به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژهای در قفس است...
حرفهایم مثل یک تکه چمن
روشن بود.
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید
به رفتار شما میتابد.
و به آنان گفتم:
سنگ،
آرایش کوهستان نیست.
همچنانی که فلز،
زیوری نیست به اندام کلنگ.
در کف دست زمین
گوهر ناپیدایی است
که رسولان،
همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید،
لحظهها را
به چراگاه رسالت ببرید.
و من آنان را
به صدای قدم پیک، بشارت دادم
و به نزدیکی روز
و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ
پشت پرچین سخنهای درشت.
و به آنان گفتم:
هر که در حافظهٔ چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی
خواهد ماند.
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرامترین خواب جهان
خواهد بود.
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
میگشاید گرهٔ پنجره ها را با آه...
زیر بیدی بودیم،
برگی از شاخهٔ بالای سرم
چیدم و گفتم:
چشم را باز کنید
آیتی بهتر از این می.خواهید؟!
میشنیدم که به هم میگفتند:
سِحر میداند، سِحر...
سر هر کوه، رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد
خانههاشان پر داوودی بود
چشمشان را بستیم
دستشان را نرساندیم
به سرشاخهٔ هوش
جیبشان را پر عادت کردیم
خوابشان را،
به صدای سفر آینهها آشفتیم.
#سهراب_سپهری
@vian_graphy
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژهای در قفس است...
حرفهایم مثل یک تکه چمن
روشن بود.
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید
به رفتار شما میتابد.
و به آنان گفتم:
سنگ،
آرایش کوهستان نیست.
همچنانی که فلز،
زیوری نیست به اندام کلنگ.
در کف دست زمین
گوهر ناپیدایی است
که رسولان،
همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید،
لحظهها را
به چراگاه رسالت ببرید.
و من آنان را
به صدای قدم پیک، بشارت دادم
و به نزدیکی روز
و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ
پشت پرچین سخنهای درشت.
و به آنان گفتم:
هر که در حافظهٔ چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی
خواهد ماند.
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرامترین خواب جهان
خواهد بود.
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
میگشاید گرهٔ پنجره ها را با آه...
زیر بیدی بودیم،
برگی از شاخهٔ بالای سرم
چیدم و گفتم:
چشم را باز کنید
آیتی بهتر از این می.خواهید؟!
میشنیدم که به هم میگفتند:
سِحر میداند، سِحر...
سر هر کوه، رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد
خانههاشان پر داوودی بود
چشمشان را بستیم
دستشان را نرساندیم
به سرشاخهٔ هوش
جیبشان را پر عادت کردیم
خوابشان را،
به صدای سفر آینهها آشفتیم.
#سهراب_سپهری
@vian_graphy
❤1
گر راه نمـایی،
همه عالم راه است
ور دست نگیـری،
همه عالم چاه است
خواهی که به طبعت
همه کس دارد دوست
با هرکه در افتی،
چنان باش که اوست
#سعدی
@vian_graphy
همه عالم راه است
ور دست نگیـری،
همه عالم چاه است
خواهی که به طبعت
همه کس دارد دوست
با هرکه در افتی،
چنان باش که اوست
#سعدی
@vian_graphy
❤2
دل در بر من زنده برای غم توست
بیگانهٔ خلق و آشنای غم توست
لطفیست که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست
#مولوی
@vian_graphy
بیگانهٔ خلق و آشنای غم توست
لطفیست که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست
#مولوی
@vian_graphy
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ
دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه
رهانیدیم.
انبیاء | ٨٨
#قرآن_کریم
@vian_graphy
دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه
رهانیدیم.
انبیاء | ٨٨
#قرآن_کریم
@vian_graphy
❤8
یکی از نتایج ملاقات شمس با مولانا آن بود که فهمید تنها اصل ثابت جهان، بیثباتی است.
فقط بیثباتی است که ثبات دارد
و ما مدام در حال نقض این مهمترین قانون جهان هستیم.
مدام میخواهیم قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالیکه اصل جهان بر بیثباتی و تغییر است!
📕 #داشتن_یا_بودن
✍ #اریک_فروم
@vian_graphy
فقط بیثباتی است که ثبات دارد
و ما مدام در حال نقض این مهمترین قانون جهان هستیم.
مدام میخواهیم قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالیکه اصل جهان بر بیثباتی و تغییر است!
📕 #داشتن_یا_بودن
✍ #اریک_فروم
@vian_graphy
❤3
در گامی از زندگی هستم که بسیار زود است برای مردن ،
و بسیار دیر است برای عاشق شدن،
من باز هم دیر کردهام.
#عزیز_نسین
@vian_graphy
و بسیار دیر است برای عاشق شدن،
من باز هم دیر کردهام.
#عزیز_نسین
@vian_graphy
❤5
❤4