Telegram Web Link
#مشترکات_عرفانی #سراب_عرفان #عقل_ستیزی

گزارش جالب توجه و تأسف‌بار مرحوم مرتضوی لنگرودی، از انحرافی تکان‌دهنده که مشابه آن در تصوّف و عرفان‌ دیده می‌شود، البتّه متعادل‌تر

📘
ارمغان هند و پاک

بدون شرح ...

@tazvir3
#علمای_شیعه

👈🏻 ... این کار را مکن، من عامدانه به این نحو نوشتم تا نام یک شاعر صوفی و منحرف، ذکر و تبلیغ نشود

جرعه ای از دریا، ج ٢ ص ۵١٣

@tazvir3
#علمای_شیعه

⚠️ رفتارهای اخلاقیِ نا متعارف

👈🏻 گاهی برخی حکایات از فقهاء و علمای ما نقل می‌شود که سبب شکل‌گیری يا تقویت برخی جریانات عرفانی_اخلاقی می‌گردد. حال باید دید این مطالب معتبر است یا نه؟ یا اصلا حجیتی دارد یا نه؟ مانند برخی مطالب که به شیخ بهایی رحمه الله منسوب است ولی واقعیتی ندارد. غالبا این نوع مسائل به علمایی منسوب می‌شود که به اخلاق و تقدّس نیز مشهور بوده‌اند، چرا که زمینه انتساب در آنها پررنگ‌تر و مناسب‌تر است. به عنوان نمونه، همین نوع حکایاتی که در تصویر آمده:

📸 جرعه ای از دریا، ج ٣ ص ۶٢۶

آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:

«امروز خیلی چیزهای غیرعادی را به شیخ بهایی نسبت می‌دهند ولی خیلی از آن‌ها سندیّت ندارد؛ ولی چون شیخ آدم خاصّی بوده، عموماً قبول می‌کنند که آن مطالب از ایشان است.»
(مجله تقریرات، تقریرات گعده، شماره ۴ و ۵)

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #سیمرغ

🔵 سیمرغ، در عرفان و تصوّف

یكی از قصّه‌هایی كه توجه صوفیان و عارفان را به خود جلب كرده و به اعتقاد ایشان بیانی رمزی و تمثیلی از سیر و سلوك معنویِ سالكان طریقت به سوی حقیقت می‌باشد، داستان سفر مرغان به درگاه پادشاه خود "عنقا" یا "سیمرغ" است. این قصّه به روایات و صُور مختلفی در ادبیات عرفانی آمده و برخی‌ش "رسالة الطیر" نام گرفته است. این داستان عبارتست از رهایی مرغان از قفس و پرواز آنان به سوی بالا و گذشتن از بیابان‌ها و دریاها و كوه‌ها و سرانجام رسیدن به مقصود و دیدار پادشاه خود سیمرغ.

👥 ابن‌سینا، #غزالی، #عین_القضات همدانی، روزبهان بقلی، #سهروردی، و... در این‌باره سخنان و إشاراتی دارند، أمّا در این مورد، سخنان #عطار نیشابوری از شهرت بیشتری برخوردار است که به "منطق الطير" معروف است و موضوع آن، گفتگوی مرغان از یك پرنده داستانی به نام سیمرغ است. که مراد از پرندگان در این راه سالكان راه حقّ، و مراد از سیمرغ وجود حقّ تعالی است.

👈🏻 حاصل آنکه:

«عطّار نیشابوری، جهان را به یک باغ تشبیه می‌کند که در این باغ تعدادی پرنده یا به تعبیر او، مرغ زندگی می کنند. مرغ، نماد انسان است. مرغ‌ها می‌دانند که یک سلطان دارند اما نمی‌دانند که سلطانشان چه کسی است و مکان سلطانشان کجاست؟ پرنده‌ای به نام هدهد پیدا می‌شود که نماد "انسان کامل، یا قطب و مرشد" در تصوّف است. او می‌گوید من می‌دانم سلطان شما چه کسی است. سلطان شما سیمرغ است، مکانش هم بالای کوه قاف است و مسیر رسیدن به او را نیز می‌دانم، با من بیایید تا شما را نزد او ببرم. مرغ‌ها (یا همان سالکین راه طریقت) خوشحال می‌شوند و همراه هدهد (یا انسان کامل) به سمت کوه قاف حرکت می‌کنند و در این مسیر، هفت مرحله را طی می‌کنند ولی در هر مرحله‌ای، تعدادی از مرغ‌ها از ادامه طریق باز می‌مانند و نمی‌توانند خودشان را به مرتبه بالاتر ببرند. تا زمانی که هدهد، پرنده‌ها را به مرحله هفتم و به بالای کوه قاف می‌رساند. در نهایت از هزاران مرغ فقط سی عدد مرغ موفق می‌شوند بالای کوه قاف برسند. به تعبیر عطار، آنها حقیقت واحد متشخصی به نام سلطان یا همان سیمرغ را نمی‌بینند، بلکه زمانی که در آینه وجود نظر می‌کنند، خودشان را می‌بینند و می‌فهمند که "سیمرغ" (یا به قول عطّار خدا) همان "سی مرغی" می‌باشند که به بالای کوه رسیده‌اند. بنابراین "سی مرغ" همان تکّه‌های بزرگ خدا می‌باشد که اگر جمع شوند "سیمرغ" را تشکیل می‌دهند.»

🔻 مراحل رسیدن به سیمرغ

پرندگان كه طالب دیدار سیمرغ بودند با وجود همه مشكلات راه، طریق سفر اختیار كردند و برای وصول به سر منزل سیمرغ كه در قاف حقیقت مسكن داشت هدهد را به راهنمائی برگزیدند. امّا چون هدهد باز به شرح دشواری‌ها و سختی‌های راه پرداخت، بیشتر پرندگان هر یك به عذر و بهانه‌ای ترك سفر كردند. منازلی را كه می‌بایستی از آن بگذرند در این چند بیت خلاصه شده است:

وادی عشق است از آن پس بی كنا
هست وادی طلب آغاز كار

هست چهارم وادی استغنا صفت
بر سیم وادی است آن از معرفت

پس ششم وادی توحید پاك
هست پنجم وادی توحید پاك

بعد از آن راه و روش نبود ترا
همچنین وادی فقر است و فنا.

مرحله اوّل وادی طلب است كه سالك باید از اسباب دنیوی دست بشوید. مرحله دوّم وادی #عشق باشد كه در آن سالك چنان به آتش عشق ایزدی افروخته می‌گردد كه گویی وجود خود را یكباره فراموش می‌كند. مرحله سوّم وادی معرفت است كه وادی بی‌پا و سر است یعنی بی‌آغاز و بی‌انجام است.

قرب هر كسی حسب حال او بود
سیر هر كس تا كمال او بود

عنكبوتی مبتلا هم سیر پیل
كی تواند شد در این راه جلیل

هم روش هرگز نگردد هیچ طیر
لاجرم چومن مختلف افتاد سیر

آن یكی محراب و آن بت یافته است
معرفت اینجا تفاوت یافته است.

مرحله چهارم وادی استغناء است و آن مكانی است كه سالك خود را از قید همه علایق دنیوی آزاد می‌كند. مرحله پنجم وادی توحید است و در آن منزل سالك در می‌یابد كه خداوند یكتا بر همه اسرار واقف است و به سرّ وحدت پی می‌برد و دویی از در معشوق برمیخیزد و به وحدت و یكتایی می‌گراید. مرحله ششم وادی حیرت است كه در آن سالك یكباره از خود بیخود و بی‌خبر می‌شود. مرحله هفتم فقر است و فنا كه وصفش به زبان نیاید. سرانجام سالك در آن مفهوم بیارامد و فراغت گزیند.

كاینه است این حضرت چون آفتاب
بی زبان آمد از آن حضرت خطاب
تن و جان هم جان و تن بیند در او
هر كه آید خویشتن بیند در او
سی در این آیینه پیدا آمدید
چون شما سیمرغ اینجا آمدید
پرده‌ای از خویش بگشایند باز
گر چهل پنجاه مرغ آیند باز
خویش می‌بینید و خود را دیده‌اید
گرچه بسیاری بسر گردیده‌اید
وین همه مردی كه هر كس كرده‌اید
این همه وادی كه واپس كرده‌اید
تا بما در خویشتن یابید باز
محو ما گردید در صد عز و ناز.

خلاصه که سیمرغ در ادبیات عرفانی، به معنای وحدت‌وجود و همه‌خدائی است.

ادامه در مطلب بعد

@tazvir3
👆🏻 دکتر مشکور درباره #سمیرغ می‌نویسد:

نام این مرغ افسانه ای در اوستا "مرغوسئنه Mêrêghu Saêna"  آمده كه مرغی فراخ بال است، چنانكه در پرواز خود پهنای كوه را فرا می‌گیرد و لانه او بر درختی در دریای و رو كش یا فراخگرت (شاید دریاچه آرال یا دریای خزر باشد) قرار دارد، درختی درمان بخش است و تخم همه گیاهان در آن نهاده شده است. شاید از این مرغ یكنوع عقاب عظیم الجثه اراده شده باشد. نام سیمرغ در "سانسكریت سینا Syena"  به معنی شاهین است و با كلمه شاهین فارسی از یك ریشه می باشد. كلمه Saêna یكبار به همراهی "مره غو Mêrêghu" در اوستا به كار رفته و بار دیگر تنها استعمال شده است. بعلاوه "سئنه" در اوستا نام مردی پاكدین است كه بنابر كتاب دینكرد صد سال پیش از ظهور زرتشت زائیده شد و دویست سال پس از دین مزدیسنی در گذشت. در فرهنگ‌های پارسی و اشعار متقدمان گاهی كلمه "سیرنگ"به جای سیمرغ به كار رفته و از آن به معنی "سیمرغ و عنقا" اراده شده است. در فرهنگ انجمن آرا تألیف رضا قلیخان هدایت در معنی این لفظ چنین آمده است:

سیرنگ بر وزن بیرنگ به معنی سیمرغ نام حكیمی بوده بزرگ. در میان عوام مشهور است كه مرغی بزرگ بوده در كوه قاف و با مردم آمیزش نداشته و زال را تربیت كرده و آموزگار و حامی رستم بوده، شیخ عطّار در كتاب منطق الطّیر از كامل او به رمز اشاراتی كرده، حقیقت آنست كه سیمرغ نام حكیمی بوده مرتاض و دركوه البرز مسكن  داشته، عبدالواسع جبلی گفته:

زین هر دو نام ماند چو سیمرغ و كیمیا
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

سیمرغ را سیرنگ نیز گفته اند:

جز حكایت ندیدم از سیرنگ
جز خیالی ندیدم از رخ تو

لانه سیمرغ بنا به افسانه‌های ملّی و شاهنامه در البرز كوه است و شاید دریای سیرنگ كه نام دیگر سیمرغ است از نظر نزدیكی به البرز همان دیای مازندران باشد، چنانكه #فردوسی گوید:

 كه نزدیك دریای سیرنگ بود
از آن جایگه بازگشتن نمود

و نیز گوید:

 به خورشید نزدیك و دور از گروه
یكی كوه بد نامش البرز كوه
كه آن خانه از خلق بیگانه بود
بدانجای سیمرغ را لانه بود.

در زبان پهلوی سیمرغ به صوت "سین و مورو و Sên-muruv" یا سنه "موروك Sênê-murük هر دو آمده است ....

📙 منطق الطير، مشکور، مقدمه، ص ٢٨

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

👥  خرقهٔ تَزویر

شیخ ذبیح الله محلّاتی رحمه الله:

#معصومعلیشاه در طرائق الحقایق گفته:

"و المراد هو ارتباط بین الشیخ و بین المرید و تحکیم المرید للشیخ فی نفسه" و در اصطلاح صوفیان گاهی خرقه را به ارادت تعبیر کنند.

أقول: معنی خرقه اگر ارادت یا ارتباط بین شیخ و مرید و محکوم بودن مرید به حکم شیخ باشد، پس این سلسله‌ها که منتهی به نواصب و خوارج می‌گردد مثل #حسن_بصری و #سفیان_ثوری و احمد رفاعی و #عبدالقادر_گیلانی و امثال ایشان، و این مریدین باید محکوم به حکم ایشان یعنی معتقد به عقاید فاسده‌ی ناصبیان باید باشند. البته بطلان قاطبه‌ی مذاهب صوفیه بدون حرَج ثابت و ظاهر و هویداست، چه اینکه خرقه و تاجِ جمیع فرَق صوفیه به یکی از این نواصب منتهی می شود، یا به بعضی از مجاهیلِ‌‌‌‌ غیر معروف.

⭕️ مثل اینکه سلسله شاه #نعمت_الله_ولی به "عبدالله یافعی" صاحب مرآت الجنان منتهی می‌شود که ناصبی است، و سلسله "طیفوریه" که به #بایزید_بسطامی منتهی می‌شود. و سلسله‌ی "کرخیه" که به #معروف_کرخی منتهی می‌شود. و در طرائق تصریح کرده که این سلسله‌ها گاهی به حسن بصری منتهی می‌شود، مضافا بر اینکه وسائط همه از مجاهیلند.

در طرائق گوید: خرقه‌ی #ابراهیم_ادهم رسید به حذیفه‌ی مرعشی و از وی به شیخ هبیره‌ی بصری، و از وی به شیخ علوی دینوری، و از وی به شیخ اسحاق شامی، و از وی به خواجه احمد ابدال چشتی، و سلسله چِشتیه (چِشت بر وزن خشت، نام قریه‌ای است از قرای هرات و سلسله چشتیه که #جامی در نفخات گفته ایشانند) به وی انتساب دارد.

و زین العابدین شیروانی در "بستان السياحة" گفته که: شیخ عزالدین احمد دانیالی، استماع او از قطب الدین عبدلالله دانیالی، و او از ابودُلَف دانیالی، و از شیخ محمد بن اسماعیل دانیالی، و او از شیخ امین الدین عبدالسلام، تا می‌رساند به #شقیق_بلخی، و بر متتبّع خبیر واضح و روشن است که این جماعت از مجاهیلند بلا شک که شخص ایشان شناخته نشده تا برسد به ثقه بودن و صاحب علم و فضل بودن و بیشتر آنها همه از عامه می باشد.

تماشا در این جاست که می‌گوید سلسله‌ی معروف کرخی از "امّ السلاسل" است با اینکه خرابی او از همه بیشتر است.

👈🏻 چنانچه که گوید در "طرائق الحقایق" سلسله‌ی معروف کرخی امّ السلاسل است، و به چهارده شعبه منقسم می شود:

1ـ سلسله سهرودیه که منسوب است به شیخ ابو‌النجیب ضیاءالدین عبدالقاهر #سهروردی

2ـ سلسله #مولویه که منسوب است به #مولوی صاحب مثنوی

3ـ سلسله نوربخشیه که منسوب است به سید محمد #نور_بخش

4ـ سلسله صفویه که منسوب است به سید صفی‌الدین اسحاق اردبیلی

5ـ سلسله #نعمت_اللهی که منسوب است به شاه نعمت الله ولی

6ـ سلسله #ذهبیه اغتشاشیه که منسوب است به سید عبدالله مشهدی

7ـ سلسله ذهبیه کبرویه که منسوب است به نجم الدین کبرای خوارزمی

8ـ سلسله #بکتاشیه که منسوب است به سید محمد رضوی معروف به حاجی بکتاش

9ـ سلسله #رفاعیه که منسوب است به سید رفاعی

10ـ سلسله #نقشبندی که منسوب است به خواجه بهاءالدین محمد نقش‌بندی بخاری

11ـ سلسله ی جمالیه که منسوب است به پیر جمال الدین اردستانی

12ـ سلسله قوینیه که منسوب است به شیخ صدرالدین محمد بن اسحق قوینی

13ـ سلسله #قادریه که منسوب است به شیخ #عبدالقادر_گیلانی

14ـ سلسله پیر حاجات که منسوب است به #خواجه_عبدالله_انصاری.

و این چهارده سلسله منتهی می شود به معروف کرخی.

أقول: هر گاه حال "امّ السلاسل" چنین باشد که مشایخ هر یک را ترجمه آنها را شنیدی و معایب و قوادح آنها را شناختی، از حال دیگر سلاسل چه می‌پرسی؟! پس این خرقه که منتهی به این نواصب و جهله و سفله بشود، البته منتهی به شیطان شده و حضرات صوفیه خرقه از دست شیطان پوشیدند و به عقل محال و خیال باطل چنان گمان کردند که خرقه از دست خضر علیه السلام پوشیدند!

📔 کشف الإشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ۴٧۵

@tazvir3
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام 🌺

برخی مخاطبین عزیز، در مورد مطالب یک کانال عرفانی ( ب. ق ) سؤال نموده و تقاضای نقد و بررسی آن در کانال را نمودند.

👈🏻 عزیزان، کانال مذکور کشکولی است از عرفان، سیاست، حدیث، خواب، #کشف_شهود، نقد فیلم و سریال و....، که ما نفهمیدیم بالأخره مبنا و حرف ایشان چیست؟! کدام بخش را بررسی کنیم؟ اصلا مبنا دارد که نقد و بررسی مبنایی کنیم؟ خودشان گاهی خلاف مبنای عرفانی‌شان مطلب ارسال می‌کنند! به قول #حافظ:

(صوفی‌اند در مجلسی، سیاسی‌اند در محفلی)


خلاصه تکلیف این کانال با خودش مشخّص نیست. شما نیز خود را درگیر آن نفرمایید، وقت ارزش دارد و اگر بگذرد، دیگر باز نمی‌گردد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی

جناب #موسوی_مطلق در سفر حجّ هم دست از مطالب خلاف برنمی‌دارد! اشک و ناله هنگام خواندنِ "زیارت أمين الله" و زيارت "جامعه‌کبیره" را "أدا اصول" می‌نامد. و شخصی که بر آمرزش گناهان خود إصرار داشته و إظهار خضوع و خوف میکرده را مذمّت و تمسخر می‌کند! و ادبیات زننده...

👈🏻 اهل بیت علیهم السلام که بسیار ذکر استغفار و العفو می‌گفتند و سجده‌های طولانی با اشک و ناله داشتند را چه می‌کنید؟! مگر خداوند متعال نمی‌فهمید ( نستجیر بالله) که آنها اینقدر تکرار می‌کردند!؟ خضوع و خشوع با زیارت أمين الله و جامعه کبیره أدا أصول است، بعد مطالب و أشعار کفر آلود و باطل عرفاء و صوفیه که صبح تا شب می‌خوانید و تفسیر میکنید و گریه می‌کنید، أدا اصول نیست؟! از کسی که مخالفین اهل بیت علیهم السلام را شهيد بنامد توقعی جز این نیست، دلدادگان صوفیه سُنّی را چه به فهم عبارات زیارت جامعه کبیره؟ خضوع و خشوع اینها برای مثنوی #مولوی و #حافظ و #ابن_عربی است؛ ای کاش همان ابتدا یک نفر در دهان این هتّاک بی‌ادب میزد. خداوند رحمت کند مرحوم آیت الله صافی را که از منبر رفتن این صوفی در حرم حضرت معصومه علیها السلام جلوگیری کرد.

@tazvir3
خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
#مشترکات_عرفانی ⚠️ وقتی مبنا و اعتقادات، سالم و تابعِ مکتبِ وحی نباشد اینگونه مجلس عزای امام حسین علیه‌السلام توسط رفیقِ آقای #دولابی به مجلس رقّاصی تبدیل می‌شود! اگر می‌بینید مدتی‌ برخی مداحان سبک‌های طرب‌آمیز و غِنا می‌خوانند و مستمعین حرکاتی شبیه به رقصِ…
#مشترکات_عرفانی

📸 ایشان _ جناب أبهری _ همان شخصی است که جناب #دولابی می‌گوید:

«بعد از گریستن و گریاندن بر امام حسین علیه السلام، بلند می‌شد و دستمال به دست می‌رقصید، و می‌گفت: گریه کار زنان است.»

👈🏻 حقیر از یکی از اساتید علوم حدیث که مطالب قابل استفاده‌ای هم دارد، شنیدم بی‌واسطه، که او نیز از ثقات شنیده بود، ولی متأسفانه ایشان توجیه می‌کرد و می‌گفت: «نباید اعمال این دست افراد را با افراد معمولی قیاس کنیم! اینها حالات خاصّ داشتند، شاید در اثر #کشف_شهود بوده.»!!!

این نوع تسامحات خطرناک و جریان‌ساز است. اگر این جماعت از خواصّند و أعمالشان خاصّ و سرّ است، حق ندارند در حضور دیگران بروز دهند، بروند در خلوت خودشان؛ چرا این سرّ را به اهل بیت علیهم السلام و میلیون‌ها عالِم و فقیه و گریه‌کن و سینه‌چاک امام حسین علیه السلام نیاموخته‌اند؟! کسی که امام را حاضر و ناظر بداند، آیا جرأت دارد در محضر امام آن هم بعد از مصیبت‌‌خوانی، دستمال به دست برقصد؟! کشف و شهودی که خلاف مبانی دین و عقل است، تکلیفش معلوم است. اینها سرّ نیست، خلاف شرع و عقل است.

ايشان هم دوست دارد در خیابان از عشق امام حسین علیه السلام برقصد

@tazvir3
خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
#مشترکات_عرفانی 📸 ایشان _ جناب أبهری _ همان شخصی است که جناب #دولابی می‌گوید: «بعد از گریستن و گریاندن بر امام حسین علیه السلام، بلند می‌شد و دستمال به دست می‌رقصید، و می‌گفت: گریه کار زنان است.» 👈🏻 حقیر از یکی از اساتید علوم حدیث که مطالب قابل استفاده‌ای…
#مشترکات_عرفانی #کشف_شهود #جعل_تحریف

🚬 چُپُقِ عرفانی حاج هادی أبهری، و مکاشفه درباره مصائب امام حسین علیه السلام

👈🏻 جناب سیّد محسن #طهرانی درباره ایشان نوشته:

«او حالاتی به‌ دست آورده بود و جریاناتی را مشاهده می‌کرد. این قضیّه را من از خودش شنیدم که می‌گفت: وقتی که من در یک سفر به شام رفتم، سؤال کردم: آن دروازه‌ای که اُسراء وارد شدند کجاست؟ من را راهنمایی کردند. بالأخره رفتم آنجا نشستم. (خدا رحمتش کند، همیشه کیسۀ توتونی همراهش بود و چپق می‌کشید) چُپُقم را درآوردم و کشیدم. یک‌ مرتبه تمام جریانات را دیدم؛ اوّل چه کسانی آمدند، سرها را آوردند، ارتش و لشکری‌ها آمدند، اهل بیت آمدند، بچه‌ها روی زمین چطور...، خیلی عجیب! و تمام آنچه را که گفت، با آنچه ما خوانده بودیم تطبیق می‌کرد. اینها واقعیّت دارد، ولی دیدگاه یک عارف بالاتر است؛ لذا مرحوم آقا به او می‌فرمایند: شما که این حقیقتِ در آقای #حداد را قبول نداری، باید بدانی جای خطرناکی دست گذاشتی! واقعیّتِ یک ولیّ الهی متّحد با واقعیّت امام علیه السّلام و سیّدالشّهدا است. روزی نرسد که همان کسی که برای او سی سال به گریه و زاری می‌پرداختی، خصم تو و در مقابل تو در روز محشر بایستد و از تو بازخواست کند که برای چه مقابله کردی؟! برای چه در مقابل آقای حدّاد ایستادی؟! برای چه مخالفت کردی؟»

📘 نفحات اُنس _ انسان کامل در فرهنگ شیعه _ ص ٧۶

🔻همچنین یکی از اساتید عرفان، از جناب #دولابی نقل می‌کرد:

«حاج هادی ابهری در حرم مولا امیرالمومنین (علیه السلام) نشسته بود و چُپق می‌کشید، طلبه‌ای از جلوی ایشان رد می شود و می‌گوید: این پیر مرد خجالت نمی‌کشد در حرم چپق می‌کشد. وی وقتی این جمله را می شنود به طلبه می‌گوید: بالام جان گل بورا (بیا اینجا) یک پُک بزن. طلبه می‌گوید: من به تو اعتراض می‌کنم که چرا این جا چپق می‌کشی؟ حالا می‌گویی من هم یک پُک بزنم!!! بالاخره به اصرار، طلبه چپق را به لبش می گذارد، یک مرتبه می‌بیند فرشتگان فوج فوج در حال صعود و نزول هستند. حاج هادی می‌گوید: چُپق را به من بده، می‌گیرد و دوباره به طلبه می‌دهد و می‌گوید: دوباره پُک بزن، و طلبه دوباره همان صحنه را می بیند. مرحوم ابهری می‌گوید: من اینجا دارم کِیف می‌کنم و چپق می‌کشم، و گر نه می دانم در اینجا نباید چپق کشید. طلبه می‌گوید نوش جانت! من فکر کردم مثل مردم عادی این جا نشسته ای و چپق می کشی.»

(فایل صوتی را در آرشیو مطالبم داشتم و فعلا دسترسی ندارم.)

اگر به جای جناب أبهری یک صوفی کشکول به دست، چنین چیزی درباره چُپُقش گفته بود، بی‌شکّ همه می‌گفتند در توتون آن مواد مخدّر ریخته بوده! ( چه اینکه مطالبی در این باره گذشت. ) بنده نمی‌خواهم چنین نسبتی به ایشان بدهم، امّا این چُپُق چه بوده که در مکاشفات او دخیل بوده!؟ بدون چُپُق مکاشفه‌ای رخ نمی‌داده! امّا بنظرم بیشتر از جناب أبهری، جناب سیّد محمد حسین #طهرانی عجیب است که واقعیتِ سید هاشم حدّاد را متّحد با امام حسین علیه السلام می‌دانسته. (نستجیر بالله) تازه چُپُق هم نداشته و این کفریات را می‌بافته؛ دخانیات را حرام می‌دانسته، اگر چُپُق داشت چه می‌شد!

@tazvir3
⭕️ آیا شعر کجایید ای شهیدان خدایی … متعلق به مولوی است؟

در مطالب پیشین سایت اشاره شد که مولوی و استادش شمس تبریزی عزاداري بر سيدالشهدا را تخطئه می کنند. مولوی عزاداری اهل حلب را ناشی از غفلت و كم معرفتي آنان می داند و عزادارن از دید وی دین تباه و خرابی دارند!


اما برخی با تکیه بر ابیات زیر که منتسب به وی است، تلاش می کنند تا دیدگاه مولوی درباره عزاداری امام حسین علیه السلام را تعدیل کنند:
کجایید اى شهیدان خدایى ### بلاجویان دشت کربلایى‏
کجایید اى سبک ‏روحان عاشق ### پرنده تر ز مرغان هوایى‏
کجایید اى شهان آسمانى ### بدانسته فلک را درگشایى‏ …

استاد ذبیح الله صفا، شخصیّت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر و ملقب به «پدر تاریخ ادبیات ایران» در کتاب تاریخ ادبیات ایران می نویسد :
« مجموع ابیات مثنوی در نسخه های مختلف آن از بیست و شش یا بیست و هفت هزار بیت تا ۳۲۰۰۰ بیت است و معلومست که ابیات الحاقی که بعد از مولوی در آن راه جسته این اختلاف عظیم را در نسخ باعث گردیده است ، و آثار کدامیک از شاعران بزرگ فارسی زبانست که دستخوش چنین تصرفاتی نشده باشد؟
… به مولوی غزل­ها و اشعاری درعهد صفویه نسبت داده اند که دلالت بر تشیع او می ­کند و حال آنکه او سنی و فقیه حنفی بود و پیداست که این اشعار که نمونه هایی از آنها را قاضی نورالله در مجالس المومنین آورده، از مجعولات (دراویش و صوفیانِ ) شیعه و مخصوصاً از مخترعات عهد صفوی است.»


دیوان شمس به دلیل حجمِ گسترده، تشویش و اغلاق نسخ، هنوز به تصحیح قابل اعتمادی نرسیده است. در تصحیح فروزان فر، ده نسخه خطی را در تصحیح دیوان شمس به کار گرفته است. بر اساس فهرست توصیفی فروزانفر – که در مقدمه ی جلد اول دیوان کبیر آمده – می توان دریافت که وی نسخه ی «فذ» یعنی نسخه ی قونیه مورخ ۷۷۰ را به دلیل این که کامل ترین نسخ است و تعداد اشعار آن از همه بیشتر، در استنساخ مبنای کار قرار داده است. بنابراین مبنا و روش فروزانفر، حجیم ترین نسخه بوده است و نه معتبر ترین و قدیمی ترین آن که البته این روش مورد نقد نسخه شناسان و ادیبان دیگری مثل مجتبی مینوی قرار گرفته است.

از سوی دیگر، تعلیقات مرحوم فروزانفر درباره این اشعار (کجائید ای شهیدان خدایی) نشان می دهد که آنها در نسخه های معتبر و قدیمی قو(نسخه موزه قونیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است)، قح(نسخه کتابخانه گدک احمد پاشا) و عد(نسخه کتابخانه اسعد افندی در سلیمانیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است) وجود ندارد، و به قول مجتبی مینوی، انتساب آن به مولوی مردود است و نمی توان از این اشعار برای تحلیل دیدگاه های مولوی بهره جست.


📌 مشاهده مشروح مطلب در سایت


🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://www.tg-me.com/ebnearabi
@ebnearabi
#پست_موقت #خواب_رؤیا #کشف_شهود

سادیسم تکرار مکرّرات در منابر

واقعا اگر خواب و #کشف_شهود و داستان و سیّد علی #قاضی و شاگردانش، و آقای #دولابی و آقای #جعفر_مجتهدی و آقای رجبعلی خیّاط و #آقاجون ها را از برخی سخنرانان بگیرید، باید بروند در منزل پای تلویزیون بنشینند!

📢 ای سخنرانان گرامی، مردم تمام اینها را حفظند، شما را به خدا بس کنید! تا چند ده سال دیگر باید این مطالب تکراری و بی سر و ته را مردم بشنوند؟! اگر تولید محتوا بلد نیستید، مجبور نیستید منبر بروید! باور کنید ترک منبر ثوابش بیشتر است!

بجای اینکه روزی چند منبر بروید و وقت مطالعه نداشته باشید، روزی یک منبر بروید با تحقیق و مطالعه؛ آخر مردم چه گناهی کردند که باید هر سال مطالب تکراری بشنوند؟ آنقدری که نام اشخاص مذکور را می‌برید، نام امام حسین علیه السّلام و اصحابش علیهم السّلام را نمی‌برید! اصحاب امام به اندازه آقایان عُرَفاء نیستند؟! یا نکند کشف و شهود نداشتند که لایق یادآوری نمی‌باشند؟!

👈🏻 بالاترین کشف و شهود را اصحاب امام داشتند که شب عاشورا، مکان خود را در بهشت کشف و شهود کردند، آنان بزرگترین کشف عالَم را کردند که برترین گنج عالَم هستی یعنی امام حسین علیه السّلام را شناختند و پای او ماندند؛ کشف و شهود از این بالاتر ؟!

خداوند متعال، جلسات ما را از دست برخی سخنرانان نجات دهد.

@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #حافظ در خواب هم نمی‌دید که روزی او را مدّاح امام حسین علیه السّلام کنند!!!

👈🏻 نقد این ادّعا را پیشتر ارائه کردم. ( اینجا )

@tazvir2
#مهدویت

حزن و مَشقّت را از شيعيانش برطرف می‌سازد

«...هُوَ الْمُفَرِّجُ لِلْكَرْبِ عَنْ شِيعَتِهِ بَعْدَ ضَنْكٍ شَدِيدٍ وَ بَلَاءٍ طَوِيلٍ وَ جَزَعٍ وَ خَوْفٍ فَطُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ الزَّمَانَ»

✍🏻 ابراهيم كرخی گويد: بر امام صادق عليه السّلام وارد شدم و نزد او نشسته بودم كه ابوالحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام كه نوجوانى بود درآمد و من برخاستم و او را بوسيدم و نشستم، آنگاه امام صادق عليه السّلام فرمودند: اى ابراهيم، پس از من او امام توست، بدان كه اقوامى درباره او به هلاكت افتاده و اقوام ديگرى به سعادت رسند، لعنت خدا بر قاتل او باد و خدا عذابش را دو چندان كند. بدان كه خداى تعالى از صلب او بهترين اهل زمين در عصر خود را خارج سازد كه همنام جدّش و وارث علم و احكام و فضايل اوست، و معدن امامت و رأس حكمت است، و پس از شگفتی‌ها و كرامات فراوانی كه از وى به ظهور رسد، جبّارِ بنى فلان (بنی‌عباس) از روى حسادت وى را خواهد كشت، و لكن خداى تعالى امرش را مى رساند گرچه مشركان را ناخوش آيد، و از صلب او مهدى ما را كه تكلمه ائمّه دوازده گانه است خارج سازد، و آنان را به كرامت خود مخصوص گرداند؛ كسى كه منتظر دوازدهمينِ آنان باشد، مانند كسى است كه شمشيرش را از غلاف بيرون كشيده و پيشا روى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از آن حضرت دفاع نمايد. راوى گويد: در اين هنگام مردى از دوستان بنى اميّه داخل شد و سخن منقطع گرديد ، و من يازده بار ديگر به نزد امام صادق عليه السّلام رفتم تا از آن حضرت درخواست كنم كه كلامشان را كامل كنند ولی توفيق نيافتم، تا آنكه در سال بعد بر امام وارد شدم و او نشسته بود، فرمودند: اى ابراهيم! او كسى است كه پس از سختى شديد و بلاى طويل و جزع و خوف ظاهر شده، و حزن و مشقّت را از شيعيانش برطرف سازد، و خوشا بحال كسى كه آن زمان را درک كند. اى ابراهيم! ترا بس است. ابراهيم گويد: من هيچ گاه مسرورتر از آن زمان نبودم كه پس از شنيدن اين مژده از نزد امام صادق عليه السّلام بر مى‌گشتم.

📚 کمال الدین، صدوق رحمه الله، نشر تهران، ج ٢ ص ٣٣٤

@tazvir3
2025/07/04 09:11:38
Back to Top
HTML Embed Code: