Telegram Web Link
👆🏻 پیرو مطلب قبل

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #علم_ستیزی #عقل_ستیزی

تا به کِی "حدثنی و أخبرنی" از مشايخ؟ یک نفر نیست "حدثنی قلبى عن ربى" بگوید؟!

گزارشاتی جالب توجه و البته اسف‌بار از علم‌ستیزی صوفیه

تصوف، مَلجأ سرخوردگان

✍🏻 دکتر زرین‌کوب می‌نویسد:

«تصوف در واقع مَلجأ سرخوردگان بود. سرخوردگان از دنیا و سرخوردگان از علم. يوسف بن حسین رازی می گفت هم دنیا طغیان دارد و هم علم!!! نجات از طغيانِ علم به عبادت است و نجات از طغیان مال به زهد؛ در بین صوفیه کسانی بودند که در واقع از دنیا - از دنیای بی بند و بار خویش - به تصوف می‌گریختند. #ابراهیم_ادهم و #ابوبکر_شبلى امارت و حكومت را رها کردند و پناه به تصوف بردند. ( البته فيه نظر ) #شقیق_بلخی از مشغله تجارت و قيل و قال بازار به خانقاه صوفیه روی آورد. ابومحمد سنبکی از راهزنی توبه کرد و در زی صوفیه در آمد. * شیخ احمد ژنده پیل ( #احمد_جام ) از شرابخواری و تبهکاری خویش به تصوف گریخت. بعضی هم از علم و بحث و قیل و قال مدرسه سر می‌خورده‌اند و پناه به خانقاه می‌آورده‌اند. در واقع عده‌ای از صوفیه در آغاز کار اشتغال به علم و حدیث می‌داشته‌اند و سپس از آن ملول می‌شده‌اند و به ترك آن می‌پرداخته‌اند. یوسف بن ایوب همدانی در فقه و حدیث و خلاف و اصول در عصر خویش مُبَرز بود اما آن‌همه را ترک کرد و دست به مجاهده و ریاضت زد. مجلس او در نظاميه مشحون بود از وعظ و زهد؛ ابو عبدالله ترمذی در حدیث تصنيفات داشت، با این حال اوقات خود را بیشتر مصروف احوال قلبی می‌کرد؛ ابوحمزه بغدادی فقیه بود و در بغداد و مدینه منبر می‌رفت. مع هذا غالبا در سیاحت بود و به شهرت و قبول فقیهان اعتنایی نداشت. ابوعلی ثقفی فقیه ومحدث بود و بعد، از تمام مقامات و معارف دست شست و به تصوف گرائید. #ابوسعید_ابوالخیر هم نخست به درس و بحث علاقه تمام نشان داد، اما آخر از آن منصرف شد و گویند کتابهای خود را دفن کرد!!! #غزالی در فقه و حدیث و کلام و فلسفه سرآمد بود، با این‌ حال از آن‌همه سرخورده شد و آرامش قلبی را در تصوف جست. در بین صوفیه کسانی از مشایخ بودند که حتی سواد نداشتند و این را هم عیب نمی‌شمردند!!! ابوعلی سیاه از مشایخ قدیم، اُمیّ بود، نه چیزی می‌توانست نوشت نه چیزی می‌توانست خواند!!! #شمس_تبریزی و #صلاح_الدین_زرکوب از مشایخ #مولویه هم هر دو بی‌سواد بودند، و صلاح الدين حتى به لفظ درست سخن نمی‌گفت!!! شیخ داود کبیر از مشایخ #شاذلیه نوشتن وخواندن نمی‌دانست. نزد بعضی از صوفیه اشتغال به علم حجاب راه بود، در احوال عده‌ای از مشایخ هست که دفاتر و أمالی حدیث را شسته‌اند و در خاك کرده‌اند!!! در گفت و شنودی که گویند بین شمس تبريزی و #مولوی در آغاز آشنایی روی داد، مشهور است که شمس هم به این نکته اشارت داشت. ابوبکر شبلی علم خِرق را در مقابل علم وَرق عرضه می‌کرد! و از ابن مسروق نقل است که خواب دید کثرت اشتغال او به حدیث سبب محروم ماندنش از مائده‌ای شده که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در روز قیامت برای صوفیه ترتیب داده بود. طعنی هم که صوفیه در باب عبدالرزاق صنعانی - محدث نام آور قدیم - دارند از این باب است. و از همین روست که بعضی از صوفیه وقتی در مجلسی سخن از "حدثنا واخبرنا" که شیوه اهل حدیث بود می‌شنیدند، بر می‌آشفتند و فریاد می‌زدند که "تا چند از ین حدثنا و أخبرنا؟! يك تن نیست که سخن از حدثنی قلبي عن ربی بگوید؟" و آنجا که صوفیه علم خویش را ورای علم اهل مدرسه می‌دیده‌اند و دفتر خویش را از سواد و حرف عاری می‌شمرده‌اند اینجاست، و این‌همه از اسرار صوفیه به شمار می‌آید.»

📙 ارزش میراث صوفیه، ص ٢٠۶ _ ٢٠٨

ادامه در مطلب بعد

@tazvir3
👆🏻 _ * حقیر گویم: وی از راهزنی چیزی عایدش نشده، به راهزنی دین و ایمان روی آورده، که اگر اموال مردم را می‌ربود امید توبه داشت، اما بدعت نهادن و نشر آن، توبه ندارد.

خلاصهٔ کلام دکتر زرین‌کوب بدون تعارف این است که: هرکس در زندگی‌اش چیزی نشده و به جایی نرسیده و هنری نداشته، آمده در خانقاه و بعد دُکانی گشوده که متاعش دروغ و تزویر و کفر و شرک بوده و عده‌ای لامذهب و بی‌عقل نیز مشتری این دُکان‌ها شده‌اند. آیا دانش آموز دوره‌های ابتدایی می‌پذیرد که معلمش خواندن و نوشتن نداند؟! آیا چنین شخصی را به معلمی می‌پذیرد و باز به کلاسش می‌رود؟! آیا کتاب‌های خود را می‌سوزانَد یا دفن کند؟!

حال چه بگوئیم وقتی صوفیه از مُشتی بی‌سواد و بی‌عقل و بی‌هنر که تنها هنرشان بی‌سوادی و تَوهُم و دروغ و بَردگی شیطان بوده، تجلیل‌ها به عمل آورده‌اند و مقاماتی برایشان تراشیده‌اند و بلکه مطیع محضشان شده‌اند!!! باید گریست به حال جماعتی که این طایفه را مؤمن و مسلمان می‌دانند! کسانی که نوشتن و خواندن و حتی مکالمه عادی و متعارف نمی‌دانستند، ادعای "حدثنی قلبي عن ربي" داشته‌اند و بی‌پرده می‌گفته‌اند بر ما وحی می‌شود!!! آری وحی بوده، اما از نوعِ _ "إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِم."

جماعتی که از تنبلی و بی‌عرضه‌گیِ علمی _ تجاری، روی به ریاضت و گوشه‌گیری و خودفریبی آورده بودند و با دروغ و تزویر و اوهام، برای خود اسم و رسمی تراشیدند، و علم را حجاب و مانع قلب معرفی کردند تا عيب خود بپوشانند و طعن عالِمان و عاقلان کنند، اسطوره و الگوی برخی شدند.

وا أسفا

@tazvir3
#عقل_ستیزی #علم_ستیزی #مشترکات_عرفانی

↪️ پیرو مطالب قبل

👈🏻 دکتر #شفیعی_کدکنی، محقق و مدافع حوزه تصوف و ‌ادبیات:

«مذهب اشعری با تصوف بسیار هماهنگی دارد. زیرا اصل اولیهٔ تعالیم صوفیانه، نقد عقل و علم است !!! اقطاب صوفیه معتقدند که علم حقیقی علمی است که از دلیل و تعقل به دور ‌باشد !!!»

📚 اسرار التوحید، تصحیح شفیعی کدکنی، ج ١ ص ٨۵

تصریح مدافعان یا محققان حوزه تصوف، بر دشمنی صوفیه با عقل و علم، به تواتر رسیده است.

@tazvir3
📢 #ابوبکر_شبلی ادامه دهنده راه #حلاج، و تحقیر کنندهٔ اهل علم و عقل!

🔻دکتر زرین‌کوب، محقق حوزه تصوف و ادبیات می‌نویسد:

«شبلی با شطحیات خود، بخشی از سخنان و آموزه‌های حلاج را نشر داده است. وی اهل علم و عقل را تحقیر می‌کرد و معتقد بود آنان اهل علم ظاهرند و راهی بسوی حق ندارند. حلاج و شبلی در #عقل_ستیزی نقش مهمی داشتند.»

📚 جستجو در تصوف ایران،ج ۱، ص ١۵١ و ١۵٧

@tazvir2
#مشترکات_عرفانی

📸 بُرِش‌هایی مهم از کلام دکتر زرین‌کوب پیرامون #ابن_عربی

در سخنان ابن‌عربی مطالبی است که ظهور در "الحاد" دارد

👈🏻 تحلیل وی از عرفانِ ابن عربی، بسیار حائز اهمیت و دقیق است

و بعد:

ابن‌عربی مدعیِ خاتم‌الاولیاء بودن و مقایسه خودش با خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله ( معاذالله)، صاحب سِرّ، مُطلع بر اسم اعظم، عالِم به کیمیا و ...

تفصیل این مطلب را در تصاویر مشاهده کنید

📙 منبع: ارزش میراث صوفیه

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

تحریف ولایت و امامت، برای اثبات ولایتِ شخصیه صوفیه

✍🏻 شيخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله می‌نویسد:

ملا سلطلان #گنابادی ( #سلطانعلیشاه ) در کتاب "سعادت نامه" خود که در حقیت "شقاوت نامه" است، می‌گوید:

«در خبر نقل شده که خرقه و تاج که در میان سلسله‌ی عُرفا معروف و باقی است، خاصه‌ی حضرت رسول بود که در معراج خداوند اعلا آنجناب را به خرقه و تاج مخصوص فرمود‼️ و چون زمان رحلت آن جناب نزدیک گردید علوم میراثی و موهبات حضرت الهی را به سر دسته صوفیان با صفا و سر حلقه‌ی سَلاسل عُرفا، علی عالی اعلا سپرده و آن حضرت را امر به دعوت ولایتی فرموده، و دعوت نامه نبوتی را بر آن حضرت ختم نمود زیرا که مقصود از این دعوت جمع نمودن عامه خلق بود در شرع خیرالانام و داخل گردانیدن در حکم اسلام، و این کار از دیگران اگر چه باطل باشد تواند صورت بگیرد، چناچه از خُلفا معروف است که بسیاری را به اسلام دعوت کردند و در تحت احکام نبوتی داخل نمودند.»

حقیر گوید: این همان عین کلام صوفیه عامه است که صاحب شرح دیوان منسوب به امیرالمؤمین (ع) همین را گفته که در سابق آن را یاد کردیم. ابن ابی الحدید معتزلی به همین نهج جمع کرده است بین اخبار نبویه در وصی بودن مولانا امیرالمومنین و اولاد طیبین او، و می گوید: "مردم در حوائج خود به ایشان متوسل می شدند نه به خلفای ثلاثه" و تصحیح خلافت خلفای ثلاثه را به دین نهج کرده است که "دعوت باطنی و میراث بردن علم لدنی با علی علیه السلام بوده و دعوت ظاهری سلطنت و جهاد با خلفای ثلاثه بوده." و ملا سلطان همین عقیده را پرورانیده به جهت آن که صاحب خرقه و تاج را بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام به #حسن_بصری و #جنید_بغدادی تا برسد به #حلاج و امثال ایشان می‌داند، و خرقه و تاج خود را هم به ایشان می‌رساند، چنانچه صوفیان عامه بر همین رویه باشند. پس ملاسلطان به تصریح خودش مستحق لعن و مذمت باشد، و به اسم تشیع از استحقاق لعن و مذمت بیرون نمی‌رود، چه آنکه احدی از ابناء شیعه نگفته که خُلفا دعوت به حق می کردند، و شریعت خیر الانام نیست مگر اطاعت و انقیاد و ایمان به "ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله" و أميرالمؤمنين علیه السلام مأمور بود از جانب خداوند و رسولش که تبلیغ همین احکام بفرماید هر گاه به حسب صورت استطاعت دارد. و این ملاسلطانِ صوفی، امیرالمؤمنین علیه السلام را از این منصب معزول گردانیده است و آن را به عهده خلفای ثلاثه گذارده است، با اینکه منعِ خمس و انفال و عصمت انبیاء و تغییرات در جمیع اصول و فروع اسلامیه از مشایخ ثلاثه و اتباعشان، کالنار علی المنار است.

📓 کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٢۵٢

آری، این جماعت لامذهب برای کاسه‌لیسی بزرگان خود و رسیدن به نان و نوایی، حاضرند اصل دین را تحریف کنند و کفر را بپوشانند و دین را بسوزانند. به راستی که اگر در جهت جاه و مقام دنیوی، رسول اکرم و امیرالمومنین عليهما السلام نیز مانع باشند، به راحتی از آنان نیز گذشته و جایگاه آن انوار الهی را نیز تَنزُل می‌دهند تا به مطلوبشان برسند. خدا و رسول و وصی را نیز صوفی و خرقه‌پوش و سر سلسله معرفی می‌کنند. ( العیاذ بالله )

🔥 خذلهم الله في الدارين و حشرهم الله مع اولیائهم

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #جهل_به_دین

📸 پاره‌ای از عقاید و رفتار و کردار ملا سلطان #گنابادی ( #سلطانعلیشاه )

این فضايح اخلاقی و اعتقادی، تنها بخشی از تمام آن است. همین روش و سیره اکنون توسط مشایخ و اقطاب این سلسله ادامه و تحقق دارد و اگر کسی اندک آشنایی با صوفیان این سلسله داشته باشد، متوجه می‌شود که تا چه اندازه در فقه و عقاید و معارف دین جاهلند و بدعت‌گذار، چنانکه باقی صوفیان از سلاسل دیگر چنینند.

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

🔻 سلطان محمد #گنابادی ( #سلطانعلیشاه ) در بخشی از مرامنامه خود ( سعاد‌ت‌نامه ) خطاب به مریدان می‌گوید:

"باید صورتِ قطب و مراد را همه جا حتی در نماز در نظر داشته باشند، هنگام ملاقات با قطب، سجده شکر بجای آورده، و با غسل زیارت بیایند، و پشت به او ننمایند."

📓 کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٢۵١، به نقل از "اکفاء المکائد" مرحوم بیرجندی

به جز مورد اول که پیشتر بحثش گذشت و مشخص است که در نماز چنین چیزی نداریم و باطل است، باقی موارد برای آداب زيارت اهل بیت علیهم السلام وارد شده، و ملا سلطان آن را برای خود و دیگر اقطاب صوفیه تعميم داده !!! بارها متذکر شدیم که این جماعت، خود را ولیّ و حجت خداوند می‌دانند و صاحب مقامات ملکوتی، که گاه تا حد مقایسه با رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش رفته‌اند و حتی گامی فراتر نهاده‌اند. ( بعنوان نمونه اینجا )

❇️ هنوز هم هستند کسانی که مدعی این مقاماتند و عوام مذهبی را فریب می‌دهند و با عناوین مختلف در صدد اغوای آنان می‌باشند. عصمت و مقاماتش، مختص اهلش می‌باشد و لاغیر.

@tazvir3
↪️ پیرو مطلب قبل

🔘 ذکرِ فکری در عبادات

سلطان محمد #گنابادی ( #سلطانعلیشاه ) در "سعادت نامه" چنانچه گذشت مرید را توصیه به تَجَسم صورت مرادش در نماز می‌کند! علت آن را هم اینگونه بیان می‌کند که چون فکر و قلب هر لحظه‌ای متوجه جایی و چیزی می‌شود، لذا اگر در نماز صورت مراد را مدنظر بگیرد، مانع ورود خیالات فاسده و دنیوی، و وسواس‌های شیطانی می‌گردد، لذا سالک نمازش را با فکری سالم می‌خوانَد.

ممکن است برایتان سؤال شود که:
"چرا وی توصیه به تَجَسمِ صورت أشرف مخلوقات یا اهل بیت علیهم السلام نکرده؟ اگر بنا بر تجسم باشد که اولویت با معصومین علیهم السلام است."

پاسخ این است که وی برای این دستور، به مواردی متمسک شده‌ست. یکی روایت:

"و انو عند افتتاح الصلاة ذكر الله عزوجل و ذكر رسول الله، واجعل واحدا من الائمة نصب عينيك"

که فارغ از اعتبار سنجی، درباره دلالت آن پیشتر مطلبی گذشت. ( اینجا )

و دیگر آنکه به این عبارت زیارت جامعه کبیره استناد کرده: "وَ مُقَدِّمُکُمْ أَمامَ طَلِبَتِی وَ حَوائِجِی وَ إِرادَتِی فی کُلِّ أَحْوالی وَ أُمُوری"

و به این آیه شريفة: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ"

سپس می‌گوید "اهل بیت علیهم السلام و نُواب آنان" بهترین وسیله بین خالق و خلق می‌باشند که مُربیِ قلوب و مأمور تربیت انسان‌ها هستند. لذا خودش را نائب معصومین علیهم السلام معرفی می‌کند و از این باب است که توصیه به تَجَسم صورت مرشد می‌کند نه تَجَسم اهل بیت علیهم السلام! به بیان دیگر، اگر بنا بود این آیه و روایات در واقع محقق شود که هنگام نماز صورت شخصی را مدنظر بگیریم ( که چنین نیست ) خب مشخص است مواردی که سلطان محمد به آن استناد کرده، تصریح در وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام دارد نه شخص دیگری؛ اما او بر قطب و مرشد تطبیقش داده نه اهل بیت علیهم السلام! يعنی بدون هیچ ابهامی خودش و هم مسلکانش را در جایگاه معصومین علیهم السلام گماشته و فرقی بین تَجَسمِ صورت آن انوار الهی و خودش قائل نشده! و بر عاقل عالِم مخفی نیست که مستمسکات او هیچ دلالتی بر مدعایش ندارد و هیچ نص خاص و عامی دال بر آن نیست و بلکه برعکس! چه اینکه هيچ‌گاه اهل بیت علیهم السلام توصیه به تَجَسم صورت مبارک خود در نماز نفرموده‌اند تا این صوفیِ مدعیِ نیابت، آن را به ارث ببرد.

اعتماد به نفس و وقاحت این جماعت از حد گذشته! حالا اگر هم بنا بود چنین چیزی اتفاق بیافتد، آیا چهره سلطان محمد انسان را به یاد خدا می‌اندازد که تَجَسمش نمائیم؟ ( تصویرش در مطلب قبل موجود است ) چهره صوفیانه و رعب‌انگیز !

جالب توجه اینکه این دستور را مشایخ سلسله #نعمت‌اللهی از بزرگ این سلسله یعنی #نعمت_الله_ولی به ارث برده‌اند. در یک پرسش و پاسخی مفصل از میرزای قمی رحمه الله، سؤال شده:

ادامه در مطلب بعد

@tazvir3
👆🏻 به عرض مقدس عالی می‌رساند که در خصوص «ذکر فکری در صورت اجازه» که استفتا می‌شود: جمعی متصدی شرعی و جواز آن شده، و بعضی مدعی حرمت و بدعت بودن آن می‌باشند. مدعی جواز، می‌نماید که اجازۀ [ذکر] مزبوره یداً عن یدٍ به معصوم اگر برساند، آن به منزلۀ حدیث بل که حدیث است، و در «ادلّۀ سنن» این قدر کافی است. و در صورتی که از معصوم بودن آن، ثابت نباشد، سبب جمعیت خاطر و حضور قلب در ذکر می‌شود و مقدّمۀ عقلیّه می‌باشد به جهت کمال ذکر، پس جایز می‌باشد. و مدعی حرمت، می‌نماید که عبادت «توقیفی» است و نصّ در این باب در کتب معتبره نمی باشد. و مسئلۀ مزبوره محل انظار گردیده. استدعا از مکارم اخلاق عالی، این که صورت حکم مذکور را به انضمام اَدلّه، شفقت فرموده به خط شریف نوشته و سر به مُهر، ارسال دارند. و صورت سؤال این است که: چه می‌فرمایند در صورت «اجازۀ ذکر فکری» که از عارف ربّانی شاه #نعمت الله_ولی رسیده، و کیفیت آن این است که: بعد از توبۀ کامل از جمیع مناهی [که] به تلقین استاد بوده، یعنی حضور قلب تحصیل نموده در حین ذکر یاد جناب اقدس الهی نماید، و از یاد مذکور و مسمّی غافل نشود، و صورت استاد و «مجیز» خود را که واسطۀ ذکر و وسیلۀ قرب به خدا می‌داند در قلب خود مشاهده نماید. چون سالک در بَدو سلوک، اُلفت تمام به محسوسات دارد و صورت مزبور نیز از جملۀ محسوسات است سالک را مشغول و مراقب قلب خود گردانیده با ذکر انس و الفت دهد و از افکار فاسدۀ دنیویه و وساوس شیطانیه منع نماید. و به واسطۀ این مراقبت چنان که از واردات غیبیّه و نفخات الهیه و معانی دینیّه چیزی در دل و خاطر سالک طلوع نماید، از ادراک و مشاهدۀ آن غافل نماند. و مادام که مشاهدۀ مزبوره حاصل باشد، التفات به دنیا و امور فانیه و مناهی شرعیه از سالک زایل شود. و در رغبت به امور باقیه و عالم آخرت، روی در تزاید و اشتداد نهد، و معرفۀ الله در دل و قلب سالک حاصل شود. و بعد از «ذکر فکر» مزبور، اوراد و آیات قرآنی چند در عقب صلوات خمس بخواند.

حال بیان فرمایند که: مشاهدۀ صورت مزبوره به قصد مزبور، در شرع انور مباح است یا حرام؟ و در اخبار نصّ در تحریم یا اباحۀ آن وارد است یا نه؟ بیّنوا حکماً و دلیلاً، وفّقکم الله تعالی.

📚 جامع الشتّات، ج ١٠ ص ١۵٧

سپس میرزای قمی رحمه الله، در این باره بسط کلام داده و نقدهای محکم و جالب توجهی به‌ این‌ بدعت صوفیانه وارد کرده، که چون نقلش سبب اطاله کلام است باید به کتاب مراجعه فرمائید. و اگر مقدورم بود خلاصه‌ای از آن را می‌آورَم تا موجب استفاده همگان گردد ان شاء الله.

@tazvir3
#مشترکات_عرفانی

↪️ پیرو مطالب قبل

🔶 مرحوم محلاتی در "کشف الاشتباه، ص ٢۵٨" از رساله نقد صوفیه "حاج میرزا محمد مرعشی" نقل کرده که سلطان محمد #گنابادی ( #سلطانعلیشاه ) نوشته:

"چون خداوند جسم نیست، پس قابل اشاره و خطاب نیست، لذا مرید باید در مقام عبادت، مرشد را مدنظر بگيرد، چون او واسطه فیض است!"

(
حقیر گویم: قبل از سلطان محمد، #شیخیه بودند که این مطلب را عنوان کردند، و گفتند "چون خدا مجهول الذات است، لذا خطاب در نماز و عبادات به اهل بیت علیهم السلام است !!!"

در بطلان این ادعا پیشتر سخن گفتیم. )

👈🏻 و هم آنجا از سلطان محمد نقل کرده:

"وجود امام غائب بی‌ثمر است، چون دست کسی به او نمی‌رسد تا فایده‌ای از او ببرند."

شکی نیست که این سخنان کفر است، و اين جماعت بیسوادِ بی‌دین، برای خودشان فوائد کثیری قائلند، اما برای حجت خدا که حیات مخلوقات وابسته به نفس کشیدنش می‌باشد، فایده‌ای قائل نیستند معاذالله! چه اینکه اگر نبود حجت الله "لَساخت الأرض بِاهلها."

این تفکر تمام نشده، بلکه به عناوین و أشکال گوناگون بین اهل عرفان و تصوف رایج است و مکرر دیده و شنیده‌ایم.

به مطلب بعد توجه فرمائید

@tazvir3
2025/07/05 23:38:26
Back to Top
HTML Embed Code: