☸️فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
[بخش سوم]
✍️محمدباقر تاج الدین
6.پیش فرض دیگری که ایشان آورده اند و آن را مسلّم و قطعی پنداشته اند این است که « کسی نمی گوید که اسلام چیست، اسلام، اسلام است و هویت خود را در طول چهارده قرن در طیف وسیعی از جامعه نشان داده است». در این زمینه نیز نقدهای زیر بر ایشان وارد است: 1.به راستی فیلسوف حق ندارد بپرسد که اسلام چیست؟ و در پاسخ فقط بگوید« اسلام، اسلام است؟»!! آیا کسی که داعیۀ فیلسوف بودن را دارد چنین سخنان ساده انگارانه ای را مطرح می کند؟؛ 2. اگر فیلسوف کارش پرسشگری آن هم پرسشگری بنیادین به ویژه در جهان مدرن که زمانۀ رواج گسترده و عمیق "پرسش های بنیادین" و "نقدهای بنیادین" است، باشد آن گاه نباید دربارۀ هر موضوع و پدیده ای پرسش های بنیادین مطرح کند؟ 3.امروزه نه تنها در بین اندیشمندان غیر اسلامی(روشنفکران به اصطلاح سکولار) بلکه در بین اندیشمندان اسلامی دربارۀ این که اسلام چیست فوراً این پرسش مهم مطرح می شود که منظور کدام "اسلام" است؟ اسلام صدر(ارتدوکس یا اولیه)؟ اسلام تاریخی؟ اسلام نهادینۀ شدۀ موجود؟ کدام قرائت و خوانش از اسلام؟ قرائت بنیادگرایانه؟ قرائت سنت گرایانه؟ قرائت نواندیشانه؟ اما در سراسر کتاب "عقلانیت و معنویت" اثر آقای دکتر ایراهیمی دینانی هیچ کدام از این پرسش ها طرح نشده است!!! 4. واقعیت این است آن چیزی که آقای دکتر ابراهیمی دینانی تحت عنوان "فلسفۀ اسلامی" بر آن پافشاری می کند در حقیقت "کلام اسلامی" است و این را بسیاری از فیلسوفان و حتی برخی متکلمان نیز بیان داشته اند. 5.اگر ایشان حتی اندکی عمیق تر با تاریخ تحولات فکری در جهان اسلام آگاهی می داشتند موضوع را تا این حد تقلیل نمی دادند و ساده انگارانه با آن مواجه نمی شدند؛ 6. می توان گفت که جناب ایشان هیچ گزارش درستی از "تحولات تاریخی دین اسلام" در طول قرن های گذشته ارائه نمی کنند و حتی آن جا که به اصطلاح خودشان به ماجراهای فکر فلسفی در اسلام نیز می پردازند چنین غفلتی در کارشان آشکار است.
7.واکاوی دقیق در اثر مورد نظر نشان می دهد که آقای دکتر ابراهیمی دینانی هیچ تفاوت و تفکیکی بین اندیشه ورزی در جامعۀ سنتی با جامعۀ مدرن قائل نشده اند و بدتر این که پیش فرض های انسان شناختی، روان شناختی، جامعه شناختی، تاریخی و فلسفی اندیشمندانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی را که به طور کامل برخاسته از بافت و زمینۀ جامعه ای سراسر پیشامدرن و سنتی بوده است را با پیش فرض های متفکران و فیلسوفان جهان مدرن که از اساس دیگرگونه اند یکی گرفته اند و این یکی از بدترین خلط مبحث هایی است که توسط ایشان صورت گرفته است. همچنین ایشان بین دو نگاه "درون دینی" و "برون دینی" نیز نتوانستند تفکیکی و تفاوتی قائل شوند و بیش تر با نگاه درون دینی درصدد پاسخ به پرسش های برون دینی برآمده اند. مگر می توان تصور کرد که کسی خود را فیلسوف بداند و نتواند بین دو نگاه درون دینی و برون دینی تفکیک ایجاد کند؟ بنابراین روشن است که نگاه کسانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی نگاهی درون دینی بوده است و نه نگاه برون دینی و در نتیجه بیش تر متکلم اَند تا فیلسوف. فلسفه نگاهی غیر دینی و سکولار به موضوعات و پدیده های دینی داشته و کوشش می کند مبتنی بر قواعد و اصول فلسفی آن ها را مورد نقد و بررسی قرار دهد. برای مثال فیلسوفِ دین که نگاهی برون دینی دارد متفاوت از متکلم که نگاه درون دینی دارد دربارۀ خدا و وحی و نبوت و معاد می اندیشد و کوشش می کند برای تمام این موارد استدلال های فلسفی اقامه کند. این گفته به این معنا نیست که فیلسوفِ دین به متون دینی توجهی ندارد، بلکه سخن بر سر این است که متون دینی را نیز با نگاه برون دینی و استدلالی مورد واکاوی قرار می دهد و نه عقایدی از پیش مسلّم و قطعی. لذا جناب دکتر ابراهیمی دینانی در کتاب مورد نظر هیچ کدام از این مباحثی که مطرح شد را بیان نکرده اند و کاملاً با نگاه درون دینی و متکلمانه بحث خود را پیش برده اند.
(ادامه دارد.......)
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش سوم]
✍️محمدباقر تاج الدین
6.پیش فرض دیگری که ایشان آورده اند و آن را مسلّم و قطعی پنداشته اند این است که « کسی نمی گوید که اسلام چیست، اسلام، اسلام است و هویت خود را در طول چهارده قرن در طیف وسیعی از جامعه نشان داده است». در این زمینه نیز نقدهای زیر بر ایشان وارد است: 1.به راستی فیلسوف حق ندارد بپرسد که اسلام چیست؟ و در پاسخ فقط بگوید« اسلام، اسلام است؟»!! آیا کسی که داعیۀ فیلسوف بودن را دارد چنین سخنان ساده انگارانه ای را مطرح می کند؟؛ 2. اگر فیلسوف کارش پرسشگری آن هم پرسشگری بنیادین به ویژه در جهان مدرن که زمانۀ رواج گسترده و عمیق "پرسش های بنیادین" و "نقدهای بنیادین" است، باشد آن گاه نباید دربارۀ هر موضوع و پدیده ای پرسش های بنیادین مطرح کند؟ 3.امروزه نه تنها در بین اندیشمندان غیر اسلامی(روشنفکران به اصطلاح سکولار) بلکه در بین اندیشمندان اسلامی دربارۀ این که اسلام چیست فوراً این پرسش مهم مطرح می شود که منظور کدام "اسلام" است؟ اسلام صدر(ارتدوکس یا اولیه)؟ اسلام تاریخی؟ اسلام نهادینۀ شدۀ موجود؟ کدام قرائت و خوانش از اسلام؟ قرائت بنیادگرایانه؟ قرائت سنت گرایانه؟ قرائت نواندیشانه؟ اما در سراسر کتاب "عقلانیت و معنویت" اثر آقای دکتر ایراهیمی دینانی هیچ کدام از این پرسش ها طرح نشده است!!! 4. واقعیت این است آن چیزی که آقای دکتر ابراهیمی دینانی تحت عنوان "فلسفۀ اسلامی" بر آن پافشاری می کند در حقیقت "کلام اسلامی" است و این را بسیاری از فیلسوفان و حتی برخی متکلمان نیز بیان داشته اند. 5.اگر ایشان حتی اندکی عمیق تر با تاریخ تحولات فکری در جهان اسلام آگاهی می داشتند موضوع را تا این حد تقلیل نمی دادند و ساده انگارانه با آن مواجه نمی شدند؛ 6. می توان گفت که جناب ایشان هیچ گزارش درستی از "تحولات تاریخی دین اسلام" در طول قرن های گذشته ارائه نمی کنند و حتی آن جا که به اصطلاح خودشان به ماجراهای فکر فلسفی در اسلام نیز می پردازند چنین غفلتی در کارشان آشکار است.
7.واکاوی دقیق در اثر مورد نظر نشان می دهد که آقای دکتر ابراهیمی دینانی هیچ تفاوت و تفکیکی بین اندیشه ورزی در جامعۀ سنتی با جامعۀ مدرن قائل نشده اند و بدتر این که پیش فرض های انسان شناختی، روان شناختی، جامعه شناختی، تاریخی و فلسفی اندیشمندانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی را که به طور کامل برخاسته از بافت و زمینۀ جامعه ای سراسر پیشامدرن و سنتی بوده است را با پیش فرض های متفکران و فیلسوفان جهان مدرن که از اساس دیگرگونه اند یکی گرفته اند و این یکی از بدترین خلط مبحث هایی است که توسط ایشان صورت گرفته است. همچنین ایشان بین دو نگاه "درون دینی" و "برون دینی" نیز نتوانستند تفکیکی و تفاوتی قائل شوند و بیش تر با نگاه درون دینی درصدد پاسخ به پرسش های برون دینی برآمده اند. مگر می توان تصور کرد که کسی خود را فیلسوف بداند و نتواند بین دو نگاه درون دینی و برون دینی تفکیک ایجاد کند؟ بنابراین روشن است که نگاه کسانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی نگاهی درون دینی بوده است و نه نگاه برون دینی و در نتیجه بیش تر متکلم اَند تا فیلسوف. فلسفه نگاهی غیر دینی و سکولار به موضوعات و پدیده های دینی داشته و کوشش می کند مبتنی بر قواعد و اصول فلسفی آن ها را مورد نقد و بررسی قرار دهد. برای مثال فیلسوفِ دین که نگاهی برون دینی دارد متفاوت از متکلم که نگاه درون دینی دارد دربارۀ خدا و وحی و نبوت و معاد می اندیشد و کوشش می کند برای تمام این موارد استدلال های فلسفی اقامه کند. این گفته به این معنا نیست که فیلسوفِ دین به متون دینی توجهی ندارد، بلکه سخن بر سر این است که متون دینی را نیز با نگاه برون دینی و استدلالی مورد واکاوی قرار می دهد و نه عقایدی از پیش مسلّم و قطعی. لذا جناب دکتر ابراهیمی دینانی در کتاب مورد نظر هیچ کدام از این مباحثی که مطرح شد را بیان نکرده اند و کاملاً با نگاه درون دینی و متکلمانه بحث خود را پیش برده اند.
(ادامه دارد.......)
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
[بخش چهارم]
✍️محمدباقر تاج الدین
8.همان گونه که از عنوان کتاب "عقلانیت و معنویت" بر می آید خواننده انتظار دارد پس از مطالعۀ این کتاب درک و دریافتی به نسبت روشن از موضوع "عقلانیت" و "معنویت" داشته باشد، اما واقعیت این است که چنین نیست. این اثر را می توان اثری کاملاً "اعتقادی اندیشانه" دانست چرا که گویندۀ اثر برای بحث دربارۀ عقلانیت و معنویت کوشش کرده است با توسل به اعتقادات و باورهای از پیش پذیرفته شدۀ خودش و البته دیگران این دو موضوع را مورد بررسی قرار دهد. این در حالی است که ضرورت دارد اگر کسی خود را فیلسوف می داند بیش از نگاه "اعتقادی اندیشانه" بر نگاه "انتقادی اندیشانه" و نگاه "پرسشگرانه" و نگاه "استدلال گرایانه" تأکید بورزد که در این اثر چندان خبری از چنین نگاه فلسفی ای نیست. برای مثال در بحث مربوط به "نسبت فلسفه و دین" که از صفحۀ 45 کتاب آغاز می شود و تا صفحۀ 57 ادامه می یابد نویسنده کوشش می کند این نسبت را بکاود اما نه حق فلسفه را به خوبی ادا می کند، نه حق دین را و نه حق نسبت بین این دو را.
9.به دلیل طولانی بودن متن به بخشی از آن اشاره می شود و مطالعۀ بقیۀ متن را بر عهدۀ خوانندگان گرامی می گذارم. «چطور می شود که آدم هم فیلسوف باشد و هم مؤمن؟ اگر مؤمن است باید تسلیم باشد و اگر فیلسوف است باید بگوید چرا؟ فیلسوف به خدا می گوید: اول تو خودت را معرفی کن تا من از تو اطاعت کنم. فیلسوف بسیار جسور است. وقتی می گویم ماجراجوست بیهوده نمی گویم. اصلاً به چه دلیل باید مطیع باشم؟ همین هم سئوال فلسفی است. حالا چطور می شود که یک آدمی هم مؤمن و هم فیلسوف باشد. لذا عرض کردم که وقتی فلسفه وارد جهان ادیان می شود مشکلش مضاعف می شود. خودش که ماجراجوست حالا در دیانت این ماجرا چند برابر می شود و اینطور هم رخ داده است......در اسلام هم فارابی و ابن سینا به یکباره وارد میدان شدند. از معاد و خدا تفسیر می دهند. خدای ابن سینا با خدای مردم کمی فرق دارد. ابن سینا از واجب و ممکن صحبت می کند، از برهان صدیقین حرف می زند. ....ابن سینا و فارابی مشکل دارند. وقتی که وارد می شوند دیگرانی که فیلسوف نیستند می گویند: تو چکاره ای که آمدی و این سخنان گزاف چیست که می گویی؟ و ماجرا شدیدتر می شود. ابوحامد غزالی پیدا می شود. غزالی خودش متفکر است. آدم معمولی که نیست، اندیشمند است. ولی یکباره حس می کند که قرن پنجم است و در همین یکی دو قرن با پیدایش فارابی و ابن سینا یه دفعه صحنۀ عقاید دینی عوض شده و به سمت یونانی زدگی رفته است. قرآن کجا و ارسطو کجا؟ اصلا احساس کرد که اسلام در چنگال ارسطو رفت. فلسفه و منطق ارسطو وارد صحنه شده و همه جا را فرا گرفته است....غزالی هوشیار بود. حس کرد که دیگر این ذائقه، ذائقۀ اسلامی نیست بلکه ذائقۀ یونانی است. یونانی زدگی یعنی غرب زدگی. غرب زدگی که فقط امروز مطرح نیست از اول مطرح بوده است. متأسفانه آن هم غرب زدگی بود. از نظر غزالی، ابن سینا و فارابی غرب زده بودند. منتهی غرب ارسطویی و غرب افلاطونی. غزالی احساس وظیفۀ شرعی کرد که بساط آن ها را بر هم بریزد»(ابراهیمی دینانی، 1383: 45-48).
10.صحبت از ربط و نسبت فلسفه با دین است و نه فلسفه با مؤمن که مؤمن بودن اگرچه نسبتی با دین دارد اما خودِ دین نیست و موضوع دیگری است. ایشان ضرورت داشت در آغاز، تعریفی دقیق و مشخص از "فلسفه" ارائه می کرد و سپس منظور خودش از "دین" را طرح می کرد و در نهایت ربط و نسبت این دو را می کاوید. اما بحث هایی را پیش کشید که اصلِ موضوع به حاشیه رفت به گونه ای که خواننده نمی تواند درک درستی از بحث داشته باشد. ایشان به هیچ وجه نگفت که فلسفه در "جهان سنتی" چه نسبتی با "دین" داشته و در "جهان مدرن" چه نسبتی. بلکه بدون تفکیک این دو موضوع مهم به صورت بسیار کلی و در هم آمیخته به ماجراهای فکر فلسفی در جهان اسلام در دورۀ پیشامدرن پرداخته که جای آن دست کم این جا نبود. البته اشاره ای کوتاه و دقیق می توانست مناسب باشد اما بیش و پیش از همه باید کوشش می کرد این ربط و نسبت و تأثیر و تأثیر متقابل را واکاوی نماید. در واقع، شرحی که ایشان ارائه می کند نه تنها هیچ ربطی به "نسبت میان فلسفه و دین" به لحاظ هستی شناسانه(ontological)، معرفت شناسانه(epistemological) و روش شناسانه(methodological) نداشته، بلکه خواننده را دچار سردرگمی و بلاتکلیفی در این عرصه می نماید. به دیگر سخن، از کسی که خودش را فیلسوف می داند این انتظار می رود که بتواند دست به چنین کاری بزند و حوزۀ بحث را به خوبی روشن نماید.
(ادامه دارد.......)
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش چهارم]
✍️محمدباقر تاج الدین
8.همان گونه که از عنوان کتاب "عقلانیت و معنویت" بر می آید خواننده انتظار دارد پس از مطالعۀ این کتاب درک و دریافتی به نسبت روشن از موضوع "عقلانیت" و "معنویت" داشته باشد، اما واقعیت این است که چنین نیست. این اثر را می توان اثری کاملاً "اعتقادی اندیشانه" دانست چرا که گویندۀ اثر برای بحث دربارۀ عقلانیت و معنویت کوشش کرده است با توسل به اعتقادات و باورهای از پیش پذیرفته شدۀ خودش و البته دیگران این دو موضوع را مورد بررسی قرار دهد. این در حالی است که ضرورت دارد اگر کسی خود را فیلسوف می داند بیش از نگاه "اعتقادی اندیشانه" بر نگاه "انتقادی اندیشانه" و نگاه "پرسشگرانه" و نگاه "استدلال گرایانه" تأکید بورزد که در این اثر چندان خبری از چنین نگاه فلسفی ای نیست. برای مثال در بحث مربوط به "نسبت فلسفه و دین" که از صفحۀ 45 کتاب آغاز می شود و تا صفحۀ 57 ادامه می یابد نویسنده کوشش می کند این نسبت را بکاود اما نه حق فلسفه را به خوبی ادا می کند، نه حق دین را و نه حق نسبت بین این دو را.
9.به دلیل طولانی بودن متن به بخشی از آن اشاره می شود و مطالعۀ بقیۀ متن را بر عهدۀ خوانندگان گرامی می گذارم. «چطور می شود که آدم هم فیلسوف باشد و هم مؤمن؟ اگر مؤمن است باید تسلیم باشد و اگر فیلسوف است باید بگوید چرا؟ فیلسوف به خدا می گوید: اول تو خودت را معرفی کن تا من از تو اطاعت کنم. فیلسوف بسیار جسور است. وقتی می گویم ماجراجوست بیهوده نمی گویم. اصلاً به چه دلیل باید مطیع باشم؟ همین هم سئوال فلسفی است. حالا چطور می شود که یک آدمی هم مؤمن و هم فیلسوف باشد. لذا عرض کردم که وقتی فلسفه وارد جهان ادیان می شود مشکلش مضاعف می شود. خودش که ماجراجوست حالا در دیانت این ماجرا چند برابر می شود و اینطور هم رخ داده است......در اسلام هم فارابی و ابن سینا به یکباره وارد میدان شدند. از معاد و خدا تفسیر می دهند. خدای ابن سینا با خدای مردم کمی فرق دارد. ابن سینا از واجب و ممکن صحبت می کند، از برهان صدیقین حرف می زند. ....ابن سینا و فارابی مشکل دارند. وقتی که وارد می شوند دیگرانی که فیلسوف نیستند می گویند: تو چکاره ای که آمدی و این سخنان گزاف چیست که می گویی؟ و ماجرا شدیدتر می شود. ابوحامد غزالی پیدا می شود. غزالی خودش متفکر است. آدم معمولی که نیست، اندیشمند است. ولی یکباره حس می کند که قرن پنجم است و در همین یکی دو قرن با پیدایش فارابی و ابن سینا یه دفعه صحنۀ عقاید دینی عوض شده و به سمت یونانی زدگی رفته است. قرآن کجا و ارسطو کجا؟ اصلا احساس کرد که اسلام در چنگال ارسطو رفت. فلسفه و منطق ارسطو وارد صحنه شده و همه جا را فرا گرفته است....غزالی هوشیار بود. حس کرد که دیگر این ذائقه، ذائقۀ اسلامی نیست بلکه ذائقۀ یونانی است. یونانی زدگی یعنی غرب زدگی. غرب زدگی که فقط امروز مطرح نیست از اول مطرح بوده است. متأسفانه آن هم غرب زدگی بود. از نظر غزالی، ابن سینا و فارابی غرب زده بودند. منتهی غرب ارسطویی و غرب افلاطونی. غزالی احساس وظیفۀ شرعی کرد که بساط آن ها را بر هم بریزد»(ابراهیمی دینانی، 1383: 45-48).
10.صحبت از ربط و نسبت فلسفه با دین است و نه فلسفه با مؤمن که مؤمن بودن اگرچه نسبتی با دین دارد اما خودِ دین نیست و موضوع دیگری است. ایشان ضرورت داشت در آغاز، تعریفی دقیق و مشخص از "فلسفه" ارائه می کرد و سپس منظور خودش از "دین" را طرح می کرد و در نهایت ربط و نسبت این دو را می کاوید. اما بحث هایی را پیش کشید که اصلِ موضوع به حاشیه رفت به گونه ای که خواننده نمی تواند درک درستی از بحث داشته باشد. ایشان به هیچ وجه نگفت که فلسفه در "جهان سنتی" چه نسبتی با "دین" داشته و در "جهان مدرن" چه نسبتی. بلکه بدون تفکیک این دو موضوع مهم به صورت بسیار کلی و در هم آمیخته به ماجراهای فکر فلسفی در جهان اسلام در دورۀ پیشامدرن پرداخته که جای آن دست کم این جا نبود. البته اشاره ای کوتاه و دقیق می توانست مناسب باشد اما بیش و پیش از همه باید کوشش می کرد این ربط و نسبت و تأثیر و تأثیر متقابل را واکاوی نماید. در واقع، شرحی که ایشان ارائه می کند نه تنها هیچ ربطی به "نسبت میان فلسفه و دین" به لحاظ هستی شناسانه(ontological)، معرفت شناسانه(epistemological) و روش شناسانه(methodological) نداشته، بلکه خواننده را دچار سردرگمی و بلاتکلیفی در این عرصه می نماید. به دیگر سخن، از کسی که خودش را فیلسوف می داند این انتظار می رود که بتواند دست به چنین کاری بزند و حوزۀ بحث را به خوبی روشن نماید.
(ادامه دارد.......)
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
[بخش پنجم]
✍️محمدباقر تاج الدین
11.پایان بخش کتاب عقلانیت و معنویت که عنوان "عقلانیت و معنویت در اسلام" به خودش گرفته از صفحۀ 149 تا صفحۀ 174 را در بر می گیرد. این بخش در قالب گفتگویی که با آقای دکتر ایراهیمی دینانی انجام شده است تنظیم گردید و ایشان کوشش کردند ربط و نسبت عقلانیت و معنویت را مورد واکاوی قرار دهند. به بخش هایی از این گفتگو اشاره می شود تا دریابیم که فهم آقای دکتر دینانی از نسبت میان عقلانیت و معنویت چیست. نخستین پرسش که در این بخش از ایشان شد این بود:«جنابعالی از عقلانیت و معنویت چه برداشتی دارید؟ این دو مفهوم را چگونه تعریف می کنید؟». نام برده در پاسخ آورده اند:«دربارۀ عقلانیت معانی و تعریفات مختلفی گفته شده است. شاید برای هیچ چیزی این مقدار تعریف مطرح نشده باشد. اشراقیون یک طور تعریف کرده اند، در ادیان یک طور تعریف شده است؛ مثلا در روایات ما عقل شریعت باطن خوانده شده است؛ این در واقع یک نوع تعریف است. فلاسفه هرکدام بنا به مسلکی که داشته اند عقل را یک طور معنا کرده اند. بیشتر حکمای ما عقل را موطن کلیات نامیده اند، عقل نیرویی است که به کلیات نائل می شود.....من از شما می پرسم که اصلاً عقل را با چه باید تعریف کنیم و تعریف کنندۀ عقل نیست؟ هیچ چاره ای در جواب این سئوال نداریم به جز اینکه بگوییم غیر عقل نمی تواند عقل را تعریف کند.....هرکس هم عقل را تعریف کند با لحاظ عقلانی آن را تعریف می کند. تعریف عقل کاری عقلانی است و برای همین هم تعریف عقل فقط با عقل قابل بیان است...بنابراین عقل با آن معنایی که از آن صحبت می کنم از همۀ تعریف هایی که خودش برای خودش کرده فراتر است. من از عقلانیت یک چنین معنایی را می فهمم. حال سراغ معنویت می رویم؛ معنویت را هم عقل می فهمد، یعنی چه؟ من نمی دانم معنویت چگونه می تواند از دایرۀ عقل بیرون باشد یا خلاف عقل باشد....اگر معنویت را که کمتر تعریف شده است بخواهند تعریف کنند معمولا می گویند چیزی است که مافوق محسوس است و در امور ظاهری نمی گنجد»(عقلانیت و معنویت، 1383: 149-151). همان گونه که ملاحظه می شود هیچ تعریف روشن و مشخصی از "عقل" و "عقلانیت" و "معنویت" از ایشان نمی بینید و نمی شنوید.
12.در ادامه پرسش های دیگری از ایشان می شود که برای توضیح هر یک از پرسش ها بسیاری از دیدگاه های فلسفی، کلامی، عرفانی، فقهی و ادبی را با یکدیگر در هم می آمیزند به گونه ای که خواننده نمی تواند به نتیجه ای منطقی و درست در این زمینه دست یابد که در نهایت عقلانیت چه تعریف و شاخص ها و مؤلفه هایی دارد؟ معنویت چه تعریف یا تعاریف و مؤلفه های مهم و سازنده ای دارد؟ و این که در نهایت ربط و نسبت عقلانیت و معنویت چه می تواند باشد؟ آقای دکتر ابراهیمی دینانی به جای توضیح دربارۀ این سه پرسش مهم بسیار به حاشیه رفته اند و ابعاد و زوایای بحث را به خوبی روشن نکردند و به جای پرداختن به موضوعات فرعی و غیر مرتبط اصل بحث را دنبال می کردند تا در نهایت به نتیجه ای به نسبت روشن و قابل توجه دست یابند. اما واقعیت این است که چنین نشد. آوردن تمام این گفتگو هم نوعی اطالۀ کلام است و هم ممکن است خارج از حوصلۀ خوانندۀ گرامی باشد. «ببینید خود واژۀ معنویت از معناست، اگر معنا نداشه باشیم آیا معنویتی وجود پیدا می کند؟ معنا از معنویت است یا معنویت از معنا؟ معنویت را از معنا می سازیم یا معنا را از معنویت؟ اگر معنویت از معنا است پاسخ دهید که معنا با چه نیرویی قابل درک است و موطن آن کجاست؟ معنا در چه عالمی تحقق می یابد؟ موطن معنا عالم عقل است. معنا در عالم عقل حضور دارد»(همان، 155). از سرِ انصاف شما از این توضیحات ایشان دربارۀ "معنا" و "معنویت" و نسبتش با "عقل" و "عقلانیت" چیزی دستگیرتان می شود؟ اگر چیزی دستگیرتان شد لطفاً مرا هم با خبر کنید تا متوجه موضوع بشوم!!!
(ادامه دارد........)
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش پنجم]
✍️محمدباقر تاج الدین
11.پایان بخش کتاب عقلانیت و معنویت که عنوان "عقلانیت و معنویت در اسلام" به خودش گرفته از صفحۀ 149 تا صفحۀ 174 را در بر می گیرد. این بخش در قالب گفتگویی که با آقای دکتر ایراهیمی دینانی انجام شده است تنظیم گردید و ایشان کوشش کردند ربط و نسبت عقلانیت و معنویت را مورد واکاوی قرار دهند. به بخش هایی از این گفتگو اشاره می شود تا دریابیم که فهم آقای دکتر دینانی از نسبت میان عقلانیت و معنویت چیست. نخستین پرسش که در این بخش از ایشان شد این بود:«جنابعالی از عقلانیت و معنویت چه برداشتی دارید؟ این دو مفهوم را چگونه تعریف می کنید؟». نام برده در پاسخ آورده اند:«دربارۀ عقلانیت معانی و تعریفات مختلفی گفته شده است. شاید برای هیچ چیزی این مقدار تعریف مطرح نشده باشد. اشراقیون یک طور تعریف کرده اند، در ادیان یک طور تعریف شده است؛ مثلا در روایات ما عقل شریعت باطن خوانده شده است؛ این در واقع یک نوع تعریف است. فلاسفه هرکدام بنا به مسلکی که داشته اند عقل را یک طور معنا کرده اند. بیشتر حکمای ما عقل را موطن کلیات نامیده اند، عقل نیرویی است که به کلیات نائل می شود.....من از شما می پرسم که اصلاً عقل را با چه باید تعریف کنیم و تعریف کنندۀ عقل نیست؟ هیچ چاره ای در جواب این سئوال نداریم به جز اینکه بگوییم غیر عقل نمی تواند عقل را تعریف کند.....هرکس هم عقل را تعریف کند با لحاظ عقلانی آن را تعریف می کند. تعریف عقل کاری عقلانی است و برای همین هم تعریف عقل فقط با عقل قابل بیان است...بنابراین عقل با آن معنایی که از آن صحبت می کنم از همۀ تعریف هایی که خودش برای خودش کرده فراتر است. من از عقلانیت یک چنین معنایی را می فهمم. حال سراغ معنویت می رویم؛ معنویت را هم عقل می فهمد، یعنی چه؟ من نمی دانم معنویت چگونه می تواند از دایرۀ عقل بیرون باشد یا خلاف عقل باشد....اگر معنویت را که کمتر تعریف شده است بخواهند تعریف کنند معمولا می گویند چیزی است که مافوق محسوس است و در امور ظاهری نمی گنجد»(عقلانیت و معنویت، 1383: 149-151). همان گونه که ملاحظه می شود هیچ تعریف روشن و مشخصی از "عقل" و "عقلانیت" و "معنویت" از ایشان نمی بینید و نمی شنوید.
12.در ادامه پرسش های دیگری از ایشان می شود که برای توضیح هر یک از پرسش ها بسیاری از دیدگاه های فلسفی، کلامی، عرفانی، فقهی و ادبی را با یکدیگر در هم می آمیزند به گونه ای که خواننده نمی تواند به نتیجه ای منطقی و درست در این زمینه دست یابد که در نهایت عقلانیت چه تعریف و شاخص ها و مؤلفه هایی دارد؟ معنویت چه تعریف یا تعاریف و مؤلفه های مهم و سازنده ای دارد؟ و این که در نهایت ربط و نسبت عقلانیت و معنویت چه می تواند باشد؟ آقای دکتر ابراهیمی دینانی به جای توضیح دربارۀ این سه پرسش مهم بسیار به حاشیه رفته اند و ابعاد و زوایای بحث را به خوبی روشن نکردند و به جای پرداختن به موضوعات فرعی و غیر مرتبط اصل بحث را دنبال می کردند تا در نهایت به نتیجه ای به نسبت روشن و قابل توجه دست یابند. اما واقعیت این است که چنین نشد. آوردن تمام این گفتگو هم نوعی اطالۀ کلام است و هم ممکن است خارج از حوصلۀ خوانندۀ گرامی باشد. «ببینید خود واژۀ معنویت از معناست، اگر معنا نداشه باشیم آیا معنویتی وجود پیدا می کند؟ معنا از معنویت است یا معنویت از معنا؟ معنویت را از معنا می سازیم یا معنا را از معنویت؟ اگر معنویت از معنا است پاسخ دهید که معنا با چه نیرویی قابل درک است و موطن آن کجاست؟ معنا در چه عالمی تحقق می یابد؟ موطن معنا عالم عقل است. معنا در عالم عقل حضور دارد»(همان، 155). از سرِ انصاف شما از این توضیحات ایشان دربارۀ "معنا" و "معنویت" و نسبتش با "عقل" و "عقلانیت" چیزی دستگیرتان می شود؟ اگر چیزی دستگیرتان شد لطفاً مرا هم با خبر کنید تا متوجه موضوع بشوم!!!
(ادامه دارد........)
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
[بخش ششم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
13.این که ادعا شد ایشان از فقدان دستگاه فکری منسجم رنج می برند دقیقا ناظر به همین سخنان و دیدگاه های شان است چرا که دستگاه فکری عرفان و علم و فلسفه و الاهیات و ادبیات و شعر را با هم چنان مخلوط می کنند که حق هیچ کدام به خوبی ادا نمی شود. به این بخش از گفتگوی ایشان توجه کنید:«البته بعضی از جنون ها هستند که عین عقل اند. این عقل عقل کسی است که به قول مولانا: خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش/ بِنَماند هیچش الّا هوس قمار دیگر. این جنون العاشقین است یا همان عقلاء المجانین. خوب، این آدمی است که زده زیر همه چیز، ولی این عین عقلانیت است....من این را عین عقل می دانم»(همان، 156). از نظر ایشان همه چیز دارای استدلال عقلانی است و آن وقت مشخص نیست پس تفاوت بین مثلاً "شعر" با "فلسفه" و با "علم تجربی(science)" و با "عرفان" و سایر موضوعات در چیست؟ هنگامی که از ایشان سئوال شد که برخی معتقدند ممکن است در ادیان بین آموزه هایی با مُدرَکات عقل عملی یا نظری ناسازگاری وجود داشته باشد و اگر خاستگاه عقل و وحی یکی است[فرضی که آقای دکتر ایراهیمی دینانی به آن قائل هستند و پیش تر هم بیان کرده اند] چگونه این تعارض قابل تبیین اند؟ و ایشان در پاسخ گفته اند:« شما گرفتار این تعارض شده اید برای این که اصالت را به عقل تجربی داده اید. ...من تعارضی نمی بینم شما گرفتار تعارضید، به علت این که عقل را آنطور که من معنا می کنم، معنا نمی کنید...یک عقل معنوی داشته باش تا بفهمی که عقل تجربی همۀ عقل نیست»(همان، 159). می بینید که چگونه ایشان فقط دیدگاه و سخن خود را قبول دارند و این که دستور به قرار گرفتن همگان و تمام اندیشه ها و دیدگاه ها در یک قالب از پیش تعیین شدۀ مورد نظر خودشان می دهند و در نهایت این که چنان دچار ساده انگاری و تقلیل گرایی عجیبی می شوند که هرگز از کسی که ادعا دارد مشی فلسفی دارد چنین انتظاری نمی رود!!
14.از این کتاب آقای دکتر ابراهیمی دینانی چندین انتظار مهم می رفت که چندان برآورده نشد.
1.14.هیچ تعریفی از عقلانیت نظری و عقلانیت عملی که از شعب مهم عقلانیت و مورد نظر تمام فیلسوفان بوده است، ارائه نداده اند و بدون توجه به این بحث مهم حرف های حاشیه ای فراوانی زده اند که فقط خواننده را در یک وادی سرگردان رها می سازد.
2.14.در تعرف معنویت هم نه تنها آن را روشن نکرده اند بلکه حتی تفاوت آن را با عرفان و دین هم مشخص نکرده اند و این که نگفته اند معنویت در جهان سنتی برای یک انسان سنتی چگونه حاصل شدنی بود و برای یک انسان مدرن در جامعۀ مدرن چگونه برآوردنی است؟. ما اکنون با انسان مدرن و جامعه و فرهنگ مدرنی روبرو هستیم که بسیار با جامعۀ سنتی و فرهنگ پیشامدرن متفاوت است واین که برای این انسان با این ویژگی های جدید چه باید کرد؟ و این که سرچشمه های معنویت از کجاست؟
3.14.این که فلسفۀ جهان پیشامدرن چگونه می تواند به بسیاری از پرسش های انسان امروزی و مدرن پاسخ بگوید و نگاه تاریخی و فراتاریخی در این جا چه کاربردی خواهد داشت. برای مثال اگر انسان امروزین به کتاب حکمه الاشراق شیخ شهاب الدین سهروردی مراجعه کند کدام یک از نیازهای خود را می تواند رفع نماید و پاسخ کدام یک از پرسش های سهمگین و پیچیدۀ مربوط به جهان کنونی را می تواند بیابد؟!!
4.14.با این دیدگاهی که جناب دکتر دینانی طرح کرده اند کدام آگاهی و معرفت برای انسان امروز حاصل می شود و چگونه می تواند انبوهی از مسائل و گره های هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی ای که در جامعۀ مدرن سربرآورده اند را باز کند؟ این که عقلانیت و معنویتِ مورد نظر جناب ایشان انسان امروزی چگونه می تواند به یک زندگی سرشار از ارزشمندی، خوشی و خوبی دست یابد؟ و قرار است کدام یک از درد و رنج های بی شمار انسان در این جهان مدرن را کاهش دهد؟ چرا که هنگامی که یک فیلسوف سخن از عقلایت و معنونیت می کند چنین انتظاری چندان بی راه و بیهوده نیست!!
#عقلانیت
#معنویت
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
#نقد
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش ششم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
13.این که ادعا شد ایشان از فقدان دستگاه فکری منسجم رنج می برند دقیقا ناظر به همین سخنان و دیدگاه های شان است چرا که دستگاه فکری عرفان و علم و فلسفه و الاهیات و ادبیات و شعر را با هم چنان مخلوط می کنند که حق هیچ کدام به خوبی ادا نمی شود. به این بخش از گفتگوی ایشان توجه کنید:«البته بعضی از جنون ها هستند که عین عقل اند. این عقل عقل کسی است که به قول مولانا: خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش/ بِنَماند هیچش الّا هوس قمار دیگر. این جنون العاشقین است یا همان عقلاء المجانین. خوب، این آدمی است که زده زیر همه چیز، ولی این عین عقلانیت است....من این را عین عقل می دانم»(همان، 156). از نظر ایشان همه چیز دارای استدلال عقلانی است و آن وقت مشخص نیست پس تفاوت بین مثلاً "شعر" با "فلسفه" و با "علم تجربی(science)" و با "عرفان" و سایر موضوعات در چیست؟ هنگامی که از ایشان سئوال شد که برخی معتقدند ممکن است در ادیان بین آموزه هایی با مُدرَکات عقل عملی یا نظری ناسازگاری وجود داشته باشد و اگر خاستگاه عقل و وحی یکی است[فرضی که آقای دکتر ایراهیمی دینانی به آن قائل هستند و پیش تر هم بیان کرده اند] چگونه این تعارض قابل تبیین اند؟ و ایشان در پاسخ گفته اند:« شما گرفتار این تعارض شده اید برای این که اصالت را به عقل تجربی داده اید. ...من تعارضی نمی بینم شما گرفتار تعارضید، به علت این که عقل را آنطور که من معنا می کنم، معنا نمی کنید...یک عقل معنوی داشته باش تا بفهمی که عقل تجربی همۀ عقل نیست»(همان، 159). می بینید که چگونه ایشان فقط دیدگاه و سخن خود را قبول دارند و این که دستور به قرار گرفتن همگان و تمام اندیشه ها و دیدگاه ها در یک قالب از پیش تعیین شدۀ مورد نظر خودشان می دهند و در نهایت این که چنان دچار ساده انگاری و تقلیل گرایی عجیبی می شوند که هرگز از کسی که ادعا دارد مشی فلسفی دارد چنین انتظاری نمی رود!!
14.از این کتاب آقای دکتر ابراهیمی دینانی چندین انتظار مهم می رفت که چندان برآورده نشد.
1.14.هیچ تعریفی از عقلانیت نظری و عقلانیت عملی که از شعب مهم عقلانیت و مورد نظر تمام فیلسوفان بوده است، ارائه نداده اند و بدون توجه به این بحث مهم حرف های حاشیه ای فراوانی زده اند که فقط خواننده را در یک وادی سرگردان رها می سازد.
2.14.در تعرف معنویت هم نه تنها آن را روشن نکرده اند بلکه حتی تفاوت آن را با عرفان و دین هم مشخص نکرده اند و این که نگفته اند معنویت در جهان سنتی برای یک انسان سنتی چگونه حاصل شدنی بود و برای یک انسان مدرن در جامعۀ مدرن چگونه برآوردنی است؟. ما اکنون با انسان مدرن و جامعه و فرهنگ مدرنی روبرو هستیم که بسیار با جامعۀ سنتی و فرهنگ پیشامدرن متفاوت است واین که برای این انسان با این ویژگی های جدید چه باید کرد؟ و این که سرچشمه های معنویت از کجاست؟
3.14.این که فلسفۀ جهان پیشامدرن چگونه می تواند به بسیاری از پرسش های انسان امروزی و مدرن پاسخ بگوید و نگاه تاریخی و فراتاریخی در این جا چه کاربردی خواهد داشت. برای مثال اگر انسان امروزین به کتاب حکمه الاشراق شیخ شهاب الدین سهروردی مراجعه کند کدام یک از نیازهای خود را می تواند رفع نماید و پاسخ کدام یک از پرسش های سهمگین و پیچیدۀ مربوط به جهان کنونی را می تواند بیابد؟!!
4.14.با این دیدگاهی که جناب دکتر دینانی طرح کرده اند کدام آگاهی و معرفت برای انسان امروز حاصل می شود و چگونه می تواند انبوهی از مسائل و گره های هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی ای که در جامعۀ مدرن سربرآورده اند را باز کند؟ این که عقلانیت و معنویتِ مورد نظر جناب ایشان انسان امروزی چگونه می تواند به یک زندگی سرشار از ارزشمندی، خوشی و خوبی دست یابد؟ و قرار است کدام یک از درد و رنج های بی شمار انسان در این جهان مدرن را کاهش دهد؟ چرا که هنگامی که یک فیلسوف سخن از عقلایت و معنونیت می کند چنین انتظاری چندان بی راه و بیهوده نیست!!
#عقلانیت
#معنویت
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
#نقد
@tajeddin_mohammadbagher
Dele Sheyda ~ Musico.IR
MohammadReza Shajarian ~ Musico.IR
☸️یلدای مهربانی ها و عاشقی ها را گرامی بداریم
✍️محمدباقر تاج الدین
✅یلدا یا شب چلّه که سنتی دیرین در ایران زمین است بهانه ای می شود که ما ایرانیان دوباره گرد هم آییم و با مهربانی و عشق ورزی هر چه بیش تر غم ها و اندوه های فراوانی که بر دل و جان داریم بزداییم و ضمن دوست داشتن ایران عزیزمان ایرانیان را نیز دوست تر بد اریم و عشق و محبت مان را با یکدیگر تقسیم کنیم. من نیز به سهم خودم یلدا را خدمت تمام ایرانیان عزیز شادباش می گویم و آرزوی روزهای به از این را برای تمام عزیزان و همراهان آرزومندم.
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅یلدا یا شب چلّه که سنتی دیرین در ایران زمین است بهانه ای می شود که ما ایرانیان دوباره گرد هم آییم و با مهربانی و عشق ورزی هر چه بیش تر غم ها و اندوه های فراوانی که بر دل و جان داریم بزداییم و ضمن دوست داشتن ایران عزیزمان ایرانیان را نیز دوست تر بد اریم و عشق و محبت مان را با یکدیگر تقسیم کنیم. من نیز به سهم خودم یلدا را خدمت تمام ایرانیان عزیز شادباش می گویم و آرزوی روزهای به از این را برای تمام عزیزان و همراهان آرزومندم.
@tajeddin_mohammadbagher
🔵شعری از حافظ شیرازی به مناسبت شب یلدا
بر سرِ آنم که گر زِ دست برآید
دست بهکاری زنم که غصّه سرآید
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور زِ خورشید جوی بو که برآید
بَر دَرِ اربابِ بیمروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی
از نظرِ رهرُوی که در گذر آید
صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به برآید
غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
#یلدا
#شب_چله
#حافظ
@tajeddin_mohammadbagher
بر سرِ آنم که گر زِ دست برآید
دست بهکاری زنم که غصّه سرآید
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور زِ خورشید جوی بو که برآید
بَر دَرِ اربابِ بیمروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی
از نظرِ رهرُوی که در گذر آید
صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به برآید
غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
#یلدا
#شب_چله
#حافظ
@tajeddin_mohammadbagher
🔵توضیح و اصلاح عنوان سخنرانی
عنوان دقیق سخنرانی اینجانب به شرح زیر خواهد بود: تحولات نمادهای هویتی ایرانی در مواجهه با مدرنیته و تأثیر آن در صلح دوستی نسل جدید که به اشتباه تقابل آورده شد.
قرار بر این شد که در پوستر سخنرانی هم اصلاح شود.
با سپاس
محمدباقر تاج الدین
سوم دی ماه یکهزار و چهارصد و سه خورشیدی
@tajeddin_mohammadbagher
عنوان دقیق سخنرانی اینجانب به شرح زیر خواهد بود: تحولات نمادهای هویتی ایرانی در مواجهه با مدرنیته و تأثیر آن در صلح دوستی نسل جدید که به اشتباه تقابل آورده شد.
قرار بر این شد که در پوستر سخنرانی هم اصلاح شود.
با سپاس
محمدباقر تاج الدین
سوم دی ماه یکهزار و چهارصد و سه خورشیدی
@tajeddin_mohammadbagher
🔵شاخص قرمز و حتی بنفش آلودگی هوای تهران نمرۀ قبولی است که مدیریت شهری تهران به خودش اختصاص داده است؟!!! از زمانی که دانش آموز بودیم هرگاه در کارنامۀ ما نمرۀ درسی با رنگ قرمز درج می شد به معنای رفوزه(ردّ) شدن بود. حالا شاید وضع فرق کرده!!! چه می دانم!!!
من که امروز اصلا از خانه بیرون هم نرفته ام دچار سر درد و سوزش چشم عجیبی هستم . وای به حال شهروندانی که در میانه های شهر آلوده و دود گرفتۀ تهران می روند و البته چاره ای هم ندارند!!!
@tajeddin_mohammadbagher
من که امروز اصلا از خانه بیرون هم نرفته ام دچار سر درد و سوزش چشم عجیبی هستم . وای به حال شهروندانی که در میانه های شهر آلوده و دود گرفتۀ تهران می روند و البته چاره ای هم ندارند!!!
@tajeddin_mohammadbagher
☸️شادی و پایکوبی دانش آموزان قانون شکنی است؟
✍️محمدباقر تاج الدین
✅فیلمی از شادی و پایکوبی دانش آموزان یکی از مدارس شهر بابل در فضای مجازی پخش شده است و مسئولین آموزش و پرورش این شهر اعلام کرده اند که با این قانون شکنی برخورد خواهد شد. بسیار عجیب است که شادی کردن هم نوعی قانون شکنی تلقی شود آن هم برای دانش آموزانی که در سن نوجوانی یا حتی کودکی قرار دارند!! مسئولان و دست اندرکاران آموزش و پرورش به جای این که تا می توانند زمینه های شادی و نشاط دانش آموزان را فراهم کنند با چنین رفتارهای غیر عقلانی و غیر علمی خود زمینه های ایجاد اندوه و غم و نا امیدی را در بین فرزندان این سرزمین فراهم می سازند که جای تأسف فراوان دارد. سن کودکی و نوجوانی از قضا بهترین سن برای شادی کردن و پایکوبی و بازی و رقص و آواز است تا انرژی های آنان هر چه بیش تر آزاد شود و از این طریق زمینه های رشد و بالندگی شان فراهم شود. هزاران دریغ و درد که بسیاری از مدیران آموزش و پرورش هیچ درک درستی از امور روان شناختی و انسان شناختی و جامعه شناختی دانش آموزان که در سن کودکی و نوجوانی و جوانی قرار گرفته اند، ندارند!!!
✳️بنابر آمارهای شاخص شادی جهانی که میزان و کمیت و کیفیت شادی شهروندان کشورهای جهان را اندازه گیری می کنند با تأسف کشور ایران جزء کشور های ناشاد جهان قرار دارد و به دلیل این که شهروندان جامعۀ ما با انبوهی از مشکلات و مسائل گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند از شادی مطلوبی برخوردار نیستند. بدیهی است که تزریق شادی به جامعه باید از همان دوران کودکی آغاز شود تا به امری نهادینه بدل شود و این کودکان در آینده زندگی ای سرشار از شادی و نشاط را داشته باشند. قاطعانه باید گفت که مدارس کشور چندان برنامه های مناسبی برای شاد کردن دانش آموزان ندارند و اگر معدود برنامه هایی مانند برنامۀ مورد اشاره برگزار شود این چنین مورد برخورد قرار می گیرد. شادی مهم ترین و پایه ای ترین حق هر فرد و به ویژه هر کودکی است تا بتواند به بالندگی و رشد مناسبی دست یابد. شادی کردن و شاد بودن هیچ ربطی به قانونی بودن و یا نبودن و یا قانون شکنی ندارد و لطفا از این واژه ها چنین سوء استفاده هایی نکنید.
❇️اگر مدیران و دست اندرکاران امر آموزش و پرورش کشور از میزان مشکلات دانش آموران مانند نا امیدی، سرخوردگی، بی انگیزگی، و سایر مشکلات مشابه باخبر باشند ضرورت تام دارد که برای برون رفت از این مسائل سیاست ها و برنامه های علمی و عقلانی ای تنظیم و اجرا کنند که یکی از این سیاست ها و برنامه ها به طور حتم شادی و نشاط دانش آموزان است که اکنون چندان خبری از آن نیست.
#دانش_اموزان
#شادی
#مدرسه
#بابل
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅فیلمی از شادی و پایکوبی دانش آموزان یکی از مدارس شهر بابل در فضای مجازی پخش شده است و مسئولین آموزش و پرورش این شهر اعلام کرده اند که با این قانون شکنی برخورد خواهد شد. بسیار عجیب است که شادی کردن هم نوعی قانون شکنی تلقی شود آن هم برای دانش آموزانی که در سن نوجوانی یا حتی کودکی قرار دارند!! مسئولان و دست اندرکاران آموزش و پرورش به جای این که تا می توانند زمینه های شادی و نشاط دانش آموزان را فراهم کنند با چنین رفتارهای غیر عقلانی و غیر علمی خود زمینه های ایجاد اندوه و غم و نا امیدی را در بین فرزندان این سرزمین فراهم می سازند که جای تأسف فراوان دارد. سن کودکی و نوجوانی از قضا بهترین سن برای شادی کردن و پایکوبی و بازی و رقص و آواز است تا انرژی های آنان هر چه بیش تر آزاد شود و از این طریق زمینه های رشد و بالندگی شان فراهم شود. هزاران دریغ و درد که بسیاری از مدیران آموزش و پرورش هیچ درک درستی از امور روان شناختی و انسان شناختی و جامعه شناختی دانش آموزان که در سن کودکی و نوجوانی و جوانی قرار گرفته اند، ندارند!!!
✳️بنابر آمارهای شاخص شادی جهانی که میزان و کمیت و کیفیت شادی شهروندان کشورهای جهان را اندازه گیری می کنند با تأسف کشور ایران جزء کشور های ناشاد جهان قرار دارد و به دلیل این که شهروندان جامعۀ ما با انبوهی از مشکلات و مسائل گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند از شادی مطلوبی برخوردار نیستند. بدیهی است که تزریق شادی به جامعه باید از همان دوران کودکی آغاز شود تا به امری نهادینه بدل شود و این کودکان در آینده زندگی ای سرشار از شادی و نشاط را داشته باشند. قاطعانه باید گفت که مدارس کشور چندان برنامه های مناسبی برای شاد کردن دانش آموزان ندارند و اگر معدود برنامه هایی مانند برنامۀ مورد اشاره برگزار شود این چنین مورد برخورد قرار می گیرد. شادی مهم ترین و پایه ای ترین حق هر فرد و به ویژه هر کودکی است تا بتواند به بالندگی و رشد مناسبی دست یابد. شادی کردن و شاد بودن هیچ ربطی به قانونی بودن و یا نبودن و یا قانون شکنی ندارد و لطفا از این واژه ها چنین سوء استفاده هایی نکنید.
❇️اگر مدیران و دست اندرکاران امر آموزش و پرورش کشور از میزان مشکلات دانش آموران مانند نا امیدی، سرخوردگی، بی انگیزگی، و سایر مشکلات مشابه باخبر باشند ضرورت تام دارد که برای برون رفت از این مسائل سیاست ها و برنامه های علمی و عقلانی ای تنظیم و اجرا کنند که یکی از این سیاست ها و برنامه ها به طور حتم شادی و نشاط دانش آموزان است که اکنون چندان خبری از آن نیست.
#دانش_اموزان
#شادی
#مدرسه
#بابل
@tajeddin_mohammadbagher
☸️در ستایشِ «شادی»
✍️محمدباقر تاج الدین
✅شاد بودن و شادی کردن حق طبیعی و مسلّم هر انسانی است که در این جهان زیست می کند. شادی، حالتی روانی است که طی آن فرد احساس خوشی و زنده دلی می کند و تمام جسم و روان فرد به جنب و جوش در می آیند و نوعی انرژی بخشی مثبت و امیدوارانه را تجربه می کند. مارتین سلیگمن از بنیانگذاران روان شناسی مثبت گرا ، شادی را عبارت از عواطف و فعالیت های مثبت تعبیر می کند. گفتن ندارد که پدیدۀ شادی همانند بسیاری از پدیده های انسانی و اجتماعی ابعاد و زوایای پیچیده ای داشته و ضمن این که از سویی عوامل گوناگونی بر روی بروز و ظهور شادی اثرگذاری دارند اما جالب است که از سوی دیگر شادی بر روی سایر پدیده های انسانی و اجتماعی نیز اثرگذار است. لذا واکاوی ابعاد گوناگون این پدیده مجال و فرصتی بسیار می طلبد که طبیعتاً در این نوشتار کوتاه نمی گنجد.
✳️یکی از دلایل مهمی که موضوع شادی مورد توجه بررسی در نوشتار حاضر قرار گرفت این است که این جهان به خودیِ خود جهانی سرشار از درد و رنج هایی است که همگان را دچار تلخ کامی و غم می کند لذا یکی از کوشش های افراد، گروه ها، سازمان ها، دولت ها و همه و همه باید این باشد که شادی را جستجو کنند و آن را در بین مردم و جامعه تکثیر و ترویج کنند. شادی و شادکامی آدمی را سرزنده و امیدوار نگاه می دارد و او را برای مقابله و مبارزه با انواع درد و رنج های این جهانی آماده می سازد. شادی یکی از ضروری ترین نیازهای انسان برای زیستنِ با کیفیت و ارزشمند در این جهان است. شادی، زمینه های درست و دقیق اندیشیدن، تندرستی و سلامتی جسم و روان، آگاهی یافتن، منطقی بودن، آرامش داشتن، مداراگری، دوستی، عشق ورزی، پیوندجویی، تعاملات مثبت و سازنده، کنشگری فعال، مفید بودن، خوب بودن، ارزشمند زیستن و اخلاقی زیستن را فراهم می سازد. انسان های شاد سرمایه های ضروری برای رشد و پرورش انسان های سالم و در نهایت جامعۀ سالم هستند. از آن جا که بین انسان و جامعه همواره رابطه ای دوجانبه و متقابل برقرار است، لذا انسان سالم جامعۀ سالم را می سازد و متقابلاً جامعۀ سالم انسان سالم را پرورش می دهد.
❇️تمام پژوهش های علمی در رشته های گوناگون پزشکی، زیست شناسی، روان شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی به خوبی نشان می دهند که شادی نتایج کاملاً مثبت بر جسم و روان فرد از یک سو و بر روی جوامع و گروه های اجتماعی از سوی دیگر دارد. دانشمندان دریافتهاند که شادی و خوشحالی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن و همچنین سیستم عصبی انسان میشود. افرادی که در معیارهای شادکامی نمرۀ بالا می آورند، عموماً افرادی شاد، خوشبین و سالم بوده و از این که وجود دارند راضی هستند، زندگی را با ارزش می دانند و با جهان در صلح و تفاهم هستند. برعکس، افرادی که نمرۀ شادی شان کم می شود از نظر شخصیت بدبین، غمگین و مأیوس بوده و با جهان در تضاد هستند.
✅افراد شاد، احساس امنیت بیش تری می کنند، آسان تر تصمیم می گیرند، روحیۀ مشارکتی بیش تری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند، بیش تر احساس رضایت می کنند و سلامت جسمانی و روانی آن ها بیشتر است، طول عمر بیشتری دارند و از نظر شغلی و اجتماعی، موفقیت های بیش تری کسب می کنند. شادی را معمولاً به سه بُعد احساسی، شناختی و اجتماعی تقسیم کرده و اتفاق نظر بر این است که این تقسیم بندی جامعیت دارد. هر کدام از این ابعاد دارای مؤلفه هایی هستند. 1. بُعد احساسی شامل: احساس خوشحالی، امیدواری نسبت به آینده، خوش بینی به وقایع اطراف، دلگرم بودن به زندگی؛ 2.بُعد شناختی شامل: احساس رضایت از وضعیت کنونی در قیاس با گذشته و وضعیت ایده آل، احساس رضایت از بخش های مختلف زندگی مانند شغل، تحصیل، خانواده و 3.بُعد اجتماعی شامل: تمایل به داشتن روابط اجتماعی با دیگران، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، شوخ طبعی.
✳️عوامل درونی و بیرونی فراوانی بر روی شادی انسان تأثیرگذار اَند از نوع شخصیت گرفته تا چگونگی تربیت انسان، نوع نگاه انسان به خود و جهانی که در آن زیست می کند، میزان خویشتن شناسی، فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست. داشتن ثروت کافی، شغل مناسب، شریک زندگی خوب، دوستان خوب، فراغت و تفریح مطلوب، مسافرت، ورزش منظم، فرهنگ کارآمد، جامعۀ سالم و بهنجار، اقتصاد قوی و کارآمد، سیاست عقلانی و منطقی همگی از جمله عواملی اَند که به سهم خود در شاد نگه داشتن افراد جامعه تأثیرگذاری دارند. هرچقدر موانع ایجاد شادی در بین شهروندان جامعه کم تر شود بدون تردید زمینه های شاد بودن شان فراهم خواهد شد. به هر بهانه ای ضرورت دارد که شهروند ان را شاد نگاه داشت و "سیاستِ شادکامیِ شهروندان" باید در هستۀ مرکزی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های جامعه وجود داشته باشد.
#انسان
#شادی
#شادکامی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅شاد بودن و شادی کردن حق طبیعی و مسلّم هر انسانی است که در این جهان زیست می کند. شادی، حالتی روانی است که طی آن فرد احساس خوشی و زنده دلی می کند و تمام جسم و روان فرد به جنب و جوش در می آیند و نوعی انرژی بخشی مثبت و امیدوارانه را تجربه می کند. مارتین سلیگمن از بنیانگذاران روان شناسی مثبت گرا ، شادی را عبارت از عواطف و فعالیت های مثبت تعبیر می کند. گفتن ندارد که پدیدۀ شادی همانند بسیاری از پدیده های انسانی و اجتماعی ابعاد و زوایای پیچیده ای داشته و ضمن این که از سویی عوامل گوناگونی بر روی بروز و ظهور شادی اثرگذاری دارند اما جالب است که از سوی دیگر شادی بر روی سایر پدیده های انسانی و اجتماعی نیز اثرگذار است. لذا واکاوی ابعاد گوناگون این پدیده مجال و فرصتی بسیار می طلبد که طبیعتاً در این نوشتار کوتاه نمی گنجد.
✳️یکی از دلایل مهمی که موضوع شادی مورد توجه بررسی در نوشتار حاضر قرار گرفت این است که این جهان به خودیِ خود جهانی سرشار از درد و رنج هایی است که همگان را دچار تلخ کامی و غم می کند لذا یکی از کوشش های افراد، گروه ها، سازمان ها، دولت ها و همه و همه باید این باشد که شادی را جستجو کنند و آن را در بین مردم و جامعه تکثیر و ترویج کنند. شادی و شادکامی آدمی را سرزنده و امیدوار نگاه می دارد و او را برای مقابله و مبارزه با انواع درد و رنج های این جهانی آماده می سازد. شادی یکی از ضروری ترین نیازهای انسان برای زیستنِ با کیفیت و ارزشمند در این جهان است. شادی، زمینه های درست و دقیق اندیشیدن، تندرستی و سلامتی جسم و روان، آگاهی یافتن، منطقی بودن، آرامش داشتن، مداراگری، دوستی، عشق ورزی، پیوندجویی، تعاملات مثبت و سازنده، کنشگری فعال، مفید بودن، خوب بودن، ارزشمند زیستن و اخلاقی زیستن را فراهم می سازد. انسان های شاد سرمایه های ضروری برای رشد و پرورش انسان های سالم و در نهایت جامعۀ سالم هستند. از آن جا که بین انسان و جامعه همواره رابطه ای دوجانبه و متقابل برقرار است، لذا انسان سالم جامعۀ سالم را می سازد و متقابلاً جامعۀ سالم انسان سالم را پرورش می دهد.
❇️تمام پژوهش های علمی در رشته های گوناگون پزشکی، زیست شناسی، روان شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی به خوبی نشان می دهند که شادی نتایج کاملاً مثبت بر جسم و روان فرد از یک سو و بر روی جوامع و گروه های اجتماعی از سوی دیگر دارد. دانشمندان دریافتهاند که شادی و خوشحالی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن و همچنین سیستم عصبی انسان میشود. افرادی که در معیارهای شادکامی نمرۀ بالا می آورند، عموماً افرادی شاد، خوشبین و سالم بوده و از این که وجود دارند راضی هستند، زندگی را با ارزش می دانند و با جهان در صلح و تفاهم هستند. برعکس، افرادی که نمرۀ شادی شان کم می شود از نظر شخصیت بدبین، غمگین و مأیوس بوده و با جهان در تضاد هستند.
✅افراد شاد، احساس امنیت بیش تری می کنند، آسان تر تصمیم می گیرند، روحیۀ مشارکتی بیش تری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند، بیش تر احساس رضایت می کنند و سلامت جسمانی و روانی آن ها بیشتر است، طول عمر بیشتری دارند و از نظر شغلی و اجتماعی، موفقیت های بیش تری کسب می کنند. شادی را معمولاً به سه بُعد احساسی، شناختی و اجتماعی تقسیم کرده و اتفاق نظر بر این است که این تقسیم بندی جامعیت دارد. هر کدام از این ابعاد دارای مؤلفه هایی هستند. 1. بُعد احساسی شامل: احساس خوشحالی، امیدواری نسبت به آینده، خوش بینی به وقایع اطراف، دلگرم بودن به زندگی؛ 2.بُعد شناختی شامل: احساس رضایت از وضعیت کنونی در قیاس با گذشته و وضعیت ایده آل، احساس رضایت از بخش های مختلف زندگی مانند شغل، تحصیل، خانواده و 3.بُعد اجتماعی شامل: تمایل به داشتن روابط اجتماعی با دیگران، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، شوخ طبعی.
✳️عوامل درونی و بیرونی فراوانی بر روی شادی انسان تأثیرگذار اَند از نوع شخصیت گرفته تا چگونگی تربیت انسان، نوع نگاه انسان به خود و جهانی که در آن زیست می کند، میزان خویشتن شناسی، فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست. داشتن ثروت کافی، شغل مناسب، شریک زندگی خوب، دوستان خوب، فراغت و تفریح مطلوب، مسافرت، ورزش منظم، فرهنگ کارآمد، جامعۀ سالم و بهنجار، اقتصاد قوی و کارآمد، سیاست عقلانی و منطقی همگی از جمله عواملی اَند که به سهم خود در شاد نگه داشتن افراد جامعه تأثیرگذاری دارند. هرچقدر موانع ایجاد شادی در بین شهروندان جامعه کم تر شود بدون تردید زمینه های شاد بودن شان فراهم خواهد شد. به هر بهانه ای ضرورت دارد که شهروند ان را شاد نگاه داشت و "سیاستِ شادکامیِ شهروندان" باید در هستۀ مرکزی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های جامعه وجود داشته باشد.
#انسان
#شادی
#شادکامی
@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from Rozhan Hesam ghazi
پنجمین نشست گروه جامعه پژوهی صلح انجمن علمی مطالعات صلح ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می کند:
موضوع
« جایگاه نمادهای هویتی ایرانی در صلح دوستی»
سخنران ها:
-دکتر محمدباقر تاج الدین(عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز )
✓تحولات نمادهای هویتی ایرانی درمواجه با مدرنیته و تاثیر آن در صلح دوستی نسل جدید
-دکتر مجید استوار(عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت)
✓نمادهای ایرانی در شکل گیری هویت بین نسلی و صلح دوستی
-مدیر نشست: دکترحسین صولتی سروندی(پژوهشگر حوزه جامعه شناسی سیاسی)
زمان: چهارشنبه ۱۲ دی ماه ۱۴۰۳
ساعت۱۵:۰۰
مکان: سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی
شرکت برای عموم آزاد است
موضوع
« جایگاه نمادهای هویتی ایرانی در صلح دوستی»
سخنران ها:
-دکتر محمدباقر تاج الدین(عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز )
✓تحولات نمادهای هویتی ایرانی درمواجه با مدرنیته و تاثیر آن در صلح دوستی نسل جدید
-دکتر مجید استوار(عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت)
✓نمادهای ایرانی در شکل گیری هویت بین نسلی و صلح دوستی
-مدیر نشست: دکترحسین صولتی سروندی(پژوهشگر حوزه جامعه شناسی سیاسی)
زمان: چهارشنبه ۱۲ دی ماه ۱۴۰۳
ساعت۱۵:۰۰
مکان: سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی
شرکت برای عموم آزاد است
☸️پیام های مهم معدل 10 دانش آموزان
✍️محمدباقر تاج الدین
✅مدیران آموزش و پروروش از فاجعۀ معدل 10 دانش آموزان کشور سخن گفته اند. درست است که فاجعه است اما این فاجعه پیام های مهمی با خود دارد که به برخی از آن ها به شرح زیر اشاره می شود:
1.بی انگیزگی شدید دانش آموزان برای درس خواندن؛ تمام شواهد نشان از این دارد که کسر قابل توجهی از دانش آموزان دیگر هیچ انگیزه ای برای درس خواندن ندارند و این بی انگیزگی البته دلایل فراوان دارد که یکی از مهم ترین دلایل را نداشتن امید و آینده ای روشن برای فردای خود می دانند.
2.برخی فکر کرده اند که دانش آموزان بی سواد شده اند و برای همین است که نمرات درسی شان پایین آمده است و در نتیجه معدل شان 10 می شود. سخنی کاملا اشتباه و خلاف واقعیت است چرا که از قضا دانش آموزان به دلیل دسترسی به شبکه های مجازی و در اختیار داشتن انبوهی از اطلاعات گوناگون بسی بیش از برنامه های درسی آموزش و پرورش پیش رو تر اَند و همین پیش رو بودن آنان است که هیچ کدام از برنامه های درسی مد ارس را قبول ندارند و در نتیجه درس های مورد نظر را نیز نمی خوانند، یعنی لزومی نمی بینند که بخوانند.
3.بسیاری از کتاب های درسی ای که آموزش و پرورش تهیه می کند و در اختیار دانش آموران قرار می دهد فرسنگ ها با دانش و هوش آنان فاصله دارد و از سوی دیگر هیچ سنخیت و تطابقی با نیازهای واقعی و امروزین دانش آموزان هم ندارند. در این صورت چگونه می توان از دانش آموزان درخواست داشت که این کتاب های عقب مانده که در نهایت کج سلیقگی تهیه و تدوین شده اند را بخوانند؟!!
4.عقب ماندگی نظام آموزشی کشور از شتاب تغییرات و تحولات نسل جدید امری کاملاً آشکار و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد. ضمن این که نظام آموزش و پرورش کشور همچنان با نگاه ایدئولوژیک و گذشته نگرانه برنامه های آموزشی را تدوین می کند که نه تنها هیچ کدام از نیازهای دانش آموزان را برطرف نمی کند بلکه برای زیست کنونی شان هیچ فایده ای هم ندارد. لذا چه توجیهی دیگری باقی می ماند که دانش آموزان درس بخوانند و نمرات و معدل شان زیاد شود؟!!
#دانش_آموزان
#معدل
#نمره
#نسل
#تحول_نسلی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅مدیران آموزش و پروروش از فاجعۀ معدل 10 دانش آموزان کشور سخن گفته اند. درست است که فاجعه است اما این فاجعه پیام های مهمی با خود دارد که به برخی از آن ها به شرح زیر اشاره می شود:
1.بی انگیزگی شدید دانش آموزان برای درس خواندن؛ تمام شواهد نشان از این دارد که کسر قابل توجهی از دانش آموزان دیگر هیچ انگیزه ای برای درس خواندن ندارند و این بی انگیزگی البته دلایل فراوان دارد که یکی از مهم ترین دلایل را نداشتن امید و آینده ای روشن برای فردای خود می دانند.
2.برخی فکر کرده اند که دانش آموزان بی سواد شده اند و برای همین است که نمرات درسی شان پایین آمده است و در نتیجه معدل شان 10 می شود. سخنی کاملا اشتباه و خلاف واقعیت است چرا که از قضا دانش آموزان به دلیل دسترسی به شبکه های مجازی و در اختیار داشتن انبوهی از اطلاعات گوناگون بسی بیش از برنامه های درسی آموزش و پرورش پیش رو تر اَند و همین پیش رو بودن آنان است که هیچ کدام از برنامه های درسی مد ارس را قبول ندارند و در نتیجه درس های مورد نظر را نیز نمی خوانند، یعنی لزومی نمی بینند که بخوانند.
3.بسیاری از کتاب های درسی ای که آموزش و پرورش تهیه می کند و در اختیار دانش آموران قرار می دهد فرسنگ ها با دانش و هوش آنان فاصله دارد و از سوی دیگر هیچ سنخیت و تطابقی با نیازهای واقعی و امروزین دانش آموزان هم ندارند. در این صورت چگونه می توان از دانش آموزان درخواست داشت که این کتاب های عقب مانده که در نهایت کج سلیقگی تهیه و تدوین شده اند را بخوانند؟!!
4.عقب ماندگی نظام آموزشی کشور از شتاب تغییرات و تحولات نسل جدید امری کاملاً آشکار و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد. ضمن این که نظام آموزش و پرورش کشور همچنان با نگاه ایدئولوژیک و گذشته نگرانه برنامه های آموزشی را تدوین می کند که نه تنها هیچ کدام از نیازهای دانش آموزان را برطرف نمی کند بلکه برای زیست کنونی شان هیچ فایده ای هم ندارد. لذا چه توجیهی دیگری باقی می ماند که دانش آموزان درس بخوانند و نمرات و معدل شان زیاد شود؟!!
#دانش_آموزان
#معدل
#نمره
#نسل
#تحول_نسلی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️تجربۀ زیستۀ معلمان از کلاس درس
✍️محمدباقر تاج الدین
✅در پی انتشار یادداشتی کوتاه با عنوان «پیام های مهم معدل 10 دانش آموزان» به منظور دقیق تر شدن ابعاد موضوع گزارشی کوتاه از تجارب زیستۀ معلمان از کلاس درس ارائه می شود. این گزارش محصول جستجوگری هایی به شرح زیر است:
1. پایان نامه های دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا؛ طی بیش از یک دهۀ گذشته تعدادی از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری(بیش تر این دانشجویان خودشان معلم بوده اند و به طور کامل با موضوع آشنایی هم داشتند) با راهنمایی من دربارۀ تجارب زیستۀ معلمان از کلاس درس پژوهش های قابل اعتنایی انجام داده اند که نتایج بیش تر این پژوهش ها نشان می دهد که عموم معلمان برای تدریس برخی دروس مشکلات زیادی دارند که یکی از آن ها عدم روزآمد و کارآمد بودن این دروس است. معلمانی که در پژوهش های مورد نظر مشارکت داشتند به طور عموم معتقدند که مطالب دروس مختلف هیچ سنخیت و مطابقتی با نیازهای واقعی و امروزین دانش آموزان ندارند که این موضوع بیش از همه درخصوص کتاب های درسی علوم انسانی بارزتر است. لذا دانش آموزان هیچ علاقه ای به خواندن و یاد گرفتن دروس مورد نظر ندارند. مبتنی بر پژوهش های مورد اشاره تقریباً تمامی معلمان براین باور اَند که ضرورت دارد تجدید نظری اساسی در دروس و کتاب های درسی انجام گیرد و در عین حال اعتقاد دارند که این اقدام مهم و زیربنایی ضرورت دارد که به دست متخصصان حوزه های فلسفه، روان شناسی، علوم تربیتی، جامعه شناسی و انسان شناسی که شناخت همه جانبه و دقیق با روندهای جهان و جامعۀ مدرن و هم شناخت مطلوب نسبت به نسل جدید و نیازهای شان دارند، صورت پذیرد. نکتۀ مهم دیگری که معلمان از تجربة زیستۀ خود گفته اند این است که دانش آموزان عموماً می پرسند که این دروس و کتاب ها چه فایده و کارکردی برای زندگی مان دارد؟ و قرار است کدام یک از مشکلات و مسائل مان را حل کند؟ آن هم در این عصر و زمانۀ شتابناک مدرن با تغییرات و تحولات گسترده و عمیق؟
2.روایت معلمان؛ در هر نیمسال تحصیلی تعدادی از دانشجویانم از معلمان عزیز و ارجمند از استان های مختلف کشورمان هستند که دربارۀ مشکلات و مسائل گوناگون آموزشی و تربیتی در کلاس های درس خودشان روایت می کنند. بیش تر این معلمان از عقب ماندگی نظام آموزشی کشور در مدارس و به ویژه مطالب کتاب های درسی شکایت دارند که به هیچ وجه روزآمد و مطابق با نیازهای امروزینِ دانش آموزان نیستند. این معلمان بیان می کنند که دانش آموزان دارای انبوهی از پرسش های جدید هستند که هیچ کدام از کتاب های درسی موجود توان پاسخگویی به پرسش های مورد نظر را ندارند. این موضوع بیش از همه مربوط به کتاب های دینی و کتاب های مربوط به علوم انسانی مانند روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ و حتی ادبیات فارسی هستند که عموماً با نگاه ایدئولوژیک و غیر علمی یا شِبْهِ علمی نوشته شده اند. بنار روایت این معلمان گرامی دانش آموزان با بسیاری از مطالبی که در کتاب های درسی به ویژه در حوزۀ علوم انسانی آمده است ارتباط مؤثر و مفیدی برقرار نمی کنند و در حقیقت روایت های موجود در کتاب های مورد نظر را قبول نمی کنند چرا که معتقدند با واقعیت های موجود در جامعه و جهان امروزین هیچ مطابقتی نداشته و در ضمن از میزان شناخت و فهم دانش آموزان نیز عقب تر اَند. همچنین معلمان مورد اشاره می گویند ما همواره در کلاس های درس با دانش آموزان چالش های اساسی بر سر بسیاری از موضوعات داریم به گونه ای که قانع کردن آنان برای مان بسیار دشوار شده است چرا که هم کتاب های درسی موجود دچار محدودیت های معرفتی و روشی اَند و هم فضای حاکم بر مد ارس به گونه ای است که در بیان آزادانۀ برخی موضوعات در تنگنا قرار داریم. برای مثال در درس "تاریخ معاصر ایران" فقط یک روایت خاص در این کتاب درسی ارائه شده است در حالی که چندین روایت دیگر هم وجود دارد و لذا دانش آموزان به دلیل دسترسی به منابع گوناگون در این زمینه روایت ارائه شده در کتاب مورد اشاره را نمی پذیرند و در کلاس با ما معلمان وارد چالش و اعتراض جدی می شوند.
#معلم
#کلاس
#درس
#تجربه_زیسته
#دانش_اموزان
#چالش
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅در پی انتشار یادداشتی کوتاه با عنوان «پیام های مهم معدل 10 دانش آموزان» به منظور دقیق تر شدن ابعاد موضوع گزارشی کوتاه از تجارب زیستۀ معلمان از کلاس درس ارائه می شود. این گزارش محصول جستجوگری هایی به شرح زیر است:
1. پایان نامه های دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا؛ طی بیش از یک دهۀ گذشته تعدادی از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری(بیش تر این دانشجویان خودشان معلم بوده اند و به طور کامل با موضوع آشنایی هم داشتند) با راهنمایی من دربارۀ تجارب زیستۀ معلمان از کلاس درس پژوهش های قابل اعتنایی انجام داده اند که نتایج بیش تر این پژوهش ها نشان می دهد که عموم معلمان برای تدریس برخی دروس مشکلات زیادی دارند که یکی از آن ها عدم روزآمد و کارآمد بودن این دروس است. معلمانی که در پژوهش های مورد نظر مشارکت داشتند به طور عموم معتقدند که مطالب دروس مختلف هیچ سنخیت و مطابقتی با نیازهای واقعی و امروزین دانش آموزان ندارند که این موضوع بیش از همه درخصوص کتاب های درسی علوم انسانی بارزتر است. لذا دانش آموزان هیچ علاقه ای به خواندن و یاد گرفتن دروس مورد نظر ندارند. مبتنی بر پژوهش های مورد اشاره تقریباً تمامی معلمان براین باور اَند که ضرورت دارد تجدید نظری اساسی در دروس و کتاب های درسی انجام گیرد و در عین حال اعتقاد دارند که این اقدام مهم و زیربنایی ضرورت دارد که به دست متخصصان حوزه های فلسفه، روان شناسی، علوم تربیتی، جامعه شناسی و انسان شناسی که شناخت همه جانبه و دقیق با روندهای جهان و جامعۀ مدرن و هم شناخت مطلوب نسبت به نسل جدید و نیازهای شان دارند، صورت پذیرد. نکتۀ مهم دیگری که معلمان از تجربة زیستۀ خود گفته اند این است که دانش آموزان عموماً می پرسند که این دروس و کتاب ها چه فایده و کارکردی برای زندگی مان دارد؟ و قرار است کدام یک از مشکلات و مسائل مان را حل کند؟ آن هم در این عصر و زمانۀ شتابناک مدرن با تغییرات و تحولات گسترده و عمیق؟
2.روایت معلمان؛ در هر نیمسال تحصیلی تعدادی از دانشجویانم از معلمان عزیز و ارجمند از استان های مختلف کشورمان هستند که دربارۀ مشکلات و مسائل گوناگون آموزشی و تربیتی در کلاس های درس خودشان روایت می کنند. بیش تر این معلمان از عقب ماندگی نظام آموزشی کشور در مدارس و به ویژه مطالب کتاب های درسی شکایت دارند که به هیچ وجه روزآمد و مطابق با نیازهای امروزینِ دانش آموزان نیستند. این معلمان بیان می کنند که دانش آموزان دارای انبوهی از پرسش های جدید هستند که هیچ کدام از کتاب های درسی موجود توان پاسخگویی به پرسش های مورد نظر را ندارند. این موضوع بیش از همه مربوط به کتاب های دینی و کتاب های مربوط به علوم انسانی مانند روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ و حتی ادبیات فارسی هستند که عموماً با نگاه ایدئولوژیک و غیر علمی یا شِبْهِ علمی نوشته شده اند. بنار روایت این معلمان گرامی دانش آموزان با بسیاری از مطالبی که در کتاب های درسی به ویژه در حوزۀ علوم انسانی آمده است ارتباط مؤثر و مفیدی برقرار نمی کنند و در حقیقت روایت های موجود در کتاب های مورد نظر را قبول نمی کنند چرا که معتقدند با واقعیت های موجود در جامعه و جهان امروزین هیچ مطابقتی نداشته و در ضمن از میزان شناخت و فهم دانش آموزان نیز عقب تر اَند. همچنین معلمان مورد اشاره می گویند ما همواره در کلاس های درس با دانش آموزان چالش های اساسی بر سر بسیاری از موضوعات داریم به گونه ای که قانع کردن آنان برای مان بسیار دشوار شده است چرا که هم کتاب های درسی موجود دچار محدودیت های معرفتی و روشی اَند و هم فضای حاکم بر مد ارس به گونه ای است که در بیان آزادانۀ برخی موضوعات در تنگنا قرار داریم. برای مثال در درس "تاریخ معاصر ایران" فقط یک روایت خاص در این کتاب درسی ارائه شده است در حالی که چندین روایت دیگر هم وجود دارد و لذا دانش آموزان به دلیل دسترسی به منابع گوناگون در این زمینه روایت ارائه شده در کتاب مورد اشاره را نمی پذیرند و در کلاس با ما معلمان وارد چالش و اعتراض جدی می شوند.
#معلم
#کلاس
#درس
#تجربه_زیسته
#دانش_اموزان
#چالش
@tajeddin_mohammadbagher
🔵توضیح یکی از همراهان محترم کانال که از معلمان شریف جامعه هستند و برای من فرستادند را به شرح زیر می آورم:
🟪با سلام و احترام،
استاد گرامی،جناب دکتر محمدباقر تاجالدین
میخواهم از صمیم قلب از شما بابت نگارش مطلب ارزشمندتان تحت عنوان «تجربۀ زیستۀ معلمان از کلاس درس» تشکر کنم. این نوشتار نه تنها صدای دل بسیاری از معلمان در ایران را به گوش میرساند، بلکه بهخوبی چالشها و دغدغههای ما را در نظام آموزشی کشور منعکس میکند.
تحقیقات و تجربیات شما در این زمینه، بهویژه در مورد نیازهای واقعی دانشآموزان و عدم تطابق محتوای کتابهای درسی با واقعیتهای امروز، بسیار حائز اهمیت است. بیان مشکلات و چالشهایی که معلمان در کلاسهای درس با آنها مواجه هستند، نشاندهندهی عمق آگاهی و تعهد شما به بهبود وضعیت آموزشی کشور است.
امیدوارم که این تلاشها و پژوهشها زمینهساز تغییرات مثبت در نظام آموزشی ما شود و صدای معلمان و دانشآموزان بهطور مؤثری شنیده شود.
با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای شما و تمامی همکارانتان.
@tajeddin_mohammadbagher
🟪با سلام و احترام،
استاد گرامی،جناب دکتر محمدباقر تاجالدین
میخواهم از صمیم قلب از شما بابت نگارش مطلب ارزشمندتان تحت عنوان «تجربۀ زیستۀ معلمان از کلاس درس» تشکر کنم. این نوشتار نه تنها صدای دل بسیاری از معلمان در ایران را به گوش میرساند، بلکه بهخوبی چالشها و دغدغههای ما را در نظام آموزشی کشور منعکس میکند.
تحقیقات و تجربیات شما در این زمینه، بهویژه در مورد نیازهای واقعی دانشآموزان و عدم تطابق محتوای کتابهای درسی با واقعیتهای امروز، بسیار حائز اهمیت است. بیان مشکلات و چالشهایی که معلمان در کلاسهای درس با آنها مواجه هستند، نشاندهندهی عمق آگاهی و تعهد شما به بهبود وضعیت آموزشی کشور است.
امیدوارم که این تلاشها و پژوهشها زمینهساز تغییرات مثبت در نظام آموزشی ما شود و صدای معلمان و دانشآموزان بهطور مؤثری شنیده شود.
با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای شما و تمامی همکارانتان.
@tajeddin_mohammadbagher
🔵نظر یکی از همراهان گرامی در نقد من نسبت به اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
✳️برای این که نگاه انتقادی دوستان و همراهان نسبت به دیدگاه های من نیز منعکس شود نقد و نظر یکی از همراهان گرامی کانال دربارۀ نقد من نسبت به اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی ارائه می شود .
سلام و عرض ادب.
شاید استاد دینانی فیلسوف است، و جناب عالی، که در رشته ی خود استاد و فاضل هستید، تعدادی از صحبتهای آقای دینانی را محققانه و ریزبینانه نقد و بررسی کرده اید. صحیح بودن نقد و بررسی جناب عالی، آقای دینانی را از فیلسوف بودن یا استاد فلسفه بودن نمی اندازد.
من حدود بیست سال (؟) قبل گفت و گوی آقایان استادان بهاء الدین خرمشاهی و غلامحسین ابراهیمی دینانی در دو فصل کتاب شاخه های شوق را خواندم. گمانم گفت و گوشان در مورد استدلال های اثبات خداوند بود. به استادم آقای خرمشاهی گفتم به نظرم برهان ها و استدلال های آقای دینانی محکمتر از شما است. آقای خرمشاهی فرمود 《خب ایشان استاد من است》.
با احترام.
سیزده دی ۱۴۰۳.
@tajeddin_mohammadbagher
✳️برای این که نگاه انتقادی دوستان و همراهان نسبت به دیدگاه های من نیز منعکس شود نقد و نظر یکی از همراهان گرامی کانال دربارۀ نقد من نسبت به اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی ارائه می شود .
سلام و عرض ادب.
شاید استاد دینانی فیلسوف است، و جناب عالی، که در رشته ی خود استاد و فاضل هستید، تعدادی از صحبتهای آقای دینانی را محققانه و ریزبینانه نقد و بررسی کرده اید. صحیح بودن نقد و بررسی جناب عالی، آقای دینانی را از فیلسوف بودن یا استاد فلسفه بودن نمی اندازد.
من حدود بیست سال (؟) قبل گفت و گوی آقایان استادان بهاء الدین خرمشاهی و غلامحسین ابراهیمی دینانی در دو فصل کتاب شاخه های شوق را خواندم. گمانم گفت و گوشان در مورد استدلال های اثبات خداوند بود. به استادم آقای خرمشاهی گفتم به نظرم برهان ها و استدلال های آقای دینانی محکمتر از شما است. آقای خرمشاهی فرمود 《خب ایشان استاد من است》.
با احترام.
سیزده دی ۱۴۰۳.
@tajeddin_mohammadbagher
🔵پاسخ به این دوست گرامی
❇️درود بر شما دوست عزیز و اما چند نکته در پاسخ به نقد و نظر شما:
1.نکته خوبی را مطرح کردید. من ادعا نکردم نقد من نسبت به اندیشه ها و آثار آقای دکتر دینانی ایشان را از فیلسوف بودن می اندازد، بلکه گفته ام مطابق با اندیشه ها و آثاری که از ایشان خوانده ام و مداقه در آثارشان نشان می دهد که ایشان را بیش تر باید متکلم دانست تا فیلسوف. فیلسوف بودن اصول و ضوابط و قواعدی دارد که در اندیشه های دکتر دینانی نمی بینم. مثلا اگر فیلسوف مبتنی بر قواعد و دلایل فلسفی به اثبات یکی از باورهای دینی نرسید باید همین را اعلام کند و نه این که برود از متون دینی استشهاد بیاورد تا آن باور دینی را هرطور شده اثبات کند و این می شود روش و مشی متکلمانه نه مشی فیلسوفانه. دکتر دینانی در تمام آثار شان همین مشی و روش متکلمانه را در پیش گرفته اند و نه روش و مشی فلسفی را.
2. آقای بهاء الدین خرمشاهی یکی از اندیشمندان و مفاخر فکری و علمی ایران زمین هستند که کوشش های ارزشمندی در مسیر ترجمه و نویسندگی انجام داده اند که جای تقدیر و احترام فراوان دارد. من برخی آثار ایشان را خوانده ام مانند قرآن پژوهی، ذهن و زبان حافظ، ترجمۀ قرآن کریم، ترجمه دین پژوهی اثر میرچا الیاده، علم و دین اثر ایان باربور، درد جاودانگی اثر اونامونو، اندیشۀ سیاسی در اسلام معاصر اثر حمید عنایت و چندین اثر ترجمه ای و تألیفی دیگر ایشان را. اما نقد ورای تقدیر و ستایش است که ضرورت دارد دربارۀ تمام اندیشمندان و متفکران انجام گیرد تا عیار و وزن علمی و فکری هر کسی مشخص شود. نقد سبب بالندگی و ارتقاء فکری می شود و اقدامی بسیار ارزشمند و البته دشوار است. واقعیت این است که استاد بهاء الدین خرمشاهی نگاه انتقادی چندانی نسبت به بسیاری از امور ندارند و بیش از همه نگاه "اعتقادی اندیشانه" دارند تا "نگاه انتقادی اندیشانه". اگر عمر و فرصتی باشد برخی نقدهای وارد بر آثار و اندیشه های ایشان را منتشر خواهم کرد.
با سپاس
محمدباقر تاج الدین
سیزدهم دی ماه یکهزار و چهارصد و سه خورشیدی
@tajeddin_mohammadbagher
❇️درود بر شما دوست عزیز و اما چند نکته در پاسخ به نقد و نظر شما:
1.نکته خوبی را مطرح کردید. من ادعا نکردم نقد من نسبت به اندیشه ها و آثار آقای دکتر دینانی ایشان را از فیلسوف بودن می اندازد، بلکه گفته ام مطابق با اندیشه ها و آثاری که از ایشان خوانده ام و مداقه در آثارشان نشان می دهد که ایشان را بیش تر باید متکلم دانست تا فیلسوف. فیلسوف بودن اصول و ضوابط و قواعدی دارد که در اندیشه های دکتر دینانی نمی بینم. مثلا اگر فیلسوف مبتنی بر قواعد و دلایل فلسفی به اثبات یکی از باورهای دینی نرسید باید همین را اعلام کند و نه این که برود از متون دینی استشهاد بیاورد تا آن باور دینی را هرطور شده اثبات کند و این می شود روش و مشی متکلمانه نه مشی فیلسوفانه. دکتر دینانی در تمام آثار شان همین مشی و روش متکلمانه را در پیش گرفته اند و نه روش و مشی فلسفی را.
2. آقای بهاء الدین خرمشاهی یکی از اندیشمندان و مفاخر فکری و علمی ایران زمین هستند که کوشش های ارزشمندی در مسیر ترجمه و نویسندگی انجام داده اند که جای تقدیر و احترام فراوان دارد. من برخی آثار ایشان را خوانده ام مانند قرآن پژوهی، ذهن و زبان حافظ، ترجمۀ قرآن کریم، ترجمه دین پژوهی اثر میرچا الیاده، علم و دین اثر ایان باربور، درد جاودانگی اثر اونامونو، اندیشۀ سیاسی در اسلام معاصر اثر حمید عنایت و چندین اثر ترجمه ای و تألیفی دیگر ایشان را. اما نقد ورای تقدیر و ستایش است که ضرورت دارد دربارۀ تمام اندیشمندان و متفکران انجام گیرد تا عیار و وزن علمی و فکری هر کسی مشخص شود. نقد سبب بالندگی و ارتقاء فکری می شود و اقدامی بسیار ارزشمند و البته دشوار است. واقعیت این است که استاد بهاء الدین خرمشاهی نگاه انتقادی چندانی نسبت به بسیاری از امور ندارند و بیش از همه نگاه "اعتقادی اندیشانه" دارند تا "نگاه انتقادی اندیشانه". اگر عمر و فرصتی باشد برخی نقدهای وارد بر آثار و اندیشه های ایشان را منتشر خواهم کرد.
با سپاس
محمدباقر تاج الدین
سیزدهم دی ماه یکهزار و چهارصد و سه خورشیدی
@tajeddin_mohammadbagher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵تصنیفی زیبا از خوانندۀ معروف بدخشان به نام میر مفتون بدخشانی که یکی از دوستان دانشجوی افغانستانی ام آن را برای من ارسال کردند و خود نیز از باشندگان بدخشان هستند را نشر می دهم
#افغانستان
#تاجیکستان
#ایران
#بدخشان
@tajeddin_mohammadbagher
#افغانستان
#تاجیکستان
#ایران
#بدخشان
@tajeddin_mohammadbagher