هنر بزرگ امام خمینی این بود که به جای آنکه در حصار حوزه یا در برج عاجِ نخبگانِ سیاسی و فکری محصور بماند، به سراغ «امت» رفت؛ با ملت سخن گفت، نه با قشری خاص، نه با حزبی از احزاب، نه با طبقهای ممتاز. امام، در لحظهای که مردم، تماشاچیان خاموشِ تاریخ شده بودند، آنان را به صحنه نبرد فراخواند؛ به آنان آموخت که تماشاگری، خیانت است؛ که در جهانِ بیعدالتی، خاموشی، همدستی با ظلم است.
امام، آن شبِ تاریکی را که بر روح مردم سایه افکنده بود، درهم شکست. او ترس، این میراثِ تاریخی استبداد و استعمار را، از دل مردم بیرون کشید و به جایش ایمان را نشاند، و خودباوری را. مردم، در آیینه سخنان او، سیمای خود را دیدند؛ اما نه آن سیمای شکستخورده سدههای اخیر، بلکه چهرهای تازه، چهرهای برخاسته، چهرهای که میتوانست ایستادگی کند، نه بترسد؛ بیندیشد، نه تقلید کند؛ برخیزد، نه در گوشه امنِ عافیت، خاکستر شود.
امروز مهمترین پرسشی که جریان انقلابی باید از خویش بپرسد این است که آنهمه که امام کرد، بیآنکه لشکری در اختیار داشته باشد، بیآنکه زر و سیمی اندوخته باشد، بیآنکه از حمایت رسانههای جهانی یا دستگاههای قدرت جهانی بهرهمند باشد، چگونه ممکن شد؟ ابزارش چه بود؟ نه رادیویی، نه تلویزیونی، نه حزبی، نه ماشین تبلیغاتی؛ فقط یک برگِ کاغذ، یک نوار کاست، گاه حتی یک کلمه شفاهی که از دهانی به دهان دیگر میرفت و دلی را گرم میکرد و دستی را بلند میساخت.
آری، آنچه امام داشت، نه ابزار که پیام بود؛ نه سرمایه که اراده؛ نه تشکیلات که ایمان و امید. و این دو، آنچنان که در تاریخ پیامبران نیز دیدهایم، سرچشمه همه معجزههاست. ایمان، که به انسان جرأت میدهد تا در برابر همه قدرتهای مادی عالم بایستد و نترسد؛ و امید، که او را در سختترین شبهای تاریخ، از فرو رفتن در نومیدی بازمیدارد.
امام، وارث راه ابراهیم بود، که در برابر نمرود ایستاد، بیآنکه از آتش بترسد. او وارث حسین بود، که با همه غربت، گفت: «اگر دین ندارید، آزاده باشید». امام، در قرن بیستم، در دل دنیایی که همهچیزش بر مدار قدرت و سرمایه میچرخید، ثابت کرد که هنوز میتوان با ایمان، تاریخ را دگرگون کرد، و با امید، آیندهای ساخت که در آن انسان، نه برده بازار که بنده خدا باشد.
@syjebraily
امام، آن شبِ تاریکی را که بر روح مردم سایه افکنده بود، درهم شکست. او ترس، این میراثِ تاریخی استبداد و استعمار را، از دل مردم بیرون کشید و به جایش ایمان را نشاند، و خودباوری را. مردم، در آیینه سخنان او، سیمای خود را دیدند؛ اما نه آن سیمای شکستخورده سدههای اخیر، بلکه چهرهای تازه، چهرهای برخاسته، چهرهای که میتوانست ایستادگی کند، نه بترسد؛ بیندیشد، نه تقلید کند؛ برخیزد، نه در گوشه امنِ عافیت، خاکستر شود.
امروز مهمترین پرسشی که جریان انقلابی باید از خویش بپرسد این است که آنهمه که امام کرد، بیآنکه لشکری در اختیار داشته باشد، بیآنکه زر و سیمی اندوخته باشد، بیآنکه از حمایت رسانههای جهانی یا دستگاههای قدرت جهانی بهرهمند باشد، چگونه ممکن شد؟ ابزارش چه بود؟ نه رادیویی، نه تلویزیونی، نه حزبی، نه ماشین تبلیغاتی؛ فقط یک برگِ کاغذ، یک نوار کاست، گاه حتی یک کلمه شفاهی که از دهانی به دهان دیگر میرفت و دلی را گرم میکرد و دستی را بلند میساخت.
آری، آنچه امام داشت، نه ابزار که پیام بود؛ نه سرمایه که اراده؛ نه تشکیلات که ایمان و امید. و این دو، آنچنان که در تاریخ پیامبران نیز دیدهایم، سرچشمه همه معجزههاست. ایمان، که به انسان جرأت میدهد تا در برابر همه قدرتهای مادی عالم بایستد و نترسد؛ و امید، که او را در سختترین شبهای تاریخ، از فرو رفتن در نومیدی بازمیدارد.
امام، وارث راه ابراهیم بود، که در برابر نمرود ایستاد، بیآنکه از آتش بترسد. او وارث حسین بود، که با همه غربت، گفت: «اگر دین ندارید، آزاده باشید». امام، در قرن بیستم، در دل دنیایی که همهچیزش بر مدار قدرت و سرمایه میچرخید، ثابت کرد که هنوز میتوان با ایمان، تاریخ را دگرگون کرد، و با امید، آیندهای ساخت که در آن انسان، نه برده بازار که بنده خدا باشد.
@syjebraily
✨صالح بعد صالح...
در این زمانه واژگون، که شمرها کراوات میزنند، تنها کسی که بوی عاشورا میدهد، کس است که دشمن دارد. چرا که همیشه، حق را با میزانِ «دشمنانش» باید سنجید، نه با کفزدنهای اهل باطل.
خامنهای، این تنهای ایستاده، همان استمرار خمینی است در قامتی دیگر. همان قیام، همان درایت، همان غربت، همان آگاهی و همان بینیازی. او علیوار میشنود و حسینوار تحمل میکند. اگر خمینی، زمان را شکست، خامنهای فتنهها را شکست.
در قاموس امامت، مسئولیت، سنگینتر از قدرت است؛ و در سنت الهی، امت، همیشه نیازمند حجتی در زمین است؛ حجتی که اگر نباشد، زمین از معنا تهی میشود، و انسان از جهت.
او که امروز ایستاده، نه فقط مردی از دیروز است، که افقی برای فرداست. نه سایه خمینی، که نور همان خورشید است در لحظهای دیگر از طلوع.
امروز، ما در میان تردیدها، دشمنیها، وارونگیها، باید بفهمیم: هر فریادی که علیه اوست، نه لزوماً علیه شخص، بلکه علیه استمرار حقیقت است. و هر سکوت در برابر این استمرار، خیانت به آغاز است.
زیرا حق، هرگز تنها در آغاز نیست؛ حق، همان قدر که در خمینی بود، امروز در خامنهای است، اگر که چشم را نه با رسانه، که با وجدان بشوییم.
این است سنت الهی: صالح بعد صالح...
@syjebraily
در این زمانه واژگون، که شمرها کراوات میزنند، تنها کسی که بوی عاشورا میدهد، کس است که دشمن دارد. چرا که همیشه، حق را با میزانِ «دشمنانش» باید سنجید، نه با کفزدنهای اهل باطل.
خامنهای، این تنهای ایستاده، همان استمرار خمینی است در قامتی دیگر. همان قیام، همان درایت، همان غربت، همان آگاهی و همان بینیازی. او علیوار میشنود و حسینوار تحمل میکند. اگر خمینی، زمان را شکست، خامنهای فتنهها را شکست.
در قاموس امامت، مسئولیت، سنگینتر از قدرت است؛ و در سنت الهی، امت، همیشه نیازمند حجتی در زمین است؛ حجتی که اگر نباشد، زمین از معنا تهی میشود، و انسان از جهت.
او که امروز ایستاده، نه فقط مردی از دیروز است، که افقی برای فرداست. نه سایه خمینی، که نور همان خورشید است در لحظهای دیگر از طلوع.
امروز، ما در میان تردیدها، دشمنیها، وارونگیها، باید بفهمیم: هر فریادی که علیه اوست، نه لزوماً علیه شخص، بلکه علیه استمرار حقیقت است. و هر سکوت در برابر این استمرار، خیانت به آغاز است.
زیرا حق، هرگز تنها در آغاز نیست؛ حق، همان قدر که در خمینی بود، امروز در خامنهای است، اگر که چشم را نه با رسانه، که با وجدان بشوییم.
این است سنت الهی: صالح بعد صالح...
@syjebraily
To the Esteemed Lady Noosheen Hashemi
President of the HAND Foundation
And henceforth, Her Majesty, the Queen of Iran’s Economy
Greetings and congratulations,
The delightful news of the imminent appointment of one of your intellectual and spiritual protégés — Dr. Seyed Ali Madanizadeh — as Minister of Economic Affairs and Finance of the Islamic Republic of Iran has stirred waves of joy and pride among admirers of the Chicago School and the hopeful heirs of the Chilean Miracle.
At this historic juncture, it is only appropriate to recognize you — the architect and spiritual matriarch of Iran’s “Chicago Boys” — with the title Queen of Iran’s Economy: a title befitting your tireless efforts in sponsoring liberal economic minds and enabling their return to the homeland. It is they who now, with expert precision, administer Friedman’s time-tested prescriptions to the long-suffering body of Iran’s economy.
Madam,
Now that the reins of Iran’s economic policymaking are gradually being entrusted to the graduates of your foundation, your name rightfully deserves to echo — not only in the corridors of Western diplomacy, but also in the footnotes of national budgets and the fine print of inflationary policy packages. How apt that the Chicago School, after its Chilean rehearsal, now takes center stage in Tehran. And how poetic that the doctrine of structural adjustment has been rebranded as “justice-oriented growth” in the Iranian household basket.
And so, while extending our congratulations on this latest triumph and acknowledging your remarkable prowess in elite engineering, we offer our sincere wishes for your continued success on the path of globalized pricing, privatized assets, and, ultimately, integration into the ranks of the “developed” — that is, deeply unequal — world.
With the highest respect — and a generous touch of irony,
Seyed Yasser Jebraily
Former Head, Center for Strategic Evaluation and Supervision of the Implementation of Macro Policies of Iran
President of the HAND Foundation
And henceforth, Her Majesty, the Queen of Iran’s Economy
Greetings and congratulations,
The delightful news of the imminent appointment of one of your intellectual and spiritual protégés — Dr. Seyed Ali Madanizadeh — as Minister of Economic Affairs and Finance of the Islamic Republic of Iran has stirred waves of joy and pride among admirers of the Chicago School and the hopeful heirs of the Chilean Miracle.
At this historic juncture, it is only appropriate to recognize you — the architect and spiritual matriarch of Iran’s “Chicago Boys” — with the title Queen of Iran’s Economy: a title befitting your tireless efforts in sponsoring liberal economic minds and enabling their return to the homeland. It is they who now, with expert precision, administer Friedman’s time-tested prescriptions to the long-suffering body of Iran’s economy.
Madam,
Now that the reins of Iran’s economic policymaking are gradually being entrusted to the graduates of your foundation, your name rightfully deserves to echo — not only in the corridors of Western diplomacy, but also in the footnotes of national budgets and the fine print of inflationary policy packages. How apt that the Chicago School, after its Chilean rehearsal, now takes center stage in Tehran. And how poetic that the doctrine of structural adjustment has been rebranded as “justice-oriented growth” in the Iranian household basket.
And so, while extending our congratulations on this latest triumph and acknowledging your remarkable prowess in elite engineering, we offer our sincere wishes for your continued success on the path of globalized pricing, privatized assets, and, ultimately, integration into the ranks of the “developed” — that is, deeply unequal — world.
With the highest respect — and a generous touch of irony,
Seyed Yasser Jebraily
Former Head, Center for Strategic Evaluation and Supervision of the Implementation of Macro Policies of Iran
به بانوی ارجمند، نوشین هاشمی
رئیس محترم بنیاد HAND
و از این پس، ملکه اقتصاد ایران
با سلام و تهنیت،
خبر مسرتبخش جلوس قریب الوقوع یکی از فرزندان معنوی و اندیشمند شما – جناب آقای دکتر سید علی مدنیزاده – بر کرسی وزارت اقتصاد جمهوری اسلامی ایران، موجی از شادمانی و افتخار در دل علاقهمندان به مکتب شیکاگو و مشتاقان معجزه شیلی پدید آورد.
شایسته است در این لحظه تاریخی، شما را بهعنوان معمار و مادر معنوی بچههای شیکاگو، با نهایت احترام و فروتنی، «ملکه اقتصاد ایران» بنامیم؛ لقبی که درخور تلاشهای بیوقفه شما در بورسیهکردن نخبگان اقتصاد لیبرال و تسهیل بازگشتشان به میهن است – همان نخبگانی که با مهارت تمام، نسخههای آزمودهشده فریدمن را بر پیکر اقتصاد رنجور ایران تجویز میفرمایند.
بانو!
اینک که حلقههای سیاستگذاری اقتصادی ایران یکی پس از دیگری به فارغالتحصیلان بنیاد شما سپرده میشود، زمان آن فرا رسیده که نام شما نهتنها در محافل دیپلماتیک غرب، بلکه در متن بودجههای سنواتی و بستههای تورمزا نیز بدرخشد. چه نیکوست که مکتب شیکاگو، پس از آزمایش موفقش در سانتیاگو، اینک در تهران مجالی نو یافته؛ و چه زیباست که سیاست تعدیل ساختاری با برچسب «رشد عدالتمحور» در سبد خانوار ایرانی عرضه میشود.
از اینرو، ضمن تبریک بابت این پیروزی تازه و تحسین قدرت نرم شما در مهندسی نخبگان، از درگاه الهی خواستاریم که همواره در مسیر جهانیسازی قیمتها، خصوصیسازی ریشهها، و نهایتاً رساندن ایران به جمع کشورهای پیشرفته (بخوانید نابرابر) موفق و پایدار باشید.
با احترام و کنایه فراوان،
سید یاسر جبرائیلی
رئیس سابق مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی نظام
رئیس محترم بنیاد HAND
و از این پس، ملکه اقتصاد ایران
با سلام و تهنیت،
خبر مسرتبخش جلوس قریب الوقوع یکی از فرزندان معنوی و اندیشمند شما – جناب آقای دکتر سید علی مدنیزاده – بر کرسی وزارت اقتصاد جمهوری اسلامی ایران، موجی از شادمانی و افتخار در دل علاقهمندان به مکتب شیکاگو و مشتاقان معجزه شیلی پدید آورد.
شایسته است در این لحظه تاریخی، شما را بهعنوان معمار و مادر معنوی بچههای شیکاگو، با نهایت احترام و فروتنی، «ملکه اقتصاد ایران» بنامیم؛ لقبی که درخور تلاشهای بیوقفه شما در بورسیهکردن نخبگان اقتصاد لیبرال و تسهیل بازگشتشان به میهن است – همان نخبگانی که با مهارت تمام، نسخههای آزمودهشده فریدمن را بر پیکر اقتصاد رنجور ایران تجویز میفرمایند.
بانو!
اینک که حلقههای سیاستگذاری اقتصادی ایران یکی پس از دیگری به فارغالتحصیلان بنیاد شما سپرده میشود، زمان آن فرا رسیده که نام شما نهتنها در محافل دیپلماتیک غرب، بلکه در متن بودجههای سنواتی و بستههای تورمزا نیز بدرخشد. چه نیکوست که مکتب شیکاگو، پس از آزمایش موفقش در سانتیاگو، اینک در تهران مجالی نو یافته؛ و چه زیباست که سیاست تعدیل ساختاری با برچسب «رشد عدالتمحور» در سبد خانوار ایرانی عرضه میشود.
از اینرو، ضمن تبریک بابت این پیروزی تازه و تحسین قدرت نرم شما در مهندسی نخبگان، از درگاه الهی خواستاریم که همواره در مسیر جهانیسازی قیمتها، خصوصیسازی ریشهها، و نهایتاً رساندن ایران به جمع کشورهای پیشرفته (بخوانید نابرابر) موفق و پایدار باشید.
با احترام و کنایه فراوان،
سید یاسر جبرائیلی
رئیس سابق مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی نظام
فرمایش دکتر راغفر بزرگوار دقیق و معتبر است. سرمایهداری رفاقتی شکل گرفته در ایران، که در هر دو جناح سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا ذینفع و ذینفوذ دارد، حضور تکنوکراتهای نئولیبرال در مناصب اجرایی را شرط لازم برای تداول ثروت میداند. در فقدان نرمافزارهای نئولیبرال، سختافزارهای سرمایهداری رفاقتی از تداول ثروت ناتواناند.
این است که همان وفاق ملی که در قضایایی چون گرانسازی سوخت در آبان ۹۸ و گرانسازی ارز در اردیبهشت ۱۴۰۱ شاهدش بودیم، امروز نیز در حال تکرار است...
تکنوکراتهای نئولیبرال، مدیران اقتصاد نیستند، خدمه نظام سرمایهداریاند. ساختار تصمیمگیری در این مملکت، از وزارت اقتصاد و بانک مرکزی تا وزارت صمت، نهادهای جمهوری نیستند، رسما دفاتر خدمات سرمایهداری شدهاند. قصه تماس بانک مرکزی با پتروشیمیها و دادن وعده کاهش ۱۰ هزار تومانی ارزش پول ملی و التماس برای بازگشت ارز، نوک کوه یخ بود. آن مجلس ختم رنگارنگ، مانور قدرت سرمایهداری بود که حساب کار دست صغیر و کبیر بیاید.
باید به خود آییم. باید از لومه لائم نهراسیم. باید برای تغییر این وضع برخیزیم و ایران عزیز را از گرفتار شدن به سرنوشت لیبی و شیلی نجات دهیم.
این است که همان وفاق ملی که در قضایایی چون گرانسازی سوخت در آبان ۹۸ و گرانسازی ارز در اردیبهشت ۱۴۰۱ شاهدش بودیم، امروز نیز در حال تکرار است...
تکنوکراتهای نئولیبرال، مدیران اقتصاد نیستند، خدمه نظام سرمایهداریاند. ساختار تصمیمگیری در این مملکت، از وزارت اقتصاد و بانک مرکزی تا وزارت صمت، نهادهای جمهوری نیستند، رسما دفاتر خدمات سرمایهداری شدهاند. قصه تماس بانک مرکزی با پتروشیمیها و دادن وعده کاهش ۱۰ هزار تومانی ارزش پول ملی و التماس برای بازگشت ارز، نوک کوه یخ بود. آن مجلس ختم رنگارنگ، مانور قدرت سرمایهداری بود که حساب کار دست صغیر و کبیر بیاید.
باید به خود آییم. باید از لومه لائم نهراسیم. باید برای تغییر این وضع برخیزیم و ایران عزیز را از گرفتار شدن به سرنوشت لیبی و شیلی نجات دهیم.
کمپین راه انداختهاند که ما اهل شوکدرمانی نیستیم، جراحی دفعی نمیکنیم، آرامآرام میبریم و میدوزیم؛ آب و برق و گاز و نان و بنزین را تدریجا گران میکنیم!
نه بزرگوار؛ مسئله در «شدت جراحی» نیست، در «موضع جراحی» است.
شما تیغ را نه بر غده فساد، که بر پیکر نحیف شده محرومان گذاشتهاید؛
سفره مردم را برای جراحی انتخاب کردهاید، نه حساب پنهان سرمایهداران را.
شما با «جراحی تدریجی»، در واقع بیصدا میکشید؛
قتل تدریجی فقرا، نامش اصلاح نیست، استمرار همان تبعیض ساختاری است.
شما میخواهید محرومان را به منطق بازار بسپارید، در حالیکه بازار، همواره در انحصار صاحبان زر بوده و هست.
این اقتصاد، آری، به جراحی نیاز دارد.
اما جراحی ریشههای سرطانی، نه رگهای نیمهجان مردم؛ جراحی توبره سرمایهداران، نه سفره مستضعفان.
مشکل این است: ملتی را که به ریال نفس میکشد، وادار کردهاید که به دلار زندگی کند.
دلار در دخل سرمایهداران است و ریال در دست کارگر؛ شما اما نسخهای میپیچید که همین اندک مصرف آن کارگر را هم دلاری کنید.
عدالت، با حذف یارانه نان بهدست نمیآید؛ با حذف رانتِ نفت و زمین و بانک و فولاد و مس و پتروشیمی و... بهدست میآید.
این اقتصاد، به یک انقلاب نیاز دارد، نه یک تاکتیک؛ و این انقلاب، باید در قلوب و اذهان آغاز شود؛
در وجدانهایی که هنوز عدالت را فراموش نکردهاند؛
در ذهنهایی که میدانند «تمدن» با حذف فقرا نمیآید،
که با ایستادن کنار آنان، با برخاستن برای آنان، متولد میشود.
@syjebraily
نه بزرگوار؛ مسئله در «شدت جراحی» نیست، در «موضع جراحی» است.
شما تیغ را نه بر غده فساد، که بر پیکر نحیف شده محرومان گذاشتهاید؛
سفره مردم را برای جراحی انتخاب کردهاید، نه حساب پنهان سرمایهداران را.
شما با «جراحی تدریجی»، در واقع بیصدا میکشید؛
قتل تدریجی فقرا، نامش اصلاح نیست، استمرار همان تبعیض ساختاری است.
شما میخواهید محرومان را به منطق بازار بسپارید، در حالیکه بازار، همواره در انحصار صاحبان زر بوده و هست.
این اقتصاد، آری، به جراحی نیاز دارد.
اما جراحی ریشههای سرطانی، نه رگهای نیمهجان مردم؛ جراحی توبره سرمایهداران، نه سفره مستضعفان.
مشکل این است: ملتی را که به ریال نفس میکشد، وادار کردهاید که به دلار زندگی کند.
دلار در دخل سرمایهداران است و ریال در دست کارگر؛ شما اما نسخهای میپیچید که همین اندک مصرف آن کارگر را هم دلاری کنید.
عدالت، با حذف یارانه نان بهدست نمیآید؛ با حذف رانتِ نفت و زمین و بانک و فولاد و مس و پتروشیمی و... بهدست میآید.
این اقتصاد، به یک انقلاب نیاز دارد، نه یک تاکتیک؛ و این انقلاب، باید در قلوب و اذهان آغاز شود؛
در وجدانهایی که هنوز عدالت را فراموش نکردهاند؛
در ذهنهایی که میدانند «تمدن» با حذف فقرا نمیآید،
که با ایستادن کنار آنان، با برخاستن برای آنان، متولد میشود.
@syjebraily
Forwarded from حکمران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟠 "بچههای شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران"
🔸این فقط یک مستند نیست؛ روایتی دقیق از یک پروژه و افشای پشتپردهی مهندسی فقر در لباس علم و نسخههای اقتصادیست...
⏪ پیشنهاد میکنیم این مستند را حتما ببینید
نسخه کامل مستند "بچههای شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران"
تهیه شده در مرکز مطالعات پیشرفت عماد
نسخه با کیفیت🔻
📺 aparat.com/v/kyl40cq
#برنامههای_حکمران
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
@HokmranOnline
🔸این فقط یک مستند نیست؛ روایتی دقیق از یک پروژه و افشای پشتپردهی مهندسی فقر در لباس علم و نسخههای اقتصادیست...
⏪ پیشنهاد میکنیم این مستند را حتما ببینید
نسخه کامل مستند "بچههای شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران"
تهیه شده در مرکز مطالعات پیشرفت عماد
نسخه با کیفیت🔻
📺 aparat.com/v/kyl40cq
#برنامههای_حکمران
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
@HokmranOnline
Forwarded from حکمران
🟠 ۱۳ تصور غلط، ۱۳ نسخه خطرناک برای اقتصاد ایران
🔹در دهههای اخیر، روایتهای غلطی درباره اقتصاد ایران به افکار عمومی و تصمیمگیران القا شده که منجر به نسخههایی پرهزینه و ناعادلانه شدهاند:
۱. کسری بودجه منشأ تورم است؟ نتیجهاش شد سرکوب مالی و ریاضت بودجهای.
۲. مردم پرمصرفاند؟ راهحل شد گرانکردن برق، بنزین و گاز تا سطح دلاری!
۳. دولت ناکارآمد است؟ پس باید قدرت از دولت گرفته و به بانکها و بازارها واگذار شود!
۴. بانکها از تسهیلات تکلیفی ضرر میکنند؟ نسخه شد حذف حمایت از تولید و آزادی خلق پول توسط بانکها.
۵. نقدینگی عامل اصلی تورم است؟ یعنی تورم نه از شوک ارزی، که از پول اضافی میآید؛ پس ریاضت مالی تجویز شد.
۶. یارانه تولید مضر است؟ پس باید به مصرفکننده داد؛ حتی اگر تولید نابود شود!
۷. افزایش نرخ ارز مفید است؟ نتیجه شد سقوط پول ملی برای تحریک صادرات.
۸. صندوق بینالمللی پول دلسوز ماست؟ راهکار شد اجرای نسخههای بانک جهانی.
۹. افایتیاف راه نجات است؟ تصویب پالرمو و CFT به امید گشایش اقتصادی.
۱۰. قیمتها باید واقعی شوند؟ یعنی گرانی سیستماتیک!
۱۱. مشکلات بهخاطر تحریم است؟ تعامل با غرب بهعنوان تنها راه حل.
۱۲. جایگزینی واردات شکست خورده؟ صادرات مواد خام شد اولویت!
۱۳. یارانه پنهان ناعادلانه است؟ ایجاد بازار انرژی با سهمیهبندی جدید.
🔸اینها نسخههاییاند که اقتصاد ایران را نه اصلاح، بلکه تخریب میکنند. باید هوشیار بود!
✍🏻 دکتر محمدجواد توکلی
#یادداشت
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
@HokmranOnline
🔹در دهههای اخیر، روایتهای غلطی درباره اقتصاد ایران به افکار عمومی و تصمیمگیران القا شده که منجر به نسخههایی پرهزینه و ناعادلانه شدهاند:
۱. کسری بودجه منشأ تورم است؟ نتیجهاش شد سرکوب مالی و ریاضت بودجهای.
۲. مردم پرمصرفاند؟ راهحل شد گرانکردن برق، بنزین و گاز تا سطح دلاری!
۳. دولت ناکارآمد است؟ پس باید قدرت از دولت گرفته و به بانکها و بازارها واگذار شود!
۴. بانکها از تسهیلات تکلیفی ضرر میکنند؟ نسخه شد حذف حمایت از تولید و آزادی خلق پول توسط بانکها.
۵. نقدینگی عامل اصلی تورم است؟ یعنی تورم نه از شوک ارزی، که از پول اضافی میآید؛ پس ریاضت مالی تجویز شد.
۶. یارانه تولید مضر است؟ پس باید به مصرفکننده داد؛ حتی اگر تولید نابود شود!
۷. افزایش نرخ ارز مفید است؟ نتیجه شد سقوط پول ملی برای تحریک صادرات.
۸. صندوق بینالمللی پول دلسوز ماست؟ راهکار شد اجرای نسخههای بانک جهانی.
۹. افایتیاف راه نجات است؟ تصویب پالرمو و CFT به امید گشایش اقتصادی.
۱۰. قیمتها باید واقعی شوند؟ یعنی گرانی سیستماتیک!
۱۱. مشکلات بهخاطر تحریم است؟ تعامل با غرب بهعنوان تنها راه حل.
۱۲. جایگزینی واردات شکست خورده؟ صادرات مواد خام شد اولویت!
۱۳. یارانه پنهان ناعادلانه است؟ ایجاد بازار انرژی با سهمیهبندی جدید.
🔸اینها نسخههاییاند که اقتصاد ایران را نه اصلاح، بلکه تخریب میکنند. باید هوشیار بود!
✍🏻 دکتر محمدجواد توکلی
#یادداشت
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
@HokmranOnline
بررسی الگوی اصلاحات نئولیبرال در شیلی و اندونزی نشان میدهد هم «بچههای شیکاگو» و هم «مافیای برکلی»، زمینهساز تملک ثروتهای ملی توسط بیگانگان شدهاند. بدین نحو که ابتدا حل مسائل کشور را به جذب سرمایهگذاری خارجی مشروط کردهاند، سپس گفتهاند شرط جذاب شدن کشور برای سرمایهگذاران خارجی، ایجاد امکان «مالکیت صد درصدی» برای سرمایهگذاران خارجی است.
#نه_به_نئولیبرالیسم
#نه_به_نئولیبرالیسم
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی وزیر سابق اقتصاد را به دلیل سوء عملکرد، علیالخصوص در حوزه ارز، استیضاح و برکنار کردند. اما ایشان با وارد آوردن اتهاماتی، مسائل دیگری را دلیل استیضاح عنوان کردند.
یکی از بهترین راههای اثبات بیراه بودن سخنان آقای دکتر همتی، این است که نمایندگان محترم از وزیر محترم پیشنهادی اقتصاد بخواهند ۵ دقیقهای در نقد سیاستهای ارزی آقای دکتر همتی به ویژه حذف دلار نیما سخن بگویند.
@syjebraily
یکی از بهترین راههای اثبات بیراه بودن سخنان آقای دکتر همتی، این است که نمایندگان محترم از وزیر محترم پیشنهادی اقتصاد بخواهند ۵ دقیقهای در نقد سیاستهای ارزی آقای دکتر همتی به ویژه حذف دلار نیما سخن بگویند.
@syjebraily
در میانه آشوبهای لس آنجلس، بحث استقلال کالفرنیا از ایالات متحده مجددا داغ شده است.
@syjebraily
@syjebraily
✨تبعید عدالت به جرم قداست!
عدالت را به جرم مقدسبودن تبعید میکنند؛ گویی قداست، نه نشانه مرکزیت و ضرورت، که بهانهای برای سکوت و حذف است. آنگاه بهجای واژهای زنده، تاریخی، و رنجدیده، نامی میگذارند عقیم و بیریشه: «تخصیص کاراتر»! گویی با تغییر نام، حقیقت هم تغییر میکند.
اما عدالت، تنها واژهای در قاموس اقتصاد نیست که بتوان آن را به دلخواه با واژهای تکنوکراتیک تعویض کرد. عدالت، فریاد فراموششدگان تاریخ است. خوننوشته سربازان خمینی بر دیوارهای زندان طاغوت است. عدالت، نام دیگر انسان است وقتی در هیاهوی اعداد و نمودارها گم نشود.
اگر هنوز نمیدانید عدالت یعنی چه، بدانید عدالت یعنی آحاد مردم، نهفقط طبقات خاص، بدون تبعیض از منابع عمومی بهرهمند شوند. عدالت یعنی ثروت، تنها میان اغنیا دست به دست نشود. عدالت یعنی کسی صرفاً بهدلیل ثروتمند بودن، امکان بیشتری برای بهرهبردن از اموال عمومی نداشته باشد؛ عدالت یعنی ایستادن در برابر انحصار دسترسی، چه در زمین و مسکن، چه در اعتبار و تسهیلات، چه در اطلاعات و قدرت. عدالت یعنی نظام اسلامی، ابزار بهرهمندی از انفال و داراییهای مشترک را نه در انحصار رانتجویان، که در اختیار هر انسانی که میتواند مولد باشد، قرار دهد. یعنی مردم از بند مزدوری برای سرمایهداران آزاد شوند و حاصل دسترنجشان را خودشان برداشت کنند. عدالت یعنی کار، کرامت بیاورد؛ نه فقط نان.
وقتی عدالت را از زبان میرانید، نه بهخاطر قداست آن، بلکه بهخاطر خطرناکبودنش برای نظم مستقر است. عدالت، پرده از ساختارهای نابرابری میدرد. عدالت، میپرسد که این «تخصیص کارا» کارا برای کیست؟ برای کدام طبقه؟ برای کدام جیب؟ عدالت، اجازه نمیدهد که فقر با واژههای نرم، عادی شود؛ که سرکوب، به نام بهینهسازی، توجیه گردد.
آنان که میخواهند به نام علم، عدالت را حذف کنند، پیش از آنکه با نام عدالت دشمن باشند، با خود مردم دشمناند؛ مردمی که عدالت، آخرین سنگر امیدشان است در جهانی که هرچه دارند، به نام کارایی، حراج شده است.
و چه غمانگیز است آن لحظه که عدالت، نه به اسم افراطیبودنش، بلکه به بهانه قدسیبودنش از مجلس سیاستگذاری اخراج میشود. گویی قداستِ واژه، توجیهی است برای دفن آن زیر خاک ارقام و جدولها.
اگر عدالت، کلمهای مقدس است، پس از آن بیشتر باید گفت. چرا که جامعهای که در آن از عدالت نگوئیم، بهزودی به جامعهای بدل خواهد شد که در آن عدالت را نمیخواهیم؛ و وقتی عدالت را نخواستیم، آنگاه کاراییمان فقط به سود صاحبان زر خواهد بود، نه صاحبان رنج.
چه زیبا فرمود مولای متقیان که «هر که شنیدن حق بر او گران آید، یا نتواند اندرز کسی را در باب عدالت بشنود، عمل کردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است».
این است راز غربت عدالت در جهان ما؛
که گوشها از شنیدن حق میگریزند، مبادا که دستها ناچار به عمل شوند.
عدالت را چونان شعاری میخواهند، نه سلوکی؛ واژهای برای تزیین قدرت، نه ترازو برای تقسیم نان.
هرگاه که صدای عدالت بلند شود، آنان که از شنیدناش میآزارند، میکوشند زبانش را ببُرند.
اما عدالت، همچون حق، خاموش نمیماند. حتی اگر نخواهندش. حتی اگر نشنوندش.
او میآید، از دل رنج، از عمق خاکستر، از فریاد بیصدای فراموششدگان. عدالت، با حذفشدن خاموش نمیشود. عدالت، اگر از در بیرون شود، از کوچه با فریاد بازمیگردد.
و ما، اگر از علی تنها نامش را آویزه گوش کردهایم، از عدالتش هنوز شرمندهایم.
@syjebraily
عدالت را به جرم مقدسبودن تبعید میکنند؛ گویی قداست، نه نشانه مرکزیت و ضرورت، که بهانهای برای سکوت و حذف است. آنگاه بهجای واژهای زنده، تاریخی، و رنجدیده، نامی میگذارند عقیم و بیریشه: «تخصیص کاراتر»! گویی با تغییر نام، حقیقت هم تغییر میکند.
اما عدالت، تنها واژهای در قاموس اقتصاد نیست که بتوان آن را به دلخواه با واژهای تکنوکراتیک تعویض کرد. عدالت، فریاد فراموششدگان تاریخ است. خوننوشته سربازان خمینی بر دیوارهای زندان طاغوت است. عدالت، نام دیگر انسان است وقتی در هیاهوی اعداد و نمودارها گم نشود.
اگر هنوز نمیدانید عدالت یعنی چه، بدانید عدالت یعنی آحاد مردم، نهفقط طبقات خاص، بدون تبعیض از منابع عمومی بهرهمند شوند. عدالت یعنی ثروت، تنها میان اغنیا دست به دست نشود. عدالت یعنی کسی صرفاً بهدلیل ثروتمند بودن، امکان بیشتری برای بهرهبردن از اموال عمومی نداشته باشد؛ عدالت یعنی ایستادن در برابر انحصار دسترسی، چه در زمین و مسکن، چه در اعتبار و تسهیلات، چه در اطلاعات و قدرت. عدالت یعنی نظام اسلامی، ابزار بهرهمندی از انفال و داراییهای مشترک را نه در انحصار رانتجویان، که در اختیار هر انسانی که میتواند مولد باشد، قرار دهد. یعنی مردم از بند مزدوری برای سرمایهداران آزاد شوند و حاصل دسترنجشان را خودشان برداشت کنند. عدالت یعنی کار، کرامت بیاورد؛ نه فقط نان.
وقتی عدالت را از زبان میرانید، نه بهخاطر قداست آن، بلکه بهخاطر خطرناکبودنش برای نظم مستقر است. عدالت، پرده از ساختارهای نابرابری میدرد. عدالت، میپرسد که این «تخصیص کارا» کارا برای کیست؟ برای کدام طبقه؟ برای کدام جیب؟ عدالت، اجازه نمیدهد که فقر با واژههای نرم، عادی شود؛ که سرکوب، به نام بهینهسازی، توجیه گردد.
آنان که میخواهند به نام علم، عدالت را حذف کنند، پیش از آنکه با نام عدالت دشمن باشند، با خود مردم دشمناند؛ مردمی که عدالت، آخرین سنگر امیدشان است در جهانی که هرچه دارند، به نام کارایی، حراج شده است.
و چه غمانگیز است آن لحظه که عدالت، نه به اسم افراطیبودنش، بلکه به بهانه قدسیبودنش از مجلس سیاستگذاری اخراج میشود. گویی قداستِ واژه، توجیهی است برای دفن آن زیر خاک ارقام و جدولها.
اگر عدالت، کلمهای مقدس است، پس از آن بیشتر باید گفت. چرا که جامعهای که در آن از عدالت نگوئیم، بهزودی به جامعهای بدل خواهد شد که در آن عدالت را نمیخواهیم؛ و وقتی عدالت را نخواستیم، آنگاه کاراییمان فقط به سود صاحبان زر خواهد بود، نه صاحبان رنج.
چه زیبا فرمود مولای متقیان که «هر که شنیدن حق بر او گران آید، یا نتواند اندرز کسی را در باب عدالت بشنود، عمل کردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است».
این است راز غربت عدالت در جهان ما؛
که گوشها از شنیدن حق میگریزند، مبادا که دستها ناچار به عمل شوند.
عدالت را چونان شعاری میخواهند، نه سلوکی؛ واژهای برای تزیین قدرت، نه ترازو برای تقسیم نان.
هرگاه که صدای عدالت بلند شود، آنان که از شنیدناش میآزارند، میکوشند زبانش را ببُرند.
اما عدالت، همچون حق، خاموش نمیماند. حتی اگر نخواهندش. حتی اگر نشنوندش.
او میآید، از دل رنج، از عمق خاکستر، از فریاد بیصدای فراموششدگان. عدالت، با حذفشدن خاموش نمیشود. عدالت، اگر از در بیرون شود، از کوچه با فریاد بازمیگردد.
و ما، اگر از علی تنها نامش را آویزه گوش کردهایم، از عدالتش هنوز شرمندهایم.
@syjebraily
آقای دکتر ظریف فرمودهاند «درباره اینکه توقع داشتیم اروپا اینستکس را بتواند راهاندازی کند، اشتباه میکردیم».
شاید مردم خاطرشان نباشد که آقایان چه غوغایی بر سر اینستکس راه انداخته بودند. ۸ تیر ۹۸ عرض کردم که «این کلاغ، آن قناری موعود نیست»!
mashreghnews.ir/news/970657/
شاید مردم خاطرشان نباشد که آقایان چه غوغایی بر سر اینستکس راه انداخته بودند. ۸ تیر ۹۸ عرض کردم که «این کلاغ، آن قناری موعود نیست»!
mashreghnews.ir/news/970657/
معیشتسوز و نابرابریساز.pdf
579.1 KB
معیشتسوز و نابرابریساز:تحلیل انتقادی دیدگاههای اقتصادی دکتر سید علی مدنیزاده (وزیر پیشنهادی اقتصاد)
دکتر سید یاسر جبرائیلی
استاديار، مطالعات تمدن اسلامی، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگی
@syjebraily
دکتر سید یاسر جبرائیلی
استاديار، مطالعات تمدن اسلامی، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگی
@syjebraily
معیشتسوز و نابرابریساز:تحلیل انتقادی دیدگاههای اقتصادی دکتر سید علی مدنیزاده (وزیر پیشنهادی اقتصاد)
دکتر سید یاسر جبرائیلی
استاديار، مطالعات تمدن اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده:
این نوشتار تحلیلی انتقادی از دیدگاههای اقتصادی دکتر سید علی مدنیزاده، وزیر پیشنهادی اقتصاد، با تمرکز بر محتوای کتاب «عوامل رکود تورمی و راهکارهای خروج» و سایر نوشتهها و دیدگاههای منتشرشده از وی ارائه میدهد. استدلال محوری راقم این سطور آن است که مجموعه سیاستهای پیشنهادی دکتر مدنیزاده نه حاصل اجتهاد اقتصادی بومی، بلکه بازتولید بیکموکاست نسخههای منسوخ نئولیبرال است که طی چهار دهه گذشته توسط نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی، بر اقتصادهای در حال توسعه تحمیل شدهاند؛ نسخههایی که عمدتاً در عمل، به جای پیشرفت اقتصادی، با خود فقر، نابرابری، بیثباتی اجتماعی و حتی فروپاشی سیاسی به همراه آوردهاند.
در این مطالعه، نشان دادهام که سیاستهایی نظیر کاهش دستمزد واقعی، حذف یارانهها، استقلال مطلق بانک مرکزی، و ریاضت مالی شدید که دکتر مدنیزاده به عنوان ایده خود مطرح کردهاند، اجزای اصلی دستورکار نئولیبرالیسم هستند که در بسیاری از کشورها به نتایج ناگوار اقتصادی و اجتماعی انجامیدهاند. بر خلاف تصور رایج، این سیاستها در ایران نیز نهتنها تضمینی برای خروج از رکود تورمی نیستند، بلکه با توجه به ویژگیهای ساختاری و شرایط خاص اقتصاد ایران، میتوانند به تشدید رکود، افزایش نارضایتی عمومی و تعمیق بحران مشروعیت اقتصادی دولت منجر شوند.
با تکیه بر مطالعات تطبیقی، شواهد تجربی و تحلیلهای دانشگاهی، نقدی بنیادین به ادعاهای نظری و مبانی تجربی این سیاستها وارد کردهام و هشدار دادهام که تکرار مسیرهایی مانند آرژانتین، روسیه، اندونزی و حتی شیلی – که در آنها سیاستهای مشابه منجر به ناآرامیهای گسترده، سقوط دولتها و بیثباتی ساختاری شده – در ایران محتمل است. واقعیت آن است که مدلهای نئولیبرال بدون عدالت، بیپشتوانهترین نسخهها برای اقتصادهایی چون ایراناند که از زخمهای نابرابری، تحریم، ناکارآمدی نهادی و فشار اجتماعی در رنجاند.
بر این باورم که اقتصاد ایران نیازمند راهبردی بومی، تدریجی، عدالتمحور و متکی بر بازتعریف نقش دولت توسعهگراست؛ نه تسلیم در برابر الگوهایی که حتی در کشورهای مبدأ خود نیز مورد تردید و تجدیدنظر قرار گرفتهاند. اجرای نسخههای شتابزده و غیرپاسخگو به اقتضائات بومی، نه اصلاح ساختاری بلکه تخریب اجتماعی خواهد بود. هشدار این نوشتار به تصمیمسازان اقتصادی و نمایندگان محترم مجلس آن است که هر سیاست اقتصادی، تنها زمانی موفق است که با ساخت اجتماعی آن جامعه همخوانی داشته باشد.
متن کامل در سایت حکمران:
https://hokmran.com/post/4196/
دکتر سید یاسر جبرائیلی
استاديار، مطالعات تمدن اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده:
این نوشتار تحلیلی انتقادی از دیدگاههای اقتصادی دکتر سید علی مدنیزاده، وزیر پیشنهادی اقتصاد، با تمرکز بر محتوای کتاب «عوامل رکود تورمی و راهکارهای خروج» و سایر نوشتهها و دیدگاههای منتشرشده از وی ارائه میدهد. استدلال محوری راقم این سطور آن است که مجموعه سیاستهای پیشنهادی دکتر مدنیزاده نه حاصل اجتهاد اقتصادی بومی، بلکه بازتولید بیکموکاست نسخههای منسوخ نئولیبرال است که طی چهار دهه گذشته توسط نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی، بر اقتصادهای در حال توسعه تحمیل شدهاند؛ نسخههایی که عمدتاً در عمل، به جای پیشرفت اقتصادی، با خود فقر، نابرابری، بیثباتی اجتماعی و حتی فروپاشی سیاسی به همراه آوردهاند.
در این مطالعه، نشان دادهام که سیاستهایی نظیر کاهش دستمزد واقعی، حذف یارانهها، استقلال مطلق بانک مرکزی، و ریاضت مالی شدید که دکتر مدنیزاده به عنوان ایده خود مطرح کردهاند، اجزای اصلی دستورکار نئولیبرالیسم هستند که در بسیاری از کشورها به نتایج ناگوار اقتصادی و اجتماعی انجامیدهاند. بر خلاف تصور رایج، این سیاستها در ایران نیز نهتنها تضمینی برای خروج از رکود تورمی نیستند، بلکه با توجه به ویژگیهای ساختاری و شرایط خاص اقتصاد ایران، میتوانند به تشدید رکود، افزایش نارضایتی عمومی و تعمیق بحران مشروعیت اقتصادی دولت منجر شوند.
با تکیه بر مطالعات تطبیقی، شواهد تجربی و تحلیلهای دانشگاهی، نقدی بنیادین به ادعاهای نظری و مبانی تجربی این سیاستها وارد کردهام و هشدار دادهام که تکرار مسیرهایی مانند آرژانتین، روسیه، اندونزی و حتی شیلی – که در آنها سیاستهای مشابه منجر به ناآرامیهای گسترده، سقوط دولتها و بیثباتی ساختاری شده – در ایران محتمل است. واقعیت آن است که مدلهای نئولیبرال بدون عدالت، بیپشتوانهترین نسخهها برای اقتصادهایی چون ایراناند که از زخمهای نابرابری، تحریم، ناکارآمدی نهادی و فشار اجتماعی در رنجاند.
بر این باورم که اقتصاد ایران نیازمند راهبردی بومی، تدریجی، عدالتمحور و متکی بر بازتعریف نقش دولت توسعهگراست؛ نه تسلیم در برابر الگوهایی که حتی در کشورهای مبدأ خود نیز مورد تردید و تجدیدنظر قرار گرفتهاند. اجرای نسخههای شتابزده و غیرپاسخگو به اقتضائات بومی، نه اصلاح ساختاری بلکه تخریب اجتماعی خواهد بود. هشدار این نوشتار به تصمیمسازان اقتصادی و نمایندگان محترم مجلس آن است که هر سیاست اقتصادی، تنها زمانی موفق است که با ساخت اجتماعی آن جامعه همخوانی داشته باشد.
متن کامل در سایت حکمران:
https://hokmran.com/post/4196/
Audio
💽 نسخه صوتی| معیشتسوز و نابرابریساز:تحلیل انتقادی دیدگاههای اقتصادی دکتر سید علی مدنیزاده (وزیر پیشنهادی اقتصاد)
دکتر سید یاسر جبرائیلی
استاديارمطالعات تمدن اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@syjebraily
دکتر سید یاسر جبرائیلی
استاديارمطالعات تمدن اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@syjebraily
✨انقلابیگری یعنی حرکت در سمت آرمانها
امروز رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان مجلس جملهای فرمودند که محافظهکاران، با جنجالی که بر سر جمله «انقلابیگری فقط به سر و صدا کردن نیست» به راه انداختند، نگذاشتند آن جمله اصلی شنیده شود؛
آنجا که فرمودند: «انقلابیگری یعنی حرکت در سمت آرمانها؛ پایه اول انقلابیگری این است که فراموش نکنیم برای چه انقلاب شده است.»
انقلابیگری، نه یک موضع سیاسی موقّت و نه یک شعار تاکتیکی است، بلکه یک جهتگیری وجودی و حرکت آگاهانه تاریخی است. وقتی گفته میشود «انقلابیگری یعنی حرکت در سمت آرمانها»، این سخن، در بطن خود، یک هشدار نیز دارد: آنگاه که آرمان فراموش شود، انقلاب به تشریفات، ساختارها، و در نهایت به قدرت بیهدف بدل میشود.
از نگاه ما که تاریخ را نه در سطح وقایع، بلکه در عمق روح انسانها و جوامع میکاویم، انقلاب یک نقطه آغاز نیست، یک مسیر است. این مسیر، تا وقتی زنده است که انسانِ انقلابی، لحظه به لحظه از خود بپرسد: چرا برخاستم؟ چرا قیام کردم؟ چرا نظام پیشین را نپذیرفتم؟
آرمان، در اندیشه توحیدی، همان مقصدی است که «شدن» انسان و جامعه بهسوی آن تعریف میشود: آزادی، عدالت، کرامت انسان، نفی سلطه، و تحقق ارزشهای الهی در زندگی زمینی.
دینِ بیحسّ مسئولیت، دینِ بیدرد، دینِ بیتعهد، همان ارتجاع است و انقلابیگریِ بیآرمان، یا انقلابیگری که تبدیل به ابزار حفظ وضع موجود شود، خطری است بزرگتر از ضدانقلاب. زیرا این یکی، در پوشش ارزشها، به تدریج ارزشها را تهی میکند.
پس آنچه رهبر حکیم انقلاب فرمودند، اگر بخواهد از سطح شعار عبور کند و به فهم تاریخی و مسئولانه برسد، باید این باشد که ما هر روز باید «چرایی انقلاب» را بازخوانی کنیم. نه در کتابها، بلکه در عملکرد خود. آیا عدالت پیش رفته است؟ آیا مستضعفان توانستهاند برخیزند؟ آیا فساد و تبعیض ریشهکن شده یا قدرت، به صورت دیگری، همان الگوهای پیشین را بازتولید کرده است؟
انقلابیگری نوعی زیستن است. زیستی معطوف به معنا، معطوف به حقیقت، و در ستیز دائم با عادت، جمود، و تحجر. اگر قرار است «فراموش نکنیم برای چه انقلاب شده است»، باید هر روز با خود صادق باشیم: امروز کجای آن مسیر ایستادهایم؟ و چه باید کرد؟
@syjebraily
امروز رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان مجلس جملهای فرمودند که محافظهکاران، با جنجالی که بر سر جمله «انقلابیگری فقط به سر و صدا کردن نیست» به راه انداختند، نگذاشتند آن جمله اصلی شنیده شود؛
آنجا که فرمودند: «انقلابیگری یعنی حرکت در سمت آرمانها؛ پایه اول انقلابیگری این است که فراموش نکنیم برای چه انقلاب شده است.»
انقلابیگری، نه یک موضع سیاسی موقّت و نه یک شعار تاکتیکی است، بلکه یک جهتگیری وجودی و حرکت آگاهانه تاریخی است. وقتی گفته میشود «انقلابیگری یعنی حرکت در سمت آرمانها»، این سخن، در بطن خود، یک هشدار نیز دارد: آنگاه که آرمان فراموش شود، انقلاب به تشریفات، ساختارها، و در نهایت به قدرت بیهدف بدل میشود.
از نگاه ما که تاریخ را نه در سطح وقایع، بلکه در عمق روح انسانها و جوامع میکاویم، انقلاب یک نقطه آغاز نیست، یک مسیر است. این مسیر، تا وقتی زنده است که انسانِ انقلابی، لحظه به لحظه از خود بپرسد: چرا برخاستم؟ چرا قیام کردم؟ چرا نظام پیشین را نپذیرفتم؟
آرمان، در اندیشه توحیدی، همان مقصدی است که «شدن» انسان و جامعه بهسوی آن تعریف میشود: آزادی، عدالت، کرامت انسان، نفی سلطه، و تحقق ارزشهای الهی در زندگی زمینی.
دینِ بیحسّ مسئولیت، دینِ بیدرد، دینِ بیتعهد، همان ارتجاع است و انقلابیگریِ بیآرمان، یا انقلابیگری که تبدیل به ابزار حفظ وضع موجود شود، خطری است بزرگتر از ضدانقلاب. زیرا این یکی، در پوشش ارزشها، به تدریج ارزشها را تهی میکند.
پس آنچه رهبر حکیم انقلاب فرمودند، اگر بخواهد از سطح شعار عبور کند و به فهم تاریخی و مسئولانه برسد، باید این باشد که ما هر روز باید «چرایی انقلاب» را بازخوانی کنیم. نه در کتابها، بلکه در عملکرد خود. آیا عدالت پیش رفته است؟ آیا مستضعفان توانستهاند برخیزند؟ آیا فساد و تبعیض ریشهکن شده یا قدرت، به صورت دیگری، همان الگوهای پیشین را بازتولید کرده است؟
انقلابیگری نوعی زیستن است. زیستی معطوف به معنا، معطوف به حقیقت، و در ستیز دائم با عادت، جمود، و تحجر. اگر قرار است «فراموش نکنیم برای چه انقلاب شده است»، باید هر روز با خود صادق باشیم: امروز کجای آن مسیر ایستادهایم؟ و چه باید کرد؟
@syjebraily
بازخوانی برخی حرفهای گذشته، برای پیشگیری از فجایع آینده، ضروری است.
شما شاید خاطر مبارکتان نباشد. آقای دکتر ظریف در پاسخ به انتقادات درباره گنجاندن اسنپ بک در برجام میفرمودند این مکانیسم نشانه ضعف برجام نیست، نشانه بیاعتمادی طرفین به یکدیگر است!
پنجم بهمن ۱۳۹۵ بود که نوشتم نه اخوی! در اسنپ بک هیچ نشانی از بیاعتمادی شما به آمریکا وجود ندارد.
شما شاید خاطر مبارکتان نباشد. آقای دکتر ظریف در پاسخ به انتقادات درباره گنجاندن اسنپ بک در برجام میفرمودند این مکانیسم نشانه ضعف برجام نیست، نشانه بیاعتمادی طرفین به یکدیگر است!
پنجم بهمن ۱۳۹۵ بود که نوشتم نه اخوی! در اسنپ بک هیچ نشانی از بیاعتمادی شما به آمریکا وجود ندارد.
بسم الله قاصم الجبارین
مردم شریف و سربلند ایران!
در لحظهای که جهان در سکوتی سنگین فرو رفته بود، رژیم کودککش صهیونیستی، در تبانی آشکار با ارباب آمریکاییاش، دستان خبیث خود را به خون پاک فرزندان سرافراز ایران آغشته کرد. فرماندهان و دانشمندانی را که جانشان را وقف عزت ملت کرده بودند، ناجوانمردانه به شهادت رساند. اما این خاک، خاک سکوت و تسلیم نیست. ما از تبار عاشوراییم؛ از قبیلهای که خون را بر شمشیر پیروز میسازد.
ما با آتش پاسخ می دهیم. موشکهای ما، پیام روشن ملتی هستند که ظلم را نه تحمل میکند، نه فراموش. تلآویو، این غده سرطانی کاشتهشده بر پیکر جهان اسلام، اکنون خشم ملتی را تجربه می کند که خون شهدایش را نه در اشک، که در خروش ترجمه میکند.
دنیا بداند و آگاه باشد! این حمله، تنها آغاز راهیست که پایانش افول کامل این رژیم جعلی و جنایتکار است. ما بهدنبال جنگ نیستیم، اما اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، آن را به گوری برای دشمنان بدل میسازیم.
آمریکا، این امالفساد قرن، نه تنها شریک جرم این جنایت، که آمر اصلی آن است. تاریخ را بنگرید؛ آنکه به دروغ، دم از صلح و مذاکره میزند و در همان دم، دکمه ترور و تحریم را فشار میدهد، شایسته هیچ میز گفتوگویی نیست.
فرزندان ایران، با یاد شهیدانتان، استوار بایستید. آینده از آنِ کسانیست که میدانند چگونه از مرگ، زندگی بسازند.
قطعا سننتصر
والسلام علی من اتبع الهدی.
سید یاسر جبرائیلی
مردم شریف و سربلند ایران!
در لحظهای که جهان در سکوتی سنگین فرو رفته بود، رژیم کودککش صهیونیستی، در تبانی آشکار با ارباب آمریکاییاش، دستان خبیث خود را به خون پاک فرزندان سرافراز ایران آغشته کرد. فرماندهان و دانشمندانی را که جانشان را وقف عزت ملت کرده بودند، ناجوانمردانه به شهادت رساند. اما این خاک، خاک سکوت و تسلیم نیست. ما از تبار عاشوراییم؛ از قبیلهای که خون را بر شمشیر پیروز میسازد.
ما با آتش پاسخ می دهیم. موشکهای ما، پیام روشن ملتی هستند که ظلم را نه تحمل میکند، نه فراموش. تلآویو، این غده سرطانی کاشتهشده بر پیکر جهان اسلام، اکنون خشم ملتی را تجربه می کند که خون شهدایش را نه در اشک، که در خروش ترجمه میکند.
دنیا بداند و آگاه باشد! این حمله، تنها آغاز راهیست که پایانش افول کامل این رژیم جعلی و جنایتکار است. ما بهدنبال جنگ نیستیم، اما اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، آن را به گوری برای دشمنان بدل میسازیم.
آمریکا، این امالفساد قرن، نه تنها شریک جرم این جنایت، که آمر اصلی آن است. تاریخ را بنگرید؛ آنکه به دروغ، دم از صلح و مذاکره میزند و در همان دم، دکمه ترور و تحریم را فشار میدهد، شایسته هیچ میز گفتوگویی نیست.
فرزندان ایران، با یاد شهیدانتان، استوار بایستید. آینده از آنِ کسانیست که میدانند چگونه از مرگ، زندگی بسازند.
قطعا سننتصر
والسلام علی من اتبع الهدی.
سید یاسر جبرائیلی
هرچه جلوتر میرویم، خبر و تحلیل درباره نقش عوامل داخلی رژیم صهیونیستی در ترورهای اخیر بیشتر و بیشتر میشود.
تکرار مکرر این ماجرا نشان میدهد دستگاه امنیتی کشور از بابت خودی بودن این نفوذیها چنان خاطرجمع است که اینها چنین با خیال راحت در حال عملیات هستند.
@syjebraily
تکرار مکرر این ماجرا نشان میدهد دستگاه امنیتی کشور از بابت خودی بودن این نفوذیها چنان خاطرجمع است که اینها چنین با خیال راحت در حال عملیات هستند.
@syjebraily