This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نفی_غلو #سران_غلات
🎥 جناب استاد معاونیان
«برخی "شیعهنمایان" در جریان ترور شيعيان مقصرند. آنانکه لجبازی میکنند و عبارات غلوآمیز و شرکآلود میگویند و مینویسند ...»
✅ قابل ذکر است که این یکی از دلایل ترور شیعیان است، و ایشان منحصر در این مسئله نکردهاند، چرا که توسل و زیارت و اصلا تشیع از نگاه این جماعت جرم است و سبب ارتداد! اما همیشه اهل بیت علیهم السلام و شیعیان، از فتنه غلات خسارت زیادی دیدهاند.
بیشک و بیتعارف، در این مسئله، سخنران و مداح و مستمع غالی شریکند، که بحثش گذشت.
@tazvir3
🎥 جناب استاد معاونیان
«برخی "شیعهنمایان" در جریان ترور شيعيان مقصرند. آنانکه لجبازی میکنند و عبارات غلوآمیز و شرکآلود میگویند و مینویسند ...»
✅ قابل ذکر است که این یکی از دلایل ترور شیعیان است، و ایشان منحصر در این مسئله نکردهاند، چرا که توسل و زیارت و اصلا تشیع از نگاه این جماعت جرم است و سبب ارتداد! اما همیشه اهل بیت علیهم السلام و شیعیان، از فتنه غلات خسارت زیادی دیدهاند.
بیشک و بیتعارف، در این مسئله، سخنران و مداح و مستمع غالی شریکند، که بحثش گذشت.
@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#علمای_شیعه
🎥 جناب استاد معاونیان
✅ معرفی کتاب "شرح رساله اعتقادات علامه مجلسی" رحمه الله
فهم اعتقادات و ضروریات مذهب، از اهمیت والایی برخوردار است، لذا اگر هر شیعهای مباحث اعتقادی را صحیح و سالم دریافت کند، در دام فرقهها و تفکرات و عقاید فاسد و غلط و التقاطی گرفتار نمیشود.
@tazvir3
🎥 جناب استاد معاونیان
✅ معرفی کتاب "شرح رساله اعتقادات علامه مجلسی" رحمه الله
فهم اعتقادات و ضروریات مذهب، از اهمیت والایی برخوردار است، لذا اگر هر شیعهای مباحث اعتقادی را صحیح و سالم دریافت کند، در دام فرقهها و تفکرات و عقاید فاسد و غلط و التقاطی گرفتار نمیشود.
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
⚠️ ریشه خراب است
👈🏻 در میان قحطی برنامههای معرفتی_اعتقادی، صدا و سیما چند برنامه مذهبی دارد که پر مخاطب هم میباشد. اما باید به چند نکته توجه داشت که در طول این سالیان و امسال به چشم میخورَد:
١ _ محور برنامههای مذهبی صدا و سیما بر پایه مبانی عرفانی است. چه اینکه تخصصی درباره فلسفه و عرفان برنامه و گفتگو دارند، و ترویج عرفاء میکنند
٢ _ در این برنامهها علنا مدح سماع و #چله_نشینی و #کشف_شهود و #ذکر_جلی_خفی و ریاضت میشود، و گاهی هم از حلول و اتحاد سخن به میان میآید
٣ _ این برنامهها محل تبلیغ آثار عرفانی و فلسفی است
۴ _ بارها به نحوی مخفیانه و زیرکانه #علمای_شیعه را طعن کردهاند و آنان را به دلیل بیبهرهگی از عرفان مورد کنایه قرار داده و علم را حجاب معرفی نمودهاند
۵ _ در این میان، یکی از شبکههای رسانه ملی، کتابی از احوالات عارفی مشهور را رسما با آب و تاب و حرارت تبلیغ میکند، و از آن طرف هم شخصی صاحب تریبون که ظاهرا عارف مسلک است و هویت ایشان تقریبا مجهول است، همان کتاب را با خود به برنامه میآورَد و مورد توجه کاربران قرار میگیرد
🔻عزیزان، این موارد اتفاقی نیست و با برنامهریزی پیش میرود، و اصلا برخی کارشناسان این برنامهها معلومالحالند و مشخص است چه درسی میدهند و چه میخوانند و سابقهشان چیست، و نیازی به فحص و دقت ندارد.
✅ البته منکر این نیستیم که برخی برنامهها به دلیل کارشناسان حدیثمحور سالمتر است، اما غالب و محور همان است که عرض شد و سرمايهگذاری روی همانهاست.
درد اینجاست که قلم و زحمات بزرگان ما در ابطال و تضعیف این مبانی، به راحتی در کشوری که عالِمپرور و محل زندگی همان بزرگان است زیر پای نهاده میشود، و انگار نه انگار که برای تضعیف و رد این موارد فریادها زده شده و قلمها فرسوده گشته و مبارزات علمی و عملی شکل گرفتهست.
افسوس ...
@tazvir3
⚠️ ریشه خراب است
👈🏻 در میان قحطی برنامههای معرفتی_اعتقادی، صدا و سیما چند برنامه مذهبی دارد که پر مخاطب هم میباشد. اما باید به چند نکته توجه داشت که در طول این سالیان و امسال به چشم میخورَد:
١ _ محور برنامههای مذهبی صدا و سیما بر پایه مبانی عرفانی است. چه اینکه تخصصی درباره فلسفه و عرفان برنامه و گفتگو دارند، و ترویج عرفاء میکنند
٢ _ در این برنامهها علنا مدح سماع و #چله_نشینی و #کشف_شهود و #ذکر_جلی_خفی و ریاضت میشود، و گاهی هم از حلول و اتحاد سخن به میان میآید
٣ _ این برنامهها محل تبلیغ آثار عرفانی و فلسفی است
۴ _ بارها به نحوی مخفیانه و زیرکانه #علمای_شیعه را طعن کردهاند و آنان را به دلیل بیبهرهگی از عرفان مورد کنایه قرار داده و علم را حجاب معرفی نمودهاند
۵ _ در این میان، یکی از شبکههای رسانه ملی، کتابی از احوالات عارفی مشهور را رسما با آب و تاب و حرارت تبلیغ میکند، و از آن طرف هم شخصی صاحب تریبون که ظاهرا عارف مسلک است و هویت ایشان تقریبا مجهول است، همان کتاب را با خود به برنامه میآورَد و مورد توجه کاربران قرار میگیرد
🔻عزیزان، این موارد اتفاقی نیست و با برنامهریزی پیش میرود، و اصلا برخی کارشناسان این برنامهها معلومالحالند و مشخص است چه درسی میدهند و چه میخوانند و سابقهشان چیست، و نیازی به فحص و دقت ندارد.
✅ البته منکر این نیستیم که برخی برنامهها به دلیل کارشناسان حدیثمحور سالمتر است، اما غالب و محور همان است که عرض شد و سرمايهگذاری روی همانهاست.
درد اینجاست که قلم و زحمات بزرگان ما در ابطال و تضعیف این مبانی، به راحتی در کشوری که عالِمپرور و محل زندگی همان بزرگان است زیر پای نهاده میشود، و انگار نه انگار که برای تضعیف و رد این موارد فریادها زده شده و قلمها فرسوده گشته و مبارزات علمی و عملی شکل گرفتهست.
افسوس ...
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #کشف_شهود
روزه نمیگرفت و نماز نمیخواند، اما اخبار پنهانی را میدانست‼️
🔹 #جامی در احوالات یکی از مشایخ صوفیه "شيخ سليمان تركمانى" نوشته:
«وى در دمشق مىبوده، كهنه عبايى چركين در بر؛ از جاى خود كم برخاستى و سخن كم گفتى؛مىگويند كه در رمضان غذا مىخورده است و نماز نمىگزارده است، اما وى را كشف و اطّلاع بر مغيّبات مىبوده و إخبار از آن مىكرده.»
📚 نفحات الانس، چاپ هند، ص ٦٧٤
خوب تأمل نمائید که خودشان چگونه طبل رسوائی خود را به صدا در آوردهاند. کسی که نماز و روزه را اهمیت نمیداده و چنین در روز روشن خلاف شرع میکرده، آیا از طریق ملائکه به اخبار پنهانی آگاه میشده ⁉️ واضح است که چنین نیست و شیطان بر او نازل میشده است. انسانِ بیتقوا و تارکِ نماز و روزه، از رحمت خداوند متعال به دور است و مورد توجه شیطان واقع میگردد، لذا کشف و شهودش نیز شیطانی است.
@tazvir3
روزه نمیگرفت و نماز نمیخواند، اما اخبار پنهانی را میدانست‼️
🔹 #جامی در احوالات یکی از مشایخ صوفیه "شيخ سليمان تركمانى" نوشته:
«وى در دمشق مىبوده، كهنه عبايى چركين در بر؛ از جاى خود كم برخاستى و سخن كم گفتى؛مىگويند كه در رمضان غذا مىخورده است و نماز نمىگزارده است، اما وى را كشف و اطّلاع بر مغيّبات مىبوده و إخبار از آن مىكرده.»
📚 نفحات الانس، چاپ هند، ص ٦٧٤
خوب تأمل نمائید که خودشان چگونه طبل رسوائی خود را به صدا در آوردهاند. کسی که نماز و روزه را اهمیت نمیداده و چنین در روز روشن خلاف شرع میکرده، آیا از طریق ملائکه به اخبار پنهانی آگاه میشده ⁉️ واضح است که چنین نیست و شیطان بر او نازل میشده است. انسانِ بیتقوا و تارکِ نماز و روزه، از رحمت خداوند متعال به دور است و مورد توجه شیطان واقع میگردد، لذا کشف و شهودش نیز شیطانی است.
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #کشف_شهود
👽 جنی میآمد و بر من سلام میکرد و با من سخن میگفت
🔹 #جامی از #عبدالله_خفیف نقل کرده:
«شیخ ابوالقاسم قصرى كثير الاطراق بود، يعنى بسيار سر در پيش مىانداخت. از وى سبب آن را پرسيدم، گفت: پيش از اين در قديم الايّام در هر هفت شبانه روز يك بار چيزى مىخوردم. مردى از جن مىآمد و بر من سلام مىكرد، امّا وى را نمىديدم. يك روز وى را گفتم: چه باشد كه ظاهر شوى؟ ناگاه ديدم كه شخصى در خوبترين صورتى بر من ظاهر شد. گفتم: چه كسى هستی؟ گفت: من از مؤمنان جنّيانم! وقتى كه امثال شما را مىبينيم، دوست مىداريم كه وى را زيارت كنيم و سلام گوييم! پس گفتم: بعد از اين بر من در هر وقتى ظاهر شو! مرا دوست گرفت و با من انس تمام پيدا كرد و چيزها به من مىآموخت.
روزى وى را گفتم: بيا تا به مسجد در آييم و ساعتى بنشينيم! گفت: وقتى كه بنشينى و سخن گويى و مردم ترا بينند و مرا نبينند، ترا به وسواس نسبت خواهند كرد. گفتم: بيا تا در آخرهاى مسجد بنشينيم كه هركس ما را نبيند. پس درآمديم و بنشستيم. گفت: اين مردمان را چون مىبينى؟ گفتم: بعضى را نيمخواب و بعضى را در خواب و بعضى را آگاه. گفت: آنچه بر سرهاى ايشان است مىبينى؟ گفتم: نه. چشمهاى مرا بماليد، ديدم كه بر سر هر كسى غرابى نشسته است. بعضى را بالها به چشم فروگذاشته است، و بعضى را بر سر نشسته است، و بعضى را گاهى به وى فرود مىآيد و گاهى بالا مىرود. گفتم: اين چيست؟ گفت: مگر نخواندهاى قول اللّه - تعالى - را كه: وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً، فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (٣٦ /زخرف) اينها شياطيناند كه بر سرهاى ايشان نشستهاند و بر هر يك به قدر غفلت وى استيلا يافتهاند. و آن جنّى به اين طريق به من مىآمد و بر من ظاهر مىشد تا روزى سخت گرسنه شدم، و پيش من از نان صدقه بقيّهاى بود، و تا وقت افطار كه عادت داشتم چهار روز مانده بود. پارهاى از آن نان گرفتم و بخوردم، گرسنگى من ساكن شد. ناگاه آن جن آمد و بر من سلام كرد، امّا ظاهر نشد. گفت: ما از بهر اين رياضات و صبر بر آن مىخواهيم شما را، چون ما ترا امتحان كرديم، بر آن صبور نبودى. اين بگفت و برفت و ديگر باز نيامد. اين سر در پيش انداختن من از آن وقت است.»
📗 نفحات الانس، چاپ هند، ص ٢٨٣
#خواجه_عبدالله_انصاری در طبقات، نام وی را ابوبکر آورده؛ دقت کنید که وی از کبار اصحاب #جنید_بغدادی بوده و سُنی مذهب، و ریاضت وی خلاف شرع و خلاف سنت بودهست. پیشتر بیان شد که شیاطین با ظواهری متفاوت و گاهی زیبا بر اهل بدعت و دشمنان اهل بیت علیهم السلام ظاهر میشوند و با آنان گفتگو میکنند و گاهی مکاشفاتی برای آنان پدید میآورند (بعنوان نمونه اینجا) و باز بیان شد که برخی ریاضتها جن را جذب میکند. حال میپرسیم:
آيا بر يک صوفیِ مخالف اهل بیت علیهم السلام که ریاضتی خلاف شرع و سنت داشته، جنِ مؤمن ظاهر میشود یا شیطان⁉️ و جالب اینکه تصریح کرده چون این نوع ریاضت را دوست داریم نزد شما میآئیم، و چون آن را خراب کردی دیگر نزد تو نمیآیم. یعنی سبب ظاهر شدنش بدعت و ریاضت بوده است.
@tazvir3
👽 جنی میآمد و بر من سلام میکرد و با من سخن میگفت
🔹 #جامی از #عبدالله_خفیف نقل کرده:
«شیخ ابوالقاسم قصرى كثير الاطراق بود، يعنى بسيار سر در پيش مىانداخت. از وى سبب آن را پرسيدم، گفت: پيش از اين در قديم الايّام در هر هفت شبانه روز يك بار چيزى مىخوردم. مردى از جن مىآمد و بر من سلام مىكرد، امّا وى را نمىديدم. يك روز وى را گفتم: چه باشد كه ظاهر شوى؟ ناگاه ديدم كه شخصى در خوبترين صورتى بر من ظاهر شد. گفتم: چه كسى هستی؟ گفت: من از مؤمنان جنّيانم! وقتى كه امثال شما را مىبينيم، دوست مىداريم كه وى را زيارت كنيم و سلام گوييم! پس گفتم: بعد از اين بر من در هر وقتى ظاهر شو! مرا دوست گرفت و با من انس تمام پيدا كرد و چيزها به من مىآموخت.
روزى وى را گفتم: بيا تا به مسجد در آييم و ساعتى بنشينيم! گفت: وقتى كه بنشينى و سخن گويى و مردم ترا بينند و مرا نبينند، ترا به وسواس نسبت خواهند كرد. گفتم: بيا تا در آخرهاى مسجد بنشينيم كه هركس ما را نبيند. پس درآمديم و بنشستيم. گفت: اين مردمان را چون مىبينى؟ گفتم: بعضى را نيمخواب و بعضى را در خواب و بعضى را آگاه. گفت: آنچه بر سرهاى ايشان است مىبينى؟ گفتم: نه. چشمهاى مرا بماليد، ديدم كه بر سر هر كسى غرابى نشسته است. بعضى را بالها به چشم فروگذاشته است، و بعضى را بر سر نشسته است، و بعضى را گاهى به وى فرود مىآيد و گاهى بالا مىرود. گفتم: اين چيست؟ گفت: مگر نخواندهاى قول اللّه - تعالى - را كه: وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً، فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (٣٦ /زخرف) اينها شياطيناند كه بر سرهاى ايشان نشستهاند و بر هر يك به قدر غفلت وى استيلا يافتهاند. و آن جنّى به اين طريق به من مىآمد و بر من ظاهر مىشد تا روزى سخت گرسنه شدم، و پيش من از نان صدقه بقيّهاى بود، و تا وقت افطار كه عادت داشتم چهار روز مانده بود. پارهاى از آن نان گرفتم و بخوردم، گرسنگى من ساكن شد. ناگاه آن جن آمد و بر من سلام كرد، امّا ظاهر نشد. گفت: ما از بهر اين رياضات و صبر بر آن مىخواهيم شما را، چون ما ترا امتحان كرديم، بر آن صبور نبودى. اين بگفت و برفت و ديگر باز نيامد. اين سر در پيش انداختن من از آن وقت است.»
📗 نفحات الانس، چاپ هند، ص ٢٨٣
#خواجه_عبدالله_انصاری در طبقات، نام وی را ابوبکر آورده؛ دقت کنید که وی از کبار اصحاب #جنید_بغدادی بوده و سُنی مذهب، و ریاضت وی خلاف شرع و خلاف سنت بودهست. پیشتر بیان شد که شیاطین با ظواهری متفاوت و گاهی زیبا بر اهل بدعت و دشمنان اهل بیت علیهم السلام ظاهر میشوند و با آنان گفتگو میکنند و گاهی مکاشفاتی برای آنان پدید میآورند (بعنوان نمونه اینجا) و باز بیان شد که برخی ریاضتها جن را جذب میکند. حال میپرسیم:
آيا بر يک صوفیِ مخالف اهل بیت علیهم السلام که ریاضتی خلاف شرع و سنت داشته، جنِ مؤمن ظاهر میشود یا شیطان⁉️ و جالب اینکه تصریح کرده چون این نوع ریاضت را دوست داریم نزد شما میآئیم، و چون آن را خراب کردی دیگر نزد تو نمیآیم. یعنی سبب ظاهر شدنش بدعت و ریاضت بوده است.
@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی
🎥 باز هم جناب فاطمینیا از اسرار میگویند
سِرّش برای خودتان، فعلا منبعش را بگویید، زیرا در اعمال روایی شبهای قدر خبری از این دستور نیست
✅ پیشتر هم بیان شد، عبادات توقیفی است
@tazvir3
🎥 باز هم جناب فاطمینیا از اسرار میگویند
سِرّش برای خودتان، فعلا منبعش را بگویید، زیرا در اعمال روایی شبهای قدر خبری از این دستور نیست
✅ پیشتر هم بیان شد، عبادات توقیفی است
@tazvir3
#کشف_شهود #مشترکات_عرفانی
❌ تهمت ابنعربی به انبیاء، برای تطهیر منصور حلاج
👈🏻 اسماعیل حقى، از علمای سُنیمذهب، نقل کرده:
#ابن_عربی گفت که مرا در شهر قرطبه مكاشفهای نصيب شد، خداى متعال جميع بزرگان انبياء را به من ارائه داد از آدم ابوالبشر تا خاتم رسولان، و من در فكر فرو رفتم كه اين جمعيت پيغمبران در اينجا از براى چيست؟ در آن ميانه هود پيغمبر مرا مخاطب داشت و فرمود: اين جمعيت براى شفاعت منصور #حلاج است، براى اينكه حلاج در حيات خود يك جسارت و بی ادبی به رسول خدا كرده است و گفته: "رسول خدا همتش نازلتر از منصبش میباشد، چون خدا فرموده _ و لسوف يعطيك ربك فترضي _ و براى رسول خدا سزاوار بود كه راضى نشود مگر اينكه خدا شفاعت او را در حق هر كافری را هم قبول كند، لكن اين را نگفت" چون اين قول از او بُروز كرد، رسول خدا در عالم رؤیا وى را فرمود: تو بر من عتاب كردهای در موضوع شفاعت؟! او گفت چنين است يا رسول الله! آن حضرت فرمود: مگر تو نشنيدهای كه من از خداى خود نقل كردهام كه خداوند متعال به من فرمود: "هنگامى كه من بندهای را دوست داشته باشم، گوش و چشم و زبان و دست او هستم" يعنى جز حرف مرا نشنود و نگويد و نبيند. او گفت اين را شنيدهام يا رسول الله. حضرت فرمود: پس من كه حبيب الله هستم خدا زبان من است كه به آن نطق كردهام، او شفاعتكننده است و از ناحيه او شفاعت كرده مىشود، من در مقابل كرم وجود او حكم عدم دارم در اين صورت چگونه عتاب به من متوجه است؟ او گفت يا رسول الله من توبه كردم از اين كلامى كه گفتم، اكنون كفاره اين گناه من چيست؟! آن حضرت فرمود كفاره گناه تو اين است كه خود را قربانى خدا قرار دهى! او عرض كرد چگونه خود را قربانى خدا قرار دهم؟ فرمود به شمشير شريعت خود را به قتل برسان! اين است كه براي حلاج واقع شد آنچه واقع شد. سپس حضرت هود فرمود: از روزی كه حلاج از دنيا رفته تا به امروز از رسول خدا محجوب بوده و فعلاً اين جمعيت براى شفاعت او در اينجا اجتماع كردند!
📚 روح البيان، دارالفکر بيروت، ج ۵ ص ١٤
🔹 پینوشت:
الف) از ابنعربی که بقول خودش در مکاشفهای با ستارگان و حروف الفباء جماع کرده، عجیب نیست این خزعبلات، بلکه عجب از اهل علم که این مزخرفات را نقل و باور کردهاند
ب) حلاج اگر میخواست از اعتراضش به رسول خدا صلی الله علیه و آله توبه کند، باید در دنیا که دار تکلیف است توبه میکرد، نه در خواب و مکاشفه؛ همانگونه که کفرش را ظاهر ساخت، توبهاش نیز باید عیان میشد، حال آنکه چنین نیست
ج) در کدام شریعت برای توبه چنین حکم سخيف و مضحکی آمده که ابنعربی به کاملترین و والاترین شریعت چنین حکمی را منسوب کرده؟! آنهم از اشرف مخلوقات! آری ابنعربی میخواسته قتل حلاج را به گردن رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیاندازد، از این طریق وارد شده
د) طبق ادعای ابنعربی، آن حضرت، حلاج را امر کرده که کفر بگوید تا کُشته شود و کفارهاش را در دنیا بدهد! آیا ابنعربی شرم نکرده که صراحتا رسول خدا صلی الله علیه و آله را مُشَوِق کفر و لامذهبی حلاج دانسته⁉️ کفر از این بالاتر؟!
بنگرید برای تطهیر یک صوفیِ ساحرِ لامذهب، چگونه از انبیای الهی مایه میگذارند! آنهم انبیائی که برای جمع کردن بساط کفر و شرک آمدند! حال همانها جمع میشوند تا حلاج را شفاعت کنند!؟
در کانال: @tazvir2 تفصیلا از #حلاج نوشتهام و ادله آنجا موجود است.
@tazvir3
❌ تهمت ابنعربی به انبیاء، برای تطهیر منصور حلاج
👈🏻 اسماعیل حقى، از علمای سُنیمذهب، نقل کرده:
#ابن_عربی گفت که مرا در شهر قرطبه مكاشفهای نصيب شد، خداى متعال جميع بزرگان انبياء را به من ارائه داد از آدم ابوالبشر تا خاتم رسولان، و من در فكر فرو رفتم كه اين جمعيت پيغمبران در اينجا از براى چيست؟ در آن ميانه هود پيغمبر مرا مخاطب داشت و فرمود: اين جمعيت براى شفاعت منصور #حلاج است، براى اينكه حلاج در حيات خود يك جسارت و بی ادبی به رسول خدا كرده است و گفته: "رسول خدا همتش نازلتر از منصبش میباشد، چون خدا فرموده _ و لسوف يعطيك ربك فترضي _ و براى رسول خدا سزاوار بود كه راضى نشود مگر اينكه خدا شفاعت او را در حق هر كافری را هم قبول كند، لكن اين را نگفت" چون اين قول از او بُروز كرد، رسول خدا در عالم رؤیا وى را فرمود: تو بر من عتاب كردهای در موضوع شفاعت؟! او گفت چنين است يا رسول الله! آن حضرت فرمود: مگر تو نشنيدهای كه من از خداى خود نقل كردهام كه خداوند متعال به من فرمود: "هنگامى كه من بندهای را دوست داشته باشم، گوش و چشم و زبان و دست او هستم" يعنى جز حرف مرا نشنود و نگويد و نبيند. او گفت اين را شنيدهام يا رسول الله. حضرت فرمود: پس من كه حبيب الله هستم خدا زبان من است كه به آن نطق كردهام، او شفاعتكننده است و از ناحيه او شفاعت كرده مىشود، من در مقابل كرم وجود او حكم عدم دارم در اين صورت چگونه عتاب به من متوجه است؟ او گفت يا رسول الله من توبه كردم از اين كلامى كه گفتم، اكنون كفاره اين گناه من چيست؟! آن حضرت فرمود كفاره گناه تو اين است كه خود را قربانى خدا قرار دهى! او عرض كرد چگونه خود را قربانى خدا قرار دهم؟ فرمود به شمشير شريعت خود را به قتل برسان! اين است كه براي حلاج واقع شد آنچه واقع شد. سپس حضرت هود فرمود: از روزی كه حلاج از دنيا رفته تا به امروز از رسول خدا محجوب بوده و فعلاً اين جمعيت براى شفاعت او در اينجا اجتماع كردند!
📚 روح البيان، دارالفکر بيروت، ج ۵ ص ١٤
🔹 پینوشت:
الف) از ابنعربی که بقول خودش در مکاشفهای با ستارگان و حروف الفباء جماع کرده، عجیب نیست این خزعبلات، بلکه عجب از اهل علم که این مزخرفات را نقل و باور کردهاند
ب) حلاج اگر میخواست از اعتراضش به رسول خدا صلی الله علیه و آله توبه کند، باید در دنیا که دار تکلیف است توبه میکرد، نه در خواب و مکاشفه؛ همانگونه که کفرش را ظاهر ساخت، توبهاش نیز باید عیان میشد، حال آنکه چنین نیست
ج) در کدام شریعت برای توبه چنین حکم سخيف و مضحکی آمده که ابنعربی به کاملترین و والاترین شریعت چنین حکمی را منسوب کرده؟! آنهم از اشرف مخلوقات! آری ابنعربی میخواسته قتل حلاج را به گردن رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیاندازد، از این طریق وارد شده
د) طبق ادعای ابنعربی، آن حضرت، حلاج را امر کرده که کفر بگوید تا کُشته شود و کفارهاش را در دنیا بدهد! آیا ابنعربی شرم نکرده که صراحتا رسول خدا صلی الله علیه و آله را مُشَوِق کفر و لامذهبی حلاج دانسته⁉️ کفر از این بالاتر؟!
بنگرید برای تطهیر یک صوفیِ ساحرِ لامذهب، چگونه از انبیای الهی مایه میگذارند! آنهم انبیائی که برای جمع کردن بساط کفر و شرک آمدند! حال همانها جمع میشوند تا حلاج را شفاعت کنند!؟
در کانال: @tazvir2 تفصیلا از #حلاج نوشتهام و ادله آنجا موجود است.
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
🔻... اين حقيقت را نمىتوان با برخى مسالك به اصطلاح عرفانى و يا فلسفى مبنى بر "اصالة الوجود" تطبيق داد
🔶 آیت الله صافی گلپایگانی رحمه الله:
ما از بسياری از آيات قرآن مجيد و احاديث شريفهٔ صحيحه استفادهٔ قطعى مىكنيم كه خالق، غير مخلوق است و هيچ قدر مشترك ذاتى و حقيقى بين آنها نيست و (لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ) است. اين حقيقت را نمىتوان با برخى مسالك به اصطلاح عرفانى و يا فلسفى مبنى بر "اصالة الوجود" تطبيق داد و يا قائل به همه خدايى يا تشبيه خلق و خالق به موج و دريا و حبر و حرف، يا اصطلاحات و تشبيهات ديگر از اين قبيل شد و همه عالَم وجود را كه قرآن كريم اين همه حكايتها و اخبارها از واقعيت كُلّ آن و اجزاى آن دارد، بىحقيقت و خالى از واقعيت دانست كه واقعاً آسمان، كهكشان، منظومه، كوه و دريا و اين همه مخلوقاتِ بىشمار كه در خودِ انسان و هر حيوانى ميلياردها از آن تحقق واقعى دارند تحقق نداشته باشند و آنچه باشد همان وجود مطلق و ظهورات آن يا مطلق وجود و مراتب آن باشد و جز وجود، چيزى در عالَم حقيقت نداشته باشد و اگر اختلافى باشد در مراتب باشد. هرچند وجود اشياء غير وجود حق و وجود هر چيزى را غير از وجود اشيا ديگر بگوييم، امّا قائل به اشتراك معنوى وجود باشيم و كُنهِ حق و كُنهِ اشياى ديگر را به اين معنا واحد بدانيم و مدعى شناسايى آن بشويم، بر همه به طور تشكيك وجود، اطلاق شود همهٔ اين مسالك با كتاب، و سنّت و اعتقادات شرعى مخالف و ناسازگار است. آنچه از ظاهر قرآن كريم مىفهميم شيئيت همهٔ اشياء، واقعيت و تحقق خارجى آنها، مغايرت ذات الهى با همه ى آنها و تنزّه او از شباهت به آنها است.
📗 شرح حدیث عرض دین، صفحه ۲۶
@tazvir3
🔻... اين حقيقت را نمىتوان با برخى مسالك به اصطلاح عرفانى و يا فلسفى مبنى بر "اصالة الوجود" تطبيق داد
🔶 آیت الله صافی گلپایگانی رحمه الله:
ما از بسياری از آيات قرآن مجيد و احاديث شريفهٔ صحيحه استفادهٔ قطعى مىكنيم كه خالق، غير مخلوق است و هيچ قدر مشترك ذاتى و حقيقى بين آنها نيست و (لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ) است. اين حقيقت را نمىتوان با برخى مسالك به اصطلاح عرفانى و يا فلسفى مبنى بر "اصالة الوجود" تطبيق داد و يا قائل به همه خدايى يا تشبيه خلق و خالق به موج و دريا و حبر و حرف، يا اصطلاحات و تشبيهات ديگر از اين قبيل شد و همه عالَم وجود را كه قرآن كريم اين همه حكايتها و اخبارها از واقعيت كُلّ آن و اجزاى آن دارد، بىحقيقت و خالى از واقعيت دانست كه واقعاً آسمان، كهكشان، منظومه، كوه و دريا و اين همه مخلوقاتِ بىشمار كه در خودِ انسان و هر حيوانى ميلياردها از آن تحقق واقعى دارند تحقق نداشته باشند و آنچه باشد همان وجود مطلق و ظهورات آن يا مطلق وجود و مراتب آن باشد و جز وجود، چيزى در عالَم حقيقت نداشته باشد و اگر اختلافى باشد در مراتب باشد. هرچند وجود اشياء غير وجود حق و وجود هر چيزى را غير از وجود اشيا ديگر بگوييم، امّا قائل به اشتراك معنوى وجود باشيم و كُنهِ حق و كُنهِ اشياى ديگر را به اين معنا واحد بدانيم و مدعى شناسايى آن بشويم، بر همه به طور تشكيك وجود، اطلاق شود همهٔ اين مسالك با كتاب، و سنّت و اعتقادات شرعى مخالف و ناسازگار است. آنچه از ظاهر قرآن كريم مىفهميم شيئيت همهٔ اشياء، واقعيت و تحقق خارجى آنها، مغايرت ذات الهى با همه ى آنها و تنزّه او از شباهت به آنها است.
📗 شرح حدیث عرض دین، صفحه ۲۶
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
🔹 علامه مجلسی رحمه الله ضمن نقدی بر مانی و عقاید او مینویسد:
"مانویه" میگویند ارواح جمیع مردم، شخص واحدی است که آن نور است و آن خداوند است، و این نزدیک به همان وحدتی است که صوفیه قائل به آن هستند.
📚 بحارالانوار، ج ٣ ص ٢١٧
@tazvir3
🔹 علامه مجلسی رحمه الله ضمن نقدی بر مانی و عقاید او مینویسد:
"مانویه" میگویند ارواح جمیع مردم، شخص واحدی است که آن نور است و آن خداوند است، و این نزدیک به همان وحدتی است که صوفیه قائل به آن هستند.
📚 بحارالانوار، ج ٣ ص ٢١٧
@tazvir3
❇️ شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله:
#معصومعلیشاه در "طرائق" بعد از اين كه فصل مشبعی در مناقب #نعمت_الله_ولی برهم بافته، میگويد:
"مريدان شاه نعمت الله به صد هزار رسيد."
👈🏻 میگویم: این منقبت، اختصاص به نعمت الله ولی ندارد. لشکر هرقل پادشاه روم و همچنين لشکر معاويه در روز صفين به صد هزار رسيد كه با نفْس رسول و زوج بتول محاربه بنمايد و كذا لشکر يزيد بن معاويه در زمين كربلا براى قتل پسر پيغمبر از حوصله حساب خارج شد و خداوند متعال در موارد متعددهٔ قرآن كثرت را مذمت فرموده است.
📔 کشف الاشتباه، ص ١٣٨
@tazvir3
#معصومعلیشاه در "طرائق" بعد از اين كه فصل مشبعی در مناقب #نعمت_الله_ولی برهم بافته، میگويد:
"مريدان شاه نعمت الله به صد هزار رسيد."
👈🏻 میگویم: این منقبت، اختصاص به نعمت الله ولی ندارد. لشکر هرقل پادشاه روم و همچنين لشکر معاويه در روز صفين به صد هزار رسيد كه با نفْس رسول و زوج بتول محاربه بنمايد و كذا لشکر يزيد بن معاويه در زمين كربلا براى قتل پسر پيغمبر از حوصله حساب خارج شد و خداوند متعال در موارد متعددهٔ قرآن كثرت را مذمت فرموده است.
📔 کشف الاشتباه، ص ١٣٨
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
🔶 چرا #نعمت_الله_ولی را از شهر اخراج کردند؟
🔻 شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله:
انحراف نعمت الله ولی از سلسله جليله علماء حقهٔ جعفريه كافی و وافی است در ضلال او، و حيرت افزای اولیالالباب است كه چگونه او با اهل بيت عصت دوستى و محبت داشته به قول قاضى نورالله، و روی از علماء جعفريه برگردانيده و كاسه ليس "عبدالله يافعي" ناصبی شده است و در محبت اين سُنیِ اشعری چندان سراسيمه شده است كه او را در سلسله اجازه خود داخل كرده؟! نمیدانم در نزد عبدالله يافعی چه علمى پيدا میشده است كه در نزد علماء جعفريه نبوده؟! چون صوفی مسلك بود به مصداق "الجنس مع الجنس يميل" مجذوب او شده بود و قاضی نور الله در ترجمه او تصريح دارد كه علماء او را تكفير كردند ناچار از كرمان به هرات آمد. و زين العابدين شيروانی تصريح كرده در "بستان السياحه" كه شاه نعمة الله را اذيت و اهانت كردند و از شهر اخراج نمودند.
👈🏻 ما میپرسيم جهت اذيت اهل يزد و كرمان به او چه بوده كه در آن تاريخ تا كنون، يزد و كرمان هر دو دارالمؤمنين بوده، بالفرض كه او مذهب باطلى هم داشته، اگر به كسى كار نداشت كسى هم به او كارى نداشت، مگر هر كس كه مذهب باطلى دارد وارد شهرى مىشود او را بيرون مىكنند؟! پس معلوم بوده كه وی در مقام اضلال مردم و دعوت كردن عوام بسوی خود بوده، و از اين جهت علماء او را از شهر بيرون میكردند.
📙 کشف الاشتباه، ص ١٤٢
@tazvir3
🔶 چرا #نعمت_الله_ولی را از شهر اخراج کردند؟
🔻 شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله:
انحراف نعمت الله ولی از سلسله جليله علماء حقهٔ جعفريه كافی و وافی است در ضلال او، و حيرت افزای اولیالالباب است كه چگونه او با اهل بيت عصت دوستى و محبت داشته به قول قاضى نورالله، و روی از علماء جعفريه برگردانيده و كاسه ليس "عبدالله يافعي" ناصبی شده است و در محبت اين سُنیِ اشعری چندان سراسيمه شده است كه او را در سلسله اجازه خود داخل كرده؟! نمیدانم در نزد عبدالله يافعی چه علمى پيدا میشده است كه در نزد علماء جعفريه نبوده؟! چون صوفی مسلك بود به مصداق "الجنس مع الجنس يميل" مجذوب او شده بود و قاضی نور الله در ترجمه او تصريح دارد كه علماء او را تكفير كردند ناچار از كرمان به هرات آمد. و زين العابدين شيروانی تصريح كرده در "بستان السياحه" كه شاه نعمة الله را اذيت و اهانت كردند و از شهر اخراج نمودند.
👈🏻 ما میپرسيم جهت اذيت اهل يزد و كرمان به او چه بوده كه در آن تاريخ تا كنون، يزد و كرمان هر دو دارالمؤمنين بوده، بالفرض كه او مذهب باطلى هم داشته، اگر به كسى كار نداشت كسى هم به او كارى نداشت، مگر هر كس كه مذهب باطلى دارد وارد شهرى مىشود او را بيرون مىكنند؟! پس معلوم بوده كه وی در مقام اضلال مردم و دعوت كردن عوام بسوی خود بوده، و از اين جهت علماء او را از شهر بيرون میكردند.
📙 کشف الاشتباه، ص ١٤٢
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #دروغ_صوفیه
⚠️ آتش شوقِ عرفانی يا تأثیر حشیش⁉️
مرحوم خوانساری نقل کرده که:
«روى نجم الدين الكبرى في «فواتح الجمال» عن الشيخ أبى الحسن الخرقانى أنّه قال: صعدت إلى العرش و طفته ألف طوفة، و رأيت الملائكة يطوفون مطمئنّين تعجّبوا من سرعة طوافي. فقلت: ما هذه البرودة في الطواف؟ فقالوا: نحن الملائكة أنوار لا نقدر أن نجاوزه. فقالوا: و ما هذه السرعة؟ فقلت: أنا آدمىّ و فيّ نور و نار، و هذه السرعة من نتايج نار الشوق. انتهى.
و الظاهر أنّ ما نقله لو صحّ لكان من إفراط الرجل في تناول الحشيشة المعهودة و إلّا فلم يرد أحد من الراوين لفضائل رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله مثل هذه الكرامة. فكيف بأمثال هؤلاء الملاحدة المتصنّعين هذا.»
✍🏻 " #نجمالدین_کبری در كتاب _ فواتح الجمال _ از شيخ #ابوالحسن_خرقانی نقل كرده كه او گفت: من به عرش صعود كردم و هزار مرتبه دور عرش طواف كردم و ملائكه را ديدم كه به آرامى طواف مي كنند و از سرعت من تعجب مینمايند. من با ملائكه گفتم شما را چه مىشود كه چنين سست میباشيد در طواف كردن؟ گفتند ما ملائكه میباشيم از نور، و از نور خود تجاوز نمیتوانیم کرد، تو را چه چيز سبب شده است كه چنين به سرعت طواف میکنی؟ گفتم من از بشرم و در من نور و نار است و اين سرعت از نتايج آتش شوق است."
سپس مرحوم خوانساری گوید:
👈🏻 ظاهر اين است اگر اين نقل صحيح باشد همانا از اثر خوردن و كشيدن حشيش است كه در نزد صوفیه معهود است، و إلا چنين كلامى براى رسول خدا صلی الله علیه و آله احدى نقل نكرده تا برسد به اين ملاحده.
📚 روضات الجنات، ج ١ ص ٢٩٨
کلمه "حشيش" را در کانال سرچ کنید
@tazvir3
⚠️ آتش شوقِ عرفانی يا تأثیر حشیش⁉️
مرحوم خوانساری نقل کرده که:
«روى نجم الدين الكبرى في «فواتح الجمال» عن الشيخ أبى الحسن الخرقانى أنّه قال: صعدت إلى العرش و طفته ألف طوفة، و رأيت الملائكة يطوفون مطمئنّين تعجّبوا من سرعة طوافي. فقلت: ما هذه البرودة في الطواف؟ فقالوا: نحن الملائكة أنوار لا نقدر أن نجاوزه. فقالوا: و ما هذه السرعة؟ فقلت: أنا آدمىّ و فيّ نور و نار، و هذه السرعة من نتايج نار الشوق. انتهى.
و الظاهر أنّ ما نقله لو صحّ لكان من إفراط الرجل في تناول الحشيشة المعهودة و إلّا فلم يرد أحد من الراوين لفضائل رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله مثل هذه الكرامة. فكيف بأمثال هؤلاء الملاحدة المتصنّعين هذا.»
✍🏻 " #نجمالدین_کبری در كتاب _ فواتح الجمال _ از شيخ #ابوالحسن_خرقانی نقل كرده كه او گفت: من به عرش صعود كردم و هزار مرتبه دور عرش طواف كردم و ملائكه را ديدم كه به آرامى طواف مي كنند و از سرعت من تعجب مینمايند. من با ملائكه گفتم شما را چه مىشود كه چنين سست میباشيد در طواف كردن؟ گفتند ما ملائكه میباشيم از نور، و از نور خود تجاوز نمیتوانیم کرد، تو را چه چيز سبب شده است كه چنين به سرعت طواف میکنی؟ گفتم من از بشرم و در من نور و نار است و اين سرعت از نتايج آتش شوق است."
سپس مرحوم خوانساری گوید:
👈🏻 ظاهر اين است اگر اين نقل صحيح باشد همانا از اثر خوردن و كشيدن حشيش است كه در نزد صوفیه معهود است، و إلا چنين كلامى براى رسول خدا صلی الله علیه و آله احدى نقل نكرده تا برسد به اين ملاحده.
📚 روضات الجنات، ج ١ ص ٢٩٨
کلمه "حشيش" را در کانال سرچ کنید
@tazvir3
📸 جناب #موسوی_مطلق و "شهید" خطاب کردن #نجمالدین_کبری
ایشان در همین کتاب، #عطار نیشابوری را هم شهید خطاب کرده است
@tazvir3
ایشان در همین کتاب، #عطار نیشابوری را هم شهید خطاب کرده است
@tazvir3
#مدعیان_دروغین #مشترکات_عرفانی #سراب_عرفان
✨ علامه مجلسی اعلی الله مقامه:
«از کتبِ صوفیه مشخص است که #سید_محمد_نوربخش ادعا کرد: من مهدی صاحب الزمان هستم، اتفاقِ اهل دل بر این شده است.»
📔 عین الحیات، نشر إسلاميه، ص ٤٦٥
✅ "رسالۀ الهدی" نور بخش را شاید بتوان یکی از مهمترین رسائل او به شمار آورد که در آن، وی دعوی مهدویت خود را آشکار میکند و این اعتقادی است که به وضوح عدول او را از تشیع دوازده امامی آباء و اجدادیش نشان می دهد. نوربخش مطلقا غیبت امام دوازدهم (علیه السلام) را نمی پذیرد و اظهار می دارد که جسم آن امام از میان رفته و اوصاف و کارکردهایش فی الحال در او «بروز» کرده است ... (گزارش کامل در لینک ذیل)
https://ebnearabi.com/12442
🔹 و چه شبیه است امت اسلام، به بنی اسرائیل:
... فَذَكَرَ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ كَذَّاباً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ يَدَّعِي أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ...
✍🏻 ابي بصير گوید که امام باقر علیه السلام فرمودند: موسی علیه السلام ظهور نکرد، مگر آنکه قبل از او پنجاه نفر کذاب ادعا کردند که حضرت موسی هستند.
📚 كمال الدين، ط_ دارالکتب الاسلامیه، ج ١ ص ١۴٧
@tazvir3
✨ علامه مجلسی اعلی الله مقامه:
«از کتبِ صوفیه مشخص است که #سید_محمد_نوربخش ادعا کرد: من مهدی صاحب الزمان هستم، اتفاقِ اهل دل بر این شده است.»
📔 عین الحیات، نشر إسلاميه، ص ٤٦٥
✅ "رسالۀ الهدی" نور بخش را شاید بتوان یکی از مهمترین رسائل او به شمار آورد که در آن، وی دعوی مهدویت خود را آشکار میکند و این اعتقادی است که به وضوح عدول او را از تشیع دوازده امامی آباء و اجدادیش نشان می دهد. نوربخش مطلقا غیبت امام دوازدهم (علیه السلام) را نمی پذیرد و اظهار می دارد که جسم آن امام از میان رفته و اوصاف و کارکردهایش فی الحال در او «بروز» کرده است ... (گزارش کامل در لینک ذیل)
https://ebnearabi.com/12442
🔹 و چه شبیه است امت اسلام، به بنی اسرائیل:
... فَذَكَرَ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ كَذَّاباً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ يَدَّعِي أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ...
✍🏻 ابي بصير گوید که امام باقر علیه السلام فرمودند: موسی علیه السلام ظهور نکرد، مگر آنکه قبل از او پنجاه نفر کذاب ادعا کردند که حضرت موسی هستند.
📚 كمال الدين، ط_ دارالکتب الاسلامیه، ج ١ ص ١۴٧
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
🛑 نقدِ برخی بزرگان صوفیه بر صوفیه
↪️ پیشتر گذشت که تصوف در هر دورهای با دوره قبل متفاوت شد، حجم شطحیات و نوآوریها و علمستیزی و شرعگریزی بعد از دوره اول، به مراتب بیشتر و عمیقتر شد. اباحیگری و شطحیات و سماع، به مرور جای علم و اعمال و آدابِ صوفیه دورهٔ اول را گرفت. در این میان برخی آداب صوفیان به شدت مورد انتقاد اقطاب صوفیه و برخی بزرگان سُنیان قرار گرفت، برخی به رهبانیت اعتراض کردند و برخی به سماع و برخی به #شاهد_بازی و به برخی به حلول و اتحاد که به چند نمونه اشاره میکنم:
🔹 #غزالی مدعی فقاهت بود، ولی سماع و غناء را بلامانع میدانست، اما سماعِ برخی صوفیان صدای او را درآورده بود. از نگاه او "همانها که حلال و حرام را وانهاده بودند و فقط برای تخلیهٔ هواهای نفسانی سماع میکردند و در این میان به فسق و فجور نیز میپرداختند و شاهدبازی را میپسندیدند" اباحی مسلک بودند و خونشان مباح بود. ( کیمیای سعادت، ط_ انتشارت علمی و فرهنگی، ج ١ ص ٤٨٦ )
🔸 #احمد_جام از مشایخ صوفیه خراسان، ضمن اظهار تأسف از فسق و شریعتگریزی در صوفیان، معتقد بود که: "سلوک با رقص و وجد درست نمیشود، کسی که دو رکعت نماز صحیح را بلد نیست و از شرع و آدابش او را خبری نیست، و از سرود و سماع سخن میگوید، جز احمقی و دیو بردهای بیش نیست، و آن کسی که وی را صاحب کرامت مینامد، و آن دروغگوئی که میگوید از او کرامت دیدم، از او جاهلتر و احمقتر است. من نگویم سماع درویشان حرام است، اما این سماعِ مفسدان است، اندرین راه، قومی ناجوانمرد آمدند و اهل صلاح را بدنام کردند و طریق زندیقی و اباحت در امت اسلام پراکندند." ( تلخیص از: مفتاح النجات، تصحیح دکتر فاضل، ص ۴١ و ١۴٠ و ١۶٣ و ١٩١)
🔘 #هجویری صوفیِ سُنی حنفی که از قدمای این قوم محسوب شده و مرید مکتب #جنید_بغدادی بوده و طریق "صحو" را فناگاه مردان خدا و طریق "سکر" را بازیچه کودکان میدانست ( پیشتر درباره این طرق سخن گفته شد ) از "حلولیه و حلاجیه" مینالید، و معارف آنان را خلاف توحید میدانست و معتقدانش را بیدین معرفی مینمود. در باب حلولیه میگوید: "این جماعت استناد به ابوحلمان دمشقی میکنند، و هرچند مشایخ از او سخنی در باب حلول نقل نکردهاند، و وی را از ارباب دل دانستهاند، این ملاحده وی را به حلول و تناسخ منسوب میکنند." ( کشف المحجوب، ط_طهوری، ص ٣٣٤)
و بعد اشاره میکند که این عقاید را به فارس دینوری نیز منسوب داشتهاند و گفتهاند این مذهب #حلاج است. هجویری عقاید دو گروه از صوفیه را به تندی و وضوح و صریح، و بدون طعن در مشایخ آنان به نقد میکشد. یکی "حلولیه" و يکی "حلاجیه" و جالب اینکه او نیز چون حلاجیه را تارک شریعت و مایل به اباحت و الحاد میداند به آنها انتقاد میکند. ( کشف المحجوب، ط _ طهوری، ص ١٦٤)
➖عبدالقاهر بغدادی، ضمن طوایف حلولیه، از "حلمانیه" نام میبرَد. اینان به أبوحلمان دمشقی منسوبند، که اصل وی از فارس بود و به دلیل سکونت در شام به دمشقی شهرت یافت. طبق برخی گزارشات اولین صوفی که #شاهد_بازی را در صوفیه بنا نهاد وی بود. بغدادی نوشته:
"حلمانیه معتقد بودند که خداوند متعال در جسم اشخاص زیبا حلول کرده و هرجا زیبارویی میدیدند به وی سجده میکردند. و معتقد بودند هرکس چنین مسئلهای را دریابد و خداوند را در زیبارویان کشف کند، حلال و حرام از وی ساقط است." ( الفرق بين الفرق، ط _ دارالافاق الجديدة، بیروت، ص ٢٤٥ )
شبیه همین مطلب از #مولوی درباره حلول خداوند متعال به شکلی زنی زیبا برای #شمس_تبریزی پیشتر گذشت. (اینجا) معاذالله
سپس بغدادی به "حلاجیه" یعنی مریدان #حلاج اشاره کرده که قائل به حلول روح خدا در حلاج بودند (معاذالله) و گزارشاتی از او نقل میکند، و چون پیشتر مفصل به حلاج و احوالات او پرداختم، از ذکر آن خودداری مینمایم.
◽️#جامی در مقدمه نفحات الانس، افرادی که "شرع را امری ظاهری و عوامانه میدانند و خواص را از آن بینیاز میکنند" از باطنیه و اباحیه میداند و سبب بدنامی صوفیه؛ سپس کسانی که فناءفیالله را بهانه ترک شرع و انجام منکرات کردهاند، و #ملامتیان را که فسق و فجور را برای ملامت و اسقاط از نظر خلق سبب قرب الهی دانستهاند را از زنادقه میخوانَد.
این فقط بخشی از گزارشات موجود بود و به همین مقدار اکتفا مینمایم تا برخی که مدعیاند امثال حقیر عرفان نمیفهمند و فناء و اتحاد و حلول را درک نمیکنند، دیگر چنین کلام مضحکی بر زبان نیاورند و خوب تأمل کنند که حتی بزرگان صوفیه نیز به این امور معترضند و تکفیر و تفسیق نیز کردهاند.
@tazvir3
🛑 نقدِ برخی بزرگان صوفیه بر صوفیه
↪️ پیشتر گذشت که تصوف در هر دورهای با دوره قبل متفاوت شد، حجم شطحیات و نوآوریها و علمستیزی و شرعگریزی بعد از دوره اول، به مراتب بیشتر و عمیقتر شد. اباحیگری و شطحیات و سماع، به مرور جای علم و اعمال و آدابِ صوفیه دورهٔ اول را گرفت. در این میان برخی آداب صوفیان به شدت مورد انتقاد اقطاب صوفیه و برخی بزرگان سُنیان قرار گرفت، برخی به رهبانیت اعتراض کردند و برخی به سماع و برخی به #شاهد_بازی و به برخی به حلول و اتحاد که به چند نمونه اشاره میکنم:
🔹 #غزالی مدعی فقاهت بود، ولی سماع و غناء را بلامانع میدانست، اما سماعِ برخی صوفیان صدای او را درآورده بود. از نگاه او "همانها که حلال و حرام را وانهاده بودند و فقط برای تخلیهٔ هواهای نفسانی سماع میکردند و در این میان به فسق و فجور نیز میپرداختند و شاهدبازی را میپسندیدند" اباحی مسلک بودند و خونشان مباح بود. ( کیمیای سعادت، ط_ انتشارت علمی و فرهنگی، ج ١ ص ٤٨٦ )
🔸 #احمد_جام از مشایخ صوفیه خراسان، ضمن اظهار تأسف از فسق و شریعتگریزی در صوفیان، معتقد بود که: "سلوک با رقص و وجد درست نمیشود، کسی که دو رکعت نماز صحیح را بلد نیست و از شرع و آدابش او را خبری نیست، و از سرود و سماع سخن میگوید، جز احمقی و دیو بردهای بیش نیست، و آن کسی که وی را صاحب کرامت مینامد، و آن دروغگوئی که میگوید از او کرامت دیدم، از او جاهلتر و احمقتر است. من نگویم سماع درویشان حرام است، اما این سماعِ مفسدان است، اندرین راه، قومی ناجوانمرد آمدند و اهل صلاح را بدنام کردند و طریق زندیقی و اباحت در امت اسلام پراکندند." ( تلخیص از: مفتاح النجات، تصحیح دکتر فاضل، ص ۴١ و ١۴٠ و ١۶٣ و ١٩١)
🔘 #هجویری صوفیِ سُنی حنفی که از قدمای این قوم محسوب شده و مرید مکتب #جنید_بغدادی بوده و طریق "صحو" را فناگاه مردان خدا و طریق "سکر" را بازیچه کودکان میدانست ( پیشتر درباره این طرق سخن گفته شد ) از "حلولیه و حلاجیه" مینالید، و معارف آنان را خلاف توحید میدانست و معتقدانش را بیدین معرفی مینمود. در باب حلولیه میگوید: "این جماعت استناد به ابوحلمان دمشقی میکنند، و هرچند مشایخ از او سخنی در باب حلول نقل نکردهاند، و وی را از ارباب دل دانستهاند، این ملاحده وی را به حلول و تناسخ منسوب میکنند." ( کشف المحجوب، ط_طهوری، ص ٣٣٤)
و بعد اشاره میکند که این عقاید را به فارس دینوری نیز منسوب داشتهاند و گفتهاند این مذهب #حلاج است. هجویری عقاید دو گروه از صوفیه را به تندی و وضوح و صریح، و بدون طعن در مشایخ آنان به نقد میکشد. یکی "حلولیه" و يکی "حلاجیه" و جالب اینکه او نیز چون حلاجیه را تارک شریعت و مایل به اباحت و الحاد میداند به آنها انتقاد میکند. ( کشف المحجوب، ط _ طهوری، ص ١٦٤)
➖عبدالقاهر بغدادی، ضمن طوایف حلولیه، از "حلمانیه" نام میبرَد. اینان به أبوحلمان دمشقی منسوبند، که اصل وی از فارس بود و به دلیل سکونت در شام به دمشقی شهرت یافت. طبق برخی گزارشات اولین صوفی که #شاهد_بازی را در صوفیه بنا نهاد وی بود. بغدادی نوشته:
"حلمانیه معتقد بودند که خداوند متعال در جسم اشخاص زیبا حلول کرده و هرجا زیبارویی میدیدند به وی سجده میکردند. و معتقد بودند هرکس چنین مسئلهای را دریابد و خداوند را در زیبارویان کشف کند، حلال و حرام از وی ساقط است." ( الفرق بين الفرق، ط _ دارالافاق الجديدة، بیروت، ص ٢٤٥ )
شبیه همین مطلب از #مولوی درباره حلول خداوند متعال به شکلی زنی زیبا برای #شمس_تبریزی پیشتر گذشت. (اینجا) معاذالله
سپس بغدادی به "حلاجیه" یعنی مریدان #حلاج اشاره کرده که قائل به حلول روح خدا در حلاج بودند (معاذالله) و گزارشاتی از او نقل میکند، و چون پیشتر مفصل به حلاج و احوالات او پرداختم، از ذکر آن خودداری مینمایم.
◽️#جامی در مقدمه نفحات الانس، افرادی که "شرع را امری ظاهری و عوامانه میدانند و خواص را از آن بینیاز میکنند" از باطنیه و اباحیه میداند و سبب بدنامی صوفیه؛ سپس کسانی که فناءفیالله را بهانه ترک شرع و انجام منکرات کردهاند، و #ملامتیان را که فسق و فجور را برای ملامت و اسقاط از نظر خلق سبب قرب الهی دانستهاند را از زنادقه میخوانَد.
این فقط بخشی از گزارشات موجود بود و به همین مقدار اکتفا مینمایم تا برخی که مدعیاند امثال حقیر عرفان نمیفهمند و فناء و اتحاد و حلول را درک نمیکنند، دیگر چنین کلام مضحکی بر زبان نیاورند و خوب تأمل کنند که حتی بزرگان صوفیه نیز به این امور معترضند و تکفیر و تفسیق نیز کردهاند.
@tazvir3
🔶 بعد از خواندن این گزارش، چه حسی نسبت به این شخص پیدا میکنید؟!
🔹فرض کنید در خیابان یا مدرسه یا دانشگاه یا در جمع اقوام و دوستان، از شما میخواهند که گزارش ذیل را بخوانید و نظر دهید. یک شخصیت خیالی را مدنظر بگیرید و دربارهاش بخوانید:
"او اسبابی فراهم میآورد كه مردم او را ملامت بنمايند و در دست او عصايی بود كه او را دو شعبه بود، هر كس متعرض او میشد و بر فعل او انكار میكرد با آن عصا او را ميزد و هميشه اوقات ده نفر غلام سياه با او بود كه كلاه خود بر سر آنها میگذارد و خود او هم كلاهخود بر سر مینهاد، و از براى هر يك از اين غلامان الاغی تهيه كرده بود هر گاه سوار میشد غلامان با او سوار میشدند و با كسى نماز نمیخواند مگر به تنهايى، و هر گاه زنى يا پسر أمردی را مىديد دهان خود را در ما تحت او میگذارد و آن را بو میكرد (مثل الاغی كه در ماتحت الاغ ديگر را بو میكند) و ملاحظه نداشت كه اين پسر امير است يا وزير است، و لو در پيش چشم پدرش بوده باشد يا غير او، و اصلا به كسى التفاتی نمیكرد، و اتفاق افتاد كه میخواست مسافرتی بنمايد، آمد كه بر کشتی سوار بشود، چون داخل کِشتی شد بعضى به صاحب کشتی گفتند اين را بيرون كن، زیرا اینجا با غلامان خود لواط مىكند و کشتی غرق مىشود، و صاحب کشتی او را بيرون كرد. او اشاره كرد به کشتی و همانجا مانند ميخ بر زمين دوخته شد و از جاى خود حركت نكرد و او با غلامان پياده شدند و بر روى آب روان گرديدند تا به شهر شربين رسيدند."
✅ بعد از خواندن این گزارش با خود میگوئید:
الف) این شخص دیوانهای بیش نبوده
ب) این شخص یک انسان فاسدی بوده که نفرت و لعنت از وجودش میبارد
ج) چقدر خجالت آور بود و نمیشد برخی عباراتش را در حضور دیگران خواند
این سه حالت در ذهن هر انسان عاقل و باحیائی شکل میگیرد.
👈🏻 اما تأسفبار اینجاست که طایفهای مدعی ایمان و اخلاق و سلوک، چنین مجنونِ فاسدی را سر سلسله معرفی میکنند و او را از "ارباب حال" میدانند! این بخشی از احوالات "ابوخوده" بود که از بزرگان #ملامتیان محسوب میشود و چون کلاهخود بر سر نحسش میگذاشته، به ابوخوده معروف شده؛ و شعرانی در شرح حال او چندبار "رضی الله عنه" گفته و شرم نکرده که برای این فاسد مجنون ملعون که آشکارا #شاهد_بازی میکرده و چنین اذیت و آزار مردم مینموده و آن فعل قبیح را در روز روشن مرتکب میشده، اینگونه تعابیر مدحآمیز بکار برده‼️ چنین شخصیتی را در بدترین مجامع هم راه نمیدهند و بدترین افراد از انتساب به او فرار میکنند، بعد صوفیه وی را شیخ و قطب و اربابحال میداند! گناهی که خداوند متعال بخاطرش قومی را عذاب کرد، برخی از صوفیه مانند شخص مذکور، آشکارا و علنی انجام میداده و برخی آن را کرامت و معرفت میدانند!
همچنین شعرانی درباره او نوشته:
"هر گاه در مجلس سماع حاضر مىشد آن كسى كه شعر مىخواند او را بر پشت خود سوار میكرد و مانند اسب میدوید."
هیچکجا مانند مدرسه صوفیه، دیوانگان را تکریم و ترویج نمیکنند، و براستی که صوفیه مکتبی دیوانهدوست و دیوانهپرور است.
🔺گزارش فوق را مرحوم محلاتی در "کشف الاشتباه" نقل کرده که مأخذ آن "طبقات شعرانی، ج ٢ ص ١١٧" میباشد.
سپس مرحوم محلاتی بعد از نقل مطلب مذکور، خاطرهای مرتبط با مطلب نقل میکند که خواندنی است، و پیشتر ارائه شد. (اینجا)
@tazvir3
🔹فرض کنید در خیابان یا مدرسه یا دانشگاه یا در جمع اقوام و دوستان، از شما میخواهند که گزارش ذیل را بخوانید و نظر دهید. یک شخصیت خیالی را مدنظر بگیرید و دربارهاش بخوانید:
"او اسبابی فراهم میآورد كه مردم او را ملامت بنمايند و در دست او عصايی بود كه او را دو شعبه بود، هر كس متعرض او میشد و بر فعل او انكار میكرد با آن عصا او را ميزد و هميشه اوقات ده نفر غلام سياه با او بود كه كلاه خود بر سر آنها میگذارد و خود او هم كلاهخود بر سر مینهاد، و از براى هر يك از اين غلامان الاغی تهيه كرده بود هر گاه سوار میشد غلامان با او سوار میشدند و با كسى نماز نمیخواند مگر به تنهايى، و هر گاه زنى يا پسر أمردی را مىديد دهان خود را در ما تحت او میگذارد و آن را بو میكرد (مثل الاغی كه در ماتحت الاغ ديگر را بو میكند) و ملاحظه نداشت كه اين پسر امير است يا وزير است، و لو در پيش چشم پدرش بوده باشد يا غير او، و اصلا به كسى التفاتی نمیكرد، و اتفاق افتاد كه میخواست مسافرتی بنمايد، آمد كه بر کشتی سوار بشود، چون داخل کِشتی شد بعضى به صاحب کشتی گفتند اين را بيرون كن، زیرا اینجا با غلامان خود لواط مىكند و کشتی غرق مىشود، و صاحب کشتی او را بيرون كرد. او اشاره كرد به کشتی و همانجا مانند ميخ بر زمين دوخته شد و از جاى خود حركت نكرد و او با غلامان پياده شدند و بر روى آب روان گرديدند تا به شهر شربين رسيدند."
✅ بعد از خواندن این گزارش با خود میگوئید:
الف) این شخص دیوانهای بیش نبوده
ب) این شخص یک انسان فاسدی بوده که نفرت و لعنت از وجودش میبارد
ج) چقدر خجالت آور بود و نمیشد برخی عباراتش را در حضور دیگران خواند
این سه حالت در ذهن هر انسان عاقل و باحیائی شکل میگیرد.
👈🏻 اما تأسفبار اینجاست که طایفهای مدعی ایمان و اخلاق و سلوک، چنین مجنونِ فاسدی را سر سلسله معرفی میکنند و او را از "ارباب حال" میدانند! این بخشی از احوالات "ابوخوده" بود که از بزرگان #ملامتیان محسوب میشود و چون کلاهخود بر سر نحسش میگذاشته، به ابوخوده معروف شده؛ و شعرانی در شرح حال او چندبار "رضی الله عنه" گفته و شرم نکرده که برای این فاسد مجنون ملعون که آشکارا #شاهد_بازی میکرده و چنین اذیت و آزار مردم مینموده و آن فعل قبیح را در روز روشن مرتکب میشده، اینگونه تعابیر مدحآمیز بکار برده‼️ چنین شخصیتی را در بدترین مجامع هم راه نمیدهند و بدترین افراد از انتساب به او فرار میکنند، بعد صوفیه وی را شیخ و قطب و اربابحال میداند! گناهی که خداوند متعال بخاطرش قومی را عذاب کرد، برخی از صوفیه مانند شخص مذکور، آشکارا و علنی انجام میداده و برخی آن را کرامت و معرفت میدانند!
همچنین شعرانی درباره او نوشته:
"هر گاه در مجلس سماع حاضر مىشد آن كسى كه شعر مىخواند او را بر پشت خود سوار میكرد و مانند اسب میدوید."
هیچکجا مانند مدرسه صوفیه، دیوانگان را تکریم و ترویج نمیکنند، و براستی که صوفیه مکتبی دیوانهدوست و دیوانهپرور است.
🔺گزارش فوق را مرحوم محلاتی در "کشف الاشتباه" نقل کرده که مأخذ آن "طبقات شعرانی، ج ٢ ص ١١٧" میباشد.
سپس مرحوم محلاتی بعد از نقل مطلب مذکور، خاطرهای مرتبط با مطلب نقل میکند که خواندنی است، و پیشتر ارائه شد. (اینجا)
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
👥 سلسله #رفاعیه در اعمال و رفتار بیشترین شباهت به #قادریه را دارد. رأس این سلسله "احمد رفاعی" است که درباره او نوشتهاند: "مردی صالح و فقیهی شافعی مذهب بود."
و جالب اینکه درباره احوالات این سلسله نقل کردهاند:
"مار را زنده میخورند و سرش را با دندان جدا میکنند، در تنور شعلهور آنقدر میغلطند تا آتش آن خاموش میشود، با تصرف در شیرها، بر آنان سوار میشوند." ( وفيات الأعیان، ابن خلکان، ج ١ ص ١٧١ )
✅ ابن بطوطة گفته:
"من جماعتی از مریدان او را نزد قبرش دیدم که بعد از نماز عصر طبل و دف نواختند و درویشان جمع شدند و شروع به رقصیدن کردند، بعد از نماز مغرب چیزی خوردند و بعد از نماز عشاء شروع به سماع نمودند، هیزم آوردند و آتشی افروختند، در میان آتش دویدند و رقص کردند و غلطیدند و در دهان فرو میبُردند، و مارهای بزرگی را گرفته با دندان سرش را قطع مینمودند." ( رحله ابن بطوطة، ط _ دارالشرق، ج ١ ص ١٤٠ )
معنای فقاهت و صالح بودن را هم فهمیدیم! رفاعیِ شافعی مذهب چگونه فقاهت و عبادت میکرده که خروجیِ آن چنین موجوداتی شده⁉️
@tazvir3
👥 سلسله #رفاعیه در اعمال و رفتار بیشترین شباهت به #قادریه را دارد. رأس این سلسله "احمد رفاعی" است که درباره او نوشتهاند: "مردی صالح و فقیهی شافعی مذهب بود."
و جالب اینکه درباره احوالات این سلسله نقل کردهاند:
"مار را زنده میخورند و سرش را با دندان جدا میکنند، در تنور شعلهور آنقدر میغلطند تا آتش آن خاموش میشود، با تصرف در شیرها، بر آنان سوار میشوند." ( وفيات الأعیان، ابن خلکان، ج ١ ص ١٧١ )
✅ ابن بطوطة گفته:
"من جماعتی از مریدان او را نزد قبرش دیدم که بعد از نماز عصر طبل و دف نواختند و درویشان جمع شدند و شروع به رقصیدن کردند، بعد از نماز مغرب چیزی خوردند و بعد از نماز عشاء شروع به سماع نمودند، هیزم آوردند و آتشی افروختند، در میان آتش دویدند و رقص کردند و غلطیدند و در دهان فرو میبُردند، و مارهای بزرگی را گرفته با دندان سرش را قطع مینمودند." ( رحله ابن بطوطة، ط _ دارالشرق، ج ١ ص ١٤٠ )
معنای فقاهت و صالح بودن را هم فهمیدیم! رفاعیِ شافعی مذهب چگونه فقاهت و عبادت میکرده که خروجیِ آن چنین موجوداتی شده⁉️
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
❌ شعر محوری و تقلید در شعر
🔹 شیخ جواد خراسانی رحمه الله:
شيعه ساده عوام پندارد كه هرچه شعر باشد از هركس باشد اگر فرا بگيرد ضرر ندارد، يا آنكه شاعر در گفتههايش محتاج به سند نيست و هرچه بر طبع شاعر جارى شود كافيست، يا آنكه برای شعر علم لازم ندارد! عجَب اين است كه اين قِسم از شاعران مقلده براى منبریها میگويند كه "چرا بعضى از بىسوادان منبر میروند؟ بايد اول درس بخوانند تكميل شوند بعد منبر بروند! چرا جلوگيرى از ايشان نمیشود!" اما براى خودش نمیگويد كه چرا بيسوادها شعر بگويند؟ چرا درس نخوانده و تكميل نشده شعر میگويند؟ و زود طبع مىكنند و هم آلت فضيلت خود قرار میدهند و هم سرمايه كاسبى و تجارت! مگر منبرى بيسواد كه تو او را قدح میكنى چه مىكند و چه مىگويد؟ همان كه تو میكنى و همان كه تو مىگوئى! نهايت آنكه او با نثر میگويد تو با شعر میگوئى، در نتيجه در بيسوادى و بىعلمى و فضولى و گستاخى و تخريب دين و هرچه تو میگوئى با هم شريك هستند، نظم و نثر در اين جهت فرق نمیكند، رأى دادن و فتواى دادن و فضولى در امر دين چه با نظم چه با نثر، يكى است، نهايت اينست كه آنكه نثر میگويد خامفروشى میكند و آنكه نظم میكند پخته فروشى مىكند، مثلا ميته اگر حرام است چه فرق است بين آنكه گوشت ميته را خام بفروشد يا آنكه بپزد و بفروشد؟! بلكه پزنده بدتر است، زيرا كه پخته زودتر به مصرف حرام گذاشته میشود و سريع الهضمتر است، همچنانكه شعر در نفوس مردم مؤثرتر و سريع الاثرتر و بهتر قابل تلقى است. علت آنكه اين نوع از شعراى مقلده يا مطلقا در شعر گفتن تقليد از صوفيه میكنند اينست كه بعد از اسلام چونكه باب شعر موهون شد و مذمت از شرع رسيد، اهل حق چندان وقعی به شعر نمىنهادند و اهميت نمیدادند، و لذا فقهاى ما قليلالشعر بودند همچنان ائمه عليه السّلام، با آنكه اگر میخواستند شعر بگويند بهتر از همه شعر مىگفتند، ولى ديگران كه با حق سر و كارى نداشتند مايه علمى خود و فضل و كمال و عرفان خود را و زينت خود را در شعر ديدند بخصوص كه صلهها و مال زياد و به جاه و منصب رسيدن ها در شعرها حاصل میشد، يك شعر میگفت صد هزار و دويست هزار صله مىگرفت، يا حكومتى مىيافت، از اين روی آنان به شعر پرداختند و در نتيجه ممارست طولانى و حك و اصلاح زياد سالهاى متماديه و كثرت استمعال تشبيهات غريبه و الفاظ عجيبه و رعايت مناسبت و مذاقگوئى مهارت تامه پيدا كردند در فن شعر، و چون مردم هم بر همان شعرهاى آنها خو گرفتند و هرچه تمجيد و تحسين مىشنيدند بر همانها بود، اينست كه شعراى ديگر هم كه میخواهند شعرى بگويند چون آنها معروف شدند به مهارت و استادى در شعر، اشعار آنها هم در قلوب مردم بخوبى جایگزين است، ناچار براى ترويج شعر خود از همانها تقليد مىكنند و بر سبك و روش همانها شعر ميگويند، ديگر فكر نمىكنند كه شعرهاى آنها مناسب همان موضوعها و همان اشخاصى است كه براى آنها گفتهاند و براى همانها خوب است و هم بر مسلك آنها خوبست، نه براى هر موضوعى و مناسبِ هر كسى؛ آنها براى بادهنوشان و بادهپرستان گفتهاند، تو براى امام علیه السلام يا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم بکار میبری!!! ترا چه به سبك و روش آنها؟! مثلا اگر فرض شود كسى آهوئى داشته براى آهويش شعرى گفته نسبت به آهو بسيار قشنگ و زيبا است، بايد شاعر ديگر هم كه اگر براى عالِمى مثلا شعر بگويد بر همان منوال بگويد؟ يا مجنون عامرى عاشق ليلى بوده براى ليلى خود شعرها گفته كه مناسب همان #عشق بازى با مثل ليلى است، آيا شاعر ديگر هم كه در محبت خداوند يا ائمه اطهار میخواهد شعر بگويد بايد اقتباس از مجنون كند؟! اين كمال نفهمى است اگرچه فرض شود اهل علم هم باشد. پس اين كلمه "هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد" يعنى چه و جايش كجاست؟!
📓 البدعة و التَحرُف، رضوان اکبر آله، ص ٦٧
@tazvir3
❌ شعر محوری و تقلید در شعر
🔹 شیخ جواد خراسانی رحمه الله:
شيعه ساده عوام پندارد كه هرچه شعر باشد از هركس باشد اگر فرا بگيرد ضرر ندارد، يا آنكه شاعر در گفتههايش محتاج به سند نيست و هرچه بر طبع شاعر جارى شود كافيست، يا آنكه برای شعر علم لازم ندارد! عجَب اين است كه اين قِسم از شاعران مقلده براى منبریها میگويند كه "چرا بعضى از بىسوادان منبر میروند؟ بايد اول درس بخوانند تكميل شوند بعد منبر بروند! چرا جلوگيرى از ايشان نمیشود!" اما براى خودش نمیگويد كه چرا بيسوادها شعر بگويند؟ چرا درس نخوانده و تكميل نشده شعر میگويند؟ و زود طبع مىكنند و هم آلت فضيلت خود قرار میدهند و هم سرمايه كاسبى و تجارت! مگر منبرى بيسواد كه تو او را قدح میكنى چه مىكند و چه مىگويد؟ همان كه تو میكنى و همان كه تو مىگوئى! نهايت آنكه او با نثر میگويد تو با شعر میگوئى، در نتيجه در بيسوادى و بىعلمى و فضولى و گستاخى و تخريب دين و هرچه تو میگوئى با هم شريك هستند، نظم و نثر در اين جهت فرق نمیكند، رأى دادن و فتواى دادن و فضولى در امر دين چه با نظم چه با نثر، يكى است، نهايت اينست كه آنكه نثر میگويد خامفروشى میكند و آنكه نظم میكند پخته فروشى مىكند، مثلا ميته اگر حرام است چه فرق است بين آنكه گوشت ميته را خام بفروشد يا آنكه بپزد و بفروشد؟! بلكه پزنده بدتر است، زيرا كه پخته زودتر به مصرف حرام گذاشته میشود و سريع الهضمتر است، همچنانكه شعر در نفوس مردم مؤثرتر و سريع الاثرتر و بهتر قابل تلقى است. علت آنكه اين نوع از شعراى مقلده يا مطلقا در شعر گفتن تقليد از صوفيه میكنند اينست كه بعد از اسلام چونكه باب شعر موهون شد و مذمت از شرع رسيد، اهل حق چندان وقعی به شعر نمىنهادند و اهميت نمیدادند، و لذا فقهاى ما قليلالشعر بودند همچنان ائمه عليه السّلام، با آنكه اگر میخواستند شعر بگويند بهتر از همه شعر مىگفتند، ولى ديگران كه با حق سر و كارى نداشتند مايه علمى خود و فضل و كمال و عرفان خود را و زينت خود را در شعر ديدند بخصوص كه صلهها و مال زياد و به جاه و منصب رسيدن ها در شعرها حاصل میشد، يك شعر میگفت صد هزار و دويست هزار صله مىگرفت، يا حكومتى مىيافت، از اين روی آنان به شعر پرداختند و در نتيجه ممارست طولانى و حك و اصلاح زياد سالهاى متماديه و كثرت استمعال تشبيهات غريبه و الفاظ عجيبه و رعايت مناسبت و مذاقگوئى مهارت تامه پيدا كردند در فن شعر، و چون مردم هم بر همان شعرهاى آنها خو گرفتند و هرچه تمجيد و تحسين مىشنيدند بر همانها بود، اينست كه شعراى ديگر هم كه میخواهند شعرى بگويند چون آنها معروف شدند به مهارت و استادى در شعر، اشعار آنها هم در قلوب مردم بخوبى جایگزين است، ناچار براى ترويج شعر خود از همانها تقليد مىكنند و بر سبك و روش همانها شعر ميگويند، ديگر فكر نمىكنند كه شعرهاى آنها مناسب همان موضوعها و همان اشخاصى است كه براى آنها گفتهاند و براى همانها خوب است و هم بر مسلك آنها خوبست، نه براى هر موضوعى و مناسبِ هر كسى؛ آنها براى بادهنوشان و بادهپرستان گفتهاند، تو براى امام علیه السلام يا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم بکار میبری!!! ترا چه به سبك و روش آنها؟! مثلا اگر فرض شود كسى آهوئى داشته براى آهويش شعرى گفته نسبت به آهو بسيار قشنگ و زيبا است، بايد شاعر ديگر هم كه اگر براى عالِمى مثلا شعر بگويد بر همان منوال بگويد؟ يا مجنون عامرى عاشق ليلى بوده براى ليلى خود شعرها گفته كه مناسب همان #عشق بازى با مثل ليلى است، آيا شاعر ديگر هم كه در محبت خداوند يا ائمه اطهار میخواهد شعر بگويد بايد اقتباس از مجنون كند؟! اين كمال نفهمى است اگرچه فرض شود اهل علم هم باشد. پس اين كلمه "هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد" يعنى چه و جايش كجاست؟!
📓 البدعة و التَحرُف، رضوان اکبر آله، ص ٦٧
@tazvir3