Telegram Web Link
آهای ملت ایران...

ملت عظیم القدر ایران،
که البته بدان حد از رشد نرسیده‌اید که صلاح خود را تشخیص بدهید؛

ملت شجاع و همیشه در صحنه ایران،
که خودتان نمی‌توانید بفهمید که به چه کسی می‌توانید رأی بدهید، ما باید بنشینیم و برایتان منتخب انتخاب کنیم؛

ملت فهیم و جان بر کف ایران،
که باید توی سرتان بزنیم تا روسری سر کنید و برای لباستان هم تکلیف تعیین کنیم؛

ملت مقاوم و صبور ایران،
که تحلیل ندارید و نمی‌توانید میان سعید و مسعود فرق بگذارید و آخرش هم با رأی نادرستتان دل کیهان را به درد می‌آورید؛

ملت رنج کشیده و شهید داده ایران،
که نمی‌فهمید به جای اینستاگرام و تلگرام و واتساپ باید از ایتا و سروش و بله استفاده کنید و باید با فیلترینگ مجبورتان کنیم فیلترشکن بخرید؛

ملت شریف و دشمن‌ستیز ایران،
ماهواره و استارلینگ می‌خواهید چه کنید؟! مگر صداوسیمای اخوی‌اینا و کارشناسان دردانه‌ و همیشه پای تریبونی همچون استاد رائفیپور، داکتر عباسی، فواد ایزدی و حسن عابدینی و بهادری و یکتا کفایتتان نمی‌کند! اجازه هم دادیم که المیرا شریفی بنفش بپوشد و نیشش را هم تا حدودی باز کند!

ملت همواره ایستاده و هرگز آرام نگرفته ایران،
حالا چند نفر گفتند وحدت ملی و انسجام مردمی، هوا برتان ندارد، آغل که نیست، هر که دلش خواست بیاید و سر سفره بنشیند، آخورها همه‌اش رزرو است، صاحاب دارد!

ملت ایران،
تا آخرین قطره خون شما،
ما مقاومت می‌کنیم؛
خوب بسه دیگه، زیادی هم روی خوش به مردم نشون بدیم پررو میشن، حالا مگه چکار کردند؟ تورم چهل درصد و قطع برق سرساعت چهاربعدظهر و کسادی بازار و چهارتا تیر و ترقه و همه‌اش دوازده روز جنگ که چیزی نیست! ملت ژاپن دو تا بمب اتم خورد! مردم کره شمالی با هزار بدبختی و گرسنگی، ببینید چطور ابراز خاکساری می‌کنند!

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
171👍96👏23😁16😢14👌8🤬5👎2🔥1
🔘 عاشورایِ من

حسین،
برخاسته در قرن‌ها پیشین،
به همسایگی ما،
در سرزمینی میانه ايرانيان و تازیان،
برخاسته در برابر دروغِ "مقدس"،
در برابر فریبِ سپید،
در برابرِ "بر جایِ خدا نشستگان".
حسین،
در پی تغییر رژیم نیست،
و نه انقلاب سرخ،
و نه کودتا،
و نه شورش و آشوبگری،
او می‌خواهد دروغ را نپذیرد،
نمی‌خواهد شاه عریان را خرقه پوش ببیند،
نمی‌خواهد گوش ببندد، یا چشم، یا فهم، یا خردمندی،

حسین،
یک انسان تنها، ولی ایستاده بر گام‌هایِ خویش است،
انسانی تنها که نخواست با ستم و ستمکاران همراه شود،
او در تنهایی خویش،
اندک تنهایان دیگری را یافت،
در درازای تاریخ،
در همه سرزمین‌ها،
تا با او همراه شوند،
به اختیار خود، به آزادی تمام، تا آخرین لحظه به اراده خویشتن،
"وفاداری به اختیار"
" تعهد به اختیار"

حسین،
ادب در گفتار و رفتار،
با آنان که دگرگونه می‌اندیشند،
یا آنکه اصلا نمی‌اندیشند!
آنان را آدمی دید،
و به خیرخواهی و مهرورزی،
با آنان سخن گفت و سخن شنید،

حسین،
نه در وطن جای داشت،
و نه مقصدی که پذیرایش باشد،
و نه هجرت و پناهگاهی،
منزل به منزل رفت تا آزادگی مطلق،
آزادگی از نام؛
بگذار که تو را بی‌دین بدانند
و بشنو که تو را بددین خوانند،
و نان؛ گرسنه باش، روزها و شب‌ها،
و آب؛ تشنه باش سه روز،
و جان؛ سر بَخش،
بی هیچ بیم،
بی دلهره.

و عاشورای من چه خواهد بود؟
و آزادگی من؟
و ایستادن من؟
و چشم و گوش و فهم و خردمندی نبستنم؟
و از نام و نان گذشتنم؟
و طعنه شنیدن و زخم برداشتنم؟
من از چه می‌گذرم تا شرف نگاه دارم؟
من تا کجا "حسین" خواهم بود؟
من به چه جان خواهم بخشید؟

این "عاشورا"یِ من است:
قلم، شمشیرم
زبان، نیزه
تاب‌آوری؛ سپر
پناه‌آوری به پروردگار؛ زره
آرام گرفته‌ به تنهایی
بی هراس از آویختگی
دل آرام
نه امید به این،
و نه بیم از آن،

این عاشورایِ من است،
بی هیچ تعطیلی،
به دور از طبل‌های توخالی،
و دیگ‌های سنگین‌شکم،
و نعره‌های گوش‌آزار،
و پندارهایِ خردبرافکن،
گوش بسته بر رجزهایِ مهمل،
دل نیالوده به افسانه‌هایِ پوچ؛
سیاه‌پوشِ خویشتن،
عزادارِ وطن،
در اندوهِ آدمی،
و در سوگِ خرد،
چشم در چشم حسین...

شما نیز
عاشورای خود را بیابید،
و حسین خود دریابید...

عاشورای ۱۴۴۷
نیمه تیرماه ۱۴۰۴
محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍11863👏22👎2😢2😁1
🩸الهیات جنگ🩸

اصل اول:
خدایِ ما فقط یک نورچشمی در زمین دارد، و آن هم تنهاوتنها ما هستیم!
و فقط ما هستیم که رستگار خواهیم شد و به بهشت درمی‌آییم!
تبصره۱: هیچ گناه و جنایتی مانع رستگاری ما نخواهد شد؛ و هیچ نیکوکاری موجب رستگاری دگراندیشان نمی‌شود!

اصل دوم:
دیگر انسان‌ها که بر دین و مذهب ما نیستند؛ کافر یا مشرک هستند و خونشان هدر است و مال، آبرو و جانشان حرمتی ندارد.
تبصره ۱: اگر کسی هم کیش و هم مذهب ما بود، ولی این اصل را نپذیرفت؛ او منحرف است و خطرش از کافران و مشرکان بیشتر است و حذفش از صحنه گیتی اولی‌تر. مگر اینکه توبه کند و توبه‌نامه رسمی بنویسد!
تبصره ۲: در اجرای این اصل، کودکان حکم پدرومادرشان را دارند، پس کودکِ فردِ کافر یا مشرک، حق حیات ندارد.
تبصره ۳: کسانی که رای و نظری ندارند؛ و عقلشان به این مسائل قد نمی‌کشد نیز پیرو پدرومادرشان یا عموم جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، با انان رفتار می‌شود.

اصل سوم:
در جنگ مقدس ما هدف کشتن دشمن است. هر ابزار و مقدمه‌ای برای رسیدن به این هدف روا، بلکه واجب است!
تبصره ۱: خدعه و نیرنگ یکی از ابزارهای جنگ است. در اندیشه الهیاتی ما، خداوند هم اهل نیرنگ است!
تبصره ۲: هر معاهده و قرارداد که دست ما را در رسیدن به اهداف ببندد؛ ملغی است.

اصل چهارم:
به هنگامه جنگ، جان سربازان سپر جان فرماندهان است. و جان فرماندهان سپر جان ماست. ما همواره به جنگ اشتیاق داریم، ولی در هیچ نبردی شرکت نمی‌کنیم!

اصل پنجم:
جنگ مقدس ما رقم زننده آخرالزمان است. ما زمینه‌سازان ظهور و آورندگان منجی هستیم. ما او را می‌آوریم و برایش تکلیف هم تعیین کرده‌ایم!
تبصره ۱: در رویدادها و نبردهای آخرالزمانی هر تعداد هم که آدم بمیرد و کشته شود؛ صدها میلیون یا حتی چند میلیارد نفر؛ باز ارزشش را دارد.
تبصره ۲: اینکه برخی کافران می‌گویند پس از آخرالزمان چه می‌شود و پس از این همه مرگ و ویرانی، انسان‌های باقیمانده چگونه به خوشنودی زندگی می‌کنند؛ شبهه‌ای شیطانی است که جز مشت محکم بر دهان گوینده‌اش پاسخ دیگری ندارد!

اصل ششم:
خدای ما، خشمگین است؛ به سختی انتقام می‌گیرد، کافران را شکنجه می‌کند. او خدایِ جنگ است و ما آتش‌افروزان این جنگ هستیم!

تبصره ۱: خدای رحمان و رحیم، خدایِ ضعف و ضعیفان است. مهربانی و انسان‌دوستی، حربه ناتوان‌ها برای زنده ماندن است.

اصل هفتم:
جنگ پیشگیرانه، حق و وظیفه ماست. هر حکومت، مردمان و سرزمینی که بخواهد به ما حمله کند، یا گمان کنیم که می‌خواهد به ما حمله کند؛ باید ابتکار عمل را به دست بگیریم و به او حمله‌ور شویم‌‌.
تبصره۱: معاهدات و قوانین بین‌المللی که آغازگر جنگ را محکوم می‌کند، تنها برای ممانعت دیگران از حمله به ما اعتبار دارد، و جنگ پیشگیرانه ما را دربرنمی‌گیرد

بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِٓ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
ایمانتان به چه کردارهای بدی فرمان می‌دهد؛ اگر [به راستی] مومن هستید!
سوره بقره، آیه ۹۷


محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
😢5545👌35👍14👏9🔥3👎2
هفده سال زندان!

هر شب که در خانه و اتاق و بستر خود آرمیده‌ام، می‌اندیشم هم‌اکنون چندهزار نفر در زندان دستگرد اصفهان، به دور از همسر و فرزند، و در چه وضعیتی، شب را به صبح و صبح را به شب می‌رسانند؟!
چند نفر از آنان با بغض و اشک می‌خوابند؟
چند نفرشان دلتنگ یک لبخند همسر و یک در آغوش گرفتن فرزند و یک بوسه بر دست پدرومادر هستند؟!
چند نفرشان در حسرت یک روز آزادی، یک ساعت خواب آسوده، یک سیر دل خوش دارند؟!
و چه مدت است که در این حسرت و اندوه و ناگواری مانده‌اند؟!
یکسال؟! دوسال؟! سه سال؟! ده سال؟!

زندان، یعنی از میان بردن آدمی!
تباه کردن فرصت زیست یک انسان!
نابود کردن لحظه لحظه عمر تکرارناشدنی!
یک روز زندگی انسان چقدر می‌ارزد؟!
یک شب در کنار خانواده بودن چه؟!
یک شبانه‌روز خود را در خانه‌مان، در یک اتاق حبس کنیم!
ببنیم و درک کنیم و بچشیم که یک روز خیابان ندیدن، و به جبر و قهر در یک چاردیواری ماندن چه مزه‌ای دارد!

اگر مسلمان هستید، قرآن را بنگرید: زندان و زندان کردن شیوه فرعون است! اوست که چنین تهدید می‌کند که اگر خدایی جز من برگزینی، تو را در شمار زندانیان خواهم افکند(سوره شعراء ۲۹). پس او زندان داشته و شمار بسیاری زندانی! و هر کسی را که می‌خواسته به زندان تهدید می‌کرده! به ویژه کسی که "خدایی" او را نمی‌پذیرفته!
زندان میراث فرعون است!

و اگر مدعی پیروی از سنت محمدی هستید بنگرید که مصطفی در ده سال زمامداری‌اش بر مدینه و حجاز، چند نفر را و به چه مدت حبس کرده است؟!
متهم به قتل را شش روز بازداشت می‌کرد تا خانواده مقتول بتوانند شاهد و مدرک بیاورند، و اگر نمی‌توانستند متهم را رها می‌کرد! (الکافی، ج۷، ص۳۷۰).
و در زمان وی هیچ جایی به عنوان "زندان" نبود! نیازی بدان نبود!

اگر شیعه علی هستید، به حکم و حکمت و حکومت وی رضایت دهید!
کسی که در قتل عمد شرکت داشت و قاتل را کمک کرده بود، حبس می‌کرد!
کسی که زخم کاری زده بود و ممکن بود جنایتش به قتل بینجامد، چند روزی بازداشت می‌کرد تا آنگاه که مجروح درمان شود یا جان سپرد... همچون قاتل خودش، ابن‌ملجم را...

تا همین چند سال پیش، حبس‌های طولانی‌مدت، ده سال و بیشتر را، با رژیم آل‌خلیفه در بحرین و آل‌سعود در عربستان می‌شناختم که برای اعتراض به خاندان سلطنتی تا هفت سال حبس می‌بریدند! و نوجوانانی را ده سال و بیشتر حبس می‌کردند! و کسانی را زنده می‌گرفتند و مرده رها می‌کردند!
و در مصیبت امام هفتم می‌گریستیم که هفت سال، ده سال، چارده سال، به زندان بوده، و زنده از زندان برون نیامده!

ده سال است که زندان است! و بناست هفت سال دیگر هم زندان باشد! بر مبنای کدام فقه؟! کدام حدیث؟! کدام آیه؟! کدام اسلام؟!
و به چه جرمی؟! به جرم تبلیغ علیه نظام؟! بزرگترین تبلیغ علیه نظام، دقیقا همین احکام صادره حبس درازمدت است!
در تاریخ ثبت شود: کسانی که دیگران را به جرم تبلیغ علیه نظام به زندان می‌انداختند؛ با احکام حبس درازمدت، نظام را از سنت محمد و علی دور کردند و برچسب همانندی با فرعون و خلیفگان اموی و عباسی، و نمونه‌های معاصرش، سلطنت آل‌های عربی بر آن زدند!
به جرم توهین به مقدسات؟! چه توهینی سخت‌تر و بزرگتر به "مقدسات" که آنها را این‌چنین خشن و ناگوار بنمایانند؟!

کاش هر قاضی، برای صدور حکم حبس، در یک سال سقف مشخصی داشت که نتواند بیش از آن حد، حکم به حبس بدهد!
کاش هر قاضی را که دستش به حکم حبس روان است، یکصدم احکام حبسش، زندان کنند تا بچشد یک روز حبس چیست، تا دیگر به سال حبس ننویسد!
کاش دیگر حبس را به سال ننویسند، به روز بنویسند! تا معلوم شود ۱۰ سال یعنی سه هزاروششصدوپنجاه ودو روز!
کاش محکومیت به حبس برای یک نفر، حد مشخصی داشت تا بیش از آن در حبس نماند!
کاش روزی برسد که نام ایران، نه در کنار نام امریکا و چین و روسیه و مکزیک، در شمار زندانی بسیار، بلکه در کنار هلند و سوئیس و سوئد قرار بگیرد که زندان‌هایشان را جمع کرده‌اند!
کاش می‌دانستند که به زندان انداختن شوهر، چنان همسر باردارش را به هراس انداخت که جنین نه ماهه را فروانداخت!
و می‌دانستند هق‌هق گریه دختر چهارساله را در دلتنگی برای پدر!
و می‌دانستند زن باردار و زندان؟! و می‌دانستند بیمار و زندان؟!

محمد سرخسی، فقیه حنفی قرن پنجم در کتاب المبسوط (ج۱۰، ص۱۲۵) گزارش می‌دهد:
کثیر حضرمی ۱۵ نفر را در مسجد کوفه می‌بیند که به خلیفه امیرمؤمنان علی دشنام دهند، و یکی از آنان سوگند خورد که علی را بکشد! او را دستگیر کرده و نزد علی می‌آورد و می‌گوید: شنیدم که این نامرد تصمیم بر قتل شما دارد؟ علی گفت: رهایش کن! گفتم: او سوگند خورده که شما را به قتل برساند؟! گفت: چه کنم؟ کسی را که هنوز مرا نکشته، بکشم؟! پیش از جنایت کیفر کنم؟! گفتم: این نابکار شما را دشنام می‌داد؟! گفت: تو هم در پاسخ دشنامش، او را دشنام بگو، یا رهایش کن!

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
174👍65😢16👏4👎1👌1
متمم:
علی پورابوطالب فقه نمی‌دانست؟! یا به حکومت‌داری ناوارد بود؟! باید به او تذکر می‌دادند که تهدید به قتل امام، مصداق محاربه است و حکمش اعدام؟! او را آگاه می‌کردند که دشنام‌گو به امام باید بر دار جان دهد؟! باید به علی یاد می‌دادند که آن یک نفر را که هیچ، همه آن پانزده نفر را به ازای هر کلمه دشنام، یکسال زندان بیندازد؟! علی این همه نمی‌دانست، و چه خوب که نمی‌دانست!

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍17233👏12😢5🔥2
سه گانه‌ی
فرونشست


یکم: آب نیست. کشاورزی ما، به روش چندین هزار سال پیش غرق‌آبی است. صنعت ما در میانه کویر آب شیرین مصرف می‌کند.و در خانه‌های تک‌تک ما، دو قاتل آب شرب، کولر آبی و دستگاه تصفیه آب خانگی، مشغول به کار است.
آب که نباشد، زمین خشک می‌شود، پوک می‌شود، فرومی‌ریزد، و هر آنچه که بر زمین نیز ساخته شده باشد، فروخواهد ریخت: فرونشست.

دوم: انسان‌ها جاندارانِ هوشمند، دارای اراده آزاد و گونه‌گون‌اند. وقتی یک سامانه سیاسی، یک حاکمیت چیره، انسان‌ها را مهره‌های بازی ببيند، کاشی‌های یک ساختار واحد بداند؛ سعی می‌کند آنها را یکرنگ بچیند! همه یک گونه لباس بپوشند، یک سخن بگویند، در جای از پیش تعیین شده بنشینند، و همان گونه بیندیشند که برای آنان معین شده است!
آن گاه است که انسان‌ها دیگر انسان نیستند! نمی‌اندیشند! نمی‌بینند! فقط اطاعت می‌کنند! همه داشته‌ها و توانایی‌های انسان در این چینش قهری و یکسان سازی شده، نادیده گرفته می‌شود، فروکش می‌کند و آهسته آهسته از میان می‌رود: فرونشست.

سوم: صد و نوزده سال پیش، شاه قاجار، امضا کرد که پادشاهی مشروطه باشد، مردم آزادانه رای بدهند، مجلس شورا تشکیل شود. قوه مقننه مستقل شود. نمایندگان مردم قانون بگذارند. همه بر اساس قوانین مصوب نمایندگان مردم رفتار کنند، حتی شاه. قوه قضا نیز مستقل شود و عدالتخانه تشکیل شود: دادگستری.
شاهِ پسر امضای پدر را درهم درید و مجلس را به توپ بست. مشروطه‌خواهان آمدند؛ ستارخان و باقر خان آمدند تا شاه سرکش را برکنار کنند و مجلس را جانی دوباره بدهند.
آزادی‌خواهان گمان کردند که پیروز شدند، می‌پنداشتند که استبداد صغیر را در چهارسالگی‌اش کشته‌اند و برای همیشه در خاک کرده‌اند. چه خوش خیالی! نه! ستارخان در تنهایی و گمنامی، به زخم‌های ناسورشده، جان سپرد. از او صورتکی ماند، و یک قاب خالی، که هر از گاهی، نانماینده‌ای دستچین‌شده، با سه چهار درصد رای، آن صورتک را بر خود بزند و در آن قاب خالی بنشیند و دقیقا "هیچ کاره" باشد و برای همین هیچ‌کارگی، و البته برای زدن آن صورتک و نشستن بر آن قاب سبزرنگ، مواجب بگیرد.
مشروطیت، قانون، مجلس شورا، نمایندگی مردم، و انتخابات از معنا تهی شد! شد یک صورتک، یک صورتک اندوه‌بار، و یک قاب خالی، و یک ستارخان مچاله شده: فرونشست.

این "نمایشگاه" فرونشست است؛ در جلوه‌های طبیعی، اجتماعی و سیاسی‌اش.
فرونشست در صنعت، در روابط خارجی، در دانشگاه، در اندیشه دینی، در ادبیات، در هنر... فرونشست یعنی پوک و پوچ شدن نرم‌نرم، و فروریختن یکباره.

تصویر به پیوست

بازگردان به انگلیسی:
https://www.tg-me.com/c/2661978222/2475

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
85👍39😢11👌4👎3👏2
اثر استاد حسین تحویلیان
👏26👍41
صورتک ستارخان.
اثر بانو زهرا اسعدی
😢28👍15
اثر بانو زهرا اسعدی
😢27👍75
یک صورت ، نمایی از یک  درون و معنایی  است که در وجه خوب و زیبایش، حتی زمانی که مغز و  بطنی هم   برایش  نمانده  باشد ،  باز در دستان من و تو  ، چهره هایمان را  دلپذیر و  دیدنی  می‌نمایاند! همچنانکه پس از    فروخورده شدنِ نهیب مشروطه خواهان تبریز ، رفته رفته این تعریف نو از حکومت ، به سخنرانی های حماسی  روی منبرها و  درون نوشته جاتِ پرتمطراق دانشگاهی  فرونشست!
و چهره سردار مشروطه خواهِ تبریز،  با تندیس شدن سر میدانی و قابی بر پهنه دیواری و   داستانی  سرکلاس درس تاریخ بچه ها،  بَسان  مچاله ای  دور ریختنی ،  درخود فرو رفت....
و تنها،  شاهانی( لجام گسیخته خود محور)،  گاه به گاهی از نام و نشانش، مدال افتخار تجددگرایی یا عقل مداری  را  بر آستانه  شاهی شان ، میاویختند....
ولی این  نقاب های کنار رفته و صورتک های فروافتاده را  هرگز دیده ای ؟
و  پس از آن ، حقیقت ها را چگونه یافتی؟

زهرا اسعدی
50👍13🕊2
خدا را شکر....

صبح را با شکرگزاری آغاز کنید، با دیدن زیبایی‌ها، با شمردن نعمت‌ها، با بر زبان آوردن داشته‌ها. آری، همواره شکرگزار باشيد.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
      کفر نعمت، از کَفَت بیرون کند
حال همه با هم بیندیشیم و بگوییم که...
خدا را شکر...
که ما ايرانيان را از میان همه ملت‌های دیگر برگزیدی، ما را ماموریت دادی تا با همه  استکبارهای جهانی، به جز چین و روسیه، بجنگیم تا رفع فتنه در جهان!
خدا را شکر...
که ما ایرانی‌ها را مامور برگزاری مراسم پرشکوه آخرالزمان قرار دادی، و بیشتر رنج‌ها و مرگ‌های آن را نصیب ما نمودی...
خدا را شکر...
که ما را همچون عرب‌ها، گاو شیرده قرار ندادی تا زندگی آرام و بی‌دغدغه، ما را از انجام وظایف جهانی و آخرالزمانی‌مان غافل کند...
خدا را شکر
که از میان همه مسلمان‌ها، اسلام ناب و خالص را تنها به ما اختصاص دادی، وگرنه همچون مسلمانان ترکیه، اندونزی یا هند در گمراهی آشکاری زندگی به سر می‌بردیم!
خدا را شکرت
که دشواری انتخاب میان کاندیدهای رنگوارنگ را از دوشمان برداشتی، و ما را از بار سنگین جمهوریت رها ساختی، و همون کهنسال همیشگی را مامور ساختی که برای ما انتخاب کند که چه کسی را انتخاب کنیم
خدا را شکر
که همه سدها و رودخانه‌های ما خشک شدند تا دیگر چشم امیدمان فقط و فقط به آسمان باشد و با برگزاری هرروزه نماز باران همواره به یاد خدا باشیم
خدا را شکر
که در شبانه‌روز تنها دوساعت قطعی برق داریم، در حالیکه ممکن بود در هر شبانه‌روز فقط دو ساعت برق داشته باشیم!
خدا را شکر
که در باغ شهادت برای همه باز است، حتی برای دختربچه دوساله. اسرائیل هم شهیدش نکند، خودمان شهیدش می‌کنیم!
خدا را شکر
که پس از جنگ، خیلی زود به همان زندگی عادی برگشتیم، همان تورم چهل درصد و نبود آب و برق، دقیقا همان زندگی معمولی مردم بندرعباس پس از انفجار و سوختن شصت نفر!
خدا را شکر
بر اینترنت طبقاتی، بر فیلترینگ هوشمند، بر قانون حجاب تو عفاف، بر نماینده‌های چهاردرصدی، بر تماس‌های شماره‌پنهان، بر پرونده‌های همیشه‌محرمانه، بر تعلیق و اخراج و انفصال...
خدا را شکر
که هر چه سرمان می‌آید، انتخاب خودمان است، همه‌اش تقصیر ما ملت است که تحلیل نداریم و یکی نه یکی، اشتباه رای می‌دهیم
و خدا را شکر
که مسعود رییس دولت شد، که اگر سعید رییس می‌شد، جنگ می‌شد، تورم می‌شد، آب و برق می‌رفت؛
راستی شما میدونید که وقتی آب و برق ميره، کجا ميره؟!

خدا رحمت کند کیومرث صابری را که سی چهل سال پیش، از زبان شاغلام نوشت:
خدا را شکر،
از فردا بهترم!

بازگردان به انگلیسی:
https://www.tg-me.com/c/2661978222/2477

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏202👍3430😢23😁9🔥2👌2👎1
🟢 اندیشه تابان

☀️ یکشنبه روز خورشید است، مِهرروز.
خطا، ناراستی و فریب را بدانیم تا راست و استوار بیندیشیم و اندیشه دیگران را نیز به راستی و استواری بسنجیم.
پیشتر نه بخش گذشت:

ادعای بی‌دلیل  
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر 
دلیل، هم‌راستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
مراقب یا باشید!
من یا دشمن؟!
یک بام و دو هوا
راست تلخ یا دروغ شیرین

و اینک بخش دهمین :

♦️قضیه جزئی نتیجه‌بخش نیست!

یکی از راه‌های فریب و نیرنگ آن است که بر پایه گزارشی از برخی و بعضی و عده‌ای، نتیجه‌ای کلّی و فراگیر و گسترده گرفت... .

مانند آنکه وضعیت یک خیابان را به یک شهر نسبت دهیم،
یا اوضاع یک شهر را به یک کشور...

برخی و بعضی، هر چند پرشمار باشند؛ نتیجه کلی دربرندارند...

در منطق گویند:
الجزئی لایکون کاسباً و لا مُکتَسَباً؛
■ جزئی "کاسب" نیست = یک گزاره جزئی، شناخت و دانش فراگیری را در پی ندارد.

■ جزئی "مُکتَسَب" نیست = یک گزاره جزئی، نتیجه بررسی و پژوهش فراگیر نخواهد بود.

این ضابطه در منطق امروزین با عنوان
Non-ampliative inference
مورد طرح و بررسی قرار گرفته است.
و نادیده گرفتن این ضابطه
راه را برای فریب باز می‌کند و بستر "مغالطه" می‌شود، نمونه:
در جنگ اخیر، برخی پناهجویان خارجی با دشمن همکاری کردند،
پس
همه پناهجویان خارجی جاسوس دشمن هستند!
             برخی ==> همه
این مغالطه را تعمیم ناروا
Hasty  generalization
گويند.
این مغالطه گاه با یک فریب چشمی/ دیداری نیز همراه می‌شود:
یک جمعیت چندصدهزار نفری در یک میدان / خیابان، تجمع / تظاهرات کردند و خواستار جنگ شدند
پس
مردم خواستار جنگ هستند!

جمعیت چندصدهزارنفری به چشم بسیار به نظر می‌رسند، و این موجب می‌شود که انسان بپذیرد که:
سیصدهزار نفر = مردم

دقت کنید که
میدان ازادی تهران، ۵۰ هزار مترمربع مساحت دارد، در هر متر مربع، حداکثر ۶ نفر می‌توانند بایستند؛ پس یک میدان آزادی تنگاتنگِ جمعیت می‌شود ۳۰۰ هزار نفر، و این  شمار تنها ۳٪ جمعیت تهران است!
پس
تظاهرات و تجمعات خیابانی،
به ویژه آنگاه که برای یک گروه مجاز و برای دیگران ممنوع باشد،
نشان‌دهنده رای و نظر مردم نیست!

تنها انتخابات آزاد و همه‌پرسی عمومی که می‌تواند خواست مردم را آشکار کند.

یک جستجوی محدود، آنچه را که در منطق، استقراء ناقص
Inductive reasoning
می‌نامند؛
نمی‌تواند نتیجه‌ای کلی دربرداشته باشد و نشان‌دهنده همه واقعیت باشد!

"مشت نشانه خروار نیست"
زیرا
فریبکار از یک خروار گندم نامرغوب،
یک مشت گندم مرغوب جدا می‌کند،
و آن یک مشت را به نمایش می‌گذارد!

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍9728👏8👌1
از کجایت حرف می‌زنی؟!

گویند ارسطو اولین کسی بود که انسان را اینگونه تعریف کرد که "حیوان ناطق" است!

در حیوان بودن انسان که کسی شک و شبهه ندارد! کارهایی می‌کند که حیوانات از انجام آن شرم دارند!
ولی ناطق بودنش یعنی چه؟
جناب ارسطو واژه لوگوس ( λόγον ) را به کار برده است و بعدها مسلمانان عرب‌زبان آن را به "نطق" ترجمه کرده‌اند: حیوان ناطق، فارسی‌اش می‌شود:جانور سخنگو! و انگلیسی‌اش هم:
The Rational Animal
نطق و سخن، لب تکان دادن و صدا ایجاد کردن نیست، بلکه سخن گفتن بر پایه خردمندی و اندیشه است.
پس در واقع، ارسطو می‌خواسته بگوید که انسان حیوان اندیشمند است، که البته اندیشه‌اش در سخن بروز پیدا می‌کند!

از یک طرف قینون!* برده به مجلس که انتشار یک خبر مخالف واقع در فضای مجازی تا ده سال! حبس دارد! البته اگراین کار مصداق "فساد فی الارض" تشخیص داده شود که الفاتحه!
از طرف دیگر منتقدان و مخالفان (اپوزیسیون) را دعوت به گفتگو کرده است!!

باز آمده و گفته است که اگر صاحب‌نظران اتفاق نظر داشته باشند این قینون را پس می‌گیریم!!
صاحب‌نظران حکما شامل استاد دکتر محمدصادق کوشکی هم می‌شود!
و مسلما فارغ‌التحصیلِ
Payame Noor University
پروفسور علی‌اکبر رائفی پور را نیز دربرمی‌گیرد!!
پس شما برو اتفاق این صاحب‌نظران را به دست بیاور تا دکتر مسعود، قینونش را پس بگیرد!

آن یکی منت سر ملت می‌گذارد که در تلویزیون اخوی‌اینا چهارنفر را آورده‌اند که شسته‌رفته دو کلمه حرف بزنند. یکی از همین چهارنفر را دادگاهی کرده‌اند که چرا گفتی صدوبیست نفر! بیا ثابت کن! این مصطفی را هم بیندازند کنار آن یکی مصطفی!
پدر بیامرز! مگر کنترل داشته که شماره بیندازد تا معلوممان شود که صد بوده یا صدوبیست؟! اصل قضیه دلچسب است، تعدادش را خدا عالم است!
آن بزرگوار همیشه وزیر هم آمده از طرف رییس جمهور به ایرانیان گریخته از میهن تضمین داده که کسی کارتان ندارد، به آغوش وطن برگردید!
خوشخیالیا! رئیس جمهور خودش را هم نمی‌تواند تضمین کند! با هزار زحمت و بدبختی رفته‌اند، مگر مغز خر خورده‌اند که برگردند؟! نامدارتر و مهم‌تر از کاوه مدنی که نیستند!  او که به دعوت مستقیم خود رییس جمهور آمده بود!
همه فهمیده‌اند که اول می‌کِشند، بعد می‌شمرند! البته نیتشان خیر است: تسریع در رسیدگی به پرونده!

خدا همه گذشتگان را بیامرزد، پدربزرگی داشتم که در دهه شصت، همان روزها که بیمارستان‌ها پزشک نداشت، به اندک عارضه‌ای جان سپرد، تا آنجا که یادم می‌آید کم‌حرف و کمی گوشت‌تلخ بود. وقتی کسی حرف نامعقولی می‌زد و اعصابش را به هم می‌ریخت، اخم‌هایش را بیشتر از همیشه در هم فرومی‌کرد و به طرف می‌گفت:
"از کجایَت حرف می‌زنی؟"

من سال‌های سال فکر می‌کردم پدربزرگم حرف زشتی می‌زده است، ولی حالا و در آستانه پنجاه‌ سالگی می‌فهمم که او، مدرسه نرفته و درس‌ناخوانده، چه حرف حکیمانه‌ای می‌زده است!
آری، آدمی، حیوان ناطق است؛ حیوانی است که می‌اندیشد و بر پایه خردمندی، سخن می‌گوید، از سرچشمه‌ی عقل و اندیشه‌اش، حرف می‌زند؛
پس این حضرات از کجایشان حرف می‌زنند؟!

* قانون که نمی‌توان گفت باید گفت: قینون! جناب دهخدا می‌نویسد قین در زبان ترکی، شکنجه است. پس این را لایحه را نیز باید قینون بنامیم: شکنجه‌نامه!

پدربزرگم، مرحوم حاج رحیم سلطانی؛ شب چهارشنبه است، به فاتحه‌ای سورپرایزش (شگفتانه!) کنید!

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍19252👏17😁7👎1
مردم، آزادی، بی‌بندوباری....

فیلم  را ببینید. سیدمحمد خاتمی، بامداد ریاست‌جمهوری‌اش قم رفته و خدمت بزرگواری رسیده است...
نصیحت حضرت ایشان به خاتمی چیست؟!
اینکه نگاهبان و قدردان رای مردم باشد؟
اینکه یک لحظه حکمرانی بی رضایت مردم، ناروا و نامشروع است؟!
اینکه بنگرد و ببیند این مردم رنجدیده از جنگ و دشواری‌های پس از آن، شایسته آن هستند که حرفشان شنیده شود و خواسته‌شان برآورده؟!
شاید بوده! خدا عالم است! ولی آنچه که اینجا می‌بینیم سخن دیگریست!
ای به نام آزادی اندیشه رای آورده،
و بر کرسی ریاست جمهور نشسته،
اِسمع اِفهم
که آزادی همانا بی‌بندوباری است، ابتذال است به زبانی دیگر!
آری، آزادی نزد حضرات همیشه
کلمه قبیحه
بوده است.
نه اینکه تنها این آقا، سخنش چنین باشد؛ شما یک جستجویی در همین فضای اقبح! مجازی بکنید و دو کلیدواژه "آزادی" و "بی‌بندوباری" را با هم بیابید؛ خواهید دید چه بسیار افراد دیگر نیز این دو را با هم به کار برده‌اند! هر دو را یکی دانسته‌اند،
یا آزادی را زمینه‌ساز آن یکی شمرده‌اند!
یا در بهترین حالت گفته‌اند که مردمِ همیشه ناآگاه و همواره گمراه، آزادی را با بی‌بندوباری اشتباه می‌گیرند!
و آیا یکبار دیده یا شنیده‌اید که کسی در این گونه جلسات، به شخص حاکم بگوید: خودکامگی گونه‌ای شِرک است!
بگوید: کسی که با فرمانفرمایی اراده ملوکانه خودش را بر مردم تحمیل می‌کند و رای و رضایت آنان را لگدکوب می‌کند،
در واقع داعیه‌ی خدایی کرده و خود "مَلِک الناس" دانسته، در صفت "المتکبر الجبار" خود را شریک خداوند کرده است!

اگر جا دارد که همواره بر عوام کالانعام! نهیب بزنیم که افسارتان را کمی شل کردیم، نیفتید به هرزگی؛ به پادشاه صدبرابر سزاوارتر است که هشدار دهیم که تو نه خدایی، و نه بلندگوی خدا، و نه البته سایه‌اش!

اگر آزادی به ابتذال می‌انجامد، فرمانفرمایی و خودمعصوم‌پنداری به چه می‌انجامد؟!

یکبار هم آن سویِ منبر غش بفرمایید!
برای یکبار هم که شده علت خشکسالی و قحطی و همه دردهای بی‌درمان دیگر را در جایی دیگر، به جز سروپای مردم، جستجو کنید!

البته هشدار دادن به مردم، و نفهم و نادان و گناهکار فرض کردن آنان هزینه‌ای ندارد! بلکه یک ژست دانایی و قیافه خاص بودن را نیز همراه دارد! ولی اندرز دادن به فرمانرواست که یک کلمه‌اش می‌شود "افضل الجهاد"! آن است که خطرِ داغ و درفش و حبس و خانه‌نشینی دارد!

و یکبار دیگر این قطعه فیلم را بنگرید. حضرت آقا برای خاتمی مثالی می‌زند  و داستانکی می‌گوید که شیخی ده شب درباره "بداء" سخنرانی کرد، شب دهم یکی از همان عوامِ نفهم گفته است که ده شب است درباره بدا [بدها] سخن گفتی، یک شب هم درباره خوبا حرف بزن!!
آری، این "مردم" که حضرات دیده‌اند یا که خواسته‌اند ببینند، ده شب هم برایشان درباره "بداء" سخن بگویی، نمی‌فهمند که بداء احتمالا یک چیز دیگری باید باشد! و معنایش بدها نیست!
آیا "مردمی" که مورد استناد و استشهاد حضرات هستند، همیشه و همواره تا بدین اندازه نفهم هستند؟! و یا آنکه بهتر است نفهم فرض شوند!
شاید باید با مردم دیگری هم نشست و برخاست می‌کردند، با دانشگاهیان، با اهل سینما و رسانه، با هنرمندان، تا مردمی را هم ببینند که می‌دانند "بداء" چیست! یا پس از ده شب سخنرانی! دست‌کم می‌فهمند بداء یک چیزی است غیر از بدا!

در پایان، همه ما، همصدا با جناب آقای خاتمی، از حضرت ایشان، و دیگر حضرات امثال ایشان، خاضعانه درخواست می‌کنیم که ما را دعا کنند
بلکه به دعای نیمه‌شب حضرات،
ما از گمراهی نجات بیاییم،
به زور هم که شده به صراط مستقیم کشانده شویم،
و از این پندارهایِ پلید غرب‌گدایان توبه کرده،
و از گفتن کلمه قبیحه منحوسه آزادی دهان بشوییم!
الهی آمین... .

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
115👍75👏15🕊5👌4😢1
از سلطنت مشروطه
تا

جمهوری مسدوده

امروز چهارده مرداد است، ۱۱۹ سال پيش، در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵، مظفرالدین، پنجمین شاه قاجار، حکمی را امضا و ابلاغ کرد تا بر اساس آن، پادشاهی ایران مشروطه شود.

اراده همایونی شاه بر این قرار گرفت که "منتخبین ملت به مجلس شورا بیایند و در مهام امور دولتی و مملکتی مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزرای دولت خواه ما اعانت و کمک لازم را بنماید".
سلطنت مشروطه ایده‌ای ناپخته بود، شاه باشد، فره ایزدی بر دوش، ظل الله، اراده‌ ملوکانه، حکم آنچه تو فرمایی، لطف آنچه تو اندیشی!
مجلس هم باشد، "در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود".
مظفر بیمار، شش ماه پس از امضای حکم مشروطیت جان سپرد، و این نوزاد ناقص، به دنیا نیامده، مرد!
از اولش هم سلطنت مشروطه، کوسه و ریش‌پَهن بود، سروته‌اش به هم نمی‌خورد، آخرش یا شاه سرکش می‌شد و مجلس را به توپ می‌بست یا آنکه نمایندگان فرمایشی و از پیش تعیین شده می‌گماشت، همه دعاگوی شاهنشاه و ریزه‌خوار خوان آریامهر. و یا شاه می‌شد هیچکاره، و فروشندگی در فرانسه را به پادشاهی در ایران ترجیح می‌داد!
چهار شاه، دو قاجار و دو پهلوی، هیچکدام نتوانستند، بلکه ندانستند این ترکیب نچسب سلطنت مشروطه چیست و چگونه است!

انقلاب شد، شاهنشاهی بر کنار رفت، جمهوری شد، "هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید" بحمد الله و منته!
حال مردم بناست انتخاب کنند، چهار بار؛ اعضای شورای شهرشان، نماینده مجلس، مجلس خبرگان و رییس جمهور.
جمهوری بر اساس انتخابات است. و انتخابات بر پایه احزاب.
انتخابات آن است که احزاب متعدد سیاسی، با اندیشه‌های گوناگون، و با سابقه مشخص، کاندیداهایی را معرفی کنند و مردم بیشتر بر پایه شناختی که از حزب و اهداف و عملکردش دارند، و کمتر بر اساس ویژگی‌های شخصی کاندیدا بیایند و رای دهند.
حزب که یکی باشد، و فقط یکی باشد، و آن حزب هم بر اساس اطاعت مطلق تعریف شود، دیگر انتخابات بی‌معنا می‌شود! کاندیداها همه تکثیرشده یک نفر هستند! و در پی یک اندیشه و باور و پندار و اوهام و نیات! پس همه یک چیز می‌گویند، یک نفر باشند یا ده نفر یا سیصد نفر، چه فرقی می‌کند!
با همه این احوال، باز روزنه‌ای بود، مثلا تفاوتی میان سیدمحمد خاتمی و دیگران؛ ما هم که قانع به یک روزنه! در همین حد که در بسته نشود و خفه نشویم!
نه، انتخابات باید مهندسی بشود!
یک جوری مهره‌ها را بچینیم، به یک نوعی نظارت استصوابی را تغلیظ کنیم که نهایت انتخابات بشود رقابت میان پایدارچیا و قالیبافها!
انتخابات برگزار می‌شود، پرشمار، مجلس هم تشکیل می‌شود، ولی دیگرانی انتخاب کرده‌اند که مردم چه کسی را انتخاب کنند؛ یکی را از میان چندنفری که همگی شاخصه‌های همانندی داشته باشند! تن‌پوش پسند شده، فقط باقی مانده نظر مثبت شما! نتیجه چنین انتخاباتی چنان می‌شود که نماینده اول تهران ۷/۴۷ درصد و نماینده چهاردهم (آخرین نماینده دور اول) ۴/۰۷ درصد از واجدین شرایط رای آورده است!
این فاجعه است!
این "براندازی نرم" است!
نتیجه آنکه نماینده همین مجلس، رسایی (۶/۲%)، می‌نالد که چرا ما هیچکاره‌ایم!

حزب که بشود جناح! عضویت در احزاب که بشود سوء سابقه! انتخابات هم که سرور و سرپرست پیدا کند، مجلسش می‌شود این گونه، و می‌رسد به
"جمهوری‌ مسدوده"
جمهوری مسدوده هم مانند پادشاهی مشروطه، سر و ته‌اش با هم نمی‌خواند، نه نماینده‌اش نماینده است و نه انتخاباتش نشانگر رای مردم....

۱۱۹ سال است که شاه قاجار حکم به تشکیل مجلس شورا داد. مجلس به توپ بسته شد، رضاخانی شد، فرمایشی شد، استصوابی شد،
و اینک ما هستیم و حسرتی در آستانه صدوبیست سالگی....

محمد سلطانی رنانی 
سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600

این منم
تنها
در آستانه‌ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دست‌های سیمانی،
زمان گذشت،
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتی ست به آرامش
در آستانه‌ی فصلی سرد...
در محفل عزای آینه‌ها
و اجتماع سوگوار تجربه‌های پریده رنگ
و این غروب بارورشده از دانش سکوت
چگونه می‌شود به آن کسی که می‌رود این سان،   صبور    سنگین     سرگردان
فرمان ایست داد؛
چگونه می‌شود به مرد گفت که او زنده نیست،
او هیچوقت زنده نبوده ست.‌‌..
در کوچه باد می‌آید
کلاغ‌های منفرد انزوا،
در باغ‌های پیر کسالت می‌چرخند،
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد،
آنها تمام ساده لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه‌ها بردند
و کنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقص برخواهد خاست و
ای یار، ای یگانه‌ترین یار،
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند...
برگزیده از سروده بانو فروغ فرخزاد
👏10649👍37😢4👎2👌2
متن حکم مشروطیت
👍2510
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمونه یک مجلس شورایِ منظم و شایسته!
😁141😡13👍4👎32😢2
همکار عزیزمان
جناب آقای دکتر مهدی مطیع
پس از دوسال تعلیق و
محکومیت بدوی به ۱۴ ماه زندان،
دیروز از دادگاه تجدیدنظر تبرئه گرفت...
195👏49👍25🤔5
2025/10/21 09:02:58
Back to Top
HTML Embed Code: