Telegram Web Link
باید با این دلالت‌های ضمنی انتخاب کوزایی به‌منزله‌ی پیشگام عصر مدرن مخالفت کنیم. اعتراض من مربوط به ناکامی در انتخاب شخصیت بنیان‌گذارِ «درست» نیست؛ من به فرضی اعتراض دارم که این نیاز یا انتظار را ایجاد کرده است که متفکر یا عاملی «دوران‌ساز» می‌تواند یا باید وجود داشته باشد.

راست است که باید از این فرض عزیمت کنیم که انسان تاریخ را می‌سازد - چون مگر چه کس دیگری این کار را برای او خواهد کرد؟ - اما آنچه می‌توانیم در تاریخ کشف کنیم، با آنچه «موجبات» وقوع آن در هر زمان معین فراهم شده است، فرق دارد. در نسبت با اعمالی که می‌توانند «تاریخ‌ساز شوند» - خواه اعمال بزرگمردانی که اعتبارشان را از دست داده‌اند یا اخیراً توده‌هایی که شرایط اقتصادی‌شان آن‌ها را متعین می‌کند - عنصر مداخله همواره ناگهان اتفاق می‌افتد.

در قلمرو اندیشه‌ها، این عنصرْ مورخان را به تأیید توام با تسلیم‌ورضای «سوء فهم‌ها»یی واداشته است که بر تاریخ‌های دریافت اندیشه‌ها تسلط دارند و هرازگاه می‌توان آن‌ها را «ثمربخش» توصیف کرد. این اصل که انسان تاریخ را می‌سازد، قطعاً به این معنی نیست که آنچه ساخته شده، یکسره به نیات و باورهای انسان‌ها بستگی دارد و درنتیجه و بر طبق آن‌ها پدید آمده است.

هانس بلومنبرگ
مشروعیت عصر مدرن


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
طبیعتِ ذهنِ انسان یکتا و منحصربه‌فرد است، زیرا به‌نحو خاصی در لوگوسِ الهی که همه چیز در آن آفریده شده است، مشارکت می‌شود. این بهره‌مندی خاص در این واقعیت آشکار می‌شود که در زمره‌ی همه‌ی مخلوقات، تنها طبایعِ شهودی (intellectual) یگانگیِ اصلِ نخست را در بساطتش بازتاب می‌کنند. مطابق با طرحِ متافیزیکیِ توصیف‌شده در جهل آموخته، آفرینشْ بسط (explicatio) و گشوده‌شدن یکی از امکان‌های نامتناهی است که در خداوند درهم‌پیچیده‌شده‌اند.

ازآن‌جاکه، [مخلوق] یا ناشی شده از اصل (principiated) است، آفرینش به‌مانند اصلِ خویش است اما چون از خودش هستی نگرفته است، این همانندیْ محدودیت‌هایی دارد. یکی از آن‌ها این واقعیت است که یگانگیِ اصل خودش را فی‌بساطته در آفرینش نمودار نمی‌کند، لکن به‌مثابه‌ی وحدتِ بنیادینِ کثرت معلوم می‌شود. با این حال، در این مورد استثنایی وجود دارد و آنْ ذهن است. همان‌گونه که پیش‌تر در هنگام بحث از نسبتِ مقایسه‌ای دیدیم، عملِ عقلانیِ آن، که شاملِ شناسایی و تمایزگذاری است، تنها به‌دلیلِ یگانگی، که مقدم بر این کنش‌هاست، امکان‌پذیر است. این یگانگی چیزی نیست به غیر از خودِ ذهن، که هنگام عمل بسط و گسترش می‌یابد.

بدین‌ترتیب، نشان داده می‌شود که #ذهن تنها نوعِ آفریده‌ای است که در آن یگانگیِ اصلْ خود را در بساطت و یکتاییِ آن آشکار می‌کند. از همین روست که شایسته است به‌جای بسط (explicatio) آن را تصویر (imago) بنامیم، آن‌سان که مردِ عامی درگفتگوی «مرد عامی، دربابِ ذهن» به مخاطبش توضیح می‌دهد.

پائولا پیکو استرادا
درباره‌ی ساختارِ تثلیثیِ معیارِ درون‌زادِ حقیقت در نیکولاس کوزایی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
اکنون می‌توان تمایز بین سوژه‌ی تاریخ - که از قرار معلوم باید بتواند تاریخ را «بسازد» و ابژه‌ی او - که از قرار معلوم باید «ساخته شود» - را بدین‌نحو به کرسی نشاند: انسان بی‌شک #تاریخ را می‌سازد، اما دوران‌ها را نه. این استنتاجی نه از این اصل قابل‌تحسین که کل بزرگ‌تر از مجموع اجزای خود است، بلکه بیش‌تر نتیجه‌ی عکس آن است یعنی کل کوچک‌تر از آن‌ها است؛ به بیان دقیق‌تر، تاریخ معادل عمل نیست.

عمل در افق آنچه به‌لحاظ تاریخی امکان‌پذیر است صورت می‌گیرد؛ اما نتیجه‌ی عمل نیز «دیگریِ تام‌وتمام»ی نیست که به‌نحوی خودسرانه و تصادفی به‌بار آید. نتیجه نیز در بستر تأثیر متقابل هم‌زمانی و ناهم‌زمانی، و وابستگی دوسویه‌ی یکپارچه‌کننده و مخرب حاصل می‌شود.

#دوران حاصل جمع همه‌ی مداخلات بین اعمال و چیزی است که «می‌سازند». از این نظر - اینکه اعمال و نتایج، قابلیت هماهنگی بی‌شک‌وشبهه را با یکدیگر ندارند - باید تشخیص دهیم که تاریخْ «خودش را می‌سازد». آنچه از الگوهای تاریخ درمی‌یابیم، بیشتر نتایج است تا عاملان.

هانس بلومنبرگ
مشروعیت عصر مدرن


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
به نظر می‌رسد که فلسفه‌ی یونانی با مفهومی نامعقول آغاز می‌شود [یعنی] با این گزاره که #آب خاستگاه نخستین و زهدان همه‌چیز است. آیا به‌راستی ضرورت دارد که به این گزاره توجه جدی مبذول داریم؟ چنین است، و به سه دلیل: نخست از این رو که چیزی درباره‌ی خاستگاه نخستینِ همه‌چیز می‌گوید؛ دوم، از این‌رو که این را به زبانی می‌گوید که از تصویر یا افسانه تهی است، و سرانجام، از این‌رو که در آن، حتی اگر شده به‌صورت جنینی، این اندیشه جای دارد که «همه‌ی چیزها یک چیزاند».

دلیل نخست همچنان #تالس را در گروه مذهبیون و خرافه‌باوران رها می‌کند؛ دومی او را از چنین گروهی بیرون می‌کشد و همچون یک عالم طبیعی جلوه‌گر می‌سازد، اما سومی او را به‌صورت نخستین فیلسوف یونانی درمی‌آورد. اگر از گفته بود «آب به خاک بدل می شود»، تنها یک فرضیه‌ی علمی در برابر ما بود، یک فرضیه‌ی نادرست که ردّ و انکار آن دشوار بود. اما او از ملاحظات علمی فراتر رفت.

راست است که طالس با ارائه‌ی مفهوم وحدت خویش در قالب فرضیه‌ی آب، بر سطح نازل بصیرت تجربیِ مسلط در زمان خود چیره نگردید. آن مشاهدات پراکنده و بی‌نظم و با ماهیت تجربی که او در ارتباط با پدیداری و دگرگونی‌های آب (و مشخص‌تر، نم و رطوبت) انجام داد، چنین تعمیم عظیمی را مجاز و به‌عبارت اولی، قابل‌توصیه نمی‌ساخت. آنچه او را به این امر راند و کشاند، یک اعتقاد مابعدالطبیعی بود که از یک مکاشفه‌ی عرفانی سرچشمه می‌گرفت. ما در هر فلسفه‌ای، همراه با تلاش‌های همواره نوشونده برای بیانی مناسب‌تر، این گزاره را می‌باییم که «همه‌ی چیزها یک چیزاند».

فریدریش نیچه
فلسفه در عصر تراژیک یونانیان


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
جستن این باطن، هم از دیرباز، وجهه‌ی همت پرسش فلسفی بوده است. امروز هم هنوز فلسفه جز در همان مقام نیست که آن روز، در آغاز، بوده است! امروز هم هنوز فلسفه را با دانش دینی برخوردی هست. امروز هم هنوز، و مخصوصاً امروز، فلسفه در خطر آن است که در مقابله با دین، به تفسیری بگراید صرف دنیوی که بنابر آن همه‌ی هر چه هست همان چیزهای مادی است.

ولی اگر کارش به اینجا بکشد، آنچه در آغاز داشته است، یعنی پرسش و رسوخ تا اعماق و مبادی اولیه را از دست می‌دهد. این را نگاه داشتن و در عین حال به صرف ایمان بدل نشدن، بل پرسنده و جوینده‌ی اصل و آغاز بودن، امروز نیز هنوز بر عهده‌ی فلسفه است.

این کار، البته، تعهدی است بزرگ و سنگین، چرا که در نگاه نخستین، جهان نمودار هیچ اصل ایزدی نیست، آنچه می‌بینیم چالش سوگناک (تراژیک) زایش و مرگ، پدید آمدن و ناپدید شدن، است. انسان چگونه می‌تواند بپذیرد که واقعیتی بدین‌گونه گسیخته، مبنایی دارد الهی - مبنایی سرمدی که آن را از چالش پیدا آمدن و ناپیدا رفتن بری می‌دانیم؟ امر سرمدی سبب امر گذرا چگونه تواند بود؟

ویلهلم ویشدل
تالس، تولد فلسفه


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
هیچ سرآغازی در تاریخ وجود ندارد؛
از این قرار، سرآغازها «گمارده» می‌شوند.

هانس بلومنبرگ
خنده‌ی زنِ تراکیایی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
طی قرن شانزدهم تا ابتدای قرن هفدهم، در سلسله‌ای از «گفتارها» از نجوم کوپرنیک و کپلر گرفته تا فیزیک گالیله، و از تاریخ طبیعی جان ری گرفته تا گرامر پور روایال، خدا به‌منزله‌ی فرمانروایی پدیدار می‌شود که (به‌جای «حکومت‌کردن» به‌شیوه‌ی شبانی) فقط از طریق قوانین عمومی، تغییرناپذیر، ساده و معقولی «فرمانروایی» می‌کند که با اندازه‌گیری و تحلیل ریاضی می‌توان کشف‌شان کرد؛ خواه در قالب تحلیل طبقه‌بندی‌کننده، مثلاً در تاریخ طبیعی و خواه در قالب تحلیل منطقی، مثلاً در قالب گرامر عمومی.

از این پس خدا بر جهان حکومت نمی‌کند بلکه صرفاً به‌شیوه‌ای «حاکمیت‌مند»، یعنی از طریق اصول و #قوانین، بر جهان فرمانروایی می‌کند. تا قبل از قرن شانزدهم جهان غایتمند و انسان‌محور پر از معجزه و افسون، و همچون کتابی نوشته‌شده بر اساس تشابه‌ها پدیدار می‌شد، اما در فاصله‌ی سال‌های ۱۵۸۰ تا ۱۶۵۰ این «تصویر جهان» از میان می‌رود و جهان به‌نحو دیگری پدیدار می‌شود: علت‌های غایی محو می‌شوند انسان‌وارانگاری زیر سؤال می‌رود و جهان از معجزه خالی می‌شود. در این عصر جدید، جهان به‌منزله‌ی کتابی پدیدار می‌شود که نه به زبان تشابه و قیاس، بلکه به زبان ریاضی نوشته شده است.

خدا بر جهان «حکومت» نمی‌کند بلکه با اصول جهان‌شمول و معقولی که همچون یک ساعت‌ساز بر آن حاکم ساخته فرمانروایی می‌کند. جهان از این پس عرصه‌ی کارکرد علل طبیعی خواهد بود که مطابق قوانین ساده و معقول کار می‌کنند.

عادل مشایخی
لایب‌نیتس و امر سیاسی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
او در De Coniecturis می‌گوید دست‌نیافتنی‌بودنِ حقیقت، درواقع، گشودنِ دری به‌روی نامتناهی‌بودن حقایقی‌ست که به‌نحو انسانی قابل‌بیان‌اند.

پائولین موفیت واتس
نیکلاس کوزانوس: چشم‌انداز قرن پانزدهم از انسان


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
انسان که والامرتبه‌تر از هر حیوانی‌ست، باشکوه‌ترین بدن را دارد، بدنی برای که طیفِ وسیعی از فعالیت‌های فیزیکیِ ملهم از کنجکاویِ نامتناهی روح او مناسب است. [...] این فعالیت‌ها از #کنجکاوی روح سربرمی‌آورند و نه از احتیاج به ارضای خواسته‌های بدن:

"انسان بنا به نیازِ بدن، نمی‌پزد، نمی‌کارد، نمی‌سازد، تجارت و زراعت نمی‌کند و نیز در کارهای دیگری از این قبیل مهارت ندارد، لکن صانعِ اعظم سبب شده که این سرشتِ عقلانی در بدن نزول کند تا بدن بتواند به سرشتِ عقلانی صعود کند. بدنِ محسوس (جسمانی) تابعِ عقل است و به این واداشته نمی‌شود مگر به‌خاطرِ روح. همان‌گونه که بدن به‌دلیل چنین [ضرورت] روحی خواهان سرشتِ عقلانی است، این روحِ لطیف نیز چنان بدن باشکوهی را می‌طلبد چراکه به چنین مهارت‌های بدنی نیاز دارد."

پائولین موفیت واتس
نیکلاس کوزانوس: چشم‌انداز قرن پانزدهم از انسان


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
کوزانوس تعلیم می‌دهد: ماهیتِ (quidditas) شئ، که حقیقتِ آن را تشکیل می‌دهد، در خلوص و ناب‌بودنش دست‌یافتنی نیست. این گزاره‌ای است که در پرتوی علمِ مدرن، اهمیتِ بنیادی پیدا می‌کند. با این، بیش از هر چیز دیگر، بن و بنیادِ آموزه‌ی کلاسیکِ دانش پشتِ سر گذاشته و…
با این حال، درحقیقت، تندوتیز کردنِ تقسیمِ افلاطونیِ جهانِ صیرورت، و دیگری شدن، از جهانِ هستیِ حقیقی که کوزانوس تعلیم داد، در آنِ واحد، فاصله‌ای جدی از علمِ مدرن را نشان می‌دهد. این امر علی‌الخصوص در ریاضیات کوزانوس آشکار می‌شود. موضوعی که در روحِ افلاطونیْ به‌عنوان ابزاری برای صعود به امر نامتناهی برجسته است.

گونه‌های متعددِ ارائه‌ی کوزانوس از Coincidentia oppositorum (=انطباقِ اضداد) همه یک هدفِ الهیاتی دارند و آن اینکه آن‌ها امرِ نامتناهی را وارد دنیای اشیائی ریاضی می‌کنند. سرگرم‌شدن با حقایقِ مکاشفه (و یا وحی) به‌واسطه‌ی تمثیل‌های متناهی از زمانِ «درباب تثلیثِ» #آگوستین (De Trinitate) همواره وسیله‌ای برای تفکرِ نزد فلسفه‌ی مسیحی بوده است. برازندگی و مناسب‌بودنِ تحلیلِ ریاضی نیز مدت‌ها مفید به فایده بودن خودش را اثبات کرده بود. با این وجود، این بیان تازه‌ای است که کوزانوس به این ابزارِ قدیمی می‌دهد. از همه مهم‌تر، بعدها هنگامی که کوزانوس investigatio (=تحقیق) سمبلیک-ریاضیاتی ارائه‌شده در نخستینِ جلدِ جهل آموخته را بیشتر شرح و بسط می‌دهد، در آنِ واحد، یک کمال ریاضی درونی را [نیز] دنبال می‌کند.

او تاملاتِ انتقالی را در همه‌جا به‌منزله‌ی تکمیلِ واقعیِ تفکرِ ریاضی تمرین می‌کند و از این طریق، شهودِ روحیِ ثبات و پیوستگی را – پیش از هر ایده‌ای از تسلطِ محاسباتیِ بر آن – به ارمغان می‌آورد. این امر به‌عنوان حقیقتی درپس تمامی تمایزات و گسستگی‌ها نهفته است که در آن، جهانِ محسوس (که خود میان اضدادْ متزلزل و درنوسان است) بیان می‌شود و نوعی ضمانتِ هستی‌شناختی را مطرح می‌کند که پیشرفتِ تجربهْ نامتناهی است.

هانس-گئورگ گادامر
کوزانوس و اکنون


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
طی قرن شانزدهم تا ابتدای قرن هفدهم، در سلسله‌ای از «گفتارها» از نجوم کوپرنیک و کپلر گرفته تا فیزیک گالیله، و از تاریخ طبیعی جان ری گرفته تا گرامر پور روایال، خدا به‌منزله‌ی فرمانروایی پدیدار می‌شود که (به‌جای «حکومت‌کردن» به‌شیوه‌ی شبانی) فقط از طریق قوانین…
در چارچوب مفهومی لایب‌نیتس می‌توان از بی‌نهایت جهان ممکن سخن گفت. هر جهان ممکن «سلسله‌ای از امکان‌ها» («یک منحنی پیوسته») است. لایب‌نیتس می‌نویسد: «عالم» فقط مجموعه‌ی نوع خاصی از امور است که با یکدیگر هم‌امکان‌اند و عالم بالفعل مجموعه‌ی همه‌ی ممکناتِ موجود است. ... و چون ترکیب‌های مختلفی از امور ممکن وجود دارد که بعضی بهتر و اصلح از دیگری است عوالم ممکن متعددی وجود دارد که هر یک مجموعه‌ی امور هم‌امکان یک جهان را تشکیل می‌دهد.» امکان‌های هر سلسله با یکدیگر «همامکان» و با امکان‌های سلسله‌های دیگر «ناهم‌امکان»اند.

دلوز می‌گوید لایب‌نیتس با آفریدن مفهومِ هم‌امکانی حوزه‌ای منطقی را مشخص کرده است که محدودتر از حوزه‌ی امکان منطقی است. «چیزی برای اینکه وجود داشته باشد نه فقط باید ممکن باشد بلکه باید با چیزهای دیگر جهان واقعی هم‌امکان باشد.»

هر جهان ممکن را می‌توان یک منحنیِ پیوسته به شمار آورد. هر منحنی پیوسته بس‌گانگی یا سلسله‌ای از نقاط متعارف و نقاط تکین (نقاط عطف) یا نسبت‌های دیفرانسیل است. لایب‌نیتس با مفهوم «هم‌امکانی» صورت‌بندی‌ای فلسفی از انگاره‌ی ریاضیِ «پیوستگی» عرضه کرده است. همه‌ی مفهوم‌های فردیِ یک جهان بیان‌های متفاوت جهانی واحدند، همان‌گونه که نقاط عطفِ یک منحنیِ پیوسته جملگی متعلق به آن منحنی‌اند.

عادل مشایخی
لایب‌نیتس و امر سیاسی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
اُکام و پیروان او، حین دفاع از این مفهوم رادیکالِ قدرت مطلق، به انکار حقیقت وحی بسیار نزدیک می‌شدند. آنان با تمایزنهادن بین قدرت مطلقِ خداوند و قدرت مقرر او - آنچه خداوند می‌توانست انجام دهد و آنچه تصمیم گرفته بود انجام دهد - کوشیدند از این استنتاج کفرآمیز دوری کنند؛ اما حفظ این تمایز دشوار بود چون خداوند هیچ تکلیفی نداشت که به وعده‌ی خود عمل کند یا به‌نحوی منسجم دست به عمل بزند.

خدای #نومینالیسم به‌بیان تخصصی خدایی «بی‌اعتنا» است؛ یعنی هیچ میزان و سنجه‌ای طبیعی یا عقلانی را در باب خیر و شر به رسمیت نمی‌شناسد تا اراده‌اش را بر طبق آن جهت ببخشد یا محدود کند.

امر خیر به این دلیل خیر است که خداوند چنین اراده کرده است، نه به این دلیل که آن امر فی‌نفسه خیر است. بنابراین ممکن است خداوند امروز قدیسان را نجات دهد و اشرار را نفرین کند و فردا دقیقاً خلاف آن عمل کند، یا اگر لازم باشد جهان را از اول خلق کند.

مایکل آلن‌گیلسپی
ریشه‌های الهیاتی مدرنیته


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
انجمن علمی بین‌رشته‌ای ژرفا با همکاری شورای بررسی متون علوم انسانیِ پژوهشگاه علوم انسانی، برگزار می‌کند:

🫂 دو گفت‌وگو
📓📓 دو کتاب
👥 دو بزرگ دانشمند

نیوتون و لایب‌نیتس

📆شنبه ۸ مهر
📔 کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی

بهنام شیخ‌باقری (مترجم کتاب )
محمدابراهیم سیری (دانشجو دکتری فیزیک دانشگاه شریف)

📆 چهارشنبه ۱۲ مهر
📒 کتاب لایب‌نیتس و امر سیاسی

عادل مشایخی ( نویسنده کتاب)
علیرضا شفاه ( دبیر گروه مطالعات علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی)

🕰 ساعت ۱۶
📍اتاق جلسات معاونت فرهنگی دانشگاه شریف

📜شرکت برای عموم آزاد است

📎 برای ثبت نام و حضور در دانشگاه تکمیل این فرم ضروری است

🆔@Zharfa90
انجمن علمی ژرفا
انجمن علمی بین‌رشته‌ای ژرفا با همکاری شورای بررسی متون علوم انسانیِ پژوهشگاه علوم انسانی، برگزار می‌کند: 🫂 دو گفت‌وگو 📓📓 دو کتاب 👥 دو بزرگ دانشمند نیوتون و لایب‌نیتس 📆شنبه ۸ مهر 📔 کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی بهنام شیخ‌باقری (مترجم کتاب ) محمدابراهیم سیری…
〽️ شاید نام لایب‌نیتسِ آلمانی و نیوتنِ انگلیسی تنها نام مشترک برای دانشجویان علوم دقیقه و علوم انسانی باشد. این دو متفکر قرن هفدهمی چنان تأثیر شگرفی داشتند که نمی‌توان از فیزیک و فلسفه‌ی معاصر سخنی به‌میان آورد اما توجهی به آنان نداشت. اندیشیدن به مکانیک، حسابِ بی‌نهایت کوچک‌ها، آزمایش سطل آب، اصل جهت کافی، نیرو و ضربه، اصل کنش از راه دور، نسبی‌/مطلق‌گرایی و... گسترده‌ای از موضوعاتی‌ست که ما را سهیم در میراث فکری آن دو اندیشمند می‌کند. اما آیا حل مسائلی در مکانیک، یا محاسبه‌ی معادلات دیفرانسیل و یا دست‌وپنجه نرم کردن با معضلات متافیزیکی جوهرگرایی سبب این نشده که تصویر شورآفرینِ پهلوانان علم از چشمان ما کنار رود و از آنان تنها نامی بی‌خاصیت باقی بماند؟ نامی بی‌خاصیت هرچند خاطره‌ای نوستالژیک!

اما چه باید؟
نیوتن و لایب‌نیتس قبل، بعد و درضمن هر کاری در موقعیت انسان بودند. باید حذر کنیم و در ورطه‌ی این بی‌راهه که «آنان انسانِ عصر خویش بودند» نیوفتم، چراکه دیگر نه پدری (=ابوت) باقی خواهند ماند و نه پسری و نه حتی دست‌خط و نوشته‌ای. مکتوبات هر انسان، فرصتی‌ست تا او بتواند تجربه‌ی زیستن بر فراز را جهان تجربه کند. و شاید از همین روست که نیوتن گفته است: «من برفراز شانه‌های غول‌ها ایستاده‌ام.»

🔶 ما در این سلسله نشست‌ها، از سر این دغدغه‌ دورهم جمع خواهیم شد تا به‌کمک بازخوانی آثار متفکران بزرگ بتوانیم دوباره نقطه‌ی شورانگیز دانش را شعله‌ور کنیم. در نخستین نشست، سهم ما بررسی دو کتاب «اصول ریاضی فلسفه‌ی طبیعی» نیوتن با ترجمه‌ی آقای شیخ‌باقری و کتاب «لایب‌نیتس و امر سیاسی» تألیف آقای دکتر مشایخی. اما توضیح کوتاهی درباره‌ی «لایب‌نیتس و امر سیاسی»: در این کتاب سعی مولف بر این است تا حساب بی‌نهایت کوچک‌ها را نه‌تنها به عنوان یک ابزار محاسباتی بلکه به‌عنوان «منطقِ دیفرانسیل» مطرح کند.‌ بنا به ادعای نویسنده: «با توجه به نتایج اخلاقی-سیاسیِ این مفهوم و سایر مفاهیمی که با آن در پیوندند، می‌توانیم نظرات بدیعی را در حوزه‌ی سیاست و امر سیاسی از آثار لایب‌نیتس بیرون بکشیم.»


🆔 @Zharfa90
🌐 @TamanaCircle
🏛️ @shorayemoton
لایب‌نیتس در مکاتبات خود با ساموئل کلارک در سال‌های ۱۷۱۵ و ۱۷۱۶ با ارتباط فیزیک #نیوتون و الهیات اراده‌باورانه مخالفت کرد و آن را نتیجه‌ی ضروری فرض فضای مطلق و زمان مطلق پنداشت. کلارک با ابتنای دیدگاه خود بر این موضع، امکان استفاده از اصل دلیل کافی در تبیین طبیعت را مردود شمرده بود. عمل خلق، همچنان فاکت اصلی باقی می‌ماند، فاکتی که کاوش بیشتر و مبنای عقلانی را برنمی‌تابید. لایب‌نیتس این را «حکم مطلقاً مطلق» (décre absolument absolu) نامید.

فضای مطلق برای او دقیقاً مشخصاتی را داشت که خاستگاه عقلانی واقعیت را از دور خارج می‌کرد؛ از آن رو که در فضای مطلق، هیچ تفاوت معنادار کمی و مکانی وجود ندارد، این فضا انبان تردیدها و بلاتکلیفی‌های عقلانی است. به‌زعم #لایب‌نیتس در خلقت تنها یک عمل ناظر بر قدرت محض وجود دارد، خلق ماده در معنای دقیق کلمه. کسی که مفهوم خدا را به قدرت بالغه و اراده‌ای تقلیل می‌دهد که هرچه خوش دارد می‌کند، منطقاً باید جوهر خلق را در ماده ببیند و هر چیزی را به ماده فروبکاهد.

مطلق‌العناني الهیاتی، بصیرت انسان نسبت به عقلانیت خلقت را انکار کرد، در حالی که این بصیرت دقیقاً همان چیزی است که لایب‌نیتس می‌خواهد به کمک اصل دلیل کافی و ایده‌ی خدای ریاضی‌دان حفظش کند. در نظر کلارک اینکه جهان واجد نظمی منسجم است، صرفا یک تصریح است که پیامد خاصی را متوجه اندیشه‌ی انسان نمی‌کند. نظم، طرف واقعیتی است که از ما رو گردانده است: «چراکه در حقیقت و به معنای دقیق، تا آنجا که حرف خدا درمیان است، هیچ بی‌نظمی‌ای در کار نیست...».

هانس بلومنبرگ
مشروعیت عصر مدرن


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
لایب‌نیتس در مکاتبات خود با ساموئل کلارک در سال‌های ۱۷۱۵ و ۱۷۱۶ با ارتباط فیزیک #نیوتون و الهیات اراده‌باورانه مخالفت کرد و آن را نتیجه‌ی ضروری فرض فضای مطلق و زمان مطلق پنداشت. کلارک با ابتنای دیدگاه خود بر این موضع، امکان استفاده از اصل دلیل کافی در تبیین…
هسته‌ی اختلاف لایب‌نیتس و کلارک این پرسش است که واقعیت طبیعت، چگونه خود را به انسان عرضه می‌کند: آیا این واقعیت قابل‌اتکا و در خدمت انسان است یا صرفاً از انسان انتظار می‌رود که به سرشت منظم این واقعیت گردن نهد، بی‌آنکه آن را به تأیید [عقل] برساند.

لایب‌نیتس اصرار می‌کند که همان نظمی که عقل انسان، ادعای پیدا کردن آن در واقعیت را دارد، تجسم‌بخش مشخصاتی است که عقل الهی لاجرم به کار خود داده است. در اینجا مناقشه نه دیگر بر سر مشکل تنظیم و تنسيق جهان برای رفع نیازهای زندگی انسان، بلکه بر سر کارآمدی عقل انسان است، عقلی که باید بر قوانین خود چونان قوانین جهان تصریح کند. قابلیت اتکای عقلانی به جهان به‌مثابه‌ی شرط امکان‌پذیری کل نظریه، ته‌مانده‌ی نظم غایت‌شناسانه‌ای است که لایب‌نیتس از آن دفاع می‌کند.

از سوی دیگر، اراده‌ی مطلق به‌مثابه‌ی اصل متافیزیکی، هم‌ارز این نظر است که اتکاپذیری [عقلانی] جهان را نمی‌توان ثابت کرد و بنابراین جهان سراپا یک فاکت است، فاکتی که [خداوند] هر زمان بخواهد می‌تواند از آن رجوع کند.

هانس بلومنبرگ
مشروعیت عصر مدرن


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
انجمن علمی ژرفا
انجمن علمی بین‌رشته‌ای ژرفا با همکاری شورای بررسی متون علوم انسانیِ پژوهشگاه علوم انسانی، برگزار می‌کند: 🫂 دو گفت‌وگو 📓📓 دو کتاب 👥 دو بزرگ دانشمند نیوتون و لایب‌نیتس 📆شنبه ۸ مهر 📔 کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی بهنام شیخ‌باقری (مترجم کتاب ) محمدابراهیم سیری…
من امیدوارم بتوانیم بقیه‌ی پدیده‌های طبیعی از این نوع را با استنتاج از اصول مکانیک تبیین کنیم چراکه به‌دلایل مختلف گمان می‌کنم که تمام این پدیده‌ها به نیروهای بین ذرات متشکله اجسام که یکدیگر را به‌طور متقابل جذب می‌کنند، یا به‌صورت اشکال منظم به یکدیگر می‌چسبند و یا به‌سوی یکدیگر کشیده یا از هم رانده می‌شوند بستگی داشته باشند که منشأ آن‌ها هنوز بر ما نامکشوف است.

پیش از این فیلسوفان بیهوده سعی می‌کردند تا ماهیت این نیروهای ناشناخته را کشف کنند، اما من امیدوارم که اصول وضع شده در این کتاب وضوح و روشنی بیشتری درباره این موضوع و یا برخی روش‌های دقیق فلسفی ایجاد کنند.

آیزاک نیوتن
اصول ریاضی فلسفه‌ی طبیعی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
دانشجویان در کتاب‌های درسیِ فیزیک، مفهومِ نیوتنی کُنش از راه دور را یاد می‌گیرند. ماه تحت جاذبه‌ی زمین است بی‌آنکه در آن‌جا تماس و اتصالی ضروری باشد. سپس در کتاب‌های پیشرفته‌تر به گوشِ دانشجویِ فلک‌زده می‌رسد که کنش از راه دور، نوعی عملِ شبح‌وار است. در این کتاب‌ها نیوتون را غریب گیرمی‌آورند و مشغول مغالطه‌ی پهلوان پنبه با او می‌شوند.

خیلی بی‌انصافی است! چراکه نیوتون نسبت به کنش از راه دور بسیار دل‌چرکین بود. شاهد این ادعا هم در نامه‌ی ۱۶۹۳ او که به دوستش ریچارد بنتلی می‌نویسد، «در نظر من پیداست که کنش از راه دور یک پوچیِ فوق‌العاده بزرگ است و معتقدم فردی که در موضوعات فلسفی اندک سررشته‌ای در اندیشیدن دارد هرگز به دام آن سقوط نمی‌کند.» [برگرفته از کتاب درباره‌ی گرانش از آنتونی زی]

بازخوانی کتاب «اصول ریاضی و فلسفه‌ی طبیعی» راهی‌ست که می‌توان به‌واسطه آن آراء نیوتن را از دلِ این دوگانگی‌ها و کج‌فهمی‌ها نجات داد. آیا به‌راستی او می‌خواست مارا را فاقد قوه‌ی اندیشیدن تصور کند؟ به همین سبب امروز ساعت چهار بعدازظهر، همراه با بهنام شیخ‌باقری (مترجم کتاب)، محمدابراهیم سیری (دانشجو دکتری فیزیک دانشگاه شریف) و با اجرای علیرضا شفاه به‌گفتگو درباره‌ی این کتاب خواهیم نشست.

لینک مجازی شرکت در نشست امروز:
https://vc.sharif.edu/ch/zharfa


🆔 @Zharfa90
🌐 @TamanaCircle
2025/10/03 17:18:50
Back to Top
HTML Embed Code: