Telegram Web Link
Forwarded from چالش‌های خواندنی (Saba)
آموزش و پرورش ابتدایی در ایران و بسیاری از کشورهای جهان اجباری ست، این یعنی کودکان باید از حق تحصیل برابر برخوردار باشند، حالا بماند که واقعا در ایران کودکان از حق تحصیل برابد برخوردار نیستند، اما در هر حال اجباری بودن آموزش ابتدایی یعنی حاکمیت خود را متولی حمایت از کودکان می داند. در کشورهای پیشرفته برای جلوگیری از کودک آزاری دولت ها حمایت‌های زیادی از کودکان زیر ۱۸ سال به عمل می آورند، مثلا کسی اجازه ندارد بدون اطلاع خانواده (در بعضی کشورها کلا ممنوع است) از کودکی عکس یا فیلم بگیرد و در فضای مجازی هر چند خصوصی منتشر کند، این کار پیگردهای قانونی جدی دارد. حتی اگر خانواده ای عکس و فیلم کودک شان را با محتواهایی که دلالت بر رفتارهایی مربوط به بزرگسالان دارد منتشر کنند دولت در اینجا وارد عمل جدی شده و از حقوق آن کودک به عنوان قربانی کودک آزاری دفاع می کند.
جدای از اینکه ترانه و موسیقی مزبور چقدر بار منفی و غیر اخلاقی دارد که یک نفر به خاطر یار نشدن کسی دست به خُل بازی بزند و اراذل و اوباش بشود، عرق سگی بنوشد، مست الکل شود و کارهای گانگستری کند(که آدم قشنگ متوجه می شود چرا آن طرف مقابل نخواسته یار او بشود، چون از اول هم جنبه نداشته و ضد اجتماعی بوده) ، اینکه یک معلم که باید به کودکان دانش، ادب و اخلاق بیاموزد محیط مدرسه را تبدیل به محل سرگرمیهای شخصی خودش کند و دقیقا خلاف اهداف آموزشی گام بردارد چه معنایی می تواند داشته باشد؟! این نقض آشکار حقوق کودکان است. کودکانی که باید امنیت جسمی و روانی شان در محیط مدرسه و توسط معلمین به عنوان رابطان حکومت(که موظف به تامین امنیت کودکان هستند ) حفظ شود حالا توسط خود همین افراد مورد سوء استفاده قرار گرفته ند.
موسیقی پخش شده قطعا مبتذل که نه، مستهجن است ولی نه از جنس موسیقی های ساسی و تتلو و غیره، اما چه فرقی دارد؟! همینکه کودکان ما را تشویق به رفتارهایی سادیستیک، هنجار شکن، غیراخلاقی و ضد اجتماعی می کند کافی ست که بفهمیم چه ظلمی در حق آینده می کنیم.
معلمی که این را درک نکند خیلی جاهای کارش می لنگد و به حال جامعه ای که درباره عشق و عاشقی و رابطه احساسی چنین نگاهی داشته باشد باید خون گریست



https://www.tg-me.com/Chaleshekhandani
👍10👎7
Forwarded from سوفیا
پدران‌وفرزندان.pdf
293.6 KB
پدران و فرزندان درد دلی است با عبدالکریم سروش و با همۀ پدران.
👍3👎2🤔1🥱1
Forwarded from مطالعات زنان
بررسی دلایل خشونت جنسیتی در ایران
در گفت‌وگو با شهلا اعزازی جامعه شناس و استاد دانشگاه

🔻شهلا اعزازی: خشونت در ایران قانون است


🔹مسئله هم‌چنان قدرت است. تا زمانی که گروهی بر گروه دیگر اعمال قدرت می‌کنند و نابرابری و تبعیض وجود دارد، خشونت هم در اشکال مختلفش بازتولید می‌شود. خشونت جنسیتی هم از این امر مستثنا نیست، اما تفاوتش این‌جاست که در خصوصی‌ترین حوزه‌ی افراد رخ می‌دهد؛ یعنی جایی که پایگاه امنیت روانی فرد شکل می‌گیرد؛ اما در ایران موضوع پیچیده‌تر است. در ایران مسئله فقط جنگ قدرت بین زن و مرد نیست، بلکه وجود حمایت و امکانات قانونی و عرفی از خشونت است. این‌جا صاحبان قدرت برای اعمال خشونت حمایت همه‌جانبه‌ی قانون را هم دارند. در این گفت‌وگو با شهلا اعزازی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه دلایل خشونت جنسیتی در ایران و حمایت‌های قانونی از آن را بررسی می‌کنیم.

🔹ریشه های تاریخی خشونت جنسیتی نه فقط در ایران، بلکه در همه‌ی دنیا پدرسالاری یا همان مردسالاری امروزی است. زمانی که گروهی بر گروه دیگر اعمال قدرت می‌کنند، نابرابری ایجاد می‌شود؛ بنابراین مسئله نابرابری جنسیتی است که می‌تواند در بسیاری از موارد به خشونت منجر شود. خشونت جنسیتی ریشه‌ی تاریخی دارد و هر ظلم و ستمی که تاریخی است، مقاومت هم مقابلش وجود دارد.
پدرسالاری تاریخی و مردسالاری امروز در غرب و در ایران مورد انتقاد قرار گرفته و گروه‌های تحت ستم سعی دارند این مسئله را از بین ببرند. مردسالاری که در جامعه‌ی ما به شدت و در جوامع دیگر در صورت‌های مختلف وجود دارد، به نوعی باعث شده که گروه‌هایی در جامعه براساس جنسیتشان ‌ــ‌که در این‌جا بیش‌تر زنان مد نظر‌ند‌ــ مورد ستم و آزار جنسی، جنسیتی، روانی و سایر انواع خشونت قرار بگیرند.

🔹مردان در ایران برای پیش‌بردن امیال خودشان در حوزه‌ی عمومی و خصوصی مجاز به خشونتند و می‌توانند دیگری را وادار کنند طبق میل آن‌ها رفتار کند. تضاد علایق در میان افراد طبیعی است و راه‌های مختلفی برای از بین‌بردن این تضادها وجود دارد. یکی از این راه‌ها گفت‌وگو است که به مجاب‌کردن دیگری می‌انجامد، اما ساده‌ترین راه مجاب‌کردن خشونت است. درباره‌ی مسئله‌ی خشونت خانگی زن با خشونت وادار می‌شود طبق میل مرد رفتار کند. این ساده‌ترین راه از دید فرد قدرتمند است که متأسفانه عواقب بسیار خطرناکی نه‌تنها برای آن فرد خشونت‌دیده، بلکه برای جامعه و نسل‌های دیگر دارد و باعث می‌شود چرخه‌ی خشونت ادامه پیدا کند. تأکیدی که بر خشونت خانگی می‌شود، از همین روست که نباید ادامه پیدا کند. از طرفی این خشونت در عرصه‌ی عمومی هم وجود دارد.

🔹خوشبختانه این مسئله در ایران مطرح شده که چرخه‌ی خشونت ابتدا در خانواده باید از بین برود. زمانی به مسئله‌ی خشونت با عنوان تربیت نگاه می‌کردند؛ یعنی اگر زنی از شوهرش کتک می‌خورد، آن زن یا اطرافیانش که اکثراَ زنان بودند، از او می‌خواستند رفتارش را تصحیح کند. به نظر می‌رسد در جامعه‌ی کنونی ایران دیگر کسی آن شکل خشونت را قبول ندارد و آن را به شکل شیوه‌ی تربیتی نمی‌بیند؛ البته در مواردی زنان ممکن است مدارا و تحمل کنند، اما در درون خودشان ناراضی‌اند. می‌توان برای مقابله با خشونت از راه‌کارهای فردی استفاده کرد، اما برای از بین‌بردن آن باید راه‌کارهای اجتماعی وجود داشته باشد؛ مثلاً باید در کل جامعه حرکتی ایجاد شود که زنان حضور بیش‌تری پیدا کنند. زنان باید در جامعه‌ی مدنی شرکت و از این طریق خواسته‌هایشان را دنبال کنند. زنان هرجایی که زندگی می‌کنند، باید در شرایط اجتماعی زندگی‌شان فعال باشند.

🔹مسئله‌ی خشونت باید به صورت عمومی مطرح شود، چون زنان معمولاَ در ایران امکان محافظت‌کردن از خودشان را در حوزه‌ی خصوصی ندارند. دیدگاه منفی هم به این موضوع وجود دارد که زنان را عامل تحریک و رواداشتن مردان به خشونت می‌داند؛ این دیدگاه اصلاَ مورد قبول نیست. پاسخ هیچ رفتار و عملی، حتی اگر غلط باشد، خشونت نیست. همان‌طور که اعمال خشونت در فضای عمومی مجازات دارد، باید در فضای خصوصی هم داشته باشد. متأسفانه در ایران مجازاتی برای خشونت در حوزه‌ی خصوصی وجود ندارد یا اگر دارد، آن‌قدر ناچیز است که کارآمد نیست.

متن کامل گفت و گو:

https://www.peace-mark.org/127-20

#مطالعات_زنان

@womenstudies
👏5
Forwarded from تجربه زیسته l امین بزرگیان (Amin Bozorgian)
گرانی_چه_هدفی_دارد؟ _|_سایت_خبری‌_تحلیلی_زیتون.pdf
280.4 KB
«گرانی» را در تمام جاهایی که زندگی کرده‌ام، تجربه کرده‌ام اما نه آنگونه که شما در این چند سال اخیر در ایران تجربه کرده‌اید. گرانی فقط یک تجربه‌ی مهیب اقتصادی و در پیوند با فقر و نداری و گرسنگی نیست، بلکه واقعه‌ای به مراتب شدیدتر، وجودی، اخلاقی، فلسفی و از همه مهمتر سیاسی است.
@AminBozorgiyan
2👍1
▫️باید "من"ی باقی بماند که حقیقت به کارش بیاید


تقریرِ حقیقت یا تقلیلِ مرارت؟ این روزها، بارها به این پرسش بر می‌خورم. واقعیتِ آن بیرون بیش از اندازه ناگوار و تحمّل‌ناپذیر شده است. باید از آن حرف بزنیم و در گفتگوهایمان از تلخی‌اش بگوییم یا باید سکوت کنیم و مراقب باشیم این گفتن، باعث درد و رنج بیشتر دیگران نشود؟

من، اغلب اوقات اوّلی را ترجیح می‌دهم. وصل بودن به واقعیت و انکار نکردنِ آن، چیزی است که در نهایت ما را نجات می‌دهد. امّا دو جا هست که قطعاً دومی را ترجیح می‌دهم: یکی زمانی که گفتن از واقعیت، بیش از آنکه تلاش برای به رسمیت شناختن آن باشد، بازآفرینیِ خودآزارانه-دیگرآزارانه مکرّر همان تلخی‌ای است که هر لحظه تجربه‌اش می‌کنیم، و دوم زمانی که گفتن از این تلخی، بیش از توانِ روانیِ دیگری باشد و او را در آستانۀ فروپاشی روانی قرار بدهد.

ما به آگاهی از  واقعیت نیاز داریم و نه به خودزنی با واقعیت و ایجاد درماندگی. باید "من" ی باقی بماند که بتواند با واقعیت روبرو بشود. همیشه باید پرسید گفتن از واقعیت در خدمت چیست و برای چه کسی صورت می‌گیرد؟  

پانوشت: تعبیر "تقریر حقیقت یا تقلیل مرارت" را از استاد مصطفی ملکیان وام گرفته‌ام.

#محمود_مقدسی
@TheWorldasISee
Forwarded from اتچ بات
⭕️ بیست سال تلاش- بیست سال ماندگاری
✍️ دکتر شهلا اعزازی- اسفند ۱۴۰۱

اواخر زمستان ۱۳۸۰ پس از برگزاری یک سخنرانی در مورد زنان تحت عنوان «نگرش‌های سنتی و مدرن نسبت به خانواده» و تاکید بر تعارض میان این دو نگرش و برگزاری برنامه‌ی ۸ مارس (روز جهانی زن) برای اولین بار در انجمن جامعه‌شناسی ایران ایده ایجاد یک گروه علمی – تخصصی تحت عنوان مطالعات زنان به‌وجود آمد.

این گروه به صورت رسمی از سال ۱۳۸۱ به بعد ایجاد شد و با همراهی اساتید، همکاران، فعالان مسایل زنان آغاز به کار کرد. تفکر اصلی در ایجاد این گروه تاکید بر مسایل زنان از دید زنان و ارایه راهکارهای تغییر جهت بهبود موقعیت زنان بود. هر چند در دهه هشتاد مخالفت‌هایی با جامعه‌شناسی زنان وجود داشت اما گروه با کمک اعضا فعالیت‌های چشمگیری در حوزه مطالعات زنان (جامعه‌شناسی جنسیت) انجام داد.

گروه مطالعات زنان گروهی است که همواره اصل مشارکت گروهی و داوطلبانه در آن حاکمیت دارد، کلیه برنامه‌ریزی‌ها با مشورت و هماهنگی میان اعضا و قبول مسئولیت برای انجام قسمت‌های مختلف کار صورت می‌گیرد. اعضا گروه گذشته از اساتید با سابقه دانشگاه که در حوزه زنان فعالیت دارند، دربرگیرنده افراد جوان‌تر، فعال و علاقمند به موضوع است و هر چند که گروه زیر چتر انجمن جامعه‌شناسی فعالیت می‌کند اما به علت ماهیت میان‌رشته‌ای بودن این حوزه، اعضای گروه تخصص‌های مختلفی دارند.

گروه مطالعات زنان طی ۲۰ سال موجودیت با مشکلات و مسایل مختلفی رو‌به‌رو بود. گذشته از تغییرات نگرشی در مورد زنان که زمانی (بعد از کنفرانس پکن ) تسهیلات اندکی به‌وجود آورده بود، به صورت معمول همیشه با مقاومت‌هایی در رابطه با فعالیت‌ها، ارایه لیست سخنرانان، موضوع سخنرانی و نظایر آن مواجه بود، به‌خصوص در دوره‌ای به علت نبود همکاران و اعضای موثر ادامه فعالیت‌های گروه با دشواری همراه بود.

گذشته از شرایط سیاسی، امکانات انجام فعالیت‌ها محدود‌تر می‌شد؛ با وجود این گروه همیشه فعال بوده و از طریق برگزاری همایش‌ها، سخنرانی‌ها ، میزگردها؛تالیف و ترجمه فعالیت خود را ادامه داد.

در دوران شیوع کووید ۱۹ که امکان برگزاری جلسات عمومی ماهیانه امکان‌پذیر نبود، گروه با استفاده از تکنولوژی جدید در صفحه مطالعات زنان در اینستاگرام به فعالیت خود ادامه داد. طی سه سال گذشته مجموعه گسترده‌ای از مطالب گوناگون از بیان نظریه‌ها‌، معرفی کتاب‌های تخصصی و ادبیات، معرفی زنان پیشگام ایرانی، روایت‌هایی از زندگی زنان و مطالب دیگر که جملگی در رابطه با مسایل زنان و در راستای ارتقا آگاهی جامعه از موقعیت کنونی آنان است، منتشر شد.

امید است که گروه در این مسیر، کسب هویت و شناخت از خود زنان را بهبود بخشیده باشد. شایسته است که از بنیانگذاران و اعضا شورای گروه و سایر همکاران نام برده شود؛ اسامی اعضای گروه به ترتیب سابقه‌ی فعالیت:

دکتر شهلا اعزازی، دکتر ژاله شادی‌طلب‌، دکتر نیره توکلی، دکتر افسر افشار نادری، دکتر رزا قراچورلو ( که با درگذشت نابهنگام‌شان، گروه از همکاری با ایشان محروم شد)، دکتر امیلیا نرسسیانس، دکتر ناهید مطیع، دکتر افسانه وارسته‌فر، دکتر مسرت امیرابراهیمی، خانم شهین زاهدی‌فر، خانم فروغ عزیزی، خانم مریم میرزانژاد، خانم سعادت پیرانی، خانم فتانه عبدالحسینی، خانم زهره معینی، خانم نسرین ظریف، خانم فرشته ذاکر، دکتر فلورا عسکری‌زاده، دکتر فاطمه موسوی ویایه، خانم روشنک خانبلوکی، خانم معصومه بحیرایی، خانم انسیه موسوی و خانم مهرآسا رستگار.

در این دوران بعضی از همکاران به دلایل مختلف گروه را ترک کردند، برخی دیگر از ابتدا تاکنون همکاری خود را با گروه ادامه دادند، برخی نیز بیش از ده سال است که همراه گروه هستند. هم‌چنین باید از آنانی تشکر کرد که هر چند عضو رسمی گروه نبودند همیشه به درخواست‌ کمک گروه پاسخ داده و همراه و یاور ما بودند.

کانال علمی مطالعات زنان

https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg
👍51👎1
jonbeshe zanan 2
<unknown>
🎧 فایل صوتی نشست جنبش زنان در ایران
(نگاهی به اعتراضات کنونی)

🎙️فاطمه صادقی/ نفیسه آزاد

🗓 دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱


@rahmaninstitute
Forwarded from حق‌بان
🌿به تندروهای دینی حق ویژه‌ای ندهید!

✍️فاطمه توفیقی؛ دین‌پژوه


🔰پیش‌تر در یادداشت‌های گوناگون اعلام کرده‌ام که در جایگاه یک زن مسلمان تصور می‌کنم یکی از راه‌های کامیابی مسلمانان این است که نهادهای رسمی‌ای که به نام اسلام فعالیت می‌کنند، سردمدار احقاق حقوق زنان و آزادی و برابری (دست کم طبق برداشت خودشان در مکتوباتشان) باشند. البته من باوری ذاتی به این اصول دارم، ولی پیشنهادم حداقلی و برای تحقق اهداف عملگرایانه و مادی آن مسلمانان است. امروز معاون وزیر بهداشت اعلام کرد که عامل مسمومیت در مدارس دخترانه افرادی بودند که دوست داشتند تمام مدارس دخترانه تعطیل شود. ما البته همچنان منتظر اعلام رسمی دستگاه‌های امنیتی درباره‌ی عوامل اصلی هستیم. (همچنین اعتراف می‌کنم به عنوان یک شهروند قمی که تصور آشنا بودن با اقشار گوناگون این شهر را دارد، هیچ گاه فکرش را نمی‌کردم چنین تفکر طالبانی‌ای در این شهر وجود داشته باشد.) بنابراین من باز هم نهادهای رسمی‌ای را که به اسم دین فعالیت می‌کنند، از حوزه علمیه تا دستگاه امنیتی و قضایی، به این دعوت می‌کنم که برای تندرویان دینی حق ویژه‌ای قائل نشوند و با این افراد همان تعاملی را داشته باشند که با هر گروه یا فرد اخلالگر در امنیت شهروندان را دارند. خواهش می‌کنم نشان بدهید که با درس خواندن دختران مخالف نیستید! نشان بدهید انسان برایتان حرمت دارد! نشان بدهید که صرف اینکه کسی هنگام سم‌پاشی نیتی به اصطلاح دینی داشته باشد، گناهش را پاک نمی‌کند!

@hoghooghbasharezanan
👌8🤔2👍1
Forwarded from تجربه زیسته l امین بزرگیان (Amin Bozorgian)
~ چه رفتاری می‌تواند شنیع‌تر از مسمومیت عمدی کودکان باشد؟ مواجهه ابتدایی شاید این نکته را پیش بکشد که چه اهمیتی دارد که منبع شرارت کجاست و بر چه مبنایی استوار است، مهم این است که هر چه زودتر باید شرّ را دفع کرد. اما فرض من اینست که هدف از این رویداد تأثیر گذاشتن بر پروژه «دفع شرّ» است که غالباً در تاریخ سیاسی دولت مدرن نتیجه داده است.
پرسش از ریشه‌های شرّ ازین حیث اهمیت دارد چون شرّ نیز محصولی اجتماعی و در نسبت با جامعه و نیروهای موجود در آن است. آن فکری یا سازمانی که دختران را در چند شهر مسموم کرده است می‌گوید که اینکار را در مخالفت با تحصیل دختران انجام داده است. این شرارت هرچند که در برخی اندیشه‌های بنیادگرایانه دینی موجود است اما تفسیر آن در زمان و مکان خاص ما بر این اساس به نوعی فریب خوردن از مجریان و طراحان آن و ندیدن امر اجتماعی در نسبت با این شرّ است.
سال‌های طولانی است که دختران در ایران مدرسه می‌روند و همان‌طور که می‌دانیم، دختران در زمانه جمهوری اسلامی حتی بیش از پسران به دانشگاه‌ها رفته‌اند. در همه این سال‌ها و حتی در اوج قوّت اسلام‌گرایی در چند دهه اخیر (دهه۶٠) دختران برای مدرسه رفتن مانعی نداشته و گاهی دولت بر سر این موضوع با برخی نهادهای سنتی به نفع تحصیل آنان نزاع کرده است.
به عبارت دیگر، مسموم کردن دختران ربط انضمامی‌ای به مسأله اسلام‌گرایی حکومت ندارد.
این شرارت به موضوع قدرت و روانشناسی اجتماعی امنیت باز می‌گردد. این واقعه قرار است به حکومت کمک کند تا به مردم عاصی از وضعیت نشان دهد که دولت موجود در جایی بین شما (یعنی مردم) و نیروهای تندرو ایستاده است و فقدان همین حکومت و اقتدارش می‌تواند منجر به قوی شدن نیروهایی شود که حتی کودکان و دخترانتان از دست آن در امان نیستند. اگر دولت چند کودک را در این پنج ماه کشته و دستگیر کرده است، فقدان او همه را در معرض خطر قرار می‌دهد. بیراه نیست که خود دولت اعلام می‌کند که این واقعه «عمدی» بوده است؛ سازوکاری که به ندرت چیزی را گردن می‌گیرد. در اینجا ما با بنیادگرایان اسلامی یا اسلامیسم روبرو نیستیم بلکه این شرارت پروژه استراتژیک سیاسی مشخص برای تولید احساس عدم امنیت جمعی به هدف رضایت دادن به اقتدار موجود است.
@AminBozorgiyan
👍8
Forwarded from فلاخن||سلمان کدیور (سلمان کدیور)
♦️ذهن متورم♦️
(برای بی‌صداترین فریادها)

(#بازنشر ِ مطلب به بهانه‌ی گرانی‌ها و بی‌ارزش‌شدن هر روزه و سرسام‌آور پول ملی و خرد شدن مداوم کمر مردمان سرزمین‌م و باز بی هیچ امیدی برای شنیده‌شدن‌ش)

▪️من دانشجوی جامعه‌شناسی‌ام، نه اقتصاد یا رفاه و سیاستگذاری اجتماعی. از پیامدهای اقتصادی و رفاهی تورم سر در نمی‌آورم. اما برایم یک جنبه‌ی دیگر از این گرانی همیشگی مهم است: تورم با ذهن‌های ما چه می‌کند؟ آدمیزادی که از صبح تا شب به گرانی فکر می‌کند، چه بلایی سرش می‌آید؟

▪️به نظرم تورم، جدا از فقیر کردن و بیچاره کردن اقتصادی ما، یک کار دیگری هم می‌کند: نوع نگاه ما را به دنیا تغییر می‌دهد. گرانی، به خصوص وقتی که مقدارش قابل پیشبینی نیست، آرام آرام، ما را به جهان «بی‌اعتماد» می‌کند. ذهن تورم‌زده، به فردا بی‌اعتماد است. از فردا می‌ترسد. فردا برایش چیزی ترسناک است. تورم، امنیت ِ روانی را از آدمیزاد می‌گیرد. یعنی وقتی خسته و کوفته به خانه می‌روی، به جای اینکه دیگر چند ساعتی آرامش داشته‌باشی و برای کار فردا آماده شوی، باز هم حس ناامنی داری. از فردا می‌ترسی. آدمیزاد تورم‌زده، ترس‌خورده‌است. از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد. از آمدن فردا هراس دارد.

▪️گرانی مداوم و همیشگی، موقعیت‌ روزمره را به موقعیت همیشه اضطراری تبدیل می‌کند. این عقربه‌ی دور موتور ماشین‌ها را دیده‌اید؟ از یک جایی، دور موتور نباید بالاتر برود. حالا ممکن است استثنائاً برای یک معکوس کشیدن یا برای یک سربالایی، لازم باشد دور موتور بالا برود، اما نباید زیاد در آن وضعیت بماند. اگر در آن دور موتور بالا بماند و دنده عوض نکنی، موتور ِ بهترین ماشین دنیا هم باشد، می‌سوزد. تورم، موتورهای ما را روز و شب، در همان دور بالا نگه داشته‌است. ذهن‌های ما، آزاد نمی‌شوند. مدام نگران فرداییم. مدام در اصطکاک. خلاص نمی‌شویم.

▪️ذهن تورم‌زده، خودخواه می‌شود. آدمیزاد، اهل حساب و کتاب است. در همه جا هم همین است. اما ذهن ِ ترس‌خورده‌ی ناامن، مستعد ِ خودخواه شدن است. چرا؟ چون هر جور حساب می‌کند، فردایش می‌تواند بدتر از امروزش باشد. ماه دیگرش می‌تواند فقیر تر و سال دیگرش، بیچاره‌تر. پس اصلاً فرصت و مجال و امکان فکر کردن به درد دیگران را ندارد. اضطرار دارد. خطر نزدیک است. پس ناخودآگاه شروع می‌کند به دو در کردن. به پیچاندن. به حق‌خوری. میل بقایش اقتضا می‌کند که بدزدد. که جمع کند. حریص باشد. برای آن فردای وحشتناک ِ همیشه‌ی خودش و نهایتاً نزدیکانش، حرص بزند و به هر قیمتی شده، پول جمع کند. حالا میخواهد پول تمیز باشد یا کثیف. حق‌خوری باشد یا اختلاس. تخم مرغ دزدی باشد یا شتردزدی. همین است که ذهن تورم‌زده، تک‌خور می‌شود. طماع می‌شود. گور بابای بقیه!

▪️ذهن متورم، "میان‌برطلب" می‌شود. می‌خواهد راه‌های کوتاه‌تر پیدا کند. راه‌های زودبازده. مسیرهای خلوت. چون زمان طولانی، ترسناک است. چون دیو گرانی لب به لب پاهایش است. پل‌های پشت سرش مدام خراب می‌شود. پس باید بدود. باید زرنگ‌بازی کند. اتوبان و خیابان اصلی جواب نمی‌دهد. همین است که مستعد گول خوردن می‌شود: زرنگ‌ترها، در باغ سبز نشان می‌دهند و می‌اندازنش توی کوچه پس‌کوچه‌های بن بست و هست و نیست سخت به دست آمده‌اش را به جیب می‌زنند. دیندار و بی‌دین و حزب‌اللهی و پیر و جوان و روستایی و شهری هم ندارد. "همه" می‌خواهند سه سوته میلیاردر شوند. شاید یک شب، یک ماه، یک سال، از این فشار وحشتناک دربیایند. یک نفس راحت بکشند. این است که خوراک ِ کاسپین‌ها و بازاریابی‌های شبکه‌ای و سرمایه‌گذاری‌های فیک می‌شوند. و قربانی‌تر. بیچاره‌تر. مستأصل‌تر.

▪️برای دانشجوی جامعه‌شناسی، خوب و بد بودن آدم‌ها، روی پیشانی‌شان نوشته نشده. در ژن‌شان نیست. با جنم و زرنگ و تنبل و بی‌جربزه بودن‌ و بی‌رحم و با اخلاق بودنشان نیست. «موقعیت‌»شان است. این موقعیت، کارخانه‌ی بی‌اخلاقی است. جامعه اگر امروز «عاصی ِ خودخواه ِ مستأصل» است، نتیجه این موقعیت است. «موقعیت» را نه توصیه اخلاقی تغییر می‌دهد، نه دین، نه توصیه به صبر، نه بنر، نه سخنرانی، نه زور و بگیر و ببند. از استثناها بگذریم. برای ساختن ِ جامعه‌ای اخلاقی، باید "موقعیت ِ امن" ایجاد کرد.

▪️حالا سؤالم از شمای مسوول صادق "انقلابی پیشین" این است: (اگر هنوز چندتایی باشند که نان در خون دل مردم نمی‌زنند) فکر می‌کردید اقتصاد را فدای اخلاق کرده‌اید؟ شب به خودتان دلداری دادید که: طوری نیست، دنیا ندارند اما آخرت دارند. با خودتان زمزمه کردید که: «خودمان انتخاب کردیم که طور دیگری زندگی کنیم». نه! والله نه! خسر الدنیا شدن، مقدمه‌ی خسر الاخره شدن بود.

▪️در ذهن‌تان آخرت‌شان را می‌خواهید؟ دنیایشان را درست کنید.

#از_رنجی_که_می‌بریم|#جامعه
@raahiane
....
....
@Falaakhon
👍6
بخشی از یک کتاب:

روابط میان مرد و زن در بسیاری از نقاط جهان بازنگری شده است. منابع جدید انرژی از اهمیت قوای جسمانی در اشتغال کاسته‌اند، روش‌های نوین جلوگیری از بارداری به زنان و مردان تسلط بیشتری بر زادوولد بخشیده و فناوری‌های جدید مثل شیر دادن با شیشه به والدین امکان مشارکت آسان‌تر در وظیفۀ نگهداری از کودک را داده است. کاهش مرگ‌ومیرِ نوزادان و صورت‌های نوین تأمین اجتماعی در کهن‌سالی، انگیزۀ داشتن تعداد زیادی فرزند برای بیمه کردنِ دوران کهولت را کاهش داده است. درنهایت شهرنشینی و تجاری شدن باعث ایجاد اشکال متنوع‌تری از اشتغال شده است، هم برای زنان و هم برای مردان. زنان وابستگی کمتری به نقش سنتی خود در جایگاه تربیت‌کنندۀ فرزند دارند، مخصوصاً در مناطق صنعتی‌تر دنیا. با وجود این، حتی در جوامعی که بیشترین تغییرِ ناشی از انقلاب مدرن را داشته‌اند، هنوز نابرابری جنسیتی وجود دارد. حتی در ایالات متحده و اروپای غربی هم میانگین حقوق زنان کمتر از مردان است.

این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت، دیوید کریسچن، ترجمۀ مزدا موحد
👍5
Forwarded from نگار نگار (Negar)
...
چند روز پیش یکی از دوستانم پرسید: واقعاً تو چرا از ایران نمی‌ری؟ راست هم می‌گفت. تمام دوستانم رفته‌اند یا دارند می‌روند، دلبستگی عاطفی‌ای اینجا ندارم، زندگی قرار است از این هم سخت‌تر شود، دلار با چنان شیبی بالا می‌رود که از وقتی دارم این را می‌نویسم یحتمل دوهزارتومن گران‌تر شده، معلوم نیست فرداروز شغلی یا سقف بالای‌ سری داشته باشیم، دارو نیست. مواد غذایی گران و بی‌کیفیت شده‌اند، کسب‌و‌کارها یکان‌یکان از بین می‌روند، امنیت شغلی‌ای وجود ندارد. معلوم نیست دو ماه دیگر نانی برای خوردن داشته باشیم. هوا آلوده‌ است. آب نداریم. حتی اگر جمهوری اسلامی دمش را بگذارد روی کولش و برود، معلوم نیست چه آینده‌ای در انتظار ماست... راستی چرا نمی‌روم؟ به خاطر «بودن».
من آدم چرندی هستم. خل‌وضعم. سودای پول و موفقیت ندارم. رفاه در حدی که از اسبِ انسانیت نیفتم برایم کافی‌ست. هیچ وقت پی زندگی لاکچری نبوده‌ام. جذابیتی برایم نداشته. بارها آرزو کرده‌ام که کاش این‌طور آدمی نبودم. اگر جاه‌طلب‌تر بودم همه‌چیز ساده‌تر می‌شد. راحت‌تر می‌گنجیدم در قرن 21، خوشبخت‌تر بودم، از این خراب‌شده می‌رفتم، موفق‌تر بودم، می‌توانستم کمک بیشتری به جهان و انسان‌ها بکنم، مایه‌ی افتخار خانواده‌ام می‌شدم، عشق و زندگی‌ام را از دست نمی‌دادم و حتی معشوق بهتری از کار در می‌آمدم... ولی خب! نیستم این‌طوری. در هیچ‌کاری هم آن‌قدرها خوب نیستم. هیچ‌چیز نیست که بگویم اگر ایران نباشم می‌توانم نقش بهتری درش ایفا کنم. از ایران بروم که چه بشوم؟ چه بکنم؟ با تمام بی‌عرضگی‌هایم بر کدام زخم بشر مرهم بگذارم؟ چه هویتی برای خودم تعریف کنم؟ تمام عمرم همین یک‌کار را بلد بوده‌ام. باشم، عصیان کنم و برای حقم بجنگم! حتی مثل یک هابیت کوچک وسط میدان نبرد بزرگان! هویتم را همین تعریف می‌کند! اگر از وطن فرار کنم چی برایم می‌ماند؟ بدبختم و در این وطن پیوسته بدبخت‌تر خواهم شد ولی اگر بروم، هیچ می‌شوم. شاید یک هیچِ خوشبخت‌تر ولی هیچ! بین بدبخت‌بودن و هیچ بودن، بدبختی را انتخاب کرده‌ام. پیش‌تر در جواب چرا نمی‌روی، هزار چیز قشنگ می‌گفتم. از مسئولیت اجتماعی و شمعی روشن کن و بمان و پس بگیر گرفته تا من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد... اما حالا دیگر ساده و احمق نیستم. می‌دانم زورم آن‌قدرها نیست که بود و نبودم فرقی داشته باشد. می‌دانم خارج از ایران هم آدم‌های زیاد و مهمی دارند تلاش می‌کنند. می‌دانم این حرف‌ها الکی‌اند. پیش‌تر می‌گفتم به قول شاملو چراغم در این خانه می‌سوزد، مضحکه‌ی دوستانم شده بودم؛ ولی دیگر حتی چراغی هم نیست، چه چراغی؟ نان هم نداریم. فقط جنگِ بی‌جیره و مواجب مانده، حتی اگر امیدی به پیروزی نباشد. سرطان کبد است خب. شوخی نیست. حالا دیگر همه‌اش همین است. اگر بروم در محضر خودم تمام می‌شوم. نمی‌توانم. زورش را ندارم. دوبار در موقعیتش بوده‌ام، می‌شناسمش. نمی‌توانم.
کاش آدم بهتری بودم. کاش می‌توانستم هویتم را با چیزهای بهتری پر کنم. کاش این‌جا یا آن‌جا کاری حسابی ازم می‌آمد. ولی خب...
بجز دماغم این یک چیز را هم از مامان به ارث برده‌‌ام. مبارزه. مامان از سرطان کبد جان داد ولی تا آخرین نفس جنگید. وقتی می‌مرد لبخند به لب داشت. لبخند خوشبختی نبود. رضایت بود. مامان وقتی جان می‌داد، از خودش و یک‌عمر مبارزه‌ی نفس‌گیرش برای زندگی راضی بود... حریف قدری بود... راستی آدمی که سرنوشت برایش سرطان کبد رقم زده چه می‌تواند بکند؟ چطور پیروز شود؟ مامان سرطان کبد را شکست نداد اما پیروز شد. مامان به «رضایت» پیروز شد. به آن آخرین و قشنگ‌ترین لبخند لبش پیروز شد.
دلم از خودم و زمانه‌ام پر است. خسته‌ام. دلتنگم. خوب بلد نیستم بجنگم، هرچند دست از جنگیدن نکشیده‌ام. تنها خواهم ماند. کسی نخواهد بود. دوستی نخواهم داشت. یاوری یا فرزندی هم. دست گرمی برای دلتنگی‌هایم نخواهد بود. این قلب پر از عشق و شیدایی بی‌آغوش خواهد ماند، ولی من «بودن» را انتخاب کرده‌ام، عصیان کردن را و به تنی رنجور و شمشیری کُند، تا آخرین نفس جنگیدن را...

- نگار خلیلی -
.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@negarkhalili13
10👍1
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«هشتم مارس ۱۳۵۷»

در اولین هشتم مارس پس از انقلاب زنان چندین روز در تهران راهپیمایی کردند. چند خبرنگار فرانسوی این ویدئو را از آن روزها تهیه کردند.

یک نکتۀ مهم دربارۀ این تظاهرات و اعتراضات این است که آنها اعتراض و مطالبات خود را در امتداد انقلاب تعریف و معرفی می‌کردند. چندین زن هم که در این ویدئو نظر می‌دهند، همین نگرش را به صراحت بیان و تأکید می‌کنند «ما از تانک‌های شاه نترسیدیم و انقلاب کردیم». یا وقتی به شعارهای این زنان توجه می‌کنیم، در امتداد انقلاب است.

همین نشان می‌دهد آنها انتظار داشته بودند پس از انقلاب آزادی عمل بیشتری داشته باشند، نه اینکه محدود شوند. اما از آنجا که این زنان از طرف خود چپ‌ها نیز ملامت می‌شدند، یکی از شعارهای اصلی خود را این نهادند که «آزادی نه شرقی، نه غربی، جهانی است». این شعار در واقع پاسخ به چپ‌‎ها بود که در تمام ادبیات و اعتقاداتشان آزادی را مفهومی غربی/امپریالیستی جا انداخته بودند. و پاسخ اینان این بود که آزادی مفهوم غربی نیست ـــ اما این گفتمان آن زمان پیشاپیش بازنده بود و گوش شنوایی میان انقلابی‌ها نداشت.

#مستند #جنبش_زنان

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
👍3👎2👌1
Forwarded from گاهنامه ئاسو
گاهنامه ئاسو، شماره اول.pdf
1.2 MB
ویژه‌نامه روز جهانی زنان
شماره اول
۱۹ اسفند ۱۴۰۱

⭕️زن و مقاومت بی‌وقفه

@Asoo_Journal
✉️
[email protected]
👎1
مرد همیشه مجرّد

✍️محمدحسین بادامچی

🔺«مجرّد» تنها در برابر «متأهّل» نیست بلکه در برابر «مادّی» است، یعنی موجودی روحانی در برابر هرآنچه زمینی‌ست و به مادّه یعنی مادگی و مؤنث آلوده. بنابراین متأهّل هم می‌تواند «مجرّد» باشد و در واقع اگر دقیق‌تر بنگریم در فرهنگ ما اتفاقاً مرد متأهل خوب مجردتر است. «تجرّد» ذات ناگسستنی مردانگی در نظم و جهان‌بینی پدرسالار است و با ازدواج دگرگون نمی‌شود چرا که عقد پدرسالار نه «زوجیت» که بسط عائله‌ی مرد است.

🔺مرد ایرانی-اسلامی آرمانی وقتی مجرد است مجرد است و بعد از متأهل شدن نیز مجرّد. او در واقع رئیس مجرد خانواده است: ایستاده در بیرون، جدا، «بافاصله» و نیالوده به درون خانه که جهانی زنانه است. او همچون سلطان، مدیریت امور بیرونی و ریاست کلّی امور داخلی خانه را بر عهده دارد، بدون آنکه درگیر جزئیات کسالت‌بار و پر زحمت «زنده‌گی» شود. او «ناظر» و «بازرس» خانه است نه یکی از بازیگران در صحنه. جهان ذهنی پدر نسبت به امور زن و فرزندش جهان سرد «بایدها» و «فرمان‌ها»ست و چیزی از احساسات و صداهای گرم زمان حال به گوش او نمی‌رسد. او خود را چون خورشیدی در آسمان خانه می‌بیند که همه به تابیدن او نیاز دارند، بی‌آنکه خود نیازی به آنها داشته باشد. آخر قدرت، ثروت و آبرو منحصراً در اختیار اوست ‌و از دستان اوست که به پایین افاضه می‌کند و زن و کودکان صغیر را در صورت جلب رضایتش مستفیض می‌کند.

🔺در واقع تقسیم کار کهن کارهای تمیزِ مدیریتی (یقه سفید) و کثیفِ کارگری (یقه آبی) ریشه در خانواده پدرسالار و تقسیم کار تبعیض‌آمیز میان ریاست مجرد مرد و خانه‌داری زن دارد. در این تقسیم کار موهوم و البته فراگیر در همه تمدن‌ها، هیچیک از امور جدی و مهم ‌اداری، سیاسی، علمی ، اقتصادی و دینی با درگیری در خانه با جزئیات پرشور، احساسی و غیرقابل پیش‌بینی زندگی کودکان قابل جمع نیست و اساساً همه این نهادهای مذکر بعنوان نهادهای ایده‌‌ال مجرّد (بخوانید دشمن کودک، زنانگی و زندگی) طراحی شده‌اند.

🔺در همه این سیستمها فرد موفق، مرد مجردی است که توانسته فاصله خود را با خانواده‌ حفظ کند و این پاکیزگیِ روحانی از اختلال زن و بچه و درگیری‌های خرد زندگی، آنچنان چالاکی و سرعت عمل و توان برنامه‌ریزی به او بخشیده که می‌تواند تنها، شیک، مرتب و منظم و کاملا «آزاد» به هرجا می‌خواهد سفر کند، با هرکه می‌خواهد قرار بگذارد، پولش را به هر نحوی که بخواهد خرج کند و پاسخگوی کسی هم نباشد. جهان برای مرد مجرد چون کاغذ سفیدی است که آماده نقش بستن به خامه‌ی اراده‌ی اوست، پدیداری از جهان که به کلی برای یک زن ممتنع است…

منبع
👍8👎2
زنان و مسائل اجتماعی
Photo
مستند «هیچ‌کس منتظرت نیست» با سپیده علیزاده، مددکار اجتماعی همراه می‌شود تا گوشه‌ای از مصائب زنان معتاد فرودست منطقه شوش تهران را به تصویر بکشد. نمایش این مستند بهانه‌ای بود تا به موضوع زنان معتاد بپردازم:

رابرت چمبرز شرح می‌دهد که پنج دسته عوامل شامل فقر (مشاغل کم‌درآمد با ساعات طولانی، سرپناه نامناسب)، آسیب‌پذیری (نداشتن بیمه و پس‌انداز و شبکه حمایت اجتماعی در برابر حوادث)، ضعف جسمانی (معلولیت، بیماری، سوء تغذیه)، انزوای اجتماعی (تحصیلات پایین، نداشتن سرمایه فرهنگی) و بی‌قدرتی (نداشتن سواد حقوقی، قدرت چانه‌زنی، دسترسی به تسهیلات دولتی) افراد را در تله محرومیت نگه می‌دارند؛ می‌توان دید زنان بیشتر در این تله گرفتار می‌شوند.

بررسی پرونده هفتصد نفر از مراجعان خانه خورشید در منطقه دروازه غار (با مدیریت لیلا ارشد) در سال‌های ۸۶ تا ۹۱ نشان می‌دهد هفتاد درصد آنها هرگز به دبیرستان نرفتند و ۸۰ درصد قبل از پانزده‌سالگی ازدواج کردند و ۷۵ درصد عضوی معتاد در خانواده خود داشتند ( ۲۳ درصد موارد شوهر معتاد داشتند) و ۴۰ درصد قبل پانزده سالگی اولین بار مصرف کرده بودند. در مورد این زنان تله محرومیت آنها از خانواده آسیب دیده نشات گرفته است و تقاطع جنسیت و طبقه آشکار است.

در کتاب زنان و مسائل اجتماعی که سال ۱۳۹۴ منتشر شد در مقاله «اعتیاد و ایدز در شهر تهران» حسن رفیعی، رویا نوری و سعید نوروزی تحقیقات مختلف ایران و جهان در این زمینه را مرور می‌کنند که نشان می‌دهند زنان نسبت به مردان دلایل بیشتری برای مصرف مواد مخدر دارند، در بازه کوتاه‌تری معتاد می‌شوند، عوارض مخرب اعتیاد بر آنها بیشتر است و سخت‌تر درمان می‌شوند.

از این گذشته انگ اعتیاد برای زنان سنگین‌‌تر از مردان است و آنها «دو برابر کجرو» محسوب می‌شوند، یک‌بار برای اعتیاد و دوم برای عدول از استانداردهای زن خوب (همسر و مادر شایسته). به دلیل این نگاه دسترسی زنان معتاد به تسهیلات درمانی کمتر است و آنها نگران هستند سرپرستی کودک خود را از دست بدهند.

زنان معتاد ده درصد معتادان را تشکیل می‌دهند و تسهیلات درمانی متناسب با زنان بخصوص زنان فرودست اندک است و اهمیت تسهیلات مراقبت از کودک برای انگیزه‌بخشی به مادر نادیده گرفته می‌شود.
6👍3
Forwarded from جامعه‌شناسی زن روز (Parastu.Z.Farrokhi)
rira- 8 march .pdf
6.4 MB
📰 نشریه دانشجویی ریرا
ویژه نامه هشت مارس «روز جهانی زن»

◾️نگاهی به ۸ مارس
🖋شیدا آقاحمیدی

◾️فمنیسم و جنبش برابری طلبی برای به حاشیه بردن جنسیت و به متن آوردن ارزش های انسانی ست.
گفتگو با نجمه واحدی فعال حوزه زنان

◾️فریاد جاودان ما؛ آنچه در جنبش اخیر بر من گذشت

◾️تاریخ تاسیس مدارس دخترانه در ایران
🖋پارسا نصیری

◾️تا رهایی جمعی
🖋فرشته طوسی

◾️برای بهاره هدایت



anjoman_eslami_socialSciences

@Zane_Ruz_Channel
Forwarded from جامعه‌شناسی زن روز (Parastu.Z.Farrokhi)
امشب میخوام داستان یکی از زنان فامیل رو تعریف کنم براتون و اینکه قوانین مردسالارانه چقدر در حق این زن ظلم کردن و چه عاقبت تلخی داشت.

🔺پروانه سالها قبل با داشتن یک بچه از همسر اولش جدا میشه، دلیلش رو نمیدونم و هیچوقت نپرسیدم، چون بسیار زیبا بوده، مرد جوانی که تا به حال ازدواج هم نکرده بوده عاشقش میشه و باهم ازدواج میکنن، مرد مدتی پروانه رو از خانواده‌ش پنهان میکنه و بالاخره بعد از چندسال پروانه رو به شهر محل اقامت برادرهای بزرگتر و خواهرش میاره و بالاخره خونواده پروانه رو میپذیرن، خونواده‌ی پروانه شامل برادراش و دخترش با پروانه قطع رابطه میکنند و سالهای طولانی هیچ خبری ازش نمیگیرن.

▫️پروانه در ازدواج دومش بچه‌دار نمیشه، چندسال تلاش میکنن اما دیگه نمیتونه بچه‌ای به دنیا بیاره و یک‌بار در یک دعوای بین شوهر پروانه و یکی از خواهرشوهرها پروانه میفهمه که مرد زنی مطلقه که یک دختر داشته رو در تهران عقد کرده.

🔺پروانه جایی رو نداشته بره، سواد، مهریه و خانواده‌ای نداشته که پشتیبانش باشن، سالهای طولانی همسر دوم مرد رو تحمل میکنه تا زمانی که همسر دوم به همراه پسرش که در واقع پسر شوهر پروانه بوده به کشور دیگه‌ای مهاجرت میکنه و دیگه فقط پروانه میمونه و بی‌پولی‌های ناشی از ارسال پول برای خانواده‌ی دوم مرد.

▫️چندسال قبل شوهر پروانه که چندین‌سال بود دیگه ورشکست شده بود فوت کرد، پسر شوهر پروانه از خارج از کشور اومد و پول پیش خونه رو بالا کشید. پولی نزدیک‌به ۵۰ میلیون‌تومن که خودتون میدونید به یورو اصلا عدد قابل توجهی نیست. بقیه‌ی فامیل پولی جمع کردند و برای پروانه خونه‌ای رهن کردند، در واقع بخشی از سهم‌الارث خونه‌ی همسرش بود که تا اون زمان فروخته نشده‌بود. باقی پول رو هم نزدیکان من دادن، ماهانه براش پول میریختیم و حالشو میپرسیدیم و اگه خریدی داشت براش انجام میدادیم. البته که در شهر دیگه‌ای بود.

🔺یکی از برادر شوهرها که به ادعای خودش ۲۵ بار به سفر مکه و کربلا رفته و بسیار مقید به مسائل دینیه، این بار در سفرش از امریکا به ایران به در خونه‌ی پروانه رفته و بهش گفته دو تا انتخاب داری یا بری خونه‌ی سالمندان و یا اینکه بری خونه‌ی برادرت. پروانه که در همین ۷-۸ سال اخیر رابطه‌ش با برادرش خوب شده دلش نخواسته که به خونه‌ی برادرش بره و الان در خانه‌ی سالمندانه، کارت بانکیشو خالی کردن و پول پیش خونه رو هم به بهونه‌ی بدهی ازش گرفتند.

▫️ اگر در کشور درستی زندگی میکردیم، بعد از مرگ شوهر پروانه پسرش نمیتونست انقدر راحت حق یک زن تنها رو بالا بکشه و آیا قانون کشورهای غربی از زنان تنها و سالمند مراقبت نمیکند؟ از دست من جز اینکه بروم و به پروانه سر بزنم کاری برنمی‌آید اما با ‎#زن_زندگی_آزادی برای پروانه‌های این شهر کاری خواهم کرد.


🖍z_havayee

#مردسالاری
#حقوق_زنان


@Zane_Ruz_Channel
👍8👏1😢1
Forwarded from راهیانه
♦️جان، بر کف♦️

▪️حدود پنج هزار کیلومتر رانندگی کردم. در حدود یک ماه. یک نوبت در ماه قبل به جنوب شرق: از تهران به کرمان و بعد روستا به روستا در جنوب کرمان تا نزدیک جاسک در هرمزگان. و بعد بازگشت از آنجا به جیرفت و تهران. و دوباره این هفته، برای کاری اضطراری، به جنوب غرب: تا اهواز و بازگشت. سابقه نداشته که در کمتر از ۴۰ روز، این میزان در دو سمت مختلف در ایران رانندگی کنم. چیزی اما امروز در برگشت از سفر دوم، توجهم را جلب کرد:

▪️قبلاً هم با «شوتی»های جنوب آشنا بودم: ماشین‌های شخصی که کالای اصطلاحاً قاچاق را از جنوب ایران، به مرکز می‌آورند. غالباً پژوهای ۴۰۵ هستند. پلاک‌هایشان را طوری دستکاری می‌کنند که خوانده نشود. یا با کثیف کردن، یا با دستکاری. هیچ‌جا در مسیر نمی‌ایستند. با سرعت‌های خیلی بالا حرکت می‌کنند. ماشین دست دومی می‌خرند و کمک فنرهایش را حمل برای بارهای زیاد تقویت می‌کنند و به جاده می‌زنند.

▪️اما به قول دوستی حالا باید از «لشکر» شوتی‌ها صحبت کرد: امروز در پمپ بنزینی در حوالی اندیمشک، حدود ۵۰ خودروی شوتی را دیدم که همگی منتظر بودند دستور حرکت صادر شود. و بعد تا نزدیکی اراک، جمعی سبقت می‌گرفتند و جلو می‌افتادند و دوباره جمعی می‌ایستادند و منتظر خبر سرگروه‌شان یا رسیدن ماشین‌های دیگر می‌شدند. غالبا جوان و بین بیست تا سی سال. و غالبا با پلاک‌هایی از مناطق لرنشین جنوب.

▪️در مسیر رفت، افسر وظیفه‌ی راهنمایی رانندگی دست بلند کرد و سوارش کردم. اهل بروجرد بود. در مورد شوتی‌ها پرسیدم. گفت دوست خودش هم شوتی است. «چی میارن؟» «همه چی. قبلا مشروب و دیش ماهواره و اینها. اما الان از آجیل چینی تا مداد و پارچه. اصلا هم واینمیسن. چرا وایسن؟ اگر وایسن هم جنس‌ها توقیف می‌شن، هم خود ماشین هم به اندازه جنس‌شون جریمه می‌شن. پس جمعی حرکت می‌کنن و بمیرن هم واینمیسن. هم خودشون رو به کشتن می‌دن، هم بقیه رو.»

▪️در کرمان هم از جیرفت به بعد، نیسان‌های آبی با برزنت‌هایی که روی منبع‌های پشت‌شان کشیده‌شده، مثل موشک از کنارت رد می‌شوند. در حالی که غالب پمپ بنزین‌ها، سوخت ندارند یا فقط با کارت سوخت خودت، سوخت می‌دهند، این نیسان‌ها جان‌شان را کف دست‌شان می‌گیرند و سوخت به مرز می‌برند.

▪️آن‌ها هم نمی‌ایستند. با سرعت ِ بالای صد و بیست، پشت سر هم گازوییل می‌برند. یکی از زنان بلوچ می‌گفت: کمتر روستایی در منطقه هست که پدری و پسری و همسری در تصادف این نیسان‌ها کشته نداده باشد. چیزی هم ازشان نمی‌ماند. بعضی وقتها باید ببرند آزمایش تا ببییند این جسد سوخته از کیست. دوستی هم می‌گفت: هر هفته یکی‌شان تصادف می‌کند یا در تعقیب و گریز با پلیس آتش می‌گیرد. هیچ‌کاری هم نمی‌شود برایشان کرد. منفجر می‌شوند و می‌سوزند.

▪️از شرق تا غرب، از کردستان تا بلوچستان و خوزستان و لرستان، جوان‌های بی‌کار و بی‌پناه، جان‌شان را کف دست‌شان گرفته‌اند به جاده‌ها افتاده‌اند. برای چه؟ یک لقمه نان.. با این مردم چه کردید؟

@raahiane|راهیانه
#جامعه‌شناسی_سفری|#از_رنجی_که_میبریم|#جامعه
😢8
2025/07/14 17:32:34
Back to Top
HTML Embed Code: