تولید انبوه! علم
قسمت اول
ریزشکری را در دانشگاه همه میشناختند، اعجوبهای بود برای خودش!
ده دوازده سال پیش شروع کرد به «روش شناسی» که من میخواهم متدولوژی علوم انسانی را کشف کنم، دو سه سال علم دار این بود.
بعدش آمد سراغ «معناشناسی» و مقاله و پایان نامه و رساله در باب سمنتیک مینوشت و برایش مینوشتند، همه هم میدانستند که معناشناسی تیول ریزشکری است و اجازه نمیدهد کسی دیگر در این موضوع حرفی بزند!
بعد که تورم بالا رفت و مسائل اقتصادی و مالی سر زبانها افتاد، یک دفعه از فلسفه زبان آمد در اقتصاد، و دو سه سال دانشجوی ارشد و دکتری با موضوع فقر و غنا میگرفت، فقر و غنا در قرآن، در نهجالبلاغه، در صحیفه سجادیه، در الاحتجاج طبرسی، در المیزان و.... نتیجه همه این پایاننامه ها هم یک چیز درمیآمد که فقیر باید صبر کند و راضی به رزق مقدر باشد، ثروتمند هم باید شاکر باشد و صدقه بدهد!
الحمد لله ریزشکری مشکل اقتصاد کشور را هم که حل کرد، باز ناگهان رفت سمت معنویت درمانی که چرا در بیمارستانهای ما یک درمانگر معنوی نباید باشد تا با دم مسیحایی خودش بیماریها را درمان و دردها را تسکین دهد! مقاله و پایاننامه و رساله اندر موضوع درمان معنوی! حتی ایشان راهنمای یک رساله دکتری شد در موضوع وجودشناسی، آنتولوژی، البته اینکه یک خط فلسفه هم جایی نخوانده و ننوشته بود مانع از آن نبود که رساله دکتری در موضوع فلسفی را راهنمایی نکند و به دانشجوی خودش هم بیست ندهد! دانشجوها هم قدر ریزشکری را میدانستند، هر کسی میخواست یک مدرک بی دردسر با نمره نوزده بگیرد، میرفت سراغ ریزشکری. ریزشکری شگردهای ویژهای داشت برای چانهزنی با اساتید داور برای بالا بردن نمره دانشجوهایش!
ادامه دارد در:
https://www.tg-me.com/soltanirenani600/16
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
قسمت اول
ریزشکری را در دانشگاه همه میشناختند، اعجوبهای بود برای خودش!
ده دوازده سال پیش شروع کرد به «روش شناسی» که من میخواهم متدولوژی علوم انسانی را کشف کنم، دو سه سال علم دار این بود.
بعدش آمد سراغ «معناشناسی» و مقاله و پایان نامه و رساله در باب سمنتیک مینوشت و برایش مینوشتند، همه هم میدانستند که معناشناسی تیول ریزشکری است و اجازه نمیدهد کسی دیگر در این موضوع حرفی بزند!
بعد که تورم بالا رفت و مسائل اقتصادی و مالی سر زبانها افتاد، یک دفعه از فلسفه زبان آمد در اقتصاد، و دو سه سال دانشجوی ارشد و دکتری با موضوع فقر و غنا میگرفت، فقر و غنا در قرآن، در نهجالبلاغه، در صحیفه سجادیه، در الاحتجاج طبرسی، در المیزان و.... نتیجه همه این پایاننامه ها هم یک چیز درمیآمد که فقیر باید صبر کند و راضی به رزق مقدر باشد، ثروتمند هم باید شاکر باشد و صدقه بدهد!
الحمد لله ریزشکری مشکل اقتصاد کشور را هم که حل کرد، باز ناگهان رفت سمت معنویت درمانی که چرا در بیمارستانهای ما یک درمانگر معنوی نباید باشد تا با دم مسیحایی خودش بیماریها را درمان و دردها را تسکین دهد! مقاله و پایاننامه و رساله اندر موضوع درمان معنوی! حتی ایشان راهنمای یک رساله دکتری شد در موضوع وجودشناسی، آنتولوژی، البته اینکه یک خط فلسفه هم جایی نخوانده و ننوشته بود مانع از آن نبود که رساله دکتری در موضوع فلسفی را راهنمایی نکند و به دانشجوی خودش هم بیست ندهد! دانشجوها هم قدر ریزشکری را میدانستند، هر کسی میخواست یک مدرک بی دردسر با نمره نوزده بگیرد، میرفت سراغ ریزشکری. ریزشکری شگردهای ویژهای داشت برای چانهزنی با اساتید داور برای بالا بردن نمره دانشجوهایش!
ادامه دارد در:
https://www.tg-me.com/soltanirenani600/16
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍20❤4
سر نوشت
تولید انبوه! علم قسمت اول ریزشکری را در دانشگاه همه میشناختند، اعجوبهای بود برای خودش! ده دوازده سال پیش شروع کرد به «روش شناسی» که من میخواهم متدولوژی علوم انسانی را کشف کنم، دو سه سال علم دار این بود. بعدش آمد سراغ «معناشناسی»…
تولید انبوه! علم
قسمت دوم
در این میان، یک دفعه دانشجویان عراقی هجوم آوردند تا تشریف بیاورند و درس بخوانند و مدرک از دانشگاه ما بگیرند!
ریزشکری که همیشه خدا سبد و سهمیه اش از دانشجوی ارشد و دکتری پر بود، شش هفت دانشجوی دکتری عراقی هم گرفت که راهنمایی کند و برایشان مدرک بزاید. ریزشکری که نمیتوانست عربی حرف بزند، مترجم هم در میان نبود، چکار میکرد؟! دانشجوهای عراقی که شهر و آبادی خودشان بودند، جلساتشان مجازی بود، ریزشکری از روی یک کتاب عربی برایشان میخواند، شمرده شمرده، عربی با لهجه فرض کنید گیلکی! اگر به فرض کسی سوالی هم داشت، با کمک گوگل ترنسلیت جوابش را میداد.
یکبار یکی از دانشجویان، یک خانم، بلند شد از عراق زد و آمد که استاد راهنمایش را ببیند. ریزشکری آن وقتها کمردرد داشت و اصلا دانشگاه نمیآمد. زن بیچاره چقدر معطل شد، به ریزشکری گفته بود اگر شما نمیتوانی بیایی دانشگاه، اجازه بده من بیایم خانه شما. ریزشکری هم گفته بود نه، زنم شک میکند! آن زن مثل ابر بهار گریه میکرد که مگر من چه قصد و مرضی دارم که زن این آقا به من شک بکند! ریزشکری آخرش حاضر نشد راهنمایی رساله آن زن را به کسی دیگر بسپرد، بعد از دو هفته آن زن به عراق برگشت، دست خالی!
البته واقعا عراقیها قدر این همه تلاش و مجاهدت ریزشکری و امثال وی را ندانستند و فوری وزارت علوم عراق، دانشگاه را در لیست سیاه گذاشت و مدرک آن را نامعتبر اعلام کرد، واقعا چقدر ناشکر و نمک نشناس!
کسی به ذهنش هم خطور نکند که ریزشکری این همه دانشجوی دکتری که میگرفت برای آن بوده که مقاله دانشجو به نامش بخورد و رزومه پر کند و استاد تمام بشود! حاشا و کلا! پناه بر خدا، فکر نکنید که ریزشکری نظرش آن بوده باشد که راهنمایی هر رساله دکتری هجده واحد درسی محاسبه میشود و حدود بیست بیست پنج میلیونی اضافه بر حقوق به حسابش واریز میشود! اصلا و ابدا! من خودم بارها دیدم و شنیدم که ریزشکری درباره کمکهای مخفیانهاش! به خانوادههای مستمند حرف میزند. هر وقت هم که درباره کارهای خیر خودش صحبت میکرد، صدایش نازک میشد و میخواست گریه کند!
ریزشکری را همه دانشگاه میشناختند، میرفت دانشکده علوم تربیتی و درباره تربیت فرزند پیش از تولد! کنفرانس میگذاشت. در دانشکده علوم سیاسی درباره اصل ولایت سیاسی سخن میگفت، در دانشکده اقتصاد هم که نظریه فقر و غنا داشت، در دانشکده علوم اجتماعی هم مختصات جامعه ایمانی را بیان میکرد، در دانشگاه همسایه، یعنی علوم پزشکی که عرض کردم دورههای معنویت درمانی گذاشته بود. البته از لفظ مبارک ایشان شنیدم که میفرمود من در فیزیک کوانتوم و شیمی آلی و غیرآلی و گداخت هستهای اسلامی هم حرف دارم، ولی دیگر فرصت نمیکنم.... .
تازه خبر ندارید که جناب ریزشکری در محله خودش یک دانشکده غیرانتفاعی خصوصی دارد و سه روز آخر هفته هم آنجا به تولید علم و زایش مدرک میپردازد.
نام جناب ریزشکری پای صدها پایاننامه و رساله و مقاله و کتاب در موضوعات مختلف از شاخههای گوناگون خورده است، بیشک حضرت ایشان را باید تولیدکننده علم در سطح انبوه دانست.
من پیشنهاد میکنم یک جایزه ویژه سالانه بگذارند برای همین عنوان: تولید انبوه علم!
جامع العلوم المعقول و المنقول، حضرت عارف واصل، فیلسوف محقق، فقیه صمدانی، مفسر مدقق، اقتصاددان صاحب نظریه، جامعهشناس ایمانی، زبانشناس معنایاب، درمانگر معناگرا حضرت آیة الحق جناب آقای دکتر ریزشکری کثرت مقالاته و دامت رسالاته..
بخش نخست در:
https://www.tg-me.com/soltanirenani600/13
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
قسمت دوم
در این میان، یک دفعه دانشجویان عراقی هجوم آوردند تا تشریف بیاورند و درس بخوانند و مدرک از دانشگاه ما بگیرند!
ریزشکری که همیشه خدا سبد و سهمیه اش از دانشجوی ارشد و دکتری پر بود، شش هفت دانشجوی دکتری عراقی هم گرفت که راهنمایی کند و برایشان مدرک بزاید. ریزشکری که نمیتوانست عربی حرف بزند، مترجم هم در میان نبود، چکار میکرد؟! دانشجوهای عراقی که شهر و آبادی خودشان بودند، جلساتشان مجازی بود، ریزشکری از روی یک کتاب عربی برایشان میخواند، شمرده شمرده، عربی با لهجه فرض کنید گیلکی! اگر به فرض کسی سوالی هم داشت، با کمک گوگل ترنسلیت جوابش را میداد.
یکبار یکی از دانشجویان، یک خانم، بلند شد از عراق زد و آمد که استاد راهنمایش را ببیند. ریزشکری آن وقتها کمردرد داشت و اصلا دانشگاه نمیآمد. زن بیچاره چقدر معطل شد، به ریزشکری گفته بود اگر شما نمیتوانی بیایی دانشگاه، اجازه بده من بیایم خانه شما. ریزشکری هم گفته بود نه، زنم شک میکند! آن زن مثل ابر بهار گریه میکرد که مگر من چه قصد و مرضی دارم که زن این آقا به من شک بکند! ریزشکری آخرش حاضر نشد راهنمایی رساله آن زن را به کسی دیگر بسپرد، بعد از دو هفته آن زن به عراق برگشت، دست خالی!
البته واقعا عراقیها قدر این همه تلاش و مجاهدت ریزشکری و امثال وی را ندانستند و فوری وزارت علوم عراق، دانشگاه را در لیست سیاه گذاشت و مدرک آن را نامعتبر اعلام کرد، واقعا چقدر ناشکر و نمک نشناس!
کسی به ذهنش هم خطور نکند که ریزشکری این همه دانشجوی دکتری که میگرفت برای آن بوده که مقاله دانشجو به نامش بخورد و رزومه پر کند و استاد تمام بشود! حاشا و کلا! پناه بر خدا، فکر نکنید که ریزشکری نظرش آن بوده باشد که راهنمایی هر رساله دکتری هجده واحد درسی محاسبه میشود و حدود بیست بیست پنج میلیونی اضافه بر حقوق به حسابش واریز میشود! اصلا و ابدا! من خودم بارها دیدم و شنیدم که ریزشکری درباره کمکهای مخفیانهاش! به خانوادههای مستمند حرف میزند. هر وقت هم که درباره کارهای خیر خودش صحبت میکرد، صدایش نازک میشد و میخواست گریه کند!
ریزشکری را همه دانشگاه میشناختند، میرفت دانشکده علوم تربیتی و درباره تربیت فرزند پیش از تولد! کنفرانس میگذاشت. در دانشکده علوم سیاسی درباره اصل ولایت سیاسی سخن میگفت، در دانشکده اقتصاد هم که نظریه فقر و غنا داشت، در دانشکده علوم اجتماعی هم مختصات جامعه ایمانی را بیان میکرد، در دانشگاه همسایه، یعنی علوم پزشکی که عرض کردم دورههای معنویت درمانی گذاشته بود. البته از لفظ مبارک ایشان شنیدم که میفرمود من در فیزیک کوانتوم و شیمی آلی و غیرآلی و گداخت هستهای اسلامی هم حرف دارم، ولی دیگر فرصت نمیکنم.... .
تازه خبر ندارید که جناب ریزشکری در محله خودش یک دانشکده غیرانتفاعی خصوصی دارد و سه روز آخر هفته هم آنجا به تولید علم و زایش مدرک میپردازد.
نام جناب ریزشکری پای صدها پایاننامه و رساله و مقاله و کتاب در موضوعات مختلف از شاخههای گوناگون خورده است، بیشک حضرت ایشان را باید تولیدکننده علم در سطح انبوه دانست.
من پیشنهاد میکنم یک جایزه ویژه سالانه بگذارند برای همین عنوان: تولید انبوه علم!
جامع العلوم المعقول و المنقول، حضرت عارف واصل، فیلسوف محقق، فقیه صمدانی، مفسر مدقق، اقتصاددان صاحب نظریه، جامعهشناس ایمانی، زبانشناس معنایاب، درمانگر معناگرا حضرت آیة الحق جناب آقای دکتر ریزشکری کثرت مقالاته و دامت رسالاته..
بخش نخست در:
https://www.tg-me.com/soltanirenani600/13
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
تولید انبوه! علم
قسمت اول
ریزشکری را در دانشگاه همه میشناختند، اعجوبهای بود برای خودش!
ده دوازده سال پیش شروع کرد به «روش شناسی» که من میخواهم متدولوژی علوم انسانی را کشف کنم، دو سه سال علم دار این بود.
بعدش آمد سراغ «معناشناسی»…
قسمت اول
ریزشکری را در دانشگاه همه میشناختند، اعجوبهای بود برای خودش!
ده دوازده سال پیش شروع کرد به «روش شناسی» که من میخواهم متدولوژی علوم انسانی را کشف کنم، دو سه سال علم دار این بود.
بعدش آمد سراغ «معناشناسی»…
👏22😁9❤4👍4
تولید انبوه! علم
🟢 تحلیل و بررسی
این یادداشت بهخوبی وضعیت نگرانکننده نظام آموزشی و پژوهشی کشور را به تصویر میکشد.
این یادداشت، با زبانی طعنهآمیز و طنز، نقدی جدی به فضای آکادمیک ایران وارد میکند که در آن میدان برای فرصتطلبانی همچون دکتر «ریزشِکَری» باز میشود.
این جابهجایی نخبگان، یکی از مصادیق بحران نظام آموزشی است که به جای بهرهگیری از توان علمی و اخلاقی اساتید بزرگ، زمینهساز رشد رفتارهای فرصتطلبانه و کممایه میشود.
۱. طنز تلخ «تولید انبوه علم»، در این یادداشت، با اشاره به شخصیت خیالی «ریزشِکَری»، معضلی فراگیر را نقد میکند: کمیتگرایی افراطی در تولید علم. این وضعیت، نهتنها از کیفیت آموزش و پژوهش میکاهد، بلکه چهرهای مخدوش از نظام دانشگاهی ایران به نمایش میگذارد. در چنین شرایطی، علم به کالایی کمارزش تبدیل شده و پژوهش به ابزاری برای پر کردن رزومه یا افزایش درآمد اساتید بدل میشود.
۲. تضاد میان فرهیختگی و فرصتطلبی
اخراج شخصیتهای علمی و مستقل و جایگزینی آنان با افرادی مانند دکتر ریزشِکَری، نماد تضاد آشکاری است که نظام علمی کشور با آن دستبهگریبان است. این تضاد نشاندهنده ترجیح سیاستزده و منفعتمحور بر اخلاق علمی و اندیشهورزی است. در این نظام، افرادی که با استقلال فکری و انتقادی عمل میکنند، حذف میشوند و فرصتطلبانی که صرفاً برای منافع شخصی و نه پیشبرد علم فعالیت میکنند، میداندار میشوند.
۳. کژکارکردیهای نظام دانشگاهی
شخصیت «ریزشِکَری» نماد مجموعهای از کژکارکردیهای نظام دانشگاهی ایران است:
کمیتگرایی به جای کیفیتگرایی: پذیرش دانشجویان فراوان و انتشار مقالات بیکیفیت برای ارتقای جایگاه شغلی.
عدم تخصصگرایی: ورود به حوزههای مختلف بدون داشتن دانش کافی.
انحصارطلبی علمی: بستن راه برای دیگر پژوهشگران و محدود کردن موضوعات علمی.
بهرهکشی از دانشجویان: انتشار مقالات دانشجویان به نام استادان برای افزایش امتیازات.
۴. پیامدهای ناگوار اخراج نخبگان
اخراج اساتید آزادمنش و دلسوز از دانشگاه و جایگزینی آنان با چهرههایی مانند «ریزشِکَری»، پیامدهای منفی فراوانی دارد:
افت کیفیت علمی دانشگاهها: حذف افراد متخصص و مستقل به معنای از دست دادن منابع ارزشمند فکری است.
تضعیف جایگاه بینالمللی دانشگاهها: رشد رفتارهای غیرحرفهای و نازل در نظام آموزشی به اعتبار علمی کشور آسیب میزند.
از دست رفتن فرصتهای تربیت نیروی انسانی متخصص: حضور اساتید برجسته میتواند نقش مهمی در پرورش نخبگان و آیندهسازان داشته باشد، اما حذف آنان این فرصت را از بین میبرد.
۵. ضرورت بازنگری در سیاستها
برای اصلاح این وضعیت و جلوگیری از تکرار چنین بحرانهایی، موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرد:
حمایت از اساتید مستقل و نخبه: فضای دانشگاه باید محیطی برای اندیشهورزی آزاد و خلاقیت باشد، نه جایی برای حذف منتقدان.
شفافیت و استانداردسازی: پایاننامهها، مقالات، و فعالیتهای پژوهشی باید با معیارهای دقیق و شفاف ارزیابی شوند.
تخصصگرایی و محدودیت در حوزههای پژوهشی: اساتید باید تنها در حوزه تخصصی خود فعالیت کنند.
کاهش وابستگی مالی به تعداد دانشجویان: ارتباط مستقیم تعداد دانشجویان و درآمد اساتید باید حذف شود تا انگیزههای مالی جای خود را به انگیزههای علمی بدهد.
جمعبندی
این یادداشت بهخوبی تصویری تلخ از وضعیت فعلی نظام علمی کشور ارائه میدهد. اخراج اساتید دلسوز و جایگزینی آنان با افرادی چون «ریزشِکَری»، تنها نشاندهنده یک بحران فردی نیست، بلکه بازتابی از مشکلات ساختاری در نظام آموزشی و پژوهشی است. اگر این روند ادامه یابد، نهتنها توسعه علمی کشور متوقف خواهد شد، بلکه اعتبار علمی ایران در سطح جهانی نیز بهشدت آسیب خواهد دید. توجه به کیفیت، حمایت از نخبگان، و مقابله با فرصتطلبی، گامهایی ضروری برای اصلاح این وضعیت هستند.
آشکار است که «ریزشِکَری»، اشاره به یک شخص معین نیست، و ویژگیهای گفته شده درباره وی، در یک نفر گرد نیامده است؛ بلکه یک تیپ رفتاری است که خود را همه چیزدان میپندارد.
واژه «ریزشِکَری»، را نیز از این جنبه برگزیدم که پس از جستجو دریافتم کسی چنین نام خانوادگی ندارد.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
🟢 تحلیل و بررسی
این یادداشت بهخوبی وضعیت نگرانکننده نظام آموزشی و پژوهشی کشور را به تصویر میکشد.
این یادداشت، با زبانی طعنهآمیز و طنز، نقدی جدی به فضای آکادمیک ایران وارد میکند که در آن میدان برای فرصتطلبانی همچون دکتر «ریزشِکَری» باز میشود.
این جابهجایی نخبگان، یکی از مصادیق بحران نظام آموزشی است که به جای بهرهگیری از توان علمی و اخلاقی اساتید بزرگ، زمینهساز رشد رفتارهای فرصتطلبانه و کممایه میشود.
۱. طنز تلخ «تولید انبوه علم»، در این یادداشت، با اشاره به شخصیت خیالی «ریزشِکَری»، معضلی فراگیر را نقد میکند: کمیتگرایی افراطی در تولید علم. این وضعیت، نهتنها از کیفیت آموزش و پژوهش میکاهد، بلکه چهرهای مخدوش از نظام دانشگاهی ایران به نمایش میگذارد. در چنین شرایطی، علم به کالایی کمارزش تبدیل شده و پژوهش به ابزاری برای پر کردن رزومه یا افزایش درآمد اساتید بدل میشود.
۲. تضاد میان فرهیختگی و فرصتطلبی
اخراج شخصیتهای علمی و مستقل و جایگزینی آنان با افرادی مانند دکتر ریزشِکَری، نماد تضاد آشکاری است که نظام علمی کشور با آن دستبهگریبان است. این تضاد نشاندهنده ترجیح سیاستزده و منفعتمحور بر اخلاق علمی و اندیشهورزی است. در این نظام، افرادی که با استقلال فکری و انتقادی عمل میکنند، حذف میشوند و فرصتطلبانی که صرفاً برای منافع شخصی و نه پیشبرد علم فعالیت میکنند، میداندار میشوند.
۳. کژکارکردیهای نظام دانشگاهی
شخصیت «ریزشِکَری» نماد مجموعهای از کژکارکردیهای نظام دانشگاهی ایران است:
کمیتگرایی به جای کیفیتگرایی: پذیرش دانشجویان فراوان و انتشار مقالات بیکیفیت برای ارتقای جایگاه شغلی.
عدم تخصصگرایی: ورود به حوزههای مختلف بدون داشتن دانش کافی.
انحصارطلبی علمی: بستن راه برای دیگر پژوهشگران و محدود کردن موضوعات علمی.
بهرهکشی از دانشجویان: انتشار مقالات دانشجویان به نام استادان برای افزایش امتیازات.
۴. پیامدهای ناگوار اخراج نخبگان
اخراج اساتید آزادمنش و دلسوز از دانشگاه و جایگزینی آنان با چهرههایی مانند «ریزشِکَری»، پیامدهای منفی فراوانی دارد:
افت کیفیت علمی دانشگاهها: حذف افراد متخصص و مستقل به معنای از دست دادن منابع ارزشمند فکری است.
تضعیف جایگاه بینالمللی دانشگاهها: رشد رفتارهای غیرحرفهای و نازل در نظام آموزشی به اعتبار علمی کشور آسیب میزند.
از دست رفتن فرصتهای تربیت نیروی انسانی متخصص: حضور اساتید برجسته میتواند نقش مهمی در پرورش نخبگان و آیندهسازان داشته باشد، اما حذف آنان این فرصت را از بین میبرد.
۵. ضرورت بازنگری در سیاستها
برای اصلاح این وضعیت و جلوگیری از تکرار چنین بحرانهایی، موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرد:
حمایت از اساتید مستقل و نخبه: فضای دانشگاه باید محیطی برای اندیشهورزی آزاد و خلاقیت باشد، نه جایی برای حذف منتقدان.
شفافیت و استانداردسازی: پایاننامهها، مقالات، و فعالیتهای پژوهشی باید با معیارهای دقیق و شفاف ارزیابی شوند.
تخصصگرایی و محدودیت در حوزههای پژوهشی: اساتید باید تنها در حوزه تخصصی خود فعالیت کنند.
کاهش وابستگی مالی به تعداد دانشجویان: ارتباط مستقیم تعداد دانشجویان و درآمد اساتید باید حذف شود تا انگیزههای مالی جای خود را به انگیزههای علمی بدهد.
جمعبندی
این یادداشت بهخوبی تصویری تلخ از وضعیت فعلی نظام علمی کشور ارائه میدهد. اخراج اساتید دلسوز و جایگزینی آنان با افرادی چون «ریزشِکَری»، تنها نشاندهنده یک بحران فردی نیست، بلکه بازتابی از مشکلات ساختاری در نظام آموزشی و پژوهشی است. اگر این روند ادامه یابد، نهتنها توسعه علمی کشور متوقف خواهد شد، بلکه اعتبار علمی ایران در سطح جهانی نیز بهشدت آسیب خواهد دید. توجه به کیفیت، حمایت از نخبگان، و مقابله با فرصتطلبی، گامهایی ضروری برای اصلاح این وضعیت هستند.
آشکار است که «ریزشِکَری»، اشاره به یک شخص معین نیست، و ویژگیهای گفته شده درباره وی، در یک نفر گرد نیامده است؛ بلکه یک تیپ رفتاری است که خود را همه چیزدان میپندارد.
واژه «ریزشِکَری»، را نیز از این جنبه برگزیدم که پس از جستجو دریافتم کسی چنین نام خانوادگی ندارد.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍14
جناب آقای "اونا"
در دانشگاه که بودیم جلسات پرشماری هر هفته و هر روز برگزار میشد و تصمیمهای عجیب و غریبی از این جلسات بیرون میآمد. تصمیماتی که اصلا قابل دفاع نبود و هیچ عقل سلیمی نمیتوانست آن را گردن بگیرد! وقتی با تکتک اعضای جلسه کذایی هم حرف میزدیم میگفت معلوم و واضح و مبرهن است که من با این تصمیم مخالف بودم، ولی چه کنم که "اونا" نگذاشتند و رای اکثریت هم با "اونا' بود... حتی مورد داشتیم که در یک شورای سه نفره، هر سه عضو، تکتک اعلام مخالفت میکردند، ولی باز "اونا" موفق میشد حرف خودش را به کرسی بنشاند.
اوائل فکر میکردم که "اونا" فقط در دانشگاه ما چنین جایگاهی دارد، ولی بعد فهمیدم، نه، خیر، این جناب "اونا" در همه شوراها چنین قدرت بیمانندی دارد. مثلا فرض کنید اعضای شورای فضای مجازی، با هر کدامشان که مصاحبه کنند او را یک آزاداندیش بلندنظر میبینی که به جد معتقد است باید به مردم اعتماد کرد و آنان را بالغ و عاقل دانست و گذاشت تا از محیط مجازی به اراده آزاد بهره ببرند. ولی "اونا" نمیگذارد که این شورا فیلترینگ را بردارد!
اعضای شورای انقلاب فرهنگی، تکتک شان انسانهای فرهوختهای (فرهیخته+ دل سوخته) هستند، خدا میداند که چقدر دلشان برای اساتیدی که یکسال و بیشتر از کار تعلیق شدهاند و حقوق ندارند، میسوزد. ولی "اونا" نمیگذارند که این شورا کوتاه بیاید و اجازه بدهد در فضایی عادلانه مسأله این اساتید حل و فصل شود.
کار به جایی رسیده که یکی برداشته و یک قانون گنده دستش گرفته که ملت یا باید خبرچین بشوند یا کسب و کارشان تخته شود یا جریمه شوند و اگر جیبشان خالی بود و نشد جریمه را نقد کرد، "ممنوعُ الـ"* میشوند. ولی وقتی با خودش حرف میزنند، میبینی اینکه چه آدم نازنینی است، اصلا هم اهل زدوبند نیست، همیشه هم دستش تو کارهای خیر بوده، ولی "اونا" کم کاری کردهاند و موجب شدهاند که این آقا بیاید برای سر تا پای مردم، و به ویژه جیبشان، قانون بنویسد.
هر یک از رییس جمهوران پیشین را هم که میبینی گویی نلسون ماندلا را زیارت نمودهای، ولی خوب معلوم است که "اونا" نمیگذاشتند که آن عالیجنابان باورهای نیک اندیشانه خود را محقق کنند. رییس جمهور فعلی هم که علنا میفرماید از سوختی که خودمان تولید و عرضه میکنیم، بیست میلیون! لیتر، روزانه گم میشود! خوب معلوم است دکتر مسعود، "اونا" میخورندش... "اونا"!
به این فهرست بیفزایید تنش زایی در روابط با کشورهای دنیا، دخالت بیجا و پرهزینه در دیگر سرزمینها، در نظر نگرفتن منافع ملی، خاک بر سر شدن پول ملی، مازوت سوزی و آدم کشی مستمر در کلانشهرها!
خدا به سر شاهد است که هیچ کس به این مفاسد و مظالم راضی نیست، تنهاوتنها "اونا" هستند که میآیند و این کارها را به سر ما میآورند. ای خدا به زمین گرم بزند این "اونا" را! ای با کارتک از روی اتوبان جسدشون را جمع کنند!!
*بعداً یک یادداشت درباره مفهوم والا و ملکوتی، و سیاست کاربردی و پرثمر "ممنوعُ الـ" خواهم نوشت. به یاری حق....
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
در دانشگاه که بودیم جلسات پرشماری هر هفته و هر روز برگزار میشد و تصمیمهای عجیب و غریبی از این جلسات بیرون میآمد. تصمیماتی که اصلا قابل دفاع نبود و هیچ عقل سلیمی نمیتوانست آن را گردن بگیرد! وقتی با تکتک اعضای جلسه کذایی هم حرف میزدیم میگفت معلوم و واضح و مبرهن است که من با این تصمیم مخالف بودم، ولی چه کنم که "اونا" نگذاشتند و رای اکثریت هم با "اونا' بود... حتی مورد داشتیم که در یک شورای سه نفره، هر سه عضو، تکتک اعلام مخالفت میکردند، ولی باز "اونا" موفق میشد حرف خودش را به کرسی بنشاند.
اوائل فکر میکردم که "اونا" فقط در دانشگاه ما چنین جایگاهی دارد، ولی بعد فهمیدم، نه، خیر، این جناب "اونا" در همه شوراها چنین قدرت بیمانندی دارد. مثلا فرض کنید اعضای شورای فضای مجازی، با هر کدامشان که مصاحبه کنند او را یک آزاداندیش بلندنظر میبینی که به جد معتقد است باید به مردم اعتماد کرد و آنان را بالغ و عاقل دانست و گذاشت تا از محیط مجازی به اراده آزاد بهره ببرند. ولی "اونا" نمیگذارد که این شورا فیلترینگ را بردارد!
اعضای شورای انقلاب فرهنگی، تکتک شان انسانهای فرهوختهای (فرهیخته+ دل سوخته) هستند، خدا میداند که چقدر دلشان برای اساتیدی که یکسال و بیشتر از کار تعلیق شدهاند و حقوق ندارند، میسوزد. ولی "اونا" نمیگذارند که این شورا کوتاه بیاید و اجازه بدهد در فضایی عادلانه مسأله این اساتید حل و فصل شود.
کار به جایی رسیده که یکی برداشته و یک قانون گنده دستش گرفته که ملت یا باید خبرچین بشوند یا کسب و کارشان تخته شود یا جریمه شوند و اگر جیبشان خالی بود و نشد جریمه را نقد کرد، "ممنوعُ الـ"* میشوند. ولی وقتی با خودش حرف میزنند، میبینی اینکه چه آدم نازنینی است، اصلا هم اهل زدوبند نیست، همیشه هم دستش تو کارهای خیر بوده، ولی "اونا" کم کاری کردهاند و موجب شدهاند که این آقا بیاید برای سر تا پای مردم، و به ویژه جیبشان، قانون بنویسد.
هر یک از رییس جمهوران پیشین را هم که میبینی گویی نلسون ماندلا را زیارت نمودهای، ولی خوب معلوم است که "اونا" نمیگذاشتند که آن عالیجنابان باورهای نیک اندیشانه خود را محقق کنند. رییس جمهور فعلی هم که علنا میفرماید از سوختی که خودمان تولید و عرضه میکنیم، بیست میلیون! لیتر، روزانه گم میشود! خوب معلوم است دکتر مسعود، "اونا" میخورندش... "اونا"!
به این فهرست بیفزایید تنش زایی در روابط با کشورهای دنیا، دخالت بیجا و پرهزینه در دیگر سرزمینها، در نظر نگرفتن منافع ملی، خاک بر سر شدن پول ملی، مازوت سوزی و آدم کشی مستمر در کلانشهرها!
خدا به سر شاهد است که هیچ کس به این مفاسد و مظالم راضی نیست، تنهاوتنها "اونا" هستند که میآیند و این کارها را به سر ما میآورند. ای خدا به زمین گرم بزند این "اونا" را! ای با کارتک از روی اتوبان جسدشون را جمع کنند!!
*بعداً یک یادداشت درباره مفهوم والا و ملکوتی، و سیاست کاربردی و پرثمر "ممنوعُ الـ" خواهم نوشت. به یاری حق....
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍25👌5❤3😁1
اثر گربه چارپنجولی
چند وقتی است که یک اصطلاح جدید مد شده: اثر، که ترجمه Effect باشد . مثلا اثر پیگمالیون، اثر بارنوم، اثر دانینگ - کروگر، اثر ماندلا، اثر هالهای ... این اثرها مفاهیم و پدیدههای روانشناختی هستند. من هم فکر کردم که از این قافله آثار! عقب نمانم و یک اثری بیافرینم! دیدم اتفاقا یک اثری هست که صبح و شام زندگی ما ایرانیان را تحت تاثیر خودش قرار داده، همه چیز و همه جایمان را مورد عنایت قرار داده، و آن همانا «اثر گربه چارپنجولی» است.
گربه از هر ارتفاعی، به هر گونهای، با هر شگرد و ضربهای که بیفتد، بر چارپنجول خودش فرود میآید. اثر گربه چارپنجولی پدیدهای روانشناختی در کسانی که به هر شرایطی، هر گونهای، با هر شدتی که سقوط کنند، داغون شوند، به بدبختی مطلق برسند، باز روی چارپنجول خود فرود آمده و در چشمهای شما زل میزنند و
میگویند ما سرافراز و ظفرمند هستیم و هر کاری تا به حال انجام دادیم، درست بوده است و از هیچ کاری هم پشیمان نیستیم! این اثر برآمده از یک ویژگی درونی است که آن را «توهمِ عصمت»
The illusion of angelhood
میتوان نامید.
افرادی که به این مقام! نائل میشوند خود را معصوم میبینند، هیچ گاه خطا نمیکنند، مرغشان همواره یک پا دارد و حرفشان همیشه یکی است. هیچ بازگشت، چرخش یا بازنگری در اندیشه و باور و رفتار و کردارشان نیست!
اثر گربه چارپنجولی با یک گونه سازگاری سریع و بازسازی موقعیت و گفتمان هم همراه است. البته این سازگاری و بازسازی در جهت تصحیح مسیر و عملکرد نیست، بلکه تنها برای آن است که با سخنان جدید و موضعگیری نوین، همه ادعاهای پیشین، صحیح و صائب جلوه داده شود.
کسی رفته بود خدمت یکی از قدیسان و از تنگدستی شکایت کرده بود. آن بزرگوار نسخه پیچیده بود که میانه طلوع فجر تا طلوع آفتاب هر روز بیدار باشی و سر به سجده، ذکر به دوام بگویی، به سه جمعه گره روزی گشوده میشود! سه هفته اول گذشت و گرهای باز نشد. حضرت آقا فرموده بودند: حواست نبوده و چند باری چشمت گرم شده و خواب بر تو غلبه کرده است. سه هفته دوم، آن بینوا آب سرد بر سر و رو میریخت که آنی هم خوابش نبرد. حضرت آقا فرمودند: در ادای حروف از مخرج و تلفظ صحیح ذکر کوتاهی کردهای! دعا و ذکر کج و معوج پذیرفته نیست! دوره سوم گذشت و خبری نشد، حضرت آقا فرمودند که ذکر لسانی باید با ذکر قلبی همراه باشد، و گر نه اثر نمیکند! گاه و بیگاه حضور قلب نداشتهای! دوره چهارم گذشت و خبری نشد، حضرت آقا فرمودند: وای از لقمه شبهه ناک،از سفره کسی که خمس نداده، نانی خوردهای، زبانی که از چنین لقمهای قوت بگیرد، ذکر نمیتواند گفت!
باور کنید اگر این سه هفتههای ذکرگویی سالها هم ادامه پیدا میکرد، حضرت آقا از صندوقچه معرفتی خود، سخنی، ایرادی، وجه وجیهی میتراشد تا موقعیت پیش آمده را به نفع خود، و به زیان آن بینوا بازسازی کند، آخرش هم میفرمایند: مصلحت الهی و حکمت ربانی بر این قرار گرفته که خداوند روزی تو را در بهشت افزون کند، توانگری در این دنیا به صلاح تو نیست.
خیلی هم که پاپیچ حضرات بشوی، یک اصطلاح مبهم عرفانی یا فلسفی یا کلامی را عَلَم میکنند که دیگر دهان همه بسته شود: خوب «بداء» حاصل شده، مگر تو به «بداء» اعتقاد نداری، حالا برو سالها تحقیق کن ببین «بداء» یعنی چه! آخرش هم میگویند تو معرفت نیافتهای و به ژرفای حقیقت «بداء» دست نیافتهای!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
چند وقتی است که یک اصطلاح جدید مد شده: اثر، که ترجمه Effect باشد . مثلا اثر پیگمالیون، اثر بارنوم، اثر دانینگ - کروگر، اثر ماندلا، اثر هالهای ... این اثرها مفاهیم و پدیدههای روانشناختی هستند. من هم فکر کردم که از این قافله آثار! عقب نمانم و یک اثری بیافرینم! دیدم اتفاقا یک اثری هست که صبح و شام زندگی ما ایرانیان را تحت تاثیر خودش قرار داده، همه چیز و همه جایمان را مورد عنایت قرار داده، و آن همانا «اثر گربه چارپنجولی» است.
گربه از هر ارتفاعی، به هر گونهای، با هر شگرد و ضربهای که بیفتد، بر چارپنجول خودش فرود میآید. اثر گربه چارپنجولی پدیدهای روانشناختی در کسانی که به هر شرایطی، هر گونهای، با هر شدتی که سقوط کنند، داغون شوند، به بدبختی مطلق برسند، باز روی چارپنجول خود فرود آمده و در چشمهای شما زل میزنند و
میگویند ما سرافراز و ظفرمند هستیم و هر کاری تا به حال انجام دادیم، درست بوده است و از هیچ کاری هم پشیمان نیستیم! این اثر برآمده از یک ویژگی درونی است که آن را «توهمِ عصمت»
The illusion of angelhood
میتوان نامید.
افرادی که به این مقام! نائل میشوند خود را معصوم میبینند، هیچ گاه خطا نمیکنند، مرغشان همواره یک پا دارد و حرفشان همیشه یکی است. هیچ بازگشت، چرخش یا بازنگری در اندیشه و باور و رفتار و کردارشان نیست!
اثر گربه چارپنجولی با یک گونه سازگاری سریع و بازسازی موقعیت و گفتمان هم همراه است. البته این سازگاری و بازسازی در جهت تصحیح مسیر و عملکرد نیست، بلکه تنها برای آن است که با سخنان جدید و موضعگیری نوین، همه ادعاهای پیشین، صحیح و صائب جلوه داده شود.
کسی رفته بود خدمت یکی از قدیسان و از تنگدستی شکایت کرده بود. آن بزرگوار نسخه پیچیده بود که میانه طلوع فجر تا طلوع آفتاب هر روز بیدار باشی و سر به سجده، ذکر به دوام بگویی، به سه جمعه گره روزی گشوده میشود! سه هفته اول گذشت و گرهای باز نشد. حضرت آقا فرموده بودند: حواست نبوده و چند باری چشمت گرم شده و خواب بر تو غلبه کرده است. سه هفته دوم، آن بینوا آب سرد بر سر و رو میریخت که آنی هم خوابش نبرد. حضرت آقا فرمودند: در ادای حروف از مخرج و تلفظ صحیح ذکر کوتاهی کردهای! دعا و ذکر کج و معوج پذیرفته نیست! دوره سوم گذشت و خبری نشد، حضرت آقا فرمودند که ذکر لسانی باید با ذکر قلبی همراه باشد، و گر نه اثر نمیکند! گاه و بیگاه حضور قلب نداشتهای! دوره چهارم گذشت و خبری نشد، حضرت آقا فرمودند: وای از لقمه شبهه ناک،از سفره کسی که خمس نداده، نانی خوردهای، زبانی که از چنین لقمهای قوت بگیرد، ذکر نمیتواند گفت!
باور کنید اگر این سه هفتههای ذکرگویی سالها هم ادامه پیدا میکرد، حضرت آقا از صندوقچه معرفتی خود، سخنی، ایرادی، وجه وجیهی میتراشد تا موقعیت پیش آمده را به نفع خود، و به زیان آن بینوا بازسازی کند، آخرش هم میفرمایند: مصلحت الهی و حکمت ربانی بر این قرار گرفته که خداوند روزی تو را در بهشت افزون کند، توانگری در این دنیا به صلاح تو نیست.
خیلی هم که پاپیچ حضرات بشوی، یک اصطلاح مبهم عرفانی یا فلسفی یا کلامی را عَلَم میکنند که دیگر دهان همه بسته شود: خوب «بداء» حاصل شده، مگر تو به «بداء» اعتقاد نداری، حالا برو سالها تحقیق کن ببین «بداء» یعنی چه! آخرش هم میگویند تو معرفت نیافتهای و به ژرفای حقیقت «بداء» دست نیافتهای!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍20❤1
خرِ مُفت
-- من که شما را خوب میشناسم، میدانم درس خوانده ای، انسان فهیم و باذکاوتی هستی، این کارهایی که میکنی از روی نادانی و غفلت نیست...
_-- بزرگوار، مگر من چه کار میکنم؟! «این کارها» که مذمت میفرمایید چگونه کارهایی است؟!
-- برای کوچک و بزرگ، خرد و کلانِ زندگی مردم، تسبیح میاندازی و استخاره میکنی، یک دانه تسبیح باقی بماند، خوب است، آن بنده خدا میرود خانهاش را میفروشد، دخترش را شوهر میدهد، از شوهرش طلاق میگیرد، که چه، که از تسبیح تو، یک دانه باقی ماند. دو دانه تسبیح باقی بماند، بد میشود، خواستگار دخترش را جواب میدهد، شغلی که برایش پیش آمده، رها میکند...زندگی مردم بر اساس تسبیح و دست تو میچرخد!
_-- جنابعالی استخاره به تسبیح را قبول نداری، من ادله آن را دیدهام، دلیل معتبر دارد، من که مقلد شما نیستم، نظرم آن است که استخاره با تسبیح جواب میدهد.
-- استخاره به کنار، این جریان خواب و خوابگزار شدن چیست که مردم بیایند و صف بایستند که شما خواب آنان را تعبیر کنی. توی دلشان را خالی کنی، پولشان را به عنوان صدقه و رد مظالم و وجوهات به شما بدهند که خطر از سرشان رد شود.
_-- تعبیر خواب لطف خداست، حال ممکن است پروردگار به شما عنایت نکرده و این علم شریف را به شما نداده، به من لطف کرده و مرا قادر ساخته، خواب را تعبیر کنم. صدقه را هم که میگیرم به نیازمندش میدهم، وجوهات را هم اجازه دارم که میگیرم، رد مظالم همچنین.
-- عجب! رفتهای حج، آنجا که همه باید به خداوند توجه کنند و یکتاپرست شوند و توحید را بفهمند، تو نشستهای برای مریدانت، فوت به نبات میکنی که از نفس تو شفا بگیرند و حاجت روا بشوند؟! این معرکه طلسم و بخت باز کردن و زبان بستن چیست؟! طلسم مینویسی و به اسم دعا به خلق الله میفروشی، سرکتاب باز میکنی، پناه بر خدا، سحر و جادو هم انجام میدهی؟!
_-- نه خیر، کار دارد به اوقات تلخی میرسد، یک کلمه به شما میگویم، ختم کلام باشد. این اصل و قانون است، همیشه و همهجا، خرِ مفت، سوار نشدنش، اسراف است! اگر من دیدم یکی خر شده و سواری میدهد، اگر سوارش نشوم، من هم خری خواهم بود همانند او!!
--------
هیچ خرسواری با سلام و صلوات، با پند و اندرز، با قسم و آیه و حدیث و نهجالبلاغه، با سخنرانی و مقاله و کنفرانس، حاضر نیست از خر پیاده شود و به خود زحمت پیادهروی بدهد و از لذت خرسواری چشم بپوشد. آری، قانون عرضه و تقاضاست، تا خر باشد، خرسوار و خرسالار هم هست.
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
-- من که شما را خوب میشناسم، میدانم درس خوانده ای، انسان فهیم و باذکاوتی هستی، این کارهایی که میکنی از روی نادانی و غفلت نیست...
_-- بزرگوار، مگر من چه کار میکنم؟! «این کارها» که مذمت میفرمایید چگونه کارهایی است؟!
-- برای کوچک و بزرگ، خرد و کلانِ زندگی مردم، تسبیح میاندازی و استخاره میکنی، یک دانه تسبیح باقی بماند، خوب است، آن بنده خدا میرود خانهاش را میفروشد، دخترش را شوهر میدهد، از شوهرش طلاق میگیرد، که چه، که از تسبیح تو، یک دانه باقی ماند. دو دانه تسبیح باقی بماند، بد میشود، خواستگار دخترش را جواب میدهد، شغلی که برایش پیش آمده، رها میکند...زندگی مردم بر اساس تسبیح و دست تو میچرخد!
_-- جنابعالی استخاره به تسبیح را قبول نداری، من ادله آن را دیدهام، دلیل معتبر دارد، من که مقلد شما نیستم، نظرم آن است که استخاره با تسبیح جواب میدهد.
-- استخاره به کنار، این جریان خواب و خوابگزار شدن چیست که مردم بیایند و صف بایستند که شما خواب آنان را تعبیر کنی. توی دلشان را خالی کنی، پولشان را به عنوان صدقه و رد مظالم و وجوهات به شما بدهند که خطر از سرشان رد شود.
_-- تعبیر خواب لطف خداست، حال ممکن است پروردگار به شما عنایت نکرده و این علم شریف را به شما نداده، به من لطف کرده و مرا قادر ساخته، خواب را تعبیر کنم. صدقه را هم که میگیرم به نیازمندش میدهم، وجوهات را هم اجازه دارم که میگیرم، رد مظالم همچنین.
-- عجب! رفتهای حج، آنجا که همه باید به خداوند توجه کنند و یکتاپرست شوند و توحید را بفهمند، تو نشستهای برای مریدانت، فوت به نبات میکنی که از نفس تو شفا بگیرند و حاجت روا بشوند؟! این معرکه طلسم و بخت باز کردن و زبان بستن چیست؟! طلسم مینویسی و به اسم دعا به خلق الله میفروشی، سرکتاب باز میکنی، پناه بر خدا، سحر و جادو هم انجام میدهی؟!
_-- نه خیر، کار دارد به اوقات تلخی میرسد، یک کلمه به شما میگویم، ختم کلام باشد. این اصل و قانون است، همیشه و همهجا، خرِ مفت، سوار نشدنش، اسراف است! اگر من دیدم یکی خر شده و سواری میدهد، اگر سوارش نشوم، من هم خری خواهم بود همانند او!!
--------
هیچ خرسواری با سلام و صلوات، با پند و اندرز، با قسم و آیه و حدیث و نهجالبلاغه، با سخنرانی و مقاله و کنفرانس، حاضر نیست از خر پیاده شود و به خود زحمت پیادهروی بدهد و از لذت خرسواری چشم بپوشد. آری، قانون عرضه و تقاضاست، تا خر باشد، خرسوار و خرسالار هم هست.
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏15👍6❤3👎1🔥1
هشتگانه در تکریم مقام زن!
۱- از مشخصههای شناسایی ما، نام پدر است. در کارت ملی، گذرنامه و مدارک تحصیلی نام پدر ثبت میشود. یعنی ما مادر نداریم؟! یا آنکه مادرمان نام ندارد؟! یا نام مادرمان خیلی هم مهم نیست؟! حتی روی قبر برخی زنها، اسمشون را ننوشتند! یعنی اسم نداشته اند؟!
۲- هر زنی باید به هنگام اخذ گذرنامه، رضایت محضری شوهرش را به همراه داشته باشد. حالا اگر آقاشون از اجازهای که داده، پشیمان بشود، باز خانم ممنوع الخروج میشود! حکمتش خیلی روشن است، چه بسا زنی بیخبر و بدون رضایت آقاشون، برود خارجه! ولی واضح و مبرهن است که هر مردی میتواند گذرنامه بگیرد و به هر جا که پولش رسید، برود. زن و فرزند کیلو چنده!!
۳- بدحجابی و بیحجابی زنان آن چنان گناه بزرگی است که چشم بسیاری را گرفته است. حق هم دارند؛ قحطی، سیل،زلزله، گرانی، و اخیرا ثابت شده است، آلودگی هوا ناشی از بیحجابی زنان است! ما بیخودی فکر میکردیم ماشینهای بیکیفیت و مازوت سوزی موجب آلودگی هوا شده است! عجیب است که بسیاری از فقیهان تراشیدن ریش را هم برای مردان گناه میدانند،ولی هیچ گَشتی، ارشادی، نوری،زوری، قانونی، جریمهای برای این گناه مردانه وجود ندارد!
۴- زنان خیلی باید مواظب تحریک مردها باشند! اصولاً مردها در هر حالتی و از هر چیزی حق دارند تحریک شوند، زنها باید خودشون را جمع و جور کنند و مفسده ایجاد نکنند!
فرض کنید یک کاف الف بیاید و به چندین زن و دختر تعرض کند... بنا بر قاعده شریفه! کرم از خود درخته! حکماً خود آن زنان و دختران یک چیزیشان میشده که این کاف الف توانسته بلا سرشان بیاورد! این کاف الف چکار کند خوب؟! بینوا تحریک شده بوده!
۵- اگر یک مردی زنی را ببرد محضر و یک عقد موقت سی ساله با او ببندد! آری، درست شنیدهاید موقت سی ساله!! چنین زنی هیچ حق نفقه ندارد! از آن شوهر زرنگ خودش هم هیچ ارثی نمیبرد، حتی اگر چند فرزند هم بیاورد! توجه کردید که عقد موقت سی ساله! بلکه هم بیشتر!
۶- اگر یک مردی بمیرد، و فرزند یا فرزندانی داشته باشد؛ زنش یا زنانش (هر چند تا باشند) چقدر ارث میبرند؟! یک هشتم! حالا فرض کنید یک بابایی دو تا زن داشته باشد و از یک زنش یک پسر داشته باشد. یک هشتم میان دو زن تقسیم میشود، هر کدامشان یک شانزدهم! بقیه اموال (هفت هشتم) به پسر میرسد! حال اگر این پسر، با زن بابایش چپ باشد، یک شانزدهم ارثیه را به او میدهد و خلاص! بفرمایید بیرون! زن بابام بودی که بودی!!
۷- اگرپدری (حیف نام پدر) بچهاش را کشت، با داس سر از بدنش جدا کرد، یا هر جور دیگر که صلاح دید، جان فرزندش را گرفت، قصاص نمیشود! چرا؟! چرا ندارد که، خوب پدر است! خودش درستش کرده، خودش هم میخواهد نابودش کند!! فقط باید دیه بپردازد، آن هم به فرزندان خودش (برادر و خواهر مقتول)! البته اگر مادری چنین جنایتی کند، به خواست اولیای دم (عمدتاَ پدر مقتول) قصاص خواهد شد!
۸- اگر زنی بتواند مردی را بکشد، به درخواست اولیای مقتول، قصاص خواهد شد. ولی اگر مردی زنی را بکشد، اولیای مقتوله تنها در صورتی میتوانند مرد قاتل را قصاص کنند که نصف دیه مرد را به ورثه وی بپردازند! در واقع، جان زن را نصف جان مرد شمردهاند!
کاملاً آشکار است که ما بانوان را بسیار حرمت مینهیم، مثل غربیها نیستیم که به زنها به چشم کالا مینگرند و اصلاً و ابداً زنهاشون را تکریم نمیکنند!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
۱- از مشخصههای شناسایی ما، نام پدر است. در کارت ملی، گذرنامه و مدارک تحصیلی نام پدر ثبت میشود. یعنی ما مادر نداریم؟! یا آنکه مادرمان نام ندارد؟! یا نام مادرمان خیلی هم مهم نیست؟! حتی روی قبر برخی زنها، اسمشون را ننوشتند! یعنی اسم نداشته اند؟!
۲- هر زنی باید به هنگام اخذ گذرنامه، رضایت محضری شوهرش را به همراه داشته باشد. حالا اگر آقاشون از اجازهای که داده، پشیمان بشود، باز خانم ممنوع الخروج میشود! حکمتش خیلی روشن است، چه بسا زنی بیخبر و بدون رضایت آقاشون، برود خارجه! ولی واضح و مبرهن است که هر مردی میتواند گذرنامه بگیرد و به هر جا که پولش رسید، برود. زن و فرزند کیلو چنده!!
۳- بدحجابی و بیحجابی زنان آن چنان گناه بزرگی است که چشم بسیاری را گرفته است. حق هم دارند؛ قحطی، سیل،زلزله، گرانی، و اخیرا ثابت شده است، آلودگی هوا ناشی از بیحجابی زنان است! ما بیخودی فکر میکردیم ماشینهای بیکیفیت و مازوت سوزی موجب آلودگی هوا شده است! عجیب است که بسیاری از فقیهان تراشیدن ریش را هم برای مردان گناه میدانند،ولی هیچ گَشتی، ارشادی، نوری،زوری، قانونی، جریمهای برای این گناه مردانه وجود ندارد!
۴- زنان خیلی باید مواظب تحریک مردها باشند! اصولاً مردها در هر حالتی و از هر چیزی حق دارند تحریک شوند، زنها باید خودشون را جمع و جور کنند و مفسده ایجاد نکنند!
فرض کنید یک کاف الف بیاید و به چندین زن و دختر تعرض کند... بنا بر قاعده شریفه! کرم از خود درخته! حکماً خود آن زنان و دختران یک چیزیشان میشده که این کاف الف توانسته بلا سرشان بیاورد! این کاف الف چکار کند خوب؟! بینوا تحریک شده بوده!
۵- اگر یک مردی زنی را ببرد محضر و یک عقد موقت سی ساله با او ببندد! آری، درست شنیدهاید موقت سی ساله!! چنین زنی هیچ حق نفقه ندارد! از آن شوهر زرنگ خودش هم هیچ ارثی نمیبرد، حتی اگر چند فرزند هم بیاورد! توجه کردید که عقد موقت سی ساله! بلکه هم بیشتر!
۶- اگر یک مردی بمیرد، و فرزند یا فرزندانی داشته باشد؛ زنش یا زنانش (هر چند تا باشند) چقدر ارث میبرند؟! یک هشتم! حالا فرض کنید یک بابایی دو تا زن داشته باشد و از یک زنش یک پسر داشته باشد. یک هشتم میان دو زن تقسیم میشود، هر کدامشان یک شانزدهم! بقیه اموال (هفت هشتم) به پسر میرسد! حال اگر این پسر، با زن بابایش چپ باشد، یک شانزدهم ارثیه را به او میدهد و خلاص! بفرمایید بیرون! زن بابام بودی که بودی!!
۷- اگر
۸- اگر زنی بتواند مردی را بکشد، به درخواست اولیای مقتول، قصاص خواهد شد. ولی اگر مردی زنی را بکشد، اولیای مقتوله تنها در صورتی میتوانند مرد قاتل را قصاص کنند که نصف دیه مرد را به ورثه وی بپردازند! در واقع، جان زن را نصف جان مرد شمردهاند!
کاملاً آشکار است که ما بانوان را بسیار حرمت مینهیم، مثل غربیها نیستیم که به زنها به چشم کالا مینگرند و اصلاً و ابداً زنهاشون را تکریم نمیکنند!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏14👍4❤1
در یادداشت
هشتگانه در تکریم مقام زن
فهرستوار، مواردی هشتگانه را نوشتم که به نوعی به بانوان ستم میشود یا مورد تحقیر قرار میگیرند. درباره تکتک این موارد شرح و توضیحی میتوان پیوست نمود.
هشتگانه در تکریم مقام زن
فهرستوار، مواردی هشتگانه را نوشتم که به نوعی به بانوان ستم میشود یا مورد تحقیر قرار میگیرند. درباره تکتک این موارد شرح و توضیحی میتوان پیوست نمود.
👍3❤1
سر نوشت
هشتگانه در تکریم مقام زن! ۱- از مشخصههای شناسایی ما، نام پدر است. در کارت ملی، گذرنامه و مدارک تحصیلی نام پدر ثبت میشود. یعنی ما مادر نداریم؟! یا آنکه مادرمان نام ندارد؟! یا نام مادرمان خیلی هم مهم نیست؟! حتی روی قبر برخی زنها، اسمشون را ننوشتند! یعنی…
پیوست یادداشت
هشتگانه در تکریم مقام زن
قسمت اول
۱. نام نبردن از مادر در برخی مدارک هویتی یا تحصیلی هیچ ریشه و اساسی ندارد. پدرو مادر، هر دو، در یک تراز هستند. ما از هر دو "متولد" شدهایم.
۲. مشروط کردن سفر خارجی زن به اجازه شوهرش (در حالیکه سفر شوهر مشروط به اجازه یا حتی اطلاع زن نیست)، یک قانون تبعیض آمیز است! به نظر میرسد یا هر دو، زن و شوهر، در سفر کردن آزاد باشند. یا خروج کشور هر دو، مشروط به اطلاع دیگری باشد.
۳. حجاب یکی از احکام شریعت اسلامی است، نمیتوان و نباید با احکام یک دین، به طور گزینشی رفتار کرد. یکی از آن احکام را بزرگ و سنگینبار نمود و از دیگر احکام چشم پوشید. هماکنون بزرگترین مُنکَر که در سرزمین ایران انجام میشود، آلودگی هواست که به طور مستقیم و غیرمستقیم سبب مرگ هزاران نفر است. چرا این مُنکَر دیده نمیشود؟!
۴. پوشش (حجاب) زنان همواره باید با چشمپوشی و عفت نظر مردان در نظر گرفته شود. نمیتوان مرد را در هر نگاه، سخن یا احساسی یله و رها بدانیم. یک جاهایی هم باید بگوییم مرد غلط میکند که تحریک شود!!
در مواردی که زنی مدعی است مردی به او تجاوز کرده، از آنجا که این رویدادها در خلوت اتفاق میافتد و شاهدی در کار نیست، اگر بنا را بر اثبات به شهادت شهود بگذاریم، به زن اجحاف میشود. اثبات این امر از قبیل اموری است که «لا یعرف الّا من قبلها»، تنها از سویِ زن دانسته میشود.
ادامه دارد....
هشتگانه در تکریم مقام زن
قسمت اول
۱. نام نبردن از مادر در برخی مدارک هویتی یا تحصیلی هیچ ریشه و اساسی ندارد. پدرو مادر، هر دو، در یک تراز هستند. ما از هر دو "متولد" شدهایم.
۲. مشروط کردن سفر خارجی زن به اجازه شوهرش (در حالیکه سفر شوهر مشروط به اجازه یا حتی اطلاع زن نیست)، یک قانون تبعیض آمیز است! به نظر میرسد یا هر دو، زن و شوهر، در سفر کردن آزاد باشند. یا خروج کشور هر دو، مشروط به اطلاع دیگری باشد.
۳. حجاب یکی از احکام شریعت اسلامی است، نمیتوان و نباید با احکام یک دین، به طور گزینشی رفتار کرد. یکی از آن احکام را بزرگ و سنگینبار نمود و از دیگر احکام چشم پوشید. هماکنون بزرگترین مُنکَر که در سرزمین ایران انجام میشود، آلودگی هواست که به طور مستقیم و غیرمستقیم سبب مرگ هزاران نفر است. چرا این مُنکَر دیده نمیشود؟!
۴. پوشش (حجاب) زنان همواره باید با چشمپوشی و عفت نظر مردان در نظر گرفته شود. نمیتوان مرد را در هر نگاه، سخن یا احساسی یله و رها بدانیم. یک جاهایی هم باید بگوییم مرد غلط میکند که تحریک شود!!
در مواردی که زنی مدعی است مردی به او تجاوز کرده، از آنجا که این رویدادها در خلوت اتفاق میافتد و شاهدی در کار نیست، اگر بنا را بر اثبات به شهادت شهود بگذاریم، به زن اجحاف میشود. اثبات این امر از قبیل اموری است که «لا یعرف الّا من قبلها»، تنها از سویِ زن دانسته میشود.
ادامه دارد....
👍18❤2
سر نوشت
هشتگانه در تکریم مقام زن! ۱- از مشخصههای شناسایی ما، نام پدر است. در کارت ملی، گذرنامه و مدارک تحصیلی نام پدر ثبت میشود. یعنی ما مادر نداریم؟! یا آنکه مادرمان نام ندارد؟! یا نام مادرمان خیلی هم مهم نیست؟! حتی روی قبر برخی زنها، اسمشون را ننوشتند! یعنی…
پیوست یادداشت
هشتگانه در تکریم مقام زن
قسمت دوم
۵. ازدواج موقت (متعه) برای کامجویی موقت و کوتاهمدت مرد و زن است. بنا بر این، طولانی مدت کردن این عقد، با مقتضای و حقیقت اصلی آن منافات دارد، عقد موقت طولانیمدت عنوانی متناقض است! مدت عقد موقت محدود به درک و دریافت عرف است، و بیگمان اگر بنا باشد زنی ده سال یا بیشتر، زوجه مردی باشد و فرزندانی برای او بیاورد، عقد موقت در حق وی ظلم است، و هر ظلمی از شریعت و دین منتفی و مسلوب است.
۶.سهم ارث زن از شوهرش، یک هشتم است (سوره نساء، آیه۱۴). ولی اگر مرد چند همسر از خود باقی گذاشت، هر یک از آنان یک هشتم باید ارث ببرند، نه آنکه یک هشتم میان آنان تقسیم شود! از سویی دیگر، با توجه به آیه اول سوره طلاق، نباید و نشاید که زنان را از خانههایشان بیرون راند. زن بیوه، به ویژه سالخورده، مخصوصا اگر فرزندی نداشته باشد، چه مسکن و مأوایی دارد؟! از کجا باید تأمین شود؟! گدایی کند؟! بنا بر این، به نظر بنده، برای حفظ کرامت زن، تا وقتی همسر/همسرانٍ مرد درگذشته (متوفی) زنده هستند و ازدواج مجدد نکردهاند، باید در همان خانه مسکونی پیشین زندگی کنند و نباید آنان را از سرپناهشان خارج ساخت. اگر به سهم ارث یا وصیت یا دیگر اموال شخصی، هزینه آنان تأمین میشود که بسیار خوب، و گر نه نفقه زوجه تا آخر عمر یا تا ازدواج مجدد، از دارایی شوهر درگذشته باید تأمین شود.
۷. مستند قصاص نکردن پدر در برابر فرزندش یک روایت است. این روایت با آیه « النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» (جان در برابر جان. مائده، ۴۵) منافات دارد. به استناد آیه ۳۱ سوره إسراء، کشتن فرزند گناهی بزرگتر و دهشتناک تر از کشتن افراد دیگر است. پس چگونه میتوان گفت قاتلِ فرزند قصاص نشود؟!
۸. قانون قصاص در شریعت اسلامی،و پیش از آن در آیین حضرت موسی، «جان در برابر جان» است. جانِ آدمی، زن و مرد، نرینه و مادینه ندارد! دیه و قصاص را نباید با هم خلط نمود، و قصاص نفس را نباید بر دیه قیاس نمود. همان گونه که زن قاتل باشد در برابر مرد، قصاص میشود؛ مرد هم قاتل باشد،در برابر زن، قصاص خواهد شد. رد دیه، در این فرض، مخالف آیه مائده،۴۵ است.
پروردگار جهان به هیچ کس، نه زن و نه مرد، ستم نمیکند. پس هر آن حکمی که موجب ظلم به کسی شود و کرامت وی را خدشهدار سازد، از شریعت و دین چنین پروردگاری به دور خواهد بود. (قاعده نفی ظلم).
هشتگانه در تکریم مقام زن
قسمت دوم
۵. ازدواج موقت (متعه) برای کامجویی موقت و کوتاهمدت مرد و زن است. بنا بر این، طولانی مدت کردن این عقد، با مقتضای و حقیقت اصلی آن منافات دارد، عقد موقت طولانیمدت عنوانی متناقض است! مدت عقد موقت محدود به درک و دریافت عرف است، و بیگمان اگر بنا باشد زنی ده سال یا بیشتر، زوجه مردی باشد و فرزندانی برای او بیاورد، عقد موقت در حق وی ظلم است، و هر ظلمی از شریعت و دین منتفی و مسلوب است.
۶.سهم ارث زن از شوهرش، یک هشتم است (سوره نساء، آیه۱۴). ولی اگر مرد چند همسر از خود باقی گذاشت، هر یک از آنان یک هشتم باید ارث ببرند، نه آنکه یک هشتم میان آنان تقسیم شود! از سویی دیگر، با توجه به آیه اول سوره طلاق، نباید و نشاید که زنان را از خانههایشان بیرون راند. زن بیوه، به ویژه سالخورده، مخصوصا اگر فرزندی نداشته باشد، چه مسکن و مأوایی دارد؟! از کجا باید تأمین شود؟! گدایی کند؟! بنا بر این، به نظر بنده، برای حفظ کرامت زن، تا وقتی همسر/همسرانٍ مرد درگذشته (متوفی) زنده هستند و ازدواج مجدد نکردهاند، باید در همان خانه مسکونی پیشین زندگی کنند و نباید آنان را از سرپناهشان خارج ساخت. اگر به سهم ارث یا وصیت یا دیگر اموال شخصی، هزینه آنان تأمین میشود که بسیار خوب، و گر نه نفقه زوجه تا آخر عمر یا تا ازدواج مجدد، از دارایی شوهر درگذشته باید تأمین شود.
۷. مستند قصاص نکردن پدر در برابر فرزندش یک روایت است. این روایت با آیه « النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» (جان در برابر جان. مائده، ۴۵) منافات دارد. به استناد آیه ۳۱ سوره إسراء، کشتن فرزند گناهی بزرگتر و دهشتناک تر از کشتن افراد دیگر است. پس چگونه میتوان گفت قاتلِ فرزند قصاص نشود؟!
۸. قانون قصاص در شریعت اسلامی،و پیش از آن در آیین حضرت موسی، «جان در برابر جان» است. جانِ آدمی، زن و مرد، نرینه و مادینه ندارد! دیه و قصاص را نباید با هم خلط نمود، و قصاص نفس را نباید بر دیه قیاس نمود. همان گونه که زن قاتل باشد در برابر مرد، قصاص میشود؛ مرد هم قاتل باشد،در برابر زن، قصاص خواهد شد. رد دیه، در این فرض، مخالف آیه مائده،۴۵ است.
پروردگار جهان به هیچ کس، نه زن و نه مرد، ستم نمیکند. پس هر آن حکمی که موجب ظلم به کسی شود و کرامت وی را خدشهدار سازد، از شریعت و دین چنین پروردگاری به دور خواهد بود. (قاعده نفی ظلم).
👍18❤3
"مِنها بِها" بِکُشتَش
أعشی، شاعر عرب، شراب مینوشید و گرفتار چرخه بیپایان مستی و خماری شده بود. چنین سرود که...
وَ کَأسٍ شَرَبتُ عَلی لَذَّةٍ
وَ اُخری تَداوَیتُ مِنها بِها
و جامی که آن را به لذت مینوشم، و جام دیگری که [خماریِ] جام پیشین را بدان درمان میکنم.
آنقدر جام به جام پیوست و دردِ خماری به مستیِ دوباره درمان کرد تا بمرد. همنشینی ایرانی داشت، از او پرسیدند چه شد که أعشی بمرد؟ گفت: "مِنها بِها" بِکُشتَش!
اینکه لذت ببریم، طبیعی است؛ مشکل از آنجا آغاز میشود که لذت ما را ببرد، اسیر خود کند، و پس از مدتی لذت پیشین دلمان را بزند و خمار لذت بالاتر و بزرگتری بشویم و بیفتیم در چرخه مستی-خماری. و از خوردنی و نوشیدنی و درآویختنی که بگذری، دیده و شنیده شدن را هم که تجربه کنی، شهرت را هم که بچشی، نمیدانی پیش پایت بلند شدن و در برابرت خم شدن و دستت را بوسیدن چه لذتی دارد!
حال اگر مستی و خماری أعمش جان او را گفت، مستی و خماری این لذتها آدم بودنت را میگیرد، آنقدر در چرخه مستی و خماری قدرت گرفتار شوی که "مِنها بِها" آدم بودنت را تباه کند و دست آخر میماند اهریمنی در کالبد کسی که خیلی قبلها آدم بوده است!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
أعشی، شاعر عرب، شراب مینوشید و گرفتار چرخه بیپایان مستی و خماری شده بود. چنین سرود که...
وَ کَأسٍ شَرَبتُ عَلی لَذَّةٍ
وَ اُخری تَداوَیتُ مِنها بِها
و جامی که آن را به لذت مینوشم، و جام دیگری که [خماریِ] جام پیشین را بدان درمان میکنم.
آنقدر جام به جام پیوست و دردِ خماری به مستیِ دوباره درمان کرد تا بمرد. همنشینی ایرانی داشت، از او پرسیدند چه شد که أعشی بمرد؟ گفت: "مِنها بِها" بِکُشتَش!
اینکه لذت ببریم، طبیعی است؛ مشکل از آنجا آغاز میشود که لذت ما را ببرد، اسیر خود کند، و پس از مدتی لذت پیشین دلمان را بزند و خمار لذت بالاتر و بزرگتری بشویم و بیفتیم در چرخه مستی-خماری. و از خوردنی و نوشیدنی و درآویختنی که بگذری، دیده و شنیده شدن را هم که تجربه کنی، شهرت را هم که بچشی، نمیدانی پیش پایت بلند شدن و در برابرت خم شدن و دستت را بوسیدن چه لذتی دارد!
حال اگر مستی و خماری أعمش جان او را گفت، مستی و خماری این لذتها آدم بودنت را میگیرد، آنقدر در چرخه مستی و خماری قدرت گرفتار شوی که "مِنها بِها" آدم بودنت را تباه کند و دست آخر میماند اهریمنی در کالبد کسی که خیلی قبلها آدم بوده است!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏18👍3
عقیده، عقد، عقده
باورتان میشود هنوز یک عدهای «عقیده» دارند که زمین تخت است و آسمان گنبدی است نیمدایره بر آن. یک کشیش میآید و سی هزار پوند هزینه میکند که چهار تا از این حضرات را ببرد قطب جنوب تا به چشم خودشان خورشید نیمهشب را ببینند و باورشان بشود که زمین گرد است. یکیشان از عقیدهاش برگشته و اعلام کرده آری، زمین کروی است! آدم سست عقیده! ولی بقیه آنها پای اعتقادشان ایستادند. تا آخرین نفس! تا آخرین قطره خون!
هر کسی عقایدی دارد، حتی کسی هم که میگوید من عقیده ندارم، همین عقیده نداشتنش هم یک عقیدهای است! عقیده از ریشه عقد است. عقد هم یعنی گره! عقیده یعنی آدم به یک چیزی گره بخورد. آدمیزاد هم اول و آخر گره میخورد؛ به آدمهای دیگر، به اندیشههای رنگارنگ، به دین و مذهب، به حزب و دسته سیاسی... حال گره خوردهای بسیار خوب، ولی مواظب باش گرهات کور نشود. گرهات که کور بشود، خودت کر و کور میشوی. خودت عوضی میشوی که عقیدهات عوض نشود. گره کور عقیده، آدم را خفت میکند و میشود عُقده، خفه میکند، میکشد، ویران میکند... تا پای عقیدهاش بماند!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
باورتان میشود هنوز یک عدهای «عقیده» دارند که زمین تخت است و آسمان گنبدی است نیمدایره بر آن. یک کشیش میآید و سی هزار پوند هزینه میکند که چهار تا از این حضرات را ببرد قطب جنوب تا به چشم خودشان خورشید نیمهشب را ببینند و باورشان بشود که زمین گرد است. یکیشان از عقیدهاش برگشته و اعلام کرده آری، زمین کروی است! آدم سست عقیده! ولی بقیه آنها پای اعتقادشان ایستادند. تا آخرین نفس! تا آخرین قطره خون!
هر کسی عقایدی دارد، حتی کسی هم که میگوید من عقیده ندارم، همین عقیده نداشتنش هم یک عقیدهای است! عقیده از ریشه عقد است. عقد هم یعنی گره! عقیده یعنی آدم به یک چیزی گره بخورد. آدمیزاد هم اول و آخر گره میخورد؛ به آدمهای دیگر، به اندیشههای رنگارنگ، به دین و مذهب، به حزب و دسته سیاسی... حال گره خوردهای بسیار خوب، ولی مواظب باش گرهات کور نشود. گرهات که کور بشود، خودت کر و کور میشوی. خودت عوضی میشوی که عقیدهات عوض نشود. گره کور عقیده، آدم را خفت میکند و میشود عُقده، خفه میکند، میکشد، ویران میکند... تا پای عقیدهاش بماند!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍20👏4🤔1
شریعت و آدمی
مسیح همراه با یارانش، روز شنبه، به یک آبادی رسید. گرسنه بودند، خواستند خوراک بخرند، اهالی آبادی یهودی بودند و دیندار. شنبه روز خداست و نباید در آن هیچ کاری کرد و هیچ دادوستدی!
مسیح گفت: اجازه بدهید خود از گندمزار شما، به اندازه نیازمان گندمی برداریم، آرد کنیم و نان بپزیم.
اجازه دادند. مسیح و یارانش چنین کردند.
قدیسانِ معصوم از خطایِ همواره توبه فرما «که کاه در چشم دیگران میبینند و خار در چشم خود نادیده میگیرند» (متی، ۷)، خشنود از آنکه سرانجام گناهی بزرگ در مسیح یافتهاند، فریاد کردند که مسیح حکم شرعیِ شبات را نقض کرده و در روز شنبه به کار دنیا دست آلوده است! وای که شریعت موسی شکسته شد! وای که سرِ پیامبرمان بر نیزه شد! وای که هر آن ظلم و فساد و ناراستی که در فلسطین میبینید از همین گناه مسیح و یاران اوست!
و مسیح سخنی گفت جاویدان! آری، شریعت موسی بر آن بود که شش روز کار کنید و شنبه را برای خدا بگذارید. ولی شریعت برایِ آدمی است، نه آنکه آدمی برایِ شریعت باشد (مرقس، ۲، ۲۳).
خونِ بیشمار انسان، تا کنون و پس از این، به نام دین و شریعت و دفاع از مکان مقدس یا تخریب مکان نامقدس بر زمین ریخته شده و میشود! دین برای رستگاری آدمی است یا برای مرگ او؟! شریعت برای آزادی و آرامش و آسایش آدمی است یا آدمی فداییِ شریعت و قربانیِ دین؟! در قبال حکم شرعی، مکان مقدس و امر دینی، جان آدمی، زندگیاش، و اراده و آزادیاش ارزشی دارد؟! ندارد؟!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
مسیح همراه با یارانش، روز شنبه، به یک آبادی رسید. گرسنه بودند، خواستند خوراک بخرند، اهالی آبادی یهودی بودند و دیندار. شنبه روز خداست و نباید در آن هیچ کاری کرد و هیچ دادوستدی!
مسیح گفت: اجازه بدهید خود از گندمزار شما، به اندازه نیازمان گندمی برداریم، آرد کنیم و نان بپزیم.
اجازه دادند. مسیح و یارانش چنین کردند.
قدیسانِ معصوم از خطایِ همواره توبه فرما «که کاه در چشم دیگران میبینند و خار در چشم خود نادیده میگیرند» (متی، ۷)، خشنود از آنکه سرانجام گناهی بزرگ در مسیح یافتهاند، فریاد کردند که مسیح حکم شرعیِ شبات را نقض کرده و در روز شنبه به کار دنیا دست آلوده است! وای که شریعت موسی شکسته شد! وای که سرِ پیامبرمان بر نیزه شد! وای که هر آن ظلم و فساد و ناراستی که در فلسطین میبینید از همین گناه مسیح و یاران اوست!
و مسیح سخنی گفت جاویدان! آری، شریعت موسی بر آن بود که شش روز کار کنید و شنبه را برای خدا بگذارید. ولی شریعت برایِ آدمی است، نه آنکه آدمی برایِ شریعت باشد (مرقس، ۲، ۲۳).
خونِ بیشمار انسان، تا کنون و پس از این، به نام دین و شریعت و دفاع از مکان مقدس یا تخریب مکان نامقدس بر زمین ریخته شده و میشود! دین برای رستگاری آدمی است یا برای مرگ او؟! شریعت برای آزادی و آرامش و آسایش آدمی است یا آدمی فداییِ شریعت و قربانیِ دین؟! در قبال حکم شرعی، مکان مقدس و امر دینی، جان آدمی، زندگیاش، و اراده و آزادیاش ارزشی دارد؟! ندارد؟!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍23👏7❤2
کلمه منحوس آزادی
۱۲۰ سال پیش شیخ فضل الله نوری بود که فرمود این کلمه آزادی، به واقع کلمهای «منحوس» است، یا ملاعلی کنی بود که آزادی را کلمه قبیحه دانست! ای نور به قبر هر دوشان ببارد!
همین آزادی بود که ابلیس را از فرشته به شیطان تبدیل کرد! یعنی چه که من سجده نمیکنم، باید با گرز آهنین بر سرش میزدند تا به قهر و جبر کاسه سرش بر زمین بخورد! همین کلمه منحوسه قبیحه موجب شد که جناب آدم و همسرش، دست ببرند و از آن شجره ممنوعه بخورند! باید آن شجره را در حصاری میگذاشتند تا دست آن دو بدان نرسد.
این منحوس قبیح خونها بر زمین ریخته، اولینش خون هابیل است! اگر قابیل آزاد نبود که حسد بورزد، دست ببرد و سنگ بردارد، هابیل کشته نمیشد! گناه اولین و آخرین از همین آزادی است.
آدم اگر بخواهد رستگار شود باید آزادی خودش و اهل و عیالش، و در مرتبه بعدی، ملتش را سلب کند؛ بشود همچون فرشتهها که اصلا آزادی و حق انتخاب ندارند، فقط میتوانند فرشته باشند و صبح تا شام رکوع و سجود و در برابر حق تعالی و نمایندگانش، بله قربان گو. آدمی که خیر و صلاح خودش را نمیفهمد، عقلش نمیرسد که خوراک خودش را به میزان بخورد تا سوء هاضمه نگیرد، آزادی داشته باشد که چه بشود؟!
این عوام کالانعام رهایشان کنید همه به جهنم واصل میشوند، باید چهارتا عالم متقی باشند که این اغنام الله* را چوپانی کنند و آنان را از میانه راه جهنم درآورند، به هر ضرب و زوری شده، هر چند به داغ و درفش، در بهشت بیندازند. مگر وقتی بچه، امر پدر نمیشنود؛ چه میکنند؟! میگویند: آزاد باشد؟! خیر، چنان به فلک میبندند و بر سر و پایش میکوبند تا فرمان ببرد!
****
حیف که اصفهان تظاهرات در اعتراض به آزادی این مردم بیشعور در استفاده از واتساپ و گوگل پلی راه نینداختند، و گر نه خودمان، و پسرمان، و حکم میکردیم همه نمازگزاران مسجدمان بیایند و شرکت کنند و از این کلمه منحوس، قبیح، جهنمی و شیطانیِآزادی اعلام بیزاری نماییم.
* اغنام الله: گوسفندان خدا. نیشت را ببند، معلوم است که مردم گوسفندان خدایند، شیطان هم گرگ است، ما هم چوپان!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
۱۲۰ سال پیش شیخ فضل الله نوری بود که فرمود این کلمه آزادی، به واقع کلمهای «منحوس» است، یا ملاعلی کنی بود که آزادی را کلمه قبیحه دانست! ای نور به قبر هر دوشان ببارد!
همین آزادی بود که ابلیس را از فرشته به شیطان تبدیل کرد! یعنی چه که من سجده نمیکنم، باید با گرز آهنین بر سرش میزدند تا به قهر و جبر کاسه سرش بر زمین بخورد! همین کلمه منحوسه قبیحه موجب شد که جناب آدم و همسرش، دست ببرند و از آن شجره ممنوعه بخورند! باید آن شجره را در حصاری میگذاشتند تا دست آن دو بدان نرسد.
این منحوس قبیح خونها بر زمین ریخته، اولینش خون هابیل است! اگر قابیل آزاد نبود که حسد بورزد، دست ببرد و سنگ بردارد، هابیل کشته نمیشد! گناه اولین و آخرین از همین آزادی است.
آدم اگر بخواهد رستگار شود باید آزادی خودش و اهل و عیالش، و در مرتبه بعدی، ملتش را سلب کند؛ بشود همچون فرشتهها که اصلا آزادی و حق انتخاب ندارند، فقط میتوانند فرشته باشند و صبح تا شام رکوع و سجود و در برابر حق تعالی و نمایندگانش، بله قربان گو. آدمی که خیر و صلاح خودش را نمیفهمد، عقلش نمیرسد که خوراک خودش را به میزان بخورد تا سوء هاضمه نگیرد، آزادی داشته باشد که چه بشود؟!
این عوام کالانعام رهایشان کنید همه به جهنم واصل میشوند، باید چهارتا عالم متقی باشند که این اغنام الله* را چوپانی کنند و آنان را از میانه راه جهنم درآورند، به هر ضرب و زوری شده، هر چند به داغ و درفش، در بهشت بیندازند. مگر وقتی بچه، امر پدر نمیشنود؛ چه میکنند؟! میگویند: آزاد باشد؟! خیر، چنان به فلک میبندند و بر سر و پایش میکوبند تا فرمان ببرد!
****
حیف که اصفهان تظاهرات در اعتراض به آزادی این مردم بیشعور در استفاده از واتساپ و گوگل پلی راه نینداختند، و گر نه خودمان، و پسرمان، و حکم میکردیم همه نمازگزاران مسجدمان بیایند و شرکت کنند و از این کلمه منحوس، قبیح، جهنمی و شیطانیِ
* اغنام الله: گوسفندان خدا. نیشت را ببند، معلوم است که مردم گوسفندان خدایند، شیطان هم گرگ است، ما هم چوپان!
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍32👏7❤4😁3
ممنوعُ الــ.
- ارشد صنایع خوانده و دکتری مدیریت رسانه. روزنامهنگاری، گزارشگری، اجرای برنامه میداند. اصلا سیاسی نیست، ولی برنامهاش خیلی بیننده پیدا کرده و از مدار خارج شده، ممنوع الگزارش و ممنوع التصویرش کردیم، حالا رفته بیرون از تلویزیون برنامه میسازد، ممنوع البرنامهاش کردیم.
- نویسنده، کارگردان، بازیگر و مجری. در فیلم و سریال سبک خاصی خودش را دارد که البته مطلوب ما نیست، برنامه کتاب بازش بیش از حد محبوب شده، اصولاً نمیداندمدار چیست، کمی هم روشن فکر میزند. ممنوع البرنامه و ممنوع الاجرا شود.
- یک دو جین، شاید هم بیشتر، بازیگر مرد و زن، طبق لیست پیوست، به دلیل سرلختی شدن، باز کردنِ نابجایِ دهان، خندیدن شبهه آمیز، پا روی پا انداختن، و دیگر کارهای ناشایست، به درجات ممنوع البیلبورد، ممنوع التصویر، و ممنوع الأکت! شوند.
- بازیکن فوتبال، کاپیتان استقلال. اصلا به تو چه که یک دختره خودسوزی کرده یا ۱۵۰ نفر تو هواپیما آسمونی! شدند یا که چی؟! تو بازیت رو بکن و گلت رو بزن! حکما باید ممنوع الفوتبال و ممنوع القراداد و ممنوع الفجازی کنیم تا برود در همان کافهاش چای و قهوه درست کند.
- از همان پانزده سالگی اش هم فیلمهای مسئله دار بازی میکرد، سرلخت شده و بلبل زبانی هم که میکند. مثل بقیه ممنوع البازی و ممنوع التصویرش کردیم، متنبه نشد؛ حکم کردیم ممنوع الپرواز الداخلی و الخارجی شود تا دلمان خنک شود!
- فقیه است و مفسر قرآن، ولی دقیقا مثل استادش سادهلوح است! ممنوع التدریس و ممنوع الحجرهاش کردیم، باز با لهجه نجف آبادی حرفهای خارج از مدار میزند، درست مثل استادش!
- سطح چهار فقه دارد و فوق لیسانس فلسفه و کلام و دکتری علوم قرآن وحدیث، کتاب هم مینویسد، موقع استخدامش فکر نمیکردیم که به گشت شریف ارشاد و برادران مجاهد لباس شخصی اعتراض کند، حکم نمودیم که ممنوع التدریس، ممنوع الحقوق و ممنوع الاستخدام الی الابد شود. این هم مانند آن یکی، رنانی است؛ اصلا بخشنامه کردیم عضو هیئت علمی در همه دانشگاهها، به ویژه اصفهان، ممنوع الرنانی باشد!
- طرح دادهایم که این افرادی را که ممنوع الخروج کردهایم، ممنوع الدخول هم بکنند تا همین طور ویلون و سرگردون بشوند، نه بتوانند بیایند تو، نه بتوانند بروند بیرون!
- حکم اکید فرمودیم به خاطر شرایط حساس کنونی، ممنوع التظاهرات، چه پیاده چه با ماشین یا موتور، ممنوع الاعتصاب، و ممنوع التجمع و ممنوع الاعتراض چه مدنی و چه صنفی. واضح است که برادران خودی، هر کاری خواستند بکنند، آنها که روی سر ما جا دارند. فقط درباره سفارت نوردی کمی احتیاط فرمایند!
- عجب ملت نادان و ناسپاسی هستند، دو سال یکبار برایشان انتخابات راه میاندازیم به چه آزادی! نصفشان که نمیآیند رأی بدهند، بقیه هم به کسی رأی میدهند که ما خوشمان نمیآید. حقشان همین است که ممنوع النفس، ممنوع الزندگی و ممنوع الآینده بشوند.
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
- ارشد صنایع خوانده و دکتری مدیریت رسانه. روزنامهنگاری، گزارشگری، اجرای برنامه میداند. اصلا سیاسی نیست، ولی برنامهاش خیلی بیننده پیدا کرده و از مدار خارج شده، ممنوع الگزارش و ممنوع التصویرش کردیم، حالا رفته بیرون از تلویزیون برنامه میسازد، ممنوع البرنامهاش کردیم.
- نویسنده، کارگردان، بازیگر و مجری. در فیلم و سریال سبک خاصی خودش را دارد که البته مطلوب ما نیست، برنامه کتاب بازش بیش از حد محبوب شده، اصولاً نمیداندمدار چیست، کمی هم روشن فکر میزند. ممنوع البرنامه و ممنوع الاجرا شود.
- یک دو جین، شاید هم بیشتر، بازیگر مرد و زن، طبق لیست پیوست، به دلیل سرلختی شدن، باز کردنِ نابجایِ دهان، خندیدن شبهه آمیز، پا روی پا انداختن، و دیگر کارهای ناشایست، به درجات ممنوع البیلبورد، ممنوع التصویر، و ممنوع الأکت! شوند.
- بازیکن فوتبال، کاپیتان استقلال. اصلا به تو چه که یک دختره خودسوزی کرده یا ۱۵۰ نفر تو هواپیما آسمونی! شدند یا که چی؟! تو بازیت رو بکن و گلت رو بزن! حکما باید ممنوع الفوتبال و ممنوع القراداد و ممنوع الفجازی کنیم تا برود در همان کافهاش چای و قهوه درست کند.
- از همان پانزده سالگی اش هم فیلمهای مسئله دار بازی میکرد، سرلخت شده و بلبل زبانی هم که میکند. مثل بقیه ممنوع البازی و ممنوع التصویرش کردیم، متنبه نشد؛ حکم کردیم ممنوع الپرواز الداخلی و الخارجی شود تا دلمان خنک شود!
- فقیه است و مفسر قرآن، ولی دقیقا مثل استادش سادهلوح است! ممنوع التدریس و ممنوع الحجرهاش کردیم، باز با لهجه نجف آبادی حرفهای خارج از مدار میزند، درست مثل استادش!
- سطح چهار فقه دارد و فوق لیسانس فلسفه و کلام و دکتری علوم قرآن وحدیث، کتاب هم مینویسد، موقع استخدامش فکر نمیکردیم که به گشت شریف ارشاد و برادران مجاهد لباس شخصی اعتراض کند، حکم نمودیم که ممنوع التدریس، ممنوع الحقوق و ممنوع الاستخدام الی الابد شود. این هم مانند آن یکی، رنانی است؛ اصلا بخشنامه کردیم عضو هیئت علمی در همه دانشگاهها، به ویژه اصفهان، ممنوع الرنانی باشد!
- طرح دادهایم که این افرادی را که ممنوع الخروج کردهایم، ممنوع الدخول هم بکنند تا همین طور ویلون و سرگردون بشوند، نه بتوانند بیایند تو، نه بتوانند بروند بیرون!
- حکم اکید فرمودیم به خاطر شرایط حساس کنونی، ممنوع التظاهرات، چه پیاده چه با ماشین یا موتور، ممنوع الاعتصاب، و ممنوع التجمع و ممنوع الاعتراض چه مدنی و چه صنفی. واضح است که برادران خودی، هر کاری خواستند بکنند، آنها که روی سر ما جا دارند. فقط درباره سفارت نوردی کمی احتیاط فرمایند!
- عجب ملت نادان و ناسپاسی هستند، دو سال یکبار برایشان انتخابات راه میاندازیم به چه آزادی! نصفشان که نمیآیند رأی بدهند، بقیه هم به کسی رأی میدهند که ما خوشمان نمیآید. حقشان همین است که ممنوع النفس، ممنوع الزندگی و ممنوع الآینده بشوند.
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍59💔7❤5👏2😁2😭2👎1
بازیگر و سناتور
چارلی چاپلین، کارگردان و بازیگر فیلمهای طنز. او در زندگی ۸۸ ساله خود، بیش از ۸۰ فیلم ساخت و بازی کرد. چاپلین بریتانیایی بود، و به آمریکا مهاجرت کرده بود و در هر دو جنگ جهانی، به نفع نظام حاکم بر آمریکا و به پشتیبانی از ارتش آمریکا بر صحنه رفت.
ولی پس از آن، و با شعلهور شدن جنگ سرد، یک سناتور به نام مک کارتی، فهرست بلندبالایی از کسانی ارائه داد که به نظر وی اندیشههای کمونیستی داشتند. چاپلین در برخی فیلمهایش نظام سرمایهداری را مورد نقد قرار داده بود و از کارگران پشتیبانی کرده بود. همین کافی بود که نام چاپلین در آن فهرست قرار بگیرد و برای او اعلام جرم شود.
چاپلین که برای اکران فیلم جدیدش به زادگاه خویش، انگلیس رفته بود، مطلع شد که به آمریکا "ممنوع الورود" شده است. چاپلین پس از چهل سال از آمریکا رانده شده بود، از هالیوود، از شرکتهای کلان فیلمسازی، از همه همکاران و دوستانش دور افتاده بود. چاپلین 20 سال در سوییس زیست، در گمنامی و خانهنشینی.
چاپلین هشتاد سال را گذرانده بود، و دیگر از نشاط و شادابی و توان جوانی نشانهای باقی نمانده بود که به آمریکا دعوت شد و مورد استقبال قرار گرفت. پیرمرد میگریست، بر تهمتها، بر پروندهسازیها، بر اخراج و تبعید و بیکاری و خانهنشینی... .
نزدیک به پنجاه سال از درگذشت چاپلین میگذرد و هنوز فیلمهای او سرتاسر دنیا بیننده دارد. چاپلین، هنر و اندیشه او زنده است و فراگیر. و چه کسی آن سناتور را به یاد میآورد که برای اثبات آمریکادوستی خودش، چاپلین، و بسیاری دیگران را آواره یا گرفتار کرد. مک کارتی به قدرت امضای خود میخواست چاپلین را ناتوان کند و بر زمین بکوبد، تا حدودی نیز موفق شد، ولی چاپلینِ در تبعید و به خانه نشسته، باز بسیار بزرگتر و تواناتر از آن سناتور زورگو و زشترفتار بوده و هست...
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
چارلی چاپلین، کارگردان و بازیگر فیلمهای طنز. او در زندگی ۸۸ ساله خود، بیش از ۸۰ فیلم ساخت و بازی کرد. چاپلین بریتانیایی بود، و به آمریکا مهاجرت کرده بود و در هر دو جنگ جهانی، به نفع نظام حاکم بر آمریکا و به پشتیبانی از ارتش آمریکا بر صحنه رفت.
ولی پس از آن، و با شعلهور شدن جنگ سرد، یک سناتور به نام مک کارتی، فهرست بلندبالایی از کسانی ارائه داد که به نظر وی اندیشههای کمونیستی داشتند. چاپلین در برخی فیلمهایش نظام سرمایهداری را مورد نقد قرار داده بود و از کارگران پشتیبانی کرده بود. همین کافی بود که نام چاپلین در آن فهرست قرار بگیرد و برای او اعلام جرم شود.
چاپلین که برای اکران فیلم جدیدش به زادگاه خویش، انگلیس رفته بود، مطلع شد که به آمریکا "ممنوع الورود" شده است. چاپلین پس از چهل سال از آمریکا رانده شده بود، از هالیوود، از شرکتهای کلان فیلمسازی، از همه همکاران و دوستانش دور افتاده بود. چاپلین 20 سال در سوییس زیست، در گمنامی و خانهنشینی.
چاپلین هشتاد سال را گذرانده بود، و دیگر از نشاط و شادابی و توان جوانی نشانهای باقی نمانده بود که به آمریکا دعوت شد و مورد استقبال قرار گرفت. پیرمرد میگریست، بر تهمتها، بر پروندهسازیها، بر اخراج و تبعید و بیکاری و خانهنشینی... .
نزدیک به پنجاه سال از درگذشت چاپلین میگذرد و هنوز فیلمهای او سرتاسر دنیا بیننده دارد. چاپلین، هنر و اندیشه او زنده است و فراگیر. و چه کسی آن سناتور را به یاد میآورد که برای اثبات آمریکادوستی خودش، چاپلین، و بسیاری دیگران را آواره یا گرفتار کرد. مک کارتی به قدرت امضای خود میخواست چاپلین را ناتوان کند و بر زمین بکوبد، تا حدودی نیز موفق شد، ولی چاپلینِ در تبعید و به خانه نشسته، باز بسیار بزرگتر و تواناتر از آن سناتور زورگو و زشترفتار بوده و هست...
همین!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
❤26👍10👏3😁1
