Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
زندان در زندان
این دومین شوک بزرگ به خانواده زندانیان است.
در جنبش مهسا آتش سوزی که همه را ساعتها در استرس و اضطرابی طاقتفرسا نگهداشت و امروز حمله وحشیانه دشمن خارجی.
مطالبه خانوادههای زندانیان سیاسی که عزیزانشان به جرم نقد عملکردهای غلط در زندانند، آزادی یا لااقل مرخصی آنهاست.
کسی پاسخگو نیست!
همسرجان دقایقی پیش تماس گرفت و گفت دچار قطعی آب و برق بوده. خدارا شکر از انفرادی خودش به سالن دیگری که آقای قدیانی و بختیاری و دیگران هستند آمده و اینجا برق هست اما بیبرقی و بلاتکلیفی و ...
و ما خانوادههای زندانیان سیاسی همچنان آزادی آنها را فریاد میکنیم.
آنها را از میان دود و آتش رها کنید.
شامگاه دوشنبه دوم تیرماه۱۴۰۴
#آزادی_زندانیان_سیاسی_مطالبه_ملی
#رفع_حصر_مطالبه_ملی
@MostafaTajzadeh
این دومین شوک بزرگ به خانواده زندانیان است.
در جنبش مهسا آتش سوزی که همه را ساعتها در استرس و اضطرابی طاقتفرسا نگهداشت و امروز حمله وحشیانه دشمن خارجی.
مطالبه خانوادههای زندانیان سیاسی که عزیزانشان به جرم نقد عملکردهای غلط در زندانند، آزادی یا لااقل مرخصی آنهاست.
کسی پاسخگو نیست!
همسرجان دقایقی پیش تماس گرفت و گفت دچار قطعی آب و برق بوده. خدارا شکر از انفرادی خودش به سالن دیگری که آقای قدیانی و بختیاری و دیگران هستند آمده و اینجا برق هست اما بیبرقی و بلاتکلیفی و ...
و ما خانوادههای زندانیان سیاسی همچنان آزادی آنها را فریاد میکنیم.
آنها را از میان دود و آتش رها کنید.
شامگاه دوشنبه دوم تیرماه۱۴۰۴
#آزادی_زندانیان_سیاسی_مطالبه_ملی
#رفع_حصر_مطالبه_ملی
@MostafaTajzadeh
Forwarded from Hadi Heidari | کانال هادی حیدری (Hadi Heidari)
🔸ما جز خودمان کسی نداریم... | #هادی_حیدری | دوشنبه دوم تیرماه هزار و چهارصد و چهار
.
#ایران #وطن #ایرانم #جنگ #اتحاد #مردم #ملت
.
@hadi_heidari
.
#ایران #وطن #ایرانم #جنگ #اتحاد #مردم #ملت
.
@hadi_heidari
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ تبعات ذهنیت «سرنگونی آسان»
🖊️حسین باستانی
مدتی پس از جنبش ۱۴۰۱، مقاله «ذهنیت سرنگونی آسان» به بررسی تبعات «ساده گرفتن» شدید سازوکار تغییر حکومت در میان فعالان ایرانی پرداخت: از جمله اینکه قدرتهای جهانی، تدریجا دورنمای تغییر رژیم در ایران را جدی نمیگیرند و «معامله با قدرت مستقر» در «پروندههای راهبردی» را ترجیح میدهند.
بدون آنکه قصد هیچگونه تحلیل وقایع جاری را داشته باشیم، اجازه میخواهم صرفا بخشهایی از آن مقاله قدیمی را یادآوری کنم. متنی که هرچند در زمان انتشار، از سوی بسیاری از عزیزان -که کار حکومت را تمام شده میدانستند- بدبینانه تلقی شد، ولی شاید بازخوانی آن، بیفایده نباشد:
- اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، سرانجام در معرض حسابرسی سخت افکار عمومی قرار خواهد گرفت... تکرار مکرر و بدون پشتوانه این شعارها باعث خواهد شد تا اپوزیسیون در داخل و خارج کشور جدی گرفته نشود. تا آنجا که هم لایههایی محتاط –ولو ناراضی- از اجتماع و هم جامعه بینالمللی، تا اطلاع ثانوی منفعت خود را در «معامله» با قدرت مستقر ببینند.
- اگر جریاناتی سیاسی مکررا هر تحول سیاسی کشور، و از جمله ناکامیهای خود را، را یک گام نزدیک تر شدن به سرنگونی بدانند -آن هم با استدلالهایی در این حد که رژیم هر کار بکند به ضررش است- یعنی از اساس ضعیف بودن یا نبودن اپوزیسیون را مهم نمیدانند؛ چون لابد معتقدند در هر حال، به طور خودکار نتیجه یکی خواهد بود.
- در چارچوب ذهنیت سرنگونی سریع، غیرمنتظره نیست که بخش بزرگی از بحث های نظری در مورد تحولات ایران صرف توجیه بضاعت یا وضع موجود اپوزیسیون شده: مثلا با تجلیل بیش از حد از جنبشهای «بی سر» یا محتوم فرض کردن سقوط دیکتاتورها. یا با امیدآفرینی اغراقآمیز به عواملی از قبیل فروپاشی از درون، نافرمانی نظامیان، تحولات غیرمنتظره یا فشار خارجی.
- مطابق تجربیات تاریخی، حتی اگر انقلاب بدون «رهبر» ممکن باشد، تصور پیروزی یک انقلاب بدون «تشکیلات رهبری کننده» دشوار است. حتی اگر نظام های خودکامه در مقیاس تاریخی ناپایدار باشند، میتوانند در مقیاس زندگی انسانی زیاد عمر کنند. حتی اگر فروپاشی از درون غیرممکن نباشد، امید بستن به آن ممکن است به انفعال نامحدود بینجامد. حتی اگر شکافهایی در نیروهای مسلح وجود داشته باشد، تاکنون این ذهنیت که فرضا سپاه ممکن است جمهوری اسلامی را سرنگون کند مبنایی جز اخبار جعلی نداشته. حتی اگر امکان متضرر شدن حاکمان از تحولات غیرمنتظره وجود داشته باشد، تضمینی نیست که این تحولات لزوما به ضرر آنها اتفاق بیفتند.
- حتی با وجود اینکه تاثیر فشار خارجی در تضعیف حکومتها قابل انکار نیست، نمونههای بیشماری از معاملات پشتپرده دولتمردان غربی با تهران وجود دارند؛ دولتمردانی که همواره محتمل است به امید توافق در یک پرونده راهبردی، یا برای آزادی ولو یکی از اتباعشان در ایران، امتیازات غیرمنتظره بدهند.
- ساده گرفتن سرنگونی، لاجرم درگیری بین مخالفان حکومت را نیز وارد فضایی متفاوت میکند. چون طبیعتا نیروهایی که براندازی را فرایندی درازمدت و نیازمند سازماندهی و مشارکت گسترده بدانند، با فعالانی که براندازی را در کوتاه مدت در دسترس تصور کنند، رفتار متفاوتی دارند. در حالت اول، قاعدتا خود را بیشتر نیازمند برنامهریزی تشکیلاتی و تعامل درازمدت با دیگر جریانها میبینند. در حالت دوم اما، از آنجایی که سقوط نظام را قریبالوقوع میدانند، بیشتر نگران «سهمخواهی» جریانهای رقیب در فردای براندازی خواهند بود.
- فرض اخیر، میتواند تفسیری خاص از عملگرایی را در اپوزیسیون جا بیندازد که خروجی آن، مثلا نه همکاری گسترده تر برای مقابله -بسیار دشوار- با حکومت، که استفاده از «هر» روش ممکن برای مقابله -بهمراتب آسانتر- با یکدیگر باشد... درواقع به طور اجتنابناپذیر، حجمی غیرطبیعی از مجادلات سیاسی اپوزیسیون متوجه کلیات و جزئیات حکومت جایگزین میشود که انگار چیزی به استقرار آن نمانده است.
متن کامل مقاله ذهنیت سرنگونی آسان» در لینک زیر در دسترس است:
https://www.bbc.com/persian/articles/cl4d8m651pxo
🆔@tahkimmelat
🖊️حسین باستانی
مدتی پس از جنبش ۱۴۰۱، مقاله «ذهنیت سرنگونی آسان» به بررسی تبعات «ساده گرفتن» شدید سازوکار تغییر حکومت در میان فعالان ایرانی پرداخت: از جمله اینکه قدرتهای جهانی، تدریجا دورنمای تغییر رژیم در ایران را جدی نمیگیرند و «معامله با قدرت مستقر» در «پروندههای راهبردی» را ترجیح میدهند.
بدون آنکه قصد هیچگونه تحلیل وقایع جاری را داشته باشیم، اجازه میخواهم صرفا بخشهایی از آن مقاله قدیمی را یادآوری کنم. متنی که هرچند در زمان انتشار، از سوی بسیاری از عزیزان -که کار حکومت را تمام شده میدانستند- بدبینانه تلقی شد، ولی شاید بازخوانی آن، بیفایده نباشد:
- اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، سرانجام در معرض حسابرسی سخت افکار عمومی قرار خواهد گرفت... تکرار مکرر و بدون پشتوانه این شعارها باعث خواهد شد تا اپوزیسیون در داخل و خارج کشور جدی گرفته نشود. تا آنجا که هم لایههایی محتاط –ولو ناراضی- از اجتماع و هم جامعه بینالمللی، تا اطلاع ثانوی منفعت خود را در «معامله» با قدرت مستقر ببینند.
- اگر جریاناتی سیاسی مکررا هر تحول سیاسی کشور، و از جمله ناکامیهای خود را، را یک گام نزدیک تر شدن به سرنگونی بدانند -آن هم با استدلالهایی در این حد که رژیم هر کار بکند به ضررش است- یعنی از اساس ضعیف بودن یا نبودن اپوزیسیون را مهم نمیدانند؛ چون لابد معتقدند در هر حال، به طور خودکار نتیجه یکی خواهد بود.
- در چارچوب ذهنیت سرنگونی سریع، غیرمنتظره نیست که بخش بزرگی از بحث های نظری در مورد تحولات ایران صرف توجیه بضاعت یا وضع موجود اپوزیسیون شده: مثلا با تجلیل بیش از حد از جنبشهای «بی سر» یا محتوم فرض کردن سقوط دیکتاتورها. یا با امیدآفرینی اغراقآمیز به عواملی از قبیل فروپاشی از درون، نافرمانی نظامیان، تحولات غیرمنتظره یا فشار خارجی.
- مطابق تجربیات تاریخی، حتی اگر انقلاب بدون «رهبر» ممکن باشد، تصور پیروزی یک انقلاب بدون «تشکیلات رهبری کننده» دشوار است. حتی اگر نظام های خودکامه در مقیاس تاریخی ناپایدار باشند، میتوانند در مقیاس زندگی انسانی زیاد عمر کنند. حتی اگر فروپاشی از درون غیرممکن نباشد، امید بستن به آن ممکن است به انفعال نامحدود بینجامد. حتی اگر شکافهایی در نیروهای مسلح وجود داشته باشد، تاکنون این ذهنیت که فرضا سپاه ممکن است جمهوری اسلامی را سرنگون کند مبنایی جز اخبار جعلی نداشته. حتی اگر امکان متضرر شدن حاکمان از تحولات غیرمنتظره وجود داشته باشد، تضمینی نیست که این تحولات لزوما به ضرر آنها اتفاق بیفتند.
- حتی با وجود اینکه تاثیر فشار خارجی در تضعیف حکومتها قابل انکار نیست، نمونههای بیشماری از معاملات پشتپرده دولتمردان غربی با تهران وجود دارند؛ دولتمردانی که همواره محتمل است به امید توافق در یک پرونده راهبردی، یا برای آزادی ولو یکی از اتباعشان در ایران، امتیازات غیرمنتظره بدهند.
- ساده گرفتن سرنگونی، لاجرم درگیری بین مخالفان حکومت را نیز وارد فضایی متفاوت میکند. چون طبیعتا نیروهایی که براندازی را فرایندی درازمدت و نیازمند سازماندهی و مشارکت گسترده بدانند، با فعالانی که براندازی را در کوتاه مدت در دسترس تصور کنند، رفتار متفاوتی دارند. در حالت اول، قاعدتا خود را بیشتر نیازمند برنامهریزی تشکیلاتی و تعامل درازمدت با دیگر جریانها میبینند. در حالت دوم اما، از آنجایی که سقوط نظام را قریبالوقوع میدانند، بیشتر نگران «سهمخواهی» جریانهای رقیب در فردای براندازی خواهند بود.
- فرض اخیر، میتواند تفسیری خاص از عملگرایی را در اپوزیسیون جا بیندازد که خروجی آن، مثلا نه همکاری گسترده تر برای مقابله -بسیار دشوار- با حکومت، که استفاده از «هر» روش ممکن برای مقابله -بهمراتب آسانتر- با یکدیگر باشد... درواقع به طور اجتنابناپذیر، حجمی غیرطبیعی از مجادلات سیاسی اپوزیسیون متوجه کلیات و جزئیات حکومت جایگزین میشود که انگار چیزی به استقرار آن نمانده است.
متن کامل مقاله ذهنیت سرنگونی آسان» در لینک زیر در دسترس است:
https://www.bbc.com/persian/articles/cl4d8m651pxo
🆔@tahkimmelat
BBC News فارسی
ذهنیت «سرنگونی آسان» حکومت
هرچند جنبش های عظیم و سازمانیافته توان غلبه بر حتی قدرتمندترین نظامهای سرکوب جهان را هم دارند، ولی آیا جریانهای موجود اپوزیسیون، در حد و اندازه متناسب با چنین جنبشی در ایران هستند؟
Forwarded from 🌲تاریخ و زندگی🌲 (جواد عباسی)
درسهایی از تجاوز و جنگ
جواد عبّاسی
چهارم تیرماه 1404
با برقراری آتشبس میان اسرائیل و ایران و با امید به پایداری آن و با گذر نسبی از غبار جنگ میدانی روایتها و احتمالاً دسترسی بیشتر به اخبار و واقعیتها، وقت آن است تا صاحبنظران در عرصههای گوناگون و دلسوزان واقعی ایران، به بررسی علل و پیامدهای این رخداد تاریخی و سرنوشتساز بپردازند و چشماندازی برای آینده کشور ارائه دهند. تا آنجا که به ایران مربوط میشود، برخی درسهای قابل دریافت از این مخاطره ملّی را میتوان چنین برشمرد:
- توان دفاعی کشور در زمینههای اطلاعاتی -امنیتی و پدافندی و به طور مشخص نگهبانی از حریم هوایی کشور، اگر نه تأسفبار، دستکم ناامیدکننده و برای هر ایرانی تحقیرآمیز است و چنانکه بارها دشمن با غرورِ همراه با بزرگنمایی یاد کرد، فضای کشور عملاً در اختیار او قرار گرفت. تمرکز تکبعدی بر توسعه توان موشکی، بدعهدی روسیه در تجهیز ایران به سامانههای مؤثر دفاع هوایی و تحویل هواپیماهای جنگی، عدم توجه به پیشنهاد سالها پیش چینیها برای فروش سامانه دفاعی (که در دفاع پاکستان در برابر حملات هوایی هند مؤثر واقع شد) از جمله موارد قابل توجه در این زمینه است.
- اکثریت مردم، نخبگان و دلسوزان با آغاز تجاوز دشمن، ضمن اشاره به قصور و ناکارآمدی چند دههای حکومت و کشیده شدن کشور به جنگ و تحریم به عنوان پیامد آن، تمرکز خود را بر دفاع از کیان ایران و حفظ جان مردم گذاشتند. اکنون وقت آن است تا حکومت با دانستن قدر این میهندوستی و بزرگواری اجتماعی، صدای واقعی مردم و دلسوزان در همه زمینهها را به گوش بگیرد و با سرعت مسیر تغییر و بازنگری در ساختارها و سیاستهای زیانبار را در پیش بگیرد.
- از آنجا که بستر تجاوز و جنگ در عرصه سیاست خارجیِ غیرواقعبینانه و شعارمحور فراهم شد، دگرگونی بنیادین در این زمینه به ضرورتی ملّی، فوری و حیاتی برای کشور تبدیل شده است. در پیش گرفتن خردمندی برای خروج از انزوای جهانی (تنهایی استراتژیک)، برقراری روابط متوازن با تمامی کشورها و بهطور خاص کنار گذاشتن گفتارها و کردارهای بیهوده و زیانبار در این عرصهها قابل توجه است. یادآوری میشود مهمترین مستند اسرائیل و امریکا در عرصه بینالملل برجسته کردن شعار توخالی «نابودی اسرائیل» (از جمله با نمایش نمایشگر روزشمار آن در شورای امنیّت سازمان ملل)، پیوند دادن شعار «مرگ بر امریکا» با آن و حتی بازآفرینی ماجرای اشغال سفارت امریکا بود. از این جهت ادامه تکرار این شعارها و عملکردها را جز به «خیانت به منافع ملّی» نمیتوان تفسیر کرد و منادیان آن را باید در قالب طرح «نفوذ» مورد مراقبت قرار داد.
- از آنجا که در دو دهه اخیر سیاست خارجی کشور و منتهی شدن آن به جنگ رابطه تنگاتنگی با برنامه هستهای حکومت ایران دارد، بازبینی جدّی در این زمینه بر مبنای منافع ملّی و نظرات کارشناسان دلسوز (که سالها در مورد بیهودگی و ناکارآمدی آن به این شکل هشدار دادهاند) نیز از لوازم در پیش گرفتن یک سیاست خارجی خردمندانه و مبتنی بر منافع ملّی است.
- شناسایی و دستگیری عوامل اطلاعاتی و عملکردی اسرائیل ضمن آنکه ناکارآمدی امنیتی – اطلاعاتی در کشور و نادیده گرفتن سالها هشدار در این زمینه را نمایان کرد و درستی نظریه «نفوذ» را به اثبات رسانید، این نگرانی را هم پیش آورده که گسترش دادن برخوردها به منتقدان حکومت (با اتهامات نخنمایی چون تبلیغ علیه نظام) و برای فرافکنی علل و مسببان واقعی تجاوز و جنگ، موج تازهای از سرکوب مدنی را به دنبال داشته باشد. تجربه رویارویی با مردم در چند سال گذشته نشان میدهد که روی آوردن حکومت به این کار در نهایت نتیجه مورد نظر را نخواهد داشت. اگر توجه شود که تجربه تجاوز و جنگ سطح پرسشگری و مطالبات مردم را بالاتر برده است، بیهودگی سیاست سرکوب بیشتر آشکار میشود. در مقابل حرکت در مسیر واگذاری اختیار اداره کشور به نمایندگان واقعی اکثریت مردم (از مسیر تفویض اختیارات، انتخابات واقعی و همهپرسی) میتواند کشور را در مسیر آرامش و امنیّت و همگرایی ملّی و بهبود وضع زندگی مردم قرار دهد.
- سرانجام آنکه کسانی که در طول مدّت جنگ، دائم مردم را دعوت به توقف نقد از حکومت و موکول کردن آن به بعد از جنگ میکردند و مخالفان خود را ناآگاه و گاه خائن میشمردند، اکنون باید ضمن عمل به وعده خود، پاسخگوی مطالبات مردم و عملکرد بعدی حکومت باشند.
#تجاوزوجنگ
#درسهاوعبرتها
#منافعملی
https://www.tg-me.com/historyandlife
جواد عبّاسی
چهارم تیرماه 1404
با برقراری آتشبس میان اسرائیل و ایران و با امید به پایداری آن و با گذر نسبی از غبار جنگ میدانی روایتها و احتمالاً دسترسی بیشتر به اخبار و واقعیتها، وقت آن است تا صاحبنظران در عرصههای گوناگون و دلسوزان واقعی ایران، به بررسی علل و پیامدهای این رخداد تاریخی و سرنوشتساز بپردازند و چشماندازی برای آینده کشور ارائه دهند. تا آنجا که به ایران مربوط میشود، برخی درسهای قابل دریافت از این مخاطره ملّی را میتوان چنین برشمرد:
- توان دفاعی کشور در زمینههای اطلاعاتی -امنیتی و پدافندی و به طور مشخص نگهبانی از حریم هوایی کشور، اگر نه تأسفبار، دستکم ناامیدکننده و برای هر ایرانی تحقیرآمیز است و چنانکه بارها دشمن با غرورِ همراه با بزرگنمایی یاد کرد، فضای کشور عملاً در اختیار او قرار گرفت. تمرکز تکبعدی بر توسعه توان موشکی، بدعهدی روسیه در تجهیز ایران به سامانههای مؤثر دفاع هوایی و تحویل هواپیماهای جنگی، عدم توجه به پیشنهاد سالها پیش چینیها برای فروش سامانه دفاعی (که در دفاع پاکستان در برابر حملات هوایی هند مؤثر واقع شد) از جمله موارد قابل توجه در این زمینه است.
- اکثریت مردم، نخبگان و دلسوزان با آغاز تجاوز دشمن، ضمن اشاره به قصور و ناکارآمدی چند دههای حکومت و کشیده شدن کشور به جنگ و تحریم به عنوان پیامد آن، تمرکز خود را بر دفاع از کیان ایران و حفظ جان مردم گذاشتند. اکنون وقت آن است تا حکومت با دانستن قدر این میهندوستی و بزرگواری اجتماعی، صدای واقعی مردم و دلسوزان در همه زمینهها را به گوش بگیرد و با سرعت مسیر تغییر و بازنگری در ساختارها و سیاستهای زیانبار را در پیش بگیرد.
- از آنجا که بستر تجاوز و جنگ در عرصه سیاست خارجیِ غیرواقعبینانه و شعارمحور فراهم شد، دگرگونی بنیادین در این زمینه به ضرورتی ملّی، فوری و حیاتی برای کشور تبدیل شده است. در پیش گرفتن خردمندی برای خروج از انزوای جهانی (تنهایی استراتژیک)، برقراری روابط متوازن با تمامی کشورها و بهطور خاص کنار گذاشتن گفتارها و کردارهای بیهوده و زیانبار در این عرصهها قابل توجه است. یادآوری میشود مهمترین مستند اسرائیل و امریکا در عرصه بینالملل برجسته کردن شعار توخالی «نابودی اسرائیل» (از جمله با نمایش نمایشگر روزشمار آن در شورای امنیّت سازمان ملل)، پیوند دادن شعار «مرگ بر امریکا» با آن و حتی بازآفرینی ماجرای اشغال سفارت امریکا بود. از این جهت ادامه تکرار این شعارها و عملکردها را جز به «خیانت به منافع ملّی» نمیتوان تفسیر کرد و منادیان آن را باید در قالب طرح «نفوذ» مورد مراقبت قرار داد.
- از آنجا که در دو دهه اخیر سیاست خارجی کشور و منتهی شدن آن به جنگ رابطه تنگاتنگی با برنامه هستهای حکومت ایران دارد، بازبینی جدّی در این زمینه بر مبنای منافع ملّی و نظرات کارشناسان دلسوز (که سالها در مورد بیهودگی و ناکارآمدی آن به این شکل هشدار دادهاند) نیز از لوازم در پیش گرفتن یک سیاست خارجی خردمندانه و مبتنی بر منافع ملّی است.
- شناسایی و دستگیری عوامل اطلاعاتی و عملکردی اسرائیل ضمن آنکه ناکارآمدی امنیتی – اطلاعاتی در کشور و نادیده گرفتن سالها هشدار در این زمینه را نمایان کرد و درستی نظریه «نفوذ» را به اثبات رسانید، این نگرانی را هم پیش آورده که گسترش دادن برخوردها به منتقدان حکومت (با اتهامات نخنمایی چون تبلیغ علیه نظام) و برای فرافکنی علل و مسببان واقعی تجاوز و جنگ، موج تازهای از سرکوب مدنی را به دنبال داشته باشد. تجربه رویارویی با مردم در چند سال گذشته نشان میدهد که روی آوردن حکومت به این کار در نهایت نتیجه مورد نظر را نخواهد داشت. اگر توجه شود که تجربه تجاوز و جنگ سطح پرسشگری و مطالبات مردم را بالاتر برده است، بیهودگی سیاست سرکوب بیشتر آشکار میشود. در مقابل حرکت در مسیر واگذاری اختیار اداره کشور به نمایندگان واقعی اکثریت مردم (از مسیر تفویض اختیارات، انتخابات واقعی و همهپرسی) میتواند کشور را در مسیر آرامش و امنیّت و همگرایی ملّی و بهبود وضع زندگی مردم قرار دهد.
- سرانجام آنکه کسانی که در طول مدّت جنگ، دائم مردم را دعوت به توقف نقد از حکومت و موکول کردن آن به بعد از جنگ میکردند و مخالفان خود را ناآگاه و گاه خائن میشمردند، اکنون باید ضمن عمل به وعده خود، پاسخگوی مطالبات مردم و عملکرد بعدی حکومت باشند.
#تجاوزوجنگ
#درسهاوعبرتها
#منافعملی
https://www.tg-me.com/historyandlife
Telegram
🌲تاریخ و زندگی🌲
یا رب تو نگهبان دل اهل وطن باش/ که امید بدیشان بُوَد
ایران کهن را
ایران کهن را
🔴 در اهمیت نهراسیدن از برچسب خوردن
✍️ مجتبی نجفی
در جنبش سبز و "زن، زندگی، آزادی" به ما میگفتند جاده صاف کن دشمن، در مخالفت با جنگ میگویند حامی آخوند. هر دو مهمل اند، مخالفت با "دیکتاتوری" و "جنگ" قدم زدن در مسیر استقلال و آزادی است. دولت برآمده از شهروندان آزاد، نه دست نشانده بیگانه است نه مستبد، آزاد و رها از قید بندگی است.
عده ای از شهروندان، از روی خستگی و خشم از حکومت نسبت به مقوله جنگ بی تفاوت یا موافق شده اند. درک واکنش آنها را با رفتار اپوزیسیون وابسته در یک ترازو نسنجیم، هر چند منتقد باشیم.
مام وطن از حکومت و اپوزیسیون و چپ و راست بالاتر است. وطن خانه همزیستی متفاوتهاست و میدان همبستگی برای زیست انسانی تر با به رسمیت شناختن شهروند؛ برای همین آنکه در خط استقلال و آزادی قدم میزند هم به موقع در قالب جنبش مدنی در برابر دیکتاتور ایستاده و هم به وقتش در برابر کشته شدن شهروندان کشور و تخریب زیرساختهای حیاتی سکوت نکرده. مرزهای ملی ما، آسمان ایران نباید حیات خلوت هواپیماهای هیچ کشوری باشند. هیچ موشک بیگانه ای حق ستاندن جان شهروند ایرانی را ندارد. همانطور که شهروند آزادیخواه در برابر تعرض به آزادیهای شهروند در برابر حاکمیت سینه سپر کرد در برابر حمله متجاوز خارجی هم سکوت نمیکند چرا که ما زندگی و آزادی میخواهیم نه مرگ و ویرانی.
طالبان مرگ و ویرانی یکی برای حفظ قدرت یکی برای کسب قدرت از ما نیستند، چرا که مایی که از آن سخن میگویم، از جنس آزادی است، برای همین با گفتمانی که " موشک" را به جای " شهروند" نشاند و امنیت را تنها در سایه پهپاد تعریف کرد، مخالفت کردیم زیرا قدرت یک کشور پیش از آنکه بر تسلیحات نظامی اش استوار باشد، باید بر همبستگی شهروندی بنا شود و البته همبستگی نه یکسانی که پذیرش تکثر و به رسمیت شناختن فردیت و حق تشکل یابی است.
بارها به جان و به نام گوشزد کردیم اما دیکتاتوری، زبان مقاومت مدنی و صلح آمیز ما را با سرکوب جواب داد. اما این هم توجیهی نیست که ما قربانی بمب بیگانه متجاوز بشویم. ما زندگی را در آوار سرکوب دیکتاتوری و در هجوم بمب های متجاوز به مرزهای ملی مطالبه میکنیم.
شاید بگویند مگر دست شماست؟ چه فایده؟ توجه نکنید. کلمات شما قدرت شماست. کلمات شما ثبت کننده تاریخ مقاومت شما در برابر سلطه است، گاهی در برابر دیکتاتور داخلی زمانی در برابر مهاجم خارجی. فردا آیندگان نگویند اینها ملتی بودند در برابر تهاجم خارجی سکوت کردند و نظاره گری یا حمایت. کلمات ما سرمایه اجتماعی میسازند و گفتمان صلح را اشاعه میدهند و " ایران به مثابه خانه" را برای آیندگان شرح میدهند.
*کانال نویسنده
✍️ مجتبی نجفی
در جنبش سبز و "زن، زندگی، آزادی" به ما میگفتند جاده صاف کن دشمن، در مخالفت با جنگ میگویند حامی آخوند. هر دو مهمل اند، مخالفت با "دیکتاتوری" و "جنگ" قدم زدن در مسیر استقلال و آزادی است. دولت برآمده از شهروندان آزاد، نه دست نشانده بیگانه است نه مستبد، آزاد و رها از قید بندگی است.
عده ای از شهروندان، از روی خستگی و خشم از حکومت نسبت به مقوله جنگ بی تفاوت یا موافق شده اند. درک واکنش آنها را با رفتار اپوزیسیون وابسته در یک ترازو نسنجیم، هر چند منتقد باشیم.
مام وطن از حکومت و اپوزیسیون و چپ و راست بالاتر است. وطن خانه همزیستی متفاوتهاست و میدان همبستگی برای زیست انسانی تر با به رسمیت شناختن شهروند؛ برای همین آنکه در خط استقلال و آزادی قدم میزند هم به موقع در قالب جنبش مدنی در برابر دیکتاتور ایستاده و هم به وقتش در برابر کشته شدن شهروندان کشور و تخریب زیرساختهای حیاتی سکوت نکرده. مرزهای ملی ما، آسمان ایران نباید حیات خلوت هواپیماهای هیچ کشوری باشند. هیچ موشک بیگانه ای حق ستاندن جان شهروند ایرانی را ندارد. همانطور که شهروند آزادیخواه در برابر تعرض به آزادیهای شهروند در برابر حاکمیت سینه سپر کرد در برابر حمله متجاوز خارجی هم سکوت نمیکند چرا که ما زندگی و آزادی میخواهیم نه مرگ و ویرانی.
طالبان مرگ و ویرانی یکی برای حفظ قدرت یکی برای کسب قدرت از ما نیستند، چرا که مایی که از آن سخن میگویم، از جنس آزادی است، برای همین با گفتمانی که " موشک" را به جای " شهروند" نشاند و امنیت را تنها در سایه پهپاد تعریف کرد، مخالفت کردیم زیرا قدرت یک کشور پیش از آنکه بر تسلیحات نظامی اش استوار باشد، باید بر همبستگی شهروندی بنا شود و البته همبستگی نه یکسانی که پذیرش تکثر و به رسمیت شناختن فردیت و حق تشکل یابی است.
بارها به جان و به نام گوشزد کردیم اما دیکتاتوری، زبان مقاومت مدنی و صلح آمیز ما را با سرکوب جواب داد. اما این هم توجیهی نیست که ما قربانی بمب بیگانه متجاوز بشویم. ما زندگی را در آوار سرکوب دیکتاتوری و در هجوم بمب های متجاوز به مرزهای ملی مطالبه میکنیم.
شاید بگویند مگر دست شماست؟ چه فایده؟ توجه نکنید. کلمات شما قدرت شماست. کلمات شما ثبت کننده تاریخ مقاومت شما در برابر سلطه است، گاهی در برابر دیکتاتور داخلی زمانی در برابر مهاجم خارجی. فردا آیندگان نگویند اینها ملتی بودند در برابر تهاجم خارجی سکوت کردند و نظاره گری یا حمایت. کلمات ما سرمایه اجتماعی میسازند و گفتمان صلح را اشاعه میدهند و " ایران به مثابه خانه" را برای آیندگان شرح میدهند.
*کانال نویسنده
🔸گاهی مجبورید ماشین را به کوه بکوبید
آیا پایان غنیسازی چارهساز خواهد بود؟
✍️جعفر شیرعلینیا
۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه، در ۱۳ تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص۹۵)
او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد. این تغییر نظر اساسی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران ایجاد شده بود.
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ جهان را نیز غافلگیر کرد. مردم ایران هم سیاستمداری را دیدند که میگوید؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
صدام هم غافلگیر شد و پذیرش قطعنامه از سوی ایران را فریب تاکتیکی معرفی کرد. با وجود اینکه عراق از یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود، تن به آتشبس نداد و هجومی تازه را آغاز کرد.
مردمی که به نظر میرسید از جنگ خسته بودند، دوباره برای دفع هجوم عراق به جبهه سرازیر شدند؛ هم صدام را عقب زدند و هم حملهی ناجوانمردانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را.
این روزها ایران با یک هجوم غافلگیرانه در وسط معرکهای افتاده که با دست فرمان دشمنانش پیش میرود. شاید ایران تنها با یک غافلگیری بتواند فرمان را برگرداند.
شواهد نشان میدهد ایران از مسیر نظامی نمیتواند چنین غافلگیری بزرگی ایجاد کند؛ یا میتواند و ما مطلع نیستیم.
شواهد همچنین نشان میدهد که موضوع جنگ، صرفا غنیسازی نیست؛ اما به هر حال این موضوع به گره رسانهای جنگ تبدیل شده است.
نمیدانم چرا برخی اصرار دارند که بگویند غنیسازی ایران آسیب جدی ندیده یا ذخایر اورانیوم منتقل شده است. حتی اگر این روایت کاملا منطبق بر واقعیت باشد، اصرار بر آن چه ضرورتی دارد؟
در این وضعیت اگر ایران اعلام کند از غنیسازی دست خواهد کشید، احتمال غافلگیری مهاجمان وجود دارد.
گاهی برای آنکه ماشینتان ته دره نیفتد، مجبور هستید آن را محکم به دیوارهی کوه بکوبید. ماشینتان، احتمالا خودتان و سرنشینان نیز آسیب زیادی خواهند دید اما نتیجه، بهتر از سقوط در ته دره خواهد بود.
اگر دشمنان نپذیرفتند، این تصمیم قابل بازگشت خواهد بود اما نکتهی مهمتر این است که اگر مهاجمان به این چرخش روی خوش نشان ندهند، وضعیت صحنه روشنتر خواهد شد و همدلی میان مردم بیشتر.
در حال حاضر نمیتوان به طور قطع گفت که چه پیشنهادی ممکن است جواب دهد اما میتوان به عنوان یک گزینه به آن فکر کرد.
هرچه باشد، چیزی جز یک غافلگیری بزرگ از سوی ایران نمیتواند این مسیر خطرناک را با تغییری جدی مواجه کند.
شواهد بسیاری نشان میدهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامهریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالسهای پایان دادن طراحیهایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.
در این شرایط حکومت ایران حتی این فرصت را دارد که مسئلهی ادامه یا توقف غنیسازی را به رفراندوم بگذارد.
این پیشنهاد با این فرض مطرح میشود که دست ایران از اقدامات غافلگیرانهی دیگر کوتاه باشد. اگر چنین است، شاید ارزشش را داشته باشد که برای ایران عزیز و مردم نازنینش بگوییم؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
@jafarshiralinia
آیا پایان غنیسازی چارهساز خواهد بود؟
✍️جعفر شیرعلینیا
۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه، در ۱۳ تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص۹۵)
او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد. این تغییر نظر اساسی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران ایجاد شده بود.
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ جهان را نیز غافلگیر کرد. مردم ایران هم سیاستمداری را دیدند که میگوید؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
صدام هم غافلگیر شد و پذیرش قطعنامه از سوی ایران را فریب تاکتیکی معرفی کرد. با وجود اینکه عراق از یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود، تن به آتشبس نداد و هجومی تازه را آغاز کرد.
مردمی که به نظر میرسید از جنگ خسته بودند، دوباره برای دفع هجوم عراق به جبهه سرازیر شدند؛ هم صدام را عقب زدند و هم حملهی ناجوانمردانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را.
این روزها ایران با یک هجوم غافلگیرانه در وسط معرکهای افتاده که با دست فرمان دشمنانش پیش میرود. شاید ایران تنها با یک غافلگیری بتواند فرمان را برگرداند.
شواهد نشان میدهد ایران از مسیر نظامی نمیتواند چنین غافلگیری بزرگی ایجاد کند؛ یا میتواند و ما مطلع نیستیم.
شواهد همچنین نشان میدهد که موضوع جنگ، صرفا غنیسازی نیست؛ اما به هر حال این موضوع به گره رسانهای جنگ تبدیل شده است.
نمیدانم چرا برخی اصرار دارند که بگویند غنیسازی ایران آسیب جدی ندیده یا ذخایر اورانیوم منتقل شده است. حتی اگر این روایت کاملا منطبق بر واقعیت باشد، اصرار بر آن چه ضرورتی دارد؟
در این وضعیت اگر ایران اعلام کند از غنیسازی دست خواهد کشید، احتمال غافلگیری مهاجمان وجود دارد.
گاهی برای آنکه ماشینتان ته دره نیفتد، مجبور هستید آن را محکم به دیوارهی کوه بکوبید. ماشینتان، احتمالا خودتان و سرنشینان نیز آسیب زیادی خواهند دید اما نتیجه، بهتر از سقوط در ته دره خواهد بود.
اگر دشمنان نپذیرفتند، این تصمیم قابل بازگشت خواهد بود اما نکتهی مهمتر این است که اگر مهاجمان به این چرخش روی خوش نشان ندهند، وضعیت صحنه روشنتر خواهد شد و همدلی میان مردم بیشتر.
در حال حاضر نمیتوان به طور قطع گفت که چه پیشنهادی ممکن است جواب دهد اما میتوان به عنوان یک گزینه به آن فکر کرد.
هرچه باشد، چیزی جز یک غافلگیری بزرگ از سوی ایران نمیتواند این مسیر خطرناک را با تغییری جدی مواجه کند.
شواهد بسیاری نشان میدهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامهریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالسهای پایان دادن طراحیهایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.
در این شرایط حکومت ایران حتی این فرصت را دارد که مسئلهی ادامه یا توقف غنیسازی را به رفراندوم بگذارد.
این پیشنهاد با این فرض مطرح میشود که دست ایران از اقدامات غافلگیرانهی دیگر کوتاه باشد. اگر چنین است، شاید ارزشش را داشته باشد که برای ایران عزیز و مردم نازنینش بگوییم؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
@jafarshiralinia
Forwarded from 🖋باور🖋Belief/ کانال رسمی هرمز شریفیان/ روزنامهنگار (Hz Sharifian)
✅فرق سره از ناسره؛
🖌ژورنالیستهای شرافتمند
✍هرمز شریفیان
🖌روزنامهنگاران و رسانهها بدون شک نمونهای کوچک و برآمده از جامعهشان هستند که به فراخور حال خود، شخصیتی متفاوت دارند.
🖌در هرجامعهای افراد فرصتطلب، سرسپرده، فاسد، رانتخوار، دروغگو و حتی خائن وجود دارد که اگر هریک از ما همین حالا قلم و کاغذی برداریم میتوانیم فهرستی بلندبالا از این افراد در جامعه خودمان تهیه کنیم که البته هرکدام، خیلیها را از قلم میاندازیم درحالیکه ممکن است خودمان نیز از افراد آن فهرست باشیم.
🖌از سوی دیگر در همین جامعه افرادی شرافتمند، صادق، دلسوز، خیرخواه، میهن دوست و ...نیز وجود دارند که بهباور نگارنده و البته متاسفانه شمار کمترشان در این فهرست قرار میگیرند اما آنچه مسلم است این است که هرجور شخصیت با هرصفاتی در هر شغل و حرفهای وجود دارد که رسانه و روزنامهنگاران نیز از آن مستثنی نیستند.
🖌اگر ادعای داشتن بینش درست، انصاف، حقخواهی و خیرخواهی داریم باید بتوانیم این دو دسته را از یکدیگر تشخیص دهیم و شاغلان حاضر در یک "مجموعه رسانهای" را تفکیک کنیم و همه آنان را به یک چشم نگاه نکنیم.
🖌برای نمونه پیش از تجاوز اسراییل به خاک کشورمان برای همه مسجل شده بود که "نفوذ" در تمام ارکان اجرایی، امنیتی و نظامی کشور رخداده و در برخی نهادها در عالیترین سطوح نیز رخنه کرده پس ما باید کل آن مجموعه را زیر سوال ببریم و انگ نفوذی و جاسوس را به تمام اعضای آن مجموعه وارد کنیم؟ غافل از اینکه بسیاری از اعضای آن نهاد افرادی شرافتمند، درستکار میهندوست و فداکارند؟
🖌اگر چنین باشد کارکنان شرافتمند و اصیل آن مجموعه دیگر با چه روحیه و انگیزهای میتوانند به خدمت ادامه دهند درحالیکه تمام آن مجموعه مورد هجمه، انگ و اتهام قرار گرفتهاند؟
🖌از مردم کوچه و بازار البته انتظاری نمیرود اما آنان که بهواسطه تحصیلات، کنشگری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ...خود را روشنفکر و پیشرو میدانند بعید است که تمام افراد یک مجموعه را مورد انگ و اتهام قرار داده و هر تهمت و توهینی را نثار آنان کنند بهویژه افرادی را که از نزدیک میشناسند.
🖌اگر قرار است در مقام روشنفکر هم به "حزب باد" تعلق خاطر داشته باشیم و ببینیم حالا که سنگ زیاد و هدف در دسترس است تا میتوانیم پرت کنیم و شان منزلت افراد شرافتمند را نیز به لجن بکشیم که تکلیفمان روشن است چون نهتنها بویی از روشنفکری نبردهایم بلکه ثابت کردیم ذهنی بسیار تیره، عقبمانده و خطرناک داریم.
🖌اما اگر بنا بر ادعایمان روشنبینی و انصاف و حقخواهی در وجودمان باقی مانده نباید همه را با یک تیر بنوازیم و هرچه بر زبان و قلممان جاری میشود به سیاق چارواداران نثار افراد شرافتمندی کنیم که در مجموعهای شاغلاند که با کلیت آن مشکل داریم.
🖌البته در این روزهای پر التهاب و پر از فرصتهای طلایی برای "دریوزگان قدرت"، طبیعی است که هرچه لجن دم دست دارند بهسوی شرافتمندان، خیر خواهان و میهن دوستان پرت کنند چون ممکن است بهپاس این خوشخدمتی، چندی بعد استخوانی هم بهسوی اینان پرت شود.
🖌اما بهیاد داشته باشیم که "گذر زمان" در اغلب اوقات بهترین داور برای قضاوت افراد است. اگر امروز هر توهینی که بر زبان و هر زخمی که در توان داریم به درستکاران وارد کردیم، فردا- وجودِ عذرخواهی و پوزشخواستن هم داشته باشیم.
🖌هرچند انسانهای شرافتمندی که امروز آماج توهین، تحقیر و انگ میشوند، فردا و بهواسطه شخصیت بزرگشان نیازی به پوزش بیمایگان و حقیرانِ "روسنفکرنما" ندارند.
🖌ژورنالیستهای شرافتمند
✍هرمز شریفیان
🖌روزنامهنگاران و رسانهها بدون شک نمونهای کوچک و برآمده از جامعهشان هستند که به فراخور حال خود، شخصیتی متفاوت دارند.
🖌در هرجامعهای افراد فرصتطلب، سرسپرده، فاسد، رانتخوار، دروغگو و حتی خائن وجود دارد که اگر هریک از ما همین حالا قلم و کاغذی برداریم میتوانیم فهرستی بلندبالا از این افراد در جامعه خودمان تهیه کنیم که البته هرکدام، خیلیها را از قلم میاندازیم درحالیکه ممکن است خودمان نیز از افراد آن فهرست باشیم.
🖌از سوی دیگر در همین جامعه افرادی شرافتمند، صادق، دلسوز، خیرخواه، میهن دوست و ...نیز وجود دارند که بهباور نگارنده و البته متاسفانه شمار کمترشان در این فهرست قرار میگیرند اما آنچه مسلم است این است که هرجور شخصیت با هرصفاتی در هر شغل و حرفهای وجود دارد که رسانه و روزنامهنگاران نیز از آن مستثنی نیستند.
🖌اگر ادعای داشتن بینش درست، انصاف، حقخواهی و خیرخواهی داریم باید بتوانیم این دو دسته را از یکدیگر تشخیص دهیم و شاغلان حاضر در یک "مجموعه رسانهای" را تفکیک کنیم و همه آنان را به یک چشم نگاه نکنیم.
🖌برای نمونه پیش از تجاوز اسراییل به خاک کشورمان برای همه مسجل شده بود که "نفوذ" در تمام ارکان اجرایی، امنیتی و نظامی کشور رخداده و در برخی نهادها در عالیترین سطوح نیز رخنه کرده پس ما باید کل آن مجموعه را زیر سوال ببریم و انگ نفوذی و جاسوس را به تمام اعضای آن مجموعه وارد کنیم؟ غافل از اینکه بسیاری از اعضای آن نهاد افرادی شرافتمند، درستکار میهندوست و فداکارند؟
🖌اگر چنین باشد کارکنان شرافتمند و اصیل آن مجموعه دیگر با چه روحیه و انگیزهای میتوانند به خدمت ادامه دهند درحالیکه تمام آن مجموعه مورد هجمه، انگ و اتهام قرار گرفتهاند؟
🖌از مردم کوچه و بازار البته انتظاری نمیرود اما آنان که بهواسطه تحصیلات، کنشگری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ...خود را روشنفکر و پیشرو میدانند بعید است که تمام افراد یک مجموعه را مورد انگ و اتهام قرار داده و هر تهمت و توهینی را نثار آنان کنند بهویژه افرادی را که از نزدیک میشناسند.
🖌اگر قرار است در مقام روشنفکر هم به "حزب باد" تعلق خاطر داشته باشیم و ببینیم حالا که سنگ زیاد و هدف در دسترس است تا میتوانیم پرت کنیم و شان منزلت افراد شرافتمند را نیز به لجن بکشیم که تکلیفمان روشن است چون نهتنها بویی از روشنفکری نبردهایم بلکه ثابت کردیم ذهنی بسیار تیره، عقبمانده و خطرناک داریم.
🖌اما اگر بنا بر ادعایمان روشنبینی و انصاف و حقخواهی در وجودمان باقی مانده نباید همه را با یک تیر بنوازیم و هرچه بر زبان و قلممان جاری میشود به سیاق چارواداران نثار افراد شرافتمندی کنیم که در مجموعهای شاغلاند که با کلیت آن مشکل داریم.
🖌البته در این روزهای پر التهاب و پر از فرصتهای طلایی برای "دریوزگان قدرت"، طبیعی است که هرچه لجن دم دست دارند بهسوی شرافتمندان، خیر خواهان و میهن دوستان پرت کنند چون ممکن است بهپاس این خوشخدمتی، چندی بعد استخوانی هم بهسوی اینان پرت شود.
🖌اما بهیاد داشته باشیم که "گذر زمان" در اغلب اوقات بهترین داور برای قضاوت افراد است. اگر امروز هر توهینی که بر زبان و هر زخمی که در توان داریم به درستکاران وارد کردیم، فردا- وجودِ عذرخواهی و پوزشخواستن هم داشته باشیم.
🖌هرچند انسانهای شرافتمندی که امروز آماج توهین، تحقیر و انگ میشوند، فردا و بهواسطه شخصیت بزرگشان نیازی به پوزش بیمایگان و حقیرانِ "روسنفکرنما" ندارند.
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
آقای محسنی اژهای
رئیس محترم قوه قضاییه
باسلام
تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی به زندان اوین و جانباختن تعداد زیادی از مردم بیگناه باعث تأسف و تأثر همگانی شد.
آنگاه که خبر رسید دیوارهای زندان در هم شکسته و آسیبها به نحوی است که امکان نگهداری زندانیان در اوین وجود ندارد، انتظار همگانی این بود که در آن شرایط جنگی، طبق مصوبه شماره ۲۱۱ قوه قضاییه جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۲ دی ۱۳۶۵، فوری زندانیان سیاسی و زندانیان بیخطر آزاد شوند. اما متأسفانه باز هم این مطالبه منطقی، انسانی و اخلاقی به پاسخ نرسید و همه زندانیان از اوین به زندان تهران بزرگ با همان امکانات محدود و شرایط غیراستاندارد منتقل شدند.
آنچه باعث شد این مرقومه را برای شما ارسال کنم پیام دیروزتان بود که «به عنوان خادمی از خُدام ملت از کلیه صاحبان حق و شکات خصوصی که بواسطه شکایت آنها، احدی از مردم در زندان به سر میبرد تقاضا و استدعا کرده بودید که در صورت امکان و صلاحدید، از شکایات خود صرفنظر کنند تا بدین واسطه فرصت بازگشت این زندانیان به آغوش خانوادههایشان در شرایط فعلی فراهم شود.»
خواستم بدینوسیله بار دیگر مطالبه ملی رفع حصر بیش از ۱۴ ساله از دو خادم دلسوز این ملت مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد و نیز آزادی کلیه زندانیان سیاسی که به جرم ابراز عقیده و نقد دلسوزانه در حبساند، یادآور شوم.
پیامی که من از دیروز به کرات از مردم نجیب و آگاه ایران شنیدم این است:
قبل از این که از مردم تقاضای پس گرفتن شکایات به حقشان را داشته باشید، خود پیشقدم شده در این شرایط که بیش از همیشه ایران عزیزمان نیاز به آرامش و انسجام ملی دارد، زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
در پایان متذکر میشویم که با توجه به شرایط فاجعهآمیز زندان تهران بزرگ ضروری است به فوریت بررسی و رسیدگیهای لازم صورت گیرد تا بیش از این عزیزانی که مظلومانه در اسارت مضاعفاند، آسیب جانی و خانواده هایشان آسیب روحی نبینند.
ولله عاقبةالامور
✍️فخرالسادات محتشمیپور
همسر آزادهدربند سید مصطفی تاجزاده
چهارم تیرماه ۱۴۰۴
#رفعحصر_مطالبه_ملی
#آزادی_زندانیان_سیاسی_مطالبه_ملی
#جایمنتقدزنداننیست
@MostafaTajzadeh
رئیس محترم قوه قضاییه
باسلام
تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی به زندان اوین و جانباختن تعداد زیادی از مردم بیگناه باعث تأسف و تأثر همگانی شد.
آنگاه که خبر رسید دیوارهای زندان در هم شکسته و آسیبها به نحوی است که امکان نگهداری زندانیان در اوین وجود ندارد، انتظار همگانی این بود که در آن شرایط جنگی، طبق مصوبه شماره ۲۱۱ قوه قضاییه جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۲ دی ۱۳۶۵، فوری زندانیان سیاسی و زندانیان بیخطر آزاد شوند. اما متأسفانه باز هم این مطالبه منطقی، انسانی و اخلاقی به پاسخ نرسید و همه زندانیان از اوین به زندان تهران بزرگ با همان امکانات محدود و شرایط غیراستاندارد منتقل شدند.
آنچه باعث شد این مرقومه را برای شما ارسال کنم پیام دیروزتان بود که «به عنوان خادمی از خُدام ملت از کلیه صاحبان حق و شکات خصوصی که بواسطه شکایت آنها، احدی از مردم در زندان به سر میبرد تقاضا و استدعا کرده بودید که در صورت امکان و صلاحدید، از شکایات خود صرفنظر کنند تا بدین واسطه فرصت بازگشت این زندانیان به آغوش خانوادههایشان در شرایط فعلی فراهم شود.»
خواستم بدینوسیله بار دیگر مطالبه ملی رفع حصر بیش از ۱۴ ساله از دو خادم دلسوز این ملت مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد و نیز آزادی کلیه زندانیان سیاسی که به جرم ابراز عقیده و نقد دلسوزانه در حبساند، یادآور شوم.
پیامی که من از دیروز به کرات از مردم نجیب و آگاه ایران شنیدم این است:
قبل از این که از مردم تقاضای پس گرفتن شکایات به حقشان را داشته باشید، خود پیشقدم شده در این شرایط که بیش از همیشه ایران عزیزمان نیاز به آرامش و انسجام ملی دارد، زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
در پایان متذکر میشویم که با توجه به شرایط فاجعهآمیز زندان تهران بزرگ ضروری است به فوریت بررسی و رسیدگیهای لازم صورت گیرد تا بیش از این عزیزانی که مظلومانه در اسارت مضاعفاند، آسیب جانی و خانواده هایشان آسیب روحی نبینند.
ولله عاقبةالامور
✍️فخرالسادات محتشمیپور
همسر آزادهدربند سید مصطفی تاجزاده
چهارم تیرماه ۱۴۰۴
#رفعحصر_مطالبه_ملی
#آزادی_زندانیان_سیاسی_مطالبه_ملی
#جایمنتقدزنداننیست
@MostafaTajzadeh
🔴 دربارهی جنگ اسرائیل و ایران
✍️:عبدالله ناصری
جنگ دوازده روزه جمهوری اسلامی
و اسرائیل با آغازگری نتانیاهو، فصل
مهمی از تاریخ ایران و خاورمیانه شد. جنگی جدی و دور از هر تعارف . به رغم تبلیغات و جنگ روانی دو طرف از هفتم اکتبر به بعد
کمتر کسی در ایران به جدیشدن آن باور داشت. جنگی پرهزینه برای دو ملت و با نتایج سیاه و شوم.
در اینکه ایران خسارت و ویرانی خیلی بیشتری دید تردیدی نیست.
هیچ ایرانی با شرفی که تجاوز اسرائیل را محکوم کرد از آسیب زیر
ساختهای کشورش خرسند نشد.
به عنوان یک ایرانی سکولار مخالف
حکومت دینی و رهبرش که سالهاست تباهی و شر مبتذل
علیه ایران و ایرانی زیاد آفریده، از قتل جز معدودی از نظامیان که در “سرکوب مدنی” نقش فعال داشتهاند -مثل سلامی، حاجیزاده و
کاظمی- حتی از مرگ دانشمندان هستهای
غمزدهام. از نظر بنده قتل “شهیدانه”ی فرزند دانشمند هستهای و هنرمند محبوب کشورم و سربازان عادی سپاه پاسداران “همسوگ” است، ولی از سیاهکاریهای
(بعضا مخفیانه) حکومت، شدیدا پرغم و دغدغه هستم.
اکنون که با حقارت کبرای رهبری، حکومت به مراتب “سستتر”، فرماندهان نظامی “ترسانتر”، دولت
“بینظمتر”، آخوندها(حکومتی) “حیرانتر"، محبوسان و محصوران “نگرانتر” و ملت ستمدیده
“امیدوارتر” است باید حکومت را مجبور به تغییر تدبیر کرد. حکومت در عرصه سیاست خارجی از این پس
هرگز نتواند مانند گذشته عمل کند.
دولت اگر در پی مصونیت از حملهی خارجی است باید از قلدری نابخردانهی گذشته دور باشد. حکومتگران ایران برای “خود ارزیابی” نظامی نیازی به بررسی جنگ دوازده روزه ندارند. کافی است
به همان رد وبدل “تکموشک” با
پاکستان بیاندیشند. خیلی تحقیرآمیز
بود. اگر دوباره ترامپ و نتانیاهو مشترکا به ایران ما تجاوز کنند، آسیب سرزمینی ما صد چندان خواهد شد. احتمالی که اغلب
“مدنیون” ایرانی نگران آن هستند،
یعنی سرکوب بیشتر و بیسر و صدای فعالان اجتماعی برون و درون
زندان، واقعیتی است که برای مقابله
با آن باید از دیروز (آتشبس) فعال بود. همه قبول داریم بنا بر تجربه
تاریخی، آقای علی خامنهای در این جنگ، بسی تحقیر شد و احتمالا
آن را با فشار و سرکوب داخلی تسکین خواهد کرد.اما قبول کنیم ولیفقیه مثل قبل قدرت ندارد.، شرایط مردم از جنبش سبز ۸۸ یا آبان ۹۸ سختتر نخواهد بود. انقلاب “زن، زندگی، آزادی”
پشتوانهی بسیار بزرگی است. ماراتن
"پرسشگری” از رهبر باید برگزار شود. شایسته است زنان و دختران نجیب ایرانی قدرتمندتر از گذشته،
فتح سنگر “حجاب اجباری” را بازتصویر کنند. انفعال به بهانهی حفظ انسجام ملی خطای نابخشیده
است. یقین دارم خدای اکنون، خدای “میانمدت" است که بر خدای دههی شصت فائق آمده است.به عنوان یک تاریخشناس آکادمیک، مشیتگرا نیستم ولی به همراهی لطیف و ظریف خدا با مردم باور دارم. به امید روزی که این
لطف خدا را کامل ببینیم.
✍️:عبدالله ناصری
جنگ دوازده روزه جمهوری اسلامی
و اسرائیل با آغازگری نتانیاهو، فصل
مهمی از تاریخ ایران و خاورمیانه شد. جنگی جدی و دور از هر تعارف . به رغم تبلیغات و جنگ روانی دو طرف از هفتم اکتبر به بعد
کمتر کسی در ایران به جدیشدن آن باور داشت. جنگی پرهزینه برای دو ملت و با نتایج سیاه و شوم.
در اینکه ایران خسارت و ویرانی خیلی بیشتری دید تردیدی نیست.
هیچ ایرانی با شرفی که تجاوز اسرائیل را محکوم کرد از آسیب زیر
ساختهای کشورش خرسند نشد.
به عنوان یک ایرانی سکولار مخالف
حکومت دینی و رهبرش که سالهاست تباهی و شر مبتذل
علیه ایران و ایرانی زیاد آفریده، از قتل جز معدودی از نظامیان که در “سرکوب مدنی” نقش فعال داشتهاند -مثل سلامی، حاجیزاده و
کاظمی- حتی از مرگ دانشمندان هستهای
غمزدهام. از نظر بنده قتل “شهیدانه”ی فرزند دانشمند هستهای و هنرمند محبوب کشورم و سربازان عادی سپاه پاسداران “همسوگ” است، ولی از سیاهکاریهای
(بعضا مخفیانه) حکومت، شدیدا پرغم و دغدغه هستم.
اکنون که با حقارت کبرای رهبری، حکومت به مراتب “سستتر”، فرماندهان نظامی “ترسانتر”، دولت
“بینظمتر”، آخوندها(حکومتی) “حیرانتر"، محبوسان و محصوران “نگرانتر” و ملت ستمدیده
“امیدوارتر” است باید حکومت را مجبور به تغییر تدبیر کرد. حکومت در عرصه سیاست خارجی از این پس
هرگز نتواند مانند گذشته عمل کند.
دولت اگر در پی مصونیت از حملهی خارجی است باید از قلدری نابخردانهی گذشته دور باشد. حکومتگران ایران برای “خود ارزیابی” نظامی نیازی به بررسی جنگ دوازده روزه ندارند. کافی است
به همان رد وبدل “تکموشک” با
پاکستان بیاندیشند. خیلی تحقیرآمیز
بود. اگر دوباره ترامپ و نتانیاهو مشترکا به ایران ما تجاوز کنند، آسیب سرزمینی ما صد چندان خواهد شد. احتمالی که اغلب
“مدنیون” ایرانی نگران آن هستند،
یعنی سرکوب بیشتر و بیسر و صدای فعالان اجتماعی برون و درون
زندان، واقعیتی است که برای مقابله
با آن باید از دیروز (آتشبس) فعال بود. همه قبول داریم بنا بر تجربه
تاریخی، آقای علی خامنهای در این جنگ، بسی تحقیر شد و احتمالا
آن را با فشار و سرکوب داخلی تسکین خواهد کرد.اما قبول کنیم ولیفقیه مثل قبل قدرت ندارد.، شرایط مردم از جنبش سبز ۸۸ یا آبان ۹۸ سختتر نخواهد بود. انقلاب “زن، زندگی، آزادی”
پشتوانهی بسیار بزرگی است. ماراتن
"پرسشگری” از رهبر باید برگزار شود. شایسته است زنان و دختران نجیب ایرانی قدرتمندتر از گذشته،
فتح سنگر “حجاب اجباری” را بازتصویر کنند. انفعال به بهانهی حفظ انسجام ملی خطای نابخشیده
است. یقین دارم خدای اکنون، خدای “میانمدت" است که بر خدای دههی شصت فائق آمده است.به عنوان یک تاریخشناس آکادمیک، مشیتگرا نیستم ولی به همراهی لطیف و ظریف خدا با مردم باور دارم. به امید روزی که این
لطف خدا را کامل ببینیم.
Forwarded from خبرانهها(مهدی محمودیان)
🔷 فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان در گفتگو با امتداد: مهدی در همان شب حمله به زندان به همراه شماری از زندانیان به زندان تهران بزرگ منتقل شده/ وضعیت بهداشت در این زندان، اصلا مناسب نیست/ نگران سلامت مهدی هستیم/ تقاضا داریم که ریس قوه قضاییه از اختیارات قانونی خود برای اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی استفاده کند
🔹 در پی حمله رژیم اسرائیل به زندان اوین در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر و تخریب بخشهایی از این زندان، بسیاری از خانواده زندانیان، دچار نگرانیهای جدی در خصوص وضعیت سلامت عزیزان خود شده و تعدادی از زندانیان محبوس در این زندان نیز به دیگر زندانها منتقل شدهاند.
🔹فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان، فعال سیاسی محبوس که در جریان حمله اسرائیل به این زندان در این محل نگهداری میشد در گفتگویی با امتداد، ضمن اشاره به وضعیت فرزند خود و دیگر زندانیان سیاسی پس از این حمله، اظهار داشت: مهدی در همان لحظات اولیه پس از حمله به زندان با ما تماس گرفت و گفت که میزان استرس در زندان بالاست و شماری از زندانیان دچار آسیب شدهاند. این تماس، صرفا به اعلام وضعیت و خبر سلامت او گذشت و باز ساعتی بعد با ما تماس گرفت و گفت که شرایط، بهتر شده است.
🔹پس از این حمله، مهدی به همراه چند تن دیگر از زندانیان حوالی ساعت ۱۰ با اتوبوس به زندان تهران بزرگ منتقل شده و اکنون در این محل نگهداری میشوند.
🔹متاسفانه، وضعیت سلامت و بهداشت زندانیان در زندان تهران بزرگ، اصلا مناسب نبوده و از محل نگهداری-چند ده زندانی در یک محل-گرفته تا شرایط نامناسب سرویسها و امکانات بهداشتی در مجموع، شرایط نگرانکنندهای را برای زندانیان ایجاد کرده است.
🔹ضمن اینکه، امکانات و لوازم شخصی مناسبی نیز در اختیار زندانیان نیست و ما نگران سلامتی فرزندان و عزیزانمان هستیم. مهدی در همان لحظات اولیه انتقال گفت که به سختی لوازم مورد نیاز حداقلی برای غذا خوردن را پیدا کردهاند.
🔹در چنین شرایطی که وضعیت نگهداری مناسب و امکان فراهم کردن ملزومات بهداشت و سلامت زندانیان فراهم نیست، درخواست من از مسئولین قضا و رئیس قوه قضائیه، این است که اقلا ایشان از اختیارات قانونی خود استفاده کرده و نسبت به اعطای مرخصی به زندانیان اقدام کند.
🔹فرزندان ما که مرتکب تهدیدی برای امنیت کشور نیستند و ما اینگونه درباره سلامتیشان در اضطراب و نگرانی به سر میبریم.
🔹درخواست من این است که با اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی، شرایط لازم برای برقراری آرامش حداقلی در میان خانوادههای نگران فراهم شود.
@MahmoudianMehdi
🔹 در پی حمله رژیم اسرائیل به زندان اوین در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر و تخریب بخشهایی از این زندان، بسیاری از خانواده زندانیان، دچار نگرانیهای جدی در خصوص وضعیت سلامت عزیزان خود شده و تعدادی از زندانیان محبوس در این زندان نیز به دیگر زندانها منتقل شدهاند.
🔹فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان، فعال سیاسی محبوس که در جریان حمله اسرائیل به این زندان در این محل نگهداری میشد در گفتگویی با امتداد، ضمن اشاره به وضعیت فرزند خود و دیگر زندانیان سیاسی پس از این حمله، اظهار داشت: مهدی در همان لحظات اولیه پس از حمله به زندان با ما تماس گرفت و گفت که میزان استرس در زندان بالاست و شماری از زندانیان دچار آسیب شدهاند. این تماس، صرفا به اعلام وضعیت و خبر سلامت او گذشت و باز ساعتی بعد با ما تماس گرفت و گفت که شرایط، بهتر شده است.
🔹پس از این حمله، مهدی به همراه چند تن دیگر از زندانیان حوالی ساعت ۱۰ با اتوبوس به زندان تهران بزرگ منتقل شده و اکنون در این محل نگهداری میشوند.
🔹متاسفانه، وضعیت سلامت و بهداشت زندانیان در زندان تهران بزرگ، اصلا مناسب نبوده و از محل نگهداری-چند ده زندانی در یک محل-گرفته تا شرایط نامناسب سرویسها و امکانات بهداشتی در مجموع، شرایط نگرانکنندهای را برای زندانیان ایجاد کرده است.
🔹ضمن اینکه، امکانات و لوازم شخصی مناسبی نیز در اختیار زندانیان نیست و ما نگران سلامتی فرزندان و عزیزانمان هستیم. مهدی در همان لحظات اولیه انتقال گفت که به سختی لوازم مورد نیاز حداقلی برای غذا خوردن را پیدا کردهاند.
🔹در چنین شرایطی که وضعیت نگهداری مناسب و امکان فراهم کردن ملزومات بهداشت و سلامت زندانیان فراهم نیست، درخواست من از مسئولین قضا و رئیس قوه قضائیه، این است که اقلا ایشان از اختیارات قانونی خود استفاده کرده و نسبت به اعطای مرخصی به زندانیان اقدام کند.
🔹فرزندان ما که مرتکب تهدیدی برای امنیت کشور نیستند و ما اینگونه درباره سلامتیشان در اضطراب و نگرانی به سر میبریم.
🔹درخواست من این است که با اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی، شرایط لازم برای برقراری آرامش حداقلی در میان خانوادههای نگران فراهم شود.
@MahmoudianMehdi
Forwarded from Fallosafah | فلسفه محمد سعید حنایی کاشانی (M. Saeed H. Kashani)
🔷 چرا پوتین «آتشنشانی» نکرد؟
🔶 یکی از شگفتانگیزترین پیوندهای سیاسی تاریخ جهان رابطهای است که نظامی بنا به ادعا فقهی ـ دینی و اسلامی ـ شیعی از آغاز پیروزی انقلاب خود در سال ۱۳۵۷ با کشورهای کمونیستی از کوبا و کره شمالی تا چین و شوروی و رومانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی و امریکای لاتین داشته است. اما این پیوند بهویژه در دورهٔ پس از کمونیسم در روسیه و چین پس از مائو در یکی دو دههٔ اخیر بسیار چشمگیر بوده است تا جایی که میتوان گفت هیچ کشوری همچون «ایران ولایت مطلقهٔ فقیه» برای چین و روسیه «گاو صدمن شیرده» نبوده است و نظام ولایت مطلقهٔ فقیه نیز از هیچ دو کشوری در جهان به اندازهٔ این دو کشور «حرفشنوی» نداشته یا «حمایت» ندیده است!
باری، اینکه «اسلام روسی» خمینی و پیروان خط او و «نظام ولایت مطلقهٔ فقیه» او چه سنخیت و شباهت خانوادگی و ساختاری یا ایدئولوژیکی چشمگیری با نظامهای کمونیستی و فاشیستی و تمامخواه و «بنا به ادعا انقلابی» دارد اکنون مورد بحث ما نیست. چیزی که جالب توجه است «ولایت عالیجناب پوتین» بر «نظام کنونی سیاسی» ایران است که ظاهراً اگر از هیچ کس حرفشنوی نداشته باشد از «برادر بزرگ» پوتین بسیار حرفشنوی دارد و بیاجازه یا بیمشورت او «آب» هم نمیخورد و پروازهای مقامات ایران به مسکو و بالعکس در سالهای اخیر یکی از چشمگیرترین «دوستی»ها یا «شراکت»ها، بهویژه از آغاز حملهٔ تجاوزکارانهٔ روسیهٔ پوتین به اوکراین، با نام «عملیات ویژه» بوده است. بگذریم از اینکه «رئیس جمهور فقید» ایران پس از حملهٔ روسیه به اوکراین در پیام تلفنی به او چه گفت یا «رهبر نظام» چگونه از «حملهٔ پیشدستانهٔ پوتین» به «ناتو» تمجید کرد!
باری پوتین هرقدر هم که آدم جنایتکار و خودکامهای باشد در یک چیز با مقامات حاکم بر ایران متفاوت است و آن «هوش سیاسی» است. پوتین، بیشک، آدم باهوشی است، اگرچه بیخرد است. اگر سیاستهای داخلی او در مهار تورم یا جنگ یا مذاکره را ملاحظه کنیم همه حکایت از هوشمندی سیاسی بسیار او دارد. اما چیزی که امروز «هوشمندی سیاسی» او را به ما اثبات میکند سخنی است که پس از بیرون آمدن ترامپ از برجام گفت (۱۳۹۸) و اندرزی که به ایران داد: ۱) گفت میز مذاکره و گفت و گو را ترک نکنید، چون ما «آتشنشان نیستیم». پس به ما امید نداشته باشید و به امید ما «آتشافروزی نکنید»! (این سخن البته پیش از حملهٔ روسیه به اوکراین بود) و ۲) این سخن که ایران از برجام خارج نشود و در پی افزایش غنیسازی نرود تا اروپا در کنارش بماند و بهانهای به دست امریکا و اسرائیل ندهد.
اما متأسفانه گویا کسی به این اندرز مشفقانهٔ «برادر پوتین» گوش نکرد. پس جای تعجب ندارد که چرا امروز با همهٔ کمکی که ایران به او در سوریه و اوکراین کرد، او هیچ «آبی» نیاورد و چرا اکنون مقامات ایران بدون «اجازه» یا «مشورت» با او «قدم از قدم» برنمیدارند! چه خوب است آدم «برادر بزرگ» داشته باشد، حتی اگر خودش «ولی فقیه» و «ولی امر مسلمین جهان» باشد!
#پوتین_آتش_نشانی
#جنگ
#آتش_نشانی
#برجام
پنجشنبه، ۲۹ خرداد، ۱۴۰۴
چهارشنبه، ۴ تیر، ۱۴۰۴
@fallosafahmshk
🔶 یکی از شگفتانگیزترین پیوندهای سیاسی تاریخ جهان رابطهای است که نظامی بنا به ادعا فقهی ـ دینی و اسلامی ـ شیعی از آغاز پیروزی انقلاب خود در سال ۱۳۵۷ با کشورهای کمونیستی از کوبا و کره شمالی تا چین و شوروی و رومانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی و امریکای لاتین داشته است. اما این پیوند بهویژه در دورهٔ پس از کمونیسم در روسیه و چین پس از مائو در یکی دو دههٔ اخیر بسیار چشمگیر بوده است تا جایی که میتوان گفت هیچ کشوری همچون «ایران ولایت مطلقهٔ فقیه» برای چین و روسیه «گاو صدمن شیرده» نبوده است و نظام ولایت مطلقهٔ فقیه نیز از هیچ دو کشوری در جهان به اندازهٔ این دو کشور «حرفشنوی» نداشته یا «حمایت» ندیده است!
باری، اینکه «اسلام روسی» خمینی و پیروان خط او و «نظام ولایت مطلقهٔ فقیه» او چه سنخیت و شباهت خانوادگی و ساختاری یا ایدئولوژیکی چشمگیری با نظامهای کمونیستی و فاشیستی و تمامخواه و «بنا به ادعا انقلابی» دارد اکنون مورد بحث ما نیست. چیزی که جالب توجه است «ولایت عالیجناب پوتین» بر «نظام کنونی سیاسی» ایران است که ظاهراً اگر از هیچ کس حرفشنوی نداشته باشد از «برادر بزرگ» پوتین بسیار حرفشنوی دارد و بیاجازه یا بیمشورت او «آب» هم نمیخورد و پروازهای مقامات ایران به مسکو و بالعکس در سالهای اخیر یکی از چشمگیرترین «دوستی»ها یا «شراکت»ها، بهویژه از آغاز حملهٔ تجاوزکارانهٔ روسیهٔ پوتین به اوکراین، با نام «عملیات ویژه» بوده است. بگذریم از اینکه «رئیس جمهور فقید» ایران پس از حملهٔ روسیه به اوکراین در پیام تلفنی به او چه گفت یا «رهبر نظام» چگونه از «حملهٔ پیشدستانهٔ پوتین» به «ناتو» تمجید کرد!
باری پوتین هرقدر هم که آدم جنایتکار و خودکامهای باشد در یک چیز با مقامات حاکم بر ایران متفاوت است و آن «هوش سیاسی» است. پوتین، بیشک، آدم باهوشی است، اگرچه بیخرد است. اگر سیاستهای داخلی او در مهار تورم یا جنگ یا مذاکره را ملاحظه کنیم همه حکایت از هوشمندی سیاسی بسیار او دارد. اما چیزی که امروز «هوشمندی سیاسی» او را به ما اثبات میکند سخنی است که پس از بیرون آمدن ترامپ از برجام گفت (۱۳۹۸) و اندرزی که به ایران داد: ۱) گفت میز مذاکره و گفت و گو را ترک نکنید، چون ما «آتشنشان نیستیم». پس به ما امید نداشته باشید و به امید ما «آتشافروزی نکنید»! (این سخن البته پیش از حملهٔ روسیه به اوکراین بود) و ۲) این سخن که ایران از برجام خارج نشود و در پی افزایش غنیسازی نرود تا اروپا در کنارش بماند و بهانهای به دست امریکا و اسرائیل ندهد.
اما متأسفانه گویا کسی به این اندرز مشفقانهٔ «برادر پوتین» گوش نکرد. پس جای تعجب ندارد که چرا امروز با همهٔ کمکی که ایران به او در سوریه و اوکراین کرد، او هیچ «آبی» نیاورد و چرا اکنون مقامات ایران بدون «اجازه» یا «مشورت» با او «قدم از قدم» برنمیدارند! چه خوب است آدم «برادر بزرگ» داشته باشد، حتی اگر خودش «ولی فقیه» و «ولی امر مسلمین جهان» باشد!
#پوتین_آتش_نشانی
#جنگ
#آتش_نشانی
#برجام
پنجشنبه، ۲۹ خرداد، ۱۴۰۴
چهارشنبه، ۴ تیر، ۱۴۰۴
@fallosafahmshk
Telegram
نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
چرا پوتین پادرمیانی نکرد؟
در هفتههای گذشته گمانم بر این بود که ولادیمیر پوتین به عنوان آخرین امید برای پیشگیری از وقوع جنگ، پادرمیانی کند و سفری به تهران داشته باشد.
حتی ترامپ هم چنین درخواستی از پوتین را چند بار تکرار کرد و مقامهای کاخ کرملین نیز آمادگی…
در هفتههای گذشته گمانم بر این بود که ولادیمیر پوتین به عنوان آخرین امید برای پیشگیری از وقوع جنگ، پادرمیانی کند و سفری به تهران داشته باشد.
حتی ترامپ هم چنین درخواستی از پوتین را چند بار تکرار کرد و مقامهای کاخ کرملین نیز آمادگی…
بیانیه دکتر هاشم آقاجری
گامی کوچک به سوی مردم بردارید زندانیان سیاسی را آزاد کنید
اکنون که رژیم تجاوزکار صهیونیستی و نتانیاهو این جنایتکار تحت تعقیب بینالمللی، به رغم کشتار و ویرانیای که بر ایران و مردم ما تحمیل کرد نتوانسته است به اهداف نهایی خود در ایجاد هرج و مرج، جنگ داخلی و تجزیهی ایران دست یابد، اکنون که همبستگی مردم ایران به رغم اعتراضات مدنیشان در سالهای گذشته که حاصل ساختار و عملکرد جمهوری اسلامی بوده است نشان داد که اولویت مردم ایران، آزادی مبتنی بر استقلال است و یک بار دیگر این تجربهی تاریخی را مکرّر نمود که در شرایط تهدید و خطر خارجی به جای مقابله با حکومت داخلی – هرچند استبدادی – دفاع از ایران، استقلال و یکپارچگی سرزمینی آن را در اولویت قرار میدهند، اکنون که وارث رژیم کودتایی سوم اسفند ۹۹۱۱ و بیست و هشت مرداد ۹۳۳۹، داغ ننگ خیانتی بزرگتر را بر پیشانی خود حک کرده و مردم ایران به دعوت خائنانهی او به پیروی از نتانیاهو که به مردم ایران وعدهی آزادی و رفاه زیر آتش بمبها و موشکهای رژیم صهیونیستی را میداد و با شتابزدگی بلاهتآمیز، درست چند ساعت پیش از آتشبس غیر منتظره برای ورود به ایران و نشستن بر تخت سلطنت وابسته خود را آماده میکرد، پاسخ رد دادند، حداقل انتظار ابتدایی و مرحلهای از رهبر جمهوری اسلامی این است که با صدور فرمان آزادی همهی محبوسان و محصوران – که جرمی جز بیان حقیقت در برابر قدرت و هشدار و انذار به حاکمیت نسبت به راه خطایی که طی چند دهه پیموده ندارند، راهی که نه تنها نتیجهی آن فروپاشی نظام بلکه به خطر افتادن حیات ملی ایران و ایرانیان است – نخستین نشانه از آغاز بازگشت از راه طی شدهی تا کنونی را به مردم ایران نشان دهد و بارقهی امیدی را برای حلّ درونزای ملّی بحرانها و ابر بحرانهای مرکب و انباشته و قطع هر گونه امید رهایی برونزا را برافروزد. راه حلّی که نه با انتقامجویی، اعدامهای کور و ناعادلانه، تشدید سرکوب و خفقان بل با تصمیمی شجاعانه برای حرکت به سوی تحول و گذاری مسالمتآمیز، خشونتپرهیز، مدنی، مردمی و ملی از ساختار و نظام
حکمرانی کنونی به نظمی نو و بدیلی واقعا دموکراتیک، ملی و مستقل میسّر است، گذاری ناگزیر و محتوم که در آیندهای نزدیک یا دور با عاملیت مردم ایران رقم خواهد خورد. نخستین نشانه در این مسیر محتملِ بازگشت به مردم، آزادی همهی محصوران و زندانیان سیاسی- عقیدتی و حقوق بشریست.
سید هاشم آقاجری ۴۰/۴۰/۴۰
زندانیان سیاسی را آزاد کنید
گامی کوچک به سوی مردم بردارید زندانیان سیاسی را آزاد کنید
اکنون که رژیم تجاوزکار صهیونیستی و نتانیاهو این جنایتکار تحت تعقیب بینالمللی، به رغم کشتار و ویرانیای که بر ایران و مردم ما تحمیل کرد نتوانسته است به اهداف نهایی خود در ایجاد هرج و مرج، جنگ داخلی و تجزیهی ایران دست یابد، اکنون که همبستگی مردم ایران به رغم اعتراضات مدنیشان در سالهای گذشته که حاصل ساختار و عملکرد جمهوری اسلامی بوده است نشان داد که اولویت مردم ایران، آزادی مبتنی بر استقلال است و یک بار دیگر این تجربهی تاریخی را مکرّر نمود که در شرایط تهدید و خطر خارجی به جای مقابله با حکومت داخلی – هرچند استبدادی – دفاع از ایران، استقلال و یکپارچگی سرزمینی آن را در اولویت قرار میدهند، اکنون که وارث رژیم کودتایی سوم اسفند ۹۹۱۱ و بیست و هشت مرداد ۹۳۳۹، داغ ننگ خیانتی بزرگتر را بر پیشانی خود حک کرده و مردم ایران به دعوت خائنانهی او به پیروی از نتانیاهو که به مردم ایران وعدهی آزادی و رفاه زیر آتش بمبها و موشکهای رژیم صهیونیستی را میداد و با شتابزدگی بلاهتآمیز، درست چند ساعت پیش از آتشبس غیر منتظره برای ورود به ایران و نشستن بر تخت سلطنت وابسته خود را آماده میکرد، پاسخ رد دادند، حداقل انتظار ابتدایی و مرحلهای از رهبر جمهوری اسلامی این است که با صدور فرمان آزادی همهی محبوسان و محصوران – که جرمی جز بیان حقیقت در برابر قدرت و هشدار و انذار به حاکمیت نسبت به راه خطایی که طی چند دهه پیموده ندارند، راهی که نه تنها نتیجهی آن فروپاشی نظام بلکه به خطر افتادن حیات ملی ایران و ایرانیان است – نخستین نشانه از آغاز بازگشت از راه طی شدهی تا کنونی را به مردم ایران نشان دهد و بارقهی امیدی را برای حلّ درونزای ملّی بحرانها و ابر بحرانهای مرکب و انباشته و قطع هر گونه امید رهایی برونزا را برافروزد. راه حلّی که نه با انتقامجویی، اعدامهای کور و ناعادلانه، تشدید سرکوب و خفقان بل با تصمیمی شجاعانه برای حرکت به سوی تحول و گذاری مسالمتآمیز، خشونتپرهیز، مدنی، مردمی و ملی از ساختار و نظام
حکمرانی کنونی به نظمی نو و بدیلی واقعا دموکراتیک، ملی و مستقل میسّر است، گذاری ناگزیر و محتوم که در آیندهای نزدیک یا دور با عاملیت مردم ایران رقم خواهد خورد. نخستین نشانه در این مسیر محتملِ بازگشت به مردم، آزادی همهی محصوران و زندانیان سیاسی- عقیدتی و حقوق بشریست.
سید هاشم آقاجری ۴۰/۴۰/۴۰
زندانیان سیاسی را آزاد کنید
🔴 بر طبل جنگ نکوبید!
✍️ رحیم قمیشی
من جنگ را با گوشت و پوست خود قبلاً لمس کردهام، برای همین اسم جنگ و بمباران و تفنگ که میآید، تمام بدنم میلرزد، من خجالت نمیکشم بگویم؛ از بمباران، از کشته شدن، از صداهای گوشخراش، میترسم.
آنهایی که جنگ را تنها در فیلمها دیدهاند، آنها که موقع جنگ ایران و عراق از دور تنها تماشاگر بودهاند، حق ندارند از راههای دور توصیه کنند کاش آتشبس نشود و نتانیاهو رژیم ایران را تغییر دهد!
مگر بمبها چشم دارند؟
مگر بمبها دل دارند!
خانه دانشمند هستهای کشورمان، دکتر صدیقی صابر را روزهای اول حمله اسرائیل در تهران بمباران کردهاند. او خوشبختانه زنده میماند، اما فرزند نوجوانش مظلومانه کشته میشود.
۱۰ روز بعد مجددا، او را در خانه پدریاش در آستانه اشرفیه هدف میگیرند و اینبار او هم به شهادت میرسد.
آخر سیستم حفاظتی و امنیتی کشوری که دانشمند هستهای خود را، پس از هدف قرار گرفته شدن بار اول، نمیتواند محافظت کند، نمیتواند ترتیبی دهد که باز شناسایی نشود، و یا اصلاً در پناهگاهی نگهداری شود، چطور میتواند از جان تکتک مردم محافظت کند!؟
یادمان نرود طرف ما در جنگ، رژیمی است که تمام پروتکلهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و به هیچ مرجعی پاسخگو نیست. نتانیاهو همین الان به جرم نسلکشی تحت تعقیب دیوان بینالمللی دادگستری لاهه است.
او زبان چربی دارد، اما باورم نمیشود کسانی باور داشته باشند، او یک درصد هم ممکن است برای آبادی و آزادی ایران گامی بردارد؟
دوستم از درب زندان اوین مشاهداتش را برایم گفته، همهاش غیر قابل توصیف است، اینکه سربازهای وظیفه تکهتکه شده را نمیشده جمع کنند.
خانوادههای زندانیان سیاسی اوین در رنج و عذابند، که بستگانشان در چه وضعیتی هستند. اصلا زندهاند!؟
و میدانیم تنها چیزی که امروز برای بسیاری از حاکمان و اپوزیسیون مهم نیست این رنجهاست!
آنها که خارج از ایران هستند اجازه دهند مردم داخل کشور بگویند جنگ میخواهند یا نه.
اینهمه بر طبل جنگ نکوبند...
میدانم برخی تصور میکنند عملا دارم به نفع حاکمیت قلم میزنم،، اشکالی ندارد، هر قضاوتی میخواهند بکنند. اگر ما که طعم زندان نظام را چشیدهایم امروز میگوییم "نه به جنگ" آنها که در ناز و نعمتند، توصیه به جنگ نکنند.
جریاناتی که امروز نتانیاهو و ترامپ را تحریک به از سرگیری حمله میکنند جز روسیاهی چیزی عایدشان نخواهد شد.
آنها هم که در داخل زمینهسازی جنگ را میکنند، همینطور!
بیشک نظام و حاکمیت پس از خاتمه درگیری، پاسخ به پرسشهای مهمی را باید بدهد. باید پاسخگویی به مردم را به عنوان اصل مهم حکمرانی بپذیرد.
باید همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را که با عنوان امنیتی برایشان پرونده ساخته، آزاد کند، باید فضای کشور را باز کند و از تهدید مردم و منتقدین و مخالفین دست بردارد.
باید اعتراف کند اشتباهات فراوانی داشته و در صدد جبران آنها برمیآید.
باید بپذیرد قدرت مردم بسیار بزرگتر از قدرت نتانیاهو و ترامپ است.
باید بپذیرد بیگانگان در ردههای مهم حاکمیتی نفوذ داشتهاند و نظام نمیتواند با ادعای اسلامی بودن و مقدس بودن، مسیر گذشته را ادامه بدهد و خود را خدای مردم و بری از نقد معرفی کند!
مخالفت ما با تهاجم خارجی، و محکومیت بیگانگان، هرگز تایید آنچه قبلاً وجود داشته نیست. نظامی که آسمان کشور را بهروی بیگانگان باز کرد و نتوانست خون و مال مردم را محافظت کند، در اولین فرصت باید پاسخگو شده و در صورت خواست مردم تغییرات مهمی پیدا کند. اما فعلا اصل مهم برای ما حفظ کشورمان از انهدام است، و جلوگیری از شعلهور شدن مجدد آتش جنگ است.
ما خودمان را باور داریم
کشورمان را دوست داریم
نیازی به دخالت هیچ بیگانهای نمیبینیم.
و نمیخواهیم جنگ
سرنوشت ما و کشورمان را
رقم بزند.
از کانال نویسنده
✍️ رحیم قمیشی
من جنگ را با گوشت و پوست خود قبلاً لمس کردهام، برای همین اسم جنگ و بمباران و تفنگ که میآید، تمام بدنم میلرزد، من خجالت نمیکشم بگویم؛ از بمباران، از کشته شدن، از صداهای گوشخراش، میترسم.
آنهایی که جنگ را تنها در فیلمها دیدهاند، آنها که موقع جنگ ایران و عراق از دور تنها تماشاگر بودهاند، حق ندارند از راههای دور توصیه کنند کاش آتشبس نشود و نتانیاهو رژیم ایران را تغییر دهد!
مگر بمبها چشم دارند؟
مگر بمبها دل دارند!
خانه دانشمند هستهای کشورمان، دکتر صدیقی صابر را روزهای اول حمله اسرائیل در تهران بمباران کردهاند. او خوشبختانه زنده میماند، اما فرزند نوجوانش مظلومانه کشته میشود.
۱۰ روز بعد مجددا، او را در خانه پدریاش در آستانه اشرفیه هدف میگیرند و اینبار او هم به شهادت میرسد.
آخر سیستم حفاظتی و امنیتی کشوری که دانشمند هستهای خود را، پس از هدف قرار گرفته شدن بار اول، نمیتواند محافظت کند، نمیتواند ترتیبی دهد که باز شناسایی نشود، و یا اصلاً در پناهگاهی نگهداری شود، چطور میتواند از جان تکتک مردم محافظت کند!؟
یادمان نرود طرف ما در جنگ، رژیمی است که تمام پروتکلهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و به هیچ مرجعی پاسخگو نیست. نتانیاهو همین الان به جرم نسلکشی تحت تعقیب دیوان بینالمللی دادگستری لاهه است.
او زبان چربی دارد، اما باورم نمیشود کسانی باور داشته باشند، او یک درصد هم ممکن است برای آبادی و آزادی ایران گامی بردارد؟
دوستم از درب زندان اوین مشاهداتش را برایم گفته، همهاش غیر قابل توصیف است، اینکه سربازهای وظیفه تکهتکه شده را نمیشده جمع کنند.
خانوادههای زندانیان سیاسی اوین در رنج و عذابند، که بستگانشان در چه وضعیتی هستند. اصلا زندهاند!؟
و میدانیم تنها چیزی که امروز برای بسیاری از حاکمان و اپوزیسیون مهم نیست این رنجهاست!
آنها که خارج از ایران هستند اجازه دهند مردم داخل کشور بگویند جنگ میخواهند یا نه.
اینهمه بر طبل جنگ نکوبند...
میدانم برخی تصور میکنند عملا دارم به نفع حاکمیت قلم میزنم،، اشکالی ندارد، هر قضاوتی میخواهند بکنند. اگر ما که طعم زندان نظام را چشیدهایم امروز میگوییم "نه به جنگ" آنها که در ناز و نعمتند، توصیه به جنگ نکنند.
جریاناتی که امروز نتانیاهو و ترامپ را تحریک به از سرگیری حمله میکنند جز روسیاهی چیزی عایدشان نخواهد شد.
آنها هم که در داخل زمینهسازی جنگ را میکنند، همینطور!
بیشک نظام و حاکمیت پس از خاتمه درگیری، پاسخ به پرسشهای مهمی را باید بدهد. باید پاسخگویی به مردم را به عنوان اصل مهم حکمرانی بپذیرد.
باید همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را که با عنوان امنیتی برایشان پرونده ساخته، آزاد کند، باید فضای کشور را باز کند و از تهدید مردم و منتقدین و مخالفین دست بردارد.
باید اعتراف کند اشتباهات فراوانی داشته و در صدد جبران آنها برمیآید.
باید بپذیرد قدرت مردم بسیار بزرگتر از قدرت نتانیاهو و ترامپ است.
باید بپذیرد بیگانگان در ردههای مهم حاکمیتی نفوذ داشتهاند و نظام نمیتواند با ادعای اسلامی بودن و مقدس بودن، مسیر گذشته را ادامه بدهد و خود را خدای مردم و بری از نقد معرفی کند!
مخالفت ما با تهاجم خارجی، و محکومیت بیگانگان، هرگز تایید آنچه قبلاً وجود داشته نیست. نظامی که آسمان کشور را بهروی بیگانگان باز کرد و نتوانست خون و مال مردم را محافظت کند، در اولین فرصت باید پاسخگو شده و در صورت خواست مردم تغییرات مهمی پیدا کند. اما فعلا اصل مهم برای ما حفظ کشورمان از انهدام است، و جلوگیری از شعلهور شدن مجدد آتش جنگ است.
ما خودمان را باور داریم
کشورمان را دوست داریم
نیازی به دخالت هیچ بیگانهای نمیبینیم.
و نمیخواهیم جنگ
سرنوشت ما و کشورمان را
رقم بزند.
از کانال نویسنده
Forwarded from کانال رسمی محسن کدیور
تأکید بر اصلاحات ساختاری
یک سال دیگر دوران زمامداری دومین رهبر جمهوری اسلامی با سالیان دوران زمامداری پهلوی دوم مساوی میشود: سی و هفت سال! فضای سیاسی ایران آب تازه میطلبد.
سالیان حبس ظالمانه زندانی سیاسی سربلند سید مصطفی تاجزاده به زودی دو رقمی میشود: ده سال.
سالیان حصر غیرقانونی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد مدتهاست دو رقمی شده است: پانزده سال.
مشکل مضاعف جمهوری اسلامی این است که استبداد باستانی ایرانی لباس دین و مذهب پوشیده، و نادیده گرفتن آرای مردم، اراده عمومی و منافع ملی را توجیه دینی میکند.
حکومت که چیزی جز «اداره عرفی» جامعه نیست و بیش از هر چیز به دانش کارشناسان، رعایت رضایت همگانی، و منافع عمومی نیاز دارد، تحویل به «ولایت مطلقه فقیه» کردهاند که ادامه همان «شاهنشاهی یکهسالار اقتدارگرا»ی قبل از انقلاب است، در قبای تنگ فقه.
این نظریه سیاسی که «مورد انکار اعظم فقهای شیعه» است به بزرگترین عامل ادبار از دین و مذهب، و مانع اصلی رشد و توسعه ایران تبدیل شده است.
«اصلاحات ساختاری» با حذف اصل ولایت مطلقه فقیه و کلیه توابع آن از قانون اساسی ایران، به رسمیت شناختن حق حاکمیت ملی بدون هیچ محدودیت و قید و شرطی، و برگزاری همهپرسی آغاز میشود.
اصلاحات ساختاری محقق نمیشود مگر اینکه «جدایی نهاد دین از دولت» و «عرفی بودن قانون» به رسمیت شناخته شوند.
وضع قانون بیش از هر چیز به دانش روز نیاز دارد که توسط نمایندگان واقعی مردم تدوین میشود.
تامین رضایت و حوائج شهروندان ایرانی «مطلق» است و مقید به هیچ قید و شرطی نیست، در حالی که دفاع از مظلومان غیرایرانی و مبارزه با غاصبان و ظالمان از دو حیث مقید است،
یکی مقید به تصویب نمایندگان واقعی مردم ایران
و دیگری مقید به حد مقدور.
«عامل اصلی» تنشهای منطقه سیاستهای بلندپروازانه جمهوری اسلامی نبوده است.
صهیونیسم برداشتی ایدئولوژیک، نژادپرستانه و فاشیستی از مسیحیت و یهودیت و استفاده ابزاری از تورات و انجیل در عرصه سیاسی است.
مبارز سیاسی مدافع اصلاحات ساختاری خط قرمز دارد.
این خط قرمز حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، اولویت منافع ملی بر هر چیزی بدون استثنا، و محکومیت وابستگی به اجانب است.
مدافع اصلاحات ساختاری نسبت به شعارهای مشکوکی که یک سمت آن شاهزاده عامل صهیونیسم است نمیتواند بیتفاوت باشد.
همچنان که با فاشسیم نمیتوان به دموکراسی رسید، از نردبان وابستگی به اجانب هم نمیتوان به بام ایران آزاد و رها رسید.
تاریخ نگارش ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ برای درج در مجموعه «گرامیداشت ده سال استقامت سید مصطفی تاجزاده در بند»
https://kadivar.com/21814/
@Mohsen_Kadivar_Official
یک سال دیگر دوران زمامداری دومین رهبر جمهوری اسلامی با سالیان دوران زمامداری پهلوی دوم مساوی میشود: سی و هفت سال! فضای سیاسی ایران آب تازه میطلبد.
سالیان حبس ظالمانه زندانی سیاسی سربلند سید مصطفی تاجزاده به زودی دو رقمی میشود: ده سال.
سالیان حصر غیرقانونی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد مدتهاست دو رقمی شده است: پانزده سال.
مشکل مضاعف جمهوری اسلامی این است که استبداد باستانی ایرانی لباس دین و مذهب پوشیده، و نادیده گرفتن آرای مردم، اراده عمومی و منافع ملی را توجیه دینی میکند.
حکومت که چیزی جز «اداره عرفی» جامعه نیست و بیش از هر چیز به دانش کارشناسان، رعایت رضایت همگانی، و منافع عمومی نیاز دارد، تحویل به «ولایت مطلقه فقیه» کردهاند که ادامه همان «شاهنشاهی یکهسالار اقتدارگرا»ی قبل از انقلاب است، در قبای تنگ فقه.
این نظریه سیاسی که «مورد انکار اعظم فقهای شیعه» است به بزرگترین عامل ادبار از دین و مذهب، و مانع اصلی رشد و توسعه ایران تبدیل شده است.
«اصلاحات ساختاری» با حذف اصل ولایت مطلقه فقیه و کلیه توابع آن از قانون اساسی ایران، به رسمیت شناختن حق حاکمیت ملی بدون هیچ محدودیت و قید و شرطی، و برگزاری همهپرسی آغاز میشود.
اصلاحات ساختاری محقق نمیشود مگر اینکه «جدایی نهاد دین از دولت» و «عرفی بودن قانون» به رسمیت شناخته شوند.
وضع قانون بیش از هر چیز به دانش روز نیاز دارد که توسط نمایندگان واقعی مردم تدوین میشود.
تامین رضایت و حوائج شهروندان ایرانی «مطلق» است و مقید به هیچ قید و شرطی نیست، در حالی که دفاع از مظلومان غیرایرانی و مبارزه با غاصبان و ظالمان از دو حیث مقید است،
یکی مقید به تصویب نمایندگان واقعی مردم ایران
و دیگری مقید به حد مقدور.
«عامل اصلی» تنشهای منطقه سیاستهای بلندپروازانه جمهوری اسلامی نبوده است.
صهیونیسم برداشتی ایدئولوژیک، نژادپرستانه و فاشیستی از مسیحیت و یهودیت و استفاده ابزاری از تورات و انجیل در عرصه سیاسی است.
مبارز سیاسی مدافع اصلاحات ساختاری خط قرمز دارد.
این خط قرمز حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، اولویت منافع ملی بر هر چیزی بدون استثنا، و محکومیت وابستگی به اجانب است.
مدافع اصلاحات ساختاری نسبت به شعارهای مشکوکی که یک سمت آن شاهزاده عامل صهیونیسم است نمیتواند بیتفاوت باشد.
همچنان که با فاشسیم نمیتوان به دموکراسی رسید، از نردبان وابستگی به اجانب هم نمیتوان به بام ایران آزاد و رها رسید.
تاریخ نگارش ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ برای درج در مجموعه «گرامیداشت ده سال استقامت سید مصطفی تاجزاده در بند»
https://kadivar.com/21814/
@Mohsen_Kadivar_Official
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
هيهات منًا الذلة
ماه محرم فرا رسید. روزگاران ایثار،
حقطلبی، آزادیخواهی، برای مردم،
اصلاحدین، عدالت و شهادت
و نیز زمان افشای
حکومت دروغ، دولت ریا، حاکم فاسق، سپاه ستم و قاضی فاسد.
یادوارهی آن روزها غنیمت است.
همچنین دعوت از خدا برای همیاری
و پیروزی انقلاب “خونین مهسا”.
یاد روزهای حسین(ع) گرامی باد.
تاریخ نوشت
هيهات منًا الذلة
ماه محرم فرا رسید. روزگاران ایثار،
حقطلبی، آزادیخواهی، برای مردم،
اصلاحدین، عدالت و شهادت
و نیز زمان افشای
حکومت دروغ، دولت ریا، حاکم فاسق، سپاه ستم و قاضی فاسد.
یادوارهی آن روزها غنیمت است.
همچنین دعوت از خدا برای همیاری
و پیروزی انقلاب “خونین مهسا”.
یاد روزهای حسین(ع) گرامی باد.
تاریخ نوشت
Audio
موضوع بحث: «آیا حمله نظامی اسرائیل به ایران، حملهای پیشدستانه و مشروع بود یا نمونهای از جنگ پیشگیرانه و تجاوزی غیرقانونی؟»
دکتر برومن حمله اسرائیل را پاسخی ضروری به تهدید پیچیده، فوری و متنوع میداند.دکتر حکمتجو آن را تجاوزی پیشگیرانه و فاقد مشروعیت قانونی و اخلاقی میخواند.
در این مناظره، شاهد دو تفسیر متفاوت از مفاد منشور سازمان ملل، معیار “تهدید قریبالوقوع” و مسئولیت کشورها در برابر تهدیدات منطقهای بودیم.
این مناظره نهتنها شما را با مفاهیم حقوقی این منازعه آشنا میکند بلکه به تحلیل رفتارهای ترامپ و اسرائیل در وقایع بعد از ۷ اکتبر و دامی که برای ایران گستردهاند کمک میکند و نقش بخشهای «خائن»، «احمق» و «فاسد» حاکمیت ایران را در گسترش این دام افشا میکند.
متن اصلی و کامل را از دست ندهید:
https://www.zeitoons.com/115934
دکتر برومن حمله اسرائیل را پاسخی ضروری به تهدید پیچیده، فوری و متنوع میداند.دکتر حکمتجو آن را تجاوزی پیشگیرانه و فاقد مشروعیت قانونی و اخلاقی میخواند.
در این مناظره، شاهد دو تفسیر متفاوت از مفاد منشور سازمان ملل، معیار “تهدید قریبالوقوع” و مسئولیت کشورها در برابر تهدیدات منطقهای بودیم.
این مناظره نهتنها شما را با مفاهیم حقوقی این منازعه آشنا میکند بلکه به تحلیل رفتارهای ترامپ و اسرائیل در وقایع بعد از ۷ اکتبر و دامی که برای ایران گستردهاند کمک میکند و نقش بخشهای «خائن»، «احمق» و «فاسد» حاکمیت ایران را در گسترش این دام افشا میکند.
متن اصلی و کامل را از دست ندهید:
https://www.zeitoons.com/115934
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 پس از حمله به اوین …
✍️ قربان بهزادیاننژاد
علیرضا بهشتیشیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز پیش که خبر حمله به اوین رسید ما نیز به مانند بسیاری دیگر، در میان نگرانیها دوستان زندانیمان را میدیدیم که به هنگام حمله چگونه با دلهره در راهروی تنگ بندها این طرف و آن طرف میرفتند. با آنکه خبر دادند همگی سالماند دوست داشتیم خودمان صدایشان را میشنیدیم تا بدانیم آن چیزهایی که از اتاقها جمع میکنند فقط مقداری خرده شیشه و زخم سطحی است، یا بیشتر از اینها. یا سپس در زندان فشافویه با هوای گرم و آبشور و بینظمیها و کمبودهائی که انتقال یکباره دو هزار زندانی به همراه دارد چه میکنند.
هرچند اینک خبر میرسد که بیرون از بندهای اوین و در میان کارکنان زندان گویا خسارتها بسیار سنگینتر بود؛ از جمله سنگینترینهایشان پرپر شدن مرحوم روحالله توسلی، معاون اصلاح و تربیت و سلامت زندان، که در تجربه اقامت اخیر در اوین او را مصداق کامل آن چیزی یافتیم که اسمش را آدم خوب میگذارند، کسی که مثل آفتاب چشمانش را میبست و بیتبعیض خوبیهایش را، به اندازهای که دستش میرسید، بر همه میتابید. به اقتضای مسئولیتی که داشت ما فرصت آشنائی با او را بیشتر پیدا کردیم، ولی نمیخواهیم به این خاطر میان او و دیگرانی که شاید آسیب دیده باشند و ما به اندازه او آنها را نشناسیم یا خبر از آسیب دیدن یا خدایناکرده شهادتشان نداشته باشیم تبعیض بگذاریم؛ جانهای عزیزی که اکثرا خود و خانوادههایشان دغدغههایی مثل مابقی مردم ما داشتند. خداوندا، از نیکیات بر نیکیهایشان بیفزا و رحمت بیدریغت را بر آنها و بازماندگانشان ببار.
@Kaleme
✍️ قربان بهزادیاننژاد
علیرضا بهشتیشیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز پیش که خبر حمله به اوین رسید ما نیز به مانند بسیاری دیگر، در میان نگرانیها دوستان زندانیمان را میدیدیم که به هنگام حمله چگونه با دلهره در راهروی تنگ بندها این طرف و آن طرف میرفتند. با آنکه خبر دادند همگی سالماند دوست داشتیم خودمان صدایشان را میشنیدیم تا بدانیم آن چیزهایی که از اتاقها جمع میکنند فقط مقداری خرده شیشه و زخم سطحی است، یا بیشتر از اینها. یا سپس در زندان فشافویه با هوای گرم و آبشور و بینظمیها و کمبودهائی که انتقال یکباره دو هزار زندانی به همراه دارد چه میکنند.
هرچند اینک خبر میرسد که بیرون از بندهای اوین و در میان کارکنان زندان گویا خسارتها بسیار سنگینتر بود؛ از جمله سنگینترینهایشان پرپر شدن مرحوم روحالله توسلی، معاون اصلاح و تربیت و سلامت زندان، که در تجربه اقامت اخیر در اوین او را مصداق کامل آن چیزی یافتیم که اسمش را آدم خوب میگذارند، کسی که مثل آفتاب چشمانش را میبست و بیتبعیض خوبیهایش را، به اندازهای که دستش میرسید، بر همه میتابید. به اقتضای مسئولیتی که داشت ما فرصت آشنائی با او را بیشتر پیدا کردیم، ولی نمیخواهیم به این خاطر میان او و دیگرانی که شاید آسیب دیده باشند و ما به اندازه او آنها را نشناسیم یا خبر از آسیب دیدن یا خدایناکرده شهادتشان نداشته باشیم تبعیض بگذاریم؛ جانهای عزیزی که اکثرا خود و خانوادههایشان دغدغههایی مثل مابقی مردم ما داشتند. خداوندا، از نیکیات بر نیکیهایشان بیفزا و رحمت بیدریغت را بر آنها و بازماندگانشان ببار.
@Kaleme
Forwarded from سهام نیوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅مرتضی کاظمیان: فراتر از وقاحت و دروغگویی، خیانت به ایران و ملت ایران است که از پناهگاه و با وجود ابعاد گسترده خسارت انسانی و مادی حملات اسرائیل، چنین پیامی داده میشود
@Sahamnewsorg
@Sahamnewsorg
Forwarded from Aaa Bbb
زبان بهمثابه ابزار تحریف واقعیت : تکرار واژه «ایران» و «ملت» در پیام خامنه ای
احمد علوی
۱. مقدمه: زبان قدرت، قدرت زبان
پس از پایان جنگ ۱۲ روزه حاکمیت ولایی و اسرائیل، احمدنیا، رئیس اطلاعرسانی دولت، با اشاره به اینکه در پیام سوم رهبری رژیم ولایی واژه «ایران» ۲۳ بار و «ملت» یا «مردم» ۱۸ بار تکرار شده است، آن را نشانهای از «میهندوستی» و «مردممحوری» تلقی کرد. این یادداشت میکوشد چنین اظهاراتی را در پرتو نظریههای زبان قدرت، سیاست بحران، و بازتولید گفتمان اقتدار در نظامهای ایدئولوژیک تحلیل کند. یافتهها نشان میدهد که تکرار واژگان باردار در متن سیاسی، بیش از آنکه نشانهای از مردمسالاری باشد، یک تکنیک مشروعیتسازی زبانی برای پوشاندن شکاف میان قدرت و جامعه است.
در نظامهای سیاسی اقتدارگرا، زبان صرفاً وسیلهای برای ارتباط نیست، بلکه ابزار حکمرانی است. آنگونه که میشل فوکو میگوید، «قدرت از طریق گفتمان عمل میکند»، و به تعبیر نورمن فیرکلاف در تحلیل گفتمان انتقادی، ساختارهای زبانی، بازتاب و بازتولید ساختارهای قدرت هستند. در چنین بستری، تکرار واژگانی چون "ایران" و "ملت" در متون رسمی، واجد بار معنایی سیاسی و ابزاری برای هویتسازی و کنترل افکار عمومی است.
۲. تحلیل تکرار: ساختن همبستگی، پنهانسازی شکاف
تأکید احمدنیا بر بسامد واژگان «ایران» (۲۳ بار) و «ملت/مردم» (۱۸ بار) در پیام رهبر رژیم ولایی، در سطح زبانی، ممکن است دال بر «مردممحوری» باشد. اما در سطح گفتمانی، چنین تکراری بخشی از استراتژی همذاتپنداری مصنوعی در زمان بحران تلقی میشود. بهویژه در شرایطی که:
جنگ با اسرائیل باعث فروپاشی بازدارندگی امنیتی رژیم ولایی شده؛
دهها فرمانده سپاه کشته و مراکز حساس نظامی منهدم شدهاند؛
آسمان ایران در سیطره اسرائیل است،
اسرائیل نیروی کماندویی در ایران پیاده نموده است،
و افکار عمومی با سکوت یا روایتهای تحریفشده حاکمیت مواجهاند.
در چنین وضعیتی، نظام سیاسی برای بازسازی اقتدار خود، ناگزیر است با تکرار زبانی مفاهیمی مانند ملت، مردم و ایران، نوعی وفاداری نمادین را القا کند؛ بدون آنکه الزاماً تغییری در فرآیند تصمیمگیری و شفافیت صورت گرفته باشد.
۳. «مردم» بدون مردم: نشانهگرایی زبانی و انکار بحران
تکرار واژه «ملت» بهتنهایی دال بر مردمسالاری نیست، بلکه میتواند نمونهای از آن چیزی باشد که در نظریههای زبانشناسی انتقادی، نشانهگرایی زبانی (Semantic Tokenism) خوانده میشود: یعنی استفاده نمادین از مفاهیم مثبت، بدون پشتوانه عملی در سیاست واقعی. این پدیده بهویژه در نظامهایی مشهود است که فاقد رسانه آزاد، نهادهای مدنی مستقل و مکانیسمهای واقعی مشارکتاند. در رژیم ولایی، تکرار «ملت» در بیانیهها با رد صلاحیت گسترده مردم در انتخابات، سرکوب معترضان، و پنهانکاری امنیتی–نظامی در تضاد کامل قرار دارد.
۴. زبان در خدمت نجات مشروعیت
از منظر جامعهشناسی سیاسی، چنین تکنیکهای زبانی بخشی از سازوکارهای بقاء در شرایط زوال مشروعیت هستند. طبق نظریه «پروپاگاندای تأییدی» (affirmative propaganda)، نظامهای اقتدارگرا در شرایط بحرانی، نه از طریق سرکوب صرف، بلکه با ساخت حقیقت جایگزین از طریق زبان و تکرار مفاهیم مقبول عمل میکنند. این حقیقت ساختگی، ولو کوتاهمدت، میتواند احساس انسجام درونساختاری تولید کند و تأثیر شکست نظامی یا بحران مشروعیت را به تعویق بیندازد.
۵. نتیجهگیری
تحلیل پیام رهبر رژیم ولایی از منظر بسامد واژگان، همانقدر که سهل و آماری بهنظر میرسد، در بطن خود حامل سازوکارهایی پیچیده از زبان قدرت، بازنمایی ایدئولوژیک، و کنترل روانی جامعه در لحظات فروپاشی اقتدار واقعی است. تکرار «ایران» و «ملت»، بدون تحقق عملی اراده مردم در ساختار تصمیمگیری، صرفاً پوششی زبانی بر شکاف میان دولت و ملت است؛ شکافی که با زبان پُر نمیشود، حتی اگر ۲۳ بار تکرار شود.
منابع پیشنهادی
Fairclough, N. (1995). Critical Discourse Analysis. Longman.
Foucault, M. (1980). Power/Knowledge: Selected Interviews and Other Writings 1972–1977. Pantheon.
Edelman, M. (1988). Constructing the Political Spectacle. University of Chicago Press.
Wedeen, L. (1999). Ambiguities of Domination: Politics, Rhetoric, and Symbols in Contemporary Syria. University of Chicago Press.
احمد علوی
۱. مقدمه: زبان قدرت، قدرت زبان
پس از پایان جنگ ۱۲ روزه حاکمیت ولایی و اسرائیل، احمدنیا، رئیس اطلاعرسانی دولت، با اشاره به اینکه در پیام سوم رهبری رژیم ولایی واژه «ایران» ۲۳ بار و «ملت» یا «مردم» ۱۸ بار تکرار شده است، آن را نشانهای از «میهندوستی» و «مردممحوری» تلقی کرد. این یادداشت میکوشد چنین اظهاراتی را در پرتو نظریههای زبان قدرت، سیاست بحران، و بازتولید گفتمان اقتدار در نظامهای ایدئولوژیک تحلیل کند. یافتهها نشان میدهد که تکرار واژگان باردار در متن سیاسی، بیش از آنکه نشانهای از مردمسالاری باشد، یک تکنیک مشروعیتسازی زبانی برای پوشاندن شکاف میان قدرت و جامعه است.
در نظامهای سیاسی اقتدارگرا، زبان صرفاً وسیلهای برای ارتباط نیست، بلکه ابزار حکمرانی است. آنگونه که میشل فوکو میگوید، «قدرت از طریق گفتمان عمل میکند»، و به تعبیر نورمن فیرکلاف در تحلیل گفتمان انتقادی، ساختارهای زبانی، بازتاب و بازتولید ساختارهای قدرت هستند. در چنین بستری، تکرار واژگانی چون "ایران" و "ملت" در متون رسمی، واجد بار معنایی سیاسی و ابزاری برای هویتسازی و کنترل افکار عمومی است.
۲. تحلیل تکرار: ساختن همبستگی، پنهانسازی شکاف
تأکید احمدنیا بر بسامد واژگان «ایران» (۲۳ بار) و «ملت/مردم» (۱۸ بار) در پیام رهبر رژیم ولایی، در سطح زبانی، ممکن است دال بر «مردممحوری» باشد. اما در سطح گفتمانی، چنین تکراری بخشی از استراتژی همذاتپنداری مصنوعی در زمان بحران تلقی میشود. بهویژه در شرایطی که:
جنگ با اسرائیل باعث فروپاشی بازدارندگی امنیتی رژیم ولایی شده؛
دهها فرمانده سپاه کشته و مراکز حساس نظامی منهدم شدهاند؛
آسمان ایران در سیطره اسرائیل است،
اسرائیل نیروی کماندویی در ایران پیاده نموده است،
و افکار عمومی با سکوت یا روایتهای تحریفشده حاکمیت مواجهاند.
در چنین وضعیتی، نظام سیاسی برای بازسازی اقتدار خود، ناگزیر است با تکرار زبانی مفاهیمی مانند ملت، مردم و ایران، نوعی وفاداری نمادین را القا کند؛ بدون آنکه الزاماً تغییری در فرآیند تصمیمگیری و شفافیت صورت گرفته باشد.
۳. «مردم» بدون مردم: نشانهگرایی زبانی و انکار بحران
تکرار واژه «ملت» بهتنهایی دال بر مردمسالاری نیست، بلکه میتواند نمونهای از آن چیزی باشد که در نظریههای زبانشناسی انتقادی، نشانهگرایی زبانی (Semantic Tokenism) خوانده میشود: یعنی استفاده نمادین از مفاهیم مثبت، بدون پشتوانه عملی در سیاست واقعی. این پدیده بهویژه در نظامهایی مشهود است که فاقد رسانه آزاد، نهادهای مدنی مستقل و مکانیسمهای واقعی مشارکتاند. در رژیم ولایی، تکرار «ملت» در بیانیهها با رد صلاحیت گسترده مردم در انتخابات، سرکوب معترضان، و پنهانکاری امنیتی–نظامی در تضاد کامل قرار دارد.
۴. زبان در خدمت نجات مشروعیت
از منظر جامعهشناسی سیاسی، چنین تکنیکهای زبانی بخشی از سازوکارهای بقاء در شرایط زوال مشروعیت هستند. طبق نظریه «پروپاگاندای تأییدی» (affirmative propaganda)، نظامهای اقتدارگرا در شرایط بحرانی، نه از طریق سرکوب صرف، بلکه با ساخت حقیقت جایگزین از طریق زبان و تکرار مفاهیم مقبول عمل میکنند. این حقیقت ساختگی، ولو کوتاهمدت، میتواند احساس انسجام درونساختاری تولید کند و تأثیر شکست نظامی یا بحران مشروعیت را به تعویق بیندازد.
۵. نتیجهگیری
تحلیل پیام رهبر رژیم ولایی از منظر بسامد واژگان، همانقدر که سهل و آماری بهنظر میرسد، در بطن خود حامل سازوکارهایی پیچیده از زبان قدرت، بازنمایی ایدئولوژیک، و کنترل روانی جامعه در لحظات فروپاشی اقتدار واقعی است. تکرار «ایران» و «ملت»، بدون تحقق عملی اراده مردم در ساختار تصمیمگیری، صرفاً پوششی زبانی بر شکاف میان دولت و ملت است؛ شکافی که با زبان پُر نمیشود، حتی اگر ۲۳ بار تکرار شود.
منابع پیشنهادی
Fairclough, N. (1995). Critical Discourse Analysis. Longman.
Foucault, M. (1980). Power/Knowledge: Selected Interviews and Other Writings 1972–1977. Pantheon.
Edelman, M. (1988). Constructing the Political Spectacle. University of Chicago Press.
Wedeen, L. (1999). Ambiguities of Domination: Politics, Rhetoric, and Symbols in Contemporary Syria. University of Chicago Press.