Audio
«لیبرالیسم ــ جلسۀ هفدهم»
فایل شنیداری جلسۀ هفدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس. در این گفتار بیشتر ریشههای درگیری روسیه و اکراین رو توضیح دادهم.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید. آدرس: صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
فایل شنیداری جلسۀ هفدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس. در این گفتار بیشتر ریشههای درگیری روسیه و اکراین رو توضیح دادهم.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید. آدرس: صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
از کجا آغاز کنیم که بیراه نباشد؟ آلمان عزمش را جزم کرده بود تا به بهانۀ مناقشهاش با لهستان سر شهر دانتسیگ، خاک این کشور را به توبره بکشد. اروپا در آستانۀ جنگی «ملی» بود که میتوانست به جنگی «جهانی» بدل شود. آن زمان در فرانسه شعاری سر زبانها افتاد: «چرا برای دانتسیگ بمیریم؟» بیتردید اروپا امروز دقیقاً با همین وضعیت روبروست: «چرا برای کییف بمیریم؟» اگر قرار باشد جنگی جهانی آغاز شود، همینگونه آغاز میشود که دیروز آغاز شد، و اگر هم قرار باشد جلوی جنگی جهانی گرفته شود، به همین شکل جلوی آن گرفته میشود که میبینیم.
اروپا پیر و ضعیف است و در بیهویتی غرق شده است. آمریکا نیز هر روز در دفاع از ارزشهایی که مدعیاش است، بیعرضهتر به نظر میرسد. اما واقعیت این است که مسائل سیاسی را نمیتوان با گویشی «پهلوانی» و «شوالیهای» خواند. عدم واکنش نظامی به روسیه رفتاری معقول است و زیرکی هوشمندانهای در پس آن نهفته است ــ گرچه بیتردید غرب «نبردگریز» است.
این پیروزی رعدآسا شکستهای بزرگی را برای روسیه در پی خواهد داشت که در بلندمدت دامنش را میگیرد و به نظر میرسد غرب تعمداً روسیه را به چنین مسیری هدایت کرده. صاحبنظران آمریکایی اتفاقات امروز را در میانۀ دهۀ ۱۹۹۰ پیشبینی کرده بودند؛ وقتی به کلینتون هشدار میدادند توسعۀ ناتو به شرق، روسیه را به مسیر ناخوشایندی سوق میدهد. روسیه تا دو دهه توان نداشت این ترس هشداردهندگان را جامۀ عمل پوشاند (اولین گروه از کشورهای بلوک شرق در ۱۹۹۹ به ناتو پیوستند و ناتو در ۲۰۰۴ به مرزهای روسیه رسید).
اگر با مقیاس «سالانه» به قضایا نگاه کنیم، روسیه جواب دندانشکنی به غرب و غربگرایان اکراینی داده، اما مقیاس مطالعۀ تاریخ «سال» نیست، بلکه «دهه» است. مشکل روسیه با این تهاجم نه تنها حل نشد، بلکه به گونهای گره خورد که دیگر حل نخواهد شد و در فرایندی میانمدت گریبانش را خواهد گرفت. برای اینکه بفهمیم چرا، باید صورتمسئلۀ درست را بنویسیم. صورتمسئلهای که در رسانهها و اذهان مطرح است، صورتمسئلۀ نادرستی است. مسئله مواجهۀ روسیه با غرب نیست! بلکه پرسش این است که «ملتهای همسایه با روسیه در میان دو میدان جاذبۀ شرق و غرب چه باید بکنند؟» آن چیزی که باعث توسعۀ ناتو به شرق شد، خواست همین ملتها بود، نه صرفاً خواست آمریکا یا کشورهای ناتو! این میل همسایگان روسیه به ائتلاف نظامی با غرب، ریشه در خاطرات بدی دارد که از خودکامگیهای کرملین در ذهن دارند.
پوتین کییف را اشغال میکند، زِلِنسکی بازداشت یا متواری میشود و دولت روسدوست جدیدی شکل میگیرد که بسیار ناتوانتر و منفورتر از دولت یانوکوویچ خواهد بود؛ همان دولتمرد روسدوست که در جنبش یورومیدان در اوایل ۲۰۱۴ سرنگون شد. اگر تا پیش از این لشگرکشی و بمباران بیسابقه روسیه بختی برای حفظ نفوذ سنتیاش در اکراین داشت، از این پس فقط باید با زور سرنیزه اکراین را حفظ کند ــ به دست آوردن دل اکراینیها که تعیینکنندهترین عامل بلندمدت است، شاید دیگر محال باشد. شاید بگویید: «مشکلی نیست! اکراین را با سرنیزه حفظ خواهد کرد!» بله! شاید بتوان چند سالی چنین کرد، ولی در بلندمت چنین چیزی میسر نیست.
روسیه خطا کرد! مرد دائمالخمری که به کتک زدن همسر و فرزندانش عادت داشت، سالها بود وانمود میکرد خوشاخلاق شده و دیگر روی خانوادهاش کمربند نمیکشد! اما باز روسیه به سراغ کمد قدیمی رفت، بطریهای ودکا را درآورد، مست کرد و زن و بچهاش را زیر کتک گرفت. این رفتار بدترین پیام را به سایر همسایگان روسیه مخابره کرد (مانند مداخلات اخیرش در بلاروس و قزاقستان). به عنوان نظارهگر بیرونی که سرنوشت اکراین را دنبال میکند، معتقدم بهتر بود اکراین در غربگرایی میانهروی پیشه میکرد و موازنۀ مثبتی در مواجهه با روسیه و غرب برقرار میکرد و از ناتو نیز فاصله میگرفت. اما اگر بخشی از مردم اکراین در روسهراسیشان سازشناپذیر عمل کردند، خطای روسیه به مراتب بزرگتر، زیانبارتر و توجیهناپذیرتر بود.
در این میان غرب و اروپا ــ با همۀ جنگگریزی و نادلاوریشان ــ مانند پیرمردهای زیرک، جوانی قلدر را به سوی خشونتی سرمستانه سوق دادند تا در بلندمدت زمینگیرش کند. از فردای پیروزی اوضاع به نفع روسیۀ پوتینیستی پیش نخواهد رفت، و غرب هم با جلوگیری از درگیری نظامی هزینههای خود را تا حد امکان پایین آورده است. در یک جمله: غرب نمیتواند دندان این خرس سیبری را بکِشد، اما خرس را مجبور کرد طعمۀ گوشتتلخ و چغری را به دندان بگیرد تا یا مجبور شود سریع آن را رها کند یا ناگزیر شود سالها آن را در آروارهاش بفشارد و بدینسان دندانش از ریشه سست شود. آدم عاقل با خرس سرشاخ نمیشود، آن را در تله میاندازد.
دربارۀ ریشههای درگیری روسیه و اکراین در این گفتار لایو توضیح دادم.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
از کجا آغاز کنیم که بیراه نباشد؟ آلمان عزمش را جزم کرده بود تا به بهانۀ مناقشهاش با لهستان سر شهر دانتسیگ، خاک این کشور را به توبره بکشد. اروپا در آستانۀ جنگی «ملی» بود که میتوانست به جنگی «جهانی» بدل شود. آن زمان در فرانسه شعاری سر زبانها افتاد: «چرا برای دانتسیگ بمیریم؟» بیتردید اروپا امروز دقیقاً با همین وضعیت روبروست: «چرا برای کییف بمیریم؟» اگر قرار باشد جنگی جهانی آغاز شود، همینگونه آغاز میشود که دیروز آغاز شد، و اگر هم قرار باشد جلوی جنگی جهانی گرفته شود، به همین شکل جلوی آن گرفته میشود که میبینیم.
اروپا پیر و ضعیف است و در بیهویتی غرق شده است. آمریکا نیز هر روز در دفاع از ارزشهایی که مدعیاش است، بیعرضهتر به نظر میرسد. اما واقعیت این است که مسائل سیاسی را نمیتوان با گویشی «پهلوانی» و «شوالیهای» خواند. عدم واکنش نظامی به روسیه رفتاری معقول است و زیرکی هوشمندانهای در پس آن نهفته است ــ گرچه بیتردید غرب «نبردگریز» است.
این پیروزی رعدآسا شکستهای بزرگی را برای روسیه در پی خواهد داشت که در بلندمدت دامنش را میگیرد و به نظر میرسد غرب تعمداً روسیه را به چنین مسیری هدایت کرده. صاحبنظران آمریکایی اتفاقات امروز را در میانۀ دهۀ ۱۹۹۰ پیشبینی کرده بودند؛ وقتی به کلینتون هشدار میدادند توسعۀ ناتو به شرق، روسیه را به مسیر ناخوشایندی سوق میدهد. روسیه تا دو دهه توان نداشت این ترس هشداردهندگان را جامۀ عمل پوشاند (اولین گروه از کشورهای بلوک شرق در ۱۹۹۹ به ناتو پیوستند و ناتو در ۲۰۰۴ به مرزهای روسیه رسید).
اگر با مقیاس «سالانه» به قضایا نگاه کنیم، روسیه جواب دندانشکنی به غرب و غربگرایان اکراینی داده، اما مقیاس مطالعۀ تاریخ «سال» نیست، بلکه «دهه» است. مشکل روسیه با این تهاجم نه تنها حل نشد، بلکه به گونهای گره خورد که دیگر حل نخواهد شد و در فرایندی میانمدت گریبانش را خواهد گرفت. برای اینکه بفهمیم چرا، باید صورتمسئلۀ درست را بنویسیم. صورتمسئلهای که در رسانهها و اذهان مطرح است، صورتمسئلۀ نادرستی است. مسئله مواجهۀ روسیه با غرب نیست! بلکه پرسش این است که «ملتهای همسایه با روسیه در میان دو میدان جاذبۀ شرق و غرب چه باید بکنند؟» آن چیزی که باعث توسعۀ ناتو به شرق شد، خواست همین ملتها بود، نه صرفاً خواست آمریکا یا کشورهای ناتو! این میل همسایگان روسیه به ائتلاف نظامی با غرب، ریشه در خاطرات بدی دارد که از خودکامگیهای کرملین در ذهن دارند.
پوتین کییف را اشغال میکند، زِلِنسکی بازداشت یا متواری میشود و دولت روسدوست جدیدی شکل میگیرد که بسیار ناتوانتر و منفورتر از دولت یانوکوویچ خواهد بود؛ همان دولتمرد روسدوست که در جنبش یورومیدان در اوایل ۲۰۱۴ سرنگون شد. اگر تا پیش از این لشگرکشی و بمباران بیسابقه روسیه بختی برای حفظ نفوذ سنتیاش در اکراین داشت، از این پس فقط باید با زور سرنیزه اکراین را حفظ کند ــ به دست آوردن دل اکراینیها که تعیینکنندهترین عامل بلندمدت است، شاید دیگر محال باشد. شاید بگویید: «مشکلی نیست! اکراین را با سرنیزه حفظ خواهد کرد!» بله! شاید بتوان چند سالی چنین کرد، ولی در بلندمت چنین چیزی میسر نیست.
روسیه خطا کرد! مرد دائمالخمری که به کتک زدن همسر و فرزندانش عادت داشت، سالها بود وانمود میکرد خوشاخلاق شده و دیگر روی خانوادهاش کمربند نمیکشد! اما باز روسیه به سراغ کمد قدیمی رفت، بطریهای ودکا را درآورد، مست کرد و زن و بچهاش را زیر کتک گرفت. این رفتار بدترین پیام را به سایر همسایگان روسیه مخابره کرد (مانند مداخلات اخیرش در بلاروس و قزاقستان). به عنوان نظارهگر بیرونی که سرنوشت اکراین را دنبال میکند، معتقدم بهتر بود اکراین در غربگرایی میانهروی پیشه میکرد و موازنۀ مثبتی در مواجهه با روسیه و غرب برقرار میکرد و از ناتو نیز فاصله میگرفت. اما اگر بخشی از مردم اکراین در روسهراسیشان سازشناپذیر عمل کردند، خطای روسیه به مراتب بزرگتر، زیانبارتر و توجیهناپذیرتر بود.
در این میان غرب و اروپا ــ با همۀ جنگگریزی و نادلاوریشان ــ مانند پیرمردهای زیرک، جوانی قلدر را به سوی خشونتی سرمستانه سوق دادند تا در بلندمدت زمینگیرش کند. از فردای پیروزی اوضاع به نفع روسیۀ پوتینیستی پیش نخواهد رفت، و غرب هم با جلوگیری از درگیری نظامی هزینههای خود را تا حد امکان پایین آورده است. در یک جمله: غرب نمیتواند دندان این خرس سیبری را بکِشد، اما خرس را مجبور کرد طعمۀ گوشتتلخ و چغری را به دندان بگیرد تا یا مجبور شود سریع آن را رها کند یا ناگزیر شود سالها آن را در آروارهاش بفشارد و بدینسان دندانش از ریشه سست شود. آدم عاقل با خرس سرشاخ نمیشود، آن را در تله میاندازد.
دربارۀ ریشههای درگیری روسیه و اکراین در این گفتار لایو توضیح دادم.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«لیبرالیسم ــ جلسۀ هفدهم»
فایل شنیداری جلسۀ هفدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس. در این گفتار بیشتر ریشههای درگیری روسیه و اکراین رو توضیح دادهم.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم…
فایل شنیداری جلسۀ هفدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس. در این گفتار بیشتر ریشههای درگیری روسیه و اکراین رو توضیح دادهم.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم…
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی» از کجا آغاز کنیم که بیراه نباشد؟ آلمان عزمش را جزم کرده بود تا به بهانۀ مناقشهاش با لهستان سر شهر دانتسیگ، خاک این کشور را به توبره بکشد. اروپا در آستانۀ جنگی «ملی» بود که میتوانست به جنگی «جهانی» بدل شود. آن زمان در فرانسه…
این مطلب بنده (خرس سیبری و پیرمرد شکارچی) از صبح در سایتها، کانالها و گروهها به اسم «محمدجواد ظریف» دست به دست میشه. من مشکلی ندارم، ولی فکر کنم برای آقای ظریف دردسر بشه. لطفاً اطلاعرسانی کنید.
مهدی تدینی
@tarikhandishi
مهدی تدینی
@tarikhandishi
«آیا اکراین قدرتی هستهای بود؟»
یکی از مسائلی که این روزها دربارۀ اکراین مطرح میشود، این است که میگویند اکراین قدرتی هستهای بود، کشورهای دیگر ــ یعنی غرب ــ آن را خلع سلاح کردند و بعد آن را بیدفاع رها کردند. این ادعا ظاهراً با کنایهای به پروندۀ هستهای خودمان مطرح میشود. اینکه انگیزۀ کسانی که این تصور را مطرح میکنند چیست، برایم مهم نیست، بلکه مهم این است که دقیقاً بدانیم ماجرا چه بوده است.
در فضای مجازی هر حرف و ادعایی ممکن است مطرح و برجسته شود. گاهی دادهها کاملاً غلط است، گاهی ممکن است کاملاً نادرست نباشد، اما گمراهکننده باشد. این ماجرا به گمان من از آن دست دادههاست که بسیار گمراهکننده است، گرچه نکات درستی درون آن هست که باز هم در اینجا درست بودن، به آن معنایی نیست که در برداشت ابتدا به نظر میرسد.
در این پست قضیۀ هستهای اکراین را توضیح میدهم. اگر تمایل دارید دقیقتر بدانید، فایل صوتی پیوست را گوش دهید که در یک گفتار لایو در اینستاگرام این مسئله را کاملتر توضیح دادهام.
در پی فروپاشی اتحاد شوروی، سه کشور قزاقستان، بلاروس و اکراین تسلیحات هستهای برجامانده از شوروی در کشورشان را در اختیار داشتند. به این ترتیب، در آن زمان، اکراین سومین انبار تسلیحات هستهای بزرگ جهان را در اختیار داشت. اما طبق قاعدۀ «دولت جانشین» (successor state) مالکیت این تسلیحات هستهای به روسیه میرسید؛ به عنوان دولت جانشین اتحاد شوروی.
قضیه را باید از «تفاهمنامۀ بوداپست» آغاز کنیم. در سامبر ۱۹۹۵ در بوداپست «کنفرانس امنیت و همکاری اروپا» برگزار میشد. در جریان این کنفرانس یادداشت یا تفاهمنامۀ بوداپست نیز به امضا رسید که موضوع آن ارائۀ تضمینهای امنیتی به سه کشور تازهتأسیسی بود که بقایای تسلیحات هستهای شوروی در آنها نگهداری میشد.
سه کشور بریتانیا، آمریکا و روسیه در بیانیههای جداگانهای به سه جمهوری تازهتأسیسِ بلاروس، قزاقستان و اکراین در ازای واگذاری تسلیحات هستهای مستقر در خاکشان، تعهد دادند حق حاکمیت و مرزهای این کشورها محترم بماند. این تفاهمنامه بندهای دیگری هم دارد که طبق آنها فشار اقتصادی بر اکراین مجاز نیست و نیز اگر اکراین از جانب قدرتی هستهای تهدید شود، بیدرنگ شورای امنیت باید برای دفاع از اکراین وارد عمل شود. همچنین بهکارگیری هر گونه سلاح هستهای علیه اکراین ممنوع شده است.
به این ترتیب، در پی امضای این تفاهمنامه همۀ تسلیحات هستهای تا سال ۱۹۹۶ به روسیه به عنوان دولت جانشین شوروی منتقل شد. خارج از چارچوب این تفاهمنامه، چین و فرانسه نیز بیانیههای جداگانهای به اکراین دادند و فرانسوا میتران رئیسجمهور فرانسه نیز در نامهای بر این توافق صحه گذاشت.
در واقع، اینچنین نبود که اکراین قدرتی هستهای به آن معنای متعارف باشد. اتفاق تاریخی خاصی رخ داده بود. بقایای تسلیحاتیِ یک امپراتوری هستهای در خاک اکراین جا مانده بود. روسیه حق داشت ادعای مالکیت این تسلیحات را داشته باشد، و طبعاً قدرتهای جهان نیز مالکیت اکراین یا قزاقستان و بلاروس بر این تسلیحات را به رسمیت نمیشناختند. و اصلاً کدهای امنیتی بهکارگیری این تسلیحات در اختیار اکراین نبود. اما این فرصت خوب و مغتنمی برای اکراین و آن دو کشور دیگر بود تا در ازای واگذار کردن این تسلیحات، امتیازات خوب و ارزشمندی از قدرتهای جهان و روسیه دریافت کنند. و همین هم شد...
اما بعدها بارها طرفهای مختلف همدیگر را به نقض این تفاهمنامه متهم میکردند. در جریان جدایی کریمه از خاک اکراین در ۲۰۱۴، آمریکا، بریتانیا و همچنین بان کی مون و آنگلا مرکل روسیه را متهم به نقض تفاهمنامۀ بوداپست میکردند، زیرا تمامیت ارضی اکراین را نقض میکرد. البته طبعاً جدایی کریمه در ۲۰۱۴ و البته این حملۀ همهجانبۀ روسیه به اکراین اوج نقض این تفاهمنامه است.
در مقابل روسیه نیز آمریکا را به نقض این تفاهمنامه متهم میکرد؛ به این دلیل که آمریکا تحریمهایی را علیه دولت روسدوستِ یانووکویچ وضع کرده بود و همچنین از جنبش یورومیدان و پیروزی آن در سال ۲۰۱۴ حمایت کرده بود، زیرا روسیه این جنبش را کودتا مینامید.
در نهایت نمیتوان اکراین را به آن معنایی که در ذهن تداعی میشود قدرتی هستهای دانست، بلکه تسلیحات روسیه در خاک اکراین مانده بود، اما اکراین از این فرصت بهره برد تا آن تسلیحات را به عبارتی مفت تحویل ندهد. اما در این میان اگر قدرتی تعهدش را نقض کرده باشد، بیش از همه روسیه است. روسیه هم دائم اکراین و آمریکا را به نقض این تفاهمنامه متهم میکند، اما اگر تحریم اقتصادی یک دولت از جانب آمریکا نقض این تفاهمنامه است، حملۀ نظامی همهجانبه چیست؟
دعوت میکنم فایل صوتی پیوست را بشنوید.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
یکی از مسائلی که این روزها دربارۀ اکراین مطرح میشود، این است که میگویند اکراین قدرتی هستهای بود، کشورهای دیگر ــ یعنی غرب ــ آن را خلع سلاح کردند و بعد آن را بیدفاع رها کردند. این ادعا ظاهراً با کنایهای به پروندۀ هستهای خودمان مطرح میشود. اینکه انگیزۀ کسانی که این تصور را مطرح میکنند چیست، برایم مهم نیست، بلکه مهم این است که دقیقاً بدانیم ماجرا چه بوده است.
در فضای مجازی هر حرف و ادعایی ممکن است مطرح و برجسته شود. گاهی دادهها کاملاً غلط است، گاهی ممکن است کاملاً نادرست نباشد، اما گمراهکننده باشد. این ماجرا به گمان من از آن دست دادههاست که بسیار گمراهکننده است، گرچه نکات درستی درون آن هست که باز هم در اینجا درست بودن، به آن معنایی نیست که در برداشت ابتدا به نظر میرسد.
در این پست قضیۀ هستهای اکراین را توضیح میدهم. اگر تمایل دارید دقیقتر بدانید، فایل صوتی پیوست را گوش دهید که در یک گفتار لایو در اینستاگرام این مسئله را کاملتر توضیح دادهام.
در پی فروپاشی اتحاد شوروی، سه کشور قزاقستان، بلاروس و اکراین تسلیحات هستهای برجامانده از شوروی در کشورشان را در اختیار داشتند. به این ترتیب، در آن زمان، اکراین سومین انبار تسلیحات هستهای بزرگ جهان را در اختیار داشت. اما طبق قاعدۀ «دولت جانشین» (successor state) مالکیت این تسلیحات هستهای به روسیه میرسید؛ به عنوان دولت جانشین اتحاد شوروی.
قضیه را باید از «تفاهمنامۀ بوداپست» آغاز کنیم. در سامبر ۱۹۹۵ در بوداپست «کنفرانس امنیت و همکاری اروپا» برگزار میشد. در جریان این کنفرانس یادداشت یا تفاهمنامۀ بوداپست نیز به امضا رسید که موضوع آن ارائۀ تضمینهای امنیتی به سه کشور تازهتأسیسی بود که بقایای تسلیحات هستهای شوروی در آنها نگهداری میشد.
سه کشور بریتانیا، آمریکا و روسیه در بیانیههای جداگانهای به سه جمهوری تازهتأسیسِ بلاروس، قزاقستان و اکراین در ازای واگذاری تسلیحات هستهای مستقر در خاکشان، تعهد دادند حق حاکمیت و مرزهای این کشورها محترم بماند. این تفاهمنامه بندهای دیگری هم دارد که طبق آنها فشار اقتصادی بر اکراین مجاز نیست و نیز اگر اکراین از جانب قدرتی هستهای تهدید شود، بیدرنگ شورای امنیت باید برای دفاع از اکراین وارد عمل شود. همچنین بهکارگیری هر گونه سلاح هستهای علیه اکراین ممنوع شده است.
به این ترتیب، در پی امضای این تفاهمنامه همۀ تسلیحات هستهای تا سال ۱۹۹۶ به روسیه به عنوان دولت جانشین شوروی منتقل شد. خارج از چارچوب این تفاهمنامه، چین و فرانسه نیز بیانیههای جداگانهای به اکراین دادند و فرانسوا میتران رئیسجمهور فرانسه نیز در نامهای بر این توافق صحه گذاشت.
در واقع، اینچنین نبود که اکراین قدرتی هستهای به آن معنای متعارف باشد. اتفاق تاریخی خاصی رخ داده بود. بقایای تسلیحاتیِ یک امپراتوری هستهای در خاک اکراین جا مانده بود. روسیه حق داشت ادعای مالکیت این تسلیحات را داشته باشد، و طبعاً قدرتهای جهان نیز مالکیت اکراین یا قزاقستان و بلاروس بر این تسلیحات را به رسمیت نمیشناختند. و اصلاً کدهای امنیتی بهکارگیری این تسلیحات در اختیار اکراین نبود. اما این فرصت خوب و مغتنمی برای اکراین و آن دو کشور دیگر بود تا در ازای واگذار کردن این تسلیحات، امتیازات خوب و ارزشمندی از قدرتهای جهان و روسیه دریافت کنند. و همین هم شد...
اما بعدها بارها طرفهای مختلف همدیگر را به نقض این تفاهمنامه متهم میکردند. در جریان جدایی کریمه از خاک اکراین در ۲۰۱۴، آمریکا، بریتانیا و همچنین بان کی مون و آنگلا مرکل روسیه را متهم به نقض تفاهمنامۀ بوداپست میکردند، زیرا تمامیت ارضی اکراین را نقض میکرد. البته طبعاً جدایی کریمه در ۲۰۱۴ و البته این حملۀ همهجانبۀ روسیه به اکراین اوج نقض این تفاهمنامه است.
در مقابل روسیه نیز آمریکا را به نقض این تفاهمنامه متهم میکرد؛ به این دلیل که آمریکا تحریمهایی را علیه دولت روسدوستِ یانووکویچ وضع کرده بود و همچنین از جنبش یورومیدان و پیروزی آن در سال ۲۰۱۴ حمایت کرده بود، زیرا روسیه این جنبش را کودتا مینامید.
در نهایت نمیتوان اکراین را به آن معنایی که در ذهن تداعی میشود قدرتی هستهای دانست، بلکه تسلیحات روسیه در خاک اکراین مانده بود، اما اکراین از این فرصت بهره برد تا آن تسلیحات را به عبارتی مفت تحویل ندهد. اما در این میان اگر قدرتی تعهدش را نقض کرده باشد، بیش از همه روسیه است. روسیه هم دائم اکراین و آمریکا را به نقض این تفاهمنامه متهم میکند، اما اگر تحریم اقتصادی یک دولت از جانب آمریکا نقض این تفاهمنامه است، حملۀ نظامی همهجانبه چیست؟
دعوت میکنم فایل صوتی پیوست را بشنوید.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
attach 📎
«کبوتر گلوبُریده»
روسیه در نقطۀ بیبازگشت
به نقطۀ بیبازگشت رسیدیم. تمام شد! دیگر بازگشتی نیست. دیگر به پیش از بیستوچهارم فوریۀ ۲۰۲۲ بازنمیگردیم و یک روز دیگر در تقویم تاریخ جهان منحوس شد. شکارچیِ پیرِ اروپا عقب کشید تا خرس سیبری به این طعمۀ بزرگ دندان بساید. اما موج تحریمها و واکنشهایی که همگی گام اول یک جنگ اقتصادی فرسایشی است، دیگر امکان عقبنشینی به روسیه نمیدهد. روسیه به اروپا چنگ و دندان نشان داد و عضلاتِ درهمتنیدهاش را که بافتۀ پیچیدهای از تسلیحات و رزمندگان چچنی است، به رخ غرب کشید. در مقابل، غرب هم با اینکه یک گام عقب کشید و خود را نبردگریز نشان داد، اما دمادم جبههاش را منسجمتر کرد تا مردمانش از خواب گران بیدار شوند.
خیابانهای اروپای مرکزی و غربی شلوغ شد و تازیانۀ روسیههراسی این خمار خمود را راستقامت کرد... اگر روسیه پیش رود، جبهۀ غرب روزبهروز جنگپذیرتر و رزمجوتر میشود (و سرنوشت تیرهتر)، و اگر روسیه از بیم فرسایش جنگ پا پس کشد، باید این ننگ را بپذیرد که اروپا بدون شلیک گلولهای ماشین جنگیاش را متوقف کرده است. این همان «آرایش شیطانیِ» جنگهای فرسایشی است که عظیمترین قدرتها را در طول تاریخ به زانو درآورده است.
جنگ سرطان است؛ خرچنگ است. چنگک دارد. چنگکهای بزرگ و زمختی که از پیکر خود جنگ بزرگتر است و وقتی در تن سرزمین و زمانهای فرو میرود، حتی تا سالها پس از مرگِ جنگ، همچنان تنِ آن سرزمین را میفشارد. اگر به خرمشهر بروید، در جاهایی آثار این چنگکها را سیوچند سال پس از آتشبس میبینید (البته این فقره بیشتر از از بیکفایتی ماست، تا از بدسگالی جنگ!). هر چه بیشتر تاریخ اروپا را خوانده باشید، بیشتر این روزها را تداعیکنندۀ شروع جنگهای جهانی مییابید. هیچیک از طرفهایی که در آن تابستان منحوس ۱۹۱۴ در غوغا و هلهلۀ مردمانشان وارد جنگ میشدند، نمیدانستند این جنگ به زودی به «جنگ بزرگ» و چند سال پس از پایانش به «جنگ جهانی اول» معروف میشود و فرسایش آن نقشۀ جهان را برای همیشه عوض میکند!
در آن جنگ، آلمانیها وقتی به سوی پاریس میتاختند، هرگز فکر نمیکردند به زودی در وِردَن زمینگیر میشوند و چند سال جنگ فرسایشی و سنگرنشینی نسلی را میسوزاند و کشورشان را نابود میکند. تزار روسیه، وقتی با نهایت اعتمادبهنفس اعلام بسیج عمومی کرد تا برای پشتیبانی از صربستان علیه اتریشـــمجارستان لشگرکشی کند، هرگز فکر نمیکرد سه سال بعد چنان بیرمق میشود که انقلاب نیمبندی او را سرنگون کند، و چه میدانست قرار است چند سال بعد، در زیرزمین خانهای دورافتاده با همسر و فرزندان نوجوان و خردسالش به دست انقلابیها به شنیعترین شکل تیرباران شود. راستی کسی میداند پیکر تزار و همسرش را کجا به دست سرد خاک سپردند؟
بدترین سرمستی، سرمستی آغاز جنگ است و بدترین خماری، خماری پایان جنگ. ما به نقطۀ بیبازگشت رسیدیم. روسیه تنها میماند. چین زیرکتر از آن است که رشد اقتصادیاش را ـــ که منجنیق پرتابش به قلۀ جهان بوده ـــ فدای ناتوستیزیِ روسیه کند. چین خوب میداند این ناتو ترس ندارد، زیرا عنان آن دست دولتمردانی است که میل به ابزار نظامی نه گزینۀ روی میز و نه حتی گزینۀ زیرمیزشان است. جهان دست دولتمردانی است که مطمئنند عصر جنگ گذشته است و تا چاقو زیر گلویشان نگذارید، نمیجنگند.
به همین دلیل، چین اقتصادپرست جز قدری حمایت زبانی و پشتیبانی ناچیز اقتصادی لطف دیگری به روسیه نخواهد کرد. وضعیت آرایش قوا بسیار بدتر از آرایش قوا در زمانی است که آلمان در جنگ جهانی اول و دوم وارد جنگ شد. آلمان در جنگ اول، دو امپراتوری را در کنار خود داشت: اتریشــمجارستان و عثمانی (گرچه عثمانی «پیرمرد فرتوت بُسفُر» بود و اتریشــمجارستان نظامی نیمهفئودالی). در جنگ جهانی دوم نیز، دو قدرت فاشیستی قلب اروپا را تسخیر کرده بودند: هیتلر و موسولینی؛ ضمن اینکه میان دشمنان اینان، یعنی شوروی و غرب، شکاف ایدئولوژیک بسیار خصمانهای وجود داشت (همین شکاف پس از جنگ تبدیل به جنگ سرد شد).
اما امروز روسیه کسی را ندارد. روسیه تنهاست. این تنهایی تا وقتی جنگ فرسایشی نشده، تلهای است که میتوان از آن جهید، اما وقتی جنگ به نقطۀ بیبازگشت رسید، از آن پس فقط خدا باید به داد رسد. وقتی هیتلر به لهستان حمله کرد، ساعاتی نگذشت که فرانسه و بریتانیا به آلمان اعلام جنگ کردند. مردان شمارۀ یک هیتلر در دفتر کار او بودند؛ همه مبهوت و نگران. یکی از آنها که به گمانم گورینگ بود، زیر لب گفته بود، حالا دیگر خدا باید به داد رسد. این را حتی فرماندهان مدهوش آلمان هم میفهمیدند. هر ساعت که از بیستوچهارم فوریه دور میشویم، بیشتر یقین مییابم که حمله به اکراین اشتباهی عجیب بود! کبوتر گلوبُریده زنده نمیماند.
همچنین بخوانید: «خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
روسیه در نقطۀ بیبازگشت
به نقطۀ بیبازگشت رسیدیم. تمام شد! دیگر بازگشتی نیست. دیگر به پیش از بیستوچهارم فوریۀ ۲۰۲۲ بازنمیگردیم و یک روز دیگر در تقویم تاریخ جهان منحوس شد. شکارچیِ پیرِ اروپا عقب کشید تا خرس سیبری به این طعمۀ بزرگ دندان بساید. اما موج تحریمها و واکنشهایی که همگی گام اول یک جنگ اقتصادی فرسایشی است، دیگر امکان عقبنشینی به روسیه نمیدهد. روسیه به اروپا چنگ و دندان نشان داد و عضلاتِ درهمتنیدهاش را که بافتۀ پیچیدهای از تسلیحات و رزمندگان چچنی است، به رخ غرب کشید. در مقابل، غرب هم با اینکه یک گام عقب کشید و خود را نبردگریز نشان داد، اما دمادم جبههاش را منسجمتر کرد تا مردمانش از خواب گران بیدار شوند.
خیابانهای اروپای مرکزی و غربی شلوغ شد و تازیانۀ روسیههراسی این خمار خمود را راستقامت کرد... اگر روسیه پیش رود، جبهۀ غرب روزبهروز جنگپذیرتر و رزمجوتر میشود (و سرنوشت تیرهتر)، و اگر روسیه از بیم فرسایش جنگ پا پس کشد، باید این ننگ را بپذیرد که اروپا بدون شلیک گلولهای ماشین جنگیاش را متوقف کرده است. این همان «آرایش شیطانیِ» جنگهای فرسایشی است که عظیمترین قدرتها را در طول تاریخ به زانو درآورده است.
جنگ سرطان است؛ خرچنگ است. چنگک دارد. چنگکهای بزرگ و زمختی که از پیکر خود جنگ بزرگتر است و وقتی در تن سرزمین و زمانهای فرو میرود، حتی تا سالها پس از مرگِ جنگ، همچنان تنِ آن سرزمین را میفشارد. اگر به خرمشهر بروید، در جاهایی آثار این چنگکها را سیوچند سال پس از آتشبس میبینید (البته این فقره بیشتر از از بیکفایتی ماست، تا از بدسگالی جنگ!). هر چه بیشتر تاریخ اروپا را خوانده باشید، بیشتر این روزها را تداعیکنندۀ شروع جنگهای جهانی مییابید. هیچیک از طرفهایی که در آن تابستان منحوس ۱۹۱۴ در غوغا و هلهلۀ مردمانشان وارد جنگ میشدند، نمیدانستند این جنگ به زودی به «جنگ بزرگ» و چند سال پس از پایانش به «جنگ جهانی اول» معروف میشود و فرسایش آن نقشۀ جهان را برای همیشه عوض میکند!
در آن جنگ، آلمانیها وقتی به سوی پاریس میتاختند، هرگز فکر نمیکردند به زودی در وِردَن زمینگیر میشوند و چند سال جنگ فرسایشی و سنگرنشینی نسلی را میسوزاند و کشورشان را نابود میکند. تزار روسیه، وقتی با نهایت اعتمادبهنفس اعلام بسیج عمومی کرد تا برای پشتیبانی از صربستان علیه اتریشـــمجارستان لشگرکشی کند، هرگز فکر نمیکرد سه سال بعد چنان بیرمق میشود که انقلاب نیمبندی او را سرنگون کند، و چه میدانست قرار است چند سال بعد، در زیرزمین خانهای دورافتاده با همسر و فرزندان نوجوان و خردسالش به دست انقلابیها به شنیعترین شکل تیرباران شود. راستی کسی میداند پیکر تزار و همسرش را کجا به دست سرد خاک سپردند؟
بدترین سرمستی، سرمستی آغاز جنگ است و بدترین خماری، خماری پایان جنگ. ما به نقطۀ بیبازگشت رسیدیم. روسیه تنها میماند. چین زیرکتر از آن است که رشد اقتصادیاش را ـــ که منجنیق پرتابش به قلۀ جهان بوده ـــ فدای ناتوستیزیِ روسیه کند. چین خوب میداند این ناتو ترس ندارد، زیرا عنان آن دست دولتمردانی است که میل به ابزار نظامی نه گزینۀ روی میز و نه حتی گزینۀ زیرمیزشان است. جهان دست دولتمردانی است که مطمئنند عصر جنگ گذشته است و تا چاقو زیر گلویشان نگذارید، نمیجنگند.
به همین دلیل، چین اقتصادپرست جز قدری حمایت زبانی و پشتیبانی ناچیز اقتصادی لطف دیگری به روسیه نخواهد کرد. وضعیت آرایش قوا بسیار بدتر از آرایش قوا در زمانی است که آلمان در جنگ جهانی اول و دوم وارد جنگ شد. آلمان در جنگ اول، دو امپراتوری را در کنار خود داشت: اتریشــمجارستان و عثمانی (گرچه عثمانی «پیرمرد فرتوت بُسفُر» بود و اتریشــمجارستان نظامی نیمهفئودالی). در جنگ جهانی دوم نیز، دو قدرت فاشیستی قلب اروپا را تسخیر کرده بودند: هیتلر و موسولینی؛ ضمن اینکه میان دشمنان اینان، یعنی شوروی و غرب، شکاف ایدئولوژیک بسیار خصمانهای وجود داشت (همین شکاف پس از جنگ تبدیل به جنگ سرد شد).
اما امروز روسیه کسی را ندارد. روسیه تنهاست. این تنهایی تا وقتی جنگ فرسایشی نشده، تلهای است که میتوان از آن جهید، اما وقتی جنگ به نقطۀ بیبازگشت رسید، از آن پس فقط خدا باید به داد رسد. وقتی هیتلر به لهستان حمله کرد، ساعاتی نگذشت که فرانسه و بریتانیا به آلمان اعلام جنگ کردند. مردان شمارۀ یک هیتلر در دفتر کار او بودند؛ همه مبهوت و نگران. یکی از آنها که به گمانم گورینگ بود، زیر لب گفته بود، حالا دیگر خدا باید به داد رسد. این را حتی فرماندهان مدهوش آلمان هم میفهمیدند. هر ساعت که از بیستوچهارم فوریه دور میشویم، بیشتر یقین مییابم که حمله به اکراین اشتباهی عجیب بود! کبوتر گلوبُریده زنده نمیماند.
همچنین بخوانید: «خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
از کجا آغاز کنیم که بیراه نباشد؟ آلمان عزمش را جزم کرده بود تا به بهانۀ مناقشهاش با لهستان سر شهر دانتسیگ، خاک این کشور را به توبره بکشد. اروپا در آستانۀ جنگی «ملی» بود که میتوانست به جنگی «جهانی» بدل شود. آن زمان در فرانسه…
از کجا آغاز کنیم که بیراه نباشد؟ آلمان عزمش را جزم کرده بود تا به بهانۀ مناقشهاش با لهستان سر شهر دانتسیگ، خاک این کشور را به توبره بکشد. اروپا در آستانۀ جنگی «ملی» بود که میتوانست به جنگی «جهانی» بدل شود. آن زمان در فرانسه…
Audio
«لیبرالیسم ــ جلسۀ هجدهم»
فایل شنیداری جلسۀ هجدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم | جلسۀ هفدهم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
فایل شنیداری جلسۀ هجدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم | جلسۀ هفدهم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«وِلادیمیر در برابر وُلودیمیر»
چهارشنبه، ساعت ده شب، در اینستاگرام، همراه دوست عزیزم، دکتر وکیلی، دربارۀ جنگ اکراین صحبت میکنیم.
صفحۀ اول اینستاگرامم فعلاً نیست و نابود شده، برای پیگیری گفتگو صفحۀ دوم اینستاگرامم رو دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
چهارشنبه، ساعت ده شب، در اینستاگرام، همراه دوست عزیزم، دکتر وکیلی، دربارۀ جنگ اکراین صحبت میکنیم.
صفحۀ اول اینستاگرامم فعلاً نیست و نابود شده، برای پیگیری گفتگو صفحۀ دوم اینستاگرامم رو دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«شرق غربزده»
نه! قرار نیست کانون قدرت از غرب به شرق منتقل شود! شرق مدتهاست غربگرا شده! شرق مدتهاست بازی معنوی را به غرب باخته است. کدام شرق؟ شرقی که روسیهاش با یاری گرفتن از الگوهای غرب از خاک و خاکستر حماقت هفتادسالۀ کمونیسم برخاست؟ شرقی که چینِ کمونیستش با تن دادن به قواعد کاپیتالیستیِ تجارت آزاد قدرتهایش را آزاد کرد و اژدهای خفتۀ درونش را بیدار کرد؟ مگر این همان چینی نیست که در زمان حاکمیت کمونیسم قاعدۀ «پیالۀ زرین» را اصل نهاده بود!؟ یعنی قرار بود کشور به گونهای اداره شود که یک پیاله برنج به هر چینی برسد. اما همان چینیها امروز در صف آیفون ایستادهاند و منِ ایرانی به سختی میتوانم خودروهای دستدوم و دستسومشان را بخرم. این جهش را شرق با شرقیت خود کرد یا با دست کشیدن از آنچه خود شرق میخواند؟
چه دعوای پوچی است این دعوای شرق و غرب! کدام شرق؟ شرقی که چند دهه است غربتر از غرب شده است؟ در دنیای مدرن فقط یک «شرق» وجود داشت که آن هم شرق مارکسیستــلنینیست و کمونیستــمائوئیست بود (که این ایسمهای نیز سوغات شومِ شورشیانِ غربستیزِ غربی بود). آن شرق هم با سختسری و انسانستیزی خود در تاریخ دفن شد. شرق از جهت اقتصادی غربیتر از غرب شده. شرق فقط در حاکمیت سیاسی غربی نشده و اصل این حرف نیز از پایه نادرست است. غایتی که غرب از جهت سیاسی رسید، مختص غرب نبود! آن غایت انسان است و اصلاً مختص غرب نیست. «آزادی» امری غربی نیست، بلکه امری انسانی است و هر جامعۀ انسانی با تحقق الگوهای مدرن روزبهروز در محتوا هم مدرنتر میشود و این یعنی به همان سطح از آزادی و فردیت میل میکند که در غرب محقق شده است.
دوگانۀ غرب و شرق دوگانهای پوچ است. ما در جهان بیغربوشرق به سر میبریم. اگر چین و روسیه هم به این جایگاه رسیدند با الگوهای غربی و با مشارکت غرب به اینجا رسیدند و حالا غرب و شرق جهان چنان در هم آمیخته که شکاف شرق و غرب بیمعناست. روسیه دیگر شرق نیست، ملتی در میان ملتهاست با محدودیتهای اقتصادی فراوانش. انسان چینی و روسی هم با تأخیر به انسان غربی میرسند. اگر معیار غربی بودن، اقتصاد و سیاست است، غایت غرب غایت همۀ انسانهاست و آنچه در غرب رخ داده، ویژگیهای «غربی» نیست، بلکه ویژگیهایی «انسانی» است که در چشماندازی متقدمتر از انسان نهفته است. فرهنگها نیز تا آنجا که متأثر از صناعت است با پیشرفت جوامع تغییر میکند و تا آنجا که صناعت تأثیری بر آنها نمیگذارد، ثابت میماند. اما غرب فقط چونان مهاجری است که چند صباحی زودتر از دیگر مهاجران به مقصد رسیده است.
در این میان، خطای بزرگ ما این است که خود را با دوگانۀ موهوم شرق و غرب از این سفرۀ یکدستشدۀ جهان بیبهره و محروم کردهایم... افسوس... افسوس...
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
نه! قرار نیست کانون قدرت از غرب به شرق منتقل شود! شرق مدتهاست غربگرا شده! شرق مدتهاست بازی معنوی را به غرب باخته است. کدام شرق؟ شرقی که روسیهاش با یاری گرفتن از الگوهای غرب از خاک و خاکستر حماقت هفتادسالۀ کمونیسم برخاست؟ شرقی که چینِ کمونیستش با تن دادن به قواعد کاپیتالیستیِ تجارت آزاد قدرتهایش را آزاد کرد و اژدهای خفتۀ درونش را بیدار کرد؟ مگر این همان چینی نیست که در زمان حاکمیت کمونیسم قاعدۀ «پیالۀ زرین» را اصل نهاده بود!؟ یعنی قرار بود کشور به گونهای اداره شود که یک پیاله برنج به هر چینی برسد. اما همان چینیها امروز در صف آیفون ایستادهاند و منِ ایرانی به سختی میتوانم خودروهای دستدوم و دستسومشان را بخرم. این جهش را شرق با شرقیت خود کرد یا با دست کشیدن از آنچه خود شرق میخواند؟
چه دعوای پوچی است این دعوای شرق و غرب! کدام شرق؟ شرقی که چند دهه است غربتر از غرب شده است؟ در دنیای مدرن فقط یک «شرق» وجود داشت که آن هم شرق مارکسیستــلنینیست و کمونیستــمائوئیست بود (که این ایسمهای نیز سوغات شومِ شورشیانِ غربستیزِ غربی بود). آن شرق هم با سختسری و انسانستیزی خود در تاریخ دفن شد. شرق از جهت اقتصادی غربیتر از غرب شده. شرق فقط در حاکمیت سیاسی غربی نشده و اصل این حرف نیز از پایه نادرست است. غایتی که غرب از جهت سیاسی رسید، مختص غرب نبود! آن غایت انسان است و اصلاً مختص غرب نیست. «آزادی» امری غربی نیست، بلکه امری انسانی است و هر جامعۀ انسانی با تحقق الگوهای مدرن روزبهروز در محتوا هم مدرنتر میشود و این یعنی به همان سطح از آزادی و فردیت میل میکند که در غرب محقق شده است.
دوگانۀ غرب و شرق دوگانهای پوچ است. ما در جهان بیغربوشرق به سر میبریم. اگر چین و روسیه هم به این جایگاه رسیدند با الگوهای غربی و با مشارکت غرب به اینجا رسیدند و حالا غرب و شرق جهان چنان در هم آمیخته که شکاف شرق و غرب بیمعناست. روسیه دیگر شرق نیست، ملتی در میان ملتهاست با محدودیتهای اقتصادی فراوانش. انسان چینی و روسی هم با تأخیر به انسان غربی میرسند. اگر معیار غربی بودن، اقتصاد و سیاست است، غایت غرب غایت همۀ انسانهاست و آنچه در غرب رخ داده، ویژگیهای «غربی» نیست، بلکه ویژگیهایی «انسانی» است که در چشماندازی متقدمتر از انسان نهفته است. فرهنگها نیز تا آنجا که متأثر از صناعت است با پیشرفت جوامع تغییر میکند و تا آنجا که صناعت تأثیری بر آنها نمیگذارد، ثابت میماند. اما غرب فقط چونان مهاجری است که چند صباحی زودتر از دیگر مهاجران به مقصد رسیده است.
در این میان، خطای بزرگ ما این است که خود را با دوگانۀ موهوم شرق و غرب از این سفرۀ یکدستشدۀ جهان بیبهره و محروم کردهایم... افسوس... افسوس...
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
ایدئولوژی، اندیشه و تاریخ سیاسی
مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
برخی کتابها:
عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریههای فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی
اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii
مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
برخی کتابها:
عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریههای فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی
اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«حالا نوبت کمدینهاست که رئیسجمهور شوند» بامزهترین رئیسجمهوری دنیا هم انتخاب شد. البته خنداندن دیگران یکی از زیباترین مشاغل دنیاست، اما اینکه کسی از راه اجرای استندآپ کمدی به کاخ ریاستجمهوری رود، مورد بسیار نادری است! وقتی ترامپ آمد، دیدیم چطور یک…
دوستان عزیزم...
سه سال پیش مطلبی دربارۀ زلنسکی نوشتم. همین مطلبیست که رپلای کردهم... اون زمانی حس دوگانهای به زلنسکی داشتم. او را نماد شکست سیاستمداران فاسد میدونستم، اما در عین حال به تواناییش در ادارۀ امور با تردید نگاه میکردم (البته جای تردید هم داشت!). بسیار توصیه میکنم این مطلب رو بخونید. فکر میکنم پس از سه سال میشه دربارۀ نکات ذکرشده در اون نوشته داوری کرد...
ارادت
سه سال پیش مطلبی دربارۀ زلنسکی نوشتم. همین مطلبیست که رپلای کردهم... اون زمانی حس دوگانهای به زلنسکی داشتم. او را نماد شکست سیاستمداران فاسد میدونستم، اما در عین حال به تواناییش در ادارۀ امور با تردید نگاه میکردم (البته جای تردید هم داشت!). بسیار توصیه میکنم این مطلب رو بخونید. فکر میکنم پس از سه سال میشه دربارۀ نکات ذکرشده در اون نوشته داوری کرد...
ارادت
«ایران و جنگ اکراین»
حتی اگر همیشه با نظرات من مخالفید، این چند سطر را بدون پیشداوری بخوانید، پس از خواندن و تأمل وقت برای مخالفت بسیار است...
خطرهای جدیدی متوجه ایران است. برخلاف دوستان ملیگرا یا روسدوست که حملۀ روسیه به اکراین را به سود ایران میدانستند، از ابتدا هشدار میدادم که این جنگ به ضرر ماست و امروز نگرانیام بیشتر شده است.
برداشت ایرانیان از توان روسیه درست نیست. روسیه گیر افتاده و وضعیتش دائم بدتر میشود. روسیه آن چیزی نیست که ما تصور میکنیم. بجز فصل پایانی جنگ جهانی دوم که روسیه با کمکهای گستردۀ غرب موفق شد آلمانِ بیرمق را عقب براند، روسیه در ۱۲۰ سال اخیر در جنگها ضعیف عمل کرده است (تاریخ جنگهای روسیه از ابتدای قرن بیستم اصلاً افتخارآمیز نیست! شکست مفتضح در برابر ژاپن، شکستهای پیاپی در برابر آلمان در جنگ جهانی اول و افتضاح جنگ ارتش سرخِ استالین در برابر فنلاند ــ جنگی که همه آن را فراموش کردهاند.)
روسیه نتوانست در اکراین به پیروز رعدآسا دست یابد. فکر نمیکرد چنین واکنش گستردهای از سوی اروپا ببیند. افکار عمومی و جبهۀ سیاسی دولتها به شدت علیه روسیه است. روسیه در بدترین دوگانه قرار گرفت: یا باید پا پس کشد و همینجا متوقف شود که در این صورت هیمنهاش فرومیریزد و دستاورد ناچیزی خواهد داشت و اکراین هم احساس پیروزی میکند؛ یا باید حمام خون به راه اندازد و با ویران کردن کییف بر بخش شرقی اکراین پیروز شود که این پیروزی نیز فاجعهای در تاریخ روسیه خواهد بود و کم از یک شکست نخواهد داشت ــ و اصلاً بعید است بتواند کل اکراین را بگیرد. خطر شکاف در جامعۀ روسیه جدی است و جبهۀ ضدروسی اروپا هر روز راغبتر میشود روسیه را سر جایش بنشاند. اوضاع روسیه خوب نیست و بدتر اینکه روسیه تنهاست!
در چنین شرایطی روسیه روزبهروز بیشتر تمایل مییابد جبهۀ جدیدی علیه غرب باز کند تا فشار را از روی خود کم کند. چین هوشیارتر از آن است که در چنین تلهای بیفتد. چین میداند کامیابیاش در تجارت است و محال است آن را فدای مناقشۀ تایوان کند (هر چند در زبانبازی و رتوریک چیز دیگری نشان دهد).
در اینجا خوشترین گزینه برای روسیه ایران است، به ویژه وقتی مدتهاست سطح تنش در خاورمیانه بالاست و بعید نیست نزاعی دربگیرد. هر گونه درگیری در خاورمیانه باعث پرواز قیمت نفت میشود و این همان چیزی است که فشار را بر غرب افزایش میدهد و لبخندی بر لبان روسیه مینشاند. خلیجفارس از چرخۀ تأمین انرژی خارج میشود و انرژی در جهان به مخاطره میافتد و اوضاع غرب سختتر میشود. در چنین شرایطی، اسرائیلی هم هست که آماده است به بهانهای به تأسیسات هستهای ایران حمله کند (چنانکه در ابتدای جنگ ایران و عراق به تأسیسات هستهایِ اُسیراک در عراق حمله کرد). اگر اسرائیل بخواهد چنین کند، بعید نیست روسیه به او چراغ سبز نشان دهد.
حتی اگر برجام به سرانجام برسد، بعید نیست روسیه بکوشد ایران را در خاورمیانه درگیر جنگ کند. طبعاً بدون برجام، بهانهها برای درگیری به مراتب بیشتر خواهد بود. اگر قرار بوده باشد روزی روزگاری ایرانیان هوشیارتر از همیشه باشند، قطعاً امروز همان روز مباداست. پس از احیای برجام نیز این خطر بیخ گوش ایران میماند و به درایت فراوانی نیاز است. از همۀ مقامات سیاسی و نظامی کشور عاجزانه خواهش دارم، بیش از همیشه هوشیار باشند. سرنوشت ایران و ایرانیان در گرو هوشمندی شماست...
توضیحات بیشتر دربارۀ جنگ اکراین را در این پستها بخوانید:
▪️«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
▪️«فایل شنیداری دربارۀ ریشههای درگیری اکراین»
▪️«آیا اکراین قدرت هستهای بود؟»
▪️«کبوتر گلوبُریده: روسیه در نقطۀ بیبازگشت»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
حتی اگر همیشه با نظرات من مخالفید، این چند سطر را بدون پیشداوری بخوانید، پس از خواندن و تأمل وقت برای مخالفت بسیار است...
خطرهای جدیدی متوجه ایران است. برخلاف دوستان ملیگرا یا روسدوست که حملۀ روسیه به اکراین را به سود ایران میدانستند، از ابتدا هشدار میدادم که این جنگ به ضرر ماست و امروز نگرانیام بیشتر شده است.
برداشت ایرانیان از توان روسیه درست نیست. روسیه گیر افتاده و وضعیتش دائم بدتر میشود. روسیه آن چیزی نیست که ما تصور میکنیم. بجز فصل پایانی جنگ جهانی دوم که روسیه با کمکهای گستردۀ غرب موفق شد آلمانِ بیرمق را عقب براند، روسیه در ۱۲۰ سال اخیر در جنگها ضعیف عمل کرده است (تاریخ جنگهای روسیه از ابتدای قرن بیستم اصلاً افتخارآمیز نیست! شکست مفتضح در برابر ژاپن، شکستهای پیاپی در برابر آلمان در جنگ جهانی اول و افتضاح جنگ ارتش سرخِ استالین در برابر فنلاند ــ جنگی که همه آن را فراموش کردهاند.)
روسیه نتوانست در اکراین به پیروز رعدآسا دست یابد. فکر نمیکرد چنین واکنش گستردهای از سوی اروپا ببیند. افکار عمومی و جبهۀ سیاسی دولتها به شدت علیه روسیه است. روسیه در بدترین دوگانه قرار گرفت: یا باید پا پس کشد و همینجا متوقف شود که در این صورت هیمنهاش فرومیریزد و دستاورد ناچیزی خواهد داشت و اکراین هم احساس پیروزی میکند؛ یا باید حمام خون به راه اندازد و با ویران کردن کییف بر بخش شرقی اکراین پیروز شود که این پیروزی نیز فاجعهای در تاریخ روسیه خواهد بود و کم از یک شکست نخواهد داشت ــ و اصلاً بعید است بتواند کل اکراین را بگیرد. خطر شکاف در جامعۀ روسیه جدی است و جبهۀ ضدروسی اروپا هر روز راغبتر میشود روسیه را سر جایش بنشاند. اوضاع روسیه خوب نیست و بدتر اینکه روسیه تنهاست!
در چنین شرایطی روسیه روزبهروز بیشتر تمایل مییابد جبهۀ جدیدی علیه غرب باز کند تا فشار را از روی خود کم کند. چین هوشیارتر از آن است که در چنین تلهای بیفتد. چین میداند کامیابیاش در تجارت است و محال است آن را فدای مناقشۀ تایوان کند (هر چند در زبانبازی و رتوریک چیز دیگری نشان دهد).
در اینجا خوشترین گزینه برای روسیه ایران است، به ویژه وقتی مدتهاست سطح تنش در خاورمیانه بالاست و بعید نیست نزاعی دربگیرد. هر گونه درگیری در خاورمیانه باعث پرواز قیمت نفت میشود و این همان چیزی است که فشار را بر غرب افزایش میدهد و لبخندی بر لبان روسیه مینشاند. خلیجفارس از چرخۀ تأمین انرژی خارج میشود و انرژی در جهان به مخاطره میافتد و اوضاع غرب سختتر میشود. در چنین شرایطی، اسرائیلی هم هست که آماده است به بهانهای به تأسیسات هستهای ایران حمله کند (چنانکه در ابتدای جنگ ایران و عراق به تأسیسات هستهایِ اُسیراک در عراق حمله کرد). اگر اسرائیل بخواهد چنین کند، بعید نیست روسیه به او چراغ سبز نشان دهد.
حتی اگر برجام به سرانجام برسد، بعید نیست روسیه بکوشد ایران را در خاورمیانه درگیر جنگ کند. طبعاً بدون برجام، بهانهها برای درگیری به مراتب بیشتر خواهد بود. اگر قرار بوده باشد روزی روزگاری ایرانیان هوشیارتر از همیشه باشند، قطعاً امروز همان روز مباداست. پس از احیای برجام نیز این خطر بیخ گوش ایران میماند و به درایت فراوانی نیاز است. از همۀ مقامات سیاسی و نظامی کشور عاجزانه خواهش دارم، بیش از همیشه هوشیار باشند. سرنوشت ایران و ایرانیان در گرو هوشمندی شماست...
توضیحات بیشتر دربارۀ جنگ اکراین را در این پستها بخوانید:
▪️«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
▪️«فایل شنیداری دربارۀ ریشههای درگیری اکراین»
▪️«آیا اکراین قدرت هستهای بود؟»
▪️«کبوتر گلوبُریده: روسیه در نقطۀ بیبازگشت»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
از کجا آغاز کنیم که بیراه نباشد؟ آلمان عزمش را جزم کرده بود تا به بهانۀ مناقشهاش با لهستان سر شهر دانتسیگ، خاک این کشور را به توبره بکشد. اروپا در آستانۀ جنگی «ملی» بود که میتوانست به جنگی «جهانی» بدل شود. آن زمان در فرانسه…
از کجا آغاز کنیم که بیراه نباشد؟ آلمان عزمش را جزم کرده بود تا به بهانۀ مناقشهاش با لهستان سر شهر دانتسیگ، خاک این کشور را به توبره بکشد. اروپا در آستانۀ جنگی «ملی» بود که میتوانست به جنگی «جهانی» بدل شود. آن زمان در فرانسه…
Audio
«لیبرالیسم ــ جلسۀ نوزدهم»
فایل شنیداری جلسۀ نوزدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم | جلسۀ هفدهم | جلسۀ هجدهم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
فایل شنیداری جلسۀ نوزدهم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم | جلسۀ هفدهم | جلسۀ هجدهم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«تاریخ جنگهای روسیه در قرن بیستم»
در یک گفتار لایو در صفحۀ اینستاگرامم، مرور میکنم بر کارنامۀ جنگهای روسیه از ابتدای قرن بیستم.
برای پیگیری به صفحۀ اینستاگرام مراجعه بفرمایید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
پنجشنبه، نوزدهم اسفند، ساعت ۲۲:۳۰
#گفتار_لایو
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
در یک گفتار لایو در صفحۀ اینستاگرامم، مرور میکنم بر کارنامۀ جنگهای روسیه از ابتدای قرن بیستم.
برای پیگیری به صفحۀ اینستاگرام مراجعه بفرمایید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
پنجشنبه، نوزدهم اسفند، ساعت ۲۲:۳۰
#گفتار_لایو
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«دست ما و ساطور روسیه»
جنگ روسیه در اکراین جنگ ما نیست. حملۀ روسیه به اکراین آیندۀ جهان را در هالهای از ابهام قرار داده است. غرب نمیتواند پیروزی روسیه را تحمل کند و اگر روسیه در میدان پیروز شود، غرب با جنگی اقتصادی شکست بزرگتری به روسیه میزند. اما فاکتور مهمتر خواست و ارادۀ مردم اکراین است. شاید روسیه بتواند خواست خود را به اروپا و آمریکا تحمیل کند، اما با ملتی سرسخت و جنگجو روبروست که نمیخواهد شکست بخورد و از مرگ و خون دادن هم هیچ باکی ندارد. اکراین میخواهد مستقل بماند و این اراده اگر هم در کوتاهمدت در برابر ماشین جنگی روسیه مغلوب شود، در بلندمدت چونان استخوانی در گلوی اشغالگران میماند. ملت منسجم اکراین کمتر از گروه شبهنظامی طالبان نیست!
غرب میزان مقاومتش را بر اساس مقاومت اکراینیها تنظیم میکند. روسیه و غرب هر دو از مقاومت اکراینیها غافلگیر شدند. سخنرانیهای زلنسکی دولتمردان اروپا را شرمنده کرد و مقاومت اکراینیها مردم اروپا را بیدار کرد. از دیگر سو، روسیه در بدترین دوگانۀ ممکن گیر افتاده است: یا باید ماشین جنگیاش را متوقف کند و از فرو رفتن بیشتر در باتلاق اکراین خودداری کند، یا باید بیمحاباتر در اکراین بتازد و با آتش سنگین ــ و طبعاً تلفات بیشمار و شرمآور ــ کییف را تصرف کند. تا همینجا هم روزبهروز تلفات روسها بیشتر میشود و روحیۀ اکراینیها تقویت میشود. در هفتۀ سوم جنگ، غرب حتی امیدوار شده است که میتواند بدون مداخلۀ مستقیم، با ارسال تجهیزات ضدزرهی، جلوی پیروزی چشمگیر روسیه را بگیرد یا پیرزویاش را بسیار کُند کند.
همۀ اینها یک معنا دارد: این جنگ احتمالاً به جنگی فرسایشی تبدیل میشود و این یعنی سطح تنش در دنیا فعلاً به شدت بحرانی خواهد ماند. جنگهای جهانی یکشبه جنگ جهانی نشدند، بلکه آتش جنگ در نقطهای آغاز شد و سپس دامن گستراند ــ هر چند میدانیم که روسیۀ پیر هوشیارتر از اینهاست که اجازه دهد این جنگ جهانی شود. اما تا وقتی آتش جنگ اکراین خاموش نشود، جهان در آستانۀ فاجعه است. به عبارت دقیقتر: سطح پیشبینیپذیری رخدادها بسیار پایین آمده و این باید زنگ هشدار را برای ما به صدا درآورد!
به همۀ تحلیلگران و سیاستمداران هشدار میدهم که توجه کنند «تا اطلاع ثانوی همۀ معادلات ایران عوض شده است!» شطرنج محاسبات سیاسیتان را از نو بچینید! دنیای امروز دنیای پانزده روز پیش نیست! همهچیز عوض شده است! دائم در دل نگویید «انشاالله گربه است!» روی بدترین احتمالات حساب کنید که در این برهه هر گونه خوشخیالی میتواند بسیار خطرناک باشد. بخواهیم یا نخواهیم ایران خود را در جبهۀ روسیه تعریف کرده است. این جنگ را به ضرر ایران میدانم، زیرا به گمان من این جنگ خطای استراتژیک روسیه بود و این کشور را بسیار تضعیف میکند. تا وقتی در روابط بینالمللیِ ایران توازنی وجود ندارد و ما عملاً متحد روسیه قلمداد میشویم، تضعیف روسیه به ضرر ایران است، مگر اینکه ایران در روابطش با روسیه و غرب توازن برقرار کند ــ که این هم فعلاً محال است، اگر شوخی نباشد!
برخورد کشورهای عربی با غرب عجیب و عبرتآموز بود! آنها به سردترین شکل بیطرفی و بیتفاوتی پیشه کردند. مگر به زعم ما عربها متحد آمریکا نیستند؟! اما حتی حاضر نشدند سر قضیۀ نفت با آمریکا همکاری کنند! رفتار عربها فقط یک معنا داشت: میگفتند این جنگ ما نیست! برای ایران نیز در قبال روسیه این بهترین موضع است: این جنگ ما نیست! هر چه روسیه بیشتر خود را در خطر ببیند و با آسیبهای سیاسی و اقتصادی بیشتری مواجه شود، بیشتر تمایل خواهد یافت سطح تنش را در دنیا بالا ببرد تا به حریف فشار آورد. روسیه برای بالا بردن سطح تنش و فشار آوردن به غرب چه گزینههایی دارد؟ احتمالاً کارتی بزرگتر از ایران دارد؟
ایران برای اینکه قربانی دسیسه نشود، در اسرع وقت باید سطح تنش را در اطراف خود پایین آورد تا بهانهها خنثی شود. مناسبات و خطرهای امروز با مناسبات و خطرهای پانزده روز پیش قابل مقایسه نیست، به ویژه اینکه دیگر هیچکس از فردا خبر ندارد. کوچکترین ریسکی نمیتوان کرد. علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. برای حفظ امنیت ایران، امروز و در این معادلات جدید، احیای برجام بسیار ضروریتر از قبل شده است. حضرات! خسروان! درنگ نکنید!
همچنین این مطالب را بخوانید:
▪️«ایران و جنگ اکراین»
▪️«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
▪️«فایل شنیداری دربارۀ ریشههای درگیری اکراین»
▪️«آیا اکراین قدرت هستهای بود؟»
▪️«کبوتر گلوبُریده: روسیه در نقطۀ بیبازگشت»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
جنگ روسیه در اکراین جنگ ما نیست. حملۀ روسیه به اکراین آیندۀ جهان را در هالهای از ابهام قرار داده است. غرب نمیتواند پیروزی روسیه را تحمل کند و اگر روسیه در میدان پیروز شود، غرب با جنگی اقتصادی شکست بزرگتری به روسیه میزند. اما فاکتور مهمتر خواست و ارادۀ مردم اکراین است. شاید روسیه بتواند خواست خود را به اروپا و آمریکا تحمیل کند، اما با ملتی سرسخت و جنگجو روبروست که نمیخواهد شکست بخورد و از مرگ و خون دادن هم هیچ باکی ندارد. اکراین میخواهد مستقل بماند و این اراده اگر هم در کوتاهمدت در برابر ماشین جنگی روسیه مغلوب شود، در بلندمدت چونان استخوانی در گلوی اشغالگران میماند. ملت منسجم اکراین کمتر از گروه شبهنظامی طالبان نیست!
غرب میزان مقاومتش را بر اساس مقاومت اکراینیها تنظیم میکند. روسیه و غرب هر دو از مقاومت اکراینیها غافلگیر شدند. سخنرانیهای زلنسکی دولتمردان اروپا را شرمنده کرد و مقاومت اکراینیها مردم اروپا را بیدار کرد. از دیگر سو، روسیه در بدترین دوگانۀ ممکن گیر افتاده است: یا باید ماشین جنگیاش را متوقف کند و از فرو رفتن بیشتر در باتلاق اکراین خودداری کند، یا باید بیمحاباتر در اکراین بتازد و با آتش سنگین ــ و طبعاً تلفات بیشمار و شرمآور ــ کییف را تصرف کند. تا همینجا هم روزبهروز تلفات روسها بیشتر میشود و روحیۀ اکراینیها تقویت میشود. در هفتۀ سوم جنگ، غرب حتی امیدوار شده است که میتواند بدون مداخلۀ مستقیم، با ارسال تجهیزات ضدزرهی، جلوی پیروزی چشمگیر روسیه را بگیرد یا پیرزویاش را بسیار کُند کند.
همۀ اینها یک معنا دارد: این جنگ احتمالاً به جنگی فرسایشی تبدیل میشود و این یعنی سطح تنش در دنیا فعلاً به شدت بحرانی خواهد ماند. جنگهای جهانی یکشبه جنگ جهانی نشدند، بلکه آتش جنگ در نقطهای آغاز شد و سپس دامن گستراند ــ هر چند میدانیم که روسیۀ پیر هوشیارتر از اینهاست که اجازه دهد این جنگ جهانی شود. اما تا وقتی آتش جنگ اکراین خاموش نشود، جهان در آستانۀ فاجعه است. به عبارت دقیقتر: سطح پیشبینیپذیری رخدادها بسیار پایین آمده و این باید زنگ هشدار را برای ما به صدا درآورد!
به همۀ تحلیلگران و سیاستمداران هشدار میدهم که توجه کنند «تا اطلاع ثانوی همۀ معادلات ایران عوض شده است!» شطرنج محاسبات سیاسیتان را از نو بچینید! دنیای امروز دنیای پانزده روز پیش نیست! همهچیز عوض شده است! دائم در دل نگویید «انشاالله گربه است!» روی بدترین احتمالات حساب کنید که در این برهه هر گونه خوشخیالی میتواند بسیار خطرناک باشد. بخواهیم یا نخواهیم ایران خود را در جبهۀ روسیه تعریف کرده است. این جنگ را به ضرر ایران میدانم، زیرا به گمان من این جنگ خطای استراتژیک روسیه بود و این کشور را بسیار تضعیف میکند. تا وقتی در روابط بینالمللیِ ایران توازنی وجود ندارد و ما عملاً متحد روسیه قلمداد میشویم، تضعیف روسیه به ضرر ایران است، مگر اینکه ایران در روابطش با روسیه و غرب توازن برقرار کند ــ که این هم فعلاً محال است، اگر شوخی نباشد!
برخورد کشورهای عربی با غرب عجیب و عبرتآموز بود! آنها به سردترین شکل بیطرفی و بیتفاوتی پیشه کردند. مگر به زعم ما عربها متحد آمریکا نیستند؟! اما حتی حاضر نشدند سر قضیۀ نفت با آمریکا همکاری کنند! رفتار عربها فقط یک معنا داشت: میگفتند این جنگ ما نیست! برای ایران نیز در قبال روسیه این بهترین موضع است: این جنگ ما نیست! هر چه روسیه بیشتر خود را در خطر ببیند و با آسیبهای سیاسی و اقتصادی بیشتری مواجه شود، بیشتر تمایل خواهد یافت سطح تنش را در دنیا بالا ببرد تا به حریف فشار آورد. روسیه برای بالا بردن سطح تنش و فشار آوردن به غرب چه گزینههایی دارد؟ احتمالاً کارتی بزرگتر از ایران دارد؟
ایران برای اینکه قربانی دسیسه نشود، در اسرع وقت باید سطح تنش را در اطراف خود پایین آورد تا بهانهها خنثی شود. مناسبات و خطرهای امروز با مناسبات و خطرهای پانزده روز پیش قابل مقایسه نیست، به ویژه اینکه دیگر هیچکس از فردا خبر ندارد. کوچکترین ریسکی نمیتوان کرد. علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. برای حفظ امنیت ایران، امروز و در این معادلات جدید، احیای برجام بسیار ضروریتر از قبل شده است. حضرات! خسروان! درنگ نکنید!
همچنین این مطالب را بخوانید:
▪️«ایران و جنگ اکراین»
▪️«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
▪️«فایل شنیداری دربارۀ ریشههای درگیری اکراین»
▪️«آیا اکراین قدرت هستهای بود؟»
▪️«کبوتر گلوبُریده: روسیه در نقطۀ بیبازگشت»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«ایران و جنگ اکراین»
حتی اگر همیشه با نظرات من مخالفید، این چند سطر را بدون پیشداوری بخوانید، پس از خواندن و تأمل وقت برای مخالفت بسیار است...
خطرهای جدیدی متوجه ایران است. برخلاف دوستان ملیگرا یا روسدوست که حملۀ روسیه به اکراین را به سود ایران میدانستند،…
حتی اگر همیشه با نظرات من مخالفید، این چند سطر را بدون پیشداوری بخوانید، پس از خواندن و تأمل وقت برای مخالفت بسیار است...
خطرهای جدیدی متوجه ایران است. برخلاف دوستان ملیگرا یا روسدوست که حملۀ روسیه به اکراین را به سود ایران میدانستند،…
«برجام و فرجام ایران»
کوتاه و صریح مینویسم ـــ و به قول پاپ پیوس یازدهم، در آن بیانیۀ معروفش در سال ۱۹۳۷، «با نگرانی سوزان». آنچه بیمناکش بودم رخ داد: مذاکرات وین متوقف شد. پیداست مذاکرهکنندگان کوشیدهاند این «خبر بد» را با «لحن خوب» و جملات امیدبخش بیان کنند. بورِل، مسئول سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا، خواسته است کدهایی هم در خبر بگنجاند و از تأثیر «عوامل بیرونی» سخن گفته. بر کسی پوشیده نیست که این عوامل بیرونی «جنگ روسیه» است.
هیچگاه متوهم نبودهام که فکر کنم با احیای برجام اوضاع ایران گل و بلبل خواهد شد. ما مردم ایران مرغ عروسی و عزاییم. اما با این سطح از فشار اقتصادی و معیشتی و با سوختن زندگی مردم زیر بار تورم و نابودی سادهترین آرزوهای مردم زیر بار مناقشۀ هستهای و نیز با توجه به ناکارآمدی در ادارۀ امور، تردیدی ندارم که به برجام نیاز داریم؛ حتی اگر منافع عینی آن اندک باشد. اما پس از حملۀ روسیه به اکراین روزبهروز بیشتر اصرار داشتهام که برجام در اسرع وقت احیا شود. دلیلش را در نوشتههای پیشین مفصل شرح دادهام. مناسبات دنیا به هم ریخته و هیچ کشوری از فردا خبر ندارد. بیم آن میرود که جهان در آستانۀ یک فاجعه باشد. اوضاع جهان شکننده است و اگر قرار باشد گسلها گشوده شود، ایران به حکم وضعیت ژئوپولتیکِ موجود «روی گسل» قرار دارد.
دوباره هشدار میدهم! کل مناسبات و معادلات ایران عوض شده است. همۀ معادلاتِ پیش از بیستوچهارم فوریۀ ۲۰۲۲ را بگذارید کنار! جهان عوض شده! تحلیل و سیاست ما نیز بیدرنگ باید متناسب با خطرهای جدید تغییر کند. امروز دلایلم برای بازگشت به برجام دلایل سه هفته پیش نیست. ایران برای بالا بردن امنیت و ایجاد بازدارندگی به برجام نیاز دارد. غرب هم امروز به دلیل بحران موجود بسیار بیشتر از قبل به احیای برجام نیاز دارد. با توجه به پیشرفتهای هستهای ایران، انباشت زمان و بحران جنگ، سطح ریسک از حد مجاز بالاتر رفته است. بیتعارف و بیپرده هشدار میدهم مراقب ایران و ایرانیان باشید! سرنوشت ما دست شماست و توان ما نامحدود نیست. شما نمیتوانید همۀ عوامل خطر را شناسایی و مهار کنید! سطح ریسک را پایین بیاورید. این جمله را روزی صد بار در ذهن یادآوری کنید: «اوضاع جهان عوض شده!»
سخنی هم با مخالفان سنتی برجام دارم: دو گروهی که با انگیزههای متضادِ حکومتدوستی و حکومتستیزی از اول مخالف برجام بودهاند! برجام یک «ایدۀ اصلاحطلبانه» نیست که از دو منظر متضادِ حکومتدوستانه یا حکومتستیزانه از آن متنفر باشید و بگویید «پیفپیف!» نه تنها هیچ تضمینی وجود ندارد که نبودن برجام به هدف سیاسی شما کمک کند، بلکه بیم آن هم میرود که نبودن برجام تأثیری برخلاف اهداف سیاسی شما داشته باشد. سرنوشت مردم ایران بدون برجام در خطر است و هیچکدام از شما دو گروهِ متضاد نیز بدون برجام به هدفتان نمیرسید! سیاست هر دوی شما «زمین سوخته» است! البته فرقی نمیکند که بگویم «زمین سوخته» یا «مردم سوخته»!
برای توضیح بیشتر دربارۀ این تحلیل به ویژه این دو مطلب را بخوانید:
همچنین این مطالب را بخوانید:
▪️«ایران و جنگ اکراین»
▪️«دست ما و ساطور روسیه»
و برای توضیحات بیشتر دربارۀ جنگ روسیه و اکراین این پستها را بخوانید:
▪️«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
▪️«فایل شنیداری دربارۀ ریشههای درگیری اکراین»
▪️«آیا اکراین قدرت هستهای بود؟»
▪️«کبوتر گلوبُریده: روسیه در نقطۀ بیبازگشت»
▪️«نئونازیهای اکراین کیستند؟»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
کوتاه و صریح مینویسم ـــ و به قول پاپ پیوس یازدهم، در آن بیانیۀ معروفش در سال ۱۹۳۷، «با نگرانی سوزان». آنچه بیمناکش بودم رخ داد: مذاکرات وین متوقف شد. پیداست مذاکرهکنندگان کوشیدهاند این «خبر بد» را با «لحن خوب» و جملات امیدبخش بیان کنند. بورِل، مسئول سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا، خواسته است کدهایی هم در خبر بگنجاند و از تأثیر «عوامل بیرونی» سخن گفته. بر کسی پوشیده نیست که این عوامل بیرونی «جنگ روسیه» است.
هیچگاه متوهم نبودهام که فکر کنم با احیای برجام اوضاع ایران گل و بلبل خواهد شد. ما مردم ایران مرغ عروسی و عزاییم. اما با این سطح از فشار اقتصادی و معیشتی و با سوختن زندگی مردم زیر بار تورم و نابودی سادهترین آرزوهای مردم زیر بار مناقشۀ هستهای و نیز با توجه به ناکارآمدی در ادارۀ امور، تردیدی ندارم که به برجام نیاز داریم؛ حتی اگر منافع عینی آن اندک باشد. اما پس از حملۀ روسیه به اکراین روزبهروز بیشتر اصرار داشتهام که برجام در اسرع وقت احیا شود. دلیلش را در نوشتههای پیشین مفصل شرح دادهام. مناسبات دنیا به هم ریخته و هیچ کشوری از فردا خبر ندارد. بیم آن میرود که جهان در آستانۀ یک فاجعه باشد. اوضاع جهان شکننده است و اگر قرار باشد گسلها گشوده شود، ایران به حکم وضعیت ژئوپولتیکِ موجود «روی گسل» قرار دارد.
دوباره هشدار میدهم! کل مناسبات و معادلات ایران عوض شده است. همۀ معادلاتِ پیش از بیستوچهارم فوریۀ ۲۰۲۲ را بگذارید کنار! جهان عوض شده! تحلیل و سیاست ما نیز بیدرنگ باید متناسب با خطرهای جدید تغییر کند. امروز دلایلم برای بازگشت به برجام دلایل سه هفته پیش نیست. ایران برای بالا بردن امنیت و ایجاد بازدارندگی به برجام نیاز دارد. غرب هم امروز به دلیل بحران موجود بسیار بیشتر از قبل به احیای برجام نیاز دارد. با توجه به پیشرفتهای هستهای ایران، انباشت زمان و بحران جنگ، سطح ریسک از حد مجاز بالاتر رفته است. بیتعارف و بیپرده هشدار میدهم مراقب ایران و ایرانیان باشید! سرنوشت ما دست شماست و توان ما نامحدود نیست. شما نمیتوانید همۀ عوامل خطر را شناسایی و مهار کنید! سطح ریسک را پایین بیاورید. این جمله را روزی صد بار در ذهن یادآوری کنید: «اوضاع جهان عوض شده!»
سخنی هم با مخالفان سنتی برجام دارم: دو گروهی که با انگیزههای متضادِ حکومتدوستی و حکومتستیزی از اول مخالف برجام بودهاند! برجام یک «ایدۀ اصلاحطلبانه» نیست که از دو منظر متضادِ حکومتدوستانه یا حکومتستیزانه از آن متنفر باشید و بگویید «پیفپیف!» نه تنها هیچ تضمینی وجود ندارد که نبودن برجام به هدف سیاسی شما کمک کند، بلکه بیم آن هم میرود که نبودن برجام تأثیری برخلاف اهداف سیاسی شما داشته باشد. سرنوشت مردم ایران بدون برجام در خطر است و هیچکدام از شما دو گروهِ متضاد نیز بدون برجام به هدفتان نمیرسید! سیاست هر دوی شما «زمین سوخته» است! البته فرقی نمیکند که بگویم «زمین سوخته» یا «مردم سوخته»!
برای توضیح بیشتر دربارۀ این تحلیل به ویژه این دو مطلب را بخوانید:
همچنین این مطالب را بخوانید:
▪️«ایران و جنگ اکراین»
▪️«دست ما و ساطور روسیه»
و برای توضیحات بیشتر دربارۀ جنگ روسیه و اکراین این پستها را بخوانید:
▪️«خرس سیبری و پیرمرد شکارچی»
▪️«فایل شنیداری دربارۀ ریشههای درگیری اکراین»
▪️«آیا اکراین قدرت هستهای بود؟»
▪️«کبوتر گلوبُریده: روسیه در نقطۀ بیبازگشت»
▪️«نئونازیهای اکراین کیستند؟»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«ایران و جنگ اکراین»
حتی اگر همیشه با نظرات من مخالفید، این چند سطر را بدون پیشداوری بخوانید، پس از خواندن و تأمل وقت برای مخالفت بسیار است...
خطرهای جدیدی متوجه ایران است. برخلاف دوستان ملیگرا یا روسدوست که حملۀ روسیه به اکراین را به سود ایران میدانستند،…
حتی اگر همیشه با نظرات من مخالفید، این چند سطر را بدون پیشداوری بخوانید، پس از خواندن و تأمل وقت برای مخالفت بسیار است...
خطرهای جدیدی متوجه ایران است. برخلاف دوستان ملیگرا یا روسدوست که حملۀ روسیه به اکراین را به سود ایران میدانستند،…
Audio
«تاریخ جنگهای روسیه ــ بخش اول»
قرار بود در چند گفتار تاریخ جنگهای روسیه رو از اول قرن بیستم توضیح بدم. در این گفتار دو جنگ رو شرح دادم: اول جنگ روسیه و ژاپن که یکی از جذابترین موضوعات در جامعۀ فکری ایران در همان سالهای آغاز قرن بیستم بود و دوم جنگ جهانی اول.
در گفتار بعدی، دربارۀ دو جنگ مهم دیگه صحبت میکنم که کمتر شناخته شده است: جنگ روسیه و لهستان و جنگ شوروی و فنلاند (که از قضی این دومی شباهت زیادی به جنگ امروز روسیه با اکراین داره).
رای پیگیری به صفحۀ اینستاگرام مراجعه بفرمایید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
قرار بود در چند گفتار تاریخ جنگهای روسیه رو از اول قرن بیستم توضیح بدم. در این گفتار دو جنگ رو شرح دادم: اول جنگ روسیه و ژاپن که یکی از جذابترین موضوعات در جامعۀ فکری ایران در همان سالهای آغاز قرن بیستم بود و دوم جنگ جهانی اول.
در گفتار بعدی، دربارۀ دو جنگ مهم دیگه صحبت میکنم که کمتر شناخته شده است: جنگ روسیه و لهستان و جنگ شوروی و فنلاند (که از قضی این دومی شباهت زیادی به جنگ امروز روسیه با اکراین داره).
رای پیگیری به صفحۀ اینستاگرام مراجعه بفرمایید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«کسانی که روسیه نئونازی مینامد کیستند؟»
یکی از مباحثی که از روز اول دربارۀ جنگ اکراین وجود داشت این بحث بود که روسیه ادعا میکرد یکی از مقاصدش از حملۀ نظامی به اکراین از بین بردن «نئونازیهای اکراینی» است. برای ایرانیان که طبعاً شناخت چندانی از وضعیت داخلی اکراین ندارند، این تعبیر عجیب به نظر میرسید و طبیعی بود که آلمان در ذهنشان تداعی میشود، زیرا همگان نئونازیسم را پدیدهای آلمانی میانگارند.
روسیه چه کسانی را نئونازی مینامد؟ و اصلاً اگر چنین نیروهایی در اکراین وجود داشته باشند، چقدر قدرت دارند؟ چه فعالیتهایی میکنند؟ از کجا آمدهاند؟ تحت فرمان چه کسیاند؟ و مگر چه ابعادی دارند که با وجود آنها بتوان جنگی به این وسعت و ویرانگری را توجیه کرد؟ البته روسیه دلایل متعددی را برای حملۀ نظامی خود به اکراین برشمرده است که فقط یکی از آنها همین مقابله با «نئونازیها» است. و البته طبیعی است که همین مورد هم سوالبرانگیزتر از سایر موارد است.
همین پرسشها باعث شد در یک گفتار لایو در صفحۀ اینستاگرامم شرح دهم که این نیروها یا بهتر است بگویم شبهنظامیانی که روسیه چنین با آنها سر جنگ دارد ــ و طبعاً آنها نیز با روسیه سر جنگ دارند ــ کیستند. شرح ابعاد این نیروهای شبهنظامی آسان نیست و جمعبندی آنها با توجه به تنوعشان دشوار است. اما برای فهم بهتر آنها را در دو قالب توضیح دادهام:
بهتر است برای آشنایی با این شبهنظامیان فایل صوتی پیوستشده به این نوشتار را گوش دهید. فقط مختصر در اینجا بگویم که دو گروه بزرگ از شبهنظامیان هستند که روسیه بیش از همه روی آنها حساسیت دارد: یکی «هنگ آزوف» است و دیگری یک ائتلاف شبهنظامی به نام «پراوی سِکتور». هنگ آزوف که ابتدا «گردان آزوف» بود، پس از شروع درگیری با جداییطلبان شکل گرفت، اما «پراوی سکتور» در اواخر سال ۲۰۱۳ در جریان «جنبش یورومیدان» پدید آمد.
«پراوی سکتور» که در واقع به معنای «بخش راست» است (راست در اینجا به معنای همان راست سیاسی است)، مجموعهای از خردهگروههای شبهنظامی بود که پیشتر وجود دارند: به ویژه سه گروه به هم پیوستند و پراوی سکتور را ساختند: «مجمع ملی ــ دفاع ملی اکراین» (UNA-UNSO)، «تریزوب» (Tryzub) و «مجمع سوسیالــناسیونال» (SNA). این پراوی سکتور در واقع و در اصل نیروی انتظامات جنبش یورومیدان بود که به سرنگونی دولت روسگرای یانوکوویج منجر شد. پراوی سکتور در پیروزی جنبش نقش مهمی داشت، به این دلیل که با جدیت و آمادگیاش برای درگیری فیزیکی با پلیس، نقطهضعفِ همیشگیِ این دست جنبشهای خیابانی را رفع کرده بود.
همین نیروها طبعاً در درگیریها با جداییطلبان نیز نقش داشتند و آمادۀ نبرد بودند. وجه مشترک همۀ این گروهها روسستیزی و ملیگرایی رادیکال آنهاست و میتوان بخشهایی از آنها را راست افراطی نامید. اما در مورد اینکه چقدر آنها فاشیست یا نئونازی هستند، نیاز به دقت و تمایزبندی دقیق است. به همین دلیل، من ترجیح میدهم به عنوان «راست افراطی» یا «ناسیونالیسم روسستیز» بسنده کنم.
اما این نیروهای از جهت کثرت بخش بسیار ناچیزی از جمعیت اکراین هستند. شکستهای انتخاباتی عجیب و مضحک آنها نشان میدهد پایگاه چندانی ندارند. نمونههای این شکستها را در فایل صوتی میتوانید بشنوید. میتوان موارد و نشانههای تندروی، رادیکالیسم یا قومگرایی در این گروهها دید، اما دو چیز را نباید نادیده گرفت: یکی اینکه شرایط بحرانی باعث شکوفایی این دستهها شده و کشور در حالت عادی به سر نمیبرد و دوم اینکه طرف مقابل، یعنی جداییطلبان روسزبان، نیز فارغ از همین معایب نیستند. میتوان در مواردی به دولت اکراین در برخورد با این گروهها خرده گرفت، گرچه در مواردی بین دولت و این گروهها درگیری شدیدی هم پیش آمده است (مانند قتل موسیچکو، یکی از رهبران شاخص این گروهها به دست پلیس اکراین)، اما از دیگر سو نمیتوان پاکسازی این گروهها را به عنوان بهانۀ لشکرکشی به یک کشور پذیرفت. لشگرکشی معمولاً باعث شیوع بیشتر این گروهها میشود تا سرکوب آنها.
پیشنهاد میکنم ادامۀ بحث را در فایل صوتی بشنوید.
پینوشت:
یک: برای آشنایی با جنبش یورومیدان این فایل را بشنوید:
https://www.tg-me.com/tarikhandishi/2193
دو: برای پیگیری گفتارهای بیشتر، صفحۀ اینستاگرامم را دنبال کنید:
https://instagram.com/tarikhandishii
مهدی تدینی
#اکراین، #روسیه #گفتار_لایو
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
یکی از مباحثی که از روز اول دربارۀ جنگ اکراین وجود داشت این بحث بود که روسیه ادعا میکرد یکی از مقاصدش از حملۀ نظامی به اکراین از بین بردن «نئونازیهای اکراینی» است. برای ایرانیان که طبعاً شناخت چندانی از وضعیت داخلی اکراین ندارند، این تعبیر عجیب به نظر میرسید و طبیعی بود که آلمان در ذهنشان تداعی میشود، زیرا همگان نئونازیسم را پدیدهای آلمانی میانگارند.
روسیه چه کسانی را نئونازی مینامد؟ و اصلاً اگر چنین نیروهایی در اکراین وجود داشته باشند، چقدر قدرت دارند؟ چه فعالیتهایی میکنند؟ از کجا آمدهاند؟ تحت فرمان چه کسیاند؟ و مگر چه ابعادی دارند که با وجود آنها بتوان جنگی به این وسعت و ویرانگری را توجیه کرد؟ البته روسیه دلایل متعددی را برای حملۀ نظامی خود به اکراین برشمرده است که فقط یکی از آنها همین مقابله با «نئونازیها» است. و البته طبیعی است که همین مورد هم سوالبرانگیزتر از سایر موارد است.
همین پرسشها باعث شد در یک گفتار لایو در صفحۀ اینستاگرامم شرح دهم که این نیروها یا بهتر است بگویم شبهنظامیانی که روسیه چنین با آنها سر جنگ دارد ــ و طبعاً آنها نیز با روسیه سر جنگ دارند ــ کیستند. شرح ابعاد این نیروهای شبهنظامی آسان نیست و جمعبندی آنها با توجه به تنوعشان دشوار است. اما برای فهم بهتر آنها را در دو قالب توضیح دادهام:
بهتر است برای آشنایی با این شبهنظامیان فایل صوتی پیوستشده به این نوشتار را گوش دهید. فقط مختصر در اینجا بگویم که دو گروه بزرگ از شبهنظامیان هستند که روسیه بیش از همه روی آنها حساسیت دارد: یکی «هنگ آزوف» است و دیگری یک ائتلاف شبهنظامی به نام «پراوی سِکتور». هنگ آزوف که ابتدا «گردان آزوف» بود، پس از شروع درگیری با جداییطلبان شکل گرفت، اما «پراوی سکتور» در اواخر سال ۲۰۱۳ در جریان «جنبش یورومیدان» پدید آمد.
«پراوی سکتور» که در واقع به معنای «بخش راست» است (راست در اینجا به معنای همان راست سیاسی است)، مجموعهای از خردهگروههای شبهنظامی بود که پیشتر وجود دارند: به ویژه سه گروه به هم پیوستند و پراوی سکتور را ساختند: «مجمع ملی ــ دفاع ملی اکراین» (UNA-UNSO)، «تریزوب» (Tryzub) و «مجمع سوسیالــناسیونال» (SNA). این پراوی سکتور در واقع و در اصل نیروی انتظامات جنبش یورومیدان بود که به سرنگونی دولت روسگرای یانوکوویج منجر شد. پراوی سکتور در پیروزی جنبش نقش مهمی داشت، به این دلیل که با جدیت و آمادگیاش برای درگیری فیزیکی با پلیس، نقطهضعفِ همیشگیِ این دست جنبشهای خیابانی را رفع کرده بود.
همین نیروها طبعاً در درگیریها با جداییطلبان نیز نقش داشتند و آمادۀ نبرد بودند. وجه مشترک همۀ این گروهها روسستیزی و ملیگرایی رادیکال آنهاست و میتوان بخشهایی از آنها را راست افراطی نامید. اما در مورد اینکه چقدر آنها فاشیست یا نئونازی هستند، نیاز به دقت و تمایزبندی دقیق است. به همین دلیل، من ترجیح میدهم به عنوان «راست افراطی» یا «ناسیونالیسم روسستیز» بسنده کنم.
اما این نیروهای از جهت کثرت بخش بسیار ناچیزی از جمعیت اکراین هستند. شکستهای انتخاباتی عجیب و مضحک آنها نشان میدهد پایگاه چندانی ندارند. نمونههای این شکستها را در فایل صوتی میتوانید بشنوید. میتوان موارد و نشانههای تندروی، رادیکالیسم یا قومگرایی در این گروهها دید، اما دو چیز را نباید نادیده گرفت: یکی اینکه شرایط بحرانی باعث شکوفایی این دستهها شده و کشور در حالت عادی به سر نمیبرد و دوم اینکه طرف مقابل، یعنی جداییطلبان روسزبان، نیز فارغ از همین معایب نیستند. میتوان در مواردی به دولت اکراین در برخورد با این گروهها خرده گرفت، گرچه در مواردی بین دولت و این گروهها درگیری شدیدی هم پیش آمده است (مانند قتل موسیچکو، یکی از رهبران شاخص این گروهها به دست پلیس اکراین)، اما از دیگر سو نمیتوان پاکسازی این گروهها را به عنوان بهانۀ لشکرکشی به یک کشور پذیرفت. لشگرکشی معمولاً باعث شیوع بیشتر این گروهها میشود تا سرکوب آنها.
پیشنهاد میکنم ادامۀ بحث را در فایل صوتی بشنوید.
پینوشت:
یک: برای آشنایی با جنبش یورومیدان این فایل را بشنوید:
https://www.tg-me.com/tarikhandishi/2193
دو: برای پیگیری گفتارهای بیشتر، صفحۀ اینستاگرامم را دنبال کنید:
https://instagram.com/tarikhandishii
مهدی تدینی
#اکراین، #روسیه #گفتار_لایو
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
attach 📎
Audio
«لیبرالیسم ــ جلسۀ بیستم»
فایل شنیداری جلسۀ بیستم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم | جلسۀ هفدهم | جلسۀ هجدهم | جلسۀ بیستم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
فایل شنیداری جلسۀ بیستم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس.
فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم | جلسۀ هفدهم | جلسۀ هجدهم | جلسۀ بیستم
برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام
#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«جنگ شوروی و فنلاند»
بخش دومِ تاریخ جنگهای شوروی
یکی از جنگهای جالب و آگاهیبخش در قرن بیستم که امروزه فراموششده، جنگ شوروی و فنلاند است که مصادف با ماههای آغازین جنگ جهانی دوم رخ داد. یکی از دلایلی که به این جنگ میپردازم، این است که میان این جنگ و جنگ کنونیِ روسیه و اکراین شباهتهای فراوانی است وجود دارد. رخدادهای بزرگ تاریخ مانند سیاهچاله حوادث کوچکترِ پیشین و پسین خود را درون تاریکی خود میکشد و همین باعث میشود این رخدادهای کوچکتر فراموش شود. البته این جنگ چیزی کم از یک رسوایی بزرگ برای شوروی و استالین و ارتش سرخش نداشت، زیرا فنلاندِ کوچک، دموکراتیک و سهوهفتمیلیونی توانست به شکلی نامنتظره و رسواکننده در برابر شورویِ تا مغز استخوان توتالیتر، عظیم و یکصدوهفتادوشش میلیونی مقاومت کند. این جنگ ذهنیت جهان را نسبت به توانایی شوروی و قابلیتهای ارتش سرخ خراب کرد و باعث شد هیتلر ــ مانند بسیاری از دولتمردان غربی ــ توان نظامی شوروی را دستکم گیرد.
در فایل پیوست به طور فشرده در طول یک ساعت شرح دادهام که دلایل حملۀ استالین به فنلاند چه بود، چه روندی، نتیجه و پیامدهایی داشت؛ ضمن اینکه مشابهتهای آن با جنگ روسیه و اکراین را هم گفتهام. اما به طور مختصر به نکاتی دربارۀ این جنگ اشاره میکنم که بد نیست در یاد بماند.
فنلاند از ۱۸۰۹ بخشی از قلمروی روسیۀ تزاری شد و به مدت یک قرن در برابر روسیسازی و امحای هویت مستقل خود مقاومت کرد. با شروع جنگ جهانی اول استقلالخواهی در فنلاند نیرومند شد و در پی انقلاب روسیه و شکستهای پیاپی روسیه در جنگ، فنلاندیها نیز مانند برخی دیگر از ملتهای زیر یوغ حاکمیت روسیه فرصت را مغتنم شمردند تا مستقل شوند. این آرزو تحقق یافت، اما بهای آن جنگ داخلی شدیدی میان چپها یا کمونیستها و راستها بود. از آنجا که کمونیستها از سوی بولشویکهای روس حمایت میشدند، این جنگ داخلی به نوعی جنگ استقلال هم بود. فرمانده بزرگ و پیروز میدان کارل گوستاو مانرهایم بود؛ فرمانده نیروهای ضدکمونیست و کسی که بیست سال بعد در شوروی و فنلاند نیز دوباره فرمانده فنلاندیها بود.
شکاف میان شوروی و فنلاند باقی ماند و حتی پیمان عدم تجاوز که در ۱۹۳۲ میان دو کشور بسته شد، بدگمانیها و ترسها را برطرف نکرد. وقتی جهان به سوی جنگ جهانی دوم میتاخت، شوروی میخواست مرزهای شرقیاش را ایمن کند و با همین هدف از موضعی آمرانه پیشنهادی به فنلاند داد: از فنلاندیها خواست بخشهای از خاک خود را که مشرف به شهر لنینگراد بود به همراه چند بندر و جزیره به شوروی واگذار کنند و در عوض در نقطۀ دیگری خاک بیشتری تحویل بگیرند. این پیشنهاد ــ به دلایلی که در گفتار توضیح میدهم ــ با موافقت فنلاندیها روبرو نشد و همین باعث شد شوروی هویج را کنار بگذارد و مثل همیشه با بیحوصلگی و بیدرنگ چماق را از زیر میز بیرون آورد.
شوروی در ماجرایی ساختگی که خودش آن را ترتیب داده بود ادعا کرد فنلاند روستایی را در خاک شوروی گلولهباران کرده و همین را بهانه کرد و سیام نوامبر ۱۹۳۹ با تمام قوا به فنلاند حمله کرد (شاید همین خاطرهها باعث شده بود چند روز پیش از حملۀ شوروی به اکراین، غربیها بگویند احتمالاً روسیه حملهای ساختگی از اکراین به خودش ترتیب خواهد داد تا آن را بهانۀ تجاوز قرار دهد. البته پوتین نیازی به چنین نمایشی نداشت.)
موج اول حملۀ شوروی نتیجهای فاجعهبار داشت. یورش با مقاومت فنلاندیها شکست خورد. این در حالی بود که توان نظامی فنلاند در برابر شوروی به معنای واقعی کلمه هیچ بود! (شرح این «هیچ» را در فایل صوتی بشنوید.) پس از دو ماه زمینگیری، استالین باید فکری میکرد. او گفته بود این ناکامی باعث میشود ذهنیت نسبت به ارتش سرخ خراب شود. نتیجه این شد که انبوه عظیمی از سرباز و تسلیحات را به سوی جبهۀ فنلاند سرازیر کرد. مشخص بود فنلاند نمیتوانست در برابر این حجم عظیم تسلیحات و نیروی نظامی مدت زیادی مقاومت کند. استالین به هر بهایی باید این جنگ را میبرد و وضعیت فنلاند هم از جهت کمکهای غربی بسیار بدتر از وضع امروزی اکراین بود؛ و از همه مهمتر، توتالیتاریسم استالینیستی به سادگی میتوانست هزاران نفر از مردم خود را به کشتن بدهد، بدون اینکه آب از آب تکان بخورد...
شوروی در نهایت جنگ را برد، اما فنلاند نیز کموبیش سربلند بیرون آمد و از همه مهمتر مشخص شد، آن آدمکشیهای بیحدوحصر استالین در داخل شوروی، این امپراتوری را تضعیف کرده بود.
شرح بیشتر این جنگ را در فایل پیوست بشنوید.
گفتارِ اول دربارۀ جنگهای روسیه را در این پست بشنوید:
https://www.tg-me.com/tarikhandishi/2209
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
بخش دومِ تاریخ جنگهای شوروی
یکی از جنگهای جالب و آگاهیبخش در قرن بیستم که امروزه فراموششده، جنگ شوروی و فنلاند است که مصادف با ماههای آغازین جنگ جهانی دوم رخ داد. یکی از دلایلی که به این جنگ میپردازم، این است که میان این جنگ و جنگ کنونیِ روسیه و اکراین شباهتهای فراوانی است وجود دارد. رخدادهای بزرگ تاریخ مانند سیاهچاله حوادث کوچکترِ پیشین و پسین خود را درون تاریکی خود میکشد و همین باعث میشود این رخدادهای کوچکتر فراموش شود. البته این جنگ چیزی کم از یک رسوایی بزرگ برای شوروی و استالین و ارتش سرخش نداشت، زیرا فنلاندِ کوچک، دموکراتیک و سهوهفتمیلیونی توانست به شکلی نامنتظره و رسواکننده در برابر شورویِ تا مغز استخوان توتالیتر، عظیم و یکصدوهفتادوشش میلیونی مقاومت کند. این جنگ ذهنیت جهان را نسبت به توانایی شوروی و قابلیتهای ارتش سرخ خراب کرد و باعث شد هیتلر ــ مانند بسیاری از دولتمردان غربی ــ توان نظامی شوروی را دستکم گیرد.
در فایل پیوست به طور فشرده در طول یک ساعت شرح دادهام که دلایل حملۀ استالین به فنلاند چه بود، چه روندی، نتیجه و پیامدهایی داشت؛ ضمن اینکه مشابهتهای آن با جنگ روسیه و اکراین را هم گفتهام. اما به طور مختصر به نکاتی دربارۀ این جنگ اشاره میکنم که بد نیست در یاد بماند.
فنلاند از ۱۸۰۹ بخشی از قلمروی روسیۀ تزاری شد و به مدت یک قرن در برابر روسیسازی و امحای هویت مستقل خود مقاومت کرد. با شروع جنگ جهانی اول استقلالخواهی در فنلاند نیرومند شد و در پی انقلاب روسیه و شکستهای پیاپی روسیه در جنگ، فنلاندیها نیز مانند برخی دیگر از ملتهای زیر یوغ حاکمیت روسیه فرصت را مغتنم شمردند تا مستقل شوند. این آرزو تحقق یافت، اما بهای آن جنگ داخلی شدیدی میان چپها یا کمونیستها و راستها بود. از آنجا که کمونیستها از سوی بولشویکهای روس حمایت میشدند، این جنگ داخلی به نوعی جنگ استقلال هم بود. فرمانده بزرگ و پیروز میدان کارل گوستاو مانرهایم بود؛ فرمانده نیروهای ضدکمونیست و کسی که بیست سال بعد در شوروی و فنلاند نیز دوباره فرمانده فنلاندیها بود.
شکاف میان شوروی و فنلاند باقی ماند و حتی پیمان عدم تجاوز که در ۱۹۳۲ میان دو کشور بسته شد، بدگمانیها و ترسها را برطرف نکرد. وقتی جهان به سوی جنگ جهانی دوم میتاخت، شوروی میخواست مرزهای شرقیاش را ایمن کند و با همین هدف از موضعی آمرانه پیشنهادی به فنلاند داد: از فنلاندیها خواست بخشهای از خاک خود را که مشرف به شهر لنینگراد بود به همراه چند بندر و جزیره به شوروی واگذار کنند و در عوض در نقطۀ دیگری خاک بیشتری تحویل بگیرند. این پیشنهاد ــ به دلایلی که در گفتار توضیح میدهم ــ با موافقت فنلاندیها روبرو نشد و همین باعث شد شوروی هویج را کنار بگذارد و مثل همیشه با بیحوصلگی و بیدرنگ چماق را از زیر میز بیرون آورد.
شوروی در ماجرایی ساختگی که خودش آن را ترتیب داده بود ادعا کرد فنلاند روستایی را در خاک شوروی گلولهباران کرده و همین را بهانه کرد و سیام نوامبر ۱۹۳۹ با تمام قوا به فنلاند حمله کرد (شاید همین خاطرهها باعث شده بود چند روز پیش از حملۀ شوروی به اکراین، غربیها بگویند احتمالاً روسیه حملهای ساختگی از اکراین به خودش ترتیب خواهد داد تا آن را بهانۀ تجاوز قرار دهد. البته پوتین نیازی به چنین نمایشی نداشت.)
موج اول حملۀ شوروی نتیجهای فاجعهبار داشت. یورش با مقاومت فنلاندیها شکست خورد. این در حالی بود که توان نظامی فنلاند در برابر شوروی به معنای واقعی کلمه هیچ بود! (شرح این «هیچ» را در فایل صوتی بشنوید.) پس از دو ماه زمینگیری، استالین باید فکری میکرد. او گفته بود این ناکامی باعث میشود ذهنیت نسبت به ارتش سرخ خراب شود. نتیجه این شد که انبوه عظیمی از سرباز و تسلیحات را به سوی جبهۀ فنلاند سرازیر کرد. مشخص بود فنلاند نمیتوانست در برابر این حجم عظیم تسلیحات و نیروی نظامی مدت زیادی مقاومت کند. استالین به هر بهایی باید این جنگ را میبرد و وضعیت فنلاند هم از جهت کمکهای غربی بسیار بدتر از وضع امروزی اکراین بود؛ و از همه مهمتر، توتالیتاریسم استالینیستی به سادگی میتوانست هزاران نفر از مردم خود را به کشتن بدهد، بدون اینکه آب از آب تکان بخورد...
شوروی در نهایت جنگ را برد، اما فنلاند نیز کموبیش سربلند بیرون آمد و از همه مهمتر مشخص شد، آن آدمکشیهای بیحدوحصر استالین در داخل شوروی، این امپراتوری را تضعیف کرده بود.
شرح بیشتر این جنگ را در فایل پیوست بشنوید.
گفتارِ اول دربارۀ جنگهای روسیه را در این پست بشنوید:
https://www.tg-me.com/tarikhandishi/2209
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
attach 📎
«زنان ایرانی، برندگان قرن»
در آخرین شب قرن، مدال قهرمانی قرن چهاردهم را به گردن زنان ایرانی میآویزم، و فقط خودم میدانم از نوشتن این متن و بیان این ادعا چقدر به خودم میبالم و میدانم ــ اگر عمری بود ــ روزی روزگاری که آفتاب لب بوم شدم، از این نوشتهام یاد میکنم و میگویم من در واپسین شب قرن نوشتم: «زنان ایرانی برندگان قرن چهاردهم» بودند. کمی صبوری پیشه کنید تا دلایل این ادعایم را بگویم...
من از همۀ دردها و نارضایتیها، اجحافها و تبعیضها و از همۀ درددلهای زنان باخبرم. مطمئن باشید اگر بخواهم حرف زنها را بنویسم، به پشتوانۀ کنجکاوی نظریام چنتهام پُرتر از خود زنان است و حتی میتوانم به خاطرات دوری اشاره کنم که شاید خود زنان و دختران فراموش کرده باشند... مثلاً میتوانم از مدیری دبیرستانشان یاد کنم که چهرۀ دختران را زیر نور با دقت میکروسکوپی نگاه میکرد، مبادا مویی از صورت دختران کم نشده باشد (و وای اگر مویی از گونهای کم شده بود!) یا میتوانم از ناظم جلادمنشی نام ببرم که به خاطر جوراب رنگروشن بدترین تحقیرها را نثار دختری نوجوان ــ و پرغرور ــ میکرد. داستان آن هیولا که با سر بُریده زنش در خیابان فخر میفروشد و آن پدر ملعونی که داس بر گلوی دخترش مینهد، کابوسی اجتماعی است که همه از آن باخبرند. این را هم میدانم که هنوز راه زیادی مانده تا زنان به آن برابری حقوقی که خواستار و شایستهاش هستند، برسند.
اما من تاریخاندیشم. مقیاس فهمم از جهان روز و ماه و سال نیست. کوچکترین واحد اندازهگیری من «دهه» است و معشوقهام ایزدبانوی تاریخ است. از این منظر اگر بخواهم نخستین روزهای قرن چهاردهم شمسی را با واپسین روزهایش مقایسه کنم، به بانگ رسا میگویم، بزرگترین برندۀ قرن زنان بودند. درست است که امروز زنان مطالبات معوق جدی و مهمی دارند، اما اگر یکی از آنان بانوانِ سختکوشِ جنبش زنان ایران که در سال ۱۳۰۰ زندگی میکرد، امروز سر از گور برآورد و احوال زنان را ببیند، شک نکنید از غلیان شوق و فوران شور دوباره جان به جان آفرین تسلیم میکند! زیرا به چشم میبیند تاریخ چه بیپروا و بیکموکاست حق را به آنها داده است.
جایگاهی که زن امروز با زحمت و مبارزۀ خودش و به رغم مقاومتهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به دست آورده، رؤیای زنان اول قرن بود. اگر از من بپرسند، از دید تاریخی، چرخش روزگار بیشترین حق را به چه کسانی داد و چه کسانی میتوانند از عمق جان فریاد بزنند: «دیدید ما راست میگفتیم»؟ شک ندارم در رتبۀ اول زنانیاند که حوالی سال ۱۳۰۰ برای ارتقای وضعیت اجتماعی زنان تلاش میکردند!
بگذارید بیشتر توضیح دهم: همیشه در هر جامعهای میان دو طرز فکر مخالف جدل و جدالی وجود دارد و همیشه با گذشت زمان ممکن است مشخص شود حق با این جناح یا آن جناح بوده است ــ شاید هم در نهایت ایزدبانوی تاریخ حق را بین آن دو جناح تقسیم کند. اما تاریخ، «حق مطلق» ــ دقت کنید! حق مطلق! ــ را به زنانی داد که اول قرن برای آزادی زنان تلاش میکردند. هیچ گروه و جناح دیگری در منازعات اجتماعی و سیاسی نمیتوانید پیدا کنید که تاریخ چنین «مطلق» به آنها حق داده باشد. زنانِ اول قرن چهاردم، «مطلقاً» بر حق بودند و میدانیم که در علوم انسانی اطلاق امر «مطلق» به هر چیزی چقدر دشوار یا حتی محال است. اما اینجا من از تعبیر «حق مطلق» دفاع میکنم.
تعجب نکنید! همۀ چیزهایی که امروز برای ما ــ حتی برای سنتیترین و محافظهکارترین اقشار جامعه ــ «مطلقاً» بدیهی است (مانند اینکه استاد دانشگاه زن باشد، مدیر بخش فروش یا تولید زن باشد، پزشکی که چشمتان را جراحی میکند زن باشد و همۀ چیزهای بدیهی دیگر...)، اول قرن فقط در رؤیاهای کوشاترین فعالان جنبش زنان مانند خواب و خیالی دستنیافتنی مطرح میشد و عموم جامعه به آنها میخندیدند! حتی دولتمردان آزادیخواه پرمدعا! آری! قرن چهاردم، قرن پیروزی زنان بود! قرنی بود که زنان هویت، جایگاه، شخصیت حقیقی و حقوقی و ــ این اواخر رفتهرفته ــ جسمشان را از جامعه پس گرفتند و تحقق بخشیدند.
این پیروزی را زنان مدیون شور، تلاش، جانکندن و مبارزات خودشانند ــ و البته درصد بسیار ناچیزی از مردانی که در این مسیر کمکی کردند یا حداقل سنگاندازی و کارشکنی نکردند. این مسیر متوقف نخواهد شد. هر گاه خواستید در برابر زنان مطالبهگر بایستید، یاد همان کسانی بیفتید که صد سال پیش زنان کنشگر را به سخره میگرفتند و تاریخ امروز سرتاپای خود آنها را به سخره میگیرد...
برندگان قرن پیروزیتان شادباش و راهتان پایدار
در تکمیل این بحث، دعوت میکنم مجموعه نوشتههای کانال دربارۀ جنبش زنان را بخوانید: «سرآغازهای جنبش زنان»
مهدی تدینی
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
در آخرین شب قرن، مدال قهرمانی قرن چهاردهم را به گردن زنان ایرانی میآویزم، و فقط خودم میدانم از نوشتن این متن و بیان این ادعا چقدر به خودم میبالم و میدانم ــ اگر عمری بود ــ روزی روزگاری که آفتاب لب بوم شدم، از این نوشتهام یاد میکنم و میگویم من در واپسین شب قرن نوشتم: «زنان ایرانی برندگان قرن چهاردهم» بودند. کمی صبوری پیشه کنید تا دلایل این ادعایم را بگویم...
من از همۀ دردها و نارضایتیها، اجحافها و تبعیضها و از همۀ درددلهای زنان باخبرم. مطمئن باشید اگر بخواهم حرف زنها را بنویسم، به پشتوانۀ کنجکاوی نظریام چنتهام پُرتر از خود زنان است و حتی میتوانم به خاطرات دوری اشاره کنم که شاید خود زنان و دختران فراموش کرده باشند... مثلاً میتوانم از مدیری دبیرستانشان یاد کنم که چهرۀ دختران را زیر نور با دقت میکروسکوپی نگاه میکرد، مبادا مویی از صورت دختران کم نشده باشد (و وای اگر مویی از گونهای کم شده بود!) یا میتوانم از ناظم جلادمنشی نام ببرم که به خاطر جوراب رنگروشن بدترین تحقیرها را نثار دختری نوجوان ــ و پرغرور ــ میکرد. داستان آن هیولا که با سر بُریده زنش در خیابان فخر میفروشد و آن پدر ملعونی که داس بر گلوی دخترش مینهد، کابوسی اجتماعی است که همه از آن باخبرند. این را هم میدانم که هنوز راه زیادی مانده تا زنان به آن برابری حقوقی که خواستار و شایستهاش هستند، برسند.
اما من تاریخاندیشم. مقیاس فهمم از جهان روز و ماه و سال نیست. کوچکترین واحد اندازهگیری من «دهه» است و معشوقهام ایزدبانوی تاریخ است. از این منظر اگر بخواهم نخستین روزهای قرن چهاردهم شمسی را با واپسین روزهایش مقایسه کنم، به بانگ رسا میگویم، بزرگترین برندۀ قرن زنان بودند. درست است که امروز زنان مطالبات معوق جدی و مهمی دارند، اما اگر یکی از آنان بانوانِ سختکوشِ جنبش زنان ایران که در سال ۱۳۰۰ زندگی میکرد، امروز سر از گور برآورد و احوال زنان را ببیند، شک نکنید از غلیان شوق و فوران شور دوباره جان به جان آفرین تسلیم میکند! زیرا به چشم میبیند تاریخ چه بیپروا و بیکموکاست حق را به آنها داده است.
جایگاهی که زن امروز با زحمت و مبارزۀ خودش و به رغم مقاومتهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به دست آورده، رؤیای زنان اول قرن بود. اگر از من بپرسند، از دید تاریخی، چرخش روزگار بیشترین حق را به چه کسانی داد و چه کسانی میتوانند از عمق جان فریاد بزنند: «دیدید ما راست میگفتیم»؟ شک ندارم در رتبۀ اول زنانیاند که حوالی سال ۱۳۰۰ برای ارتقای وضعیت اجتماعی زنان تلاش میکردند!
بگذارید بیشتر توضیح دهم: همیشه در هر جامعهای میان دو طرز فکر مخالف جدل و جدالی وجود دارد و همیشه با گذشت زمان ممکن است مشخص شود حق با این جناح یا آن جناح بوده است ــ شاید هم در نهایت ایزدبانوی تاریخ حق را بین آن دو جناح تقسیم کند. اما تاریخ، «حق مطلق» ــ دقت کنید! حق مطلق! ــ را به زنانی داد که اول قرن برای آزادی زنان تلاش میکردند. هیچ گروه و جناح دیگری در منازعات اجتماعی و سیاسی نمیتوانید پیدا کنید که تاریخ چنین «مطلق» به آنها حق داده باشد. زنانِ اول قرن چهاردم، «مطلقاً» بر حق بودند و میدانیم که در علوم انسانی اطلاق امر «مطلق» به هر چیزی چقدر دشوار یا حتی محال است. اما اینجا من از تعبیر «حق مطلق» دفاع میکنم.
تعجب نکنید! همۀ چیزهایی که امروز برای ما ــ حتی برای سنتیترین و محافظهکارترین اقشار جامعه ــ «مطلقاً» بدیهی است (مانند اینکه استاد دانشگاه زن باشد، مدیر بخش فروش یا تولید زن باشد، پزشکی که چشمتان را جراحی میکند زن باشد و همۀ چیزهای بدیهی دیگر...)، اول قرن فقط در رؤیاهای کوشاترین فعالان جنبش زنان مانند خواب و خیالی دستنیافتنی مطرح میشد و عموم جامعه به آنها میخندیدند! حتی دولتمردان آزادیخواه پرمدعا! آری! قرن چهاردم، قرن پیروزی زنان بود! قرنی بود که زنان هویت، جایگاه، شخصیت حقیقی و حقوقی و ــ این اواخر رفتهرفته ــ جسمشان را از جامعه پس گرفتند و تحقق بخشیدند.
این پیروزی را زنان مدیون شور، تلاش، جانکندن و مبارزات خودشانند ــ و البته درصد بسیار ناچیزی از مردانی که در این مسیر کمکی کردند یا حداقل سنگاندازی و کارشکنی نکردند. این مسیر متوقف نخواهد شد. هر گاه خواستید در برابر زنان مطالبهگر بایستید، یاد همان کسانی بیفتید که صد سال پیش زنان کنشگر را به سخره میگرفتند و تاریخ امروز سرتاپای خود آنها را به سخره میگیرد...
برندگان قرن پیروزیتان شادباش و راهتان پایدار
در تکمیل این بحث، دعوت میکنم مجموعه نوشتههای کانال دربارۀ جنبش زنان را بخوانید: «سرآغازهای جنبش زنان»
مهدی تدینی
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«سرآغازهای جنبش زنان در ایران»
مجموعه پستهایی را که به سرآغازهای جنبش زنان در ایران مربوط است، میتوانید در لینکهای زیر بیابید.
▪️«دختر اگر باسواد شود، نامۀ عاشقانه مینویسد»
▪️«زنی چون زنددخت»
▪️«جمعیت نسوان وطنخواه»
▪️«دختر مدرن قبلۀ عالم»…
مجموعه پستهایی را که به سرآغازهای جنبش زنان در ایران مربوط است، میتوانید در لینکهای زیر بیابید.
▪️«دختر اگر باسواد شود، نامۀ عاشقانه مینویسد»
▪️«زنی چون زنددخت»
▪️«جمعیت نسوان وطنخواه»
▪️«دختر مدرن قبلۀ عالم»…
دوستان عزیزم،
صفحۀ اول اینستاگرامم قریب دو ماهی هست که از دسترس خارج شده و دیگه امیدی ندارم بتونم پس بگیرمش... شش سال پست و رشتهاستوری به همین سادگی از دست رفت. قدر تلگرام رو واقعاً باید بدونیم که از هر لحاظ بهتر از اینستاگرامه. فعالیتهام در اینستاگرام رو در صفحۀ دومم ادامه میدم. بدتر اینکه برخی از دوستان قدیمی فکر کردهاند که من بلاکشون کردم! نه قربون شکل ماهتون! در واقع خودم هم بلاک شدم!
پس اگر اهل اینستاگرامید، این صفحۀ جدید منه:
https://instagram.com/tarikhandishii
#اینستاگرام
صفحۀ اول اینستاگرامم قریب دو ماهی هست که از دسترس خارج شده و دیگه امیدی ندارم بتونم پس بگیرمش... شش سال پست و رشتهاستوری به همین سادگی از دست رفت. قدر تلگرام رو واقعاً باید بدونیم که از هر لحاظ بهتر از اینستاگرامه. فعالیتهام در اینستاگرام رو در صفحۀ دومم ادامه میدم. بدتر اینکه برخی از دوستان قدیمی فکر کردهاند که من بلاکشون کردم! نه قربون شکل ماهتون! در واقع خودم هم بلاک شدم!
پس اگر اهل اینستاگرامید، این صفحۀ جدید منه:
https://instagram.com/tarikhandishii
#اینستاگرام