آناتومیِ یک خودکشی
🟡 یک کودکهمسر به دلیل هزینههای بالای درمانِ فرزند معلولش خودکشی کرد و جان باخت. او که فقط ۱۷ سال داشت، در سن ۱۳ سالگی ازدواج کرده بود. این اتفاق در روستای دیشموک کهگیلویه افتاد.
در این خبر تلخ، چند لایه ستم و چند نوع تبعیض و بیعدالتی وجود دارد؟
🔵 اول: کودکهمسری: دخترکی ۱۳ ساله که هنوز کودک و در ابتدای راه نوجوانی است، یکشبه وارد دنیای بزرگسالی میشود؛ اتفاقی ناگوار که «جنایت» در حق اوست. ناگهان هر شب، به جای عروسکهایش کنار تن نازک او، بدن مردی میخوابد که این کودک را وسیلهی قانونی و شرعیِ ارضای نیاز جنسیاش میداند؛ مردی که خود نیز به نوعی دیگر، قربانی فرهنگی سراسر جهل و بدبختی است.
🟡 دوم: کودکمادری: کودکِ به اجبار زنشده، باردار میشود. نه بدنش آمادگی اینهمه فشار را دارد و نه روان و احساساتش. نوزادی در شکم کودکی در حال رشد است.
🔵 سوم: کودکمادریِ نوزاد معلول: نوزاد به دنیا میآید اما معلولیتی دارد. کودکمادر که روان پریشان خود را در این نقشآفرینیِ زودهنگام به عنوان همسر و بعد به عنوان مادر، هنوز سر و سامان نداده، با شوکی دیگر روبرو میشود. رویارویی با معلولیت نوزاد و پذیرش آن، علاوه بر برنامههای ویژه تحت نظر مشاوران، به پختگی دوران بزرگسالی نیازمند است، اما او در حالی که خود هنوز کودک است، باید کودکی دیگر را با نیازهایی ویژه و مضاعف، جمع و جور کند.
🟡 چهارم: فقر. همه این اتفاقها در بستر فقر میافتد؛ فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، فقر آموزشی، فقر دسترسی به منابع حمایتی، فقر حلقههای امن، فقر سازمانهای حامی، فقر دستهای دستگیرنده، فقر خانواده پشت و پناه. این محدودیتها و فقدانها، ضربههای ناشی از کودکهمسری، کودکمادری، و کودکمادریِ نوزاد معلول را چندین برابر میکند.
🔵 در نظامهای سیاسی ناکارآمد، ساز و کار حمایتی موثر و مستمر و قابل دسترسی برای هیچ یک از نقشهای شمردهشده وجود ندارد: نه برای کودکانی که به اجبار تن به ازدواج میدهند، نه برای کودکهمسرانی که بدون حق انتخاب و اختیار باردار و صاحب فرزند میشوند، و نه برای خانوادههایی که فرزندشان با معلولیت به دنیا میآید یا بعدا معلول میشود. در واقع، این مورد مشخص، معلول بودن نوزاد و نداشتن پول کافی برای درمان او، تنها دلیل خودکشی کودکمادر نیست، بلکه فقط تیر خلاص است به بدن و روانِ پارهپاره کودکهمسری که شبی در ۱۳ سالگیاش کشته شد اما کسی مرگ او را ندید.
به نقل از صفحه به توان یک در اینستاگرام
🟡 یک کودکهمسر به دلیل هزینههای بالای درمانِ فرزند معلولش خودکشی کرد و جان باخت. او که فقط ۱۷ سال داشت، در سن ۱۳ سالگی ازدواج کرده بود. این اتفاق در روستای دیشموک کهگیلویه افتاد.
در این خبر تلخ، چند لایه ستم و چند نوع تبعیض و بیعدالتی وجود دارد؟
🔵 اول: کودکهمسری: دخترکی ۱۳ ساله که هنوز کودک و در ابتدای راه نوجوانی است، یکشبه وارد دنیای بزرگسالی میشود؛ اتفاقی ناگوار که «جنایت» در حق اوست. ناگهان هر شب، به جای عروسکهایش کنار تن نازک او، بدن مردی میخوابد که این کودک را وسیلهی قانونی و شرعیِ ارضای نیاز جنسیاش میداند؛ مردی که خود نیز به نوعی دیگر، قربانی فرهنگی سراسر جهل و بدبختی است.
🟡 دوم: کودکمادری: کودکِ به اجبار زنشده، باردار میشود. نه بدنش آمادگی اینهمه فشار را دارد و نه روان و احساساتش. نوزادی در شکم کودکی در حال رشد است.
🔵 سوم: کودکمادریِ نوزاد معلول: نوزاد به دنیا میآید اما معلولیتی دارد. کودکمادر که روان پریشان خود را در این نقشآفرینیِ زودهنگام به عنوان همسر و بعد به عنوان مادر، هنوز سر و سامان نداده، با شوکی دیگر روبرو میشود. رویارویی با معلولیت نوزاد و پذیرش آن، علاوه بر برنامههای ویژه تحت نظر مشاوران، به پختگی دوران بزرگسالی نیازمند است، اما او در حالی که خود هنوز کودک است، باید کودکی دیگر را با نیازهایی ویژه و مضاعف، جمع و جور کند.
🟡 چهارم: فقر. همه این اتفاقها در بستر فقر میافتد؛ فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، فقر آموزشی، فقر دسترسی به منابع حمایتی، فقر حلقههای امن، فقر سازمانهای حامی، فقر دستهای دستگیرنده، فقر خانواده پشت و پناه. این محدودیتها و فقدانها، ضربههای ناشی از کودکهمسری، کودکمادری، و کودکمادریِ نوزاد معلول را چندین برابر میکند.
🔵 در نظامهای سیاسی ناکارآمد، ساز و کار حمایتی موثر و مستمر و قابل دسترسی برای هیچ یک از نقشهای شمردهشده وجود ندارد: نه برای کودکانی که به اجبار تن به ازدواج میدهند، نه برای کودکهمسرانی که بدون حق انتخاب و اختیار باردار و صاحب فرزند میشوند، و نه برای خانوادههایی که فرزندشان با معلولیت به دنیا میآید یا بعدا معلول میشود. در واقع، این مورد مشخص، معلول بودن نوزاد و نداشتن پول کافی برای درمان او، تنها دلیل خودکشی کودکمادر نیست، بلکه فقط تیر خلاص است به بدن و روانِ پارهپاره کودکهمسری که شبی در ۱۳ سالگیاش کشته شد اما کسی مرگ او را ندید.
به نقل از صفحه به توان یک در اینستاگرام
😢23👍11👌2👏1
فاطمه موسوی ویایه:
🔺چه عواملی باعث خیانت به همسر میشود:
▪️ازدواج مدرن سه جزء اصلی دارد، بخش اول آن علاقه، توجه و صمیمیت بین زوجین است، بخش دوم احترام به فرد، علایق، حریم خصوصی و اهداف شخصی اوست، بخش سوم وفاداری و تعهد به منحصربفرد بودن رابطه جنسی بین زوجین است و خیانت نقض این تعهد است. پیمانشکنی، زمانی است که فرد متاهل رابطهای پنهانی (جنسی، عاطفی یا عاطفی-جنسی) با فرد دیگری بهجز همسر خود برقرار میکند.
▪️اما چرا افراد خیانت میکنند؟ محققان سه دسته عوامل را تشخیص دادهاند:
دسته اول، عوامل فردی – شخصیتی هستند، محققان دریافتند اغلب افرادی که مرتکب خیانت میشوند، صفات شخصیتی خاصی را دارند: برونگرا و به تجربیات جدید باز و مشتاق هستند. آنها نسبت به کسل شدن مستعدتر هستند و هیجانخواهی و ماجراجویی آنها را بیشتر در معرض خیانت قرار میدهد. در نهایت اینکه محققان دریافتند با توجه به اختلالات روانشناختی، افراد با سطح خودشیفتگی بالا، تمایل بیشتری به خیانت دارند.
▪️ دسته دوم عوامل به رضایتمندی زناشویی برمیگردند: همسرگزینی نامناسب و نداشتن یا کمبودن دلبستگی، بستر مناسبِ ایجاد رابطه فرازناشویی است. زمانی که عشق و علاقه و دلبستگی در ازدواج وجود نداشته باشد عدم ارتباط کلامی و فقدان تعامل سازنده با همسر باعث میشود رابطه رفته رفته سرد و بیروح شود. سرخوردگی از تفاوت انتظارات با واقعیت زندگی زناشویی جایی را بازمیکند که احتمال بروز وقایع آسیبزا در زندگی مشترک از جمله رابطه فرازناشویی بهشدت افزایش مییابد.
▪️دسته سوم را عوامل فرهنگی و عوامل موقعیتی هستند: افرادی که زیاد مسافرت میروند و کلا ساعت کمی در خانه و همراه همسر میگذرانند بیشتر مستعد خیانت هستند، بحران میانسالی در مردان ممکن است با خیانت همراه شود بهخصوص اگر ازدواج سنتی داشتهاند و احساس میکنند جوانی نکردهاند. برخی از مراحل زندگی مشترک از جمله بارداری و ماههای پس از تولد فرزند، زمانهای پرخطر برای خیانت مردان است. اتفاقاتی که روال زندگی را بهم زده مثل ورشکستگی یا فرد را درهم شکسته مثل سوگ والدین ممکن است با خیانت همراه شوند چون فرد تحت فشار روانی شدید اصول اخلاقی خود را گم میکند. دوستانی که اهل خیانت هستند باعث میشوند نگرش به خیانت مثبتتر شود. تماشای طولانی مدت سریالهای ماهوارهای هم از خیانت قبحزدایی می کنند.
▪️اما مهمترین عامل فرهنگی خیانت، هنجارهای فرهنگی جنسیتی است. مردان تمایل قویتری برای داشتن رابطۀ فرازناشویی جنسی دارند. آنها اغلب به داشتن روابط کوتاهمدت یا بلندمدت و حتی یک شبه با انگیزههای جنسی با کسی غیر از همسر خود متمایل هستند. در بین زنان دلیل اصلی برای اقدام به خیانت، نارضایتی از روابط زناشویی است در حالی که در بین مردان تمایل به انجام خیانت کمتر وابسته به وضعیت زندگی زناشویی است. دلیل این تفاوت هنجارهای فرهنگی مردسالارانه است که براساس آن اگر یک مرد به دنبال روابط جنسی خارج از ازدواج باشد، طبیعی فرض میشود و توجیه میشود که مردها تنوعطلبند و زنها اغواگر و اگر مردی وسوسه شود تقصیری ندارد، گناه بر دوش زن نانجیب و اغواگر است.
خیانت طی چه فرایندی رخ میدهد؟ متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
atiyeonline.ir/xB5d
🔺چه عواملی باعث خیانت به همسر میشود:
▪️ازدواج مدرن سه جزء اصلی دارد، بخش اول آن علاقه، توجه و صمیمیت بین زوجین است، بخش دوم احترام به فرد، علایق، حریم خصوصی و اهداف شخصی اوست، بخش سوم وفاداری و تعهد به منحصربفرد بودن رابطه جنسی بین زوجین است و خیانت نقض این تعهد است. پیمانشکنی، زمانی است که فرد متاهل رابطهای پنهانی (جنسی، عاطفی یا عاطفی-جنسی) با فرد دیگری بهجز همسر خود برقرار میکند.
▪️اما چرا افراد خیانت میکنند؟ محققان سه دسته عوامل را تشخیص دادهاند:
دسته اول، عوامل فردی – شخصیتی هستند، محققان دریافتند اغلب افرادی که مرتکب خیانت میشوند، صفات شخصیتی خاصی را دارند: برونگرا و به تجربیات جدید باز و مشتاق هستند. آنها نسبت به کسل شدن مستعدتر هستند و هیجانخواهی و ماجراجویی آنها را بیشتر در معرض خیانت قرار میدهد. در نهایت اینکه محققان دریافتند با توجه به اختلالات روانشناختی، افراد با سطح خودشیفتگی بالا، تمایل بیشتری به خیانت دارند.
▪️ دسته دوم عوامل به رضایتمندی زناشویی برمیگردند: همسرگزینی نامناسب و نداشتن یا کمبودن دلبستگی، بستر مناسبِ ایجاد رابطه فرازناشویی است. زمانی که عشق و علاقه و دلبستگی در ازدواج وجود نداشته باشد عدم ارتباط کلامی و فقدان تعامل سازنده با همسر باعث میشود رابطه رفته رفته سرد و بیروح شود. سرخوردگی از تفاوت انتظارات با واقعیت زندگی زناشویی جایی را بازمیکند که احتمال بروز وقایع آسیبزا در زندگی مشترک از جمله رابطه فرازناشویی بهشدت افزایش مییابد.
▪️دسته سوم را عوامل فرهنگی و عوامل موقعیتی هستند: افرادی که زیاد مسافرت میروند و کلا ساعت کمی در خانه و همراه همسر میگذرانند بیشتر مستعد خیانت هستند، بحران میانسالی در مردان ممکن است با خیانت همراه شود بهخصوص اگر ازدواج سنتی داشتهاند و احساس میکنند جوانی نکردهاند. برخی از مراحل زندگی مشترک از جمله بارداری و ماههای پس از تولد فرزند، زمانهای پرخطر برای خیانت مردان است. اتفاقاتی که روال زندگی را بهم زده مثل ورشکستگی یا فرد را درهم شکسته مثل سوگ والدین ممکن است با خیانت همراه شوند چون فرد تحت فشار روانی شدید اصول اخلاقی خود را گم میکند. دوستانی که اهل خیانت هستند باعث میشوند نگرش به خیانت مثبتتر شود. تماشای طولانی مدت سریالهای ماهوارهای هم از خیانت قبحزدایی می کنند.
▪️اما مهمترین عامل فرهنگی خیانت، هنجارهای فرهنگی جنسیتی است. مردان تمایل قویتری برای داشتن رابطۀ فرازناشویی جنسی دارند. آنها اغلب به داشتن روابط کوتاهمدت یا بلندمدت و حتی یک شبه با انگیزههای جنسی با کسی غیر از همسر خود متمایل هستند. در بین زنان دلیل اصلی برای اقدام به خیانت، نارضایتی از روابط زناشویی است در حالی که در بین مردان تمایل به انجام خیانت کمتر وابسته به وضعیت زندگی زناشویی است. دلیل این تفاوت هنجارهای فرهنگی مردسالارانه است که براساس آن اگر یک مرد به دنبال روابط جنسی خارج از ازدواج باشد، طبیعی فرض میشود و توجیه میشود که مردها تنوعطلبند و زنها اغواگر و اگر مردی وسوسه شود تقصیری ندارد، گناه بر دوش زن نانجیب و اغواگر است.
خیانت طی چه فرایندی رخ میدهد؟ متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
atiyeonline.ir/xB5d
www.atiyeonline.ir
چه عواملی باعث خیانت به همسر میشود؟
یک عضوگروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران در مرور اجزاء اصلی ازدواج مدرن گفت: این نوع ازدواج دارای سه جزء اصلی از جمله علاقه، توجه و صمیمیت بین زوجین، احترام به فرد، علایق، حریم خصوصی و اهداف شخصی او، همچنین وفاداری و تعهد به منحصربه فرد بودن رابطه…
👍12😢1
سمانه سوادی:
مردان بر اساس آموزههای مردسالاری موجوداتی بیاحساس، تنوعطلب، شهوتپرست و ناتوان از انجام دادن کارهای خانه و نگهداری از فرزندان محسوب میشن. مردان اجازه ابراز احساساتی مثل ضعف و ناراحتی رو ندارن، چون اونها مسئول حفظ کلیشهی «مرد قوی» که از جانب مردسالاری ترسیم شده هستن. صفت ذاتا تنوعطلب و شهوتپرست به اونها داده شده تا به اونها آزادی عمل در برقراری ارتباطات عاطفی و جنسی داده بشه. اونها ذاتا ناتوان از انجام دادن کارهای خانه و فرزندپروری ترسیم شدن تا مشارکت کمتری در این کارها داشته باشن و وقت بیشتر برای حضوراجتماعی. اما این آموزهها در کنار منافعی که برای مردان به همراه دارن، آسیبزا هم هستن. مردان ناچار احساساتشون رو پنهان میکنن، متهم به ذاتا خیانتکار بودن میشن و با پذیرش نقش «رییس» در خانواده گاهی از برقراری رابطه عاطفی موثر و همدلانه با فرزندانشون محروم میشن. تمام این آسیبها زنان رو هم تحت تاثیر قرار میده.
.
به نظر من بهترین کار برای شکستن این کلیشهها عدم پذیرششون و اعتماد به مردانه! اینکه نپذیریم مردان ذاتا خیانتکارن و به اونها به عنوان انسان پایبند به اخلاقیات اعتماد کنیم. با عدم پذیرش شهوت پرستی ذاتی مردان، مردان به جای قرار گرفتن در جایگاه توجیه شهوت پرستی به عنوان بخشی از ذاتشون، در جایگاه مسئولیتپذیری قرار میگیرن!
.
با عدم پذیرش این کلیشه که مردان در انجام کارهای خونه خوب نیستن و با اعتماد به اونها برای انجام کارهای خانه، مردان به جای استفاده از بهانه «من مردم، بلد نیستم» در جایگاه مسئولیت پذیری قرار میگیرن. البته مردان هرگز برای انجام دادن کارهای خانه آموزش ندیدن، اما باید به تواناییهاشون اعتماد کنیم و باور داشته باشیم که با تمرین در انجام کارهای خانه مهارت پیدا میکنن. در مورد فرزندپروری هم همینطور. من اعتماد دارم که مردان میتونن از پس تعویض پمپرز، شیر دادن، خوابوندن و حمام کردن بچه بربیان. مطمئنم میتونن شبهایی که بچه بیماره ازش پرستاری کنن.
.
اعتماد به مردان، زنان رو در جایگاه سادهلوحی قرار نمیده، بلکه به اونها اجازه میده که از مردان انتظار تعهد و مشارکت داشته باشن و مردان هم در جایگاهی قرار میگیرن که مسئول رفتارهاشون باشن و همینطور اعتماد به نفس یادگیری آنچه هرگز بهشون آموخته نشده رو پیدا کنن.
.
مردان بر اساس آموزههای مردسالاری موجوداتی بیاحساس، تنوعطلب، شهوتپرست و ناتوان از انجام دادن کارهای خانه و نگهداری از فرزندان محسوب میشن. مردان اجازه ابراز احساساتی مثل ضعف و ناراحتی رو ندارن، چون اونها مسئول حفظ کلیشهی «مرد قوی» که از جانب مردسالاری ترسیم شده هستن. صفت ذاتا تنوعطلب و شهوتپرست به اونها داده شده تا به اونها آزادی عمل در برقراری ارتباطات عاطفی و جنسی داده بشه. اونها ذاتا ناتوان از انجام دادن کارهای خانه و فرزندپروری ترسیم شدن تا مشارکت کمتری در این کارها داشته باشن و وقت بیشتر برای حضوراجتماعی. اما این آموزهها در کنار منافعی که برای مردان به همراه دارن، آسیبزا هم هستن. مردان ناچار احساساتشون رو پنهان میکنن، متهم به ذاتا خیانتکار بودن میشن و با پذیرش نقش «رییس» در خانواده گاهی از برقراری رابطه عاطفی موثر و همدلانه با فرزندانشون محروم میشن. تمام این آسیبها زنان رو هم تحت تاثیر قرار میده.
.
به نظر من بهترین کار برای شکستن این کلیشهها عدم پذیرششون و اعتماد به مردانه! اینکه نپذیریم مردان ذاتا خیانتکارن و به اونها به عنوان انسان پایبند به اخلاقیات اعتماد کنیم. با عدم پذیرش شهوت پرستی ذاتی مردان، مردان به جای قرار گرفتن در جایگاه توجیه شهوت پرستی به عنوان بخشی از ذاتشون، در جایگاه مسئولیتپذیری قرار میگیرن!
.
با عدم پذیرش این کلیشه که مردان در انجام کارهای خونه خوب نیستن و با اعتماد به اونها برای انجام کارهای خانه، مردان به جای استفاده از بهانه «من مردم، بلد نیستم» در جایگاه مسئولیت پذیری قرار میگیرن. البته مردان هرگز برای انجام دادن کارهای خانه آموزش ندیدن، اما باید به تواناییهاشون اعتماد کنیم و باور داشته باشیم که با تمرین در انجام کارهای خانه مهارت پیدا میکنن. در مورد فرزندپروری هم همینطور. من اعتماد دارم که مردان میتونن از پس تعویض پمپرز، شیر دادن، خوابوندن و حمام کردن بچه بربیان. مطمئنم میتونن شبهایی که بچه بیماره ازش پرستاری کنن.
.
اعتماد به مردان، زنان رو در جایگاه سادهلوحی قرار نمیده، بلکه به اونها اجازه میده که از مردان انتظار تعهد و مشارکت داشته باشن و مردان هم در جایگاهی قرار میگیرن که مسئول رفتارهاشون باشن و همینطور اعتماد به نفس یادگیری آنچه هرگز بهشون آموخته نشده رو پیدا کنن.
.
👍19👌3👎1
Forwarded from زبانورزی
🍁 زنِ مردصفت
✍🏻 یعقوب یسنا:
در فرهنگِ جامعهٔ مردسالار، انواع برچسبها، توهین، تحقیر و تمسخر بر زنان وارد میشود. بدیِ این برچسبها در این است که توهین، تحقیر و تمسخر به حساب نمیروند، بلکه بهعنوان امر فرهنگیِ جاافتاده پذیرفته شده و نهادینه میشوند. زنان نیز میپذیرند که زن همان چیزی است که فرهنگِ غالبِ مردسالار دربارهٔ آنها میگویند.
«زنِ مردصفت» یک اصطلاح فرهنگیِ جامعهٔ مردسالار است. این اصطلاح [...] در جامعهٔ مردسالار برای زن بهعنوان صفت مطرح میشود. موقعیکه مردان میخواهند به زنی امتیاز بدهند یا زنی را تحسین کنند میگویند فلانی زنِ مردواری است و زنِ مردصفت است.
به زنی که در جامعهٔ مردسالار چنین برچسبی زده میشود آن زن این را برچسب نمیداند؛ به این برچسب افتخار میکند و میبالد که او مردمانند یا مردصفت است. اینکه به این برچسب میبالد دلیلهای زیاد اجتماعی و فرهنگی دارد. برای اینکه در فرهنگِ جامعهٔ مردسالار هرچه که متعلق به زنان است بد، زشت، ناپسند و محقر دانسته میشود؛ برخلاف، هرچه که به مردان نسبت دارد عالی، خوب، پسندیده و باشکوه است. (با اندکی ویرایش به نقل از یسنا، ۱۴۰۰: ۲۲)
اگر به معنا و ژرفساخت معرفتیِ اصطلاح «زنِ مردصفت» دقت کنیم، متوجه میشویم که در این اصطلاح، توهین و تحقیر نهفته است و زنستیزانه است. در صورتیکه به جنبهٔ معرفتیِ این اصطلاح بیشتر توجه نکنیم، از ظاهر آن چندان متوجه نمیشویم که زنستیزانه باشد و برچسبی برای تحقیر زنان باشد. با توجه به جنبهٔ معرفتیِ این اصطلاح پی میبریم که در این اصطلاح زن بهصورت هستیشناسانه توهین و تحقیر شده است.
شاید پرسیده شود به اعتبار هستی و وجود زن چگونه در این اصطلاح توهین شده است؟ نخست این اصطلاح ارزش وجودی و هستیشناسانهٔ زن را زیر سؤال میبرد و نفی میکند. در این نفی، زن فاقد ارزش وجودی و اعتبار هستیشناسانه میشود. گویا زن هیچ صفت و ارزشی ندارد. اگر زنی ارزش و صفتی دارد، آن ارزش و صفت این است که برچسب اوصاف مردانه به آنها زده شود.
اگر فرهنگ مردسالار به زن صفت و اعتبار وجودی قایل باشد، چرا زن را به صفت و اعتبار خودِ زن نسبت نمیدهد؟ فرهنگ و زبان جامعهٔ مردسالار زن را از اعتبار و ارزش وجودی و هستیشناسانه تهی کرده؛ همهٔ اعتبار را به هستی و وجود مرد خلاصه میکند. (همان: ۲۳)
بنابراین معنای اصطلاح این است که زن اعتبار، صفت و ارزش ندارد؛ ضدارزش و ضداعتبار است. هرچه بیارزشی و بیاعتباری در وجود زن جمع است. پس زنی که نسبتاً از این بیاعتباریها دور میشود از خوی و کردار مردان تأثیر میپذیرد. زن با این تأثیرپذیری مردصفت میشود. (همان: ۲۴)
در صورتیکه بخواهیم در فرهنگ و زبان غیرجنسیتزده، غیر بدوی و مردسالارانه زندگی کنیم، باید در چگونگىِ کاربرد واژگان در زبان توجه کنیم تا تمرینی برای تحول در ساختار ذهنی بدوی تقابلی و مردسالارانهٔ ما شود. (همان: ۳۲)
📚 یسنا، یعقوب. (۱۴۰۰). زننامه: نقد گفتمان پدرسالار. کابل: انتشارات مقصودی.
#⃣ #زبان_و_جنسیت
✍🏻 یعقوب یسنا:
در فرهنگِ جامعهٔ مردسالار، انواع برچسبها، توهین، تحقیر و تمسخر بر زنان وارد میشود. بدیِ این برچسبها در این است که توهین، تحقیر و تمسخر به حساب نمیروند، بلکه بهعنوان امر فرهنگیِ جاافتاده پذیرفته شده و نهادینه میشوند. زنان نیز میپذیرند که زن همان چیزی است که فرهنگِ غالبِ مردسالار دربارهٔ آنها میگویند.
«زنِ مردصفت» یک اصطلاح فرهنگیِ جامعهٔ مردسالار است. این اصطلاح [...] در جامعهٔ مردسالار برای زن بهعنوان صفت مطرح میشود. موقعیکه مردان میخواهند به زنی امتیاز بدهند یا زنی را تحسین کنند میگویند فلانی زنِ مردواری است و زنِ مردصفت است.
به زنی که در جامعهٔ مردسالار چنین برچسبی زده میشود آن زن این را برچسب نمیداند؛ به این برچسب افتخار میکند و میبالد که او مردمانند یا مردصفت است. اینکه به این برچسب میبالد دلیلهای زیاد اجتماعی و فرهنگی دارد. برای اینکه در فرهنگِ جامعهٔ مردسالار هرچه که متعلق به زنان است بد، زشت، ناپسند و محقر دانسته میشود؛ برخلاف، هرچه که به مردان نسبت دارد عالی، خوب، پسندیده و باشکوه است. (با اندکی ویرایش به نقل از یسنا، ۱۴۰۰: ۲۲)
اگر به معنا و ژرفساخت معرفتیِ اصطلاح «زنِ مردصفت» دقت کنیم، متوجه میشویم که در این اصطلاح، توهین و تحقیر نهفته است و زنستیزانه است. در صورتیکه به جنبهٔ معرفتیِ این اصطلاح بیشتر توجه نکنیم، از ظاهر آن چندان متوجه نمیشویم که زنستیزانه باشد و برچسبی برای تحقیر زنان باشد. با توجه به جنبهٔ معرفتیِ این اصطلاح پی میبریم که در این اصطلاح زن بهصورت هستیشناسانه توهین و تحقیر شده است.
شاید پرسیده شود به اعتبار هستی و وجود زن چگونه در این اصطلاح توهین شده است؟ نخست این اصطلاح ارزش وجودی و هستیشناسانهٔ زن را زیر سؤال میبرد و نفی میکند. در این نفی، زن فاقد ارزش وجودی و اعتبار هستیشناسانه میشود. گویا زن هیچ صفت و ارزشی ندارد. اگر زنی ارزش و صفتی دارد، آن ارزش و صفت این است که برچسب اوصاف مردانه به آنها زده شود.
اگر فرهنگ مردسالار به زن صفت و اعتبار وجودی قایل باشد، چرا زن را به صفت و اعتبار خودِ زن نسبت نمیدهد؟ فرهنگ و زبان جامعهٔ مردسالار زن را از اعتبار و ارزش وجودی و هستیشناسانه تهی کرده؛ همهٔ اعتبار را به هستی و وجود مرد خلاصه میکند. (همان: ۲۳)
بنابراین معنای اصطلاح این است که زن اعتبار، صفت و ارزش ندارد؛ ضدارزش و ضداعتبار است. هرچه بیارزشی و بیاعتباری در وجود زن جمع است. پس زنی که نسبتاً از این بیاعتباریها دور میشود از خوی و کردار مردان تأثیر میپذیرد. زن با این تأثیرپذیری مردصفت میشود. (همان: ۲۴)
در صورتیکه بخواهیم در فرهنگ و زبان غیرجنسیتزده، غیر بدوی و مردسالارانه زندگی کنیم، باید در چگونگىِ کاربرد واژگان در زبان توجه کنیم تا تمرینی برای تحول در ساختار ذهنی بدوی تقابلی و مردسالارانهٔ ما شود. (همان: ۳۲)
📚 یسنا، یعقوب. (۱۴۰۰). زننامه: نقد گفتمان پدرسالار. کابل: انتشارات مقصودی.
#⃣ #زبان_و_جنسیت
👍14👌1
Forwarded from افغانستانیها
زننامه (۱۴۰۰).pdf
1.1 MB
📚 زننامه: نقد گفتمان پدرسالار (۱۴۰۰)
✍🏻 یعقوب یسنا
🔗 انتشارات مقصودی (کابل)
(یادآوری: این کتاب را خود نویسنده در دسترس عموم قرار داده است.)
📝 دربارهٔ این کتاب
#️⃣ #کتاب #زنان #فرهنگ
✍🏻 یعقوب یسنا
🔗 انتشارات مقصودی (کابل)
(یادآوری: این کتاب را خود نویسنده در دسترس عموم قرار داده است.)
📝 دربارهٔ این کتاب
#️⃣ #کتاب #زنان #فرهنگ
👍8
Forwarded from Reza Nassaji
تلویزیون جمهوری اسلامی را در نظر بگیرید که در آگهیهای تبلیغاتیاش از نمایش زن و مرد در کنار هم پرهیز دارد و در نتیجه، با نشاندن مردان کنار هم در آشپزخانه و دیگر امور خانه، چنان وارونه مینماید که گویی تبلیغ زوجهای همجنسگراست.
مبلغان فرهنگی چنین سیستم ارتجاعی آنچنان از تغییرات ارزشی جهان جدید عقباند که نمیدانند محافظهکاران در کشورهای دیگر برای تبلیغ ارزشهای دینی (مسیحی) هر کاری میکنند تا الگوی سنتی زوج دگرجنسگرا (زن و مرد، ولو اینکه ازدواج نکرده و به قول استیو هاروی، تنها در آزمون ۹۰ روز رابطهی عاطفی بدون رابطهی جنسی موفق شده باشند) را در ذهن کودک و جوان جا بیندازند و مانع تثبیت تصویر زوجهای همجنسگرا شوند.
در مقابل، تلویزیون منوتو رو در نظر بگیرید که بهعنوان مدافع نظام پادشاهی، باید مبلغ ارزشهای محافظهکارانهی سلطنت-مذهب-خانواده-وطن (خدا، شاه، میهن) باشد، اما نه فقط نسبت آن با مذهب معکوس است، که در ساحت خانواده نیز، افزون بر سریالهایی آبکی سراسر خیانت و روابط نامتعارف، همجنسگرایی و دیگر مناسبات مدرن در خانواده را تبلیغ میکند.
من البته بهعنوان انسانی مدرن و چپ به تمامی ارزشها، هنجارها و ایستارهای محافظهکارانه به چشم تحقیر مینگرم و مدافع حقوق همجنسگرایان هستم، اما طرفداران سیستمی راستگرا که ارزشهای کهنهی سلطنت و ایدئولوژی فاشیسم را ترویج میکند، نمیتوانند همزمان مبلغ مدرنیسم، بهمعنایی که ما میشناسیم، باشند. اینهمه تعارض در میان راستگرایان (ناسیونالیستهای پادشاهیخواه) همچون تعارضات راستگرایان جمهوری اسلامی سر از ناکجا درمیآورد.
@RezaNassaji
مبلغان فرهنگی چنین سیستم ارتجاعی آنچنان از تغییرات ارزشی جهان جدید عقباند که نمیدانند محافظهکاران در کشورهای دیگر برای تبلیغ ارزشهای دینی (مسیحی) هر کاری میکنند تا الگوی سنتی زوج دگرجنسگرا (زن و مرد، ولو اینکه ازدواج نکرده و به قول استیو هاروی، تنها در آزمون ۹۰ روز رابطهی عاطفی بدون رابطهی جنسی موفق شده باشند) را در ذهن کودک و جوان جا بیندازند و مانع تثبیت تصویر زوجهای همجنسگرا شوند.
در مقابل، تلویزیون منوتو رو در نظر بگیرید که بهعنوان مدافع نظام پادشاهی، باید مبلغ ارزشهای محافظهکارانهی سلطنت-مذهب-خانواده-وطن (خدا، شاه، میهن) باشد، اما نه فقط نسبت آن با مذهب معکوس است، که در ساحت خانواده نیز، افزون بر سریالهایی آبکی سراسر خیانت و روابط نامتعارف، همجنسگرایی و دیگر مناسبات مدرن در خانواده را تبلیغ میکند.
من البته بهعنوان انسانی مدرن و چپ به تمامی ارزشها، هنجارها و ایستارهای محافظهکارانه به چشم تحقیر مینگرم و مدافع حقوق همجنسگرایان هستم، اما طرفداران سیستمی راستگرا که ارزشهای کهنهی سلطنت و ایدئولوژی فاشیسم را ترویج میکند، نمیتوانند همزمان مبلغ مدرنیسم، بهمعنایی که ما میشناسیم، باشند. اینهمه تعارض در میان راستگرایان (ناسیونالیستهای پادشاهیخواه) همچون تعارضات راستگرایان جمهوری اسلامی سر از ناکجا درمیآورد.
@RezaNassaji
👍15👎8🤨6
Forwarded from مطالعات زنان
🔻 کودک همسری: دخترک
📻 جامک
🔹 دادگاه ها هر روز بیشتر شاهد نوجوانانی هست که میخواهند تا به زندگی مشترکشون خاتمه بدهند. بسیاری اوقات آمار رسمیای وجود ندارد اما طبق آمار مرکز آمار ایران از زمستان ۱۴۰۰ تا پاییز ۱۴۰۱ بیش از ۲۷ هزار دختربچه زیر پانزده سال ازدواج کردن.
🔹 ازدواج در کودکی بر پسران و دختران تأثیرات منفی میگذارد. در این بین دخترها بیشترین آسیب را خواهند دید: ترک تحصیل، در معرض خشونت خانگی قرار گرفتن، احتمال بالای مرگ بر اثر عوارض بارداری و زایمان نسبت به کسانی که بارداری را در بالای بیست سالگی تجربه میکنن..
🔹 در این اپیزود درباره مفاد قانونی ازدواج کودکان و نقش رضایت اونها در مشروعیت این ازدواج صحبت کنیم.
⚠️ این اپیزود برای افزاد زیر ۱۸ سال توصیه نمی شود..
این اپیزود را اینجا گوش دهید
#مطالعات_زنان
#کودک_همسری
@womenstudies
📻 جامک
🔹 دادگاه ها هر روز بیشتر شاهد نوجوانانی هست که میخواهند تا به زندگی مشترکشون خاتمه بدهند. بسیاری اوقات آمار رسمیای وجود ندارد اما طبق آمار مرکز آمار ایران از زمستان ۱۴۰۰ تا پاییز ۱۴۰۱ بیش از ۲۷ هزار دختربچه زیر پانزده سال ازدواج کردن.
🔹 ازدواج در کودکی بر پسران و دختران تأثیرات منفی میگذارد. در این بین دخترها بیشترین آسیب را خواهند دید: ترک تحصیل، در معرض خشونت خانگی قرار گرفتن، احتمال بالای مرگ بر اثر عوارض بارداری و زایمان نسبت به کسانی که بارداری را در بالای بیست سالگی تجربه میکنن..
🔹 در این اپیزود درباره مفاد قانونی ازدواج کودکان و نقش رضایت اونها در مشروعیت این ازدواج صحبت کنیم.
⚠️ این اپیزود برای افزاد زیر ۱۸ سال توصیه نمی شود..
این اپیزود را اینجا گوش دهید
#مطالعات_زنان
#کودک_همسری
@womenstudies
Castbox
اپیزود بیست و چهارم - کودک همسری: دخترک
<p><br /></p><br /><p>دادگاه ها هر روز بیشتر شاهد نوجوانانی هست که می خواهند تا به زندگی مشترکشون خاتمه بدهند. بسیاری اوقات آمار رسمیی وجود ندارد اما طب...
😢4
Forwarded from Anarchonomy
وقتی حجم بالای صیغهبازی رو میبینند، میگن اگه روسپیخانه رسمی داشتیم اینجوری نمیشد. وقتی رفتارهای بیمارگونه جنسی رو میبینند، میگن اگه آموزشهای جنسی وجود داشت اینجوری نمیشد. وقتی خشونت جنسی به هر بهانهای رو میبینند، میگن اگه جامعه مذهبی نبود اینجوری نمیشد.
ستیز با عقل، هزینه داره، و به رسمیت نشناختن سکس، ستیز با عقله؛ و پس، هرگز بدون هزینه نیست.
اما این همهش نیست. سکس پناهگاه آدمهای ضعیفه. وقتی که با دردهاشون، ناتوانیهاشون، ناکامیهاشون، مواجه میشن، و قدرت عبور ازشون رو ندارن، عقبنشینی میکنند. اما زندگی اجازه عقب رفتن نمیده. پس مجبورند بین عقب و جلو، در ناحیه «فعلا» لنگر بندازن. و اون ناحیه جاییه که هرکسی رو میتونه له کنه. سکس، پناهگاهیه که میشه توش ضربههای پتک «فعلا» رو تحمل کرد.
جایی که دردها زیاده، ناتوانیها زیاده، و ناکامیها زیاده، طلب سکس هم بیشتره. حتی اگه سطح میانگین هورمونها پایین باشه. حتی اگه ازش بدگویی کنند. حتی اگه با دوری ازش پز خودسازی بدن. در چنین جایی، همونطور که مذهبیها از مذهب متنفرند، متقاضیان سکس هم ازش بیزارند؛ و همونطور که مذهبیها بلد نیستند معتقد باشند، متقاضیان سکس هم بلد نیستند جنس مخالف رو دوست داشته باشند.
ستیز با عقل، هزینه داره، و به رسمیت نشناختن سکس، ستیز با عقله؛ و پس، هرگز بدون هزینه نیست.
اما این همهش نیست. سکس پناهگاه آدمهای ضعیفه. وقتی که با دردهاشون، ناتوانیهاشون، ناکامیهاشون، مواجه میشن، و قدرت عبور ازشون رو ندارن، عقبنشینی میکنند. اما زندگی اجازه عقب رفتن نمیده. پس مجبورند بین عقب و جلو، در ناحیه «فعلا» لنگر بندازن. و اون ناحیه جاییه که هرکسی رو میتونه له کنه. سکس، پناهگاهیه که میشه توش ضربههای پتک «فعلا» رو تحمل کرد.
جایی که دردها زیاده، ناتوانیها زیاده، و ناکامیها زیاده، طلب سکس هم بیشتره. حتی اگه سطح میانگین هورمونها پایین باشه. حتی اگه ازش بدگویی کنند. حتی اگه با دوری ازش پز خودسازی بدن. در چنین جایی، همونطور که مذهبیها از مذهب متنفرند، متقاضیان سکس هم ازش بیزارند؛ و همونطور که مذهبیها بلد نیستند معتقد باشند، متقاضیان سکس هم بلد نیستند جنس مخالف رو دوست داشته باشند.
👏9🤨3❤1👍1
Forwarded from مدرسانۀ دورنما
#گفتوگو_با_اسلامپژوهان (۱۰)
#گزیدۀ_گفتوگو
#گزیدۀ_متنی
▪️در جستوجوی عدالت جنسیتی با فمینیسم اسلامی
در گفتوگو با زیبا میرحسینی
🔅بخشی از مهمترین گفتههای زیبا میرحسینی در این مصاحبه از این قرارند:
🔹سؤالی که برای من بهعنوان یک زن و بهعنوان یک مسلمان مطرح بود، این بود که جایگاه امر مقدس در قوانین کجاست. همیشه به ما گفته شده بود که این قوانین مقدس و الهیاند و امر مقدس یا قوانین شریعت با عدالت همراه است، ولی در عمل که قوانین فقهی است، هیچ نوع عدالتی در آن نبود. بعد از تحقیق در ایران و مراکش متوجه شدم که هیچ چیزِ مقدس و اخلاقی در این قوانین نیست، این قوانین هم مثل هر قانون دیگری است که براساس روابط قدرت و مردسالاری تنظیم شدهاند.
🔹در دیدگاه سنتی، مفهوم جنسیت و برابری، آنطوری که ما امروزه میفهمیم، اصلاً وجود ندارد. با علمای نمایندۀ این دیدگاه هم درحقیقت من نمیتوانستم صحبت کنم. آنها چیزی میگفتند و من چیز دیگری میگفتم. زبان مشترک نداشتیم. چون از دو جهان متفاوت آمده بودیم. بهنظر من، خیلی از آن علما هنوز در قرن سیزدهم یا چهاردهم میلادی بودند و تمام تصوراتشان یک تصورات تئوریک نظری از رابطهٔ زن و مرد بود. مفهوم جنسیت، آنطوری که ما میفهمیم، اصلاً در ذهنشان وجود نداشت، چه برسد به برابری.
🔹وقتی در قم کار تحقیقی انجام میدادم، آنجا بود که واقعاً فمینیست اسلامی شدم، چون دیگر نمیخواستم فقط یک تماشاگر باشم. نمیخواستم فقط تحقیق کنم و بفهمم، بلکه میخواستم یک بازیگر هم باشم. علت اساسیاش هم این اختلاف زبانی، دنیایی و زمانی است که بین فقها و زنان امروز هست و ما دوباره احتیاج داریم به کسانی که هم زبان فقه را بفهمند و هم زبان فمینیسم را بفهمند.
🔹در دههٔ نود میلادی، مجلهٔ «زنان» در ایران درآمد که واقعاً زنانی بودند که در اوایل انقلاب خیلی به جمهوری اسلامی امید داشتند و فعال سیاسی بودند، مثل خانم رهنورد، خانم شرکت، خانم اعظم طالقانی و زنان بسیار مهمی که بعداً به این نتیجه رسیدند که نه! این اسلامی که بهعنوان اسلام حکومتی و سیاسی دارد اجرا میشود، این تفسیر از اسلام نهتنها بهنفع زن نیست، بلکه ضدشان است و بهنوعی فمینیسم میتواند راهگشا باشد.
🔹فمینیسم اسلامی بهنوعی فرزند ناخواستهٔ اسلام سیاسی است. در دورهای اسلام سیاسی بهقدری غالب شده بود، بهقدری فضاهای آکادمیک، فضاهای ذهنی و فضای همه چیز را پر کرده بود که اگر شما میگفتید اسلامی، همه فکر میکردند منظور اسلام سیاسی است. من هم موافق اسلام سیاسی نبودم اما موافق اسلام بودم، چون بهنظر من، دین همیشه یک وجه اجتماعی خیلی مؤثری دارد و پیوند خیلی از ما، اصلاً بند ناف ما، با فقه بسته شدهاست.
🔹قوانین خانواده هنوز ریشهشان در فقه است. مشروعیتشان را از فقه میگیرند. بنابراین، در تمام جهان اسلام، باید از فقه سنتی مشروعیتزدایی شود و ما احتیاج به یک فقه جدید داریم یا احتیاج به یک بازاندیشی جدید داریم و خیلی از زنها دارند این کار را انجام میدهند.
🔹قرآن هیچ تعریفی از عدالت نداده، ولی مردم را بهسوی عادلبودن دعوت کرده. بنابراین، تعریف ما از عدالت همیشه زمانمند است. در زمان نزول قرآن، عدالت شامل برابری جنسیتی نمیشد. در قرآن آیاتی هست که هرطور تفسیر کنید، نمیتوانید از آنها برابری جنسیتی را دربیاورید، ولی عدالت را میتوانید. قرآن درواقع انسانها را از بیعدالتیِ آن زمان به عدالتِ آن زمان برده است، نه به یک عدالت جاودانی یا مثلاً عدالت دورهٔ مدرن.
🔹وجود عدالت در قرآن و اسلام یک پیشفرض اعتقادی است. شما این را میپذیرید و از یک جایی شروع میکنید، ولی اگر بخواهید از اینجا شروع کنید که نه، اصلاً در اسلام عدالت نیست، به راه دیگری میروید، ولی با این پیشفرض میشود شروع کرد. درست است که در قرآن آیاتی هست حاکی از برابری زن و مرد حتی برابری حقوقی، اما میتوانیم آیاتی هم پیدا کنیم که این طور نباشند. این تنش یک چیز مثبت است. باعث میشود قرآن یا دین برای هر زمانی فهمیده شود و پویا باشد.
🔹تنها چیزی که ما میتوانیم از متن مقدس بگیریم، فقط یک فهم است. ما همیشه در دریایی از فهمها زندگی میکنیم، آن که غالب میشود فهمی است که قدرتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پشت آن است، و فمینیسم اسلامی میکوشد این فهم مردسالار را از درون به چالش بکشد و یک بدیل دیگر بهعنوان فهم برابرطلبانه ایجاد کند.
✔️ نسخۀ کامل این مصاحبه را در حسابهای دورنما دنبال کنید:
🔻نسخۀ متنی در تارنما | تلگرام
🔻نسخۀ صوتی در شنوتو | کستباکس
🔻نسخۀ تصویری در آپارات | یوتوب
#زیبا_میرحسینی
#فمینیسم_اسلامی
#برابری_جنسیتی
#دورنما_بخوانیم
#با_دورنما_بمانیم
@doornamaa
#گزیدۀ_گفتوگو
#گزیدۀ_متنی
▪️در جستوجوی عدالت جنسیتی با فمینیسم اسلامی
در گفتوگو با زیبا میرحسینی
🔅بخشی از مهمترین گفتههای زیبا میرحسینی در این مصاحبه از این قرارند:
🔹سؤالی که برای من بهعنوان یک زن و بهعنوان یک مسلمان مطرح بود، این بود که جایگاه امر مقدس در قوانین کجاست. همیشه به ما گفته شده بود که این قوانین مقدس و الهیاند و امر مقدس یا قوانین شریعت با عدالت همراه است، ولی در عمل که قوانین فقهی است، هیچ نوع عدالتی در آن نبود. بعد از تحقیق در ایران و مراکش متوجه شدم که هیچ چیزِ مقدس و اخلاقی در این قوانین نیست، این قوانین هم مثل هر قانون دیگری است که براساس روابط قدرت و مردسالاری تنظیم شدهاند.
🔹در دیدگاه سنتی، مفهوم جنسیت و برابری، آنطوری که ما امروزه میفهمیم، اصلاً وجود ندارد. با علمای نمایندۀ این دیدگاه هم درحقیقت من نمیتوانستم صحبت کنم. آنها چیزی میگفتند و من چیز دیگری میگفتم. زبان مشترک نداشتیم. چون از دو جهان متفاوت آمده بودیم. بهنظر من، خیلی از آن علما هنوز در قرن سیزدهم یا چهاردهم میلادی بودند و تمام تصوراتشان یک تصورات تئوریک نظری از رابطهٔ زن و مرد بود. مفهوم جنسیت، آنطوری که ما میفهمیم، اصلاً در ذهنشان وجود نداشت، چه برسد به برابری.
🔹وقتی در قم کار تحقیقی انجام میدادم، آنجا بود که واقعاً فمینیست اسلامی شدم، چون دیگر نمیخواستم فقط یک تماشاگر باشم. نمیخواستم فقط تحقیق کنم و بفهمم، بلکه میخواستم یک بازیگر هم باشم. علت اساسیاش هم این اختلاف زبانی، دنیایی و زمانی است که بین فقها و زنان امروز هست و ما دوباره احتیاج داریم به کسانی که هم زبان فقه را بفهمند و هم زبان فمینیسم را بفهمند.
🔹در دههٔ نود میلادی، مجلهٔ «زنان» در ایران درآمد که واقعاً زنانی بودند که در اوایل انقلاب خیلی به جمهوری اسلامی امید داشتند و فعال سیاسی بودند، مثل خانم رهنورد، خانم شرکت، خانم اعظم طالقانی و زنان بسیار مهمی که بعداً به این نتیجه رسیدند که نه! این اسلامی که بهعنوان اسلام حکومتی و سیاسی دارد اجرا میشود، این تفسیر از اسلام نهتنها بهنفع زن نیست، بلکه ضدشان است و بهنوعی فمینیسم میتواند راهگشا باشد.
🔹فمینیسم اسلامی بهنوعی فرزند ناخواستهٔ اسلام سیاسی است. در دورهای اسلام سیاسی بهقدری غالب شده بود، بهقدری فضاهای آکادمیک، فضاهای ذهنی و فضای همه چیز را پر کرده بود که اگر شما میگفتید اسلامی، همه فکر میکردند منظور اسلام سیاسی است. من هم موافق اسلام سیاسی نبودم اما موافق اسلام بودم، چون بهنظر من، دین همیشه یک وجه اجتماعی خیلی مؤثری دارد و پیوند خیلی از ما، اصلاً بند ناف ما، با فقه بسته شدهاست.
🔹قوانین خانواده هنوز ریشهشان در فقه است. مشروعیتشان را از فقه میگیرند. بنابراین، در تمام جهان اسلام، باید از فقه سنتی مشروعیتزدایی شود و ما احتیاج به یک فقه جدید داریم یا احتیاج به یک بازاندیشی جدید داریم و خیلی از زنها دارند این کار را انجام میدهند.
🔹قرآن هیچ تعریفی از عدالت نداده، ولی مردم را بهسوی عادلبودن دعوت کرده. بنابراین، تعریف ما از عدالت همیشه زمانمند است. در زمان نزول قرآن، عدالت شامل برابری جنسیتی نمیشد. در قرآن آیاتی هست که هرطور تفسیر کنید، نمیتوانید از آنها برابری جنسیتی را دربیاورید، ولی عدالت را میتوانید. قرآن درواقع انسانها را از بیعدالتیِ آن زمان به عدالتِ آن زمان برده است، نه به یک عدالت جاودانی یا مثلاً عدالت دورهٔ مدرن.
🔹وجود عدالت در قرآن و اسلام یک پیشفرض اعتقادی است. شما این را میپذیرید و از یک جایی شروع میکنید، ولی اگر بخواهید از اینجا شروع کنید که نه، اصلاً در اسلام عدالت نیست، به راه دیگری میروید، ولی با این پیشفرض میشود شروع کرد. درست است که در قرآن آیاتی هست حاکی از برابری زن و مرد حتی برابری حقوقی، اما میتوانیم آیاتی هم پیدا کنیم که این طور نباشند. این تنش یک چیز مثبت است. باعث میشود قرآن یا دین برای هر زمانی فهمیده شود و پویا باشد.
🔹تنها چیزی که ما میتوانیم از متن مقدس بگیریم، فقط یک فهم است. ما همیشه در دریایی از فهمها زندگی میکنیم، آن که غالب میشود فهمی است که قدرتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پشت آن است، و فمینیسم اسلامی میکوشد این فهم مردسالار را از درون به چالش بکشد و یک بدیل دیگر بهعنوان فهم برابرطلبانه ایجاد کند.
✔️ نسخۀ کامل این مصاحبه را در حسابهای دورنما دنبال کنید:
🔻نسخۀ متنی در تارنما | تلگرام
🔻نسخۀ صوتی در شنوتو | کستباکس
🔻نسخۀ تصویری در آپارات | یوتوب
#زیبا_میرحسینی
#فمینیسم_اسلامی
#برابری_جنسیتی
#دورنما_بخوانیم
#با_دورنما_بمانیم
@doornamaa
👌5👎3👍1
Forwarded from کانال علمی مطالعات زنان
معرفی کتاب «تابوی زنانگی»
منصوره موسوی، جامعهشناس و پژوهشگر، در کتاب «تابوی زنانگی» که حاصل پژوهشی کیفی و مصاحبههای عمیق با ۱۲۸ زن در بازه سنی ۱۸ تا ۵۰ سال در نقاط مختلف کشور بوده است، تلاش میکند تا نشان دهد که چگونه جامعه مردسالار با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی که مجموعهای از بایدها و نبایدها هستند و ساختار سیاسی پدرسالار با تنظیم قوانینی که بدن زن را به عرصه کنترل خود درآوردهاست، منجر به از خودبیگانگی زنان با بدنشان میشود.
در مقدمه کتاب نویسنده به توضیح روش پژوهش، نحوه نمونهگیری و جامعه مطالعاتی پرداخته است. در فصل اول تحت عنوان «جامعهشناسی امر جنسی» به بیان نظریات جامعهشناسی در خصوص بدن و امر جنسی و بهخصوص نظریه سکسوالیته فوکو میپردازد. این که امر جنسی یک امر طبیعی نیست بلکه یک برساخت است که در چارچوبهای اجتماعی مطرح میشود و درون فرهنگ خود را نشان میدهد. به این معنا که در هر دوره تاریخی باورهای جنسی نهادینه شدهای با پشتوانههای دینی غالب بودند و این باورها از طریق نهادهایی مانند کلیسا و مدارس دینی در ذهنیت افراد شکل گرفته و طبیعی تلقی شدند. نویسنده با توسل به این لنز نظری، بدن را امری اجتماعی میداند که ساختارهای موجود تلاش میکنند تا آن را تحت کنترل و انضباط خود دربیاورند. این بهنجارسازی در جوامع سنتی که بدن به طور کلی امر تابویی است با شدت بیشتری اجرا میشود.
در فصل دوم تحت عنوان «مادرانگی» ضمن اشاره به روایتهای زنان، بیقدرتی آنان نسبت به بدنشان بهخصوص در تصمیمگیری در مورد انتخاب نقش مادری را تحلیل میکند. اینکه سازوکارهای جامعه و فرهنگ با نگاهی ذاتگرایانه و طبیعتگرایانه زن را بیشتر از هر چیزی در نقش همسر و مادر میخواهند. نویسنده در این فصل از کتاب، فرزندآوری را بیش از آن که امری بیولوژیکی معرفی کند، امری اجتماعی میداند که به شدت تحت تاثیر انگارهها، سنت، جامعه و فرهنگ مردسالار است. او با اشاره به روایتهای زنان بر این انگاره که « آرزوی همه زنان مادر شدن است» خط بطلان میکشد.
در فصل سوم تحت عنوان « کودک مادری» به بیان تجربیات زنانی که قربانی کودک همسری بودند و بعد تبدیل به کودک مادر شدهاند، میپردازد و ضمن برشمردن دلایل ازدواجهای اجباری زودرس از آسیبهای این مدل ازدواج بر زنان میگوید و آن را نمودی از سلطهگری خانواده با پشتوانه حمایت قانونی و شرعی تعریف میکند.
در قسمت پایانی کتاب نویسنده عوامل اقتصادی ( وابستگی اقتصادی زنان)، سنتها و رسوم کهن، ارزشگذاریهای کلیشهای، نقشهای جنسیتی، ایدئولوژیک شدن نهاد خانواده و قوانین را از عوامل موثر بر از خودبیگانگی زنان با بدنشان نام میبرد و نتیجه کلی پژوهش خود را این چنین مطرح میکند:« ساختارهای پدرسالارانه و مردسالارانه باعث میشوند آناتومی، سرنوشت زنان باشد. این ساختارها علاوه بر آن مانع میشوند که زنان بتوانند آزادانه و به اختیار بدن خویش را مدیریت کنند و درباره آن تصمیم بگیرند. این ساختارها نشان میدهند که بدن زن نمود واقعی سلطه است، زیرا باعث شدهاند که در زنان نوعی انفعال، دیگربودگی، انزجار، بیقدرتی نسبت به بدنشان شکل بگیرد و بدن زن چونان قارهای تاریک، ناشناخته، وهمبرانگیز، ترسناک و از همه مهمتر بیگانه از خود درآید.»
کتاب از این منظر که خردهروایتهای زنان را بدون سانسور از رابطه جنسی، مسئله بکارت، سقط جنین و فرزندآوری در جامعهای که بدن زن همواره امری تابو و ممنوعهای به حساب میآید بازگو میکند، حائز اهمیت است به نحوی که خواننده با خواندن این کتاب درد و رنجهای زنانه را درک میکند. این کتاب را انتشارات مروارید در بهار ۱۳۹۸ منتشر کرده است.
کانال علمی مطالعات زنان
https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg
منصوره موسوی، جامعهشناس و پژوهشگر، در کتاب «تابوی زنانگی» که حاصل پژوهشی کیفی و مصاحبههای عمیق با ۱۲۸ زن در بازه سنی ۱۸ تا ۵۰ سال در نقاط مختلف کشور بوده است، تلاش میکند تا نشان دهد که چگونه جامعه مردسالار با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی که مجموعهای از بایدها و نبایدها هستند و ساختار سیاسی پدرسالار با تنظیم قوانینی که بدن زن را به عرصه کنترل خود درآوردهاست، منجر به از خودبیگانگی زنان با بدنشان میشود.
در مقدمه کتاب نویسنده به توضیح روش پژوهش، نحوه نمونهگیری و جامعه مطالعاتی پرداخته است. در فصل اول تحت عنوان «جامعهشناسی امر جنسی» به بیان نظریات جامعهشناسی در خصوص بدن و امر جنسی و بهخصوص نظریه سکسوالیته فوکو میپردازد. این که امر جنسی یک امر طبیعی نیست بلکه یک برساخت است که در چارچوبهای اجتماعی مطرح میشود و درون فرهنگ خود را نشان میدهد. به این معنا که در هر دوره تاریخی باورهای جنسی نهادینه شدهای با پشتوانههای دینی غالب بودند و این باورها از طریق نهادهایی مانند کلیسا و مدارس دینی در ذهنیت افراد شکل گرفته و طبیعی تلقی شدند. نویسنده با توسل به این لنز نظری، بدن را امری اجتماعی میداند که ساختارهای موجود تلاش میکنند تا آن را تحت کنترل و انضباط خود دربیاورند. این بهنجارسازی در جوامع سنتی که بدن به طور کلی امر تابویی است با شدت بیشتری اجرا میشود.
در فصل دوم تحت عنوان «مادرانگی» ضمن اشاره به روایتهای زنان، بیقدرتی آنان نسبت به بدنشان بهخصوص در تصمیمگیری در مورد انتخاب نقش مادری را تحلیل میکند. اینکه سازوکارهای جامعه و فرهنگ با نگاهی ذاتگرایانه و طبیعتگرایانه زن را بیشتر از هر چیزی در نقش همسر و مادر میخواهند. نویسنده در این فصل از کتاب، فرزندآوری را بیش از آن که امری بیولوژیکی معرفی کند، امری اجتماعی میداند که به شدت تحت تاثیر انگارهها، سنت، جامعه و فرهنگ مردسالار است. او با اشاره به روایتهای زنان بر این انگاره که « آرزوی همه زنان مادر شدن است» خط بطلان میکشد.
در فصل سوم تحت عنوان « کودک مادری» به بیان تجربیات زنانی که قربانی کودک همسری بودند و بعد تبدیل به کودک مادر شدهاند، میپردازد و ضمن برشمردن دلایل ازدواجهای اجباری زودرس از آسیبهای این مدل ازدواج بر زنان میگوید و آن را نمودی از سلطهگری خانواده با پشتوانه حمایت قانونی و شرعی تعریف میکند.
در قسمت پایانی کتاب نویسنده عوامل اقتصادی ( وابستگی اقتصادی زنان)، سنتها و رسوم کهن، ارزشگذاریهای کلیشهای، نقشهای جنسیتی، ایدئولوژیک شدن نهاد خانواده و قوانین را از عوامل موثر بر از خودبیگانگی زنان با بدنشان نام میبرد و نتیجه کلی پژوهش خود را این چنین مطرح میکند:« ساختارهای پدرسالارانه و مردسالارانه باعث میشوند آناتومی، سرنوشت زنان باشد. این ساختارها علاوه بر آن مانع میشوند که زنان بتوانند آزادانه و به اختیار بدن خویش را مدیریت کنند و درباره آن تصمیم بگیرند. این ساختارها نشان میدهند که بدن زن نمود واقعی سلطه است، زیرا باعث شدهاند که در زنان نوعی انفعال، دیگربودگی، انزجار، بیقدرتی نسبت به بدنشان شکل بگیرد و بدن زن چونان قارهای تاریک، ناشناخته، وهمبرانگیز، ترسناک و از همه مهمتر بیگانه از خود درآید.»
کتاب از این منظر که خردهروایتهای زنان را بدون سانسور از رابطه جنسی، مسئله بکارت، سقط جنین و فرزندآوری در جامعهای که بدن زن همواره امری تابو و ممنوعهای به حساب میآید بازگو میکند، حائز اهمیت است به نحوی که خواننده با خواندن این کتاب درد و رنجهای زنانه را درک میکند. این کتاب را انتشارات مروارید در بهار ۱۳۹۸ منتشر کرده است.
کانال علمی مطالعات زنان
https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg
👍11👌2
ششمین همایش پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران توسط انجمن جامعهشناسی ایران ۲ تا ۴ اسفند در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود. این افتخار را داشتم که یکی از شصت نفری باشم که برای برگزاری این همایش مشارکت داشتند، روز ۲ اسفند چهارشنبه ساعت ۳ تا ۵ عصر، مدیریت پنل زنان و روندهای جمعیتی را برعهده دارم.
پنلهای همایش فرصت مناسبی است برای شنیدن ایدهها و تحقیقات دیگران و گپ و گفتگو درباره علایق مشترک با دیگر پژوهشگران. مشتاق ملاقات با دوستان هستم. آخر این هفته به خانه اندیشمندان علوم انسانی بیایید. (برنامه همایش پین شده)
.
پنلهای همایش فرصت مناسبی است برای شنیدن ایدهها و تحقیقات دیگران و گپ و گفتگو درباره علایق مشترک با دیگر پژوهشگران. مشتاق ملاقات با دوستان هستم. آخر این هفته به خانه اندیشمندان علوم انسانی بیایید. (برنامه همایش پین شده)
.
👏7❤1
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
کتاب همایش1.pdf
14.4 MB
کتاب خلاصه مقالات
ششمین همایش پژوهش اجتماعی فرهنگی در ایران
▪️موضوع همایش:
بازاندیشی در علوم اجتماعی ایران؛
علوم اجتماعی در کشاکش زمینهمندی و زمینهزدودگی
▪️موضوع ویژه:
زنانگی و تحول اجتماعی فرهنگی
۳۰ بهمن تا ۴ اسفند
کرج، شیراز، کرمانشاه و تهران
▫️انجمن جامعهشناسی ایران
▫️با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی
حمایت از انجمن
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
ششمین همایش پژوهش اجتماعی فرهنگی در ایران
▪️موضوع همایش:
بازاندیشی در علوم اجتماعی ایران؛
علوم اجتماعی در کشاکش زمینهمندی و زمینهزدودگی
▪️موضوع ویژه:
زنانگی و تحول اجتماعی فرهنگی
۳۰ بهمن تا ۴ اسفند
کرج، شیراز، کرمانشاه و تهران
▫️انجمن جامعهشناسی ایران
▫️با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی
حمایت از انجمن
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
👍5
Forwarded from ✍️🏻 رسول اسدزاده (R.S)
.
مطالعه این متن ممکن است برای همه مناسب نباشد ⚠️⚠️⚠️
چند روز پیش وقتی ماجرای مضحکِ کوروش کمپانی تمام اخبار و توجهات در ایران را یک جا قورت داده بود، در روستای کوچکی در فاریابِ کرمان یک تراژدی خانوادگی رخ داد که میشود درباره آن یک کتابخانه، کتاب نوشت و حرف زد. پسر بیست و دو سالهای که تصویرش را میبینید، دوازده نفر از بستگانش را به گلوله بست. پسری که وقتی برای اولین بار چهرهاش را دیدم باور نداشتم او با واژه دعوا هم یکجا جمع شود چه برسد به کلاشینکف، چه برسد به قتل... اسمش بهرام است... بهرام محصول چیزی است که ده سال پیش در خانه پدری کاشته شده و حالا به ثمر رسیده است. او میوه خشونت است. آنطور که در رسانهها و به نقل از یکی از آشنایان روایت شده، ده سال پیش بهرامِ دوازده ساله، شاهد کشته شدن خواهرش به دست پدر و برادرها بوده... دختر بینوا را به بهانه تکراری و چندشآورِ ناموسی کشتهاند. در خفا و سکوت در مزرعه پدری دفن کردهاند و حالا بهرام روییده است... بهرام انگار خونِ بر زمین نرفته خواهرش بود. پسرکی که چرخه خشونت خانوادگی را به مسببان بازگردانده... البته که این متن در مدح خشونت و خونخواهیِ این شکلی نیست، بلکه در نکوهشِ آن است. خشونتی که ممکن است یک انسان عادی را به مرور زمان بدل به یک جانی و هیولا کند... من به سالهایی فکر میکنم که روح این پسر در خفا و به تدریج توسط موریانههای نفرت و کینه جویده شده... سالهایی که فکر به انتقام بهرام را رها نکرده، به دفعاتی که او در خلوت خودش نشسته به پیکر بیجان و جانِ بیگناهِ خواهرش فکر کرده، به خاک سرد و سیاهی که دختر را بلعیده و آخ هم نگفته است... بله اینگونه است که قتلِ یک جانِ معصوم سبب میشود کسی در جایی بدل به یک لِثار شود. آن هم بدین شکل فجیع و خونین... البته دردهای تکراری و مشابه گویا قرار نیست در این مملکت تمام شود. پرونده بازِ قتل عام در فاریاب هنوز بسته نشده خبرِ قتل زینب حسین خانی ( تصویر دوم ) در نجف آباد اصفهان منتشر شد، مقتول دختری نوزده ساله است. پدر معتادش که خودش تجمع بدیهاست، دختر را به بهانه دوستی و حرف زدن با یک پسر کشته است. او ابتدا تلاش کرده زینب را خفه کند، سپس با آجر به سر او کوبیده تا جانش در بیاید و حالا زینب هم داغی است بر روح و جسم کس یا کسانی که شب و روز به بیگناه کشته شدن او میاندیشند. خونی است که دلمه نمیبندد. به زمین فرو نمیرود و همینطور گرم و سیّال در گوشهای از نجف آباد جاری خواهد ماند. این چرخه بیپایانِ خشونت است. چرخهای که یک روزی باید در این خاک تمام شود...
#رسول_اسدزاده
https://www.instagram.com/p/C3uEwnftrtO/?igsh=cng2NmlqNWtzcjY=
مطالعه این متن ممکن است برای همه مناسب نباشد ⚠️⚠️⚠️
چند روز پیش وقتی ماجرای مضحکِ کوروش کمپانی تمام اخبار و توجهات در ایران را یک جا قورت داده بود، در روستای کوچکی در فاریابِ کرمان یک تراژدی خانوادگی رخ داد که میشود درباره آن یک کتابخانه، کتاب نوشت و حرف زد. پسر بیست و دو سالهای که تصویرش را میبینید، دوازده نفر از بستگانش را به گلوله بست. پسری که وقتی برای اولین بار چهرهاش را دیدم باور نداشتم او با واژه دعوا هم یکجا جمع شود چه برسد به کلاشینکف، چه برسد به قتل... اسمش بهرام است... بهرام محصول چیزی است که ده سال پیش در خانه پدری کاشته شده و حالا به ثمر رسیده است. او میوه خشونت است. آنطور که در رسانهها و به نقل از یکی از آشنایان روایت شده، ده سال پیش بهرامِ دوازده ساله، شاهد کشته شدن خواهرش به دست پدر و برادرها بوده... دختر بینوا را به بهانه تکراری و چندشآورِ ناموسی کشتهاند. در خفا و سکوت در مزرعه پدری دفن کردهاند و حالا بهرام روییده است... بهرام انگار خونِ بر زمین نرفته خواهرش بود. پسرکی که چرخه خشونت خانوادگی را به مسببان بازگردانده... البته که این متن در مدح خشونت و خونخواهیِ این شکلی نیست، بلکه در نکوهشِ آن است. خشونتی که ممکن است یک انسان عادی را به مرور زمان بدل به یک جانی و هیولا کند... من به سالهایی فکر میکنم که روح این پسر در خفا و به تدریج توسط موریانههای نفرت و کینه جویده شده... سالهایی که فکر به انتقام بهرام را رها نکرده، به دفعاتی که او در خلوت خودش نشسته به پیکر بیجان و جانِ بیگناهِ خواهرش فکر کرده، به خاک سرد و سیاهی که دختر را بلعیده و آخ هم نگفته است... بله اینگونه است که قتلِ یک جانِ معصوم سبب میشود کسی در جایی بدل به یک لِثار شود. آن هم بدین شکل فجیع و خونین... البته دردهای تکراری و مشابه گویا قرار نیست در این مملکت تمام شود. پرونده بازِ قتل عام در فاریاب هنوز بسته نشده خبرِ قتل زینب حسین خانی ( تصویر دوم ) در نجف آباد اصفهان منتشر شد، مقتول دختری نوزده ساله است. پدر معتادش که خودش تجمع بدیهاست، دختر را به بهانه دوستی و حرف زدن با یک پسر کشته است. او ابتدا تلاش کرده زینب را خفه کند، سپس با آجر به سر او کوبیده تا جانش در بیاید و حالا زینب هم داغی است بر روح و جسم کس یا کسانی که شب و روز به بیگناه کشته شدن او میاندیشند. خونی است که دلمه نمیبندد. به زمین فرو نمیرود و همینطور گرم و سیّال در گوشهای از نجف آباد جاری خواهد ماند. این چرخه بیپایانِ خشونت است. چرخهای که یک روزی باید در این خاک تمام شود...
#رسول_اسدزاده
https://www.instagram.com/p/C3uEwnftrtO/?igsh=cng2NmlqNWtzcjY=
👍17😢7
Forwarded from /تاریخ و تاریخنگاری/
لغو قانون حمایت از خانواده
۶ اسفند ۱۳۵۷ بود که اعلام شد قانون حمایت از خانواده لغو شدهاست. این قانون که در سال ۱۳۴۶ تصویب و در سال ۱۳۵۳ اصلاح شده بود با تدابیری تا حدی احقاق حقوق زنان را در نظر گرفته بود، از جمله تعدد زوجات را محدود کرده و ازدواج مجدد مردان را مشروط به دریافت اجازه از دادگاه کرده بود. همچنین در صورت عدم دریافت رضایت همسر نخست، امکان صدور گواهی عدم امكان سازش و سرانجام صدور حکم طلاق در نظر گرفته شده بود.
به هر رو در ۶ اسفند دفتر آیت الله خمینی در پاسخ به استفتایی این قانون را "خلاف شرع انور" دانسته، خواستار عدم اجرای آن تا زمان اعلام لغوش توسط وزارت دادگستری شد.
گویا لغو قانونی تا بدین پایه مهم در آن جو انقلابی واکنش چندانی برنیانگیخت. از معدود واکنشها، اعتراض فریدون کیانی، وکیل دادگستری بود که در ۸ اسفند ضمن اقرار به کاستیهای این قانون، لغو آن را صحیح ندانست و پرسید: "مگر رهبر انقلاب در مصاحبههای مکرر خود صراحتا اعلام نکردند که "در جمهوری اسلامی حقوق زنان از آنچه که هست اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؟! حال باید گفت، این است آن حقوقی که وعدهاش را داده بودید؟! این است حقوقی که جمهوری اسلامی میخواهد برای نیمی از جمعیت کشور تامین و تضمین نماید؟"
چند روز بعد در ۱۳ اسفند گروه وکلای مدافع حقوق زن نیز در بیانیهای ضمن اشاره به نقش زنان در جریان رویدادهایی که به پیروزی انقلاب منجر شد پرسید: "آیا این اعلام نشانهی آن نیست که متاسفانه با وجود فرمایشات و تاکیدات مکرر امام خمینی و آیتالله طالقانی هنوز فکر اجحاف به حقوق زن و عدم توجه به مساوات آنان با مردان در فکر و روح مذهبیون متعصب وجود دارد؟ و آیا این نشانهی آن نیست که در دفتر امام و کمیتهیانقلاب حتی یک زن برای آنکه مدافع حقوق زنان باشد و به خصوصیتهای حقوقی، اجتماعی و اقتصادی نیمی از جمعیت کشور که حتی در جامعهی توحیدی ایدهال نیز جای خاصی خواهد داشت توجه نماید، وجود ندارد؟"
همان روز جبهه ملی ایران نیز در نخستین روزنامه رسمی خود ضمن تاکید بر "نقش سازنده زنان در تحکیم و تداوم انقلاب در این مرحله از سازندگی"، لغو این قانون را مورد انتقاد قرار داد.
همچنین ثریا صدر دانش، روزنامهنگار، در سرمقاله همان روزِ روزنامه کیهان با انتقاد از لغو این قانون پرسید: "آیا در میان تمام این قوانین نادرست و غیر عادلانه و درحالیکه هنوز مسائل و مشکلات بسیاری مطرح است تنها می بایست قانون حمایت خانواده لغو شود؟"
چنین سکوتی راه را برای شورای انقلاب هموار کرد که چند ماه بعد این قانون را رسما لغو کند.
@Aminaryanrad
۶ اسفند ۱۳۵۷ بود که اعلام شد قانون حمایت از خانواده لغو شدهاست. این قانون که در سال ۱۳۴۶ تصویب و در سال ۱۳۵۳ اصلاح شده بود با تدابیری تا حدی احقاق حقوق زنان را در نظر گرفته بود، از جمله تعدد زوجات را محدود کرده و ازدواج مجدد مردان را مشروط به دریافت اجازه از دادگاه کرده بود. همچنین در صورت عدم دریافت رضایت همسر نخست، امکان صدور گواهی عدم امكان سازش و سرانجام صدور حکم طلاق در نظر گرفته شده بود.
به هر رو در ۶ اسفند دفتر آیت الله خمینی در پاسخ به استفتایی این قانون را "خلاف شرع انور" دانسته، خواستار عدم اجرای آن تا زمان اعلام لغوش توسط وزارت دادگستری شد.
گویا لغو قانونی تا بدین پایه مهم در آن جو انقلابی واکنش چندانی برنیانگیخت. از معدود واکنشها، اعتراض فریدون کیانی، وکیل دادگستری بود که در ۸ اسفند ضمن اقرار به کاستیهای این قانون، لغو آن را صحیح ندانست و پرسید: "مگر رهبر انقلاب در مصاحبههای مکرر خود صراحتا اعلام نکردند که "در جمهوری اسلامی حقوق زنان از آنچه که هست اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؟! حال باید گفت، این است آن حقوقی که وعدهاش را داده بودید؟! این است حقوقی که جمهوری اسلامی میخواهد برای نیمی از جمعیت کشور تامین و تضمین نماید؟"
چند روز بعد در ۱۳ اسفند گروه وکلای مدافع حقوق زن نیز در بیانیهای ضمن اشاره به نقش زنان در جریان رویدادهایی که به پیروزی انقلاب منجر شد پرسید: "آیا این اعلام نشانهی آن نیست که متاسفانه با وجود فرمایشات و تاکیدات مکرر امام خمینی و آیتالله طالقانی هنوز فکر اجحاف به حقوق زن و عدم توجه به مساوات آنان با مردان در فکر و روح مذهبیون متعصب وجود دارد؟ و آیا این نشانهی آن نیست که در دفتر امام و کمیتهیانقلاب حتی یک زن برای آنکه مدافع حقوق زنان باشد و به خصوصیتهای حقوقی، اجتماعی و اقتصادی نیمی از جمعیت کشور که حتی در جامعهی توحیدی ایدهال نیز جای خاصی خواهد داشت توجه نماید، وجود ندارد؟"
همان روز جبهه ملی ایران نیز در نخستین روزنامه رسمی خود ضمن تاکید بر "نقش سازنده زنان در تحکیم و تداوم انقلاب در این مرحله از سازندگی"، لغو این قانون را مورد انتقاد قرار داد.
همچنین ثریا صدر دانش، روزنامهنگار، در سرمقاله همان روزِ روزنامه کیهان با انتقاد از لغو این قانون پرسید: "آیا در میان تمام این قوانین نادرست و غیر عادلانه و درحالیکه هنوز مسائل و مشکلات بسیاری مطرح است تنها می بایست قانون حمایت خانواده لغو شود؟"
چنین سکوتی راه را برای شورای انقلاب هموار کرد که چند ماه بعد این قانون را رسما لغو کند.
@Aminaryanrad
👏7👌1
Forwarded from مطالبات زنان
🔺از جمله ملزومات مردسالاری
✍سمانه سوادی
▫️وقتی از نابرابریهای جنسی و جنسیتی صحبت میکنیم، مردان به نابرابریهایی از جمله وظیفه و تعهد قانونیشان برای تامین مالی خانواده اشاره میکنند. آنها میگویند اینکه مردان از نظر قانونی (در ایران) و عرفی موظف شدهاند نانآور خانواده باشند، نابرابری و مثال نقض مردسالاریست!
▫️آنها اشارهی درستی به نابرابری دارند، اما این نابرابری نه نقض ساختار مردسالار که از ملزومات آن است. این نابرابریست که مردان یگانه نانآوران خانواده شناخته شوند، اما هدف از این نابرابری فرودست ساختن و به حاشیه راندن مردان نیست، بلکه هدف اتفاقا در قدرت نگه داشتن و قدرت بیشتر دادن به مردان است.
▫️همینطور که در این توییت میبینید و بسیار مثالهای دیگری هم دارد، زنان تشویق میشوند درآمد کمتری از مردان داشته باشند، چنان پیشرفت نکنند که غرور مردان خدشهدار شود، یا اگر کردند متواضع باشند و همچنان اختیار امور مالی را به مردان بسپارند. زنان تشویق میشوند که خود را کوچک نگه دارند تا مردان احساس بزرگی کنند! در کنار این تشویقها، موانع قانونی و فرهنگی بسیاری نیز بر سر راه پیشرفت حرفهایشان قرار میدهند.
▫️در قوانین ایران مرد رئیس خانواده محسوب میشود. ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی میگوید در روابط زوجین ریاست خانواده به مرد تعلق دارد و بعد در مواد بعدی آثار ناشی از این ریاست که شامل پرداخت نفقه و برآوردن نیازهای زن است را برمیشمارد و همچنین وظایف زن در برابر «رئیس» که تمکین است و فرمانبرداری!
▫️ساختار مردسالاری طراحی شده است برای نگه داشتن مردان در قدرت به شکل سیستماتیک و فرودستسازی و به حاشیه راندن ساختارمند زنان. در این بین حتما وظایف و مسئولیتهای سختی از جمله نانآوری هم بر دوش مردان میگذارد، زیرا آنها باید دائم تلاش کنند که قدرت بیشتری داشته باشند و این لازمهی نظام مردسالار برای حفظ قدرت است. همینطور ممکن است نتایج تبعیضآمیز و مخربی هم برای مردان داشته باشد، از جمله سربازی اجباری. نتیجهی دادن قدرت در ساحت عمومی به مردان، به آشپزخانه راندن زنان، قوی و تکیهگاه دانستن مردان و لطیف و ظریف دانستن زنان، غیرتمند خواندن مردان و ناموسانگاری زنان، چیزی نخواهد بود مگر سربازی اجباری برای مردان!
▫️درست است که ساختار مردسالار میتواند تبعیض و نابرابریهایی نیز برای مردان داشته باشد، اما این دست نابرابریها، غالبا نه برای انقیاد مردان بلکه برعکس برای سهم بیشتری از قدرت داشتن آنهاست. یا از ملزومات حفظ حیات این ساختار است، یا نتیجهی ناخوشایند آن.
@WomenDemands
✍سمانه سوادی
▫️وقتی از نابرابریهای جنسی و جنسیتی صحبت میکنیم، مردان به نابرابریهایی از جمله وظیفه و تعهد قانونیشان برای تامین مالی خانواده اشاره میکنند. آنها میگویند اینکه مردان از نظر قانونی (در ایران) و عرفی موظف شدهاند نانآور خانواده باشند، نابرابری و مثال نقض مردسالاریست!
▫️آنها اشارهی درستی به نابرابری دارند، اما این نابرابری نه نقض ساختار مردسالار که از ملزومات آن است. این نابرابریست که مردان یگانه نانآوران خانواده شناخته شوند، اما هدف از این نابرابری فرودست ساختن و به حاشیه راندن مردان نیست، بلکه هدف اتفاقا در قدرت نگه داشتن و قدرت بیشتر دادن به مردان است.
▫️همینطور که در این توییت میبینید و بسیار مثالهای دیگری هم دارد، زنان تشویق میشوند درآمد کمتری از مردان داشته باشند، چنان پیشرفت نکنند که غرور مردان خدشهدار شود، یا اگر کردند متواضع باشند و همچنان اختیار امور مالی را به مردان بسپارند. زنان تشویق میشوند که خود را کوچک نگه دارند تا مردان احساس بزرگی کنند! در کنار این تشویقها، موانع قانونی و فرهنگی بسیاری نیز بر سر راه پیشرفت حرفهایشان قرار میدهند.
▫️در قوانین ایران مرد رئیس خانواده محسوب میشود. ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی میگوید در روابط زوجین ریاست خانواده به مرد تعلق دارد و بعد در مواد بعدی آثار ناشی از این ریاست که شامل پرداخت نفقه و برآوردن نیازهای زن است را برمیشمارد و همچنین وظایف زن در برابر «رئیس» که تمکین است و فرمانبرداری!
▫️ساختار مردسالاری طراحی شده است برای نگه داشتن مردان در قدرت به شکل سیستماتیک و فرودستسازی و به حاشیه راندن ساختارمند زنان. در این بین حتما وظایف و مسئولیتهای سختی از جمله نانآوری هم بر دوش مردان میگذارد، زیرا آنها باید دائم تلاش کنند که قدرت بیشتری داشته باشند و این لازمهی نظام مردسالار برای حفظ قدرت است. همینطور ممکن است نتایج تبعیضآمیز و مخربی هم برای مردان داشته باشد، از جمله سربازی اجباری. نتیجهی دادن قدرت در ساحت عمومی به مردان، به آشپزخانه راندن زنان، قوی و تکیهگاه دانستن مردان و لطیف و ظریف دانستن زنان، غیرتمند خواندن مردان و ناموسانگاری زنان، چیزی نخواهد بود مگر سربازی اجباری برای مردان!
▫️درست است که ساختار مردسالار میتواند تبعیض و نابرابریهایی نیز برای مردان داشته باشد، اما این دست نابرابریها، غالبا نه برای انقیاد مردان بلکه برعکس برای سهم بیشتری از قدرت داشتن آنهاست. یا از ملزومات حفظ حیات این ساختار است، یا نتیجهی ناخوشایند آن.
@WomenDemands
👍12👏5
Forwarded from ویدلش | weedlashiha
این مطلب رو تو پیج دکتر Nicole LePera دیدم که تلنگر خوبیه، میگه زنهایی از پارتنرشون حداقلها رو میپذیرن که در کودکی پدرشون براشون حداقل رو انجام داده. در توضیح میگه در تراپی خیلی میشنوم که «پدرم نبود زیاد ولی میدونم من رو دوست داشت» یا «خیلی کار میکرد و برای ما وقت نداشت» یا «ما میدونستیم نباید مزاحمش بشیم، بیشتر تو خودش بود» و…
خیلی از زنها پدرهایی داشتن که از نظر عاطفی خانواده رو ساپورت نمیکردن چون بلد نبودن و فکر میکردن کار مرد این نیست. زنهایی هم هستن که با دیدن پدرهایی که به مادرشون خیانت میکردن یا ازارشون میدادن ومادری این رفتارها رو تحمل میکرد بزرگ شدن. دیدن مادری که توی اون شرایط میموند به ناخوداگاه این زنها در سن کم یک پیام رو داده: این رفتارها قابل قبوله.
واقعیت اینه که ما چیزی رو که میبینیم قابل قبول میدونیم. اهمیت اینکه مردها یاد بگیرن که الگوی دوست داشتن رو به دخترانشون نشون بدن از اینجاست. اونها باید برای دخترانشون عشق واقعی و رفتاری که از طرف یه پارتنر خوب قابل پذیرشه با احترام و محبت به مادرشون به نمایش بذارن. همون چیزی که حتما شنیدین که بزرگترین کمک مرد به بچههاش اینه که مادرشون رو دوست داشته باشه.
✍دیکتاتور حانیه
Aqua
@weedlashiha🍁
خیلی از زنها پدرهایی داشتن که از نظر عاطفی خانواده رو ساپورت نمیکردن چون بلد نبودن و فکر میکردن کار مرد این نیست. زنهایی هم هستن که با دیدن پدرهایی که به مادرشون خیانت میکردن یا ازارشون میدادن ومادری این رفتارها رو تحمل میکرد بزرگ شدن. دیدن مادری که توی اون شرایط میموند به ناخوداگاه این زنها در سن کم یک پیام رو داده: این رفتارها قابل قبوله.
واقعیت اینه که ما چیزی رو که میبینیم قابل قبول میدونیم. اهمیت اینکه مردها یاد بگیرن که الگوی دوست داشتن رو به دخترانشون نشون بدن از اینجاست. اونها باید برای دخترانشون عشق واقعی و رفتاری که از طرف یه پارتنر خوب قابل پذیرشه با احترام و محبت به مادرشون به نمایش بذارن. همون چیزی که حتما شنیدین که بزرگترین کمک مرد به بچههاش اینه که مادرشون رو دوست داشته باشه.
✍دیکتاتور حانیه
Aqua
@weedlashiha🍁
❤11👍2
«پدرسالاری قومیتی و انقیاد زنان»
مولود حاجیزاده
تفاوتی ندارد که نام خود را چه میگذاریم؛ مبارز سیاسی، فعال حقوق زنان، مبارز حقوق اقلیتها یا ...، تا زمانیکه در مقابل سرکوب زنان در سایه رسوم قبیلهای و تعصبات سنتی و فرهنگ قومیتی سکوت میکنید یا حتی بدتر، به واسطه باورهای سیاسی و ایدئولوژیک و البته اتنیکگرایی، وجود پدرسالاری قومیتی علیه زنان را تکذیب میکنید، در فرو رفتن بیشتر زنان در جایگاه فرودستی مضاعف در سایه فرهنگ قومیتی، شریک هستید.
سالانه زندگی زنان بیشماری در کشور قربانی ساختار کنترلگر قومیتی، تعصبات به اصطلاح ناموسی و فرهنگ پدرسالارانه سنتی میشود. بخصوص در مناطقی همچون لرستان، کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، بندر ترکمن، کهگیلویهوبویراحمد، خوزستان (برحسب آمارها، متناسب با بُعد جمعیتی). موضوع اما این است که برخی متاثر از باورهای قومیتی و سیاسی خود، عامدانه در مقابل ساختارهای به شدت پدرسالارانه قومیتی و تعصبات سنتی و فرهنگ زنستیز در برخی مناطق کشور، مهر سکوت بر دهان میزنند. حتی آزاردهندهتر آنکه برخی به تکذیب فرهنگ کنترلگر و سرکوبگر مرد/ پدرسالارانه قومیتی میپردازند.
نمونهاش وقتی از کنترلگری مردانه، زنکشی و قتلهای موسوم به ناموسی در مناطق کُردنشین گفته میشود، به شیوههای مبتذل و سطحی میگویند؛ زنان در این مناطق دست در دست مردان میرقصند! یا زنان در آنجا حجاب اجباری ندارند! و اینگونه زنکشی، کنترلگری مرد/ پدرسالاری و تعصبهای سنتی و مذهبی را لابهلای زرورقهای رنگارنگ پنهان میسازند. یا همانها بعضا زنان پیشمرگه کُرد را مثال میزنند که همراه مردان میجنگند، اما وقتی میپرسیم همین زنان تا چه اندازه اجازه سیاستورزی و تحزب در میان آن مردان را دارند، زبان سکوت میگیرند.
مردانی که در خانه و جامعه محلی خود، زن را ناموسشان میدانند و در غیرتورزی مضحک مردانهشان با یکدیگر رقابت میکنند، به فضای عمومی که میرسند، به یکباره فرهنگ قومیتی پدرسالارانهشان را انکار میکنند. نهایتا؛ سکوت، پنهان کردن و اجتناب از پذیرش فرهنگ پدرسالارانه قومیتی، کنترلگریها قومیتی و به تبع آن رواج زنکشیها و فرهنگ صاحباختیاری مردانه در برخی مناطق، به واسطه تعصبات قومیتی و سیاسی، وضعیت زنان را بهتر نمیکند که هیچ، که حتی تداوم و تشدید تبعیض و فشار مضاعف بر زنان در سایه انقیاد پدرسالاری قومیتی را به همراه دارد.
یک نکته: ادغام نسبی فرهنگها و اقوام در برخی مناطق کشور، کنترلگری پدرسالارانه قومیتی را در این مناطق تحتالشعاع قرار میدهد. (منبع)
.
مولود حاجیزاده
تفاوتی ندارد که نام خود را چه میگذاریم؛ مبارز سیاسی، فعال حقوق زنان، مبارز حقوق اقلیتها یا ...، تا زمانیکه در مقابل سرکوب زنان در سایه رسوم قبیلهای و تعصبات سنتی و فرهنگ قومیتی سکوت میکنید یا حتی بدتر، به واسطه باورهای سیاسی و ایدئولوژیک و البته اتنیکگرایی، وجود پدرسالاری قومیتی علیه زنان را تکذیب میکنید، در فرو رفتن بیشتر زنان در جایگاه فرودستی مضاعف در سایه فرهنگ قومیتی، شریک هستید.
سالانه زندگی زنان بیشماری در کشور قربانی ساختار کنترلگر قومیتی، تعصبات به اصطلاح ناموسی و فرهنگ پدرسالارانه سنتی میشود. بخصوص در مناطقی همچون لرستان، کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، بندر ترکمن، کهگیلویهوبویراحمد، خوزستان (برحسب آمارها، متناسب با بُعد جمعیتی). موضوع اما این است که برخی متاثر از باورهای قومیتی و سیاسی خود، عامدانه در مقابل ساختارهای به شدت پدرسالارانه قومیتی و تعصبات سنتی و فرهنگ زنستیز در برخی مناطق کشور، مهر سکوت بر دهان میزنند. حتی آزاردهندهتر آنکه برخی به تکذیب فرهنگ کنترلگر و سرکوبگر مرد/ پدرسالارانه قومیتی میپردازند.
نمونهاش وقتی از کنترلگری مردانه، زنکشی و قتلهای موسوم به ناموسی در مناطق کُردنشین گفته میشود، به شیوههای مبتذل و سطحی میگویند؛ زنان در این مناطق دست در دست مردان میرقصند! یا زنان در آنجا حجاب اجباری ندارند! و اینگونه زنکشی، کنترلگری مرد/ پدرسالاری و تعصبهای سنتی و مذهبی را لابهلای زرورقهای رنگارنگ پنهان میسازند. یا همانها بعضا زنان پیشمرگه کُرد را مثال میزنند که همراه مردان میجنگند، اما وقتی میپرسیم همین زنان تا چه اندازه اجازه سیاستورزی و تحزب در میان آن مردان را دارند، زبان سکوت میگیرند.
مردانی که در خانه و جامعه محلی خود، زن را ناموسشان میدانند و در غیرتورزی مضحک مردانهشان با یکدیگر رقابت میکنند، به فضای عمومی که میرسند، به یکباره فرهنگ قومیتی پدرسالارانهشان را انکار میکنند. نهایتا؛ سکوت، پنهان کردن و اجتناب از پذیرش فرهنگ پدرسالارانه قومیتی، کنترلگریها قومیتی و به تبع آن رواج زنکشیها و فرهنگ صاحباختیاری مردانه در برخی مناطق، به واسطه تعصبات قومیتی و سیاسی، وضعیت زنان را بهتر نمیکند که هیچ، که حتی تداوم و تشدید تبعیض و فشار مضاعف بر زنان در سایه انقیاد پدرسالاری قومیتی را به همراه دارد.
یک نکته: ادغام نسبی فرهنگها و اقوام در برخی مناطق کشور، کنترلگری پدرسالارانه قومیتی را در این مناطق تحتالشعاع قرار میدهد. (منبع)
.
👍5👌4