«دختر مدرنِ قبلۀ عالم»
در میان دختران ناصرالدینشاه، دختر دوازدهمش، تاجالسلطنه، شباهت زیادی به پدر داشت. هم در صورت شبیه پدر بود و هم در سیرت مانند پدر بسیار اهل هنر و کنجکاو بود از پدیدههای نو سر درآورد. اگر بخواهیم نخستین زنان دگراندیش ایران را شناسایی و معرفی کنیم، بیتردید یکی از آنها تاجالسلطنه است. امتیاز او نسبت به آن نسل اول زنهای دگراندیش بود که دختر شاه بود و به دلیل زندگی اشرافی میتوانست بیپرواتر از دیگر زنهای همنسل خود عمل کند. ضمن اینکه با ثروت و جایگاهی که داشت ــ خود او میگوید شوهر اولش سالی سی هزار تومان درآمد داشت ــ میتوانست آنچه آرزو داشت به دست آورد. بنابراین فقط باید اراده میکرد که در او فراوان بود!
به همین دلیل وقتی زندگی او را مرور میکنیم او را زنی متفاوت از عصر خود مییابیم که بسی مدرنتر از همعصرانش میاندیشید و عمل میکرد (که البته این به معنای یکدست بودن کردار و پندار او نیست). تاجالسلطنه جزء نخستین زنانی بود که حجاب از سر برداشت. او به صراحت حجاب را نقد میکرد و معتقد بود زنان باید وارد جامعه شوند و به ویژه تأکید داشت زنان باید فعالیت اقتصادی کنند تا بتوانند زندگی بهتری داشته باشند. او خیلی زود تحت تأثیر معلمی سرخانه به تعبیر آن زمان «طبیعی» شد؛ یعنی علمباور شد و بسیاری از باورهای دینی را کنار نهاد (که البته در سالهای پختگی زیادهرویهای دوران جوانیاش را نقد میکرد). او بسیار اهل هنر بود: هم نقاشی میکرد و هم نوازنده بود؛ تار را از میرزا عبدالله (همان نگارندۀ ردیفهای موسیقی سنتی) آموخت و پیانو نیز مینواخت.
اما ویژگی مهمتر او این بود که بسیار اهل مطالعه بود. ادبیات مدرن میخواند و آشکارا غربگرا بود؛ به این معنا که از الگوهای زندگی اروپایی تمجید و تقلید میکرد. در دوران مشروطه مشروطهخواه بود و در جنبش آزادی و برابری زنان نیز نقش فعالی داشت. پدر را بسیار دوست داشت و البته به شدت منتقد جانشین پدرش، مظفرالدینشاه، بود.
در میان همۀ ویژگیهای تاجالسلطنه، میل او به نویسندگی، باعث شد یادگاری بسیار ارزشمند برای ما بر جا بگذارد. او خاطرات زندگیاش را به رشتۀ تحریر درآورد که میتواند منبع بسیار خوبی برای پی بردن به اندرونی سلطان صاحبقران و جانشینش باشد (البته با لحاظ کردن شبهههای وارد بر همۀ این نوع نوشتهها). اما در این میان، قلم تاجالسلطنه خود بسیار دلچسب است، زیرا در فرازهایی بیان ادبی مدرنی دارد که یادآور رمانهای مدرن غربی است. به همین دلیل به ویژه پیشنهاد میکنم خاطرات او را بخوانید و به این منظور این کتاب را در پیوست همین پست به اشتراک گذاشتهام.
به دلیل عکسهایی که از تاجالسلطنه مانده است، در ذهن بسیاری چهره و حالت او به نماد زنان قاجار تبدیل شده که البته تداعی اشتباهی است. او در ظاهر و باطن چندان به زنان عصر خود شبیه نبود. ضمن اینکه خود او هم در این مورد اصلاً اهل فروتنی نبود و به صراحت میگفت: «در تمام زنهای ایرانی زنی به خوشصورتی و قشنگی من نبود.» اما از میان باورها و رخدادهای متعدد و جالب زندگی او فقط به دیدگاههایش دربارۀ مسئلۀ زنان اشاره میکنم.
او نیز حرف تمام زنانی را میزد که در دورۀ مشروطه برای آزادی و برابری زنان تلاش میکردند. جان کلام همۀ آن زنها در این جمله که از او نقل میکنم آمده است: «عادات و اخلاق مملکتی را باید ملامت نمایم که راه سعادت را به روی تمام زنها مسدود نموده و این بیچارگان را در منتهای جهل و بیاطلاعی نگاه داشتهاند. و تمام عیوب و مفاسد اخلاقیه به واسطۀ عدم علم و اطلاع زنها در این مملکت تولید و نشر داده شده است.»
او میگفت زن و مرد برای ازدواج باید همدیگر را ببینند و خود همدیگر را انتخاب کنند تا زندگی مشترکشان پایدار باشد. به صراحت عجیبی میگفت: «خرابی مملکت و بداخلاقی و بیعصمتی و عدم پیشرفت تمام کارها، حجاب زن است.» میگفت در ایران مرگومیر مردان بیشتر است و به همین دلیل جمعیت زنان بیشتر است، اما این زنان همه بیکار در خانهاند و به این شکل مملکت پیشرفت نمیکند. میگفت زنان باید کار کنند تا دست در جیب خود داشته باشند. کجا کار کنند؟ «در مغازهها، در کافهها، در دکانها، در مدرسهها، در ادارات...» البته یک قرن باید میگذشت تا چنین ایدهای در ایران طبیعی شود.
نکتۀ آخر اینکه تاجالسلطنه این نکات را در زمانی نوشته است که یکی دو دهه از انقلاب مشروطه گذشته بود و در واقع آن زمان زنان دیگری هم بودند که این مطالبات را مطرح میکردند (البته شاید نه به این شدت او).
دعوت میکنم در پیوست کتاب خاطرات تاجالسلطنه را بخوانید و صد افسوس که نسخۀ کامل کتاب او پیدا نشده است...
مهدی تدینی
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
در میان دختران ناصرالدینشاه، دختر دوازدهمش، تاجالسلطنه، شباهت زیادی به پدر داشت. هم در صورت شبیه پدر بود و هم در سیرت مانند پدر بسیار اهل هنر و کنجکاو بود از پدیدههای نو سر درآورد. اگر بخواهیم نخستین زنان دگراندیش ایران را شناسایی و معرفی کنیم، بیتردید یکی از آنها تاجالسلطنه است. امتیاز او نسبت به آن نسل اول زنهای دگراندیش بود که دختر شاه بود و به دلیل زندگی اشرافی میتوانست بیپرواتر از دیگر زنهای همنسل خود عمل کند. ضمن اینکه با ثروت و جایگاهی که داشت ــ خود او میگوید شوهر اولش سالی سی هزار تومان درآمد داشت ــ میتوانست آنچه آرزو داشت به دست آورد. بنابراین فقط باید اراده میکرد که در او فراوان بود!
به همین دلیل وقتی زندگی او را مرور میکنیم او را زنی متفاوت از عصر خود مییابیم که بسی مدرنتر از همعصرانش میاندیشید و عمل میکرد (که البته این به معنای یکدست بودن کردار و پندار او نیست). تاجالسلطنه جزء نخستین زنانی بود که حجاب از سر برداشت. او به صراحت حجاب را نقد میکرد و معتقد بود زنان باید وارد جامعه شوند و به ویژه تأکید داشت زنان باید فعالیت اقتصادی کنند تا بتوانند زندگی بهتری داشته باشند. او خیلی زود تحت تأثیر معلمی سرخانه به تعبیر آن زمان «طبیعی» شد؛ یعنی علمباور شد و بسیاری از باورهای دینی را کنار نهاد (که البته در سالهای پختگی زیادهرویهای دوران جوانیاش را نقد میکرد). او بسیار اهل هنر بود: هم نقاشی میکرد و هم نوازنده بود؛ تار را از میرزا عبدالله (همان نگارندۀ ردیفهای موسیقی سنتی) آموخت و پیانو نیز مینواخت.
اما ویژگی مهمتر او این بود که بسیار اهل مطالعه بود. ادبیات مدرن میخواند و آشکارا غربگرا بود؛ به این معنا که از الگوهای زندگی اروپایی تمجید و تقلید میکرد. در دوران مشروطه مشروطهخواه بود و در جنبش آزادی و برابری زنان نیز نقش فعالی داشت. پدر را بسیار دوست داشت و البته به شدت منتقد جانشین پدرش، مظفرالدینشاه، بود.
در میان همۀ ویژگیهای تاجالسلطنه، میل او به نویسندگی، باعث شد یادگاری بسیار ارزشمند برای ما بر جا بگذارد. او خاطرات زندگیاش را به رشتۀ تحریر درآورد که میتواند منبع بسیار خوبی برای پی بردن به اندرونی سلطان صاحبقران و جانشینش باشد (البته با لحاظ کردن شبهههای وارد بر همۀ این نوع نوشتهها). اما در این میان، قلم تاجالسلطنه خود بسیار دلچسب است، زیرا در فرازهایی بیان ادبی مدرنی دارد که یادآور رمانهای مدرن غربی است. به همین دلیل به ویژه پیشنهاد میکنم خاطرات او را بخوانید و به این منظور این کتاب را در پیوست همین پست به اشتراک گذاشتهام.
به دلیل عکسهایی که از تاجالسلطنه مانده است، در ذهن بسیاری چهره و حالت او به نماد زنان قاجار تبدیل شده که البته تداعی اشتباهی است. او در ظاهر و باطن چندان به زنان عصر خود شبیه نبود. ضمن اینکه خود او هم در این مورد اصلاً اهل فروتنی نبود و به صراحت میگفت: «در تمام زنهای ایرانی زنی به خوشصورتی و قشنگی من نبود.» اما از میان باورها و رخدادهای متعدد و جالب زندگی او فقط به دیدگاههایش دربارۀ مسئلۀ زنان اشاره میکنم.
او نیز حرف تمام زنانی را میزد که در دورۀ مشروطه برای آزادی و برابری زنان تلاش میکردند. جان کلام همۀ آن زنها در این جمله که از او نقل میکنم آمده است: «عادات و اخلاق مملکتی را باید ملامت نمایم که راه سعادت را به روی تمام زنها مسدود نموده و این بیچارگان را در منتهای جهل و بیاطلاعی نگاه داشتهاند. و تمام عیوب و مفاسد اخلاقیه به واسطۀ عدم علم و اطلاع زنها در این مملکت تولید و نشر داده شده است.»
او میگفت زن و مرد برای ازدواج باید همدیگر را ببینند و خود همدیگر را انتخاب کنند تا زندگی مشترکشان پایدار باشد. به صراحت عجیبی میگفت: «خرابی مملکت و بداخلاقی و بیعصمتی و عدم پیشرفت تمام کارها، حجاب زن است.» میگفت در ایران مرگومیر مردان بیشتر است و به همین دلیل جمعیت زنان بیشتر است، اما این زنان همه بیکار در خانهاند و به این شکل مملکت پیشرفت نمیکند. میگفت زنان باید کار کنند تا دست در جیب خود داشته باشند. کجا کار کنند؟ «در مغازهها، در کافهها، در دکانها، در مدرسهها، در ادارات...» البته یک قرن باید میگذشت تا چنین ایدهای در ایران طبیعی شود.
نکتۀ آخر اینکه تاجالسلطنه این نکات را در زمانی نوشته است که یکی دو دهه از انقلاب مشروطه گذشته بود و در واقع آن زمان زنان دیگری هم بودند که این مطالبات را مطرح میکردند (البته شاید نه به این شدت او).
دعوت میکنم در پیوست کتاب خاطرات تاجالسلطنه را بخوانید و صد افسوس که نسخۀ کامل کتاب او پیدا نشده است...
مهدی تدینی
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
attach 📎
«آلبوم عکس: تاجالسلطنه»
تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه، از معدود زنانی است که به جهت جایگاهی که داشت عکسهای زیادی از او بر جا مانده است. حال که به او پرداختیم و کتابش را به اشتراک گذاشتیم، مجموعهای عکس نسبتاً باکیفیت هم از او ببینیم.
برای توضیح بیشتر بنگرید به این پست: «دختر مدرن قبلۀ عالم»
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه، از معدود زنانی است که به جهت جایگاهی که داشت عکسهای زیادی از او بر جا مانده است. حال که به او پرداختیم و کتابش را به اشتراک گذاشتیم، مجموعهای عکس نسبتاً باکیفیت هم از او ببینیم.
برای توضیح بیشتر بنگرید به این پست: «دختر مدرن قبلۀ عالم»
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«سرآغازهای جنبش زنان در ایران»
مجموعه پستهایی را که به سرآغازهای جنبش زنان در ایران مربوط است، میتوانید در لینکهای زیر بیابید.
▪️«دختر اگر باسواد شود، نامۀ عاشقانه مینویسد»
▪️«زنی چون زنددخت»
▪️«جمعیت نسوان وطنخواه»
▪️«دختر مدرن قبلۀ عالم»
و همچنین دو نوشتۀ پیشنهادی:
▪️«تن زن در دعوا سر مدرنیته»
▪️ «زنان، روح جاری بازار»
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
مجموعه پستهایی را که به سرآغازهای جنبش زنان در ایران مربوط است، میتوانید در لینکهای زیر بیابید.
▪️«دختر اگر باسواد شود، نامۀ عاشقانه مینویسد»
▪️«زنی چون زنددخت»
▪️«جمعیت نسوان وطنخواه»
▪️«دختر مدرن قبلۀ عالم»
و همچنین دو نوشتۀ پیشنهادی:
▪️«تن زن در دعوا سر مدرنیته»
▪️ «زنان، روح جاری بازار»
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«دختر اگر باسواد شود نامۀ عاشقانه مینویسد!»
نخستین تشکل زنان در عصر مشروطه با اهدای انگشترها، گوشوارهها و النگوهای طلا شکل گرفت. دور اول مجلس شورای ملی وقتی سیاستمداران پی آن بودند که بانک ملی تأسیس کنند، زنان طلاهایشان را بخشیدند و جمعیتی برای جمعآوری…
نخستین تشکل زنان در عصر مشروطه با اهدای انگشترها، گوشوارهها و النگوهای طلا شکل گرفت. دور اول مجلس شورای ملی وقتی سیاستمداران پی آن بودند که بانک ملی تأسیس کنند، زنان طلاهایشان را بخشیدند و جمعیتی برای جمعآوری…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«علیه فراموشی!»
اسفند ۱۳۷۹، طالبان در بهت و انزجار جهانیان، مجسمههای عظیم بودا در درۀ بامیان را با دینامیت منفجر کردند. این تندیسها یکونیم هزاره قدمت داشت و جزء میراث بشریت بود.
طالبان از لحظۀ پیدایش در ۱۳۷۳ تا امروز راه رسیدن به هدف را در قبضۀ تفنگ و خشاب جسته است. تراژدی دردناک و هولناک خاورمیانه این است که امروز طالبان اعلام میکند در قلمروی خود با داعش مقابله میکند. مسئله این است که طالبان بهتر نشده، خاورمیانه بدتر شده است.
وقتی «امارت اسلامی طالبان» تشکیل شد، عربستان، امارات و پاکستان تنها کشورهایی بودند که آن را به رسمیت شناختند. برخی مراعاتهای امروزی طالبان (تازه اگر بتوان نام آن را مراعات گذاشت) صرفاً تاکتیکی است، فردا که از این مرحله عبور کند خواهید دید که همان است که بود...
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
اسفند ۱۳۷۹، طالبان در بهت و انزجار جهانیان، مجسمههای عظیم بودا در درۀ بامیان را با دینامیت منفجر کردند. این تندیسها یکونیم هزاره قدمت داشت و جزء میراث بشریت بود.
طالبان از لحظۀ پیدایش در ۱۳۷۳ تا امروز راه رسیدن به هدف را در قبضۀ تفنگ و خشاب جسته است. تراژدی دردناک و هولناک خاورمیانه این است که امروز طالبان اعلام میکند در قلمروی خود با داعش مقابله میکند. مسئله این است که طالبان بهتر نشده، خاورمیانه بدتر شده است.
وقتی «امارت اسلامی طالبان» تشکیل شد، عربستان، امارات و پاکستان تنها کشورهایی بودند که آن را به رسمیت شناختند. برخی مراعاتهای امروزی طالبان (تازه اگر بتوان نام آن را مراعات گذاشت) صرفاً تاکتیکی است، فردا که از این مرحله عبور کند خواهید دید که همان است که بود...
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر»
چاپهای جدیدِ سهگانۀ «عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر»، اثر هانا آرنت، منتشر شد: چاپ پنجم «توتالیتاریسم» و چاپ هفتم «یهودیستیزی» و «امپریالیسم».
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
چاپهای جدیدِ سهگانۀ «عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر»، اثر هانا آرنت، منتشر شد: چاپ پنجم «توتالیتاریسم» و چاپ هفتم «یهودیستیزی» و «امپریالیسم».
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«برسد به دست توجیهگران طالبان»
پاسخی مختصر به تحلیل سعید لیلاز
واقعیت این است که حواشیِ ظهور دوبارۀ طالبان برای من از خود طالبان تکاندهندهتر است. برخی تحلیلهایی که میشنویم از خود طالبان ترسناکتر و تأسفآورتر است. تکلیف ما با طالبان روشن است، میدانیم از کجا آمده، به کجا میرود و چه اندیشه و برنامهای دارد. اما اینکه یک اقتصاددان، استاد دانشگاه و روزنامهنگار در تهران، در همسایگی دیوار به دیوار ما، تحلیلهایی طالباندوستانه ارائه دهد، ضربۀ روحی دردناکی است. بهتر است خودتان نظرات سعید لیلاز را در مصاحبهاش در این لینک بخوانید. چگونه میتوان تا این اندازه بیراه اندیشید و تحلیلهای نادرستی تحویل جامعه داد!
بهتر است به جای اینکه بندبند پاسخ لیلاز را بدهم، تحلیل مختصر خودم را بگویم. یک چیز روشن است: طالبان اگر بخواهد و اراده کند، همین فردا، واقعاً همین فردا، میتواند اسلحه را زمین بگذارد، در کمال امنیت و مشروعیت خود را برای اولین انتخابات در افغانستان آماده کند و از این مجرا وزن اجتماعی راستین خود را نشان دهد و با حضور در نهادهای حکومت به میزان پشتوانۀ مردمیاش در کشورداری و قانونگذاری سهیم باشد. در افغانستان امروزی برای رسیدن به کرسیهای ادارۀ کشور به تیر و تفنگ نیاز نیست؛ به خونریزی و فتح سنگر به سنگر نیاز نیست. درها باز است. آیا باید به یک استاد دانشگاه که ادعای لیبرال بودن هم دارد این بدیهیات را یادآوری کرد؟ بیچاره مفهوم «لیبرال» و «لیبرالیسم» که در ایران یک نمایندۀ شایسته و راستین ندارد!
اما وقتی راه برای رسیدن به قدرت باز است، چرا طالبان تن به سازوکار دموکراتیک نمیدهد؟ روشن است! نخست اینکه اعتقادی به «رأی» ندارد؛ طالبان چیزی تحت عنوان «شهروند» را به رسمیت نمیشناسد که حال این شهروند بخواهد «رأیی» داشته باشد. طالبان رعیت و بنده میخواهد. از دیگر سو، برخلاف ادعاهای کسانی که به تبلیغاتچیهای طالبان تبدیل شدهاند، طالبان در بهترین حالت اقلیتی کوچک از مردم افغانستان را میتواند پشت خود جمع کند. اگر طالبان میتواند در گوشه گوشۀ افغانستان خودنمایی کند، یکی به دلیل ماهیت چریکی این گروه است (با چندصد چریک میتوان شهر و کشوری را به آشوب کشید)، و دوم به دلیل ترس مردم بیدفاع است. خندهدار است که یک اقتصاددان وزن اجتماعی یک گروه را بر اساس نفوذی که با زور کلاشنیکف به دست آورده است میسنجد!
چگونه میتوان از نیرویی نظامی که چند دهه است تفنگ را زمین نگذاشته انتظار داشت فردا رفتاری مدنی داشته باشد تا آنگاه بگوییم منافع اقتصادی یا منافع امنیتی ما در گرو مماشات یا سازش با این نیروی نظامی است؟ البته دلیلی ندارد ما در منازعۀ افغانستان وارد جنگ به نفع یکی از دو طرف بشویم، اما آیا بین دو نیرو که یکی متکی به انتخابات، رسانههای آزاد و سازوکار دموکراتیک، و مدافع انگارههای مدرن است، و نیروی دیگر که آشکارا تاریکاندیش است، فقط به صرف برخی ملاحظات امنیتی معیوب، باید با آن نیروی تاریکاندیش، پیشبینیناپذیر و خطرناک دست دوستی داد؟ شگفتا!
لیلاز میگوید: «مسئلۀ زنان افغانستان به ما مربوط نیست، باید بین خودشان مسئله را حل کنند!» چگونه میتوان چنین کلبیمسلک و خاماندیشانه در مورد امور اجتماعی نظر داد؟ بله، مسائل اجتماعیِ کشور همسایه به خودش مربوط است، اما مگر میتوان مسئلۀ طالبان را به مسئلۀ سرکوب زنان تقلیل داد؟ جواب این نیز روشن است. خاورمیانه فقط یک راه نجات از افراطگرایی و جنگطلبی دارد و آن تقویت جوامع مدنی است. طالبان از مفهوم جامعۀ مدنی چه میفهمد؟ طالبان هولناکترین دشمن جامعۀ مدنی است! کسی که دلسوز ایران و خاورمیانه است، باید مدافع جوامع مدنی خاورمیانه باشد. سرکوب وحشیانۀ زن و نابودی خشک و متصلب آزادیهای مدنی که در مرام طالبان است، جامعۀ مدنی افغانستان را نابود میکند و محال است بدون تقویت جوامع مدنی در خاورمیانه ما صد سال دیگر روی آرامش را ببینیم.
نه آقای لیلاز! اخلاق و شرع و سیاستورزی مآلاندیشانه و خردمندانه ما را وامیدارد که بفهمیم مسئلۀ زنان افغانستان به ما مربوط است: ۱. از جهت «اخلاقی»، نادیده گرفتن رفتار یک نیروی خشن که فقط با زبان تازیانه با زنان حرف میزند، نارواست. ۲. از جهت «شرعی و دیندوستی»، اگر دلبستگی به دین داشته باشیم، باید بدانیم که طالبان با قرائت متصلب خود از اسلام بیش از هر دشمنی به چهرۀ اسلام آسیب میزند. ۳. و از منظر «سیاستورزی خردمندانه» (و نه فقط چند انگارۀ امنیتی کوتهبینانه و نسنجیده) ظهور طالبان ضربۀ جبرانناپذیری به خاورمیانه است.
تکلیف چیست؟ تکلیف روشن است! اخلاق و شرع و عقلانیت را قربانی نکنیم. پشت مردم افغانستان بایستیم و وقتی سازوکار دموکراتیک وجود دارد، زور اسلحه را به رسمیت نشناسیم. این تفنگ فردای پیروزی سینۀ کس دیگری را نشانه خواهد گرفت...
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
پاسخی مختصر به تحلیل سعید لیلاز
واقعیت این است که حواشیِ ظهور دوبارۀ طالبان برای من از خود طالبان تکاندهندهتر است. برخی تحلیلهایی که میشنویم از خود طالبان ترسناکتر و تأسفآورتر است. تکلیف ما با طالبان روشن است، میدانیم از کجا آمده، به کجا میرود و چه اندیشه و برنامهای دارد. اما اینکه یک اقتصاددان، استاد دانشگاه و روزنامهنگار در تهران، در همسایگی دیوار به دیوار ما، تحلیلهایی طالباندوستانه ارائه دهد، ضربۀ روحی دردناکی است. بهتر است خودتان نظرات سعید لیلاز را در مصاحبهاش در این لینک بخوانید. چگونه میتوان تا این اندازه بیراه اندیشید و تحلیلهای نادرستی تحویل جامعه داد!
بهتر است به جای اینکه بندبند پاسخ لیلاز را بدهم، تحلیل مختصر خودم را بگویم. یک چیز روشن است: طالبان اگر بخواهد و اراده کند، همین فردا، واقعاً همین فردا، میتواند اسلحه را زمین بگذارد، در کمال امنیت و مشروعیت خود را برای اولین انتخابات در افغانستان آماده کند و از این مجرا وزن اجتماعی راستین خود را نشان دهد و با حضور در نهادهای حکومت به میزان پشتوانۀ مردمیاش در کشورداری و قانونگذاری سهیم باشد. در افغانستان امروزی برای رسیدن به کرسیهای ادارۀ کشور به تیر و تفنگ نیاز نیست؛ به خونریزی و فتح سنگر به سنگر نیاز نیست. درها باز است. آیا باید به یک استاد دانشگاه که ادعای لیبرال بودن هم دارد این بدیهیات را یادآوری کرد؟ بیچاره مفهوم «لیبرال» و «لیبرالیسم» که در ایران یک نمایندۀ شایسته و راستین ندارد!
اما وقتی راه برای رسیدن به قدرت باز است، چرا طالبان تن به سازوکار دموکراتیک نمیدهد؟ روشن است! نخست اینکه اعتقادی به «رأی» ندارد؛ طالبان چیزی تحت عنوان «شهروند» را به رسمیت نمیشناسد که حال این شهروند بخواهد «رأیی» داشته باشد. طالبان رعیت و بنده میخواهد. از دیگر سو، برخلاف ادعاهای کسانی که به تبلیغاتچیهای طالبان تبدیل شدهاند، طالبان در بهترین حالت اقلیتی کوچک از مردم افغانستان را میتواند پشت خود جمع کند. اگر طالبان میتواند در گوشه گوشۀ افغانستان خودنمایی کند، یکی به دلیل ماهیت چریکی این گروه است (با چندصد چریک میتوان شهر و کشوری را به آشوب کشید)، و دوم به دلیل ترس مردم بیدفاع است. خندهدار است که یک اقتصاددان وزن اجتماعی یک گروه را بر اساس نفوذی که با زور کلاشنیکف به دست آورده است میسنجد!
چگونه میتوان از نیرویی نظامی که چند دهه است تفنگ را زمین نگذاشته انتظار داشت فردا رفتاری مدنی داشته باشد تا آنگاه بگوییم منافع اقتصادی یا منافع امنیتی ما در گرو مماشات یا سازش با این نیروی نظامی است؟ البته دلیلی ندارد ما در منازعۀ افغانستان وارد جنگ به نفع یکی از دو طرف بشویم، اما آیا بین دو نیرو که یکی متکی به انتخابات، رسانههای آزاد و سازوکار دموکراتیک، و مدافع انگارههای مدرن است، و نیروی دیگر که آشکارا تاریکاندیش است، فقط به صرف برخی ملاحظات امنیتی معیوب، باید با آن نیروی تاریکاندیش، پیشبینیناپذیر و خطرناک دست دوستی داد؟ شگفتا!
لیلاز میگوید: «مسئلۀ زنان افغانستان به ما مربوط نیست، باید بین خودشان مسئله را حل کنند!» چگونه میتوان چنین کلبیمسلک و خاماندیشانه در مورد امور اجتماعی نظر داد؟ بله، مسائل اجتماعیِ کشور همسایه به خودش مربوط است، اما مگر میتوان مسئلۀ طالبان را به مسئلۀ سرکوب زنان تقلیل داد؟ جواب این نیز روشن است. خاورمیانه فقط یک راه نجات از افراطگرایی و جنگطلبی دارد و آن تقویت جوامع مدنی است. طالبان از مفهوم جامعۀ مدنی چه میفهمد؟ طالبان هولناکترین دشمن جامعۀ مدنی است! کسی که دلسوز ایران و خاورمیانه است، باید مدافع جوامع مدنی خاورمیانه باشد. سرکوب وحشیانۀ زن و نابودی خشک و متصلب آزادیهای مدنی که در مرام طالبان است، جامعۀ مدنی افغانستان را نابود میکند و محال است بدون تقویت جوامع مدنی در خاورمیانه ما صد سال دیگر روی آرامش را ببینیم.
نه آقای لیلاز! اخلاق و شرع و سیاستورزی مآلاندیشانه و خردمندانه ما را وامیدارد که بفهمیم مسئلۀ زنان افغانستان به ما مربوط است: ۱. از جهت «اخلاقی»، نادیده گرفتن رفتار یک نیروی خشن که فقط با زبان تازیانه با زنان حرف میزند، نارواست. ۲. از جهت «شرعی و دیندوستی»، اگر دلبستگی به دین داشته باشیم، باید بدانیم که طالبان با قرائت متصلب خود از اسلام بیش از هر دشمنی به چهرۀ اسلام آسیب میزند. ۳. و از منظر «سیاستورزی خردمندانه» (و نه فقط چند انگارۀ امنیتی کوتهبینانه و نسنجیده) ظهور طالبان ضربۀ جبرانناپذیری به خاورمیانه است.
تکلیف چیست؟ تکلیف روشن است! اخلاق و شرع و عقلانیت را قربانی نکنیم. پشت مردم افغانستان بایستیم و وقتی سازوکار دموکراتیک وجود دارد، زور اسلحه را به رسمیت نشناسیم. این تفنگ فردای پیروزی سینۀ کس دیگری را نشانه خواهد گرفت...
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«گفتگوی زنده»
جمعه، بیستوپنجم تیر، ساعت نه شب گفتگوی زندهای با صفحۀ پردیس کتاب مشهد دربارۀ کتاب «اسلامگرایی» انجام میدهم.
با سپاس از دوستان پردیس کتاب مشهد که این نشست مجازی را ترتیب دادند. عزیزان ابتدا قصد داشتند نشست را حضوری برگزار کنند که به دلیل اوجگیری کرونا میسر نشد.
برای پیگیری این گفتگو به صفحۀ اینستاگرام بنده مراجعه بفرمایید: صفحۀ اینستاگرام مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
جمعه، بیستوپنجم تیر، ساعت نه شب گفتگوی زندهای با صفحۀ پردیس کتاب مشهد دربارۀ کتاب «اسلامگرایی» انجام میدهم.
با سپاس از دوستان پردیس کتاب مشهد که این نشست مجازی را ترتیب دادند. عزیزان ابتدا قصد داشتند نشست را حضوری برگزار کنند که به دلیل اوجگیری کرونا میسر نشد.
برای پیگیری این گفتگو به صفحۀ اینستاگرام بنده مراجعه بفرمایید: صفحۀ اینستاگرام مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«لسآنجلس، دی ۵۷»
این رخداد هم از جمله مواردیه که تا با چشم نمیدیدم باورم نمیشد. تظاهرات ضد شاه، لسآنجلس، بِوِرلی هیلز، دوازدهم دی ۱۳۵۷.
این تظاهرات احتمالاً از سوی کنفدراسیون دانشجویان ترتیب داده شده بود. محلی که جمع شدند و درگیری ایجاد شد ظاهراً محل اقامت مادر و خواهر شاه بود. در نهایت یک ماشین پلیس با تأخیر فراوان در محل حاضر شد.
#مستند، #انقلاب
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
این رخداد هم از جمله مواردیه که تا با چشم نمیدیدم باورم نمیشد. تظاهرات ضد شاه، لسآنجلس، بِوِرلی هیلز، دوازدهم دی ۱۳۵۷.
این تظاهرات احتمالاً از سوی کنفدراسیون دانشجویان ترتیب داده شده بود. محلی که جمع شدند و درگیری ایجاد شد ظاهراً محل اقامت مادر و خواهر شاه بود. در نهایت یک ماشین پلیس با تأخیر فراوان در محل حاضر شد.
#مستند، #انقلاب
@tarikhandishi | تاریخاندیشی