👆🏻حاصل آنکه شیطان با سپاهش، هم بر منحرفین ظاهر میشود، هم با آنان گفتگو میکند، هم وارد بدن آنان میشود و اختیار جسمشان را به دست میگیرد. البته تسلط او بر جسم مؤمنین، بإذن الله و بنا بر حکمتهایی است. ( مانند تسلط شیطان بر جسم و مال و اهل حضرت أيوب عليه السلام )
✅ حال به چند موردِ مرتبط با بحث إشاره میشود:
www.tg-me.com/tazvir3/2125
www.tg-me.com/tazvir3/2124
www.tg-me.com/tazvir3/729
www.tg-me.com/tazvir3/1428
www.tg-me.com/tazvir3/1011
www.tg-me.com/tazvir3/931
www.tg-me.com/tazvir3/725
www.tg-me.com/tazvir3/1617
www.tg-me.com/tazvir3/1017
www.tg-me.com/tazvir3/1665
www.tg-me.com/tazvir3/717
www.tg-me.com/tazvir3/1164
همچنین میتوانید با عناوین: #چله_نشینی و #مشترکات_عرفانی و #طللسم_سحر_جادو مطالب دیگری را مشاهده فرمائید.
@tazvir3
✅ حال به چند موردِ مرتبط با بحث إشاره میشود:
www.tg-me.com/tazvir3/2125
www.tg-me.com/tazvir3/2124
www.tg-me.com/tazvir3/729
www.tg-me.com/tazvir3/1428
www.tg-me.com/tazvir3/1011
www.tg-me.com/tazvir3/931
www.tg-me.com/tazvir3/725
www.tg-me.com/tazvir3/1617
www.tg-me.com/tazvir3/1017
www.tg-me.com/tazvir3/1665
www.tg-me.com/tazvir3/717
www.tg-me.com/tazvir3/1164
همچنین میتوانید با عناوین: #چله_نشینی و #مشترکات_عرفانی و #طللسم_سحر_جادو مطالب دیگری را مشاهده فرمائید.
@tazvir3
↪️ پیرو مطالب قبل
#چله_نشینی #مشترکات_عرفانی #طلسم_سحر_جادو
❌ عاشق دختری بود و نزد ساحری رفت تا او را به آن دختر برساند و دنبال چیزی برای جلب محبت میگشت، ساحر شرط کرد چهل روز نماز و کار خیر و ذکر الله را ترک کند ...
👈🏻 جالب آنکه ترکِنماز و ترکِ ذکرالله و ترک کار خیر، شرطِ تأثیر سِحر و برخی از جهات علوم غریبه است. این خود نشانه شیطانی بودن این امور است که براحتی قابل درک میباشد.
@tazvir3
#چله_نشینی #مشترکات_عرفانی #طلسم_سحر_جادو
❌ عاشق دختری بود و نزد ساحری رفت تا او را به آن دختر برساند و دنبال چیزی برای جلب محبت میگشت، ساحر شرط کرد چهل روز نماز و کار خیر و ذکر الله را ترک کند ...
👈🏻 جالب آنکه ترکِنماز و ترکِ ذکرالله و ترک کار خیر، شرطِ تأثیر سِحر و برخی از جهات علوم غریبه است. این خود نشانه شیطانی بودن این امور است که براحتی قابل درک میباشد.
@tazvir3
پیرو مطالب قبل
#مشترکات_عرفانی
❌ کرامت يا جنبازی؟!
🔸 از "ابا یعقوب نهجوری" نقل است که گوید:
در يكى از اسفار مكه، منصور حلاج با جماعت زیادی بود. من با مشايخ مكه قرار کردیم آنان را مهمان کنیم. روزى نزد حلاج رفته و گفتم: وقت افطار میخواهم شما در بالای كوه ابوقبيس با ما افطار كنيد. او پذیرفت. چون سُفره آوردیم، حلاج گفت: ميل به شيرينی دارم. گفتم: خرما در سُفره است. گفت: من حلواى گرم تازه مىخواهم كه با آتش پخته باشد. اين را گفت و از ميان جمع بيرون رفت. طولى نكشيد كه برگشت و جامی از حلوای تازه در دست داشت، آن را بر زمين نهاده و گفت بخوريد. مشايخ شروع بخوردن نمودند. با خود گفتم اين از آن مواردیست که استاد او در سِحر به او تعليم داده و ارتباط جن است. سپس قطعهای از آن حلوا را برداشته و از كوه پايين آمدم و در ميان حلوافروشان آن را نشان دادم. گفتند اين حلوا از "زبيد" است اما مخصوص به آنجاست و قابل نقل بجای دیگری نيست. من آن جام را به يكى از رفقای زبيدی خود داده و گفتم اين را به زبيد ببر و از حلوافروشان آنجا بپرس جامی به اين نشان از كيست؟! چون در زبيد رفت و تفتيش كرد، معلوم شد آن جام از يكى از حلوافروشان آنجاست. بعد از اين واقعه يقينم شد كه او جن دارد.
📚 تاریخ بغداد، ج ٨ ص ١٢٣
پیشتر هم مطالبی درباره #حلاج و ارتباطش با این امور بیان شد، و گذشت که جن سرعت نقل و انتقال بالائی دارد و میتواند از منطقهای دور به سرعت چیزی را حاضر کند.
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
❌ کرامت يا جنبازی؟!
🔸 از "ابا یعقوب نهجوری" نقل است که گوید:
در يكى از اسفار مكه، منصور حلاج با جماعت زیادی بود. من با مشايخ مكه قرار کردیم آنان را مهمان کنیم. روزى نزد حلاج رفته و گفتم: وقت افطار میخواهم شما در بالای كوه ابوقبيس با ما افطار كنيد. او پذیرفت. چون سُفره آوردیم، حلاج گفت: ميل به شيرينی دارم. گفتم: خرما در سُفره است. گفت: من حلواى گرم تازه مىخواهم كه با آتش پخته باشد. اين را گفت و از ميان جمع بيرون رفت. طولى نكشيد كه برگشت و جامی از حلوای تازه در دست داشت، آن را بر زمين نهاده و گفت بخوريد. مشايخ شروع بخوردن نمودند. با خود گفتم اين از آن مواردیست که استاد او در سِحر به او تعليم داده و ارتباط جن است. سپس قطعهای از آن حلوا را برداشته و از كوه پايين آمدم و در ميان حلوافروشان آن را نشان دادم. گفتند اين حلوا از "زبيد" است اما مخصوص به آنجاست و قابل نقل بجای دیگری نيست. من آن جام را به يكى از رفقای زبيدی خود داده و گفتم اين را به زبيد ببر و از حلوافروشان آنجا بپرس جامی به اين نشان از كيست؟! چون در زبيد رفت و تفتيش كرد، معلوم شد آن جام از يكى از حلوافروشان آنجاست. بعد از اين واقعه يقينم شد كه او جن دارد.
📚 تاریخ بغداد، ج ٨ ص ١٢٣
پیشتر هم مطالبی درباره #حلاج و ارتباطش با این امور بیان شد، و گذشت که جن سرعت نقل و انتقال بالائی دارد و میتواند از منطقهای دور به سرعت چیزی را حاضر کند.
@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⤴️ پیرو مطالب قبل
#چله_نشینی #مشترکات_عرفانی #طلسم_سحر_جادو
🔞 برخی أشخاص، برای به دست آوردن قدرتهای خارقالعاده، مشغول به أعمال و رفتارهای مذموم میشوند. پس از گذراندن دورههایی خاص، در مرحلهای از سلوک، ریاضت خود را در خرابه و اماکن کثیف و آزاردهنده میگذرانند، حمام نمیکنند، و أعمال دیگری که از ذکرش معذورم ( و در نهایت به کفر ختم میشود )
👈🏻 و تمامش برای این است که در نهایت جِنّی از شیاطین با آنها مرتبط بشود، و برایِشان اخبار پنهانی بیاورد، و کسب خوارق را به آنان آموزش دهد، تا با این ابزار، عوام را فریب دهند و خود را مؤمنی با تقوا و صاحب کرامت و اعجاز معرفی کنند، و فاجعه اینجاست که مردم برای رفع مشکلاتشان از این جماعت کمک میخواهند!!!
@tazvir3
#چله_نشینی #مشترکات_عرفانی #طلسم_سحر_جادو
🔞 برخی أشخاص، برای به دست آوردن قدرتهای خارقالعاده، مشغول به أعمال و رفتارهای مذموم میشوند. پس از گذراندن دورههایی خاص، در مرحلهای از سلوک، ریاضت خود را در خرابه و اماکن کثیف و آزاردهنده میگذرانند، حمام نمیکنند، و أعمال دیگری که از ذکرش معذورم ( و در نهایت به کفر ختم میشود )
👈🏻 و تمامش برای این است که در نهایت جِنّی از شیاطین با آنها مرتبط بشود، و برایِشان اخبار پنهانی بیاورد، و کسب خوارق را به آنان آموزش دهد، تا با این ابزار، عوام را فریب دهند و خود را مؤمنی با تقوا و صاحب کرامت و اعجاز معرفی کنند، و فاجعه اینجاست که مردم برای رفع مشکلاتشان از این جماعت کمک میخواهند!!!
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی
📢 نمىتوان تلاش مستشرقين مثل ماريژان موله يا هانری كُربن را براى نشر اين كتابها و ترويج و تعظيم آنها بى غرض و مرض دانست
✅ سؤال:
با عرض سلام و احترام، چندى پيش مطلبى را از سايت شما خواندم كه در آن شخصى درباره جبر و اختيار و تقدير و اراده آدمى سؤالاتى را پرسيده بود، البته جواب بسيار صريح و روشن بود وليكن خواستم اگر اين شخص مايل باشند مطالعه بيشترى در اين مورد داشته باشند كتابى را با عنوان الانسان الكامل نوشته #عزيزالديننسفى، عارف (قرن هفتم) كه در سال ۱۳۷۷ انتشار يافته است را معرفى كنم كه بنده نيز اين كتاب را مطالعه كردهام و از اين كتاب درس هاى آموزنده اى فرا گرفته ام، كتابى است بسيار آموزنده و راهنما، با آرزوى توفيق روز افزون خدا نگهدار.
✍🏻 پاسخ آیت الله صافی رحمه الله:
توجه شما به تحقيق و بررسى شايان تقدير و تحسين است خداوند متعال ابواب هدايت را بر روى شما مفتوح و به وعده «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سلبنا» شما را به راه هايى كه موصل به مطلوب است هدايت فرمايد.
راجع به كتاب «الانسان الكامل» نسفى شايد به مطالب فصل سوم و چهارم از رساله دوم آن نظر داريد؛ متأسفانه جبر كامل و نفى مطلق اراده و اختيار از آن استفاده مى شود كه خلاف صريح قرآن مجيد از بسمله سوره فاتحةالكتاب تا آيات كريمه سوره «الناس» است. همه روايات كه مثل آيات دلالت بر وعد و وعيد و بشارت و انذار و امر و نهى و دعوت به تفكر و تعقل و بعث رسل و انزال كتب و هدايت و ضلالت و نسبت افعال به عباد دارند، اين را رد مى نمايد. در اين نامه غرض مطرح كردن اصل موضوع و بيان حقيقت «امر بين الامرين و منزلت بين المنزلين» كه از مكتب أهل البيت عليهم السلام يگانه مكتب مصون از خطا وارد است، نيست فقط اشاره و تذكر است. حقير از اين يادآورى جنابعالى چنين فهميدم كه در عالم معارف اعتقادى اهل مطالعه مى باشيد، لذا لازم دانستم كه راجع به هويت اين كتاب و امثال آن از كتب به اصطلاح عرفا آنچه على العجاله و به طور اختصار به نظر مى رسد به عرض برسانم:
اين كتاب علاوه بر آن كه مشتمل بر بعضى تناقضات است در استفاده از آيات قرآن مجيد و روايات، مرتكب خطاهاى بزرگ شده و نصوص و ظواهر آنها را به خلاف مدلول آنها كه در همه تفاسير معتبر است تأويل و معنى مى نمايد و در الهيات قائل به وحدت وجود و مطالب باطل ديگر است و در سائر عقايد هم گرفتار انحراف شده است و در آن حتى مثل عقيده فاسده تناسخ و عقايدى كه از اسلام بيشتر از دورى خاور از باختر فاصله دارد مطرح گرديده و يك سلسله از مطالب آن هم صرف ادعا است. روى هم رفته اگرچه گاه كلمات و سخنان و اشعارى دقيق و دل پسند و دعوت به تسامح و تساهل دارد، در اصل بر مشرب اسلام و دعوت قرآن نيست و مع ذلك- مثل هر كتاب از اين قبيل- خالى از مطالب مقبول و معقول نيست اما ترويج و حتى مطالعه آن براى بعضى افراد خطرناك است. اشتغال به كتابها شخص را از تمسك به هدايت هاى قرص و محكم كتاب و سنت باز مى دارد و موضع گيرى هاى افراد را در برابر اهل باطل ضعيف مى سازد. نمى توان تلاش مستشرقين مثل ماريژان موله يا كُربن را براى نشر اين كتابها و ترويج و تعظيم آنها بى غرض و مرض دانست. خداوند متعال همه ما را به صراط مستقيم، صراط قرآن و هدايت اهل بيت عليهم السلام هدايت فرمايد.
📚 معارف دین، ج ٢ ص ٢۰
در مجالس العشاق تأليف سلطان حسین بایقرا، آمده که عزیز الدین نسفی عاشق و دلداده پسری از درباریان سلطان جلال الدين بود. هرچند #شاهد_بازی رسم متداول و قدیمی بین عرفاء و صوفیه است و اختصاصی به وی ندارد.
@tazvir3
📢 نمىتوان تلاش مستشرقين مثل ماريژان موله يا هانری كُربن را براى نشر اين كتابها و ترويج و تعظيم آنها بى غرض و مرض دانست
✅ سؤال:
با عرض سلام و احترام، چندى پيش مطلبى را از سايت شما خواندم كه در آن شخصى درباره جبر و اختيار و تقدير و اراده آدمى سؤالاتى را پرسيده بود، البته جواب بسيار صريح و روشن بود وليكن خواستم اگر اين شخص مايل باشند مطالعه بيشترى در اين مورد داشته باشند كتابى را با عنوان الانسان الكامل نوشته #عزيزالديننسفى، عارف (قرن هفتم) كه در سال ۱۳۷۷ انتشار يافته است را معرفى كنم كه بنده نيز اين كتاب را مطالعه كردهام و از اين كتاب درس هاى آموزنده اى فرا گرفته ام، كتابى است بسيار آموزنده و راهنما، با آرزوى توفيق روز افزون خدا نگهدار.
✍🏻 پاسخ آیت الله صافی رحمه الله:
توجه شما به تحقيق و بررسى شايان تقدير و تحسين است خداوند متعال ابواب هدايت را بر روى شما مفتوح و به وعده «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سلبنا» شما را به راه هايى كه موصل به مطلوب است هدايت فرمايد.
راجع به كتاب «الانسان الكامل» نسفى شايد به مطالب فصل سوم و چهارم از رساله دوم آن نظر داريد؛ متأسفانه جبر كامل و نفى مطلق اراده و اختيار از آن استفاده مى شود كه خلاف صريح قرآن مجيد از بسمله سوره فاتحةالكتاب تا آيات كريمه سوره «الناس» است. همه روايات كه مثل آيات دلالت بر وعد و وعيد و بشارت و انذار و امر و نهى و دعوت به تفكر و تعقل و بعث رسل و انزال كتب و هدايت و ضلالت و نسبت افعال به عباد دارند، اين را رد مى نمايد. در اين نامه غرض مطرح كردن اصل موضوع و بيان حقيقت «امر بين الامرين و منزلت بين المنزلين» كه از مكتب أهل البيت عليهم السلام يگانه مكتب مصون از خطا وارد است، نيست فقط اشاره و تذكر است. حقير از اين يادآورى جنابعالى چنين فهميدم كه در عالم معارف اعتقادى اهل مطالعه مى باشيد، لذا لازم دانستم كه راجع به هويت اين كتاب و امثال آن از كتب به اصطلاح عرفا آنچه على العجاله و به طور اختصار به نظر مى رسد به عرض برسانم:
اين كتاب علاوه بر آن كه مشتمل بر بعضى تناقضات است در استفاده از آيات قرآن مجيد و روايات، مرتكب خطاهاى بزرگ شده و نصوص و ظواهر آنها را به خلاف مدلول آنها كه در همه تفاسير معتبر است تأويل و معنى مى نمايد و در الهيات قائل به وحدت وجود و مطالب باطل ديگر است و در سائر عقايد هم گرفتار انحراف شده است و در آن حتى مثل عقيده فاسده تناسخ و عقايدى كه از اسلام بيشتر از دورى خاور از باختر فاصله دارد مطرح گرديده و يك سلسله از مطالب آن هم صرف ادعا است. روى هم رفته اگرچه گاه كلمات و سخنان و اشعارى دقيق و دل پسند و دعوت به تسامح و تساهل دارد، در اصل بر مشرب اسلام و دعوت قرآن نيست و مع ذلك- مثل هر كتاب از اين قبيل- خالى از مطالب مقبول و معقول نيست اما ترويج و حتى مطالعه آن براى بعضى افراد خطرناك است. اشتغال به كتابها شخص را از تمسك به هدايت هاى قرص و محكم كتاب و سنت باز مى دارد و موضع گيرى هاى افراد را در برابر اهل باطل ضعيف مى سازد. نمى توان تلاش مستشرقين مثل ماريژان موله يا كُربن را براى نشر اين كتابها و ترويج و تعظيم آنها بى غرض و مرض دانست. خداوند متعال همه ما را به صراط مستقيم، صراط قرآن و هدايت اهل بيت عليهم السلام هدايت فرمايد.
📚 معارف دین، ج ٢ ص ٢۰
در مجالس العشاق تأليف سلطان حسین بایقرا، آمده که عزیز الدین نسفی عاشق و دلداده پسری از درباریان سلطان جلال الدين بود. هرچند #شاهد_بازی رسم متداول و قدیمی بین عرفاء و صوفیه است و اختصاصی به وی ندارد.
@tazvir3
Forwarded from خِرقهٔ تَزویر ( ۲ )
❌ #شاهد_بازی در فکر و شعر #حافظ
📸 معشوق حافظ کیست؟!
👈🏻 سیروس شمیسا:
حافظ در اشعارش فریاد زده که رِند و نظرباز است و معشوق او مُذکر است و عاشق خوبرویان است.
( مشروح در تصاویر، کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی )
@tazvir2
📸 معشوق حافظ کیست؟!
👈🏻 سیروس شمیسا:
حافظ در اشعارش فریاد زده که رِند و نظرباز است و معشوق او مُذکر است و عاشق خوبرویان است.
( مشروح در تصاویر، کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی )
@tazvir2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشترکات_عرفانی #سراب_عرفان #دروغ_صوفیه #طنز_صوفیه
👤 یک صوفی #خاکسار مدتی در مسجد محله ما میآمد و کنار بنده حقیر نماز میخواند و بعد از نماز، طبق توصیه مشایخ و اقطاب خود، اشعاری گل و بلبل میخواند و گریه میکرد. اما ندیدم در مراسمات مسجد با ادعیه و قرآن و ذکر مصائب، حال بکاء و خضوع و خشوع به او دست دهد. اینها را برای تحلیل و بررسی نگفتم، گفتم تا این خاطره را تصویری ببینید و بخندید
🎥 در این فیلم، در مدح احمد شریعت از مشایخ بزرگ فرقه #گنابادی که قبلا سرپرست صوفیان شهر قم بود، شعر میخوانند. حالا جالب اینجاست که با چه شعر و لحنی گریه میکنند برای او !!! خودتان تا انتها ببینید 😁
@tazvir3
👤 یک صوفی #خاکسار مدتی در مسجد محله ما میآمد و کنار بنده حقیر نماز میخواند و بعد از نماز، طبق توصیه مشایخ و اقطاب خود، اشعاری گل و بلبل میخواند و گریه میکرد. اما ندیدم در مراسمات مسجد با ادعیه و قرآن و ذکر مصائب، حال بکاء و خضوع و خشوع به او دست دهد. اینها را برای تحلیل و بررسی نگفتم، گفتم تا این خاطره را تصویری ببینید و بخندید
🎥 در این فیلم، در مدح احمد شریعت از مشایخ بزرگ فرقه #گنابادی که قبلا سرپرست صوفیان شهر قم بود، شعر میخوانند. حالا جالب اینجاست که با چه شعر و لحنی گریه میکنند برای او !!! خودتان تا انتها ببینید 😁
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #کشف_شهود #طلسم_سحر_جادو #شرع_گریزی
🕎 خوارق عاداتِ شیطانی که به آن رنگ کرامت زدند
✍🏻 میرزای قمی رحمه الله:
آنچه از جماعت قلندریه معهود است که در اضلال مردم گاهی با وانمودن صورت ها، حیله میکنند، مثل این که به نظر مردم میآورند که اموات قبرستان همگی از قبر بیرون آمدند و تعظیم شیخ قلندر کردند! یا از میان دو انگشت خود باغ و بستان جنان را مینمایند ( ١ ) یا از غیب خبر میدهند، یا طعامی غیر مترقب الحصول حاضر میکنند! ( ٢ ) و امثال این ها، هیچ یک از اینها کرامت نمی شود و دالّ بر حقیقت نیست. و همچنین بعضی مریدان را چنان صورتی مینمایند که بی اختیار تعظیم میکنند! و بسا باشد که ادعا میکنند (یعنی مریدان) که از برکات آن شیخ حالتی از برای ما به هم میرسد که گویا همۀ اعضای ما لا اله الاّ الله میگوید! باید دانست که ابلیس لعین از هر عالِمی عالمتر، و از هر ساحری ساحرتر، و از هر عابدی عابدتر، و از هر رقّاصی رقاصتر، و از هر مُغنّی خوش آوازتر، و از هر مطربی نوازنده تر، و هکذا در جمیع علوم ماهرتر است. «وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِم» و «یُوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً». و تسخیر جنّ و شیاطین هم علمی است. ( ٣ ) پس میشود که خبر غیب را برای کسی بیاورد. و دلالت میکند بر تَشَکّل شیطان به صورت انسان به جهت فریب برادران خود از انسان (علاوه بر احادیث بسیار که بعضی از آنها را بعداً ذکر خواهم کرد.) حکایت تشکّل شیطان به صورت سراقة بن مالک، و امداد کردن او مشرکین را در
جنگ بدر و گریختن او بعد از مشاهدۀ لشکر ملائکه. چنان که در تفسیر آیۀ شریفۀ «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَری ءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقابِ» وارد شده است. و همچنین تَشکّل او به صورت عابد و گمراه کردن عابدی را، تا آن که او را به زنا واداشت چنان که در روایتی دیگر وارد شده است. ( ۴ ) بل که منع نمی کنیم که خدای تعالی اِخبار غیب را به او عطا کند از راه خذلان در وقتی که او از آخرت در گذرد و از خداوند همین را خواهد. و آیات و احادیث دالّه بر آن بسیار است، چنان که در سورۀ حمعسق است «وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیب». و در سورۀ هود: «مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ- أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» و در سورۀ بنی اسرائیل: «مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً- [وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً]- کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورا».
🔻 و در احادیث وارد شده که حق تعالی اجابت دعای کافر را زود تر از مؤمن میکند، به جهت کراهت شنیدن صوت او. و از مؤمن را تاخیر میکند به جهت شنیدن صوت او. و همچنین است هرگاه مجاهدۀ نفسانی بسیار بکند به امید مطلبی، حق تعالی اجابت می کند. ( ۵ ) چنان که در حدیث مشهور از زندیقی که خبر از غیب میداد و حضرت صادق علیه السلام از او سؤال کرد که این مرتبه را از چه چیز یافتهای؟ گفت: از مخالفت نفس. حضرت فرمود آیا اسلام مخالف نفس تو است یا موافق؟ گفت: مخالف. فرمود که: پس قبول کن. پس تأمّل کرد و قبول اسلام کرد. بعد از آن هر چه از او پرسیدند نمی دانست. عرض کرد که تا به حال که کافر بودم از همۀ مغیبات خبر میدادم، چون است الحال که مسلمانم هیچ نمی دانم؟ حضرت فرمود که امر اسلام اعظم از آن است که عوض او این امر جزئی باشد، تو در آن وقت از آخرت گذشته بودی و به همان جزئی ساخته بودی، حق تعالی به تو کرامت کرد، اما عوض اسلام باید در آخرت باشد. بل که گاه است این مرحله، از ارتداد و استخفاف به دین و قرآن، حاصل میشود. چنان که مکرر شنیدهام که بعضی از این ملاعین بوسیله اظهار کفر کسب قدرت میکنند. از جمله شنیدهام از مرد ثقۀ معتمدی که در چند سال قبل از این، در کاشان ملعونی از این اشقیا آمده بود و جمعی مرید در دور او جمع شده بودند و اخبار پنهانی میداد. مردم بسیاری به او گرویده بودند. عالِم دیندار بزرگواری شنید، با جمعی روان شدند تا رسیدند به آن جائی که آن ملعون نشسته بود و مردم در دور او جمع بودند. آن عالم فرمود که ای ملعون بر خیز.
🕎 خوارق عاداتِ شیطانی که به آن رنگ کرامت زدند
✍🏻 میرزای قمی رحمه الله:
آنچه از جماعت قلندریه معهود است که در اضلال مردم گاهی با وانمودن صورت ها، حیله میکنند، مثل این که به نظر مردم میآورند که اموات قبرستان همگی از قبر بیرون آمدند و تعظیم شیخ قلندر کردند! یا از میان دو انگشت خود باغ و بستان جنان را مینمایند ( ١ ) یا از غیب خبر میدهند، یا طعامی غیر مترقب الحصول حاضر میکنند! ( ٢ ) و امثال این ها، هیچ یک از اینها کرامت نمی شود و دالّ بر حقیقت نیست. و همچنین بعضی مریدان را چنان صورتی مینمایند که بی اختیار تعظیم میکنند! و بسا باشد که ادعا میکنند (یعنی مریدان) که از برکات آن شیخ حالتی از برای ما به هم میرسد که گویا همۀ اعضای ما لا اله الاّ الله میگوید! باید دانست که ابلیس لعین از هر عالِمی عالمتر، و از هر ساحری ساحرتر، و از هر عابدی عابدتر، و از هر رقّاصی رقاصتر، و از هر مُغنّی خوش آوازتر، و از هر مطربی نوازنده تر، و هکذا در جمیع علوم ماهرتر است. «وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِم» و «یُوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً». و تسخیر جنّ و شیاطین هم علمی است. ( ٣ ) پس میشود که خبر غیب را برای کسی بیاورد. و دلالت میکند بر تَشَکّل شیطان به صورت انسان به جهت فریب برادران خود از انسان (علاوه بر احادیث بسیار که بعضی از آنها را بعداً ذکر خواهم کرد.) حکایت تشکّل شیطان به صورت سراقة بن مالک، و امداد کردن او مشرکین را در
جنگ بدر و گریختن او بعد از مشاهدۀ لشکر ملائکه. چنان که در تفسیر آیۀ شریفۀ «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَری ءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقابِ» وارد شده است. و همچنین تَشکّل او به صورت عابد و گمراه کردن عابدی را، تا آن که او را به زنا واداشت چنان که در روایتی دیگر وارد شده است. ( ۴ ) بل که منع نمی کنیم که خدای تعالی اِخبار غیب را به او عطا کند از راه خذلان در وقتی که او از آخرت در گذرد و از خداوند همین را خواهد. و آیات و احادیث دالّه بر آن بسیار است، چنان که در سورۀ حمعسق است «وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیب». و در سورۀ هود: «مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ- أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» و در سورۀ بنی اسرائیل: «مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً- [وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً]- کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورا».
🔻 و در احادیث وارد شده که حق تعالی اجابت دعای کافر را زود تر از مؤمن میکند، به جهت کراهت شنیدن صوت او. و از مؤمن را تاخیر میکند به جهت شنیدن صوت او. و همچنین است هرگاه مجاهدۀ نفسانی بسیار بکند به امید مطلبی، حق تعالی اجابت می کند. ( ۵ ) چنان که در حدیث مشهور از زندیقی که خبر از غیب میداد و حضرت صادق علیه السلام از او سؤال کرد که این مرتبه را از چه چیز یافتهای؟ گفت: از مخالفت نفس. حضرت فرمود آیا اسلام مخالف نفس تو است یا موافق؟ گفت: مخالف. فرمود که: پس قبول کن. پس تأمّل کرد و قبول اسلام کرد. بعد از آن هر چه از او پرسیدند نمی دانست. عرض کرد که تا به حال که کافر بودم از همۀ مغیبات خبر میدادم، چون است الحال که مسلمانم هیچ نمی دانم؟ حضرت فرمود که امر اسلام اعظم از آن است که عوض او این امر جزئی باشد، تو در آن وقت از آخرت گذشته بودی و به همان جزئی ساخته بودی، حق تعالی به تو کرامت کرد، اما عوض اسلام باید در آخرت باشد. بل که گاه است این مرحله، از ارتداد و استخفاف به دین و قرآن، حاصل میشود. چنان که مکرر شنیدهام که بعضی از این ملاعین بوسیله اظهار کفر کسب قدرت میکنند. از جمله شنیدهام از مرد ثقۀ معتمدی که در چند سال قبل از این، در کاشان ملعونی از این اشقیا آمده بود و جمعی مرید در دور او جمع شده بودند و اخبار پنهانی میداد. مردم بسیاری به او گرویده بودند. عالِم دیندار بزرگواری شنید، با جمعی روان شدند تا رسیدند به آن جائی که آن ملعون نشسته بود و مردم در دور او جمع بودند. آن عالم فرمود که ای ملعون بر خیز.
مریدان هجوم کردند که دفع کنند از او، مومنین آنها را متفرق کردند. و آن عالم امر کرد که زیر پای او را (که در آن جا نشسته بود) شکافتند، خمرهای بیرون آمد پر از نجاست و آن ملعون سورۀ مبارکۀ يس را در آن جا انداخته بود. به هر حال؛ اسباب خبر دادن از غیب بسیار است، چنان که معجزه و سِحر به همدیگر مشتبه میشوند، همچنین کرامت و خوارق شیطانی هم مشتبه میشوند. و همچنین؛ اظهار صورتها و غرایب، گاه است که از سِحر است. و گاه است که از شعبده است. و گاه است از خاصیت ترکیبی است که میسازند و به حلق مریدان میکنند که آن هم مشهور است، بل که در کتب ایشان مذکور است. و گاه است از اِخبار جنّ و شیاطین و تلبیس آنها به صورت مُردگان، یا به صورت خود شیخ است که برادر واقعی او است. و ابتلاهای الهی و امتحانات غیر متناهی در دارتکلیف، بسیار است؛ از جمله سِرگین خر دجّال خرما شدن، و درخت خشکی که شیخین را بر آن میآویزند سبز شدن، و ندا از آسمان رسیدن که «الحق مع عثمان و شیعته». و امثال ذلک. و همچنین احضار طعام از شیاطین و جنّ، ساخته میشود. و مکرر دزدی میکنند و از برای اولیاء خود میآورند. چنان که مکرر شنیده ایم. پس نباید غافل شد که محض حصول حالات نفسانیّه، و انقطاع از مستلذّات فانیۀ دنیا و میل به آخرت، و مکاشفات غیبیّه، همگی از افاضۀ جناب اقدس الهی از راه لطف و استحقاق نمی باشد. گاه است آنها از واردات شیطانیه و یا موهبات خذلانیه میشود. و شاهد آن این است که در جمیع ملل کفر و مذاهب فاسده، مرتاضین و زهّاد، و مایلین به دار البقاء، و مزعجین از مستلّذات دنیا، بسیار است. و ارباب مکاشفه و مدعیان ذوق، در هر دو مرحله موجود است. ندیدی که از برای #ابن_عربی در مکاشفه چگونه ظاهر شد مشایخ ثلاثه در حول نبیّ مختار در معراج بودند و علی علیه السلام با کمال خجلت در آن مابین بود! و به او گفته: مکرّر در فکر خلافتی و حال آن که عبّاد هر مذهبی دائم در گریه و زاری و ابتهال و بی قراری مشغول اند!!! ( ۶ ) پس مجرّد جلوه گری عالم بقاء، و حصول حالات غریبۀ شگفت افزا، دلیل حقانیت نمی شود. خصوصاً هرگاه مبطل السّحری و قرینۀ بطلانی در برابر آن باشد.
🔹 آیا نمی بینی که فرعون با وجود دعوی الوهیت، حق تعالی او را مخذول نکرد بر حال خود باقی گذاشت در مدت طولانی. چون هر چشم بینائی می دید که فرعون بیمار میشود، و صحیح میشود، و میآشامد، و قاذورات و عفونات از او دفع میشود و میفهمد که خدا نیست. و اظهار معجزه در طبق این، با وجود ظهور مبطل، ضرری به کارخانۀ الهی و طریقۀ عقل و شرع نمی رساند.
پس هر که ملاحظۀ حال درویشها و جماعت قلندریه را بکند، اگر هزار غیب بگویند، و اگر هزار قاب طعام از سقف خانه حاضر کنند، و هزار مردۀ قبرستان را به چشم مرید وانمایند، که یک مو اعتقاد به آنها نباید کرد. جائی که از مثل محمد بن عبد الله (صلّی الله علیه و آله)، بالیقین ثابت نباشد احیاء ده نفر میت ( ٧ ) چگونه از برای قلندری که گاه است از لواط و شرب خمر و امثال آن مضایقه نکند، و یک مسئله از مسائل دین خود را نداند حتی غسل جنابت را نداند، هزار میت از قبر به استقبال او بیرون میآیند⁉️ و اگر غیب هم بگوید و کرامات دیگر ظاهر کند، همان جهل او در شریعت مقدّسه بلکه سایر علوم و معارف هم شاهد کذب و بطلان او است. اگر کسی احادیثی که نزدیک به تواتر است، در شأن ابوالخطاب، و مغیره بن سعید، و بنان، و علی بن حکه، و احمد بن هلال عبرتائی، و شلمغانی، و غيرهم ( ٨ ) و این جماعتی که در زمان هر یک از ائمّه (علیه السلام) بودند تا برسد به حسین بن منصور #حلاج و غیرهم و تبرّی ائمّه از ایشان، و لعن و نفرین بر ایشان را ملاحظه کند، بر او معلوم میشود که این جماعت را ذرّهای مناسبت با شرع و اهل شرع و ائمّۀ اطهار نبوده ....
📚 جامع الشتّات، ج ١٠ ص ١٧۶
پینوشتهای ذیل را حقیر اضافه میکنم و در کتاب نیست:
١ _ در احوالات مشایخ صوفیه متقدم چنین حکایاتی نقل شده، اما در همین عرفای متأخر نیز کسانی بودهاند که با حیله و سِحر چنین مناظری را به مریدان مینمایاندند و این مسئله را برخی حضار در آنجا نقل کردند
٢_ به عنوان نمونه این حکایت از #حلاج را بنگرید
٣_ پیشتر در این مورد مطالبی گذشت و بیان شد که تسخیر جن در واقع اطاعت از جن است. ( اینجا )
۴_ الکافی، ج ٨ ص ٣٨٣
۵_ بعنوان نمونه: الکافی ج ٢ ص ۴٩٠ _ و سوره آل عمران آیه ١۴۵ ( وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلًا وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ )
🔹 آیا نمی بینی که فرعون با وجود دعوی الوهیت، حق تعالی او را مخذول نکرد بر حال خود باقی گذاشت در مدت طولانی. چون هر چشم بینائی می دید که فرعون بیمار میشود، و صحیح میشود، و میآشامد، و قاذورات و عفونات از او دفع میشود و میفهمد که خدا نیست. و اظهار معجزه در طبق این، با وجود ظهور مبطل، ضرری به کارخانۀ الهی و طریقۀ عقل و شرع نمی رساند.
پس هر که ملاحظۀ حال درویشها و جماعت قلندریه را بکند، اگر هزار غیب بگویند، و اگر هزار قاب طعام از سقف خانه حاضر کنند، و هزار مردۀ قبرستان را به چشم مرید وانمایند، که یک مو اعتقاد به آنها نباید کرد. جائی که از مثل محمد بن عبد الله (صلّی الله علیه و آله)، بالیقین ثابت نباشد احیاء ده نفر میت ( ٧ ) چگونه از برای قلندری که گاه است از لواط و شرب خمر و امثال آن مضایقه نکند، و یک مسئله از مسائل دین خود را نداند حتی غسل جنابت را نداند، هزار میت از قبر به استقبال او بیرون میآیند⁉️ و اگر غیب هم بگوید و کرامات دیگر ظاهر کند، همان جهل او در شریعت مقدّسه بلکه سایر علوم و معارف هم شاهد کذب و بطلان او است. اگر کسی احادیثی که نزدیک به تواتر است، در شأن ابوالخطاب، و مغیره بن سعید، و بنان، و علی بن حکه، و احمد بن هلال عبرتائی، و شلمغانی، و غيرهم ( ٨ ) و این جماعتی که در زمان هر یک از ائمّه (علیه السلام) بودند تا برسد به حسین بن منصور #حلاج و غیرهم و تبرّی ائمّه از ایشان، و لعن و نفرین بر ایشان را ملاحظه کند، بر او معلوم میشود که این جماعت را ذرّهای مناسبت با شرع و اهل شرع و ائمّۀ اطهار نبوده ....
📚 جامع الشتّات، ج ١٠ ص ١٧۶
پینوشتهای ذیل را حقیر اضافه میکنم و در کتاب نیست:
١ _ در احوالات مشایخ صوفیه متقدم چنین حکایاتی نقل شده، اما در همین عرفای متأخر نیز کسانی بودهاند که با حیله و سِحر چنین مناظری را به مریدان مینمایاندند و این مسئله را برخی حضار در آنجا نقل کردند
٢_ به عنوان نمونه این حکایت از #حلاج را بنگرید
٣_ پیشتر در این مورد مطالبی گذشت و بیان شد که تسخیر جن در واقع اطاعت از جن است. ( اینجا )
۴_ الکافی، ج ٨ ص ٣٨٣
۵_ بعنوان نمونه: الکافی ج ٢ ص ۴٩٠ _ و سوره آل عمران آیه ١۴۵ ( وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلًا وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ )
۶_ حقیر عینا این مطلب را در کتب #ابن_عربی نیافتم، بلکه از قول صاحب منهاج البراعة و او از ابن عربی این مطلب را به این شکل نقل میکنند. اما در کتاب فتوحات مکیه به صحت خلافت ابوبکر، و استحقاقش به امامت و برتری بر جماعت تأکید کرده است. بعنوان نمونه: ( فتوحات، ج ٣ ص ٣٧٢، و ج ۴ ص ٧٨ )
٧_ مقصود ایشان این نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قادر به چنین إعجازی نیستند، بلکه منظور این است که برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز چنین معجزهای شکل نگرفته و نقل نشده، بعد چگونه برای یک شخص کافر منحرف، خداوند متعال صدها میت را فیالمجلس زنده میکند تا به استقبال او آیند؟!
٨_ در این باره پشتر مطالبی با عنوان #سران_غلات و #مدعیان_دروغین ارائه شد.
@tazvir3
٧_ مقصود ایشان این نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قادر به چنین إعجازی نیستند، بلکه منظور این است که برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز چنین معجزهای شکل نگرفته و نقل نشده، بعد چگونه برای یک شخص کافر منحرف، خداوند متعال صدها میت را فیالمجلس زنده میکند تا به استقبال او آیند؟!
٨_ در این باره پشتر مطالبی با عنوان #سران_غلات و #مدعیان_دروغین ارائه شد.
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #دروغ_صوفیه #طنز_صوفیه #چله_نشینی
🐒 کرامتی که به خوردنِ سِرگین الاغ ختم شد
🔵 مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی نوشته:
در کتاب جواهر العقول نقل شده: شيخی صوفی از دِهی با مريدان خود بيرون آمده بود به دِهی ديگر میرفت، در اثنای راه ديدند كه مردى از باغ بيرون آمده است و درب باغ را بسته و سبدی بر سر دارد. شيخ صوفی با خود گفت اينجا كرامتی مىتوان كرد كه مردم دِه بفهمند و اعتقاد ايشان درباره ما زياد شود. اين مردی که از باغ بيرون آمده لابد سبد او ميوه دارد، بايد كارى كرد كه سبد او را گرفته ميوه او را بخوريم. پس روی کرد به مردى كه از باغ بيرون آمده بود و گفت: سلام عليك ايها الرئيس. مرد باغبان چون نام رئيس شنيد پيش آمد و پرسيد چه میخواهيد؟ گفت: اين سبد ميوه را بر زمين بگذار تا مريدان بخورند. باغبان گفت اسم من رئيس نيست مرا عمو عبدل میگويند و اين سبد ميوه ندارد. شيخ صوفی با خود گفت اين مرد دروغ میگويد، اگر اسم نداشت جواب نمیداد، و يقين در دادن ميوه بخل میكند، يا میخواهد مرا در كشف و كرامت امتحان بنمايد. پس باغبان را خطاب كرد كه اى مرد، مرا از عالَم غيب خبر دادهاند كه در اين سبد ميوه است و بايد صرف من و مريدان من بشود و تو مضايقه مىكنى و میخواهی به ما ندهی و انكار اسم خود مینمائی و میگويی من عمو عبدل هستم. باغبان قسم خورد كه اى شيخ، عجب است چنين كلامى از شما، والله كه اگر اين سبد ميوه داشت از شما دريغ نمیداشتم. شيخ صوفی گفت مرا از عالم غيب خبر دادهاند كه آنچه در سبد است نصيب ما است اگر راست میگويی سبد را بر زمين گذار. باغبان گفت میترسم سبب خجالت شما بشود از اين جهت بر زمين نگذارم. باز شيخ صوفی با خاطری جمع گفت در مبدأ چنين به من فرمودند كه در اين سبد و آنچه در او است نصيب مريدان من است و تو رد قول من مىكنى!؟ آن مرد ناچار سبد را بر زمين گذارد چون سبد را گشودند هر كدام با خود میگفتهاند:
اشتهای زياد و نعمت مُفت
زندگی را وداع بايد گفت
چون نظر در ميان سبد كردند ديدند سرگين الاغ است، 😁 چون مدتى خر باغبان در ميان باغ چريده بود، باغبان سرگين او را جمع كرده بود براى اين كه به خانه برد و بسوزاند. چون شيخ صوفی سرگين را ديد از روی خجالت به مريدان خود گفت شروع در خوردن نماييد، و دست دراز كرد و به روى بزرگوار خود نياورد و گفت شما نمیدانيد اين چه لقمه لذيذی میباشد. 😁 و سرگينی برداشت و ميان دهن گذاشت! پس مريدان هر يك به رغم همديگر مشغول خوردن سرگين شدند و میگفتند كه بوی مشك میدهد! ديگرى گفت تا به حال حلوایی به اين لذيذی نخوردهام! بارى آن خران سرگين را به تقليد همديگر خوردند و تعريف كردند! شيخ گفت هر يك به عقيدهای صاف بخورید، باطن شما صاف مىشود. 😁 چون مرد باغبان اين بديد و اين كلام از شيخ بشنيد و حرص ايشان را در خوردن مشاهده نمود، به مصداق "الجنس مع الجنس يميلوا" با خود گفت كه اين جماعت اهل الله میباشند و در خوردن اين سرگين البته مصلحت بزرگی در نظر ايشان است كه او را مانند نُقل میخورند، پس من چرا خود را از او محروم بنمايم! سپس با ايشان بنشست مشغول خوردن سرگين شد. 😁
🔻 أقول: تا صدمه سرگين خوردن را تحمل نكنند كجا خری را مثل باغبان پالان مىكنند؟! همانا رياضات شاقه بكشند تا بر استری ركاب زنند.
آن را كه به تزوير و حيل نام نوشتند
بر جبه او غير خيانت ننوشتند.
اين زنادقه چرخيدن و دف زدن و پاى بر زمين كوبيدن و كف بر لب آوردن و چله نشستن و اربعينات در سواخ خزيدن و "انا الحق" گفتن و "سبحان ما اعظم شأنی" سرودن و تَغنی نمودن و ترك حيوانی كردن و خود را واصل و مجذوب شمردن و قائل به حلول و اتحاد شدن و امثال آن همه را مايه افتخار و عظمت خود شمارند و به آن مباهات فرمايند با گردن كج و چشم نمناك زهد فروشی كار فرما شوند.
مصحفی بر كف چو زين العابدين
خنجر شمر لعين در آستين
ظاهری چون بوذر و سلمان نما
باطنی برتر ز شيطان دغا
صاحبان چرخ و فور و رقص و بَنگ
جملگي عاری از ناموس و ننگ
قلبشان آلودهی كفر و نفاق
رسمشان خدّاعی و شر و نفاق
ز ولياءالله شمارند نفس خويش
گرگ میباشند در صورت چو ميش
دام تزوير حيل گستردهاند
تا مريدی چند پيدا كردهاند
تابع طيفوريان و كرخيان
هم جنيد و شبلی و حلاجيان
از گنابادی صد داد و امان
كو شده شايع در اين عصر زمان
نعمت اللهی ز شرع مصطفی
هم بری و عاری از صدق و صفا
صاحب بوق و كلاه تخت پوست
عالَمى از كفرشان يك سر بسوخت
آن يكی گويد منم قطب زمان
مرشد و پير و دليل مردمان
فرقهای زانها قلندر مشربی
عاری از احكام و دين و مذهبی
مردمان خوانند هر دم سوی خويش
مظهر حق میشمارند نفس خويش
بیحد و حصر اختلاف رأيشان
لعن حق بر كارشان و بارشان.
📗 کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٣۶٣
@tazvir3
🐒 کرامتی که به خوردنِ سِرگین الاغ ختم شد
🔵 مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی نوشته:
در کتاب جواهر العقول نقل شده: شيخی صوفی از دِهی با مريدان خود بيرون آمده بود به دِهی ديگر میرفت، در اثنای راه ديدند كه مردى از باغ بيرون آمده است و درب باغ را بسته و سبدی بر سر دارد. شيخ صوفی با خود گفت اينجا كرامتی مىتوان كرد كه مردم دِه بفهمند و اعتقاد ايشان درباره ما زياد شود. اين مردی که از باغ بيرون آمده لابد سبد او ميوه دارد، بايد كارى كرد كه سبد او را گرفته ميوه او را بخوريم. پس روی کرد به مردى كه از باغ بيرون آمده بود و گفت: سلام عليك ايها الرئيس. مرد باغبان چون نام رئيس شنيد پيش آمد و پرسيد چه میخواهيد؟ گفت: اين سبد ميوه را بر زمين بگذار تا مريدان بخورند. باغبان گفت اسم من رئيس نيست مرا عمو عبدل میگويند و اين سبد ميوه ندارد. شيخ صوفی با خود گفت اين مرد دروغ میگويد، اگر اسم نداشت جواب نمیداد، و يقين در دادن ميوه بخل میكند، يا میخواهد مرا در كشف و كرامت امتحان بنمايد. پس باغبان را خطاب كرد كه اى مرد، مرا از عالَم غيب خبر دادهاند كه در اين سبد ميوه است و بايد صرف من و مريدان من بشود و تو مضايقه مىكنى و میخواهی به ما ندهی و انكار اسم خود مینمائی و میگويی من عمو عبدل هستم. باغبان قسم خورد كه اى شيخ، عجب است چنين كلامى از شما، والله كه اگر اين سبد ميوه داشت از شما دريغ نمیداشتم. شيخ صوفی گفت مرا از عالم غيب خبر دادهاند كه آنچه در سبد است نصيب ما است اگر راست میگويی سبد را بر زمين گذار. باغبان گفت میترسم سبب خجالت شما بشود از اين جهت بر زمين نگذارم. باز شيخ صوفی با خاطری جمع گفت در مبدأ چنين به من فرمودند كه در اين سبد و آنچه در او است نصيب مريدان من است و تو رد قول من مىكنى!؟ آن مرد ناچار سبد را بر زمين گذارد چون سبد را گشودند هر كدام با خود میگفتهاند:
اشتهای زياد و نعمت مُفت
زندگی را وداع بايد گفت
چون نظر در ميان سبد كردند ديدند سرگين الاغ است، 😁 چون مدتى خر باغبان در ميان باغ چريده بود، باغبان سرگين او را جمع كرده بود براى اين كه به خانه برد و بسوزاند. چون شيخ صوفی سرگين را ديد از روی خجالت به مريدان خود گفت شروع در خوردن نماييد، و دست دراز كرد و به روى بزرگوار خود نياورد و گفت شما نمیدانيد اين چه لقمه لذيذی میباشد. 😁 و سرگينی برداشت و ميان دهن گذاشت! پس مريدان هر يك به رغم همديگر مشغول خوردن سرگين شدند و میگفتند كه بوی مشك میدهد! ديگرى گفت تا به حال حلوایی به اين لذيذی نخوردهام! بارى آن خران سرگين را به تقليد همديگر خوردند و تعريف كردند! شيخ گفت هر يك به عقيدهای صاف بخورید، باطن شما صاف مىشود. 😁 چون مرد باغبان اين بديد و اين كلام از شيخ بشنيد و حرص ايشان را در خوردن مشاهده نمود، به مصداق "الجنس مع الجنس يميلوا" با خود گفت كه اين جماعت اهل الله میباشند و در خوردن اين سرگين البته مصلحت بزرگی در نظر ايشان است كه او را مانند نُقل میخورند، پس من چرا خود را از او محروم بنمايم! سپس با ايشان بنشست مشغول خوردن سرگين شد. 😁
🔻 أقول: تا صدمه سرگين خوردن را تحمل نكنند كجا خری را مثل باغبان پالان مىكنند؟! همانا رياضات شاقه بكشند تا بر استری ركاب زنند.
آن را كه به تزوير و حيل نام نوشتند
بر جبه او غير خيانت ننوشتند.
اين زنادقه چرخيدن و دف زدن و پاى بر زمين كوبيدن و كف بر لب آوردن و چله نشستن و اربعينات در سواخ خزيدن و "انا الحق" گفتن و "سبحان ما اعظم شأنی" سرودن و تَغنی نمودن و ترك حيوانی كردن و خود را واصل و مجذوب شمردن و قائل به حلول و اتحاد شدن و امثال آن همه را مايه افتخار و عظمت خود شمارند و به آن مباهات فرمايند با گردن كج و چشم نمناك زهد فروشی كار فرما شوند.
مصحفی بر كف چو زين العابدين
خنجر شمر لعين در آستين
ظاهری چون بوذر و سلمان نما
باطنی برتر ز شيطان دغا
صاحبان چرخ و فور و رقص و بَنگ
جملگي عاری از ناموس و ننگ
قلبشان آلودهی كفر و نفاق
رسمشان خدّاعی و شر و نفاق
ز ولياءالله شمارند نفس خويش
گرگ میباشند در صورت چو ميش
دام تزوير حيل گستردهاند
تا مريدی چند پيدا كردهاند
تابع طيفوريان و كرخيان
هم جنيد و شبلی و حلاجيان
از گنابادی صد داد و امان
كو شده شايع در اين عصر زمان
نعمت اللهی ز شرع مصطفی
هم بری و عاری از صدق و صفا
صاحب بوق و كلاه تخت پوست
عالَمى از كفرشان يك سر بسوخت
آن يكی گويد منم قطب زمان
مرشد و پير و دليل مردمان
فرقهای زانها قلندر مشربی
عاری از احكام و دين و مذهبی
مردمان خوانند هر دم سوی خويش
مظهر حق میشمارند نفس خويش
بیحد و حصر اختلاف رأيشان
لعن حق بر كارشان و بارشان.
📗 کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٣۶٣
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #شرع_گریزی
⚠️ وقتی صوفیه با سگ همسفره میشدند، هنوز مُد نبود
🔻 مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی مینویسد:
#عطار نیشابوری در تذكره الاولياء كه درحقيقت جُنگ خرافات است از جلمه مینويسد كه حسين بن منصور #حلاج از بيضای فارس بود كه در شهر واسط پرورش كرده بود و از براى او چندين نام گفتهاند كه در هر ولايتی او را به نامی ميخواندند و نقل كرده كه: شيخ عبدالله وعيدی روزى با اصحاب خود نشسته بود بر سر سفره مشغول غذا خوردن بودند كه به ناگاه از طرف كشمير حلاج پيدا شد و قبای سياهی در بر داشت و دو سگ سياه با وى بودند. شيخ عبدالله اصحاب خود را گفت كه جوانى آيد به اين وصف او را استقبال كنيد كه امر او عظيم است. اصحاب او رفتند ديدند كه شخصی میآيد و دو سگ سياه به همراه او مىباشد. پس حلاج آمد و وارد بر شيخ عبدالله وعيدی گرديد با هر دو سگ خود بر سر سفره نشست و با ايشان طعام خورد و آن دو سگ هم با او طعام خوردند و رفتند. شيخ عبدالله او را مشايعت كرد. چون برگشت، اصحاب او گفتند: اى شيخنا، اين چه حالت بود كه اين مرد را به جاى خود نشاندی و ما را به استقبال او فرستادی و دو سگ را بر سفره جادادی و سفره ما را نجس كردی⁉️ شيخ در جواب گفت: آن سگِ نفْس او بود كه از عقب او میدويد از بيرون، و سگِ نفس ما در اندرون است و ما از عقب او میرويم.
👈🏻 أقول: كفر و عناد و زندقه و الحاد حلاج در تراجم مشياخ صوفيه از اين پيش مفصلا بيان گرديد و مرام حلاج، حلاجی شد. پس بعد از تفصيل اين خدعه شيخ عبدالله وعيدی بر وعيد او افزايد و گرهای از كار نگشايد و سگ نجس العين بعد از اينكه بیمهابا بر سر سفره طعام حضر كرده و غذا را نجس كرده میخواهد به اين حيله رفع اين منقصت از خود و حلاج بنمايد و اثبات #کشف_شهود براى خود بفرمايد كه من باطن او را ديدم اين سگِ نفس او بود كه منقاد او شده بود و به اين قدر هم قناعت نكرده نسبت ديدن را به ايشان هم داده كه شما هم ديديد كه حلاج به اين مقام رسيده كه سگ نفس خود را مطيع خود كرده، به اعتقاد اين قلندر معلوم شد سگِ نفس هم غذا میخورد !!! تُف بر امتی كه اسم انسان به اين الاغها اطلاق بنمايند و از اين قصه قيمت شيخ عطار هم معلوم شد.
📘 کشف الإشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٣٧٩
مرتبط با این مطلب، اینجا را مشاهده کنید.
حقیر گویم: هرچه انحراف و ضلالت و بدعت و نکبت در جوامع است، ریشه در شجره خبیثه سقیفه دارد و تصوف نیز میوه فاسد این شجره است. و این مهم بر اهل اطلاع مخفی نیست.
@tazvir3
⚠️ وقتی صوفیه با سگ همسفره میشدند، هنوز مُد نبود
🔻 مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی مینویسد:
#عطار نیشابوری در تذكره الاولياء كه درحقيقت جُنگ خرافات است از جلمه مینويسد كه حسين بن منصور #حلاج از بيضای فارس بود كه در شهر واسط پرورش كرده بود و از براى او چندين نام گفتهاند كه در هر ولايتی او را به نامی ميخواندند و نقل كرده كه: شيخ عبدالله وعيدی روزى با اصحاب خود نشسته بود بر سر سفره مشغول غذا خوردن بودند كه به ناگاه از طرف كشمير حلاج پيدا شد و قبای سياهی در بر داشت و دو سگ سياه با وى بودند. شيخ عبدالله اصحاب خود را گفت كه جوانى آيد به اين وصف او را استقبال كنيد كه امر او عظيم است. اصحاب او رفتند ديدند كه شخصی میآيد و دو سگ سياه به همراه او مىباشد. پس حلاج آمد و وارد بر شيخ عبدالله وعيدی گرديد با هر دو سگ خود بر سر سفره نشست و با ايشان طعام خورد و آن دو سگ هم با او طعام خوردند و رفتند. شيخ عبدالله او را مشايعت كرد. چون برگشت، اصحاب او گفتند: اى شيخنا، اين چه حالت بود كه اين مرد را به جاى خود نشاندی و ما را به استقبال او فرستادی و دو سگ را بر سفره جادادی و سفره ما را نجس كردی⁉️ شيخ در جواب گفت: آن سگِ نفْس او بود كه از عقب او میدويد از بيرون، و سگِ نفس ما در اندرون است و ما از عقب او میرويم.
👈🏻 أقول: كفر و عناد و زندقه و الحاد حلاج در تراجم مشياخ صوفيه از اين پيش مفصلا بيان گرديد و مرام حلاج، حلاجی شد. پس بعد از تفصيل اين خدعه شيخ عبدالله وعيدی بر وعيد او افزايد و گرهای از كار نگشايد و سگ نجس العين بعد از اينكه بیمهابا بر سر سفره طعام حضر كرده و غذا را نجس كرده میخواهد به اين حيله رفع اين منقصت از خود و حلاج بنمايد و اثبات #کشف_شهود براى خود بفرمايد كه من باطن او را ديدم اين سگِ نفس او بود كه منقاد او شده بود و به اين قدر هم قناعت نكرده نسبت ديدن را به ايشان هم داده كه شما هم ديديد كه حلاج به اين مقام رسيده كه سگ نفس خود را مطيع خود كرده، به اعتقاد اين قلندر معلوم شد سگِ نفس هم غذا میخورد !!! تُف بر امتی كه اسم انسان به اين الاغها اطلاق بنمايند و از اين قصه قيمت شيخ عطار هم معلوم شد.
📘 کشف الإشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٣٧٩
مرتبط با این مطلب، اینجا را مشاهده کنید.
حقیر گویم: هرچه انحراف و ضلالت و بدعت و نکبت در جوامع است، ریشه در شجره خبیثه سقیفه دارد و تصوف نیز میوه فاسد این شجره است. و این مهم بر اهل اطلاع مخفی نیست.
@tazvir3