دانش های مختلف داشته است. در تاریخ علم آمده است که دانشمندان مسلمان در برخی دوره های تمدن اسلامی، مغلوب شخصیت دانشمندان مشهوری همچون جالینوس و بقراط شدند و همین مانع تحقیقات عمیقتر در دانش پزشکی گردید.( ذبیح الله صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص ۱۲۲ - ۱۲۳)
۲. دومین آفت شخصیت زدگی، عامیانه اندیشیدن و به تعبیر درست تر، نیندیشیدن و عوام زدگی است؛ چرا که شخصیت زدگی مانع تفکر و اندیشه است و همین مهمترین سبب لغزش اندیشه هاست. مضمون حدیثی از امام صادق (ع) چنین است: کسی که به واسطه رجال(شخصیت ها) به دینی وارد شود، همان شخصیت ها او را از دین بیرون خواهند کرد. امّا کسی که به واسطه (آگاهی) از کتاب و سنّت وارد دین شود، کوهها می جنبند ولی او استوار می ماند.( بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۰۵)
۳. سومین آفت شخصیت زدگی، خودباختگی فکری است؛ به طوری که فرد به جای استقلال فکری و متفکّر بودن، مقلِد بار میآید و گرفتار خودباختگی فکری میشود.
مولوی در این باره چه خوب سروده است:
چون مقلّد بود عقل اندر اصول
دان مقلّد در فروعش ای فضول
قرآن کریم به شدِت با شخصیت زدگی به مبارزه برخاسته و در آیات متعددی، شخصیت زدگان را سرزنش کرده است:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ. (بقره: ۱۷۰)
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ [ ﻛﻪ ﻣﺸﺮﻙ ﻭ ﻛﺎﻓﺮﻧﺪ ] ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻧﻪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﻳﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻳﺎﻓﺘﻴﻢ، ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ. ﺁﻳﺎ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﭘﺪﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻰ ﻓﻬﻤﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ [ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻛﻮﺭﺩﻟﻲ ] ﻧﻤﻰ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ [ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻛﻮﺭﻛﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ؟]
۴. چهارمین آفت شخصیت زدگی، حاکمیت شخصیت بجای حقیقت است. سخنی از علی (ع) در باره آفت شخصیت زدگی نقل شده است که طه حسین مصری در کتاب "علیُّ و بنوه" می نویسد: بعد از آنکه وحی خاموش شد و ندای آسمانی منقطع گردید، سخنی محکم تر و بالاتر و به این بزرگی شنیده نشده است.( مطهری مجموعه آثار جلد ۱۶ صفحه ۳۰۸)
این سخن حکیمانه علی (ع) زمانی گفته شده که فردی به نام حارث بن حوط، پیش از جنگ جمل، گرفتار سرگردانی شده بود. او از حضرت پرسید: «أَ يُمْكِنُ انْ يَجْتَمِعَ زُبَيْرٌ وَ طَلْحَةُ وَ عائِشَةُ عَلى باطِلٍ؟» یعنی آيا ممكن است (شخصیت های با سابقه ای مانند) طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟
امیرمؤمنان (ع) در پاسخ او فرمود:
ای حارث! تو کوتاه بینانه نگریستی،نه عمیق و زیرکانه و به همین دلیل سرگردان ماندی. نه حق را شناختهای تا بدانی اهل حق چه کسانیاند و نه باطل را تا بدانی پیروان آن چه مردمانی اند. (نهج البلاغه، حکمت ۲۶۲)
به گفته استاد مطهری از این سخن دانسته می شود که "روح اسلام و تشیّع، تشخیص حقیقت است نه شخصیت"؛ یعنی به جای اینکه اشخاص و شخصیتها بر اندیشه ما حکومت کنند باید روح حقیقت و اصول بر ما حاکم باشد.
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/rahevasat
Telegram
راه وسط(علی غلامی دهقی فریدنی)
علی غلامی دهقی(فریدنی)
کانال راه وسط جهت اطلاع رسانی پاره ای از دیدگاه های شخصی، نقد آراء افراطی و تفریطی، پاسخ به شبهات و آگاهی هایی از تاریخ اسلام و تشیع راه اندازی شده است.
✅ علی غلامی دهقی، دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان.
کانال راه وسط جهت اطلاع رسانی پاره ای از دیدگاه های شخصی، نقد آراء افراطی و تفریطی، پاسخ به شبهات و آگاهی هایی از تاریخ اسلام و تشیع راه اندازی شده است.
✅ علی غلامی دهقی، دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان.
Forwarded from غلوپژوهی
نگاهی به ادله شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله
www.tg-me.com/gholow2/949
www.tg-me.com/gholow2/949
Telegram
غلوپژوهی
▪️ مروری بر ادله شهادت حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله
در منابع فریقین روایات فراوانی در زمینه شهادت نبی اکرم ص و مسمومیت ایشان دستیاب است که تأیید آن در کلمات جمع زیادی از بزرگان فریقین دیده میشود. (مفید، المقنعة، ص456؛ طوسی، تهذيب الأحكام، ج6، ص2؛…
در منابع فریقین روایات فراوانی در زمینه شهادت نبی اکرم ص و مسمومیت ایشان دستیاب است که تأیید آن در کلمات جمع زیادی از بزرگان فریقین دیده میشود. (مفید، المقنعة، ص456؛ طوسی، تهذيب الأحكام، ج6، ص2؛…
Forwarded from میراث امامان
جلوگیری عائشه از دفن امام حسن (ع) همراه پیامبر خدا (ص)
قال: أخبرنا محمد بن عمر. قال: حدثنا علي بن محمد العمري. عن عيسى بن معمر. عن عباد بن عبد الله بن الزبير. قال: سمعت عائشة تقول يومئذ: هذا الأمر لا يكون أبدا. يدفن ببقيع الغرقد و لا يكون لهم رابعا... (الطبقات لابن سعد، الطبقة الخامسة، ج1، ص355-356).
از عباد پسر عبد الله بن زبیر نقل شده که گفت: شنیدم که عائشه در روز وفات حسن (ع) میگفت: این امر [دفن امام حسن (ع) همراه پیامبر (ص)] هرگز به انجام نخواهد رسید! حسن (ع) در بقیع الغرقد دفن میشود و همراه پیامبر (ص)، ابوبکر، و عمر، نفر چهارمی دفن نخواهد شد!...
قال: أخبرنا يحيى بن حماد. قال: حدثنا أبو عوانة عن حصين عن أبي حازم قال:... فقال أبو هريرة: أ رأيتم لو جيء بابن موسى ليدفن مع أبيه فمنع أ كانوا قد ظلموه؟ قال: فقالوا: نعم. قال: فهذا ابن نبي الله قد جيء به ليدفن مع أبيه (الطبقات، الطبقة الخامسة، ج1، ص340).
از ابوحازم نقل شده که گفت:... [چون حسن بن علی (ع) از دفن همراه پیامبر (ص) منع شد و در بقیع دفن شد]، ابوهریره گفت: به نظرتان اگر پسر موسی (ع) آورده شده بود تا همراه پدرش دفن شود و برخی مانع میشدند، آیا مانعان بدو ستم کرده بودند؟ [ابوحازم] گفت: گفتند: آری! [ابوهریره] گفت: این نیز پسر نبی خدا است که آورده شد تا همراه پدرش دفن شود!
@Al_Meerath
قال: أخبرنا محمد بن عمر. قال: حدثنا علي بن محمد العمري. عن عيسى بن معمر. عن عباد بن عبد الله بن الزبير. قال: سمعت عائشة تقول يومئذ: هذا الأمر لا يكون أبدا. يدفن ببقيع الغرقد و لا يكون لهم رابعا... (الطبقات لابن سعد، الطبقة الخامسة، ج1، ص355-356).
از عباد پسر عبد الله بن زبیر نقل شده که گفت: شنیدم که عائشه در روز وفات حسن (ع) میگفت: این امر [دفن امام حسن (ع) همراه پیامبر (ص)] هرگز به انجام نخواهد رسید! حسن (ع) در بقیع الغرقد دفن میشود و همراه پیامبر (ص)، ابوبکر، و عمر، نفر چهارمی دفن نخواهد شد!...
قال: أخبرنا يحيى بن حماد. قال: حدثنا أبو عوانة عن حصين عن أبي حازم قال:... فقال أبو هريرة: أ رأيتم لو جيء بابن موسى ليدفن مع أبيه فمنع أ كانوا قد ظلموه؟ قال: فقالوا: نعم. قال: فهذا ابن نبي الله قد جيء به ليدفن مع أبيه (الطبقات، الطبقة الخامسة، ج1، ص340).
از ابوحازم نقل شده که گفت:... [چون حسن بن علی (ع) از دفن همراه پیامبر (ص) منع شد و در بقیع دفن شد]، ابوهریره گفت: به نظرتان اگر پسر موسی (ع) آورده شده بود تا همراه پدرش دفن شود و برخی مانع میشدند، آیا مانعان بدو ستم کرده بودند؟ [ابوحازم] گفت: گفتند: آری! [ابوهریره] گفت: این نیز پسر نبی خدا است که آورده شد تا همراه پدرش دفن شود!
@Al_Meerath
Forwarded from میراث امامان
قبض روح شریف پیامبر (ص) در دامن برادرشان
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ. حَدَّثَنِي عَبْدُ اللّٰهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ فِي مَرَضِهِ:، ادْعُوا لِي أَخِي،. قَالَ: فَدُعِيَ لَهُ عَلِيٌّ فَقَالَ:، ادْنُ مِنِّي، فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَاسْتَنَدَ إِلَيَّ فَلَمْ يَزَلْ مُسْتَنِدًا إِلَيَّ و إِنَّهُ لِيُكَلِّمُنِي حَتَّى إِنَّ بَعْضَ رِيقِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ لَيُصِيبُنِي ثُمَّ نَزَلَ بِرَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ و ثَقُلَ فِي حِجْرِي... (الطبقات لابن سعد، ج2، ص202).
از عمر بن علی نقل شده که گفت: پیامبر خدا (ص) در بیماریاش فرمود: برادرم را فراخوانید که نزدم آید! گفت: پس علی (ع) فراخوانده شد. پیامبر (ص) به علی (ع) گفت: نزدیک من شو! [علی (ع) گفت:] نزدیک پیامبر (ص) شدم و او بر من تکیه زد و با من سخن میگفت تا آنجا که برخی از آب دهان پیامبر (ص) [که بر اثر بیماری از دهان مبارک ایشان خارج میشد] به من خورد. سپس پیامبر (ص) از دنیا رفتند و در دامن من، جان دادند...
@Al_Meerath
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ. حَدَّثَنِي عَبْدُ اللّٰهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ فِي مَرَضِهِ:، ادْعُوا لِي أَخِي،. قَالَ: فَدُعِيَ لَهُ عَلِيٌّ فَقَالَ:، ادْنُ مِنِّي، فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَاسْتَنَدَ إِلَيَّ فَلَمْ يَزَلْ مُسْتَنِدًا إِلَيَّ و إِنَّهُ لِيُكَلِّمُنِي حَتَّى إِنَّ بَعْضَ رِيقِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ لَيُصِيبُنِي ثُمَّ نَزَلَ بِرَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ و ثَقُلَ فِي حِجْرِي... (الطبقات لابن سعد، ج2، ص202).
از عمر بن علی نقل شده که گفت: پیامبر خدا (ص) در بیماریاش فرمود: برادرم را فراخوانید که نزدم آید! گفت: پس علی (ع) فراخوانده شد. پیامبر (ص) به علی (ع) گفت: نزدیک من شو! [علی (ع) گفت:] نزدیک پیامبر (ص) شدم و او بر من تکیه زد و با من سخن میگفت تا آنجا که برخی از آب دهان پیامبر (ص) [که بر اثر بیماری از دهان مبارک ایشان خارج میشد] به من خورد. سپس پیامبر (ص) از دنیا رفتند و در دامن من، جان دادند...
@Al_Meerath
دو ریحانۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله
حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي يَعْقُوبَ، عَنِ ابْنِ أَبِي نُعْمٍ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ ابْنِ عُمَرَ فَسُئِلَ عَنِ الْمُحْرِمِ يَقْتُلُ الذُّبَابَ، فَقَالَ: يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ تَسْأَلُونِي عَنِ الْمُحْرِمِ يَقْتُلُ الذُّبَابَ وَقَدْ قَتَلْتُمُ ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»
ابن أبي نُعم گوید: نزد عبدالله بن عمر بودم که کسی در مورد خون پشه [در لباس احرام] پرسید.
ابن عمر گفت: اهل اهل عراق، دربارۀ خون پشه میپرسید در حالی که فرزند دختر رسول خدا را کشتهاید؟ خودم از رسول خدا شنیدم که [دربارهی حسنین] فرمود: این دو، دو ریحانهی من از دنیایند.
مسند أبي داود الطيالسي، ج3، ص436؛ صحيح البخاري ط السلطانیة، ج5، ص27: به طریق دیگر از شعبة؛ ج8، ص7 به طریق دیگر از ابن ابی یعقوب؛ سنن الترمذي ت شاكر، ج5، ص657 به طریق دیگر از ابن ابی یعقوب، با اشاره به طرق پیشین و تصحیح حدیث؛ نسب قريش، ص23.
در منبع اخیر از عبد الله بن الزبير نقل کرده که «أشبه الناس بالنبي... وأحبهم إليه: الحسن بن علي. رأيته وهو يجيء، وهو ساجد؛ فيركب رقبته - أو قال: ظهره -؛ فما ينزل حتى يكون هو الذي ينزل. ولقد رأيته، وهو راكع، فيفرج بين رجليه حتى يخرج من الجانب الآخر»
«وقال فيه رسول الله - صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -: "إنه ريحانتي من الدنيا. وإن ابني هذا لسيد. وعسى أن يصلح الله به بين فئتين من المسلمين!" وقال: "اللهم! إني أحبه وأحب من يحبه!»
@sohof2
حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي يَعْقُوبَ، عَنِ ابْنِ أَبِي نُعْمٍ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ ابْنِ عُمَرَ فَسُئِلَ عَنِ الْمُحْرِمِ يَقْتُلُ الذُّبَابَ، فَقَالَ: يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ تَسْأَلُونِي عَنِ الْمُحْرِمِ يَقْتُلُ الذُّبَابَ وَقَدْ قَتَلْتُمُ ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»
ابن أبي نُعم گوید: نزد عبدالله بن عمر بودم که کسی در مورد خون پشه [در لباس احرام] پرسید.
ابن عمر گفت: اهل اهل عراق، دربارۀ خون پشه میپرسید در حالی که فرزند دختر رسول خدا را کشتهاید؟ خودم از رسول خدا شنیدم که [دربارهی حسنین] فرمود: این دو، دو ریحانهی من از دنیایند.
مسند أبي داود الطيالسي، ج3، ص436؛ صحيح البخاري ط السلطانیة، ج5، ص27: به طریق دیگر از شعبة؛ ج8، ص7 به طریق دیگر از ابن ابی یعقوب؛ سنن الترمذي ت شاكر، ج5، ص657 به طریق دیگر از ابن ابی یعقوب، با اشاره به طرق پیشین و تصحیح حدیث؛ نسب قريش، ص23.
در منبع اخیر از عبد الله بن الزبير نقل کرده که «أشبه الناس بالنبي... وأحبهم إليه: الحسن بن علي. رأيته وهو يجيء، وهو ساجد؛ فيركب رقبته - أو قال: ظهره -؛ فما ينزل حتى يكون هو الذي ينزل. ولقد رأيته، وهو راكع، فيفرج بين رجليه حتى يخرج من الجانب الآخر»
«وقال فيه رسول الله - صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -: "إنه ريحانتي من الدنيا. وإن ابني هذا لسيد. وعسى أن يصلح الله به بين فئتين من المسلمين!" وقال: "اللهم! إني أحبه وأحب من يحبه!»
@sohof2
▪️ابن حبّان بستی (د. 354ق)، فضل زیارت امام رضا (ع) و تصریح به مسمومشدن امام رضا (ع) به دست مأمون
ابن حبان عالم شهیر اهل سنت، دربارۀ توسل به امام رضا علیه السلام مینویسد:
و ما حلت بی شده فی وقت مقامی بطوس فزرت قبر علی بن موسى الرضا -صلوات الله على جده وعلیه- ودعوت الله إزالتها إلا واستجیب لی وزالت عنی تلک الشده، وهذا شیء جربته مراراً فوجدته کذلک، أماتنا الله على محبه المصطفى وأهل بیته، صلى الله علیه وعلیهم أجمعین. (کتاب الثقات، ابن حبان بستی، ج8، ص457)
زمانی که در طوس بودم، هر گاه مشکلی برایم پیش میآمد، قبر علی بن موسی الرضا [صلوات خدا بر جدش و بر او باد] را زیارت میکردم و از خداوند رفع آن مشکل را میخواستم؛ خداوند دعایم را اجابت میکرد و آن مشکل رفع میشد. این مسألهای است که بارها آن را تجربه کردهاند و همین اتفاق افتاده است. خداوند ما را بر محبت مصطفی و خاندانش بمیراند.
@Anti_Wahhabi
همو دربارۀ شهادت امام نیز گفته است:
ومات علي بن موسى الرضا بطوس من شربة سقاه إياها المأمون فمات من ساعته وذلك في يوم السبت آخر يوم سنة ثلاث ومائتين (الثقات، ج8، ص456-457).
ومات علي بن موسى الرضا بطوس يوم السبت آخر يوم من سنة ثلاث ومائتين وقد سم من ماء الرمان وأسقى قلبه المأمون (المجروحین، ج2، ص107).
▪️تصریح حاکم نیشابوری (د. 405ق) به شهادت امام رضا علیه السلام و نقل حدیثی در فضل زیارت ایشان
أمير المؤمنين علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنهم الرضا أبو الحسين الإمام الشهيد، ورد بنيسابور سنة مائتين، فلما وافى الرضا بنيسابور وأقام بها مدة، والمأمون بمرو إلى أن أمر بإخراجه إليه، ثم كان بعد ذلك ما كان، واستشهد بسناباد من طوس لتسع بقين من شهر رمضان ليلة الجمعة من سنة ثلاث ومائتين، وهو ابن تسع وأربعين سنة وتسعة أشهر، وقال الرضا رضي الله عنه: من زارني على بعد داري أتيته يوم القيامة في ثلاث مواطن حتى أخلصه من أهوالها إذا تطايرت الكتب يمينا وشمالا وعند الصراط وعند الميزان (تاریخ نیسابور للحاکم، تلخیص أحمد بن محمد الخلیفة النیسابوري، ص26).
@Al_Meerath
ابن حبان عالم شهیر اهل سنت، دربارۀ توسل به امام رضا علیه السلام مینویسد:
و ما حلت بی شده فی وقت مقامی بطوس فزرت قبر علی بن موسى الرضا -صلوات الله على جده وعلیه- ودعوت الله إزالتها إلا واستجیب لی وزالت عنی تلک الشده، وهذا شیء جربته مراراً فوجدته کذلک، أماتنا الله على محبه المصطفى وأهل بیته، صلى الله علیه وعلیهم أجمعین. (کتاب الثقات، ابن حبان بستی، ج8، ص457)
زمانی که در طوس بودم، هر گاه مشکلی برایم پیش میآمد، قبر علی بن موسی الرضا [صلوات خدا بر جدش و بر او باد] را زیارت میکردم و از خداوند رفع آن مشکل را میخواستم؛ خداوند دعایم را اجابت میکرد و آن مشکل رفع میشد. این مسألهای است که بارها آن را تجربه کردهاند و همین اتفاق افتاده است. خداوند ما را بر محبت مصطفی و خاندانش بمیراند.
@Anti_Wahhabi
همو دربارۀ شهادت امام نیز گفته است:
ومات علي بن موسى الرضا بطوس من شربة سقاه إياها المأمون فمات من ساعته وذلك في يوم السبت آخر يوم سنة ثلاث ومائتين (الثقات، ج8، ص456-457).
ومات علي بن موسى الرضا بطوس يوم السبت آخر يوم من سنة ثلاث ومائتين وقد سم من ماء الرمان وأسقى قلبه المأمون (المجروحین، ج2، ص107).
▪️تصریح حاکم نیشابوری (د. 405ق) به شهادت امام رضا علیه السلام و نقل حدیثی در فضل زیارت ایشان
أمير المؤمنين علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنهم الرضا أبو الحسين الإمام الشهيد، ورد بنيسابور سنة مائتين، فلما وافى الرضا بنيسابور وأقام بها مدة، والمأمون بمرو إلى أن أمر بإخراجه إليه، ثم كان بعد ذلك ما كان، واستشهد بسناباد من طوس لتسع بقين من شهر رمضان ليلة الجمعة من سنة ثلاث ومائتين، وهو ابن تسع وأربعين سنة وتسعة أشهر، وقال الرضا رضي الله عنه: من زارني على بعد داري أتيته يوم القيامة في ثلاث مواطن حتى أخلصه من أهوالها إذا تطايرت الكتب يمينا وشمالا وعند الصراط وعند الميزان (تاریخ نیسابور للحاکم، تلخیص أحمد بن محمد الخلیفة النیسابوري، ص26).
@Al_Meerath
صُحُفٍ مُطَهَّرَه
🌷زیارت امام رضا ع (2) حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ [بْنِ] تَاتَانَةَ وَ…
🌷زیارت امام رضا ع (4)
نقل حدیث نبوی در فضل زیارت امام رضا (ع) توسط عالم معتزلی زیدی، حاکم جِشُمی (د. 494ق)
و فيه الأثر رويناه بالإسناد الموثوق به إلى الحاكم الإمام شيخ الإسلام أبي سعد المحسّن بن كرامة الجشمي البيهقي الزيدي رضي الله عنه رواه عن علي بن أبي طالب عليه السّلام عن النبي صلّى الله عليه و آله و سلّم قال: «ستلقى بضعة مني بأرض خراسان لا يزورها مؤمن إلا أوجب الله له الجنّة و حرّم جسده على النار». و روى أيضا عن علي عليه السّلام عن النبي صلّى الله عليه و آله و سلّم: «ستدفن بضعة مني بخراسان ما زارها مكروب إلا نفّس الله كربته، و لا مذنب إلا غفر الله له ذنبه» (الحدائق الوردیة، ج2، ص389).
پیش از این، شیخ صدوق (د. 381ق) حدیث «ستدفن بضعة مني بخراسان ما زارها مكروب إلا نفس الله كربته و لا مذنب إلا غفر الله ذنوبه» را از قبیصه از جابر جعفی از امام باقر (ع) از پدرانشان از پیامبر (ص) نقل کرده است (عیون أخبار الرضا، ج2، ص257-258؛ أمالي الصدوق، ص119). همچنین وی حدیث «ستدفن بضعة مني بأرض خراسان لا يزورها مؤمن إلا أوجب الله عز و جل له الجنة و حرم جسده على النار» را از محمد بن زکریا غلابی (د. 298ق) از جعفر بن محمد بن عماره از پدرش از امام صادق (ع) از پدرانشان از پیامبر (ص) نقل کرده است (عیون أخبار الرضا، ج2، ص255؛ أمالي الصدوق، ص62).
@Al_Meerath
نقل حدیث نبوی در فضل زیارت امام رضا (ع) توسط عالم معتزلی زیدی، حاکم جِشُمی (د. 494ق)
و فيه الأثر رويناه بالإسناد الموثوق به إلى الحاكم الإمام شيخ الإسلام أبي سعد المحسّن بن كرامة الجشمي البيهقي الزيدي رضي الله عنه رواه عن علي بن أبي طالب عليه السّلام عن النبي صلّى الله عليه و آله و سلّم قال: «ستلقى بضعة مني بأرض خراسان لا يزورها مؤمن إلا أوجب الله له الجنّة و حرّم جسده على النار». و روى أيضا عن علي عليه السّلام عن النبي صلّى الله عليه و آله و سلّم: «ستدفن بضعة مني بخراسان ما زارها مكروب إلا نفّس الله كربته، و لا مذنب إلا غفر الله له ذنبه» (الحدائق الوردیة، ج2، ص389).
پیش از این، شیخ صدوق (د. 381ق) حدیث «ستدفن بضعة مني بخراسان ما زارها مكروب إلا نفس الله كربته و لا مذنب إلا غفر الله ذنوبه» را از قبیصه از جابر جعفی از امام باقر (ع) از پدرانشان از پیامبر (ص) نقل کرده است (عیون أخبار الرضا، ج2، ص257-258؛ أمالي الصدوق، ص119). همچنین وی حدیث «ستدفن بضعة مني بأرض خراسان لا يزورها مؤمن إلا أوجب الله عز و جل له الجنة و حرم جسده على النار» را از محمد بن زکریا غلابی (د. 298ق) از جعفر بن محمد بن عماره از پدرش از امام صادق (ع) از پدرانشان از پیامبر (ص) نقل کرده است (عیون أخبار الرضا، ج2، ص255؛ أمالي الصدوق، ص62).
@Al_Meerath
♦️ویژگیهای خاص امام عسکری (علیه السلام) و آل البیت به نقل از جاحِظ
جاحظ دانشمند مطرح معتزله (م۲۵۵ق) در رد بر فخرفروشی بنی امیه، نام ده تن از اهل بیت ع با شروع از امام عسکری ع را با اذعان به انحصار اوصافشان، آورده و میگوید:
"... از فرزندان بنیهاشم هستند که در یک سلسلهای ده نفر بوده و هر کدام از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهاد بوده که برخی خلیفه و برخی دیگر شایستگی خلافت را داشتند، که اینها به ترتیب پدر و فرزند بودند و اینگونه ده تن شدند که آنان عبارتند از: حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی (ع) و برای هیچ یک از خانههای عرب و عجم چنین اتفاقی نیفتاده است.
ومن الذي يعد من قريش أو من غيرهم ما يعده الطالبيون عشرة في نسق كل واحد منهم عالم زاهد ناسك شجاع جواد طاهر زاك؟ فمنهم خلفاء، ومنهم مرشحون، ابن ابن ابن ابن هكذا إلى عشرة. وهم: الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي. وهذا لم يتفق لبيت من بيوت العرب ولا من بيوت العجم (الرسائل السیاسیة، ص453، فضل هاشم علی عبدشمس؛ مشابه: شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید، ج15، ص278 از جاحظ).
جاحظ دانشمند مطرح معتزله (م۲۵۵ق) در رد بر فخرفروشی بنی امیه، نام ده تن از اهل بیت ع با شروع از امام عسکری ع را با اذعان به انحصار اوصافشان، آورده و میگوید:
"... از فرزندان بنیهاشم هستند که در یک سلسلهای ده نفر بوده و هر کدام از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهاد بوده که برخی خلیفه و برخی دیگر شایستگی خلافت را داشتند، که اینها به ترتیب پدر و فرزند بودند و اینگونه ده تن شدند که آنان عبارتند از: حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی (ع) و برای هیچ یک از خانههای عرب و عجم چنین اتفاقی نیفتاده است.
ومن الذي يعد من قريش أو من غيرهم ما يعده الطالبيون عشرة في نسق كل واحد منهم عالم زاهد ناسك شجاع جواد طاهر زاك؟ فمنهم خلفاء، ومنهم مرشحون، ابن ابن ابن ابن هكذا إلى عشرة. وهم: الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي. وهذا لم يتفق لبيت من بيوت العرب ولا من بيوت العجم (الرسائل السیاسیة، ص453، فضل هاشم علی عبدشمس؛ مشابه: شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید، ج15، ص278 از جاحظ).
فضائل امام حسن عسکری علیه السلام از زبانِ یک ناصبی
در گزارش برخی از مشایخ کلینی از جمله الحسين بن محمد أشعري و محمد بن يحيى بدون ذکر طرق و در نقل ابن بابویه از ابن الولید از سعد اشعری آمده از جمع زیادی از حاضران در جلسۀ احمد بن عبید اللَّه بن خاقان که به گفتۀ سعد بسیار پرشماراَند و امکان همدستیشان بر کذب نیست، شنیده که روایت کردهاند که گوید ابن خاقان که از جانب خُلفا والیِ اوقاف و صدقات قم بود* و دشمنی شدیدی نسبت به اهل بیت داشت، در مجلس او از احوال سادات علوی سامراء یاد شد، و نیز از مذهبهایشان و صلاح و فسادشان و منزلتشان نزد خلیفه. احمد بن عبید اللَّه از پدرش نقل کرد که: ... از سادات علوی کسی را مانند حسن بن علی عسکری (علیه السّلام) ندیدم. در علم و زهد و ورع و زهادت و وقار و مهابت و عفّت و حیا و شرف و قدر و منزلت نزد خلفا. اُمَرا و سادات و سایر بنی هاشم او را مقدّم میداشتند بر پیران خود؛ و صغیر و کبیر ایشان تعظیم او مینمودند و همچنین وُزرا و امرا و سایر اهل عسکر و اصنافِ خلق در اعزاز و اکرام او دقیقهای فرو نمیگذاشتند...
... يَا بُنَيَّ لَوْ زَالَتِ الْإِمَامَةُ عَنْ خُلَفَاءِ بَنِي الْعَبَّاسِ مَا اسْتَحَقَّهَا أَحَدٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ غَيْرُ هَذَا وَ إِنَّ هَذَا لَيَسْتَحِقُّهَا فِي فَضْلِهِ وَ عَفَافِهِ وَ هَدْيِهِ وَ صِيَانَتِهِ وَ زُهْدِهِ وَ عِبَادَتِهِ وَ جَمِيلِ أَخْلَاقِهِ وَ صَلَاحِهِ وَ لَوْ رَأَيْتَ أَبَاهُ رَأَيْتَ رَجُلًا جَزْلًا نَبِيلًا فَاضِلًا فَازْدَدْتُ قَلَقاً وَ تَفَكُّراً وَ غَيْظاً عَلَى أَبِي وَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُ وَ اسْتَزَدْتُهُ فِي فِعْلِهِ وَ قَوْلِهِ فِيهِ مَا قَالَ فَلَمْ يَكُنْ لِي هِمَّةٌ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا السُّؤَالُ عَنْ خَبَرِهِ وَ الْبَحْثُ عَنْ أَمْرِهِ فَمَا سَأَلْتُ أَحَداً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ الْقُوَّادِ وَ الْكُتَّابِ وَ الْقُضَاةِ وَ الْفُقَهَاءِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا وَجَدْتُهُ عِنْدَهُ فِي غَايَةِ الْإِجْلَالِ وَ الْإِعْظَامِ وَ الْمَحَلِّ الرَّفِيعِ وَ الْقَوْلِ الْجَمِيلِ وَ التَّقْدِيمِ لَهُ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مَشَايِخِهِ فَعَظُمَ قَدْرُهُ عِنْدِي إِذْ لَمْ أَرَ لَهُ وَلِيّاً وَ لَا عَدُوّاً إِلَّا وَ هُوَ يُحْسِنُ الْقَوْلَ فِيهِ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْه
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص40؛ الکافی، ج1، ص504
* دربارۀ ابن خاقان: www.tg-me.com/Al_Meerath/260
@sohof2
در گزارش برخی از مشایخ کلینی از جمله الحسين بن محمد أشعري و محمد بن يحيى بدون ذکر طرق و در نقل ابن بابویه از ابن الولید از سعد اشعری آمده از جمع زیادی از حاضران در جلسۀ احمد بن عبید اللَّه بن خاقان که به گفتۀ سعد بسیار پرشماراَند و امکان همدستیشان بر کذب نیست، شنیده که روایت کردهاند که گوید ابن خاقان که از جانب خُلفا والیِ اوقاف و صدقات قم بود* و دشمنی شدیدی نسبت به اهل بیت داشت، در مجلس او از احوال سادات علوی سامراء یاد شد، و نیز از مذهبهایشان و صلاح و فسادشان و منزلتشان نزد خلیفه. احمد بن عبید اللَّه از پدرش نقل کرد که: ... از سادات علوی کسی را مانند حسن بن علی عسکری (علیه السّلام) ندیدم. در علم و زهد و ورع و زهادت و وقار و مهابت و عفّت و حیا و شرف و قدر و منزلت نزد خلفا. اُمَرا و سادات و سایر بنی هاشم او را مقدّم میداشتند بر پیران خود؛ و صغیر و کبیر ایشان تعظیم او مینمودند و همچنین وُزرا و امرا و سایر اهل عسکر و اصنافِ خلق در اعزاز و اکرام او دقیقهای فرو نمیگذاشتند...
... يَا بُنَيَّ لَوْ زَالَتِ الْإِمَامَةُ عَنْ خُلَفَاءِ بَنِي الْعَبَّاسِ مَا اسْتَحَقَّهَا أَحَدٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ غَيْرُ هَذَا وَ إِنَّ هَذَا لَيَسْتَحِقُّهَا فِي فَضْلِهِ وَ عَفَافِهِ وَ هَدْيِهِ وَ صِيَانَتِهِ وَ زُهْدِهِ وَ عِبَادَتِهِ وَ جَمِيلِ أَخْلَاقِهِ وَ صَلَاحِهِ وَ لَوْ رَأَيْتَ أَبَاهُ رَأَيْتَ رَجُلًا جَزْلًا نَبِيلًا فَاضِلًا فَازْدَدْتُ قَلَقاً وَ تَفَكُّراً وَ غَيْظاً عَلَى أَبِي وَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُ وَ اسْتَزَدْتُهُ فِي فِعْلِهِ وَ قَوْلِهِ فِيهِ مَا قَالَ فَلَمْ يَكُنْ لِي هِمَّةٌ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا السُّؤَالُ عَنْ خَبَرِهِ وَ الْبَحْثُ عَنْ أَمْرِهِ فَمَا سَأَلْتُ أَحَداً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ الْقُوَّادِ وَ الْكُتَّابِ وَ الْقُضَاةِ وَ الْفُقَهَاءِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا وَجَدْتُهُ عِنْدَهُ فِي غَايَةِ الْإِجْلَالِ وَ الْإِعْظَامِ وَ الْمَحَلِّ الرَّفِيعِ وَ الْقَوْلِ الْجَمِيلِ وَ التَّقْدِيمِ لَهُ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مَشَايِخِهِ فَعَظُمَ قَدْرُهُ عِنْدِي إِذْ لَمْ أَرَ لَهُ وَلِيّاً وَ لَا عَدُوّاً إِلَّا وَ هُوَ يُحْسِنُ الْقَوْلَ فِيهِ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْه
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص40؛ الکافی، ج1، ص504
* دربارۀ ابن خاقان: www.tg-me.com/Al_Meerath/260
@sohof2
Telegram
میراث امامان
فَمَا سَأَلْتُ أَحَداً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ الْقُوَّادِ وَ الْكُتَّابِ وَ الْقُضَاةِ وَ الْفُقَهَاءِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا وَجَدْتُهُ عِنْدَهُ فِي غَايَةِ الْإِجْلَالِ وَ الْإِعْظَامِ وَ الْمَحَلِّ الرَّفِيعِ وَ الْقَوْلِ الْجَمِيلِ وَ التَّقْدِيمِ…
Forwarded from صُحُفٍ مُطَهَّرَه
🌹پیامبر (صلی الله علیه و آله) در نهج البلاغه
فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِ ( صلي الله عليه وآله ) فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّي وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّي وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَي اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَي أَنْ يَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِيمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَفَي بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ لَقَدْ كَانَ ( صلي الله عليه وآله ) يَأْكُلُ عَلَي الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ
🔸پس به پيامبرت که پاک ترین و پاکیزه ترین است (صلی الله علیه و آله) اقتدا كن، كه راه و رسم او الگويي است براي الگوطلبان، و مايه فخر و بزرگي است براي كسي كه خواهان بزرگواري باشد، و محبوبترين بنده نزد خدا كسي است كه از پيامبرش پيروي كند، و گام بر جايگاه قدم او نهد، پيامبر از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خاليتر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزي را دشمن مي دارد آن را دشمن داشت، و چيزي را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزي را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز مي دانست. اگر در ما نباشد جز آنكه آنچه خدا و پيامبرش دشمن مي دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم، براي نشان دادن دشمني ما با خدا، و سرپيچي از فرمانهاي او كافي بود. و همانا پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر روي زمين مي نشست و غذا مي خورد، و چون برده ساده مي نشست، و با دست خود كفش خود را وصله مي زد، و جامه خود را با دست خود مي دوخت، و بر الاغ برهنه مي نشست، و ديگري را پشت سر خويش سوار مي كرد
📚 بخشی از خطبه 160 نهج البلاغه
💠 ميلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد.
@sohof2
فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِ ( صلي الله عليه وآله ) فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّي وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّي وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَي اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَي أَنْ يَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِيمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَفَي بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ لَقَدْ كَانَ ( صلي الله عليه وآله ) يَأْكُلُ عَلَي الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ
🔸پس به پيامبرت که پاک ترین و پاکیزه ترین است (صلی الله علیه و آله) اقتدا كن، كه راه و رسم او الگويي است براي الگوطلبان، و مايه فخر و بزرگي است براي كسي كه خواهان بزرگواري باشد، و محبوبترين بنده نزد خدا كسي است كه از پيامبرش پيروي كند، و گام بر جايگاه قدم او نهد، پيامبر از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خاليتر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزي را دشمن مي دارد آن را دشمن داشت، و چيزي را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزي را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز مي دانست. اگر در ما نباشد جز آنكه آنچه خدا و پيامبرش دشمن مي دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم، براي نشان دادن دشمني ما با خدا، و سرپيچي از فرمانهاي او كافي بود. و همانا پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر روي زمين مي نشست و غذا مي خورد، و چون برده ساده مي نشست، و با دست خود كفش خود را وصله مي زد، و جامه خود را با دست خود مي دوخت، و بر الاغ برهنه مي نشست، و ديگري را پشت سر خويش سوار مي كرد
📚 بخشی از خطبه 160 نهج البلاغه
💠 ميلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد.
@sohof2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لقطة من إنسانية الغرب الفاجر!!
به کاربران گرامی کانال صحف مطهرة پیشنهاد میدهم عضو کانال مفید میراث امامان شوند. ان شاءالله در ادامه، معارف اهل بیت علیهم السلام (و از جمله در موضوعات کانال صحف) در آنجا با نظم بیشتر و همراه با برخی نکات علوم حدیثی و با نظر به جایگاه احادیث در منابع فرق اسلامی ارائه خواهد شد.
Forwarded from کانال معرفة الرجال و الآثار (عمیدرضا اکبری)
شهادت حضرت محسن در هجوم به خانه صديقه طاهره حضرت فاطمه زهراء (ع) در روایت هشام بن الحکم رحمه الله
در گزارش محمد بن احمد ملطی (م 377ق) مؤلف شافعی حشوی از آرای هشام بن الحکم آمده است:
و أبا بكر مر بفاطمة عليهما السلام فرفس بطنها فأسقطت (التنبيه و الرد على أهل الأهواء و البدع، ص22)
روایاتی نسبت این گزارش به هشام بن الحکم را تأیید میکند. چنانکه در اثر مهم کتاب الردود تأليف عبد الله بن یزيد الفزاري، که از متکلمان برجسته و تأثير گذار اباضی مذهب کوفه (و بغداد) و شريک تجاری هشام بن الحکم و کاملا با او آشنا بوده (كمال الدين، ج2، ص362-363؛ علل الشرائع، ج1، ص203؛ الفصول المختارة ص50-51) نیز این مطلب آمده است:
«وقام قوم من الشيعة وأفرطوا في علي کما روی لهم محدثهم أيضاً ... وأنّ أبابکر وعمر ضربا فاطمة بنت رسول الله صلی الله عليه وسلم حتی ألقت جنیناً» (ص 9 تا 10. متن کامل).
ضرار بن عمرو قاضی (م 200ق) معتزلی نیز دیگر متکلمی است که با هشام و البته فزاری ارتباط داشت و در مجالس مناظرات با هشام و فزاری شرکت میکرد (رجال الكشي، ص259؛ كمال الدين، ج2، ص364-367؛ الفصول المختارة ص28؛ بحار الأنوار، ج69، ص149). او نیز در گزارش خود از رافضه (امامیه) همین مطلب را گزارش کرده است:
...وأنّ أبابكر وعُمَر ظَلَما وَضَرَبا فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللهِ حتّى ألقَت جَنيناً... (التحریش، ص52. متن کامل)
«آنها اعتقاد دارند ابوبکر و عمر به فاطمه (سلام الله علیها) ظلم کردند و طوری به ایشان آسیب رساندند که بر اثر شدت ضربه، فرزندشان سِقط شد.»
همچنین در گزارش کتاب المقالات منسوب به ابوعلی جبائی (که به هر حال از دانشمندی معتزلی و متقدم است)، پس گزارش غصب فدک، ماجرای خطبه مسجد و سپس ماجرای حمله به حضرت زهرا و سقط جنین، به سند خود از یزید بن مروان نقل کرده که برخی از این وقایع را جعل مؤمن طاق دانسته است (متن کامل).
کینهورزانه بودن ادعای ابن مروان -که حتی نزد خود عامه نیز متهم است (تاريخ بغداد، ج14، ص349)- با وجود روایات مقدم بر مؤمن طاق (مانند خبر کتاب سلیم) مسلم است، ولی به هر حال، شاهدی بر آن است که این روایات در میان برخی از متکلمان سرشناس از اصحاب امام صادق ع مطرح بوده است، و متأسفانه به خاطر از میان رفتن کتب امامی مربوط به حضرت زهرا س، اسناد متصل آنها در میان امامیه متقدم کمتر برجامانده است.
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین
@Al_Rijal
در گزارش محمد بن احمد ملطی (م 377ق) مؤلف شافعی حشوی از آرای هشام بن الحکم آمده است:
و أبا بكر مر بفاطمة عليهما السلام فرفس بطنها فأسقطت (التنبيه و الرد على أهل الأهواء و البدع، ص22)
روایاتی نسبت این گزارش به هشام بن الحکم را تأیید میکند. چنانکه در اثر مهم کتاب الردود تأليف عبد الله بن یزيد الفزاري، که از متکلمان برجسته و تأثير گذار اباضی مذهب کوفه (و بغداد) و شريک تجاری هشام بن الحکم و کاملا با او آشنا بوده (كمال الدين، ج2، ص362-363؛ علل الشرائع، ج1، ص203؛ الفصول المختارة ص50-51) نیز این مطلب آمده است:
«وقام قوم من الشيعة وأفرطوا في علي کما روی لهم محدثهم أيضاً ... وأنّ أبابکر وعمر ضربا فاطمة بنت رسول الله صلی الله عليه وسلم حتی ألقت جنیناً» (ص 9 تا 10. متن کامل).
ضرار بن عمرو قاضی (م 200ق) معتزلی نیز دیگر متکلمی است که با هشام و البته فزاری ارتباط داشت و در مجالس مناظرات با هشام و فزاری شرکت میکرد (رجال الكشي، ص259؛ كمال الدين، ج2، ص364-367؛ الفصول المختارة ص28؛ بحار الأنوار، ج69، ص149). او نیز در گزارش خود از رافضه (امامیه) همین مطلب را گزارش کرده است:
...وأنّ أبابكر وعُمَر ظَلَما وَضَرَبا فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللهِ حتّى ألقَت جَنيناً... (التحریش، ص52. متن کامل)
«آنها اعتقاد دارند ابوبکر و عمر به فاطمه (سلام الله علیها) ظلم کردند و طوری به ایشان آسیب رساندند که بر اثر شدت ضربه، فرزندشان سِقط شد.»
همچنین در گزارش کتاب المقالات منسوب به ابوعلی جبائی (که به هر حال از دانشمندی معتزلی و متقدم است)، پس گزارش غصب فدک، ماجرای خطبه مسجد و سپس ماجرای حمله به حضرت زهرا و سقط جنین، به سند خود از یزید بن مروان نقل کرده که برخی از این وقایع را جعل مؤمن طاق دانسته است (متن کامل).
کینهورزانه بودن ادعای ابن مروان -که حتی نزد خود عامه نیز متهم است (تاريخ بغداد، ج14، ص349)- با وجود روایات مقدم بر مؤمن طاق (مانند خبر کتاب سلیم) مسلم است، ولی به هر حال، شاهدی بر آن است که این روایات در میان برخی از متکلمان سرشناس از اصحاب امام صادق ع مطرح بوده است، و متأسفانه به خاطر از میان رفتن کتب امامی مربوط به حضرت زهرا س، اسناد متصل آنها در میان امامیه متقدم کمتر برجامانده است.
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین
@Al_Rijal
Telegram
یادداشت های حسن انصاری
واقعه شهادت صديقه طاهره حضرت فاطمه زهراء (ع) بر اساس يک سند ارزشمند از حدود نيمه سده دوم قمری
در اثر مهم کتاب الردود تأليف عبد الله بن یزيد الفزاري، از متکلمان برجسته و تأثير گذار اباضی مذهب کوفه (و یغداد) در نيمه قرن دوم قمری قسمتی به موضوع اعتقادات شيعيان…
در اثر مهم کتاب الردود تأليف عبد الله بن یزيد الفزاري، از متکلمان برجسته و تأثير گذار اباضی مذهب کوفه (و یغداد) در نيمه قرن دوم قمری قسمتی به موضوع اعتقادات شيعيان…