Audio
🎙کرونا و نگاه اگزیستانسیال
🎙دکتر رزگار محمدی
➿ محتوای بحث: بودن در جهان همراه با کرونا چگونه هست. تجربه ما از دغدغه های اگزیستانسیال (مرگ ، تنهایی، آزادی و پوچی) در دوران کرونا چگونه بوده است➿
#ویس_اگزیستانسیال
#دکتر_رزگار_محمدی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#پاندمی_کرونا
#تحلیل_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
🎙دکتر رزگار محمدی
➿ محتوای بحث: بودن در جهان همراه با کرونا چگونه هست. تجربه ما از دغدغه های اگزیستانسیال (مرگ ، تنهایی، آزادی و پوچی) در دوران کرونا چگونه بوده است➿
#ویس_اگزیستانسیال
#دکتر_رزگار_محمدی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#پاندمی_کرونا
#تحلیل_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
Forwarded from پیوست
➿تنهایی، تنهایی، تنهایی و بازهم تنهایی➿
✅کافکا در قطعه کوتاهی انسانی را توصیف می کند که صبح زود می خواهد سر کار برود او می فهمد که دیر کرده است و مضطرب می شود و درباره راه به تردید می افتد .احساس ناآشنایی و گم گشتگی بر او غلبه پیدا می کند . در این هنگام او پلیسی می بیند و خوشحال می شود و به سمت او می دود تا راه را از او بپرسد .پلیس به او می گوید: تو می خواهی راهت را از من بپرسی ؟ او می گوید: بله، برای اینکه خودم نمی توانم راه را پیدا کنم. پلیس می گوید : بی خیال شو ، بی خیال شو...
✅با این قطعه کافکا چطور تجربه تنهایی را می توانیم بفهمیم: تنهایی وضعیتی به غایت اضطراب آور هست که انسان به عنوان حالتی از نگرانی خود را در آن می یابد که فریادرسی نیست و اگر نشانه ای از او هم پیدا شود انگار پاسخ نمی دهد ، فضا و مکان تهی می شود و زمان از تجربه طبیعی خود گسست پیدا می کند و انسان فاصله میان خود ، جهان و دیگری را درک می کند انگار فرد از خود ، دیگری و جهان جوابی نمی نشنود.
✅شخصیت این قطعه کافکا علاوه بر سه حالت تنهایی درون فردی ، بین فردی و اگزیستانسیالی که اروین یالوم بدان اشاره کرده است حالت چهارمی از تنهایی را تجربه کرده است که من آن را فراتنهایی می نامم در حالی که او در خود احساس جدا افتادگی می کند(گم گشتگی) و کسی را هم در بیرون پیدا نمی کند(خیابان ها خالی ) و نجات دهنده هم پاسخ نمی دهد (رفتار پلیس) .در این حالت فرد هر سه نوع تنهایی را با هم تجربه می کند که به صورت تجربه فرا تنهایی است که برآیند آن اینگونه است : تنهایی، تنهایی، تنهایی و باز هم تنهایی
✅اگر در تنهایی بین فردی دیالوگی اینگونه برقرار است : من کسی را نمی بینم و کسی مرا نمی بیند. در تنهایی درون فردی تک گویی هملت واری در جریان است: "من درکشاکش و پاره پاره هستم ". اما در تنهایی اگزیستانسیال دیالوگ و مونولوگ با هم قاطی می شوند :" کسی نیست، اگر هم باشد پاسخی نمی دهد و سکوت کرده است" . اکنون شاید در فراتنهایی ما با یک سه گویه ی (trilogo) روبرو می شویم :" من کسی را نمی بینم ، اگر هم ببینم او مرا نمی بیند و اگر زمانی او هم مرا دیده باشد من دیگر او را نمی بینم".
✅تمامی این یادداشت از کار و روایت های یکی از مراجعین در بالین درمان اگزیستانسیال الهام گرفته شده است و بقول مولانا اینجا من نی بوده ام که فقط ساز او را زده ام پس یادداشت در اصل مال اوست و به او تقدیم می گردد.
#تنهایی
#تنهایی_درون_فردی
#تتهایی_بین_فردی
#تنهایی_اگزیستانسیال
#فرا_تنهایی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#کافکا
#یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#یادداشت_درمانگر
#دکتر_رزگار_محمدی
@ExistentialAcademia
✅کافکا در قطعه کوتاهی انسانی را توصیف می کند که صبح زود می خواهد سر کار برود او می فهمد که دیر کرده است و مضطرب می شود و درباره راه به تردید می افتد .احساس ناآشنایی و گم گشتگی بر او غلبه پیدا می کند . در این هنگام او پلیسی می بیند و خوشحال می شود و به سمت او می دود تا راه را از او بپرسد .پلیس به او می گوید: تو می خواهی راهت را از من بپرسی ؟ او می گوید: بله، برای اینکه خودم نمی توانم راه را پیدا کنم. پلیس می گوید : بی خیال شو ، بی خیال شو...
✅با این قطعه کافکا چطور تجربه تنهایی را می توانیم بفهمیم: تنهایی وضعیتی به غایت اضطراب آور هست که انسان به عنوان حالتی از نگرانی خود را در آن می یابد که فریادرسی نیست و اگر نشانه ای از او هم پیدا شود انگار پاسخ نمی دهد ، فضا و مکان تهی می شود و زمان از تجربه طبیعی خود گسست پیدا می کند و انسان فاصله میان خود ، جهان و دیگری را درک می کند انگار فرد از خود ، دیگری و جهان جوابی نمی نشنود.
✅شخصیت این قطعه کافکا علاوه بر سه حالت تنهایی درون فردی ، بین فردی و اگزیستانسیالی که اروین یالوم بدان اشاره کرده است حالت چهارمی از تنهایی را تجربه کرده است که من آن را فراتنهایی می نامم در حالی که او در خود احساس جدا افتادگی می کند(گم گشتگی) و کسی را هم در بیرون پیدا نمی کند(خیابان ها خالی ) و نجات دهنده هم پاسخ نمی دهد (رفتار پلیس) .در این حالت فرد هر سه نوع تنهایی را با هم تجربه می کند که به صورت تجربه فرا تنهایی است که برآیند آن اینگونه است : تنهایی، تنهایی، تنهایی و باز هم تنهایی
✅اگر در تنهایی بین فردی دیالوگی اینگونه برقرار است : من کسی را نمی بینم و کسی مرا نمی بیند. در تنهایی درون فردی تک گویی هملت واری در جریان است: "من درکشاکش و پاره پاره هستم ". اما در تنهایی اگزیستانسیال دیالوگ و مونولوگ با هم قاطی می شوند :" کسی نیست، اگر هم باشد پاسخی نمی دهد و سکوت کرده است" . اکنون شاید در فراتنهایی ما با یک سه گویه ی (trilogo) روبرو می شویم :" من کسی را نمی بینم ، اگر هم ببینم او مرا نمی بیند و اگر زمانی او هم مرا دیده باشد من دیگر او را نمی بینم".
✅تمامی این یادداشت از کار و روایت های یکی از مراجعین در بالین درمان اگزیستانسیال الهام گرفته شده است و بقول مولانا اینجا من نی بوده ام که فقط ساز او را زده ام پس یادداشت در اصل مال اوست و به او تقدیم می گردد.
#تنهایی
#تنهایی_درون_فردی
#تتهایی_بین_فردی
#تنهایی_اگزیستانسیال
#فرا_تنهایی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#کافکا
#یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#یادداشت_درمانگر
#دکتر_رزگار_محمدی
@ExistentialAcademia
Telegram
📎
#کلینیک_راه_سوم
هومن خشندیش
درمانگر تحلیلی
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
هومن خشندیش
درمانگر تحلیلی
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
Forwarded from رواندرمانی اگزیستانسیال
➿داشتن خود ، خودبودن ، بزرگترین امتیاز ، امتیازی نامتناهی است که به آدمی عطاشده است، و در عین حال طلب ابدیت از او همین است(کیرکگور، بیماری منتهی به مرگ)➿.
#کیرکگور
#نومیدی_بیماری_مرگ
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#نقل_قول_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
#کیرکگور
#نومیدی_بیماری_مرگ
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#نقل_قول_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
Forwarded from پیوست
➿زمین زیر پایم خالی می شود : تحلیلی اگزیستانسیال➿
✅کافکا داستان مسخ را بدینگونه شروع می کند" یک روز صبح وقتی گراگور زامزا از خوابی آشفته به خود آمد دید در رختخوابش به حشره ای بزرگ تبدیل شده است" . فرایند مسخ شخصیت به سوسک در داستان کافکا می تواند به مثابه دفاعی در برابر ناامنی و وحشت جهان شکننده و ناپایدار (در داستان جهان بروکراتیک بیرون و سرد درون خانواده ، پوچی و احساس تنهایی) نگریسته شود. انگار گراگوار زامزا نیز بر روی خاکی قدم برمی دارد که سفت نیست و خالی شده است. این فرایند تبدیل را ما همواره در جابجایی اضطراب نوروتیک به اگزیستانسیال می توانیم مشاهده کنیم.
✅لکان(سمینار اضطراب) جمله ای به این مضمون دارد که "اضطراب تنها احساسی است که فریب نمی دهد " اما من ادامه می دهم و می گویم :هیچ حسی همانند اضطراب هم فریب نمی دهد . اگر اضطراب آنگونه که احساس می شود فریب نمی دهد اما آنگونه که خود را نشان می دهد فریب می دهد و به اشکال مختلف در می آید. یکی از این اشکال که مورد علاقه درمانگران اگزیستانسیال می باشد تبدیل اضطراب اگزیستانسیال به اضطراب روان رنجور است که نخستین بار پل تلیش (کتاب شجاعت بودن) بدان اشاره کرد.
✅با ارائه مثالی که ممکن است برای همه مااتفاق افتاده باشد فرایند تبدیل را نشان خواهم داد. شاید همه زمانی از ارتفاع ترسیده باشیم و هنگامی که بر ارتفاع می ایستادیم حس می کردیم زمین زیر پایمان خالی می شود یا این زمین سفت نیست و هر آن ممکن است بیفتیم .سفت کردن پاهایمان بر روی خاک و احساس فلجی در پا گواه این امر هست . مراجعی نیز گزارش می دهد که هنگام سوار شدن به پله برقی وحشتی عظیم را تجربه کرده است و پاهایش را سفت به پله ها می چسپاند و میگفت هر لحظه امکان افتادن را در ذهن داشت. اگر گراگور سامسا از خواب ببدار می شود و می بیند سوسک شده اینجا خالی شدن زمین و سفت و محکم نبودن جهان به پله ها و ارتفاع تبدیل شده است.
✅جابجایی از یک امر نادیدنی و انتزاع به امری عینی و دیدنی تبدیل حالت اگزیستانسیال اضطراب به نوروتیک آن هست . آن فرد ترسنده از پله و ارتفاع همانند گراگور سامسا در جهانی شکننده و ناامن و با عدم قطعیت روبرو بود . اگر استعاری هم نگاه کنیم خاکی که نگهدارنده ما بر روی زمین هست در هنگامه اضطراب، نگهدارنده می تواند رها کننده نیز باشد.
✅همان فرد ترسنده از پله ها روایت می کند در حال جدایی و استقلال از خانواده و یافتن تکیه گاه در خودش هست بدین معنا که با اضطرابی از جنس اگزیستانسیال رو برو هست و به زبان یالوم (کتاب روان درمانی اگزیستانسیال) می گفت چقدر سخت است آدم پدر خویش شود. او که با اضطرابی اگزیستانسیال و ناشی از بودن در جهان و برخورد با موقعیت مرزی انتخاب و تنهایی روبرو بود و در استعاره سفت نبودن زمین زیر پا به آن اشاره می کرد اما تبدیل آن به ترس از پله ها و ارتفاع چه کارکردی داشت؟
✅رولومی(کتاب معنای اضطراب ) به سبق کیرگور و تلیش می گوید "ما در اضطراب از هیچ چیز می ترسیم اما هیچ چیز بسیار وحشتاک است باید تبدیل به یک چیز شود تا من بتوانم از خودم دفاع بکنم". هیچ چیز همانند نبودن هیچ پاسخی هست که هیچ چیز به آندازه آن نمی تواند ما را آزار دهد پس پیدا کردن پاسخی به چیزی که من از آن می ترسم هر چند که سایه ای از آن باشد و یا در لباس دیگر باشد و فریب دادن خود اضطراب باشد باز هم از نبود پاسخ بهتر است.
✅اکنون که احساس می کنم زمین زیر پایم خالی می شود و هر دم ممکن است من در آن بلعیده شوم که همانند برهنگی در برابر طوفان وحشت است اضطراب را لباس دیگری می پوشانم هر چند که بازهم ترس آور است اما می شود در برابر آن ایستاد یا غاری را در هنگامه طوفان متصور شد.
✒رزگار محمدی (روان درمانگر اگزیستانسیال)
#یادداشت_درمانگر
#رزگار_محمدی
#اضطراب_نوروتیک
#اضطراب_اگزیستانسیال
#کافکا
#لکان
#رولومی
#یالوم
#کیرکگور
#پل_تیلیش
#موقعیت_مرزی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
✅کافکا داستان مسخ را بدینگونه شروع می کند" یک روز صبح وقتی گراگور زامزا از خوابی آشفته به خود آمد دید در رختخوابش به حشره ای بزرگ تبدیل شده است" . فرایند مسخ شخصیت به سوسک در داستان کافکا می تواند به مثابه دفاعی در برابر ناامنی و وحشت جهان شکننده و ناپایدار (در داستان جهان بروکراتیک بیرون و سرد درون خانواده ، پوچی و احساس تنهایی) نگریسته شود. انگار گراگوار زامزا نیز بر روی خاکی قدم برمی دارد که سفت نیست و خالی شده است. این فرایند تبدیل را ما همواره در جابجایی اضطراب نوروتیک به اگزیستانسیال می توانیم مشاهده کنیم.
✅لکان(سمینار اضطراب) جمله ای به این مضمون دارد که "اضطراب تنها احساسی است که فریب نمی دهد " اما من ادامه می دهم و می گویم :هیچ حسی همانند اضطراب هم فریب نمی دهد . اگر اضطراب آنگونه که احساس می شود فریب نمی دهد اما آنگونه که خود را نشان می دهد فریب می دهد و به اشکال مختلف در می آید. یکی از این اشکال که مورد علاقه درمانگران اگزیستانسیال می باشد تبدیل اضطراب اگزیستانسیال به اضطراب روان رنجور است که نخستین بار پل تلیش (کتاب شجاعت بودن) بدان اشاره کرد.
✅با ارائه مثالی که ممکن است برای همه مااتفاق افتاده باشد فرایند تبدیل را نشان خواهم داد. شاید همه زمانی از ارتفاع ترسیده باشیم و هنگامی که بر ارتفاع می ایستادیم حس می کردیم زمین زیر پایمان خالی می شود یا این زمین سفت نیست و هر آن ممکن است بیفتیم .سفت کردن پاهایمان بر روی خاک و احساس فلجی در پا گواه این امر هست . مراجعی نیز گزارش می دهد که هنگام سوار شدن به پله برقی وحشتی عظیم را تجربه کرده است و پاهایش را سفت به پله ها می چسپاند و میگفت هر لحظه امکان افتادن را در ذهن داشت. اگر گراگور سامسا از خواب ببدار می شود و می بیند سوسک شده اینجا خالی شدن زمین و سفت و محکم نبودن جهان به پله ها و ارتفاع تبدیل شده است.
✅جابجایی از یک امر نادیدنی و انتزاع به امری عینی و دیدنی تبدیل حالت اگزیستانسیال اضطراب به نوروتیک آن هست . آن فرد ترسنده از پله و ارتفاع همانند گراگور سامسا در جهانی شکننده و ناامن و با عدم قطعیت روبرو بود . اگر استعاری هم نگاه کنیم خاکی که نگهدارنده ما بر روی زمین هست در هنگامه اضطراب، نگهدارنده می تواند رها کننده نیز باشد.
✅همان فرد ترسنده از پله ها روایت می کند در حال جدایی و استقلال از خانواده و یافتن تکیه گاه در خودش هست بدین معنا که با اضطرابی از جنس اگزیستانسیال رو برو هست و به زبان یالوم (کتاب روان درمانی اگزیستانسیال) می گفت چقدر سخت است آدم پدر خویش شود. او که با اضطرابی اگزیستانسیال و ناشی از بودن در جهان و برخورد با موقعیت مرزی انتخاب و تنهایی روبرو بود و در استعاره سفت نبودن زمین زیر پا به آن اشاره می کرد اما تبدیل آن به ترس از پله ها و ارتفاع چه کارکردی داشت؟
✅رولومی(کتاب معنای اضطراب ) به سبق کیرگور و تلیش می گوید "ما در اضطراب از هیچ چیز می ترسیم اما هیچ چیز بسیار وحشتاک است باید تبدیل به یک چیز شود تا من بتوانم از خودم دفاع بکنم". هیچ چیز همانند نبودن هیچ پاسخی هست که هیچ چیز به آندازه آن نمی تواند ما را آزار دهد پس پیدا کردن پاسخی به چیزی که من از آن می ترسم هر چند که سایه ای از آن باشد و یا در لباس دیگر باشد و فریب دادن خود اضطراب باشد باز هم از نبود پاسخ بهتر است.
✅اکنون که احساس می کنم زمین زیر پایم خالی می شود و هر دم ممکن است من در آن بلعیده شوم که همانند برهنگی در برابر طوفان وحشت است اضطراب را لباس دیگری می پوشانم هر چند که بازهم ترس آور است اما می شود در برابر آن ایستاد یا غاری را در هنگامه طوفان متصور شد.
✒رزگار محمدی (روان درمانگر اگزیستانسیال)
#یادداشت_درمانگر
#رزگار_محمدی
#اضطراب_نوروتیک
#اضطراب_اگزیستانسیال
#کافکا
#لکان
#رولومی
#یالوم
#کیرکگور
#پل_تیلیش
#موقعیت_مرزی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
Telegram
📎
فیلم Stalker دکتر رِزگار محمدی
@Honar7Modiran
استاکر در جستجوی معنا
تحلیل اگزیستانسیال فیلم استاکر
🎙دکتر #رزگار_محمدی
#نقد_هنری
#تحلیل_اگزیستانسیال
#استاکر
#تارکوفسکی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
تحلیل اگزیستانسیال فیلم استاکر
🎙دکتر #رزگار_محمدی
#نقد_هنری
#تحلیل_اگزیستانسیال
#استاکر
#تارکوفسکی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
Forwarded from پیوست
➿ درمان اگزیستانسیال برای چه مراجعانی مناسب است؟➿
✅هر چند پاسخ دادن به این سوال سخت می باشد. و همینطور به مراجع و مهارت درمانگر بستگی دارد. اما میک کوپر در کتاب درمان های اگزیستانسیال(اتمام ترجمه ، رزگار محمدی و شهلا سلیمانی، ۱۴۰۰) خطوط راهنمایی را ارائه می دهد که ممکن است درمان اگزیستانسیال برای این مراجعان مناسب تر باشد :
✅می خواهند دریک سطح برابر با درمانگر، به عنوان هستی قابل فهم یا با معنا دیده شوند.
✅می خواهند به جای درمان، بینش و فهم خویش را از تجربیاتشان افزایش دهند.
✅می خواهند احساس آزادی و امکان هایشان را افزایش دهند و انتخاب های فعالانه تری در زندگی داشته باشند.
✅ محدویت هایی که در زندگی هست را بپذیرند و می خواهند با وجود این محدویت ها بهترین راه شکوفا شدن را پیدا کنند.
✅می خواهند حس معنا و هدف بزرگتری در زندگی خویش ایجاد کنند.
✅می خواهند روابط بین فردی و ادراک بین فردی خویش را بهبود ببخشند.
✅تاحدودی جهان بینی مالیخولیک و بدبینانه لازم است که با دیدن جهان به این شکل احساس بهتری داشته باشند.
✅می خواهند طیف کاملی از احساسات انسانی و افت و خیزهای آن را تجربه کنند.
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#میک_کوپر
#رزگار_محمدی
#شهلا_سليماني
@ExistentialAcademia
✅هر چند پاسخ دادن به این سوال سخت می باشد. و همینطور به مراجع و مهارت درمانگر بستگی دارد. اما میک کوپر در کتاب درمان های اگزیستانسیال(اتمام ترجمه ، رزگار محمدی و شهلا سلیمانی، ۱۴۰۰) خطوط راهنمایی را ارائه می دهد که ممکن است درمان اگزیستانسیال برای این مراجعان مناسب تر باشد :
✅می خواهند دریک سطح برابر با درمانگر، به عنوان هستی قابل فهم یا با معنا دیده شوند.
✅می خواهند به جای درمان، بینش و فهم خویش را از تجربیاتشان افزایش دهند.
✅می خواهند احساس آزادی و امکان هایشان را افزایش دهند و انتخاب های فعالانه تری در زندگی داشته باشند.
✅ محدویت هایی که در زندگی هست را بپذیرند و می خواهند با وجود این محدویت ها بهترین راه شکوفا شدن را پیدا کنند.
✅می خواهند حس معنا و هدف بزرگتری در زندگی خویش ایجاد کنند.
✅می خواهند روابط بین فردی و ادراک بین فردی خویش را بهبود ببخشند.
✅تاحدودی جهان بینی مالیخولیک و بدبینانه لازم است که با دیدن جهان به این شکل احساس بهتری داشته باشند.
✅می خواهند طیف کاملی از احساسات انسانی و افت و خیزهای آن را تجربه کنند.
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#میک_کوپر
#رزگار_محمدی
#شهلا_سليماني
@ExistentialAcademia
Telegram
📎
#کلینیک_راه_سوم
هومن خشندیش
درمانگر تحلیلی
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
هومن خشندیش
درمانگر تحلیلی
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
Forwarded from پیوست
➿تنهایی ، گرسنگی و فضای خالی : تحلیلی اگزیستانسیال➿
✅حس کنید آدم گرسنه ای هستید.سراغ یخچال می روید. درب را باز می کنید اما یخچال را خالی می بینید.ناگهان گوشه ای چند میوه یا غذایی مانده میبینید. فرار از تنهایی اینگونه هست همان چند میوه یا غذای مانده موجب گوارش گرسنگی می شود و یخچال خالی فراموش خواهد شد. غم انگیز و فلج کننده است اگر چشم از آن ته مانده ها برداریم و در فضای خالی یخچال بمانیم ، اما تا زمانی که در این فضا نمانیم گشوده شدن به امکان های دیگر میسر نخواهد شد.
✅اما ارتباط گرسنگی و تنهایی چیست؟ تحمل گرسنگی و تنهایی هنگامی که به طول می کشد چگونه تجربه می شود؟ کافکا در یکی از داستان های کوتاهش به نام "هنرمند گرسنگی" شخصی را توصیف می کند که هنرش نمایش دادن گرسنگی هست. در قسمتی از داستان دیالوگ های سرپرست تئاتر و هنرمند گرسنگی را کافکا بدینگونه توصیف می کند:
✅سرپرست گفت: چرا نباید گرسنگی کشیدن تو را تحسین کرد؟
هنرمند گرسنگی : چون من مجبورم گرسنگی را تحمل کنم ، جز این چاره ای ندارم.
سرپرست گفت: چرا چاره ای نداری؟
هنرمند گرسنگی: چون غذای باب میل خودم را پیدا نمی کنم . مطمئن باش اگر پیدا می کردم مثل تو و دیگران بی کم ترین های و هوی شکمی از عزا در می آوردم.
✅از این داستان چه چیزی در مورد تنهایی می فهمیم ؟ این که تنهایی چاره ای ندارد و باید مانند هنرمند گرسنگی تحملش کنیم اما پید کردن غذای باب میل بقول داستان باعث یک دل سیر می شود که شاید همان تحمل پذیر شدن تنهایی با یک رابطه باب میلمان باشد . هنگامی که ما برای فرونشانی گرسنگی به هر غذایی که باب میلمان نیست چنگ می زنیم نتیجه اش از عزا در آمدن نیست بلکه بیشتر حساس شدن به گرسنگی است هنگامی که ما هم برای فرار از تنهایی به هر رابطه ای می چسپیم ، مسئله تنهایی حل نمی شود بلکه در نهایت احساس تنهایی بیشتر می شود.
✅چرا گرسنگی را همراه با تنهایی کردم؟ اینجا مرادم از گرسنگی نیاز فیزیولوژیک نیست بلکه برایم احساس ذهنی و ادراک پدیداری آن مهم است . هر روانشناس یا فردی که با فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی(آنورکسیا) حرف زده باشد فهمیده است مهمترین مضمون بنیادی دنیای روانی آن ها احساس خالی بودن است که با هیچ چیزی پر نمی شود. تنهایی هم احساس خالی بودن است اما خالی بودن در فضای روانی...
✅مرلوپنتی (۱۹۶۵) نقل قولی دارد " ادراک نرمال فضا آزمون واقعیت ماست" . در گرسنگی و تنهایی این فضا تهی می شود و سخت ترین چیز تحمل فضای تهی و خالی هست که آزمون واقعیت را شکست می دهد . اگر در گرسنگی یخچال را باز می کنیم و هر چیزی را برمی داریم و می خوریم در احساس تنهایی نیز برای فرار از این فضای خالی دست به هر رابطه ای می زنیم شماری از این استراتژی ها را یالوم در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال معرفی کرده است همانند غرق شدن در دیگری، اجبار و وسواس جنسی و همرنگ شدن ...
✅اما برای انسان هایی همانند هنرمند گرسنگی در داستان کافکا ، هنرشان باز هم تحمل گرسنگی خواهد بود تا زمانی که غذای باب میل خود را پیدا کنند در نهایت از قول هنرمند گرسنگی که نمی تواند گرسنگی را توضیح دهد می شنویم : فهماندن چنین چیزی به کسی که آن را حس نکرده است امکان ندارد . اینجا هم باید اشاره کنیم تحمل تنهایی سخت هست چون ماندن در یک فضای خالی و تهی دشوار است و فهماندن آن به انکه در این فضا نبوده است دشوارتر...
#تنهایی
#تنهایی_بین_فردی
#تنهایی_درون_فردی
#تنهایی_اگزیستانسیال
#اروین_یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#کافکا
#هنرمند_گرسنگی
#دکتر_رزگار_محمدی
@ExistentialAcademia
✅حس کنید آدم گرسنه ای هستید.سراغ یخچال می روید. درب را باز می کنید اما یخچال را خالی می بینید.ناگهان گوشه ای چند میوه یا غذایی مانده میبینید. فرار از تنهایی اینگونه هست همان چند میوه یا غذای مانده موجب گوارش گرسنگی می شود و یخچال خالی فراموش خواهد شد. غم انگیز و فلج کننده است اگر چشم از آن ته مانده ها برداریم و در فضای خالی یخچال بمانیم ، اما تا زمانی که در این فضا نمانیم گشوده شدن به امکان های دیگر میسر نخواهد شد.
✅اما ارتباط گرسنگی و تنهایی چیست؟ تحمل گرسنگی و تنهایی هنگامی که به طول می کشد چگونه تجربه می شود؟ کافکا در یکی از داستان های کوتاهش به نام "هنرمند گرسنگی" شخصی را توصیف می کند که هنرش نمایش دادن گرسنگی هست. در قسمتی از داستان دیالوگ های سرپرست تئاتر و هنرمند گرسنگی را کافکا بدینگونه توصیف می کند:
✅سرپرست گفت: چرا نباید گرسنگی کشیدن تو را تحسین کرد؟
هنرمند گرسنگی : چون من مجبورم گرسنگی را تحمل کنم ، جز این چاره ای ندارم.
سرپرست گفت: چرا چاره ای نداری؟
هنرمند گرسنگی: چون غذای باب میل خودم را پیدا نمی کنم . مطمئن باش اگر پیدا می کردم مثل تو و دیگران بی کم ترین های و هوی شکمی از عزا در می آوردم.
✅از این داستان چه چیزی در مورد تنهایی می فهمیم ؟ این که تنهایی چاره ای ندارد و باید مانند هنرمند گرسنگی تحملش کنیم اما پید کردن غذای باب میل بقول داستان باعث یک دل سیر می شود که شاید همان تحمل پذیر شدن تنهایی با یک رابطه باب میلمان باشد . هنگامی که ما برای فرونشانی گرسنگی به هر غذایی که باب میلمان نیست چنگ می زنیم نتیجه اش از عزا در آمدن نیست بلکه بیشتر حساس شدن به گرسنگی است هنگامی که ما هم برای فرار از تنهایی به هر رابطه ای می چسپیم ، مسئله تنهایی حل نمی شود بلکه در نهایت احساس تنهایی بیشتر می شود.
✅چرا گرسنگی را همراه با تنهایی کردم؟ اینجا مرادم از گرسنگی نیاز فیزیولوژیک نیست بلکه برایم احساس ذهنی و ادراک پدیداری آن مهم است . هر روانشناس یا فردی که با فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی(آنورکسیا) حرف زده باشد فهمیده است مهمترین مضمون بنیادی دنیای روانی آن ها احساس خالی بودن است که با هیچ چیزی پر نمی شود. تنهایی هم احساس خالی بودن است اما خالی بودن در فضای روانی...
✅مرلوپنتی (۱۹۶۵) نقل قولی دارد " ادراک نرمال فضا آزمون واقعیت ماست" . در گرسنگی و تنهایی این فضا تهی می شود و سخت ترین چیز تحمل فضای تهی و خالی هست که آزمون واقعیت را شکست می دهد . اگر در گرسنگی یخچال را باز می کنیم و هر چیزی را برمی داریم و می خوریم در احساس تنهایی نیز برای فرار از این فضای خالی دست به هر رابطه ای می زنیم شماری از این استراتژی ها را یالوم در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال معرفی کرده است همانند غرق شدن در دیگری، اجبار و وسواس جنسی و همرنگ شدن ...
✅اما برای انسان هایی همانند هنرمند گرسنگی در داستان کافکا ، هنرشان باز هم تحمل گرسنگی خواهد بود تا زمانی که غذای باب میل خود را پیدا کنند در نهایت از قول هنرمند گرسنگی که نمی تواند گرسنگی را توضیح دهد می شنویم : فهماندن چنین چیزی به کسی که آن را حس نکرده است امکان ندارد . اینجا هم باید اشاره کنیم تحمل تنهایی سخت هست چون ماندن در یک فضای خالی و تهی دشوار است و فهماندن آن به انکه در این فضا نبوده است دشوارتر...
#تنهایی
#تنهایی_بین_فردی
#تنهایی_درون_فردی
#تنهایی_اگزیستانسیال
#اروین_یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#کافکا
#هنرمند_گرسنگی
#دکتر_رزگار_محمدی
@ExistentialAcademia
.
ارتباط با درون آدم ها
یادداشتی از دکتر مهین باجلان
درمانگر تحلیلی کلینیک راه سوم
آدمهای آسیب دیده تجارب دردناکی دارند. در زندگی با دیگران مواجه می شوند، تکرار می کنند و می گذرند. درد رفته رفته برایشان به رنجی درونی بدل می شود و خراش ها به زخمی عمیق. آنها برای فرار از آسیب مجدد ناخودآگاه دیواری بین خود و دیگران می کشند، این تعادلی ناپایدار در ارتباط با دنیای بیرون ایجاد می کند و تعاملات غیراصیلی را ممکن می سازد، ولی کسی مواجهه ای با خود واقعی آنها نمی یابد. به طور معمول دریافت این انسان درپس دیوار ممکن نمی شود. زیرا ماهیت وجودی دیوار از دیرزمانی است که با اوست و حالا جزعی از اوست. درمان تجربه نفوذ در این دیوار و ملاقات با انسان اصیلِ پسِ آن است. در واقع تجربه رابطه ای متفاوت از قبل، نگه داشتن فرد در این تجربه و ذره ذره چشاندن زندگی اصیل در یک رابطه امن با درمانگر، همان تجربه ای که به روابط بیرونی فرد گسترش می یابد و با دیگری قابل زیستن می شود.
یه رواندرمانگر مجرب و عاشق کارش اگر بتونه با دورن مراجعش رابطه برقرار کنه و اون مراجع بتونه کاملا درونیش کنه و به دنیای بیرون گسترش بده از پشت دیوار بیرون میاد و زندگی اصیلش رو پیش میگیره
مارینا بعد از اون تجربه، تونست تجربه اش رو انتقال بده و دست معشوقش رو بگیره و این یعنی درمان، حالا شاید در یک ارتباط ساده
پ ن.
در سال ۲۰۱۰ مارینا آبراموویچ هنرمند صربستانی که به مادر هنر پرفورمنس مشهور است در موزه هنرهای مدرن نیویورک اجرایی به نام هنرمند حاضر انجام داد در طول این اجرا برای سه ماه هر روز صبح تا غروب مارینا روی صندلی می نشست و هر مخاطب غریبهای به مدت یک دقیقه روبروی او روی صندلی می نشستند تا ارتباطی بدون کلام با نگاه برقرار کند در یکی از این روزها و بدون اطلاع مارینا ناگهان معشوقه سابقش به نام اولای که سالها از هم بیخبر بودند روی صندلی مقابلش می نشیند
ناگهان یک دقیقه سکوت عشق...
اولای یکی از ۱۵۶۵ نفری بود که روبروی مارینا نشست اما با همه فرق داشت...
@thirdwayclinic
#کلینیک_راه_سوم
مهین باجلان
درمانگر تحلیلی کلینیک راه سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
ارتباط با درون آدم ها
یادداشتی از دکتر مهین باجلان
درمانگر تحلیلی کلینیک راه سوم
آدمهای آسیب دیده تجارب دردناکی دارند. در زندگی با دیگران مواجه می شوند، تکرار می کنند و می گذرند. درد رفته رفته برایشان به رنجی درونی بدل می شود و خراش ها به زخمی عمیق. آنها برای فرار از آسیب مجدد ناخودآگاه دیواری بین خود و دیگران می کشند، این تعادلی ناپایدار در ارتباط با دنیای بیرون ایجاد می کند و تعاملات غیراصیلی را ممکن می سازد، ولی کسی مواجهه ای با خود واقعی آنها نمی یابد. به طور معمول دریافت این انسان درپس دیوار ممکن نمی شود. زیرا ماهیت وجودی دیوار از دیرزمانی است که با اوست و حالا جزعی از اوست. درمان تجربه نفوذ در این دیوار و ملاقات با انسان اصیلِ پسِ آن است. در واقع تجربه رابطه ای متفاوت از قبل، نگه داشتن فرد در این تجربه و ذره ذره چشاندن زندگی اصیل در یک رابطه امن با درمانگر، همان تجربه ای که به روابط بیرونی فرد گسترش می یابد و با دیگری قابل زیستن می شود.
یه رواندرمانگر مجرب و عاشق کارش اگر بتونه با دورن مراجعش رابطه برقرار کنه و اون مراجع بتونه کاملا درونیش کنه و به دنیای بیرون گسترش بده از پشت دیوار بیرون میاد و زندگی اصیلش رو پیش میگیره
مارینا بعد از اون تجربه، تونست تجربه اش رو انتقال بده و دست معشوقش رو بگیره و این یعنی درمان، حالا شاید در یک ارتباط ساده
پ ن.
در سال ۲۰۱۰ مارینا آبراموویچ هنرمند صربستانی که به مادر هنر پرفورمنس مشهور است در موزه هنرهای مدرن نیویورک اجرایی به نام هنرمند حاضر انجام داد در طول این اجرا برای سه ماه هر روز صبح تا غروب مارینا روی صندلی می نشست و هر مخاطب غریبهای به مدت یک دقیقه روبروی او روی صندلی می نشستند تا ارتباطی بدون کلام با نگاه برقرار کند در یکی از این روزها و بدون اطلاع مارینا ناگهان معشوقه سابقش به نام اولای که سالها از هم بیخبر بودند روی صندلی مقابلش می نشیند
ناگهان یک دقیقه سکوت عشق...
اولای یکی از ۱۵۶۵ نفری بود که روبروی مارینا نشست اما با همه فرق داشت...
@thirdwayclinic
#کلینیک_راه_سوم
مهین باجلان
درمانگر تحلیلی کلینیک راه سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
#کلینیک_راه_سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
Forwarded from رواندرمانی اگزیستانسیال
➿چرا نباید اصطلاحات اگزیستانسیال و اگزیستنس را به وجودی و وجود ترجمه کرد ؟➿.
✅متاسفانه در بسیاری از ترجمه ها به زبان فارسی مخصوصا در حوزه روان درمانی اگزیستانسیال مترجمان از ترجمه روان درمانی وجودی استفاده کرده اند و به جای اصطلاح اگزیستنس از ترجمه وجود یا در جاهایی هستی استفاده کرده اند که ناشی از دانش فلسفی اندک مترجمان محترم می باشد چرا که این ترجمه ها معنای اگزیستنس و اگزیستانسیال را نمی رسانند.
✅در ترجمه کتاب درمان های اگزیستانسیال (میک کوپر ، 2016، ترجمه محمدی و سلیمانی ، 1400) در سرتاسر کتاب از اصطلاح درمان اگزیستانسیال Existential therapy به جای درمان های وجودی و از اصطلاح اگزیستانس Exietence بدون ترجمه به وجود استفاده کرده ام . در این مورد مسعود علیا (1400، بیماری به سوی مرگ) می گوید : "کلمه existence در آنچه فلسفه های اگزیستانسیال خوانده می شود یا در مکتب که اگزیستانسیال نام دارد به معنای خاصی مراد می شود که کار ترجمه آن را دشوار می کند . این کلمه در فلسفه های اگزیستانس از جمله نزد کیرکگور معمولا دال بر نحوه ای از وجود است که به انسان یا موجودی از قماش انسان تعلق دارد" .
✅با توجه به اینکه کلمه اگزیستانس از ریشه ex-istence یا واژه یونانی existerبه معنای برون ایستایی و قیام ظهوری ریشه گرفته است که خاص هستی انسانی می باشد که آن را از سایر موجودات متمایز می کند . همانگونه که هایدگر در شاهکار خود هستی و زمان(1967) از این هستی خاص انسانی به عنوان دازاین DASEIN نام می برد از آن جهتی که رابطه خاصی با هستی دارد و اکثر مترجمان واژه دازاین را بدون ترجمه در زبان های مختلف آورده اند که مراد خاص هایدگر از این اصطلاح را حفظ کنند.
✅پس با توجه به نارسایی معادل وجود کلمه اگزیستانس هنگامی که این کلمه برای ارجاع به وجود خاص انسانی به کار می رود بدون ترجمه از همان واژه اگزیستانس باید استفاده می شود و اصطلاح وجود فقط زمانی باید استفاده شود که به معنای عام آن بکار رفته باشد. همانگونه که بهتر است از اصطلاح فلسفه اگزیستانسیال استفاده کنیم مناسب تر نیز آن هست که از اصطلاح روان درمانی اگزیستانسیال استفاده کنیم چرا که آبشخور اصلی این نوع روان درمانی از همان فلسفه است بنابراین همانند کلمه اگزیستانس بنظر می رسد کاربرد روان درمانی وجودی نارسا وناکامل می باشد .
✅ ترجمه های قبلی درخور توجه از مترجمان خوب کشور گواه این مطلب است که ترجیح داده اند از اصطلاح فلسفه یا درمان اگزیستانسیال به جای فلسفه یا درمان وجودی استفاده کنند ( برای نمونه به کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ترجمه مصطفی رحیمی، هستی و زمان ترجمه عبدالکریم رشیدیان ، بیماری تا پای مرگ ، ترجمه مسعمود علیا و در حوزه روان درمانی کتاب روان درمانی اگزیستانسیال ترجمه سپیده حبیب مراجعه کنید).
✅منابع ارجاع داده شده :
-بیماری تا پای مرگ ، کیرکگور ، ترجمه مسعود علیا ، 1400، تهران : نشرنیلوفر
-هستی وزمان ، هایدگر ، ترجمه عبدالکریم رشیدیان ، 1390، تهران : نشر نی
-اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ، سارتر ، ترجمه مصطفی رحیمی ، نهران : نشر نیلوفر
-روان درمانی اگزیستانسیال ، اروین یالوم ، ترجمه سپیده حبیب ، 1395، تهران : نشر نی.
-درمان های اگزیستانسیال ، میک کوپر ، ترجمه محمدی و سلیمانی ، 1400، در دست انتشار.
#یادداشت_درمانگر
#دکتر_رزگار_محمدی
#اگزیستانسیال
#اگزیستانس
#وجودی
#وجود
#میک_کوپر
#کیرکگور
#دازاین
#هایدگر
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
✅متاسفانه در بسیاری از ترجمه ها به زبان فارسی مخصوصا در حوزه روان درمانی اگزیستانسیال مترجمان از ترجمه روان درمانی وجودی استفاده کرده اند و به جای اصطلاح اگزیستنس از ترجمه وجود یا در جاهایی هستی استفاده کرده اند که ناشی از دانش فلسفی اندک مترجمان محترم می باشد چرا که این ترجمه ها معنای اگزیستنس و اگزیستانسیال را نمی رسانند.
✅در ترجمه کتاب درمان های اگزیستانسیال (میک کوپر ، 2016، ترجمه محمدی و سلیمانی ، 1400) در سرتاسر کتاب از اصطلاح درمان اگزیستانسیال Existential therapy به جای درمان های وجودی و از اصطلاح اگزیستانس Exietence بدون ترجمه به وجود استفاده کرده ام . در این مورد مسعود علیا (1400، بیماری به سوی مرگ) می گوید : "کلمه existence در آنچه فلسفه های اگزیستانسیال خوانده می شود یا در مکتب که اگزیستانسیال نام دارد به معنای خاصی مراد می شود که کار ترجمه آن را دشوار می کند . این کلمه در فلسفه های اگزیستانس از جمله نزد کیرکگور معمولا دال بر نحوه ای از وجود است که به انسان یا موجودی از قماش انسان تعلق دارد" .
✅با توجه به اینکه کلمه اگزیستانس از ریشه ex-istence یا واژه یونانی existerبه معنای برون ایستایی و قیام ظهوری ریشه گرفته است که خاص هستی انسانی می باشد که آن را از سایر موجودات متمایز می کند . همانگونه که هایدگر در شاهکار خود هستی و زمان(1967) از این هستی خاص انسانی به عنوان دازاین DASEIN نام می برد از آن جهتی که رابطه خاصی با هستی دارد و اکثر مترجمان واژه دازاین را بدون ترجمه در زبان های مختلف آورده اند که مراد خاص هایدگر از این اصطلاح را حفظ کنند.
✅پس با توجه به نارسایی معادل وجود کلمه اگزیستانس هنگامی که این کلمه برای ارجاع به وجود خاص انسانی به کار می رود بدون ترجمه از همان واژه اگزیستانس باید استفاده می شود و اصطلاح وجود فقط زمانی باید استفاده شود که به معنای عام آن بکار رفته باشد. همانگونه که بهتر است از اصطلاح فلسفه اگزیستانسیال استفاده کنیم مناسب تر نیز آن هست که از اصطلاح روان درمانی اگزیستانسیال استفاده کنیم چرا که آبشخور اصلی این نوع روان درمانی از همان فلسفه است بنابراین همانند کلمه اگزیستانس بنظر می رسد کاربرد روان درمانی وجودی نارسا وناکامل می باشد .
✅ ترجمه های قبلی درخور توجه از مترجمان خوب کشور گواه این مطلب است که ترجیح داده اند از اصطلاح فلسفه یا درمان اگزیستانسیال به جای فلسفه یا درمان وجودی استفاده کنند ( برای نمونه به کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ترجمه مصطفی رحیمی، هستی و زمان ترجمه عبدالکریم رشیدیان ، بیماری تا پای مرگ ، ترجمه مسعمود علیا و در حوزه روان درمانی کتاب روان درمانی اگزیستانسیال ترجمه سپیده حبیب مراجعه کنید).
✅منابع ارجاع داده شده :
-بیماری تا پای مرگ ، کیرکگور ، ترجمه مسعود علیا ، 1400، تهران : نشرنیلوفر
-هستی وزمان ، هایدگر ، ترجمه عبدالکریم رشیدیان ، 1390، تهران : نشر نی
-اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ، سارتر ، ترجمه مصطفی رحیمی ، نهران : نشر نیلوفر
-روان درمانی اگزیستانسیال ، اروین یالوم ، ترجمه سپیده حبیب ، 1395، تهران : نشر نی.
-درمان های اگزیستانسیال ، میک کوپر ، ترجمه محمدی و سلیمانی ، 1400، در دست انتشار.
#یادداشت_درمانگر
#دکتر_رزگار_محمدی
#اگزیستانسیال
#اگزیستانس
#وجودی
#وجود
#میک_کوپر
#کیرکگور
#دازاین
#هایدگر
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
Forwarded from رواندرمانی اگزیستانسیال
➿انسان ویکتوریایی در جستجوی عشق بود بی آنکه در دام سکس بیفتد ، انسان امروزی در جستجوی سکس است بی آنکه در دام عشق بیفتد➿
#نقل_قول_اگزیستانسیال
#رولومی_خوانی
#عشق_اراده
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
#نقل_قول_اگزیستانسیال
#رولومی_خوانی
#عشق_اراده
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
Forwarded from رواندرمانی اگزیستانسیال
➿تمثیل جوجه تیغی های شوپنهاور : پیوستن یا جدا شدن➿
✅در یک روز زمستانی تعدادی خارپشت کاملا نزدیک به هم خود را جمع کردند تا از طریق گرمای بدن یکدیگر از یخ زدن محافظت شوند.اما خیلی زود متوجه اثر دردناک تیغ های یکدیگر شده و ار هم فاصله گرفتند . هنگامی که مجددا به گرمای یکدیگر احتیاج پیدا کردند ، دور هم جمع شدند ، ولی اثر تیغ ها دوباره احساس شد ، بنابراین آن ها بین دو بدی گرفتار شده بودند.تا اینکه بالاخره فاصله مناسبی پیدا کردند که می توانستند در بهترین حالت ممکن همدیگر را تحمل کنند. در نتیجه نیاز به اجتماع ، انسان ها را از خلا و یکنواختی زندگی بیرون برده آن ها را به سوی یکدیگر می کشاند ، اما بسیاری از خصوصیات ناخوشایند و تنفرانگیز آن ها را دوباره از هم جدا می کند.
📖به نقل از کتاب درمان شوپنهاور ، ص 294
#آرتور_شوپنهاور
#اروین_یالوم
#درمان_شوپنهاور
#یالوم_خوانی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#فلسفه_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
✅در یک روز زمستانی تعدادی خارپشت کاملا نزدیک به هم خود را جمع کردند تا از طریق گرمای بدن یکدیگر از یخ زدن محافظت شوند.اما خیلی زود متوجه اثر دردناک تیغ های یکدیگر شده و ار هم فاصله گرفتند . هنگامی که مجددا به گرمای یکدیگر احتیاج پیدا کردند ، دور هم جمع شدند ، ولی اثر تیغ ها دوباره احساس شد ، بنابراین آن ها بین دو بدی گرفتار شده بودند.تا اینکه بالاخره فاصله مناسبی پیدا کردند که می توانستند در بهترین حالت ممکن همدیگر را تحمل کنند. در نتیجه نیاز به اجتماع ، انسان ها را از خلا و یکنواختی زندگی بیرون برده آن ها را به سوی یکدیگر می کشاند ، اما بسیاری از خصوصیات ناخوشایند و تنفرانگیز آن ها را دوباره از هم جدا می کند.
📖به نقل از کتاب درمان شوپنهاور ، ص 294
#آرتور_شوپنهاور
#اروین_یالوم
#درمان_شوپنهاور
#یالوم_خوانی
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#فلسفه_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
Forwarded from رواندرمانی اگزیستانسیال
➿شجاعت بودن➿
✅بودن شجاعت میخواهد . پل تیلیش الهیات دان پروتستانی در این کتاب بر سیاق نیچه میخواهد به بودن آری بگوید و با نبودن به مبارزه بپردازد.
✅کتاب با این جمله سنکا شروع میشود : گاهی زنده ماندن حتی یک عمل شجاعانه است. در ادامه تیلیش لازمه بودن را شجاعت میداند و شجاعت را بهعنوان یک کنش خودتاییدی برای قیام ظهوری انسان میداند .
✅تیلیش در این کتاب مهمترین اضطراب دنیای مدرن را بیمعنایی و پوچی میداند و بزرگترین تهدید انسان مدرن را تهدید بیمعنایی میداند.
تیلیش اشاره میکند ما برای رهایی از این اضطراب نیاز به ایمان به زندگی داریم و شجاعت بودن که بابی معنایی مبارزه کردن است تا انسان خود معنا را خلق کند.
✅تیلیش در این کتاب به هستیشناسی اضطراب میپردازد و بر سیاق همه متفکران اضطراب وجودی را از اضطراب نوروتیک جدا می کند .
#پل_تیلیش
#شجاعت_بودن
#اضطراب_مرگ
#بی_معنایی
#اضطراب_نوروتیک
#اضطراب_اگزیستانسیال
#فلسفه_اگزیستانسیال
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
✅بودن شجاعت میخواهد . پل تیلیش الهیات دان پروتستانی در این کتاب بر سیاق نیچه میخواهد به بودن آری بگوید و با نبودن به مبارزه بپردازد.
✅کتاب با این جمله سنکا شروع میشود : گاهی زنده ماندن حتی یک عمل شجاعانه است. در ادامه تیلیش لازمه بودن را شجاعت میداند و شجاعت را بهعنوان یک کنش خودتاییدی برای قیام ظهوری انسان میداند .
✅تیلیش در این کتاب مهمترین اضطراب دنیای مدرن را بیمعنایی و پوچی میداند و بزرگترین تهدید انسان مدرن را تهدید بیمعنایی میداند.
تیلیش اشاره میکند ما برای رهایی از این اضطراب نیاز به ایمان به زندگی داریم و شجاعت بودن که بابی معنایی مبارزه کردن است تا انسان خود معنا را خلق کند.
✅تیلیش در این کتاب به هستیشناسی اضطراب میپردازد و بر سیاق همه متفکران اضطراب وجودی را از اضطراب نوروتیک جدا می کند .
#پل_تیلیش
#شجاعت_بودن
#اضطراب_مرگ
#بی_معنایی
#اضطراب_نوروتیک
#اضطراب_اگزیستانسیال
#فلسفه_اگزیستانسیال
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
@ExistentialAcademia
.
دکتر نگار زحمتی
درمانگر کلینیک راه سوم
#کلینیک_راه_سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
دکتر نگار زحمتی
درمانگر کلینیک راه سوم
#کلینیک_راه_سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
.
دکتر نگار زحمتی
درمانگر کلینیک راه سوم
#کلینیک_راه_سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
دکتر نگار زحمتی
درمانگر کلینیک راه سوم
#کلینیک_راه_سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
Forwarded from پیوست
➿شناسایی و مواجهه با گناه اگزیستانسیال : راهنمایی های روان درمانی اگزیستانسیال➿
✅برای ورود به بحث از داستان جلوی قانون کافکا شروع می کنم. مرد روستایی که دربان به او اجازه ورود نمی دهد و دم در تا هنگام مرگ منتظر می ماند . پرسش پایانی مرد و پاسخ نهایی دربان راهگشای بحث ماست:
پرسش مرد: همه در جست و جوی قانون اند . پس چگونه هست که در طول این همه سال جز من کسی خواهان ورود نشده است؟
پاسخ دربان: از این در جز تو کسی نمی توانست وارد شود . این مدخل تنها برای تو بود . اکنون می روم و آن را می بندم.
✅از این داستان کافکا در مورد گناه اگزیستانسیال می فهمیم که این نوع گناه متعلق به خود شخص و راه هایی در زندگی هست که فرد باید می رفت اما نرفته است . بقول هایدگری انسان در این وضعیت مقروض به خویش است نه به دیگران ...دیگر آنکه مرد روستایی فقط منتظر مانده است و زمان را تلف کرده است . پس به یک نوع این گناه فقط در پرتو زمان و زمان از دست رفته فهمیده خواهد شد.
✅جالب آن هست که اروین یالوم هم مبحث گناه اگزیستانسیال را در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال در بخش آزادی آورده هست که نشان دهد این وضعیت در ارتباط با احساس مسئولیت ، آزادی و انتخاب های ماست .به معنای بالقوه گی هایی در خودمان که آن ها را بالفعل نکرده ایم و شاید مسئولیت مان را در قبال خودمان انجام نداده ایم و همانند مرد روستایی داستان کافکا انتخاب ما فقط انتخاب نکردن بوده است.
✅چند سال پیش یکی از مراجعان با وضعیت افسردگی حاد و در آستانه طلاق وضعیت گناه اگزیستانسیال خود را اینگونه توصیف می کرد: تصمیمی که من ۱۵ سال پیش می توانستم و می خواستم بگیرم اما نگرفتم و به تعویق انداختم. . من پرسیدم : چرا حالا نه؟ و او گفت : تمام گناه من اینه چرا تا حالا اینکار را نکردم . انگار همانند مرد داستان کافکا از همان دری که اوایل می توانست وارد شود تا حالا پشت درب منتظر مانده است.
✅برای شناسایی گناه اگزیستانسیال نخست باید تمایز آن را با گناه نوروتیک روشن ساخت . گناه اگزیستانسیال تجربه ای مثبت ، رشد دهنده و بدهکارانه به خود است که نباید سرکوب شود اما گناه نوروتیک تجربه ای منفی ، بدهکار بودن به دیگران ، مسدود و مانع شونده است که باید فرونشانی شود. در بخش های قبل مثال گناه اگزیستانسیال را آوردیم اما برای گناه نوروتیک تمام توصیف های روانکاوانه و فرویدی را می توان در این مقوله جای داد همانند گناه انتقال یافته از والدین و گناه ادیپی ....
✅اگر به نشانگان این دو نوع گناه توجه کنیم هر دو در یک وضعیت ناخوشایند قرار دارند و احتمال ایجاد نشانگان بدنی و روانی دارند مخصوصا اینکه هنگامی گناه اگزیستانسیال پاسخ داده نشود تبدیل به گناه نوروتیک می شود. اما می توان گفت اگر در گناه نوروتیک بیشتر خودسرزنشگری و خود تحقیری و خودتنبیه گری مرکز آن هست اما در گناه اگزیستانسیال مرکز با احساسی از پشیمانی ، اندوه و افسوس هست . پس گناه نوروتیک ما را به عقب می برد اما گناه اگزیستانسیال ما را به سمت جلو می کشاند.
✅اینکه می گوییم گناه اگزیستانسیال بدهکار بودن به خود است بدین معنا نیست که فقط امر شخصی هست بلکه ممکن است در هر سه جهان وجودی ما تجربه شود . در جهان شخصی مرتبط با آن چیزی است که خود نشده ایم . در جهان ارتباطی این گناه در حق همتایان و نزدیکان ماست که نباید انکار شود . در اینجا می توان به ایده جالب معنادین گمنام اشاره کرد که جلوتر از همه ما روانشناسان این گناه را تشخیص داده اند و یکی از گام های خود را جبران آسیب به همتایان می دانند . در جهان پیرامونی نیز مهمترین احساس گناه ما جدا شدن از طبیعت بوده هست که در همه ما به نوعی احساس می شود.
✅همه ما به نوعی گناهکاریم چون نمی توانیم همه امکانات خود را تحقق بخشیم . اگر نیمی از زندگی ما امکان هست نیم دیگر آن ضرورت است که مرا محدود می کند اگر من امکان استاد دانشگاه شدن را بالفعل کردم از بالفعل کردن امکان روزنامه نگار شدن که آن را در خودم می دیدم محروم مانده ام . تفاوت تنها در شدت این احساس هست که آن را موقعیتی بالینی می کند و گرنه همه ما به درجاتی آن را داشته و داریم.
✅چاره اینجا فقط جبران است ، حبران واقعی زمانی که امکانش وجود دارد یا جبران نمادین زمانی که امکانش وجود ندارد . اگر زمان از دست رفته وضعیت آسیب شناسانه گناه اگزیستانسیال است وضعیت درمانی همان زمان بازیافته می باشد.
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#اروین_یالوم
#یادداشت_درمانگر
#دکتر_رزگار_محمدی
#احساس_گناه
#گناه_اگزیستانسیال
#گناه_نوروتیک
#انتخاب_مسئولیت
#زمان_از_دست_رفته
#زمان_بازیافته
#هایدگر
#کافکا
#جلوی_قانون
✅برای ورود به بحث از داستان جلوی قانون کافکا شروع می کنم. مرد روستایی که دربان به او اجازه ورود نمی دهد و دم در تا هنگام مرگ منتظر می ماند . پرسش پایانی مرد و پاسخ نهایی دربان راهگشای بحث ماست:
پرسش مرد: همه در جست و جوی قانون اند . پس چگونه هست که در طول این همه سال جز من کسی خواهان ورود نشده است؟
پاسخ دربان: از این در جز تو کسی نمی توانست وارد شود . این مدخل تنها برای تو بود . اکنون می روم و آن را می بندم.
✅از این داستان کافکا در مورد گناه اگزیستانسیال می فهمیم که این نوع گناه متعلق به خود شخص و راه هایی در زندگی هست که فرد باید می رفت اما نرفته است . بقول هایدگری انسان در این وضعیت مقروض به خویش است نه به دیگران ...دیگر آنکه مرد روستایی فقط منتظر مانده است و زمان را تلف کرده است . پس به یک نوع این گناه فقط در پرتو زمان و زمان از دست رفته فهمیده خواهد شد.
✅جالب آن هست که اروین یالوم هم مبحث گناه اگزیستانسیال را در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال در بخش آزادی آورده هست که نشان دهد این وضعیت در ارتباط با احساس مسئولیت ، آزادی و انتخاب های ماست .به معنای بالقوه گی هایی در خودمان که آن ها را بالفعل نکرده ایم و شاید مسئولیت مان را در قبال خودمان انجام نداده ایم و همانند مرد روستایی داستان کافکا انتخاب ما فقط انتخاب نکردن بوده است.
✅چند سال پیش یکی از مراجعان با وضعیت افسردگی حاد و در آستانه طلاق وضعیت گناه اگزیستانسیال خود را اینگونه توصیف می کرد: تصمیمی که من ۱۵ سال پیش می توانستم و می خواستم بگیرم اما نگرفتم و به تعویق انداختم. . من پرسیدم : چرا حالا نه؟ و او گفت : تمام گناه من اینه چرا تا حالا اینکار را نکردم . انگار همانند مرد داستان کافکا از همان دری که اوایل می توانست وارد شود تا حالا پشت درب منتظر مانده است.
✅برای شناسایی گناه اگزیستانسیال نخست باید تمایز آن را با گناه نوروتیک روشن ساخت . گناه اگزیستانسیال تجربه ای مثبت ، رشد دهنده و بدهکارانه به خود است که نباید سرکوب شود اما گناه نوروتیک تجربه ای منفی ، بدهکار بودن به دیگران ، مسدود و مانع شونده است که باید فرونشانی شود. در بخش های قبل مثال گناه اگزیستانسیال را آوردیم اما برای گناه نوروتیک تمام توصیف های روانکاوانه و فرویدی را می توان در این مقوله جای داد همانند گناه انتقال یافته از والدین و گناه ادیپی ....
✅اگر به نشانگان این دو نوع گناه توجه کنیم هر دو در یک وضعیت ناخوشایند قرار دارند و احتمال ایجاد نشانگان بدنی و روانی دارند مخصوصا اینکه هنگامی گناه اگزیستانسیال پاسخ داده نشود تبدیل به گناه نوروتیک می شود. اما می توان گفت اگر در گناه نوروتیک بیشتر خودسرزنشگری و خود تحقیری و خودتنبیه گری مرکز آن هست اما در گناه اگزیستانسیال مرکز با احساسی از پشیمانی ، اندوه و افسوس هست . پس گناه نوروتیک ما را به عقب می برد اما گناه اگزیستانسیال ما را به سمت جلو می کشاند.
✅اینکه می گوییم گناه اگزیستانسیال بدهکار بودن به خود است بدین معنا نیست که فقط امر شخصی هست بلکه ممکن است در هر سه جهان وجودی ما تجربه شود . در جهان شخصی مرتبط با آن چیزی است که خود نشده ایم . در جهان ارتباطی این گناه در حق همتایان و نزدیکان ماست که نباید انکار شود . در اینجا می توان به ایده جالب معنادین گمنام اشاره کرد که جلوتر از همه ما روانشناسان این گناه را تشخیص داده اند و یکی از گام های خود را جبران آسیب به همتایان می دانند . در جهان پیرامونی نیز مهمترین احساس گناه ما جدا شدن از طبیعت بوده هست که در همه ما به نوعی احساس می شود.
✅همه ما به نوعی گناهکاریم چون نمی توانیم همه امکانات خود را تحقق بخشیم . اگر نیمی از زندگی ما امکان هست نیم دیگر آن ضرورت است که مرا محدود می کند اگر من امکان استاد دانشگاه شدن را بالفعل کردم از بالفعل کردن امکان روزنامه نگار شدن که آن را در خودم می دیدم محروم مانده ام . تفاوت تنها در شدت این احساس هست که آن را موقعیتی بالینی می کند و گرنه همه ما به درجاتی آن را داشته و داریم.
✅چاره اینجا فقط جبران است ، حبران واقعی زمانی که امکانش وجود دارد یا جبران نمادین زمانی که امکانش وجود ندارد . اگر زمان از دست رفته وضعیت آسیب شناسانه گناه اگزیستانسیال است وضعیت درمانی همان زمان بازیافته می باشد.
#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#اروین_یالوم
#یادداشت_درمانگر
#دکتر_رزگار_محمدی
#احساس_گناه
#گناه_اگزیستانسیال
#گناه_نوروتیک
#انتخاب_مسئولیت
#زمان_از_دست_رفته
#زمان_بازیافته
#هایدگر
#کافکا
#جلوی_قانون
.
دکتر نگار زحمتی
درمانگر کلینیک راه سوم
#کلینیک_راه_سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
دکتر نگار زحمتی
درمانگر کلینیک راه سوم
#کلینیک_راه_سوم
26740893- 22378283
09909469092
http://thirdwayclinic.com
[email protected]
https://www.instagram.com/thirdwayclinic
http://www.tg-me.com/thirdwayclinic
