Telegram Web Link
☸️این وام بَرانِ میلیاردی؛ آن وام گیران میلیونی!!!

✍️محمدباقر تاج الدین

این روزها کم و بیش در تمام خبرگزاری های داخلی خبر پرداخت وام های چند میلیاردی با سود 4 درصد به برخی مدیران و کارکنان بانک ها و سازمان بورس و سایر مدیران و کارکنان سازمان ها و موسسات اقتصادی فراوان به گوش می رسد که البته سبب نگرانی و دردمندی هر چه بیش تر بسیاری از شهروندان هم شده است!! شهروندان می پرسند که چگونه است که برای دریافت وام ناچیز مثلاً 50 میلیون تومانی به هر بانکی مراجعه می کنند باید سپرده گذاری کنند و مدتی این سپرده در بانک بماند تا برای چند ماه بعد وام ناچیز خود را البته با سود زیاد و گرفتاری ها و بدبختی های فراوان مانند آوردن ضامن حقوق بگیر دولت و چندین مدارک دیگر دریافت کنند!!! این ها اگر نامش تبعیض و بلکه رانت خواری و صد البته غارت گری نیست پس چیست؟!!

✳️اکنون هر شهروند طبقۀ متوسط و پایین اگر بخواهد وامی ناچیز دریافت کند به مصیبت و گرفتاری ای دچار می شود که مگو و مپرس!! اما در مقابل عده ای اندک که مصادر قدرت و ثروت را نیز تصاحب کرده اند تو گویی که ثروت کشور را از آنِ خود دانسته و این ثروت را در قالب وام های چند میلیاردی بین خود توزیع می کنند!! بدون درد سر و گرفتاری و چونان آب خوردن وام های میلیاردی دریافت می کنند با سودهای پایین و در این زمانه ای که کسر قابل توجهی از شهروندان زیر خط فقر قرار دارند نه تنها به چنین وام ها و در حقیقت رانت هایی ویژه دسترسی ندارند، بلکه اگر درخواست وام ناچیز برای رفع گرفتاری خودشان را هم داشته باشند چنان دچار پیچ و تاب های عجیبی می شوند که دشمن نبیند و کافر نشنود!!! بارها دیده و شنیده شد که مستأجران نگون بخت در حاشیۀ شهرها برای تهیۀ پول پیش خانه های اجاره ای کوچک شان هیچ گونه دسترسی ای به وام های ناچیز مورد نظر هم ندارند و نه تنها نزد خانواده شان بلکه نزد صاحب خانه و دیگران هم دچار شرم ساری می شوند!!

❇️این وام بَرانِ چند میلیاردی در اصل دزدان بزرگ و غارت گرانی اَند که بدون هرگونه مانعی و شاید هم با برخی حمایت ها و پشتیبانی های خاص این گونه ثروت شهروندان جامعه را بین خود توزیع می کنند و البته برای این که عنوانی به ظاهر قانونی به این خلاف بزرگ خود بدهند مصوباتی را نیز تصویب می کنند تا بگویند که بله ما بر اساس قوانین چنین وام هایی دریافت کرده ایم!! عجب!! دزدی ها و غارت گری های حساب شده و دقیق با روکش به ظاهر قانونی!!! آشکار است که وقتی عده ای اندک چندین میلیارد از سرمایه های کشور را این گونه بین خود توزیع کنند به سایر شهروندان جامعه چقدر قرار است از این ثروت و سرمایه برسد؟!! مالیات و عوارض و قسط و انواع قبوض برای شهروندان، وام ها و رانت ها برای ویژه خواران و رانت خواران!!!
#وام_بران_میلیاردی
#وام_گیران_میلیونی
#رانت_خواری
#غارتگری
#فساد
#تبعیض


@tajeddin_mohammadbagher
☸️پول داری و خوشبختی؛ بی پولی و بدبختی!!

✍️محمدباقر تاج الدین

«کی گفته پول بده؟ پول داشته باشی یعنی همه چی داری. خونه، ماشین، لباس خوب، لوازم خانگی خوب، تفریح، غذای خوب و سالم، و خلاصه این که وقتی همۀ اینا رو داشته باشی سلامتی هم داری. ببینید تو همۀ تاریخ این پول دارا بودن که خوب زندگی کردن و بی پولا هم هم همش بدبخت و بیچاره بودن. الان که دیگه نگو و نپرس فقط پوله که آدمو نجات میده و خوشبخت می کنه چون هر کاری بخوای انجام بدی فقط پول میخواد و بدون پول هیچ کاری نمیشه کرد!!!»

✳️متنی که آوردم حرف بسیاری از افراد جامعه و به اصطلاح درد دل آن ها است دربارۀ رابطۀ بین «پول و خوشبختی و بی پولی بدبختی». تقریباً هر روز همۀ ما در کوچه و خیابان و بازار و اتوبوس و مترو و در بین اقوام و آشنایان چنین سخنانی را فراوان می شنویم. به راستی چه پاسخ قانع کننده و منطقی ای برای چنین پرسش مهمی می توان ارائه نمود؟ این میزان آشکار و در واقع مورد توافق همه است که پول و ثروت به تنهایی کسی را خوشبخت نمی کند و در مقابل، بی پولی و در حقیقت فقر و نداری هم آدمی را تیره بخت می سازد!! اما می ماند این بحث اساسی که به هر حال پول اگر به تنهایی و به خوبی خود سبب ایجاد زمینه های خوشبختی افراد نشود اما دست کم یکی از زمینه های مهم برای دست یابی به چنین هدف کلیدی زندگی است. صدها و بلکه هزاران مورد و مصداق می توان ارائه کرد که بدون پول در این روزگارانی که در آن زیست می کنیم بسیاری از امور سامان نمی یابند. از اموری چون بهداشت و درمان گرفته تا آموزش، تفریح و فراغت، مسکن، تغذیه، ورزش، پوشاک، نوشاک، خوراک و تمام امور زیست آدمی همگی با داشتن میزان قابل قبولی درآمد و ثروت قابل سامان یافتن هستند. اگر بر اساس نگاه روان شناسانه هم موضوع را واکاوی کنیم همان نظریۀ معروف ابراهام مازلو در بارۀ نیازهای انسان هنوز هم مورد تأیید است که در صورت فقدان پول(نماد درآمد و ثروت و سرمایه) نیازهای مورد اشاره برآورده نخواهند شد و نتیجه نیز بروز و ظهور انواع بیماری های جسمی و روانی خواهد بود!!

❇️این گونه به نظر می رسد که برخورداری از میزانی از درآمد و ثروت مطلوب برای برآورده نمودن نیازهای پایه ای و استاندارد انسان ها کاملاً ضرورت دارد. گفتن ندارد که نیازهای پایه ای انسان ها در زمانه و زمینۀ امروزین بسیار فراتر و متفاوت تر از نیازهای پایه ای انسان ها در جهان سنتی بوده و بی توجهی به این موضوع برخی نتیجه گیری ها نادرست را در پی خواهد داشت. برای مثال کمیت و کیفیت زیست و سبک زندگی انسان های امروز در مقایسه با انسان های گذشته بسیار متفاوت شده و در نتیجه نوع و میزان نیازها نیز کاملا متغیر و حتی متنوع و سیال شده است. البته خواسته هایی که برخی انسان ها در اثر ثروت و درآمد زیاد دارند جزء نیازهای پایه ای نبوده و ضرورت دارد در این زمینه تأمل بیش تری شود. برای مثال هر انسانی نیازمند مسکن مناسب و استاندارد (که این استانداردها توسط متخصصین امر برآورد شده است) ا است اما اگر کسی مسکن 1000 متری می خواهد این دیگر جزء نیازهای وی نبوده و بلکه در زمرۀ خواسته های وی قرار می گیرد که نوعی زیاده خواهی هم محسوب می شود!!

ضرورت دارد انسان ها پس از آن که میزان استانداری از پول و ثروت دریافت کرده اند که نیازهای شان را به نحو مطلوبی نیز برآورده نموده است بیاموزند که برخی نیازهای معنوی(نه لزوماً دینی) و اخلاقی ای دارند که صرفاً با داشتن پول و ثروت زیاد هم برآورده شدنی نیستند و می بایست برخی روش ها و رویه های دیگری را به کار گیرند تا در نهایت به خوشبختی درست یابند. منظور از خوشبختی در این نوشتار کاهش درد و رنج های مضاعف و غیر ذاتی و افزایش ارزشمندی، خوشی و خوبی زندگی. در نتیجه می توان گفت که پول و ثروت زمینه های لازم و ضروری خوشبخت شدن آدمی را تا حدود زیادی فراهم می سازد اما به درستی و به جا از آن استفاده نشود ممکن است همین پول و ثروت نیز آدمی را به ورطه های ناخوشی و بدبختی بکشاند. اگر بخواهیم کمی از بحث های انتزاعی و نظری فاصله بگیریم و به صورت عینی موضوع را دنیال کنیم می توانیم بگوییم که با داشتن پول مسکن استاندارد، خوراک و پوشاک و نوشاک استاندارد، ورزش و تفریح و فراغت مطلوب، خودروی استاندارد، دارو و درمان مناسب، و بسیاری امکانات و خدمات مطلوب دیگر نیز خواهیم داشت که همۀ این ها زمینه های داشتن زندگی با کیفیت و همراه با خوشبختی را نیز رقم خواهند زد.
✳️واقعیت این است که بی پولی بد دردی است چرا که فقر و محرومیت و فلاکت و تیره بختی را برای افراد به دنبال خواهد داشت!! نداشتن درامد مناسب و مطلوب نه تنها توان و امکان برآورده نمودن نیازهای اساسی را از آدمی می ستاند بلکه بدتر این که وی را از تمام فرصت های ارزشمند انسانی و اجتماعی محروم ساخته و دچار طرد و محرومیت نموده و به وادی فلاکت و سیه روزی می کشاند!! ضمن این که انسان های فقیر و محروم و مطرود عزت نفس و جایگاه اجتماعی ای نیز نخواهند داشت و با تحقیر و سرکوب هر چه تمام تر به زیست خود ادامه خواهند داد. زیستی نکبت بار همراه با اضطراب و ترس و نگرانی و پشیمانی و غصه های فراوان و فرو رفتن و غرق شدن در باتلاق و لجنزاری بی پایان!!! آن گاه چگونه می توان این انسان ها را از چنین فلاکت و باتلاقی بیرون آورد و دست وی را گرفت و زمینه های شهروند شدن و برخورداری از حقوق شهروندی و انسانی را برای وی به ارمغان آورد؟!! اگر پول داری به تنهایی و صرفاً آدمی را خوشبخت نمی کند اما به نظر می رسد که بی پولی و فقر به تنهایی برای تیره بختی و بدبختی بسیار دخالت دارد!!
#پول_داری
#بی_پولی
#خوشبختی
#بدبختی
#انسان


@tajeddin_mohammadbagher
🔵کنسرت ده هزار نفری هنرمند نامی کشورمان معین در استانبول؛ به نام ایران به کام ترکیه


@tajeddin_mohammadbagher
☸️کنسرت ده هزار نفری هنرمند نامی کشورمان "معین" در استانبول؛ به نام ایران به کام ترکیه

✍️محمدباقر تاج الدین

بنابر گزارش های دریافت شده حدود پانزده هزار نفر برای شرکت در کنسرت معین به استانبول ترکیه رفتند و گویا ده هزار نفر نیز در این کنسرت شرکت کردند. من بخش هایی از کنسرت مورد اشاره را در فضای مجازی تماشا کردم. واقعاً کم نظیر بود هم استقبال شرکت کنندگان و هم اجرای خوب این هنرمند ارزشمند کشورمان. اما پرسش این است که چرا چنین هنرمندانی نباید بتوانند در سرزمین خودمان ایران چنین کنسرت هایی را برگزار کنند و در نتیجه مجبور باشند در کشوری دیگر اقدام به برگزاری آن نمایند؟ بسی جای تأسف و نگرانی است که چنین رویدادهای بزرگ فرهنگی و هنری که مربوط به فرهنگ سرزمین عزیزمان ایران است در کشوری دیگر برگزار شود و بسیاری از ایرانیانی که آرزوی شرکت در این رویدادهای هنری را دارند به آرزوی شان نرسند و بلکه در حسرت و افسوس بمانند!!

✳️با رفتن پانزده هزار نفر به استانبول می شود گفت نه تنها میلیاردها تومان ارز از کشور خارج می شود بلکه بسیاری از ایرلاین ها و شرکت های هوایی خارجی نیز از چنین موقعیتی بهره برداری می کنند و سود ناشی از آن را به جیب مبارک شان سرازیر می سازند. همچنین هتل ها و اقامت گاه های مختلف در شهر استانبول پذیرای این تعداد مسافرین و گردشگران شده اند که آن ها هم سود سرشاری از این طریق به دست آورده اند. سودهای ناشی از گشت و گذار در این شهر و خرید انواع لوازم و کالاها توسط این تعداد گردشگر ایرانی نیز خود جای بحث مفصلی دارد!! تمام این اتفاقات می توانست به راحتی در کشور خودمان روی بدهد و این همه سرمایه های اقتصادی نیز در همین کشور خرج شود و از همه مهم تر این که بیش تر شهروندان این مرز و بوم می توانستند در این رویداد بزرگ شرکت کنند و به لحاظ روحی و روانی و فرهنگی و اجتماعی پیامدهای مثبتی نیز به دنبال داشته باشد. اما افسوس و دریغ و درد که چنین فرصت های ارزشمندی یکی پس از دیگری به راحتی از دست می روند!! می توان گفت که این کشور ترکیه است که با فراهم نمودن شرایط و بسترهای مناسب برای برگزاری چنین رویدادهای هنری و فرهنگی بزرگ بهره های مادی و معنوی فراوانی نصیب اَش می شود و در مقابل، این کشور ایران و شهروندان آن اَند که محروم و بی بهره از چنین فرصت های ارزشمند می شوند!!

❇️شایسته است که دست اندرکاران امور فرهنگی و هنری کشورمان آرام آرام با فراهم نمودن زمینه های برگزاری چنین رویدادهای فرهنگی و هنری مهمی بتوانند بهره های مادی و معنوی آن ها را برای کشور خودمان به ارمغان بیاورند و نه این که هم وطنان مان برای شرکت در این رویدادها با دشواری های زیادی روبرو شوند و سرمایه های خود را نیز در کشور دیگری خرج کنند. شایسته است که هنرمندان ایرانی در سرزمین و وطن خودشان و برای ایرانیان عزیز هنرنمایی کنند و هنرشان را عرضه نمایند و نه در کشورها و سرزمین های دیگر!! برای ایران بزرگ و عزیز و شهروندان گرامی اَش شایسته نیست که دست اندرکاران امور فرهنگی و هنری ترکیه و شهروندان شان گمان کنند که چرا ایرانیان نباید بتوانند چنین رویدادهایی را در کشور خودشان برپا کنند و از مواهب مادی و معنوی آن بهره مند شوند!! امید که گشایش های خوبی را در این زمینه شاهد باشیم!!
#کنسرت
#معین
#استانبول
#ترکیه
#ایرانیان
#فرهنگ
#هنر


@tajeddin_mohammadbagher
☸️نتایج کنکور نابرابری آموزشی در ایران را به خوبی آشکار کرد

✍️محمدباقر تاج الدین

برای این که بدانیم وضعیت آموزش در ایران چگونه است و امکانات و خدمات و فرصت های مناسب آموزشی چگونه در بین استان های کشور توزیع شده است خوب است که به نتایج کنکور امسال بنگریم تا موضوع هر چه بهتر برای ما روشن شود. دست کم نتایج کنکور امسال به خوبی هر چه تمام تر نشان داد که مراد و مقصود از نابرابری آموزشی در ایران چیست. بیش از 80 درصد پذیرفته شدگان برتر کنکور از مدارس خاص(هیأت امنایی؛ غیر انتفاعی؛ سمپاد؛ شاهد؛ استعدادهای درخشان و تیزهوشان) که از قضا شهریه های سرسام آور و باور نکردنی هم دریافت می کنند، بوده اند و این یعنی دامن زدن به نابرابری آموزشی و طبقاتی شدن امر آموزش به دست نهادهای دولتی. مطابق با اصل 30 قانون اساسی دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. اصلی که حالا دیگر به طور کامل به دست فراموشی سپرده شده است به گونه ای که حتی مدارس دولتی نیز کم و بیش تا شهریه ای دریافت نکنند اقدام به ثبت نام دانش آموزان نمی کنند!!

✳️برخی مدارس دولتی در همین شهر تهران بیش از 500 نفر دانش آموز را ثبت نام می کنند که در هر کلاس درس حدود 35 تا 40 نفر حضور می یابند و کیفیت آموزشی هم در حد صفر است. یکی از دوستان صمیمی من می گفت برای ثبت نام پسرم در هنرستان به هر هنرستان دولتی رفتم زیر 400 نفر دانش آموز نداشتند و امکانات کارگاهی شان هم بسیار ناچیز بود که به هیچ وجه کفاف این تعداد دانش آموز را نمی داد!! بماند که در مناطق محروم کشور مانند سیستان و بلوچستان و سایر مناطق یا مدرسه ای برای دانش آموزان وجود ندارد و یا اگر هم وجود دارد مدارس بسیار بی کیفیت از هر حیث است!!! آن گاه این دانش آموزان محروم از ابتدایی ترین امکانات و فرصت های آموزشی قرار است با دانش آموزانی که در مدارس لاکچری تهران و سایر کلان شهرها با بهترین امکانات و خدمات تحصیل می کنند در مسابقه ای کاملاً نابرابر به نام کنکور با یکدیگر رقابت کنند!! دانش آموزانی که علاوه بر برخورداری از مدارس لاکچری برای کلاس های کنکور نیز از فرصت های عالی برخوردار اَند. مثلاً معلم خصوصی از ساعتی 2 میلیون تومان تا 5 میلیون تومان !!! چه کسانی می توانند از چنین امکانات و فرصت های عالی بهره مند شوند؟ یقیناً خانواده های ثروتمند و پول دار!! در مقابل، چه کسانی محروم می شوند؟ خانواده های فقیر و محروم در مناطق محروم!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!

❇️وجود و فعالیت این مدارس لاکچری بارزترین نماد و نمود بی عدالتی و فاصله طبقاتی در نظام آموزشی کشور و جامعه محسوب می شوند و نشان می دهند که عده ای قلیل با ثروت های بی حد و اندازه که بعضا حاصل رانت خواری و ویژه خواری نیز هستند می توانند فرزندان خود را به این مدارس با شهریه های گران قیمت و سرسام آور و با بهترین و به روزترین امکانات بفرستند. علاوه بر شهریه های بسیار گزاف امکانات خاص این مدارس نیز بسیار وسیع و گسترده است تا جایی که دارای سالن های غذاخوری، ورزش، بازی و سرگرمی، استخر، استودیوهای نمایش فیلم، اتاق های مجهز رایانه(کامپیوتر)، اردوهای مسافرتی پر زرق و برق هستند. در مقابل، مدارس کپری و فرسوده در مناطق محروم کشور با کم ترین امکانات به دانش آموزان خود خدمات می دهند. آشکار است که دانش آموزان مدارس لاکچری با رتبه های برتر در بهترین رشته ها و دانشگاه ها پذیرفته می شوند و دانش آموزان مدارس کپری و فرسوده هرگز یا قبول نمی شوند و یا اگر هم قبول شوند در ضعیف ترین و بی کیفیت ترین دانشگاه های مناطق محروم و این یعنی دامن زدن به نابرابری آموزشی!! شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر!!!
#کنکور
#نابرابری_اموزشی
#مدارس_لاکچری
#مدارس_کپری
#شکاف_طبقاتی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️قهرمانانِ زندگی خود باشید تا معنای زندگی را دریابید

✍️محمدباقر تاج الدین

فریدریش نیچه در کتاب "حکمت(دانش) شادان" باور دارد که: « برای این که به "قهرمانانِ" زندگی خویش مبدل شویم بیش از پیش می بایست تا به دیدن قهرمانی که خود ما هستیم توانا گردیم، یعنی قهرمانی را نظاره کنیم که در شخصیت هر روزۀ ما پنهان مانده است. برای تبدیل شدن به قهرمانان زندگی های خویش می باید از هنرمندان هنر نگریستن به خود را بیاموزیم. نگریستن از دور و به بیانی به مثابۀ چیزی ساده شده و دگرگون یافته به شاعران و هنرمندان زندگی خویش مبدّل شویم». در واقع، نیچه بر این باور است که هر انسانی بنا به امکانات و فرصت های گوناگونی که در اختیار دارد این توانمندی بالقوّه را دارد که به قهرمان زندگی خود تبدیل شود که البته مراتب و سطوح این قهرمانی متفاوت خواهد بود. راه مطلوب بدل شدن به چنین قهرمانانی از قول نیچه نگریستنِ دقیق و همه جانبه در خویشتن است که به نوعی همان "خویشتن شناسی" ای است که سایر فیلسوفان و اندیشمندان هم بسیار توصیه کرده اند.

✳️هنگامی که ما انسان ها به قهرمان شدن زندگی خود اقدام می کنیم در حقیقت یک یا چند مورد از استعدادها و توانمندی های ممتازی که داریم را به منصّۀ ظهور و بروز می رسانیم. اگر استعداد شاعری داریم توانایی شعری خود را، اگر استعداد نویسندگی داریم توانایی نویسندگی خود را، اگر استعداد معلمی داریم توانایی معلمی خود را، اگر استعداد ورزشی داریم توانایی ورزشکاری خود را، اگر استعداد هنری(خوانندگی، نوازندگی، بازیگری و....) داریم توانایی هنری خود را و خلاصه هر استعداد دیگری که داریم را به خوبی هر چه تمام تر پی بگیریم تا هرگز استعداد ها و توانمندی های ما به هدر نرود که فردا روزی در پایان عمرمان پشیمان شویم و دچار حسرت و افسوس. به دیگر سخن ما باید کوشش فراوان به خرج دهیم تا قهرمانان درون خود را کشف کنیم و بیش از همه آن را گسترش دهیم و به طور تمام و کمال با آن زندگی کنیم چرا که فقط همین مسیر و راه است که معنای زندگی را برای مان ایجاد می کند.

❇️آشکار است که این امر بزرگ چندان ساده و آسان یاب نیست، چرا که دشواری ها و موانع فراوانی ممکن است پیش پای هر یک از ما وجود داشته باشد. از سوی دیگر هر انسانی دارای سنخ های روانی متفاوت از یک سو و در شرایط و زمینه های خاص اجتماعی و فرهنگی متفاوت از سوی دیگر زیست کند که تمام این ها می توانند در قهرمان زندگی خود بودن تأثیراتی مثبت و منفی داشته باشند. به دیگر سخن، اگرچه ممکن است نسخه ای واحد و کلیشه ای برای تمام انسان ها وجود نداشته باشد که در صورت عمل به آن نسخه به قهرمان زندگی خود تبدیل شوند. اما این قدر هست که هر انسانی به هر حال باید "معنای زندگی" خود را "خلق" کند چرا که معنای زندگی "کشف شدنی" نیست و برای خلق معنای زندگی به ناچار می بایست قهرمان زندگی خود باشد. در حقیقت، معنای زندگی در جای خاصی وجود ندارد که ما برویم و آن را کشف کنیم، بلکه این ما هستیم که با نگریستن حقیقی و اساسی به وجود خویش در موقعیت ها و زمینه های گوناگونی که زیست می کنیم می توانیم معناهای گوناگون را نیز خلق نماییم. این گونه به نظر می رسد که "خلق معنا" بدون "قهرمان زندگی خود" بودن نیز امری دست نیافتنی باشد.

این گونه است که برخی معنویان بزرگ جهان حتی در بدترین و دشوارترین شرایط زندگی مانند زندان یا اردوگاه های کار اجباری و تحت جبّارترین حکومت ها نیز به خلق معنای زندگی اقدام کردند تا از این طریق اعلام کنند که تا زندگی معنادار نشود زیستن در این جهان هیچ گونه ارزشمندی خاصی هم ندارد. پس می توان نتیجه گرفت که ارزشمندی زندگی وابستگی زیادی به خلق معنا در زندگی دارد و خلق معنا در زندگی نیز تابع این است که قهرمان زندگی خود باشیم ولو در حد و اندازه ای کوچک. قهرمان زندگی خود بودن لزوماً به این معنا نیست که تمام جهان را با خود همراه کنیم یا کارهایی خارق العاده و بس بزرگی انجام دهیم که جهانیان برای ما هورا بکشند، بلکه همین که در حد و اندازۀ توانمندی های فردی و اجتماعی خویش و امکانات و فرصت هایی که در اختیار داریم به نحو مطلوب و مناسبی عمل کنیم تو گویی که قهرمان زندگی خود شدیم. برای مثال در همان شغل و حرفه ای که هستیم اگر با عشق و علاقه بدان عمل کنیم و خلاقیت ها و استعدادهای خود را به خوبی بروز دهیم همین هم نوعی قهرمان بودن محسوب می شود. نشانۀ مهم چنین قهرمان بودن برای هر فردی همان خلق معنا است که نیروی محرّکۀ عظیمی برای زیستن در این جهان خواهد بود.
#نیچه
#قهرمان_زندگی
#معنای_زندگی
#انسان
#جهان


@tajeddin_mohammadbagher
🔵همراه با شاعران پارسی گو


🟪علی اکبر دهخدا و شعر « یاد آر زِ شمع مرده یاد آر»


✳️«یاد آر زِ شمع مرده یاد آر» که با نام« ای مرغ سحر» نیز شناخته می‌شود، شعری است که علی‌اکبر دهخدا در رثای میرزا جهانگیرخان شیرازی ملقب به صور اسرافیل سرود. جهانگیرخان صور اسرافیل، مدیر نشریۀ صور اسرافیل و در زمرۀ مشروطه‌ خواهانی بود که در سال ۱۲۸۷ خورشیدی پس از به توپ بستن و تعطیلی مجلس به دست عوامل محمدعلی شاه قاجار دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. دهخدا که به عنوان سردبیر و نویسنده در این نشریه همکاری می‌کرد، پس از مدتی از ایران تبعید شد و به سوئیس رفت و تصمیم گرفت انتشار صور اسرافیل را در تبعید از سر بگیرد که موفق به انتشار سه شماره از آن شد. دربارۀ چگونگی سرایش این شعر، دهخدا در خاطرات خود نقل کرده‌است که یک شب میرزا جهانگیرخان را در خواب دید که به او می‌گوید «چرا نگفتی که او جوان افتاد؟» دهخدا در عالم رؤیا چنین برداشت کرد که منظور جهانگیر خان این است که «چرا مرگ مرا در جایی نگفتی یا ننوشتی؟» و بلافاصله «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» به او الهام شد. او همان شب تا صبح سه بند اول این شعر را نوشت و روز بعد، ضمن اصلاح آنها، دو بند دیگر بر آن افزود.

یادآر زِ شمع مرده یادآر

ای مرغ سحر! چو این شب تار
بگذاشت زِ سر سیاهکاری

وَزْ نَفحۀ روح‌بخشِ اَسحار
رفت از سَرِ خفتگان خماری

بگشود گره زِ زلفِ زَرتار
محبوبۀ نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشت‌خو حصاری

یادآر زِ شمع مرده یادآر

ای مونس یوسف اندرین بند
تعبیر عیان چو شد ترا خواب

دل پُر زِ شَعَف، لب از شکرخند
محسود عدو، به کام اصحاب

رفتی بَرِ یار و خویش و پیوند
آزادتر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

چون باغ شود دوباره خرّم
ای بلبل مستمند مسکین

وَز سنبل و سوری و سِپَرْغَم
آفاق، نگار خانۀ چین

گل سرخ و به رخ عرق زِ شبنم
تو داده زِ کف زمام تمکین

زآن نوگل پیشرس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی فسرده، یاد آر

ای همره تیهِ پور عمران
بگذشت چو این سنین معدود

وآن شاهد نغز بزم عرفان
بنمود چو وعدِ خویش مشهود

وَز مَذبح زر چو شد به کیوان
هر صبح شمیم عنبر و عود

زان کو به گناهِ قوم نادان
در حسرت روی ارض موعود

بر بادیه جان سپرده ، یاد آر

چون گشت زِ نو زمانه آباد
ای کودک دورۀ طلائی

وَز طاعت بندگان خود شاد
بگرفت زِ سر خدا ، خدائی

نه رسم ارم ، نه اسم شدّاد
گِل بست زبان ژاژخائی

زان کس که زِ نوک تیغ جلاد
مأخوذ به جرم حق ستائی

پیمانۀ وصل خورده یاد آر‌

#دهخدا
#جهانگیر_خان_شیرازی
#شمع_مرده


@tajeddin_mohammadbagher
☸️باورهای ما چگونه رفتارها و در نهایت زندگی ما را شکل می دهند؟

✍️محمدباقر تاج الدین

یکی از مباحث مهم در حوزۀ روان شناسی این است که به طور عموم مجموعۀ باورهای ما و در حقیقت شناختی که از خود و جهان پیرامون مان داریم بر روی رفتارهای ما و در نهایت نوع زندگی ما تأثیرات اساسی برجای می گذارد و از این منظر می توان گفت که باورهای درست رفتارهای درست و در نتیجه زندگی به نسبت ارزشمند برجای می گذارد و بالعکس. البته می دانیم که این تمام ماجرا نبوده و پیچیدگی وجودی انسان آن قدر زیاد است که ابعاد و زوایای دیگری نیز برای آن می توان تصور نمود. برای مثال برخی روان شناسان معتقدند که مجموعۀ احساسات، عواطف و هیجاناتی که انسان ها دارند تأثیرات انکار ناپذیری بر رفتارهای او برجای می گذارند که ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس نامی و برخی دیگر بر روی این دیدگاه تأکید داشتند. اما واقعیت این است که در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی هیچ گاه پدیده ها روابط یک جانبه با یکدیگر نداشته و عموماً روایط دوجانبه و بلکه چند جانبه بین شان وجود دارد. در همین موضوعی که مطرح شد اگر باورها بر روی رفتارها اثر می گذارند از سوی دیگر نتایج برخی پژوهش های علمی نشان می دهند که رفتارها نیز بر روی باورها تأثیر گذاری هایی دارند.

✳️اما واقعیت این است که "باورها" بیش از سایر ساحت های وجودی انسان بر روی "رفتارها" تأثیر می گذارند و در داشتن یک زندگی ارزشمند، خوش و خوب به ما کمک می کنند. یکی از دلایل مهم در این زمینه این است که ما انسان ها عموماً بر اساس میزان و نحوۀ شناخت و باوری که از خود، دیگران و جامعه و جهان پیرامون مان داریم دست به رفتار می زنیم و هر رفتاری تا حد زیادی نتیجۀ شناخت و باور ما است. برای مثال اگر درس می خوانیم و به آن اهمیت بیش تری می دهیم، اگر اقدام به سرمایه گذاری در حوزه های اقتصادی و تجاری می کنیم، اگر زیاد به سفر می رویم، اگر برای حفظ طبیعت و محیط زیست اقدام می کنیم، اگر برای کمک به دیگران و همنوعان اقدام می کنیم، اگر برای گسترش دانش در جامعه اقدام می کنیم و ده ها مورد مشابه دیگر همگی برای این است که پیش از آن به این باورها رسیده ایم و درواقع باورهای مورد نظر در زمینه های مورد اشاره ما را به چنین رفتارهایی رسانده است.

❇️به دیگر سخن هیچ انسانی بدون داشتن باور مشخص در زمینه های گوناگون اقدام به رفتار نمی کند. اما این نکتۀ مهم را نباید فراموش کرد که باورهای ما در فضایی خلاء گونه شکل نمی گیرند و ما همگی درون فرهنگ ها، گروه های اجتماعی و درون روابط و شبکه های اجتماعی گوناگون رشد می کنیم و تربیت می شویم. گفتن ندارد که باورهای ما نیز تحت تأثیر این گروه ها، شبکه ها و روابط قرار دارد. در این میان البته نباید از کوشش های فردی هر انسانی برای داشتن باورهای منطقی و عقلانی و بروز رفتارهای درست و در نهایت داشتن زندگی ارزشمند و خوش و خوب غفلت ورزید. نکتۀ مهم و کلیدی دیگر در این زمینه این است که ما باید به خوبی درک کنیم که از واقعیت های بیرونی و درونی به سمت باورهای مان حرکت کنیم و نه بالعکس چرا که واقعیت های گوناگون این جهانی بسیار گسترده تر و عمیق تر از باورهای ما هستند و اگر از درک این مهم غافل شویم بدون شک رفتارهای منطقی و در نتیجه زندگی ارزشمندی نخواهیم داشت.

برای مثال بسیاری از آرمان گرایی های بی نتیجه یا دارای نتایج شوم و دردناک به دلیل رفتن از سمت باورها به سمت واقعیت ها بوده است که در اثر این اقدام نادرست واقعیت ها به درستی دیده نشدند و آن گاه این واقعیت ها بودند که به افراد هجوم بی وقفه آوردند و زندگی شان را تیره و تار ساختند. انسان، جامعه، جهان و تمام پدیده های موجود در این جهان دارای قوانین خاص خودشان اَند که هرگونه بی توجهی به این قوانین یعنی این که می خواهیم جهانِ واقعیت ها به اندازۀ باورهای ما درآیند یا مطابق با باورها و خواسته های ما عمل کنند و این در حالی است که می دانیم این گونه نیست. نتیجه این که تا می توانیم باید کوشش کنیم باورهای خود را دقیق و درست و مطابق با قوانین حاکم بر این جهان تنظیم نماییم تا رفتارهای ما نیز منطقی باشند و در نهایت زندگی مان نیز با درد و رنج های کمتر و البته با ارزشمندی، خوشی و خوبی بیش تری همراه باشد. این که دیده می شود برخی انسان ها حاضرند برای باورهای نادرست خود جان شان را نیز از دست بدهند دقیقاً به معنای این است که باورهای شان رفتارها و زندگی شان را به چنین وضع دردناکی دچار کرده است. من از مفصّلِ این نکته مُجملی گفتم/ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
#انسان
#باورها
#رفتارها
#زندگی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد

✍️محمدباقر تاج الدین

من به اندازۀ یک ابر دلم می گرد وقتی می بینم بسیاری از نخبگان این سرزمین به دلیل ناملایمت هایی که می بینند فرار را بر قرار ترجیح می دهند و به سرزمین های دیگر می روند و چنین سرمایه های ارزشمندی در کشورهایی غیر از ایران به کار گرفته می شوند و کشور ما از وجودشان محروم می شود.

من به اندازۀ یک ابر دلم می گرد وقتی می بینم محیط زیست ارزشمند این سرزمین رفته رفته رو به اغماء می رود و تو گویی که دیگر نام و نشانی از آن باقی نمی ماند و جنگل ها و دریاها و رودخانه ها و چشمه ها و باغ و بوستان ها به بیابانی خشکیده بدل می شوند!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم فقرا و محرومین جامعه که متأسفانه هر روز بر تعدادشان نیز افزوده می شود برای برخورداری از یک زندگی و زیست معمولی دچار انواع حقارت ها و سرافکندگی ها و تلخ کامی می شوند و از ابتدایی ترین حقوق شهروندی شان نیز محروم می گردند!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم به دلیل فقدان عقلانیت و عدم دانش روزآمد و ساختار ناکارآمد مدیریتی بسیاری از سرمایه های انسانی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور به درستی به کار گرفته نمی شوند و این سرمایه ها رفته رفته رو به زوال می روند!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم بسیاری از بیماران محروم و فقیر برای مداوای خودشان از شهرستان ها به تهران مراجعه می کنند و در بیمارستان های این کلان شهر سرگردان و غمگین به این سوی و آن سو می روند و چونان بی خانمان ها در اطراف بیمارستان ها شبان خود را به روز می رسانند!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان و روشنفکران این جامعه برای گرفتن یک مجوز ساده جهت نشر کتاب و آثارشان در راهروهای وزارت خانه ها و سازمان های مختلف دوندگی می کنند و وقت و انرژی با ارزش آنان که باید صرف اندیشیدن و تولید دانش بشود این گونه بیهوده به هدر می رود!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم مستأجران نگون بخت برای تهیۀ یک واحد کوچک مقیاس نیز نزد صاحب خانه ها و بنگاه ها تحقیر می شوند و هر ساله به بیرون از شهرهای بزرگ و کلان شهرها به سمت حاشیه ها طرد می شوند و اگر تمام عمر خود را نیز کار کنند نمی توانند صاحب یک آپارتمان کوچک هم بشوند!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم معلمان این جامعه از رفاه و کیفیت زندگی مطلوب و درخوری برخوردار نیستند تا برای نوجوانان و جوانان الگویی بشوند که به درس و مطالعه و تحقیق سوق داده شوند!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم بسیاری از بازنشستگان جامعه از سطح رفاه و درآمد مناسب و در خور شأنی برخوردار نیستند که بدون نگرانی و تشویش زندگی کنند!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم بسیاری از جوانان این سرزمین برای یافتن شغل از روستاها و شهرستان ها به تهران و سایر کلان شهرها می روند اما جذب مشاغل کاذبی چون دستفروشی در مترو و اتوبوس، دادزنی، زباله جمع کنی، و ده ها شغل کاذب دیگر می شوند!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم بسیاری از دانش آموزان مناطق محروم امکان ادامۀّ تحصیل ندارند و یا در مدارس بسیار نامناسب و با کمترین امکانات درس می خوانند!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم میزان ناامیدی در بین جوانان آن چنان گسترش یافته که به ناچار در مواردی حتی دست به خودکشی می زنند!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم بسیاری از روستاهای کشور خالی از جمعیت می شوند و رفته رفته بدل به بیغوله هایی می شوند که تو گویی هیچ گاه وجود نداشتند!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم زباله گرد یا دستفروشی جوان که از فقر دست به چنین کاری می زند و به ناگهان می بیند جوانی دیگر با خودرویی چند میلیاردی از کنارش می گذرد و او دچار آه و حسرتی بی پایان و جانگداز می شود!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم شکاف طبقاتی هر روز گسترش می یابد به گونه ای که عده ای اندک با ثروت های عجیب و غریب شان به خودنمایی در برابر خیل عظیم جمعیت فقیر و محروم می پردازند!!!

من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد وقتی می بینم ......................


@tajeddin_mohammadbagher
⚫️حادثۀ تلخ و دردناک فروریختن معدن طبس که منجر به کشته شدن تعدادی از معدنچیان زحمت کش و عزیز شده است ایران و ایرانیان عزیز را در اندوهی دیگر فرو برد. نمی دانم تا کی باید شاهد چنین حوادث تلخ و اندوهباری باشیم؟ از صمیم قلب به خانواده های این عزیزان زحمت کش تسلیت می گویم.


@tajeddin_mohammadbagher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵سکانسی از فیلم درخشان دزد دوچرخه به کارگردانی ویتوریو دسیکا که در سال 1948 میلادی ساخته شد و وضعیت اسفناک زندگی مردم ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم را نشان می دهد. کارگری بی نوا و بیکار در این فیلم برای استخدام شدن نیاز به دوچرخه ای دارد که با فروختن ملحفۀ خانه اش آن را تهیه می کند اما دزدی دوچرخه اش را هنگام کار می دزدد و این کارگر به همراه پسرش به دنبال دوچرخه خودش تمام شهر را زیرپا می گذارد. این فیلم واقعیت های جامعه را به خوبی هر چه تمام تر به تصویر می کشد. هنوز هم دیدن این فیلم تداعی کنندۀ وضعیت مردمانی در برخی جوامع است!!!
#بیکاری
#فقر
#دزدی
#حقارت


@tajeddin_mohammadbagher
🔵ترجمه کتاب پرسش های ایمان اثر پیتر برگر به چاپ دوم رسید


@tajeddin_mohammadbagher
☸️علاج واقعه پیش از وقوع چرا ممکن نَبُوَد؟

✍️محمدباقر تاج الدین


@tajeddin_mohammadbagher
☸️علاجِ واقعه پیش از وقوع چرا ممکن نَبُوَد؟

✍️محمدباقر تاج الدین

وقایع و حوادث تلخ بسیاری در این سال ها و دهه ها در کشورمان روی داده است که در صورت پیش بینی و پیش گیری می توانستند روی ندهند یا در صورت روی دادن خسارت های بسیار کمی می داشتند اما دریغ و درد که روی داده اند و پیامدهای دردناک و تلخ وسیع و عمیقی هم برجای گذاشته اند. اکنون اما پرسش اساسی این است که چرا علاج والقعه پیش از وقوع در این کشور غیر ممکن شده است؟ کدام موانع انسانی، مدیریتی، فنی، اقتصادی و ساختاری ای در میان است که اجازه نمی دهند چنین وقایع تلخی به درستی پیش بینی و سپس پیش گیری شوند؟!! البته انصاف باید داد که حوادث کم شماری اَند که امکان پیش بینی و پیش گیری برای شان وجود ندارد اما درصد زیادی از حوادث آن هم در دنیای پیشرفتۀ امروزین قابل پیش بینی و پیش گیری هستند و هیچ عذر و بهانه ای نمی تواند در میان باشد!! برای مثال مگر همین اکنون گفته نمی شود که 30 درصد ساختمان های تهران ایمن نیستند و هر لحظه امکان بروز حادثه ای تلخ می رود؟ پس چرا اقدام درخوری در این زمینه انجام نمی گیرد؟ یا در خصوص صنعت هوانوردی کشور یا در بحث بیمارستان ها و مدارس و شهرک های صنعتی و سایر موارد مشابه.

✳️واقعیت آشکار این است که علاج این وقایع تلخ و دردناک ممکن است اگر عقلانیت و دانش کافی وجود داشته باشد، اگر مدیریت کارآمد وجود داشته باشد، اگر ساختار و الگوی سیاستگذاری و برنامه ریزی منطقی و علمی شکل بگیرد، اگر نیروهای انسانی متخصص و کارشناس به کار گرفته شوند، اگر رانت خواری ها و ویژه خواری های موجود از بین برود، و اگر کار به کاردان سپرده شود!! مثال آشکار دیگر در این زمینه گسترده شدن فرونشست زمین در بسیاری از مناطق ایران است که به طور مرتب توسط کارشناسان هشدار های لازم داده می شود، اما تو گویی که گوش شنوایی وجود ندارد!! فردا روزی که دور از انتظار هم نیست اگر حوادث تلخی در این زمینه روی بدهد آن وقت است که فریاد همگان بلند است اما می دانیم که دیگر کار از کار گذشته است و می شود آن چه نباید بشود!!! حقیقت تلخ تر در این زمینه این است که ساختار سازمانی و مدیریتی فعلی بسیاری از سازمان ها و وزارت خانه ها چه در حوزۀ سیاستگذاری و برنامه ریزی و چه در حوزۀ اجرا بسیار ناتوان تر و ناکارآمدتر از آن است که بتواند علاج واقعه را قبل از وقوع داشته باشد.

❇️ده ها و بلکه صدها شورا و کارگروه و ستاد در زمینه های مختلف تشکیل شده اند که می توان گفت هیچ گونه کارآمدی لازم و ضروری برای حل مشکلات در زمینه های مختلف را ندارند و فقط جلسات متعدد برگزار می شود و صورتجلسات گوناگون تنظیم می شوند و در نهایت هم هیچ!!! فریاد وامصیبتا و وااسفا سر دادن دردی را درمان نمی کند بلکه تنها عقل و خرد جمعی و دانش روزآمد و ساختار مدیریتی کارآمد است که می تواند از چنین وقایع تلخ و دردناکی پیش گیری کند یا در صورت وقوع پیامدهای مورد نظر را اندک سازد!! معدن های کشور نمونه ای از ده ها و بلکه صدها محیط های کاری کشور هستند که در معرض خطرات گوناگون قرار دارند و بایسته است که توجه ویژه ای نسبت به آن ها صورت بگیرد تا از وقوع حوادث تلخ این چنینی پیش گیری شود!!
#معدن
#معدن_کاران
#حوادث
#علاج_واقعه
#مدیریت_کارآمد
#خرد_ورزی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️سرعتِ اینترنت و سرعت کامیون های قدیمی در جاده های خاکی قدیم!!!

✍️محمدباقر تاج الدین

سرعت این روزهای اینترنت در ایران مرا به یاد دهۀ شصت می اندازد که کامیون های قدیمی برای آمدن به روستای پدری اَم در جادّۀ خاکی با کندی هر چه تمام تر حرکت می کردند و در برخی مواقع باید چند نفر آن ها را هُل می دادند تا بتوانند از شیب های تند جاده عبور کنند. کامیون ها زوزه کشان و با سرعتی بسیار پایین در جاده می رفتند و برای رسیدن از شهر به روستا راه 1 ساعته را چندین ساعت طی می کردند، البته با زجر و گرفتاری های مربوطه!! تو گویی اکنون نیز در این زمینه دنده عقب گرفته ایم و به دهۀ شصت برگشته ایم، و این خیلی عجیب است، آن هم در قرن بیست و یکم که سرعت اینترنت نه تنها در کشورهای توسعه یافته بلکه در برخی کشورهای حتی توسعه نیافته نیز بسیار بالاتر است!! امروزه که بسیاری از دانش آموزان، دانشجویان، معلمان، استادان، کارمندان، نویسندگان، صاحبان کسب و کارها و امور پزشکی و بهداشتی و صنعتی و حتی کشاورزی و دامداری به یاری اینترنت انجام می شود انصافاً با این سرعت پایین و قطع و وصل شدن های پی در پی چگونه امور کشور باید به سامان برسد؟!!!


✳️داشتن و استفاده از اینترنت در دنیای امروزی یک ضرورت تام است و اگر بدون برق و آب و خودرو و سایر امکانات نمی توان زندگی روزانه را سامان داد بدون اینترنت هم نمی شود. اما با این سرعت پایین و قطعی های مکرر چگونه باید امور روزمرّه را به سرانجام رساند؟ برای مثال اکون بسیاری از دانشجویان به صورت مجازی درس می خوانند و پایان نامه های خود را در فضاهای مجازی گوناگون ارسال می کنند و اگر اینترنت نباشد تمام این کارها مختل می شود که در واقع مختل هم شده است. طی دیروز و حتی امروز بسیاری از سامانه های مجلات علمی و پژوهشی هم باز نمی شوند چه رسد به دریافت یا ارسال برخی متونی که دارای نقشه و تصویر هستند!!! عصر مدرن که عصر شتاب در همه چیز است حالا تو گویی که ما در ایران باید با همان کامیون های قدیمی در جادّۀ خاکی با کندی هر چه تمام تر حرکت کنیم و این طنز تلخی است!!!
#اینترنت
#سرعت_پایین
#اخلال_امور


@tajeddin_mohammadbagher
همراه با دکتر محدثی عزیز در منطقه طالقان روز پنج شنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۳/عکاس دکتر معدنی عزیز

@tajeddin_mohammadbagher
همراه با دکتر معدنی عزیز در روستای حسنجون طالقان روز پنج شنبه ۵ مهر ماه ۱۴۰۳/عکاس دکتر محدثی عزیز

@tajeddin_mohammadbagher
در کنار دکتر محدثی عزیز /روستای گلیرد طالقان/روز پنج شنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۳/ عکاس دکتر معدنی عزیز

@tajeddin_mohammadbagher
2025/07/07 22:06:24
Back to Top
HTML Embed Code: