Telegram Web Link
اذان مگو!

چنین حکایت کرده‌اند که در بغداد تاجری یهودی بود، دارایی و مُکنت بی‌شمار داشت و از فرزند تنها یک دختر.
دختر که برومند شد و دانا، دل بر آن گذاشت که دین و آیین خود را تغییر دهد و مسلمان شود!
تاجر هر آنچه دانست و شنید انجام داد تا دخترش از اسلام روبرگرداند. و دختر هر روز بیش از دیروز بر تصمیمش استوارتر!
روزی تاجر برای دادوستد رفته بود، کار به درازا انجامید تا نیمروز...
صدای گوش‌خراش و دل‌آزاری برخاست، کسی اذان می‌گفت، ولی به صدایی خشن و نوایی تحمل‌ناپذیر! تاجر یهودی برخاست که دادوستد سودآورتری کند. آن اذان‌گو را به خدمت گرفت که هر روز، پنج وقت بیاید و به بلندترین صدایش زیر پنجره اتاق دخترک، اذان بگوید!
سحرگاه دختر یهودی با صدایی عزراییل‌نشان از خواب شیرین پرید، و نیمروز و پسین و شامگاه و به گاه خواب همچنین!
پدر که از بازار برگشت، دختر تنها یک پرسش داشت:
- پدرجان،این صدا چیست و این جارچیِ دوزخ چه فریاد می‌کند؟
- جانِ پدر، این صدایِ مسلمانی و شعار اسلام است، مگر نمی‌دانستی؟! این اذان است!
دختر با خود اندیشید که اسلامی که شعارش، نوای پنج وقتش، فراخوان نمازش، این چنین بند دل برکند و جگر بخراشد، چه دین و آیین ناگواری خواهد بود!

آی تهرانی‌ها، در تعطیلات پیشرو که به شمال هجوم بردید، اگر دختر یا پسری دارید که گوشه‌چشمی به دین و ایمان دارد؛ او را به دیدنِ جهنم سپه‌نشان ببرید تا به چشم خود ببیند شکنجه‌گاه خدای رحمان و رحیم را!

اگر خودتان هنوز دلبستگی به آیین محمدی دارید، کافی است یک سفر به مدینه او بروید! البته پیش از سفر، نشانی‌ِ خانه‌های عفاف آن دیار را از شیخِ چهچهه بگیرید!

و اگر پدرومادرتان هنوز نماز می‌خوانند یک جلسه ببریدشان محفل! خدمت آخوندِ قهوه‌ای!*
اگر آنجا هم افاقه نکرد، ببردیش باغ ازگل تا ببیند چشم گریان و بشنود نوایِ ایمان‌افزایِ "اوصیکم بتقوی الله" را...

کعبه آباد است از اصنام ما
خنده‌زن کفر است بر اسلام ما
شیخ در عشق بتان اسلام باخت
رشته ی تسبیح از زنار ساخت
پیر ها پیر از بیاض مو شدند
سخره بهر کودکان کو شدند
می‌شود هر مودرازی خرقه پوش
آه ازین سوداگران دین فروش

و البته که مقصود جناب اقبال از این سروده‌، فقط هند است و لاهور!

* هر کسی رنگ و بویی دارد. حضرات نیز چنین‌اند. از جناب کارشناسِ محفل یاد گرفتیم که
آخوند صورتی داریم،
خوب چرا قهوه‌ای‌اش را نداشته باشیم!

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏18835👍23😁11👌5👎1🔥1
دوستان بزرگوار،

مخاطبان کانال سر  نوشت،

می‌توانید دیدگاه خود درباره آنچه در سر نوشت خوانده‌اید را
در گروه
گفتگوی سر نوشت
بنویسید:

https://www.tg-me.com/+64QNbsadfZs0NDg0
29🕊9
آیه، آینه، آدینه

پیشتر، هر آدینه یک سوره از قرآن کریم می‌خواندیم،

و از اینک، هر آدینه، آیه‌ای را آینه دیدن راستی و شناخت حقیقت می‌کنیم؛

نخست بنگرید و بشنوید:
👍357🙏2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قبر حافظ اسد را پس از سرنگونی حکومت پسرش، سوزاندند و پیکرش را از گور درآوردند...
حال عدنان العرعور، یکی از دین دانان مخالف اسد، بر گور شکافته وی آمده است و خطبه می‌خواند...
29👍21🤔5👎3😁3😢3👏2😡2
وَظَلَمُوٓا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَ مَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
سوره سبا، آیه ۱۹

و به خویش ستم کردند؛ پس آنان را افسانه‌ها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای هر شکیبایِ سپاسگزار است.
هر آدمی، هر مردمانی، هر حاکمیتی، و هر تمدنی، سرآمد و اجلی دارد؛ چنانکه زایش و کودکی و جوانی و کهنسالی داشته است.
ستم، خروج از راستی و استواری است. ستم مجمع همه ناپسندی‌ها و پلشتی‌هاست.
و ستم آدمی را، جامعه را، حاکمیت را، فرهنگ و تمدن را پیر می‌کند، فرسوده می‌کند.
و آن گاه است که دست آفرینش، فرسوده را از میان می‌برد تا نوزادی بیاید و جهان تازه شود.
و آن فرتوتِ فرسوده، به تاریخ می‌پیوندد، به داستان‌ها، به افسانه‌های پیشین.
و آنها که پیشتر به زیر پرچمی گرد آمده بودند و برای پادشاهی پا زمین می‌کوبیدند، پراکنده می‌شوند، تکه‌تکه می‌شوند، همچون کاغذپاره‌ای در دست مردی خشمگین از روزگار....

اندکی بردبار باشید، شما هم به چشم خواهید دید، این افسانه شدن، این پراکنده شدن را.

🛑 آنچه دیدید و شنیدید و خواندید، به هیچ وجه به معنای پشتیبانی از حکمرانان کنونی سرزمین سوریه نیست.
نیکی یا بدی هر زمامداری را باید از مردمان همان سرزمین شنید و دانست.
و هر گروهی، چند روزه‌ای بر سر کار است و نشسته بر کرسی ریاست... .

و بی‌گمان هر گفته و کردار برآمده از کینه‌توزی،
گره‌ای دیگر و عقده‌ای نوین می‌سازد..


محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍12622👏4
برای بانو امينی...

چندسال پیش، در دوره ارشد، دانشجویی داشتم به نام آقای امينی. مردی حدود چهل سال به نظرم آمد، اهل پرسش و اندیشه و جستجو. و جناب آقای امينی از آن ده درصد دانشجویانی شد که پس از اخذ نمره دلچسب و "پاس"  کردن ماده درسی مربوطه  و پایان دوره تحصیلی و اخذ مدرک، باز با من ارتباط دارد و گفتگو.
در گیر و دار اسباب‌کشی بودم و دغدغه رهن و اجاره جدید که آقای امينی برایم پیام فرستاد. دو فرسته صوتی... صدای گرفته برادری که درد خواهرش را برایم روایت می‌کرد، و من بر آن شدم که
برای بانو امينی
بنویسم. برای بانویی که برادرش را می‌شناختم.
بانو امينی، همچون دیگر زنان و دختران این سرزمین چه داشت؟! خانواده؛ پدرومادر، برادر و خواهر، و ازدواج کرد تا شاید همسری همراه و پشتیبان و مهربان بیابد... ‌
تازه چهل سالگی را چشیده بود که سایه سرد سرطان بر او چنگ زد. رضایت داد به عمل جراحی، و همه خوشحال شدیم که بیماری فرونشست، ولی سرطان از او ّبیشتر می‌خواست، خواب شب را، آرامش و شادی را، زندگی و فرصت زیستش را!
شیمی‌درمانی است و دردهای بی‌پایان و طاقت‌فرسا، بیمار ی و تنهایی و بیم از انکه سر بار دیگران باشد و مایه اندوه عزیزانش. مسکن‌های قوی می‌خورد تا شب اندکی آرام بگيرد و نشسته چند لحظه‌ای بخوابد. سرطان روزبه‌روز از او می‌کاست، چنگ می‌انداخت و پیش می‌رفت؛
متاستاژ: سلول سرطانی از تومور نخستین جدا می‌شود و در همه اندام‌های داخلی می‌چرخد و لانه می‌کند، معده، کبد و روده، از همه دشوارتر، ریه...
می‌گویند ریه‌اش آب آورده،
Pulmonary edema
ادم  ریوی،
و هیچ می‌دانید Thoracentesis،
خارج کردن مایع جمع شده در ریه،
چگونه انجام می‌شود؟
دیگر هیچ بیمارستانی او را نمی‌پذیرفت، همه می‌دانستند، و او بیش از همه،
که رفتنی است،
ICU و ventilator...
آقای امینی خواهر را از پشت شیشه اتاق می‌دیده، ناتوان‌تر از دیروز، رنجورتر از ساعت پیش، چشم باز می‌کرد، ما را که می‌دید، نمی‌توانست حرف بزند، لبخند می‌زد که من خوبم، نگرانم نباشید، غصه نخورید....
tracheostomy؛
نای را می‌شکافند و به داخل گلو، لوله تنفسی می‌برند.
برای خواهر تنها یک چیز باقی مانده بود؛ هوشیاری! تا روز آخر...
آخرین روز اردیبهشت،
بانو امينی
دیگر درد نداشت و رنجی نکشید...
پس از سه سال توانست بخوابد، آرام بگيرد...

و من هر شب می‌بینم، در مسجدی که نماز شامگاه را می‌خوانم، یکی از نمازگزاران را، هر روز نحیف‌تر، سرطان بر او هم چنگ انداخته... او هم برایم گفته است از دردهایش، از پرتودرمانی و عوارضش، از به رنج ماندن یا به آرامش رفتن...

در هر خانواده‌ای که پرسان شوی،
دو سه نفرشان گرفتار سرطان هستند. مردی که شصت سال ایستاده به همه سختی‌های روزگار لبخند زده، از استخوان درد می‌نالد و بر پا مشت می‌زند، سرطان مغز استخوان گرفته...
سرطان، ام اس، پارکینسون در کلان‌شهرها گسترده شده؛ و بیشتر در اصفهان، کرج و اراک.
البته هیچ ربطی به مازوت سوزاندن و رها کردن دی اکسید گوگرد در هوا ندارد!
و هیچ نسبتی هم با بنزین‌های یاروسیزده!  ندارد با آن بنزن و سربش.
مشت محکمی نیز حواله دهان ياوه‌گوهایی کنیم که می‌گویند پارازیت انداختن سرطان‌زاست، یا روغن پالم، یا انواع و اقسام آفت‌کش‌ها یا آبیاری با پسماندهای صنعتی و خانگی، یا آزبستِ لنت‌هایِ ترمز یا ریزگردها، یا خشکی رودها و تالاب‌ها...
اصلا همه جای دنیا، به ویژه امریکا! سرطان هست و درد و مرگ، صد پله بدتر و شدیدتر از اینجا...
با کسانی که طرح هر مشکل و درد و رنجی را تضعیف نظام و توهین به مقدسات، پرونده می‌کنند که نمی‌شود و نمی‌توان حرفی زد!
آن دسته که دولت از آن محفل به دست این دسته می‌افتد؛ یکدفعه و ناغافل، هشت بهشت‌شان، جهنم فومن می‌شود نیز گفتگو اتلاف عمر و  حیفِ نفس است! این‌ها فکر می‌کنند حافظه مردم ایران سه‌ثانیه‌ای است!
مخاطب این متن، "انسان‌"هایی هستند که درد و رنج و مرگِ دیگران تکانشان می‌دهد، به آنها می‌گویم:
سرطان راست و چپ و حزب‌اللهی و سلطنت‌طلب و وصولگرا و قدرت‌طلب نمی‌شناسد، همه شما و فرزندان و عزیزانتان را در میانسالی، بلکه جوانی، درگیر می‌کند!
می‌گویم:
آمار ابتلا به سرطانِ اصفهان، و به ویژه ورزنه، نفس‌گیر بالا می‌رود!
می‌گویم:
سرطان، مرگ است؛ مرگی پس از سال‌ها درد و رنج.
منصفانه و بر پایه پژوهش‌های بیطرف و علمی، دریابیم که
فراگیریِ سرطان نتیجه چیست؟!
نتیجه هر چه که باشد،
سال‌ها ناکاردانی،
اولویت‌های خارج از وطن و هموطنان،
قربانی کردن ملت و منافع ملی،
شعارهای پوچ،
گزارش‌های مهمل،
بالانشینی خودی‌ها و انگلزادگان و نورچشمی‌ها،
و تحریم‌ها -که البته نعمت بوده و است-
هیچ تأثیری در آن نداشته است!
مرگ حق است، اجل هم محتوم است،
مرگ به سرطان هم صرفا
"تعجیل آجال"
است!!

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
😢22167👍23👏8👌3🤔1
پرسش و پاسخ

[این پرسش و پاسخ از گروه گفتگوی سرنوشت:
https://www.tg-me.com/+64QNbsadfZs0NDg0
برآمده است]

یکم.این که گفته می شود قرآن یا هر کتاب آسمانی دیگر کلام خداست آیا اصولا امکان گفت و گو و سخن گفتن خدا با انسان ممکن است؟
گفتن با صدا امکان می یابد، صدا ماده است، خدا ماده نیست، و این گفت و گو در مواردی به بن بست می‌رسد، نمی‌رسد؟


دوم.گفت و گو زمانی ممکن است که دوطرف تا حدودی برابر باشند و دنیای واژگانی نسبتا برابر یا قابل فهم داشته باشند در این صورت خدا باید خودش را تا حد انسان‌پایین بیاورد تا بتواند گفت و گو کند و این با خداوندی خدا سازگار نیست.


سوم.اگر کتب آسمانی کلام خداست نباید بین آنها و ارزش‌های انسانی به صورت مطلق تناقضی وجود داشته باشد. حقوق زنان، برده داری ،تضادهای دینی و... نمی‌تواند از کلام خدا جاری شده باشد

چهارم. آیا وحی با علم قابل توجیه است؟می‌دانیم که ایمان به وحی از جنس باور است بدان معنا که پیامبر اسلام هیچگاه عرب جاهلی را به استدلال برای درک وحی فرانمی‌خواند و او را برای وحدانیت خدا توجیه نمی‌کرد، عرب فی الجمله می‌پذیرفت که خدایی هست و او پیامی را به پیامبرش ارسال کرده اما ماهیت و چیستی این پیام هم در آن زمان و هم در زمان های دیگر تا روزگار ما رازآلود بود و با علم قابل توجیه نبود.

آنچه در پاسخ پرسش‌ها به اندیشه دریافته‌ام:


یکم صدا از جنس حرکت است، حرکت هوا، آری مادی و مکانیکی است، و برآمده از جسم. و خداوند صوت را می‌آفریند، سخن گفتن او به حنجره و زبان و نفس برون دادن نیست، به آفریدن صوت است.

دوم سخن خدا تنزیل است؛ فروآمدن و فروفرستادن است، او خود را، و دانش خود را، در قالب زبانی ساخته و پرداخته آدمیان فرومی‌آورد، و حتی در تنگنای فرهنگ مردمانی بدوی سخنش را فرومی‌فرستد، "نازل" می‌کند. همچون استاد فلسفه‌ای که می‌خواهد برای نواده هفت ساله خود از معنای زندگی سخن بگوید، یا از اینکه وجود اصیل‌ترین مفهوم است!
پس خداوندی که عرب نیست، و نه آنکه حجازی باشد، و نه باشنده به قرن هفتم، سخن خود را در سطح عرب حجازی قرن هفت میلادی تنزل می‌بخشد!

سوم آنکه در همین تنزل ‌و نزول است که برخی آموزه‌ها و توصیه‌ها، به چشم مردمانی در آینده، غیراخلاقی می‌نَماید!
در زمانه‌ای که ايلها و عشایر بر پایه خودبرتربینی، به ازای یک خون، ده خون می‌ریختند، و کینه یک قتل سال‌ها خانمان می‌سوخت، ضابطه "النفس بالنفس" جان در برابر جان، می‌گذارد و راه دیه باز می‌کند که کمتر جان گرفته شود و در پایان در نهایت اخلاق و انسان دوستی می‌گوید: العفو خیر، بخَشش بهتر است.
باید دید در آن زمانه و آن شرایط فرهنگی راه بهتر و اخلاقی تری بوده است
برای متوقف کردن؛
آدمکشی
و برده گیری و برده داری،
و رفتار کالا یا حیوان کردن با زن،
و قربانی کردن نخست زادگان در برابر بتها...
دیشب دوستی از عید قربان می‌گفت و سر بریدن گوسفندان... به او هم گفتم:
ابراهیم در دست‌کم چهار هزار سال پیش، آنگاه که بسیاری به حماقت تمام، نخست فرزندانشان را برای بتهایشان سر می‌بریدند، او نیز نخست زاده خود را به قربانگاه آورد، تیغ کشید، ولی قوچی سربرید تا فرهنگ را تغییر دهد و رسم را بپیراید و مناسک را دگرگونه کند: "قد صدَقتَ الرویا"
پس ابراهیم را به زمانه خودش بنگرید، همچنین موسی، مسیح و محمد مصطفی را ....
اینان بزرگ مردان گذشته دور و نزدیک بودند که خداوند از میان آدمیان برگزیده است..
و این ‌گوی و این میدان،
من و شما چه خواهیم کرد؟!
می‌توانیم کوچک‌ترین رشد و اصلاح و پیشبردی در فرهنگ زمانه و روزگار خویش داشته باشیم؟!
می‌توانیم طرحی نو در اندازیم و مردمان خود را به پیروی از آن طرح نو ترغیب کنیم؟

چهارم، آری ایمان به غیب فراتر از استدلال است. دقت بفرمایید که نگفتم مخالف و متعارض با دلیل! عقل مخالفتی با وحی ندارد و آن را ممکن می‌شمرد، ولی وقوع این پدیده و سخن گفتن خداوند با پیامبر را نمی‌توان با دلیل اثبات کرد، ایمان می‌خواهد. .
به بیان دیگر، وحی، و جهان پس از مرگ و فرشتگان، و هر آنچه که "غیب" است؛ "ثبوت" آن به علم و استدلال ممکن است، ولی "اثبات" آن ایمانی است!
و ایمان گونه اعتماد است. فرض کنید شب هنگام در بالای سکویی بر فراز استخری تاریک نشسته‌اید و دوست شما می‌گوید استخر پرآب است، شیرجه بزن. عقل می‌گوید ممکن و محتمل است پر باشد، و آن لحظه که اعتماد کنی و دل بسپری و شیرجه بزنی، در واقع به آن دوستت و سخنش ایمان آورده‌ای!

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍5834👎10👏5
سگ گردانی...
سرگردانی....


بنا بود "میزان رای ملت باشد"
گفتند که "نماینده مجلس کسی است که از پشتیبانی‌ ملت عزیز برخوردار است"
و گفتند: " نمایندگان مجلس جز به مصالح کشور فکر نکنند"
گفتند: "همه ما اغراض شخصیه را کنار بگذاریم!"
و گفتند: "مجلس عصاره همه فضائل ملت است"

آری، مگر چنین نیست! نکند دوباره هوس تعلیق و پرونده و پانزده ردیف اتهام و دادگاه به سرت زده! یکبار جستی ملخک!

آری میزان رای ملت است، ولی ملتی که نمی‌تواند خودش خیر و صلاحش را تشخیص دهد، باید برایش تعیین کنند که به چه کسی رای بدهد! آری، بعد از رای و نظر ما، ملت هم رای خودش را بدهد! مقصود از ملت همین پنج درصدی است که آمده‌اند سر صندوق و به حضرت ما رای داده‌اند! همین کفایت می‌کند!
آری، ما اغراض شخصیه نداریم، برای خودمان هیچ چیز نمی‌خواهیم، اتومبیل و خانه ویلایی و آپارتمان همه را برای زن و بچه می‌خواهیم! حال چند نفر از ملت را هم لیست بدهيم که یک شغلی به آنان بدهند، اشکالی دارد؟!
آری، ما عصاره فضائل ملت هستیم! شما جور دیگری فکر می‌کنی؟! فضائل ملت ما همین است دیگر، به یکدیگر گیر سه
پیچ می‌دهند، برای یک جای پارک قمه می‌کِشند، سر یک موبایل یا لب‌تاپ آدم می‌کُشند، لجبازی می‌کنند و اسمش را می‌گذارند پایداری!
آری، ملت عزیز از ما پشتیبانی می‌کند. مگر نمی‌بینید که هر چه ما به آنها محل نمی‌گذاریم، باز می‌آیند روبروی ما می‌نشینید و درد دل می‌کنند. ما هم که قبلا از پشتمان هیچ صدایی نمی‌شنیدیم، حالا از هیچ طرفی هیچ صدایی نمی‌شنویم!

و ما فقط به مصالح کشور فکر می‌کنیم! مثلا همین وزیر اقتصاد، وقتی حرف ما را گوش نمی‌کند و پیشنهاد ما را برای همکاری نمی‌پذیرد، کله پایش می‌کنیم!‌ اصلا مهمترین کار ما همین کله پا کردن است! در دلمان مانده، خود پزشکیان را هم کله پا می‌کردیم، خودمان از سایه درمی‌آمديم و کابینه تشکیل می‌دادیم!

ما با دولت سازگاری کامل داریم، خدا شاهد است، ملت هم شاید حالیش بشود که ما چقدر با دولت هماهنگیم! حتی سر موضوع مهمی مثل تغییر ساعت تابستانه! یک مجلس در میان، دولت یکی نه یکی، ساعت‌ها را عقب و جلو می‌کنیم، شما فکر می‌کنی کار آسانی است؟ نه به خدا!
اصلا می‌دانید همین لایحه حجاب تو عفاف، چهارصد واحد کار کارشناسی، نه ببخشید کارشناسی ارشد از ما گرفت! شما فکر می‌کنی ما چطور در مهریه بانوان عددهای ۱۱۰ سکه و ۱۴ سکه را کشف می‌کنیم و قانونش را می‌نویسیم! رمل و اسطرلاب می‌اندازیم، اوضاع نجوم و کواکب را می‌نگریم تا بفهمیم چند سکه مهریه بشود!
نمی‌دانید بررسی یک لایحه  و تصویب آن چقدر کار سختی است! برداشتند لایحه نوشتند که از زنان حمایت شود و از خشونت نسبت به آنان جلوگیری شود! بیشترین از این که هست می‌خواهید از زنان حمایت کنید؟! جان هر زن را نصف جان یک مرد گذاشته‌ایم، کافیشان نیست! خشونت؟! خشونت ندیده‌اند که به چند تا قتل و سر بریدن می‌گویند خشونت! همه جای دنیا، صد برابر این قتل و خشونت هست! مخصوصا امریکا!
لایحه می‌خواهید بنویسید بیایید با ما همفکری کنید یک قانونی بنویسیم برای این معضل معنوی،  اجتماعی،  امنیتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسیِ سگ گردانی!

الان مشکل مملکت این است! همه کارگاه‌های تولیدی به خاطر چی بسته شده؟! چرا همه دارند اعتصاب می‌کنند؟! چرا قیمت ارزاق عمومی هفته به هفته بالا می‌رود؟! البته ما که این حرفها را قبول نداریم، ولی اگر هم چنین مشکلاتی باشد، همه‌اش به خاطر سگ گردانی است!
الان دولت سگ گردان است! وزیر تعیین می‌کند، ما زیر آبش را می‌زنیم! استاندار و فرماندار و مدیر کل تعیین می‌کند، چند ماه باید منتظر بنشیند تا صلاحیتشان رد شود!
ما خودمان سگ گردانیم! ما باید قانون وضع کنیم؟! یا شورای عالی انقلاب فرهنگی؟! یا شورای عالی فضای مجازی؟! یا شورای عالی امنیت ملی؟! یا شورای عالی استان‌ها؟! ما شاءالله همه‌شان هم عالی هستند! متعالی شوند! به زودی!
نیروهای نظامی هم سگ گردان هستند! نمی‌دانند چکار بکنند! کار اقتصادی‌شان روی زمین مانده! کار فرهنگی هم که دارند! دانشگاه را هم باید اداره کنند! جهنمشان هم مشکل فنی پیدا کرده و خاموش شده! دو تا کامیون ده چرخ هم پرونده در نوبت تشخیص صلاحیت دارند! اگر بخواهند با ده بیست سی کردن هم این پرونده‌ها را رد صلاحیت  کنند، شش‌ماه طول می‌کشد!

ملت؟! ملت که از همه سگ گردان‌تر! بیش از ده سال است معطل مانده تا حضرات مذاکره کنند و تکلیف صادرات و واردات و نرخ ارز و بورس و تولید و زندگی و مرگشان  مشخص شود!
همه سگ گردان شده‌ایم، مثل اورانیوم افتاده به سانتریفیوژ، با چنان دوری ما را می‌چرخانند که همه ایزوتوپ‌هایمان از هم جدا شده و به "قنی سازی" ۹۹ درصدی رسیده‌ایم!
سگ گردانی نوشتم، نمی‌دانم، گیج شدم، سگ گردانی یا سرگردانی؟!

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍16553👏26😁3👎2👌2
🟢 اندیشه تابان

☀️ یکشنبه‌ای دیگر گذشت، تا فریب و فریبکار هست، و تا نادانی و ناآگاهی هست، تاریکی چیره است و اندوه روز افزون‌.
باید که دروغ رسوا شود و فریب بر ملا... 

پیشتر هفت گفتار گذشت:

ادعای بی‌دلیل

دلیل، همان ادعا

اثبات ناپذیر

دلیل، هم‌راستا با ادعا

نیمه دلیل، نیمچه حقیقت

مراقب "یا" باشيد!

من یا دشــــــــــــــــمن!

و بخش هشتم:

یک بام و دو هوا

هر کسی،
مکتب و مذهبی،
قانون و قانون‌گذاری،
زمامدار و حاکمیتی
که
در گفتار یا کردار،
در دو مورد همانند،
دو گفته یا رفتارِ گونه‌گون و متفاوت
انجام دهد؛
🔻یا فراموشکار است و به خطا، سخن و کردارش ناهمگون شده است؛
که در این صورت،
وقتی به او تذکر دهند و آگاهش کنند، سخنان و کردارش را تصحیح می‌کند و یکسان می‌سازد؛

🔻یا آنکه به فریب، منفعت‌جویی و ریاکاری است که آگاهانه و به عمد، گاهی چنان می‌گوید و گاه چنان!

بزرگ آموزگار ایرانیان، سعدی خردمند، ریاکاری این چنینی را برایمان روایت کرده است که:

زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنِّ صَلاحیت در حق او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است
چون به مُقام خویش آمد، سفره خواست تا تَناوُلی کند. پسری صاحبِ فراست داشت. گفت: ای پدر! باری به مجلس سلطان در، طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.
سعدی، و بیش از او حافظ، زخم‌خورده رفتارهایِ دوگانه ریاکارانه‌اند:

بوی یک‌رنگی از این نقش نمی‌آید خیز
دلق آلودهٔ صوفی به می ناب بشو


رفتار دوگانه از سرِ سودجویی را در رفتار مرده‌شویی مَثَل می‌زنند که
اگر فرد درگذشته تنومند بود، اجرت را به وزن وی محاسبه می‌کرد،
و اگر لاغر بلندبالا بود، اجرت به درازای قد می‌گرفت،
و اگر لاغر و کوتاه بود، دانه‌ای و نفری اجرت می‌گذاشت!

ریاکاری و سودجویی زشت است؛ ولی پلشت‌تر از این دو
آن است که حاکمیت،
و به ویژه سامانه قضاوت و داوری،
با شهروندان یک سرزمین،
در شرایط و اوضاع یکسانی،
دو یا چند گونه،
رفتار کند! خودی و ناخودی!
این رفتارِ فرعونی است:
"مردمان مصر را چندپاره کرد، گروهی از آنان را ناتوان نگاه داشت"  سوره قصص،۴.

یک جا برای بستن یک خیابان و به دست گرفتن اسلحه سرد،
جوانی ۲۳ ساله را به تعجیل بر چوبه دار ببرد،
و جایی دیگر، در پی سوختن شصت انسان بیگناه و گذشت بیش از چهل روز، هیچ کس را به محکمه نکشاند!
یکی را که با دارایی شخصی خود، پرشمار سکه خریده، مفسد فی الارض بنامد و جان بگیرد؛
ولی وزیری که از اختلاسی به بزرگی سه ميليارد دلار آگاه بوده و وظیفه قانونی خود را انجام نداده، با سخت‌گیری! بسیار، به یکسال حبس محکوم کند!

رفتاردوگانه و معیار چندرنگ، اعتمادسوز است‌.
و اعتماد مردم بزرگترین سرمایه هر حاکمیتی است.

ما را چه به بزرگان و سخنان و کردار آنان که از حد فهم و درک و هضم ما خارج است؛ 
و یکبار جستی ملخک!

بازگردیم به همان یک بام و دو هوای خودمانی؛
تابستان بود، دختر و داماد،  پسر و عروس، به خانه پدری آمده بودند و به رسم گذشتگان برای خواب به پشت‌بام رفته بودند. مادر آمد که سرکشی کند؛ بالای سر دختر و دامادش که رسید گفت: هوا خنک است، بلکه سوز می‌آید، چرا با فاصله خسبیده‌اید، نزدیک، نزدیک‌تر آیید! و چون بر سر پسر و عروسش آمد، گفت: در این هوای گرم، چرا اینگونه همدیگر را در کنار گرفته‌اید، اندکی فاصله بگیرید!
و عروس زبان‌درازی کرد که:
قربون برم خدا را، یک بوم و دو هوا را

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍12419👌7👏6🔥2😢1
🛑 "کورتکس گِیت"

به افتخار تمام می‌گویم:

هر بزرگواری را،
هر چند بسیار دوستش داشته باشم،
و بزرگ ارج بگذارمش؛
او را معصوم از خطا،
بلکه به دور از گناه،
نمی‌دانم و نمی‌بینم!


من
"معصوم‌پنداری"
و "رابطه مراد و مریدی"
را از بزرگترین آسیب‌های دینی_اجتماعی
می‌دانم.

پروردگارم را سپاس می‌گویم که هيچگاه،
در هیچ سن و موقعیت و جایگاهی،
چنان شیفته کسی نشدم که
هیچ خطا و گناهی را در حق وی جاری ندانم،
چنان شیدا نشدم که
انسانی را محور حق و ملاک حقیقت بدانم،
و مرید هیچ مرادِ خودشیفته‌ای نشدم که
همواره اولیایِ الهی را به خواب و رؤیا، کشف و شهود ببیند و بشنود، ولی برگه تغيیر ملکیت زمین وقف را نبیند!

برادر بزرگتر از کورتکس مغز اروپاییان گفت و ضخامت آن، و اثرگذاری‌اش در عقلانیت و خردورزی‌‌‌‌‌...
شد:
"کورتکس گِیت"

ولی محسن رنانی آن گونه نیست که یک انگشت پا، یا یک گام، پس نگذارد و پوزش نخواهد و دچار "خود امام حسین پنداری" بشود و بزند به صحرای کربلا...
نه،
می‌دانستم او چنین نیست..

و البته من هم چنان نیستم که
برای خودم خدایی بتراشم و بنده بی چون و چرای او بشوم!

بخوانید آنچه را که
جناب آقای دکتر محسن رنانی
نوشته است؛
به پوزش‌خواهی،
به خردورزی،
به ایران‌دوستی....

پوزش می‌خواهم، چون توسعه می‌خواهم!

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
71👍17👏3
🔶 پوزش‌خواهم، چون توسعه‌خواهم!

✍️ محسن رنانی


🔹 این نوشتار درباره متن و حواشی سخنان «دو و نیم دقیقه‌ای» من در مراسم رونمایی از کتابهای «روایت توسعه» است و دو بخش دارد:

یک: توضیح و پوزش‌خواهی درباره آنچه گفته‌ام؛

دو: سپاس‌گزاری از نقدها و زنهاردهی درباره برخی روندهای جامعه ما.

🔹 آنان‌که فقط می‌خواهند علت (نه دلیل) آن سخنان و منبع آن را بدانند، فقط بخش اول را بخوانند. آنان‌که حوصله‌ بیشتری دارند و درباره نوع واکنش‌ها و معنای اجتماعی آنها حساس‌شده‌اند، بخش‌دوم را هم بخوانند.

🟠 بخش‌اول: توضیح و پوزش‌خواهی

🔹 افراد به‌همان ‌میزانی ‌که سخن‌شان در جامعه بیشتر دیده و شنیده می‌شود، بیشتر باید در سخن‌گفتن دقت کنند و از هیجان در سخن بپرهیزند. این همان اصلی است که متاسفانه من رعایت نکردم. در آن نشست اصولا قرار نبود من تحلیل کنم، بلکه قرار بود به‌عنوان دبیرعلمی روایت‌های توسعه، خیلی کوتاه و در چند دقیقه، درباره روند استخراج آن روایت‌ها گزارشی به جمع ارایه‌کنم. اما در توضیح دشواری کار و نیز ضرورت نگاه بلندمدت، هم به فهم توسعه و هم به فرایند توسعه، مثالی آوردم تا بگویم توسعه دارای ابعاد بسیار زیادی است که برخی از آن ابعاد ممکن است بسیار زمان‌بر و بین‌نسلی باشد. مسئله تاثیر تحولات فرهنگی بر ضخامت کورتکس مغزی را هم فقط به عنوان نمونه اشاره کردم و چون فرصت نبود عبور کردم. روشن است که کسی که در همان صحبت کوتاه دارد تاکید می‌کند که توسعه ابعاد بی‌شمار دارد، از آوردن آن مثال قصدش این نیست که بگوید ضخامت کورتکس‌ مغزی یگانه عامل توسعه‌یافتگی است.

🔹 ازاین‌گذشته سابقه من به عنوان کسی که در سی‌سال گذشته مروج «نظریه نهادگرایی» بوده‌ است، نشان می‌دهد که نقش فرهنگ، الگوهای رفتاری و نهادها را در شکل‌گیری توسعه، تعیین‌کننده‌تر از هر چیزی می‌دانم. به‌همین‌ترتیب به‌عنوان معلمی که در زمینه عقلانیت، مقاله و کتاب و پایان‌نامه دارم، در جاهای متعدد بیان کرده‌ام که توسعه حاصل عقلانیت است نه هوش ژنتیک و عقلانیت نیز بر بسترهای اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد؛ و از قضا تاکید کرده‌ام که جامعه‌ای ممکن است هوش ژنتیک بالا داشته باشد اما عقلانیتش پایین باشد و برعکس.

🔹 فراتر از این، سالهاست که بر نقش سرمایه ‌اجتماعی در سطح کلان و «مهارت هم‌شنوی» (دیالوگ) در سطح خُرد، به‌عنوان پیش‌شرط‌های توسعه تاکید داشته‌ام و با تمرکز بر ضرورت سرمایه‌گذاری بر مهارت‌های اجتماعی در دوران کودکی، به روش‌های هوش‌محور، حافظه‌محور و رقابت‌محور آموزش و‌ پرورش تاخته‌ام.

🔹 بنابراین روشن است که چنین فردی یک‌شبه خواب‌نما نمی‌شود و معتقد نمی‌شود که عامل اصلی توسعه ضخامت کورتکس مغزی است.

🔹 اما آنچه درباره ضخامت کورتکس مغزی اروپائیان گفته‌ام تماماً برگرفته از نوشته‌های محققی است به نام جوزف هنریش (Joseph Henrich) که استاد زیست‌شناسی تکاملی دانشگاه هاروارد ‌است و در اقتصاد و روانشناسی هم دستی دارد. او در سالهای اخیر تحقیقات گسترده‌ای درباره رابطه تحولات فرهنگی و اجتماعی با مسائل زیستی و تکاملی انسانی دارد. از قضا بهترین منبع او در این زمینه، که تقریبا جمع‌بندی مطالعات او در این زمینه را ارائه می‌کند، کتابی است که به فارسی هم ترجمه شده است و می‌تواند برای فهم فرایندهای پنهان توسعه، بسیار روشنگر باشد (کتاب انسان کژگونه، نوشته ژورف هنریچ، ترجمه محسن عسگری جهقی، انتشارات نیماژ، ۱۴۰۱).

🔹 و البته نکته‌ای که باید تاکید کنم این است که هنریش در مورد تغییرات کورتکس مغزی اروپائیان، در کنار عواملی مثل ازدواج فامیلی و چندهمسری، بیش‌از‌همه بر تاثیر فراگیرشدن سوادآموزی و آموزش همگانی در اروپا از پانصدسال پیش (همزمان با شروع نهضت اصلاحات دینی) تاکید می‌کند. درواقع این آن نکته‌ای است من غفلت کردم و در سخنانم به آن اشاره نکردم و به اشتباه تاکیدم را بر مساله ‌چندهمسری و ازدواج فامیلی نهادم.

🔹 و البته خود هنریش در جاهای متعددی تاکید می‌کند که: آنچه من می‌‌گویم (یعنی رابطه تحولات فرهنگی با تغییرات زیست‌شناختی و عصب‌شناختی اروپائیان و نهایتا رابطه این تغییرات با توسعه) به‌عنوان قاعده‌ای برای همه جوامع یا کشورها قابل تعمیم نیست و من فقط دارم درباره تحولاتی که در اروپا رخ داد و اروپا را به این نقطه رساند توضیح می‌دهم؛ این بدین معنی نیست که همه کشورها باید مسیر اروپا را طی‌کنند. در واقع هنریش معتقد است تحولات اروپا فرایندی خارج از وضع طبیعی بشر بوده است و این تحولات، انسان غربی را به موجودی غریب تبدیل کرده است. به‌همین دلیل هم نام کتابش را «عجیب‌ترین آدم‌های دنیا» گذاشته است:

(The WEIRDest People in the World)

🔹 که مترجم خوش‌ذوق هم آن را به «انسان‌کژگونه» ترجمه کرده است.

🔹 و اکنون من (محسن رنانی) بر خود لازم می‌دانم...

📃 مطالعه متن کامل یادداشت

🔻
دریافت فایل PDF یادداشت

@pooyeshfekri
87👍18👌7👏2🤝2👎1
در بستر صورتی‌ات چه خواب می‌دیدی؟!
آغوش مادرت، دست نوازش پدرت، سوار بر دوچرخه، دلنشین و لبخند بر لب، گیسوان دخترانه‌ات در دست نسیم...
چه در خواب می‌دیدی؟
آخرین شب این جهان ویرانه را دیدی؟
و اولین شب آرامشت را...
😢23336👎2🔥2🤔2
پس از

آخِر الزمان


⭕️ آخِر الزمان، پایانِ زمانه،آن گاه که این دوره به پایان برسد، و دوره نوینی آغاز شود...
🩸 ولی اگر این پایان و آغاز دوران، با چرخش  فرهنگی  و تغییری نرم روی دهد، بدان "آخِر الزمان" نمی‌گویند. بیشتر کسانی که آخِر الزمانی می‌اندیشند و سخن می‌گویند و عمل می‌کنند؛
پایان دوران پیشین و آغاز دوره جدید را به جنگ و کشتار و نابودی می‌بینند و می‌دانند!

🔻پندارهای آخِر الزمانی در میان مسلمان بیشتر ریشه در روایاتی دارد که به
"الملاحم و الفتن"
معروف است و رویدادهای آخِر الزمان را پیشگویی نموده است.
اعتبار این دست روایات محل بحث و نقاش است،
و متن آنها به گونه‌ای مبهم است که بر چند رویداد گوناگون ممکن است صدق کند!

🔺️پندارهای آخِر الزمانی در فرهنگ اروپایی و مسیحی، Apocalyptic، برآمده از کتاب "مکاشفات یوحنا" است، و بیشتر بر سرزمین فلسطین و شهر اورشلیم تمرکز دارد.

🟥 افراد، فرقه‌ها، و مذاهبی که بر اساس اندیشه‌های آخِر الزمانی شکل می‌گیرند، نشانه‌ها و ویژگی‌هایی دارند:
1️⃣ به زمان حال و دوران هم‌اکنون دلبستگی ندارند و آن را زمانه‌ای مخدوش و ناروا می‌دانند که باید تغییر کند.
2️⃣ تغییر و تبدیل زمانه را چنان پرارزش می‌دانند که هر هزینه‌ی، مالی یا جانی را در برابر آن خرد و کوچک می‌بینند. و گاه به زبان نیز می‌آورند که
اگر برای تغییری این‌چنینی یک‌سوم یا نیمی از مردم جهان نیز کشته شوند، باز ارزشش را دارد!
3️⃣ آنان که آخِر الزمانی می‌اندیشند، علاقه ویژه‌ای به جنگ دارند، و به ویژه به جنگ‌افزارهایی علاقه دارند که سطح وسیعی را تخریب کند و انسان‌های بسیاری را جان بگیرد، همچون بمب اتمی! 🩸🩸🩸
در پندار انان، جنگ، و به ویژه نبرد اتمی، سریع‌ترین راه برای فرارسيدن "آخِر الزمان" است!

4️⃣ آخِر الزمانی‌ها، دشمن دموکراسی هستند! دموکراسی یعنی قدرت توده مردم و زمانمند و محدود بودن قدرت زمامداران. و آنگاه که مردم و نهادهای مردمی قدرت داشته باشند، و حاکمیت زمانمند و محدود باشد، "آخِر الزمان" روی نمی‌دهد!
5️⃣ آخرالزمانی‌ها سخنران‌های پرشوری هستند، آنان چنان خطابه می‌خوانند که هزاران و میلیون‌ها نفر را به پندارهای و اهداف خویش باورمند کنند و در جهت اهداف آخِر الزمانی به کار بگیرند.
آنان در سخن خویش بر گوناگونی‌ها و تفاوت‌های دینی، مذهبی و نژادی تاکید می‌کنند، و ارزش‌های یگانه و همانند انسانی را به زبان و در عمل انکار می‌کنند.

6️⃣ آخِر الزمانی‌های دین‌محور به زمان‌ها و مکان‌های مقدس بسیار وابستگی دارند؛ فلسطین، یهودیه، اورشليم، بیت‌المقدس، مکه، مدینه، کوفه، کربلا...
این وابستگی و پیوستگی مایه اعتبار سخنان آنان نزد عموم مؤمنان می‌شود، و برای جنگهای مقدس، سربازانی جان بر کف پدید می‌آورد.

🅾️ یک کسی که آخِر الزمانی می‌اندیشند، ممکن است خطرناک باشد،
یک فرقه آخِر الزمانی خطرآفرین است،
و اگر یک حاکمیت بر پایه پندارهای آخِر الزمانی شکل بگیرد، واژه خطر درباره آن، کوچک است! باید گفت: فاجعه!

آخِر الزمانی‌ها، ممکن است در امریکا، در لباس جمهوری‌خواه‌ها و چه بسا به قامت یک سرمایه‌دارِ عوام‌فریب، populist، به حکومت برسند،
یا در اروپا و احزاب راست افراطی، پُر ملی‌گرا، نازیسم یا مسیحی انجلیسم Evangelicalism؛
و در میان یهودیان، احزاب راست افراطی همچون لیکود، הליכוד؛
فاجعه آنجا به اوج می‌رسد که حکومت‌های آخِر الزمانی‌، به انتظار تحقق رويدادهای آخِر الزمان ننشینند؛ بلکه وظیفه خود بدانند که
"آخِر الزمان را خودشان پدید بیاورند".

⚫️ آخِر الزمانی‌ها،
و به ویژه حاکمیت‌های مبتنی بر پندارهای آخِر الزمانی،
تصویر آشکاری از
آینده پس از آخِر الزمان
ارائه نمی‌دهند!
آنها زمانه هم‌اکنون را با تمام مختصاتش، ناروا می‌دانند؛
بر تغییر و تحول به سرعت و بر پایه جنگ و کشتار اصرار دارند،
ولی پاسخ روشنی بدین پرسش نمی‌دهند که

پس از آخِر الزمان
چه روی خواهد داد؟!


🔲 پس از آخِر الزمان،
زمینی سوخته،
سرمایه‌های نابود شده،
باورهایی بر باد رفته،
و انسان‌هایی
دردمند،
روان‌پریش
باقی خواهند ماند...

پس از آخِر الزمان،
بهشت در انتظار ما نخواهد بود



محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
96👍51😢14👏6👌1
🟢 هنرِ پایانِ جنگ

🔥 آغاز کردن جنگ بزرگترین جنایت است؛
جنگ دارایی‌های بیشماری را از میان می‌برد،
محیط زیست را نابود می‌کند،
رفتار آدمیان را از اصول اخلاقی تهی می‌کند،
و جانِ عزیزِ انسان‌های بسیاری را برمی‌گیرد.
جنگ، مجمع همه زشتی‌ها و پلشتی‌هاست

و کسی که به هر بهانه و توجیهی، جنگ را آغاز می‌کند؛ جنایت‌پیشه‌ای خونخوار است.

💠 دفاع، حق و وظیفه است. نمی‌توان و روا نیست که در برابر جنگ‌افروز، به خواری و ذلت نشست.
ولی دفاع انتقام نیست،
و دفاع آن نیست که حکومتِ آغاز‌گر جنگ را باید سرنگون کنیم،
و دفاع آن نیست که سرزمین متجاوز "شخم" زده شود...

🟩 هر چه که آغاز کردن جنگ، جنایت است؛
پایان دادن بدان، "هنر" است.
هیچ جنگی نمی‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند؛
آری، می‌توان جنگ را تا زمانی ادامه داد ‌که از رزمندگان ارجمند و شجاع تنها نام و یاد و آه باقی بماند،
می‌توان آن قدر جنگید تا همه داشته‌ها هزینه شود و کفگیر به ته دیگ بخورد،
می‌شود جنگ را پی گرفت تا از سر ناتوانی و موضع ضعف، صلح را پذیرفت!
پایان دادن به جنگ، هنر است

هنر والای خردمندی، عقلانیت، برکنار نهادن هیجان خشم و کنترل حس انتقام، تدبیری که آتش را فرونشاند و جان‌های عزیز را نگاه دارد، هنرِ در میانه بزدلی و بی‌خردی ایستادن، هنر ماندن به عزت و توانایی، هنر گذر از گذشته، هنر نپذیرفتن اوهام پیشگویان آخرالزمانی، هنر در زمان حال زیستن، هنرِ "ایران و ایرانیان مساله اصلی است"، هنر کاستن از شمار دشمنان، هنر خاموش کردن آتش جنگ...

جنگ، روزبه‌روز اندوه را افزون می‌کند،
شاید روزها یا هفته‌های نخست، برخی به‌  رجزخوانی دلگرم شوند و به دشنام زبان بچرخانند و دیپلماسی را ناسزا گویند و آتش‌بس را خیانت بپندارند،
ولی چون جنگ چنگال‌های خود را در پیکر وطن فرو کند و زخم‌ها ناسور شود،
و درد از حد بگذرد؛
برای همگان آشکار می‌شود که

پایان دادنِ جنگ، هنر است

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
117👍57👏15👌6🕊3🙏2😁1
⚠️جاسوسَت را قورت بده!

چه جنگ عجیبی؛
در همه نبردها، آخر همه فرمانده‌ها کشته می‌شدند، در این جنگ، اول کار سی فرمانده عالی‌رتبه و چندین استاد دانشگاه کشته شوند؟!
نه در میدان نبرد، بلکه در آپارتمان شخصی خودشان، یا خانه پدر و یا حتی پدرخانمشان؟!
و نه با شلیک مستقیم دشمن، بلکه با جنگ‌افزاری که "جاسوس"ها شلیک کرده بودند؟!

این جاسوس‌ها کِه بودند؟ از کجا آمدند؟ چه شد که جاسوس شدند؟ چطور توانستند آدرس خانه سردار و سرتیپ و سرهنگ و استاد دانشگاه را بیابند؟

پاسخ این سوال‌ها کاملا واضح است، همه‌اش تقصیر واتساپ و تلگرام و اینستاگرام است! خدا لعنتشان کند! و همچنین کسانی را که فیلترشان را برمی‌دارند! فکر نمی‌کنند که وقتی اینها را رفع فیلتر می‌کنند ما دیگر نمی‌توانیم همزمان برای نوشتن فیلتر و فروش فیلترشکن پول دربیاوریم!
اصلا توجه نمی‌کنند که با وجود اینها، قیمت آگهی در ایتا و بله و سروش پایین می‌آید و ما دیگر نمی‌توانیم آگهی درمان سیاتیک و آرتروز با ناخن چیده‌شده را پخش کنیم [ناخن‌درمانی] یا آگهی درمان پروستات بدهیم!

آری، همه این جاسوس‌ها و جاسوسی‌ها زیر سر واتساپ و تلگرام است!
کسی فکر نکند که باز گذاشتن درهای مرز، [اگر اصولا دری داشته باشد] و راه دادن بی‌حساب و کتاب میلیون‌ها نفر، ناشناس و تضمین‌ناشده تاثیری در این جاسوس‌بازار داشته است! اصلا و ابدا!

می‌گویند برخی از این جاسوس‌ها برای درآمد دلاری کار نمی‌کردند؛ بلکه از سر نفرت و خشم، خدمتگزار موساد شده‌اند!
نفرت و خشم؟! از چی؟ از کی؟ چرا؟
حالا شما فرض کن پنج شش نفر! ایرانی، بهایی باشند! به فرض از همه حقوق شهروندی و اجتماعی و سیاسی هم محروم شوند و زندان هم بیفتند! آن وقت می‌روند و جاسوس می‌شوند؟!
فقط بهایی‌ها که نه! یارسان‌ها و اهل حق و صوفی‌های خانقاه‌نشین هم هستند! اگر آنها را به رسمیت نشناسیم و دست کم به عنوان یک اقلیت مذهبی به شمار نیاوریم، آنها هم می‌روند و جاسوس می‌شوند؟
نومسیحیها و کمونیست‌ها و شیعیان انگلیسی و سنی‌های مولوی‌تبار و زن زندگی‌ها و سبزها و...
ملی‌گراها و نهضت آزادی و جبهه ملی چه؟!
نه آن بنده‌های خدا را هر چه هم که تو سرشان بزنیم، برای بیگانه جاسوسی نمی‌کنند!

از این‌ها هم که بگذریم، فرض کنید، مثلا، یگ گروه لباس‌شخصی باشند، که البته نیستند، ولی فرض کنید که اگر چنین گروهی هر کاری دلشان خواست انجام دادند، فرض کنید با مفتول فلزی بر سر و کمر و کتف دانشجو زدند، تیر شلیک کردند‌، به دبیرستان‌ها حمله‌ور شدند! رفته باشند قبرستان و داغدیده‌ها را لگد زده باشند، فکر می‌کنید این کارهای لباس‌شخصی‌ها، که البته "نیستند"، موجب خشم و نفرت آن داغدیده‌ها و سر و دست شکسته‌ها می‌شود؟! نه! به هیچ وجه! این‌ها همه‌اش اوهام و خیالات است!

این جاسوس‌ها چطور توانستند آدرس این همه فرمانده و سردار را به دست بیاورند! من سه دوره محاکمه شدم، پرونده‌ام هنوز محرمانه است و نمی‌دانستم و نمی‌دانم دقیقا برای چی می‌روم دادگاه و مستند اتهاماتم چیست! آن وقت این جاسوس‌ها آدرس خانه پدر و پدرخانم طرفشان را هم درآورده بودند؟!

یحتمل با اجنه در ارتباط بودند، به همین جهت کانال زده‌ایم برای مقابله با جن و درمان جن زدگی! ۲۱ k هم فالور دارد، ما شاء الله! این همه جن زده در مملکت داریم ما؟!
کسی فکر نکند که این جاسوس‌ها خودشان را انقلابی دوآتشه و خیلی پایدار! جا زده باشند و خودمانی شده باشند و همه چیزمان را فهمیده باشند! نه! به هیچ وجه!

کسی حرفش را هم نزند که همین‌ها که می‌آیند تلویزیونِ اخوی‌اینا و رجز می‌خوانند و فحش قابل پخش می‌دهند و از به خود ریختن و پوشک بستن دشمن داد سخن می‌گویند، اینها جاسوس باشند! العیاذ بالله! اینها صاحب بصیرت، نه، خود بصیرتند!

حالا این دویست، چهارصد، هفتصد‌، دوهزار، یا نمی‌دانم چند هزار جاسوس را چکار کنیم؟!

البته اعلام کرده‌ایم که این فریب‌خوردگان بیایند و خودشان را معرفی کنند و از رافت اسلامی برخوردار شوند!
دقیقا کدام رافت؟!
خوب، همان رافتی که تاجزاده و قدیانی و آن یکی دیگر! از آن بهره‌مند هستند!

اگر هم نیامدند و خودمان دستگیرشان کردیم، اعدامشان می‌کنیم! خیلی راحت است، خرجی هم ندارد، یک چوبه دار است و یک طناب و چندتا سرباز که اهرم را فشار بدهند و خلاص!
هر کسی هم که بگوید این اعدام‌ها همان چرخه نفرت و خشم را تقویت می‌کند و جاسوس بازتولید می‌کند، با مشت بر دهانِ ياوه‌گویش می‌کوبیم تا دیگر به کارهای ما ایراد نگیرد و برای ما جامعه‌شناس نشود!

ایام به کام،
پیروزی‌ مستدام،
دشمنان پوشک مدام،
جاسوس‌ها به دام،
قدرت جهانی به لگام،
امپراطوری به تمام،
روز و شب به اوهام،
چوبه دار بر فراز،
زندان‌ها بر قرار،
موشک‌ها مستزاد،
قنی‌سازی به شتاب،
حجاب‌بان بی‌شمار،
نام ما همان نام خدا،
در بر همان پاشنه،
و نه خانی آمده و نه خانی رفته! والسلام!

https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍27955👏25😢8👎2
🟢 اندیشه تابان

☀️ یکشنبه‌ای دیگر گذشت، تا فریب و فریبکار هست، و تا نادانی و ناآگاهی هست، تاریکی چیره است و اندوه روز افزون‌.
باید که دروغ رسوا شود و فریب بر ملا... 

پیشتر هشت گفتار گذشت و اینک نهمین گفته:

راست تلخ
می‌خواهید یا
دروغ شیرین؟!


یکی از رایج‌ترین و پراستفاده‌ترین فریب‌ها، آن است که چنان به دروغ شیرینی بیفزایند و زیبایی بر آن آویزند تا
در چشم و گوش و دل و اندیشه شنوندگان بنشیند،
و دیگر جایی برای راست باقی نماند؛
راستی که در برابر این دروغ شیرین‌شده و زیوریافته، تلخ و ناگوار به چشم می‌آید.

دروغ شیرین نشانه‌هایی دارد؛ یک‌طرفه و جزمی است، نامستند و تهی از دلیل است، جایی برای چون و چرا باقی نمی‌گذارد، پر است از واژه‌هایِ پرطنین و دلنشین، و گزاره‌هایِ مهمل و پوشالی! به بیان قرآن،
زُخرف القولِ غروراً؛
سخنانی زیوریافته و فریب‌ناک!

و بسیاری هستند که شیرینی کاذب و زودگذر را بر هشدار راستین و بیمِ خردمندانه ترجیح می‌دهند!

و بسیاری هستند که خواب نوشین را، هر چند به مرگ بینجامد؛ دوست‌تر می‌دارند تا دشواریِ بیداری و سنگینیِ برخاستن!

پیشتر برای همه هموطنانم، از هر باور و سلیقه و روش، نوشتم که بپرهیزید از
اصحابِ "غلط کردند و غلط می‌کنند"
بپرهیزید از خطابه‌هایِ پرطمطراق ولی مهمل و بی‌معنا،
گوش ندهید به پوچ بافته‌هایِ نامردان پرادعا،
خام نشوید به دروغهای شیرین و گوش نبندید از راست‌هایِ تلخ...
آنکه تو را مغرور می‌کند که عیب و نقصی در تو نیست و تو برترینی و والامرتبه‌ای، دوست تو نیست!
آنکه تو را به لالایی دروغینی به خواب شیرین می‌برد، دشمن توست!
چهار سخن را ببینید و بشنوید، از چهار نفر.
دو به دو مقایسه کنید تا بدانیم راست تلخ چگونه است و دروغ شیرین کدام است!

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍7017👏9👌3👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه غلطی می‌تواند بکند؟!
هیچ غلطی!!
اصلا دستش به ایران نمی‌رسد؟!
حالا یکی دو موشک مذبوحانه بزند!!
اصلا عددی نیست!
😁51😡16😢102👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو که ریش هم کامل نگذاشته‌ای! تو که سال‌های سال آمریکا زیسته‌ای! تو که فرزندت آمریکایی شده! اصلا تو که می‌گویی سال ۲۰۱۶! تو که می‌گویی:
Town Hall Meeting!!
تو که رفتی داوس با فرید زکریا نشسته‌ای! باید هم حرف تو را قبول نکنند! همینکه تا به حال محاکمه‌ات نکرده‌ایم و بالای دار نبرده‌ایم، خدا را شاکر باش!! مردک آمریکایی مرعوب!!
👏7116👍10😢5👎4🔥2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آری،
برادران و خواهران افغانی ما مهاجران مکه هستند و ما انصار مدینه هستیم!
ولی اهل مدینه دو سال پی‌درپی آمده بودند مکه، و پیامبر و مسلمانان مکه را به مدینه دعوت کرده بودند! ما کی و کجا چند میلیون مهاجر را دعوت کردیم!
ما وظیفه مهمان نوازی را انجام دهیم؟!
مهمان دو نفر، سه نفر؟! آن هم شناخته شده و مورد اعتماد! یک روز ، دو روز؟! نه چند میلیون نفر و ده بیست سال و آن هم ناشناس و تضمین‌ناشده!
خیر، این شمار از مهاجر، مهمان نیست! هجرت مسلمانان مکه به مدینه هم نیست!
راستی یکی نیست حدود اختیارات و دایره تخصص! امام جمعه‌ها را مشخص کند؟!
👍166🤬18👏106👎3🔥3🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اصلا تقصیر ماست که گذاشتیم زن جماعت بیاید مجلس شورا! چه معنا دارد که یک زن جوان، حالا هر چند با حجاب کامل، صدایش را بالا ببرد و هزاران نامحرم صدای او را بشنوند! پس کجا شد که "المراة عورة"؟!
حالا نماینده شده‌ای همان شاهینت را سوار شو و برو به ویلایت! چه کار داری به وزیر کشور و وزیر اطلاعات و اطلاعات سپاه!!
بسپاریم که دفعه بعد رد صلاحیتش بکنند تا دیگر بلبل‌زبانی نکند و از فرار مغزها حرف نزند! ما مغز می‌خواهیم چه کنیم! هشت میلیون بیننده کافی است؛ مغز داشته باشند یا نداشته باشند!
اصلا ایلام کجاست که این خانم نماینده‌اش شده؟! بسپریم به بانکی پور که انتخابات بعدی برود از آنجا نماینده شود!!
👍173😁2920👏14👎10🔥1
2025/10/22 16:00:25
Back to Top
HTML Embed Code: