صدام یزید کافر، شد رییس جمهور محترم عراق، شد جنابعالی، شد السلام علیکم.
عراقیها عقبنشینی کردند، و صلح، جامع و پایدار شد.
صدام سیزده سال دیگر هم بر عراق حکومت کرد، با حمله آمریکا و متحدانش سرنگون شد و به دست خود عراقیها محاکمه شد، و به جرم قتل عام ۱۴۸ عراقی از مردم دجیل، به دار آویخته شد، در نهم دیماه ۱۳۸۵.
عراقیها عقبنشینی کردند، و صلح، جامع و پایدار شد.
صدام سیزده سال دیگر هم بر عراق حکومت کرد، با حمله آمریکا و متحدانش سرنگون شد و به دست خود عراقیها محاکمه شد، و به جرم قتل عام ۱۴۸ عراقی از مردم دجیل، به دار آویخته شد، در نهم دیماه ۱۳۸۵.
👍151🤔22😢15👏11😁9😡7👌3❤2
لزوم تداوم حصر
چند نفر آزاده و جانباز و رزمنده معلوم الحال میخواستند جمع بشوند در دانشگاه تهران، که چه بگویند؟ که چه کار کنند؟!
میرحسین موسوی و همسرش، و کروبی را آزاد کنید!!
مگر آزاد نیستند؟! کاملا آزاد هستند؛ آزادانه نفس میکشند، آزادانه میخوابند، هر ساعتی بخواهند بیدار میشوند،صبحانه و نهار و شام میخورند.
این افراد معلوم الحال که در فضای مجازی شلوغ کردهاند و شعار رفع حصر میدهند، اصلا میدانند که این سه نفر چند ساله هستند؟!
مهدی کروبی، هشتاد و هفت ساله است، میرحسین موسوی، یک ماه دیگر هشتاد و سه سالش پر میشود، خانم رهنورد هم که هفتاد و نه سال دارد!
شما میخواهید این سه سالخورده از خانه بیرون بیایند که چه بشود؟! در این سوز سرما و برودت شدید هوا؟! سینه پهلو بکنند، پایشان بلیزد و بیفتند و لگنشان بشکند، شما جوابگو میشوید؟!
پس از چهارده سال از خانه بیرون بیایند، ببینند سیب زمینی شده کیلویی ۵۰ هزار ت. شما نمیگویی که ناگهان سکته کنند! آن وقتی که رفتند در خانه نشستند، یک گرم طلا ۳۵ هزار ت. بود، حالا شدهاند مثل اصحاب کهف، در همان خانهشان به خواب ابدی بروند، بهتر است!!
عزیز من، میخواهی فراخوان بدهی، میخواهی تجمع بکنی، این همه موضوع هست که برایش تجمع کنید و راهپیمایی کنید. جمع شوید و به محمدجواد ظریف هر چه که خواستید بدوبیراه بگویید، اصلا به مرگ تهدیدش کنید و حکم اعدامش را صادر کنید. هیچ کسی به شما نمیگوید بالا چشمتان ابرو! به محمد خاتمی و حسن روحانی فحش بدهید. پزشکیان را تهدید کنید. اگر میخواهید تجمعتان پیامدهای بینالمللی داشته باشد، از دیوار هر سفارتخانهای که دوست داشتید بالا بروید، اقدامات شنیع ایالات متحده آمریکا در برخورد خشن با مردم مستضعف مکزیک را محکوم کنید، میتوانید در تجمع خودتان علیه استکبار جهانی، خلاقیت به خرج بدهید و از الاغ و سگ و گراز و کفتار هم استفاده کنید!
این همه موضوع مهم و اساسی است که میتوانید برای آنها حتی خیابان را هم ببندید، مدارس هم داوطلبانه بچه دبستانیها را برایتان میآورند که شعار بدهند، تلویزیون هم با شما مصاحبه میکند، چه بسا چهره بشوید و فرداروزی با یکی دو درصد رأی بروید نماینده مجلس هم بشوید!
سرشان درد میکند این چندتا رزمنده و جانباز معلوم الحال، خوشی زده زیر دلشان، چندروز باید مهمان ما باشند تا قدر عافیت بدانند و بروند در خانههایشان بنشینند و سریال «سرزمین مادری» را ببینند و از کارهای محمدرضا پهلوی درس عبرت بگیرند!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
چند نفر آزاده و جانباز و رزمنده معلوم الحال میخواستند جمع بشوند در دانشگاه تهران، که چه بگویند؟ که چه کار کنند؟!
میرحسین موسوی و همسرش، و کروبی را آزاد کنید!!
مگر آزاد نیستند؟! کاملا آزاد هستند؛ آزادانه نفس میکشند، آزادانه میخوابند، هر ساعتی بخواهند بیدار میشوند،صبحانه و نهار و شام میخورند.
این افراد معلوم الحال که در فضای مجازی شلوغ کردهاند و شعار رفع حصر میدهند، اصلا میدانند که این سه نفر چند ساله هستند؟!
مهدی کروبی، هشتاد و هفت ساله است، میرحسین موسوی، یک ماه دیگر هشتاد و سه سالش پر میشود، خانم رهنورد هم که هفتاد و نه سال دارد!
شما میخواهید این سه سالخورده از خانه بیرون بیایند که چه بشود؟! در این سوز سرما و برودت شدید هوا؟! سینه پهلو بکنند، پایشان بلیزد و بیفتند و لگنشان بشکند، شما جوابگو میشوید؟!
پس از چهارده سال از خانه بیرون بیایند، ببینند سیب زمینی شده کیلویی ۵۰ هزار ت. شما نمیگویی که ناگهان سکته کنند! آن وقتی که رفتند در خانه نشستند، یک گرم طلا ۳۵ هزار ت. بود، حالا شدهاند مثل اصحاب کهف، در همان خانهشان به خواب ابدی بروند، بهتر است!!
عزیز من، میخواهی فراخوان بدهی، میخواهی تجمع بکنی، این همه موضوع هست که برایش تجمع کنید و راهپیمایی کنید. جمع شوید و به محمدجواد ظریف هر چه که خواستید بدوبیراه بگویید، اصلا به مرگ تهدیدش کنید و حکم اعدامش را صادر کنید. هیچ کسی به شما نمیگوید بالا چشمتان ابرو! به محمد خاتمی و حسن روحانی فحش بدهید. پزشکیان را تهدید کنید. اگر میخواهید تجمعتان پیامدهای بینالمللی داشته باشد، از دیوار هر سفارتخانهای که دوست داشتید بالا بروید، اقدامات شنیع ایالات متحده آمریکا در برخورد خشن با مردم مستضعف مکزیک را محکوم کنید، میتوانید در تجمع خودتان علیه استکبار جهانی، خلاقیت به خرج بدهید و از الاغ و سگ و گراز و کفتار هم استفاده کنید!
این همه موضوع مهم و اساسی است که میتوانید برای آنها حتی خیابان را هم ببندید، مدارس هم داوطلبانه بچه دبستانیها را برایتان میآورند که شعار بدهند، تلویزیون هم با شما مصاحبه میکند، چه بسا چهره بشوید و فرداروزی با یکی دو درصد رأی بروید نماینده مجلس هم بشوید!
سرشان درد میکند این چندتا رزمنده و جانباز معلوم الحال، خوشی زده زیر دلشان، چندروز باید مهمان ما باشند تا قدر عافیت بدانند و بروند در خانههایشان بنشینند و سریال «سرزمین مادری» را ببینند و از کارهای محمدرضا پهلوی درس عبرت بگیرند!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏293😢41👍39😁23❤16👌9🔥4💯4
🔴 حرفهایت را ایزوگام بگیر!
دو هفتهای هست که به دانشگاه بازگشتهام، طبیعی است که برخی همکاران، خیلی ناراحت و دلخور شده باشند؛ چقدر وقت گذاشتند، پرونده جمع کردند، دهها ساعت نشستند، با هم بحث و بررسی کردند که این ضعیفِ فقیرِ سر تا پا تقصیرِ خانه در مسیر! را از دانشگاه بیرون کنند، آخرش هم نشد.
من برایشان دعا میکنم که خداوند در برابر این مجاهدتها، اجر جزیل و صبر جمیل به آنان عنایت فرماید! آمین!
یکسری هم پیغام و پسغام و بغضنامه و پس غیرتتان کجا رفته و منافق بازآمده و طرفدار جنبش فواحش! بازگشته هم منتشر کردند که مزید اجر و ثواب برایشان است، ان شاء الله تعالی.
یک عزیزی هم برایم پیام فرستاد حال که بازگشتی حرفهایت را ایزوگام بگیر!
فکر کردم اندرز بجایی است، باید بنشینم و تامل کنم و حرفهایم را درز، که نه، محکمتر، ایزوگام بگیرم!
یادم میآید که در سال ۴۰۱ و آن روزهای تلخ و شبهای تار، یک جلسهای در دانشگاه حضور داشتم، همین عزیز بزرگوار آمد و با شدت و حدّت تمام فرمود که در قم یک عدهای ریختهاند و در تابلوی یکی از فروشگاههای «افق کوروش» دست بردهاند و کوروش آن را پایین کشیدهاند. واقعا این چه کاری است؟! واقعا که!
چشمهای حاضران گرد شده بود و دهانهایشان باز مانده بود که در این حال و روز ، این عزیز چه انتقاد اساسی و چه هشدار مهمی را ایراد فرمودند!
من واقعا درس عبرت گرفتم، دیگر اساتید هم درس بگیرند، و از این به بعد، سقف انتقادهایمان در حدود همین افق کوروش باشد که چرا کوروش آن را برداشتهاند!
دانشجوی جوان و پر امید خراسانی را چاقو زدهاند، شما حداکثر میتوانید بگویید که وقتی چاقو به سینهاش فروکردند نباید میدوید! خودش دویده، خونریزی کرده، خدا رحمتش کند!
زورگیر و خفتگیر زیاد شده، همه جای دنیا دقیقا همین طور است! آدم باید خودش احتیاط کند، اشیاء قیمتی همراه خودش بیرون نبرد! اصلا از خانه بیرون برود که چه؟!
لباس شخصیها آمدهاند داخل دانشگاه، خوب احساس وظیفه کردهاند! اصلا چرا دانشگاه را از بقیه جامعه جدا کردهاند، مگر خون دانشجوها رنگینتر از بقیه مردم است.
این حرفها را کنار بگذارید، واقعا چرا فساد در آمریکا سیستماتیک شده و رشوه و اختلاسهای سرسامآور فراگیر شده!* مردم امریکا تا کی و تا کجا باید رنج این فساد سیستماتیک را تحمل کنند؟!
حالا یاد گرفتید که چگونه حرفهایتان را ایزوگام بگیرید!
* تیتر صفحه اول روزنامه وزین و جهانی «کیهان» همین امروز، شنبه ۲۷ بهمن. باور کنید، شوخی نمیکنم، خودتان ببینید.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
دو هفتهای هست که به دانشگاه بازگشتهام، طبیعی است که برخی همکاران، خیلی ناراحت و دلخور شده باشند؛ چقدر وقت گذاشتند، پرونده جمع کردند، دهها ساعت نشستند، با هم بحث و بررسی کردند که این ضعیفِ فقیرِ سر تا پا تقصیرِ خانه در مسیر! را از دانشگاه بیرون کنند، آخرش هم نشد.
من برایشان دعا میکنم که خداوند در برابر این مجاهدتها، اجر جزیل و صبر جمیل به آنان عنایت فرماید! آمین!
یکسری هم پیغام و پسغام و بغضنامه و پس غیرتتان کجا رفته و منافق بازآمده و طرفدار جنبش فواحش! بازگشته هم منتشر کردند که مزید اجر و ثواب برایشان است، ان شاء الله تعالی.
یک عزیزی هم برایم پیام فرستاد حال که بازگشتی حرفهایت را ایزوگام بگیر!
فکر کردم اندرز بجایی است، باید بنشینم و تامل کنم و حرفهایم را درز، که نه، محکمتر، ایزوگام بگیرم!
یادم میآید که در سال ۴۰۱ و آن روزهای تلخ و شبهای تار، یک جلسهای در دانشگاه حضور داشتم، همین عزیز بزرگوار آمد و با شدت و حدّت تمام فرمود که در قم یک عدهای ریختهاند و در تابلوی یکی از فروشگاههای «افق کوروش» دست بردهاند و کوروش آن را پایین کشیدهاند. واقعا این چه کاری است؟! واقعا که!
چشمهای حاضران گرد شده بود و دهانهایشان باز مانده بود که در این حال و روز ، این عزیز چه انتقاد اساسی و چه هشدار مهمی را ایراد فرمودند!
من واقعا درس عبرت گرفتم، دیگر اساتید هم درس بگیرند، و از این به بعد، سقف انتقادهایمان در حدود همین افق کوروش باشد که چرا کوروش آن را برداشتهاند!
دانشجوی جوان و پر امید خراسانی را چاقو زدهاند، شما حداکثر میتوانید بگویید که وقتی چاقو به سینهاش فروکردند نباید میدوید! خودش دویده، خونریزی کرده، خدا رحمتش کند!
زورگیر و خفتگیر زیاد شده، همه جای دنیا دقیقا همین طور است! آدم باید خودش احتیاط کند، اشیاء قیمتی همراه خودش بیرون نبرد! اصلا از خانه بیرون برود که چه؟!
لباس شخصیها آمدهاند داخل دانشگاه، خوب احساس وظیفه کردهاند! اصلا چرا دانشگاه را از بقیه جامعه جدا کردهاند، مگر خون دانشجوها رنگینتر از بقیه مردم است.
این حرفها را کنار بگذارید، واقعا چرا فساد در آمریکا سیستماتیک شده و رشوه و اختلاسهای سرسامآور فراگیر شده!* مردم امریکا تا کی و تا کجا باید رنج این فساد سیستماتیک را تحمل کنند؟!
حالا یاد گرفتید که چگونه حرفهایتان را ایزوگام بگیرید!
* تیتر صفحه اول روزنامه وزین و جهانی «کیهان» همین امروز، شنبه ۲۷ بهمن. باور کنید، شوخی نمیکنم، خودتان ببینید.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍202👏36❤20👌15😁12😢5👎3🤯1
🟠غلط کردند که غلطی بکنند!
♦️آرسیتس هراسان شاهنشاه را گفت: اسکندر فرزند فیلیپ سوی ایران زمین آمده است با لشکری جنگاور. داریوش شاه بلندبلند خندید و گفت: مردیا هیا ماکادانیا انوشهایش اکنوش، آ دَهیاوش خشاچَم هخامنیشَم آواجَنام، اهورامزدا همرَنام آها.
به فارسی امروز میشود: این جوانک مقدونی غلط میکند به شاهنشاهی هخامنشی آسیبی برساند، اهورامزدا پشتیبان ماست.
اسکندر آمد و امپراطوری هخامنشیان را برانداخت و سرداران یونانی (سلوکیان) صد سال بر ایران حکم راندند!
♦️آذین گشنسب نزد پادشاه ساسانی آمد و نسبت به هجوم عربها به ایران هشدار داد، یزدگرد بادی به غبغب انداخت و اخمهایش را در هم کشید و گفت: تازیگان درمانده اندر ناروا و ناراست کردند ایند کی رای مرزان ای شهر و پروز ای ایرانی اهورا بارمانند! همان شاپورشاه کو دستبند از دست ایشان اوزانم!
به فارسی امروز چنین میشود: عربها غلط میکنند که به مرزهای کشور اهورایی ایران هجوم آورند، همچون شاپور فرمان میدهیم که زنجیر از کتف آنان بگذرانند و ذلیلشان کنند!
ولی عربها آمدند و طومار شاهنشاهی ایران را در هم پیچیدند!
♦️کاروان تاجران مغول به شهر اترار آمده بودند، حاکم شهر که فامیل سلطان محمد خوارزمشاه بود، تاجران مغولی را کشت و دارایی آنان را تصاحب کرد! چنگیزخان از شاه خوارزم خونخواهی خواست. محمد خوارزمشاه هم گفته باشد: این مغولان همان یأجوج و مأجوج باشند که به حکم ذوالقرنین و به فرموده قرآن تا قیام قیامت در بند خواری و مذلت باشند، مغول غلط میکند که به سرزمین اسلام، نظر داشته باشد!
مغولان آمدند و سوختند و ویران کردند و کشتند و ماندند... .
♦️به شتاب شرفیاب شد خدمت نواب عِلیٓه و عرض کرد: سلطان خافقین و شمس مشرقین، زبانم لال باد، افغانها در گلون آباد، جاننثاران را شکست دادند و به سوی دارالسلطنه میآیند.
شاه صفوی پکی به قلیان خود زد و چشمی خمار کرد و گفت: غلط کردهاند هوتکیان بددین که بر صفوه صفویه شیعه مرتضی علی غلبه کنند. هزار علویه موسویه به دربار نشستهاند و هر یک به هزار نخود ذکر جلاله لا اله الا هو خواندهاند تا بدان آشی طبخ کنند و لشکریان از آن بخورند که به ساعتی ظفرمند خواهند شد به عزت لا اله الا هو.
محمود هوتکی آمد، نه آش اثری کرد و نه اوراد و نه ختومات! صفویان را سر بریدند و دست کوتاه کردند!
♦️عباس میرزا به تهران آمد و پیش شاه بابا رفت که روسها گذشته از تفلیس و باکو و شکی، هوس تصرف قرهباغ و گنجه و ایروان نیز دارند.
فتحعلی شاه از تخت برخاست و فریاد زد: روس غلط میکند با آن تزارش! اگر ما امر كنیم كه ایالات جنوب و ایالات شمال همراهی كنند و یك مرتبه به روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بیایمان در بیاورند، چه پیش خواهد آمد؟ درباریان پیشانی بر زمین گذاشتند و گفتند: بدا به حال روس! بدا به حال روس!
شاه گفت: اگر فرمان قضا، شرف صدور یابد كه قشون خراسان با قشون آذربایجان یكی شود و توامان به این گروه ملحد حمله كنند چه خواهد شد؟ جملگی عرض كردند: بدا به حال روس! بدا به حال روس!
♦️ صدام عفلقی هم غلط کرد و هشت سال آتش جنگ برافروخت و ویران کرد و جانهای عزیز بگرفت.
🔴 دست خودم نیست، غلطفوبیا گرفتهام، حالا هم که یک سردار همیشه پیروز بفرماید اسرائیل چه غلطی میتواند بکند؟ میروم به فکر که این کلمه غلط، این توالی حروف غ،ل،ط، به ویژه این ط با آن شکم برجسته و دسته برآمدهاش، چقدر آدم را اعتماد به سقف میدهد!
آری، غلط میکنند که غلطی بکنند، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. اصلا غلط زیادی میکند هر کسی که فکر کند که اینها بتوانند غلطی بکنند.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
♦️آرسیتس هراسان شاهنشاه را گفت: اسکندر فرزند فیلیپ سوی ایران زمین آمده است با لشکری جنگاور. داریوش شاه بلندبلند خندید و گفت: مردیا هیا ماکادانیا انوشهایش اکنوش، آ دَهیاوش خشاچَم هخامنیشَم آواجَنام، اهورامزدا همرَنام آها.
به فارسی امروز میشود: این جوانک مقدونی غلط میکند به شاهنشاهی هخامنشی آسیبی برساند، اهورامزدا پشتیبان ماست.
اسکندر آمد و امپراطوری هخامنشیان را برانداخت و سرداران یونانی (سلوکیان) صد سال بر ایران حکم راندند!
♦️آذین گشنسب نزد پادشاه ساسانی آمد و نسبت به هجوم عربها به ایران هشدار داد، یزدگرد بادی به غبغب انداخت و اخمهایش را در هم کشید و گفت: تازیگان درمانده اندر ناروا و ناراست کردند ایند کی رای مرزان ای شهر و پروز ای ایرانی اهورا بارمانند! همان شاپورشاه کو دستبند از دست ایشان اوزانم!
به فارسی امروز چنین میشود: عربها غلط میکنند که به مرزهای کشور اهورایی ایران هجوم آورند، همچون شاپور فرمان میدهیم که زنجیر از کتف آنان بگذرانند و ذلیلشان کنند!
ولی عربها آمدند و طومار شاهنشاهی ایران را در هم پیچیدند!
♦️کاروان تاجران مغول به شهر اترار آمده بودند، حاکم شهر که فامیل سلطان محمد خوارزمشاه بود، تاجران مغولی را کشت و دارایی آنان را تصاحب کرد! چنگیزخان از شاه خوارزم خونخواهی خواست. محمد خوارزمشاه هم گفته باشد: این مغولان همان یأجوج و مأجوج باشند که به حکم ذوالقرنین و به فرموده قرآن تا قیام قیامت در بند خواری و مذلت باشند، مغول غلط میکند که به سرزمین اسلام، نظر داشته باشد!
مغولان آمدند و سوختند و ویران کردند و کشتند و ماندند... .
♦️به شتاب شرفیاب شد خدمت نواب عِلیٓه و عرض کرد: سلطان خافقین و شمس مشرقین، زبانم لال باد، افغانها در گلون آباد، جاننثاران را شکست دادند و به سوی دارالسلطنه میآیند.
شاه صفوی پکی به قلیان خود زد و چشمی خمار کرد و گفت: غلط کردهاند هوتکیان بددین که بر صفوه صفویه شیعه مرتضی علی غلبه کنند. هزار علویه موسویه به دربار نشستهاند و هر یک به هزار نخود ذکر جلاله لا اله الا هو خواندهاند تا بدان آشی طبخ کنند و لشکریان از آن بخورند که به ساعتی ظفرمند خواهند شد به عزت لا اله الا هو.
محمود هوتکی آمد، نه آش اثری کرد و نه اوراد و نه ختومات! صفویان را سر بریدند و دست کوتاه کردند!
♦️عباس میرزا به تهران آمد و پیش شاه بابا رفت که روسها گذشته از تفلیس و باکو و شکی، هوس تصرف قرهباغ و گنجه و ایروان نیز دارند.
فتحعلی شاه از تخت برخاست و فریاد زد: روس غلط میکند با آن تزارش! اگر ما امر كنیم كه ایالات جنوب و ایالات شمال همراهی كنند و یك مرتبه به روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بیایمان در بیاورند، چه پیش خواهد آمد؟ درباریان پیشانی بر زمین گذاشتند و گفتند: بدا به حال روس! بدا به حال روس!
شاه گفت: اگر فرمان قضا، شرف صدور یابد كه قشون خراسان با قشون آذربایجان یكی شود و توامان به این گروه ملحد حمله كنند چه خواهد شد؟ جملگی عرض كردند: بدا به حال روس! بدا به حال روس!
♦️ صدام عفلقی هم غلط کرد و هشت سال آتش جنگ برافروخت و ویران کرد و جانهای عزیز بگرفت.
🔴 دست خودم نیست، غلطفوبیا گرفتهام، حالا هم که یک سردار همیشه پیروز بفرماید اسرائیل چه غلطی میتواند بکند؟ میروم به فکر که این کلمه غلط، این توالی حروف غ،ل،ط، به ویژه این ط با آن شکم برجسته و دسته برآمدهاش، چقدر آدم را اعتماد به سقف میدهد!
آری، غلط میکنند که غلطی بکنند، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. اصلا غلط زیادی میکند هر کسی که فکر کند که اینها بتوانند غلطی بکنند.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏346👍104❤21😁15😢15🕊3👎2
⚫ مُجتهدِ پهلوان⚫
امروز در شهر ما، حاجآقا سید مرتضی مستجابی به خاک سپرده شد؛
اینکه دیندان* بود و دستار بر سر، موجب نشود که دربارهاش پیشداوری کنیم. او از خاندان ریشهدار و پرستاره سادات صدر (صدرعاملی، صدر جبلعاملی) بود، همخاندان با سیدموسی صدر، و دوست و همنشین و همفکر با او. از نهضت ملی شدن نفت، در شمار آزادیخواهان و ایران دوستان بود. دنیا دیده بود و زبان امروزه را میدانست.
آخوندی که در گود زورخانه میچرخید، خانه پدریش را در خیابان فروغی اصفهان، نهاد خیریه کرد؛ همکف درمانگاه و طبقه اول کتابخانه. از او دادودهش دیده بودند و دستِ بگیر نه!
درِ خانهاش باز بود، برای آن زن و شوهر جوان که برای آغاز زندگیشان دعای خیر کند، و برای پدرومادری که بر گوش نوزادشان اذان بگوید، برای کارگری که کار نیافته یا فرزندی که بیماری پدر نگرانش کرده، یا آنکه عزیزش به بند افتاده...
استاندار اصفهان نزدش آمد، از او چه خواست؟! انحصار یا امتیاز؟! نه، چشمانش پر اشک شد و ناله کرد: زاینده رودِ خشک؟! اصفهان نگین ایران است، ایران نگین جهان است!
سید و دستار بر سر و سالخورده باشی و دست برای بوسیده شدن دراز نکنی؟! با هر کسی که به خانهات میآید بگویی و بخندی تا اندوه دلش سبک شود؟! کوچکتر از توست، به سن و سال نواده تو، و بر او بزرگی نفروشی؟!
میتوانست برترین و بالاترین مقامها و مناصب استانی و کشوری را بگیرد، میتوانست میان خودش و مردمش میله بکشد و محافظ بگمارد، میتوانست خدایگان باشد و جدایگان! ولی او چنین نخواست! او میخواست خاطره حاج رحیم ارباب در اصفهان از میان نرود، مردم به چشم ببیند یک نفر میتواند آیةالله، فقیه، ملیگرا، ایراندوست، پهلوان زورخانه، دست به خیر، و تا آخر عمر، میان مردم باشد، نه بالاتر از آنان. بر صدر ننشیند، بلکه به سینه درآید و بر قلب نشیند!
به خاکش سپردیم با زنگ زورخانه، آمده بودند صوفیها، روحانیان، کارگران و کارمندان، معلمان و اساتید، و نظامیان، برخی بی سلاح و حکماً برای تشییع جنازه، برخی هم با سلاح جنگی و باتوم! نمیدانم برای چه؟!!
سید مرتضی مستجابی نمونهای از عالمان مومن و پرهیزگار بود که زرق و برق فرمانفرمایی و نامداری و مالاندوزی چشم و دل و دینش را نبرد، با مردم زیست و در میان مردم جان سپرد و به دست مردم به خاک سپرده شد.
دیندان: دانا به دین، روحانی، آخوند.
بنگرید...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
امروز در شهر ما، حاجآقا سید مرتضی مستجابی به خاک سپرده شد؛
اینکه دیندان* بود و دستار بر سر، موجب نشود که دربارهاش پیشداوری کنیم. او از خاندان ریشهدار و پرستاره سادات صدر (صدرعاملی، صدر جبلعاملی) بود، همخاندان با سیدموسی صدر، و دوست و همنشین و همفکر با او. از نهضت ملی شدن نفت، در شمار آزادیخواهان و ایران دوستان بود. دنیا دیده بود و زبان امروزه را میدانست.
آخوندی که در گود زورخانه میچرخید، خانه پدریش را در خیابان فروغی اصفهان، نهاد خیریه کرد؛ همکف درمانگاه و طبقه اول کتابخانه. از او دادودهش دیده بودند و دستِ بگیر نه!
درِ خانهاش باز بود، برای آن زن و شوهر جوان که برای آغاز زندگیشان دعای خیر کند، و برای پدرومادری که بر گوش نوزادشان اذان بگوید، برای کارگری که کار نیافته یا فرزندی که بیماری پدر نگرانش کرده، یا آنکه عزیزش به بند افتاده...
استاندار اصفهان نزدش آمد، از او چه خواست؟! انحصار یا امتیاز؟! نه، چشمانش پر اشک شد و ناله کرد: زاینده رودِ خشک؟! اصفهان نگین ایران است، ایران نگین جهان است!
سید و دستار بر سر و سالخورده باشی و دست برای بوسیده شدن دراز نکنی؟! با هر کسی که به خانهات میآید بگویی و بخندی تا اندوه دلش سبک شود؟! کوچکتر از توست، به سن و سال نواده تو، و بر او بزرگی نفروشی؟!
میتوانست برترین و بالاترین مقامها و مناصب استانی و کشوری را بگیرد، میتوانست میان خودش و مردمش میله بکشد و محافظ بگمارد، میتوانست خدایگان باشد و جدایگان! ولی او چنین نخواست! او میخواست خاطره حاج رحیم ارباب در اصفهان از میان نرود، مردم به چشم ببیند یک نفر میتواند آیةالله، فقیه، ملیگرا، ایراندوست، پهلوان زورخانه، دست به خیر، و تا آخر عمر، میان مردم باشد، نه بالاتر از آنان. بر صدر ننشیند، بلکه به سینه درآید و بر قلب نشیند!
به خاکش سپردیم با زنگ زورخانه، آمده بودند صوفیها، روحانیان، کارگران و کارمندان، معلمان و اساتید، و نظامیان، برخی بی سلاح و حکماً برای تشییع جنازه، برخی هم با سلاح جنگی و باتوم! نمیدانم برای چه؟!!
سید مرتضی مستجابی نمونهای از عالمان مومن و پرهیزگار بود که زرق و برق فرمانفرمایی و نامداری و مالاندوزی چشم و دل و دینش را نبرد، با مردم زیست و در میان مردم جان سپرد و به دست مردم به خاک سپرده شد.
دیندان: دانا به دین، روحانی، آخوند.
بنگرید...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍200❤41🕊20👏8👌3
✅ پرسش شما
منظور از این جمله چیست؟
☀️ پاسخ:
به طنز گویند که کسی به آب افتاده بود و نزدیک بود غرق شود، هر چه میگفتند دستت را بده، دست نمیداد؛ دانایی سررسید و گفت: این که قصد نجاتش را دارید، هیچ گاه چیزی به کسی نمیداد و نمیدهد، به او بگویید دستم را بگیر! فوری دستشان را گرفت و نجات یافت!
یکی از معایب طبقه روحانیان «دستِ گیرنده» داشتن است، به گفته جناب ملامحسن فیض:
«دستِ نهفته گیر، به هر سو دراز کرد».
حال اگر کسی در کسوت روحانیان یافتید که دست دهنده داشته باشد و به دادودهش* شهره باشد، سلام مرا به او برسانید!
و کسانی را این چنین دیدهام، یکی همین زندهیاد مستجابی.... .
* «داد و دهش»، دادگری و عطا کردن، عدالت و بخشایش.
بزرگ حکیمِ سخن، فردوسی آن را بسیار به کار بسته است:
به نیکی گراییم و فرمان کنیم
به دادودهش، دل گروگان کنیم
که خوبی و زشتی ز ما یادگار
بماند، تو جز تخمِ نیکی مَکار
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
از او داد و دهش دیده بودند و دست بگیر نه!
منظور از این جمله چیست؟
☀️ پاسخ:
به طنز گویند که کسی به آب افتاده بود و نزدیک بود غرق شود، هر چه میگفتند دستت را بده، دست نمیداد؛ دانایی سررسید و گفت: این که قصد نجاتش را دارید، هیچ گاه چیزی به کسی نمیداد و نمیدهد، به او بگویید دستم را بگیر! فوری دستشان را گرفت و نجات یافت!
یکی از معایب طبقه روحانیان «دستِ گیرنده» داشتن است، به گفته جناب ملامحسن فیض:
«دستِ نهفته گیر، به هر سو دراز کرد».
حال اگر کسی در کسوت روحانیان یافتید که دست دهنده داشته باشد و به دادودهش* شهره باشد، سلام مرا به او برسانید!
و کسانی را این چنین دیدهام، یکی همین زندهیاد مستجابی.... .
* «داد و دهش»، دادگری و عطا کردن، عدالت و بخشایش.
بزرگ حکیمِ سخن، فردوسی آن را بسیار به کار بسته است:
به نیکی گراییم و فرمان کنیم
به دادودهش، دل گروگان کنیم
که خوبی و زشتی ز ما یادگار
بماند، تو جز تخمِ نیکی مَکار
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍173❤22👏13
آدینه، گزارشی از قرآن را دریافتیم، سوره به سوره، آن گونه که فرستاده و دریافت شده بود:
سوره بخوان،
سوره هفت فرمان،
سوره برخیز،
سوره قلم
و اینک پنجمین سوره؛
چکیده قرآن
نیکوست که هر کتاب و رسالهای، چکیده داشته باشد تا خوانندگان در چند سطر آن را بیابند و بدانند.
سوره حمد، چکیده قرآن است، کلیدِ گشایش آن، و آغازین پرده آن.
سوره حمد، بهترین سنجه است برای مسلمانی، برترین محک است برای خداباوری.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
سوره بخوان،
سوره هفت فرمان،
سوره برخیز،
سوره قلم
و اینک پنجمین سوره؛
چکیده قرآن
نیکوست که هر کتاب و رسالهای، چکیده داشته باشد تا خوانندگان در چند سطر آن را بیابند و بدانند.
سوره حمد، چکیده قرآن است، کلیدِ گشایش آن، و آغازین پرده آن.
سوره حمد، بهترین سنجه است برای مسلمانی، برترین محک است برای خداباوری.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍32❤15👎11🙏1
⚪ چکیده قرآن
مسلمان، در نمازِ شبانهروز، ده بار سوره حمد را میخواند تا پرشمار، به زبان و دل و اندیشه، بگوید و برگیرد و دریابد که:
🟢 همه پدیدهها، آنبهآن، هستی از او مییابند، آنچه جهان و جهانیان دارند به نام او پیوند میخورد.
🟢 خداوندگارِ قرآن، الله است. آن حقیقت ناپیدایِ بیکرانه که آفریدگان دل بر او نهاده و شیفتهاش شدهاند.
🟢 خداوندگار قرآن، رحمان رحیم است: مهرگسترِ مهربان. سفره مهرش در این جهان برای همگان گشوده و گسترده است. و در جهان واپسین، مهربان است با نیکوکارانِ پرهیزگار.
و مسلمانِ نمازگزار، به هر روز، دستکم، خداوندش را چهل بار به مهربانی مینامد و میخواند.
🟢 مسلمان، زمانه پاداش و کیفر را باور دارد. به دل و اندیشه پذیرفته که آفریدگار جهان، وی را وانگذاشته و رها نکرده، آری، به او اختیار داده که به اراده آزاد برگزیند و انجام دهد.
و روز پاداش فراخواهد رسید و خداوند بدان روز، مالک و مَلٍک است.
🟢 مسلمان، بنده اینوآن نیست، چشم امید به یاریشان نیز ندارد، تنهاوتنها بنده خداوند است و یاری از او میخواهد.
🟢 تنها دعا در سوره حمد: پروردگارا، ما را به راه راست و استوار رهنمون باش.
این تنها خواسته مسلمانِ نمازگزار است که در اختیار و آزادی خویش، رهنمایی شود.
🟢 در درازایِ تاریخ و گستره سرزمینها بخوانید و بنگرید و ببینید، پس راه کسانی را پیش بگیرید که از خداوند بهرهمندی یافتهاند. نه راه آن کسانی که جز خشم و کینه به بار نیاوردند. و نه راه آنان که خود سرگردان و گمگشتهاند.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
مسلمان، در نمازِ شبانهروز، ده بار سوره حمد را میخواند تا پرشمار، به زبان و دل و اندیشه، بگوید و برگیرد و دریابد که:
🟢 همه پدیدهها، آنبهآن، هستی از او مییابند، آنچه جهان و جهانیان دارند به نام او پیوند میخورد.
🟢 خداوندگارِ قرآن، الله است. آن حقیقت ناپیدایِ بیکرانه که آفریدگان دل بر او نهاده و شیفتهاش شدهاند.
🟢 خداوندگار قرآن، رحمان رحیم است: مهرگسترِ مهربان. سفره مهرش در این جهان برای همگان گشوده و گسترده است. و در جهان واپسین، مهربان است با نیکوکارانِ پرهیزگار.
و مسلمانِ نمازگزار، به هر روز، دستکم، خداوندش را چهل بار به مهربانی مینامد و میخواند.
🟢 مسلمان، زمانه پاداش و کیفر را باور دارد. به دل و اندیشه پذیرفته که آفریدگار جهان، وی را وانگذاشته و رها نکرده، آری، به او اختیار داده که به اراده آزاد برگزیند و انجام دهد.
و روز پاداش فراخواهد رسید و خداوند بدان روز، مالک و مَلٍک است.
🟢 مسلمان، بنده اینوآن نیست، چشم امید به یاریشان نیز ندارد، تنهاوتنها بنده خداوند است و یاری از او میخواهد.
🟢 تنها دعا در سوره حمد: پروردگارا، ما را به راه راست و استوار رهنمون باش.
این تنها خواسته مسلمانِ نمازگزار است که در اختیار و آزادی خویش، رهنمایی شود.
🟢 در درازایِ تاریخ و گستره سرزمینها بخوانید و بنگرید و ببینید، پس راه کسانی را پیش بگیرید که از خداوند بهرهمندی یافتهاند. نه راه آن کسانی که جز خشم و کینه به بار نیاوردند. و نه راه آنان که خود سرگردان و گمگشتهاند.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍95❤33👏12👎9👌4
🟢 اندیشه تابان
☀️روز خورشید است، مِهرروز.
خطا، ناراستی و فریب را بدانیم تا هم خود راست و استوار سخن بگوییم، و هم سخن دیگران را به راستی بسنجیم.
پیشتر دو بخش گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
و اینک بخش سوم:
♦️اثبات ناپذیر!
سخنران ادعایی مطرح میکند؛ این ادعا ممکن است در هر زمینهای باشد، گزارشی از گذشته یا پیشگویی از آینده یا پدیدهای هماکنون.
مستند، مدرک و دلیلِ ادعای او چیست؟!
او میتواند برای ادعای خود، مستندی و مدرکی بیاورد که نه میتوان آن را اثبات کرد، و نه میتوان آن را مردود شمرد.
چگونه؟!
👁️🗨️مستند ادعا، مبهم و ناشناخته است!
استاد ما، یک منبع آگاه، یکی از دانشمندان ناسا، یکی از بندگان صالح خدا، چنین خبرم داده است:....
این گونه مستند همواره بینام و نشان است، پردهنشین و در هالهای از گمنامی و قداست است! اسم ندارد! یا آنکه اسمش را نمیشود برد!
👁️🗨️مستند ادعا، از دنیا رفته است!
درگذشتگان، نه تنها دستشان از دنیا کوتاه است، بلکه زبانشان نیز بسته است! هر چه به آنان نسبت بدهند، نه میتوانند تأیید کنند، و نه تکذیب!
هر چه سن ما بالاتر میرود، افراد بیشتری از دوستان و آشنایان و اطرافیانمان از دنیا میروند، و ما میتوانیم ادعا کنیم که از آن فرد درگذشته چنین دیده و چنان شنیدهایم! و البته هر چه که آن فرد درگذشته، نامدارتر و مقدستر باشد، مستند سخن ما استوارتر! خواهد بود، و هیچ کس نمیتواند در ادعای ما شک و تردید کند!
👁️🗨️آنگاه که مستند ادعای من، خودم باشم!
در خلسهای عرفانی!، در شهودی ملکوتی!، در خلوت درونم، در رؤیایی راستین؛ چنین دیدهام و چنان شنیدهام! و البته بر مُنکرش، صد لعنت!
پس
مستند، مدرک و دلیل هر ادعایی،
نباید به خود مدعی بازگردد،
باید نام و نشان داشته باشد،
باید در دسترس باشد،
و در یک سخن؛
مدرک و مستند،
باید قابل راستی آزمایی و سنجش باشد.
و جز این،
زمینه فریبکاری است و آوردگاه دروغ!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
☀️روز خورشید است، مِهرروز.
خطا، ناراستی و فریب را بدانیم تا هم خود راست و استوار سخن بگوییم، و هم سخن دیگران را به راستی بسنجیم.
پیشتر دو بخش گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
و اینک بخش سوم:
♦️اثبات ناپذیر!
سخنران ادعایی مطرح میکند؛ این ادعا ممکن است در هر زمینهای باشد، گزارشی از گذشته یا پیشگویی از آینده یا پدیدهای هماکنون.
مستند، مدرک و دلیلِ ادعای او چیست؟!
او میتواند برای ادعای خود، مستندی و مدرکی بیاورد که نه میتوان آن را اثبات کرد، و نه میتوان آن را مردود شمرد.
چگونه؟!
👁️🗨️مستند ادعا، مبهم و ناشناخته است!
استاد ما، یک منبع آگاه، یکی از دانشمندان ناسا، یکی از بندگان صالح خدا، چنین خبرم داده است:....
این گونه مستند همواره بینام و نشان است، پردهنشین و در هالهای از گمنامی و قداست است! اسم ندارد! یا آنکه اسمش را نمیشود برد!
👁️🗨️مستند ادعا، از دنیا رفته است!
مُردگان گنجینه پایانناپذیرِ مستند و مدرک هستند!
درگذشتگان، نه تنها دستشان از دنیا کوتاه است، بلکه زبانشان نیز بسته است! هر چه به آنان نسبت بدهند، نه میتوانند تأیید کنند، و نه تکذیب!
هر چه سن ما بالاتر میرود، افراد بیشتری از دوستان و آشنایان و اطرافیانمان از دنیا میروند، و ما میتوانیم ادعا کنیم که از آن فرد درگذشته چنین دیده و چنان شنیدهایم! و البته هر چه که آن فرد درگذشته، نامدارتر و مقدستر باشد، مستند سخن ما استوارتر! خواهد بود، و هیچ کس نمیتواند در ادعای ما شک و تردید کند!
👁️🗨️آنگاه که مستند ادعای من، خودم باشم!
در خلسهای عرفانی!، در شهودی ملکوتی!، در خلوت درونم، در رؤیایی راستین؛ چنین دیدهام و چنان شنیدهام! و البته بر مُنکرش، صد لعنت!
پس
مستند، مدرک و دلیل هر ادعایی،
نباید به خود مدعی بازگردد،
باید نام و نشان داشته باشد،
باید در دسترس باشد،
و در یک سخن؛
مدرک و مستند،
باید قابل راستی آزمایی و سنجش باشد.
و جز این،
زمینه فریبکاری است و آوردگاه دروغ!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍103❤13👏3
🟠 زمستان سخت اروپا
ما در اروپا زندگی میکنیم، اینجا زمستان بسیار سختی در جریان است، ایران ما را تحریم کرده و گاز و نفت به ما نمیفروشد، روسیه و چین و قطر و عربستان هم از ترس تحریمهای ثانویه ایران، صادراتشان را قطع کردهاند، زیرساختهای استخراج نفت و گاز و تولید برقمان هم فرسوده شده، هر روز دستکم دو ساعت قطع برق داریم، از همه کارهایمان وامیمانیم، نه صنعت برایمان باقی مانده، نه آموزش، نه تجارت، نه انرژی.
به جز دو روز تعطیلی آخر هفته، یکی دو روز دیگر هم تعطیل میشود، همه ادارهها، مدارس، دانشگاهها، همه اروپا!
سکه الیزابت تمام، ظرف یکسال گذشته، قیمتش دوبرابر شده است، یورو روزبهروز بیارزشتر میشود.
پارسال یک کارشناسی ایرانی به نام پروفسور محمد مرندی به ما هشدار داده بود که زمستان سختی را در پیش داریم، ولی ما به سخن او توجه نکردیم. حالا باید در سرما و تاریکی منتظر بنشینیم تا محموله هیزم اهدایی دانشجویان خیرخواه ایرانی به دستمان برسد. تا آن وقت باید مدفوع گربهها و سگهایمان را جمع کنیم و به جای سوخت، استفاده کنیم، بدبختی از این بیشتر؟!
امروز یکشنبه به کلیسا رفتیم و همگی دعا کردیم و از Jesus خواستیم که پیشبینی روزنامه کیهان نیوز حقیقت پیدا نکند که تیتر زده است: اروپا به عصر تاریکی فرو خواهد رفت!
فردا، دوشنبه ۲۴ فوریه ۲۰۲۵, ادارات و مدارس و دانشگاههای استانهای پاریس، برلین، آمستردام، لندن، هامبورگ، ویَن و استکهلم به دلیل ورود یک جبهه هوای سرد و مدیریت شایسته انرژی و ترازمندیِ سوخت و نبودِ بحران تعطیل است!
God bless us!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
ما در اروپا زندگی میکنیم، اینجا زمستان بسیار سختی در جریان است، ایران ما را تحریم کرده و گاز و نفت به ما نمیفروشد، روسیه و چین و قطر و عربستان هم از ترس تحریمهای ثانویه ایران، صادراتشان را قطع کردهاند، زیرساختهای استخراج نفت و گاز و تولید برقمان هم فرسوده شده، هر روز دستکم دو ساعت قطع برق داریم، از همه کارهایمان وامیمانیم، نه صنعت برایمان باقی مانده، نه آموزش، نه تجارت، نه انرژی.
به جز دو روز تعطیلی آخر هفته، یکی دو روز دیگر هم تعطیل میشود، همه ادارهها، مدارس، دانشگاهها، همه اروپا!
سکه الیزابت تمام، ظرف یکسال گذشته، قیمتش دوبرابر شده است، یورو روزبهروز بیارزشتر میشود.
پارسال یک کارشناسی ایرانی به نام پروفسور محمد مرندی به ما هشدار داده بود که زمستان سختی را در پیش داریم، ولی ما به سخن او توجه نکردیم. حالا باید در سرما و تاریکی منتظر بنشینیم تا محموله هیزم اهدایی دانشجویان خیرخواه ایرانی به دستمان برسد. تا آن وقت باید مدفوع گربهها و سگهایمان را جمع کنیم و به جای سوخت، استفاده کنیم، بدبختی از این بیشتر؟!
امروز یکشنبه به کلیسا رفتیم و همگی دعا کردیم و از Jesus خواستیم که پیشبینی روزنامه کیهان نیوز حقیقت پیدا نکند که تیتر زده است: اروپا به عصر تاریکی فرو خواهد رفت!
فردا، دوشنبه ۲۴ فوریه ۲۰۲۵, ادارات و مدارس و دانشگاههای استانهای پاریس، برلین، آمستردام، لندن، هامبورگ، ویَن و استکهلم به دلیل ورود یک جبهه هوای سرد و مدیریت شایسته انرژی و ترازمندیِ سوخت و نبودِ بحران تعطیل است!
God bless us!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
😁282👏101👍36😢24❤17🤝3🕊2👎1
⚫ سیاهچاله
از سال ۱۹۱۶ فیزیکدانها به شواهدی دست یافتند، و پس از آنها، ستارهشناسان نیز دریافتند که در گیتی، نواحی بسیار غریب و عجیبی است، با گرانشی بینهایت، سیاهچاله آن چنان است که همه اجرامِ در اطراف خود را فرومیبلعد، هیچ «چیز»ی نمیتواند از گرانش سیاهچاله بگریزد، هیچ ذرهای، هیچ تابشی، و هیچ نوری از دام سیاهچاله رهایی ندارد.
و من میاندیشم که ما هم روی زمین، سیاهچاله داریم، یک دوزخ سنگینبار و سیرناشدنی که همه چیز را میبلعد، همه سرمایهها را، همه داشتهها، استعدادها، تواناییها، آرزوها، آبروها، شرافتها... .
شما بگو یک کشور ثروتمند، پر از نفت و گاز و معادن پرشمار، بگو دیار چهارفصلِ فردوسی و سعدی و حافظ، بگو سرزمین شعر و حکمت و عرفان؛ سیاهچاله همه را میبلعد، هیچ کس و هیچ چیز از جذبه اهریمنی آن رهایی ندارد، حتی نور! هر آن واژه زیبا و دلنشین، هر آن مفهوم پیراسته و والا، در این سیاهچاله فرومیافتد، ملکوت بلعیده میشود، بهشت برین هضم میگردد.
سیاهچاله، یک ستاره مُرده است. آنچه پیشتر، خود منبع روشنایی و سرچشمه تابش بود؛ حال چه شده است که هیچ نوری را تاب نمیآورد، یک ستاره درخشان که یک جهان سیاهی و تاریکی شده است.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
از سال ۱۹۱۶ فیزیکدانها به شواهدی دست یافتند، و پس از آنها، ستارهشناسان نیز دریافتند که در گیتی، نواحی بسیار غریب و عجیبی است، با گرانشی بینهایت، سیاهچاله آن چنان است که همه اجرامِ در اطراف خود را فرومیبلعد، هیچ «چیز»ی نمیتواند از گرانش سیاهچاله بگریزد، هیچ ذرهای، هیچ تابشی، و هیچ نوری از دام سیاهچاله رهایی ندارد.
و من میاندیشم که ما هم روی زمین، سیاهچاله داریم، یک دوزخ سنگینبار و سیرناشدنی که همه چیز را میبلعد، همه سرمایهها را، همه داشتهها، استعدادها، تواناییها، آرزوها، آبروها، شرافتها... .
شما بگو یک کشور ثروتمند، پر از نفت و گاز و معادن پرشمار، بگو دیار چهارفصلِ فردوسی و سعدی و حافظ، بگو سرزمین شعر و حکمت و عرفان؛ سیاهچاله همه را میبلعد، هیچ کس و هیچ چیز از جذبه اهریمنی آن رهایی ندارد، حتی نور! هر آن واژه زیبا و دلنشین، هر آن مفهوم پیراسته و والا، در این سیاهچاله فرومیافتد، ملکوت بلعیده میشود، بهشت برین هضم میگردد.
سیاهچاله، یک ستاره مُرده است. آنچه پیشتر، خود منبع روشنایی و سرچشمه تابش بود؛ حال چه شده است که هیچ نوری را تاب نمیآورد، یک ستاره درخشان که یک جهان سیاهی و تاریکی شده است.
و این اندوهبارترین داستان جهان است، داستان چیزی و کسی که وارونه خودش شده باشد، آدمی که تبدیل شده به کسی که یک روزی از او سخت متنفر بوده، همان کسی شده که روزگاری بزرگترین دشمنش بوده است. همچون ستاره جهانتابی که سیاهچاله تاری شده است... .
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏181👍62😢27❤7🙏5🔥3
📑 مُذاکَرَه
مدتهاست که در دیار ما بر سر مذاکره نزاع و بگومگو است، دستهای آن را راه نجات دانند و گروهی دیگر آن دسته را احمق و بیشعور نامند و هر دو آیات قرآن و احادیث بر ادعای خویش، ردیف میکنند. مردم هم در این میان سفیل و سرگردان، و نخود و لوبیا دانهای پنج هزار!
از آنجا که من به آثار گذشتگان، علاقه وافر داشتم، جستجو کردم که درباره مذاکره چه گفتهاند تا آنکه در کتابخانه مسجد بزرگ رنان، رسالهای خطی یافتم با نام:
المنازَعَة في أحکام المُذاکَرَة
و نویسنده آن فردی نامعلوم الحال است به نام:
ابوالأفنان منصِح السلطان محمد رِناني تَعلیقي
در این رساله آمده است:
بدان ای بنده خدا که به زمانه ما، در لفظ و معنای مذاکره، نزاعی عظیم درگرفت.
شیخ ابوسعید جلیل کِرسِنتی چنین پنداشته که مذاکره از ریشه ذِکر است، پس به هنگامه مذاکره، تسبیح گرداندی و الله اکبر گفتی و در مذاکرهاش از عاد و ثمود و قوم لوط و نبرد بدر و احد بسیار سخن راندی. و آنان که با وی مذاکره کردهاند، غسل توبه کرده، زنار از کمر گشوده و مصحف شریف بر گردن آویخته و صبح و شام را به نماز و روزه آمیختهاند.
و اما ابوالبرجام مُصلِح السلطنة محمدجواد ظریفي گوید: چون بر گِرد میز ننشینید، شما را بر روی آن خواهند نشاند!
و این سخن بدان معنا باشد که یا مذاکره میکنی و یا مذاکرهات میکنند! و فاعل بالاختیار باشی بِه از آنکه مفعول بالاضطرار شوی!!
و این سخن، سخت ثقیل است؛ چندان که گروهی از اصحاب، پس از شنیدن آن،جامه از تن بیرون کردند و کفن پوشیدند و به کوچه و بازار درآمدند، نعره زنان و قمه کشان!
و حکیمی که نخواسته نامش بگویم مرا گفت: مُذاکَرَه از ذکر است بالفتحتین، و چون میان دو فحل نزاع شود، آن یک [این بخش از متن ناخواناست ] غلبه یابد.
و چون این کار در نظر خردمندان قبیح باشد، به جای ذکر، زبان گشودند و به جای مُذاکَرَه، مکالمه کردند. پس کسی که به مکالمه رضایت ندهد به این گونه مُذاکَرَه گرفتار شود.
و این سخن، از گفته ظریفی بس سختتر است، ولی جماعت کفنپوشان آن را نفهمیدهاند، و گرنه مرا و آن حکیم را کفن میپوشاندند و در خاک میکردند.
و ملک عمان و امیر قطر خواستند که ما مذاکَره کنیم، و بلادالمیر بوتین گفته باشد که شما زحمت مذاکرت نکشید که من سَرگور لاوروف را فرستادم تا مذاکرت کند از جانب ما و از جانب شما، خاطر آسوده دارید و آرام بخسبید!
و جماعتی از درویشان را رسم بر آن است که به هنگامه قدرت و عزت، مُذاکَرَه نمیکنند، و چون دیگر چارهای نمانَد به مُذاکَرَه نشینند و هفده شهر بدهند و هیچ نستانند!
آنان را ملامتیه گویند، چون میپندارند که در ذلت نفس و ملامت خلق، تقرب الی الله حاصل آید.
و مردم کوچه و بازار از این همه سخن هیچ ندانند جز آنکه به غضب گویند: دیگی که برای من نمیجوشد، بگذار سر سگ در آن بجوشد!
و در این کلامشان حِکمتی عظیم باشد، فتأمٌل!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
مدتهاست که در دیار ما بر سر مذاکره نزاع و بگومگو است، دستهای آن را راه نجات دانند و گروهی دیگر آن دسته را احمق و بیشعور نامند و هر دو آیات قرآن و احادیث بر ادعای خویش، ردیف میکنند. مردم هم در این میان سفیل و سرگردان، و نخود و لوبیا دانهای پنج هزار!
از آنجا که من به آثار گذشتگان، علاقه وافر داشتم، جستجو کردم که درباره مذاکره چه گفتهاند تا آنکه در کتابخانه مسجد بزرگ رنان، رسالهای خطی یافتم با نام:
المنازَعَة في أحکام المُذاکَرَة
و نویسنده آن فردی نامعلوم الحال است به نام:
ابوالأفنان منصِح السلطان محمد رِناني تَعلیقي
در این رساله آمده است:
بدان ای بنده خدا که به زمانه ما، در لفظ و معنای مذاکره، نزاعی عظیم درگرفت.
شیخ ابوسعید جلیل کِرسِنتی چنین پنداشته که مذاکره از ریشه ذِکر است، پس به هنگامه مذاکره، تسبیح گرداندی و الله اکبر گفتی و در مذاکرهاش از عاد و ثمود و قوم لوط و نبرد بدر و احد بسیار سخن راندی. و آنان که با وی مذاکره کردهاند، غسل توبه کرده، زنار از کمر گشوده و مصحف شریف بر گردن آویخته و صبح و شام را به نماز و روزه آمیختهاند.
و اما ابوالبرجام مُصلِح السلطنة محمدجواد ظریفي گوید: چون بر گِرد میز ننشینید، شما را بر روی آن خواهند نشاند!
و این سخن بدان معنا باشد که یا مذاکره میکنی و یا مذاکرهات میکنند! و فاعل بالاختیار باشی بِه از آنکه مفعول بالاضطرار شوی!!
و این سخن، سخت ثقیل است؛ چندان که گروهی از اصحاب، پس از شنیدن آن،جامه از تن بیرون کردند و کفن پوشیدند و به کوچه و بازار درآمدند، نعره زنان و قمه کشان!
و حکیمی که نخواسته نامش بگویم مرا گفت: مُذاکَرَه از ذکر است بالفتحتین، و چون میان دو فحل نزاع شود، آن یک [
و چون این کار در نظر خردمندان قبیح باشد، به جای ذکر، زبان گشودند و به جای مُذاکَرَه، مکالمه کردند. پس کسی که به مکالمه رضایت ندهد به این گونه مُذاکَرَه گرفتار شود.
و این سخن، از گفته ظریفی بس سختتر است، ولی جماعت کفنپوشان آن را نفهمیدهاند، و گرنه مرا و آن حکیم را کفن میپوشاندند و در خاک میکردند.
و ملک عمان و امیر قطر خواستند که ما مذاکَره کنیم، و بلادالمیر بوتین گفته باشد که شما زحمت مذاکرت نکشید که من سَرگور لاوروف را فرستادم تا مذاکرت کند از جانب ما و از جانب شما، خاطر آسوده دارید و آرام بخسبید!
و جماعتی از درویشان را رسم بر آن است که به هنگامه قدرت و عزت، مُذاکَرَه نمیکنند، و چون دیگر چارهای نمانَد به مُذاکَرَه نشینند و هفده شهر بدهند و هیچ نستانند!
آنان را ملامتیه گویند، چون میپندارند که در ذلت نفس و ملامت خلق، تقرب الی الله حاصل آید.
و مردم کوچه و بازار از این همه سخن هیچ ندانند جز آنکه به غضب گویند: دیگی که برای من نمیجوشد، بگذار سر سگ در آن بجوشد!
و در این کلامشان حِکمتی عظیم باشد، فتأمٌل!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍221👏57😁54❤14👌6🕊5🔥3🤔2
⬛ خبرٍ شبٍ عید
در سرزمینهای اسلامی، آغاز ماه رمضان را عید میدانند، شادی میکنند، از بخشش و گذشت و بزرگواری سخن میگویند، مینوازند، بزرگترها را حرمت میگذارند، کوچکترها را امید میبخشند...
و شب اول ماه رمضان است،
و این خبر عیدی ماست...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
در سرزمینهای اسلامی، آغاز ماه رمضان را عید میدانند، شادی میکنند، از بخشش و گذشت و بزرگواری سخن میگویند، مینوازند، بزرگترها را حرمت میگذارند، کوچکترها را امید میبخشند...
و شب اول ماه رمضان است،
و این خبر عیدی ماست...
آخرین بار که او را دیدم، از حبس سخن گفتیم، او پذیرفته بود که برای وطنش، هموطنانش، اندیشه و قلمش، حبس شود. سردی و سختی زندان، مرد را آبدیدهتر میکند....
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
😢41❤22👍11👎4👌1
📖 فرصت مطالعاتی در زندان!
✍️ علیرضا غریبدوست
دبیر انجمن حقوقشناسی
@pooyeshfekri
🔸 مطلع شدم که وضعیت پرونده قضائی تشکیل شده علیه دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و یکی از شاخصترین پرچمداران «توسعه در ایران» بالا گرفته و برخلاف گمانهزنیها، با شیب تندی روال قضائی خود را طی میکند.
🔸 داستان از اینجا آغاز شد که چند روز پس از پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات و همزمان با عضویت دکتر رنانی در «شورای راهبری دولت» با شکایت «یک مرجع رسمی» پروندهای علیه او نسبت به یکی از یادداشتهایش تشکیل و به دادسرا احضار شد.
🔸 ایشان موضوع را اطلاع رسانی نکرد و با دفاعیات حقوقی که او و وکلایش ارائه کردند، انتظار میرفت قرار منع تعقیب صادر شود؛ اما در ادامه «یک مرجع رسمی دیگر» نیز وارد شد و ضمن پیوستکردن برخی مقالات دیگر ایشان به پرونده، از دکتر رنانی خواستند که 2۴ مقاله و سخنرانی و یادداشت خود را از سایت حذف کند در غیر اینصورت دستور فیلترینگ سایت صادر خواهد شد!
🔸 دکتر رنانی این دستور را پذیرفت اما به نظر میرسید به دو دلیل و در اعتراض به روند پرونده و بهصورت نمادین همه فعالیتهای اجتماعی و کنشگرانه خود را در فضای حقیقی و مجازی متوقف کرد و موضوع را در قالب یک متن کوتاه اطلاعرسانی کرد.
🔸 نخست اینکه از آغاز رسیدگی به پرونده، هر بار که احضار شد، یادداشتهای جدیدش نیز به پرونده افزوده شده بود و بر مصادیق و عناوین اتهامی افزوده شده و حجم پرونده مرتب افزایش یافته است.
🔸 یعنی او هرچه در این فاصله میگفت و مینوشت و سخنرانی میکرد، وضعیت وخیمتر میشد و تا آنجا که حقیر اطلاع دارم تاکنون تعداد مطالب قدیمی و جدید در پرونده ایشان از صد مقاله و سخنرانی عبور کرده است! پس داوطلبانه «سکوت» پیشه کرد تا «تنشافزایی» نکند و دستگاه دادگستری، برداشت «تقابل» از رفتار او نکنند.
🔸 دلیل دیگر هم این بود که نمیشد این تعداد یادداشت و مقاله را بدون توضیح از دسترس عموم در سایت خارج کرد و انتظار داشت که واکنشی نسبت به آن از ناحیه مخاطب به وجود نیاید.
🔸 اطلاعرسانی کوتاه ایشان از دستور قضائی در تاریخ 15 دی، واکنشهای بسیاری را برانگیخت اما دکتر رنانی همچنان به سکوت خود ادامه داد.
🔸 شاید میخواسته به زبان سکوت اعتراض کند و بگوید که دوره «فعالیت روشنفکری» و «کنشگری اجتماعی» در کشور رو به پایان است و این پیام را دریافته و احتمالا دیگر اجازه نمیدهند صدای کنشگران خیرخواه که از اصلاحگری و تحولخواهی خشونتپرهیز دم میزنند، شنیده شود!
🔸 چند روز بعد، برخی دوستداران و دانشجویان ایشان پویشی درخصوص این برخورد قضائی در سایت کارزار ترتیب دادند که با دستور قضائی، سایت کارزار آن پویش را متوقف کرد.
🔸 متعاقب آن و پس از نامه دهها صاحبنظر و استاد دانشگاه خطاب به رئیسجمهور، آقای دکتر پزشکیان در اواخر دیماه و در جلسه دولت از وزیران اطلاعات و دادگستری خواست مشکل را پیگیری کنند و گفت «قرار ما این نبود!».
🔸 پس از دستور دکتر پزشکیان و پیگیری برخی مقامات عالیرتبه کشوری، اغلب انتظار داشتیم که با «قرار منع تعقیب»، پرونده مختومه شود؛ چون محرز بود که اتهاماتی که به دکتر رنانی منتسب شده، وارد نیست. اما این دادستان اصفهان بود که باید به این نتیجه میرسید نه امثال ما!
🔸 چند روز بعد، با وجود پیگیری مسئولان عالیرتبه قضائی و دولتی، شعبه رسیدگیکننده در دادسرا، «قرار جلب به دادرسی» صادر کرد و متعاقب آن دادستان نیز با قرار جلب به دادرسی «موافقت» کرد و با «صدور کیفرخواست» محرز شد که از نظر دادستانی، اظهارات و نوشتههای دکتر محسن رنانی، در طول سالیان گذشته از مصادیق «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» است!
🔸 البته پرونده هنوز در جریان است و امیدوارم در مرحله رسیدگی، قضات محترم دادگاه بر منهج عدل، داوری کنند. از جزئیات پرونده و مصادیق اتهامی ایشان اطلاع دقیق ندارم اما هرچه میاندیشم نمیتوانم نمونهای برای «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» در گفتار و یادداشتها و سخنرانیهای ایشان بیابم، مگر اینکه بشود یک یا چند جمله را بدون مقدمه و مؤخره، از متن اصلی تفکیک کرده و بیرون از متن اصلی، از مصادیق جرائم مذکور شناسایی کرد!
🔸 متأسفانه برخی از ما حقوقخواندهها، مطالعات میانرشتهای و فرارشتهای نداریم، «هرمنوتیک» نمیدانیم و از دانش تفسیر متون اجتماعی و فرهنگی، چندان آگاه نیستیم.
🔸 اگر میدانستیم، تنها با استناد به یک «گزاره» یا «جمله» که مستقل از متن و زمینه اصلی، «خارجنویسی» شده، افراد را با چند کلمه و جمله داوری نمیکردیم. ای کاش «کانتکست» و زمینه نوشتههای کسانی چون دکتر محسن رنانی، در داوری یادداشتها و سخنرانیهایش در نظر گرفته شود...
ادامه یادداشت را در شرق بخوانید.
✍️ علیرضا غریبدوست
دبیر انجمن حقوقشناسی
@pooyeshfekri
🔸 مطلع شدم که وضعیت پرونده قضائی تشکیل شده علیه دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و یکی از شاخصترین پرچمداران «توسعه در ایران» بالا گرفته و برخلاف گمانهزنیها، با شیب تندی روال قضائی خود را طی میکند.
🔸 داستان از اینجا آغاز شد که چند روز پس از پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات و همزمان با عضویت دکتر رنانی در «شورای راهبری دولت» با شکایت «یک مرجع رسمی» پروندهای علیه او نسبت به یکی از یادداشتهایش تشکیل و به دادسرا احضار شد.
🔸 ایشان موضوع را اطلاع رسانی نکرد و با دفاعیات حقوقی که او و وکلایش ارائه کردند، انتظار میرفت قرار منع تعقیب صادر شود؛ اما در ادامه «یک مرجع رسمی دیگر» نیز وارد شد و ضمن پیوستکردن برخی مقالات دیگر ایشان به پرونده، از دکتر رنانی خواستند که 2۴ مقاله و سخنرانی و یادداشت خود را از سایت حذف کند در غیر اینصورت دستور فیلترینگ سایت صادر خواهد شد!
🔸 دکتر رنانی این دستور را پذیرفت اما به نظر میرسید به دو دلیل و در اعتراض به روند پرونده و بهصورت نمادین همه فعالیتهای اجتماعی و کنشگرانه خود را در فضای حقیقی و مجازی متوقف کرد و موضوع را در قالب یک متن کوتاه اطلاعرسانی کرد.
🔸 نخست اینکه از آغاز رسیدگی به پرونده، هر بار که احضار شد، یادداشتهای جدیدش نیز به پرونده افزوده شده بود و بر مصادیق و عناوین اتهامی افزوده شده و حجم پرونده مرتب افزایش یافته است.
🔸 یعنی او هرچه در این فاصله میگفت و مینوشت و سخنرانی میکرد، وضعیت وخیمتر میشد و تا آنجا که حقیر اطلاع دارم تاکنون تعداد مطالب قدیمی و جدید در پرونده ایشان از صد مقاله و سخنرانی عبور کرده است! پس داوطلبانه «سکوت» پیشه کرد تا «تنشافزایی» نکند و دستگاه دادگستری، برداشت «تقابل» از رفتار او نکنند.
🔸 دلیل دیگر هم این بود که نمیشد این تعداد یادداشت و مقاله را بدون توضیح از دسترس عموم در سایت خارج کرد و انتظار داشت که واکنشی نسبت به آن از ناحیه مخاطب به وجود نیاید.
🔸 اطلاعرسانی کوتاه ایشان از دستور قضائی در تاریخ 15 دی، واکنشهای بسیاری را برانگیخت اما دکتر رنانی همچنان به سکوت خود ادامه داد.
🔸 شاید میخواسته به زبان سکوت اعتراض کند و بگوید که دوره «فعالیت روشنفکری» و «کنشگری اجتماعی» در کشور رو به پایان است و این پیام را دریافته و احتمالا دیگر اجازه نمیدهند صدای کنشگران خیرخواه که از اصلاحگری و تحولخواهی خشونتپرهیز دم میزنند، شنیده شود!
🔸 چند روز بعد، برخی دوستداران و دانشجویان ایشان پویشی درخصوص این برخورد قضائی در سایت کارزار ترتیب دادند که با دستور قضائی، سایت کارزار آن پویش را متوقف کرد.
🔸 متعاقب آن و پس از نامه دهها صاحبنظر و استاد دانشگاه خطاب به رئیسجمهور، آقای دکتر پزشکیان در اواخر دیماه و در جلسه دولت از وزیران اطلاعات و دادگستری خواست مشکل را پیگیری کنند و گفت «قرار ما این نبود!».
🔸 پس از دستور دکتر پزشکیان و پیگیری برخی مقامات عالیرتبه کشوری، اغلب انتظار داشتیم که با «قرار منع تعقیب»، پرونده مختومه شود؛ چون محرز بود که اتهاماتی که به دکتر رنانی منتسب شده، وارد نیست. اما این دادستان اصفهان بود که باید به این نتیجه میرسید نه امثال ما!
🔸 چند روز بعد، با وجود پیگیری مسئولان عالیرتبه قضائی و دولتی، شعبه رسیدگیکننده در دادسرا، «قرار جلب به دادرسی» صادر کرد و متعاقب آن دادستان نیز با قرار جلب به دادرسی «موافقت» کرد و با «صدور کیفرخواست» محرز شد که از نظر دادستانی، اظهارات و نوشتههای دکتر محسن رنانی، در طول سالیان گذشته از مصادیق «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» است!
🔸 البته پرونده هنوز در جریان است و امیدوارم در مرحله رسیدگی، قضات محترم دادگاه بر منهج عدل، داوری کنند. از جزئیات پرونده و مصادیق اتهامی ایشان اطلاع دقیق ندارم اما هرچه میاندیشم نمیتوانم نمونهای برای «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» در گفتار و یادداشتها و سخنرانیهای ایشان بیابم، مگر اینکه بشود یک یا چند جمله را بدون مقدمه و مؤخره، از متن اصلی تفکیک کرده و بیرون از متن اصلی، از مصادیق جرائم مذکور شناسایی کرد!
🔸 متأسفانه برخی از ما حقوقخواندهها، مطالعات میانرشتهای و فرارشتهای نداریم، «هرمنوتیک» نمیدانیم و از دانش تفسیر متون اجتماعی و فرهنگی، چندان آگاه نیستیم.
🔸 اگر میدانستیم، تنها با استناد به یک «گزاره» یا «جمله» که مستقل از متن و زمینه اصلی، «خارجنویسی» شده، افراد را با چند کلمه و جمله داوری نمیکردیم. ای کاش «کانتکست» و زمینه نوشتههای کسانی چون دکتر محسن رنانی، در داوری یادداشتها و سخنرانیهایش در نظر گرفته شود...
ادامه یادداشت را در شرق بخوانید.
شرق
فرصت مطالعاتی در زندان!
مطلع شدم که وضعیت پرونده قضائی تشکیل شده علیه دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و یکی از شاخصترین پرچمداران «توسعه در ایران» بالا گرفته و برخلاف گمانهزنیها، با شیب تندی روال قضائی خود را طی میکند.
😢161👍79❤16👌7🤔4😡2👎1😁1
♦️ آیینه عبرت
چشم که باز کنی، زندگی خودت و دیگران پر است از اندرز و عبرت. یکیش همین جلسه استیضاح وزیر اقتصاد و استعفای جناب آقای دکتر ظریف، چقدر محل عبرت است.
👁️🗨️ اول آنکه اگر تو بخواهی با دیگران وفاق کنی، باید هر چه گفتند اطاعت کنی و هر چه خواستند انجام بدهی، حال که کوتاه آمدی، آیا وفاق میکنند؟! نه، الله اکبر گویان، روبوسی میکنند و تصرف خاکریز جدید را به همدیگر تبریک میگویند!
آری، مأخوذ به حیا که باشی، یک عده مأخوذ الحیاء* میآیند و سوارت میشوند و پایین هم نمیآیند!
👁️🗨️ دوم آنکه اگر گفتار و رفتارت بر اساس احساساتِ دشمن بگذاری، هیچ کاری نمیتوانی بکنی و هیچ حرفی نمیتوانی بزنی! چون هر کاری بکنی، دشمن شاد میشود! اصولاً شادی دشمن، نه علت خاصی دارد، نه اندازه و مقداری! هر چه ما ایام بیشتری را عزاداری میکنیم، او روزهای بیشتری را جشن میگیرد! هر چه که ما برای اشک و نوحه فضیلت قائل هستیم، او برای خنده و پایکوبی وقت خالی میکند!
باید به جای احساسات ناروایِ دشمن، احساسات مردم خودمان را در نظر بگیریم، حرفی بزنیم و کاری بکنیم که مردم شاد بشوند، حال دشمن خواست شاد بشود یا غمگین، چه اهمیتی دارد!
👁️🗨️ سوم آنکه هر رییس جمهوری که به مرحله «بگم، بگم» برسد، آخر عاقبتش میشود پرسه زدن در کوچه بازار استانبول! رییس جمهوری که اختیار زبان خودش را هم نداشته باشد، فردا اختیار بقیه اعضایش را هم از دست میدهد!
👁️🗨️ چهارم آنکه هیچ وقت معاون راهبردی کسی نشوید، چون اسمش روی خودش است، راهبُرد؛ نیامده، میانه راه، میبرندش! ولی اگر معاون راهبَری باشی، نه تنها کسی نمیتواند تو را ببرد، بلکه تو دیگران را به راهی که خودت بخواهی میبری!
هان ای دل عبرتبین، از دیده عِبَر کن، هان!
این دورِ وِفاقی را آیینه عبرت دان!
چون تو بشوی برّه، گرگان بدرندَندَت،
وَر موش شوی بیشک، گربه بپسندَندَت
با غارتیان وفــاق، تو گوی چه خواهد بود؟!
جز بیچارگیِ مردم، جز نیستی و نابود؟!
* مأخوذ به حیاء: کسی که شرم میکند. مأخوذ الحیاء: بیحیا.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
چشم که باز کنی، زندگی خودت و دیگران پر است از اندرز و عبرت. یکیش همین جلسه استیضاح وزیر اقتصاد و استعفای جناب آقای دکتر ظریف، چقدر محل عبرت است.
👁️🗨️ اول آنکه اگر تو بخواهی با دیگران وفاق کنی، باید هر چه گفتند اطاعت کنی و هر چه خواستند انجام بدهی، حال که کوتاه آمدی، آیا وفاق میکنند؟! نه، الله اکبر گویان، روبوسی میکنند و تصرف خاکریز جدید را به همدیگر تبریک میگویند!
آری، مأخوذ به حیا که باشی، یک عده مأخوذ الحیاء* میآیند و سوارت میشوند و پایین هم نمیآیند!
👁️🗨️ دوم آنکه اگر گفتار و رفتارت بر اساس احساساتِ دشمن بگذاری، هیچ کاری نمیتوانی بکنی و هیچ حرفی نمیتوانی بزنی! چون هر کاری بکنی، دشمن شاد میشود! اصولاً شادی دشمن، نه علت خاصی دارد، نه اندازه و مقداری! هر چه ما ایام بیشتری را عزاداری میکنیم، او روزهای بیشتری را جشن میگیرد! هر چه که ما برای اشک و نوحه فضیلت قائل هستیم، او برای خنده و پایکوبی وقت خالی میکند!
باید به جای احساسات ناروایِ دشمن، احساسات مردم خودمان را در نظر بگیریم، حرفی بزنیم و کاری بکنیم که مردم شاد بشوند، حال دشمن خواست شاد بشود یا غمگین، چه اهمیتی دارد!
👁️🗨️ سوم آنکه هر رییس جمهوری که به مرحله «بگم، بگم» برسد، آخر عاقبتش میشود پرسه زدن در کوچه بازار استانبول! رییس جمهوری که اختیار زبان خودش را هم نداشته باشد، فردا اختیار بقیه اعضایش را هم از دست میدهد!
👁️🗨️ چهارم آنکه هیچ وقت معاون راهبردی کسی نشوید، چون اسمش روی خودش است، راهبُرد؛ نیامده، میانه راه، میبرندش! ولی اگر معاون راهبَری باشی، نه تنها کسی نمیتواند تو را ببرد، بلکه تو دیگران را به راهی که خودت بخواهی میبری!
هان ای دل عبرتبین، از دیده عِبَر کن، هان!
این دورِ وِفاقی را آیینه عبرت دان!
چون تو بشوی برّه، گرگان بدرندَندَت،
وَر موش شوی بیشک، گربه بپسندَندَت
با غارتیان وفــاق، تو گوی چه خواهد بود؟!
جز بیچارگیِ مردم، جز نیستی و نابود؟!
* مأخوذ به حیاء: کسی که شرم میکند. مأخوذ الحیاء: بیحیا.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
❤141👏91👍49👌6😁3😡3👎2😢1
🔴 شرابِ سرخفام
شراب و مشروب یعنی نوشیدنی، نوشابه گازدار را هم عربها میگویند مشروب غازیة!
اما اگر این شراب سرخرنگ باشد، حکمش فرق میکند؛ یک نوع شراب سرخفام داریم، از داغ تا ولرم، برای آن صفت «دبش» میآورند و سرجمع به آن میگویند: چای دبش!
این گونه شراب سرخفام تا پیش از این لبریز و لبدوز و لبسوز بود؛ ولی مدتی است که ویژگی چهارمی بر سه ویژگی پیشینش غلبه پیدا کرده و «دلسوز» شده است، یعنی دلمان برای نوشندگان این شراب سرخفام سوخته است، واقعا بر آنها سخت گرفتهاند، حال یک پیاله چای دبش چیست که برایش یکسال و دو سال زندان ببرند؟! سختگیری قضایی هم حدٌی دارد!
ولی اگر همین شراب سرخفام سرد باشد، از همانها که حافظ از فقیهِ مست زمانه خودش چنین حکایت میکند که:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که «مٍی» حرام، ولی بٍه زٍ مالٍ اوقاف است
آن وقت جریان فرق میکند، چنان رسوایی به بار میآورد که ننوشیده و لب نزده، به یک برخورد مومنانه درست و حسابی، ۷۴ ضربه شلاق را نوش جان کند!
را از
نوایِ ایران،
محمدرضا شجریان
بنیوشیم
و
«اذان»
را از
فرزند ایران،
مهدی یراحی
بر جان گیریم
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
شراب و مشروب یعنی نوشیدنی، نوشابه گازدار را هم عربها میگویند مشروب غازیة!
اما اگر این شراب سرخرنگ باشد، حکمش فرق میکند؛ یک نوع شراب سرخفام داریم، از داغ تا ولرم، برای آن صفت «دبش» میآورند و سرجمع به آن میگویند: چای دبش!
این گونه شراب سرخفام تا پیش از این لبریز و لبدوز و لبسوز بود؛ ولی مدتی است که ویژگی چهارمی بر سه ویژگی پیشینش غلبه پیدا کرده و «دلسوز» شده است، یعنی دلمان برای نوشندگان این شراب سرخفام سوخته است، واقعا بر آنها سخت گرفتهاند، حال یک پیاله چای دبش چیست که برایش یکسال و دو سال زندان ببرند؟! سختگیری قضایی هم حدٌی دارد!
ولی اگر همین شراب سرخفام سرد باشد، از همانها که حافظ از فقیهِ مست زمانه خودش چنین حکایت میکند که:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که «مٍی» حرام، ولی بٍه زٍ مالٍ اوقاف است
آن وقت جریان فرق میکند، چنان رسوایی به بار میآورد که ننوشیده و لب نزده، به یک برخورد مومنانه درست و حسابی، ۷۴ ضربه شلاق را نوش جان کند!
تو غره بدان مشو که مِی مینخوری«ربٌنا»
صد لقمه خوری که می غلام است آن را
را از
نوایِ ایران،
محمدرضا شجریان
بنیوشیم
و
«اذان»
را از
فرزند ایران،
مهدی یراحی
بر جان گیریم
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍175❤29👏8👌3👎2🔥1
🩸خون و خاک...
۵۳ سال، از ۱۹۷۱ م.(۱۳۴۹ش.)، تا همین سه ماه پیش، حزب بعث بر سرزمین سوریه حکومت میکرد، و یک پدر و پسر، حافظ اسد و بشار، به اسم رییس جمهور، و در واقعیت زمامدار همه چیز و همه کس. پدر را فرشته مرگ از حکمرانی جدا کرد و پسر را نیروهای مخالف مسلح و البته مردمی که از نظام سنگینبار و امنیتی اسد به ستوه آمده بودند، اسدی که دیگر یال و کوپالی برایش نمانده بود، اسدی که چنگ و دندانش برای مردمانش تیز و کشنده بود.
جمعیت بیست و دو میلیونی سوریه، با تنوع قومی و مذهبی، و همسایگی با اسراییل، همواره در معرض تنشها و خطرها بوده و هست.
و پس از سیزده سال جنگ داخلی، آنگاه که بشار گذاشت و رفت، و مخالفان پایتخت را در دست گرفتند، مردم به خیابانها ریختند، شادی کردند، دف نواختند، و به یکدیگر تبریک گفتند.
جوانی که تا دیروز الجولاني نام داشت و تفنگ به دست ماشه میچکاند، کت و شلوار پوشید و احمد الشرع نام گرفت و شد رییس جمهور دوره گذار، تا قانون اساسی جدید بنویسند و انتخابات آزاد و واقعی برگزار شود و دیگر اسد بر آدمی حکم نراند!
و من میاندیشیدم که آیا ممکن است یک «نلسون ماندلا» در نسخه مسلمان آن، حتی در ابعادی کوچکتر، پدیدار شود؟! یک دردکشیده و داغ دیده از ستمِ حزب بعث که عفو عمومی اعلام کند! یک شکنجه شده که با شکنجهگر خود سر یک میز بنشیند و بخورد و بیاشامد و بخندند؟! یک زندانی که زندانبان خود را به مراسم بزرگداشت خود دعوت کند، به کمال احترام... آیا زمامداران امروز سوریه آدمی خواهند بود؟! یا همچون اسد، گرگخوی؟!
سوریها بیشتر اهل سنت هستند و اقلیتی «علوی». علویهای سوریه، فرقهای از غالیان شیعه هستند به نام نصیریه. خاندان اسد، و بسیاری از سرکردگان نظام پیشین نیز از «علویان» بودند.
تا دیروز اسد حاکم بود و علویان، و هر کسی با آنان مخالفت میکرد، تروریست نام میگرفت و فرجامش زندان بود و شکنجه و مرگ!
و هماکنون مخالفان و معارضان حکومت را به دست گرفتند و من آرزو میکردم دیگر خونریزی به پایان برسد و مردمان سوریه جان یکدیگر را ارج بگذارند!
ولی کلیپها را بنگرید، نه، راه و روش و منش همان است، تیر مستقیم در پیشانی، کشتن افراد غیرمسلح، خون جوان و نوجوان و ناله مادران و خواهران...
مهم است بدرآمدن از خودکامگی پنجاه ساله، شیرین است فرار دیکتاتور و رهایی از زندان و شکنجه و مرگ؛ ولی مهمتر است که پس از اسد چه کسی حکم براند؟! شیر برود و گرگ بیاید؟!
خون که بر خاک بریزد، کینه غرس میکند و دشمنی به بار میآورد و مرگ میوه میدهد! یک مرد میخواهد، با یک اراده آهنین که زقوم هزار ریشه کینه را از دل خاک وطن بیرون آورد! دریادلی میخواهد که قاتل پدر و شکنجهگر فرزند خود را ببخشد. فریاد بزند که امروز، روز انتقام نیست، روز مهربانی و بخشش است، امروز، برای هیچ کس، روز سیه بختی و اسارت نیست، روز رهایی و آرامش است...
کاش میتوانستند ببخشند، علویها را، درجهداران ارتش را، سردمداران حزب بعث را، و حتی اسد و پسر و همسرش را، کاش میتوانستند «نلسون ماندلا» باشند!!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
۵۳ سال، از ۱۹۷۱ م.(۱۳۴۹ش.)، تا همین سه ماه پیش، حزب بعث بر سرزمین سوریه حکومت میکرد، و یک پدر و پسر، حافظ اسد و بشار، به اسم رییس جمهور، و در واقعیت زمامدار همه چیز و همه کس. پدر را فرشته مرگ از حکمرانی جدا کرد و پسر را نیروهای مخالف مسلح و البته مردمی که از نظام سنگینبار و امنیتی اسد به ستوه آمده بودند، اسدی که دیگر یال و کوپالی برایش نمانده بود، اسدی که چنگ و دندانش برای مردمانش تیز و کشنده بود.
جمعیت بیست و دو میلیونی سوریه، با تنوع قومی و مذهبی، و همسایگی با اسراییل، همواره در معرض تنشها و خطرها بوده و هست.
و پس از سیزده سال جنگ داخلی، آنگاه که بشار گذاشت و رفت، و مخالفان پایتخت را در دست گرفتند، مردم به خیابانها ریختند، شادی کردند، دف نواختند، و به یکدیگر تبریک گفتند.
جوانی که تا دیروز الجولاني نام داشت و تفنگ به دست ماشه میچکاند، کت و شلوار پوشید و احمد الشرع نام گرفت و شد رییس جمهور دوره گذار، تا قانون اساسی جدید بنویسند و انتخابات آزاد و واقعی برگزار شود و دیگر اسد بر آدمی حکم نراند!
و من میاندیشیدم که آیا ممکن است یک «نلسون ماندلا» در نسخه مسلمان آن، حتی در ابعادی کوچکتر، پدیدار شود؟! یک دردکشیده و داغ دیده از ستمِ حزب بعث که عفو عمومی اعلام کند! یک شکنجه شده که با شکنجهگر خود سر یک میز بنشیند و بخورد و بیاشامد و بخندند؟! یک زندانی که زندانبان خود را به مراسم بزرگداشت خود دعوت کند، به کمال احترام... آیا زمامداران امروز سوریه آدمی خواهند بود؟! یا همچون اسد، گرگخوی؟!
سوریها بیشتر اهل سنت هستند و اقلیتی «علوی». علویهای سوریه، فرقهای از غالیان شیعه هستند به نام نصیریه. خاندان اسد، و بسیاری از سرکردگان نظام پیشین نیز از «علویان» بودند.
تا دیروز اسد حاکم بود و علویان، و هر کسی با آنان مخالفت میکرد، تروریست نام میگرفت و فرجامش زندان بود و شکنجه و مرگ!
و هماکنون مخالفان و معارضان حکومت را به دست گرفتند و من آرزو میکردم دیگر خونریزی به پایان برسد و مردمان سوریه جان یکدیگر را ارج بگذارند!
ولی کلیپها را بنگرید، نه، راه و روش و منش همان است، تیر مستقیم در پیشانی، کشتن افراد غیرمسلح، خون جوان و نوجوان و ناله مادران و خواهران...
مهم است بدرآمدن از خودکامگی پنجاه ساله، شیرین است فرار دیکتاتور و رهایی از زندان و شکنجه و مرگ؛ ولی مهمتر است که پس از اسد چه کسی حکم براند؟! شیر برود و گرگ بیاید؟!
خون که بر خاک بریزد، کینه غرس میکند و دشمنی به بار میآورد و مرگ میوه میدهد! یک مرد میخواهد، با یک اراده آهنین که زقوم هزار ریشه کینه را از دل خاک وطن بیرون آورد! دریادلی میخواهد که قاتل پدر و شکنجهگر فرزند خود را ببخشد. فریاد بزند که امروز، روز انتقام نیست، روز مهربانی و بخشش است، امروز، برای هیچ کس، روز سیه بختی و اسارت نیست، روز رهایی و آرامش است...
کاش میتوانستند ببخشند، علویها را، درجهداران ارتش را، سردمداران حزب بعث را، و حتی اسد و پسر و همسرش را، کاش میتوانستند «نلسون ماندلا» باشند!!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍177❤30😢10👌6👏2🕊2👎1
