حجاب، خیانت و طلاق
فاطمه موسوی ویایه- دکترای جامعهشناسی
یکی از پرتکرارترین استدلال طرفداران حجاب اجباری این است که بدحجابی زنان باعث لرزیدن دل مردان و خیانت و طلاق و در نهایت سست شدن بنیان خانواده است. این ادعا در ماده اول لایحه حجاب نیز تکرار شده است. برای بررسی این ادعا تحقیقات میدانی درباره علل خیانت و طلاق که به صورت مقاله علمی پژوهشی منتشر شدهاند را مرور میکنیم. تحقیقات میدانی درباره خیانت بیشتر بر عوامل روانی سوقدهنده فرد به خیانت مانند صفات شخصیتی، طرحواره، سبک دلبستگی و ... یا تاثیر خیانت بر روابط زوجین بخصوص همسر خیانتدیده تمرکز دارند. با این حال چندین تحقیق به دلایل و توجیهات همسر بیوفا پرداختهاند:
چوپانی، سهرابی فرد، محمدی، اسماعیلی، صمدی فرد (۱۳۹۸) ادراک مردان بیوفا از علل و عوامل بازدارنده از روابط فرازناشویی را طی یک مطالعه کیفی بررسی کردند. ۱۲ مرد خاطی در شاهین دژ مورد مصاحبه قرار گرفتند و تحلیلی تفسیری علل خیانت زناشویی را شناسایی کرد: ۱- علل درون فردی: تنوعطلبی جنسی، عدم پایبندی مذهبی، کسب اعتماد به نفس، انتقام. ۲- علل بینفردی: نارضایتی جنسی، نارضایتی عاطفی و عدم تعهد. ۳- علل محیطی: مهیا بودن شرایط خیانت و اختلال در همسرگزینی.
فیروزجائیان و قدیری (۱۳۹۶) در مطالعه پدیدارشناختی دلایل بیوفایی زناشویی، ۳۶ نفر از زنانی را که تجربه رابطه فرازناشویی داشتند را بررسی کردند و ده دلیل اصلی خیانت: فردگرایی و خودمحوری، ضعف دینداری و اخلاق، عدم رفع نیازهای جنسی، عدم رفع نیازهای عاطفی و روانی، خشونت فیزیکی و کلامی شوهر، ضعف نظارت بر زندگی و زندگی صادقانه، تاثیرپذیری از دوستان، فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد، رسانه و شیوع فرهنگ فساد در جامعه برشمردند.
پنجهبند و عنایت (۱۳۹۵) در پی تبیین فرآیند شکلگیری رابطه فرازناشویی با ۱۶ مرد در گچساران که خیانت آنها منجر به طلاق شده بود مصاحبه کردند یافتههای مطالعه در قالب سه مقوله اصلی شامل رابطه نامتناسب عاطفی- جنسی مردان با زنان، ساختار فرهنگی- اجتماعی مستعدکننده نارضایتی جنسی مردان، و معیارهای نادرست انتخاب همسر بودند. در اغلب این ازدواجها مردها تفاوت سنی بسیار زیادی با زنان خود داشتند و اظهار کردند که از ابتدا بین آنها عشق و علاقهای وجود نداشته. غالب بودن جو سرد و بی تفاوتی بر محیط خانواده و روابط زناشویی آنها باعث شده که آنها نتوانند نیازهای عاطفی و جنسی همدیگر را برآورده سازند.
عبدالملکی و آزاده (۱۳۹۳)، شناخت عوامل موثر بر برقراری روابط فرازناشویی را هدف اصلی پژوهش خود عنوان کردند. ۲۴ نفر از زنان و مردان در شهر قروه -که به همسرشان بیوفا بودند را مورد مطالعه قرار دادند و بنا بر تحلیل آنها موارد نارضایتی عبارت بودند: ازدواج اجباری، دلبستگی به خانواده منشأ و دخالت آنان، اختلاف نگرش بر سر نقشهای جنسیتی، نارضایتی از روابط جنسی، ناخشنودی در روابط عاطفی، و سوءظن و بدبینی.
در زمینه طلاق نیز فراتحلیل مطالعات انجام شده در حوزه طلاق در ایران، ۱۳۹۷ از فیروزجائیان، صادقی، جانمحمدی لرگانی، لطفی خاچکی بر اساس دادههای ۱۹ تحقیق در بازه زمانی (۱۳۹۵-۱۳۸۱) عوامل موثر بر طلاق را برمیشمارد: مداخله اقوام و اطرافیان، اعتیاد، تفاوت ارزشها و عدم تفاهم (میان عوامل اجتماعی) و عواملی مانند بیکاری و مشکل امرار معاش (در میان عوامل اقتصادی) بیشترین فراوانی را داشتند.
فراتحلیل مطالعات و تحقیقات پیرامون عوامل مرتبط با طلاق در ایران برای دوره ۱۳۹۶- ۱۳۸۶- نویسندگان: نیازی، عسگری، کویری، الماسی بیدگلی، نوروزی و نورانی با بررسی ۲۱ تحقیق درباره طلاق عوامل موثر بر طلاق را فهرست میکند، عوامل فرهنگی مانند مداخله اقوام و اطرافیان، نبود همسانگزینی در انتخاب همسر و عدم شناخت قبل از ازدواج و عوامل اقتصادی شامل اعتیاد و خشونت، بیکاری و مشکل امرار معاش بیشترین فراوانی را داشتند.
همانطور که مرور تحقیقات نشان میدهد مهمترین عامل عدم تداوم خانواده، ازدواج بدون در نظر گرفتن همسانگزینی، عدم علاقه و دلبستگی حین ازدواج، ازدواج ابزاری، نداشتن مهارت گفتگو و حل اختلاف بین زوجین و مشکلات اقتصادی است. زمانی که نیازهای روانی و عاطفی فرد در ازدواج برآورده نشوند در حالیکه طلاق نیز آسان نیست، فرد به عنوان راهحل به روابط فرازناشویی روی میآورد. امکان آشنایی با دیگران و اختلاط با نامحرم و بدحجابی زن کماهمیتترین متغیر این معادله هستند. گفتمان حجاب اجباری صورت مساله را اشتباه طرح میکند و در نتیجه پاسخ اشتباه میدهد.
@women_socialproblems
#حجاب
#فقهزنان
فاطمه موسوی ویایه- دکترای جامعهشناسی
یکی از پرتکرارترین استدلال طرفداران حجاب اجباری این است که بدحجابی زنان باعث لرزیدن دل مردان و خیانت و طلاق و در نهایت سست شدن بنیان خانواده است. این ادعا در ماده اول لایحه حجاب نیز تکرار شده است. برای بررسی این ادعا تحقیقات میدانی درباره علل خیانت و طلاق که به صورت مقاله علمی پژوهشی منتشر شدهاند را مرور میکنیم. تحقیقات میدانی درباره خیانت بیشتر بر عوامل روانی سوقدهنده فرد به خیانت مانند صفات شخصیتی، طرحواره، سبک دلبستگی و ... یا تاثیر خیانت بر روابط زوجین بخصوص همسر خیانتدیده تمرکز دارند. با این حال چندین تحقیق به دلایل و توجیهات همسر بیوفا پرداختهاند:
چوپانی، سهرابی فرد، محمدی، اسماعیلی، صمدی فرد (۱۳۹۸) ادراک مردان بیوفا از علل و عوامل بازدارنده از روابط فرازناشویی را طی یک مطالعه کیفی بررسی کردند. ۱۲ مرد خاطی در شاهین دژ مورد مصاحبه قرار گرفتند و تحلیلی تفسیری علل خیانت زناشویی را شناسایی کرد: ۱- علل درون فردی: تنوعطلبی جنسی، عدم پایبندی مذهبی، کسب اعتماد به نفس، انتقام. ۲- علل بینفردی: نارضایتی جنسی، نارضایتی عاطفی و عدم تعهد. ۳- علل محیطی: مهیا بودن شرایط خیانت و اختلال در همسرگزینی.
فیروزجائیان و قدیری (۱۳۹۶) در مطالعه پدیدارشناختی دلایل بیوفایی زناشویی، ۳۶ نفر از زنانی را که تجربه رابطه فرازناشویی داشتند را بررسی کردند و ده دلیل اصلی خیانت: فردگرایی و خودمحوری، ضعف دینداری و اخلاق، عدم رفع نیازهای جنسی، عدم رفع نیازهای عاطفی و روانی، خشونت فیزیکی و کلامی شوهر، ضعف نظارت بر زندگی و زندگی صادقانه، تاثیرپذیری از دوستان، فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد، رسانه و شیوع فرهنگ فساد در جامعه برشمردند.
پنجهبند و عنایت (۱۳۹۵) در پی تبیین فرآیند شکلگیری رابطه فرازناشویی با ۱۶ مرد در گچساران که خیانت آنها منجر به طلاق شده بود مصاحبه کردند یافتههای مطالعه در قالب سه مقوله اصلی شامل رابطه نامتناسب عاطفی- جنسی مردان با زنان، ساختار فرهنگی- اجتماعی مستعدکننده نارضایتی جنسی مردان، و معیارهای نادرست انتخاب همسر بودند. در اغلب این ازدواجها مردها تفاوت سنی بسیار زیادی با زنان خود داشتند و اظهار کردند که از ابتدا بین آنها عشق و علاقهای وجود نداشته. غالب بودن جو سرد و بی تفاوتی بر محیط خانواده و روابط زناشویی آنها باعث شده که آنها نتوانند نیازهای عاطفی و جنسی همدیگر را برآورده سازند.
عبدالملکی و آزاده (۱۳۹۳)، شناخت عوامل موثر بر برقراری روابط فرازناشویی را هدف اصلی پژوهش خود عنوان کردند. ۲۴ نفر از زنان و مردان در شهر قروه -که به همسرشان بیوفا بودند را مورد مطالعه قرار دادند و بنا بر تحلیل آنها موارد نارضایتی عبارت بودند: ازدواج اجباری، دلبستگی به خانواده منشأ و دخالت آنان، اختلاف نگرش بر سر نقشهای جنسیتی، نارضایتی از روابط جنسی، ناخشنودی در روابط عاطفی، و سوءظن و بدبینی.
در زمینه طلاق نیز فراتحلیل مطالعات انجام شده در حوزه طلاق در ایران، ۱۳۹۷ از فیروزجائیان، صادقی، جانمحمدی لرگانی، لطفی خاچکی بر اساس دادههای ۱۹ تحقیق در بازه زمانی (۱۳۹۵-۱۳۸۱) عوامل موثر بر طلاق را برمیشمارد: مداخله اقوام و اطرافیان، اعتیاد، تفاوت ارزشها و عدم تفاهم (میان عوامل اجتماعی) و عواملی مانند بیکاری و مشکل امرار معاش (در میان عوامل اقتصادی) بیشترین فراوانی را داشتند.
فراتحلیل مطالعات و تحقیقات پیرامون عوامل مرتبط با طلاق در ایران برای دوره ۱۳۹۶- ۱۳۸۶- نویسندگان: نیازی، عسگری، کویری، الماسی بیدگلی، نوروزی و نورانی با بررسی ۲۱ تحقیق درباره طلاق عوامل موثر بر طلاق را فهرست میکند، عوامل فرهنگی مانند مداخله اقوام و اطرافیان، نبود همسانگزینی در انتخاب همسر و عدم شناخت قبل از ازدواج و عوامل اقتصادی شامل اعتیاد و خشونت، بیکاری و مشکل امرار معاش بیشترین فراوانی را داشتند.
همانطور که مرور تحقیقات نشان میدهد مهمترین عامل عدم تداوم خانواده، ازدواج بدون در نظر گرفتن همسانگزینی، عدم علاقه و دلبستگی حین ازدواج، ازدواج ابزاری، نداشتن مهارت گفتگو و حل اختلاف بین زوجین و مشکلات اقتصادی است. زمانی که نیازهای روانی و عاطفی فرد در ازدواج برآورده نشوند در حالیکه طلاق نیز آسان نیست، فرد به عنوان راهحل به روابط فرازناشویی روی میآورد. امکان آشنایی با دیگران و اختلاط با نامحرم و بدحجابی زن کماهمیتترین متغیر این معادله هستند. گفتمان حجاب اجباری صورت مساله را اشتباه طرح میکند و در نتیجه پاسخ اشتباه میدهد.
@women_socialproblems
#حجاب
#فقهزنان
👌12👍8👎3
Forwarded from مطالعات زنان
🔻مگر میشود علوم، ریاضی و ادبیات را زنانه و مردانه کرد؟/ کمبود ۳۰۰ هزار معلم را حل کنید
🔹اظهارات اخیر وزیر آموزش و پروش مبنی بر دخترانه و پسرانه کردن کتابهای درسی، تعجب همگان را برانگیخت که چگونه میتوان دروس دانش آموزان را جنسیتی تحلیل و آموزش داد؟ با توجه به چالشهای اساسی وزارت آموزش و پروش در حوزه کمبود معلم و انگیزه معلمان و حقوق و مسائل این چنینی، توجه به دخترانه و پسرانه کردن کتابهای درسی اولویتی در نیازهای آموزش و پروش ندارد.
🔹سحرخیز، معاون پیشین متوسطه وزارت آموزش و پروش، درباره صحبتهای وزیر آموزش و پروش درباره دخترانه و پسرانه کردن کتابهای درسی گفت: گاهی اوقات صحبت کردن و انتقال پیام مسئولین به گونهای است که سوءتفاهم پیش میآورد؛ مگر علم زنانه و مردانه دارد؟ در سند تحول چنین چیزی نداریم این کار نیز امکان پذیر نیست. مگر میشود علوم و ریاضی و ادبیات را زنانه و مردانه کرد؟ البته در گذشته درباره برخی رشتهها از جمله زیست شناسی و حرفه و فن و دین و زندگی تفاوتهای جنسیتی وجود داشت؛ از جمله احکام اسلامی زنانه که لزومی ندارد در کتاب پسرها باشد؛ یا در حوزه حرفه و فن که درس خیاطی و آشپزی و کودک یاری دارد، ترجیح داده میشد که در کتاب درسی دختران ذکر شود. معنای این مسئله، اما تفکیک جنسیتی نیست.
🔹وی در ادامه افزود: در آموزش و پرورش قائل به تفاوت جنسیتی میان دختر و پسر هستند، اما باید به جا و به حسب ضرورت اعمال شود. مثلا اگر قرار است اخلاق جنسی را مطرح کنیم، محتوای دختران و پسران متفاوت است. شاید منظور وزیر همین بوده، اما به طور کلی اشتباه کرده وارد این موضوع شده است. آموزش و پرورش اینقدر مشکل دارد که نیازی به این صحبتها نیست. این صحبتها فقط بازتاب منفی دارد.
🔹سحرخیز درباره نگاه افراطی به مسئله آموزش مطرح کرد: بیش از این زنانه و مردانه کردن امکان پذیر نیست. مثلا یاددادن عبارت جبری و ضرب و تقسیم و مشتق تعیین کردن دخترانه و پسرانه دارد؟ اگر کسی چنین فکر کند واقعا نگاه افراطی دارد. چند سال پیش آقایی اینقدر کج سلیقگی کرده بود که عکس دختر را از روی جلد کتابها برداشته بودند. برخی نیز میگفتند معلم خانم بچههای پسر را زنانه بار میآورد، اما به نظر من زنان بهترین معلمها هستند و حس مادرانه آنها در کیفیت تدریسشان موثر است. آقای وزیر کج سلیقگی کرده که چنین صحبتی را بیان کرده است. اولویتهای آموزش و پروش خیلی چیزهای دیگر است که باید مدنظر قرار بگیرد. وزیر باید مسئله کمبود معلم و کیفیت بخشی به محتوا را حل کند./انتخاب
#مطالعات_زنان
#تفکیک_جنسیتی
@womenstudies
🔹اظهارات اخیر وزیر آموزش و پروش مبنی بر دخترانه و پسرانه کردن کتابهای درسی، تعجب همگان را برانگیخت که چگونه میتوان دروس دانش آموزان را جنسیتی تحلیل و آموزش داد؟ با توجه به چالشهای اساسی وزارت آموزش و پروش در حوزه کمبود معلم و انگیزه معلمان و حقوق و مسائل این چنینی، توجه به دخترانه و پسرانه کردن کتابهای درسی اولویتی در نیازهای آموزش و پروش ندارد.
🔹سحرخیز، معاون پیشین متوسطه وزارت آموزش و پروش، درباره صحبتهای وزیر آموزش و پروش درباره دخترانه و پسرانه کردن کتابهای درسی گفت: گاهی اوقات صحبت کردن و انتقال پیام مسئولین به گونهای است که سوءتفاهم پیش میآورد؛ مگر علم زنانه و مردانه دارد؟ در سند تحول چنین چیزی نداریم این کار نیز امکان پذیر نیست. مگر میشود علوم و ریاضی و ادبیات را زنانه و مردانه کرد؟ البته در گذشته درباره برخی رشتهها از جمله زیست شناسی و حرفه و فن و دین و زندگی تفاوتهای جنسیتی وجود داشت؛ از جمله احکام اسلامی زنانه که لزومی ندارد در کتاب پسرها باشد؛ یا در حوزه حرفه و فن که درس خیاطی و آشپزی و کودک یاری دارد، ترجیح داده میشد که در کتاب درسی دختران ذکر شود. معنای این مسئله، اما تفکیک جنسیتی نیست.
🔹وی در ادامه افزود: در آموزش و پرورش قائل به تفاوت جنسیتی میان دختر و پسر هستند، اما باید به جا و به حسب ضرورت اعمال شود. مثلا اگر قرار است اخلاق جنسی را مطرح کنیم، محتوای دختران و پسران متفاوت است. شاید منظور وزیر همین بوده، اما به طور کلی اشتباه کرده وارد این موضوع شده است. آموزش و پرورش اینقدر مشکل دارد که نیازی به این صحبتها نیست. این صحبتها فقط بازتاب منفی دارد.
🔹سحرخیز درباره نگاه افراطی به مسئله آموزش مطرح کرد: بیش از این زنانه و مردانه کردن امکان پذیر نیست. مثلا یاددادن عبارت جبری و ضرب و تقسیم و مشتق تعیین کردن دخترانه و پسرانه دارد؟ اگر کسی چنین فکر کند واقعا نگاه افراطی دارد. چند سال پیش آقایی اینقدر کج سلیقگی کرده بود که عکس دختر را از روی جلد کتابها برداشته بودند. برخی نیز میگفتند معلم خانم بچههای پسر را زنانه بار میآورد، اما به نظر من زنان بهترین معلمها هستند و حس مادرانه آنها در کیفیت تدریسشان موثر است. آقای وزیر کج سلیقگی کرده که چنین صحبتی را بیان کرده است. اولویتهای آموزش و پروش خیلی چیزهای دیگر است که باید مدنظر قرار بگیرد. وزیر باید مسئله کمبود معلم و کیفیت بخشی به محتوا را حل کند./انتخاب
#مطالعات_زنان
#تفکیک_جنسیتی
@womenstudies
👌2
فهیمه نظری:
شما نمیتوانید قانون پایستگی خشونت را دور بزنید: تمامی انواع خشونت قابل تبدیل هستند و برای مثال، خشونتهای ساختاری که به صورت اخراج، تعدیل نیرو، از دست دادن امنیت شغلی و غیره زاییدهی بازارهای پولی و مالی هستند، دیر یا زود با صورتهای دیگر خشونت از جمله خودکشی، جرم و جنایت، اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به الکل و تمام خاستگاههای دیگر کنشهای روزمرهی خشونت آمیز خود را منطبق میسازند.
کتاب Homo Academicus (1988)
ترجمه : تهمتن برومند
شما نمیتوانید قانون پایستگی خشونت را دور بزنید: تمامی انواع خشونت قابل تبدیل هستند و برای مثال، خشونتهای ساختاری که به صورت اخراج، تعدیل نیرو، از دست دادن امنیت شغلی و غیره زاییدهی بازارهای پولی و مالی هستند، دیر یا زود با صورتهای دیگر خشونت از جمله خودکشی، جرم و جنایت، اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به الکل و تمام خاستگاههای دیگر کنشهای روزمرهی خشونت آمیز خود را منطبق میسازند.
کتاب Homo Academicus (1988)
ترجمه : تهمتن برومند
👌5👍1
I'm hooked on دانشگاه، رویای ناتمام on Castbox. Check out this episode! https://castbox.fm/vb/654537041
Castbox
دانشگاه، رویای ناتمام
دانشگاه در ایران چه کارکردی برای دختران دارد؟ دخترانی ایرانی به چه دلیل به دانشگاه میروند؟ در طول این قسمت صدای زنان و دخترانی را میشنوید که تجربهی ت...
👍4
Forwarded from معتاد کتاب
آموختن از کتابها
یکی از دوستان پرسید که تاثیرگذارترین کتابهای زندگیات کدام بودند و من هم فهرستی نوشتم از کتابهایی که انتخابها و علایقم را عوض کردند:
- کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» نوشته پال کندی اولین کتاب جدی زندگیام بود که در پانزده سالگی تحلیل ساختاری شرایط ورای اعمال آدمها را به من آموخت و سالها بعد دانستم که اثری برجسته در جامعهشناسی تاریخی است.
- «تئوریهای انقلاب» کوهن که مرا با جامعهشناسی آشنا کرد و «جامعهشناسی» نوشته گیدنز مرا شیفته جامعهشناسی ساخت. «تبیین در علوم اجتماعی» لیتل و «منطق کنش اجتماعی» بودون به من روش و بینش جامعهشناسی را آموختند.
- «ابنخلدون و علوم اجتماعی» گسست کامل سنت و مدرنیته را در ذهنم جا انداخت. اثر تحقیقی «مقاومت شکننده» اثر فوران و «دولت و جامعه در ایران» نوشته کاتوزیان تحلیلهایی ناب در مورد تاریخ کشورم ارائه کردند و علاقه من به تاریخ اجتماعی را برانگیختند.
- کتاب هیلگارد مرا با روانشناسی آشنا کرد، «رواندرمانی اگزیستانسیال» یالوم برایم درباره راز مرگ گفت و بعدتر «زندگی خود را از نو بیافرینید» جفری یانگ و مبحث طرحواره باعث شد به خودشناسی عمیقی برسم.
- رمانهای بسیاری (بر باد رفته، جان شیفته، میدل مارچ، خرمگس و ...) بودند که به من شور عشق، تحقق خویشتن در هنگامه تغییرات اجتماعی و سرکش بودن را آموختند.
آذرنگ در مقدمه کتابش (استادان و نااستادانم) نوشته: «عادتها در آدمیان مختلف است؛ بعضی از استاد بهتر میآموزند، بعضی با کار فردی و شیوههای خودآموزی، بهتر فرامیگیرند.» هرچه تامل میکنم، میبینم من از دسته دوم هستم.
https://www.tg-me.com/anoveladdict
یکی از دوستان پرسید که تاثیرگذارترین کتابهای زندگیات کدام بودند و من هم فهرستی نوشتم از کتابهایی که انتخابها و علایقم را عوض کردند:
- کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» نوشته پال کندی اولین کتاب جدی زندگیام بود که در پانزده سالگی تحلیل ساختاری شرایط ورای اعمال آدمها را به من آموخت و سالها بعد دانستم که اثری برجسته در جامعهشناسی تاریخی است.
- «تئوریهای انقلاب» کوهن که مرا با جامعهشناسی آشنا کرد و «جامعهشناسی» نوشته گیدنز مرا شیفته جامعهشناسی ساخت. «تبیین در علوم اجتماعی» لیتل و «منطق کنش اجتماعی» بودون به من روش و بینش جامعهشناسی را آموختند.
- «ابنخلدون و علوم اجتماعی» گسست کامل سنت و مدرنیته را در ذهنم جا انداخت. اثر تحقیقی «مقاومت شکننده» اثر فوران و «دولت و جامعه در ایران» نوشته کاتوزیان تحلیلهایی ناب در مورد تاریخ کشورم ارائه کردند و علاقه من به تاریخ اجتماعی را برانگیختند.
- کتاب هیلگارد مرا با روانشناسی آشنا کرد، «رواندرمانی اگزیستانسیال» یالوم برایم درباره راز مرگ گفت و بعدتر «زندگی خود را از نو بیافرینید» جفری یانگ و مبحث طرحواره باعث شد به خودشناسی عمیقی برسم.
- رمانهای بسیاری (بر باد رفته، جان شیفته، میدل مارچ، خرمگس و ...) بودند که به من شور عشق، تحقق خویشتن در هنگامه تغییرات اجتماعی و سرکش بودن را آموختند.
آذرنگ در مقدمه کتابش (استادان و نااستادانم) نوشته: «عادتها در آدمیان مختلف است؛ بعضی از استاد بهتر میآموزند، بعضی با کار فردی و شیوههای خودآموزی، بهتر فرامیگیرند.» هرچه تامل میکنم، میبینم من از دسته دوم هستم.
https://www.tg-me.com/anoveladdict
❤9👌1
Forwarded from دختران حوا (Sobh)
چندی پیش جایی مهمان بودم که صدای فریاد و دعوای مرد همسایه بلند شد. حتی گوشات را هم میگرفتی عربدههای از ته جانش قابل شنیدن بود. مردی در دهه ششم زندگی و بازنشسته یکی از سازمانهای خوشدرآمد و پرمزایا که زن و بچهها را فرستاده ینگه دنیا و حالا برای فرار از تنهایی زنی جوان و سی ساله را به صیغهنامه ای محرم و زن خانه خود کرده بود. گویا اول صیغه ماهانه بود و بعدش دیده زن جوان چندانی هم بد نیست، در نظافت و پختوپز و رتقوفتق خانه و امور شوهرداری و البته جوانی و زیبایی، التفات کرده و ارتقا داده به صیغه ده ساله. زن یک دختر پنج شش ساله از ازدواج اولش دارد. و حالا دختربچه هم کنار آنها در آن خانه زندگی میکند. و هر بار شاهد دعوا و هتک حرمت مادر جوانش توسط ناپدری پیر و بیحوصله خود است که عربده میکشید تو اگر زن خوبی بودی شوهر اولت طلاقت نمیداد. تو اگر آدم بودی زندگی اولت را ول نمیکردی... و گزارههای دیگری بسی قبیحتر در تحقیر زن به واسطه گذشته او. شواهد و روایات میزبانم نشان میداد که زن از ناچارِ نداری و سربار خانه پدری شدن، آنهم با یک بچه، راضی به این ازدواج شده و مداوم به این تحقیرها و فحاشیها تن میدهد. آنهم پیش چشمان معصوم دخترکش.
این ماجرا را روایت کردم که بگویم در این زمانه عسر و حرج که همهمان داریم زیر فشار و سختی جان میکنیم و تنهایی و بیهمزبانی هم جانمان را بهدر برده اگر شعور و فهم رابطه نداریم سرمان را توی خشتک خودمان کنیم و شست پایمان را بمکیم اما شرافت کسی را به کلمات کثیفمان لکهدار نکنیم. بفهمیم تحقیر دیگری با گذشتهاش و آنچه بر او گذشته غیرانسانیترین و هرزهترین رفتاریست که میشود کرد. مرد یا زن فرقی ندارد. ازدواج قبلی به هر علتی از هم پاشیده و حالا کسی تنهاییش را قرار است در سایه و پناه ما درمان کند. بابت یک لقمه نانی که باهم شریک میشوید کثافت گذشته دردناک دیگری را دائم توی سرش نزنید. شما از ابتدا میدانستید با چه کسی و چه گذشتهای پیمان تازه بستهاید. پس دهانتان را ببندید و مثل آدم رفتار کنید. تحقیر شریک زندگیتان با گذشتهاش هیچ معنایی ندارد جز اینکه شما یک عوضی هستید که کمبودها و حقارتهایتان را اینطور ماله میکشید. همین./زن امروزی
#الهامفلاح
@EveDaughters
این ماجرا را روایت کردم که بگویم در این زمانه عسر و حرج که همهمان داریم زیر فشار و سختی جان میکنیم و تنهایی و بیهمزبانی هم جانمان را بهدر برده اگر شعور و فهم رابطه نداریم سرمان را توی خشتک خودمان کنیم و شست پایمان را بمکیم اما شرافت کسی را به کلمات کثیفمان لکهدار نکنیم. بفهمیم تحقیر دیگری با گذشتهاش و آنچه بر او گذشته غیرانسانیترین و هرزهترین رفتاریست که میشود کرد. مرد یا زن فرقی ندارد. ازدواج قبلی به هر علتی از هم پاشیده و حالا کسی تنهاییش را قرار است در سایه و پناه ما درمان کند. بابت یک لقمه نانی که باهم شریک میشوید کثافت گذشته دردناک دیگری را دائم توی سرش نزنید. شما از ابتدا میدانستید با چه کسی و چه گذشتهای پیمان تازه بستهاید. پس دهانتان را ببندید و مثل آدم رفتار کنید. تحقیر شریک زندگیتان با گذشتهاش هیچ معنایی ندارد جز اینکه شما یک عوضی هستید که کمبودها و حقارتهایتان را اینطور ماله میکشید. همین./زن امروزی
#الهامفلاح
@EveDaughters
👍22👏3👎1
Forwarded from مدرسانۀ دورنما
#معرفی_کتاب
#معرفی_نویسنده
▪️سفر «جنسیت» به خاورمیانه
مروری بر کتاب «فمینیسم در اسلام» از #مارگو_بدران
✍️ #مریم_نصر_اصفهانی
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
درآمد
مارگو بدران (متولد ۱۹۳۶) پژوهشگر و استاد امریکاییِ متخصص در تاریخ خاورمیانه با تمرکز بر مطالعات زنان و جنسیت است که با پژوهشهایش در حوزهٔ فمینیسم اسلامی شناخته میشود. او تحصیلات خود را در دانشگاههای هاروارد و آکسفورد به سرانجام رساند و عربی را در دانشگاه الازهر قاهره آموخت و هماکنون پژوهشگر ارشد در مرکز بینالمللی پژوهشی ویلسون در واشینگتن است. او مقالات و کتابهای محققانهای در زمینهٔ فمینیسم اسلامی قلمی کرده که از میان کتابهای او میتوان به «گشودن دروازهها: یک قرن نوشتههای فمینیسم عربی» (۱۹۹۰) و «فمینیسم ورای شرق و غرب: حرف و عمل جنسیتی جدید در اسلام جهانی» (۲۰۰۷) اشاره کرد. «فمینیسم در اسلام: همگراییهای دینی و سکولار» (۲۰۰۹) کتابی است در ۳۵۰ صفحه که دربردارندۀ مجموعهای از مقالات مارگو بدران دربارهٔ فمینیسم در کشورهای اسلامی با تمرکز بیشتر بر مصر است. این مقالات در خلال دو دهه پیش از انتشار کتاب و همزمان با سیر تحولات وضعیت زنان در کشورهای اسلامی نوشته شده و اغلب آنها قبلاً منتشر شده بودند. ادعای اصلی بدران در این کتاب این است که عبارت «فمینیسم اسلامی» نه عبارتی متناقض یا جعلی که عبارتی معنادار و اصیل است. فمینیسم اسلامی آنطور که اسلامگرایان متعصب معتقدند «غربی» نیست و آنطور که غربیان اعتقاد دارند جعلی و بیمعنا نیست. هریک از مقالات او با بررسی مصادیق متفاوت حول این ادعا شکل گرفته است که «فمینیسمهایی که زنان مسلمان ایجاد کردهاند فمینیسم خودشان است.» این گزاره هم دربارهٔ «گفتمان فمینیسم اسلامی» و هم دربارهٔ «گفتمان فمینیسم سکولار در کشورهای مسلمان» صدق میکند. ضمن اینکه از نظر او این دو رویکرد، آنچنان که شاید از خاستگاههای متفاوتشان تصور کنیم، با فاصله از یکدیگر نایستادهاند.
🔻مطالعۀ متن کامل و دانلود فایل مقاله
#مقالۀ_مروری
#دورنما_بخوانیم
#با_دورنما_بمانیم
@doornamaa
#معرفی_نویسنده
▪️سفر «جنسیت» به خاورمیانه
مروری بر کتاب «فمینیسم در اسلام» از #مارگو_بدران
✍️ #مریم_نصر_اصفهانی
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
درآمد
مارگو بدران (متولد ۱۹۳۶) پژوهشگر و استاد امریکاییِ متخصص در تاریخ خاورمیانه با تمرکز بر مطالعات زنان و جنسیت است که با پژوهشهایش در حوزهٔ فمینیسم اسلامی شناخته میشود. او تحصیلات خود را در دانشگاههای هاروارد و آکسفورد به سرانجام رساند و عربی را در دانشگاه الازهر قاهره آموخت و هماکنون پژوهشگر ارشد در مرکز بینالمللی پژوهشی ویلسون در واشینگتن است. او مقالات و کتابهای محققانهای در زمینهٔ فمینیسم اسلامی قلمی کرده که از میان کتابهای او میتوان به «گشودن دروازهها: یک قرن نوشتههای فمینیسم عربی» (۱۹۹۰) و «فمینیسم ورای شرق و غرب: حرف و عمل جنسیتی جدید در اسلام جهانی» (۲۰۰۷) اشاره کرد. «فمینیسم در اسلام: همگراییهای دینی و سکولار» (۲۰۰۹) کتابی است در ۳۵۰ صفحه که دربردارندۀ مجموعهای از مقالات مارگو بدران دربارهٔ فمینیسم در کشورهای اسلامی با تمرکز بیشتر بر مصر است. این مقالات در خلال دو دهه پیش از انتشار کتاب و همزمان با سیر تحولات وضعیت زنان در کشورهای اسلامی نوشته شده و اغلب آنها قبلاً منتشر شده بودند. ادعای اصلی بدران در این کتاب این است که عبارت «فمینیسم اسلامی» نه عبارتی متناقض یا جعلی که عبارتی معنادار و اصیل است. فمینیسم اسلامی آنطور که اسلامگرایان متعصب معتقدند «غربی» نیست و آنطور که غربیان اعتقاد دارند جعلی و بیمعنا نیست. هریک از مقالات او با بررسی مصادیق متفاوت حول این ادعا شکل گرفته است که «فمینیسمهایی که زنان مسلمان ایجاد کردهاند فمینیسم خودشان است.» این گزاره هم دربارهٔ «گفتمان فمینیسم اسلامی» و هم دربارهٔ «گفتمان فمینیسم سکولار در کشورهای مسلمان» صدق میکند. ضمن اینکه از نظر او این دو رویکرد، آنچنان که شاید از خاستگاههای متفاوتشان تصور کنیم، با فاصله از یکدیگر نایستادهاند.
🔻مطالعۀ متن کامل و دانلود فایل مقاله
#مقالۀ_مروری
#دورنما_بخوانیم
#با_دورنما_بمانیم
@doornamaa
❤5👍1
🔺 زنانِ در انتظارِ اعدام در بامداد؛
محکومین و قربانیانِ اشکال مختلف خشونت علیه زنان
نوشته ژینا مدرس گرجی
جمعیت قابل توجهی از زندانیان زندانهای زنان، زنانی با اتهام قتل همسر (شوهر کشی) در سه حالت قتل مستقیم، مباشرت و یا معاونت در قتل را تشکیل میدهند. در دورانی که در زندان زنان سنندج بودم با همهی این زنان مصاحبه کردم. همهی موارد به جز دو نفر قربانیان کودک همسری بودند. آنها در سنهای دوازده، سیزده تا هفده سال و بدون حق انتخاب، اجباری ازدواج کرده بودند. قریب به اتفاق همه اشکال مختلف خشونتهای شدید خانگی (فیزیکی، جنسی، اقتصادی و روانی) را تجربه کرده بودند. اکثرا بارها درخواست طلاق داده بودند و بارها از خانوادههایشان حمایت و کمک خواسته بودند.
ولی نداشتن حق طلاق و حضانت فرزندان، نداشتن حمایتهای خانواده و نداشتن استقلال اقتصادی باعث شده بود که در خانهای مشترک با همسری که دوستش نداشتند و مورد خشونت واقع میشدند، در یک سطح از هوش، زیبایی، جایگاه اجتماعی و اقتصادی نبودند، رابطههای خارج از ازدواج برای هر دو طرف پیش آمده بود، بمانند.
معمولا پس از تجربه شدید از خشونت در لحظهای جنون آمیز، با نقشهی قبلی یا بدون نقشهی قبلی، تنهایی یا با همکاری شخصی دیگر (اکثرا مردی دیگر) قتل اتفاق افتاده. ابزارهای قتل: چاقو و یا روسری برای خفه کردن بعد از خوراندن مسکن و خواب آور در غذا در حین خواب بوده.
پروندههای قتل معمولا پروسهی قضایی بسیار طولانی دارند. کسانی هستند که هفت تا ده سال در زندان هستند تا قاضی رای صادر کند. در این فاصله در زندان اکثرا بارها به خودکشی فکر کردهاند یا اقداماتی انجام دادهاند. حتی در مواردی افرادی خود درخواست قصاص دادهاند. مدت زمان طولانی در زندان بدون هیچ حمایت خانوادگی و اقتصادی و با کمترین امید و دوری از فرزندان شرایط و تحمل زندان را سختتر میکند.
زندانیان با اتهام قتل کمترین حمایت از خانوادهها را دارند. معمولا ملاقاتی و تماس با خانواده را ندارند یا بسیار کم است. آنها طرد شده هستند. اکثرا دلتنگ فرزندانشان هستند و آرزویشان یک بار دیگر به آغوش کشیدن بچهشان است. دفتری دارند که یکی دو عکس که به سختی توانستهاند تهیه کنند در آن میچسبانند و در ورقهای دفتر باسواد بسیار کمشان خاطره و درددل می نویسند. از اتفاقاتی که گذشته و آرزوهایشان.
قتل همیشه در همه جای دنیا اتفاق افتاده و از جرایم با احکام سنگین است. در ایران قصاص و یا رضایت با پرداخت دیه حکم اجرایی در برابر قتل است. زنان هر چند در احکام اسلام و مشخصا در ایران نیمهی مردان هستند و اگر کشته شوند معمولا قصاص و اعدامی در کار نیست چون نصف یک انسان کشته شده (مگر خانوادهی مقتول بقیهی دیه را پرداخت کنند تا قاتل اعدام شود) خود برای قتل اعدام میشوند. هرچند سالها مبارزهی فعالین حقوق بشری در راستای لغو قانون اعدام در ایران هنوز به نتیجهای نرسیده ولی همچنان مبارزه در این راه ادامه دارد. چرا که اعدام خشونت و میزان جرایم را کم نکرده و نمیکند و راهحل و درمانی برای مشکلات و مسائل هم نیست.
قتلهایی در دنیا صورت میگیرد که در مواردی ناشی از بیماریهای روانی مانند اسکیزوفرنی است یا قتلهایی ناخواسته، انتقام، قتل در دفاع دفاع شخصی یا قتلهایی که با عنوان زنکشی و قتلهای ناموسی میشناسیم که با عنوان حفظ آبرو و شرف و ناموس اتفاق میافتد که اکثر مواقع هم پروندهها شفاف نیست و چون مسئله ناموسی است بعد از زندانی چندماهه با توافقات مردان خانواده پایان مییابد. در این موارد بارها بحث شده و خود مبحثی طولانی است... و اشکال مختلف قتل با انگیزه های متفاوت... ولی موضوع این یادداشت یعنی شوهرکشی نوعی از قتل است که میتواند پیشگیری شود اگر:
▫️قوانینی همچون: لغو کودکهمسری، حق طلاق، حق حضانت فرزندان، قوانینی در برابر خشونت علیه زنان (بهویژه انواع خشونت خانگی برای این موارد) وجود داشتند.
▫️شرایط اشتغال برای زنان برای استقلال اقتصادی وجود داشت و مورد اهمیت و در اولویتها بود.
▫️تورم کاهش مییافت و سیاستها در راستای از بین بردن فقر و تبعیض بودند.
▫️گرایشهای مختلف جنسی و حق انتخاب همسر به رسمیت شناخته میشد.
▫️فرهنگسازی و آموزش برای الزام حمایتهای خانواده و ارگانهایی در این راستا داشتیم.
همه اینها مواردی هستند که میتوانند باعث شوند که زندانها زندانیان کمتری داشته باشند، جانهایی زنده بمانند، فرزندانی بیوالدین نشوند. تا زندگی سازنده باشد.
.
محکومین و قربانیانِ اشکال مختلف خشونت علیه زنان
نوشته ژینا مدرس گرجی
جمعیت قابل توجهی از زندانیان زندانهای زنان، زنانی با اتهام قتل همسر (شوهر کشی) در سه حالت قتل مستقیم، مباشرت و یا معاونت در قتل را تشکیل میدهند. در دورانی که در زندان زنان سنندج بودم با همهی این زنان مصاحبه کردم. همهی موارد به جز دو نفر قربانیان کودک همسری بودند. آنها در سنهای دوازده، سیزده تا هفده سال و بدون حق انتخاب، اجباری ازدواج کرده بودند. قریب به اتفاق همه اشکال مختلف خشونتهای شدید خانگی (فیزیکی، جنسی، اقتصادی و روانی) را تجربه کرده بودند. اکثرا بارها درخواست طلاق داده بودند و بارها از خانوادههایشان حمایت و کمک خواسته بودند.
ولی نداشتن حق طلاق و حضانت فرزندان، نداشتن حمایتهای خانواده و نداشتن استقلال اقتصادی باعث شده بود که در خانهای مشترک با همسری که دوستش نداشتند و مورد خشونت واقع میشدند، در یک سطح از هوش، زیبایی، جایگاه اجتماعی و اقتصادی نبودند، رابطههای خارج از ازدواج برای هر دو طرف پیش آمده بود، بمانند.
معمولا پس از تجربه شدید از خشونت در لحظهای جنون آمیز، با نقشهی قبلی یا بدون نقشهی قبلی، تنهایی یا با همکاری شخصی دیگر (اکثرا مردی دیگر) قتل اتفاق افتاده. ابزارهای قتل: چاقو و یا روسری برای خفه کردن بعد از خوراندن مسکن و خواب آور در غذا در حین خواب بوده.
پروندههای قتل معمولا پروسهی قضایی بسیار طولانی دارند. کسانی هستند که هفت تا ده سال در زندان هستند تا قاضی رای صادر کند. در این فاصله در زندان اکثرا بارها به خودکشی فکر کردهاند یا اقداماتی انجام دادهاند. حتی در مواردی افرادی خود درخواست قصاص دادهاند. مدت زمان طولانی در زندان بدون هیچ حمایت خانوادگی و اقتصادی و با کمترین امید و دوری از فرزندان شرایط و تحمل زندان را سختتر میکند.
زندانیان با اتهام قتل کمترین حمایت از خانوادهها را دارند. معمولا ملاقاتی و تماس با خانواده را ندارند یا بسیار کم است. آنها طرد شده هستند. اکثرا دلتنگ فرزندانشان هستند و آرزویشان یک بار دیگر به آغوش کشیدن بچهشان است. دفتری دارند که یکی دو عکس که به سختی توانستهاند تهیه کنند در آن میچسبانند و در ورقهای دفتر باسواد بسیار کمشان خاطره و درددل می نویسند. از اتفاقاتی که گذشته و آرزوهایشان.
قتل همیشه در همه جای دنیا اتفاق افتاده و از جرایم با احکام سنگین است. در ایران قصاص و یا رضایت با پرداخت دیه حکم اجرایی در برابر قتل است. زنان هر چند در احکام اسلام و مشخصا در ایران نیمهی مردان هستند و اگر کشته شوند معمولا قصاص و اعدامی در کار نیست چون نصف یک انسان کشته شده (مگر خانوادهی مقتول بقیهی دیه را پرداخت کنند تا قاتل اعدام شود) خود برای قتل اعدام میشوند. هرچند سالها مبارزهی فعالین حقوق بشری در راستای لغو قانون اعدام در ایران هنوز به نتیجهای نرسیده ولی همچنان مبارزه در این راه ادامه دارد. چرا که اعدام خشونت و میزان جرایم را کم نکرده و نمیکند و راهحل و درمانی برای مشکلات و مسائل هم نیست.
قتلهایی در دنیا صورت میگیرد که در مواردی ناشی از بیماریهای روانی مانند اسکیزوفرنی است یا قتلهایی ناخواسته، انتقام، قتل در دفاع دفاع شخصی یا قتلهایی که با عنوان زنکشی و قتلهای ناموسی میشناسیم که با عنوان حفظ آبرو و شرف و ناموس اتفاق میافتد که اکثر مواقع هم پروندهها شفاف نیست و چون مسئله ناموسی است بعد از زندانی چندماهه با توافقات مردان خانواده پایان مییابد. در این موارد بارها بحث شده و خود مبحثی طولانی است... و اشکال مختلف قتل با انگیزه های متفاوت... ولی موضوع این یادداشت یعنی شوهرکشی نوعی از قتل است که میتواند پیشگیری شود اگر:
▫️قوانینی همچون: لغو کودکهمسری، حق طلاق، حق حضانت فرزندان، قوانینی در برابر خشونت علیه زنان (بهویژه انواع خشونت خانگی برای این موارد) وجود داشتند.
▫️شرایط اشتغال برای زنان برای استقلال اقتصادی وجود داشت و مورد اهمیت و در اولویتها بود.
▫️تورم کاهش مییافت و سیاستها در راستای از بین بردن فقر و تبعیض بودند.
▫️گرایشهای مختلف جنسی و حق انتخاب همسر به رسمیت شناخته میشد.
▫️فرهنگسازی و آموزش برای الزام حمایتهای خانواده و ارگانهایی در این راستا داشتیم.
همه اینها مواردی هستند که میتوانند باعث شوند که زندانها زندانیان کمتری داشته باشند، جانهایی زنده بمانند، فرزندانی بیوالدین نشوند. تا زندگی سازنده باشد.
.
👏5
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
گروه آسیبها و مسائل اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران برگزار میکند:
*سلسله نشستهای معرفی و نقد کتابهای حوزه مسائل اجتماعی ایران-۲*
🔸️از برادری تا بیگانگی: تأملی بر وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران
🔹️ با حضور: دکتر آرش نصر اصفهانی، دکتر فاطمه موسوی ویایه، دکتر سید عسگر موسوی، دکتر ابراهیم حاجیانی
دبیر نشست: دکتر علی نوری
⏰ زمان: دوشنبه، ۱۴۰۲/۹/۲۷، ساعت ۱۶ الی ۱۸
📍محل برگزاری: خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
🎥 پخش زنده از اینستاگرام گروه آسیبها و مسائل اجتماعی
Social.problems.isa
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
*سلسله نشستهای معرفی و نقد کتابهای حوزه مسائل اجتماعی ایران-۲*
🔸️از برادری تا بیگانگی: تأملی بر وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران
🔹️ با حضور: دکتر آرش نصر اصفهانی، دکتر فاطمه موسوی ویایه، دکتر سید عسگر موسوی، دکتر ابراهیم حاجیانی
دبیر نشست: دکتر علی نوری
⏰ زمان: دوشنبه، ۱۴۰۲/۹/۲۷، ساعت ۱۶ الی ۱۸
📍محل برگزاری: خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
🎥 پخش زنده از اینستاگرام گروه آسیبها و مسائل اجتماعی
Social.problems.isa
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
👏3
انجمن جامعه شناسی ایران
گروه آسیبها و مسائل اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران برگزار میکند: *سلسله نشستهای معرفی و نقد کتابهای حوزه مسائل اجتماعی ایران-۲* 🔸️از برادری تا بیگانگی: تأملی بر وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران 🔹️ با حضور: دکتر آرش نصر اصفهانی، دکتر فاطمه موسوی ویایه،…
کتاب در خانه برادر رساله دکترای آرش نصر اصفهانی است که به موانع عدم ادغام اجتماعی نسل دوم مهاجران افغانستانی در ایران میپردازد. بخش اول مقدمه و ملاحظات نظری است.
بخش دوم چهار دهه سیاستهای دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال مهاجران و پناهندگان افغانستانی را مرور میکند و سه دوره درهای باز به روی آوارگان، پناهندگان و سیاست بازگشت و سیاست ساماندهی را بررسی میکند.
در بخش سوم تجربه زندگی در ایران را از نگاه افغانستانیها را بررسی کرده است و به پیشداوریها و عقاید قالبی، تبعیض و تجربه خشونت روزمره و تبعیض ساختاری این گروه اجتماعی ناهمگن اشاره میکند و از احساس بیقدرتی و زندگی در تعلیق میگوید.
در بخش آخر وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران تحلیل شده و بازنگری در سیاستهای مهاجرتی به عنوان راهحل پیشنهاد میشود.
اگر نویسنده در تحلیل آتی خود حساسیت جنسیتی را لحاظ کند و به تفاوت تجربه زیسته زنان افغانستانی که یک لایه تبعیض بیشتر را نیز تجربه میکنند توجه کند بر غنای تحلیل خود خواهد افزود.
صوت و متن جلسه اینجا منتشر خواهد شد.
.
بخش دوم چهار دهه سیاستهای دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال مهاجران و پناهندگان افغانستانی را مرور میکند و سه دوره درهای باز به روی آوارگان، پناهندگان و سیاست بازگشت و سیاست ساماندهی را بررسی میکند.
در بخش سوم تجربه زندگی در ایران را از نگاه افغانستانیها را بررسی کرده است و به پیشداوریها و عقاید قالبی، تبعیض و تجربه خشونت روزمره و تبعیض ساختاری این گروه اجتماعی ناهمگن اشاره میکند و از احساس بیقدرتی و زندگی در تعلیق میگوید.
در بخش آخر وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران تحلیل شده و بازنگری در سیاستهای مهاجرتی به عنوان راهحل پیشنهاد میشود.
اگر نویسنده در تحلیل آتی خود حساسیت جنسیتی را لحاظ کند و به تفاوت تجربه زیسته زنان افغانستانی که یک لایه تبعیض بیشتر را نیز تجربه میکنند توجه کند بر غنای تحلیل خود خواهد افزود.
صوت و متن جلسه اینجا منتشر خواهد شد.
.
👍7
Forwarded from ✍️🏻 رسول اسدزاده (R.S)
.
⚠️ مطالعه این متن ممکن است برای همه مناسب نباشد...
این تصویر یک دخترک چهار ساله ارومیهای است به نام آوا که چند روزی است در کما به سر میبَرد. از شواهد چنین پیداست که نامادری ( زن بابا ) یا هر آنچه که اسمش است او و خواهرش را در غیاب پدرشان مورد ضرب و شتم قرار داده و جان این طفلک حالا در خطر است. در دورانی که صبح تا شب در تلوزیون و بیلبورد و روزنامه و تمام بوقهای مملکت حرف از فرزندآوری است، شنیدن اخبار اینچنینی روان آدم را رسما به گُه میکشد. تولید مثل کار چندان شاقی نیست. کاری که از سرگین غلطان و مگس گرفته تا قورباغه و یاکریم هم توان انجام آن را دارند به تنهایی هنر نیست. فرزند باید توسط والدینی به این دنیا دعوت شود که بستر شادی و عشق و آرامش را برای او فراهم کنند. به جز رفاه اقتصادی و توان مالی برای تامین نیازهای مادّی فرزند، داشتن روح و روان سالمِ والدین ابتداییترین شرط بچهدار شدن باید باشد که شوربختانه چنین نیست. البته بسیاری از والدین هم هستند که مانند نامادریِ آوا بچه را مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار نمیدهند ولی در روح و روان بچه چنان آثاری به جای میگذارند که او ناچار است آن آثارِ پلشت و چرکین را تا بزرگسالی، میانسالی و حتی تا پایان عمر با خودش حمل کند. همسرم معلم مدرسه ابتدایی در یکی از مناطق متوسط تهران است. از ۱۲۵ نفر دانش آموز، ۴۵ نفر فرزندِ والدینِ طلاق گرفته هستند. برخی نزد پدر زندگی میکنند، برخی نزد مادر و تعدادی هم پیش پدربزرگ یا مادربزرگ... جمعیت آنها میشود ۳۶ درصد از کل مدرسه... از تعداد این ۴۵ نفر به سختی میشود گفت ۱۰ نفرشان زندگی نرمالی از نظر تغذیه سالم و تامین نیازهای مادی و معنوی دارند. البته ناگفته پیداست تعداد کودکانی که والدین آنها متارکه نکردهاند ولی زندگی ناهنجاری را تجربه میکنند هم کم نیست. این مثالها نمونهای مستند از جامعه ماست. جامعهای که بیتعارف بخش بزرگی از جمعیت بزرگسال آن حامل انواعِ تروماهای روحی روانیِ به یادگار مانده از والدین و جامعه هستند و روزگارشان با جنگ روانی و جسمانی با زندگی میگذرد. جامعهای که با گرانی، بیآیندگی، آلودگی هوا و انواع استرسها و فشارها که هرکدام برای انهدام عصبی یک انسان کافیست دست به گریبان است... مادرِ اصلیِ آوا در استوری اینستاگرامش نوشته " دخترم دارد میمیرد " و من فکر میکنم این طفلک را چه کسی در این روزهای سرد و کثیف کُشت...
#رسول_اسدزاده
https://www.instagram.com/p/C1CxOzxI-T5/?igshid=OTlmOTFmYzNmYQ==
⚠️ مطالعه این متن ممکن است برای همه مناسب نباشد...
این تصویر یک دخترک چهار ساله ارومیهای است به نام آوا که چند روزی است در کما به سر میبَرد. از شواهد چنین پیداست که نامادری ( زن بابا ) یا هر آنچه که اسمش است او و خواهرش را در غیاب پدرشان مورد ضرب و شتم قرار داده و جان این طفلک حالا در خطر است. در دورانی که صبح تا شب در تلوزیون و بیلبورد و روزنامه و تمام بوقهای مملکت حرف از فرزندآوری است، شنیدن اخبار اینچنینی روان آدم را رسما به گُه میکشد. تولید مثل کار چندان شاقی نیست. کاری که از سرگین غلطان و مگس گرفته تا قورباغه و یاکریم هم توان انجام آن را دارند به تنهایی هنر نیست. فرزند باید توسط والدینی به این دنیا دعوت شود که بستر شادی و عشق و آرامش را برای او فراهم کنند. به جز رفاه اقتصادی و توان مالی برای تامین نیازهای مادّی فرزند، داشتن روح و روان سالمِ والدین ابتداییترین شرط بچهدار شدن باید باشد که شوربختانه چنین نیست. البته بسیاری از والدین هم هستند که مانند نامادریِ آوا بچه را مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار نمیدهند ولی در روح و روان بچه چنان آثاری به جای میگذارند که او ناچار است آن آثارِ پلشت و چرکین را تا بزرگسالی، میانسالی و حتی تا پایان عمر با خودش حمل کند. همسرم معلم مدرسه ابتدایی در یکی از مناطق متوسط تهران است. از ۱۲۵ نفر دانش آموز، ۴۵ نفر فرزندِ والدینِ طلاق گرفته هستند. برخی نزد پدر زندگی میکنند، برخی نزد مادر و تعدادی هم پیش پدربزرگ یا مادربزرگ... جمعیت آنها میشود ۳۶ درصد از کل مدرسه... از تعداد این ۴۵ نفر به سختی میشود گفت ۱۰ نفرشان زندگی نرمالی از نظر تغذیه سالم و تامین نیازهای مادی و معنوی دارند. البته ناگفته پیداست تعداد کودکانی که والدین آنها متارکه نکردهاند ولی زندگی ناهنجاری را تجربه میکنند هم کم نیست. این مثالها نمونهای مستند از جامعه ماست. جامعهای که بیتعارف بخش بزرگی از جمعیت بزرگسال آن حامل انواعِ تروماهای روحی روانیِ به یادگار مانده از والدین و جامعه هستند و روزگارشان با جنگ روانی و جسمانی با زندگی میگذرد. جامعهای که با گرانی، بیآیندگی، آلودگی هوا و انواع استرسها و فشارها که هرکدام برای انهدام عصبی یک انسان کافیست دست به گریبان است... مادرِ اصلیِ آوا در استوری اینستاگرامش نوشته " دخترم دارد میمیرد " و من فکر میکنم این طفلک را چه کسی در این روزهای سرد و کثیف کُشت...
#رسول_اسدزاده
https://www.instagram.com/p/C1CxOzxI-T5/?igshid=OTlmOTFmYzNmYQ==
👌7😢2
Forwarded from زنان امروز
شوهرکشی جرمی است که در دو دهۀ گذشته شاهد افزایش تدریجی آن بودیم و فعالان زن بارها دربارۀ عوامل زمینهساز آن بحث کردند. آمار دقیقی از شوهرکشی در ایران نداریم اما به گواه زنانی که پایشان در سالهای مختلف به زندان باز شده، شوهرکشی در بندهای عمومی زنان از دهه ۸۰ به ۹۰ رشد چشمگیری داشته است. هنگامی که جرمی رو به افزایش میرود، توجه به زمینۀ وقوع آن به جای حذف عاملانش میتواند کارسازتر باشد.
طلاق نخستين راهحلی است كه براي خلاصی از زندگي دشوار یا خشونتآمیز ميتوانست به ذهن زنان قاتل برسد. سؤال سادهای است که بپرسیم پس چرا این قاتلان طلاق نگرفتند و کشتند؟ چرا کشتند در حالی که میدانستند کشته خواهند شد؟ به روند حقوقی طلاق و جایگاه زن در آن نگاه کنیم. بر اساس قوانين ايران در صورتی كه زن بخواهد طلاق بگيرد، بايد روند فرسايندۀ چندسالهای را طی كند و در بسیاری موارد با بخشيدن اجباری تمامی حقوق مالی خود و با دستی خالی زندگی مشترك را ترک کند. پروندههایی که رسانهای شدند نشان میدهند که این زنان در کودکی یا نوجوانی ازدواج کردند، فرصت و امکان کسب تحصیلات و مهارت برای استقلال فردی در زندگی نداشتند، شوهرانشان آنها را مجبور به انجام کارهایی مثل انتقال یا فروش مواد مخدر یا خودفروشی کردند، این زنان از شوهرانشان متنفرند و گزینهای برای خروج شرافتمندانه و عادلانه از این شرایط پیشرویشان نمیبینند. در نتیجه شوهرکشی را باید همزمان اجتماعی، حقوقی، مادی و روانی فهمید.
تا زمانی كه خشونت خانگی جرمانگاری نشود و قانون حداقل سن ازدواج نتواند مانع ازدواج دختربچههای ۱۰ تا ۱۴ سال و ۱۵ تا ۱۹ سال شود، نهتنها آمار خشونت در خانواده افزايش خواهد يافت که در کنار کودکهمسر، کودک مادر، کودک مطلقه، باید منتظر افزایش نرخ کودک قاتل هم باشیم.
سالهاست وکلا و فمینیستها هشدار دادند که اين يك قاعده است كه وقتی افراد از اجرای عدالت در دستگاههای مجری آن مستأصل شوند، شخصاً به اجرای آنچه فكر میكند عدالت است، دست خواهند زد. چنين قاعدهای در مورد شوهرکشیِ رو به صعود هم صادق است.
اعدام خشونتآمیزترین حکم علیه زندگی است. به قول اِیمی ای در مقالۀ «نگاهی فمینیستی به مجازات اعدام »، اعدام را باید علیه زندگی و علیه زنانگی دید؛ زنانی که به صورت تاریخی دیگریسازی شدند و در بستری تبعیضآمیز، ناعادلانه، تحقیرآمیز و ناامن زندگی میکنند، در شرایطی گرفتار میشوند که هزینۀ این شرایط را هم خودشان باید بپردازند.
@zanan_emrooz
طلاق نخستين راهحلی است كه براي خلاصی از زندگي دشوار یا خشونتآمیز ميتوانست به ذهن زنان قاتل برسد. سؤال سادهای است که بپرسیم پس چرا این قاتلان طلاق نگرفتند و کشتند؟ چرا کشتند در حالی که میدانستند کشته خواهند شد؟ به روند حقوقی طلاق و جایگاه زن در آن نگاه کنیم. بر اساس قوانين ايران در صورتی كه زن بخواهد طلاق بگيرد، بايد روند فرسايندۀ چندسالهای را طی كند و در بسیاری موارد با بخشيدن اجباری تمامی حقوق مالی خود و با دستی خالی زندگی مشترك را ترک کند. پروندههایی که رسانهای شدند نشان میدهند که این زنان در کودکی یا نوجوانی ازدواج کردند، فرصت و امکان کسب تحصیلات و مهارت برای استقلال فردی در زندگی نداشتند، شوهرانشان آنها را مجبور به انجام کارهایی مثل انتقال یا فروش مواد مخدر یا خودفروشی کردند، این زنان از شوهرانشان متنفرند و گزینهای برای خروج شرافتمندانه و عادلانه از این شرایط پیشرویشان نمیبینند. در نتیجه شوهرکشی را باید همزمان اجتماعی، حقوقی، مادی و روانی فهمید.
تا زمانی كه خشونت خانگی جرمانگاری نشود و قانون حداقل سن ازدواج نتواند مانع ازدواج دختربچههای ۱۰ تا ۱۴ سال و ۱۵ تا ۱۹ سال شود، نهتنها آمار خشونت در خانواده افزايش خواهد يافت که در کنار کودکهمسر، کودک مادر، کودک مطلقه، باید منتظر افزایش نرخ کودک قاتل هم باشیم.
سالهاست وکلا و فمینیستها هشدار دادند که اين يك قاعده است كه وقتی افراد از اجرای عدالت در دستگاههای مجری آن مستأصل شوند، شخصاً به اجرای آنچه فكر میكند عدالت است، دست خواهند زد. چنين قاعدهای در مورد شوهرکشیِ رو به صعود هم صادق است.
اعدام خشونتآمیزترین حکم علیه زندگی است. به قول اِیمی ای در مقالۀ «نگاهی فمینیستی به مجازات اعدام »، اعدام را باید علیه زندگی و علیه زنانگی دید؛ زنانی که به صورت تاریخی دیگریسازی شدند و در بستری تبعیضآمیز، ناعادلانه، تحقیرآمیز و ناامن زندگی میکنند، در شرایطی گرفتار میشوند که هزینۀ این شرایط را هم خودشان باید بپردازند.
@zanan_emrooz
👍10👏8👌1
Forwarded from کانال علمی مطالعات زنان
معرفی کتاب هزار توی کار خانگی؛ نوشته نجمه واحدی -انتشارات آموزه ۱۴۰۲
دکتر شهلا اعزازی- مدیر گروه مطالعات زنان- آذرماه ۱۴۰۲
🔹کار خانگی، کاری است زنانه. زنان چه متاهل چه مجرد، چه دارای فرزند و یا بدون فرزند، مادر تنها یا دخترِ خانه در هر سن و موقعیتی حداقل برای مدتی مسئولیت کار خانگی را عهدهدار بودهاند. نجمه واحدی با دقت و موشکافی فراوان «هزار توی کار خانگی» را از طریق پرسش و مصاحبه با زنان خانهدار بررسی کرده است. او در پنج بخش با عناوینِ کار خانگی؛ چرا انجامش میدهیم، چه کاری را انجام میدهیم، با چه توان و نیرویی انجام میدهیم، در چه بستر و شرایطی انجام میدهیم و در نهایت با چه ترفندی انجام میدهیم، به دنبال شناخت هزارتوی کار خانگی است.
🔹 «چه بپزم؟» هر چند سئوالی ساده است اما یکی از چالشهای بزرگ خانهداری است که معمولا با پاسخهایی مانند: هر چه دوست داری یا فرقی ندارد روبهرو میشود. در صورتی که زن خانهدار برای آن چه که میپزد باید به مواد موجود در خانه، سلیقه غذایی افراد، مسائل مالی و همچنین به رژیمهای غذایی متفاوت افراد توجه داشته باشد، «چه بپزم» یکی از بزرگترین دغدغههای فکری زنان است.
🔹مساله خستگی ناشی از کار بیرون (کار با درآمد) و ساده بودن خانهداری نیز مسالهای است که حتی برای زن شاغل خانهدار نیز حل نشده است. معمولا مردان خسته از سر کار به خانه میآیند. خانه تمیز و مرتب است اما زنان خانهدار که تمیزی خانه برعهده آنان بوده نمیتوانند از خستگی شکایتی داشته باشند چون میشنوند «تمام روز در خانه بودی و فقط یک غذا درست کردی» البته خستگی ناشی از اشتغال برای زنان شاغل خانهدار نیز به رسمیت شناخته نمیشود و پس از بازگشت به خانه مستقیم به آشپزخانه میروند. خانه برای همه محل آسایش است ولی برای زن خانهدار محل کار.
🔹زنان خانهدار مخصوصا آنانی که به علت فرزندآوری شغل خود را ترک کردهاند گمان دارند که با انجام امور خانهداری و برنامهریزی هزینهها به اقتصاد خانواده کمک میکنند. از بسیاری از خدمات عمومی چشمپوشی میکنند و تهیه ترشی، مربا، کیک و شیرینی یا دوخت و دوز، شستوشو و اتوکشی را در خانه انجام میدهند اما این نقش اقتصادی معمولا نادیده گرفته میشود و هر چند در مورد امور جزئی زندگی تصمیمگیری میکنند اما در مورد مسایل کلان، تصمیمگیری بر عهده فرد دارای درآمد است.
🔹زنان وقت و انرژی زیادی برای انجام کار خانگی میگذارند و حتی آنانی که از انجام خانهداری بهخصوص آشپزی رضایت ندارند مجبور به انجام این کارها هستند و انتظار تشکر و قدردانی دارند ولی با نادیده گرفته شدن و بیتوجهی و یا درک نشدن شرایط مواجهه میشوند، نویسنده بیتوجهی نسبت به فعالیت زنان خانهدار بهخصوص آنانی که مجبور به ترک اشتغال شدهاند را در حوزه خشونت خانگی ردهبندی میکند. نوع دیگری از خشونت در تقسیم جنسیتی کار در خانواده را نیز میبیند: بهرهکشی از کار دختربچهها و دختران نوجوان در خانهداری و ارایه خدمات آنان به پدران و برادران تنها به علت جنسیت. این شکل از جامعهپذیری جنسیتی، مردان متاهل را نیز به گرفتن خدمت از همسر خود و عهدهدار نشدن کار خانگی عادت میدهد.
🔹کتاب با عنوان فرعی «چگونه مسیر تفاهم و آسایش را در میان کارهای بی پایان خانه پیدا کنیم؟» راهحلهای متفاوتی که زنان برای کاهش فشار خانهداری انتخاب کردهاند را مرور میکند: وسواس و تمیزی کمتر، به کارگیری ابزارهای کارآمد، پختن غذاهای ساده، پختن غذا برای چند وعده، به کارگیری نیروی خدماتی کمکی، تهیه غذا از بیرون و... هرچند که معمولا با مخالفت و شماتت مردان و حتی مادر و مادرشوهر روبهرو میشوند.
🔹 نویسنده با نقلقولهای متعددی از زنان متفاوت از لحاظ سن، وضعیت تاهل، تعداد فرزندان، زندگی در شهر یا روستا و زنانی که در کشورهای دیگر ساکن شدهاند مشخص میکند که در لایههای مختلف جامعه بسیاری از تجربهها کاملا شبیه یکدیگرند و اگر در تجربه زنان از کار خانگی تفاوت و تنوعی وجود دارد ویژگیهای فوق الزاما مولفههای سازنده این تفاوتها نیستند.
کانال علمی مطالعات زنان
https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg
دکتر شهلا اعزازی- مدیر گروه مطالعات زنان- آذرماه ۱۴۰۲
🔹کار خانگی، کاری است زنانه. زنان چه متاهل چه مجرد، چه دارای فرزند و یا بدون فرزند، مادر تنها یا دخترِ خانه در هر سن و موقعیتی حداقل برای مدتی مسئولیت کار خانگی را عهدهدار بودهاند. نجمه واحدی با دقت و موشکافی فراوان «هزار توی کار خانگی» را از طریق پرسش و مصاحبه با زنان خانهدار بررسی کرده است. او در پنج بخش با عناوینِ کار خانگی؛ چرا انجامش میدهیم، چه کاری را انجام میدهیم، با چه توان و نیرویی انجام میدهیم، در چه بستر و شرایطی انجام میدهیم و در نهایت با چه ترفندی انجام میدهیم، به دنبال شناخت هزارتوی کار خانگی است.
🔹 «چه بپزم؟» هر چند سئوالی ساده است اما یکی از چالشهای بزرگ خانهداری است که معمولا با پاسخهایی مانند: هر چه دوست داری یا فرقی ندارد روبهرو میشود. در صورتی که زن خانهدار برای آن چه که میپزد باید به مواد موجود در خانه، سلیقه غذایی افراد، مسائل مالی و همچنین به رژیمهای غذایی متفاوت افراد توجه داشته باشد، «چه بپزم» یکی از بزرگترین دغدغههای فکری زنان است.
🔹مساله خستگی ناشی از کار بیرون (کار با درآمد) و ساده بودن خانهداری نیز مسالهای است که حتی برای زن شاغل خانهدار نیز حل نشده است. معمولا مردان خسته از سر کار به خانه میآیند. خانه تمیز و مرتب است اما زنان خانهدار که تمیزی خانه برعهده آنان بوده نمیتوانند از خستگی شکایتی داشته باشند چون میشنوند «تمام روز در خانه بودی و فقط یک غذا درست کردی» البته خستگی ناشی از اشتغال برای زنان شاغل خانهدار نیز به رسمیت شناخته نمیشود و پس از بازگشت به خانه مستقیم به آشپزخانه میروند. خانه برای همه محل آسایش است ولی برای زن خانهدار محل کار.
🔹زنان خانهدار مخصوصا آنانی که به علت فرزندآوری شغل خود را ترک کردهاند گمان دارند که با انجام امور خانهداری و برنامهریزی هزینهها به اقتصاد خانواده کمک میکنند. از بسیاری از خدمات عمومی چشمپوشی میکنند و تهیه ترشی، مربا، کیک و شیرینی یا دوخت و دوز، شستوشو و اتوکشی را در خانه انجام میدهند اما این نقش اقتصادی معمولا نادیده گرفته میشود و هر چند در مورد امور جزئی زندگی تصمیمگیری میکنند اما در مورد مسایل کلان، تصمیمگیری بر عهده فرد دارای درآمد است.
🔹زنان وقت و انرژی زیادی برای انجام کار خانگی میگذارند و حتی آنانی که از انجام خانهداری بهخصوص آشپزی رضایت ندارند مجبور به انجام این کارها هستند و انتظار تشکر و قدردانی دارند ولی با نادیده گرفته شدن و بیتوجهی و یا درک نشدن شرایط مواجهه میشوند، نویسنده بیتوجهی نسبت به فعالیت زنان خانهدار بهخصوص آنانی که مجبور به ترک اشتغال شدهاند را در حوزه خشونت خانگی ردهبندی میکند. نوع دیگری از خشونت در تقسیم جنسیتی کار در خانواده را نیز میبیند: بهرهکشی از کار دختربچهها و دختران نوجوان در خانهداری و ارایه خدمات آنان به پدران و برادران تنها به علت جنسیت. این شکل از جامعهپذیری جنسیتی، مردان متاهل را نیز به گرفتن خدمت از همسر خود و عهدهدار نشدن کار خانگی عادت میدهد.
🔹کتاب با عنوان فرعی «چگونه مسیر تفاهم و آسایش را در میان کارهای بی پایان خانه پیدا کنیم؟» راهحلهای متفاوتی که زنان برای کاهش فشار خانهداری انتخاب کردهاند را مرور میکند: وسواس و تمیزی کمتر، به کارگیری ابزارهای کارآمد، پختن غذاهای ساده، پختن غذا برای چند وعده، به کارگیری نیروی خدماتی کمکی، تهیه غذا از بیرون و... هرچند که معمولا با مخالفت و شماتت مردان و حتی مادر و مادرشوهر روبهرو میشوند.
🔹 نویسنده با نقلقولهای متعددی از زنان متفاوت از لحاظ سن، وضعیت تاهل، تعداد فرزندان، زندگی در شهر یا روستا و زنانی که در کشورهای دیگر ساکن شدهاند مشخص میکند که در لایههای مختلف جامعه بسیاری از تجربهها کاملا شبیه یکدیگرند و اگر در تجربه زنان از کار خانگی تفاوت و تنوعی وجود دارد ویژگیهای فوق الزاما مولفههای سازنده این تفاوتها نیستند.
کانال علمی مطالعات زنان
https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg
👍9👏1
روایت «رویا حشمتی» از اجرای شلاق بهخاطر حجاب:
امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷ از گیت ورودی رد شدیم و حجابم رو برداشتم رفتیم شعبهی ۱ اجرای احکام.
کارمند شعبه گفت: «روسریت رو سرت کن که دردسر نشه»
گفتم: «اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید سر نمیکنم»
تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا گفت: «حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا»
گفتم: «سر نمیکنم گفت پس که نمیکنی؟ جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی برات یه پروندهی جدید هم باز میکنم هفتاد و چهارتای دیگهم مهمونمون باشی».
باز سر نکردم.
رفتیم پایین چند تا پسر دیگه رو بابت شرب خمر آورده بودن مرد با تحکم تکرار کرد: «مگه نمیگم سر کن؟» نکردم دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم رفتیم طبقهی زیر همکف یه اتاق بود ته پارکینگ قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن.
زن هی آه میکشید و میگفت: «میدونم میدونم»
قاضی معمم تو روم خندید یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم روم رو ازش برگردوندم.
در آهنی رو باز کردن دیوارای اتاق سیمانی بود به تخت ته اتاقک بود که جای دستبند و پابند آهنی دو طرف تخت بود به وسیلهی آهنی شبیه پایهی بوم نقاشی کمی این طرفتر بود.
یه اتاق شکنجهی قرون وسطایی بود.
قاضی پرسید: «خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟»
انگار که وجود نداره جوابش رو ندادم گفت: «خانم با شمام» باز جواب ندادم.
مرد اجرای حکم گفت: «پالتوت رو در بیار»
پالتو و روسریم رو از پایهی بوم شکنجه آویزون کردم گفت: «روسریت رو سر کن»
گفتم: «نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن»
زن اومد و گفت: «خواهش میکنم لجبازی نکن» و شال رو کشید رو سرم.
قاضی گفت: «خیلی محکم نزن»
مردک شروع کرد به زدن شونههام کتفم پشتم باسنم رونم ساق پام باز از نو تعداد ضربهها رو نشمردم زیر لب میخوندم: به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود.
تموم شد اومدیم بیرون نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده حقیرتر از این حرفان. رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم دم در روسریم رو در آوردم زن گفت: «خواهش میکنم سرت کن» سرم نکردم و باز کشید رو سرم توی اتاق قاضی.
قاضی گفت: «ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه ولی حکمه و باید اجرا بشه» جوابش رو ندادم.
گفت: «اگر میخواید طور دیگهای زندگی کنید میتونید خارج از کشور باشید»
گفتم: «این کشور برای همهست»
گفت: «بله ولی باید قانون رو رعایت کرد»
گفتم: «قانون کار خودش رو بکنه ما به مقاومتمون ادامه میدیم» از اتاق اومدیم بیرون و باز روسریم رو انداختم.
.
امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷ از گیت ورودی رد شدیم و حجابم رو برداشتم رفتیم شعبهی ۱ اجرای احکام.
کارمند شعبه گفت: «روسریت رو سرت کن که دردسر نشه»
گفتم: «اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید سر نمیکنم»
تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا گفت: «حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا»
گفتم: «سر نمیکنم گفت پس که نمیکنی؟ جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی برات یه پروندهی جدید هم باز میکنم هفتاد و چهارتای دیگهم مهمونمون باشی».
باز سر نکردم.
رفتیم پایین چند تا پسر دیگه رو بابت شرب خمر آورده بودن مرد با تحکم تکرار کرد: «مگه نمیگم سر کن؟» نکردم دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم رفتیم طبقهی زیر همکف یه اتاق بود ته پارکینگ قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن.
زن هی آه میکشید و میگفت: «میدونم میدونم»
قاضی معمم تو روم خندید یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم روم رو ازش برگردوندم.
در آهنی رو باز کردن دیوارای اتاق سیمانی بود به تخت ته اتاقک بود که جای دستبند و پابند آهنی دو طرف تخت بود به وسیلهی آهنی شبیه پایهی بوم نقاشی کمی این طرفتر بود.
یه اتاق شکنجهی قرون وسطایی بود.
قاضی پرسید: «خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟»
انگار که وجود نداره جوابش رو ندادم گفت: «خانم با شمام» باز جواب ندادم.
مرد اجرای حکم گفت: «پالتوت رو در بیار»
پالتو و روسریم رو از پایهی بوم شکنجه آویزون کردم گفت: «روسریت رو سر کن»
گفتم: «نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن»
زن اومد و گفت: «خواهش میکنم لجبازی نکن» و شال رو کشید رو سرم.
قاضی گفت: «خیلی محکم نزن»
مردک شروع کرد به زدن شونههام کتفم پشتم باسنم رونم ساق پام باز از نو تعداد ضربهها رو نشمردم زیر لب میخوندم: به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود.
تموم شد اومدیم بیرون نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده حقیرتر از این حرفان. رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم دم در روسریم رو در آوردم زن گفت: «خواهش میکنم سرت کن» سرم نکردم و باز کشید رو سرم توی اتاق قاضی.
قاضی گفت: «ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه ولی حکمه و باید اجرا بشه» جوابش رو ندادم.
گفت: «اگر میخواید طور دیگهای زندگی کنید میتونید خارج از کشور باشید»
گفتم: «این کشور برای همهست»
گفت: «بله ولی باید قانون رو رعایت کرد»
گفتم: «قانون کار خودش رو بکنه ما به مقاومتمون ادامه میدیم» از اتاق اومدیم بیرون و باز روسریم رو انداختم.
.
😢35👏17❤12👍5👎3🥱1
Forwarded from Aasoo - آسو
شهلا لاهیجی، ناشری علیه سانسور و همگام با جنبش زنان🔻
📚 تصمیم به راهاندازیِ انتشاراتی دربارهی مسائل زنان، ثمرهی تجربیات شهلا لاهیجی و چند نفر از دوستانش در سالهای ۱۳۵۸-۱۳۶۳ بود: «طی این سالها برای ما روشن شد که در مورد مسائل زنان در ایران حتی سادهترین پرسشها بیپاسخ ماندهاند. پرسشهایی که حرکت روشنفکری برای آن اهمیت و اولویتی قائل نبود و طبیعتاً نمیتوانستند پاسخی برای آنها بیابند. آرزوی یک تحول فوری در حیات اجتماعیِ زنان ایران را به فراموشی سپردیم و کورسوی امید را در فعالیت فرهنگی درازمدت دیدیم که در آن زنانِ میهنِ ما خود بهتدریج کاستیها را در زمینهها دریابند و به دادخواهی برخیزند. در این راه تنها انتقال تجربه کافی نبود و خودِ تجربه نیز مهم بود. از همین رو از همان نخستین روزها سعی کردم پدیدآورندگان کتابهایم را از میان زنان برگزینم و یا مردانی که چشم عنایت و ایمان به این مهم دارند.»
📚 در اواخر دههی هفتاد، شهلا لاهیجی به یمن بیش از یک دهه حضورِ فعال در بازار نشر، آنقدر شناختهشده و قدرتمند بود که بتواند اعتبار و امکاناتش را خرج جنبش زنانی کند که پس از دو دهه سرکوب، دوباره در حال جوانهزدن بود. از اواخر دههی هفتاد، جنبش زنان توانست بار دیگر با تجمعهای اعتراضی و کمپینهای مطالبهمحور به عرصهی عمومی بازگردد. شهلا لاهیجی در بسیاری از این اقدامات یار پرقدرت جنبش زنان بود. از راهاندازی «کتابخانهی فمینیستی صدیقه دولتآبادی» در سال ۱۳۸۳ و «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز» در سال ۱۳۸۵ گرفته تا همگرایی زنان برای طرح مطالبات در سال ۱۳۸۸ و کمپین تغییر چهرهی مردانهی مجلس در سال ۱۳۹۴ حضوری فعالانه در جنبش زنان داشت و میکوشید همچون اولین مراسم علنیِ هشتم مارس پس از انقلاب، از اعتبار و امکاناتش برای بلند کردن صدای حقطلبیِ زنان استفاده کند.
📚 بسیاری از آرزوها و امیدهایش زیر چرخهای ماشین سرکوب و سانسور له شدند، او اما هیچوقت ناامید نشد: «من هیچوقت در زندگیام از خواستههایم جا نمیزنم. همهی این خواستهها به صورت یک آرمان در من باقی میماند. نوجوان که بودم آرزوی داشتن مکانی را داشتم که پر از کتاب باشد و مردم در آن کتاب بخوانند و دربارهی کتابها با هم حرف بزنند. این آرزو با راهاندازیِ "پاتوق فرهنگی" روشنگران برآورده شد که شعارش «یک کتاب، یک صندلی، یک فنجان چای» بود. اما چه بلایی به سرش آمد؟ آنجا بسته شد! اما این به این معنی نیست که من از آرزوی داشتن مکانی که مردم بتوانند رایگان در آنجا کتاب بخوانند و در برنامههای فرهنگی شرکت کنند، دست بکشم. نمونهی دیگر بلایی بود که سر "کتابخانهی صدیقه دولتآبادی" آمد و آنجا هم بسته شد! بهعنوان رئیس هیئت امنای "کتابخانهی صدیقه دولت آبادی" به وزارت ارشاد رفتم و گفتم اگر با من مشکل دارید من از هیئت مدیره بیرون میآیم. کتابخانه را باز کنید، کتابخانه را که نباید بست! من استعفا دادم تا شاید کتابخانه باز شود اما آنجا هنوز هم بسته است! اما هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که از آرزوهایم دست بکشم.» شهلا لاهیجی که تا آخرین روزهای عمر سرگرم تلاش برای چاپ کتابهای جدید بود، سرانجام در ۱۸ دی ۱۴۰۲ در ۸۱ سالگی، پس از گذراندن یک دوره بیماری، در تهران درگذشت.
@NashrAasoo 💭
📚 تصمیم به راهاندازیِ انتشاراتی دربارهی مسائل زنان، ثمرهی تجربیات شهلا لاهیجی و چند نفر از دوستانش در سالهای ۱۳۵۸-۱۳۶۳ بود: «طی این سالها برای ما روشن شد که در مورد مسائل زنان در ایران حتی سادهترین پرسشها بیپاسخ ماندهاند. پرسشهایی که حرکت روشنفکری برای آن اهمیت و اولویتی قائل نبود و طبیعتاً نمیتوانستند پاسخی برای آنها بیابند. آرزوی یک تحول فوری در حیات اجتماعیِ زنان ایران را به فراموشی سپردیم و کورسوی امید را در فعالیت فرهنگی درازمدت دیدیم که در آن زنانِ میهنِ ما خود بهتدریج کاستیها را در زمینهها دریابند و به دادخواهی برخیزند. در این راه تنها انتقال تجربه کافی نبود و خودِ تجربه نیز مهم بود. از همین رو از همان نخستین روزها سعی کردم پدیدآورندگان کتابهایم را از میان زنان برگزینم و یا مردانی که چشم عنایت و ایمان به این مهم دارند.»
📚 در اواخر دههی هفتاد، شهلا لاهیجی به یمن بیش از یک دهه حضورِ فعال در بازار نشر، آنقدر شناختهشده و قدرتمند بود که بتواند اعتبار و امکاناتش را خرج جنبش زنانی کند که پس از دو دهه سرکوب، دوباره در حال جوانهزدن بود. از اواخر دههی هفتاد، جنبش زنان توانست بار دیگر با تجمعهای اعتراضی و کمپینهای مطالبهمحور به عرصهی عمومی بازگردد. شهلا لاهیجی در بسیاری از این اقدامات یار پرقدرت جنبش زنان بود. از راهاندازی «کتابخانهی فمینیستی صدیقه دولتآبادی» در سال ۱۳۸۳ و «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز» در سال ۱۳۸۵ گرفته تا همگرایی زنان برای طرح مطالبات در سال ۱۳۸۸ و کمپین تغییر چهرهی مردانهی مجلس در سال ۱۳۹۴ حضوری فعالانه در جنبش زنان داشت و میکوشید همچون اولین مراسم علنیِ هشتم مارس پس از انقلاب، از اعتبار و امکاناتش برای بلند کردن صدای حقطلبیِ زنان استفاده کند.
📚 بسیاری از آرزوها و امیدهایش زیر چرخهای ماشین سرکوب و سانسور له شدند، او اما هیچوقت ناامید نشد: «من هیچوقت در زندگیام از خواستههایم جا نمیزنم. همهی این خواستهها به صورت یک آرمان در من باقی میماند. نوجوان که بودم آرزوی داشتن مکانی را داشتم که پر از کتاب باشد و مردم در آن کتاب بخوانند و دربارهی کتابها با هم حرف بزنند. این آرزو با راهاندازیِ "پاتوق فرهنگی" روشنگران برآورده شد که شعارش «یک کتاب، یک صندلی، یک فنجان چای» بود. اما چه بلایی به سرش آمد؟ آنجا بسته شد! اما این به این معنی نیست که من از آرزوی داشتن مکانی که مردم بتوانند رایگان در آنجا کتاب بخوانند و در برنامههای فرهنگی شرکت کنند، دست بکشم. نمونهی دیگر بلایی بود که سر "کتابخانهی صدیقه دولتآبادی" آمد و آنجا هم بسته شد! بهعنوان رئیس هیئت امنای "کتابخانهی صدیقه دولت آبادی" به وزارت ارشاد رفتم و گفتم اگر با من مشکل دارید من از هیئت مدیره بیرون میآیم. کتابخانه را باز کنید، کتابخانه را که نباید بست! من استعفا دادم تا شاید کتابخانه باز شود اما آنجا هنوز هم بسته است! اما هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که از آرزوهایم دست بکشم.» شهلا لاهیجی که تا آخرین روزهای عمر سرگرم تلاش برای چاپ کتابهای جدید بود، سرانجام در ۱۸ دی ۱۴۰۲ در ۸۱ سالگی، پس از گذراندن یک دوره بیماری، در تهران درگذشت.
@NashrAasoo 💭
Telegraph
شهلا لاهیجی، ناشری علیه سانسور و همگام با جنبش زنان
«ناشری مثل عاشقی میماند. شما نمیدانید کی ناشر شدید و چرا شغل چنین پردردسرى را برای خودتان انتخاب کردهاید. منتها برای ما هم عشق بود، هم آرمان و هم ایدئال و هم هزار اندیشهی نیک دیگر پشتش بوده. حالا به بعضیهایش رسیدهایم و به بعضیهایش هم شاید هرگز نرسیم…
❤11
پروژه بازتولید دهه ۶۰ برای نسل Z
از فضلالله یاری
کودکی نکردن مختص متولدین دهههای ۵۰ و ۶۰ است. نسلهایی که از یک سر جنگ، کودک وارد شدند و از آن سر جنگ جوانان و نوجوانانی با انواع محرومیتها و اضطرابها بیرون آمدند. با این همه، اضطرار و اجبارِ جنگ تحمیل شده و سبعیت و سبوعیت همسایه وحشی و متجاوز و البته بیاطلاعی عمومی از ندانمکاری مسئولان جنگ، آن محرومیتها و اضطرابها را طبیعی جلوه میداد و به دنبال آن قابل تحمل میکرد و میکند. این دو نسل، دهه انقلاب و جنگ را بخشی از سرنوشت محتوم خود میبینند و مانند زخمهایی کهنه و حفرههایی عمیق در روح و جان خود با آن دست و پنجه نرم میکنند. همان که از این دو نسل، رعایایی سربهزیر و صبور برای حکومت ساخته بود.
اما اتفاقات سال گذشته و طغیان نسلهایی از دهههای بعد، همگان را متوجه ظرفیت تغییردهنده و تحولآفرین این دختران و پسران جوان کرده بود و حتی کار به استمداد بیسابقه حکومت از جامعهشناسان و روانشناسان کشید و برای اولین بار موضوع درخواست «گفتوگو با معترضان» از سوی مقامات حکومت مطرح شد.
موضعی که البته با جمع کردن اعتراضات خیابانی با خشونت و شدت، فراموش شد و سختگیریهای یک سال گذشته نیز نشان میدهد که موضوع گفتوگو با این نسل و نگاه علمی و جامعهشناختی به مطالبات آنان نیز تنها یک ژست سیاسی از سوی نظام بود و احساس میشود به «خدعه» نزدیکتر بود تا تدبیر.
اما به نظر میرسد بخشهایی از نظام با طرحهایی تازه قصد «مهار» این نسل را کرده است. چیزی که از برخی عملکردها مشخص است، این است که گویی بازتولید دهه ۶۰ برای تحت تاثیر قرار دادن آن بخش از متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ که در دسترس حکومت هستند، در دستور کار قرار گرفته است. جدای از گسترش هستههای بسیج در مدارس که در سه دهه گذشته در دستور کار بوده، بقیه ظرفیتهای مدارس نیز مورد توجه قرار گرفت. تلاش جدی حکومت برای گسترش حضور رسمی روحانیون در مدارس، از جمله این اقدامات است (موضوعی که در استخدامهای چند سال اخیر در آموزش و پرورش با جدیت دنبال شده است.) از همین منظر است که وزیر آموزش و پرورش بیخیال همه آمارهای منفی و بنیانکن حوزه تحت ریاستش، مهمترین آماری که اعلام میکند «تربیت ۲۰ هزار موذن» است.
اما بازتولید فضای روانی و تبلیغی دهه ۶۰ از سوی نهادهای دیگر نیز دنبال میشود. گسترش فضایی با رنگ و بوی شهادت در حالی که کشور درگیر جنگ گسترده نیست، در مدارس، صداوسیما و فضاهای شهری و عمومی از آن جمله است. الزام به حضور دانشآموزان در اجتماعات سیاسی که تنها برای بزرگترها مناسب بوده و در تضاد با امنیت روانی کودکان و فراتر از ظرفیت پذیرش آنان بوده، در همین زمینه ارزیابی میشود.
این گروه که به نسل "زد" و یا نسل "نت" معروف شدهاند، گویی قرار است تاوان برخورد نامناسب حکومت با خودش را بپردازد. در حالی که جهان با شناسایی ویژگیها و مطالبات این نسل در پی برخورد مناسب و همراهی با آنهاست، در ایران هدف رفتارهایی قرار گرفته است که میخواهد از آنان چیز دیگری بسازد. چیزی که اساسا برای آن به دنیا نیامدهاند.
این رفتار در ادامه نابخردیهایی است که چند دهه است درباره برخی از گروههای داخل کشور اعمال میشود. کشاندن نسل دهههای ۸۰ و ۹۰ در فضایی مصنوعی از دهه ۶۰ اگرچه ممکن است بخشی از کودکان و نوجوانانی که هماکنون تنها از کانالهای تبلیغاتی حکومت تغذیه شوند، را با خود همراه کند، اما بدون تردید بخش بزرگتری که از حوزه دسترسی حکومت به دور هستند، را خشمگینتر کرده و با حکومت همان میکند که در ناآرامیهای ۱۴۰۱ کرد.
منبع: صفحه نویسنده در اینستا
از فضلالله یاری
کودکی نکردن مختص متولدین دهههای ۵۰ و ۶۰ است. نسلهایی که از یک سر جنگ، کودک وارد شدند و از آن سر جنگ جوانان و نوجوانانی با انواع محرومیتها و اضطرابها بیرون آمدند. با این همه، اضطرار و اجبارِ جنگ تحمیل شده و سبعیت و سبوعیت همسایه وحشی و متجاوز و البته بیاطلاعی عمومی از ندانمکاری مسئولان جنگ، آن محرومیتها و اضطرابها را طبیعی جلوه میداد و به دنبال آن قابل تحمل میکرد و میکند. این دو نسل، دهه انقلاب و جنگ را بخشی از سرنوشت محتوم خود میبینند و مانند زخمهایی کهنه و حفرههایی عمیق در روح و جان خود با آن دست و پنجه نرم میکنند. همان که از این دو نسل، رعایایی سربهزیر و صبور برای حکومت ساخته بود.
اما اتفاقات سال گذشته و طغیان نسلهایی از دهههای بعد، همگان را متوجه ظرفیت تغییردهنده و تحولآفرین این دختران و پسران جوان کرده بود و حتی کار به استمداد بیسابقه حکومت از جامعهشناسان و روانشناسان کشید و برای اولین بار موضوع درخواست «گفتوگو با معترضان» از سوی مقامات حکومت مطرح شد.
موضعی که البته با جمع کردن اعتراضات خیابانی با خشونت و شدت، فراموش شد و سختگیریهای یک سال گذشته نیز نشان میدهد که موضوع گفتوگو با این نسل و نگاه علمی و جامعهشناختی به مطالبات آنان نیز تنها یک ژست سیاسی از سوی نظام بود و احساس میشود به «خدعه» نزدیکتر بود تا تدبیر.
اما به نظر میرسد بخشهایی از نظام با طرحهایی تازه قصد «مهار» این نسل را کرده است. چیزی که از برخی عملکردها مشخص است، این است که گویی بازتولید دهه ۶۰ برای تحت تاثیر قرار دادن آن بخش از متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ که در دسترس حکومت هستند، در دستور کار قرار گرفته است. جدای از گسترش هستههای بسیج در مدارس که در سه دهه گذشته در دستور کار بوده، بقیه ظرفیتهای مدارس نیز مورد توجه قرار گرفت. تلاش جدی حکومت برای گسترش حضور رسمی روحانیون در مدارس، از جمله این اقدامات است (موضوعی که در استخدامهای چند سال اخیر در آموزش و پرورش با جدیت دنبال شده است.) از همین منظر است که وزیر آموزش و پرورش بیخیال همه آمارهای منفی و بنیانکن حوزه تحت ریاستش، مهمترین آماری که اعلام میکند «تربیت ۲۰ هزار موذن» است.
اما بازتولید فضای روانی و تبلیغی دهه ۶۰ از سوی نهادهای دیگر نیز دنبال میشود. گسترش فضایی با رنگ و بوی شهادت در حالی که کشور درگیر جنگ گسترده نیست، در مدارس، صداوسیما و فضاهای شهری و عمومی از آن جمله است. الزام به حضور دانشآموزان در اجتماعات سیاسی که تنها برای بزرگترها مناسب بوده و در تضاد با امنیت روانی کودکان و فراتر از ظرفیت پذیرش آنان بوده، در همین زمینه ارزیابی میشود.
این گروه که به نسل "زد" و یا نسل "نت" معروف شدهاند، گویی قرار است تاوان برخورد نامناسب حکومت با خودش را بپردازد. در حالی که جهان با شناسایی ویژگیها و مطالبات این نسل در پی برخورد مناسب و همراهی با آنهاست، در ایران هدف رفتارهایی قرار گرفته است که میخواهد از آنان چیز دیگری بسازد. چیزی که اساسا برای آن به دنیا نیامدهاند.
این رفتار در ادامه نابخردیهایی است که چند دهه است درباره برخی از گروههای داخل کشور اعمال میشود. کشاندن نسل دهههای ۸۰ و ۹۰ در فضایی مصنوعی از دهه ۶۰ اگرچه ممکن است بخشی از کودکان و نوجوانانی که هماکنون تنها از کانالهای تبلیغاتی حکومت تغذیه شوند، را با خود همراه کند، اما بدون تردید بخش بزرگتری که از حوزه دسترسی حکومت به دور هستند، را خشمگینتر کرده و با حکومت همان میکند که در ناآرامیهای ۱۴۰۱ کرد.
منبع: صفحه نویسنده در اینستا
👌6👍5👏1
⭕️ یکی از پر تنشترین دوران تاریخی ایران دوره پهلوی است که اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور دچار تحول و دگردیسی عظیمی شد بازتاب و پیامدهای تحولات بزرگی چون مدرنیته رضاشاه همچنان در جامعه امروز ما قابل حس است.
🔸یکی از مسائل اجتماعی دوره پهلوی پدیده روسپیگری است که در آن دوران خاص شکل و شمایل دیگری نسبت به دورههای پیشین پیدا کرد لذا آگاهی و شناخت پدیده تنفروشی در دوره پهلوی از اهمیت بسزایی برخوردار است، چرا که دستآوردهای بهدست آمده در آن دوران میتواند هم در کنترل و کاهش مفاسد اجتماعی از جمله تنفروشی در دوره کنونی مثمر ثمر واقع بشود و هم کمک میکند تا به تحلیل جامع و کاملی در این ارتباط دست یابیم. روسپیگری یا به تعبیری تنفروشی از دوران کهن در تمامی جوامع بشری باستان وجود داشته و در سرزمینهایی چون بابل، یونان، روم، ایران باستان، هند، چین و ... رایج بوده و از دیر باز به عنوان یکی از مهمترین مسائل اجتماعی و انحرافات بشری شناخته شده است.
متاسفانه مورخین و مستندنگاران در گذر زمان آنچنان که توقع میرود به ثبت حقایق تاریخی پیرامون روسپیگری نپرداختهاند. کمبود اطلاعات و منابع معتبر در این وادی باعث میشود تا پژوهش و تحقیق دقیق و جامع در این ارتباط با مشکلات و موانع عدیدهای روبرو بشود. در پی آن سئوالات بسیاری همواره پیرامون زنان روسپی و شرایط خاصی که موجب شده تا در مقاطع تاریخی مختلف اقدام به تنفروشی کنند مطرح بوده و است که هنوز به بسیاری از آنها پاسخ دقیق و مشخصی داده نشده است. از طریق ادبیات داستانی میتوان به بسیاری حقایق ارزشمند پیرامون پدیده روسپیگری در دوره پهلوی دست یازید. حقایقی که در هیچ کتاب تاریخی ثبت نشده است و میتواند برای مورخین، جامعهشناسان و علاقمندان این حوزه مثمر ثمر باشد.
https://www.tg-me.com/zananepazhoheshgartarikh1396
🔸یکی از مسائل اجتماعی دوره پهلوی پدیده روسپیگری است که در آن دوران خاص شکل و شمایل دیگری نسبت به دورههای پیشین پیدا کرد لذا آگاهی و شناخت پدیده تنفروشی در دوره پهلوی از اهمیت بسزایی برخوردار است، چرا که دستآوردهای بهدست آمده در آن دوران میتواند هم در کنترل و کاهش مفاسد اجتماعی از جمله تنفروشی در دوره کنونی مثمر ثمر واقع بشود و هم کمک میکند تا به تحلیل جامع و کاملی در این ارتباط دست یابیم. روسپیگری یا به تعبیری تنفروشی از دوران کهن در تمامی جوامع بشری باستان وجود داشته و در سرزمینهایی چون بابل، یونان، روم، ایران باستان، هند، چین و ... رایج بوده و از دیر باز به عنوان یکی از مهمترین مسائل اجتماعی و انحرافات بشری شناخته شده است.
متاسفانه مورخین و مستندنگاران در گذر زمان آنچنان که توقع میرود به ثبت حقایق تاریخی پیرامون روسپیگری نپرداختهاند. کمبود اطلاعات و منابع معتبر در این وادی باعث میشود تا پژوهش و تحقیق دقیق و جامع در این ارتباط با مشکلات و موانع عدیدهای روبرو بشود. در پی آن سئوالات بسیاری همواره پیرامون زنان روسپی و شرایط خاصی که موجب شده تا در مقاطع تاریخی مختلف اقدام به تنفروشی کنند مطرح بوده و است که هنوز به بسیاری از آنها پاسخ دقیق و مشخصی داده نشده است. از طریق ادبیات داستانی میتوان به بسیاری حقایق ارزشمند پیرامون پدیده روسپیگری در دوره پهلوی دست یازید. حقایقی که در هیچ کتاب تاریخی ثبت نشده است و میتواند برای مورخین، جامعهشناسان و علاقمندان این حوزه مثمر ثمر باشد.
https://www.tg-me.com/zananepazhoheshgartarikh1396
👌1
باشگاه اندیشه. زنان پژوهشگر. روسپیگری. پارسینژاد. 1402.10.25 .mp3
باشگاه اندیشه. زنان پژوهشگر. روسپیگری. پارسینژاد. 1402.10.25 .mp3
فایل صوتی نشست
واکاوی پدیدهی روسپیگری در رمانهای فارسی دورهی پهلوی
با ارائهی
کامران پارسینژاد
نویسنده و پژوهشگر ادبی
دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲
به میزبانی انجمن زنان پژوهشگر تاریخ ایران
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
واکاوی پدیدهی روسپیگری در رمانهای فارسی دورهی پهلوی
با ارائهی
کامران پارسینژاد
نویسنده و پژوهشگر ادبی
دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲
به میزبانی انجمن زنان پژوهشگر تاریخ ایران
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
Forwarded from مؤسسهٔ رحمان
▫️جامعه ایران و مجادله برسر آموزش جنسی
✍🏼 فاطمه موسوی ویایه
▫️این متن، مکتوب نشستی با عنوان مساله «آموزش جنسی و جامعه ایرانی» است که مرداد ۱۳۹۹ در موسسه رحمان برگزار شد.
🔻از لینک زیر دانلود کنید:
https://rahman.org.ir/iraniansocietyanddiscussionofsexualityeduucation/
🔻ویدیوی این نشست را از لینک زیر ببینید:
https://youtu.be/NCZB3diWnAw?si=GT6DSgoP2TdWrNZc
@rahmaninstitute
✍🏼 فاطمه موسوی ویایه
▫️این متن، مکتوب نشستی با عنوان مساله «آموزش جنسی و جامعه ایرانی» است که مرداد ۱۳۹۹ در موسسه رحمان برگزار شد.
🔻از لینک زیر دانلود کنید:
https://rahman.org.ir/iraniansocietyanddiscussionofsexualityeduucation/
🔻ویدیوی این نشست را از لینک زیر ببینید:
https://youtu.be/NCZB3diWnAw?si=GT6DSgoP2TdWrNZc
@rahmaninstitute
👏5
فاطمه موسوی ویایه:
تابستان ۱۳۹۹ در موسسه رحمان درباره «سیاست آموزش جنسی در ایران» در نشستی مجازی صحبت کردم. بعدتر متن این نشست ویرایش و تبدیل به مقالهای شد که با نام «جامعه ایران و مجادله بر سر آموزش جنسی» در کتاب مجموعه مقالات «خشونت و تابآوری؛ مواجهه با چالشهای اجتماعی» آورده شد. شهریورماه از موسسه رحمان اطلاع دادند که مقالهام گرفتار تیغ سانسور وزارت ارشاد شده و حذف کل مقاله را خواستهاند. ناراحتی سودی نداشت و کتاب بدون این مقاله منتشر شد. حالا دوستان در موسسه رحمان فایل مقاله را برای عموم منتشر کردهاند.
بخشی از مقاله که خواستار حذف آن شده بودند:
فقه شیعه صیغه و ازدواج موقت را مجاز میداند و مردان بهراحتی از این امکان ــ بهخصوص در سفرها ــ استفاده میکردند. در عصر قاجار شهرهای زیارتی پر از زنانی بود که صیغه میشدند. اینکه در ایران، در مقایسه با کشورهای عربی، چندزنی کمتر بوده، بهدلیل رواج صیغه بوده است، زیرا صیغه تنوعطلبی جنسی مردان و کامجویی آنها را برآورده میکرده و بنابراین، مردان نیازی نداشتند که چند زن بگیرند و آنها را در یک خانه ساکن کنند و دردسر دعوا و خرجومخارج آنها را داشته باشند.
درحال حاضر نیز تلگرام و اینستاگرام پر از کانالهایی است که امکان صیغه را فراهم میکنند. اما چرا نهادهای رسمی با آن برخورد نمیکنند؟ زیرا آن را شرعی میدانند. اما در حقیقت، صیغه تفاوتی با روسپیگری نداشته است و ندارد. از دوره صفوی ــ که روسپیگری قانونی بود و روسپیان و بیتاللطفها به دولت مالیات میدادند ــ تا به امروز، مردان میگویند که زن را برای دو ساعت صیغه میکنند، مهریه را میپردازند و بعدش خداحافظی و تمام. اینکه زن عدهاش (مدت شرعیِ فاصله بین ازدواجها) را رعایت نمیکند، گناه خود اوست و کار این مردان از نظر شرعی مشکلی ندارد. اما اینها فقط توجیه و بهاصطلاح کلاه شرعی است. آنها بهخوبی میدانند که این مبالغ برای گذران زندگی سه ماه آن زن در دوران عده کافی نیست. در واقع، پول اندکی که دادهاند، زمان کوتاهی که داشتهاند و ارتباط سرد و بدون شناخت با آن زن هیچ تفاوتی با خرید خدمات روسپیگری ندارد. با خواندن یک جمله نمیتوان ماهیت این رابطه را عوض کرد و از مخاطرات آن کاست.
همه اینها و مشروعیت صیغه و چندزنی در قوانین ایران و فرهنگسازی در تریبونهای رسمی درحالی است که انتظارات زنان از زندگی مشترک تغییر کرده است و تحقیقات نشان میدهد که زن امروزی از شوهرش وفاداری میخواهد. اینکه از نظر قانون و شرع، مرد اجازه ازدواج مجدد دارد (چه دائم و چه موقت)، از نظر زن پذیرفته نیست و خیانت محسوب میشود و احتمالاً به طلاق عاطفی میانجامد. زنانی که با آنها مصاحبه شد، بیشتر شغلهایی با درآمد خوب داشتند و میگفتند که درصورت خیانت شوهر، همراه با بچههایشان جدا از شوهر زندگی خواهند کرد، حتی اگر طلاق نگیرند. گاهی نیز پیش میآید که زنان متأهل، برای انتقام از خیانت شوهر، خودشان درگیر روابط فرازناشویی میشوند.
@women_socialproblems
تابستان ۱۳۹۹ در موسسه رحمان درباره «سیاست آموزش جنسی در ایران» در نشستی مجازی صحبت کردم. بعدتر متن این نشست ویرایش و تبدیل به مقالهای شد که با نام «جامعه ایران و مجادله بر سر آموزش جنسی» در کتاب مجموعه مقالات «خشونت و تابآوری؛ مواجهه با چالشهای اجتماعی» آورده شد. شهریورماه از موسسه رحمان اطلاع دادند که مقالهام گرفتار تیغ سانسور وزارت ارشاد شده و حذف کل مقاله را خواستهاند. ناراحتی سودی نداشت و کتاب بدون این مقاله منتشر شد. حالا دوستان در موسسه رحمان فایل مقاله را برای عموم منتشر کردهاند.
بخشی از مقاله که خواستار حذف آن شده بودند:
فقه شیعه صیغه و ازدواج موقت را مجاز میداند و مردان بهراحتی از این امکان ــ بهخصوص در سفرها ــ استفاده میکردند. در عصر قاجار شهرهای زیارتی پر از زنانی بود که صیغه میشدند. اینکه در ایران، در مقایسه با کشورهای عربی، چندزنی کمتر بوده، بهدلیل رواج صیغه بوده است، زیرا صیغه تنوعطلبی جنسی مردان و کامجویی آنها را برآورده میکرده و بنابراین، مردان نیازی نداشتند که چند زن بگیرند و آنها را در یک خانه ساکن کنند و دردسر دعوا و خرجومخارج آنها را داشته باشند.
درحال حاضر نیز تلگرام و اینستاگرام پر از کانالهایی است که امکان صیغه را فراهم میکنند. اما چرا نهادهای رسمی با آن برخورد نمیکنند؟ زیرا آن را شرعی میدانند. اما در حقیقت، صیغه تفاوتی با روسپیگری نداشته است و ندارد. از دوره صفوی ــ که روسپیگری قانونی بود و روسپیان و بیتاللطفها به دولت مالیات میدادند ــ تا به امروز، مردان میگویند که زن را برای دو ساعت صیغه میکنند، مهریه را میپردازند و بعدش خداحافظی و تمام. اینکه زن عدهاش (مدت شرعیِ فاصله بین ازدواجها) را رعایت نمیکند، گناه خود اوست و کار این مردان از نظر شرعی مشکلی ندارد. اما اینها فقط توجیه و بهاصطلاح کلاه شرعی است. آنها بهخوبی میدانند که این مبالغ برای گذران زندگی سه ماه آن زن در دوران عده کافی نیست. در واقع، پول اندکی که دادهاند، زمان کوتاهی که داشتهاند و ارتباط سرد و بدون شناخت با آن زن هیچ تفاوتی با خرید خدمات روسپیگری ندارد. با خواندن یک جمله نمیتوان ماهیت این رابطه را عوض کرد و از مخاطرات آن کاست.
همه اینها و مشروعیت صیغه و چندزنی در قوانین ایران و فرهنگسازی در تریبونهای رسمی درحالی است که انتظارات زنان از زندگی مشترک تغییر کرده است و تحقیقات نشان میدهد که زن امروزی از شوهرش وفاداری میخواهد. اینکه از نظر قانون و شرع، مرد اجازه ازدواج مجدد دارد (چه دائم و چه موقت)، از نظر زن پذیرفته نیست و خیانت محسوب میشود و احتمالاً به طلاق عاطفی میانجامد. زنانی که با آنها مصاحبه شد، بیشتر شغلهایی با درآمد خوب داشتند و میگفتند که درصورت خیانت شوهر، همراه با بچههایشان جدا از شوهر زندگی خواهند کرد، حتی اگر طلاق نگیرند. گاهی نیز پیش میآید که زنان متأهل، برای انتقام از خیانت شوهر، خودشان درگیر روابط فرازناشویی میشوند.
@women_socialproblems
👍21👌5👎2