Telegram Web Link
#مشترکات_عرفانی

📢 صوفيهٔ اسلامی یا التقاطی؟

🔸 دکتر قاسم غنی:

صوفیه از حیث مذاق و سلیقه التقاطی بوده و مانند مردمان متعصب و خشک هیچ وقت پای خود را به یک جا نبسته‌اند، به این معنی همین که رأی و عقیده‌ای را موافق ذوق و حال خود یافته‌اند منتسب به هرکس و هرجا بوده گرفته‌اند، و همیشه لسان حالشان این بوده که:

شاخ گل هرجا که می‌روید گل است
خُمِ مُل هرجا که می‌جوشد مُل است.

حاصل آنکه از هر خرمنی خوشه‌ای به دست آورده و از هر گوشه‌ای تمتعی برده‌اند، ولی این نکته را هم باید در نظر داشت که تصوف مسلکی بوده پرشور و پرجان و نهضتی دارای روح حیات، و صوفيه عناصر مختلفی را که از منابع متنوعه گرفته‌اند به نحو خشک و ساده‌ای آن را اقتباس نکرده‌اند، بلکه آن عناصر خارجی را در بوته ذوق مخصوص به خود ذوب نموده و به شکل یک چیز مستقل بديع جداگانه و یک امر وحدانی در آورده‌اند که فقط با تجزیه و تحلیل دقیق می‌توان به عناصری که دست در ترکیب مِزیج تصوف داشته‌اند پی برد و آن عناصر خارجی را شناخت.

📚 تاریخ تصوف در اسلام، ج ٢ ص ٦٢٠

آری، از هرجا هرچه پیدا کرده‌اند وارد مکتبشان کرده‌اند، بعد ادعای فرقهٔ ناجیه هم دارند!!!

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

🕎 عُقلاء مجانين

این عنوان در عرفان بسیار پر تکرار و کاربردی است. بنابر گزارشات صوفیان، برخی از این طایفه که به مجنون و سفیه شهرت یافته‌اند، یا بنا بر مصالحی خود را به جنون زده‌اند و مرتکب اعمال غیر متعارف شده‌اند (مانند #ملامتیان) یا به دلیل قول و فعل خاصی مانند شطح‌گویی که دیگران از فهمش محرومند، متهم به جنون شده‌اند، و این حالت در اثر غلبه وجد و جذبه عرفانی بوده، نه جنون و شِبه آن؛ لذا از این دو طایفه به "عقلاء مجانین" تعبیر می‌کنند و از آنان با احترام و تکریم یاد می‌نمایند. بارها گفته شده که مکتب صوفیه ارتباط خوبی با جنون‌گرایی و مجانین دارد، چرا که عقل و علم را حجاب و دست و پا گیر می‌داند، لذا با عقلاء و علما نیز میانه خوبی ندارد. در واقع عقل از نگاه آنان نوعی #عشق آمیخته به جنون است که خروجیِ آن #کشف_شهود و فناء و حلول و اتحاد است.

برخی محققین صوفیه مانند دکتر زرین‌کوب معتقدند: "افرادی که جنون يا شبه جنون یا رفتاری شبیه به این مسائل داشته‌اند (حالا بنا بر مصلحت یا دلایل دیگر) از طرف صوفیه مورد توجه واقع شده و به آنها منسوب شده‌اند." سپس ایشان "بهلول" را بعنوان نمونه ذکر می‌کند که #عطار نیشابوری به او توجه زیادی نشان داده و از او با تکریم و احترام یاد کرده است. ( دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ٣٩ ) این بدان معنا نیست که بهلول صوفی بوده یا نبوده، بلکه رفتار او خوشایند صوفیه بوده و لذا او را یاد کرده‌اند. اینکه بهلول از صوفیان یا متمایلان بوده یا نه، تحقیق مستقلی می‌طلبد و این نوشتار در مقام تبیین این موضوع نیست.

پوشیده نیست که برخی از این طایفه، جذبه و جنون و ازخودبیخودی را فرصتی برای اظهار عقاید و سخنان خود می‌دیدند که در حالت عادی، اگر بیان می‌کردند کار را برایشان دشوار می‌کرد. اما اگر در حال تظاهر به جنون یا حالاتی شبیه به آن بیان می‌شد، می‌گفتند عقلش زايل شده و بر او حرجی نیست.

🔹 آتش زدن بهشت و خاموش کردن دوزخ

در احوالات برخی اقطاب و مشاهیر صوفیه اعمال و رفتاری مشاهده می‌شود که جز به همان حالتی که بیان شد نمی‌توان منسوب کرد. بلکه گاه از مجانین نیز برخی از این اعمال و رفتار سر نمی‌زند. #رابعه_عدویه ( احوالاتش پیشتر گذشت ) جزء نخستین زنان صوفی است که #عشق و جذبه را در بین صوفیه رنگ تازه‌ای زد و شکل دیگری از این حالات به ارمغان آورد. طی روایتی که هم به او و هم به چندتن دیگر از صوفیان منسوب است، در بصره با مشعلِ آتشی در دست می‌دوید و وقتی پرسیدند که چرا چنین می‌کنی؟ گفت: مى‌خواهم آتش به بهشت و دوزخ زنم تا خلق، خدا را برای خودش عبادت کنند. ( تذکرة الاولیاء، باب رابعه عدويه) جالب اینکه دکتر زرین‌کوب می‌گوید: «نظیر همين حکایت از "پلوتارخ" هم آمده که زنی مجذوب‌گونه از اهل اسکندریه را دیده که قصد داشته بهشت را بسوزاند و جهنم را با مَشک آبی خاموش کند، تا خلق عبادت را خالص کنند. و باز "ژوئن‌ویل" از قول یک راهب فرنگی نقل کرده که وقتی از طرف "سن‌لوئی" پادشاه فرانسه‌ نزد سلطان دمشق می‌رفت، زنی را دید که همین قصد همین مسئله را داشته.» ( دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ٤٢ ) سپس ایشان در ادامه می‌نویسد: "آنچه به رابعه منسوب است یک اعتقاد قدیمی بین عرفاست و به احتمال قوی مأخوذ از مانویه است که اظهار آن در محیط سنت‌گرای بصره یا بغداد، جز از طریق انتسایش به مجذوبان و زنان شوریده‌حال ممکن نبود." یعنی اين حکایات، حاکی از عقیده قلبی این طایفه است و آنچه که انجامش را طالب بوده‌اند یا در قالب قول آورده‌اند، یا با رفتار در کوچه و بازار بیان کرده‌اند. حال باید پرسید که آیا خداوند متعال به اندازه صوفیان حکمت نمی‌دانسته که خودش بساط بهشت و جهنم را برنچیده‌ و آنان باید برچینند؟! (معاذالله) در چند موضع متذکر شده‌ام و باز متذکر می‌شوم که به عقیده برخی مشاهیر عرفان و تصوف، بهشت بسیار بی‌مقدار و بی‌ارزش است و میل به بهشت با بندگی تنافی دارد‌!!! در حالی که بهشت جایگاه انبیاء و اوصیاء اولیاء و پاداش مؤمنان است و در قرآن و روایات بسیار به طلبش از خداوند متعال تأکید شده است، بعد مُشتی دیوانه فاقد عقل و شعور در لباس مثلا زاهد و عارف، بهشت را حقیر و خفيف می‌شمارند و خود را از انبیاء و اوصیاء و اولیاء بالاتر می‌بینند!!!

دو رکعت نماز #عشق با اشعار فارسی

در منابع صوفيه فراوان از احوالات عقلاء مجانین به چشم می‌خورد که برخیش طی این چند سال‌ فعالیت گذشت. حال نمونه‌های دیگری را از نظر بگذرانیم: 👇🏻

@tazvir3
باباعلیشاه‌مجذوب که اطوار جنون‌آمیزش آشکارا بود، جزء ابدال هرات به شمار می‌رفت!!! یکبار #جامی به اتفاق شیخ‌الاسلام هرات وی را بر درب مسجد دیدند و ظاهرا از باب مزاح و طنز، از او خواستند تا امام جماعت شود و او هم پذیرفت. در آغاز نماز گفت نیت می‌کنم دو رکعت نماز عاشقانه و عارفانه بخوانم!!! و در هر رکعت بعد از حمد این اشعار را خواند:

هیچ می‌دانی چه کردی بر دل افکار من
روی بنمودی و شد آتش پرستی کار من
ای کبوتر گر پری بر بام آن قصر پری
نامه خود می‌کنم بر گردنت آنجا بری.

شیخ الاسلام نماز را بدون اقتدا پایان می‌برَد، ولی جامی بعد از نماز به او می‌گوید که اگر قرار بود یک نماز از تو پذیرفته شود، همین نماز بود.❗️خود بابا علیشاه هم می‌گوید بهتر از این نماز در عمرم ندارم، اما رعايت ظاهر شرع بهتر است! ( رساله مزارات هرات، مطبعه دانش، ص ١٩٢ )

شما را به خدا تأمل کنید که چگونه دین و شرع را به استهزاء و استخفاف گرفته‌اند و این کار را برترین عبادت هم می‌پندارند!

و از همین باب است شعرخوانی میرزا جواد #ملکی_تبریزی در قنوت نماز؛ وی در قنوت شعر #حافظ را می‌خوانده:

زان پیشتر که عالَم فانی شود خراب
ما را ز جام بادهٔ گلگون خراب کن.

( حيات عارفانه فرزانگان، ص ٦٤ )

بدون شرح ...

⚠️ کشف عورت، و مقاومت در برابر کلمه طیبه "لا اله الا الله"

یکی دیگر از مجانین مذکور، سعیدای سرمد معروف به سرمد کاشی است که مدتی محضر ملاصدرا و میرفندرسکی را درک کرده و بعد به هند نزد داراشکوه رفته؛ وی به کشف عورت و سر و پا برهنه بودن مشهور بوده، و وقتی کارش به محاکمه می‌رسد از او می‌خواهند که "لا اله الا الله" بگوید و او فقط می‌گوید "لا اله" و می‌گوید چون در مقام نفی مانده‌ام نمی‌توانم بیشتر بگویم و به وقتش "الا الله" هم خواهم گفت!!! و هنگامی که تسلیم جلادش می‌کنند، بر مبنای وحدت‌وجود و با زبان مناجات گونه خطاب به جلاد می‌گوید: به هر صورت که پیش آئی تو را می‌شناسم!!! ( یعنی تو خدایی معاذ الله، و این حکایت شبیه به واقعه قتل #عطار نیشابوری است که او نیز به قاتلش چنین گفت ) شاه اسداللّه از فقرا و رفقای او بود. گوید به سرمد کاشی گفتم ملبس شو و عریان نمان، و لا اله الا اللّه تمام گوی تا خلاصی یابی. بر من نظری کرده هیچ نگفت و این بیت را خواند:

من از سر نو جلوه دهم دار و رسن را
عمریست که آوازهٔ منصور کهن شد.

( تذکره رياض العارفين، باب سرمد کاشی)

احوالات وی و علت محاکمه و تکفیر و شطحیات او، یادآور سرگذشت #حلاج است. برای این مجنون مکشوف‌العورة کافر، چندان کرامت نقل کرده‌اند و تکریمش نموده‌اند که شرم آور است. مثلا صاحب تذکرة در انتها نوشته:

"در وقت قتلش، ازدحام عوام به مرتبه‌ای بود که به دشوار از میان آنها عبور می‌نمود، بی قلق و اضطراب می‌رفت، به هر کس کُشتن او را تکلیف کردند قبول نکرد. آخر کناسی بدان امر مبادرت نمود. سرمد با کناس بعضی سخنان مجنونانه و مجذوبانه گفت و کناس گردن او را زد. گویند سرش بعد از افتادن سه مرتبه "الا اللّه" گفت و نفی‌اش به اثبات رسید."

و از اين قبيل مزخرفات و لاطائلات بسيار بافته‌اند که میت را روی سنگ غسال‌خانه به خنده وا می‌دارد. این شعر نیز به او منسوب است که شیطان‌پرستان را به تحسین وا می‌دارد:

"سرمد تو حدیث کعبه و دیر مکن
در کوچه شک چو گمرهان سیر مکن
رو شیوهٔ معرفت ز شیطان آموز
او را بپرست و طاعت غير مکن."

و از این قبیل لامذهبی‌ها و جنون‌گرائی‌ها بسیار است که ذکرش به طول می‌انجامد. و وقیح‌تر از قول و فعل این مجانین، توجیه و تأویلات مدافعین این جماعت است که می‌خواهند آنان را غرق دريای توحید و صاحب اسرار توحیدی معرفی کنند که بقول خودشان "جذبه‌های عرفانی _ توحیدی" است که چنین گفته‌اند و چنین انجام داده‌‌اند. در صورتی که تمام این مسائل از تسلط شیطان و اثر ریاضتها و دستوراتی که عقل و دینِ این ملاعين را به باد داده است می‌باشد و پیشتر شرحش گذشت. کدام توحید و اسرار⁉️

@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی #چله_نشینی

🎥 حسن سِبیل

حقیر معتقدم جناب #موسوی_مطلق حرفی برای گفتن ندارد، لذا متمسک به این اکاذیب و مطالب بی‌اساس می‌شود

تا دیروز امام عصر عجل الله فرجه را در کَفاشی و مغازه قفل‌سازی می‌یافتند، حالا لحاف‌دوزی هم اضافه شد و سابق بر این هم در ماشین‌سنگین‌های بین جاده‌ها!

👈🏻 جالب آنکه این حکایت، کاملا مطابق با فضای صوفیانه است، زیرا اینجا هم یک شخص سِبیل‌بلند ( که سبیلش خلاف آداب شرع است ) یک عالِم اهل درس و شرع را تحت تربیت گرفته! آن‌هم به دستور امام معصوم! عقل نعمت والایی است که اگر به کار گرفته شود انسان متوجه می‌شود که هرگز امام به یک انسانی که مقید به اولیاتِ شرع نیست ارجاع نمی‌دهد!

تازه اینها در صورت صحه گذاردن بر اصل ماجراست که پیشتر بیان شد بحث تشرف در عصر غیبت با چالش‌های جدی و متعددی روبروست، و چله‌نشینی هم در سیره اهل بیت علیهم السلام نبوده و دیده نشده کسی را به آن تشویق یا امر بفرمایند. لذا این داستان‌ها اصل و اساسی ندارد و برای آخر شب کودکان هم مناسب نیست، چه رسد به اینکه اعتقادی بر آن استوار شود

این حکایات فقط به بی‌دین شدن کمک می‌کند و دین‌افزائی ندارد.

@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی

یک بام و دو هوا

💠 از جناب #موسوی_مطلق می‌پرسم:

آيا شما جماعت، بارها و بارها این نوع دزدی و فضولی را بعنوان کرامت نقل نکردید؟! آیا اخبار از امور پنهانی را چشم‌برزخی و نشانه اولیاءالله معرفی نکردید؟! برای دیگران بد است و برای شما خوب؟! آیا افتخار شما و اساتید شما تا بالا، این نبود که فلان عارف و استاد، پرده از راز و سِرِّ شخصی برداشت، و یا فلانی را تهدید کرد که می‌خواهی بگویم دیروز چه کردی؟! بالاخره اینها دزدی و فضولی است یا کرامت ⁉️ چرا اگر یک سائل محتاج اینها را بگوید دزدی است، اما اگر آیت الله #بهجت و سید علی #قاضی و فلان عارف و صوفی بگوید می‌شود کرامت؟!

پس خودتان هم می‌دانید که دزدی و فضولی در زندگی مردم در سیره اساتید و بزرگانتان وجود داشته و دارد، و معترفید که در وادی شما دزد هم ممکن است صاحب‌کرامت تلقی شود، و معترفید که معلوم نیست چه تعداد از به ظاهر صاحب‌کرامتانِ مشهور، در واقع دزدند و باید شخص دیگری دستشان را رو کند، مثل سید احمد کربلایی که دست آن سائل را رو کرد.

حالا اگر ما هم دست چند دزد را که به غلط صاحب کرامت معرفی شده‌اند را رو کنیم، نباید شما را به خشم بیاورد

@tazvir3
⛔️ قصه‌خوانی و افسانه‌سرایی و نقل کرامات صوفیه

( و قصه‌های شاهان عجم، رستم و اسفندیار )

🔶 علامه مجلسی اعلی الله مقامه:

از جمله محرمات كه جمعى از اكابر علماء تصريح به حرمت آن كرده‌اند، خواندن و شنيدن قصه‌هائى است كه همه آن‌ها دروغ است، مانند قصه رموز حمزه و افسانه‌هاى معلوم‌الكذب، يا بعضى از آن‌ها كه معلوم‌الكذبست مانند روايات جعلی مخالفان كه مشتمل است بر تخطئه انبياء و نسبت فسوق و معاصى به ايشان، یا مدح خلفاى جور يا كرامات جعلی و ساختگی صوفيه، يا افتراء بر اكابر علمای شيعه و امثال اينها از امور باطله، مگر آنكه غرض رد و ابطال آن‌ها باشد يا از براى تقيه مضطر شود به خواندن و شنيدن آنها، چنانكه آيه "سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ" بر آن دلالت دارد بنا بر بعضى از تفاسير.

💠 و ابوالصلاح در كافى گفته است كه حرام است دروغ و از جمله دروغ است صحبت داشتن شب به قصه‌هاى قصه‌خوانان كه جنگ‌هاى دروغ ساختگی را نقل می‌كنند يا بر جنگ‌هاى واقعی چيزهايی زياد می‌كنند؛ و شيخ يحيى بن سعيد در جامع گفته است حرام است شب‌نشينى كردن به ذكر دروغ و قصه‌هاى اختراعى و قصه‌هائى كه دروغ‌ها بر آن‌ها زياده كرده‌اند، و به قصه‌هاى ديگر مكروه است براى آنكه مانع بيدارى آخر شب می‌شود.

و ابن‌بابويه در كتاب عقايد روايت كرده است كه قصه‌خوانان در خدمت حضرت صادق عليه السّلام مذكور شدند، فرمودند كه خدا لعنت كند ايشان را كه تشنيع می‌كنند بر ما؛ و گفته است كه باز از آن حضرت سؤال كردند از قصه‌خوانان آيا حلال است گوش دادن به سخنان ايشان؟ حضرت فرمودند كه نه، و فرمودند: هركس گوش دهد به سخن‌گوئى پس به تحقيق كه او را پرستيده است، پس اگر آن سخنگو از جانب خدا سخن گويد خدا را پرستيده است و اگر از جانب شيطان سخن گويد شيطان را پرستيده است؛ و باز از آن حضرت پرسيدند از قول خداوند كه فرموده: "گمراهان پیروی می‌کنند از شُعَراء." حضرت فرمودند: مراد از شعراء قصه‌خوانان هستند، و احوط آنست كه قصه‌هاى ايام كفر و جاهليت و پادشاهان عجم را نيز نخوانند هرچند راست باشد، مگر از براى مصلحت يا فايده دين، زيرا كه حق تعالى فرموده است "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ _ الخ" يعنى از مردم كسى هست كه می‌خرد سخن باطلى را از براى آنكه مردم را از راه خدا غافل گرداند، و به آيات قرآن استهزاء كند، از براى ايشان عذابى هست خواركننده؛ و شيخ طبرسى و ساير مفسران روايت كرده‌اند كه اين آيه در شأن نضر بن الحارث نازل شد كه او تجارت می‌كرد و می‌رفت به طرف فارس و اخبار پادشاهان عجم را می‌خريد و مى‌آورد و از براى قريش نقل می‌كرد و می‌گفت: محمد (صلى اللّه عليه و آله) شما را خبر می‌دهد به اخبار عاد و ثمود، و من از براى شما نقل می‌كنم قصه‌هاى رستم و اسفنديار و اكاسره و پادشاهان عجم را❗️پس خوش مى‌آمد آنها را شنيدن آنها و ترك می‌كردند شنيدن قرآن را؛ اين را از كلينى روايت كرده‌اند و كلينى و شيخ طوسى به سند حسن كالصحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده‌اند كه حضرت امير عليه السّلام قصه‌خوان را ديد كه در مسجد قصه می‌خواند، تازيانه بر او زد و او را از مسجد بيرون كرد؛ و ابن بابويه به‌ سندهاى معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله فرمودند: چون ببيند مردى را كه در روز جمعه احاديث جاهليت و كفر را نقل می‌كند بزنيد بر سرش اگرچه با سنگ ريزه باشد.

📓 حق اليقين، ط _ علمیه إسلاميه، ص ۵٧٧ _ ٥٧٨

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #نفی_غلو

⛔️ فحش به خداوند متعال ( معاذ الله )

🔹محمد بن حکیم گوید: برای امام کاظم علیه السلام قول برخی افراد را در تشبیه و تجسیم نقل کردم. امام علیه السلام فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ لَا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ أَیُّ فُحْشٍ أَوْ خَنًا أَعْظَمُ مِنْ قَوْلِ مَنْ یَصِفُ خَالِقَ الْأَشْیَاءِ بِجِسْمٍ أَوْ صُورَةٍ أَوْ بِخِلْقَةٍ أَوْ بِتَحْدِیدٍ وَ أَعْضَاءٍ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً.»

✍🏻 چیزی به خدای تعالی شبیه نیست. کدام سخنِ زشت و ناسزا بدتر از گفتار کسی است که خداوند را به جسم یا صورت یا به یکی از آفریدگانش یا به حد و اندازه یا به اعضاء، وصف می‌کند؟! خداوند متعال از این وصف که ایشان می‌گویند برتر و بزرگتر است.

📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ١ ص ١٠٥

لذا غلات و صوفیه و فلاسفه و هر گروهی که خداوند متعال را به هر نحو و عنوان و بهانه با تشبیه و تجسیم، وصف و معرفی کنند، بدترین فحش و ناسزا را متوجه ساحت مقدس خداوند متعال کرده‌اند.

@tazvir3
#طنز_صوفیه #دروغ_صوفیه #مشترکات_عرفانی

📢 خودزنی به سبک عارف‌ مسلکان

👈🏻 از عجایب این دوره وانفساست کسانی که تمام مطالب و مبانی‌شان بر پایه خواب و #کشف_شهود و توهم است، به بحث دعا و توسل که رسید، حالا یادشان افتاده خواب خوب نیست و حجت نمی‌باشد. 😁

👈🏻 اولا: اگر خواب حجت نیست و مستمسک واقع نمی‌شود، اول کانالتان را حذف کنید که پر از خواب و رؤیاست

ثانیا: برای مرید و مراد بازی و سواری گرفتن از عده‌ای ساده‌لوح خواب خوب است، فقط برای توسل و دعا بد است؟!

ثالثا: ابتدا باید تکلیفشان را با خودشان روشن کنند که یا خواب بد است یا خوب؟ بعد وارد بحث علمی شویم

🔻رابعا: حقیر نیز می‌دانم خواب و شهود حجت نیست و بارها در همین کانال این مسائل را نقد کرده‌ام، اما می‌خواهم تعارض عقیدتی و عدم تعادل این جماعت روشن شود.

گفتنی است از برخی مطالبشان هم بوی "وهابیت" به مشام می‌رسد که یا نامناسب مطرح کرده‌اند، یا حرفشان همان است، که اگر یقین شد به بررسی آن نیز خواهیم رسید.

@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی #مدعیان_دروغین #باطنی_گری

👤 پیرِ کامل، مدعی مهدویت

👈🏻 گاهی برخی نهضت‌های صوفیانه به دلیل سرکوب شدن یا کم‌رنگ بودن، برای غالب مردم ناشناخته است و لذا نام و نشانی از آنها باقی نمانده است، اما شناخت جریان‌سازی این نهضت‌ها حائز اهمیت است. شاید کمتر کسی نام "بایزید انصاری" را شنیده باشد، و غالبا نام بایزید همگان را به یاد #بایزید_بسطامی می‌اندازد؛ بایزید انصاری رهبر نهضت "پیر روشن" بود که از طرف مخالفان "پیر تاریک" خطاب می‌شد. وی در قرن دهم می‌زیست و در جوانی با یکی از "اسماعیلیان" آشنا شد و تحت تأثیر افکار او به بحث "تأویل و اسرار حروف و فکر ضرورت یک پیر کامل" برای ارشاد مردم علاقه‌مند گشت. به نقلی با مرتاضان نیز مرتبط شد و نظریه "تناسخ و حلول" را از آنان دریافت کرد. مدتی به مداومت #ذکر_جلی‌_خفی و #چله_نشینی اهتمام نمود و بدان توصیه می‌کرد. بالاخره بر اثر #کشف_شهود و رؤیا، خود را پیر کامل خواند و مدعی‌ ارتباط با خضر و اطلاع از اسم اعظم شد، و مقامات انبیاء را برای خود تراشید و در نهایت با ادعای مهدویت و هادویت به تبلیغ و فعالیت پرداخت. بیشترین مریدان او از پیشاور و قندهار و طوایف پشتو و افغان بودند. او همه _ حتی دستگاه حاکم وقت _ را به تبعیت از پیر کامل یعنی خودش فراخواند. وی جنگجو نیز بود و به دلیل ایجاد جنگهای داخلی که مریدان وی با حکومت وقت داشتند و ناامنی ایجاد شده بود، توسط سپاه مخالفینش شکست خورد و کشته شد، و البته متشرعه و فقهای عصر او هم به دلیل دعاوی مذکورش وی را تکفیر کردند.

🔹 گفتنی است که برخی رسائل او _ که از جایگاهی علمی هم برخوردار نبود _ نزد مریدانش مانند وحی تلقی می‌شد. دانستن این نکته ضروری‌ست که طبق گزارشاتی، وی آخرین مقام سالک را معراج روحانی و حاصل آن را آزادی از تکالیف شرعی می‌دانسته‌ست! ظاهرا وی در موسیقی نیز دستی داشته؛ به نقلی در دوره‌ای یکی از موسیقی‌دان‌ها چند تار به ساز "رباب" افزود و در نتیجه تعلیمات او، موسیقی دانانِ افغان، الحان جدیدی ساختند، که عموماً خاص رقص بود، ولی نوازندگان نمی‌توانستند آن‌ها را با آهنگ صحیح بنوازند. بایزید انصاری آهنگ آن‌ها را اصلاح کرد و با راهنمایی او نوازندگان توانستند "سرود سلوک" (نوعی ترانه صوفیانه) و دیگر الحان خوشایندشان را بسرایند. در وصیت خود به مریدان، به تأمل در کتاب "خیرالبیان" که تألیف خودش می‌باشد توصیه کرده، و مدعى شده که این کتاب حاوی وحی و الهامی است که به او شده؛ این کتاب در اثبات "وحدت وجود" است.

📚 دنباله جستجو در تصوف ایران، زرین‌کوب، ص ٧٨ _ مقاله منوچهر فرساد، مجله کاوه برلین، سال نخست، ١٩١۶، شماره ١۶، تذکرة الابرار و الاشرار، حالنامه پیر دستگیر

شاید احوالات وی، برخی خوانندگان اهل تحقیق را به یاد "فضل الله حروفی استرآبادی" رهبر نهضت حروفیه وا دارد. پیرامون وی مطالبی خواهد آمد ان شاء الله.

@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی

🎥 حضور بانوان صوفی‌مشرب کنار قبر سید علی #قاضی

مدفن ایشان در قبرستان وادی‌السلام همواره مورد توجه عرفان‌مسلکان بوده و هست، بارها در این مکان شاهد چنین صحنه‌هایی بوده‌ایم. این نشان می‌دهد که در سیره ایشان آنچه موافق با مبانی عرفان باشد آنقدری پررنگ می‌باشد که میان هزاران قبر، مدفن ایشان برای چنین بزمی انتخاب شده.

به تازگی کنار قبر مطهر امام رضا علیه السلام چند صوفی تجمع کردند تا تبلیغی برای خودشان باشد، و این اتفاق به ندرت می‌افتد که صوفیان در مراقد اهل بیت علیهم السلام بزمی به پا کنند، چرا که بین تعالیم اهل بیت علیهم السلام و تصوف ارتباطی نمی‌بینند تا آنجا را مناسب سماع و بزم صوفیانه بدانند، با این حال تجمع کوچک و چند دقيقه‌ایِ آنان مورد اعتراض همگان واقع شد، زیرا در سیره امام رضا علیه السلام چیزی مطابق با مبانی آنان نیست، و همه می‌دانند که آنجا محل مناسبی برای انجام بدعت و ترویج انحراف نمی‌باشد.

@tazvir3
#کشف_شهود #مشترکات_عرفانی #نفی_غلو #سران_غلات

🔘 چندان که سعی کردیم بفهمیم آیا طریقۀ این جماعت، با آنچه به ما رسیده است از صاحب شرع، موافقت دارد یا نه؟ به هیچ وجه نیافتیم

🔻 میرزای قمی رحمه الله، در باب ادعای الوهیت می‌نویسد:

اول: ادعای الوهیت شخص از برای خود، دوم نسبت دادن این مرتبه، به غیر خود است. اما ادعای آن مرتبه از برای خودش به یکی از دو راه است؛ اول اینکه بعض صاحب عقل و فهم که در راه معرفت خدا کمال اهتمام داشته، در پی این درآمدند که به حقیقت ذات الهی برسند، و هر چند فکر کردند که موجودی باشد و در جائی نباشد چگونه می‌شود؟! و از راه عقل نتوانستند به کُنه کار برسند، بنا را گذاشتند به ریاضت کشیدن و «تصفیۀ باطن» و مخالفت نَفْس اماره و تربیت نفس ملکیۀ انسانیه، که از آنجا به مقصد برسند. چون وصول به این مطلب، صورت امکان ندارد، و لهذا بعضی را مجاهدات شاقّه و ریاضت جسم و بدن (از کم خوابیدن و کم خوردن و غیره) چنان منشأ سوء مزاج شد که به سبب غلبۀ سوداء از بابت صاحب مالیخولیا، متابعت خیالات فاسده نمود، معراج‌های بسیار از برای خود به چشم خیالش آمد، تا آخر از جملۀ افکار فاسدۀ او همین شد که تو خود خدائی!
دوم: آنکه در آن حال شیطان لعین که خصم قدیم و دشمن صمیم است، دست یافته به مقتضای «وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُم» و «کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً» به ایشان القا می‌کنند و در دل ایشان می‌اندازند که تو خود خدائی، یا صدائی به آن‌ها می‌رساند. همین معنی مشار الیه را یک شیخ در میان قوم خود دعوی کرده و بر طبق آن هم بعضی شواهد کاذبه از تسویلات شیطانیه به انجام می‌آورد، جمعی از مریدان خر قبول می‌کنند، و آهسته آهسته دین و طریقت می‌شود، و باقی اتباع به طریقۀ تقلید، یا عصبیت در متابعت، جرأت آن می‌کنند. و جمعی از ایشان که در زمرۀ اهل شرع نشو و نما کرده‌اند، و پدران ایشان مسلمان و صاحب شریعت بوده، چون بالمرّه از آن هم نمی‌توانند دست برداشت، سعی می‌کنند تا بعض متشابهات آیات و اخبار را مطابق خیال فاسد خود کنند و به این سبب امر بر بی‌خردان و کم‌مایگان مشتبه‌تر و تاریک‌تر می‌شود. و این جماعت که می‌خواهند آن طریقه را با شرع مطابق کنند، از آنهائی که از شرع خبری ندارند، بدترند، به جهت آنکه دائم فکر تزویر و فریب دادن کم‌مایگان، در دست ایشان است. و اشهد بالله، چندان که سعی کردیم که بفهمیم که آیا طریقۀ این جماعت، با آن چه به ما رسیده است از صاحب شرع، موافقت دارد، به هیچ وجه نیافتیم. و جمع ما بین شرع و سخن ایشان ممکن نیست، و این که تاویل کند زمین را به آسمان، یا اشتر را به نردبان، هرگاه اعتماد به آن توان کرد از آیات قرآنی حلال بودن خمر و زنا و لواط را هم می‌توان پیدا کرد، همچنین که محققین مشایخ صوفیه * عذاب عظیم جهنم را برای خود به «عذب» و «شیرینی» تأویل کرده‌اند. اما خوب است که «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُون» را هم از برای خود کرده‌اند که: مائیم که ایمان نیاوردیم به ظاهر آن چه پیغمبر گفته. و حکایت #ابوالخطاب و امثال او را شنیدی که قائلند نماز و روزه و واجبات یعنی آدم‌های خوب، و خمر و میسر و انصاب و ازلام، يعنی آدم‌های بد.

به هر حال؛ چون این جا مقام تحقیق این سخن‌ها نیست و مطلب چیز دیگر است، اختصار کردیم. پس به مقتضای «وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ» باید از الهامات شیاطین و وسوسه‌های آن ها، و نداهائی که به برادران خود می‌رسانند، فریب نخورد، و خدای تعالی از این فرقه بریئ است و پیغمبر و اوصیای او همگی بریئ‌اند. و از این جهت است که در احادیث بسیار (که پاره ای از آن گذشت) هرگاه از یکی از ائمّه علیهم السلام می‌پرسیدند که فلان شخص به الوهیت تو قائل است، آن قدر وحشت می‌کرد که هر موئی در بدن او بوده، از هول بر می‌خواست، و مکرر به خاک می‌افتادند و می‌گریستند و می‌فرمودند: «قنّ کذا نحن» یعنی بندۀ ذلیل و عبد مملوک لا یقدر علی شیئ و امثال این از کلمات که می‌فرمودند. و این جماعتی که این ادعا را می‌کنند دَم از «لیس فی جبّتی الاّ الله» و «لا اله الاّ اَنا» می‌زنند ( #بایزید_بسطامی و #حلاج ) و مریدان ایشان آن‌ها را به خطابات «بذکرک تطمئن القلوب» و «کَفی علمک عن المقال» و «کفی کَرمُک عن السّؤال» خطاب می‌کنند. و ایشان هم به آن افتخار می‌کنند. تا این جا سخن در وجه دعوی الوهیت احمقان از برای خود بود.

📚 جامع الشتات، نشر کیهان، ج ١٠ ص ١١٦ _ ١١٩

* محقق کتاب نوشته:

"مرادش #ابن_عربی است که #ملاصدرا از او با عنوان «محقق» و گاهی «بعض المحققین» نام می‌برد. تعبیر میرزا (ره) طعنه بر ملاصدرا است و إلا تصوف کجا و تحقیق کجا."

ادامه دارد...

@tazvir3
👆🏻 قسمت دوم:

و اما بیان مطلب دوم یعنی نسبت دادن الوهیت به غیر خود (چنان که غلات به امیرالمومنین و سایر ائمّه علیهم السلام دادند)

🔹 پس آن هم به چند علت می‌تواند بود:

اول اینکه: چون علوم جناب امیرالمومنین و اولاد طاهرین او علیهم السلام، در وفور و کثرت به سر حدّی است که فوق آن متصور نیست الاّ جناب خاتم النبیین (صلّی الله علیه و آله اجمعین) که در هر وقت و در هر حال از ایشان کسی سؤال می‌کرد معطلی نداشتند، بلکه بعضی ایشان می‌فرمودند «سلونی ما دون العرش» و امثال آن؛ مثل آنچه از ایشان رسیده است که جماعت جنّ مکرر تردد داشتند و در نزد اهل بیت علیهم السلام مسائلشان را تحقیق می‌کردند، چنان که احادیث بسیار در این باب است. و همچنین ملائکه در خانۀ ایشان مانند اطفال از ایشان بودند و در متکای ایشان قرار می‌گرفتند، و آنچه از ایشان در کیفیت انعقاد نطفه و ایّام حمل و وقت ولادت و وقت طفولیت به ظهور می‌رسید (چنان که احادیث بسیار در هر یک از این مطالب در محل خود مذکور است) خصوصاً آنچه از جناب امیرالمومنین علیه السلام به ظهور پیوست از علوم و حلّ مشکلات، و عبادات، و جنگ‌های نمایان که فوق طاقت بنی نوع انسان بود، و همچنین آن چه از احادیث بسیار رسیده که در وقت مُردنِ دوست و دشمن همه حاضر می‌شود در آنِ واحد در مکان‌های متعدده، به ملاحظۀ این امور و مسائل بسیار دیگر (که این جا محل بیان آن نیست) و همچنین کرامات و معجزات و صفات حمیده و ملکات پسندیدۀ ایشان که به ظهور رسیده و از عجایب فوق حدّ طاقات بشر بود، مرجع همۀ علمای زمان بودند و دوست و دشمن معترف به فضل ایشان بودند، و هر چند خواستند که نقصی بر ایشان وارد بیاورند نتوانستند، خصوصاً خلفای جور که به جهت حرمت امر باطل خود کمال جدّیت و تلاش کردند و متوسل شدند به علمای مذاهب و ادیان مختلفه بلکه راه عجزی از برای ایشان پیدا کنند نتوانستند، که در آخر ناچار شدند به زهر دادن به ایشان، و فرومایگان قلیل‌البضاعه و ابلهان کم معرفت که جناب اقدس الهی را به اندازه‌ای که باید بشناسند نشناخته بودند، زیرا که رسیدن در قعر آن دریای بی پایان، طریقۀ سیّاحان صاحب وقوف، و ملاّحان نائل به کمال معرفت است، حتی آن که عقلِ کُل و اکمل موجودات به کلمۀ «ما عرفناک حق معرفتک» متکلّم گردید، لهذا طاقت نیاورده که ایشان را در مرتبۀ بشریت واگذارند، نسبت الوهیت به ایشان دادند. چنان که الحال می‌بینیم همین که شخصی عامی، کثرت تبحّر عالِمی را می‌بیند، غافل از حقیقت حال شده می‌گوید بعد از خدا توئی! یا آن که او را در مرتبۀ امام معصوم می‌شناسد! بلکه به حقیقت امام بسنده نکرده مرتبۀ بالاتر از او را برای این، گمان می‌کند.

⚪️ دوم اینکه: شیطان صفتان برای اغوای عوام (بل که اغوای متوسطین خلق هم) چون می‌خواهند از برای خود بزرگی کسب کنند و گاه است از او نپذیرند، مرتبۀ بالاتری از برای شخصی از جنس بشر قرار می‌دهند تا این مرتبه را از خودش بپذیرند. پس این که #ابوالخطاب ناچار است که هرگاه خواهد ادعای پیغمبری بکند، باید حضرت صادق علیه السلام را خدای خود قرار بدهد تا تواند خودش پیغمبر او باشد. به جهت آنکه اثبات پیغمبری صعوبت آن بیشتر است.

❇️ سوم آنکه: غرض این جماعت، فساد امر امام علیه السلام و ابطال طریقۀ شیعه و اخذ کردن درهم و دینار است از مخالفین؛ لذا نسبت می‌دهند که امام شیعه چنین گفت و چنان گفت و او خدای ماست. بلکه از زبان او هم می‌گویند تا آنکه آن بزرگواران را به سبب این گفتارهای شنیعه مورد طعن و اهانت قرار دهند و مقدار ایشان را از قلوب ساقط کنند. بلکه گاه باشد که به این سبب ایشان را به کُشتن بدهند. چنان که حکایت کتاب عبدالحمید حمانی اشاره به این داشت. و شاهد بر این مطلب اینکه کَشی در کتاب خود ذکر کرده که: "سبب آن که مخالفین گفته‌اند که اصل تشیع و رفض مأخوذ از یهود است، این است که عبدالله بن سبا یهودی بود و مسلمان شد و در حالی که یهودی بود قائل بود به الوهیت یوشع بن نون وصی موسی، پس در اسلام هم بعد از پیغمبر قائل شد به الوهیت علی بن ابی طالب (علیهم السلام) و اول کسی بود که مشهور شد بر قول به وجوب امامت علی علیه السلام و برائت از دشمنان او، و مخالفین را تکفیر کرد و به آن‌ها لعن کرد. و از این جهت گفته اند که اصل رفض و تشیع از یهودی است." و از این بیان معلوم شد وجه اختلاف مردم در حال ائمّه (علیه السلام)، که بعضی غالي، و بعضی قالي، و بعضی مقتصد هستند.

و این جماعت _ که آن گفتار و رفتار و اخبار ائمه را دیدند و از راه ضعف نفس و قِلّت معرفت به جناب اقدس الهی، طاقت نیاوردند که ایشان را در مرتبۀ خود نگاه دارند، چون دیدند که هیچ انسانی به این مرتبه نیست پس باید آن‌ها خدا باشند _ را "غالی" گویند. پس این‌ها ائمّه را خوب شناخته‌اند لکن خدا را خوب نشناخته‌اند. و در این باب گفته شده این رباعی:
غالی که لوای کفر افراخته است
در راه محبت، دل و دین باخته است
حقّا که درست شناخته او ذات علی
لیکن حق را درست نشناخته است.

و آن جماعت دیگر که از راه ضعف نفس نتوانستند که تصدیق کنند که این مراتب که از برای ایشان ثابت است، بر حقیقت باشد و باز ایشان خوب باشند و در مرتبۀ خود باشند، این بود که گفتند این‌ها ساحر و دروغ‌گویند. ( معاذالله) پس این‌ها دشمن شدند و این‌ها را "قالی" گویند. و آن فرقه را که حق تعالی اعانت کرد و ایشان را در مرتبه خود شناختند، آن‌ها را "مقتصد" گویند، یعنی میانه رو.

و هرگاه این مقدمات را دانستی، پس می‌آئیم بر سر مطلب و می‌گوئیم که می‌تواند "خطبة البيان" مطلقا حقیقت نداشته باشد و از آن جناب صادر نشده باشد و این‌ها را جماعت غلات ساخته باشند به جهت ترویج و تحصیل اغراض فاسدۀ خود، به تفصیلی که بیان کردیم. و شاهد آن علاوه بر آنچه گفتیم از مخالفت با قرآن، اشتمال آن خطبه است بر بسیاری از اموری که موافق مذهب غلات است.

📚 جامع الشتات، نشر کیهان، ج ١٠ ص ١١٩ _ ١٢٣

📝 پی‌نوشت‌:

در واقع مطالب ایشان ردی بر خطبة البيان است، که پيش از بیان اينها در مقدمه‌ای إشکالاتی بر خطبة البیان وارد می‌کند و بعد مطالب فوق را به عنوان ادله می‌آورَد؛ و از این جهت که مطلب طولانی نشود، و از آنجا که برخی از همان إشکالات سابقا بیان شد، لذا از ذکر آن مقدمه خودداری کردم. سپس ایشان در مقدمه بعدی، بر فرض صحت صدور خطبة البيان، می‌گوید: عبارات آن متشابه و نیازمند تبیین است، مانند متشابهات قرآن که حکم به ظاهرش نتوان کرد و باید به محکمات عرضه شود، احادیث نیز مانند قرآن محکم و متشابه دارد و نمی‌توان با ظاهر چند عبارت جرأت بر رد محکمات نمود.

@tazvir3
فرقهٔ #گنابادی

⛔️ مصادره به مطلوب از نیت در اعمال

✍🏻 شيخ جواد خراسانی رحمه الله:

جواب براى كسانى كه مى‏گويند ما به آن قصدی كه صوفيه شارِب مى‏گذارند نمى‏گذاريم:

اولًا: مى‏گويند "إنما الاعمال بالنيات" و ما نيت‌مان نيت صوفيه نيست. مى‏گوييم شما ابوحنيفه نشويد و قياس نكنيد، حديث مى‏خواهد بفرمايد كه اگر مى‏خواهى اجر و ثواب داشته باشد عمل تو بايد با قصد و نيت باشد ولى اين شاربى كه شما مى‏گذارى دخلى به اين حديث ندارد. مسلمان نبايد خود را شبيه به غير فِرَق اسلامى بكند و در تَشبُّه قصد و نيّت مدخليّت ندارد. و ثانياً: مى‏گويند نهى حرمت كه نداريم نهى تنزيهى كراهتى است. مى‏گوييم از كجا مى‏گويى؟ اگر شارع مثلًا نهى كند كه فلان چيز را نخوريد و بعد ببينيم كه خودش گاهى مى‏خورد مى‏گوييم نهى كراهتى است، ولى اگر نهى كند و هيچ كدام از ائمه هم كه شارب‏ نگذاشتند پس نهى تحريمى است، و بعلاوه كه يك عده هم مى‏خواستند وارد بر پيغمبر صلى الله عليه و آله شوند و شارب داشتند، حضرت راه ندادند آنها را، فرمودند بروند شارب‏هاشان را بزنند و بعد بيايند.

📜 يادداشتهايى از مخطوطات، ص ١٢٠

@tazvir3
👈🏻 یکی از مسائلی که همواره در نقد تصوف و مکاتب باطل، مورد توجه #علمای_شیعه بوده، بحث استضعافِ برخی متمایلین به این مکاتب است. یعنی حساب مستضعفین را از کسانی که با علم و اعتقاد به تصوف روی آورده‌اند جدا کرده‌اند. پیشتر درباره علل گرایش توده مردم به عرفان مطالبی گذشت، و باز گذشت که بزرگان تصوف به حدی برای مبانی و ملزومات خود رموز و اشارات تعیین کردند که غالب مریدان و فریب‌خوردگان قادر به فهم آن نبودند، و برخی از مبانی آنان آنقدر بطلانش روشن بود که هر عوامی متوجه می‌شد و ترک این وادی می‌کرد، اما با مقدمه‌چینی و چرب‌زبانی و توجیه، ذهن مخاطب را از اصل انحراف دور نگاه می‌داشتند. لذا عده‌ قلیلی در این میان مستضعفند و تا تبيین و شرح مفصلی نباشد، متوجه کفریات بزرگان خود نمی‌شوند.

در این راستا، کلامی از علامه مجلسی رحمه الله در پاسخ به یک سؤال، جالب توجه است:

سؤال: لعن أهل تصوف مطلقا می‌توان کرد یا نه؟

جواب: مطلقا لعن نمی‌توان کرد، و بعضی که اعتقاد آن جماعت سابق را دارند کافرند، و بعضی جهال که همان اسم تصوفی دارند هرچند به سبب چرخ و سماع فاسقند، ولی لعن نمی‌توان کرد.


📕 بیست و پنج رساله فارسی، ص ۶۲۶

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

⛔️ تَشبُّه به صوفیه

✍🏻 شيخ جواد خراسانی رحمه الله:

آنچه متصوفه مى‏گويند از باده و مِى‏ و مطرب و پير مغان و امثالها، فرضاً تسليم شويم كه اين الفاظ را اصطلاحيست غير ظاهرِ خودش، اما شكى نيست كه اصطلاح متصوفه است ولى شيعه طبق اصطلاح صوفى كه ضالّ و مضلّ است چرا سخن بگويد و اشعار خود را پُر از الفاظ و مصطلحات آنها بكند؟!

📝 يادداشتهايى از مخطوطات، ص ١١٧

📸 در تصویر، شعری از #خيام را می‌بینید که روی بطری‌ مشروب نوشته شده‌ست

@tazvir3
2025/07/06 20:37:25
Back to Top
HTML Embed Code: