Telegram Web Link
«فلسطین و تناقض چپ»


بخش بزرگی از چپ‌ها در جهان دغدغۀ فلسطین را دارند. البته آنچه امروز دیگر کسی به یاد نمی‌آورد این است که روزی روزگاری قضیه برعکس بود: در اوایل پیدایش کشور یهود چپ‌ها عموماً حامی یهودیان بودند. دلیلش هم روشن بود: در میان جناح راست و فاشیست یهودی‌ستیزی شایع بود و چپ‌ها در مقابل حامی یهودیان بودند. بنابراین، پیدایش دولت یهود با همدلی چپ همراه بود. بعدها به ویژه در پی منازعات جنگ سرد و حمایت شوروی از مصر، فضای چپ جهانی به طرفداری از فلسطین چرخید.

قضیه از زمانی سرراست شد که آمریکا با تعلل و تأخیری دودهه‌ای در نقش حامی اصلی اسرائیل وارد مناقشه شد و جای فرانسه را گرفت. از این پس بر چپ‌ها مسجل بود که باید از چه طرفی حمایت کنند. بنابراین، از قضا چپ‌ها در بغرنج‌ترین سال‌ها ــ یعنی سال‌های تشکیل دولت یهود ــ حامی طرف یهود بودند، نه طرف فلسطینی.

اما مسئله‌ای که در اینجا قصد دارم یادآوری کنم این است که اتفاقاً مناقشۀ عرب و یهود تناقض فکری و شناختیِ جریان چپ را نشان می‌دهد. تمام این دعوا سر «میهن» است؛ سر خاک است؛ سر مرز است. تاریخ برای صدمین بار نشان داده است بنیاد رفاه و اساس همۀ حقوق انسانی دیگر داشتن «میهن» است. بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست. حقوق بشر مطلقاً بسته به خاک است؛ تاریخ موهوم بودن مفاهیم و نگرش‌های جهان‌میهن و ضدمیهنی را نشان داده است.

کسی که می‌خواهد بهروزی، رفاه و حقوق مردم یک کشور را تأمین کند، اول باید درک کند واحد بهروزی میهن است ــ نه اینکه میهن را «برساختی» تصادفی، الله‌بختکی، ارتجاعی و بی‌اهمیت جلوه دهد و در عوض تا می‌تواند گسل‌های درون مرز را تحریک کند. البته ریشۀ این نگرش طمع است؛ طمع برای جلب هوادار: چپ نو با تعریف انواع شکاف و اقلیت و با متضاد نشان دادن منافع شهروندان، دنبال جبران شکست ایده‌های اقتصادی‌اش است.

نسبت میهن با شهروند، مانند نسبت سلامتی با فرد است. فرد تا وقتی سلامتی دارد متوجه نیست چه نعمت بزرگی دارد. وقتی «یک» میهن باشد و «دو» ملت، تازه معلوم می‌شود در نبود میهن همۀ حقوق دیگر، حتی حق زنده ماندن، پوچ می‌شود؛ چنان‌که بی‌میهنی نسلی از یهودیان را خاکستر کرد. بهتر است همان اهمیتی که چپ‌ها برای «میهن فلسطینیان» قائلند، برای نفس میهن هم قائل باشند، و هر گونه میهن‌دوستی را با عناوین «شووینیسم»، «فاشیسم» و «نژادپرستی» تضعیف نکنند. بهتر است همزمان که از میهن فلسطینیان دفاع می‌کنند، مراقب افکار ضدمیهنی خود هم باشند و دست از گسل‌سازی‌های مصنوعی بردارند و بپذیرند بازی با میهن بازی با سرنوشت است.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
«شوهر توران خانم»


پاییز ۱۳۳۳ بود. توران میرهادی آن زمان ۲۷ سال داشت. روزهای سختی بود و ساعت به ساعت به لحظۀ پایان نزدیک می‌شد. نامه‌هایی که روی کاغذ سیگار نوشته شده بود و مخفیانه به دستش می‌رسید حکایت از ساعتی شنی داشت که واپسین دانه‌هایش فرو می‌افتاد. همسرش جعفر ــ سرگرد جعفر وکیلی ــ در دادگاه نظامی حکم اعدام گرفته بود و بعید به نظر می‌رسید از جوخۀ اعدام گریزی باشد. جعفر در واپسین نامه نوشته بود: «در عالم خیال دائماً تو را می‌بوسم، ولی به هیچ وجه سیر نمی‌شوم... فکر می‌کنم که عشق تو چه احساسات عجیب و چه نیرویی در من ایجاد کرده است. به احتمال زیاد فردا صبح و به احتمال کم پسفردا صبح ما را اعدام خواهند کرد...»

توفانی کشور را درنوردیده بود. از اواخر سال‌های دهۀ ۱۳۲۰ که فکر ملی کردن نفت در سر مردم و برخی سیاستمداران ایران افتاده بود، فضای کشور پیوسته ملتهب‌تر می‌شد. هیچ‌کس از تیر غیب در امان نبود؛ حتی مرد قدرتمندی چون سپهبد رزم‌آرا که چهار سال متمادی رئیس ستاد ارتش بود. او در اول تابستان ۱۳۲۹ جامۀ نظامی را از تن درآورد و عازم کاخ نخست‌وزیری شد. ایران وارد تنشی شده بود که سرنوشت دولتمردان را نفت رقم می‌زد: اینکه چه موضعی نسبت به مسئلۀ نفت داشتند. روزی که رزم‌آرا برای کسب رأی تمایل وارد مجلس شد، فراکسیون جبهه ملی غوغایی به پا کرد... نیمکت‌ها را می‌کوبیدند و فریاد می‌زدند تا صدا به صدا نرسد. رزم‌آرا بی‌اعتنا برنامه‌هایش را می‌گفت و حتی از غش کردن مصدق تأثیری روی رزم‌آرا نگذاشت. پرسش دقیقاً همین بود که رزم‌آرا چه برنامه‌ای دربارۀ نفت در سر داشت. کمیسیون نفت در مجلس ایدۀ ملی شدن نفت را مطرح کرده بود، در حالی که مشخص بود رزم‌آرا اعتقادی به ملی شدن نفت نداشت. شانزدهم اسفند همان سال صدای گلوله در مسجد شاه پیچید و جمجمۀ رزم‌آرا شکافت. وقتی نعش رئیس سابق ستاد ارتش و نخست‌وزیر فعلی را از مسجد بیرون آوردند، مشخص شد از این پس قضیه مرگ و زندگی است.

با قتل رزم‌آرا معدود کسانی هم که برخلاف خواست و شور توده‌ها و سیاستمداران نسبت به ملی شدن نفت تردید داشتند، آب دهانی قورت دادند و فهمیدند ممکن است این مخالفت به بهای جانشان تمام شود ــ البته در یک تئوری دیگری، ترور رزم‌آرا را به دربار نسبت می‌دهند؛ اما آن زمان قتل او را عموماً با پروندۀ نفت مرتبط می‌دانستند. مدت کوتاهی حسین علاء سکاندار دولت شد، اما علاء مرد آب‌های آرام بود و برای این تلاطم توفانی کس دیگری باید می‌آمد. این‌گونه «آقا» ــ مصدق ــ آمد. نمایندگان مجلس هم با توجه به نقش محوری مصدق در مسئلۀ نفت و قدرتی که جبهۀ ملی گرفته بود فکر می‌کردند خود مصدق باید بیاید: طرفدارانش به کسی کمتر از او رضایت نمی‌دادند و مخالفانش فکر می‌کردند می‌آید، شکست می‌خورد و در نتیجه رسوا می‌شود و می‌رود تا بعد بتوان کاری کرد.

به این ترتیب در اردیبهشت ۱۳۳۰ مصدق نخست‌وزیر شد. اما در کورۀ آن سال‌ها خیلی‌ها سوختند. رزم‌آرا یکی از آنها بود؛ دیگری قوام بود... و چنان‌که می‌دانیم در نهایت مصدق و جمعی از یاران اصلی‌اش هم به جمع حذف‌شدگان این سال‌ها پیوستند و حتی قدرت‌های منفردی مثل بقایی و کاشانی و مکی کمرنگ و فراموش شدند. با آمدن زاهدی ناگهان سکوتی بهت‌آور ایجاد شد. خیابان‌ها آرام شد و فضای سیاسی بسته شد. اما در همۀ این سال‌ها یک نیروی سیاسی بود که «بازی خودش» را پیش می‌برد: «حزب توده». حزب توده بازی خودش را پیش می‌برد و برای حزبی که سوداهای انقلابی دارد، فضاهای ملتهب و متشنج بهترین فرصت است. آب گلالود شده بود و ماهیان خود در تور حزب توده می‌پریدند. حزب به معنای واقعی کلمه ساز خودش را می‌زد؛ سازی که نغمه‌های شوروی‌دوستانۀ رومانتیکی داشت. فکر می‌کرد در پس همۀ این تنش‌ها شاه تضعیف یا حذف می‌شود و بعد می‌توان حریف مصدق شد.

از اوایل دهۀ ۱۳۲۰ حزب در هر جا توانسته بود ریشه دوانده بود و چون با اساسنامه‌ای در ظاهر شیک و مدرن دل بسیاری از جوانان را ربوده بود، می‌توانست روی یک نیروی جوان جان‌برکف و پرشور حساب کند. یکی از جاهایی که حزب مخفیانه نفوذ گسترده‌ای انجام داده بود ارتش بود. دو سازمان مجزا در ارتش پدید آورده بود: سازمان افسران و سازمان درجه‌داران (افسران نظامیان بلندپایه‌تر و درجه‌داران نظامیان دون‌پایه بودند). سازمان افسران زیر مجموعۀ حزب توده بود و در خدمت اهداف حزب (کمیتۀ مرکزی) بود، اما ساختار مجزایی داشت. رابط محوری میانشان خسرو روزبه بود که هم مسئول اطلاعات حزب بود و هم در سازماندهی افسران نقش اساسی داشت.

(ادامه در پست بعدی)

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
(ادامه از پست پیشین)

از آنجا که نظامیان فقط باید تابع دستورات فرماندهان خود باشند، نفس عضویت در یک سازمان سیاسی که تابع دستورات غیر است، خیانت به شمار می‌آید. نیازی نیست بررسی کنیم چنین سازمانی درون ارتش چه کارهایی می‌توانست بکند... چنین نیرویی بسته به میزان گستردگی و دامنۀ نفوذش، از خرابکاری و کارشکنی و جاسوسی تا کودتا می‌تواند انجام دهد.

به هر روی، در سال ۱۳۳۳ سازمان افسران به گونه‌ای نسبتاً اتفاقی کشف شد. آنچه چندان درباره‌اش صحبت نشده این است که وقتی کشف سازمان افسران را بررسی می‌کنیم، مشخص می‌شود سران توده و افسران ارشد سازمان سهل‌انگاری‌های مضحکی انجام داده بودند. همین باعث شد برخی توده‌ای‌ها که متوجه این سهل‌انگاری‌ها شدند از سر دلخوری و نومیدی از حزب جدا شوند، زیرا فکر می‌کردند حزب اعضایش را به راحتی نابود می‌کند. برای نمونه محمدجعفر محجوب، همان کسی که در سال‌های بعد به یک ادیب و استاد بزرگ ادبیات تبدیل شد، وقتی دید رفیق عزیزش، مرتضی کیوان، به این سادگی لو رفت و اعدام شد، از حزب جدا شد. البته چقدر تأسف‌بار است که کسی مثل محجوب نه به دلیل آگاهی از ماهیت کمونیسم، بلکه به این دلایل شخصی و احساسی از حزب جدا شده است؛ ناامیدکننده است.

شوهر توران میرهادی یکی از همین افسران ارشد در سازمان افسران حزب توده بود. سرگرد وکیلی در واپسین روزهای عمرش مخفیانه چند نامه به دست همسرش توران رساند که خود سند بسیار مهمی از درونی‌ترین اندرونیِ حزب توده برایمان فراهم می‌آورد. وکیلی می‌دانست اعدام می‌شود و مخاطب نامه‌ها نیز همسرش بود. به همین دلیل بسیار بعید است دروغی در نامه‌ها نوشته باشد. وکیلی از مهر ۱۳۲۶ در سازمان افسران عضویت داشت و از معدود افسرانی بود که در تمام مراحل محاکمه مقاومت کرده بود و حتی در دادگاه شاه را «خائن» نامیده بود. همۀ افسوس وکیلی در این نامه‌ها متلاشی شدن سازمان محبوبش بود و دو بار در نامه‌ها تأکید می‌کند: «سازمان ما دژ مستحکم حزب در قلب دشمن بود.» اینکه یک افسر، ارتشی را که خود در آن عضو است «دشمن» بنامد، در هر سناریویی ــ حتی در سناریویی مافیایی ــ بهت‌آور است. او خطاب به توران می‌گوید:

«ما به طور متوسط سالی صد نفر جلب می‌کردیم. با توجه به اینکه تعداد افسران بیش از هشت هزار نفر نیست، می‌توانی تجسم کنی که چند سال دیگر سازمان چه قدرت عظیمی می‌شد.»

وکیلی تأکید می‌کند زیر شکنجه هم نه کسی را لو داده و نه تا پایان درخواست بخشش کرده است و تا دم آخر نسبت به راه و عقیده و عملش هیچ تردید و تزلزلی به دل راه نمی‌دهد. از محتوای نامه‌ها کاملاً آشکار است که توران میرهادی هم در جریان تمام فعالیت‌های همسرش بوده و خود او نیز در سازمان زنان حزب فعالیت داشته است. بخش مهمی از حرف‌های سرگرد وکیلی این است که از عملکرد کمیتۀ مرکزی حزب انتقاد می‌کند. در نامۀ سوم به صراحت تأکید می‌کند «ما... در اثر لاقیدی رهبران و اشتباهات آنها» از بین می‌رویم. به همین دلیل به توران توصیه می‌کند پس از اعدامش به فعالیت‌هایش ادامه دهد، فقط اگر دید حزب انتقادپذیر نبود و عملکردش را اصلاح نکرد، او از حزب جدا شود و اهدافش را به طور فردی دنبال کند.

توصیۀ دیگر وکیلی به توران این است که پس از مرگ او ازدواج کند (آنها پسری هم به نام پیروز داشتند). توران که در فرانسه تحصیل کرده بود، یک سال پس از اعدام همسرش مدرسۀ فرهاد را پایه‌گذاری کرد و در دهۀ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به یکی از چهره‌های بسیار برجسته در آموزش و ادبیات کودک تبدیل شد. او سه سال بعد با محسن خمارلو ازدواج می‌کند. توران یک سال پس از انقلاب نامه‌های همسر اعدامی‌اش را منتشر کرد. بعید می‌دانم او با مشغلۀ آموزشی فراوانی که داشت دیگر فرصت می‌کرد کار حزبی کند. اما از لحن یادداشتی که سال ۵۸ بر این نامه‌ها نوشته کاملاً مشخص است از جهت فکری توده‌ای مانده بود؛ گرچه می‌گوید حزب باید بابت سهل‌انگاری‌هایش پاسخ دهد. وقتی او از «شهیدانی» که «در کوهستان در خون خود غلتیدند»، تجلیل می‌کند، منظورش چه کسانی مگر چریک‌های فدایی خلق می‌تواند باشد؟ در آخر هم می‌گوید: «مهم است هر قطره خون این قهرمانان از جان‌گذشته چراغ راه رشد و تکامل مبارزات سازمان‌یافته و قاطع خلق‌های ایران باشد.»


مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بوروکراسی ـــ جلسۀ چهارم»

فایل تصویری جلسۀ چهارم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه در این باره صحبت کردیم که آیا «سودمداری» در اقتصاد بازار آزاد با امور ملی در تضاد است؟ خلأهای تولید در اقتصاد کاپیتالیستی تقصیر  کیست؟ دربارۀ مسائل زیست‌محیطی در تولید کاپیتالیستی چه باید کرد؟ همچنین بحث دربارۀ «سود» را گسترش دادیم. دیدیم در اقتصاد آزاد عوامل تولید «زبان دارند»، در حالی که در اقتصاد سوسیالیستی عوامل تولید «لال» است و هیچ هشداری به تولیدکننده دربارۀ عواقب تولید خود نمی‌دهد. سپس دربارۀ «مدیریت در اقتصاد سودمدار» صحبت شد. جمع‌‌بندی این بحث این بود که اصل سودمداری مانند مویرگ تا عمق شرکتداری آزاد رسوخ می‌کند و در نتیجه اصل حاکمیت مصرف‌کننده و دموکراسی بازار پشت درهای شرکت‌ها نمی‌ایستد، بلکه همه‌چیز را تا ریزترین مویرگ‌های تولید تابع خواست جامعه ــ مصرف‌کنندگان ــ قرار می‌دهد (صفحات ۶۳ تا ۷۸).

برای شنیدن فایل صوتی این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ چهارم»

فایل تصویری جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Audio
«بورکراسی ـــ جلسۀ چهارم»

فایل صوتی جلسۀ چهارم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه در این باره صحبت کردیم که آیا «سودمداری» در اقتصاد بازار آزاد با امور ملی در تضاد است؟ خلأهای تولید در اقتصاد کاپیتالیستی تقصیر  کیست؟ دربارۀ مسائل زیست‌محیطی در تولید کاپیتالیستی چه باید کرد؟ همچنین بحث دربارۀ «سود» را گسترش دادیم. دیدیم در اقتصاد آزاد عوامل تولید «زبان دارند»، در حالی که در اقتصاد سوسیالیستی عوامل تولید «لال» است و هیچ هشداری به تولیدکننده دربارۀ عواقب تولید خود نمی‌دهد. سپس دربارۀ «مدیریت در اقتصاد سودمدار» صحبت شد. جمع‌‌بندی این بحث این بود که اصل سودمداری مانند مویرگ تا گوشه‌گوشۀ شرکتداری آزاد رسوخ می‌کند و در نتیجه اصل حاکمیت مصرف‌کننده و دموکراسی بازار پشت درهای شرکت‌ها نمی‌ایستد، بلکه همه‌چیز را تا ریزترین مویرگ‌های تولید تابع خواست جامعه ــ مصرف‌کنندگان ــ قرار می‌دهد (صفحات ۶۳ تا ۷۸).

برای دیدن فایل تصویری این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ چهارم»

فایل صوتی جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
«پوکر روسیه و اسرائیل»


احتمالاً در دو سه روز آینده زلنسکی به تل‌آویو می‌آید. نزدیکی اوکراین و اسرائیل شاید بزرگ‌ترین تحول جنگ تا به امروز باشد. آمدن زلنسکی به اسرائیل قیمت ایران را هم برای روسیه بالا می‌برد. اوضاع پیچیده شده. اوکراین و روسیه در یک وضعیت جنگی ایستا قرار گرفته‌اند. روسیه زمینگیر شده، اما اوکراین هم با این تسلیحات فقط می‌تواند متر‌به‌متر پیش رود یا اینکه مانع پیشروی جدید روسیه شود، اما فرماندهان اوکراین می‌دانند برای پیروزی به تسلیحاتی نیاز دارند که غرب هنوز پروا دارد به اوکراین دهد. اینک دریچۀ جدیدی به روی اوکراین گشوده شده است: اسرائیل.

زلنسکی دو سه روز قبل از آغاز جنگ غزه به صراحت به نتانیاهو گفت «ما از شما انتظارات خیلی بیشتری داریم!» یعنی اسلحۀ تهاجمی می‌خواهیم. اسرائیل تا پیش از این نمی‌خواست روسیه را عصبانی کند، زیرا ممکن بود روسیه هم ایران را تحریک کند تا پاسخ دخالت اسرائیل در اوکراین را با نیروهای نیابتی‌اش بدهد. حملۀ حماس همه‌چیز را به هم ریخت. وضعیت جبهۀ روسیه در اوکراین شکننده است و مداخلۀ اسرائیل واقعاً می‌تواند تحول محسوسی در جنگ اوکراین ایجاد کند ــ برای مثال با تحویل سیستم دفاع موشکی.

زلنسکی این را روز اول جنگ فهمید و اولین کسی بود که اصرار داشت در اسراع وقت به تل‌آویو بیاید ــ تا بگوید ما و اسرائیل یک‌طرف، روسیه و ایران آن‌طرف. اما نتانیاهو تردید داشت، به همین دلیل چند هفته‌ زلنسکی را به بهانۀ شدت جنگ دست‌به‌سر کرد تا ببیند موضع روسیه دقیقاً چیست. اما اینک اسرائیل اسلحه را به روی روسیه نشانه گرفته است... سرنوشت جنگ دقیقاً همینجا رقم می‌خورد ــ یا حتی تا الان رقم خورده است. روسیه نباید بگذارد اسرائیل به متحد جنگی اوکراین تبدیل شود، به همین دلیل، با هر گونه مداخلۀ ایران و نیروهای نیابتی‌اش در جنگ مخالفت خواهد کرد. این یعنی روسیه نمی‌خواهد جبهۀ اوکراین فدای حماس شود، زیرا واقعیت میدانی به گونه‌ای است که اصلاً نمی‌توان مداخله‌ای جدی از سوی یک نیروی سوم انجام داد ــ واقعیتی است که دبیرکل حزب‌الله هم در بین سطرهای سخنرانی‌اش بیان کرد.

به این ترتیب، در اینجا نتانیاهو به کارت زلنسکی در جنگ بدل نخواهد شد، بلکه برعکس. زلنسکی به کارتی در بازی اسرائیل بدل می‌شود برای جلوگیری از هر گونه مداخلۀ طرف سوم. اینکه می‌گویند روسیه جبهۀ جدیدی در خاورمیانه گشوده (مثلاً برای انحراف افکار از اوکراین)، مطلقاً تحلیل اشتباهی است. عملیات حماس، همان‌قدر که اسرائیل را غافلگیر کرد، ایران و روسیه را هم غافلگیر کرد. سرنوشت جنگ اوکراین را غرب تعیین خواهد کرد، نه خاورمیانه‌ای‌ها. پایان جنگ اوکراین دست آمریکاست؛ که فعلاً تمایلی ندارد.

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«سفر جانسون به ایران ــ شهریور ۱۳۴۱»

مدت‌ها بود تا این اندازه از ویدئویی تاریخی شگفت‌زده نشده بودم... لیندن جانسون، معاون رئیس‌جمهور آمریکا (کندی) در شهریور سال ۴۱ به ایران سفر کرد. این ویدئو گزارش مفصل این سفر است. رفتاری که جانسون می‌کند، در دنیای امروز باورنکردنی است! جانسون در طول مسیر از فرودگاه تا کاخ از ماشین پیاده می‎شود و می‌رود بین مردم ــ دست و بغل و خوش‌وبش! اما فقط این نیست. جانسون به بازار ــ سبزه‌میدان ــ می‌رود و به طرز عجیبی بین مردم است... از مغازه‌ای از امیریه لوستر می‌خرد... می‌رود در خانه‌های کارگران راه‌آهن و بعد سفری به دهات ورامین می‌رود. همه جا هم تن‌به‌تن چسبیده به مردم. پیشنهاد می‌کنم ویدئو را حتماً ببینید.

البته جانسون در برلین هم از فرودگاه از ماشین پیاده شد، و با مردم دست می‌داد و می‌رفت. بدش نمی‌آمد با کل صدها هزار نفری که در مسیرش بودند دست بدهد.

جانسون معاون کندی بود، با ترور کندی (نوامبر ۶۳ / آبان ۴۲) چهارده ماه مانده را رئیس‌جمهور بود و در دورۀ بعد هم در انتخابات پیروز شد و تا سال ۶۹ در کاخ سفید ماند.

#مستند

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بوروکراسی ـــ جلسۀ پنجم»

فایل تصویری جلسۀ پنجم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه ابتدا مدیریت نیروی کار در بازار آزاد را بررسی می‌کنیم. چه می‌شود که در مدیریت سودمدار فساد کاهش می‌یابد و شایسته‌سالاری حاکم می‌شود. چرا عنصر ناشایست جایی در بازار آزاد ندارد؟ در مدیریت سودمدار ارزیابی یا ارزشگذاری «کار» فارغ از داروی‌های شخصی و به دور از حب و بغض است و هر فرد طبق خدماتی که به جامعه (مصرف‌کنندگان) می‌رساند، ارزشیابی می‌شود. در بخش بعدی این گفتار، به پیدایش بوروکراسی در نظام‌های دموکراتیک و غیردموکراتیک می‌پردازیم.

برای شنیدن فایل صوتی این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ پنجم»

فایل تصویری جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Audio
«بوروکراسی ـــ جلسۀ پنجم»

فایل تصویری جلسۀ پنجم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه ابتدا مدیریت نیروی کار در بازار آزاد را بررسی می‌کنیم. چه می‌شود که در مدیریت سودمدار فساد کاهش می‌یابد و شایسته‌سالاری حاکم می‌شود. چرا عنصر ناشایست جایی در بازار آزاد ندارد؟ در مدیریت سودمدار ارزیابی یا ارزشگذاری «کار» فارغ از داروی‌های شخصی و به دور از حب و بغض است و هر فرد طبق خدماتی که به جامعه (مصرف‌کنندگان) می‌رساند، ارزشیابی می‌شود. در بخش بعدی این گفتار، به پیدایش بوروکراسی در نظام‌های دموکراتیک و غیردموکراتیک می‌پردازیم.

برای دیدن فایل تصویری این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ پنجم»

فایل صوتی جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«احیای صنعت نفت»

اگر می‌خواهید در یک گزارش تصویری و تاریخی ببینید پس از بیست‌وهشتم مرداد ۱۳۳۲ تکلیف صنعت نفت چه شد، این ویدئو را ببینید. در واقع، کسی که دربارۀ نفت خوانده و می‌خواهد بداند، این ویدئو را الزاماً باید ببینید.

از آنجا که روند احیای صنعت نفت و انعقاد قرارداد کنسرسیوم را در ویدئو تا لحظۀ گشودن شیرهای نفت در این ویدئو می‌بینیم، توضیحی در این باره نمی‌دهم. در ویدئو تصاویری از این رخدادهای تاریخی می‌بینیم:

ـــ مذاکرات امینی و پیج
ـــ تصویب قرارداد کنسرسیوم در مجلسین شورای ملی و سنا
ـــ حضور امینی و نمایندگان کنسرسیوم در آبادان و ازسرگیری فعالیت پالایشگاه
ـــ بیانیۀ زاهدی، نخست‌وزیر وقت.

آنچه در این ویدئو بیش از هر چیز برای خودم جالب بود، شنیدن صدای زاهدی بود که بیانیه‌ای را قرائت می‌کند. ویدئو نیز متعلق به همان سال ۱۳۳۳ است. نیازی نیست توضیه کنم ببینید، کسی که به تاریخ علاقه دارد، می‌دادند این ویدئو چه اهمیتی دارد.

#مستند
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بوروکراسی ـــ جلسۀ ششم»

فایل تصویری جلسۀ ششم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه (صفحات ۸۹ تا ۱۰۲) به تعریف دقیقی از بوروکراسی می‌رسیم و بر این اساس می‌فهمیم «بوروکراتیزاسیون» (بوروکراتیک‌سازی) و «دِبوروکراتیزاسیون» (بوروکراسی‌زدایی) یعنی چه. مشخص می‌شود تفاوت مدیریت سودمدار و بوروکراتیک چه تأثیری در نحوۀ هزینه‌کرد مدیران دارد. پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان با روش مدیریت تجاری، بوروکراسی را بهبود بخشید؟ با روش‌های مدیریتی چه؟ و در نهایت می‌بینیم سیستم کارگزینی بوروکراتیک چگونه است و چه معایبی دارد ـــ و چرا گاه بهبودپذیر نیست.

برای شنیدن فایل صوتی این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ ششم»

فایل تصویری جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Audio
«بوروکراسی ـــ جلسۀ ششم»

فایل صوتی جلسۀ ششم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه (صفحات ۸۹ تا ۱۰۲) به تعریف دقیقی از بوروکراسی می‌رسیم و بر این اساس می‌فهمیم «بوروکراتیزاسیون» (بوروکراتیک‌سازی) و «دِبوروکراتیزاسیون» (بوروکراسی‌زدایی) یعنی چه. مشخص می‌شود تفاوت مدیریت سودمدار و بوروکراتیک چه تأثیری در نحوۀ هزینه‌کرد مدیران دارد. پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان با روش مدیریت تجاری، بوروکراسی را بهبود بخشید؟ با روش‌های مدیریتی چه؟ و در نهایت می‌بینیم سیستم کارگزینی بوروکراتیک چگونه است و چه معایبی دارد ـــ و چرا گاه بهبودپذیر نیست.

برای دیدن فایل صوتی این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ ششم»

فایل صوتی جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
«آن مرد با اره‌برقی آمد...»


طبیعی است مردمی که گرفتار تورم ۹۵ درصدی‌اند، معیار اصلی‌شان در انتخابات مسائل اقتصادی است و اگر این پیش‌فرض را بپذیریم باید با حیرت گفت در آرژانتین شگفتی بزرگی رخ داده است: کسی که با صدایی رسا و خشن علیه «عدالت اجتماعی» سخن می‌گوید، کسی که به آزادترین نوع سرمایه‌داری باور دارد، کسی که حتی بانک‌ مرکزی را می‌خواهد جمع کند، کسی که معتقد است دولت باید کاسه و کوزه‌اش را جمع کند و در امور اجتماعی دخالت نکند... ـــ آری، آری! چنین کسی با رأیی قاطع رئیس‌جمهور شده است. پس‌گرفتن قدرت از ایدۀ «عدالت اجتماعی» که تخصص بالایی در ریختن انواع اشک برای گروه‌های مختلف جامعه دارد، بسیار کار دشواری است؛ فقط زمانی چنین اختری در افق یک ملت پدیدار می‌شود که فریب و فلاکت نهفته در پس مفهوم «عدالت اجتماعی» بر اُسطرلاب آن مردم نمایان شده باشد ــ دست‌کم لازم است آن مردم فهمیده باشند مفهوم «عدالت اجتماعی» برخلاف ظاهر فریبنده‌اش، باطن گزنده‌ای دارد و باید با بدگمانی به آن نگاه کرد.

امروز روزی تاریخی رقم خورد ــ نه فقط برای آرژانتین، بلکه برای آمریکای جنوبی. خاویر میلی با اختلافی فاحش رقیبِ پِرونیست خود را شکست داد. از وقتی بساط دیکتاتوری نظامی در آرژانتین در دهۀ هشتاد جمع شد، پِرونیسم دوباره قدرت گرفت. در بیست سال اخیر سهم اصلی قدرت دست پِرونیست‌ها بوده است. «پِرونیسم» قوی‌ترین جریان سیاسی در آرژانتین از سال ۱۹۴۵ تا به امروز بوده است و نام آن از خوان پِرون گرفته شده است؛ دولتمردی که بیشترین شباهت را به فاشیست‌های نرمخو داشت (آری، نوعی فاشیسم نرمخو هم در تاریخ داشته‌ایم).

فاشیسمِ پرونی مدعی راه سوم بود. البته همۀ فاشیست‌ها مدعی راه سومند؛ راهی بین سوسیالیسم وکاپیتالیسم ــ که البته سرابی بیش نیست. برای این راه سوم، دولت باید دست به مداخلات گسترده بزند؛ تصدیگری کند؛ بوروکراسی بپرورد؛ از این بگیرد و به آن بدهد؛ این را محدود کند و به آن دیگری جهت بدهد... در یک کلام: به هر سو شاخه و ریشه بداوند. به دلیل همین ادعای «راه‌سوم بودن» است که در فاشیسم هم عناصر چپ را می‌بینید و هم عناصر راست؛ البته فاشیسم هم با فاشیسم فرق دارد؛ اما توده‌گرایی چپ یا چپ‌نما همیشه در فاشیسم بوده است. آن «سوسیالیسمِ» نفته در عنوان «ناسیونال‌سوسیالیسم» همه‌اش «فریب» نبود؛ محتواهایی غیرمارکسیستی هم داشت. فاشیسم ایتالیا هم که رهبرش از اعاظمِ سوسیالیسم ایتالیا بود و نزدیکی فراوانی با سندیکالیسم داشت. بیزارم از اینکه با پراکندن «ایسم» نوشته را ایسم‌آجین کنم؛ منتها گاه ناچارم. پس بگذریم و قصه را سخت نکنم.

پرونیسم همیشه منادی عدالت اجتماعی بود. در دهه‌های اخیر هم «حزب عدالت‌گرا» پایگاه اصلی پرونیسم بوده است. دولت هم دست پرونیست‌های عدالت‌گرا بوده است؛ شاخص‌ترینشان خانم و آقای کیرشنر که از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ سه دوره رئیس‌جمهور بودند. رئیس‌جمهور پیشین، آلبرتو فرناندز هم که از ۲۰۱۹ رئیس دولت بود پرونیست بود. رقیب میلی در انتخابات امروز، سرخیو ماسا هم بله؛ پرونیست بود. نظرسنجی‌ها چندان پیروزی خاویر میلی را نشان نمی‌داند، اما نتیجه حکایت از پیروزی قاطع او دارد. پس اینک برویم سراغ آقای خاویر...

خاویر میلی از جمله کسانی است که از کسب‌وکار و دنیای تجارت آزاد وارد سیاست شده است. مقایسۀ او با ترامپ و بولسونارو دست‌کم از جهت سواد اقتصادی دقیق نیست. میلی سواد دانشگاهی اقتصاد دارد و تخصصش امور مالی است. او در شرکت MÁXIMA AFJP که یک شرکت خصوصی در امور بیمۀ مستمری است، اقتصاددان ارشد بوده است؛ و نیز در شرکت ESTUDIO BRODA که یک شرکت مشاورۀ امور مالی بود، کار کرده است. اما بیش از همه در «شرکت هواپیمایی امریکا» کار کرده است؛ بزرگ‌ترین شرکت مدیریت فرودگاهی جهان که متعلق به ادواردو اِرنکیان است؛ میلیاردر ارمنی‌تبار آرژانتین. خاویر میلی وقتی در چنین جایگاهی بود شروع کرد به انتقاد از دولت‌های پیشین و این انتقادات سکویی شد برای پرتاب او به مجلس در سال ۲۰۲۱، در ائتلاف «آزادی به پیش».

(ادامه در پست بعدی)

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
(ادامه از پست پیشین)

بگذارید فهرستی از دیدگاه‌های خاویر را مرور کنیم:

ــ دولت فقط باید در حوزه‌های امنیت و دادگستری مسئولیت داشته باشد (دیدگاه پایه‌ای مکتب اتریش و لیبرتارین‌ها)
ــ مخالفت با برقراری مالیات جدید
ــ برچیدن بانک مرکزی.
ــ برچیدن نظارت‌ها بر مبادلات سرمایه
ــ آزادی‌سازی دارو (به معنای دراگ؛ داروهای مخدر)
ــ آزادسازی مالکیت اسلحه
ــ خصوصی‌سازی آموزش
ــ نظارت بیشتر بر مهاجرت (آرژانتین یکی از مهاجرپذیرترین کشورهاست. میلی گفته است اجازۀ مهاجرت به افرادی که سابقۀ جزائی دارند نخواهد داد و مهاجران سابقه‌دار را هم اخراج خواهد کرد. همچنین محدود کردن امکانات آموزشی و بهداشتی رایگان برای مهاجران)
ــ برابری جنسیتی در ازدواج (خود او طرفدار روابط آزاد است؛ یعنی زندگی مشترک بدون ازدواج)
ــ مخالفت رادیکال با سقط‌جنین
ــ مخالف تربیت جنسی در مدارس (و از آنجا که جریان‌های پروگرسیو ــ «مترقی» ــ را نقاب مارکسیسم می‌داند، گفته است وزرات امور زنان و مؤسسۀ رفع تبعیض، بیگانه‌ستیزی و نژادپرستی را برخواهد چید. البته آرژانتین هم سفرۀ رنگینی از انواع وزارتخانه‌ها دارد: وزارت کار عمومی، وزارت علم و تکنولوژی و نوآوری، وزارت توسعۀ اجتماعی...)
ــ او ادعای تغییر آب‌وهوایی به دلیل مداخلۀ انسان را «دروغ سوسیالیسم» می‌داند
ــ مخالف «سیستم حاکم» و کاستِ سیاسی حاکم که از سیاستمدارانی «انگل‌وار و بی‌خاصیت» تشکیل شده که هیچ‌گاه کار نکرده‌اند.
ــ مخالف چیزی است که «مارکسیسم فرهنگی» نامیده می‌شود
ــ او خود را کاتولیک می‌داند، اما مخالف اقتدار کلیسای کاتولیک است.

با چنین اوصافی می‌توان او را دولتمردی ضد هر گونه چپ دانست؛ در اقتصاد آنارکوکاپیتالیست و لیبرتارین، و در فرهنگ محافظه‌کار (چه‌بسا از نوع محافظه‌کار انقلابی). اما یک چیز روشن است: مواضع خاویر میلی ضد مفهوم عدالت اجتماعی است؛ ضدِ هر گونه دولت‌گرایی است؛ ضد زعامت فرهنگی و اجتماعی دولت است. این شعارها یعنی دست دولت در امور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باید کوتاه شود. چنین رویکردی روح پرون را در گور می‌لرزاند ــ و نیز تن‌وبدن همۀ دولت‌گرایانِ چپ و راست را. با توجه به زبان تند و بی‌لفافۀ میلی، می‌توان گفت رأی‌دهندگان آگاهانه به این سیاست‌ها رأی داده‌اند، زیرا خود را گرفتار سراب می‌بینند. اگر بخشی از مردم آرژانتین واقعاً ــ یعنی با تحلیل و نگاه عقلانی، و نه به عنوان یک واکنش احساسی به حلقۀ سیاستمداران قبلی ــ به این جمع‎بندی رسیده باشند که دولت دردی دوا نمی‌کند و فقط دردی بر درد کهنه می‌ریزد، از فریب دولت‌گرایی عبور کرده‌اند؛ فریبی که بزرگ‌ترین تلۀ قرن بیستم تا به امروز بوده است.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بوروکراسی ـــ جلسۀ هفتم»

فایل تصویری جلسۀ هفتم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه (صفحات ۱۰۳ تا ۱۱۲) ابتدا گذر کوتاهی می‌کنیم بر ضعف اساسی سوسیالیسم که باعث شکست و ناکارآمدی آن می‌شود: ناتوانی در محاسبۀ اقتصادی. سوسیالیسم با از میان برداشتن «بازار» امکان پایه‌ایِ محاسبۀ اقتصادی را از میان می‌برد. با چند مثال می‌بینیم بازار چگونه شکل می‌گیرد. آیا مکانیسم بازار مقصر برخی معضلات اجتماعی است؟ در بخش بعدی بحث تفاوت شرکت خصوصی و دولتی را به لحاظ «زیان‌سازی» بررسی می‌کنیم. اگر یک شرکت دولتی زیان بسازد چه می‌شود و اگر یک شرکت خصوصی زیان بسازد چگونه عمل می‌کند؟ ـــ و پیامد این تفاوت چیست؟ نگاه مدیر دولتی به بودجه چگونه است؟

برای شنیدن فایل صوتی این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ هفتم»

فایل تصویری جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Audio
«بوروکراسی ـــ جلسۀ هفتم»

فایل صوتی جلسۀ هفتم خوانش و شرح کتاب «بوروکراسی»، اثر لودویگ فون میزس.

در این جلسه (صفحات ۱۰۳ تا ۱۱۲) ابتدا گذر کوتاهی می‌کنیم بر ضعف اساسی سوسیالیسم که باعث شکست و ناکارآمدی آن می‌شود: ناتوانی در محاسبۀ اقتصادی. سوسیالیسم با از میان برداشتن «بازار» امکان پایه‌ایِ محاسبۀ اقتصادی را از میان می‌برد. با چند مثال می‌بینیم بازار چگونه شکل می‌گیرد. آیا مکانیسم بازار مقصر برخی معضلات اجتماعی است؟ در بخش بعدی بحث تفاوت شرکت خصوصی و دولتی را به لحاظ «زیان‌سازی» بررسی می‌کنیم. اگر یک شرکت دولتی زیان بسازد چه می‌شود و اگر یک شرکت خصوصی زیان بسازد چگونه عمل می‌کند؟ ـــ و پیامد این تفاوت چیست؟ نگاه مدیر دولتی به بودجه چگونه است؟

برای دیدن فایل تصویری این جلسه بنگرید به: «بوروکراسی ـــ جلسۀ هفتم»

فایل صوتی جلسات پیشین: جلسۀ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم

#گفتار_لایو #بوروکراسی #لیبرالیسم

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«سپاه بهداشت» ــ ۱۳۴۳/۴۴

ویدئویی که به اشتراک گذاشته‌ام مستندی جالب و دیده‌نشده از کار «سپاه بهداشت» است. روی مستند به اندازۀ کافی توضیحات ارائه می‌شود و نیازی به توضیح بیشتر نیست. در این ویدئو با مراحل آموزش، اعزام، استقرار و مأموریت سپاه دانش آشنا می‌شویم.

این ویدئو در همان سال اول و دوم برقرار سپاه دانش تهیه شده و مستندی روایی‌ــ‌تبلیغی است. فیلمبرداری آن سال ۱۳۴۴ تمام شده است. هدف از سپاه بهداشت رساندن پوشش درمانی و بهداشتی به مناطقی بود که در کوتاه مدت ــ یا اصلاً ــ نمی‌شد امکانات بهداشتی و درمانی در آن مناطق ایجاد کرد. مجموعه‌ای از افراد متخصص و غیرمتخصصان آموزش‌دیده بدنۀ این سپاه را تشکیل می‌دادند.

در این مستند، پس از آموزش و اعزام، کار سپاه در شهر بم و حوالی آن را می‌بینیم.

#مستند

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
دوشنبه عصر در شهر کاغذی در خدمت سرورانم در شیرازم. این نشست قرار بود هفته پیش برگزار بشه که افتاد این هفته.

پس به همین مناسبت امشب یک ویدئوی قدیمی دیده‌نشده از شیراز می‌گذارم، هدیه به دوستان شیرازی
.

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بیمارستان نمازی شیراز ــ ۱۳۳۴»


این ویدئوی دلچسب گزارش مفصلی از بیمارستان نمازی شیراز در میانۀ دهۀ ۱۳۳۰ خورشیدی است. حاج محمد نمازی، بازرگان، سیاستمدار و نیکوکار شیرازی در سال ۱۳۳۱ احداث بیمارستان نمازی را آغاز کرد. بیمارستان در سال ۱۳۳۴ آمادۀ بهره‌‌برداری شد و در آن زمانی همردیف بیمارستان‌های درجه‌یک دنیا بود.

محمد نمازی (۱۲۷۵ـــ۱۳۵۱) بی‌تردید یکی از شگفت‌انگیزترین نخبگان ایرانی بود. او که در جوانی به قصد سیاحت به آمریکا رفته بود، کسب‌وکار موفقی در آمریکا راه می‌اندازد و تجارت دریایی با هنگ‌کنگ برقرار می‌کند. او پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۳ خدمات بی‌نظیری به مردم کرد، از جمله احداث لوله‌کشی آب شیراز و دیگری بیمارستان نمازی که پیشنهاد می‌کنم حتماً ویدئوی آن را ببینید.

مرحوم نمازی در دولت‌های زاهدی و علا به عنوان وزیر مشاور حضور داشت. اینکه چرا امثال نمازی جایی در حافظۀ تاریخی ایرانیان ندارند، احتمالاً به این دلیل است که کسانی چون او عمل می‌کردند و شعار نمی‌دادند.

#مستند

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«سفر نیکسون به تهران ــ آذر ۱۳۳۲»

در این پست ویدئوی مفصلی از سفر جنجالی نیکسون به تهران در آذر ۱۳۳۲ می‌بینید. هواپیمای نیکسون هجدهم آذر در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست. دو روز پیش از این سفر در دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران اعتراضاتی رخ داد که به کشته شدن سه دانشجو منجر شد. دلیل این اعتراضات سفر نیکسون و ازسرگیری روابط با انگلستان ذکر می‌شود. اما به گمانم دلیل مهم‌تر دادگاه مصدق و صدور کیفرخواست اعدام برای مصدق بود.

در این سفر نیکسون علاوه بر دیدار با شاه، به دانشگاه تهران رفت و در آنجا به دریافت دکتری افتخاری نائل گردید. علاوه بر این، شهردار تهران زمینی را به دولت آمریکا اهدا کرد. نیکسون دیدارهایی هم رهبران کارگران و کارفرمایان و نیز دیداری هم با اعضای مجلس داشت. همۀ این اتفاقات را در این ویدئو می‌بینید. این ویدئو را سازمان فیلمبرداری دانشگاه سیراکیوز ساخته است. در سال ۱۳۳۰ دانشگاه سیراکیوز با ادارۀ کل هنرهای زیبا قراردادی بست و مستندهایی در ایران می‌ساخت.

به گمانم این فیلم نیز از آن دست فیلم‌هاست که حتماً باید دید و همۀ لحظات آن را در ذهن ثبت کرد.

#مستند

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
2024/06/16 05:03:31
Back to Top
HTML Embed Code: