برای دل من، بس است سینهی تو
برای آزادیِ تو، بالهای من
به آسمان میرسد از دهان من
آنچه بر روح تو خفته بود...🌱
#پابلو_نرودا
ترجمه بیژن الهی
برای آزادیِ تو، بالهای من
به آسمان میرسد از دهان من
آنچه بر روح تو خفته بود...🌱
#پابلو_نرودا
ترجمه بیژن الهی
❤2
به بارانیِ خیسم قدم بگذار
زیر پوستم بِخز
چونان مادیانی در سبزهزارِ سینهام یله شو
–همانند ماهی سُرخی بلغز
از یک چشم به چشمِ دیگرم–
چهرهام را بر بوم باران نقاشی کن
بر سطح شب برقص
در همْخوانیِ ناودانها
زیر پیراهن خاکستریات پناهم بده...
#نزار_قبانی
@the_cafe_anar
زیر پوستم بِخز
چونان مادیانی در سبزهزارِ سینهام یله شو
–همانند ماهی سُرخی بلغز
از یک چشم به چشمِ دیگرم–
چهرهام را بر بوم باران نقاشی کن
بر سطح شب برقص
در همْخوانیِ ناودانها
زیر پیراهن خاکستریات پناهم بده...
#نزار_قبانی
@the_cafe_anar
❤4👍1
❤4👍1
دوستت دارم،
همانطور که شبنم گل را
و پرندهها آفتاب
و مادران فرزندانشان را
چنان که اگر تو را از من بگیرند قلبم تا همیشه ویرانهای خالی خواهد ماند.
#مارکتواین
@the_cafe_anar
همانطور که شبنم گل را
و پرندهها آفتاب
و مادران فرزندانشان را
چنان که اگر تو را از من بگیرند قلبم تا همیشه ویرانهای خالی خواهد ماند.
#مارکتواین
@the_cafe_anar
❤2
❤5
♡کافه انار♤
titraj_samte-khoda – Dar Samte Toam - Telegram @PardisParsi
در سمت توام
دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا میکنم
هر اذانی که میوزد
پنجرهها باز میشوند
یاد تو کوران میکند
هر اسم تو را که صدا میزنم
ماه در دهانم هزار تکه میشود
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهانها تو را صدا میزدم
کفشهای ماه را به پا کردهام
دوباره عازم توام
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خندهای کند، از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست...🌱
#محمد_صالحعلا
@the_cafe_anar
دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا میکنم
هر اذانی که میوزد
پنجرهها باز میشوند
یاد تو کوران میکند
هر اسم تو را که صدا میزنم
ماه در دهانم هزار تکه میشود
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهانها تو را صدا میزدم
کفشهای ماه را به پا کردهام
دوباره عازم توام
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خندهای کند، از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست...🌱
#محمد_صالحعلا
@the_cafe_anar
❤3
❤3😢1
من عاشقی از کمال تو آموزم🍀
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند☘️
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#مولانا
@the_cafe_anar
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند☘️
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#مولانا
@the_cafe_anar
❤5
من به شمال میروم تا تو را جستوجو کنم
مانند پرندهای بر بال باد، قلب من پیش میرود
بهار، قلبم را به شمال درخشان فرستاد.
تو بهارِ من هستی، تابستانِ من هم...🌱
#جون_بایز
@the_cafe_anar
مانند پرندهای بر بال باد، قلب من پیش میرود
بهار، قلبم را به شمال درخشان فرستاد.
تو بهارِ من هستی، تابستانِ من هم...🌱
#جون_بایز
@the_cafe_anar
❤2
صورتش چقدر شبیهِ آینه است..
غیرممکن است؛
مگر چند نفر پیدا میشوند که بتوانی خودت را در صورتشان ببینی؟!
غیرممکن است؛
مگر چند نفر پیدا میشوند که بتوانی خودت را در صورتشان ببینی؟!
❤4
بر دست من نِه جامِ جان،
ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان،
پیش آر پنهان ساقیا🌱
#مولانا
@the_cafe_anar
ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان،
پیش آر پنهان ساقیا🌱
#مولانا
@the_cafe_anar
❤4
سر کوه بلند آمد سحر باد
ز توفانی که میآمد خبر داد
درخت و سبزه لرزیدند و لاله
به خاک افتاد و مرغ از چهچهه افتاد
سر کوه بلند ابر است و باران
زمین غرق گل و سبزهٔ بهاران
گل و سبزهٔ بهاران خاک و خشت است
برای آن که دور افتد ز یاران
سر کوه بلند آهوی خسته
شکسته دست و پا، غمگین نشسته
شکست دست و پا درد است، اما
نه چون درد دلش کز غم شکسته
سر کوه بلند افتان و خیزان
چکان خونش از دهان زخم و ریزان
نمیگوید پلنگ پیر مغرور
که پیروزید از ره، یا گریزان
سر کوه بلند آمد عقابی
نه هیچش نالهای، نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
سر کوه بلند از ابر و مهتاب
گیاه و گل گهی بیدار و گه خواب
اگر خوابند اگر بیدار، گویند
که هستی سایهٔ ابر است، دریاب
سر کوه بلند آمد حبیبم
بهاران بود و دنیا سبز و خرم
در آن لحظه که بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند باهم
#مهدی_اخوانثالث
@the_cafe_anar
ز توفانی که میآمد خبر داد
درخت و سبزه لرزیدند و لاله
به خاک افتاد و مرغ از چهچهه افتاد
سر کوه بلند ابر است و باران
زمین غرق گل و سبزهٔ بهاران
گل و سبزهٔ بهاران خاک و خشت است
برای آن که دور افتد ز یاران
سر کوه بلند آهوی خسته
شکسته دست و پا، غمگین نشسته
شکست دست و پا درد است، اما
نه چون درد دلش کز غم شکسته
سر کوه بلند افتان و خیزان
چکان خونش از دهان زخم و ریزان
نمیگوید پلنگ پیر مغرور
که پیروزید از ره، یا گریزان
سر کوه بلند آمد عقابی
نه هیچش نالهای، نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
سر کوه بلند از ابر و مهتاب
گیاه و گل گهی بیدار و گه خواب
اگر خوابند اگر بیدار، گویند
که هستی سایهٔ ابر است، دریاب
سر کوه بلند آمد حبیبم
بهاران بود و دنیا سبز و خرم
در آن لحظه که بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند باهم
#مهدی_اخوانثالث
@the_cafe_anar
❤2
❤4
