مقبره های غم انگیز
انریکو فرمی بدون شک یکی از بزرگترین فیزیکدان های قرن بیستم و شاید آخرین فیزیکدان تمام دوران ها باشد که به یکسان در فیزیک نظری و فیزیک تجربی به نقطه اوج رسیده است. خیلی چیزها در فیزیک با نام او پیوند خورده است: آمار فرمی دیراک، ذرات فرمیون، رادیواکتیویته القایی، عنصر فرمیوم، راکتورهای هسته ای، و کشفیات بی شمار دیگر در فیزیک و البته معلمی بی همتا که هشت تن از دانشجویان او برنده جایزه نوبل شدند. اما شاید غم انگیز ترین موضوع در باره فرمی مرگ زودهنگام اوست، آن هم در پنجاه و سه سالگی. تنها می توان تصور کرد که اگر فرمی به هشتاد و یا نود سالگی می رسید چه تحولات شگرفی می توانست در فیزیک ایجاد کند. اما زندگی او مثل همه مردان بزرگ دیگر ذخیره ای بی پایان از نیروی معنوی و الهام برای دانشجویان و پژوهشگران است، در سادگی و امید و در ظرفیت عظیم برای غلبه بر درد و رنج.
سی ان یانگ گفته است به همراه مورای گلمان به شیکاگو رفتیم تا در بیمارستان بیلینگز از انریکو فرمی که به سختی مریض شده بود دیدن کنیم. وقتی وارد اتاق شدیم داشت کتابی می خواند در باره اینکه چگونه مردان بزرگ با نیروی اراده توانسته اند بر موانع طبیعی و بداقبالی ها غلبه کنند. خیلی نحیف و تکیده و تنها اندکی اندوهگین بود. به آرامی گفت که دکترها گفته اند چند روز بعد از بیمارستان مرخص می شود ولی تنها چندماه برای زندگی وقت دارد. بعد به دست نوشته کنار تخت اش اشاره کرد و گفت یادداشت های کتابی است که در باره فیزیک هسته ای می نویسد و می خواهد در فاصله دوماهی که وقت دارد آخرین اصلاحات را در آن انجام داده و برای انتشار آماده اش کند. من و مورای چنان از این شوق او تکان خوردیم که نتوانستیم به چهره اش نگاه کنیم و ساکت ماندیم. تنها سه هفته بعد انریکو فرمی از دنیا رفت بدون آنکه فرصت پیدا کند کتابش را تمام کند. تنها نشانه مقبره او سنگ کوچکی است در گورستان اوک ریج در شیکاگو، که روی آن به سادگی تمام نوشته شده:
انریکو فرمی- فیزیکدان- ۱۹۰۱-۱۹۵۴.
از دوست گرامی ام دکتر امین فرجی آستانه برای در اختیار دادن متنی از یک کتاب در باره فرمی تشکر می کنم. نام های انگلیسی: Enrico Fermi, C.N.Yang, Murray Gell-Mann, Billings Hospital, Oak Ridge Cemetery.
انریکو فرمی بدون شک یکی از بزرگترین فیزیکدان های قرن بیستم و شاید آخرین فیزیکدان تمام دوران ها باشد که به یکسان در فیزیک نظری و فیزیک تجربی به نقطه اوج رسیده است. خیلی چیزها در فیزیک با نام او پیوند خورده است: آمار فرمی دیراک، ذرات فرمیون، رادیواکتیویته القایی، عنصر فرمیوم، راکتورهای هسته ای، و کشفیات بی شمار دیگر در فیزیک و البته معلمی بی همتا که هشت تن از دانشجویان او برنده جایزه نوبل شدند. اما شاید غم انگیز ترین موضوع در باره فرمی مرگ زودهنگام اوست، آن هم در پنجاه و سه سالگی. تنها می توان تصور کرد که اگر فرمی به هشتاد و یا نود سالگی می رسید چه تحولات شگرفی می توانست در فیزیک ایجاد کند. اما زندگی او مثل همه مردان بزرگ دیگر ذخیره ای بی پایان از نیروی معنوی و الهام برای دانشجویان و پژوهشگران است، در سادگی و امید و در ظرفیت عظیم برای غلبه بر درد و رنج.
سی ان یانگ گفته است به همراه مورای گلمان به شیکاگو رفتیم تا در بیمارستان بیلینگز از انریکو فرمی که به سختی مریض شده بود دیدن کنیم. وقتی وارد اتاق شدیم داشت کتابی می خواند در باره اینکه چگونه مردان بزرگ با نیروی اراده توانسته اند بر موانع طبیعی و بداقبالی ها غلبه کنند. خیلی نحیف و تکیده و تنها اندکی اندوهگین بود. به آرامی گفت که دکترها گفته اند چند روز بعد از بیمارستان مرخص می شود ولی تنها چندماه برای زندگی وقت دارد. بعد به دست نوشته کنار تخت اش اشاره کرد و گفت یادداشت های کتابی است که در باره فیزیک هسته ای می نویسد و می خواهد در فاصله دوماهی که وقت دارد آخرین اصلاحات را در آن انجام داده و برای انتشار آماده اش کند. من و مورای چنان از این شوق او تکان خوردیم که نتوانستیم به چهره اش نگاه کنیم و ساکت ماندیم. تنها سه هفته بعد انریکو فرمی از دنیا رفت بدون آنکه فرصت پیدا کند کتابش را تمام کند. تنها نشانه مقبره او سنگ کوچکی است در گورستان اوک ریج در شیکاگو، که روی آن به سادگی تمام نوشته شده:
انریکو فرمی- فیزیکدان- ۱۹۰۱-۱۹۵۴.
از دوست گرامی ام دکتر امین فرجی آستانه برای در اختیار دادن متنی از یک کتاب در باره فرمی تشکر می کنم. نام های انگلیسی: Enrico Fermi, C.N.Yang, Murray Gell-Mann, Billings Hospital, Oak Ridge Cemetery.
انقلاب های علمی همیشه همراه با کشف مفاهیم و قوانین جدید مثل نظریه کوانتومی یا نسبیت نیستند، بلکه خیلی اوقات ناشی از ابداع روش های جدید محاسبه هستند. هندسه تحلیلی دکارت در مقایسه با هندسه اقلیدسی، محاسبات کامپیوتری نیمه اول قرن بیستم در مقایسه با ریاضی فیزیک قرن نوزدهم، شبیه سازی کلاسیک نیمه دوم قرن بیستم در مقایسه با محاسبات عددی نیمه اول قرن بیستم، همه گام هایی بزرگ در روش های محاسبه بودند. انقلاب بزرگ بعدی در این راه شبیه سازی کوانتومی است.
کامپیوترهای کوانتومی احتیاج به هزاران کیوبیت دارند تا بتوانند محاسبه ای مفید و مهم انجام دهند که از توان کامپیوترهای کنونی خارج باشند و تا ان موقع سالیان دراز در پیش است. اما شبیه سازی کوانتومی کیوبیت های خیلی کمتری احتیاج دارد و خیلی بیشتر در دسترس است. بجای آنکه یک سیستم کوانتومی را چه در فیزیک چه در شیمی یا بیوشیمی با کاربرد روش های ریاضی پیچیده حل کنیم، کافی است که روی یک شبیه ساز کوانتومی آن را مطالعه کنیم، درست به همان شکلی که امروزه رفتار یک سیال را روی صفحه مانیتور می توانیم مجسم کنیم.
سخنرانی آینده کنفرانس بین المللی اطلاعات کوانتومی توسط ایگناسیو سیراک که یکی از برجسته ترین پژوهشگران این رشته است اختصاص به همین موضوع دارد. در معرفی سیراک می توان گفت که تقریبا مقاله ای در حوزه اطلاعات کوانتومی نمی توان یافت که به کاری از او ارجاع نداده باشد.
کامپیوترهای کوانتومی احتیاج به هزاران کیوبیت دارند تا بتوانند محاسبه ای مفید و مهم انجام دهند که از توان کامپیوترهای کنونی خارج باشند و تا ان موقع سالیان دراز در پیش است. اما شبیه سازی کوانتومی کیوبیت های خیلی کمتری احتیاج دارد و خیلی بیشتر در دسترس است. بجای آنکه یک سیستم کوانتومی را چه در فیزیک چه در شیمی یا بیوشیمی با کاربرد روش های ریاضی پیچیده حل کنیم، کافی است که روی یک شبیه ساز کوانتومی آن را مطالعه کنیم، درست به همان شکلی که امروزه رفتار یک سیال را روی صفحه مانیتور می توانیم مجسم کنیم.
سخنرانی آینده کنفرانس بین المللی اطلاعات کوانتومی توسط ایگناسیو سیراک که یکی از برجسته ترین پژوهشگران این رشته است اختصاص به همین موضوع دارد. در معرفی سیراک می توان گفت که تقریبا مقاله ای در حوزه اطلاعات کوانتومی نمی توان یافت که به کاری از او ارجاع نداده باشد.
نامه بیست و سه تن از استادان دانشگاه شریف در باره انتخابات بنام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر
حکیم خطابخش پوزش پذیر
ملّت بزرگوار ایران، مردم عزیز، کارگران، معلمان، دانشگاهیان، دانشجویان و زحمتکشان
چنانکه می دانید کشور ما در موضع خطیر تاریخی و اجتماعی قرار گرفته است. سیاست های خارجی و منطقه ای کشور و چندین سال تحریم های یک جانبه و فرا قانونی ایالات متحده بر علیه ایران از یکسو و سیاست های نادرست و فسادآمیز و ناکارآمدی داخلی از سوی دیگر، مردم و زحمتکشان را در فشار مادّی و معنوی کم سابقه ای قرار داده است. علاوه بر همه اینها گزینش های فراقانونی در همه سطوح، از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس گرفته تا دستگاه های اداری افراد کاردان و آگاه را به حاشیه رانده و عقلانیت سیاسی و مدیریتی در کشور را به شدت تضعیف کرده است. نتیجه همه این ها این است که امروز کشور ما علیرغم برخورداری از منابع غنی مادی و انسانی از مسیر توسعه ای که جوامع دیگر و کشورهای منطقه به سرعت در حال طی کردن آنند دور شده است.
مردم عزیز ایران
بیش از یکصد سال از جنبش مشروطه می گذرد و امروز ملت ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند و شایسته احیای حاکمیت ملی و احترام به قانون و عدالت است. انتخاب آزادانه برای اینکه کشور ما چه راهی طی کند، یک حق مسلم برای همه ما و فرزندان ماست. امروز همه مامی بایست نخست برای آزادی این انتخاب و سپس مشروط به آن آزادی، برای انتخابِ بهترین ها با تمام وجود کوشش کنیم. این حقی است که نمی بایست با دلسردی و بی تفاوتی آن را وانهیم.
هموطنان گرامی
ما معتقدیم راه بازگشت به توسعه ای که ملت و کشور ما شایسته آن است انجام انتخابات آزادی است که در آن همه افراد و دیدگاه ها به صورت واقعی طرح شده تا عموم مردم بتوانند با مطالعه برنامه ها و سخنان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به فردی که خود شایسته می دانند رای دهند، به او اختیار داده و از او مسئولیت بخواهند. ما بر این باوریم که هیچ نهادی نمی تواند بالاتر از قانون اساسی و با وضع قوانین و بخشنامه های مقطعی حقوق فعالان سیاسی و اجتماعی را برای نامزد شدن در انتخابات و حقوق مردم را برای انتخاب رئیس جمهور محدود کند. ما معتقدیم که التزام به قانون اساسی به معنای اعتقاد به نقدناپذیر بودن و عدم امکان تجدید نظر در آن نیست و از ریاست محترم جمهوری، جناب حجه الاسلام روحانی، می خواهیم که در راستای صیانت از قانون اساسی لوازم برگزاری یک انتخابات آزاد را که از اصلی ترین آرمان های انقلاب اسلامی است فراهم کند.
امضا کنندگان
ابراهيم آزادگان
گروه فلسفه علم
احمد رمضانی
دانشکده مهندسی شیمی و نفت
بیژن ظهوری زنكنه
دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر
بیژن فرهانیه
دانشکده مهندسی مکانیک
حسین شجاع
دانشکده عمران
رضا اجتهادی
دانشکده فیزیک
سعید شاهرخیان
دانشکده شیمی
سهراب راهوار
دانشکده فیزیک
سید اکبر جعفری
دانشکده فیزیک
علی بنایی
دانشکده مهندسی برق
علی نوری
دانشکده مکانیک
فردین جعفر زاده
دانشکده عمران
فروهر فرزانه
دانشکده مهندسی برق
محمد باقر شمس الهی
دانشکده مهندسی برق
محمد تقی احمدیان
دانشکده مهندسی مکانیک
محمد قدسی
دانشکده کامپیوتر
محمدتقی کاظمی
دانشکده عمران
مصطفی اصفهانی زاده
دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر
معصومه نصیری کناری
دانشکده مهندسی برق
میرمصدق جمالی
دانشکده عمران
نظام الدین مهدوی امیری
دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر
هدایت آشتیانی
دانشکده عمران
وحید کریمی پور
دانشکده فیزیک
حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر
حکیم خطابخش پوزش پذیر
ملّت بزرگوار ایران، مردم عزیز، کارگران، معلمان، دانشگاهیان، دانشجویان و زحمتکشان
چنانکه می دانید کشور ما در موضع خطیر تاریخی و اجتماعی قرار گرفته است. سیاست های خارجی و منطقه ای کشور و چندین سال تحریم های یک جانبه و فرا قانونی ایالات متحده بر علیه ایران از یکسو و سیاست های نادرست و فسادآمیز و ناکارآمدی داخلی از سوی دیگر، مردم و زحمتکشان را در فشار مادّی و معنوی کم سابقه ای قرار داده است. علاوه بر همه اینها گزینش های فراقانونی در همه سطوح، از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس گرفته تا دستگاه های اداری افراد کاردان و آگاه را به حاشیه رانده و عقلانیت سیاسی و مدیریتی در کشور را به شدت تضعیف کرده است. نتیجه همه این ها این است که امروز کشور ما علیرغم برخورداری از منابع غنی مادی و انسانی از مسیر توسعه ای که جوامع دیگر و کشورهای منطقه به سرعت در حال طی کردن آنند دور شده است.
مردم عزیز ایران
بیش از یکصد سال از جنبش مشروطه می گذرد و امروز ملت ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند و شایسته احیای حاکمیت ملی و احترام به قانون و عدالت است. انتخاب آزادانه برای اینکه کشور ما چه راهی طی کند، یک حق مسلم برای همه ما و فرزندان ماست. امروز همه مامی بایست نخست برای آزادی این انتخاب و سپس مشروط به آن آزادی، برای انتخابِ بهترین ها با تمام وجود کوشش کنیم. این حقی است که نمی بایست با دلسردی و بی تفاوتی آن را وانهیم.
هموطنان گرامی
ما معتقدیم راه بازگشت به توسعه ای که ملت و کشور ما شایسته آن است انجام انتخابات آزادی است که در آن همه افراد و دیدگاه ها به صورت واقعی طرح شده تا عموم مردم بتوانند با مطالعه برنامه ها و سخنان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به فردی که خود شایسته می دانند رای دهند، به او اختیار داده و از او مسئولیت بخواهند. ما بر این باوریم که هیچ نهادی نمی تواند بالاتر از قانون اساسی و با وضع قوانین و بخشنامه های مقطعی حقوق فعالان سیاسی و اجتماعی را برای نامزد شدن در انتخابات و حقوق مردم را برای انتخاب رئیس جمهور محدود کند. ما معتقدیم که التزام به قانون اساسی به معنای اعتقاد به نقدناپذیر بودن و عدم امکان تجدید نظر در آن نیست و از ریاست محترم جمهوری، جناب حجه الاسلام روحانی، می خواهیم که در راستای صیانت از قانون اساسی لوازم برگزاری یک انتخابات آزاد را که از اصلی ترین آرمان های انقلاب اسلامی است فراهم کند.
امضا کنندگان
ابراهيم آزادگان
گروه فلسفه علم
احمد رمضانی
دانشکده مهندسی شیمی و نفت
بیژن ظهوری زنكنه
دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر
بیژن فرهانیه
دانشکده مهندسی مکانیک
حسین شجاع
دانشکده عمران
رضا اجتهادی
دانشکده فیزیک
سعید شاهرخیان
دانشکده شیمی
سهراب راهوار
دانشکده فیزیک
سید اکبر جعفری
دانشکده فیزیک
علی بنایی
دانشکده مهندسی برق
علی نوری
دانشکده مکانیک
فردین جعفر زاده
دانشکده عمران
فروهر فرزانه
دانشکده مهندسی برق
محمد باقر شمس الهی
دانشکده مهندسی برق
محمد تقی احمدیان
دانشکده مهندسی مکانیک
محمد قدسی
دانشکده کامپیوتر
محمدتقی کاظمی
دانشکده عمران
مصطفی اصفهانی زاده
دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر
معصومه نصیری کناری
دانشکده مهندسی برق
میرمصدق جمالی
دانشکده عمران
نظام الدین مهدوی امیری
دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر
هدایت آشتیانی
دانشکده عمران
وحید کریمی پور
دانشکده فیزیک
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
#رشتو
در تاریخ معاصر، به سختی میتوان موردی پیدا کرد که نشان دهد «بایکوت صندوق» - که اغلب به منظور اعتراض یا مشروعیتزدایی از فرایند انتخاباتی صورت میگیرد - منجر به نتیجه مطلوب برای بایکوتکننده شده باشد.
۱) در سال ۱۹۲۴، شیعیان عراق انتخابات مجلسی که بنا بود قانون اساسی تدوین کند را بایکوت کردند. نتیجهاش این شد که ۸۰ سالِ تمام - یعنی سه نسل - از کلیه مناسبات قدرت برکنار شدند.
۲) در سال ۱۹۷۳، مدافعان وحدت دو ایرلند شمالی و جنوبی رفراندومی را که با همین موضوع برگزار شده بود بایکوت کردند. اما مخالفان وحدت دو ایرلند به طور وسیع در انتخابات مشارکت کردند. نتیجه این شد که جناح مخالف با کسب اکثریت آراء پیروز شد. طبعاً وحدتی هم صورت نگرفت.
خوب یا بد، سرنوشت دو ایرلند نیز همانجا برای نسلها رقم خورد.
۳) در سال ۱۹۹۷، اپوزیسیون صربستان انتخابات را بایکوت میکند و ناگزیر موجب پیروزی مجدد «اسلوبودان میلوسویچ» میشود. با پیروزی او نیز «جنگ کزوو» کلید میخورد و سرنوشت هرآنچه از آن کشور باقی میماند به کُل عوض میشود!
۴) نزدیکتر به خودمان در سال ۲۰۱۲ و متعاقباً سال ۲۰۱۴ رفراندومهای قانون اساسی در مصر، در سال ۲۰۱۷ همهپرسی در ترکیه و چندین مورد مشابه دیگر نشان میدهد قهر با صندوق منتهی به نتیجه دلخواه جریان معترض نمیشود.
۵) این ادعا در فضای آکادمیک نیز اثبات شده است. متیو فرنکل - محقق علوم سیاسی - صد مورد «بایکوت انتخابات» از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ را در سراسر جهان بررسی کرده و نتیجه گرفته که همواره متضرر ماجرا جریانی بوده که از ظرفیتهای صندوق - ولو محدود - استفاده نکره است.
۶) خلاصه اینکه مطالعات تطبیقی و بررسی تاریخ انتخابات معاصر گواه میدهد ترک صحنه سیاسی و واگذاری آن به رقیب به منظور بیان یک اعتراض نمادین یا سلب مشروعیت از فرایند انتخاباتی جز ایجاد یک موج زودگذر - که آن هم با ترفندهای تبلیغاتی طرف مقابل قابل مهار است - نتیجه دیگری در بر ندارد.
https://twitter.com/RezaNasri1/status/1398383204218908673
در تاریخ معاصر، به سختی میتوان موردی پیدا کرد که نشان دهد «بایکوت صندوق» - که اغلب به منظور اعتراض یا مشروعیتزدایی از فرایند انتخاباتی صورت میگیرد - منجر به نتیجه مطلوب برای بایکوتکننده شده باشد.
۱) در سال ۱۹۲۴، شیعیان عراق انتخابات مجلسی که بنا بود قانون اساسی تدوین کند را بایکوت کردند. نتیجهاش این شد که ۸۰ سالِ تمام - یعنی سه نسل - از کلیه مناسبات قدرت برکنار شدند.
۲) در سال ۱۹۷۳، مدافعان وحدت دو ایرلند شمالی و جنوبی رفراندومی را که با همین موضوع برگزار شده بود بایکوت کردند. اما مخالفان وحدت دو ایرلند به طور وسیع در انتخابات مشارکت کردند. نتیجه این شد که جناح مخالف با کسب اکثریت آراء پیروز شد. طبعاً وحدتی هم صورت نگرفت.
خوب یا بد، سرنوشت دو ایرلند نیز همانجا برای نسلها رقم خورد.
۳) در سال ۱۹۹۷، اپوزیسیون صربستان انتخابات را بایکوت میکند و ناگزیر موجب پیروزی مجدد «اسلوبودان میلوسویچ» میشود. با پیروزی او نیز «جنگ کزوو» کلید میخورد و سرنوشت هرآنچه از آن کشور باقی میماند به کُل عوض میشود!
۴) نزدیکتر به خودمان در سال ۲۰۱۲ و متعاقباً سال ۲۰۱۴ رفراندومهای قانون اساسی در مصر، در سال ۲۰۱۷ همهپرسی در ترکیه و چندین مورد مشابه دیگر نشان میدهد قهر با صندوق منتهی به نتیجه دلخواه جریان معترض نمیشود.
۵) این ادعا در فضای آکادمیک نیز اثبات شده است. متیو فرنکل - محقق علوم سیاسی - صد مورد «بایکوت انتخابات» از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ را در سراسر جهان بررسی کرده و نتیجه گرفته که همواره متضرر ماجرا جریانی بوده که از ظرفیتهای صندوق - ولو محدود - استفاده نکره است.
۶) خلاصه اینکه مطالعات تطبیقی و بررسی تاریخ انتخابات معاصر گواه میدهد ترک صحنه سیاسی و واگذاری آن به رقیب به منظور بیان یک اعتراض نمادین یا سلب مشروعیت از فرایند انتخاباتی جز ایجاد یک موج زودگذر - که آن هم با ترفندهای تبلیغاتی طرف مقابل قابل مهار است - نتیجه دیگری در بر ندارد.
https://twitter.com/RezaNasri1/status/1398383204218908673
این ها فعلا فکرهایی است پراکنده و قابل نقد برای این روزها.
با رای ندادن دلمان خنک می شود ولی بعد؟
یک تصور اشتباه رایج شده است مبنی بر این که با تحریم انتخابات به دنیا نشان می دهیم که ما وضع کنونی را نمی خواهیم و مشروعیت آن را زیر سوال می بریم. بسیار خوب. بعد از آنکه این را به دنیا نشان دادیم چه می شود؟ تنها یک نتیجه می توان گرفت و آن اینکه دل خود ما خنک می شود و بس. نظام بین الملل هیچ کاری به مشروعیت داخلی حکومت ها ندارد و با همه آنها داد و ستد می کند. سوریه، ونزوئلا، زیمبابوه، کره شمالی نمونه های روشن این مدعا هستند. اما سوای آن خنک شدن دل، نتیجه های خیلی ملموس و موثر بدست می آید و تا اعماق جامعه را در همه عرصه ها تحت تاثیر قرار می دهد. بعد از آن، هشت سال دیگر را به ساختن لطیفه ها و سرگرمی در فضای مجازی تحمل می کنیم در حالیکه همه شئونات زندگی در کشور، در دانشگاه ها، آموزش و پرورش، اقتصاد، نظام اداری، فضای مجازی، آداب دیپلماتیک در مراودات بین المللی، سخنان رئیس جمهوری در عرصه داخلی و بین المللی سیر نزولی طی خواهد کرد. نتیجه اش مهاجرت بازهم بیشتر نیروهای تحصیل کرده، خروج سرمایه و خالی شدن هر چه بیشتر ایران از این ذخایر با ارزش است.
با رای ندادن دلمان خنک می شود ولی بعد؟
یک تصور اشتباه رایج شده است مبنی بر این که با تحریم انتخابات به دنیا نشان می دهیم که ما وضع کنونی را نمی خواهیم و مشروعیت آن را زیر سوال می بریم. بسیار خوب. بعد از آنکه این را به دنیا نشان دادیم چه می شود؟ تنها یک نتیجه می توان گرفت و آن اینکه دل خود ما خنک می شود و بس. نظام بین الملل هیچ کاری به مشروعیت داخلی حکومت ها ندارد و با همه آنها داد و ستد می کند. سوریه، ونزوئلا، زیمبابوه، کره شمالی نمونه های روشن این مدعا هستند. اما سوای آن خنک شدن دل، نتیجه های خیلی ملموس و موثر بدست می آید و تا اعماق جامعه را در همه عرصه ها تحت تاثیر قرار می دهد. بعد از آن، هشت سال دیگر را به ساختن لطیفه ها و سرگرمی در فضای مجازی تحمل می کنیم در حالیکه همه شئونات زندگی در کشور، در دانشگاه ها، آموزش و پرورش، اقتصاد، نظام اداری، فضای مجازی، آداب دیپلماتیک در مراودات بین المللی، سخنان رئیس جمهوری در عرصه داخلی و بین المللی سیر نزولی طی خواهد کرد. نتیجه اش مهاجرت بازهم بیشتر نیروهای تحصیل کرده، خروج سرمایه و خالی شدن هر چه بیشتر ایران از این ذخایر با ارزش است.
بازهم فکرهای پراکنده و قابل نقد برای این روزها:
رئیس جمهور الف، مجبور می شود بیست و یکمین فرد پیشنهادی اش را برای وزارت علوم معرفی کند. این وزیر چندان کار برجسته ای برای آموزش عالی نمی کند ولی صدمه ای هم به دانشگاه ها نمی زند. امور دانشگاه ها مثل همیشه می گذرد. رئیس جمهور ب، همان اولین فرد پیشنهادی اش برای وزارت علوم پذیرفته می شود. این وزیر که ممکن است دکترای واقعی هم نداشته باشد، با دانشگاه و آموزش عالی بیگانه است و از همان ابتدا کمر همت به نابودی دانشگاه می بندد. کدام را ترجیح می دهیم. چه باید بکنیم؟
رئیس جمهور الف، مجبور می شود بیست و یکمین فرد پیشنهادی اش را برای وزارت علوم معرفی کند. این وزیر چندان کار برجسته ای برای آموزش عالی نمی کند ولی صدمه ای هم به دانشگاه ها نمی زند. امور دانشگاه ها مثل همیشه می گذرد. رئیس جمهور ب، همان اولین فرد پیشنهادی اش برای وزارت علوم پذیرفته می شود. این وزیر که ممکن است دکترای واقعی هم نداشته باشد، با دانشگاه و آموزش عالی بیگانه است و از همان ابتدا کمر همت به نابودی دانشگاه می بندد. کدام را ترجیح می دهیم. چه باید بکنیم؟
روز بیست و هفتم مردادماه ۱۳۳۲ دکتر محمد مصدق دستوری به کلانتری ها صادر کرد مبنی اینکه هر نوع تظاهراتِ هواداران او و طرفداران جمهوری در خیابان ها ممنوع است. مجموعه ای از برداشت های چه بسا اشتباه او را به این نتیجه رساند که صدور این دستور برای آرامش و ثبات کشور لازم است. نتیجه این دستور خلوت کردن خیابان ها برای اراذل و اوباشی بود که نیروی اصلی کودتای روز ۲۸ مرداد را تشکیل می دادند و کشور ما را به مدت ۵۰ سال از مسیر دموکراسی دور کردند. سالهای بعد سال های یاس و ناامیدی در جامعه بود، بخصوص برای طبقه متوسط شهری و بالاتر از همه برای اهل فرهنگ. تاثیر یک تصمیم اشتباه چه از طرف یک سیاستمدار، چه از طرف مردم، خواه از روی بی تفاوتی و خواه از روی محاسبه اشتباه پس از چهارسال جبران نمی شود. بعضی اوقات عواقب چنین تصمیماتی گریبان چندین نسل را می گیرد و زندگی آنها را به تباهی می کشد. امروز هم تک تک ما بهتر است تا آخرین لحظه هشیار باشیم و خوب فکر کنیم و بعد تصمیم بگیریم. پای فشردن بر یک تصمیم چه برای رای دادن و چه خلاف آن یک تصمیم اشتباه است که چه بسا نتایج مصیبت بار داشته باشد.
احتمال و قطعیت:
یک دلیل مهم تحریم کنندگان انتخابات این است که می گویند تا کنون از این همه انتخاب بین بد و بد تر نتیجه ای نگرفته ایم و دیگر نمی خواهیم در این بازی تکراری شرکت کنیم. شاید فکر می کنند که تحریم انتخابات کنونی مقدمه ای خواهد شد برای یک دورخیز و سپس انجام اصلاحات اساسی. این عده فراموش می کنند که در سایه یک دولت هر چقدر هم ضعیف ولی با حسن نیت، سازمان اداری کشور، دانشگاه ها، آموزش و پرورش و فرهنگ و هنر یک سیر صعودی تدریجی را طی خواهند کرد، گفتمان سیاسی ای که تا به امروز رشد کرده نیز شکوفا تر و صریح تر شده و احتمال دارد که زمینه اصلاحات اساسی فراهم شود، ولی در سایه یک دولت مخالف دموکراسی و بیگانه با دنیای امروز همه این امور قطعا به قهقرا خواهد رفت، گفتمان سیاسی قطعا پژمرده خواهد شد و زمینه اصلاحات اساسی قطعا فراهم نخواهد شد.
می توان از این عده پرسید که آیا لازمه انجام اصلاحات اساسی این است که حتما شکست بخوریم و افسرده شویم؟ نمی توان هم طعم پیروزی را چشید و هم به اصلاحات اساسی تر اندیشید؟
یک دلیل مهم تحریم کنندگان انتخابات این است که می گویند تا کنون از این همه انتخاب بین بد و بد تر نتیجه ای نگرفته ایم و دیگر نمی خواهیم در این بازی تکراری شرکت کنیم. شاید فکر می کنند که تحریم انتخابات کنونی مقدمه ای خواهد شد برای یک دورخیز و سپس انجام اصلاحات اساسی. این عده فراموش می کنند که در سایه یک دولت هر چقدر هم ضعیف ولی با حسن نیت، سازمان اداری کشور، دانشگاه ها، آموزش و پرورش و فرهنگ و هنر یک سیر صعودی تدریجی را طی خواهند کرد، گفتمان سیاسی ای که تا به امروز رشد کرده نیز شکوفا تر و صریح تر شده و احتمال دارد که زمینه اصلاحات اساسی فراهم شود، ولی در سایه یک دولت مخالف دموکراسی و بیگانه با دنیای امروز همه این امور قطعا به قهقرا خواهد رفت، گفتمان سیاسی قطعا پژمرده خواهد شد و زمینه اصلاحات اساسی قطعا فراهم نخواهد شد.
می توان از این عده پرسید که آیا لازمه انجام اصلاحات اساسی این است که حتما شکست بخوریم و افسرده شویم؟ نمی توان هم طعم پیروزی را چشید و هم به اصلاحات اساسی تر اندیشید؟
Forwarded from دغدغه ایران
هیچکاره بودن رئیسجمهور صحت ندارد
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ میشنویم که «رئیسجمهور هیچکاره است.» این گزاره صحت ندارد؛ و به همان اندازه این گزاره که رئیسجمهور اختیاردار اجرای برنامهها و اهدافش است، صحیح نیست. چند دلیل:
یک. رئیسجمهور یک نفر نیست، بلکه مدیر شبکهای از آدمهاست. کیفیت افکار، ایدهها و توانمندیهای این شبکه، اثر تعیینکنندهای دارد. ایدئولوژی و جهتگیری آنها هم اثرگذار است. شبکه آدمهای خاتمی، احمدینژاد و خاتمی فرق میکردند و تفاوت عملکردها محصول تفاوت این شبکه هم هست.
دو. رئیسجمهور، کنشگر با قدرت ثابت نیست. مقداری اختیارات و قدرت برای رئیسجمهور از قبل تعریف شده، و نوع و کیفیت بهرهگیری از قدرت تعریفشده، به علاوه ساختن صورتهایی از قدرت که تعریف نشدهاند – نظیر قدرت ناشی از ارتباطگیری صحیح با مردم، ناشی از اعتمادسازی، ناشی از موفقیت پله پله در برخی عرصهها و ... – از قبل تعریف نشده است بلکه رئیسجمهور آنها را میسازد.
سه. رئیسجمهور مدیر هدایتکننده هزاران نفر مدیری است که بهکار میگمارد، تنظیمکننده روابط و جریانهای قدرت مؤثر بر صدها هزار میلیارد تومان منابع مالی، قدرت اثرگذار بر تعریف روابط خارجی (در چارچوب، تعامل یا تعریف دستور کار برای شورای عالی امنیت ملی)، و دارای قدرت نهادسازی است. چند مثال:
⭕️ محمود احمدینژاد تعریفکننده و پیشبرنده تأثیرگذار مسکن مهر، هدفمندی یارانهها و ریلهایی در سیاست خارجی است. اثرات این سه کار وی تا دههها ایران را متأثر میسازد. حسن روحانی نیروی مؤثر بر شکلگیری برجام است – بخواهیم یا نخواهیم – و هر دولتی در آینده هم ناگزیر از پذیرش میراث اوست. اکبر هاشمی رفسنجانی با برنامه تعدیل اقتصادی، و محمد خاتمی با دستور کار توسعه سیاسی، و شماری دستآوردهای اقتصادی مهم بر تاریخ ایران اثر گذاشتهاند.
⭕️ وزیری نظیر آذری جهرمی با همراهی رئیسجمهور حسن روحانی بر روند توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی در ایران اثر گذاشته؛ و حسن قاضیزاده هاشمی با اجرای طرح تحول سلامت بر سرنوشت نظام سلامت و حتی نظام بودجهریزی این کشور اثری ماندگار – کاری به خوب و بدش ندارم – گذاشته است. درخصوص اغلب بقیه مقامات ارشد نیز میتوان چنین اثرگذاریهایی را سراغ گرفت.
چهار. قدرت یک رئیسجمهور در میزان توانایی برای «ساختن روح یک ملت» تعریف میشود. رئیسجمهور فرصت دارد هر لحظه که اراده کند با مردم سخن بگوید، در فضای مجازی باشد، در رسانههای معتبر خارجی سرمقاله بنویسد، توئیتهای مهم بزند، و حتی عکسهایی از او منتشر شود که معناهای مهم داشته باشد. او شکلدهنده به یک نظام ارتباطی است؛ و ارتباطگیری بر محور زبان و نمادها یکی از بزرگترین داراییها و اختیاری است که به رئیسجمهور داده میشود تا قدرت بسازد و روح یک ملت را تعریف کند. حرف زدن رئیسجمهور مهم است.
پنج. رئیسجمهور میتواند بنیانگذار باشد، بنیانگذار ایدههای مهم، و سازماندهنده به آدمهایی که ایدهها را پیش ببرند. رئیسجمهور شنیده میشود و میتواند ایدهها را در گستره جهان و ملت منتشر کند. من حیرت میکنم وقتی میبینم سلبریتیها با دو سه میلیون فالوور بیشتر احساس قدرت و اثرگذاری میکنند تا کسانی که رئیسجمهور دارای پشتوانه میلیونها رأی را بیقدرت جلوه میدهند.
شش. رئیسجمهور تعیینکننده ۱۸ وزیر، چندین معاون رئیسجمهور، با اختیار تعریف کردن معاونتهای جدید، نیروی مؤثر بر تعیین دهها سفیر، قدرت تأثیرگذار بر تعیین و کیفیت دهها معاون وزیر، دارای اختیار تعریف دستور کار برای چندین شورای عالی، دارای قدرت اثرگذاری بر دستورکار سازمانهای عظیمی نظیر سازمان تأمین اجتماعی، سازمان حفاظت محیطزیست، سازمان مناطق آزاد، سازمان امور اداری و استخدامی، سازمان امور مالیاتی، گمرک و ... است.
✅ رئیسجمهور قدرت بلامنازع نیست؛ در هیچ نظامی حتی در آمریکا هم قدرت بلامنازع نیست. محدودکنندههای قدرت او و دولت هم فقط رقبا، مخالفان یا قانون نیست. قدرت او را شیوه بهکارگیری قدرت، ظرفیت دولت، کم و زیادی منابع، شیوه ارتباطگیری با مردم، کیفیت آدمهایی که بهکار میگیرد، و مسیرهایی که در پیش میگیرد هم تعیین میکند. قدرت رئیسجمهور امر ثابت نیست، محدوده تغییرات دارد، بیشتر میشود یا افت میکند.
✅ یکی از دروغهایی که باید در برابر آن ایستاد و نگذاشت باعث فرار از مسئولیتپذیری شود، گزاره «هیچکاره بودن رئیسجمهور» است. قدرت چندبعدی هر رئیسجمهوری – از هر جناحی - و شبکه همکارانش، همواره راهی برای بهتر عمل کردن باز میکند. اگر این قدرت و اختیار نبود، پاسخگویی معنایی نداشت.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ میشنویم که «رئیسجمهور هیچکاره است.» این گزاره صحت ندارد؛ و به همان اندازه این گزاره که رئیسجمهور اختیاردار اجرای برنامهها و اهدافش است، صحیح نیست. چند دلیل:
یک. رئیسجمهور یک نفر نیست، بلکه مدیر شبکهای از آدمهاست. کیفیت افکار، ایدهها و توانمندیهای این شبکه، اثر تعیینکنندهای دارد. ایدئولوژی و جهتگیری آنها هم اثرگذار است. شبکه آدمهای خاتمی، احمدینژاد و خاتمی فرق میکردند و تفاوت عملکردها محصول تفاوت این شبکه هم هست.
دو. رئیسجمهور، کنشگر با قدرت ثابت نیست. مقداری اختیارات و قدرت برای رئیسجمهور از قبل تعریف شده، و نوع و کیفیت بهرهگیری از قدرت تعریفشده، به علاوه ساختن صورتهایی از قدرت که تعریف نشدهاند – نظیر قدرت ناشی از ارتباطگیری صحیح با مردم، ناشی از اعتمادسازی، ناشی از موفقیت پله پله در برخی عرصهها و ... – از قبل تعریف نشده است بلکه رئیسجمهور آنها را میسازد.
سه. رئیسجمهور مدیر هدایتکننده هزاران نفر مدیری است که بهکار میگمارد، تنظیمکننده روابط و جریانهای قدرت مؤثر بر صدها هزار میلیارد تومان منابع مالی، قدرت اثرگذار بر تعریف روابط خارجی (در چارچوب، تعامل یا تعریف دستور کار برای شورای عالی امنیت ملی)، و دارای قدرت نهادسازی است. چند مثال:
⭕️ محمود احمدینژاد تعریفکننده و پیشبرنده تأثیرگذار مسکن مهر، هدفمندی یارانهها و ریلهایی در سیاست خارجی است. اثرات این سه کار وی تا دههها ایران را متأثر میسازد. حسن روحانی نیروی مؤثر بر شکلگیری برجام است – بخواهیم یا نخواهیم – و هر دولتی در آینده هم ناگزیر از پذیرش میراث اوست. اکبر هاشمی رفسنجانی با برنامه تعدیل اقتصادی، و محمد خاتمی با دستور کار توسعه سیاسی، و شماری دستآوردهای اقتصادی مهم بر تاریخ ایران اثر گذاشتهاند.
⭕️ وزیری نظیر آذری جهرمی با همراهی رئیسجمهور حسن روحانی بر روند توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی در ایران اثر گذاشته؛ و حسن قاضیزاده هاشمی با اجرای طرح تحول سلامت بر سرنوشت نظام سلامت و حتی نظام بودجهریزی این کشور اثری ماندگار – کاری به خوب و بدش ندارم – گذاشته است. درخصوص اغلب بقیه مقامات ارشد نیز میتوان چنین اثرگذاریهایی را سراغ گرفت.
چهار. قدرت یک رئیسجمهور در میزان توانایی برای «ساختن روح یک ملت» تعریف میشود. رئیسجمهور فرصت دارد هر لحظه که اراده کند با مردم سخن بگوید، در فضای مجازی باشد، در رسانههای معتبر خارجی سرمقاله بنویسد، توئیتهای مهم بزند، و حتی عکسهایی از او منتشر شود که معناهای مهم داشته باشد. او شکلدهنده به یک نظام ارتباطی است؛ و ارتباطگیری بر محور زبان و نمادها یکی از بزرگترین داراییها و اختیاری است که به رئیسجمهور داده میشود تا قدرت بسازد و روح یک ملت را تعریف کند. حرف زدن رئیسجمهور مهم است.
پنج. رئیسجمهور میتواند بنیانگذار باشد، بنیانگذار ایدههای مهم، و سازماندهنده به آدمهایی که ایدهها را پیش ببرند. رئیسجمهور شنیده میشود و میتواند ایدهها را در گستره جهان و ملت منتشر کند. من حیرت میکنم وقتی میبینم سلبریتیها با دو سه میلیون فالوور بیشتر احساس قدرت و اثرگذاری میکنند تا کسانی که رئیسجمهور دارای پشتوانه میلیونها رأی را بیقدرت جلوه میدهند.
شش. رئیسجمهور تعیینکننده ۱۸ وزیر، چندین معاون رئیسجمهور، با اختیار تعریف کردن معاونتهای جدید، نیروی مؤثر بر تعیین دهها سفیر، قدرت تأثیرگذار بر تعیین و کیفیت دهها معاون وزیر، دارای اختیار تعریف دستور کار برای چندین شورای عالی، دارای قدرت اثرگذاری بر دستورکار سازمانهای عظیمی نظیر سازمان تأمین اجتماعی، سازمان حفاظت محیطزیست، سازمان مناطق آزاد، سازمان امور اداری و استخدامی، سازمان امور مالیاتی، گمرک و ... است.
✅ رئیسجمهور قدرت بلامنازع نیست؛ در هیچ نظامی حتی در آمریکا هم قدرت بلامنازع نیست. محدودکنندههای قدرت او و دولت هم فقط رقبا، مخالفان یا قانون نیست. قدرت او را شیوه بهکارگیری قدرت، ظرفیت دولت، کم و زیادی منابع، شیوه ارتباطگیری با مردم، کیفیت آدمهایی که بهکار میگیرد، و مسیرهایی که در پیش میگیرد هم تعیین میکند. قدرت رئیسجمهور امر ثابت نیست، محدوده تغییرات دارد، بیشتر میشود یا افت میکند.
✅ یکی از دروغهایی که باید در برابر آن ایستاد و نگذاشت باعث فرار از مسئولیتپذیری شود، گزاره «هیچکاره بودن رئیسجمهور» است. قدرت چندبعدی هر رئیسجمهوری – از هر جناحی - و شبکه همکارانش، همواره راهی برای بهتر عمل کردن باز میکند. اگر این قدرت و اختیار نبود، پاسخگویی معنایی نداشت.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
هزار مقاله که زهر یک سخن را نمی گیرد.
این روزها صدها مقاله از طرف کسانی که نگران عدم مشارکت مردم در انتخابات آینده هستند منتشر می شود. بسیاری سعی می کنند با استدلال های تاریخی، با استناد به آمار دیگر کشورها و بی اثری تحریم ها ناراضیان را تشویق به مشارکت در انتخابات و اثرگذاری بر آینده کشور از طریق صندوق رای کنند. ولی افسوس که هیچکدام از این هزار مقاله زهر آن سخن را نمی گیرد که گفته بود: «مردم ما خود انتخاب کرده اند که چنین زندگی کنند.» ای کاش وقتی که نمی شد سخنی گفت فقط سکوت می کردیم.
این روزها صدها مقاله از طرف کسانی که نگران عدم مشارکت مردم در انتخابات آینده هستند منتشر می شود. بسیاری سعی می کنند با استدلال های تاریخی، با استناد به آمار دیگر کشورها و بی اثری تحریم ها ناراضیان را تشویق به مشارکت در انتخابات و اثرگذاری بر آینده کشور از طریق صندوق رای کنند. ولی افسوس که هیچکدام از این هزار مقاله زهر آن سخن را نمی گیرد که گفته بود: «مردم ما خود انتخاب کرده اند که چنین زندگی کنند.» ای کاش وقتی که نمی شد سخنی گفت فقط سکوت می کردیم.
