Telegram Web Link
☸️ تعلیقِ زندگیِ ایرانیان

✍️محمدباقر تاج الدین

رنجِ زیستن در شرایطِ بُغرنج اقتصادی و اجتماعی در جامعۀ ایران و بدتر از آن رنجِ ناشی از تبعات و پیامدهای ناگوار مربوط به آن تا آن میزان شده است که حالا بتوان سخن از "تعلیقِ زندگیِ ایرانیان" بر زبان آورد. زندگی ایرانیان از آن رو در تعلیق قرار گرفته است که لای چرخ دنده های سیاست و اقتصاد هر روز بی کیفیّت تر و از میزان رضایت و خشنودی مردمان جامعه کاسته می شود. به عبارت دیگر، زندگی برای کسر قابل توجهی از زنان و مردان جامعه لطف چندانی نداشته و به گفتۀ معروف دیگر چنگی به دل نمی زند!! اکنون جامعه به لحاظ اقتصادی در شرایطی قرار گرفته که تورّم و گرانی چنان تُرک تازی می کنند که حالا حتی طبقۀ متوسط جامعه هم از پسِ مخارج و هزینه های زندگی شان بر نمی آیند و رفته رفته به طبقۀ پایین سقوط می کنند، بی ثباتی قیمت کالاها چنان سردرگمی و بلاتکلیفی برای شهروندان ایجاد کرده که تمام برنامه های زندگی شان را دچار اختلال اساسی نموده است، افزایش خط فقر و به تَبَعِ آن افزایش تعداد فقرا و محرومین جامعه کار را به جایی رسانده که اکنون سخن از شاخص فلاکت(درکنار هم قرار گرفتن نرخ تورم با نرخ بیکاری) می رود.

✳️برکنار از مشکلات عجیب و دردآور اقتصادی که به برخی از آن ها اشارت رفت مشکلات و مسائل اجتماعی فراوان نیز در چنین شرایطی خودنمایی می کنند که می توان به مواردی چون: نابرابری اجتماعی گسترده، شکاف طبقاتی غیر قابل تصوّر، فرسایش سرمایۀ اجتماعی و اعتماد اجتماعی، کاهش مشارکت اجتماعی، افزایش ناامیدی اجتماعی در میان افراد و گروه های اجتماعی مختلف به ویژه جوانان، افزایش خشونت های اجتماعی و سایر موارد مشابه که برشمردن تمامی آن ها فهرست بلند بالایی خواهد شد و جز افزودن بر درد و رنج آدمی نتیجۀ دیگری به دنبال نخواهد داشت. در چنین شرایط بغرنج اقتصادی و اجتماعی زیستن برای ایرانیان چنان طاقت فرسا، شکننده و دردآور شده است که تو گویی زندگی متوقّف شده و به تعلیق درآمده است. تعلیقِ زندگیِ ایرانیان از آن جهت روی داده است که نشانه های مثبت، با کیفیت و سازندۀ زیستنِ خوب، خوش و ارزشمند کاملا به محاق رفته و بالعکس نشانه های منفی، ناخوش و بی ارزش بسط و گسترش یافته است. عموم ایرانیان حالا زیستنی بی کیفیت، ناخوش و بی معنا را تجربه می کنند و تو گویی که فقط زنده اند و گذران روزها، هفته ها و ماه ها را می بینند!!!

❇️ نشانه های تعلیق زندگی در میان ایرانیان را می توان در موارد زیر برشمرد: افزایش میل به مهاجرت از کشور در گروه های سنی مختلف به ویژه جوانان، افزایش بی انگیزگی در بین گروه های اجتماعی ای چون دانش آموزان، دانشجویان، کارکنان، کارگران، کارآفرینان، صنعت کاران و کشاورزان، بی رغبتی برای مشارکت در امور همسایگی، محله ای، سازمانی و سایر موارد مشابه، بی کیفیت شدن زندگی به لحاظ مادی و معنوی، افزایش قابل توجه بیماری های روانی مانند استرس و اضطراب، کاهش محسوس رضایت از زندگی، کاهش قابل توجه شادی و نشاط اجتماعی، بی رغبتیِ تمام عیار برای مطالعه و پژوهش نه تنها در بین مردمان عادی جامعه بلکه حتی در بین دانشجویان و پژوهشگران و استادان، کم رنگ شدن اخلاق در جامعه، تضعیف باورها و ارزش های دینی و ملّی، بی کیفیت شدن روابط اجتماعی مبتنی بر اخلاق و انسانیت و خلاصه از دست رفتن بسیاری از نشانه های مثبت و سازندۀ یک زندگی سرشار از کیفیت و معنا.
#ایرانیان
#زندگی
#تعلیق_زندگی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵جعفر پناهی و نخل طلای کن

✳️سینمای ایران یک بار دیگر به همت کارگردان توانمند آقای جعفر پناهی برندۀ جایزۀ نخل طلای کن شد و افتخاری برای تمام ایرانیان گردید. شادباش به اقای پناهی و به ایرانیان عزیز



@tajeddin_mohammadbagher
☸️عبورِ "این نسل" و روی گردانی "آن نسل"

✍️محمدباقر تاج الدین

در آغاز بگویم که منظور از "این نسل" نسل دهۀ هفتاد به بعد است که عموما به عنوان "نسل زد" شناخته می شوند و منظور از "آن نسل" نیز نسل دهه های چهل، پنجاه و شصت است که تحت عنوان"نسل وای " شناخته می شوند. اگرچه این تقسیم بندی مطابق با مطالعات نسلی ممکن است چندان دقیق نباشد اما کم و بیش معنا را می رساند. نسل های ماقبل دهۀ چهل یعنی نسل های دهه های سی و بیست را فرض گرفته ام که با همان منش و سبک سنتی روزگاران خود را می گذرانند و لذا آنان را مشمول تغییرات فکری و رفتاری ندانستم. فرض اصلی نوشتار حاضر این است که نسل دهۀ هفتاد به بعد از بسیاری از آرمان ها و نمادهای ملی و دینی و آیینی و قومی به طور کامل عبور کرده اند و بیش از همه آرمان زندگی را دنبال می کنند و با جهان پیوند یافته اند و چونان شهروندی جهانی زیست می کنند. این نسل به هیچ وجه دغدغۀ دین و آیین و قومیت و ملیت را ندارد و فقط می خواهد زندگی کند آن گونه که خود می خواهد و می پسندد!! ممکن است برخی بر این روند و رویه ای که این نسل در پیش گرفته است خُرده بگیرند و بگویند این روندی سهل انگارانه و مسئولیت ناپذیری است اما واقعیت چیز دیگری است. این نسل نه تاریخ ایران را می خواند و نه تاریخ اسلام را و نه دیوان شاعران کلاسیک را و نه شاعران معاصر را. نه شخصیت های ملی را به درستی می شناسد و نه شخصیت های دینی را. بارها با دانشجویان مربوط به این نسل در کلاس های درس و بیرون از کلاس درس دربارۀ این امور صحبت کردم اما آنان اصلا نمی د انستند و در واقع نمی خواستند بدانند که چه می گویم!!!

✳️"آن نسل" هم کم و بیش از آن آرمان های ملی و دینی ای که داشته است دست شسته و از آنان روی گردان شده و تو گویی که به تنظیمات کارخانه بازگشته و حالا می گوید به من بگویید که زندگی خوب چیست و اساساً چرا من زندگی اَم را بر سر آرمان هایی گذاشته ام که نتایج چندانی برایم نداشته است!! گروهی از "آن نسل" که گرایشات مثلا چپ گرایانه داشته اند امروز به شدت پشیمان اند و تمام شوربختی زندگی خود را دویدن به دنبال چنین آرمان هایی می دانند(با درست و غلط بودن چنین نگاهی فعلا کاری ندارم بلکه در حال توصیف وضعیت هستم). آن شور و تعصب و جزم اندیشی و سخت گیری های عجیب و غریبی که در دهه های پنجاه و شصت و حتی تا دهۀ هفتاد نیز داشته است را به طور کامل کنار گذاشته و به زندگی بازگشته و می گوید هزاران دریغ و درد که نوجوانی و جوانی اَم بر سرِ امور بیهوده ای گذشت که سر سوزنی در خوشبختی و کیفیت زندگی اَم تأثیری نداشته است!!! "آن نسل" حالا اگر نگوییم به طور کامل اما به طور قابل توجهی از بسیاری از اموری که در دهه های پیشین با شور و هیجانی وصف ناشدنی دنبال می کرد را به کناری نهاده و از آنان روی گردان شده و با خود می گوید فقط دچار هیجانات و بلکه نادانی و حماقت بوده است!!!

❇️حالا می توان گفت به غیر از افراد نسل دهه های بیست و سی که درصد کمی از شهروندان جامعه را تشکیل می دهند و در جهان سنتی و پیشامدرن زندگی می کنند باقی مانده نسل ها زیست جهان شان کم و بیش تغییر یافته و با سیاستگذاری ها و برنامه های فعلی نظام حکمرانی به هیچ وجه نمی توان پاسخگوی چنین تغییرات و تحولات بزرگ و عمیق و وسیعی بود. برای مثال آموزش ایدئولوژیک چه در قالب رسمیِ آن که در مدارس و دانشگاه ها و چه در قالب غیر رسمیِ آن که در صدا و سیما و مراکز فرهنگی توسط نظام حکمرانی ارائه می شود دیگر هیچ اهمیتی برای نسل های اشاره شده ندارد و نوعی آب در هاون کوفتن و صد البته هدر دادن سرمایه های کشور است!! چه "این نسل" و چه "آن نسل" دیگر هر آ چه که توسط نظام حکمرانی ارائه می شود را نه می بیند و نه می شنود و به طور کامل از همه چیز یا عبور کرده و یا روی گردان شده است!! لذا گاه و وقتِ آن فرا رسیده که فکری دیگر کرد و رأی دیگری . سخن در این زمینه بسیار است اما به عنوان حُسن ختام از قول حافظ: کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی؟!!
#نسل
#نسل_زد
#نسل_وای
#زیست_جهان
#عبور
#رویگردانی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️کسی به فکر رودخانه ها و چشمه ها نیست!!!

✍️محمدباقر تاج الدین

رودخانه ها و چشمه های کشور یکی یکی خشک می شوند و این خبری بسیار هولناک است. هفتۀ گذشته که از سمت پردیس به سمت تهران باز می گشتم دقایقی که ترافیک شده بود دقیقاً بر روی پلی ایستاده بودم که پایینش رودخانۀ جاجرود بود و با تعجب فراوان دیدم که این رودخانه هم کاملاً خشکیده است!! به روستای پدری هم که رفته بودم وضعیت رودخانه ها بسیار نگران کننده بود و در حال خشکیدن!! سطح آب رودخانه ها بسیار پایین آمده بود و تو گویی که به ناگهان آب این رودخانه ها ناپدید شده اند!!! هزاران دریغ و درد کسی به فکر این موضوع حیاتی هم نیست و گویا هنوز نمی خواهیم باور کنیم که اگر آب نباشد زندگی هم نخواهد بو.د!!!

✳️ ده ها دلیل برای بروز چنین وضع اسف باری می توان ارائه کرد اما برای نمونه وقتی بر طبل افزایش جمعیت کوبیدند بدون هرگونه سیاستگذاری مناسب و بدون فکر کردن برای این تعداد جمعیت که به آب نیاز دارند و بدتر از آن در اثر تغییر سبک زندگی شهروندان که حالا بسیاری از آنان علاوه بر تهران و کلان شهرها در مناطق روستایی و ییلاقی و شمالی کشور اقدام به ساخت و ساز هزاران ویلا و آپارتمان نموده اند و تمام این ها نیاز به آب دارند!!! برای مثال هر چهارشنبه عصر ده ها و بلکه صدها هزار نفر از کلان شهر تهران راهیِ شهرهای شمالی و شهرهای ییلاقی مانند دماوند و فیروزکوه می شوند و تمام این جمعیت نیازمند آب برای انواع مصارف هستند!! برای نمونه ای عینی هنگامی که از تهران به سمت شمال(مازندران) در جادّۀ فیروزکوه حرکت می کنیم در تمام مسیر هزاران ویلا و ساختمانی را می بینیم که چونان قارچ روییده اند و اگر این گونه پیش برود بدون تردید ظرف چند سال آینده تهران به فیروزکوه متصل می شود و دیگر هیچ زمین کشاورزی و باغ و بوستانی در امان نخواهد ماند. هجومی عجیب و سیل آسا به تمام روستاهای مسیر شده و دیگر جایی برای ساخت و ساز نمانده است!!!

❇️آشکار است که چنین میزان و حجم از ساخت و سازهای بی رویه نیازمند آب است و آبی که هر روز کم تر و کم تر می شود!!! تردید ندارم که ظرف چند سال دیگر و به زودی تمام این ویلاها و ساختمان ها در اثر بی آبی به حال خود رها می شوند و با وضعی تراژیک و غم بار روبرو خواهیم شد. اکنون این هجوم به سمت استان گیلان نیز بسیار شده است به گونه ای جمعیت زیادی از استان های جنوبی کشور به این استان و حتی استان مازندران روی آورده اند و در حال ساخت و سازهای عجیب و غریب هستند!!! این ها واقعیت های تلخ پیش روی تمام ما ایرانیان است و اگر فکری اساسی نشود که تاکنون هم نشده است باید منتظر وضعیتی بس بغرنج و دردناک باشیم!!! البته که راه کارهای علمی و فنی در این زمینه وجود دارد و ضرورت دارد هر چه زودتر و همین امروز چاره ای اندیشیده شود که حقیقتا و دردمندانه باید گفت که فردا دیر است!! فردا روزی که آب نباشد دیگر برج های سر به فلک کشده و ویلاها و کاخ ها و اتوبان ها و گوشی های هوشمند و لوازم خانگی هوشمند و خودروهای هوشمند و خلاصه تمام ثروت و سرمایه ای که داریم به هیچ کارمان نمی آید و چونان تشنگانی بر لب دریا خواهیم مُرد!!!
#خشکسالی
#رودخانه
#چشمه
#زنگ_خطر



@tajeddin_mohammadbagher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☸️پاره کردن کتاب های درسی مدرسه توسط دانش آموزان نشانۀ چیست؟

✍️محمدباقر تاج الدین

پیش ترها چندین نوبت دربارۀ ناکارآمد بودن نظام آموزش و پرورش در ایران و عقب مانده بودن کتاب های درسی مدارس نوشتم و هشدار دادم که این کتاب ها به هیچ وجه هیچ کدام از نیازهای دانش آموزان را پاسخ نمی دهند!! اما هیچ گوش شنوا و چشمان بینایی وجود نداشت که این سخنان را بشنود و این وضع اسف بار را ببیند. اکنون می بینیم که دانش آموزان اغلب مدارس پس از پایان مدرسه اقدام به پاره کردن و دور ریختن کتاب های درسی می کنند و این یعنی تنفر و انزجار ار دروس و کتاب های درسی!! یعنی فرار از مدرسه ای که به هیچ وجه خوشایند و مورد پسند دانش آموزان نیست!! در عصر هوش مصنوعی و رفتن به فضا دروسی را آموزش می دهند که اسباب تمسخر دانش آموزان شده است. البته معلمان هم نمی توانند با این کتاب ها ارتباط برقرار کنند چون فرسنگ ها از عقلانیت و منطق و علم روز دور هستند!! دانش آموزانی که به واسطۀ گوشی های هوشمند با تمام جهان در ارتباط هستند و تو گویی که همه چیز در اختیارشان است چه نیازی به چنین مدارس و دروسی د ارند؟!!


@tajeddin_mohammadbagher
همایش استانی کنکاش‌های مفهومی و نظری‌ درباره‌ی جامعه‌ی ایران

▪️مازندران 18 خرداد(دانشکده‌ی علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران، سالن باقرالعلوم)
▪️گیلان(پژوهشکده‌ی گیلان‌شناسی)، شیراز(دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه‌شیراز) کرمانشاه(کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه‌رازی)، همدان، لرستان، 19 خرداد
▪️گلستان ۱۸ خرداد(گرگان دانشگاه گلستان)
▪️خراسان رضوی ، شمالی و جنوبی (دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه‌فردوسی) 21 خرداد
▪️اردبیل 21 خرداد
▪️گلستان ۲۵ خرداد (دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزاد شهر،سالن آفرینش)


لینک پیوستن به نشست‌ها در روزهای همایش

https://B2n.ir/iscs1

http://B2n.ir/iscs
پنل_استانی_همایش_کنکاشهای_مفهومی_و_نظری.pdf
765.7 KB
جدول زمانی همایش استانی کنکاشهای مفهومی و نظری جامعه‌ی ایران


لینک حضور آنلاین در همایش را متناسب با آنچه در جدول برنامه آمده انتخاب کنید؛

https://B2n.ir/iscs1


http://B2n.ir/iscs
☸️زبان پارسی زبان ملی ایرانیان و زبان توسعه است(نقدی بر دیدگاه دکتر محدثی)
[بخش نخست]

✍️محمدباقر تاج الدین

همکار و دوست گرامی اَم اقای دکتر حسن محدثی مدتی است که بحثی دربارۀ زبان پارسی و زبان های قومی و محلی ایران به میان کشیده و طی آن یادآور شده اند که زبان پارسی نمی بایست این گونه بر زبان های قومی و محلی ایران مسلط و چیره می شدند و این که اساساً چرا زبان پارسی به عنوان زبان ملی مطرح شده و سبب تحقیر و از بین رفتن زبان های دیگر ایران زمین شده است؟(نقل به مضمون). این دیدگاه آقای دکتر محدثی از نظر من دارای اشکالات جدی است که به شرح زیر مورد نقد قرار می گیرد:

1.موضوع زبان پارسی و زبان های قومی و محلی و احیاناً نزاع ها و اختلافاتی که در این زمینه در گذشته وجود داشته است امروزه به هیچ وجه مسألۀ مهمی برای عموم ایرانیان نبوده و طرح دوبارۀ آن تاحدودی نادرست است. امروز کشور با صدها مسألۀ بسیار حیاتی و بنیادین روبرو است که طرح چنین مباحث حاشیه ای آن هم توسط جامعه شناسی چون اقای دکتر محدثی اقدامی نادرست و ناپسند است. جامعۀ ایران که طی دهه های گذشته با سرعت و عمق زیاد به سمت و سوی مدرنیته حرکت کرده و در قالب ملیت ایرانی و همچنین نگاه جهانی به مسائل خودش می اندیشد به نظرم موضوع زبان پارسی یا زبان قومی و محلی دیگر برای آنان چندان جایگاه و موضوعیتی نداشته و این مسأله برای شان تا حد زیادی حل شده است. لذا پرداختن به این موضوع به جز اتلاف وقت چیز دیگری نیست.

2.زبان پارسی که از "زبان پارسی باستان" به "زبان پارسی میانه" و سپس "زبان پارسی نو" تحولاتی یافته است یکی از کهن ترین زبان های ایران و بلکه جهان است. دست کم از زمان ساسانیان تا به امروز این زبان به نوعی زبان رسمی مردم ایران بوده است و تمام شاعران، دبیران(نویسندگان)، فیلسوفان، متکلمان، مورخان، سفرنامه نویسان و سایرین با همین زبان نوشته اند و گفته اند و سروده اند و نه با زبان های قومی و محلی. بسیاری از شاعران، نویسندگان، فیلسوفان، متکلمان، فقیهان و دیگران از مناطق مختلف قومی و محلی ایران هم بوده اند اما همگی آنان با زبان پارسی سخن گفته اند و یا نوشته اند. رودکی، نظامی گنجوی، خیام نیشابوری، عطار نیشابوری، فردوسی، حافظ شیرازی، سعدی شیرازی، مولوی، ناصر خسرو قبادیانی، صائب تبریزی، شمس تبریزی، ابوحامد غزالی، نظام الملک طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن سینا، ابونصر فارابی، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و ده ها و بلکه صدها دانشمند دیگر همگی به زبان پارسی نوشته اند و گفته اند.

3.پرسش از آقای دکتر محدثی این است که چرا این دانشمندان و شاعران همگی و بدون استثناء از زبان پارسی برای نوشتن و گفتن استفاده کرده اند؟ یا اگر به زبان های قومی و محلی خود ننوشته اند یعنی به تحقیر زبان قومی و محلی خود پرداخته اند؟ مگر غیر از این بود که زبان پارسی زبان رسمی و فراگیر ایرانیان و مهم تر از آن زبان قابل فهم و پیوند دهندۀ اقوام گوناگون ایرانی بوده و هنوز هم است؟ آیا ایران را با زبانی غیر از زبان پارسی می توان شناخت و به جهان معرفی کرد؟ آیا در تاریخ طولانی ایران این کشور و جامعه به جز با زبان پارسی با زبان دیگری برای جهانیان شناخته می شد؟ بیاییم تاریخ طولانی را رها کنیم و از دوران صفویه به بعد که کم و بیش آشنایی و ارتباط ایران با سایر کشورهای جهان آغاز شد مگر با زبان پارسی چنین ارتباطی صورت نمی گرفت؟ مگر زبان دربار پادشاهان ترک زبانی چون غزنویان و سلجوقیان و صفویان و قاجاریان زبان پارسی نبود؟ و چرا این گونه بود؟ یعنی این پادشاهان ترک زبان آن میزان قدرت نداشتند که زبان دربار و حتی زبان کشور را به زبان ترکی تغییر بدهند؟ و چرا چنین نکردند؟

4.از جناب دکتر محدثی پرسش ساده تر و البته مهمی دارم و آن این است که شما که یک "گیلک زبان" هستید اگر به مدرسه و دانشگاه نمی رفتید و با زبان پارسی آشنا نمی شدید اکنون چگونه می توانستید به عنوان یک جامعه شناس و اندیشمند ایرانی مطرح باشید و از موضوعات و مباحث گوناگون فلسفی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سخن بگویید و بنویسید؟ راستی را چرا شما کتاب ها و مقالات خود را به "زبان گیلکی" نمی نویسید؟ مگر غیر از این است که اگر شما چون پیشینیان خود در همان گیلان می ماندید و به مدرسه و دانشگاه نمی رفتید و زبان پارسی را فرا نمی گرفتید اکنون به احتمال زیاد با فلسفه و علوم مختلف و حتی جهان آشنایی پیدا نمی کردید؟ و در همان جهان بستۀ سنتی خود باقی می ماندید؟

(ادامه دارد......)


@tajeddin_mohammadbagher
⚫️مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد

درگذشت نابهنگام مترجم پرکار و توانمند کشورمان آقای بیژن اشتری را به خانواده محترم شان و اهالی فرهنگ و علم صمیمانه تسلیت می گویم. چندین کتاب از ترجمه های ایشان را خوانده ام و مطالب شان را کم و بیش دنبال می کردم.

محمدباقر تاج الدین


@tajeddin_mohammadbagher
☸️زبان پارسی؛ زبان ملّی ایرانیان و زبان توسعه است(نقدی بر دیدگاه دکتر محدثی)
[بخش دوم]

✍️محمدباقر تاج الدین


5.زبان پارسی در دورۀ قدیم و سنتی به عنوان "زبان رسمی" ایرانیان کاربرد داشت و در دورۀ جدید به عنوان "زبان ملی" به واسطۀ مدرن شدن جامعه. در مقاله ای با عنوان «ملّی گرایی، زمینه سازِ توسعه در جهان مدرن است» به این موضوع کم و بیش پرداخته ام که ملّت، ملی گرایی، هویت ملّی و زبان ملی آن گونه که امروزه آن را می شناسیم و درک می کنیم امری مدرن بوده که در دورۀ پیشامدرن موضوعیت و موجودیت چندانی نداشته است. براین اساس اگر زبان پارسی به عنوان زبان ملّی شکل نمی گرفت بسیار دور از انتظار بود که جامعه و کشور ایران بتواند با استفاده از زبان های قومی و محلی به سطحی از توسعه دست پیدا کند. نمونه اش کشور افغانستان است که به دلیل قوم گرایی افراطی و چیره بودن زبان های قومی(به رغم رسمی بودن زبان پارسی و البته با آمدن طالبان زبان پشتو) در این کشور هنوز که هنوز است نتوانسته به سطحی از توسعه دست پیدا کند. ساده سازی نمی کنم که فقط زبان ملّی عامل توسعه است اما دست کم یکی از عوامل مهم در کنار سایر عوامل است.

6.در مقام "سیاست گذاری زبانی" ضرورت دارد این نکتۀ مهم یادآوری شود که "تکثرگرایی زبانی" امری معقول و بسیار ارزشمند است که باید رعایت و بلکه ترویج شود تا تمامی اقوام ایرانی بتوانند از زبان های قومی و محلی خودشان به هر نحو استفاده کنند. زبان های قومی و محلی در جای خود بسی ارزشمند و قابل احترام اَند و باید هم ترویج شوند چرا که این موضوع جزیی از حقوق آشکار و نقض ناشدنی تمامی اقوام ایرانی است. تمام ایرانیان حق دارند با زبان های قومی و محلی خودشان سخن بگویند و بنویسند و آواز بخوانند و حتی آن ها را به دیگران و جهانیان معرفی کنند و در جهت حفظ و نگهداشت شان نیز کوشش به خرج دهند چرا که جزیی از میراث فرهنگی ارزشمند ایران زمین محسوب می شوند. این حقی انکار ناشدنی بوده و هیچ نهاد و گروه و فردی تحت هیچ عنوان نمی تواند چنین حقی را از اقوام ایرانی سلب کند. برای آنان که در یادداشت های(کامنت) شان مرا به ایرانشهری بودن و ترویج تک زبانی متهم کرده اند می گویم که من به "تکثرگرایی زبانی" قائل هستم همان گونه که به تکثرگرایی دینی و سیاسی و فرهنگی هم باور و تأکید اساسی دارم. جهان مدرن اساساً جهان تکثرگرایی در تمامی زمینه ها بوده و این امری غیر قابل انکار است.

7. اما می ماند این پرسش مهم که اگر زبانی به عنوان عامل پیوند دهنده و میانجی میان اقوام ایرانی نمی بود این اقوام چگونه باید با یکدیگر ارتباط و تعامل برقرار می کردند؟ ایرانیان طی قرن های گذشته و در حال حاضر با کدام زبان با یکدیگر ارتباط و تعامل دارند؟ و اگر زبان پارسی نمی بود به هر حال زبانی دیگر مثلا ترکی یا کردی می بایست چنین نقشی را ایفا می کرد. به هر دلیل زبان پارسی قرن ها زبان رسمی و در جهان مدرن به عنوان زبان ملّی ایرانیان مورد قبول قرار گرفته است و اکنون تمام ایرانیان از هر قوم و زبانی این زبان را به عنوان زبان رسمی و ملّی ایران پذیرفته اند چرا باید دوباره سیاستی دیگر در پیش گرفته شود که سبب برهم خوردن چنین نظمی بشود و حتی در مواردی سبب چندگانگی و تفرقه؟!! کدام عقل سلیمی می گوید زبان پارسی که طی قرن ها عامل مهم پیوند میان اقوام و طوایف ایرانی بوده و مورد پذیرش نیز قرار گرفته است اکنون به کناری نهاده شود و زبان دیگری جایگزین آن بشود؟! بحث بر "رسمی" و "ملّی" بودنِ زبان پارسی است و نه چیرگی و برتری این زبان بر زبان های دیگر ایران که متأسفانه عده ای اندک به بهانه های پان ترکیسم و پان های دیگر این امر آشکار و و روشن را درک نمی کنند!

8.پرسش مهم تر و بنیادی تر دیگری در این زمینه مطرح است مبنی بر این که اکنون کدام زبان را به عنوان زبان دوم ایران معرفی کنیم؟ زبان ترکی؟ زبان کردی؟ زبان لری؟ و اگر هم قرار بر این باشد چنین امری انجام شود چگونه امکان پذیر است؟ دست کم 70 تا 80 درصد باشندگان ایرانی زبان های ترکی یا کردی یا لری را نمی دانند آن گاه چگونه و. براساس چه سازِکاری می توان این سیاست و ایده را پیاده سازی کرد؟! در گفتگویی حضوری که با آقای دکتر محدثی بر سرِ این موضوع داشتیم ایشان گفته اند که:« من در مقام سیاست گذاری می گویم باید سیاست چند زبانی را ترویج کنیم». اما جناب دکتر محدثی از این نکتۀ مهم غفلت می ورزند که پس از سیاستگذاری نوبت به برنامه ریزی و اجرا هم می رسد، لذا چنین سیاستی چگونه قابل برنامه ریزی و سپس اجرایی شدن است؟
(ادامه دارد...........)


@tajeddin_mohammadbagher
☸️زبان پارسی؛ زبان ملّی ایرانیان و زبان توسعه است(نقدی بر دیدگاه دکتر محدثی)
[بخش سوم]

✍️محمدباقر تاج الدین


9.در مقالۀ حاضر من هرگز ادعای زبان شناسی نکرده ام که برخی به جای نقد منطقی و منصفانه شمشیری آخته به دست گرفته اند و با کلامی آکنده از زشتی ها و پلشتی ها اقدام به فحاشی نموده اند!! آن آقای محترمی که خود را به اصطلاح زبان شناس و در واقع همه چیز دان معرفی کرده و به جای نقد عالمانه و ادیبانه مشتی حرف های بی پایه و اساس زده اند آیا در محتوای نوشتاری خود نگاهی متأمّلانه داشته اند؟ این که ایشان خود را زبان شناس معرفی کرده و بسیار هم پرمدعا هستند چگونه به خودشان اجازه می دهند زبان فارسی را زبان مزخرفی بدانند و با این کار زشت شان به حدود 200 میلیون نفر از گویشوران زبان پارسی آشکارا توهین کنند؟!! ایشان و هر فرد دیگری البته حق دارند به عنوان زبان شناس، زبان پارسی را به نقد بکشند و برخی سستی های آن را بیان کنند و نه این که آن را مزخرف بنامند!! بحث من در این نوشتار به هیچ وجه بحثی زبان شناسانه نیست که تخصصی در این زمینه ندارم، بلکه بحث بر سر "جامعه شناسی زبان پارسی" است که با نگاهی جامعه شناسانه تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و قومی زبان پارسی را در حد بضاعت علمی خودش مورد بررسی قرار می دهد. یا دوست دیگری که ایشان هم خود را زبان شناس معرفی کرده در نوشتار خود آورده اند که «ادوارد براون در کتاب شان گفته اند که در زمان قاجار بیرون از تهران کسی به زبان پارسی صحبت نمی کرد» که می دانیم این سخن یا از سرِ نادانی و بی اطلاعی نویسنده از وضع جامعۀ ایران آن روزگار بوده یا عمداً دروغی بس بزرگ و شاخ دار گفته است. چرا که در همان زمان قاجار دست کم در مناطقی از ایران مرکزی مانند قم و اصفهان و فارس و یزد و کاشان و کرمان به زبان پارسی سخن می گفته اند. ادوراد براون اگر تا شهر ری هم می رفت که بیرون از تهرانِ آن روزگار بود می شنید که مردم ری به زبان پارسی صحبت می کنند.

10.من نمی خواستم این موضوع را در نوشتار حاضر یادآور شوم که طی دست کم بیست سال گذشته تا به امروز(که به دلایلی طول کشیده است) در حال نگارش و تدوین تاریخ زادگاه خودم بوده ام و برای این کار به بسیاری از کتابخانه های مهم تهران از کتابخانۀ ملّی گرفته تا کتابخانۀ مجلس، کتابخانۀ دانشگاه تهران، کتابخانۀ سازمان برنامه و بودجه، کتابخانۀ ملّی ملک، کتابخانۀ دایره المعارف بزرگ اسلامی، مرکز اسناد ملّی ایران و سایر مراکز مرتبط مراجعه و بسیاری از اسناد و مدارک تاریخی را مطالعه و فیش برداری کرده ام. لذا می توانم کم و بیش و البته با احتیاط فراوان بگویم که به عنوان یک دانش آموز با تاریخ ایران و تحولات گسترده و عمیق آن آشنایی هایی یافته ام. در پاسخ به اقای عادل محمدی که آورده اند:« بنابراین، این ادعا که زبان فارسی زبان هزارساله و مشترک همۀ گویشوران غیرفارسی در ایران بوده است، پایه‌ای در واقعیت‌های زبان‌شناختی ندارد و از اعتبار علمی برخوردار نیست» می گویم که دوست عزیز زبان پارسی زبان هزارساله و بلکه با قدمتی بیش ترِ ایران بوده است و این گفته به این معنا نیست که لزوماً تمام باشندگان ایران زمین به زبان پارسی صحبت می کردند. شما که خود را زبان شناس می دانید آیا خبر ندارید که "زبان پارسی میانه" دست کم از زمان ساسانیان در ایران رواج داشت؟ و به زبان ادبی و نوشتاری آن روزگار ایران بدل شد؟
(ادامه دارد........)


@tajeddin_mohammadbagher
🔵روزنامه شرافت در سال 1278 خورشیدی در زمان مظفرالدین شاه قاجار که به زبان پارسی منتشر می شد. در این زمان هنوز بسیاری از مردم ایران در مناطق مختلف زبان پارسی را بلد نبودند و صحبت نمی کردند اما در عین حال زبان پارسی زبان رسمی و مشترک ایرانیان بود. دوستان نیازی نیست به هزار سال پیش بروند.


@tajeddin_mohammadbagher
🔵صفحه ای دیگر از روزنامه شرافت در همان سال و ادامۀ مطلب


@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️"ادعای اینکه زبان فارسی «هزاران سال» زبان ملی و مشترک همۀ ایرانیان بوده، نادرست و فاقد پشتوانۀ زبان‌شناختی است". پاسخ دکتر عادل محمدی به دکتر تاج‌الدین


جناب آقای دکتر تاج‌الدین

با احترام، نقد شما را مطالعه کردم؛ اما در متن شما که ادعای نقد علمی دارد، از تعابیری چون «مشتی حرف‌های بی‌پایه و اساس»، «پرمدعا»، «همه‌چیزدان» و «به‌اصطلاح زبان‌شناس» استفاده شده است. این تعابیر نه تنها نمونه‌ی بارز مغالطه‌ی شخص‌ستیزی (ad hominem) هستند، بلکه نشان می‌دهد شما اساساً به محتوای بحث‌ها و حتی ویس‌های من توجه نکرده و پیشاپیش با پیش‌داوری، قضاوتی غیرمنصفانه کرده‌اید.

من در هیچ‌یک از نوشته‌هایم زبان فارسی را «مزخرف» ندانسته‌ام و هرگز چنین توهین و فحاشی به این زبان که بخش مهمی از خزانه فرهنگی گویشوران است، نکرده‌ام. اگر چنین نسبتی به من داده شده، مایلم بدانم دقیقاً در کدام بخش از نوشتار یا گفتارم این تعبیر آمده است؟ نقد ساختاری یا جامعه‌شناختی یک زبان، به‌هیچ‌وجه به معنای توهین یا بی‌ارزش دانستن آن زبان نیست. متأسفانه، این‌گونه تحریف‌ سخن به جای کمک به گفت‌وگوی علمی، تنها باعث تشویش و سوءتفاهم می‌شود.

فردینان دو سوسور زبان‌شناس نامَور قرن بیستم می­‌گوید: موضوع زبان گسترده‌تر و برای کل جامعه مهم‌تر از آن است که بخواهیم مسائل زبانی را یکسره به دست زبان‌شناسان بسپاریم.
"....language was  too  broad a subject  and  too important for society as  a whole to be  left entirely to  linguists."

ناگفته نماند که سخن سوسور بدان معنا نیست که هرکسی بدون چهارچوب و نظریه­‌های غیرعلمی به خود اجازه بدهد که مسائل زبانی را کندوکاو کند؛ بلکه به گفتۀ هاج و کرس این بدان معناست اگر مرزی که به دور یک رشته ترسیم شده است مانعی برای مطالعۀ صحیح آن رشته باشد، آنگاه چنین مرزی بایستی اصلاح شود.

اگر زبان ماهیتاً پدیده‌ای اجتماعی، تاریخی و روان‌شناختی است؛ ازاین‌رو، دانش‌آموختگان رشته زبان بایستی به آثار روان‌شناسان و جامعه‌شناسان و تاریخ‌دانان توجه کنند. برعکس آن نیز روانشناسان و جامعه‌شناسان و تاریخدانان بایستی در مورد پدیده‌های زبانی به‌عنوان بخشی از صلاحیت در رشته‌های خود آگاهی داشته باشند (هاج و کرس، ۱۹۹۳ :۳).

ادعای اینکه زبان فارسی «هزاران سال» زبان ملی و مشترک همۀ ایرانیان بوده، نادرست و فاقد پشتوانۀ زبان‌شناختی است. سرزمین و ملت‌های تک‌زبانه زاده‌ وهم و تخیل‌اند و واژۀ "زبان ملی" مفهومی مدرن است که با شکل‌گیری دولت-ملت‌ها در سده‌های اخیر پدید آمده، و نمی‌توان آن را به گذشته‌ای چند هزار ساله تعمیم داد.

اگر بخواهیم مفاهیم مدرن را که در علم زبا‌ن‌شناسی به چالش کشیده می‌شوند بر اساس رویا تفسیر کنیم، به گفته‌ی آندرسون  در اجتماعی خیالی به سر می‌بریم که نه­‌تنها مفهومی تاریخی نبوده؛ بلکه اساساً زادۀ وهم و خیال‌­اند.

برساخت این هویت زبانی برای مردمانی که در گذشتۀ دور در کنار همدیگر زندگی می­‌کردند و با آن تکلم می‌کردند؛ دیدگاهی زمان­‌پریشانه و فاقد روش­‌شناختی تاریخی-زبانی است.

«بسیاری از ابهامات و برداشت‌های نادرست درباره‌ی بحث زبان، در کتاب تصورات نادرست پیرامون زبان با ارجاع به منابع معتبر توضیح داده شده‌اند. مطالعه‌ی آن را توصیه می‌کنم.»


با سپاس
[دکتر عادل محمدی
دکترای تخصصی‌ی زبان‌شناسی]
۲۰ خرداد ۱۴۰۴


#زبان
#کثرت‌گرایی
#زبان‌شناسی
#زبان_فارسی
#عادل_محمدی
#توسعه‌ی_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
☸️آقای دکتر عادل محمدی خطابم به شما نبود، لطفا متن را با دقت بخوانید

✍️محمدباقر تاج الدین

پس از انتشار بخش سوم از نقد من به دیدگاه اقای دکتر محدثی که در بند 9 آن به نقد دیدگاه آقای دکتر عادل محمدی هم پرداخته ام گمان کردند که واژه های "مشتی ادعاهای بی پایه و اساس" و "پرمدعا" و "همه چیز دان" را خطاب به ایشان به کار برده ام و این در حالی است که منظور من کسی دیگر به نام آقای آرشام بهمن نژاد بود که متنی را در بخش کامنت ها گذاشته بودند و بسیار غیر حرفه ای و غیر مودبانه حرف زدند. لذا خطاب من هرگز نسبت به آقای دکتر عادل محمدی نبود و از قضا من نوشته های ایشان را عیناً منعکس کرده و به نقد آن پرداختم و اگر این برداشت اشتباه سبب رنجش اقای دکتر محمدی شده است در همین جا از ایشان پوزش می خواهم. ما همگی در حال نقد افکار و اندیشه های یکدیگر هستیم و نقد سازنده است و روشنگر و نه فحاشی و بی ادبی و توهین. ممکن است من هم در دیدگاه های خود دچار اشتباه شوم و اگر چنین باشد صادقانه آن را بیان می کنم.




@tajeddin_mohammadbagher
🔵استاد محترم جناب آقای دکتر تاج‌الدین

✍️دکتر عادل محمدی

✳️از توضیح و روشن‌سازی جنابعالی بسیار سپاسگزارم. گویا خوانش نادرست من از متن جنابعالی منجر به سوءتفاهم شد و از حسن نیت و صراحت شما در بیان موضوع قدردانی می‌کنم. همچنین لازم است که به این نکته اشاره کنم که جنابعالی زحمات بسیاری برای ارتقای دانش و پژوهش در حوزه جامعه‌شناسی کشیده‌اید و حق استادی بر گردن ما دارید. پژوهش‌ها، مقالات و کتاب‌های متعددی که شما در عرصه علمی تألیف نموده‌اید، جایگاه برجسته‌ای در حوزه جامعه‌شناسی دارد و در جامعه علمی ماندگار خواهد ماند. همان‌گونه که اشاره فرمودید، فضای نقد، مجالی برای رشد اندیشه‌ها و ارتقای گفتمان علمی است و من نیز همواره خود را متعهد به این رویکرد می‌دانم. امید است در ادامه این مسیر، زمینه‌های بیشتری برای گفت‌وگو و هم‌افزایی علمی فراهم شود و بتوانیم از شما بیاموزیم.


@tajeddin_mohammadbagher
شلیک به سگ‌ها!

سعید معدنی

باور می‌کنید این روزها که جامعه ایران در منجلاب انواع پدیده‌های مخرب مثل بیکاری و گرانی کمرشکن، ناامنی و فقر و فاصله وحشتناک طبقاتی و همچنین احتمال حمله بیگانگان و ده‌ها مسئله و مشکل گرفتار است، دادستان‌های برخی شهرهای ایران اسلحه‌ی قانون را به سوی «سگ و سگ گردانی»! گرفته اند؟!

باور می‌کنید در حالی که بیش از ۹۰ درصد پدران ایرانی به قول قدیمی‌ها «شرمنده زن و بچه شان» هستند، قرار است ماموران ببیند چه کسی داخل ماشین‌اش سگ دارد؟!

باور می‌کنید در کشوری که نیمه شب‌ها در بخشی از پارک ها و خیابان های پایتخت‌اش کرور کرور معتاد ریخته و مواد خرید و فروش می شود، قرار است انرژی و توان نیروی انتظامی برای نظارت بر سگ‌های مردم هزینه شود؟!

باور می‌کنید در جامعه ای که تورم تباه کننده‌ی زیست و اخلاق مردم است، تورمی که ساعت به ساعت افزایش پیدا می‌کند و شما اگر صبح کالایی نخرید معلوم نیست یک ساعت دیگر توان خرید آن را داشته باشید یانه؟ در چنین جامعه ای دغدغه و نگرانی حافظان امنیت جامعه سگ گردانی بوده و قرار است بودجه مملکت صرف جلوگیری از آن شود.

نمی دانم چرا وقتی به این موضوع فکر می‌کنم یاد فیلم سینمایی «شلیک به سگ ها» (shooting dogs) به کارگردانی مایکل کاتن که در سال ۲۰۰۵ ساخته شده می‌افتم. محور و هسته اصلی داستان فیلم، واقعی بوده و حاصل مشاهدات دیوید بلتن تهیه کننده بخش خبری بی بی سی در کشور رواندا در سال ۱۹۹۴ است. فیلم «شلیک به سگ‌ها» از آن نوع فیلم هایی است که اگر یکبار ببینید دیگر فراموش نمی‌کنید و هرازگاهی به مناسبتی یا شنیدن خبری یاد آن می افتید.

در سال ۱۹۹۴ هواپیمای حامل رییس جمهور رواندا که از قبیله « هوتو» ها بوده با یک موشک زمین به هوا در فرودگاه کیگالی پایتخت این کشور سقوط می‌کند. هوتوها این ترور را به اهالی قبیله رقیب یعنی «توتسی»‌ها نسبت دادند و شورش خشونت‌باری علیه آنها شروع کردند و یک نسل کشی وحشتناک به معنای واقعی و گسترده رخ داد.‌ آنها با تفنگ و دشنه و ساطور و چماق و هر وسیله‌ای که دم دست داشتند به قتل‌عام توتسی ها پرداختند. این کشتار بیش از سه ماه ادامه داشت. حدود ۸۰۰ هزار نفر از جمعیت ۸ میلیونی(یعنی یک دهم جمعیت کشور) کشته شدند و بیش از دو میلیون به کشورهای همسایه فرار کردند. در این میان سربازان اعزامی سازمان ملل فقط به طرف سگ ها که اجساد رها شده توتسی ها را می‌خوردند شلیک می‌کردند تا آنها را پراکنده کنند، و بنا بر وظیفه و ماموریت، با جنایتکاران کاری نداشتند.‌

امروز هم تصمیم گیران قوه قضاییه ما با مسئولان، مدیران و تصمیم‌گیران مملکتی و رانتخواران که جامعه را به این فلاکت و تباهی و گرانی و تورم افسارگسیخته رسانده‌اند کاری ندارند و با سلاح قانون کمک نمی کنند تا وضعیت مردم درمانده در نان روزمره بهبود یافته تا اندکی از رنج‌شان کاسته شود. این‌ همه را رها کرده و تفنگ قانون را به سوی «سگ و سگ گردانی»! نشانه رفته اند. همانطور که سربازان اعزامی سازمان ملل در رواندا با قاتلان مردم کاری نداشتند و سربازان اجازه داشتند به سوی سگ ها شلیک کنند.

۲۰ خرداد ۱۴۰۴

#سعید_معدنی
#قانون
#سگ
#سگ‌گردانی
#جنایت
#رواندا

@Saeed_Maadani
☸️عموم شهروندان "سرگردان" زندگی معمولی اَند اما "سگ گردانی" نشانه گرفته می شود!!

✍️محمدباقر تاج الدین

در این وضعیت بس بحرانی و دردآور زیستن در جامعۀ ایران که با ده ها مسائل و مشکلات ریز و درشت همراه است و عموم شهروندان دیگر نای و نفس شان زیر بار خروارها مشکلات به ویژه تورم و گرانی بریده است و سرگردان به این سوی و آن سوی می روند تا مگر راهی و روزنه ای بیابند چه دلیلی دارد که چنین سرگردانی هایی مورد توجه قرار نگیرد و در مقابل "سگ گردانی" عده ای اندک بشود یک مشکل اصلی!!! آدمی در می ماند از این همه بی تدبیری و بی مسئولیتی در قبال زندگی عموم شهروندان!!! تمام شواهد و قرائن نشان از این موضوع دارد که اکنون عموم شهروندان جامعه به ویژه در مناطق فقیر و محروم حتی توان ادارۀ یک زندگی بسیار معمولی را هم ندارند و آن چنان در فقر و محرومیت دست و پا می زنند که تو گویی به سوی مرگ می روند!!

✳️سر راست بگویم که زندگی در ایرانِ امروز شوخی نیست و به یک غول بزرگی برای بسیاری تبدیل شده است. حقیقت این که زیستن در این شرایط بس دشوار دیگر نامش زندگی نیست بلکه فقط نوعی "مرگ تدریجی" است. بدتر و تأسف بارتر این که عده ای با جان کندن هر چه تمام تر لقمه نانی به دست می آورند و در مقال می بینند که عده ای دیگر بدون هیچ گونه زحمت و کوششی به ثروت های افسانه ای دست پیدا می کنند!! کسانی که قدرت خرید بسیاری از نیازهای روزانه و معمولی خودشان از نان گرفته تا میوه و گوشت و مرغ را ندارند چگونه است که عده ای اندک در کاخ های مجلل زندگی می کنند و سوار بر خودروهای آن چنانی می شوند و سالی چندین بار به سفرهای خارجی با هزینه های گزاف می روند؟!! مگر می شود باور کرد که در شهری چون تهران در شمال شهر خانه هایی با متری 1 میلیارد تومان خرید و فروش بشوند و در جنوب و حاشیه های همین شهر با متری مثلا 50 میلیون تومان؟!! مگر می توان باور کرد که کسانی سوار بر خودروهای چند ده میلیاردی بشوند و روزانه چندین میلیون تومان خرج تفریح و گردش خود کنند و در مقابل در مناطق حاشیه ای عده ای زیاد با یک پراید و وانت قراضه برای امرار معاش به صدها گرفتاری مبتلا باشند؟!!

❇️این وضع دردناک فقط مربوط به یک گروه و طبقۀ خاصی از جامعه مثلا کارگران روزمزد و قراردادی نیست بلکه رفته رفته به معلمان و کارمندان و استادان و پزشکان هم سرایت کرده است. اکنون بسیاری از شهروندان مثلا طبقۀ متوسط دیگر امکان ادارۀ هزینه های زندگی معمولی را هم ندارند و آن چنان سرخورده و نا امید شده اند که مگو و مپرس!!! به راستی آنان که "سگ گردانی" را نشانه گرفته اند به این "سرگردانی ها" ی عموم شهروندان هم فکر کرده اند؟!! مسئولیت و تعهد انسانی و اخلاقی و دینی حکم می کند فکری برای این "سرگردانی " ها هم بشود اما هزاران دریغ و درد که اکنون چنین نیست!! تو گویی که دیگر مسئولیت انسانی و اخلاقی و دینی هم به هیچ گرفته می شود زیرا اگر غیر از این می بود اکنون تمام توش و توان نظام حکمرانی فقط و فقط باید در جهت حل این بحران بزرگ معیشتی و زیستی شهروندان به کار گرفته می شد که دیگر کارد به استخوان رسیده است!!!
#سرگردانی_شهروندان
#سگ_گردانی
#زیست_دشوار
#فقر
#محرومیت
#شکاف_طبقاتی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵جُغدِ جنگ


✳️سورده ای از ملک الشعراء بهار

جُغدِ جنگ

فغان زِ جُغدِ جنگ و مُرغْوایِ او
که تا ابد بریده باد نای او

بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او

زِ من بریده یار آشنای من
کز او بریده باد آشنای او

چه باشد از بلای جنگ صَعْبتَر؟
که کس امان نیابد از بلای او

شراب او زِ خون مرد رنجبر
وز استخوان کارگر، غذای او

همی زند صلای مرگ و نیست کس
که جان بَرَد زِ صَدْمَتِ صلای او

همی دهد ندای خوف و می‌رسد
به هر دلی مَهابَتِ ندای او

همی تَنَد چو دیوپای در جهان
به هر طرف کشیده تارهای او

چو خیل مور گرد پارۀ شکر
فتد به جان آدمی عنای او

به هر زمین که باد جنگ بَر وَزَد
به حلقها گره شود هوای او

به رزمگه خدای جنگ بگذرد
چو چشم شیر لعلگون قبای او

به هر زمین که بگذرد، بگسترد
نهیب مرگ و درد ویل و وای او

جهانخواران گنجبر به جنگ بر
مسلط‌اند و رنج و ابتلای او

ز غول جنگ و جنگبارگی بتر
سرشت جنگباره و بقای او

به خاک مشرق از چه رو زنند ره
جهانخواران غرب و اولیای او؟

به نان ارزنت بساز و کن حذر
ز گندم و جو و مس و طلای او

به سان که که سوی کهربا رود
رود زر تو سوی کیمیای او

نه دوستیش خواهم و نه دشمنی
نه ترسم از غرور و کبریای او

همه فریب و حیلت است و رهزنی
مخور فریب جاه و اعتلای او

غنای اوست اشک چشم رنجبر
مبین به چشم ساده در غنای او

عطاش را نخواهم و لقاش را
که شومتر لقایش از عطای او

لقای او پلید چون عطای وی
عطای وی کریه چون لقای او

کجاست روزگار صلح و ایمنی؟
شکفته مرز و باغ دلگشای او

کجاست عهد راستی و مردمی؟
فروغ عشق و تابش ضیای او

کجاست دور یاری و برابری؟
حیات جاودانی و صفای او

فنای جنگ خواهم از خدا که شد
بقای خلق بسته در فنای او

زهی کبوتر سپید آشتی!
که دل برد سرود جانفزای او

رسید وقت آنکه جغد جنگ را
جدا کنند سر به پیش پای او

بهار طبع من شکفته شد چو من
مدیح صلح گفتم و ثنای او

بر این چکامه آفرین کند کسی
که پارسی شناسد و بهای او

شد اقتدا به اوستاد دامغان
« فغان از این غراب بین و وای او»



@tajeddin_mohammadbagher
🔵ای خطّۀ ایران وطن من

✳️ملک الشعراء بهار


ای خطّۀ ایران مهین‌، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

ای عاصمۀ دنیی آباد که شد باز
آشفته کنارت چو دلِ پُر حَزَن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغِ گل و لاله و سرو و سمن من

بس خار مصیبت که خَلَد دل را بر پای
بی روی تو، ای تازه شکفته چمن من

ای بارخدای من گر بی‌تو زیم باز
افرشتۀ من گردد چون اهرمن من

تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من

از رنج تو لاغر شده‌ام چونان کز من
تا بر نشود ناله نبینی بدن من

دردا و دریغا که چنان گشتی بی‌برگ
کز بافتۀ خویش نداری کفن من

بسیار سخن گفتم در تعزیت تو
آوخ که نگریاند کس را سخن من

وانگاه نیوشند سخن‌های مرا خلق
کز خون من آغشته شود پیرهن من

و امروز همی‌گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من‌، وطن من
#ایران
#وطن


@tajeddin_mohammadbagher
2025/06/29 15:57:18
Back to Top
HTML Embed Code: