Telegram Web Link
از کانال تلگرامی «در به‌در در جهان»

گفته‌ بودم جا دارد درباره "زباله" بیشتر بنویسم.

برای من که در ایران گاه دوبار در روز آشغال‌های خانه را در سطل خیابان می‌گذاشتم‌، سامان دادن به زباله‌ها در شهری که فقط یک روز در هفته زباله‌های خشک و تر جمع می‌شود؛ کاری است دشوار....

چهارشنبه صبح، کاغذ، پلاستیک، فلز و شیشه به تفکیک قرار می‌گیرند و زباله تر هم در سطلی جدا.

از سه‌شنبه شب من درگیر جمع‌آوری هرچه زباله احتمالی از گوشه و کنار خانه هستم. سه‌شنبه‌ها چند پیاز بزرگ پوست می‌کنم و کمی تفت می‌دهم تا در طول هفته با بوی پوست پیاز درگیر نباشم و کارهایی از این دست... اما همه این‌ها یک طرف؛ وقتی زمان جمع کردن زباله‌ها می‌رسد، چونان خطاکاری که در قیامت منتظر است کارنامه اعمالش را دریافت دارد، تنم می‌لرزد!

از حجم آشغالی که ما سه نفر ظرف شش هفت روز تولید کرده‌ایم، شرمگین می‌شوم. بطری‌ها و لیوان‌های کاغذی و پلاستیک‌های بسته‌بندی را نگاه می‌کنم و با خودم نق می‌زنم:" یعنی نمی‌شد کمتر بخوریم؟ نمی‌شد کمتر بخریم؟ یعنی این همه چیز که مصرف کرده‌ایم، واقعا ضرورت داشت؟"

شک ندارم اگر پدربزرگم مرا در حال سامان دادن به زباله‌ها می‌دید، سر تاسفی تکان می‌داد و می‌گفت:" چه خبره بابا؟ با کمتر از این هم زندگی می‌گذره!"

و من با این کارنامه مصرف خودم در ایران روبه رو نمی‌شدم، چرا که به طور روزانه ته‌مانده بریز و بپاش‌هایم به شکلی ناسالم و نا‌کارآمد دفع می‌شد، اما در اینجا، کارنامه اعمال یک هفته تمام با من می‌ماند، یک هفته تمام باید فکر کنم در برابر زباله‌ای که به جهان می‌دهم، چقدر تولیدات تمیز داشتم...و آیا وجودم به اندازه هوایی که مصرف کرده‌ام و آشغالی که از من می‌ماند، می‌صرفد یا نه!

چهارشنبه‌ها قیامتی است که باید شیوه بودنم در این جهان را بر مبنای میزان تولید زباله، داوری کنم. می‌دانم این شیوه مواجهه با جهان چنان آشکارا ایراد دارد که "کفی بنفسک الیوم حسیبا"

با خودم می‌گویم:
فلینظر الانسان علی طعامه

راست می‌گوید. آدمی مدام باید خودش را نگاه کند، نگاه کند چه می‌خورد، چقدر می‌خورد؛ چقدر می‌خرد...چقدر مصرف می‌کند و چقدر جهان را می‌خراشد...

انسان باید به زباله‌اش نگاه کند...و خودش و زمانه‌اش را بر مبنای میزان تولید زباله و جنس زباله ارزیابی کند.

چهارشنبه‌ها که با اشتیاق در کار راندن زباله‌ها از خانه می‌شوم، درگیر این بخش از خودشناسی و خودارزیابی می‌شوم:
خودشناسی بر مبنای نگاه کردن به زباله تولید شده!
.
👍10
Forwarded from دختران حوا (Sobh)
"ابزاری به نام زن"

وقتی به تاریخ و ادبیات این سرزمین نگاه می‌کنیم می‌بینیم هیچ‌گاه "زن" به عنوان موجودی مستقل و دارای شخصیت و هویت مطرح نبوده .زن خلاصه می‌شود در "نقشی" که جامعه برای او در نظر گرفته. یعنی "همسری" و "مادری".

عدم موفقیت در این دو نقش مساوی است با طرد شدن از اجتماع با دو برچسب مهم "دختر ترشیده" و "اجاق کور".

در این نظام مردسالارانه، نابرابری جنسیتی امریست طبیعی و پذیرفتنی .چیزی که در حد یک شئ پایین آمده و فقط دستاویز و ابزاری است برای ارضای نیاز جنسی مرد و به دنیا آوردن فرزند. در یک کلام یعنی زن به دنیا آمده تا در خدمت مرد باشد.

_ در حدود 200 کتاب مستقل به زبان فارسی درباره‌ی اخلاقیات و حکمت زندگی و آداب و تدبیر اهل منزل نوشته شده است.

▪️چند متن از این کتاب‌ها را مرور کنیم:

_ #اخلاق_ناصری/ خواجه نصیرالدین طوسی
- باید که باعث تاهل بر دو چیز بُوَد: حفظ مال و طلب نسل.
- جمال با عفت کمتر مقارن افتد.
و ضعف عقل زنان مانع و رادع انقیاد نبود تا بر فضایح اقدام نکنند.
- هیبت آن است که مرد خود را در چشم زن مهیب دارد تا در امتثال اوامر و نواهی او اهمال جایز نشمارد.

_ #قابوس‌نامه/ کیکاووس بن اسکندر
- زن از بهر کدبانویی خواهند نه از بهر تمتع.
چرا که از بهر شهوت، در بازار کنیزکی می‌توان خرید که چندین رنج و خرج نباید.
- چون دوشیزه خواستی، اگرچه به وی مولع باشی، هر شب با وی صحبت مکن. گاه‌گاه کن تا پندارد که همه‌کس چنین باشد.

_ #روضه‌الانوار/ ملا محمدباقر سبزواری
- حقوق زنان را رعایت کنید. اینان اسیرانند در دستان شما.
حق زوجه آن است که بدانی خدای عزوجّل "او" را آرام و مونس "تو" ساخته است.

_ #کیمیای_سعادت/ امام محمد غزالی
- چون زنی بی‌فرمانی کند او را به تلطف به طاعت آرد اگر طاعت ندارد بر وی خشم گیرد
و در جامه خواب شب پشت به وی کند
اگر باز طاعت ندارد سه شب جامه جدا کند پس اگر سود ندارد بزند.

_ #فلسفه_حجاب/ ابوعبدالله زنجانی
- مرد را لازم است زن را به تربیت اولاد و تدبیر خانه مشغول نماید. که اگر زن در خانه بیکار باشد قهرا میل به نمایش و اشراف در زینت و لهو می‌کند و به این واسطه، از وظیفه‌ی طبیعی خود خارج شده و مخالفت با حقوق و کرامت مرد می‌کند.
- عقل، وجدان و قوای جسمی و روحی زن ضعیف است.
- آزادی زن و تساوی آن‌ها با مردان، به صلاح جامعه نیست.

_ #رساله‌ی_ناصریه/ حاج محمدکریم خان کرمانی
- آیا هیچ مسلمی راضی می‌شود که اختیار دست زنان بی‌شعور باشد که هر جامی‌خواهند بروند و با هر کس می‌خواهند بنشینند و هر وقت خواهند از خانه بیرون روند؟

حالا به خیل عظیم احادیث و روایات و ضرب‌المثل‌ها در این باب اشاره‌ای نکردم‌. این‌ها فقط چند نمونه بود از متون اخلاقی فارسی که نویسندگانش افراد باسواد و اهل تفکر بوده‌اند‌.

در این گفتمان، زن آرمانی کسی است که آرزوها و خواسته‌های خود را در اولویت قرار ندهد.
آرزوها و امیال زن باید در خدمت رفاه و آسایش مرد به کار گرفته شود و در نهایت مادر دیگری برای همسرش شود.
زن باید مهربان، فداکار، دلسوز، صبور و فرمان‌بردار باشد و برای رفع احتیاج‌های روحی مرد همه‌ی تلاش خود را به کار ببندد و خانه را تبدیل به بهشتی کند برای آسایش شوهر‌.

در این ایدئولوژی زن باید نقش ضعیفه‌ی منفعل خود را بپذیرد تا مورد احترام قرار گیرد. به محض این که طالب اختیار و آزادی شود، انگ خودسری، نافرمانی و طغیانگری را به او می‌چسبانند و با حذف، ممانعت، طرد و سرکوب رو‌به‌رو خواهد بود.

این نگاه که زن صرفا یک سوژه جنسی  و محرک دیده شود سالیانی قبل باعث شد خانه‌ها به دو بخش اندرونی و بیرونی تقسیم شوند. معماری درون‌گرا باشد. ارتفاع دیوار خانه‌ها 6 متر (9 چینه) باشد. پنجره‌ها رو به بیرون باز نشود. در و سردر خانه ساده و عاری از خودنمایی باشد.و همه‌ی این‌ها در راستای یک هدف بود، "در امان ماندن اهالی خانه از نگاه غریبه و نا‌آشنا و نامحرم".

از آن روزگاران قرن‌ها می‌گذرد اما هنوز در عمق ذهن‌مان این تفکیک جنسیتی جا خوش کرده است.
این نقش‌ها را برای زن در نظر داریم. هنوز خانواده‌ها بین دختران و پسران تبعیض قائل می‌شوند. هنوز هویت جنسیتی بر هویت انسانی مقدم است./زن امروزی

#رضامقصودی

@EveDaughters
👍11👌2👎1
Audio
اپیزود هشتادونهم پادکست دغدغه ایران
 (نسخه mp3)

خشونت و نظم‌های اجتماعی – بخش اول
 
حکومت‌ها به چند دسته تقسیم می‌شوند؟ بهترین چارچوب برای تقسیم‌بندی حکومت‌ها و اثری که بر توسعه اقتصادی باقی می‌گذارند چیست؟ نورث، والیس و وینگاست در کتاب «خشونت و نظم‌های اجتماعی» جوامع را بر اساس «نظریه نظم اجتماعی» به دو دسته «نظم دسترسی محدود» و «نظم دسترسی باز» تقسیم کرده و سیر حرکت از نظم دسترسی محدود (حکومت‌های طبیعی) به نظم دسترسی باز را تشریح می‌کنند. نویسندگان کتاب، نظریه‌ای برای فهم تاریخ بشر بسط داده‌اند که کیفیت «مهار خشونت و اِعمال زور» را به سطح توسعه‌یافتگی ربط می‌دهد و از این‌ جهت نظریه‌ای درباره رابطه توسعه سیاسی و اقتصادی هم هست.
 
حمایت از پادکست
 
شناسه پیپال
[email protected]
 
خرید کتاب «خشونت و نظم‌های اجتماعی»
ده درصد تخفیف با کد diran10
 
موسیقی آغازین
قطعه سلام، اثر استاد حسن کسائی
 
Email: [email protected]
 
گوینده: محمد فاضلی
امور فنی و صوت: مرتضی مشیری‌خواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
                                
تاریخ انتشار
مرداد هزار و چهارصد و دو
 
@dirancast_official
👍3
سکینه بنت حسین: تصویر واقعی در تاریخ و روایت روضه‌های ما
نوشته محمدحسین بادامچی

🔺در مطالعات فمینیستی پسااستعماری، غربی‌ها را بسیار نکوهش می‌کنند که در متون و روایت‌های خود زن شرقی را به‌صورت موجودی زبون، ناتوان، وابسته، لال، صغیر و نیازمند قیمومیت مردان تصویر می‌کنند. این منتقدان غرب اما توجه به این ندارند که این غربیان تقصیری ندارند جز اینکه روایت پدرسالاری شرقی را در مقیاسی وسیعتر بازتاب می‌دهند.

🔺نمونه بارز این تضاد را در روایت شخصیت بانو سکینه دختر جوان امام حسین(ع) در کربلا می‌توان دید. به عنوان یک بچه شیعه سال‌ها پای منبر و مجالس روضه بزرگ شدم اما مثل کلیپ ضمیمه این متن که تفاوتی میان روضه‌ی رقیه و سکینه قائل نشده، چندان شناختی از زنان و دختران کربلا عایدم نشد جز اینکه همگی به مثابه‌ی ابژه‌ی سنتی «حرم»، زنان ضعیفه‌ی خرابات‌نشینی بودند که بار دراماتیک و نقش ترحم‌برانگیزی و غیرت‌برانگیزی داستان را برای مردان ایفا می‌کردند. زینب (س) -که از عشق به شخصیت او نامش را بر دختر اولم گذاشتم- بعدها در آثار علی شریعتی بود که چهره‌ی متفاوتی برایم پیدا کرد.

🔺اما در رابطه با بانو سکینه اولین بار در نوشته‌ی فاطمه مرنیسی بود که توانستم شخصیت او را از زیر آوار مخرب روضه‌ها تشخیص دهم. مرنیسی که طبعا محققی اهل سنت است، در بخشی از کتاب « زنان پرده‌نشین و نخبگان جوشن‌پوش» نشان می‌دهد که در تاریخ اسلام سکینه به‌عنوان نمادی از زنان شجاع، سیاسی، معترض و به تعبیر امروزی فمینیست شناخته می‌شود که به‌خاطر اینکه صورتشان را برخلاف حکم پدرسالارانه حجاب نمی‌پوشاندند و با مردان اختلاط می‌کردند «برزه» نامیده می‌شدند. سکینه در تاریخ صدر اسلام به بانویی با ازدواج‌های متعدد معروف بوده که برخلاف فقه پدرسالار متعارف، حق نشوز یعنی نافرمانی در برابر شوهر و حق تک‌همسر بودن را جزو شروط عقد خود قرار می‌داده و به زیبایی و سخنوری و شخصیت قدرتمندش شهرت داشته.

♦️حالا این‌ را مقایسه کنید با تصویری که روضه‌های تشیع صفوی کنونی درباره سکینه به ما ارائه می‌دهد! مرنیسی می‌گوید وقتی در کنفرانسی این چنین از شخصیت تاریخی سکینه به‌عنوان نماد زنان مسلمان و قوی صدر اسلام سخن می‌گفته مردی از مستمعین بر او شوریده که این حرف‌ها دروغ است و سکینه در همان کربلا مرده است. فرقی نمی‌کند شیعه یا سنی، گویی برای مرد پدرسالار مسلمان اینطور بهتر است که شخصیتی مثل سکینه در همان کودکی در کربلا مرده باشد تا اینکه این‌طور جهان مذکر مقدسین را به چالش بکشد.

لینک منبع
👌8👏21👎1
Forwarded from طرفِ خانه‌ی سوان
sh-karimi-fatema-mernissi-beyond-the-veil-1.pdf
366.4 KB
اما «حجاب» را که کنار بزنیم…
👌3
فاطمه موسوی ویایه:

چند روز پیش با یکی از دوستان درباره کتاب‌ها گپ می‌زدیم، از محاسن کتاب الکترونیک گفتم و آخرش صادقانه اعتراف کردم نمی‌توانم بیخیال کتاب کاغذی شوم و نگرانم یک روز صبح از خواب بلند شوم و ببینم تعدادی از کتاب‌هایم در اپ کتاب الکترونیک مضر شناخته و از دسترس خارج شده‌اند.

امروز صبح که بیدار شدم و دیدم کل اپلیکیشن طاقچه و بیش از هزار و پانصد کتابی که با صرف چند میلیون تومن وجه رایج مملکت در چند سال اخیر خریده بودم از دستم خارج شده، فهمیدم درباره عمق دست‌درازی حکومت خوش‌بین بوده‌ام. (کتاب‌هایی که قبل‌تر دانلود شده‌اند در اندروید در دسترس هستند اما کتاب‌های دانلود نشده و طاقچه تحت ویندوز کار نمی‌کنند)

به قول آن نویسنده ناشناس تلگرامی، اریک، باور نکرده بودم با حکومتی نرمال سروکار نداریم بلکه گروهی اشغال‌گر تمامیت‌خواه، جان و مال و عمر ما را به دست گرفته‌اند و نه قانون و نه اخلاق و نه عقل سلیم را مانع خود نمی‌بینند و هرچه می‌خواهند می‌کنند. که در این مملکت همه چیز از جمله شخصیت‌های حقوقی به چند تار مو وصل است و در معرض فرو ریختن. اموالم دزدیده شده، به کجا می‌توانم شکایت برم؟

@women_socialproblems
😢12👍6
Forwarded from حق‌بان
🌿صدیقه موافق؛ فعال اجتماعی و عضو شورای مرکزی "جمعیت حمایت ازحقوق بشر زنان" از قصه پرغصه کودکان فاقد هویت می‌گوید:

🔴سهم دستان نحیف آنان و مادر ایرانی‌شان از خاک و آب و منابع این سرزمین چیست؟



🔻تربت‌جام؛ منطقه‌ای نزدیک اما دور از ما

🔸️تربت جام شاید یکی از مناطق مرزی کشور باشد که بیشتر آدم‌های ساکن آن تجربه دقیقی از فقر دارند. در این منطقه کوچک و محروم، از جوان‌های تحصیل‌کرده که در حال مهاجرت به کشورهای اروپایی هستند تا جوان‌های بی‌شناسنامه که حتی حق کافی برای تحصیل ندارند، همه در نزدیکی هم زندگی می‌کنند و شاید کم‌توجهی شرایط برای آدم‌ها، در نقشی کوچک‌تر کاملا ماهیت خود را نشان دهد.

📌شرق: تربت جام شاید یکی از مناطق مرزی کشور باشد که بیشتر آدم‌های ساکن آن تجربه دقیقی از فقر دارند. در این منطقه کوچک و محروم، از جوان‌های تحصیل‌کرده که در حال مهاجرت به کشورهای اروپایی هستند تا جوان‌های بی‌شناسنامه که حتی حق کافی برای تحصیل ندارند، همه در نزدیکی هم زندگی می‌کنند و شاید کم‌توجهی شرایط برای آدم‌ها، در نقشی کوچک‌تر کاملا ماهیت خود را نشان دهد. با وجود این، آدم‌های تحصیل‌کرده منطقه که دغدغه‌مندی‌شان آنها را به خانه هر خانواده سختی‌کشیده‌ای می‌رساند، سعی بر تغییر و اصلاح این منطقه دارند. از دو نفر آنها خواسته شد در یادداشتی از مهم‌ترین مشکلات تربت ‌جام بنویسند که بی‌شناسنامگی مشکل مشترک هر دو یادداشت پیش‌رو شد.

🔴جایی ته جبر و انتهای درماندگی

🔹️صدیقه موافق، فعال اجتماعی و عضو شورای مرکزی جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان کشور: دوره اول دولت تدبیر و امید بود که در کمیته بانوان شهرستان تربت جام با واژگانی مانند فاقد شناسنامه، پدر افغان و امثالهم بیشتر آشنا شدم و آمار بسیار بالای آن در شهرستان تربت جام و شهر احمدآباد توجهم را جلب کرد؛ شهری کوچک در مسیر جاده ترانزیتی هرات و تایباد. تربت جام با جمعیت مهاجری بالغ بر یک‌پنجم جمعیت ۱۰هزار نفری این شهر و قصه پرغصه کودکان فاقد هویت که اغلب مورد ضرب و شتم همسالان، کارفرمایان و... قرار می‌گرفتند، برایم بسیار اهمیت پیدا کرد. مادرانی که گاهی بعد از چند سال زندگی مشترک، پدر مهاجر به کشور مبدأ بازگشته بودند و مادر مانده بود با کودکانی فاقد حمایت‌های اولیه و نیاز بود تا دولت نگاهی ویژه به آنها داشته باشد.

🔹️شهر احمدآباد تربت جام و محله سرقلعه بلوچ، بیشترین آمار خانواده‌های فاقد هویت را دارد. کودکانی با مشکلات حسی-حرکتی ناشی از زایمان در منزل، کم‌خونی، عفونت دندان‌ها و نهایتا جسم و روحی در‌‌هم‌شکسته که هیچ‌کدام درمان مؤثری هم نشدند. به‌راستی چرا باید قانون پیگیری ارائه مدارک هویتی به این افراد مجدد لغو شود؟!

🔹برخی از این افراد حتی پدرشان هم طبق شواهد متولد ایران است. برخی مهاجران بلوچ هستند که بنا بر حوادث مدارک هویتی پدرانشان مفقود شده. برخی دیگر حتی مهاجران مجدد بازگشته از افغانستان از دوره کشف حجاب رضاخانی هستند و هرکدام غصه‌ای پردرد و سراسر جبر دارند که همچنان تغییری در وضعیتشان پیش نیامده است.

🔹️مانند قصه آن پسرک هفت‌ساله همراه خواهر پنج‌ساله‌اش که با پدری مریض‌احوال و مسن و مادری جوان که بعد از زایمان دوم از هر دو پا فلج شده بود؛ آنها خانواده‌ایی از همین مناطق هستند. تمام دارایی این خانواده‌ها در دو تکه فرش، یک یخچال کوچک خالی از هر ماده غذایی که تنها در آن مقداری ظرف یخ و تعدادی نان است خلاصه می‌شود.

🔹️سهم دستان نحیف آنان و حتی مادر ایرانی‌شان از خاک و آب و منابع این سرزمین چیست؟ مادرانی که در دامان مام وطن بی‌مأوا و بی‌سرپناه هستند و اینک پاسخ مسئولان به اثرات اجتماعی، فرهنگی این پدیده در شهرستانی که بالاترین آمار آسیب‌های اجتماعی در مرز افغانستان را دارد، چیست؟ جغرافیای مرزها را مسئولان با کدام تدبیر صیانت می‌کنند؟

🔻ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید.

#تربت_جام #کودکان_فاقد_شناسنامه
#کودکان_بی_هویت_زنان_ایرانی

http://bitly.ws/PwA8

📌حق‌بان رسانه جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان


@swhriran
👍3😢21
Forwarded from جامعه‌شناسی زن روز (Parastu.Z.Farrokhi)
📝 پروبلماتیک سکسوالیته زنان (بمناسبت #روز_جهانی_ارگاسم_زنان)

✍️ پرستو فرخی



🔺بسیاری اوقات، تصور بر این است که سکسوالیته، امری شخصی، خصوصی و بازتاب خصایل ذاتی فرد است. در نگاهی زیست‌شناختی مطلق نیز سکسوالیته وجهی تک بعدی دارد که برگرفته شده از هورمون‌ها، ژن‌ها و غرایز فردی است، درحالیکه از منظر دید جامعه‌شناختی، سکسوالیته امری ایستا، غریزی و یکسان نیست، بلکه امری تاریخمند، اجتماعی، برساخت فرهنگ و تا حد زیادی اکتسابی است. برای اثبات این مدعا، «مارگریت مید» تنوع و پیچیدگی امر جنسی در میان قبایل مختلف را گواه می‌گیرد که در آنها امر‌جنسی، از الگوی واحدی پیروی نمی‌کند. بنابراین می‌توان این سوالات را از منظر جامعه شناختی مطرح ساخت که سکسوالیته چیست؟ چگونه الگوهای آن ساخته می‌شوند و چه قدرت‌هایی بدان شکل می‌دهند؟

▫️در گذشته تصور رایج بر این بود که سکسوالیته، صرفاً امری مردانه است و زن به مثابه نسخه ناقص مردانه، صرفاً وسیله‌ای برای خاموش کردن غریزه آتشین مردان است. زن، سکسوالیته‌ای از آن خود ندارد. چنانچه فروید آن را «قاره تاریک» می‌نامید و امیال جنسی زنانه را فطرتا انفعالی توأم با تمایلات مازوخیستی می‌دانست. زن در بدترین حالت یک معضل بود و در بهترین حالت مکمل مرد. با افزایش یافتن حساسیت‌ها و نگرانی نسبت به مسائل جمعیت شناختی، مالکیت و ارث‌بری، سکسوالیته زن در قالب فعالیت تولید مثلی او تا حد زیادی بعدی کارکردی برای جوامع یافت. بنابراین می‌بایست زن را به خانواده پرچ کرد و سیاست‌هایی برای خانواده‌گرایی زن اتخاذ شد. خانواده بعنوان نظام طبیعی تجربه امر جنسی، نه برای بهره‌جنسی و لذت فردی زنانه، بلکه برای منافع جمعی اجتماعی به رسمیت شناخته شد.

🔺در طول تاریخ، «بستر» برای زن، به منزله خدمت و تفویض بوده است. البته در کاربرد واژه «لذت» برای زنان می‌بایست با احتیاط برخورد کرد؛ چراکه دروهله نخست، اصولاً «لذت» زمانی که پای منافع و مصالح به میان آید، محلی از اعراب ندارد درحالیکه هیچ‌گاه با سکسوالیته زن به مثابه منبع لذت زنانه برخورد نشده و به بدن زن اجازه تبدیل شدن به اراده خودمختار داده نشده، بلکه با تکنیک مهندسی تولید انبوه، همچون دستگاهی تنظیم شده در دسته تولید کالا برای انباشت مازاد سود اجتماعی طبقه‌بندی شده است. دوم اینکه زن به شکل تاریخی هیچ‌گاه به مثابه فرد برابر، در مقابل مرد ظاهر نشده تا زن در میان بازوان او تب و تاب شهوانی خود را کشف کرده و وحدت دوپیکر را لمس کند، بلکه زن همواره بکار گرفته شده و یک «دیگری» کهتر بوده است. سوم اینکه، لذت جنسی زنانه موضوعی است که پس از کشف داروهای جلوگیری از بارداری تبدیل به محل بحث شد و تا قبل از آن سکسوالیته زن، صرفاً در خدمت فرزندآوری بود و همواره به مثابه تهدید بارداری و افزایش مسئولیت زنانه و مادری جلوه می‌کرد. بویژه که این امر در ادیانی همچون مسیحیت، که امر‌جنسی را گناه‌آلود می‌دانست، تکلیفی دینی قلمداد می‌شد و فرزندآوری و بهره‌کشی از بدن زن، تنها مسیر توجیه مبادرت بر ارضای میل جنسی برای مردان و ایفای نقش مادری برای زنان بود. این تنها مذهب نبود که در پی سانسور سکسوالیته زنان برآمد در این میان فلاسفه‌ای همچون هگل نیز حکم به غیراخلاقی بودن سکسوالیته زنان داد چراکه آنان را در مسیری خلاف نفع اجتماعی‌ که مسئولیتی زنانه بود، سوق می‌داد و ژان ژاک روسو هم شهوت زنانه را عامل بی‌نظمی اجتماعی می‌دانست.

▫️توصیه‌ها به پاکدامنی و بکارت، در جهت کشتن خودمختاری زنانه و تلقین ناکارآمدی زنانه در بیداری اروتیک بدن خود برای تثبیت موقعیت وابستگی زنانه و سلطه‌گری مردانه است؛ گرهی که فقط بدست مرد باز می‌شود؛ میل خفته در وجود زن که با نفس مسیحایی مرد زنده خواهد شد. در نگاه سنتی(دگرجنس‌گرامحور) سکسوالیته زن در وجود یک مرد و با طرح ازدواج محقق می‌شود و سایر اشکال سکسوالیته مردود شمرده می‌شود. در این میان «خودارضایی زن» بعدی ویژه دارد؛ چراکه در خودارضایی، فرد در آنِ واحد لذت دهنده و لذت گیرنده است و این موضوع برای یک زن که سرنوشت تاریخی‌اش او را جز به فداکاری‌های نوع بشر و لذت دادن برای غیر محکوم نساخته،‌ و لذتی از آن خود و برای خود را حیطه ممنوعه او ساخته است، بیش از مرد (که همواره پذیرای لذت و موضوع آن شناخته شده) تابوانگاری شده است.

🔺 مرد، در مرد بودنش محق لذت است اما لذت زن می‌بایست محل توجیهی برای تطمیع دیگری بیاید؛ چراکه زن خلاصه شده در درد. همچنانکه اسطوره‌های زنانه نظیر مادری، بارداری، زایمان و... همواره ممدوح درد زنانه و حتی برای آمرزیده شدن گناهان ارزشگذاری شده اند و در تاریخ، جز بازنمایی صبوری، ازخودگذشتگی و رنج در عین محذوف شدگی، سمبل زنانه ساخته نشده است. رنج زن، قانون طبیعت شناخته می‌شود و لذت زن، تهدیدی بر آن.


#سکسوالیته
#بدن_زن


📑 ادامه مطلب🔺🔺


@Zane_Ruz_Channel
👍9
مدارای اجتماعی- بخش اول
نوشته نجمه واحدی

موضوعی که می‌خوام درباره‌ش بنویسم در واقع موضوعیه که از بس روی خوب و کامل و بی‌نقص گفتنش وسواس داشتم، نه هفته‌ها و ماه‌ها، که سال‌هاست به تعویق انداختمش و گذاشتم «سر فرصت» که نمی‌دونم کی قراره برسه! برای همین در تلاشم از ایده‌آل‌گرایی فاصله بگیرم و هرچند ناقص ولی به زبان ساده‌ای حرفم رو بزنم.

اگه از من بپرسن یکی از نقطه ضعف‌های جامعه که برات پررنگ بوده و فکر می‌کنی اگر حذف بشه، همه‌مون زندگی خوب‌تری رو تجربه می‌کنیم و آرامش و احساس امنیت روانی بیشتری داریم چیه؛ میگم این «قطبی دیدن» و «صفر و صد» دیدن همه چیز در نگاه مردم.

از شما چه پنهون این موضوع ‌آن‌قدر سال‌ها برای من «مسئله» بود که شد موضوع پایان‌نامه دوره ارشد جامعه‌شناسی‌م. سال ۹۵ که از پایان‌نامه‌م با عنوان «سنخ‌شناسی انواع دینداری بر اساس نگرش به مدرنیته» دفاع کردم، بیشتر این نگاه صفر و صدی به مذهبی بودن یا نبودن آدم‌ها آزارم می‌داد؛ اینکه تاب‌آوری همه در این موضوع خیلی پایینه و مدام در حال قضاوت کردن دیگران هستن که اگه فلانی مذهبیه پس چطور فلان می‌کنه، اگر مذهبی نیست پس چرا بهمان می‌کنه.

بعدتر متوجه شدم که این موضوع فقط هم شامل موضوع مذهب نمیشه. انگار آدمها هر چیز دیگری رو، از گیاهخواری گرفته تا لیبرال بودن، طرفداری از محیط زیست، فمینیست بودن، حامی حیوانات بودن، چپ بودن و ده‌ها موضوع دیگه، دقیقا همینطور صفر و صد می‌بینن. و جالبه که خودشون رو در نقطه درست و دیگران رو یا در حال افراط و یا در حال تفریط تصور می‌کنن! به نظرشون فقط جای خودشون درسته و روی بوم هستن، و هر کس روی همون نقطه نیست یا از این ور بوم افتاده یا از اون ور بوم!

تصویر یک طیف را دیده‌اید؟ از یک‌ سر صفر شروع میشه تا سر دیگه، صد. شما می‌تونید صفرش رو مطلقاً لائیک بودن و پرهیز از هر گونه نمادی از مذهب در نظر بگیرید و صدش رو نهایت تلاش یک نفر برای به جا آوردن هر واجب و مستحبی که از دین می‌شناسه. می‌تونید صفرش مطلقا اهمیت ندادن به محیط زیست و آیندۀ کرۀ زمین در نظر بگیرید و صدش رو نهایت تلاش برای حفاظت از سیارۀ زمین. صفرش رو نهایت مردسالاری و ضدزن بودن در نظر بگیرید و صدش رو نهایت تلاش برای فمینیست بودن. و واقعیت اینه که تعداد فوق‌العاده انگشت‌شماری از آدم‌ها روی نقطۀ صفر یا صد ایستادن؛ در هر موضوعی.

بالاخره هر کسی در هر کدوم از این موضوعات یه تلاش و حساسیت محدود و معینی داره و کمتر کسیه که هستی و نیستی‌ش رو به پای صفر یا صد بودن روی یه موضوعی بذاره. آدم‌هایی که بخوان صفر یا صد این موضوعات باشن معمولا از جانب دیگران هم طرد می‌شن چون خیلی «عادی» نیستن.

پس ماجرا چیه؟ شما در موضوع محیط زیست روی عدد ۲۴ ایستادید، و دیگری روی عدد ۵۳؛ یه جایی اون وسطا. بله اون وسط‌تر از شماست و شما کمتر طرفدار محیط زیستید؛ اون بیشتر حساسیت داره ولی هنوز هم با صد فاصله داره. شما هم با صفر فاصله دارید.

نگاه صفر و صدی و قطبی دیدن یعنی چی؟ یعنی قضاوتش کنید. یعنی بهش بگید چطوره که ظرف یه بار مصرف استفاده نمی‌کنی، ولی از اون طرف این همه زباله پلاستیکی تولید می‌کنی؟ قطبی دیدن یعنی متوجه نباشید هر دوی شما روی یک طیف هستید؛ اگر اون روی صد نایستاده، واقعیت اینه که شما هم روی صفر نایستادید. شما هم چیزهایی رو رعایت می کنید و چیزهایی رو نه. شبیه اون.

چند سال پیش یک خانمی به اسم ارمیا در مسابقۀ خوانندگی در آکادمی گوگوش شرکت کرد؛ نصف مشکل مردم باهاش این بود که چطور هم حجاب داره و هم آواز می‌خونه؛ فرض بگیرید که ارمیا مثلا روی نقطۀ ۳۸ ایستاده بود؛ وسط دینداری و دین‌نداری! و خب تا دلتون بخواد قضاوت شد؛ از سمت کیا؟ از سمت همۀ کسانی که قطعاً خودشون هم روی همین طیف هستن؛ روی ۲۳، روی ۷۴، روی ۱۵. کسانی که مطمئناً اون‌ها هم در نقطه صفر یا صد قرار ندارن.

اگر بخوایم اینطور صفر و صدی به موضوع نگاه کنیم مثلاً شمایی که خودت رو کاملاً لائیک می‌دونی چطور میگی «سلام» یا «خداحافظ» یا «ایشالا» یا «خدا رحم کرد» یا «روحش شاد»؟ آها دلیلت اینه که عادت داری؟ چرا این دختر حق نداره برای کارش دلیلی داشته باشه؟ شاید او هم عادت داره، یا هر دلیل دیگه‌ای. یا شمایی که دین رو به‌جا میاری و مثلا روی نقطه ۸۶ ایستادی، چطور پریروزا پشت سر فلانی غیبت کردی؟ آها چون همه‌مون کامل نیستیم و بالاخره هر کی نقصی داره؟ خب چرا این دختر حق نداشت کامل نباشه و نقصی داشته باشه؟

https://www.instagram.com/p/CvppY7iqkZ4/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==
👍7👎2👏2
مدارای اجتماعی- بخش دوم
نوشته نجمه واحدی

به نظرم موضوع واقعا ساده‌ست؛ آدم‌هایی که روی یک طیف به عدد ۵۰ نزدیک‌ترن و به همین دلیل توی چشم‌ترن، چون وسطن و به نظر نه این وری میان نه اون وری، به دو علت ممکنه اینطور باشن؛ اولین علت اینه که «خودشون انتخاب کردن و همین‌جا راحتن». مطمئناً کسی که روزه می‌گیره ولی روزه رو با مشروب افطار می‌کنه (کسی که در واقع روی نقطه ۵۰ ایستاده و رفتارش برای هر دو سر طیف عجیبه) قطعاً داره از هر دو طرف حرف می‌شنوه؛ هم کسانی که دین ندارن روزه گرفتنش رو به تمسخر می‌گیرن، هم کسانی که دین دارن با مشروب افطار کردنش رو مضخک می‌دونن. این شخص داره فشار زیادی رو از هر دو طرف تحمل می‌کنه، ولی روی این نقطه ایستاده همچنان. چرا فکر نمی‌کنیم که شاید خودش انتخاب کرده و به هر دلیل روی همین نقطه راحت‌تره؟ آیا این موضع‌ش به من و شما آسیبی می‌رسونه؟

دومین علت می‌تونه این باشه که شخص خودش هم سردرگمه. جایی که ایستاده یه نقطه قطعی نیست. در حال گذاره و ممکنه مدت دیگری از این پنجاه بالاتر بره یا پایین‌تر بیاد. خودش هم متوجه این موضوع هست که بعضی انتخاب‌هاش با هم سنخیتی ندارن و به هر دلیل نمی‌تونه تصمیم بگیره که کدوم سمت بره.

اما موضوعی که اینجا مهمه برای من، واکنش ما به این آدم‌هاست: چرا متوجه نیستیم تمسخر و سرزنش کردنشون چیزی رو عوض نمی‌کنه؟ چرا متوجه نیستیم در یک جامعه سالم تنوع افکار و سبک زندگی وجود داره و هنر ما «مدارا» با شکل‌های دیگریه که لزوما شبیه سبک زندگی ما نیستن.

اگر دلیل وسط طیف ایستادن این آدم‌ها این باشه که این انتخاب شخصی خودشونه، اساساً دخالت درش به ما ربطی نداره. به طور مثال اگر ما «بیشتر» طرفدار محیط زیستیم می‌تونیم به کسی که زباله تولید می‌کنه این آگاهی رو بدیم که به نظر من فلان کار هم کمک به محیط زیسته، به جای اینکه بهش شرم بدیم که «تو چطور طرفدار محیط زیستی هستی که زباله تولید می‌کنی». یا حتی می‌تونیم چیزی نگیم؛ تا به‌حال کسی از نظر ندادن نمرده. و اون شخص هم می‌تونه انتخاب کنه که چیزی که گفتیم را به کار ببنده و از نقطۀ ۶۱ بیاد روی ۶۸ بایسته و البته که می‌تونه هم انتخاب نکنه و روی همون ۶۱ راحت باشه! بپذیریم که این سبک زندگیشه.

و اگر به نظر ما جایی ایستاده که نه این وره و نه اون ور و دلیلش اینه که واقعاً خودش هم سردرگمه و متوجه عدم تناسب در رفتار خودش هست، از یک چیز مطمئن باشیم: شرم دادن بهش و سرزنش کردن، هیچ کمکی به چنین افرادی نمی‌کنه.

«برنه براون» که یک خانم شرم پژوهه و با بیش از هزار نفر راجع به موضوع شرم حرف زده، از همۀ تحقیقاتش به این نتیجه رسیده که اگر ما ضعفی رو در کسی می‌بینیم و برای تشویق کردنش به برطرف کردن اون ضعف، بهش شرم می‌دیم و سعی می‌کنیم با شرمگین کردنش وادارش کنیم به تغییر، ممکنه در کوتاه‌مدت تغییری در رفتارش ببینیم ولی مطمئن باشیم که ما نه تنها اون نقص رو برطرف نکردیم بلکه تحقیر و سرزنش و یک آسیب روحی هم به این فرد اضافه کردیم، و چه بسا بعد از مدت کوتاهی فرد به حالت قبل یا حتی بدتر از اون برگرده.

در هر موضوعی همه ما داریم روی یک طیف زندگی می‌کنیم. یه نقطه اون وسطاییم و در طول زندگی هم ممکنه بارها جامون عوض بشه. مدارا کردن با جایی که دیگران ایستادن و شبیه جایی نیست که ما ایستادیم، هنر بزرگیه، و بهشون آرامش و امنیت خاطر میده که چون جایگاهشون با ما یکی نیست، دلیل نمیشه که ازشون حمایت نکنیم یا قضاوتشون کنیم یا بدتر از اینها سرزنش و تحقیرشون کنیم.
مدارای اجتماعی بالا، رکن مهمی از یک جامعه سالمه.

https://www.instagram.com/p/Cvppo5kKdoI/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==
👌8👍1👎1
مدارای اجتماعی- پی‌نوشت
نوشته نجمه واحدی

خب راستش همون‌طور که حدس می‌زدم (و اصلاً موضوع صحبت هم همین بود) مدارا در جامعۀ ایران نه تنها بالا نیست؛ حتی به نظر میاد قابل درک هم نیست. خصوصاً با پیشینۀ مذهبی جامعه که ادغام شده با یک حکومت دینی، و امتداد پیدا کرده با ناکامی‌ها و سوال‌های بی‌پاسخ بی‌شمار.

برای همین هم این استقبال پایین از طرح این موضوع، تعداد پسندیده شدن پایین، و بازانتشار محدودش، برام کاملاً قابل پیش‌بینی بود و برای همین هم سال‌هاست که نوشتن از این موضوع رو به تعویق می‌ندازم. در جامعۀ ما اگر مدارا بود که روزگارمون این نبود.

اما می‌خوام از حرف‌های یکی از اساتیدمون کمک بگیرم، شاید بهتر بتونم منظورم رو برسونم. دکتر ابراهیم توفیق در مقاله‌ای به اسم هویت ایرانی، این موضوع رو مطرح می‌کنه که سال‌هاست جامعۀ ایران به «گذار از سنت به مدرنیته» برچسب می‌خوره. شاید از دورۀ قاجار تا همین امروز. مدام همه می‌گن مردم ایران نه سنتی هستن نه مدرن، «نه هنوز این، نه دیگر آن». و انگار که در یک وضعیت پادرهوا و معلقی روزگار می‌گذرونن.

در حالی که در واقعیت ما جامعه رو برای زندگی هر روزه‌ش سردرگم و پا در هوا نمی‌بینیم. بالاخره هر کسی راه و روشی برای زندگیش داره و پیش می‌بره زندگیش رو. و نظر ایشون اینه که باید بفهمیم که جامعۀ ایران هم در حال تجربۀ مدرنیتۀ خاص خودشه؛ مدرنیتۀ ایرانی. و این مدرنیته هم قابل توصیفه و منطقی برای خودش داره. (البته من نقل به مضمون کردم و بسیار ساده‌سازی! اگر کنجکاوید خود مقاله رو بخونید)

وضعیت دینداری هم در ایران همینه. اولاً که خیلی از اعضای جامعه وسط یک طیف هستن (خوشمون بیاد یا نیاد، درست بدونیم یا ندونیم، اسمش رو تزویر یا دورویی بذاریم یا نذاریم، با کارهاشون موافق باشیم یا نباشیم)، به هر حال آدم‌ها سر یا ته این دو قطب نیستن. وسط یک طیفن.

من در پایان‌نامه‌م با حدود ۲۵ نفر مصاحبه عمیق کیفی کردم درباره شکل دینداری‌شون. سوالات باز بود و اجازه می‌دادم هرچی می‌خوان بگن. از این تعداد ۳ نفر بودن که خیلی به سر یا ته طیف نزدیک بودن و ۲۲ نفر دیگه جایی اون وسطا بودن...

پسری بود که اصلا به وجود خدا اعتقاد نداشت، ولی می‌گفت در سربازی به یک سرباز دیگر قرآن یاد می‌داده و خیلی هم این کار براش جالب بوده اتفاقا. یا دختری که خودش و خانواده‌ش کاملا لائیک بودن، گاهی به مسجد محل می‌رفت برای انجام پروژه‌های اجتماعی، یا می‌گفت توی مدرسه دوست داشتم با دوستام برم نمازخونه و نماز بخونم. تازه این دو نفر خداناباور بودن!

از اون طرف کسانی که به وجود خدا باور داشتن، هزار و یک تنوع در افکار و رفتارشون بود؛ دقیقاً همین چیزی که شما با ناراحتی می‌گید «ای بابا نمیشه که فلان رو قبول داشت و بهمان رو قبول نداشت». خوشتون بیاد یا نیاد، واقعیت جامعه اینه که «میشه» و خیلی از اعضای جامعه همینطورن. شاید باورتون نشه، ولی می‌دونم که خود شما هم یه جایی اون وسطایید، نه روی نقطه صفر، یا صد.

ولی چه میشه کرد که با هم مدارا نمی‌کنیم متاسفانه. نه در مورد دین، و نه در مورد خیلی چیزهای دیگر.
.
👍26👎2
نکتهٔ مهمی است که دولت مدرن در ایران، «توتالیتر» زاده شده و درجه ظلم و مداخله‌اش در زندگی خصوصی و حتی فضای عمومی، بالاتر از حکومت پیشا‌مدرن است. در آن زمان تعدی به رعیت «ظلم» حساب میشد و اهل دولت، «ظلمه» نام داشتند اما در دولت مدرن تمام مظالم بنام «ملت» و توسط «خادمان ملت» یا در جهت «آدم‌کردن ملت» انجام می‌شود. پهلوی مدعی بود که مردم ایران قبل از من «آدم» نبودند و «ما آنها را آدم کردیم». پس از «انفجار نور» نیز چنین نگاهی برقرار بود. می‌گفتند قبل از انقلاب شما زیر یوغ ستم بودید و «ما شما را آزاد کردیم». این دو عبارت، ظاهرا متفاوت است اما نتایج یکسانی در پی دارد: «ما در تمام امور شما دخالت خواهیم کرد» تا «آدم» و «آزاد» شوید. شما را به «دروازه‌های تمدن بزرگ» یا «دروازه‌های تمدن ایرانی-اسلامی» خواهیم رساند. اساسا چنین آرمان‌هایی مستلزم یک دولت توتالیتر و همه‌کاره است تا در راه رسیدن به «دروازه‌های تمدن» همه چیز را برای «شهروندان!» تعیین کند. به آنها شغل و مسکن بدهد، فرهنگ‌شان را غنی سازد و حتی به آنها بگوید «کشف حجاب» کنند یا «حجاب قانونی» داشته باشند. چنین دولتی با هر عنوانی، تمام نهادها و سنت‌های مزاحم سر راه خود را نابود می‌کند. میل به تمرکز و تجمع تمام امور در دست خود دارد. هیچ انجمن یا سازمان منفک از خود را تحمل نمی‌کند. با تعریف پروژه‌های بزرگ تمام پیچیدگی‌های محلی، اقتصادی و زیست‌محیطی را نادیده می‌گیرد و بدتر از آن هیچ «مسئولیت»ی را هم قبول نمی‌کند. «مطلقه» است و فقط می‌تازد و پیش می‌رود تا به ته دره بیافتد.

#الاشارات
9👍4👌2
Forwarded from دختران حوا (Sobh)
فرهنگ کلامی ما بی رحمی‌هایی در باب زنان دارد که گاهی بیش از همه مورد استفاده زنان علیه یکدیگر است.

یکی از بارزترین خشونت‌های زنان علیه زنان، بعد از طلاق یک زن قابل رویت است.
بگذارید برایتان مثالی بزنم:
در فرهنگ پدر و مادر  من اینطور است که اگر برای دختری با دست خالی به خواستگاری بیایند، بریز و بپاش نکنند، طلای گران نخرند ودر مجلس خواستگاری روی خوش به دختر نشان ندهند، یک جمله در توصیف نگون‌بختی چنین دختری کافی‌ست:

" انگار آمده بودند زن مطلقه برای پسرشان بگیرند..."

کلمه مطلقه به قدری بار سنگین و خشونت‌آمیز کلامی را بر دوش زنی که از ازدواج خود بیرون آمده می‌گذارد که حتی اگر خدای ناکرده فکر ازدواج مجدد به سرش زد باید پیه همه‌جور تحقیر و نادیده‌ شدن را به تنش بمالد.
اصلا وقتی برای عروسی دختری ساز و دهل و شام و ضیافت نباشد می‌گویند فلانی را در خفا بردند خانه بخت، عین زن مطلقه.

تابحال با خودمان فکر کرده‌ایم که همه زنانی که طلاق می‌گیرند آدم‌های بوالهوس و نابکار و راهزن‌مآبی نبوده‌اند که فقط برای اموال و مهریه دندان تیز کرده باشند؟
تا بحال فکر کرده‌ایم شاید زنی از بیم جان، از بار تحقیر تن به جدایی داده باشد؟

چطور میشود که دوست جان‌جانی ما وقتی که طلاق گرفت باید پایش را از خانه‌مان ببریم چون ممکن است شوهرمان را بدزدد؟ اصلا وقتی اینقدر به تنبان مردان شک داریم چرا عوض اصلاح مردان به تحقیر و خشونت علیه هم‌جنسان خود مشغول می‌شویم؟

زنان بعد از جدایی هم مترتب بالاترین میزان سوگ در هرم مازلو (سوگ همسر) هستند و هم ممکن است جیبشان خالی باشد و هم با چنگ و دندان چپیده باشند به بچه‌هایشان که از گزند دورشان نگاه دارند. با این زنان مهربان باشیم. این‌ها از خیلی از کسانی که هر تحقیر و توهینی را می‌خورند و می‌مانند تنها از ترس اینکه غذای چرب و لباس ابریشمشان را از دست بدهند، شریف‌تر و انسان‌تر و قدرتمندتر هستند. ‌

عوض اینکه به پسرانمان بگوییم حق ازدواج با زن جدا شده را ندارد چون او  به خودش یک مرد دیده و مگر قحط دختر آمده و تمام فکرمان دست‌نخوردگی دختران باشد، یادشان بدهیم خوشبختی و عشق و لذت عمر در این‌ها نیست.
آرامش به این‌ها نیست. یاد بدهیم زنان غذا نیستند که مصرف شوند و یا دست‌خورده که شد باید بریزی به زباله یا بدهی سگ‌خور شود./زن امروزی

#الهام‌فلاح


@EveDaughters
👍191
ابراهیم گلستان و سنت بچه‌بازی
فاطمه موسوی ویایه

🔴 هشدار: این متن دارای ادبیات صریح و آزاردهنده جنسی است.

■ به مناسبت فوت ابراهیم گلستان از کارنامه هنری او در فیلمسازی، یا ارزش ادبی داستان‌هایش یا ژست روشنفکر خشمگین او می‌نویسند و گاهی کسی به فروغ فرخزاد اشاره می‌کند، اما برای من که محقق تاریخ زیست جنسی هستم گلستان با اشاره‌اش به رسم غیرانسانی «دارخرستو» در داستانش به یاد آورده می‌شود. در برخی شهرهای جنوب ایران رسم کثیفی بوده که در آن «ناخداهای بچه‌باز» چوب در «مقعد پسران نابالغ» می‌کردند تا آماده همبستری شوند و بعد آن‌ بچه‌ها را «سوگلی» خود می‌کردند تا حین سفر دریایی خدمات جنسی ارائه دهند.

🔺 فردی در توئیتر از خاطرات پیرمردی هشتاد ساله نوشته که قربانی «دارخرستو» بوده، او دقیق نمی‌دانست ولی حدس میزد یازده سالش بود وقتی بعد از مردن پدرش، دایی‌اش برای تهیه هزینه درمان مادرش او را به ناخدایی فروخته است: «وقتی داییم منو فروخت ناخدا منو برد تو خونه‌اش یه عالمه آدم سفیدپوش دورتادور حیاط جمع بودن و منتظر ما بودن؛ دستم رو گرفته بود و می‌کشید رسید وسط حیاط و داد زد که دارخرستو رو بیارین که سوگلی دارم، بعد همه هله‌هله‌کشون رفتن و چوب مخروطی شکلی را آوردن و دادن به ناخدا. ناخدا هم لباس‌های منو درآورد و به کمک دوتا دیگه منو دولا کردن و در مقعدم تف مالیدن، چوب رو کردن تو مقعدم. سه روز اونجا بود و هر روز بیشتر فرو میکردن. سه روز ناخدا سور داشت و شام و ناهار می‌داد. بعد از روز سوم از مقعدم خون آمد یکی بلند شد داد زد که شاباش بدین که دیگه آماده شده. بعد همه شروع کردن به زدن و رقصیدن بعد منو بردن شستن و لباس مخصوص بلندی تنم کردن و کنار ناخدا نشوندن. از اون روز من شدم سوگلی ناخدا.»

■ البته که در داستان‌نویسی مدرن ایران کمتر به رسوم محلی و خرده‌فرهنگ‌های شنیع اشاره شده، بیشتر نویسندگان که گرایش چپ داشتند در ستایش سنت‌ و روستا و زشتی شهرِ آهن و آسفالت می‌نوشتند و تا آنجا که می‌دانم ابراهیم گلستان تنها نویسنده‌ای است که در داستان بلند خروس (نوشته شده در تابستان ۱۳۴۹) به این رسم اشاره کرده‌است:

🔺« حاجی گفت: دارخرستو اولش سخته ن. وقتی که خرده خرده سرید رفت تو فشار آخری که اصل کاریه ن زیاد مشکل نی.... همراهم گفت: از شوخی بگذریم دارخرستو حکم تربیت داره تمرین میده. حاجی گفت: شوخی چنه؟ تمرین سی چی؟ یه بار خلاص! وقتی بچو رو نشوندن رو دارخرستو زورش دادن گشاد کردن، یه ذره خون میاد فقط. شاید. گاهی. امو اول که کون دریدگیش هیچ وقت به گردن هیچ کس نمی‌افته، دوم اینکه بعد از اون دیگه بی‌دردسر میشه ....»

■ مهم‌تر اینکه گلستان از زبان شخصیت منفور داستان، فلسفه بچه‌بازی را نیز کوتاه و موجز شرح می‌دهد: «گفت: شوخی نی آخه، دریا و دور بودن از زن. حاجت دارن. حاجته ن دیگه. زن هم مایه شره ن. بدتر، باردار میشه ن، ناخوش میشه ن، حیض و نفاس داره ن، مایه شره ن، دعوا به راه میندازن خیلی. صد جور بلان. و باز با خنده گفت: بی دسه هم هستن...»

■ همین دردسر و شر‌‌ّ سروکار داشتن با زنان، بن‌مایه اصلی سنت بچه‌بازی است که حتی تا به امروز در بسیاری از کشورهای مسلمان خاورمیانه در پستو پابرجا مانده است. وقتی می‌شنوم پشت تریبون رسمی دغدغه نقد پدوفیلی یا همجنس‌بازی در کشورهای غربی را دارند (در حالی که در همه کشورهای توسعه‌یافته رابطه جنسی با فرد زیر سن رضایت به سکس، جرم است)، مطمئن می‌شوم این حضرات درکی از معنای پدوفیلی ندارند که بتوانند آن را در کودک-همسری تشخیص دهند و در نقد قوانین فعلی ایران بنویسند و البته که چیزی از تاریخ و سنت‌های محلی مشعشع کشور خود نیز نمی‌دانند. خوب است که قدری تاریخ یا ادبیات بی‌سانسور بخوانند.

@women_socialproblems
😢51👍24👎2
Forwarded from زنان امروز
این روزها باری دیگر شاهد موجی از تعلیق و اخراج استادان دانشگاه هستیم که زنان نیز علی‌رغم درصد ناچیزشان در هیأت‌های علمی دانشگاه‌ها از این روند حذفی بی‌نصیب نماندند. به این بهانه به سراغ مقالۀ «بیگانه‌ای در میان: تجربه زنانه جذب در نهاد دانشگاه» رفتیم که مینا عزیزی و شقایق یوسفی مقدم به طور مشترک نوشته‌اند.

عنوان مقاله؛ «بیگانه‌ای در میان»، متأثر از تجربه شخصی پاتریشیا هیل کالینز، استاد زن سیاه‌پوست از تدریس در فضای دانشگاهی آمریکای دهه هشتاد است و به این نکته اشاره دارد که زنان سیاه‌پوست حتی پس از ورود به حرفه دانشگاهی نیز موقعیت فرودستی را تجربه می‌کنند که حاصل تقاطع جنسیت، طبقه و نژاد است. در این مقاله نقل‌قول‌هایی از دانشجویان دکتری، استادان تازه جذب شده و فارغ‌التحصیلانی که تجربه شرکت در فراخوان‌های جذب هیات علمی را داشتند، در کنار تحلیل‌شان آمده است.

این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
zananemrooz.com/article/بیگانهای-در-میان-تجربۀ-زنانۀ-جذب-در-ن/
👍6
بحثی فقهی کاشت ناخن.pdf
946.5 KB
بحث فقهی درباره‌ی کاشت و لاک و نتیجه‌ی غسل و وضوی زنان، هرچند مورد دغدغه‌ی تعداد زیادی از زنان نمازخوان بوده، اما شوربختانه فقیهان اعتنایی به این بحث نداشته‌اند و البته گاه دچار تناقض‌گویی شده‌اند.
من در این نگارکی که پیش روی شما است، نخست یک تحلیل فقهی چند نکته‌ای، در جواز استفاده از کاشت مژه و ناخن و لاک ناخن و درستی وضو و غسل با آنان نوشته‌ام، و دوم اینکه فتوای ۲۰ فقیه معاصر و کنونی را بررسی کرده‌ام که از میان آن‌ها اکثریت قائل به جواز ضمنی، مشروط یا مطلق استفاده از کاشت و لاک ناخن هستند. (همراه با تصاویر فتوا)
نکته اینکه فتاوای مورد استفاده، صرفاً از فقیهان سنتی است، و اگر بنا بود از نظرات فقیهان نواندیش استفاده کنم، بحث به درازا می‌کشید.

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
👍8🥱3👎1
Forwarded from Critic l مریم نصر
📚 درس‌های انتقادی: مثل خودت فکر کن!

ما در فرایند آموزش و پرورش فرزندانمان به آن‌ها نمی‌آموزیم چگونه فکر کنند و عقایدی از آن خود داشته باشند؛ بلکه عمدتاً به آنها می‌آموزیم چگونه مثل ما فکر کنند. ما کتاب‌های درسی و در و دیوار مدرسه و حتی خانه را با جملات و تصاویری پر می‌کنیم که خودمان به آن باور داریم و آن را به بچه‌ها نیز تحمیل می‌کنیم.  چرا اول خودمان و در مرحله بعد فرزندانمان را از اندیشیدن معاف می‌کنیم؟ چون خودمان هم همین‌طور تربیت شده‌ایم و جور دیگر بلد نیستیم؟ یا چون می‌ترسیم؟

به نظر می‌رسد در دنیای پر شده با تبلیغات و تصاویر و شعارهای ضد و نقیض که تناسبی با دیوارنوشته‌های خانه و مدرسه ندارد و مانند سابق با اعمال محدودیت در خانه و مدرسه کنترل‌پذیر نیست، والدین و معلمان و دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش نسل نو پیشاپیش باخته‌ و زمین را واگذار کرده است.

هیوم معتقد بود عقل برده عواطف و هیجانات است. فیلسوفان زنانه‌نگر معاصر به همین دلیل او را دوستی از دوران دور می‌دانند. فیلسوفی که به اهمیت فراوان عواطف در زندگی انسان‌ها اشاره کرده است. آنچه آدم‌ها را به هیجان و تکاپو وادار می‌کند عواطف است. دنیای بیرون از دیوار خانه و مدرسه پر از شور و نور و هیجان است و در مقابل خانه و مدرسه پر از تکلیف و توبیخ و جریمه نقدی و محرومیت از خدمات اجتماعی. ضمن اینکه تعلیم و تربیتی که همیشه بر برتری نظر بر عمل تاکید داشته، در آموزشِ ابتدایی‌ترین مسائل مرتبط با زندگی روزمره و احساس خوشبختی درمانده است.

به نظر می‌رسد برای رشد خودمان و مراقبت از فرزندانمان همین امروز هم دیر است؛ برای اینکه اول خودمان تفکر انتقادی را بیاموزیم و بعد آموزش دهیم. دیر است برای اینکه اول خودمان استدلال کردن را جای شعار دادن بنشانیم و جای سرکوب عواطف قدرت آن‌ها را دریابیم؛ بعد به کودکانمان بیاموزیم درباره عواطف و هیجاناتشان فکر کنند و جنبه‌های مختلف آن را بسنجند.
 

این کتاب نل نادینگز(1929-2022) از جمله کتابهای بسیار جذاب اوست درباره ترکیب تفکر پروامدار/مراقبتی با تفکر نقادانه
Critical Lessons: What our Schools Should Teach,
Nel Noddings, Cambridge University Press.
 
 
@neocritic
👌6
کپی برابر اصل: درباره شباهت‌ شیوه‌های مداخله فرهنگی حکومت در جمهوری اسلامی و پهلوی

🔸 جایی در این مصاحبه در خصوص پیامدهای اجتماعی لایحه حجاب و عفاف گفتم که وضعیت مداخله حکومت در حوزه فرهنگ و ورودش به نفع یکی از طرفین منازعه فرهنگی بر سر پوشش به گونه‌ای است که گویی برخی مسئولین در جمهوری اسلامی از روی دست مسئولین دوره پهلوی دیکته می‌نویسند!

🔸 وقتی متن زیر را در این کانال دیدم، جزئیات دو دیکته نوشته شده آنچنان تشابه حیرت‌انگیزی داشت که فکر کردم شاید متن ساختگی باشد، این شد که به منبع ذکر شده مراجعه کردم اما دیدم گرچه صفحه نقل قول به اشتباه درج شده اما اصل متن صحت دارد. واقعا این حد از تشابه غریب و باورنکردنی است؛ گرچه تاییدیه روشنی است بر اینکه حکمرانی در عرصه‌های مختلف بیش از ان‌که ناشی از ایدئولوی حکومت باشد، ناشی از ساختارها و سنت‌ها و رویه‌های دستگاه اجرایی دولت یا همان بوروکراسی و دست‌اندازی‌ها و زیاده‌خواهی‌های معمولِ بوروکراتیک است.
#مساله_بوروکراسی_در_ایران

🔸 گویا  در ان زمان این طرح اجرایی نشد اما جالب توجه است که ثمره ۵۰ سال تلاش‌هایی مشابه در پهلوی اول و دوم، انقلاب اسلامی بود. انقلابی که از قضا به مدد سرشکن شدن نفرت از حکومت بر سر ان شکل از سبک زندگی که پهلوی حامی ان بود و برساخته شدن بی‌حجابی به عنوان نماد همسویی با حکومت گذشته، در مدتی کوتاه موفق شد روسری را به عنوان جزء ضروری پوشش نیمی از جمعیت کشور فراگیر کند.

👈طرح شورای هماهنگی امور اجتماعی نخست‌وزیری دولت هویدا برای حذف چادر از پوشش زنان، دهم آذر ۱۳۵۵ | منبع؛ عصر پهلوی به روایت اسناد، علیرضا زهیری، ص۲۸۵

۱. اقداماتی که در درازمدت مؤثر خواهد بود:


۱-۱استفاده از رسانه‌های گروهی:

الف) ایجاد هماهنگی لازم بین رسانه‌های گروهی و متون کتاب‌های درسی برای دگرگونی باورداشت‌های فعلی در زمینه‌ی ارتباط چادر با معتقدات اخلاقی و مذهبی؛
ب) ایجاد هماهنگی کامل بین برنامه‌های تلویزیون، رادیو، محتوای مطبوعات با متون کتب درسی در تغییر تصویر ذهنی زن؛
ج) بهره‌گیری از سهم تلویزیون در بزرگداشت پوشاک محلی و نشان دادن جنبه‌های دست‌وپاگیر چادر؛

۱-۲ استفاده از نفوذ روحانیون و سپاهیان دین:


الف) انتشار مقالات و نشریات مخصوص و اشاعه‌ی محتوای این نشریات توسط روحانیون معتبر و سپاهیان دین؛
ب) بهره‌گیری از نفوذ کلام روحانیون دانشمند و شناخته‌شده در جهت تفکیک مفهوم حجاب از چادر؛

۱-۳بهره‌گیری از فعالیت سازمان‌های اجتماعی و آموزشی:


الف) استفاده از خدمات سازمان‌های اجتماعی و آموزشی در دگرگونی بنیادی باورداشت همگان از رابطه‌ی بین چادر و معتقدات مذهبی و اخلاقی؛
ب) بهره‌گیری از فعالیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهیه‌ی متون کتب و فیلم‌ها در جهت دگرگونی‌های ذکرشده؛
ج) آموزش غیرمستقیم کودکان در مدارس به منظور انتقال این دریافت‌ها به بزرگ‌ترها؛
د) گنجاندن مواد خاص در آموزش‌های جنبی کانون‌ها؛

۲. اقداماتی که در کوتاه‌مدت مؤثر خواهد بود:


۲-۱ ممنوع بودن چادر برای دانش‌آموزان و دانشجویان؛
۲-۲- استفاده از پوشش متحدالشکل در مدارس؛
۲-۳- اجرای کامل قانون تعلیمات اجتماعی اجباری در مورد خانواده‌هایی که از مدرسه رفتن دختران خود جلوگیری می‌کنند؛
۲-۴- ممنوعیت بانوان کارمند از استفاده از چادر؛
۲-۵- محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می‌کنند، از دسترسی به مقام‌ها و موقعیت‌ها و همچنین از تشویق؛
۲-۶- تشویق کارمندان زن به برگزیدن لباس متناسب با کار و شرایط؛
۲-۷- صدور بخشنامه به کلیه‌ی کارخانجات و ملزم کردن کارگران به پوشیدن لباس متحدالشکل، متناسب با کار و شرایط محیط؛
۲-۸- تشویق کارگران زن به استفاده از لباس متناسب با لباس متحدالشکل خود؛
۲-۹- ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی؛
۲-۱۰- ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران؛
۲-۱۱- ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوس‌های شرکت واحد؛
۲-۱۲- ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها؛
۲-۱۳- ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاه‌های شرکت‌های تعاونی شهر و روستا؛
۲-۱۴- ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی؛
۲-۱۵- ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادربه‌سر به کتابخانه‌ها؛
۲-۱۶- محرومیت از شرکت در هرگونه مجامع عمومی؛

۳. اقدامات جنبی:


اجرای مطلوب تصمیمات کوتاه‌مدت، مستلزم اقداماتی به شرح زیر است:

۳-۱- همکاری وسایل ارتباط جمعی در توجیه مقام زن و برداشت همه‌جانبه در این زمینه؛
۳-۲- همکاری وسایل ارتباط جمعی در ارائه‌ی جنبه‌های منفی چادر و ارتباط آن با عقب‌ماندگی؛
۳-۳- همکاری وسایل ارتباط جمعی در ایجاد برداشت صحیح از لباس متناسب؛
۳-۴- تحقیق، نگارش و چاپ مقالات مستند در زمینه‌های مربوط؛
۳-۵- توسعه‌ی کارخانجات پوشاک و در دسترس قرار دادن لباس‌های ارزان‌قیمت همراه با روسری که جایگزین چادر گردد.

@baharvin
👍6👎42
#تازه_های_کتاب

💢نام کتاب: زنان در پزشکی نوین (نقدی بر تبعیض جنسیتی در پزشکی)
▪️ناشر: مؤلف (با همکاری انتشارات دامون)
▪️ نویسنده: دکتر سیمین کاظمی
▪️سال انتشار: 1402

معرفی کتاب:
پزشکی مدرن در مواجهه با زنان نقشی متناقض داشته است، از یک سو به فائق آمدن بر مشکلات بیولوژیک کمک کرده و از سوی دیگر به عنوان ابزار کنترل اجتماعی در جامعه پدرسالاری، در بازتولید ستم جنسیتی و فرودستی زنان سهیم بوده است. کتاب زنان در پزشکی نوین (نقدی بر تبعیض جنسیتی در پزشکی) با بحث نظری درباره سوگیری جنسیتی و سکسیسم در پزشکی آغاز می شود و مصادیق آن را در بخش های جداگانه به تفصیل و با تاکید بر وضعیت زنان در ایران شرح می دهد. در این کتاب به نقش تعیین کننده های اجتماعی سلامت از جمله جنسیت بر سلامت/بیماری زنان پرداخته شده و در این راستا رویکرد اینترسکشنالیتی به بحث گذاشته شده است.


ادامه این معرفی را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.

@Iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
2025/07/13 20:38:42
Back to Top
HTML Embed Code: