سخنرانی در گوگل‌میت

موضوع: قدرت «چرا؟» در تفکر نقادانه

The Power of «Whyin Critical Thinking

سخنران: محمدرضا سلیمی

🗓 زمان: چهارشنبه، ۱۷ بهمن ۱۴۰۳

🕙 ساعت: ۱۰ شب

مدت سخنرانی: ۱ ساعت

«چرا؟» چیست؟

چرا «چرا؟» کارآمدترین سوال در تفکر نقادانه است؟

چگونه «چرا؟» مسیر موفقیت ما را هموار می‌کند؟

چگونه «چرا؟» مسائل و مشکلات ما را حل می‌کند؟

چگونه «چرا؟» در تصمیم‌گیری‌ به ما کمک می‌کند؟

چگونه «چرا؟» به زندگی‌مان معنا می‌بخشد؟

«دایره‌ی طلایی» سایمون سینِک چیست و چه مزایایی دارد؟

چگونه «چرا؟» شکل می‌گیرد؟

چگونه سوال‌«چرا؟» بسازیم؟

تکنیک «۵ چرا؟» چیست؟

لینک ورود به جلسه 👇

http://meet.google.com/spd-qfmq-hfr

https://www.tg-me.com/wikifallacy
از هوش مصنوعی سوال کردم: «در استدلال زیر چه مغالطه‌ای به کار رفته است؟»

«اگر به دانشجویان اجازه دهیم که امتحانات خود را دوباره برگزار کنند، به زودی انتظار خواهند داشت که هر تکلیفی را دوباره انجام دهند. درنهایت، آنها فکر خواهند کرد که می‌توانند هر آزمون یا مقاله‌ای را هر زمان که بخواهند دوباره انجام دهند. این کار به فروپاشی کامل استانداردهای علمی منجر خواهد شد.»

پاسخ هوش مصنوعی: 👇

«در استدلال ارائه‌شده، مغالطه‌ای به نام "شیب لغزنده" (Slippery Slope) به کار رفته است. این مغالطه زمانی رخ می‌دهد که فرد ادعا می‌کند که یک اقدام خاص (در این مورد، اجازه دادن به دانشجویان برای دوباره برگزار کردن امتحانات) منجر به یک سری از پیامدهای ناخواسته و اغراق‌آمیز خواهد شد، بدون اینکه شواهد کافی برای اثبات این زنجیره از وقایع ارائه دهد. در اینجا، استدلال می‌کند که اجازه دادن به دانشجویان برای دوباره برگزار کردن امتحانات به فروپاشی کامل استانداردهای علمی منجر خواهد شد، بدون اینکه توضیح دهد چگونه و چرا این اتفاق خواهد افتاد.»

جالب است ‼️

البته، هوش مصنوعی نمی‌تواند نام دقیق تمام مغاطه‌ها را مانند مورد بالا بگوید و آن را به‌وضوح شرح دهد؛ گاهی کلی‌گویی می‌کند و پاسخ مبهم می‌دهد.

@wikifallacy
خطای شناختی اشباع توجه: پیامدها و راه‌حل‌ها

attention saturation bias: consequences and solutions

📝 محمدرضا سلیمی

زمانی که یک محلول به نقطه‌ای برسد که در آن نقطه نتوانیم هیچ حل‌شونده‌‌ی دیگری را در آن حل کنیم، محلول اشباع(سیر)شده به دست می‌آید. در این حالت، اگر مقدار بیش‌تری از حل‌شونده را به محلول اشباع‌شده اضافه کنیم، به‌صورت جامد ته‌نشین می‌شود. درواقع، محلول اشباع‌شده به محلولی گفته می‌شود که نمی‌توان مقدار بیش‌تری حل‌شونده را در آن حل کرد.

این وضعیت برای ذهن هم در مواجهه با حجم وسیعی از اطلاعات و محرک‌ها پیش می‌آید. زمانی که ذهن ما بیش‌ازحد در معرض حجم وسیعی از اطلاعات قرار می‌گیرد، تمایل دارد آنها را نادیده بگیرد یا کم‌اهمیت جلوه دهد. در این وضعیت، ذهن در دام «خطای شناختی اشباع توجه» افتاده است. به‌‌عبارت‌‌دیگر، ذهن «خطای شناختی اشباع توجه» را تجربه می‌کند.

خطای شناختی اشباع توجه زمانی اتفاق می‌افتد که حجم وسیعی از اطلاعات یا محرک‌های محیطی ذهن ما را برای پردازش موثر و دقیق اطلاعات و محرک‌ها مختل می‌کند. برای مثال، زمانی که والدین بیش‌ازحد فرزندان خود را نصیحت می‌کنند یا مدیران به کارمندان خود بیش‌ازحد تذکر یا دستور می‌دهند، خطای شناختی اشباع توجه اتفاق می‌افتد.

پیامدهای خطای شناختی اشباع توجه

۱. غفلت از اطلاعات مهم: ذهن به دلیل تمرکز بر حجم زیاد اطلاعات جزئیات مهم را نادیده می‌گیرد.

۲. استفاده از میان‌برهای ذهنی: زمانی که ذهن ما در معرض حجم وسیعی از اطلاعات قرار می‌گیرد، تمایل دارد از میان‌برهای ذهنی یا «رهیافت‌های آنی» استفاده کند. درواقع، یکی از عوامل شکل‌گیری میان‌برهای ذهنی حجم زیاد اطلاعات است. بنابراین، میان‌برهای ذهنی زمانی استفاده می‌شود که بخواهیم «سریع» و «ساده» قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم که در این صورت اغلب به خطا منجر می‌شود.

۳. خستگی تصمیم‌گیری: مواجهه‌ی مداوم با اطلاعات بیش‌ازحد سبب فرسایش ذهن و تخلیه‌ی انرژی آن می‌شود و توانایی‌مان را برای قضاوت‌ و تصمیم‌گیری منطقی فرسوده می‌کند.

۴. بی‌احساسی نسبت به محرک‌ها
: زمانی که مدام در معرض اطلاعات مشابه یا تبلیغات و توصیه‌های تکراری قرار می‌گیریم، حساسیت ذهن نسبت‌به آن اطلاعات، تبلیغات و توصیه‌ها کاهش می‌یابد و به‌تدریج از بین می‌رود.

۵. تضاد انتخاب: اطلاعات بیش‌ازحد عامل تضاد انتخاب‌اند و ذهن ما را برای تصمیم‌گیری درست و منطقی فلج می‌کند. درواقع، تضاد انتخاب سبب می‌شود تصمیم‌هایمان، حتی تصمیم‌های مهم، را به تعویق بیندازیم، چون توجه به اطلاعات زیاد سیستم شناختی‌مان را مختل می‌کند‌‌‌.

راه‌های مقابله با خطای شناختی اشباع توجه

۱. خطای شناختی اشباع توجه را خوب بشناسید. اولین گام برای مقابله با خطای شناختی اشباع توجه آگاهی از این خطای شناختی است. آگاهی از این خطا به ما کمک می‌کند توجه‌مان را هوشمندانه مدیریت کنیم.

۲. اطلاعات‌ را اولویت بندی کنید. لازم نیست تمام اطلاعات و داده‌ها را پردازش کنید و نسبت به آنها واکنش نشان دهید. صرفاً به اطلاعات مهم، معتبر، مفید و ضروری توجه کنید.

۳. به ذهنتان استراحت بدهید. برای پیش‌گیری از خستگی ذهنی زمان جست‌وجو در فضای مجازی را کاهش دهید.

۴. توجه‌تان را با «چرا؟» فیلتر کنید. با فیلتر کردن توجه‌تان با «چرا؟» حجم اطلاعات را کاهش دهید. از خودتان بپرسید: «چرا باید به این اطلاعات توجه کنم/نکنم؟» «چرا؟» به ما کمک می‌کند اطلاعات بی‌ربط، کم‌اهمیت، مضر و غیرضروری را فیلتر کنیم.‌ «چرا؟» به ما کمک می‌کند تشخیص دهیم کدام اطلاعات مهم‌اند و به ما ربط دارند و کدام کم‌اهمیت‌اند و به ما ربط ندارند. «چرا؟» ارزش اطلاعاتی را که برای ما مناسب‌‌اند مشخص می‌کند. درواقع، «چرا؟» فیلتر واقعی را برای توجه به اطلاعات ایجاد می‌کند و اجازه نمی‌دهد تمام داده‌ها برای پردازش وارد ذهن شود.

خلاصه، مغز ما برای پردازش نامحدود اطلاعات در دنیای مدرن طراحی نشده است. ازاین‌رو، لازم است ازطریق یادگیری تفکر نقادانه اطلاعات مهم، معتبر، مرتبط، مفید و ضروری را از اطلاعات ‌بی‌اهمیت، نامعتبر، بی‌ربط، مضر و غیرضروری تمیز دهیم و اجازه ندهیم که ذهنمان به تمام اطلاعات توجه کند و نسبت به آنها واکنش نشان دهد.

آموزش تفکر نقادانه

@wikifallacy
مغالطه‌ی «توانا بود هرکه دانا بود»

The «knowledge is power» fallacy

📝 محمدرضا سلیمی

چرا «دانستن» کافی نیست؟

«من می‌دانم چگونه رانندگی می‌کنند؛ بنابراین، من می‌توانم رانندگی کنم.» این استدلال مصداق مغالطه‌ی «توانا بود هرکه دانا بود» است. مغالطه‌ی توانا بود هرکه دانا بود به این ایده یا تصور اشاره می‌کند که دانستن یک موضوع یا یک مفهوم به تغییر رفتار منتهی می‌شود. این یک تصور نادرست است.

درواقع، مغالطه‌ی توانا بود هرکه دانا بود زمانی اتفاق می‌افتد که ما تصور می‌کنیم «دانستن» به «توانستن» منجر می‌شود، و هرکس «می‌داند»، «می‌تواند». ساختار منطقی مغالطه‌ی توانا بود هرکه دانا بود عبارت است از: الف می‌داند؛ بنابراین، الف می‌تواند، یا «دانستن» مساوی است با «توانستن».

هرچند فردوسی در شعر «توانا بود هرکه دانا بود/زدانش دل پیر برنا بود» بر اهمیت و ارزش دانش تاکید می‌کند، دانستن صرف برای دستیابی به موفقیت و تغییر رفتار کافی نیست. حتی عمل نکردن به دانش نوعی نادانی است. سعدی در این زمینه می‌گوید: «علم چندان که بیش‌تر خوانی/چون عمل در تو نیست نادانی»؛ «با علم اگر عمل نکنی شاخ بی‌بری»

بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که درک یک مفهوم یا یک باور به تنهایی نمی‌تواند به اقدام موثر بینجامد. برای مثال، ممکن است فردی از ارزش و اهمیت غذای سالم آگاه باشد، اما نتواند به‌خاطر عادت‌ها و تعلقات عاطفی از خوردن غذاهای ناسالم خودداری کند.

مغالطه‌ی توانا بود هرکه دانا بود بیانگر فاصله‌ی بین دانش و عمل است و به این نکته اشاره می‌کند که عواملی مانند انگیزه، پشتکار فکری و کسب مهارت نقش موثری در تبدیل دانش به عمل ایفا می‌کنند.

خلاصه، هرچند دانش صحیح و کافی بسیار ارزشمند و از اجزای اصلی تصمیم‌گیری و موفقیت است، همیشه کلید تغییر رفتار نیست. بنابراین، صرف دانستن حقایق لزوماً به عمل منجر نمی‌شود. حتی گاهی اطلاعات بیش‌ازحد مانع تصمیم‌گیری می‌شود، زیرا «دانش بیش‌ازحد» گاه ممکن است به «تفکر بیش‌ازحد» که نوعی خطای شناختی است منتهی شود و درنهایت به فلج تصمیم‌گیری بینجامد.

مغالطه‌ی توانا بود هرکه دانا بود از «ناهماهنگی شناختی» نشئت می‌گیرد. ناهماهنگی شناختی یا تعارض شناختی یعنی تضاد یا تعارض بین باورها و رفتارهایمان. ناهماهنگی شناختی تضاد بین دو باور است که همزمان در ذهن ما حاضرند. برای مثال، می‌گوییم مال دنیا ارزش ندارد، اما دائماً به دنبال مادیاتیم؛ از مضرات سیگار آگاهیم، ولی سیگار می‌کشیم؛ یا ادعا می‌کنیم در حال مبارزه با فسادیم، اما خودمان فساد می‌کنیم.

📙 زبان فریبکار: ۶۰۰ مغالطه در استدلال (در دست تالیف)

@wikifallacy
ازآنجاکه تعدادی از دوستان به مغالطه‌‌ی «توانا بود هرکه دانا بود» نقد دارند، تصمیم گرفته‌ام برای پاسخ به این نقدها جلسه‌ای در گوگل‌میت برگزار کنم.

در این جلسه به ۱۱ سوال‌ زیر درباره‌ی مغالطه‌ها پاسخ می‌دهیم.

مغالطه چیست و چگونه شکل می‌گیرد؟

مغالطه‌ها چه ویژگی‌هایی دارند؟

آیا مغالطه‌ها فقط در استدلال روی می‌دهند؟

استدلال چیست؟

یک استدلال خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟

چگونه مغالطه‌ها را در استدلال تشخیص دهیم؟

چگونه مغالطه‌ها نام‌گذاری می‌شوند؟

چگونه مغالطه‌ها طبقه‌بندی می‌شوند؟

تفاوت مغالطه با سفسطه، دروغ، افسانه، حرف مفت و خطای شناختی چیست؟

چگونه با مغالطه‌ها مقابله کنیم؟

چرا لازم است مغالطه‌ها را بشناسیم؟

زمان: چهارشنبه، ۲۴ بهمن ۱۴۰۳

ساعت: ۹ شب به وقت تهران

مدت: ۷۵ دقیقه

لینک ورود به جلسه 👇

https://meet.google.com/bxj-afmg-qix

ساعت ورود: ۸:۵۵

آموزش تفکر نقادانه

https://www.tg-me.com/wikifallacy
۲۲ ویژگی مغالطه‌ها

📝 محمدرضا سلیمی

مغالطه مصدر باب «مفاعله» است. در عربی باب مفاعله برای بیان مشارکت به کار می‌رود؛ یعنی حضور حداقل دو نفر لازم است تا کاری انجام شود، مانند مکاتبه، معامله، مشاجره، مشاعره، مصاحبه و مصافحه. بنابراین، در «مغالطه» هم حضور حداقل دو نفر لازم است. مغالطه یعنی «همدیگر را به غلط انداختن» یا «همدیگر را فریب دادن». البته، ممکن است فرد خودش را از طریق مغالطه کردن فریب دهد.

مغالطه‌ها ترفندهایی هستند که در ظاهر منطقی و قانع‌کننده به نظر می‌رسند، اما در باطن فریب‌دهنده و گمراه‌کننده‌اند. گفته می‌شود که مغالطه‌‌ها در استدلال اتفاق می‌افتند، اما این تصوری نادرست است و تعریف جامعی از مغالطه‌ها را به دست نمی‌دهد. مغالطه‌ها در ادراک و استنباط هم روی می‌دهند که به آنها «مغالطه‌های ادراکی» یا «مغالطه‌های استنباطی» می‌گویند.

بنابراین، مغالطه‌ها خارج از استدلال هم شکل می‌گیرند. برای مثال، پرسیدن «سوال‌های موذیانه» یا «سوال‌های جهت‌دار» نوعی مغالطه است که خارج از استدلال روی می‌دهد. در مغالطه‌ی سوال موذیانه فرد به گونه‌ای سوال می‌کند که اگر مخاطب پاسخ مثبت یا منفی بدهد او اعتراف کرده که عمل مورد نظر سوال‌کننده را انجام داده است. برای مثال، اگر فردی مغرضانه سوال کند: «آیا هنوز همسرت را کتک می‌زنی؟» یا «آیا هنوز هم سیگار می‌کشی؟» مرتکب مغالطه سوال موذیانه یا سوال جهت‌دار شده است.

برای اینکه بتوانیم مغالطه‌ها را خوب بشناسیم، لازم است با ویژگی‌هایشان آشنا شویم. در اینجا به ۲۲ ویژگی این ترفندها اشاره می‌کنیم.

۱. درظاهر منطقی و قانع‌کننده به نظر می‌رسند.

۲. مخاطب را فریب می‌دهند.

۳. هم در استدلال روی می‌دهند، هم خارج از استدلال.

۴. احساسات را تحریک می‌کنند.

۵. ساده‌سازی می‌کنند و تعمیم می‌دهند.

۶. سطحی‌نگر و ساختارشکن‌اند.

۷. شواهد کافی را ارائه نمی‌کنند.

۸. ابهام ایجاد می‌کنند.

۹. کلی‌گویی می‌کنند.

۱۰. حواس مخاطب را پرت می‌کنند.

۱۱. مخاطب را گیج و گمراه می‌کنند.

۱۲. به موضوع مورد بحث ربط ندارند.

۱۳. واقعیت‌ها را تحریف می‌کنند.

۱۴. بحث را منحرف می‌کنند.

۱۵. راه‌حل موقت ارائه می‌کنند.

۱۶. از مفروضات نامناسب نشئت می‌گیرند.

۱۷. از سیستم ۱ یا تفکر سریع بهره می‌برند.

۱۸. از خطاهای شناختی متولد می‌شوند.

۱۹. توهم‌زا هستند.

۲۰. همیشه بد عمل نمی‌کنند.

۲۱. در برابر نقدها پاسخگو نیستند.

۲۲. غریزی و تکانشی عمل می‌کنند.

آموزش تفکر نقادانه

@wikifallacy
مغالطه‌ی شاهد خاموش

dumb witness fallacy

📝 محمدرضا سلیمی

آیا شاهدان خاموش به حساب می‌آیند؟

داستان نیایشگران مغروق

نسیم طالب در کتاب قوی سیاه می‌گوید: «ما در درک رویدادها با خطر مغالطه‌ای مواجه می‌شویم که به آن «مغالطه‌ی شاهد خاموش» می‌گویند. او در این کتاب برای توصیف این مغالطه این داستان را تعریف می‌کند.

«بیش از ۲۰۰۰ سال پیش مارکوس تولیوس سیسرون ـ خطیب، سخن‌سرا، متفکر، سیاستمدار و پرهیزگار رواقی رومی ـ این داستان را نقل کرد: «به یک نفر بی‌دین که به خدایان باور نداشت الواحی را نشان دادند که تصویر نیایشگران بر آن نقش بسته بود که با نیایش از حادثه‌ی کشتی جان سالم به‌در برده بودند. ادعای قضیه این بود که نیایش شما را از غرق شدن دور می‌کند. آن شخص بی‌دین پرسید: تمثال کسانی که نیایش کردند و غرق شدند کو؟ اما نیایشگران مغروق برای اینکه از ته دریا بگویند چه بر سرشان آمده دردسر زیادی داشتند، چون مرده بودند.»

این داستان به خوبی «مغالطه‌ی شاهد خاموش» را توصیف می‌کند. مغالطه‌ی شاهد خاموش زمانی اتفاق می‌افتد که ما در درک رویدادها و واقعیت‌ها صرفاً به موفقیت‌ها توجه کنیم و از شکست‌ها غافلیم. در این مغالطه، ما فقط به افرادی که در زندگی یا در کسب‌و‌کارشان موفق شده‌اند توجه می‌کنیم و هیچ اطلاعی از افراد شکست‌خورده نداریم.

مغالطه‌ی شاهد خاموش از خطای شناختی بقا نشئت می‌گیرد. در خطای شناختی بقا افراد احتمال موفقیتشان را بیش‌ازحد برآورد می‌کنند. درواقع، در این خطای شناختی ما فقط به موفقیت‌ها توجه می‌کنیم و شکست‌ها را نادیده می‌گیریم.

برای مثال، سرمایه‌گذاران بورس بر اساس روند بازار فعلی سهام می‌خرند و برخی از آنها صرفاً به افراد موفق نگاه و از آنها تقلید می‌کنند، و عواملی را که باعث موفقیتشان شده‌اند نمی‌بینند. درواقع، گاهی اوقات تنها شاهدی که ما از افراد موفق در دست داریم «موفقیت»شان است و از عوامل و فرایندی که باعث موفقیت آنها شده‌اند بی‌خبریم.

خلاصه، ما سرگذشت افراد شکست‌خورده یا شاهدان خاموش (نیایشگران مغروق) را نه می‌شنویم و نه می‌خوانیم، زیرا بیش‌تر داستان زندگی افراد موفق (نیایشگران نجات‌یافته) گزارش می‌شود تا افراد شکست‌خورده و غرق‌شده.

شما در تصمیم‌گیری‌ها بیش‌تر به نیایشگران مغروق (شاهدان خاموش) فکر می‌کنید یا به نیایشگران نجات‌یافته؟

📙زبان فریبکار: ۶۰۰ مغالطه در استدلال (در دست تالیف)

@wikifallacy
گفت‌وگو با نویسندگان کتاب «آگاهانه زیستن با ارزش‌ها» در گوگل‌میت

موضوع: نقد و بررسی کتاب «آگاهانه زیستن با ارزش‌ها»

مجری: محمدرضا سلیمی

نویسندگان: دکتر محمدعلی صفرپور، احسان اژدری و نیلوفر زارعی

زمان: چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳

ساعت: ۹ شب به وقت تهران

لینک ورود به جلسه👇

meet.google.com/fdp-snne-ihn

آموزش تفکر نقادانه

https://www.tg-me.com/wikifallacy
Audio
توهم و انواع آن

دکتر محمدباقر باقری

۱. توهم چیست و چه انواعی دارد؟

۲. تفاوت توهم حسی و توهم عقلانی چیست؟

۳. توهم مانوس چه تفاوتی با توهم نامانوس دارد؟

۴. متوهم کیست؟

۵. چگونه افراد متوهم را بشناسیم؟

۶. افراد خودشیفته و دیکتاتور گرفتار کدام نوع توهم می‌شوند؟

سوال: چرا توهم مانع تفکر درست و منطقی می‌شود؟

پیج دکتر باقری در یوتیوب 👇

https://youtube.com/@drbagheri.critical.thinking?si=Y08UZJ22UjnjkDW7

آموزش تفکر نقادانه

https://www.tg-me.com/wikifallacy
با سلام و عرض ادب، 🙏

فرا رسیدن سال نو را به شما دوستان عزیز و گرامی تبریک می‌گویم. سالی سرشار از تندرستی، شادی و موفقیت را برایتان آرزو می‌کنم.🌹
استقرا چگونه شکل می‌گیرد؟

📝 محمدرضا سلیمی

برای اینکه بدانیم چگونه استقرا شکل می‌گیرد، دو سناریو را در نظر بگیرید.

سناریوی اول: اگر ما مقداری آب را در ظرفی بریزیم و آن را روی آتش قرار دهیم، آب به‌تدریج گرم می‌شود و درنهایت به جوش می‌آید. هربار این کار را تکرار کنیم‌، به نتیجه‌ای مشابه دست می‌یابیم.

سناریوی دوم: اگر ما آب را روی آتش بریزیم، آتش خاموش می‌شود. اما آیا آب همیشه آتش را خاموش می‌کند؟ خیر. در آتش‌سوزی‌هایی که در آن برخی مواد مانند بنزین نقش دارند، پاشیدن آب روی آتش باعث تشدید آتش‌سوزی و شعله‌ور شدن آن می‌شود.

در سناریوی اول ما از طریق مشاهده، تجربه و تکرار به این نتیجه رسیده‌ایم که هرگاه آب را در ظرفی بریزیم و آن را روی آتش بگذاریم، آب گرم می‌شود و درنهایت به جوش می‌آید. در سناریوی دوم هم از طریق مشاهده، تجربه و تکرار به این نتیجه می‌رسیم که آب نمی‌تواند تمام آتش‌ها را خاموش کند.

این دو سناریو به خوبی نشان می‌دهد که استقرا چیست و چگونه شکل می‌گیرد. استقرا نوعی استدلال است که در آن مقدمه‌ها نتیجه را «ضمانت» نمی‌کنند، بلکه صرفاً از آن «حمایت» می‌کنند. در استدلال استقرایی با مشاهده‌ی مکرر یک وضعیت «نتیجه احتمالی» می‌گیریم، نه «نتیجه‌ی قطعی». در استدلال استقرایی از چند نمونه یا داده به نتیجه‌ی کلی می‌رسیم. به زبان ساده، «استقرا» یعنی «نتیجه‌گیری کلی از چند نمونه یاد داده»؛ هرچه داده‌ها متنوع‌تر و تعدادشان بیش‌تر باشد، نتیجه‌گیری احتمالی قوی‌تر است.

در اینجا مراحل شکل‌گیری استقرا را شرح می‌دهیم.

۱. مشاهده‌ی چند نمونه‌ی خاص: چندبار آب را روی آتش می‌ریزیم؛ آتش خاموش می‌شود.

۲. الگوسازی: بعد از مشاهده‌ی چند نمونه‌ی خاص، در ذهنمان الگویی ساخته می‌شود. «ریختن آب روی آتش باعث خاموش شدن آتش می‌شود.»

۳. فرضیه‌سازی: براساس الگوی ساخته‌شده، یک فرضیه‌ی کلی می‌سازیم. «هرگاه آب را روی آتش بریزیم، آتش خاموش می‌شود.»

۴. آزمایش فرضیه: فرضیه‌ی مطرح‌شده را با چند آزمایش بیش‌تر اعتبارسنجی می‌کنیم. «اعتبار» یعنی اطمینان از تکرار یک رویداد یا یک واقعیت.

۵. تعمیم دادن: اگر فرضیه‌ی مطرح‌شده در تمام موارد صادق باشد، می‌توانیم آن را به عنوان قاعده‌ی کلی تعمیم دهیم. «آتش همه‌ی آب‌ها را گرم می‌کند و درنهایت به جوش می‌آورد.»

۶. تایید یا رد فرضیه: اگر مواردی را مشاهده کردیم که با فرضیه‌‌ی مطرح‌شده ناسازگار باشند، باید آن فرضیه را اصلاح کنیم یا تغییر دهیم. «آب همیشه آتش را خاموش نمی‌کند، بلکه گاهی اوقات باعث شعله‌ور شدن آن می‌شود.» یا «آب در شرایطی خاص آتش را خاموش می‌کند.»

شرایط استدلال استقرایی قوی

۱. تنوع: نمونه‌ها و مشاهده‌ها باید متنوع باشند.

۲. تصادفی بودن: نمونه‌ها و مشاهده‌ها را نباید سوگیرانه انتخاب کنیم.

۳. تناسب: تعداد نمونه‌ها و مشاهده‌ها باید نسبت به کل جمعیت متناسب باشند. درواقع، باید نمونه‌ها به اندازه‌ی کافی باشند تا بتوانیم به نتیجه‌ی استدلال اعتماد کنیم.

۴. آزمایش‌پذیری: باید بتوانیم فرضیه‌مان را آزمایش کنیم.

۵. تکرارپذیری: باید بتوانیم آزمایش‌ها را چند‌بار تکرار کنیم و به نتیجه‌ای مشابه دست یابیم تا بتوانیم آن نتیجه را قویاً تعمیم دهیم‌.

خلاصه، استقرا به‌عنوان یک روش استدلال از مشاهده‌ی موارد خاص شروع می‌شود و با تشخیص الگوها و آزمایش فرضیه‌ها به تعمیم قواعد کلی می‌رسد. این روش در علوم تجربی و ریاضیات کاربرد گسترده‌ای دارد.

أموزش تفکر نقادانه

@wikifallacy
Audio
در این فایل صوتی به سوال‌های زیر پاسخ داده می‌شود:

۱‌. چرا احمق‌ها به قدرت می‌رسند؟

۲. اثر دانینگ-کروگر چیست؟

۳. چرا افراد جامعه جذب احمق‌ها می‌شوند؟

۴. چرا هوش بیش‌ازحد مانع رسیدن به قدرت می‌شود؟

۵. توهم قاطعیت چیست؟

۶‌. مغز تفکر ماکیاولی چیست؟

۷‌. تفکر ماکیاولی چگونه شکل می‌گیرد؟

۸. چرا قربانی روایت‌های ساده می‌شویم؟

۹‌‌. چگونه بفهمیم نظام‌های سیاسی لیاقت-محورند؟

۱۰. ادغام هویتی چیست و چگونه شکل می‌گیرد؟

۱۱. چگونه ذهنمان را در برابر تفکر ماکیاولی مقاوم کنیم؟

آموزش تفکر نقادانه

https://www.tg-me.com/wikifallacy
سخنرانی در گوگل‌میت به مناسبت هفته‌ی معلم

موضوع: دانش و انواع آن

سخنران: محمدرضا سلیمی

🗓 زمان: یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

🕘 ساعت: ۹ شب به وقت تهران

مدت: ۲ ساعت

دانش چیست و چگونه شکل می‌گیرد؟

تفاوت دانش و اطلاعات چیست؟

تفاوت داده و اطلاعات چیست؟

تفاوت علم و دانش چیست؟

چگونه دانشمان را توسعه دهیم و آن را مدیریت کنیم؟

چگونه دانشمان را به خرد تبدیل کنیم؟

چگونه حد و مرز دانشمان را مشخص کنیم؟

دایره‌ی شایستگی چیست؟

آیا دانش بیش‌ازحد به تصمیم‌گیری بهتر منجر می‌شود؟

اضافه بار اطلاعات یا سرریز اطلاعات (information overload) چیست؟

سوگیری اطلاعات (information bias) چیست؟

چرا اضافه بار اطلاعات ما را در تصمیم‌گیری سردرگم و گیج می‌کند؟


در این سخنرانی به این سوال‌ها پاسخ می‌دهیم. به‌علاوه، انواع دانش‌ را به‌اختصار و با مثال شرح می‌دهیم.

۱. دانش گزاره‌ای

Propositional knowledge

۲. دانش معطوف به امر واقع

Factual knowledge

۳. دانش خبری

Declarative knowledge

۴. دانش مفهومی

Conceptual knowledge

۵. دانش محتوایی

Content knowledge

۶. دانش بافتاری

Contextual knowledge

۷. دانش ساختاری

Structural knowledge

۸. دانش سازمانی

Institutional knowledge

۹. دانش رویه‌ای

Procedural knowledge

۱۰. دانش کارکردی

Functional knowledge

۱۱. دانش علِّی

Causal knowledge

۱۲. دانش تجربی

Experiential knowledge

۱۳. دانش تلویحی

Tacit knowledge

۱۴. دانش شرطی

Conditional knowledge

۱۵. دانش شهودی

Intuitive knowledge

۱۶. دانش ارتباطی

Relational knowledge

۱۷. دانش کارشناسی

Expert knowledge

۱۸. دانش تخصصی

Specialized knowledge

۱۹. دانش آموزشی

Pedagogical knowledge

۲۰. دانش راهبردی

Strategic knowledge

۲۱. دانش نهادینه‌شده

Embedded knowledge

۲۲. دانش فراشناختی

Metacognitive knowledge

۲۳. دانش کلی

General knowledge

۲۴. دانش عمومی

Common knowledge

۲۵. دانش عرفی

Traditional knowledge

۲۶. دانش پراکنده

Dispersed knowledge

۲۷. دانش یکپارچه

Integrated knowledge

۲۸. دانش نقادانه

Critical knowledge

۲۹. دانش تبعی

Consequencial knowledge

۳۰. دانش خود (خودشناسی)

Self-knowledge

۳۱. فرادانش

Meta-knowlegde

آشنایی با انواع دانش برای استادان، مدرسان، مربیان، معلمان، محققان، دانش‌آموزان، دانشجویان، تسهیلگران و پژوهشگران حیاتی است‌.

لینک ورود به جلسه 👇

meet.google.com/cqn-odnk-zok

ورود به جلسه: ۸:۵۵

آموزش تفکر نقادانه

http://www.tg-me.com/wikifallacy
گفت‌وگوی آنلاین در گوگل‌میت

موضوع: تفاوت عقلانیت و معقولیت

rationality vs. reasonableness

میزبان: سمانه‌ یاسری

مهمان: دکتر حسین بیات

تاریخ: دوشنبه، ۲۹ اردیبهشت

ساعت: ۹ شب به وقت تهران

آیا باید همیشه عقلانی بیندیشیم؟

لینک ورود به جلسه 👇

https://meet.google.com/wga-mbyp-gxw

آموزش تفکر نقادانه

https://www.tg-me.com/wikifallacy
اثر داپلِر چیست؟

Doppler effect

📝 محمدرضا سلیمی

تصور کنید یک آمبولانس آژیرزنان به شما نزدیک می‌شود. زمانی که به شما نزدیک می‌شود، صدای آژیر زیرتر و بلندتر است؛ اما وقتی که از شما دور می‌شود، صدای آژیر بم‌تر و ضعیف‌تر می‌شود. در فیزیک به این پدیده اثر داپلر می‌گویند‌. چنین پدیده‌ای در روان‌شناسی هم روی می‌دهد. درواقع، در روان‌شناسی می‌توانیم اثر داپلر را به‌عنوان یک خطای شناختی تعریف و توصیف کنیم.

اثر داپلر زمانی اتفاق می‌افتد که درک ما از افراد و رویدادها با توجه به فاصله‌ی عاطفی یا روانی‌ای که نسبت به آنها داریم تغییر می‌کند؛ درست مانند تغییری که در فرکانس صدا یا نور در اثر داپلر روی می‌دهد.

وقتی فردی به لحاظ احساسی و عاطفی به ما نزدیک است و با او صمیمی هستیم، رفتارهایش را مثبت‌تر یا مهم‌تر از آنچه واقعاً هستند درک می‌کنیم. اما وقتی از او فاصله می‌گیریم یا قهر می‌کنیم، همان رفتارها ممکن است از نگاه ما بی‌اهمیت یا حتی منفی به نظر برسد.

خلاصه، اثر داپلر بیان می‌کند که ادراک ما از افراد و رویدادها با توجه به ارتباط عاطفی‌ای که با آنها داریم دائماً در حال تغییر است. درواقع، اثر داپلر به این سوال پاسخ می‌دهد که چرا ادراک ما از افراد و پدیده‌ها با توجه به فاصله‌ی عاطفی و روانی که نسبت به آنها داریم دائماً تغییر می‌کند.

@wikifallacy
تداوم باور (محافظه‌کاری مفهومی)

belief perseverance (conceptual conservatism)

📝 محمدرضا سلیمی

تداوم باور یا «محافظه‌کاری مفهومی» یک سوگیری شناختی است که در آن افراد به‌شدت به باورهای اولیه‌ی خود پایبندند، حتی اگر با شواهد قوی و متضاد با آن باورها مواجه شوند. این پدیده، درواقع، نوعی «لجاجت ذهنی» در باورهاست؛ جایی که افراد تمایل دارند به باورهای پیشین خود بچسبند، حتی اگر نادرستی آنها ثابت شده باشد. درواقع، تداوم باور به این معناست که فرد حتی در برابر شواهدی که با باورهای او در تضادند، همچنان به آن باورها وفادار است.

مثال: فردی ممکن است همچنان باور داشته باشد که یک سیاست‌مدار قابل اعتماد است، حتی اگر بی‌تدبیری او در اداره‌ی کشور ثابت شده باشد. یا شخصی ممکن است باور داشته باشد که دارویی مؤثر است، حتی اگر تحقیقات علمی نشان دهند که این‌طور نیست.

مکانیسم خطای شناختی تداوم باور: افراد به دلایل گوناگون به باورهایشان می‌چسبند و به آنها پایبندند. در اینجا به سه دلیل اشاره می‌کنیم‌.

۱. ناهماهنگی شناختی: افراد هنگام مواجهه با اطلاعات متضاد یا متناقض ممکن است دچار «ناراحتی ذهنی» یا «ناهماهنگی شناختی» شوند و برای کاهش این ناراحتی به باورهای اولیه‌ی خود پناه ببرند. ناهماهنگی شناختی یعنی حضور همزمان دو باور متضاد در ذهن که به ناراحتی ذهنی منجر می‌شود.

۲. سوگیری تأیید: افراد ممکن است به‌طور فعال به‌دنبال اطلاعاتی باشند که باورهای فعلی‌شان را تأیید می‌کند و درعین‌حال اطلاعات مخالف با باورهایشان را نادیده بگیرند یا رد کنند.

۳. اولویت دادن به نتیجه‌گیری‌های اولیه: انسان‌ها معمولاً به نتیجه‌گیری‌های اولیه‌ی خود وزن بیش‌تری می‌دهند؛ حتی در مواجهه با اطلاعات و شواهد جدید تمایل کمی به بازنگری در نتیجه‌گیری‌های اولیه‌ی خود دارند.

پیامدها: تداوم باور سبب سوءتفاهم و تعارض می‌شود‌. در روابط بین‌فردی، تداوم باور می‌تواند منجر به سوءتفاهم و تعارض شود، زیرا افراد رفتارهای دیگران را از دریچه‌ی پیش‌فرض‌های خود تفسیر می‌کنند. همچنین، تداوم باور مانع پیشرفت در حوزه‌هایی مانند علم و سیاست می‌شود، چون این سوگیری مانع پذیرفتن ایده‌ها و روش‌های جدید و کارآمدتر می‌شود.

چگونه عوارض و آسیب‌های خطای شناختی تداوم باور را کاهش دهیم؟

برای کاهش آسیب‌های سوگیری تداوم باور:

۱. باید با دیدگاه‌های گوناگون مواجه شویم و فعالانه در جست‌وجو و بررسی اطلاعات از منابع گوناگون باشیم.

۲. محدودیت‌هایمان را بپذیریم.
پذیرفتن اینکه باورهای شخصی ممکن است اشتباه یا ناقص باشند و اینکه دیدگاه‌های جایگزین نیز می‌توانند معتبر باشند به کاهش وابستگی به باورهای اولیه کمک می‌کند.

۳. برای تغییر آماده شویم: پذیرفتن امکان اشتباه بودن باورها و داشتن آمادگی برای بازنگری در آنها در پرتو شواهد جدید یکی از مؤثرترین راه‌ها برای مقابله با این سوگیری شناختی است.

آموزش تفکر نقادانه

@wikifallacy
تفکر نقادانه یعنی کاشتن دانه‌ی تردید در خاک یقین. تفکر نقادانه می‌گوید در باورهایتان دانه‌ی تردید بکارید؛ اگر جوانه زد، باورهایتان را شخم بزنید و از نو بکارید.

@wikifallacy
افرادی که مغالطه می‌کنند معمولاً روی این پیش‌فرض حساب می‌کنند که مخاطب فرصت یا توان تحلیل و ارزیابی ندارد و احساسات قوی‌تر از منطق عمل می‌کنند. اگر مغلطه‌گران بفهمند که شنوندگان با پرسیدن سوال‌های نقادانه قدرت تحلیل و ارزیابی استدلال آنها را دارند و می‌توانند به‌راحتی مغالطه‌ها را در استدلالشان تشخیص دهند، کمتر به مغالطه متوسل می‌شوند.

@wikifallacy
تفکر شبه‌نقادانه

pseudo-critical thinking

📝 محمدرضا سلیمی

تفکر شبه‌نقادانه نوعی تفکر است که در ظاهر منطقی و عقلانی به نظر می‌رسد، اما در باطن مستدل و معتبر نیست. این نوع تفکر ظاهراً شبیه تفکر نقادانه است و از چارچوب و قوانین آن تقلید می‌کند، اما از نظر محتوا ضعیف است. در این نوع تفکر از مهارت‌های پرسشگری، استدلال، تحلیل، ارزیابی و تبیین به طور غیرمنطقی و غیراصولی استفاده می‌شود.

ویژگی‌های متفکر شبه‌نقاد

متفکر شبه‌نقاد:

۱‌. به همه چیز شک می‌کند. درواقع، شک‌گرایی متفکر شبه‌نقاد سطحی و افراطی است.

۲‌. زبان‌باز است و از اصطلاحات پیچیده برای پنهان کردن ضعف استدلال خود استفاده می‌کند‌. به‌ عبارت‌ دیگر، از زبان تخصصی و مبهم برای القای تفکر عمیق خود بهره می‌برد.

۳‌. از شواهد سوگیرانه استفاده می‌کند.

۴. اطلاعات را گزینشی انتخاب می‌کند.

۵. ظاهراً در جست‌وجوی حقیقت است، اما در باطن منافع خود را دنبال می‌کند.

۶‌‌. صرفاً مخالفت می‌کند. برای اینکه هوشمندی و برتری فکری خود را نشان دهد، دائماً با دیدگاه‌های دیگران مخالفت می‌کند.

۷. فاقد تواضع فکری، انصاف فکری، همدلی فکری، صداقت فکری و نزاکت فکری است.

۸‌. خودش را بیش‌ازحد مطلع، باسواد، کنجکاو و گشوده‌ذهن نشان می‌دهد.

۹‌. به‌جای اینکه «نقد» کند، «انتقاد» می‌کند.

۱۰. از معیارهای نادرست و نامناسب برای تحلیل و ارزیابی استدلال خود استفاده می‌کند و نتیجه‌ی آن را تعمیم می‌دهد.

پیامدها: تفکر شبه‌نقادانه بسیار خطرناک است؛ چون احساس متفکر نقاد بودن را به فرد القا می‌کند، بدون اینکه معیارهای واقعی و اصیل تفکر نقادانه را در اندیشیدن به کار بگیرد. این نوع تفکر باورهای غلط را گسترش می‌دهد، تعصبات را تقویت می‌کند و این توهم را در فرد ایجاد می‌کند که دارد نقادانه می‌اندیشد.

آموزش تفکر نقادانه

@wikifallacy
2025/06/29 22:00:18
Back to Top
HTML Embed Code: