«اخراج استاد دانشگاه»: یک اصطلاح معیوب.
این روزها همه جا صحبت از «اخراج اساتید دانشگاه» است. عده ای از سر دلسوزی برای کشور، عده ای برای به رخ کشاندن اقتدار حکومت، و عده ای هم برای اعتراض به وضعیت موجود. این هم از آن خیانت هایی است که در این سالها به کلمات شده و همه چیز را خواسته یا ناخواسته کج و معوج کرده و از ریخت انداخته است. چه کسی گفته است که استاد دانشگاه کارمند دولت است؟ چه کسی گفته است که یک دولت معقول و منطقی می تواند فکر «اخراج استاد دانشگاه» را به خود راه دهد؟ استاد دانشگاه هم مثل بقیه از ثروت عمومی کشور حقوق ناچیزی می گیرد ولی در ازای آن فارغ التحصیلان بسیار با ارزشی تولید می کند که کلیه چرخ های عظیم این کشور را در همه عرصه ها از صنعت گرفته تا کلیه امور خدماتی به گردش در می آورند. گرفتن این حقوق اندک در یک حکم استخدامی به منزله ان نیست که استاد دانشگاه « کارمند دولت» است. درست بر عکس، «استاد دانشگاه» برفراز دولت و حکومت است و به خاطر دانش تحلیلی و نقادانه ای که طی سالیان دراز کسب کرده می تواند به دولت و حکومت راه درست را نشان دهد. استاد دانشگاه وظیفه ای در مقابل دولت ندارد که دولت بخواهد در مقابله با قصور انضباطی او از لفظ اخراج استفاده کند. برعکس، دولت اگر شایستگی داشته باشد از محصولات فکری استاد دانشگاه استفاده می کند و مسایل کشور را حل می کند. آلمان هیتلری این شایستگی را نداشت و بسیاری از دانشمندان خود را از دست داد، آمریکا این شایستگی را داشت و از همان دانشمندان برای به اوج رساندن صنایع فضایی و اتمی خود بهره گرفت.
سالها پیش وقتی که دانشجو بودم این واقعه را از یکی از ریاضی-فیزیکدانان برجسته شنیده بودم که می گفت در یکی از کشورهای پیشرفته غربی یک ریاضیدان برای توضیح طرح پژوهشی خود در زمینه ریاضیات محض که مطلقا هیچ کاربرد ملموسی هم نداشت در کمیته ای دولتی برای تخصیص بودجه حاضر شده بود. پس از توضیح کلیاتی از طرح، با سوال رندانه ی یکی از اعضای کمیته مواجه شده بود که «آیا این طرح ها به درد دفاع ملی هم می خورد یا نه؟» و پاسخ شنیده بود که: «خیر، این طرح به درد دفاع ملی نمی خورد، اما ملت ما را شایسته دفاع می کند!»
این روزها همه جا صحبت از «اخراج اساتید دانشگاه» است. عده ای از سر دلسوزی برای کشور، عده ای برای به رخ کشاندن اقتدار حکومت، و عده ای هم برای اعتراض به وضعیت موجود. این هم از آن خیانت هایی است که در این سالها به کلمات شده و همه چیز را خواسته یا ناخواسته کج و معوج کرده و از ریخت انداخته است. چه کسی گفته است که استاد دانشگاه کارمند دولت است؟ چه کسی گفته است که یک دولت معقول و منطقی می تواند فکر «اخراج استاد دانشگاه» را به خود راه دهد؟ استاد دانشگاه هم مثل بقیه از ثروت عمومی کشور حقوق ناچیزی می گیرد ولی در ازای آن فارغ التحصیلان بسیار با ارزشی تولید می کند که کلیه چرخ های عظیم این کشور را در همه عرصه ها از صنعت گرفته تا کلیه امور خدماتی به گردش در می آورند. گرفتن این حقوق اندک در یک حکم استخدامی به منزله ان نیست که استاد دانشگاه « کارمند دولت» است. درست بر عکس، «استاد دانشگاه» برفراز دولت و حکومت است و به خاطر دانش تحلیلی و نقادانه ای که طی سالیان دراز کسب کرده می تواند به دولت و حکومت راه درست را نشان دهد. استاد دانشگاه وظیفه ای در مقابل دولت ندارد که دولت بخواهد در مقابله با قصور انضباطی او از لفظ اخراج استفاده کند. برعکس، دولت اگر شایستگی داشته باشد از محصولات فکری استاد دانشگاه استفاده می کند و مسایل کشور را حل می کند. آلمان هیتلری این شایستگی را نداشت و بسیاری از دانشمندان خود را از دست داد، آمریکا این شایستگی را داشت و از همان دانشمندان برای به اوج رساندن صنایع فضایی و اتمی خود بهره گرفت.
سالها پیش وقتی که دانشجو بودم این واقعه را از یکی از ریاضی-فیزیکدانان برجسته شنیده بودم که می گفت در یکی از کشورهای پیشرفته غربی یک ریاضیدان برای توضیح طرح پژوهشی خود در زمینه ریاضیات محض که مطلقا هیچ کاربرد ملموسی هم نداشت در کمیته ای دولتی برای تخصیص بودجه حاضر شده بود. پس از توضیح کلیاتی از طرح، با سوال رندانه ی یکی از اعضای کمیته مواجه شده بود که «آیا این طرح ها به درد دفاع ملی هم می خورد یا نه؟» و پاسخ شنیده بود که: «خیر، این طرح به درد دفاع ملی نمی خورد، اما ملت ما را شایسته دفاع می کند!»
پرونده دکتر شریفی زارچی، آزمونی برای دانشگاه و وزارت علوم
مهرماه شروع شده و درسی برای دکتر شریفی زارچی در دانشکده کامپیوتر در نظر گرفته نشده، حتی به صورت حق التدریس. دکتر شریفی زارچی مطابق قانون در فرصت بیست روزه تقاضای تجدید نظر در باره پرونده استخدامی خود را به هیئت جذب دانشگاه داده است و این هیئت نیز یک بار در این باره جلسه داشته اگرچه به رای نهایی نرسیده. در وهله اول و مطابق قانون، نتیجه اولیه کمیته جذب نمی بایست قبل از تقاضای تجدید نظر توسط متقاضی به وزارت علوم فرستاده می شد. حالا هم هنوز دیر نشده کمیته جذب دانشگاه و وزارت علوم می توانند این تقاضای تجدید نظر را با توجه به امتیازهای کسب شده دکتر شریفی زارچی و رای کمیته جذب دانشکده کامپیوتر بررسی کنند. این نهادها می توانند نشان دهند که اولا رای صادره در باره دکتر شریفی تنها ناشی از اهتمام آنها به انضباط اداری بوده، نه فشار نهادهای غیرمرتبط، و با طی کردن روندهای انضباطی معمول در دانشگاه توسط ایشان رای آنها نیز قابل تجدید نظر است و ثانیاً این نهادها نسبت به از دست دادن نیروهای متخصص دانشگاهی که مستقیما به سود کشورهای متخاصم است حساس هستند و ناخواسته در راستای منافع آنها گام برنمی دارند.
مهرماه شروع شده و درسی برای دکتر شریفی زارچی در دانشکده کامپیوتر در نظر گرفته نشده، حتی به صورت حق التدریس. دکتر شریفی زارچی مطابق قانون در فرصت بیست روزه تقاضای تجدید نظر در باره پرونده استخدامی خود را به هیئت جذب دانشگاه داده است و این هیئت نیز یک بار در این باره جلسه داشته اگرچه به رای نهایی نرسیده. در وهله اول و مطابق قانون، نتیجه اولیه کمیته جذب نمی بایست قبل از تقاضای تجدید نظر توسط متقاضی به وزارت علوم فرستاده می شد. حالا هم هنوز دیر نشده کمیته جذب دانشگاه و وزارت علوم می توانند این تقاضای تجدید نظر را با توجه به امتیازهای کسب شده دکتر شریفی زارچی و رای کمیته جذب دانشکده کامپیوتر بررسی کنند. این نهادها می توانند نشان دهند که اولا رای صادره در باره دکتر شریفی تنها ناشی از اهتمام آنها به انضباط اداری بوده، نه فشار نهادهای غیرمرتبط، و با طی کردن روندهای انضباطی معمول در دانشگاه توسط ایشان رای آنها نیز قابل تجدید نظر است و ثانیاً این نهادها نسبت به از دست دادن نیروهای متخصص دانشگاهی که مستقیما به سود کشورهای متخاصم است حساس هستند و ناخواسته در راستای منافع آنها گام برنمی دارند.
دانشگاه در ایران و نوازنده های کشتی تایتانیک
شاید در هیچ دوره ای در تاریخ ایران معاصر، دانشگاه تا به این حد مورد تعرض و بی احترامی از سوی دولت قرار نگرفته است. فقر گسترده امکانات آموزشی و پژوهشی، اعطای بی حساب و کتاب عناوین دانشگاهی به مسئولان دولتی در همه رده ها، اظهارنظرهای بی پایه و اساس در باره علم و دانشگاه توسط افراد کم سواد، مرکزی کردن گزینش استاد و دانشجو در همه مقاطع، وضع گزینش های عقیدتی دراستخدام اساتید جوان، تسلط نهادی به نام حراست بربسیاری از مسایل روزمره دانشگاه ها، قطع همکاری با استادان به دلایل عمدتا غیرعلمی، انتصابات بی جا و پی در پی روسای دانشگاه ها توسط وزارت خانه ای که روز به روز بیشتر نشان می دهد درکی از دانشگاه ندارد و ده ها عامل دیگر همگی منجر به امواج سهمگین مهاجرت دانشجویان و استادان به خارج از کشور شده و ایران را از بهترین استعدادهای خود تهی می کند. همه این ها نشان دهنده این است که نهاد دانشگاه آرام آرام مثل یک کشتی بزرگ در حال غرق شدن در پهنه بیکران اقیانوس است. در این میان عده ای با اولین نشانه ها و تکان ها، از کشتی پیاده شده و به سواحلی رسیده اند که آن را امن می پندارند. بسیاری دیگر نیز سراسیمه به این سو و آن سو می دوند که خود را به اولین قایق های نجات برسانند و از کشتی پیاده شوند. گروهی از جوانان نیز بر تخته پاره های غربت شناورشده و با نگرانی به سرنوشت کشتی می نگرند تا شاید دوباره به آن بازگردند. در این میان صدها استاد دانشگاه هم اینجا و آنجا، در این دانشکده و آن دانشگاه، این شهر و آن شهر، با آرامش و امید به کلاس می روند، صادقانه و صمیمانه درس می دهند، کتاب می نویسند، واژگان فارسی ابداع می کنند، به دانشجوهای باقیمانده در ایران روش درست تحقیق را یاد می دهند، با حداقلِ حمایت های مادی یا حتی بدونِ آن به پژوهش در مرزهای دانشِ جهانی مشغولند و سعی می کنند که آخرین شعله های دانش و تحقیق را در دانشگاه زنده نگاه داشته، به دانشجویان امید دهند، و ارجمندی نهاد دانشگاه را به همگان نشان دهند. این ها همان نوازنده های روی عرصه کشتی تایتانیک هستند که در اوج آن همه اضطراب و سراسیمگی به امید آرام نگاهداشتن مسافران، تا آخرین لحظه به نواختن ویولن ادامه دادند. با روندی که اغاز شده و به نظر می رسد هیچ گوش شنوایی هم در دولت و حکومت برای شنیدن اخطارها و هشدارهای بی شمار دانشگاهیان وجود ندارد، بیم آن می رود که کشتیِ دانشگاه هم به آرامی همراه با نوازنده هایش به زیر آب فرو رود. دور باد که چنین شود، اما اگر شد، خاطره این نوازنده ها برای ایران جدید و برای نسل های آینده باقی خواهد ماند تا دانشگاه های ایران پس از این ویرانی بازسازی شوند. امروزه کسی آن مسافرانِ دارا و ندار را که سوار بر قایق های نجات خود را به ساحل رساندند، به یاد ندارد، اما نام آن هشت نوازنده که تا آخرین لحظه بر عرصه کشتی باقی ماندند در تاریخ جاودانه شده و گرامی داشته می شود. انان قهرمانان کشتی تایتانیک بودند.
https://en.wikipedia.org/wiki/Musicians_of_the_Titanic
شاید در هیچ دوره ای در تاریخ ایران معاصر، دانشگاه تا به این حد مورد تعرض و بی احترامی از سوی دولت قرار نگرفته است. فقر گسترده امکانات آموزشی و پژوهشی، اعطای بی حساب و کتاب عناوین دانشگاهی به مسئولان دولتی در همه رده ها، اظهارنظرهای بی پایه و اساس در باره علم و دانشگاه توسط افراد کم سواد، مرکزی کردن گزینش استاد و دانشجو در همه مقاطع، وضع گزینش های عقیدتی دراستخدام اساتید جوان، تسلط نهادی به نام حراست بربسیاری از مسایل روزمره دانشگاه ها، قطع همکاری با استادان به دلایل عمدتا غیرعلمی، انتصابات بی جا و پی در پی روسای دانشگاه ها توسط وزارت خانه ای که روز به روز بیشتر نشان می دهد درکی از دانشگاه ندارد و ده ها عامل دیگر همگی منجر به امواج سهمگین مهاجرت دانشجویان و استادان به خارج از کشور شده و ایران را از بهترین استعدادهای خود تهی می کند. همه این ها نشان دهنده این است که نهاد دانشگاه آرام آرام مثل یک کشتی بزرگ در حال غرق شدن در پهنه بیکران اقیانوس است. در این میان عده ای با اولین نشانه ها و تکان ها، از کشتی پیاده شده و به سواحلی رسیده اند که آن را امن می پندارند. بسیاری دیگر نیز سراسیمه به این سو و آن سو می دوند که خود را به اولین قایق های نجات برسانند و از کشتی پیاده شوند. گروهی از جوانان نیز بر تخته پاره های غربت شناورشده و با نگرانی به سرنوشت کشتی می نگرند تا شاید دوباره به آن بازگردند. در این میان صدها استاد دانشگاه هم اینجا و آنجا، در این دانشکده و آن دانشگاه، این شهر و آن شهر، با آرامش و امید به کلاس می روند، صادقانه و صمیمانه درس می دهند، کتاب می نویسند، واژگان فارسی ابداع می کنند، به دانشجوهای باقیمانده در ایران روش درست تحقیق را یاد می دهند، با حداقلِ حمایت های مادی یا حتی بدونِ آن به پژوهش در مرزهای دانشِ جهانی مشغولند و سعی می کنند که آخرین شعله های دانش و تحقیق را در دانشگاه زنده نگاه داشته، به دانشجویان امید دهند، و ارجمندی نهاد دانشگاه را به همگان نشان دهند. این ها همان نوازنده های روی عرصه کشتی تایتانیک هستند که در اوج آن همه اضطراب و سراسیمگی به امید آرام نگاهداشتن مسافران، تا آخرین لحظه به نواختن ویولن ادامه دادند. با روندی که اغاز شده و به نظر می رسد هیچ گوش شنوایی هم در دولت و حکومت برای شنیدن اخطارها و هشدارهای بی شمار دانشگاهیان وجود ندارد، بیم آن می رود که کشتیِ دانشگاه هم به آرامی همراه با نوازنده هایش به زیر آب فرو رود. دور باد که چنین شود، اما اگر شد، خاطره این نوازنده ها برای ایران جدید و برای نسل های آینده باقی خواهد ماند تا دانشگاه های ایران پس از این ویرانی بازسازی شوند. امروزه کسی آن مسافرانِ دارا و ندار را که سوار بر قایق های نجات خود را به ساحل رساندند، به یاد ندارد، اما نام آن هشت نوازنده که تا آخرین لحظه بر عرصه کشتی باقی ماندند در تاریخ جاودانه شده و گرامی داشته می شود. انان قهرمانان کشتی تایتانیک بودند.
https://en.wikipedia.org/wiki/Musicians_of_the_Titanic
Wikipedia
Musicians of the Titanic
group of humans
Radio Marz - Episode 62
Radio Marz
🎙 پادکست رادیو مرز
قسمت شصت و دو: تعلیق از دانشگاه
روایت فاصلهای که تعلیقشدگان از دانشگاه با دیگران پیدا کردهاند.
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
عکس از فاطمه روانگرد
—
@radiomarz
قسمت شصت و دو: تعلیق از دانشگاه
روایت فاصلهای که تعلیقشدگان از دانشگاه با دیگران پیدا کردهاند.
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
عکس از فاطمه روانگرد
—
@radiomarz
به مناسبت روز جهانی زن، پادکست رخ با دو دختر جوان گفتگو کرده است. زندگی و تلاش آنها برای درنوردیدن جسورانه ی دنیاهای ناشناخته و غلبه بر همه محدودیت های طبیعی و سنتی، نوید برآمدن یک نسل نو از زنانی است که نهایتا آینده ایران زمین را دگرگون خواهد کرد و برای نسل های آینده، نه تنها برای زنان، بلکه برای همه مردم، زندگی ای آزادتر، شادتر و پربارتر به ارمغان خواهد آورد. روز جهانی زن بر همه زنان ایران زمین مبارک باد.
https://rokhpodcast.ir/episodes/womensday/
https://rokhpodcast.ir/episodes/womensday/
پادکست رخ
پادکست اپیزود ویژه روز جهانی زنان | پادکست رخ
برای شنیدن پادکست جذاب اپیزود ویژه روز جهانی زنان وارد صفحه شوید، گوش کنید و لذت ببرید. صفحه رسمی پادکست رخ
Forwarded from دلنوشته ها - رحیم قمیشی (Rahim Ghomeishi)
جنگ هرگز خوب نیست!
✍ رحیم قمیشی
سرعت تحولات آنقدر بالاست که نمیتوان بهدقت تحلیل کرد چه شده و خواهد شد.
اگر حمله جمهوری اسلامی به نحوی کارایی داشته باشد، که اسرائیل و حامیانش را از هر گونه تلافی بهطور جدی منصرف کند، برای نظام موفقیت بزرگی به دست آمده.
اما اگر اسرائیل اقدام به تلافی بکند، شرایط بسیار پیچیده خواهد شد.
آیا مردم ایران آمادگی مواجهه با مشکلات جدید را دارند؟
آیا حاکمان، توان مدیریت بحرانهای جدی ناشی از جنگ را دارا هستند؟
آیا برنامهای برای دامنهدار شدن جنگ و تحرکات بعدی اسرائیل، پیشبینی شده؟
صرفنظر از نتایج افزایش درگیریها، به عنوان کسی که با عوارض جنگ آشناست میتوانم بگویم؛ گزینه جنگ از بدترین گزینههایی است، که سیاستمداران بعدها اعتراف خواهند کرد؛ کاش به آن متوسل نشده بودند!
هیچ جنگی مقدس نیست.
در جنگها، سربازها و مردم لطمه میبینند
و مقامات در پناهگاهها تنها فرمانش را میدهند.
در عصر جدید، سلاحهایی بسیار کاراتر از موشک و پهپاد و بمب وجود دارد، اگر آگاه به علم روز باشیم.
ایران هرگز نباید خود را انتقام گیرنده ظلمهای تاریخی اسرائیل به اعراب بداند.
و نهایتاً، هیچ موضوعی مهمتر از تأمین آسایش، رفاه و امنیت شهروندان نیست.
اگر هر اتفاقی، به پیشرفت کشور و سطح زندگی مردم منتهی نشود، هیچ توجیهی آنها را قانع نخواهد کرد.
جنگ بدترین گزینههاست.
هر کس با شنیدن اخبار جنگ، حس خوبی پیدا میکند
باید در سلامتش تردید کرد!
@ghomeishi3
✍ رحیم قمیشی
سرعت تحولات آنقدر بالاست که نمیتوان بهدقت تحلیل کرد چه شده و خواهد شد.
اگر حمله جمهوری اسلامی به نحوی کارایی داشته باشد، که اسرائیل و حامیانش را از هر گونه تلافی بهطور جدی منصرف کند، برای نظام موفقیت بزرگی به دست آمده.
اما اگر اسرائیل اقدام به تلافی بکند، شرایط بسیار پیچیده خواهد شد.
آیا مردم ایران آمادگی مواجهه با مشکلات جدید را دارند؟
آیا حاکمان، توان مدیریت بحرانهای جدی ناشی از جنگ را دارا هستند؟
آیا برنامهای برای دامنهدار شدن جنگ و تحرکات بعدی اسرائیل، پیشبینی شده؟
صرفنظر از نتایج افزایش درگیریها، به عنوان کسی که با عوارض جنگ آشناست میتوانم بگویم؛ گزینه جنگ از بدترین گزینههایی است، که سیاستمداران بعدها اعتراف خواهند کرد؛ کاش به آن متوسل نشده بودند!
هیچ جنگی مقدس نیست.
در جنگها، سربازها و مردم لطمه میبینند
و مقامات در پناهگاهها تنها فرمانش را میدهند.
در عصر جدید، سلاحهایی بسیار کاراتر از موشک و پهپاد و بمب وجود دارد، اگر آگاه به علم روز باشیم.
ایران هرگز نباید خود را انتقام گیرنده ظلمهای تاریخی اسرائیل به اعراب بداند.
و نهایتاً، هیچ موضوعی مهمتر از تأمین آسایش، رفاه و امنیت شهروندان نیست.
اگر هر اتفاقی، به پیشرفت کشور و سطح زندگی مردم منتهی نشود، هیچ توجیهی آنها را قانع نخواهد کرد.
جنگ بدترین گزینههاست.
هر کس با شنیدن اخبار جنگ، حس خوبی پیدا میکند
باید در سلامتش تردید کرد!
@ghomeishi3
Forwarded from S J Akhtarshenas
✅ دو سخنرانی به مناسبت روز جهانی کوانتوم
سخنرانی اول (آنلاین): آقای دکتر ایمان مرویان،
استاد دانشکده فیزیک و دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه دوک، آمریکا،
عنوان: فیزیک در عصر اطلاعات کوانتومی،
زمان: یکشنبه 26 فروردین 1403، ساعت 18:30،
لینک ورود به جلسه: https://vroom.um.ac.ir/fum-qig
سخنرانی دوم (حضوری): خانم دکتر لاله معمارزاده،
استاد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف،
عنوان: از تولد مکانیک کوانتومی تا ظهور علوم و فناوری کوانتومی،
زمان: سهشنبه 28 فروردین 1403، ساعت 16،
مکان: دانشکده علوم، تالار دکتر سعادت،
اطلاعات بیشتر در وبگاه علوم و فناوری کوانتومی دانشگاه فردوسی مشهد
https://qst.um.ac.ir
✅ حضور برای علاقمندان آزاد است
سخنرانی اول (آنلاین): آقای دکتر ایمان مرویان،
استاد دانشکده فیزیک و دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه دوک، آمریکا،
عنوان: فیزیک در عصر اطلاعات کوانتومی،
زمان: یکشنبه 26 فروردین 1403، ساعت 18:30،
لینک ورود به جلسه: https://vroom.um.ac.ir/fum-qig
سخنرانی دوم (حضوری): خانم دکتر لاله معمارزاده،
استاد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف،
عنوان: از تولد مکانیک کوانتومی تا ظهور علوم و فناوری کوانتومی،
زمان: سهشنبه 28 فروردین 1403، ساعت 16،
مکان: دانشکده علوم، تالار دکتر سعادت،
اطلاعات بیشتر در وبگاه علوم و فناوری کوانتومی دانشگاه فردوسی مشهد
https://qst.um.ac.ir
✅ حضور برای علاقمندان آزاد است
اثبات عدم مشروعیت یک نظام سیاسی چه چیزی نصیب یک شهروند می کند؟ مطلقا هیچ. اما کمک به ناکارآمدی و نادانی یک نظام سیاسی، هر لحظه از زندگی آن شهروند را تلخ خواهد کرد.
Forwarded from Mostafa
پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات و محاسبات کوانتومی ۲۰ و ۲۱ شهریور در دانشگاه صنعتی شاهرود برگزار خواهد شد.
صفحه این رویداد بزودی در سایت انجمن فیزیک بارگزاری خواهد شد.
اخرین مهلت ارسال مقالات : 22 خرداد
در صورت لزوم می توانید با کمیته اجرایی ارتباط برقرار کنید :
@NCQIC2024
صفحه این رویداد بزودی در سایت انجمن فیزیک بارگزاری خواهد شد.
اخرین مهلت ارسال مقالات : 22 خرداد
در صورت لزوم می توانید با کمیته اجرایی ارتباط برقرار کنید :
@NCQIC2024
Forwarded from Morteza Rafiee
💥پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات و محاسبات کوانتومی💥
✨️مهلت ارسال مقالات تا ۳۰ خردادماه تمدید گردید✨️
@NCQIC2024
www.psi.ir/f/qi03
✨️مهلت ارسال مقالات تا ۳۰ خردادماه تمدید گردید✨️
@NCQIC2024
www.psi.ir/f/qi03
www.psi.ir
Welcome to the PSI Web Site
The Physical Society of Iran Web Site.
این حس شهودی که وقتی خرابی ها از حد بگذرد، بالاخره یک روزی همه چیز درست شده و همه کس سر جای خود قرار خواهد گرفت، نه تنها در تفکر سنتی ما ریشه دارد، بلکه در یک گوشه ای از اندیشه نسل امروز ما که با زندگی مدرن خو گرفته نیز جا خوش کرده است. بارها فکر کرده ایم که منحنی نزول توسعه کشور ما به نقطه کمینه خود رسیده است و پس از آن به ناگزیر صعود آغاز خواهد شد ولی دیده ایم که از ان نقطه پایین تر هم نقطه ای هست. به نظر من ریشه این بی تفاوتی و بی عملی همین تفکر انتظار است. اما آینده را قدم به قدم می توان ساخت. ممکن است بارها افتاده باشیم، اما این دلیلی برای برنخاستن دوباره نیست.
فیزیک و انتخابات
بسیاری از سیستم های دینامیکی بسته به قانون حرکت و نقطه شروعشان، پس از افت و خیزها و نوسانات سرانجام به یک نقطه ثابت میل می کنند و در آنجا می مانند. این طور که پیش می رود و با شور و شوقی که به نظر می رسد در همایش های انتخاباتی شهرها مدام در حال افزایش است، انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز، نهایتا پس از ناکامی ها و تلخی ها، به نقطه ثابتی میل خواهد کرد که در ان مقام ریاست جمهوری اهمیت روزافزون خواهد یافت و قدرت و پاسخگویی لازم برای انجام تغییرات واقعی در کشور را پیدا خواهد کرد. در سوی دیگر تحریم انتخابات نیز به تدریج به یک نقطه ثابتی خواهد رسید که نظیرش را در برخی کشورها مثل سوریه می بینیم: شهروندانی که کاملا ساکت اند،انتخاباتی که به کلی بی معنا شده، و مشارکتی که از سوی حکومت همواره بالای ۹۵ درصد اعلام می شود و نتیجه ای که از پیش معلوم است.
بسیاری از سیستم های دینامیکی بسته به قانون حرکت و نقطه شروعشان، پس از افت و خیزها و نوسانات سرانجام به یک نقطه ثابت میل می کنند و در آنجا می مانند. این طور که پیش می رود و با شور و شوقی که به نظر می رسد در همایش های انتخاباتی شهرها مدام در حال افزایش است، انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز، نهایتا پس از ناکامی ها و تلخی ها، به نقطه ثابتی میل خواهد کرد که در ان مقام ریاست جمهوری اهمیت روزافزون خواهد یافت و قدرت و پاسخگویی لازم برای انجام تغییرات واقعی در کشور را پیدا خواهد کرد. در سوی دیگر تحریم انتخابات نیز به تدریج به یک نقطه ثابتی خواهد رسید که نظیرش را در برخی کشورها مثل سوریه می بینیم: شهروندانی که کاملا ساکت اند،انتخاباتی که به کلی بی معنا شده، و مشارکتی که از سوی حکومت همواره بالای ۹۵ درصد اعلام می شود و نتیجه ای که از پیش معلوم است.
من در عمر خود ندیده ام دولتمردی از مردم صادقانه عذرخواهی کند. ای کاش همه ما این عذرخواهی را بپذیریم و نشان دهیم که واقعا «لیاقت ما بهتر از این بود».👇
Forwarded from کانال خبری بامدادنو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 سخنان امشب دکتر ظریف در جمع فعالین ستادی دکتر پزشکیان:
🔸️من به نوبه خودم اعلام میکنم مردم عزیز ایران من شرمنده ام
🔸️مردم عزیز ایران ما اشتباه کردیم
لیاقت شما بهتر از این بود
🔸️میدانیم نگران آیندهاید و فکر میکنید انتخاب شما در این آینده اثر ندارد اما به عنوان یک خادم شما میگوییم خیلی فرق دارد
🔸️به شما عرض میکنم باید دولت آینده متکی به رای بالا مردم باشد تا کسی نتواند یک ایرانی را تحقیر کند.
❇️ @baamdadeno
🔸️من به نوبه خودم اعلام میکنم مردم عزیز ایران من شرمنده ام
🔸️مردم عزیز ایران ما اشتباه کردیم
لیاقت شما بهتر از این بود
🔸️میدانیم نگران آیندهاید و فکر میکنید انتخاب شما در این آینده اثر ندارد اما به عنوان یک خادم شما میگوییم خیلی فرق دارد
🔸️به شما عرض میکنم باید دولت آینده متکی به رای بالا مردم باشد تا کسی نتواند یک ایرانی را تحقیر کند.
❇️ @baamdadeno
Forwarded from عرفان نظرآهاری
🟡 سگ زرد و کرباس و دیگی که برای من نمی جوشد
از ضرب المثلی به ضرب المثلی پناه می بریم. از اندوه و خشم و ناامیدی، چشم های کم بینای ضرب المثلی پیر را قرض می گیریم و لباس های مندرسش را می پوشیم و در کوچه های تکرار و تکرار و تکرار نیشخند زنان بذله می گوییم و اشتباهی چند صد ساله را زندگی می کنیم.
ضرب المثل، همیشه خرد جمعی و چراغ راه نیست، گاهی غلطی تاریخی و مسیری معوج است که مردمان را به چاه بی عملی و کنج بی تفاوتی و بی راهه ای نافرجام می کشد.
اگر همیشه هر سگ زردی را برادر شغال می بینی پس باید چشمانت را بشویی یا عینکی تازه فراهم کنی یا غبار عادت را از تماشایت بروبی.
اگر برایت مهم نیست که در دیگی که برای تو نمی جوشد، چه می جوشد و از جوشیدن سر سگ در آن آزرده نمی شوی، پس هنوز نمی دانی که بوی سگ در دیگ دیگری نمی ماند. بوی سگ از دیگ دیگری بیرون می آید و چه بخواهی و چه نخواهی چندان در مشامت می پیچد و می ماند که رهایی از آن بو ممکن نیست.
اگر گمان می کنی که همچنان سر و ته هر کرباسی یکی است، پس دست ساییدن بر کرباس ها را نیاموخته ای و نمی دانی کجایش پود ندارد و کجایش تار ندارد و کجایش پاره و سوراخ است و کجایش چرک تر و کثیف تر و کجایش را می توان به دور زخمی بست که خون اکنون از آن فوران می کند.
می دانم که ابریشم زربفت می خواهی اما کفن نصبیمان می شود اگر کرباس شناس نباشیم.
اگر هنوز فکر می کنی که بالاتر از سیاهی رنگی نیست، خوشا خیالی خام که تو داری و چه اندوهبار خبری که من دارم که بالاتر از سیاهی، سیاهی غلیظتری ست و دردناک تر اینکه پایان شب سیه، نیز همه جا سپید نیست، جهان جاهایی دارد که شب هایش نه شش ماه که ششصد سال طول می کشد و پایان هر شبش شبی، سیاه تر است.
اگر فکر می کنی چون که آب از سرت گذشت چه یک گز و چه صد گز، باید بگویم که یک گز و صد گز مسافتی یکسان نیست، شاید اگر شنا و غواصی بیاموزی میان این بحر قلزم مصیبتها بتوانی از یک گز آب خود را بالا بکشی از صد گز آب اما نه.
راستی سعدی فرمود:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است
اما خوب که نگاه کنی از دور دود آن سیاهی غلیظ را می بینی، چند روز دیگر آن دود و آن دوده محکم تر بر اریکه می نشیند؛ و به زودی خواهی دانست که این ره که تو رفتی نه به ترکستان که به افغانستان بود، اما چه می توان گفت که مشت بر سندان می کوبم و گره بر باد می زنم و محیط به کفچه می پیمایم…
✍️#عرفان_نظرآهاری
#نجات_ایران
@erfannazarahari
از ضرب المثلی به ضرب المثلی پناه می بریم. از اندوه و خشم و ناامیدی، چشم های کم بینای ضرب المثلی پیر را قرض می گیریم و لباس های مندرسش را می پوشیم و در کوچه های تکرار و تکرار و تکرار نیشخند زنان بذله می گوییم و اشتباهی چند صد ساله را زندگی می کنیم.
ضرب المثل، همیشه خرد جمعی و چراغ راه نیست، گاهی غلطی تاریخی و مسیری معوج است که مردمان را به چاه بی عملی و کنج بی تفاوتی و بی راهه ای نافرجام می کشد.
اگر همیشه هر سگ زردی را برادر شغال می بینی پس باید چشمانت را بشویی یا عینکی تازه فراهم کنی یا غبار عادت را از تماشایت بروبی.
اگر برایت مهم نیست که در دیگی که برای تو نمی جوشد، چه می جوشد و از جوشیدن سر سگ در آن آزرده نمی شوی، پس هنوز نمی دانی که بوی سگ در دیگ دیگری نمی ماند. بوی سگ از دیگ دیگری بیرون می آید و چه بخواهی و چه نخواهی چندان در مشامت می پیچد و می ماند که رهایی از آن بو ممکن نیست.
اگر گمان می کنی که همچنان سر و ته هر کرباسی یکی است، پس دست ساییدن بر کرباس ها را نیاموخته ای و نمی دانی کجایش پود ندارد و کجایش تار ندارد و کجایش پاره و سوراخ است و کجایش چرک تر و کثیف تر و کجایش را می توان به دور زخمی بست که خون اکنون از آن فوران می کند.
می دانم که ابریشم زربفت می خواهی اما کفن نصبیمان می شود اگر کرباس شناس نباشیم.
اگر هنوز فکر می کنی که بالاتر از سیاهی رنگی نیست، خوشا خیالی خام که تو داری و چه اندوهبار خبری که من دارم که بالاتر از سیاهی، سیاهی غلیظتری ست و دردناک تر اینکه پایان شب سیه، نیز همه جا سپید نیست، جهان جاهایی دارد که شب هایش نه شش ماه که ششصد سال طول می کشد و پایان هر شبش شبی، سیاه تر است.
اگر فکر می کنی چون که آب از سرت گذشت چه یک گز و چه صد گز، باید بگویم که یک گز و صد گز مسافتی یکسان نیست، شاید اگر شنا و غواصی بیاموزی میان این بحر قلزم مصیبتها بتوانی از یک گز آب خود را بالا بکشی از صد گز آب اما نه.
راستی سعدی فرمود:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است
اما خوب که نگاه کنی از دور دود آن سیاهی غلیظ را می بینی، چند روز دیگر آن دود و آن دوده محکم تر بر اریکه می نشیند؛ و به زودی خواهی دانست که این ره که تو رفتی نه به ترکستان که به افغانستان بود، اما چه می توان گفت که مشت بر سندان می کوبم و گره بر باد می زنم و محیط به کفچه می پیمایم…
✍️#عرفان_نظرآهاری
#نجات_ایران
@erfannazarahari
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
.
.
👈 معجزه ملی!
✍️ محسن رنانی
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل میکند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسیخواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.
به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پسازمشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بینالاذهانی خشونتپرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بودهایم.
اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با اینهمه تنوع و تفاوت، خوب میداند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود.
در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که میگفتند دوستت داریم و احترامت میگذاریم و میدانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمیدهیم! و این پیامها چقدر عمیق، بوی توسعهیافتگی میداد.
دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعهخواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بیلکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، میگفتیم رأی ندادن فقط افق آینده ایران را تیره و تار میکند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افقها را روشنتر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنهبازی را عوض کرد. دستمریزاد.
این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیلگران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را بهنحو حیرتانگیزی دگرگون کرده است.
تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعینحال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربهفرد تبدیل کرده است:
آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛
و آن ۲۰ درصد تحولخواه و اصلاحجو و توسعهخواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری، زمینه را برای شکلگیری یک رقابت قطبیشده و شفاف فراهم آورد.
من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیدهای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگارههای ذهنیام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر بهخودم اجازه نمیدهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیهای داشته باشم.
یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینهای را انتخاب خواهند کرد که گمان میکنند پیام قاطع آنها را ابلاغ میکند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» میکند.
توسعه نیاز به قصهای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من بهطور شهودی احساس میکنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصهای با انتهای باز رقم میزنند.
بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحولخواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، اینبار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند.
برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، اینبار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یکباردیگر بنیادگرایی جزماندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و .......
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/national-miracle/
.
.
👈 معجزه ملی!
✍️ محسن رنانی
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل میکند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسیخواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.
به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پسازمشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بینالاذهانی خشونتپرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بودهایم.
اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با اینهمه تنوع و تفاوت، خوب میداند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود.
در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که میگفتند دوستت داریم و احترامت میگذاریم و میدانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمیدهیم! و این پیامها چقدر عمیق، بوی توسعهیافتگی میداد.
دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعهخواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بیلکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، میگفتیم رأی ندادن فقط افق آینده ایران را تیره و تار میکند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افقها را روشنتر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنهبازی را عوض کرد. دستمریزاد.
این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیلگران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را بهنحو حیرتانگیزی دگرگون کرده است.
تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعینحال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربهفرد تبدیل کرده است:
آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛
و آن ۲۰ درصد تحولخواه و اصلاحجو و توسعهخواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری، زمینه را برای شکلگیری یک رقابت قطبیشده و شفاف فراهم آورد.
من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیدهای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگارههای ذهنیام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر بهخودم اجازه نمیدهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیهای داشته باشم.
یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینهای را انتخاب خواهند کرد که گمان میکنند پیام قاطع آنها را ابلاغ میکند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» میکند.
توسعه نیاز به قصهای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من بهطور شهودی احساس میکنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصهای با انتهای باز رقم میزنند.
بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحولخواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، اینبار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند.
برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، اینبار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یکباردیگر بنیادگرایی جزماندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و .......
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/national-miracle/
.
در باره شبکه ایران اینترنشنال
این روزها مردم ما در آستانه یک تصمیم بزرگ برای آینده این سرزمین هستند. صدها فعال مدنی و سیاسی و صدها نویسنده، متفکر و جامعه شناس و مورخ تجربیات خود را در اختیار مردم قرار می دهند و آنها را به گرفتن تصمیمی عاقلانه دعوت می کنند. هیچ کدام از این متفکران نوید معجزه ای را در آینده نزدیک نمی دهند و تنها استدلال می کنند که در دور دوم انتخابات، مردم ما می توانند انتخابی کنند که متضمن اصلاحات جزیی و احتمالی، به جای نزول قطعی کیفیت زندگی آنها در همه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شود.
در این میان یک شبکه ماهواره ای یعنی شبکه ایران اینترنشنال با تمام قوا و به صورت خستگی ناپذیر سعی در تشویق مردم به تحریم این انتخابات دارد. تحریمی که نتیجه مسلم اش، انسداد بیشتر عرصه فرهنگ و اقتصاد و سخت تر شدن زندگی همان مردمی است که تماشاگران این شبکه ماهواره ای هستند. هر کسی می فهمد که شبکه خبری باید موضعی بی طرفانه داشته و در باره هر موضوعی از صاحب نظران با رویکردهای متضاد دعوت کند تا با هم مباحثه کنند و بعد قضاوت را به عهده خوانندگان بگذراد. بی طرف بودن و قضاوت را برعهده خوانندگان گذاشتن نشانه حداقل احترامی است که یک شبکه خبری باید برای شعور مخاطبان خود قائل شود.
این روزها مردم ما در آستانه یک تصمیم بزرگ برای آینده این سرزمین هستند. صدها فعال مدنی و سیاسی و صدها نویسنده، متفکر و جامعه شناس و مورخ تجربیات خود را در اختیار مردم قرار می دهند و آنها را به گرفتن تصمیمی عاقلانه دعوت می کنند. هیچ کدام از این متفکران نوید معجزه ای را در آینده نزدیک نمی دهند و تنها استدلال می کنند که در دور دوم انتخابات، مردم ما می توانند انتخابی کنند که متضمن اصلاحات جزیی و احتمالی، به جای نزول قطعی کیفیت زندگی آنها در همه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شود.
در این میان یک شبکه ماهواره ای یعنی شبکه ایران اینترنشنال با تمام قوا و به صورت خستگی ناپذیر سعی در تشویق مردم به تحریم این انتخابات دارد. تحریمی که نتیجه مسلم اش، انسداد بیشتر عرصه فرهنگ و اقتصاد و سخت تر شدن زندگی همان مردمی است که تماشاگران این شبکه ماهواره ای هستند. هر کسی می فهمد که شبکه خبری باید موضعی بی طرفانه داشته و در باره هر موضوعی از صاحب نظران با رویکردهای متضاد دعوت کند تا با هم مباحثه کنند و بعد قضاوت را به عهده خوانندگان بگذراد. بی طرف بودن و قضاوت را برعهده خوانندگان گذاشتن نشانه حداقل احترامی است که یک شبکه خبری باید برای شعور مخاطبان خود قائل شود.
انتظار بیهوده و دل بستن به نهادهای بین المللی:
زنان و دختران ایران زمین از آنچه که بر آنها گذشته آزرده اند و به همین دلیل هم بسیاری از آنها از اقدام برای تغییر این وضعیت از طریق انتخابات دست کشیده اند. شاید بد نباشد که به یک خبر ساده توجه کنند.
نشست دو روزه سازمان ملل در دوحه با نمایندگان دولت ها در امور افغانستان در شرایطی برگزار شد که علیرغم کارزار وسیع بین المللی به منظور دخالت دادن زنان در این نشست و توجه به خواسته های آنها، سازمان ملل سرانجام تسلیم دولت طالبان شد و نه تنها هیچ زنی را به این نشست راه نداد، بلکه بازهم به درخواست طالبان، در برنامه اجلاس موضوع حقوق زنان را با موضوعاتی مثل قاچاق مواد مخدر، گسترش بازار خصوصی و نظایر آن جایگزین کرد.
زنان و دختران ایران زمین از آنچه که بر آنها گذشته آزرده اند و به همین دلیل هم بسیاری از آنها از اقدام برای تغییر این وضعیت از طریق انتخابات دست کشیده اند. شاید بد نباشد که به یک خبر ساده توجه کنند.
نشست دو روزه سازمان ملل در دوحه با نمایندگان دولت ها در امور افغانستان در شرایطی برگزار شد که علیرغم کارزار وسیع بین المللی به منظور دخالت دادن زنان در این نشست و توجه به خواسته های آنها، سازمان ملل سرانجام تسلیم دولت طالبان شد و نه تنها هیچ زنی را به این نشست راه نداد، بلکه بازهم به درخواست طالبان، در برنامه اجلاس موضوع حقوق زنان را با موضوعاتی مثل قاچاق مواد مخدر، گسترش بازار خصوصی و نظایر آن جایگزین کرد.