Telegram Web Link
اگر من شما را از دست داده ام، شما هم در عوض دلی را از دست داده اید که تپش های عاشقانه آن را در هیچ جای دیگر نخواهید یافت!

-نامه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور
از بیشتر مراجعه کنندگان می پرسم:
«دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟»
پاسخهای مختلفی که به این پرسش می دهند، غالبا به درمان سرعت می بخشد. پاسخ جولیا «همه کارهایی که انجام نداده ام» به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو می شوند اهمیت دارد: رابطه دوجانبه بین ترس از مرگ و حس زندگی نازیسته.
به عبارت دیگر هرچه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربه کامل زندگی، هرچه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است:«زندگی ات را به کمال برسان و به موقع بمیر.» همان طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تاکید کرده است:«برای مرگ چیزی جز قلعه ای ویران به جا نگذار» و سارتر در زندگی نامه خودنوشتش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می شدم... یقین داشتم که آخرین تپشهای قلبم در آخرین صفحه های کارم ثبت می شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت».

 -اروین یالوم
زن اگر دوستت داشته باشد،
می تواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید؛
و اگر قلبش را به روی تو ببندد،
خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!

-نزار قبانی
کسی گروه ۲۰۲۲ و به قبل داره؟
مهم نیست ممبرش یه دونه باشه یا هرچندتا
با قیمت خوب میخرم:
@Vahmesabz_ads
چه می‌شود کرد؟
غذایمان را هم نمی‌توانیم تغییر بدهیم
چه برسد به قضا.

-صادق هدایت
‹ می شود پر شور، هر وادی که مجنونش منم! ^^ ›
اگر بتوانم دلی را از شکستن باز دارم،
بیهوده نزیسته‌ام.
اگر بتوانم رنجی را بکاهم، یا دردی را مرهم نهم یا مرغکی رنجور را به آشیانه باز آورم، حاشا حاشا، که بیهوده نزیسته‌ام.

-امیلی دیکنسون
با سنگ های بزرگ بر شانه، در حال بالا رفتن از مرگ، شهرهای بزرگ خواهیم ساخت. غصه نخور مادر.

-یانیس ریتسوس
جناب کاظم بهمنی یه بیتی داره که باید به یه سریاتون گفت:

پیش از آنی که بخواهی از کنارت می‌روم
تا بدانی عذرِ ما را خواستن کارِ تو نیست...
برایم غریب بمان؛ که هر که دل به اون بستم، اهل رفتن شد.

-محمود درویش
‹ سرم با زندگی گرم است... ›
روزگاریست که دل چهرهٔ مقصود ندید...

-حافظ
از یک سنی به بعد آنقدر بزرگ‌میشوی که رفتن آدم‌ها تورا بهم نمی ریزد .
دلتنگی وجود دارد اما مثل یک‌مار چنبره نمی زند دور گلویت .از یک سنی به بعد با نبودن یا تغییر آدم‌ها کنار می آیی .
نه که عذاب نکشی نه که نبودن کسی که به او باور داری آزارت ندهد نه ...
بلکه یاد میگیری با این دلتنگی ها و غم ها زندگی کنی و شاید به نحوی به آن تخفیف بدهی ...
مثل یک درخت تنها که در جنگل زندگی نمی‌کند و جایی بسیار متفاوت تر از جایی که باید باشد رشد می‌کند تو یاد میگیری با ریشه های تنیده در اندوه در جایی غیر معمول به زندگی ادامه دهی‌.

-عادله زمانی
اریک فروم خیلی قشنگ میگه:

ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم!
بگذار بگویند غیر منطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این می ارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.
2025/07/13 22:23:12
Back to Top
HTML Embed Code: