🔍 فُتُوّت و مُروّت چیست؟
میدانیم که عوام مردم، با شنیدن و دیدن کلمه "فُتُوّت یا مُروّت" به یاد برخی مشاهیر تاریخ و پهلوانانِ #ورزش_باستانی خصوصاً #پوریای_ولی میافتند، و بیان شد که این ورزش با آموزههای تصوّف پیوندی قابل إعتنا داشته است. اینجا نیز مانند موارد بسیار دیگر، ما کم کاری داشتیم که مردم این مسئله را از غیر طریق اهل بیت علیهم السّلام میشناسند! در زیارت نورانی جامعه کبیره میخوانیم:
«إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه»
آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه هر خیر و خوبی شمائید.
🔻 در عبادت، مردم ما عُرَفاء و صوفیان را میشناسند، در حالی که اهل بیت علیهم السّلام چنان عبادتی داشتند که دوست و دشمن متحیّر شدند. به عنوان نمونه اینجا را مشاهده کنید. در #زهد، در کمک به فقراء و مساکین، در تواضع، در جوانمردی، در تربیت و فرهنگ، در فصاحت و بلاغت و فنّ بیان، در مناجات، در علم و....، عوام مردم صوفیان را به عنوان سرآمد و الگو میشناسند، در حالی که اهل بیت علیهم السّلام به شهادت نصّ و نقل و تجربه و مشاهده، سرآمد هستند و بلکه خوبان عوالِم وجود سائل درگاه آنان میباشند. کرامات و فضائل أئمه ما را اگر دیگران در افسانهها داشتند، گوش فلَک را با همان تخیّل کرّ میکردند ( مثل کوروش )، چرا که عالَم نظیر سیره و کرامات و فضائل امامان شیعه را ندیده، و ما که در واقعیت از این مسئله برخورداریم نه در افسانه و تخیّل و داستان، کمکاری کردیم و اجازه دادیم أغیار مدّعی شوند. چرا نشوند وقتی برخی منسوبین به شیعه، به جای تبلیغ اهل بیت علیهم السّلام، مدام از عارفان سُنّی و منحرف و بد عقیده دم میزنند؟! شرمشان باد.
✍🏻 مجلسی اول رحمه الله مینویسد:
«در حدیث صحيح از أبان نقل است كه جمعى نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه بودند و سخن از فُتوّت و جوانمردى بر آمد و نزد عرب مشهور بود حاتم طایی به فُتوّت، و ممكن است كه سخن او را نيز گفته باشند يا امثال او را؛ پس حضرت فرمودند كه گمان مىكنيد كه جوانمردى به فسق و فجور است؟! چنانكه اين جماعت داشتند، به آن كه در حديث است حاتم مىگفت: خيمه و هر چه در خيمه است هر كس خواهد ببرَد، مردم مىريختند و سر و دستها شكسته مىشد! يا پاره از كرباس خيمه يا گليم بدست بیاید اين كَرَم نيست، كرَم آنست كه مال خداوند را در جائى كه خداوند فرموده است صرف نمايند. جوانمردى و آدميّت آنست كه سفره داشته باشد كه فُقرا بر سر آن سفره طعام خورند هميشه تا داشته باشد و آن چه داشته باشد به صُلَحا و عُلما و عُقلا هر يك در خور خود احسان و انعام كند، و چنان باشد كه آزارش به كسى نرسد، امّا آن چه شما تصور كردهايد که فُتوّت است، قمار بازى و مخالفت الهى است. پس حضرت فرمودند كه مُروّت چه چيز است نزد شما؟ عرض نمودند كه نمىدانيم شما بفرماييد. حضرت فرمودند: و اللَّه كه مُروّت و انسانيت و آدميّت آنست كه سفرهاش بر درب خانه باشد كه تا سائل رسد احسان كند و انتظار نفرمايد. پس حضرت شروع فرمودند در تفصيل كه مُروّت بر دو قسم است: مروّت در حضر و آدميّت در سفر، اما آن چه در حضر است تلاوت قرآنست كه عهد الهى است، و ملازمت مساجد است به آن كه نمازها را در اوايل اوقاتش به جماعت به جای آوريد و اگر برادران مؤمن را كارى باشد به قضای حاجت آنها روانه شوید، و اگر حقّ سبحانه و تعالى انعامى كند، از خدمتكاران خود تقصير نكند، بلكه ايشان را به جامههاى خوب مزيّن سازد، چون مردمی كه از آدميّت خبرى دارند فقط خود زينت نمىكنند و غلام و كنيز خود مزيّن مىدارند تا ايشان را بخيل گويند، و زينت ايشان زينت صاحبست، بلكه بالاتر دوستان خوشحال مىشوند و دشمنان منكوب و مخذول مىشوند، چنانكه حق سبحانه و تعالى فرموده است كه: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» و بهترين نعمتهاى نعمت ظاهر ساختن آن نعمت است بر بندگان و خدمتكاران، و احسان و انعام بر ديگران را اوّل فرمودند و آن مشترك است در حضر و سفر. و اما مُروّت و انسانيت در سفر آنست كه توشه بردارند و بسيار نفيس بردارند و احسان خود را از هيچ كس از رفقا دريغ ندارد و هر عيبى كه از رفقا ديده باشد در سفر چون از هم جدا شوند فراموش كند و بديهاى ايشان را ندیده انگارد، چون خُلقها در سفرها تنگ مىشود و از اين جهتش سفر مىگويند كه هر صفتى كه در نفس مركوز است از خوب و بد همه ظاهر مىشود، پس مزاح و خوش طبعى بسيار مطلوبست به شرطى كه فحش نگويند و غيبت نكنند و كسى را به كنايه و صريح نيازارند...
میدانیم که عوام مردم، با شنیدن و دیدن کلمه "فُتُوّت یا مُروّت" به یاد برخی مشاهیر تاریخ و پهلوانانِ #ورزش_باستانی خصوصاً #پوریای_ولی میافتند، و بیان شد که این ورزش با آموزههای تصوّف پیوندی قابل إعتنا داشته است. اینجا نیز مانند موارد بسیار دیگر، ما کم کاری داشتیم که مردم این مسئله را از غیر طریق اهل بیت علیهم السّلام میشناسند! در زیارت نورانی جامعه کبیره میخوانیم:
«إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه»
آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه هر خیر و خوبی شمائید.
🔻 در عبادت، مردم ما عُرَفاء و صوفیان را میشناسند، در حالی که اهل بیت علیهم السّلام چنان عبادتی داشتند که دوست و دشمن متحیّر شدند. به عنوان نمونه اینجا را مشاهده کنید. در #زهد، در کمک به فقراء و مساکین، در تواضع، در جوانمردی، در تربیت و فرهنگ، در فصاحت و بلاغت و فنّ بیان، در مناجات، در علم و....، عوام مردم صوفیان را به عنوان سرآمد و الگو میشناسند، در حالی که اهل بیت علیهم السّلام به شهادت نصّ و نقل و تجربه و مشاهده، سرآمد هستند و بلکه خوبان عوالِم وجود سائل درگاه آنان میباشند. کرامات و فضائل أئمه ما را اگر دیگران در افسانهها داشتند، گوش فلَک را با همان تخیّل کرّ میکردند ( مثل کوروش )، چرا که عالَم نظیر سیره و کرامات و فضائل امامان شیعه را ندیده، و ما که در واقعیت از این مسئله برخورداریم نه در افسانه و تخیّل و داستان، کمکاری کردیم و اجازه دادیم أغیار مدّعی شوند. چرا نشوند وقتی برخی منسوبین به شیعه، به جای تبلیغ اهل بیت علیهم السّلام، مدام از عارفان سُنّی و منحرف و بد عقیده دم میزنند؟! شرمشان باد.
✍🏻 مجلسی اول رحمه الله مینویسد:
«در حدیث صحيح از أبان نقل است كه جمعى نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه بودند و سخن از فُتوّت و جوانمردى بر آمد و نزد عرب مشهور بود حاتم طایی به فُتوّت، و ممكن است كه سخن او را نيز گفته باشند يا امثال او را؛ پس حضرت فرمودند كه گمان مىكنيد كه جوانمردى به فسق و فجور است؟! چنانكه اين جماعت داشتند، به آن كه در حديث است حاتم مىگفت: خيمه و هر چه در خيمه است هر كس خواهد ببرَد، مردم مىريختند و سر و دستها شكسته مىشد! يا پاره از كرباس خيمه يا گليم بدست بیاید اين كَرَم نيست، كرَم آنست كه مال خداوند را در جائى كه خداوند فرموده است صرف نمايند. جوانمردى و آدميّت آنست كه سفره داشته باشد كه فُقرا بر سر آن سفره طعام خورند هميشه تا داشته باشد و آن چه داشته باشد به صُلَحا و عُلما و عُقلا هر يك در خور خود احسان و انعام كند، و چنان باشد كه آزارش به كسى نرسد، امّا آن چه شما تصور كردهايد که فُتوّت است، قمار بازى و مخالفت الهى است. پس حضرت فرمودند كه مُروّت چه چيز است نزد شما؟ عرض نمودند كه نمىدانيم شما بفرماييد. حضرت فرمودند: و اللَّه كه مُروّت و انسانيت و آدميّت آنست كه سفرهاش بر درب خانه باشد كه تا سائل رسد احسان كند و انتظار نفرمايد. پس حضرت شروع فرمودند در تفصيل كه مُروّت بر دو قسم است: مروّت در حضر و آدميّت در سفر، اما آن چه در حضر است تلاوت قرآنست كه عهد الهى است، و ملازمت مساجد است به آن كه نمازها را در اوايل اوقاتش به جماعت به جای آوريد و اگر برادران مؤمن را كارى باشد به قضای حاجت آنها روانه شوید، و اگر حقّ سبحانه و تعالى انعامى كند، از خدمتكاران خود تقصير نكند، بلكه ايشان را به جامههاى خوب مزيّن سازد، چون مردمی كه از آدميّت خبرى دارند فقط خود زينت نمىكنند و غلام و كنيز خود مزيّن مىدارند تا ايشان را بخيل گويند، و زينت ايشان زينت صاحبست، بلكه بالاتر دوستان خوشحال مىشوند و دشمنان منكوب و مخذول مىشوند، چنانكه حق سبحانه و تعالى فرموده است كه: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» و بهترين نعمتهاى نعمت ظاهر ساختن آن نعمت است بر بندگان و خدمتكاران، و احسان و انعام بر ديگران را اوّل فرمودند و آن مشترك است در حضر و سفر. و اما مُروّت و انسانيت در سفر آنست كه توشه بردارند و بسيار نفيس بردارند و احسان خود را از هيچ كس از رفقا دريغ ندارد و هر عيبى كه از رفقا ديده باشد در سفر چون از هم جدا شوند فراموش كند و بديهاى ايشان را ندیده انگارد، چون خُلقها در سفرها تنگ مىشود و از اين جهتش سفر مىگويند كه هر صفتى كه در نفس مركوز است از خوب و بد همه ظاهر مىشود، پس مزاح و خوش طبعى بسيار مطلوبست به شرطى كه فحش نگويند و غيبت نكنند و كسى را به كنايه و صريح نيازارند...
آن چه در اين حديث مذكور است احاديث بسيار در هر يك از آن فقرات واقع شده است و بسيارى گذشت و بسيار ديگر خواهد آمد و امثال اين خبر جواهر حكمتهاى الهى است مىبايد كه از اينها به سرعت نگذرند و در هر يك تأمل كنند تا حقايق هر يك از اينها بر شما منكشف شود و هر علمى كه بر بنده از مبدأ فيّاض وارد مىشود آن علم مسمّى است به حكمت در اصطلاح ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم.»
لوامع صاحبقرانی، ج ٧ ص ۴١٢
✅ برخی از مشهورين به بذل و بخشش، از جهت شهرت و محبوبیت نزد مردم و رقابت با دیگران، دست به بذل و بخشش میزدند تا در این زمین مسابقه، گوی سبقت برُبایند، لذا انگار که قمار میکردند! همانطور که الان نیز شاهدیم برخی افراد به محض یک حرکت مالی، در ده موضع با رسم شکل و عکس و فیلم، جار میزنند و خود را خیّر معرّفی میکنند تا بر سر زبانها بیافتند! باید دید این اقدامات برای رضای خدا و در راه اوست، یا أغراض دیگر در کار است؟ هنگام حجّ و زیارت و خمس و زکات و ماعون و صله أرحام و مواردی که خداوند متعال معیّن فرموده باید اين جماعت را آزمود، و إلا هر گَبر و کافری هم گاهی از مال و مسکن و خوراک خود میگذرد. امام سجّاد علیه السّلام تا آخر عمر شریفشان دهها خانواده مستمند را تحت پوشش داشتند که آنها شب به شب منتظر ایشان بودند، یعنی اینقدر این کار حضرت تکرار شده بود که یقین داشتند هرشب میآید، و تا بعد از شهادت ایشان متوجّه نشدند آن حضرت بوده که هر شب برایشان پول و آذوقه میبرده است، زیرا حضرت خود را معرّفی نمیکرده! چه رسد به اینکه جار بزند!
حاصل آنکه در همه صفات و أعمال و اخلاقیات، باید دید تعریف اهل بیت علیهم السّلام از آنها چیست؟ نیّت و غرض افراد، ماهیّت فعل و عمل را به کلّی تغییر میدهد. گاهی تعریف اهل بیت علیهم السّلام از یک صفت، به کلّی با تعریف عوامانه آن تفاوت دارد، مانند مورد مذکور؛ به عنوان نمونه: امروزه برخی افراد، هر رقاصّ و دلقک و مطرب و فاسقی را با مرام و با مروّت مینامند، چون دل مردم را شاد میکنند!!! آری، این است تعریف عدّهای از مروّت!
🌟 شجاعت و جوانمردی را باید در سیره امیرالمؤمنین سلام الله علیه دید و آموخت، که کجا شجاع بود و کجا متواضع و تسلیم؛ زهد را باید از آن حضرت آموخت، نه از ریاکاران و خودنمایان؛ خلاصه خوبی و خیر را هم باید اهل بیت علیهم السّلام تعریف کنند، نه دیگران.
@tazvir3
لوامع صاحبقرانی، ج ٧ ص ۴١٢
✅ برخی از مشهورين به بذل و بخشش، از جهت شهرت و محبوبیت نزد مردم و رقابت با دیگران، دست به بذل و بخشش میزدند تا در این زمین مسابقه، گوی سبقت برُبایند، لذا انگار که قمار میکردند! همانطور که الان نیز شاهدیم برخی افراد به محض یک حرکت مالی، در ده موضع با رسم شکل و عکس و فیلم، جار میزنند و خود را خیّر معرّفی میکنند تا بر سر زبانها بیافتند! باید دید این اقدامات برای رضای خدا و در راه اوست، یا أغراض دیگر در کار است؟ هنگام حجّ و زیارت و خمس و زکات و ماعون و صله أرحام و مواردی که خداوند متعال معیّن فرموده باید اين جماعت را آزمود، و إلا هر گَبر و کافری هم گاهی از مال و مسکن و خوراک خود میگذرد. امام سجّاد علیه السّلام تا آخر عمر شریفشان دهها خانواده مستمند را تحت پوشش داشتند که آنها شب به شب منتظر ایشان بودند، یعنی اینقدر این کار حضرت تکرار شده بود که یقین داشتند هرشب میآید، و تا بعد از شهادت ایشان متوجّه نشدند آن حضرت بوده که هر شب برایشان پول و آذوقه میبرده است، زیرا حضرت خود را معرّفی نمیکرده! چه رسد به اینکه جار بزند!
حاصل آنکه در همه صفات و أعمال و اخلاقیات، باید دید تعریف اهل بیت علیهم السّلام از آنها چیست؟ نیّت و غرض افراد، ماهیّت فعل و عمل را به کلّی تغییر میدهد. گاهی تعریف اهل بیت علیهم السّلام از یک صفت، به کلّی با تعریف عوامانه آن تفاوت دارد، مانند مورد مذکور؛ به عنوان نمونه: امروزه برخی افراد، هر رقاصّ و دلقک و مطرب و فاسقی را با مرام و با مروّت مینامند، چون دل مردم را شاد میکنند!!! آری، این است تعریف عدّهای از مروّت!
🌟 شجاعت و جوانمردی را باید در سیره امیرالمؤمنین سلام الله علیه دید و آموخت، که کجا شجاع بود و کجا متواضع و تسلیم؛ زهد را باید از آن حضرت آموخت، نه از ریاکاران و خودنمایان؛ خلاصه خوبی و خیر را هم باید اهل بیت علیهم السّلام تعریف کنند، نه دیگران.
@tazvir3
Forwarded from خِرقهٔ تَزویر ( ۲ )
⚠️ تحلیلهای سست از يک غزل #حافظ و إرتباط آن با مصيبت کربلا
همانطور که در جمع مطالب مربوط به حافظ بیان شد، اشعار وی مرتبط با اوضاع و احوالِ مردم و شاهان و عرفان شیراز است، و بدون اطّلاع از تاریخ آن عصر، تلاش برای تحلیل و فهم أشعار او بیهوده میباشد. نمونههایی را پیشتر ملاحظه نمودید که کوچکترین ارتباطی با تحلیلهای سستِ عرفانی_مذهبی نداشت. یکی دیگر از این نوع تحلیلها، درباره چند بیت ذیل میباشد که در ایّام عزاداری بازارش داغتر است:
«زان يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت.»
👈🏻 برخی افراد اصرار دارند که این أبيات را به مصیبت کربلا ربط دهند !!! مگر هرجا سخن از بیآبی و بریده شدن سر بود، منظور کربلاست؟ کسانی که ذرّهای با أشعار حافظ آشنایی دارند میدانند که او اصلا در این فضاها نبوده، پیشتر هم مؤیداتی از برخی محقّقین عرفان و تصوّف در این باره ارائه شد. اگر در معنای "رِند" که پیشتر بیان شد، تأمل شود، خواهید دید که تطبیق این بیت بر شهدای کربلا، چیزی جز إهانت نخواهد نبود.
🔻 کتاب «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» شرحی عرفانی از آقای علی سعادت پرور ( پهلوانی) بر دیوان حافظ است، که با اقتباس از روش استاد خود جناب "محمدحسین طباطبائی" بخصوص در زمینه غزلیات حافظ و تعالیم اخلاقی عرفانی وی، به درخواست جناب #حسن_زاده_آملی در ده جلد گردآوری شده؛ آنجا ذیل غزل مذکور نوشته:
«از اين غزل ظاهر مىشود خواجه را فراق، بس طولانى گشته، در مقام ياد آورى مشكلات و نتايج امورى كه در راه سلوك الى الله براى سالك پيش مىآيد، بر آمده؛ و در ضمن، تقاضاى پايان يافتن روزگار هجران و راه يافتن به كمالات انسانيّت را نموده و مى گويد:
زآن يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
آرى، سالك عاشق همواره در كشاكش جمال و جلال معشوق قرار گرفته از طرفى تجلّيات جمالى او به سبب اعمال خالصانه عبادى وى را از راه كثرات نوازش داده و توجّه به خود مى دهد؛ و از طرف ديگر تجلّيات جلالى او به جهت نظر استقلالى داشتن عاشق به مظاهر عالم و خويشتن پرستىاش دست ردّ به سينۀ او زده و محروم از ديدارش مى نمايد، ناچار تا عاشق به كلّى از خويش نرهد به دوام ديدار محبوب راه نخواهد يافت، بخواهد با اين بيان بگويد: اگر شكر در پيشگاهش دارم بدين حساب است كه حضرتش با مهجور نمودنم مى خواهد دوام ديدارم بخشد و اگر شكايت دارم، براى بىصبريم در اين كشاكش مىباشد.»
📚 جمال آفتاب، ج ٢ ص ٢٣۵
💠 شرح سودی بر حافظ، اثر محمد سودی بوسنوی است که به گفته بسیارى از حافظ شناسان و حافظپژوهان، یکى از بهترین شروح و تفاسیرى است که بر سرودههای حافظ نگاشته شده است. محمد سودی بوسنوی، پژوهشگر، مترجم، از ادیبان بوسنیایی مربوط به قرن دهم و یازدهم هجری است که به سه زبان فارسی، ترکی و عربی، مسلّط بوده و شروح مهمّی بر دیوان حافظ و بوستان و گلستان #سعدی نوشته است. او ذیل غزل مذکور نوشته:
رندان تشنه لب را آبى نمىدهد كس
گويى ولى شناسان رفتند ازين ولايت.
✍🏻 رندان تشنه لب- اضافۀ بيانى. تشنه لب، تركيب وصفى است، يعنى لب بى آب.
آبى- يا وحدت راست يعنى يك جرعه آب. در بعض نسخ "جامى" واقع شده است، يعنى يك قدح، و جايز است كه مراد از آب، در اين بيت باده باشد.
ولىّ شناسان- تركيب وصفى است، جمع ولىّ شناس، يعنى كسانيكه قدر بزرگان را ميدانند.
ازين ولايت- مراد شيراز ميباشد.
مراد از رِندان، در اين بيت مجازاً اولياست.
محصول بيت: به رندان تشنه لب كسى يك جرعه آب و يا يك قدح باده نميدهد. كاّنه ولىّ شناسان از اين مملكت رفتهاند، يعنى كسانيكه براى مردم ارزش قائل بودند و مقادير ناس را ميدانستند در اين مملكت نماندهاند و بى سر و صدا از اين شهر رفتهاند.
در زلف چون كمندش اى دل مپيچ كانجا
سرها بريده بينى بى جرم و بى جنايت.
✍🏻 در زلف- در به معناى حرف صله است.
كمند را- به زبان تركى "اقرق" گويند اما تركى اين كلمه مستعمل نيست، بلكه فارسيش بكار ميرود. مپيچ- فعل نهى مخاطب است از پيچيدن.
كانجا- كه حرف تعليل و آنجا يعنى در زلف چون كمند جانان.
بريده_ به ضَم با و به كسرِ را اسم مفعول است، يعنى بريده شده.
جرم - گناه است و جنايت تفسير عطف ميباشد.
محصول بيت: اى دل به زلف چون كمند جانان مپيچ. يعنى علاقمند مباش، زيرا خيلى سرهاى بريده در آن زلف ميبينى كه بدون داشتن گنه و جنايت به آن روزگار گرفتار شدهاند، يعنى هر علاقمندى به آن بايد از جان و سر بگذرد.
📚 شرح سودى بر حافظ، ج ١ ص ۵٧٨
لذا هیچ ارتباطی بین أبیات مذکور با مصيبت کربلا وجود ندارد و سعی برای مرتبط نمودن، تحمیل کردن است، آن هم از نوع مضحک و سست.
@tazvir2
همانطور که در جمع مطالب مربوط به حافظ بیان شد، اشعار وی مرتبط با اوضاع و احوالِ مردم و شاهان و عرفان شیراز است، و بدون اطّلاع از تاریخ آن عصر، تلاش برای تحلیل و فهم أشعار او بیهوده میباشد. نمونههایی را پیشتر ملاحظه نمودید که کوچکترین ارتباطی با تحلیلهای سستِ عرفانی_مذهبی نداشت. یکی دیگر از این نوع تحلیلها، درباره چند بیت ذیل میباشد که در ایّام عزاداری بازارش داغتر است:
«زان يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت.»
👈🏻 برخی افراد اصرار دارند که این أبيات را به مصیبت کربلا ربط دهند !!! مگر هرجا سخن از بیآبی و بریده شدن سر بود، منظور کربلاست؟ کسانی که ذرّهای با أشعار حافظ آشنایی دارند میدانند که او اصلا در این فضاها نبوده، پیشتر هم مؤیداتی از برخی محقّقین عرفان و تصوّف در این باره ارائه شد. اگر در معنای "رِند" که پیشتر بیان شد، تأمل شود، خواهید دید که تطبیق این بیت بر شهدای کربلا، چیزی جز إهانت نخواهد نبود.
🔻 کتاب «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» شرحی عرفانی از آقای علی سعادت پرور ( پهلوانی) بر دیوان حافظ است، که با اقتباس از روش استاد خود جناب "محمدحسین طباطبائی" بخصوص در زمینه غزلیات حافظ و تعالیم اخلاقی عرفانی وی، به درخواست جناب #حسن_زاده_آملی در ده جلد گردآوری شده؛ آنجا ذیل غزل مذکور نوشته:
«از اين غزل ظاهر مىشود خواجه را فراق، بس طولانى گشته، در مقام ياد آورى مشكلات و نتايج امورى كه در راه سلوك الى الله براى سالك پيش مىآيد، بر آمده؛ و در ضمن، تقاضاى پايان يافتن روزگار هجران و راه يافتن به كمالات انسانيّت را نموده و مى گويد:
زآن يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
آرى، سالك عاشق همواره در كشاكش جمال و جلال معشوق قرار گرفته از طرفى تجلّيات جمالى او به سبب اعمال خالصانه عبادى وى را از راه كثرات نوازش داده و توجّه به خود مى دهد؛ و از طرف ديگر تجلّيات جلالى او به جهت نظر استقلالى داشتن عاشق به مظاهر عالم و خويشتن پرستىاش دست ردّ به سينۀ او زده و محروم از ديدارش مى نمايد، ناچار تا عاشق به كلّى از خويش نرهد به دوام ديدار محبوب راه نخواهد يافت، بخواهد با اين بيان بگويد: اگر شكر در پيشگاهش دارم بدين حساب است كه حضرتش با مهجور نمودنم مى خواهد دوام ديدارم بخشد و اگر شكايت دارم، براى بىصبريم در اين كشاكش مىباشد.»
📚 جمال آفتاب، ج ٢ ص ٢٣۵
💠 شرح سودی بر حافظ، اثر محمد سودی بوسنوی است که به گفته بسیارى از حافظ شناسان و حافظپژوهان، یکى از بهترین شروح و تفاسیرى است که بر سرودههای حافظ نگاشته شده است. محمد سودی بوسنوی، پژوهشگر، مترجم، از ادیبان بوسنیایی مربوط به قرن دهم و یازدهم هجری است که به سه زبان فارسی، ترکی و عربی، مسلّط بوده و شروح مهمّی بر دیوان حافظ و بوستان و گلستان #سعدی نوشته است. او ذیل غزل مذکور نوشته:
رندان تشنه لب را آبى نمىدهد كس
گويى ولى شناسان رفتند ازين ولايت.
✍🏻 رندان تشنه لب- اضافۀ بيانى. تشنه لب، تركيب وصفى است، يعنى لب بى آب.
آبى- يا وحدت راست يعنى يك جرعه آب. در بعض نسخ "جامى" واقع شده است، يعنى يك قدح، و جايز است كه مراد از آب، در اين بيت باده باشد.
ولىّ شناسان- تركيب وصفى است، جمع ولىّ شناس، يعنى كسانيكه قدر بزرگان را ميدانند.
ازين ولايت- مراد شيراز ميباشد.
مراد از رِندان، در اين بيت مجازاً اولياست.
محصول بيت: به رندان تشنه لب كسى يك جرعه آب و يا يك قدح باده نميدهد. كاّنه ولىّ شناسان از اين مملكت رفتهاند، يعنى كسانيكه براى مردم ارزش قائل بودند و مقادير ناس را ميدانستند در اين مملكت نماندهاند و بى سر و صدا از اين شهر رفتهاند.
در زلف چون كمندش اى دل مپيچ كانجا
سرها بريده بينى بى جرم و بى جنايت.
✍🏻 در زلف- در به معناى حرف صله است.
كمند را- به زبان تركى "اقرق" گويند اما تركى اين كلمه مستعمل نيست، بلكه فارسيش بكار ميرود. مپيچ- فعل نهى مخاطب است از پيچيدن.
كانجا- كه حرف تعليل و آنجا يعنى در زلف چون كمند جانان.
بريده_ به ضَم با و به كسرِ را اسم مفعول است، يعنى بريده شده.
جرم - گناه است و جنايت تفسير عطف ميباشد.
محصول بيت: اى دل به زلف چون كمند جانان مپيچ. يعنى علاقمند مباش، زيرا خيلى سرهاى بريده در آن زلف ميبينى كه بدون داشتن گنه و جنايت به آن روزگار گرفتار شدهاند، يعنى هر علاقمندى به آن بايد از جان و سر بگذرد.
📚 شرح سودى بر حافظ، ج ١ ص ۵٧٨
لذا هیچ ارتباطی بین أبیات مذکور با مصيبت کربلا وجود ندارد و سعی برای مرتبط نمودن، تحمیل کردن است، آن هم از نوع مضحک و سست.
@tazvir2
#سراب_عرفان #عقل_ستیزی #مشترکات_عرفانی #صوفیه_مانعرشد
🔍 عُزلتنشینی، آری یا خیر؟
بسیار مهم
💠 علّامه مجلسی رحمه الله:
عُزلت، موجب محرومى از آثار و برکاتِ رعایتِ حقوق مؤمنین است. و بعضى از اخبار كه در باب عُزلت وارد شده است مراد از آنها عُزلت از بَدان خلق است در صورتى كه معاشرت ايشان موجب هدايت ايشان نگردد و ضرر دينى به شخص رسانند، وگرنه معاشرت با نيكان و هدايت گمراهان شيوه پيغمبران است و از أفضل عبادات است، بلكه آن عزلتى كه ممدوح است در ميان مردم نيز ميسّر است، و آن معاشرتى كه مذموم است در خلوت نيز مىباشد، زيرا كه مفسده معاشرت خلق، ميل به دنيا و تخلّق به اخلاق ايشان، و تضييع عمر به معاشرت اهل باطل و مصاحبت ايشان است. بندهی خاموش گمنامى كه مردمِ زمانه خود را بشناسد و در ظاهر با ايشان مصاحبت كند و با ايشان در اعمال ايشان، با قلب مصاحبت ننمايد، پس او را به ظاهر شناسند، و او ايشان را در باطن شناسد. پس آنچه مطلوب است از عزلت، آن است كه دل معتزل باشد از حالات ناشايسته خلق، و بر ايشان در امور اعتماد نداشته باشد، و پيوسته توكّل به خداوند متعال داشته باشد، و از فوايد ايشان منتفع گردد، و از مفاسد ايشان مُحترز باشد. وگرنه، پنهان شدن از خلق، چاره كار آدمى نمىكند، بلكه اكثر صفات ذميمه را قويتر مىكند مانند عُجْب.
👈🏻 زيرا كه آن گوشهگير چون به ميان مردم نمىآيد گمان او اين است كه اكثر صفات ذميمه را از خود برطرف كرده است، اما اگر به ميان مردم بيايد و در مجلسى اندكى او را حرمت ندارند،
همان ساعت جميع اهل آن مجلس را به باطن مىزند، و تهديد قتل مىكند ايشان را، و تا قيامت از ايشان راضى نمىشود، و شيطان اين را براى مردم توجيه مىکند. و آن بيچاره كه در ميان مردم است چون بسيار به اين قسم مهالك افتاده است، نفْس خود را شناخته است و آن عُجب را ندارد، و از تكرار اين خِفّت كه به او رسيده است، نفْسش ملايم شده است و تكبّرش كمتر است و از اين قِسم اهانت آنقدر برآشفته نمیشود؛ و همچنين ريا در نفْس آن گوشهگير مخفى است، و چون كسى را نمىبيند كه عبادت خود را به او بفروشد، گمانش اين است كه عبادتش خالص شده است، و از خيالهاى مخفى نفْس خود خبر ندارد و از آن زمزمهها غافل است كه شيطان بر گوش دلش مىخواند در شبهاى تار كه: مردم مىدانند كه تو كه به اين گوشه آمدهاى و ترك خلق كردهاى، البته عبادت مىكنى، و خوش شهرتى در آفاق كردى، و تو را در همه عالِم به نيكى ياد مىكنند، و عن قريب خاك پايت را به تبرّك برخواهند داشت. و آن بيچاره كه در ميان مردم است، چون بسيار از نفْس خود اينها را ديده است پارهاى نفْس خود را شناخته است، و چون در ميان مىباشد، مردم بسيار عمل او را هم مدح نمىكنند، بلكه مذمّتش مىكنند و اهل ریا و سالوسش مىگويند، و از اين جهت از ريا فارغتر است.
✅ و همچنين در باب توكّل و عدم توكّل، معاشرت مردم اين فايده دارد كه به معاشرت مردم و تفكّر در احوال ايشان، بیحاصلىِ مردم بر او بيشتر ظاهر مىگردد، و يأس از ايشان بيشتر حاصل مىشود. و همچنين در جميع صفات اگر كسى تأمل كند و به عين بصيرت نظر كند مىداند كه كسى كه در مقام اصلاح نفْس باشد و به خدا توسّل نمايد به فضل الهى، در ضمن معاشرت خلق، نفْس او به كمالات بيشتر متّصف مىتواند شد. مگر نمىدانى كه معاشرت نيكان و ديدن حالات ايشان و شنيدن پندهاى پسنديده ايشان، چه دوايى است براى دردهاى نفْس، قطع نظر از آن كه بنده را با اينها كار نيست و مطيع خداوند خود مىبايد شد، و آنچه فرمودهاند مىبايد عمل كند و به تصرّف خود كار نداشته باشد.
📙 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۴١۵
@tazvir3
🔍 عُزلتنشینی، آری یا خیر؟
بسیار مهم
💠 علّامه مجلسی رحمه الله:
عُزلت، موجب محرومى از آثار و برکاتِ رعایتِ حقوق مؤمنین است. و بعضى از اخبار كه در باب عُزلت وارد شده است مراد از آنها عُزلت از بَدان خلق است در صورتى كه معاشرت ايشان موجب هدايت ايشان نگردد و ضرر دينى به شخص رسانند، وگرنه معاشرت با نيكان و هدايت گمراهان شيوه پيغمبران است و از أفضل عبادات است، بلكه آن عزلتى كه ممدوح است در ميان مردم نيز ميسّر است، و آن معاشرتى كه مذموم است در خلوت نيز مىباشد، زيرا كه مفسده معاشرت خلق، ميل به دنيا و تخلّق به اخلاق ايشان، و تضييع عمر به معاشرت اهل باطل و مصاحبت ايشان است. بندهی خاموش گمنامى كه مردمِ زمانه خود را بشناسد و در ظاهر با ايشان مصاحبت كند و با ايشان در اعمال ايشان، با قلب مصاحبت ننمايد، پس او را به ظاهر شناسند، و او ايشان را در باطن شناسد. پس آنچه مطلوب است از عزلت، آن است كه دل معتزل باشد از حالات ناشايسته خلق، و بر ايشان در امور اعتماد نداشته باشد، و پيوسته توكّل به خداوند متعال داشته باشد، و از فوايد ايشان منتفع گردد، و از مفاسد ايشان مُحترز باشد. وگرنه، پنهان شدن از خلق، چاره كار آدمى نمىكند، بلكه اكثر صفات ذميمه را قويتر مىكند مانند عُجْب.
👈🏻 زيرا كه آن گوشهگير چون به ميان مردم نمىآيد گمان او اين است كه اكثر صفات ذميمه را از خود برطرف كرده است، اما اگر به ميان مردم بيايد و در مجلسى اندكى او را حرمت ندارند،
همان ساعت جميع اهل آن مجلس را به باطن مىزند، و تهديد قتل مىكند ايشان را، و تا قيامت از ايشان راضى نمىشود، و شيطان اين را براى مردم توجيه مىکند. و آن بيچاره كه در ميان مردم است چون بسيار به اين قسم مهالك افتاده است، نفْس خود را شناخته است و آن عُجب را ندارد، و از تكرار اين خِفّت كه به او رسيده است، نفْسش ملايم شده است و تكبّرش كمتر است و از اين قِسم اهانت آنقدر برآشفته نمیشود؛ و همچنين ريا در نفْس آن گوشهگير مخفى است، و چون كسى را نمىبيند كه عبادت خود را به او بفروشد، گمانش اين است كه عبادتش خالص شده است، و از خيالهاى مخفى نفْس خود خبر ندارد و از آن زمزمهها غافل است كه شيطان بر گوش دلش مىخواند در شبهاى تار كه: مردم مىدانند كه تو كه به اين گوشه آمدهاى و ترك خلق كردهاى، البته عبادت مىكنى، و خوش شهرتى در آفاق كردى، و تو را در همه عالِم به نيكى ياد مىكنند، و عن قريب خاك پايت را به تبرّك برخواهند داشت. و آن بيچاره كه در ميان مردم است، چون بسيار از نفْس خود اينها را ديده است پارهاى نفْس خود را شناخته است، و چون در ميان مىباشد، مردم بسيار عمل او را هم مدح نمىكنند، بلكه مذمّتش مىكنند و اهل ریا و سالوسش مىگويند، و از اين جهت از ريا فارغتر است.
✅ و همچنين در باب توكّل و عدم توكّل، معاشرت مردم اين فايده دارد كه به معاشرت مردم و تفكّر در احوال ايشان، بیحاصلىِ مردم بر او بيشتر ظاهر مىگردد، و يأس از ايشان بيشتر حاصل مىشود. و همچنين در جميع صفات اگر كسى تأمل كند و به عين بصيرت نظر كند مىداند كه كسى كه در مقام اصلاح نفْس باشد و به خدا توسّل نمايد به فضل الهى، در ضمن معاشرت خلق، نفْس او به كمالات بيشتر متّصف مىتواند شد. مگر نمىدانى كه معاشرت نيكان و ديدن حالات ايشان و شنيدن پندهاى پسنديده ايشان، چه دوايى است براى دردهاى نفْس، قطع نظر از آن كه بنده را با اينها كار نيست و مطيع خداوند خود مىبايد شد، و آنچه فرمودهاند مىبايد عمل كند و به تصرّف خود كار نداشته باشد.
📙 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۴١۵
@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی
🎥 دیدار شیخ بهایی و پیر پالاندوز
برای این مطلب مستندی نیافتم، امّا پیشتر بیان شد که درویش محمّد کارندهی معروف به پیر پالان دوز، از اقطاب سلسله #ذهبیه بود، لذا خوارق عادات او از نوع کرامت نیست و بلکه شیطانی است.
👈🏻 به کدام دلیل شیخ بهایی رحمه الله محضر یک صوفی ذهبیه زانو زده؟! شیخ، فقیه و عالِم بوده، مانند سخنران این کلیپ از عوام نبوده که تفاوت صوفی و عالِم ربّانی را نداند! به قول آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله: "امروز خیلی چیزهای غیرعادی را به شیخ بهایی نسبت میدهند ولی خیلی از آنها سندیّت ندارد؛ ولی چون شیخ آدم خاصّی بوده، عموماً قبول میکنند که آن مطالب از ایشان است." (مجله تقریرات، تقریرات گعده، شماره ۴ و ۵) ضمن اینکه از خود شیخ نقل است که گفته: "اجداد ما کراماتی داشتند، ولی ما به سلاطین مبتلا شدیم و آن کرامات به ما منتقل نشد" _ (جرعهای از دریا، ج ٢ ص ٣١۴، به نقل از کشکول شیخ بهایی) لذا خیلی از عجایب و غرائب درباره ایشان، اصلی ندارد.
توجّه شود که شیخ بهایی رحمه الله یک عالِم بزرگ بوده، ولی عصمت نداشته است.
@tazvir3
🎥 دیدار شیخ بهایی و پیر پالاندوز
برای این مطلب مستندی نیافتم، امّا پیشتر بیان شد که درویش محمّد کارندهی معروف به پیر پالان دوز، از اقطاب سلسله #ذهبیه بود، لذا خوارق عادات او از نوع کرامت نیست و بلکه شیطانی است.
👈🏻 به کدام دلیل شیخ بهایی رحمه الله محضر یک صوفی ذهبیه زانو زده؟! شیخ، فقیه و عالِم بوده، مانند سخنران این کلیپ از عوام نبوده که تفاوت صوفی و عالِم ربّانی را نداند! به قول آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله: "امروز خیلی چیزهای غیرعادی را به شیخ بهایی نسبت میدهند ولی خیلی از آنها سندیّت ندارد؛ ولی چون شیخ آدم خاصّی بوده، عموماً قبول میکنند که آن مطالب از ایشان است." (مجله تقریرات، تقریرات گعده، شماره ۴ و ۵) ضمن اینکه از خود شیخ نقل است که گفته: "اجداد ما کراماتی داشتند، ولی ما به سلاطین مبتلا شدیم و آن کرامات به ما منتقل نشد" _ (جرعهای از دریا، ج ٢ ص ٣١۴، به نقل از کشکول شیخ بهایی) لذا خیلی از عجایب و غرائب درباره ایشان، اصلی ندارد.
توجّه شود که شیخ بهایی رحمه الله یک عالِم بزرگ بوده، ولی عصمت نداشته است.
@tazvir3
#سراب_عرفان #عقل_ستیزی #زهد
💰 آیا طلب مال، چنانکه صوفیه میگویند، مذموم است؟
✍🏻 علّامه مجلسی رحمه الله:
«بدان كه چنانچه از احاديث معتبره ظاهر مى شود، طلب مال از مصرف حلال خوب است، بلكه واجب و لازم است. اما آن طلب را مانعِ عمل به سنّتهاى پيغمبر اکرم كردن، يا اعتماد بر طلب خود كردن، خوب نيست، بلكه مى بايد عمل به فرايض و سُنن الهى بكند و چنانچه فرموده اند قدرى از سعى بكند و بداند كه با وجود سعى، مُعطى خداست، و از او طلب نمايد، و به سبب اين سعى از ياد او غافل نشود. چنانچه حق تعالى مدح كرده است ايشان را كه: "مردانى كه غافل نمى گرداند ايشان را تجارت و بيع از ياد خدا و از اقامه صلاة و دادن زكات." و بعد از تحصيل به آنچه به هم رسد، بايد قناعت كرد و اگر از حلال كه به هم رسد، بر خود مشقّت مى بايد گذاشت. و در اين صورت ترك لذّتها كردن و جامههاى درشت و كهنه پوشيدن خوب است، كه متوجّه حرام نبايدش شد. و اگر خداوند متعال وسعت و فراخى در روزى دهد، بعد از اداى حقوق واجبه الهى، توسعه بر خود و عيال و مؤمنان و اعانت فُقرا و مساكين بايد كرد. و در همه باب وسط را رعايت مى بايد كرد كه آن قدر به فُقرا ندهد كه خود محتاج شود، و زياده از قدر ضرورت و احتياج خود هم نگاه ندارد، و آنچه را نگاه دارد هم تعلّق به آن نداشته باشد و روزى خود را منحصر در آن نداند. و آنچه از براى خود صرف كند بر عيال تنگ نگيرد. و طعامهاى لذيذ بخورد و بخوراند به مؤمنان. و جامه هاى نفيس بپوشد و بپوشاند، امّا به قدرى كه به حدّ اسراف نرسد. اما اگر قدرى از مال داشته باشد كه به آن طعام لذيذى تواند خريد و فقيرى را محتاج داند و خود به قليلى قناعت كند و زيادتى را به او دهد، ايثار كرده است، و ايثار درجه مقرّبان است. 👈🏻 و حاصل آن است كه اصل ترك لذّتها را فىنفسه كمال دانستن خوب نيست، كه در مجلسى وارند شوند و به طعام لذيذى ايشان را دعوت نمايند، نخورند كه ما رياضت مى كشيم و اينها را نمى خوريم، اين مذموم است. اما اگر بخاطر فقر و يا اعانت مؤمنى بر خود تنگ گيرد خوب است.
✅ و در حديثی از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه: چه نيكو ياورى است بر پرهيزكارى خدا، توانگرى و غنا؛ و حضرت صادق عليه السّلام فرمودند كه: خيرى نيست در كسى كه نخواهد كه مال از حلال جمع نمايد، كه روى خود را از مذلّت طلب از مردم نگاه دارد، و قرض خود را ادا نمايد، و رحِم و خويشان را اعانت كند. و فرمودند كه: چه نيكو ياورى است دنيا بر تحصيل آخرت؛ و در حديث ديگر حضرت صادق عليه السّلام فرمودند كه: حضرت امير المؤمنين صلوات الله عليه با بيل كار مى كرد و زمينها را آباد مى كرد. و رسول خدا صلى الله عليه و آله هسته خرما را به دهان مى بُرد و تر مى كرد و در زمين مىكِشت، همان ساعت سبز مى شد. و اميرالمؤمنين عليه السّلام هزار بنده از كدِّ يد خود آزاد فرمود. و به سند معتبر از اسباط بن سالم منقول است كه: به خدمت حضرت صادق عليه السّلام رفتم. از احوال عمر بن مسلم سؤال فرمودند. گفتم: صالح است و خوب است امّا ترك تجارت كرده است. حضرت سه مرتبه فرمودند كه: این از شيطان است. و حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمودند كه: هر كه طلب دنيا مى كند براى اين كه محتاج به درخواست از مردم نباشد، و بر اهل خود توسعه نمايد، و مهربانى به همسايگان بكند، در روز قيامت كه مبعوث شود روى او مانند ماه شب چهارده باشد. و حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند كه: عبادت هفتاد جزو است، و بهترين جزوهايش طلب حلال است. و منقول است كه: سدير صرّاف به حضرت صادق عليه السّلام عرض نمود كه: بر آدمى در طلب روزى چه چيز لازم است؟ فرمود كه: چون درب دكّان را گشودى و متاع خود را پهن كردى، آنچه بر تو لازم است به جای آوردهاى.»
📘 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۴١٩
@tazvir3
💰 آیا طلب مال، چنانکه صوفیه میگویند، مذموم است؟
✍🏻 علّامه مجلسی رحمه الله:
«بدان كه چنانچه از احاديث معتبره ظاهر مى شود، طلب مال از مصرف حلال خوب است، بلكه واجب و لازم است. اما آن طلب را مانعِ عمل به سنّتهاى پيغمبر اکرم كردن، يا اعتماد بر طلب خود كردن، خوب نيست، بلكه مى بايد عمل به فرايض و سُنن الهى بكند و چنانچه فرموده اند قدرى از سعى بكند و بداند كه با وجود سعى، مُعطى خداست، و از او طلب نمايد، و به سبب اين سعى از ياد او غافل نشود. چنانچه حق تعالى مدح كرده است ايشان را كه: "مردانى كه غافل نمى گرداند ايشان را تجارت و بيع از ياد خدا و از اقامه صلاة و دادن زكات." و بعد از تحصيل به آنچه به هم رسد، بايد قناعت كرد و اگر از حلال كه به هم رسد، بر خود مشقّت مى بايد گذاشت. و در اين صورت ترك لذّتها كردن و جامههاى درشت و كهنه پوشيدن خوب است، كه متوجّه حرام نبايدش شد. و اگر خداوند متعال وسعت و فراخى در روزى دهد، بعد از اداى حقوق واجبه الهى، توسعه بر خود و عيال و مؤمنان و اعانت فُقرا و مساكين بايد كرد. و در همه باب وسط را رعايت مى بايد كرد كه آن قدر به فُقرا ندهد كه خود محتاج شود، و زياده از قدر ضرورت و احتياج خود هم نگاه ندارد، و آنچه را نگاه دارد هم تعلّق به آن نداشته باشد و روزى خود را منحصر در آن نداند. و آنچه از براى خود صرف كند بر عيال تنگ نگيرد. و طعامهاى لذيذ بخورد و بخوراند به مؤمنان. و جامه هاى نفيس بپوشد و بپوشاند، امّا به قدرى كه به حدّ اسراف نرسد. اما اگر قدرى از مال داشته باشد كه به آن طعام لذيذى تواند خريد و فقيرى را محتاج داند و خود به قليلى قناعت كند و زيادتى را به او دهد، ايثار كرده است، و ايثار درجه مقرّبان است. 👈🏻 و حاصل آن است كه اصل ترك لذّتها را فىنفسه كمال دانستن خوب نيست، كه در مجلسى وارند شوند و به طعام لذيذى ايشان را دعوت نمايند، نخورند كه ما رياضت مى كشيم و اينها را نمى خوريم، اين مذموم است. اما اگر بخاطر فقر و يا اعانت مؤمنى بر خود تنگ گيرد خوب است.
✅ و در حديثی از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه: چه نيكو ياورى است بر پرهيزكارى خدا، توانگرى و غنا؛ و حضرت صادق عليه السّلام فرمودند كه: خيرى نيست در كسى كه نخواهد كه مال از حلال جمع نمايد، كه روى خود را از مذلّت طلب از مردم نگاه دارد، و قرض خود را ادا نمايد، و رحِم و خويشان را اعانت كند. و فرمودند كه: چه نيكو ياورى است دنيا بر تحصيل آخرت؛ و در حديث ديگر حضرت صادق عليه السّلام فرمودند كه: حضرت امير المؤمنين صلوات الله عليه با بيل كار مى كرد و زمينها را آباد مى كرد. و رسول خدا صلى الله عليه و آله هسته خرما را به دهان مى بُرد و تر مى كرد و در زمين مىكِشت، همان ساعت سبز مى شد. و اميرالمؤمنين عليه السّلام هزار بنده از كدِّ يد خود آزاد فرمود. و به سند معتبر از اسباط بن سالم منقول است كه: به خدمت حضرت صادق عليه السّلام رفتم. از احوال عمر بن مسلم سؤال فرمودند. گفتم: صالح است و خوب است امّا ترك تجارت كرده است. حضرت سه مرتبه فرمودند كه: این از شيطان است. و حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمودند كه: هر كه طلب دنيا مى كند براى اين كه محتاج به درخواست از مردم نباشد، و بر اهل خود توسعه نمايد، و مهربانى به همسايگان بكند، در روز قيامت كه مبعوث شود روى او مانند ماه شب چهارده باشد. و حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند كه: عبادت هفتاد جزو است، و بهترين جزوهايش طلب حلال است. و منقول است كه: سدير صرّاف به حضرت صادق عليه السّلام عرض نمود كه: بر آدمى در طلب روزى چه چيز لازم است؟ فرمود كه: چون درب دكّان را گشودى و متاع خود را پهن كردى، آنچه بر تو لازم است به جای آوردهاى.»
📘 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۴١٩
@tazvir3
Forwarded from خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
❌ نه آن فقر و زهدِ افراطی، نه این تنپروری و مُفتخوری
✍🏻 دکتر زرینکوب:
«صوفیهٔ متأخّر، از شیوه سران و اقطاب خود (فقر و زهد) عدول کردهاند و برای تنآسانی گزیدن و شهوتپرستیدن، به دنیا روی آوردهاند. اینها غالبا در جمع مال از هر وجه که حاصل آید میکوشند !!! برخی از آنها با آنکه قدرت بر کسب و کار دارند، ترک کار و عمل میکنند، در راهها برای گدایی مینشینند و بر صدقات مردم دلخوش میکنند، و نمیدانند که صدقه ستاندن بر کسی که غنی است و بر آنکس که توانایی بدنی دارد حلال نیست. بلکه حتی اهمیّت نمیدهند که آن صدقه را چه کسی برای آنها میفرستد! و بسا که ظالمی یا راهداری نزد ایشان میفرستد و آنها اینگونه صدقات را «فتوح» میگویند؛ و گویند از خدا رسیده است! و کسی جز حقّ را بدان سبب شکر نمیگوییم. تمام اینها خلاف شریعت و ناشی از جهل به شریعت است، و درست عکس آن چیزیست که شیوه سلف صالح بوده است. البته صالحان سلف، از ظالمان یا از کسانی که در مال آنها شبههای بوده هرگز بخشش نمیگرفتهاند، و حتی از باب عفاف از ياران هم هدیه و صله نمیپذیرفتهاند.
👤اما یکی از صوفیه را میگویند که بر امیری از ظالمان عصر وارد شد و او را اندرز داد. امیر چیزی به او داد و او هم پذیرفت. امیر گفت: "کار ما هر دو صید است، جز آنکه تورها و دامهای ما با هم تفاوت دارد." حاصل آن که بعضی از اینها با کثرت مال و با حرصی که در جمع آوردن آن نشان میدهند، باز دعوی زهد دارند، یا اظهار فقر مینمایند.»
📙 دنباله جستجو در تصوّف ایران، ص ١۴
✅ البته دکتر زرینکوب اینجا نیز مانند برخی موارد دیگر، سعی در تطهیر صوفیه متقدّم دارد، امّا بر خلاف ادّعای ایشان، مستنداتی از اخذ مال از مریدان یا حاکمان توسط اقطاب پیشین، وجود دارد که برخیش گذشت. امّا فحوای کلام ایشان صحیح و جالب توجّه است.
@tazvir3
✍🏻 دکتر زرینکوب:
«صوفیهٔ متأخّر، از شیوه سران و اقطاب خود (فقر و زهد) عدول کردهاند و برای تنآسانی گزیدن و شهوتپرستیدن، به دنیا روی آوردهاند. اینها غالبا در جمع مال از هر وجه که حاصل آید میکوشند !!! برخی از آنها با آنکه قدرت بر کسب و کار دارند، ترک کار و عمل میکنند، در راهها برای گدایی مینشینند و بر صدقات مردم دلخوش میکنند، و نمیدانند که صدقه ستاندن بر کسی که غنی است و بر آنکس که توانایی بدنی دارد حلال نیست. بلکه حتی اهمیّت نمیدهند که آن صدقه را چه کسی برای آنها میفرستد! و بسا که ظالمی یا راهداری نزد ایشان میفرستد و آنها اینگونه صدقات را «فتوح» میگویند؛ و گویند از خدا رسیده است! و کسی جز حقّ را بدان سبب شکر نمیگوییم. تمام اینها خلاف شریعت و ناشی از جهل به شریعت است، و درست عکس آن چیزیست که شیوه سلف صالح بوده است. البته صالحان سلف، از ظالمان یا از کسانی که در مال آنها شبههای بوده هرگز بخشش نمیگرفتهاند، و حتی از باب عفاف از ياران هم هدیه و صله نمیپذیرفتهاند.
👤اما یکی از صوفیه را میگویند که بر امیری از ظالمان عصر وارد شد و او را اندرز داد. امیر چیزی به او داد و او هم پذیرفت. امیر گفت: "کار ما هر دو صید است، جز آنکه تورها و دامهای ما با هم تفاوت دارد." حاصل آن که بعضی از اینها با کثرت مال و با حرصی که در جمع آوردن آن نشان میدهند، باز دعوی زهد دارند، یا اظهار فقر مینمایند.»
📙 دنباله جستجو در تصوّف ایران، ص ١۴
✅ البته دکتر زرینکوب اینجا نیز مانند برخی موارد دیگر، سعی در تطهیر صوفیه متقدّم دارد، امّا بر خلاف ادّعای ایشان، مستنداتی از اخذ مال از مریدان یا حاکمان توسط اقطاب پیشین، وجود دارد که برخیش گذشت. امّا فحوای کلام ایشان صحیح و جالب توجّه است.
@tazvir3
#علمای_شیعه
💡 تفاوت عبّاد و زهّاد، با صوفیه
✍🏻 علّامه مجلسی رحمه الله:
«... در ميان اهل حقّ هميشه عُبّاد و زُهّاد بودهاند و ايشان را داخل صوفيه نمىشمردهاند، چون بر طريقه حقّ مستقيم بودهاند و راه قرب و عبادت و مناجات و بندگى خداوند را داشتهاند، مانند سلطان العلماء و المحققّين و برهان الاصفياء و الكاملين، شيخ صفىّالدّين، و سيّدالافاضل ابن طاووس، و زبدة المتعبّدين ابن فهد حلّى، و شهيد سعادتمند شيخ زين الدّين رضوان الله عليهم اجمعين و غير ايشان از زهّاد كه طريقه رياضت و عبادت و بندگى به قانون شريعت مقدّس نبوى داشتهاند و بعد از كمال در علوم دين، متوجّه عبادت و رياضت و هدايت خلق بودهاند و بدعتى از ايشان نقل نكردهاند. لهذا ملّا #جامى در "نَفَحاتالأنس" هيچ يك از ايشان را ذكر نكرده است و داخل عارفان ندانسته، با اين كه از آفتاب مشهورتر بودهاند و از آثار اولاد امجاد و تصانيف ايشان، عالَم منوّر گرديد، و تا قيام قيامت از بركات ايشان عالم ظاهر و باطن معمور است، و در ترويج دين ائمّه اثنا عشر صلوات الله عليهم سعیها كردند و جان خود را در راه دين بذل كردند. و آن جماعت ديگر از صوفيه برخلاف ايشان در خرابى دين سعیها كردند، و گذشت كه #سفیان_ثوری و #عباد_بن_کثیر بصری و غير ايشان از صوفيه با ائمّه اطهار چه معارضات كردند و بعد از عصر ائمّه علیهم السّلام پيوسته با علماى دينِ اثناعشر معارضهها و مجادلات مىكردهاند و اكنون هم مىكنند. اميد كه خداى تعالى جميع طالبان حقّ را به راه حقّ هدايت نمايد به محمّد و آله الطاهرين.»
📔 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۴۴۵
💢 حقیر گویم:
البتّه این بدان معنا نیست که افراد مذکور اشتباه و خطا نداشتهاند _ که داشتهاند و بعضا إشتباهات بزرگی کردهاند والعصمة لِأهلها _ بلکه مقصود این است که علمای ما مانند سران صوفیه، عامدانه قصد تخریب و تحریف دین را نداشتند، بلکه در اثر عوامل مختلف، گاه اشتباهاتی کردهاند که متوجّه نبودهاند، مثلا به دلیل تسامح، یا مبنایی خاصّ، یا روشی علمی، یا عدم دسترسی به نسخ و منابع، و أمثالهم، مطلب یا روش غلطی را که از دیدگاه خودشان صحیح بوده، منتشر کردهاند و بعد معلوم گردیده که اشتباه است، و باید إصلاح شود؛ و اینجا تفاوت بسی روشن است با آنجا که مبنا روی بدعت و نوآوری و جعل و مقابله با اهل بیت علیهم السّلام است؛ لذا نباید تمام عبّاد و زهّاد را در زمره صوفیان شمرد، چنانکه صوفیه چنین روشی دارند و هر عابد و زاهدی را صوفی شمردهاند، و #عطار نیشابوری حتی امام باقر و امام صادق عليهما السّلام را در صدر صوفیان ذکر کرده (نستجیربالله)، تا عِدّه و عُدّه صوفیه را زیاد کند. تصوّف، مبنا و ملزومات خاصّی دارد که هرکس میخواهد صوفی بشود، باید به آن ملتزم شود، و به صِرف #زهد و تهذيبنفس، کسی صوفی نمیشود.
@tazvir3
💡 تفاوت عبّاد و زهّاد، با صوفیه
✍🏻 علّامه مجلسی رحمه الله:
«... در ميان اهل حقّ هميشه عُبّاد و زُهّاد بودهاند و ايشان را داخل صوفيه نمىشمردهاند، چون بر طريقه حقّ مستقيم بودهاند و راه قرب و عبادت و مناجات و بندگى خداوند را داشتهاند، مانند سلطان العلماء و المحققّين و برهان الاصفياء و الكاملين، شيخ صفىّالدّين، و سيّدالافاضل ابن طاووس، و زبدة المتعبّدين ابن فهد حلّى، و شهيد سعادتمند شيخ زين الدّين رضوان الله عليهم اجمعين و غير ايشان از زهّاد كه طريقه رياضت و عبادت و بندگى به قانون شريعت مقدّس نبوى داشتهاند و بعد از كمال در علوم دين، متوجّه عبادت و رياضت و هدايت خلق بودهاند و بدعتى از ايشان نقل نكردهاند. لهذا ملّا #جامى در "نَفَحاتالأنس" هيچ يك از ايشان را ذكر نكرده است و داخل عارفان ندانسته، با اين كه از آفتاب مشهورتر بودهاند و از آثار اولاد امجاد و تصانيف ايشان، عالَم منوّر گرديد، و تا قيام قيامت از بركات ايشان عالم ظاهر و باطن معمور است، و در ترويج دين ائمّه اثنا عشر صلوات الله عليهم سعیها كردند و جان خود را در راه دين بذل كردند. و آن جماعت ديگر از صوفيه برخلاف ايشان در خرابى دين سعیها كردند، و گذشت كه #سفیان_ثوری و #عباد_بن_کثیر بصری و غير ايشان از صوفيه با ائمّه اطهار چه معارضات كردند و بعد از عصر ائمّه علیهم السّلام پيوسته با علماى دينِ اثناعشر معارضهها و مجادلات مىكردهاند و اكنون هم مىكنند. اميد كه خداى تعالى جميع طالبان حقّ را به راه حقّ هدايت نمايد به محمّد و آله الطاهرين.»
📔 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۴۴۵
💢 حقیر گویم:
البتّه این بدان معنا نیست که افراد مذکور اشتباه و خطا نداشتهاند _ که داشتهاند و بعضا إشتباهات بزرگی کردهاند والعصمة لِأهلها _ بلکه مقصود این است که علمای ما مانند سران صوفیه، عامدانه قصد تخریب و تحریف دین را نداشتند، بلکه در اثر عوامل مختلف، گاه اشتباهاتی کردهاند که متوجّه نبودهاند، مثلا به دلیل تسامح، یا مبنایی خاصّ، یا روشی علمی، یا عدم دسترسی به نسخ و منابع، و أمثالهم، مطلب یا روش غلطی را که از دیدگاه خودشان صحیح بوده، منتشر کردهاند و بعد معلوم گردیده که اشتباه است، و باید إصلاح شود؛ و اینجا تفاوت بسی روشن است با آنجا که مبنا روی بدعت و نوآوری و جعل و مقابله با اهل بیت علیهم السّلام است؛ لذا نباید تمام عبّاد و زهّاد را در زمره صوفیان شمرد، چنانکه صوفیه چنین روشی دارند و هر عابد و زاهدی را صوفی شمردهاند، و #عطار نیشابوری حتی امام باقر و امام صادق عليهما السّلام را در صدر صوفیان ذکر کرده (نستجیربالله)، تا عِدّه و عُدّه صوفیه را زیاد کند. تصوّف، مبنا و ملزومات خاصّی دارد که هرکس میخواهد صوفی بشود، باید به آن ملتزم شود، و به صِرف #زهد و تهذيبنفس، کسی صوفی نمیشود.
@tazvir3
⚠️ خطای #سعدی از روی جهل و نادانی نبوده
💢 شیخ محمد تقی مجلسی رحمه الله:
تا بحال نشنيديم و در حديث ضعيفى نيز نديديم كه از حضرات ائمه هدى صلوات اللَّه عليهم تركأولى صادر شده باشد، و آن چه سعدى شيرازى ذكر كرده است از خطاى حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه در مسأله، از مفتريّات عوام عامّه است كه اگر چنين چيزى والعياذ باللَّه واقع شده بود، البتّه در صحاح خود نقل مىكردند از جهت اصلاح اغلاط ابوبكر و عمر و عثمان، چون خطاهاى ايشان را بسيار نقل كردهاند، تا آن كه خوارج كه دشمن آن حضرت بودند به غير از بحث حَكَمين، بهانهای برای دشمنی نداشتند. پس ظاهر شد كه آنهايى كه اين افترا بستهاند از خوارج بدترند، و گمان ندارم كه سعدى نفهميده ذكر كرده باشد، بلكه چون خواجه نصير الملة و الحقّ و الدّين او را كف پائى زده بود به خاطر مرثيه مستعصم، و او دستش به خواجه نمىرسيد، تدارك آن به كفر خود كرد كه خواجه متأثر شود. قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ.
📚 لوامع صاحبقرانی، ج ٨ ص ٧١٨
@tazvir3
💢 شیخ محمد تقی مجلسی رحمه الله:
تا بحال نشنيديم و در حديث ضعيفى نيز نديديم كه از حضرات ائمه هدى صلوات اللَّه عليهم تركأولى صادر شده باشد، و آن چه سعدى شيرازى ذكر كرده است از خطاى حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه در مسأله، از مفتريّات عوام عامّه است كه اگر چنين چيزى والعياذ باللَّه واقع شده بود، البتّه در صحاح خود نقل مىكردند از جهت اصلاح اغلاط ابوبكر و عمر و عثمان، چون خطاهاى ايشان را بسيار نقل كردهاند، تا آن كه خوارج كه دشمن آن حضرت بودند به غير از بحث حَكَمين، بهانهای برای دشمنی نداشتند. پس ظاهر شد كه آنهايى كه اين افترا بستهاند از خوارج بدترند، و گمان ندارم كه سعدى نفهميده ذكر كرده باشد، بلكه چون خواجه نصير الملة و الحقّ و الدّين او را كف پائى زده بود به خاطر مرثيه مستعصم، و او دستش به خواجه نمىرسيد، تدارك آن به كفر خود كرد كه خواجه متأثر شود. قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ.
📚 لوامع صاحبقرانی، ج ٨ ص ٧١٨
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #سراب_عرفان #کشف_شهود #خواب_رؤیا
💠 چند مرتبه امیرالمؤمنین علیه السّلام را در خواب دیدهای؟!
✍🏻 شیخ ذبیح الله محلّاتی رحمه الله:
حضرات صوفیه به اذکار اختراعیه قناعت نمیکنند، بدعتی دیگر به آن اضافه کردهاند و آن این است که چون أحمقی را به دام آرند، از او سؤال کنند: «چند مرتبه علی بن ابی طالب علیهما السّلام را در خواب دیدهای؟» آن عوام ساده لوح گوید: خاک بر سر من، کجا آن جناب را دیدم و کجا در خواب خدمتش رسیدم! پس مرشد گوید دل خوش دار که خدمت او خواهی رسید، از آن روز تا به حال چون راه را گم راه بودی و عمر خود را به خدمت علماء ظاهری به سر برده بودی، از این جهت از طریقت دور افتاده بودی، اکنون که اهل طریقت شدی به زودی به مقصود خود برسی؛ در آن وقت آن بیچاره فلکزده به گریه درآید و بگوید: جناب مرشد، مگر به برکت شما ما آدم بشویم. پس مرشد یک ذکری را که در هیچ کتاب دعائی نیست با خصوصیّاتی به آن تازه مرید تعلیم میدهد و به او میگوید: در حال ذکر، صورت مرشد را به نظر بیاورد، مانند کسی باید بوده باشی که چیزی گم کرده باشد، همی به اطراف خود متوجّه باش و با سر خود اشاره به طرف یمین و یسار خود بنما، و تا فلان عددِ مخصوص بگو _ "لا اله الّا أنا" _ چون آن تازه مرید به این ذکر اختراعی اشتغال پیدا مینماید، بت پرست میشود. پس "شیطان مُتِکوّن" بنظر او بیاید در حالتی که عمّامه سبزی بر سر داشته باشد، میگوید من همان هستم که او را طلب میکردی! یعنی معاذالله امیرالمؤمنین میباشم، شیطان که نمیتواند به صورت پیغمبر یا امام بشود، ولی این بیچاره که امام را ندیده و اوصاف او را نفهمیده، شخصی را میبیند که عمّامه سبزی بر سر دارد، شمشیری هم بر کمر میبندد میگوید: من امیرالمؤمنین هستم! این بیچاره هم قبول میکند! در آن وقت وجد و نشاطی برای او حاصل میشود و از شوق، گریه بسیاری میکند، بلکه آن شب را تا به صبح مشغول نماز شب میگردد، تا خدمت مرشد برسد و واقعه را عرض کند. مرشد نیز بگوید: این از اَسرار است جائی اظهار نکن؛ و بعد از مدّتی او را فرمان میدهد که دیگر تو از واصلین شدی و عبادت از تو ساقط گردید!!!
این است خدعه و مکر این حضرات، الله الله که فریب این قلندران را نخورید و به ذکر و ریاضت آنها مغرور نشوید، والله این قوم قلوبشان لذّت ایمان نچشیده و حلاوت طاعت ندیده، دلهای ایشان از صفات رذیله گندیده، آنی خضوع وخشوع ندیده، بلکه ظلمتکده است که اصلا نور اسلام در او نتابیده.
📙 کشف الإشتباه در کجروی اصحاب خانقاه ص ۴٣٨
@tazvir3
💠 چند مرتبه امیرالمؤمنین علیه السّلام را در خواب دیدهای؟!
✍🏻 شیخ ذبیح الله محلّاتی رحمه الله:
حضرات صوفیه به اذکار اختراعیه قناعت نمیکنند، بدعتی دیگر به آن اضافه کردهاند و آن این است که چون أحمقی را به دام آرند، از او سؤال کنند: «چند مرتبه علی بن ابی طالب علیهما السّلام را در خواب دیدهای؟» آن عوام ساده لوح گوید: خاک بر سر من، کجا آن جناب را دیدم و کجا در خواب خدمتش رسیدم! پس مرشد گوید دل خوش دار که خدمت او خواهی رسید، از آن روز تا به حال چون راه را گم راه بودی و عمر خود را به خدمت علماء ظاهری به سر برده بودی، از این جهت از طریقت دور افتاده بودی، اکنون که اهل طریقت شدی به زودی به مقصود خود برسی؛ در آن وقت آن بیچاره فلکزده به گریه درآید و بگوید: جناب مرشد، مگر به برکت شما ما آدم بشویم. پس مرشد یک ذکری را که در هیچ کتاب دعائی نیست با خصوصیّاتی به آن تازه مرید تعلیم میدهد و به او میگوید: در حال ذکر، صورت مرشد را به نظر بیاورد، مانند کسی باید بوده باشی که چیزی گم کرده باشد، همی به اطراف خود متوجّه باش و با سر خود اشاره به طرف یمین و یسار خود بنما، و تا فلان عددِ مخصوص بگو _ "لا اله الّا أنا" _ چون آن تازه مرید به این ذکر اختراعی اشتغال پیدا مینماید، بت پرست میشود. پس "شیطان مُتِکوّن" بنظر او بیاید در حالتی که عمّامه سبزی بر سر داشته باشد، میگوید من همان هستم که او را طلب میکردی! یعنی معاذالله امیرالمؤمنین میباشم، شیطان که نمیتواند به صورت پیغمبر یا امام بشود، ولی این بیچاره که امام را ندیده و اوصاف او را نفهمیده، شخصی را میبیند که عمّامه سبزی بر سر دارد، شمشیری هم بر کمر میبندد میگوید: من امیرالمؤمنین هستم! این بیچاره هم قبول میکند! در آن وقت وجد و نشاطی برای او حاصل میشود و از شوق، گریه بسیاری میکند، بلکه آن شب را تا به صبح مشغول نماز شب میگردد، تا خدمت مرشد برسد و واقعه را عرض کند. مرشد نیز بگوید: این از اَسرار است جائی اظهار نکن؛ و بعد از مدّتی او را فرمان میدهد که دیگر تو از واصلین شدی و عبادت از تو ساقط گردید!!!
این است خدعه و مکر این حضرات، الله الله که فریب این قلندران را نخورید و به ذکر و ریاضت آنها مغرور نشوید، والله این قوم قلوبشان لذّت ایمان نچشیده و حلاوت طاعت ندیده، دلهای ایشان از صفات رذیله گندیده، آنی خضوع وخشوع ندیده، بلکه ظلمتکده است که اصلا نور اسلام در او نتابیده.
📙 کشف الإشتباه در کجروی اصحاب خانقاه ص ۴٣٨
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #شرع_گریزی #عشق #شیخیه #نعمتاللهی #ذهبیه #خاکسار #دروغ_صوفیه
❌ مثنوی را میفهمند و حفظند، امّا از فهم یک حدیث عاجزند
🎭 ظاهر و باطن ... دلت پاک باشه
➖ شیخ جواد خراسانی رحمه الله:
«عُرَفا و صوفيه مىگويند که باطن و قلبت درست باشد، ظاهر هر چه مىخواهد باشد. آنوقت با فاسق و فاجر هم مىنشينند و گرم مىگيرند، نه روى جهت ارشاد او، بلكه بدون اينكه گاهى انتقاد كنند از او؛ غافل از اينكه توئى كه مىگويى دلت درست باشد، آخر حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند با كسىكه ظاهرش مطابق اسلام نيست نشست و برخاست نكنيد كه مىميراند قلب را! پس براى همان باطنت هم كه شده نبايد با اين شخص نشست و برخاست كنى اگر مىخواهى دلت صاف باشد. با چنين محيط و چنين تربيتهايى كه همهاش به جانب بىدينى سوق مىدهد قطعاً به ندرت خواهد بود كه فردى تمايل به دين پيدا كند، پس اگر در صد "پنج يا ده" بر خلاف عادت دينخواه شود، دچار مدّعيان بىشمار خواهد شد و تحت تربيت اين مدّعيان مختلف قرار خواهد گرفت، ولى از آنجا كه هر چيز به حسب طبع، ميل به مركز خود پیدا مىكند، قهراً در مقام دينطلبى چون قبلًا آلوده به مادّيت شده، در پى آن كسى خواهد رفت كه با مادّيت موافقتر باشد. يعنى هر كس بيشتر براى او تحليل كند و بيشتر ترخيص دهد و بيشتر راه را براى او باز كند، او را بر ديگران خواهد ستود، و مسلّم بازار او گرفته و تنور او داغتر خواهد بود. و لهذا مىبينيم در دستهجاتى كه به نام دين دعوت مىكنند امروز از همه بازارش گرمتر متصوّفه و شيخيهاند كه آنهم شعبهاى از تصوّف است، مانند ساير شعبش از ذهبيه و حيدريه و نعمتيه و خاكسارى و ملّا سلطانى و صفىعليشاهى و ديگران و ساير فرقههاى عرفانى كه همان تصوّف است با حذف نام تصوّف و تبديل به نام اهل عرفان و حقيقت و عشق؛ اين شعبهها چون چندان سر و كارى با دين ندارند اگر چه بعضى از ايشان خود را به نام عُرَفاى متشرّعه جلوه مىدهند و در حقيقت، هيچ متشرّع نيستند، لهذا مشتريان ايشان بيشتر است، زيرا كه در تعاليم ايشان عمده مطلب، عشق است كه مغز است و شريعت به منزله پوست! پس بعد از دريافت مغز، چندان اهميّتى به پوست نيست. عشق با هيچ چيز منافى نيست بلكه با همه چيز سازگار است. شاهد ديگر بر آنكه خوى مادّيتى كه در طبع بشر امروز پرورش يافته، قهراً در مقام دينخواهى، او را مىكِشاند به آن كسى كه با مادّيت موافقت كند، آنست كه از اُمَرا و اعيان و ارباب دولت اگر دم از دين بزنند نوعاً صوفى يا شيخى و اهل عرفانند. هر كدام توانايى يافتن يك مثنوى دارند اما از فهم يك حديث عاجزند. هر كدام يك مثنوى شعر حفظند، اما يك سوره يا ده حديث حفظ نيستند. هر كدام شرح حال صد نفر از پيران تصوّف را كه اولياء مىنامند با كشف و كرامتهاى بىاصل مجعول، مىدانند اما از احوال پنج نفر از فُقهاى اسلام مطّلع نيستند. خلاصه افكار متشتّته مربّيان در مغز مريدان جايگزين مىشود و بالنتيجه اختلاف عقيدت موجب اختلاف مليّت و اختلاف مليّت مستلزم همهگونه فساد اجتماعى است. اما راه حلّ موكول به بيان ديگر و وقت ديگر است.»
📜 يادداشتهايى از مخطوطات، ص ١٢١
@tazvir3
❌ مثنوی را میفهمند و حفظند، امّا از فهم یک حدیث عاجزند
🎭 ظاهر و باطن ... دلت پاک باشه
➖ شیخ جواد خراسانی رحمه الله:
«عُرَفا و صوفيه مىگويند که باطن و قلبت درست باشد، ظاهر هر چه مىخواهد باشد. آنوقت با فاسق و فاجر هم مىنشينند و گرم مىگيرند، نه روى جهت ارشاد او، بلكه بدون اينكه گاهى انتقاد كنند از او؛ غافل از اينكه توئى كه مىگويى دلت درست باشد، آخر حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند با كسىكه ظاهرش مطابق اسلام نيست نشست و برخاست نكنيد كه مىميراند قلب را! پس براى همان باطنت هم كه شده نبايد با اين شخص نشست و برخاست كنى اگر مىخواهى دلت صاف باشد. با چنين محيط و چنين تربيتهايى كه همهاش به جانب بىدينى سوق مىدهد قطعاً به ندرت خواهد بود كه فردى تمايل به دين پيدا كند، پس اگر در صد "پنج يا ده" بر خلاف عادت دينخواه شود، دچار مدّعيان بىشمار خواهد شد و تحت تربيت اين مدّعيان مختلف قرار خواهد گرفت، ولى از آنجا كه هر چيز به حسب طبع، ميل به مركز خود پیدا مىكند، قهراً در مقام دينطلبى چون قبلًا آلوده به مادّيت شده، در پى آن كسى خواهد رفت كه با مادّيت موافقتر باشد. يعنى هر كس بيشتر براى او تحليل كند و بيشتر ترخيص دهد و بيشتر راه را براى او باز كند، او را بر ديگران خواهد ستود، و مسلّم بازار او گرفته و تنور او داغتر خواهد بود. و لهذا مىبينيم در دستهجاتى كه به نام دين دعوت مىكنند امروز از همه بازارش گرمتر متصوّفه و شيخيهاند كه آنهم شعبهاى از تصوّف است، مانند ساير شعبش از ذهبيه و حيدريه و نعمتيه و خاكسارى و ملّا سلطانى و صفىعليشاهى و ديگران و ساير فرقههاى عرفانى كه همان تصوّف است با حذف نام تصوّف و تبديل به نام اهل عرفان و حقيقت و عشق؛ اين شعبهها چون چندان سر و كارى با دين ندارند اگر چه بعضى از ايشان خود را به نام عُرَفاى متشرّعه جلوه مىدهند و در حقيقت، هيچ متشرّع نيستند، لهذا مشتريان ايشان بيشتر است، زيرا كه در تعاليم ايشان عمده مطلب، عشق است كه مغز است و شريعت به منزله پوست! پس بعد از دريافت مغز، چندان اهميّتى به پوست نيست. عشق با هيچ چيز منافى نيست بلكه با همه چيز سازگار است. شاهد ديگر بر آنكه خوى مادّيتى كه در طبع بشر امروز پرورش يافته، قهراً در مقام دينخواهى، او را مىكِشاند به آن كسى كه با مادّيت موافقت كند، آنست كه از اُمَرا و اعيان و ارباب دولت اگر دم از دين بزنند نوعاً صوفى يا شيخى و اهل عرفانند. هر كدام توانايى يافتن يك مثنوى دارند اما از فهم يك حديث عاجزند. هر كدام يك مثنوى شعر حفظند، اما يك سوره يا ده حديث حفظ نيستند. هر كدام شرح حال صد نفر از پيران تصوّف را كه اولياء مىنامند با كشف و كرامتهاى بىاصل مجعول، مىدانند اما از احوال پنج نفر از فُقهاى اسلام مطّلع نيستند. خلاصه افكار متشتّته مربّيان در مغز مريدان جايگزين مىشود و بالنتيجه اختلاف عقيدت موجب اختلاف مليّت و اختلاف مليّت مستلزم همهگونه فساد اجتماعى است. اما راه حلّ موكول به بيان ديگر و وقت ديگر است.»
📜 يادداشتهايى از مخطوطات، ص ١٢١
@tazvir3
#یارسان_اهل_حق #مشترکات_عرفانی #شرع_گریزی #عقل_ستیزی
🔥 نیاز، به جای نماز
🔘 شیخ ذبیح الله محلّاتی رحمه الله:
شیخ عبّاسعلی کیوان قزوینی (١) _ در کتاب استوار ص ١٣۴ _ از مجلس نیاز صوفیان نقلی میکند که ملخص بعضی عباراتش این است:
«لفظ نیاز در نزد علیالّلهیها (٢) خیلی گفته میشود و روز جمعه هر مرید که میآید باید هدیه برای قطب بیاورد، و این هدیه به جای نمازِ یک هفته محسوب میشود، که دیگر در هفتهی آینده نماز بر آن شخصی که هدیه آورده لازم نیست، تبدیل به بهتر شده، پس نیاز در مقابل نماز میافتد؛ و گاهی از یکدیگر میپرسند که نماز میخوانی؟ او جواب میدهد نه، امّا نیاز میدهم؛ و غالبا آن نیاز یک گوسفند قربانی است که فقط رئیس دیگ را برایش جوش میکند و آن بر غیر صوفی حرام است، و همانند مائده آسمانی آن را دانند و گویند:
اگر نیاز نباشد نماز بیسود است
اگر نیاز دهی پس نماز بیهودهست.»
📓 کشف الإشتباه در کجروی أصحاب خانقاه، ص ۴۴٣
١: وی سالها از مشایخ صوفیه #گنابادی بود که به دلیل مشاهده انحرافات فراوان، توبه کرد و ردّیههایی بر این فرقه نوشت.
٢: فرقه معروف به "یارسان _ اهل حقّ" که بیشترِ پیروان آن را کُردها و لُرها تشکیل میدهند، عقايد این فرقه بسیار خطرناک است که دربارهاش خواهم نوشت ان شاء الله.
@tazvir3
🔥 نیاز، به جای نماز
🔘 شیخ ذبیح الله محلّاتی رحمه الله:
شیخ عبّاسعلی کیوان قزوینی (١) _ در کتاب استوار ص ١٣۴ _ از مجلس نیاز صوفیان نقلی میکند که ملخص بعضی عباراتش این است:
«لفظ نیاز در نزد علیالّلهیها (٢) خیلی گفته میشود و روز جمعه هر مرید که میآید باید هدیه برای قطب بیاورد، و این هدیه به جای نمازِ یک هفته محسوب میشود، که دیگر در هفتهی آینده نماز بر آن شخصی که هدیه آورده لازم نیست، تبدیل به بهتر شده، پس نیاز در مقابل نماز میافتد؛ و گاهی از یکدیگر میپرسند که نماز میخوانی؟ او جواب میدهد نه، امّا نیاز میدهم؛ و غالبا آن نیاز یک گوسفند قربانی است که فقط رئیس دیگ را برایش جوش میکند و آن بر غیر صوفی حرام است، و همانند مائده آسمانی آن را دانند و گویند:
اگر نیاز نباشد نماز بیسود است
اگر نیاز دهی پس نماز بیهودهست.»
📓 کشف الإشتباه در کجروی أصحاب خانقاه، ص ۴۴٣
١: وی سالها از مشایخ صوفیه #گنابادی بود که به دلیل مشاهده انحرافات فراوان، توبه کرد و ردّیههایی بر این فرقه نوشت.
٢: فرقه معروف به "یارسان _ اهل حقّ" که بیشترِ پیروان آن را کُردها و لُرها تشکیل میدهند، عقايد این فرقه بسیار خطرناک است که دربارهاش خواهم نوشت ان شاء الله.
@tazvir3
Forwarded from خِرقهٔ تَزویر ( ۲ )
❌ با توجّه به آنچه که تا به الان پیرامون #حافظ ارائه شده، سخنان جناب آقای رئیسی درباره حافظ را مشاهده فرمائید:
https://www.president.ir/fa/147129
بدون شرح...
@tazvir2
https://www.president.ir/fa/147129
بدون شرح...
@tazvir2
#شباهت_تصوف_به_مکاتب_باطل #مشترکات_عرفانی
🕎 عدّه زیادی از فراماسونهای قدیمی ایران، از فرقه صوفیه و دراویش بودند.
📸 گزارش کامل را در تصویر ببینید.
@tazvir3
🕎 عدّه زیادی از فراماسونهای قدیمی ایران، از فرقه صوفیه و دراویش بودند.
📸 گزارش کامل را در تصویر ببینید.
@tazvir3
Audio
#مهدویت
🍃 همه چیز را باید از امام عصر عجل الله فرجه بخواهیم
🎙 جناب استاد معاونیان
✍🏻 راوی گوید: نامهای برای امام حسن عسکری علیه السّلام نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم، سپس با خود گفتم مگر امام صادق علیه السّلام نفرمودند که فقر با ما خانواده بهتر از ثروت بدون ما، و کشته شدن با ما بهتر از زندگی با دشمنان ماست؟! جواب آمد که: دوستان ما وقتی گناه میکنند، خداوند متعال آنها را مبتلا به فقر میکند و کثیری از گناهان آنان را میآمرزد، همانگونه که در خاطرت گذشت، صحیح است، فقر با ما بهتر از ثروت بدون ماست. ما پناه کسی هستیم که به ما پناهنده شود و روشنایی هستیم برای کسی که بخواهد راه حقیقت را به وسیله ما تشخیص دهد و نگهدار آن کسی هستیم که به ما پناه آورد. هر کس ما را دوست داشته باشد، در درجات عالی بهشت با ما خواهد بود و هر که از ما رو برگرداند، به سوی آتش جهنّم رهسپار میشود.
📚 بحارالأنوار، ج ۵٠ ص ٢٩٨
@tazvir3
🍃 همه چیز را باید از امام عصر عجل الله فرجه بخواهیم
🎙 جناب استاد معاونیان
✍🏻 راوی گوید: نامهای برای امام حسن عسکری علیه السّلام نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم، سپس با خود گفتم مگر امام صادق علیه السّلام نفرمودند که فقر با ما خانواده بهتر از ثروت بدون ما، و کشته شدن با ما بهتر از زندگی با دشمنان ماست؟! جواب آمد که: دوستان ما وقتی گناه میکنند، خداوند متعال آنها را مبتلا به فقر میکند و کثیری از گناهان آنان را میآمرزد، همانگونه که در خاطرت گذشت، صحیح است، فقر با ما بهتر از ثروت بدون ماست. ما پناه کسی هستیم که به ما پناهنده شود و روشنایی هستیم برای کسی که بخواهد راه حقیقت را به وسیله ما تشخیص دهد و نگهدار آن کسی هستیم که به ما پناه آورد. هر کس ما را دوست داشته باشد، در درجات عالی بهشت با ما خواهد بود و هر که از ما رو برگرداند، به سوی آتش جهنّم رهسپار میشود.
📚 بحارالأنوار، ج ۵٠ ص ٢٩٨
@tazvir3
#علمای_شیعه #مشترکات_عرفانی #شرع_گریزی #علم_ستیزی
❌ عالِمان علم ظاهری، و عالِمان علم باطنی
بارها بيان شد که صوفیان، شریعت و طریقت را دو راه و رسم متفاوت میدانند و طریقت را بر شریعت مقدّم میدارند. این شیطنت، برای این است که فقه و شرعیّات را تضعیف، و مردم را به فقهاء و علماء بدبین کنند، و در مرحله بعد، عارفان و صوفیان را تکریم و تعظيم کنند که آنان از مرحله ظاهر گذشته و به مراحل باطنی رسیدهاند، چرا که هر عوامی قادر به تحصیل و انجام ظواهر دین میباشد، ولی هرکسی قادر به تحصیل علوم باطنی نیست. لذا مقام عارفان از فقهاء بالاتر است!
✍🏻 مرحوم شیخ ذبیح الله محلّاتی مینویسد:
#معصومعلیشاه در "طرائق الحقائق" رقص الجملی روی کار آورده برای فریب دادن عوام، و اصحاب ائمّه أطهار و عُلما را دو قسمت کرده، یک قسمت را حامل علوم ظاهری معرفی کرده که از جملهی آنها: هشام بن حکم و زراره و شیخ مفید و سیّد مرتضی و کلینی و علی بن بابویه و محمد بن علی بن بابویه و شیخ طوسی و ابن قولویه را از علماء ظاهر گرفته، و #معروف_کرخی و #شقیق_بلخی و #بایزید_بسطامی و امثال او را حاملان اسرار و علم باطنی دانسته! چنانچه گوید:
«اصحاب ائمّه اطهار بر دو نوع بودند، طائفهای اصحاب ظاهر بودند که جز احکامِ قالب و اعمال صورت را طالب نبودند، و آنها تکالیف عمومی را از آن حضرت اخذ کردند و به شیعیان رسانیدند و آنها اصحاب روایت و حافظین شریعت بودند. و طائفه دیگر اصحاب باطن بودند که بعد از پیروی صورت و قالب، قابل افاضه معنی و اخذ احکام قلبی بودند و ایشان اصحاب طریقت و حاملین اسرار حقیقتند.»
▪️و بعد از چند جمله دیگر، اشعاری در این باب میگوید که بعض آن اشعار ذیل است:
بعض دیگر جامع فقه و کلام
اصل و فرع از علمشان دارد نظام
چون زراره چون هشام بن حکم
چون مفید و مرتضی خیر العلم
چون کلینی و دو سبط بابویه
شیخ طوسی و دیگر بن قولویه
انهم للشرع کانوا حافظین
رحمت الله علیهم اجمعین
همچنین علم طریقت را حمول
گشته اهل سرّ ز اصحاب رسول
شیعیان خاص اندر هر زمان
حامل اسرار دین از خاندان
حامل آن مؤمن با امتحان
صعب مستصعب حدیث خاندان
شیعیان مؤتمن در دور دور
حامل تأویل قرآن طور طور
مؤمن با امتحان اصحاب سرّ
جانشان حمّال سرّ مستتر
پیر بسطام و شه بلخی شقیق
شیخ دین معروف سلطان شفیق
راویان حمّال علم ظاهری
عارفان حمّال سرّ قاهری
راویان در حفظ احکام برون
عارفان در حفظ اسرار درون. انتهی.
✅ از این اشعار معلوم میشود که معروفِ غیر معروف، و بایزید و شقیق بلخی که تراجم آنها را شنیدهای را بر اَعلام علماء امامیّه مقدّم کرده!!! چقدر بی حیائی و بی شرمی است!!! آیا باور کردنی است که معروف کرخی و شقیق بلخی و بایزید بسطامی علومی در نزد آنها بوده که در نزد زراره و هشام بن حکم و شیخ مفید و علم الهدی و شیخ طوسی و امثال آنها نبوده!؟ پس چرا این همه فضائل و مناقب درباره هشام بن حکم و زراره و امثال آنها از اهل بیت حکمت و رسالت علیهم السّلام رسیده، و درباره شقیق بلخی یک حدیث نرسیده؟! بلکه در ترجمه او بیان شد که تا زمان طولانی اصلا موسی بن جعفر علیهما السّلام را نمینشاخت! و کدام روایت درباره بایزید یا معروف کرخی رسیده؟ شاید روایاتی باشد که به چشم حلال زاده نمیآید، این چه سرّی است و چه علم باطنی است که این اعاظم و اجلّاء دست آنها از او کوتاه است، و شما قلندران بی درد و عار دست به آن پیدا کردید؟! و به هر عوامی آن را هم تعلیم میدهید! حیا کنید، دست از این حیله بازی ها بردارید.
📙 کشف الإشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ۴٧٩
@tazvir3
❌ عالِمان علم ظاهری، و عالِمان علم باطنی
بارها بيان شد که صوفیان، شریعت و طریقت را دو راه و رسم متفاوت میدانند و طریقت را بر شریعت مقدّم میدارند. این شیطنت، برای این است که فقه و شرعیّات را تضعیف، و مردم را به فقهاء و علماء بدبین کنند، و در مرحله بعد، عارفان و صوفیان را تکریم و تعظيم کنند که آنان از مرحله ظاهر گذشته و به مراحل باطنی رسیدهاند، چرا که هر عوامی قادر به تحصیل و انجام ظواهر دین میباشد، ولی هرکسی قادر به تحصیل علوم باطنی نیست. لذا مقام عارفان از فقهاء بالاتر است!
✍🏻 مرحوم شیخ ذبیح الله محلّاتی مینویسد:
#معصومعلیشاه در "طرائق الحقائق" رقص الجملی روی کار آورده برای فریب دادن عوام، و اصحاب ائمّه أطهار و عُلما را دو قسمت کرده، یک قسمت را حامل علوم ظاهری معرفی کرده که از جملهی آنها: هشام بن حکم و زراره و شیخ مفید و سیّد مرتضی و کلینی و علی بن بابویه و محمد بن علی بن بابویه و شیخ طوسی و ابن قولویه را از علماء ظاهر گرفته، و #معروف_کرخی و #شقیق_بلخی و #بایزید_بسطامی و امثال او را حاملان اسرار و علم باطنی دانسته! چنانچه گوید:
«اصحاب ائمّه اطهار بر دو نوع بودند، طائفهای اصحاب ظاهر بودند که جز احکامِ قالب و اعمال صورت را طالب نبودند، و آنها تکالیف عمومی را از آن حضرت اخذ کردند و به شیعیان رسانیدند و آنها اصحاب روایت و حافظین شریعت بودند. و طائفه دیگر اصحاب باطن بودند که بعد از پیروی صورت و قالب، قابل افاضه معنی و اخذ احکام قلبی بودند و ایشان اصحاب طریقت و حاملین اسرار حقیقتند.»
▪️و بعد از چند جمله دیگر، اشعاری در این باب میگوید که بعض آن اشعار ذیل است:
بعض دیگر جامع فقه و کلام
اصل و فرع از علمشان دارد نظام
چون زراره چون هشام بن حکم
چون مفید و مرتضی خیر العلم
چون کلینی و دو سبط بابویه
شیخ طوسی و دیگر بن قولویه
انهم للشرع کانوا حافظین
رحمت الله علیهم اجمعین
همچنین علم طریقت را حمول
گشته اهل سرّ ز اصحاب رسول
شیعیان خاص اندر هر زمان
حامل اسرار دین از خاندان
حامل آن مؤمن با امتحان
صعب مستصعب حدیث خاندان
شیعیان مؤتمن در دور دور
حامل تأویل قرآن طور طور
مؤمن با امتحان اصحاب سرّ
جانشان حمّال سرّ مستتر
پیر بسطام و شه بلخی شقیق
شیخ دین معروف سلطان شفیق
راویان حمّال علم ظاهری
عارفان حمّال سرّ قاهری
راویان در حفظ احکام برون
عارفان در حفظ اسرار درون. انتهی.
✅ از این اشعار معلوم میشود که معروفِ غیر معروف، و بایزید و شقیق بلخی که تراجم آنها را شنیدهای را بر اَعلام علماء امامیّه مقدّم کرده!!! چقدر بی حیائی و بی شرمی است!!! آیا باور کردنی است که معروف کرخی و شقیق بلخی و بایزید بسطامی علومی در نزد آنها بوده که در نزد زراره و هشام بن حکم و شیخ مفید و علم الهدی و شیخ طوسی و امثال آنها نبوده!؟ پس چرا این همه فضائل و مناقب درباره هشام بن حکم و زراره و امثال آنها از اهل بیت حکمت و رسالت علیهم السّلام رسیده، و درباره شقیق بلخی یک حدیث نرسیده؟! بلکه در ترجمه او بیان شد که تا زمان طولانی اصلا موسی بن جعفر علیهما السّلام را نمینشاخت! و کدام روایت درباره بایزید یا معروف کرخی رسیده؟ شاید روایاتی باشد که به چشم حلال زاده نمیآید، این چه سرّی است و چه علم باطنی است که این اعاظم و اجلّاء دست آنها از او کوتاه است، و شما قلندران بی درد و عار دست به آن پیدا کردید؟! و به هر عوامی آن را هم تعلیم میدهید! حیا کنید، دست از این حیله بازی ها بردارید.
📙 کشف الإشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ۴٧٩
@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#علمای_شیعه
🎥 استاد معاونیان:
«صد مقاله برای تعظیم و تکریم #بایزید_بسطامی و #ابوالحسن_خرقانی آماده شده بود که...»
@tazvir3
🎥 استاد معاونیان:
«صد مقاله برای تعظیم و تکریم #بایزید_بسطامی و #ابوالحسن_خرقانی آماده شده بود که...»
@tazvir3