Telegram Web Link
📸 دکتر زرین کوب محقق بزرگ حوزه شعر و عرفان، و تصریح به اینکه "مِی و شراب و میخانه" از شعائر صوفیه است و مربوط به وجد و حالات عرفانی و ادبیات عارفانه می‌باشد.

👈🏻 همچنین ایشان تأکید می‌کند که صوفیه به "دل" و افعالی که از آن صادر می‌شود بسیار اهمیت می‌دهند.

اینکه در برخی محافل مذهبی این نمادهای صوفیانه و عارفانه ترویج می‌شود و برخی مداحان در اشعارشان و برخی واعظان در سخنانشان از این عبارات استفاده می‌کنند و می‌گویند: "اینها کار دل است و جنون و وجد و مستی" زنگ خطری برای شیعیان است. حتی اگر صوفی هم نباشند، استفاده از عباراتِ مذکور، خواسته_ناخواسته تقویت شعائر صوفیه می‌باشد.

مکتب تشیع مکتب دل نیست، بلکه مکتب وحیانی و تعقل و استدلال است.

@tazvir3
#طنز_صوفیه

💥 صوفیِ سیری‌ناپذیر و کتاب‌خوار

این نوعِ ناشناخته و نادر، در آمازون هم یافت نمی‌شود 😁

#جامی نوشته:

شيخ نجيب الدّين گفته است كه "ابراهیم مجذوب" ديوانه‌اى عجیب بود، و خلق مى‌گفتند كه: وقت باشد كه چند روز هيچ نخورد، و وقت باشد كه به يك دفعه صد مَن بخورَد. 😁 و وى را احوال و كراماتی عجیب مى‌گفتند. مرا آرزوى صحبت او مى‌بود. وى را گفتم: بيا تا يك روز هم‌صحبت باشيم! اجابت نمى‌كرد. يك بار آخر روزى وى را در بازار ديدم، و ميان زمستان بود. گفت: اين ساعت وقت آن است كه هم‌صحبت باشيم، ليكن به شرط‍‌ آن كه امشب در مسجدِ بازار باشيم. با وى در مسجد رفتم. گفتم: طعامى بياورم‌؟ گفت: من سيرم. پس برف و باران گرفت و ناودانها روان گشت. چون نماز شام بگزارديم و خلق از مسجد بيرون رفتند و من با وى تنها بماندم، گفت: من گرسنه‌ام، چيزى بياور تا بخورم! شب تاريك بود و برف و باران عظيم مى‌آمد. چند دينار زر داشتم وى را دادم و گفتم: معذور دار كه عذر واضح است. اين زر را فردا قوت خود ساز! زر را گرفت و ساعتى صبر كرد. باز گفت: من گرسنه‌ام، برخيز و چيزى بيار تا بخورم! خانۀ من از آن مسجد دور بود، امّا نزديك آن مسجد مرا خويشى بود سفره‌دار. به خانۀ وى رفتم، و چون شنيده بودم كه ابراهیم بسيار مى‌خورد، گفتم: مرا جماعتى مهمانان رسيده‌اند. و اين به آن معنى گفتم كه هر يك تن در حقيقت جمعى است از بس لطائف كه در وى است، از نفس و قلب و روح و غيرها. ايشان گفتند: ديرگاه است، و طعامى پخته نمانده است. خدمتكاران داشتند هر يكى را طبقى بر سر نهادند، بعضى پر از برنج و بعضى پرباقلى خام و بعضى پينو و بعضى نخود و گندم و يك عدد دنبه و يك عدد قديد، و با من به مسجد آوردند. گفتند: خود بپزيد! من آنها پيش وى بنهادم و با خود تخمين كردم آن همه پنجاه مَن بود. گفتم: صبر كن تا اين‌ها را بپزم! گفت: من همچنين مى‌خورم. همه را همچنان خام خورد!!! ساعتى صبر كرد. آواز سائلی از راهگذر بر آمد كه گدایی مى‌كرد. ابراهیم از مسجد بيرون دويد، و هرچه سائل جمع كرده بود از او گرفت😀 و مقدار ده مَن نان پاره‌ها و طعامها به مسجد آورد و همه را بخورد!!! چون از شب نيمه گذشت، مرا گفت: برخيز و در گوشۀ مسجد رو و بخواب كه بسيار زحمت برای من كشيدى، امّا اگر حركتى كنى يا بجنبى ترا هلاك كنم. من به گوشۀ مسجد رفتم و بخوابیدم و زهرۀ آن نداشتم كه حركتى كنم، چنانكه اگر عضوى از من خارش مى‌كرد زهره خاريدن نداشتم.😁 و در آن مسجد سنگى بزرگ نهاده بود، هر ساعت برخاستى و آن سنگ را برگرفتى و به بالين من آوردى، و با خود گفتى: اين سنگ را به وى فروكوبم و وى را هلاك كنم. باز هم خود گفتى كه: روا نباشد، كه پدرش مردى پير است فردا جزع كند. آن سنگ را باز به جاى خود بنهادى. چند نوبت چنين كرد، و مرا از ترس خواب نمى‌آمد، امّا خود را چنان مى‌نمودم كه در خوابم. پس مرا گفت: مى‌دانم كه در خواب نه‌اى. ترا زحمت بسيار دادم، اكنون ترا به خداى بخشيدم بر بام مسجد مى‌روم تا تو ايمن گردى و خواب كنى. پس بر بام رفت، و بر بام مسجد يك خانه بود و كتاب بسيار در آنجا كه امام مسجد نهاده بود، به آن خانه رفت. من از ترس برفتم و در خانه از بيرون ببستم و بخفتم. صدای خوردن وى از آن خانه مى‌آمد، و من در تعجّب بودم كه وى چه مى‌خورد، كه مى‌دانستم كه در آن خانه هيچ خوردنى نيست. چون بامداد بيرون آمد و برفت، در آن خانه رفتم ديدم كه جلدهاى همۀ كتابها را خورده بود. 😂

📕 نفحات الانس، نشر بی‌نا، ص ٥٥١

چون این مطلب را جهت خنده آوردم، لذا نقد و بررسی نمی‌کنم، فقط می‌گویم که جماعت صوفیه، چنین مجنون و خام‌خوار و کتاب‌خواری را قطب و پیر خود می‌دانند.

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

تعیین وقت برای ظهور، توسط منصور #حلاج

بسیاری از عرفاء، بنحو مبهم یا صریح، برای ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه تعیینِ وقت نمودند و ما نیز طبق روایات، مأمور به تکذیب آنان هستیم. طبق فحصی که حقیر داشتم، قدیمی‌ترین گزارش در این باره متعلق به حلاج است. دکتر زرین کوب به نقل از منابع متقدم صوفیه و تاریخی، می‌نویسد:

"حلاج به طالقان رفت و گفت ظهور حضرت مهدی نزدیک شده است و خود را نائب آن حضرت معرفی نمود و پیروانی یافت. اما در قم با تکذیب و طرد بزرگان شیعه مواجه شد و شکست‌خورده از آنجا رفت."

📕 جستجو در تصوف ایران، ص ١٣٧

جالب آنکه تمام مدعیان دروغین برای فریب عوام و ضعفاء، به همین دو مورد متمسک می‌شوند. (تعیین وقت، و ادعای نیابت.) حال آنکه حلاج اصلا شیعه نبود، و با ادعای تشیع در پی جذب و فریب ‌شیعیان بود. در کانال @tazvir2 شخصیت منصور حلاج را کامل مورد بررسی قرار داده‌ام، لذا اینجا اطاله کلام نمی‌دهم.

@tazvir3
#سراب_عرفان

چه شبیه است حال روزگار ما، به روزگار بنی اسرائیل

🔹... فَذَكَرَ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ‏ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ كَذَّاباً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ يَدَّعِي أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ...

✍🏻 ابي بصير گوید که امام باقر علیه السلام فرمودند: موسی علیه السلام ظهور نکرد، مگر آنکه قبل از او پنجاه نفر کذاب ادعا کردند که حضرت موسی هستند.

📚 كمال الدين، ط_ دارالکتب الاسلامیه، ج ١ ص ١۴٧

بدون شرح ...

@tazvir3
📝 سندِ #ذکر_جلی_خفی را صوفیان به "داود بن نصیر طائی" می‌رسانند. وی از سران صوفیه و شاگرد ابوحنیفه بوده است و همچون استادش عداوت با اهل بیت علیهم السلام داشته‌‌‌. (کشف الاشتباه، ص ١١٢)

بدون شرح ...

@tazvir3
🛑 گناهی بزرگ که محصول مکتب عرفان و تصوف است
 

💠 مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا الصَّادِقَ علیه السلام فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِی أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ قَالَ تَوْحِیدُکَ لِرَبِّکَ قَالَ فَمَا أَعْظَمُ الذُّنُوبِ قَالَ تَشْبِیهُکَ لِخَالِقِکَ.

✍🏻 یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام از ایشان پرسید: کدامین عمل برتر است؟ فرمودند: اینکه پروردگارت را یگانه بدانی. پرسید: بزرگترین گناه چیست؟ فرمودند: اینکه خالق خود را تشبیه کنی به مخلوقين !!!!

📙 أمالی، طوسی، ط_دارالثقافه، ص ٦٨٧

حال بنگرید که در مکتب عرفان و تصوف، چقدر مخلوقين به خالق و خالق به مخلوقين، تشبیه می‌شوند!

فراموش نشود توحیدی که بالاترین عمل معرفی شده، و سبب سعادت و دخول در جنت می‌گردد، توحیدی است که از خانه اهل بیت علیهم السلام خارج گردد که لازمه‌اش پذیرفتن ولایت اهل بیت علیهم السلام است، (چنانکه در حدیث شریف سلسلة الذهب بدان تصریح شده) وگرنه توحیدِ دیگران سرتاسر کفر یا شرک است.

@tazvir3
🔍 بررسی شخصيت #حافظ 3⃣1⃣

👈🏻 رِند بودنِ حافظ یعنی چه؟

دکتر زرین کوب می‌نویسد:

"شعر حافظ‍‌، در سالهاى سياهِ وحشت و تكفير بلندگوى مطالبات رِندان خرابات گشت. اين شعر، يك ترانۀ ابدى است در ستايش آزادگى و بى‌تعلقى. آنچه خود وى را مستوجب نام رند مى‌كند همين بى‌قيدى و بى‌تعلقى اوست. بى‌قيدى به هر آنچه انسان را در بند مى‌كشد: به حدود و قيود، به عادات و تقاليد، به عقايد و مذاهب و فقط‍‌ با چنين آزادگى رندانه است كه مى‌تواند در دنيايى آكنده از تعصب و نفاق بگويد: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بِنه. البته اين بى‌قيدى و بى‌تعلقى هرگز تا آنجا پيش نمى‌رود كه وى را با تمام آنچه رسوم و آداب سنتى است به پيكار وادارد. اما اگر هم به بعضى ازين آداب و رسوم تعلقى نشان مى‌دهد، اگر هم در آنچه مربوط‍‌ به عادات و عقايد است از خلق جدا نمى‌شود باز نسبت به آنها چنان تقيدى ندارد كه مثل اهل تقليد بندۀ آداب و سنتها باشد. البته اين بى‌تعلقى او نسبت به آداب و رسوم آن اندازه است كه هرجا لازم باشد مى‌تواند آداب و رسوم را بى‌هيچ تأسف فدا كند. مع‌هذا اين بى‌قيدى و بى‌تعلقى - اگر در زندگى عادى گهگاه وى را سبكبار مى‌كند در آنچه تعلق به قلمرو دانش و ادب دارد بى‌تأثير مى‌ماند و لا محاله در كار شاعرى وى را از قيد سنت نمى‌رهاند. حافظ‍‌ اين سنتهاى شاعرانه را مى‌شناسد و مى‌پذيرد و در عين حال با انعطاف‌پذيرى رندانه‌اى خود را از تنگناى اين سنتها بيرون مى‌كشد."

📕 از کوچه رندان، ص ٥٦

خوب به تصريحات این محقق بزرگ دقت کنید (که مانند تصریحات گذشته‌اش) هیچ جای تردید و شکی باقی نمی‌گذارد که حافظ یک رِند، يعنی اهل خوش‌باشی و عيش و نوش و بی‌قید و بی‌تعلق بوده است. و گذشت که او از مرگ سلطانِ متشرعِ وقت که سعی در اجرای احکام داشت، چنان خوشحال شد که غزلی سرود. (ای دل بشارتی دهمت محتسب نمانْد) کسانی که با آثار صوفیه سر و کار دارند، می‌دانند "رِند" در میان صوفیه چه جایگاهی دارد و حاکی از چیست.

ادامه دارد ...

@tazvir2
#مشترکات_عرفانی

🔻 #عطار نیشابوری در "تذکرة الاولیاء" بابی را به "شیخ ابومحمد مرتعش" اختصاص داده و او را فراوان مدح نموده و نوشته:

👈🏻 نقل‌ است که شیخ روزی در محله‌ای از بغداد می‌رفت، تشنه شد از خانه‌ای آب خواست، دختری صاحب جمال کوزۀ آب آورد، دلش صید جمال او شد، همانجا بنشست تا صاحب خانه بیامد. گفت: ای خواجه، دلی به شربتی آب گرانست مرا از خانه تو شربتی آب دادند و دلم بردند، آن مرد گفت: آن دختر من است، او را به (همسریِ) تو دادم، و او را به خانه برد وعقد نکاح کرد، و صاحبخانه از منعمان بغداد بود، و مرتعش را به گرمابه فرستاد و خرقه بیرون کرد و جامه پاکیزه در وی پوشید. چون شب درآمد، دختر را به وی دادند، مرتعش برخاست و به نماز مشغول شد، ناگاه در میان نماز فریاد برآورد که مرقعِ من بیارید. گفتند چه افتاد؟ گفت: بسرم ندا کردند که به یکی نظر که بغیر ما کردی جامۀ اهل صلاح از ظاهر تو برکشیدیم، اگر نظری دیگر کنی لباس آشنائی از باطنت برکشیم. مرقع پوشید و زن را طلاق داد!!!!

مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی پس از نقل اين حکایت می‌نویسد:

خواستند منقبتی ذکر کند مثلبه‌ای سرودند. چه آنکه اگر این نظرِ مرتعش نظر بدی بوده هرگز مجازاتی ندارد تا مستحق این بشود که لباس اهل صلاح را از تن او بیرون کشند. ثانيا، اگر نظر عمدی بوده چگونه شیخ المشایخ برای او چنین عملی جائز بود با اینکه اشتغال به رياضت داشت؟! ثالثا، مرد محترمی کریمه خود را برای او عقد کرده، وی را به حمام فرستاده، لباس نو در تن او کرده به چه رجحانی بی سبب دخترش را طلاق داده؟ آیا این هتك آن محترمه نیست که مردم بگویند يقين عیبی داشته که او را طلاق داده؟! رابعا، این خرقه از کجا لباس اهل صلاح شده؟! هرکس غير خرقه می‌پوشد لباس اهل صلاح نپوشیده؟!!!! پس البته منادی شیطان بوده که گفته اگر نظر دیگری بنمائی لباس آشنائی از برت بیرون کنیم، حال آنکه نظر بصورت عیال کردن موجب این مجازات نخواهد بود، شیطان ندا کرد که دست از این زن بردار که #شاهد_بازی در گوشه خانقاه لذتش بیشتر است. 😁

📗 السيوف البارقة، ص ۵٣

@tazvir3
Forwarded from عرفان و تصوف
مشاهده فیلم منبر رفتن آقای ناصر نقویان در مجالس و خانقاه های دراویش خاکسار :

https://www.instagram.com/p/CW1JbZToNgF/?utm_medium=copy_link

☑️ مطالب این کانال به صورت عکس نوشته های کوتاه و فیلم در صفحه اینستاگرام قرار داده می شود.

☑️ برای دسترسی آسان تر به مطالب، کانال اینستاگرامی صفحه "عرفان و تصوف" را دنبال کنید.

@erfanvatasavof
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 جناب #نقویان گویا نمایندگی تامِ خداوند متعال را دارد که چنین بذل و بخشش می‌کند!!! گویا ایشان آیات و روایات پیرامونِ نماز و روزه را نادیده گرفته، و یا گویا ایشان شفاعت اهل بیت علیهم السلام را در قیامت لازم نمی‌داند، زیرا ایشان می‌داند که امام صادق علیه السلام فرمودند که "شفاعت ما شامل تارک الصلاة يا کسی که نماز را سبک بشمارد، نخواهد شد."

👈🏻 این روزها آنقدر لطیف و نامحسوس مبانی تصوف ترویج می‌شود که اگر به هوش نباشیم، دیگر جای جبران نخواهیم داشت. ایشان بارها با استناد به اشعار #مولوی و #حافظ سخنان ذوقیِ خلاف گفته‌اند و دوست‌دارند مانند جناب #آقامیری محبوب عوام باشند و مردم ایشان را از خود بدانند. این یک نوعی کمبودِ شخصیت، یا احساس خودکم‌بینی است که شخصی مدام دنبال رضایت دیگران باشد، حتی به قیمت تضعیف شرعیات و تکالیف. ما تا بحال مطلب و بحث علمی_تحقیقیِ مفیدی از ایشان ندیده و نشنیدیم، جز همین نوع سخنان!

چنانکه روایاتش گذشت، عالِم واقعی از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام:

"مردم را از عذاب الهی ایمن نمی‌کند، و از رحمتش نیز ناامید نمی‌گرداند."

@tazvir3
Audio
MP3 Recorder
#مشترکات_عرفانی

سید احمد نجفی (#آقاجون) صراحتا می‌گوید:

«دخول در کلمه توحید و کلمه لا اله الا الله، سنخیت می‌خواهد، و گویندهٔ لا اله الا الله اگر درباره این کلمه به یقین برسد می‌گوید لا اله الا الله خودم هستم، ما أعظم شأني می‌گوید!!!»

👈🏻 آری، ایشان نیز بالاترین مرحله توحید را همان وحدت وجود می‌داند و #بایزید_بسطامی را که گفت "ما أعظم شأنی" موحد واقعی معرفی می‌کند. (چنانکه در مطالب دیگری که از ایشان گذشت بدین مطلب تصریح کرده)

و جالب اینکه ایشان می‌گوید "فهم و لمس توحید، سنخیت می‌خواهد." ‼️ حال آنکه فارغ از روایات نفیِ سنخیت بین خالق و مخلوق (که بسیاری از آنها پیشتر ارائه شد و می‌توان برای مشاهده تمام آن به کتاب التوحید شیخ صدوق اعلی الله مقامه مراجعه نمود) عقل نیز حکم می‌کند که "لا اله" در ابتدای کلمه طيبه "لا اله الا الله" سنخیت را نفی می‌نماید.

@tazvir3
Audio
MP3 Recorder
#مشترکات_عرفانی

⚠️ سید احمد نجفی (#آقاجون) می‌گوید‌:

"ما اشعه ذات هستیم، هستی أشعه ذات است،

مسلمان گر بدانستی که بت چیست
یقین کردی که دین در بت پرستی‌ست

جبرِ محض است."




📢 بیزاری اهل بیت علیهم السلام از اهل جبر و تشبیه:

🔻شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است که امام رضا علیه السلام فرمودند:

"مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِیهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ کَافِرٌ مُشْرِکٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ"

✍🏻 هرکس به تشبیه و جبر اعتقاد داشته باشد کافر و مشرک است، و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.

📙 التوحید، ط_مؤسسة النشر الإسلامي، ص ۳۶٣

اما اینکه ایشان گفت: "ما أشعه ذاتیم" نقدش پیشتر گذشت (اینجا)

آنقدر بطلان و کفرِ این سخنان، واضح و مشهود است که نیازی به همین مختصر نقد نیز ندارد، و حتی اندک آشنایی با مبانی توحیدِ مکتب وحیانی برای فهم آن کافیست.

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

وقتی "سنت" بازیچه و شعار نااهلان باشد

🎥 قطب فرقه #قادریه شاخه "کسنزانی" که چندی پش از دنیا رفت و مریدانش برای حضور در تشییع جنازه‌‌اش جنجالی بپا کردند، به مریدانش می‌گوید:

"اگر به مبانی تصوف و سنت و قرآن عمل کردی، من ضامن تو هستم، اگر مشکلی برایت پیش آمد نزد من بیا، من ضامنم که با مشایخ و ارواح و ملائکه سخن بگویی، سیدنا گیلانی (#عبدالقادر_گیلانی) به مداومتِ بر وِرد تأکید داشته و آن را سبب امداد می‌دانسته، تو نیز باید چنین کنی."

و منظور وی از وِرد و حال همان بدعتی است که فرقه جنجالی قادریه بدان مشغول است و آن را ترویج می‌کند. و مقصود وی از گفتگو با ارواح و مشایخ و ملائکه، در واقع همان" احضار جن" است که غالب صوفیه برای فریب مرید از آن استفاده کرده، و جنی را که در نظر مریدانشان ظاهر می‌گردد، بعنوان فلان شخص معرفی می‌کنند. (پیشتر اشاراتی شد)

در قطعه فیلمِ دیگری که ضمیمه شده، بخشی از معنای سنت و وِرد در مکتب قادریه مشخص می‌شود.

@tazvir3
#شیخیه

⚠️ مشکوک بودن اجازات شیخ احمد احسائی

@tazvir3
"پیر پالاندوز" امامزاده عظیم الشأن یا قطب صوفیه؟!

بسیار مشاهده ‌شده که زائران امام رضا علیه السلام به گمان اینکه "پیر پالاندوز" یک امامزاده عظیم الشأن یا یکی از بزرگان شیعه است، به زيارت او می‌روند‌! چراکه مقبره او در نزدیکی حرم مطهر امام رضا علیه السلام است.

👈🏻 اما او یکی از اقطاب سلسله #ذهبیه است. دکتر زرین‌کوب می‌نویسد:

"... بعد از تاج‌الدین تبادکانی، ریاست سلسله ذهبيه بر عهده درویش محمد کارندهی معروف به پیر پالاندوز قرار گرفت." (دنباله جستجو در تصوف ایران، ص٢٦٥)

@tazvir3
2025/07/08 17:20:34
Back to Top
HTML Embed Code: