Telegram Web Link
Forwarded from امیر نیک‌پی
امیر_نیک‌پی_کدام_خانواده؟_کدام_قانون.pdf
917.8 KB
گفت‌وگویی با نام «کدام خانواده؟ کدام قانون؟»
این گفت‌وگو در اواخر دههٔ هشتاد صورت گرفته است و موضوع آن خانواده و قانون پیشنهادی خانواده در آن هنگام است. مطالب گفت‌وگوی حاضر فراتر از محدودیت‌های مقاله‌ها و مجلهٔ‌های دانشگاهی رفته است و بیش‌تر در ارتباط با نهادهای آموزشی، دینی، سیاسی، و غیره است.
عادی شدن خشونت؛ دلنوشته آبان شعبانی

🔸نوجوان بودم که با دوستم به کافی‌نت شهرِ کوچکمان رفتیم، مرد جوانی که متصدی آنجا بود بین صحبت‌هایش به دوستم گفت: « واااای امروز یه فیلم خیلی باحال دیدم، نشونت بدم؟» نشانمان داد. یک ویدئو کوتاه از یک زوج مسن در یکی از روستا‌های ایران بود، مرد پای منقل بود که همسرش چیزی گفت و ناگهان مرد بلند شد و زن را کتک زد. زن زیر دست‌و‌ پاهای مرد بود که صدای خنده دوستم و متصدی کافی‌نت بلند شد، همزمان با آنها کسی که آن فیلم را می‌گرفت هم بلند بلند می‌خندید، زن بالاخره توانست از دست مرد فرار کند و از خانه بیرون رفت، صدای خنده همچنان بود، من چند قدم عقب رفتم و پرسیدم: «این خنده داره؟! آنها به هم نگاه کردند و گفتند: « این نمی‌فهمه» و باز هم خندیدند. راستش واقعا نمی‌فهمیدم حتی الان هم نمی‌فهمم که کتک خوردن یک زن چرا خنده داشت؟ این چیزها برای آنها نه تنها عادی بلکه خنده‌دار هم بود.

🔸چند سال بعد به دانشگاه رفتم و وارد دنیای جدیدی شدم اما خشونت همچنان دنبالم می‌آمد. ترم آخر دانشگاه بودم که دختر‌خاله‌ی دوستم توسط همسرش، با برنامه‌ریزی قبلی به قتل رسید. من یک هفته در شوک بودم، با دوستِ مشترکمان که او هم این خبر را می‌دانست صحبت کردم او گفت: «من همون موقع که خبر رو شنیدی فهمیدم که خیلی برات عجیب بوده، راستش این چیزا برای من عجیب نیست توی روستای مادری‌ام زیاد دیدم.» پس برای اون هم عجیب نبود.

🔸مدتی بعد، برای تعطیلات به روستای پدری‌ام رفتم، صبح که پدرم از نانوایی می‌آمد رو به مادرم گفت: دیشب رضا زنش رو زده، مثل اینکه خیلی بد زده و شلوغ شده. بد زده بود، آنقدر بد که زن یکی از چشمانش را از دست داد. من تازه با آن خانواده آشنا شدم و متوجه شدم که مرد یکی از سرمایه‌داران روستا است که در سن پیری با دختر جوانی که فقط ۲۵ سال داشت ازدواج کرده. این خبر را در صفحه‌ام گذاشتم و یکی از محلی‌ها ریپلای زد که : «قضاوت نکن من زنش رو میشناسم، آدم درستی نیست حتما یه کاری کرده که تو خبر نداری پس در موردش صحبت نکن.» این خشونت برای او هم عجیب نبود.

🔸چند وقت بعد در جنبش ژینا ویدئو‌هایی از خشونت ماموران گشت‌ ارشاد علیه زنان منتشر شد. من آن را برای یکی از دوستانم فرستادم و پرسیدم نظرت درمورد این چیه؟ او خشونت علیه آن زنان را ندید ولی گفت:‌ «خب نباید این جوری لباس بپوشند دیگه، حقشونه!» خشونت برای او هم عادی و یا حتی لازم بود.

🔹 نمی‌توانم مسائل را خیلی خوب تحلیل کنم یا چرایی این خشونت و عادی پنداشتن آن را بیان کنم. تنها چیزی که می‌دانم این است که در این سال‌ها خشونت برایم عادی نشد.
.
به مناسبت روز جهانی خانواده: خانواده شکننده و نسل له شده
فاطمه موسوی ویایه- دکترای جامعه‌شناسی

▪️کلمه نسل اشاره به گروه بزرگی از افراد دارد که در یک دوره زمانی مشخص زندگی کرده و شرایط تاریخی و اجتماعی مشابهی را تجربه می‌کنند. وقتی کلمه نسل را می‌شنویم به یاد نسل سوخته یا نسل زد می‌افتیم اما از آنها مهم‌تر نسل «ساندویچ شده» است، در حال حاضر نسل ساندویچ شده بخش بزرگی از متولدین اوایل دهه شصت هستند که با همه مشکلات و کمبودهای حاصل از بمب جمعیت آن دهه سر کردند، مدارس شلوغ، رقابت نفس‌گیر کنکور، کمبودهای خوابگاه و دانشگاه، مصائب یافتن شغل و درآمد، ازدواج و هزینه‌هایش را تحمل کردند و پس از چهل سالگی با معضل جدیدی روبرو شده‌اند: پیری والدین.

▪️این نسل با حجم زیادی از مسئولیت‌ها و فشارهای زندگی روزمره سروکار دارد، گذشته از اشتغال و کسب درآمد و مدیریت زندگی مشترک، از یک سو باید فرزندان خود را بزرگ کنند که هنوز در حال تحصیل در مدرسه هستند یا مشکلات نوجوانی را پشت سر می‌گذارند و از سوی دیگر باید مراقب والدین بالای ۶۵ سال خود باشند که با پیری و بیماری دست به گریبان هستند و به حمایت فرزندان میانسال خود نیاز دارند. هر کدام از این وظایف توجه، صرف وقت، برنامه‌ریزی و هزینه مادی دارند و مدیریت توقعات گوناگون دیگران با استرس و فشارهای روانی همراه است، در واقع این نسل میان دو نسل بالا و پایین خود گیر افتاده و ساندویچ شده است. مردان بیشتر تمایل دارند به تامین هزینه اکتفا کنند و بار اصلی وظیفه مراقبت از فرزندان و والدین سالمند بر دوش زنان است.

▪️نسل ساندویچ شده در هر دوره وجود دارد اما شرایط امروز کشور باعث شده تجربه نسل ساندویچ شده امروز با گذشته تفاوت داشته باشد، والدین این نسل، نسبت به والدین خود عمر طولانی‌تری دارند، استانداردهای سلامت بالاتر رفته‌اند و به دلایل متعدد چون مهاجرت یا بی‌اعتنایی تعدادی از فرزندان، بار نگهداری از والدین بر دوش تعداد افراد کمتری قرار دارد. نسل سالمند امروز برای روزگار پیری خود برنامه‌ای نداشته، نمی‌داند چگونه دایره ارتباط و تعامل با افرادی جز خانواده را حفظ کند. درصد قابل توجهی از نسل سالمند امروز با مشکلات جسمی/حرکتی یا بیماری زمینه‌ای دست به گریبان است زیرا در سال‌های جوانی و میانسالی خود اهل ورزش نبوده و رژیم سالم غذایی نداشته، تعدادی از آنان امروزه نیز نمی‌پذیرند عادات غذایی مضر خود را تغییر داده و مصرف قند و چربی را کنار بگذارند، با آزمایش‌ها و روش‌های تشخیصی پزشکی مدرن و مصرف دارو راحت نیستند و گاه در برابر پروسه درمان مقاومت می‌کنند و یا به طب سنتی متوسل می‌شوند.

▪️از سوی دیگر نسل ساندویچ شده با وسواس بسیار به تربیت فرزندانش می‌پردازد، پرورش عزت نفس و خلاقیت در فرزند، مدارس خوب، رسیدگی به تکالیف، کلاس‌های فوق‌برنامه موسیقی، ورزش و زبان، امکانات رفاهی و ... این نسل در مقام پدر و مادر می‌کوشد اشتباهات والدینش در فرزندپروری مستبدانه را تکرار نکند، حمایت‌گر، مهربان ولی قاطع باشد. فرزندش که به نسل زد تعلق دارد، با فضای مجازی بزرگ شده و توقعات و انتظاراتش بسیار است. نسل ساندویچ‌شده باید شرایط زندگی‌یی را فراهم سازد که خودش در کودکی از آن بهره‌مند نبوده. باید از شیوه تربیتی‌ استفاده کند که تجربه نکرده و یاد نگرفته. باید بخواند، بیاموزد و تمرین کند تا به جای توسل به شیوه‌های قدیمی تنبیه و تحقیر والدینش، بهزیستی فرزندانش را مطابق استانداردهای امروزی فراهم کند.

▪️بعضی میانسالان به طنز می‌گویند زمانی که بچه بوده‌اند گل هندوانه سهم پدر بوده و حالا که به پدری رسیده‌اند استانداردها عوض شده و باید گل هندوانه را در بشقاب فرزندشان بگذارند. این بی‌عدالتی نسلی ناشی از تغییرات سریع اجتماعی است اما این نسل در سال‌های اخیر با مشکل بسیار بزرگتری روبرو شده؛ تورم، بیکاری و رکود اقتصادی بر بار این نسل افزوده و آنها را فرسوده ساخته. هزینه زندگی مانند قیمت مسکن و مواد غذایی بالا رفته، هزینه آموزش فرزندان صعودی شده و با مشکلات سیستم سلامت و کاهش سهم بیمه‌ها، بار نگهداری و درمان والدین سالمند نیز کمرشکن است. اگر در هر دوره‌ای بخشی از گروه سنی میانسال را نسل ساندویچ شده می‌نامند، نسل ساندویچ شده امروز زیر بار فشار اقتصادی و اجتماعی، له شده است. خانواده در ایران هر روز بیشتر از دیروز در معرض آسیب است و هیچ چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای پیدا نیست.

@women_socialproblems
Forwarded from مؤسسهٔ رحمان
🔻چرا کنترل فضا از کنترل مطبوعات مهم‌تر شد؟

▪️خلاصه‌ای گفت‌وگوی هایا با اعظم خاتم (جامعه‌شناس توسعه و پژوهشگر حوزۀ شهر)

▪️در ایران، محتوای جنبش‌ها در دهه‌ی اخیر تغییر کرده‎است. تا قبل از تشدید بحران‌های اقتصادی در نیمه‌ی دهه‌ی نود، جنبش‌ها بیشتر در درون و حاشیۀ سیاست رسمی رخ می‌دادند و مطالبه‌محور بودند. خیابان هم محل بیان این مطالبات بود. ناجنبش‌ها هم مثل شل‌حجابی در زندگی روزمره جاری بودند و به مدد خیابان رؤیت‌پذیر می‌شدند، اما تشدید بحران اقتصادی تغییرات مهمی در کم و کیف اعتراضات داد؛ امید به تغییر تدریجی ازمیان رفت. مقاومت فردی و اعتراضات رسمی به اعتراضات جمعی خودجوش و ساختارشکن بدل شد. به‌سبب همین تغییرات، کنترل فضا مهم‌تر از کنترل مطبوعات شد.

▪️در دهۀ اولِ انقلاب، گفتمان دولت دربارۀ فضای عمومی، هژمونیک شد و ناراضیان، که در اکثریت نبودند، زیست دوگانۀ فرهنگی را ــ در خانه و بیرون از آن ــ پذیرفتند، اما، با پایان جنگ و تغییر ائتلاف‌های سیاسی و فرهنگی و بلوغ کودکان انقلاب، دورۀ خودمختاری فرهنگی بخش‌های وسیع‌تری از جامعه فرارسید. دهۀ هفتاد و هشتاد، شاهد حضور زنان در عرصه‌های مختلف بود. فعالان زنان هم جنبشی مطالبه‌محور، درزمینۀ اصلاح قوانین و سیاست‎ها، به‌راه انداختند.

▪️در دولت دوم احمدی‌نژاد، امید به تغییر و اصلاح قوانین به‌تدریج رنگ باخت و دوران تازه‌ای در رابطۀ زنان و دولت به‌وجود آمد. جامعه چندسالی در تغییر مسیر مردد بود، اما بالاخره تصمیمش را گرفت و به رویه‌های تازه‌ای روی آورد. حرکت ویدا موحد را می‌توان نشانۀ آغاز این دوران دانست. او به زبان سکوت گفت اگر دولت توسعه و دولتِ رفاه، که دستمان را بگیرد نداریم، دولت مداخله‌گر و تنبیه‌گر هم نمی‌خواهیم.

▪️لیلا ابولقد می‌گوید وجود قلمروهای مردانه و زنانه ویژگی مهمی در ساختار شهرهای قدیمی در جوامع مسلمان است. او نشان می‌دهد که حریم خصوصی زنان تا چه حد بر الگوی شکل‌گیری فضای عمومی مؤثر بوده‌است. در محلات غیرمرفه، که خانه‌ها کوچک و شلوغ بود، زنان برخی از کارهای خانه را در کوچه انجام می‌دادند و معاشر مردان همسایه بودند؛ مردانی که حکم خویشاوند را داشتند. اما، با رشد شهرنشینی و تحصیل و اشتغال زنان، این تفکیک‌ها کمرنگ شد و رو به زوال رفت؛ هرچند هنوز آثار فرهنگی آن باقی است.

▪️نسبت زنانی که علاوه‌بر خانه‌داری ناگزیرند روزانه در شهرها حرکت کنند، بیشتر شده‌است. اینْ منطقِ ناگزیر زندگی در نظم اقتصادی‌ای است که خانواده‌ها به حقوق و دستمزد متکی‌اند و بحران‌های اقتصادی تقلای معاش را بیشتر کرده. دختران چشم‌انداز آیندۀ خود را، برمبنای تجارب شخصی و اجتماعی مشابه با پسران، پی ‌می‌ریزند و مخالفت دولت یا ترس از ناامنی در فضای عمومی موجب عقبگرد آن‌ها نمی‌شود، اما سیاستگذاری فرهنگی فضای عمومی و طرح‌های مختلف عفاف و حجاب و گشت ارشاد مسیری خلاف این تحولات رفته‌اند که نتیجۀ آن‌ها فاجعه‌بار بوده‌است.


📤 متن کامل این مصاحبه را در شماره دوم فصلنامه هایا با عنوان «شهر من گم شده است» بخوانید. هایا را از اینجا دانلود کنید.
Forwarded from Critic l مریم نصر
📝
کمی صدای زنانه بشنویم، یا نه! زنان را اضافه کرده و هم‌می‌زنیم
 

🔹سالها پیش سرکلاس متن‌خوانی تخصصی متون فلسفی در دانشگاه، هر کس دوست داشت داوطلب می‎شد تا بندی از متن را بخواند و ترجمه کند. اواسط کلاس بود که استاد با کلافگی گفت: «یکی هم از بین خانم‌ها بخواند...». به هم نگاه کردیم که کداممان بخوانیم. ادامه داد «کمی صدای زنانه بشنویم...» معذب شدیم. سرمان را پایین انداختیم. صدایی از سمت دیگر کلاس گفت «بالاخره یه کاتالوگ پلوپز که می‌خواهید بخوانید...» و صدای خنده بلند شد. (آرزو می‌کنم هیچ زن جوانی در هیچ کلاس فلسفه‌ای چنین تجربه‌ای نداشته باشد و تکرار نشدن این رفتارها ناشی از باور به نادرست بودنشان باشد نه چیز دیگری.)

🔹خوشبختانه، ظاهراً، ناپسند و نادرست بودن نگاه جنسی به حضور و مشارکت زنان یا نکوهش، تحقیر و تمسخر آن تا حدود قابل ملاحظه‌ای از جانب بخشی از جامعه پذیرفته شده است. حتی در تبلیغات شهری یا صدا و سیما هم که عموما با محافظه‌کاری و تأخیر زیاد از جامعه حرکت می‌کند، می‌بینیم که حضور زنان چندبعدی‌تر شده. مثلا مدتی پیش نماهنگی در تلویزیون دیدم از حضور پرشور اجتماعی دختران نوجوان در سطح شهر که برخی درحال بدوبدو روی چادر ملی هدفن رنگی هم گذاشته بودند. به تعجب من نخندید! من از دهه شصت می‌آیم و هنوز در دهه شصت زندگی و کار می‌کنم.

🔹باری! جاهای دیگر هم به‌ویژه بعد از وقایع یکی دوسال اخیر شاهد حضور زنان و مطالبه گسترده‌تر حضور آنها و نمایش و تبلیغ پیرامون آن هستیم. در ورزشگاه‌ها، نشست‌ها، همایش‌ها، سخنرانی‌ها، تجمع‌‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای و انتخاباتی و...

🔹عبارت بامزه‌ای دارند زنانه‌نگرها که از آشپزی وام گرفته شده. می‌گویند اینکه زن‌ها را اضافه کنیم و هم‌بزنیم نه تنها کافی نیست که معمولاً منحرف‌کننده هم هست.

🔹هاردینگ در یکی از مقالاتش به
اضافه‌کردن زنان به نظم‌های موجود گریزی زده و آن را نقد کرده است. او می‌گوید سه گروه از زنان نامزد این اضافه شدن و به حساب آمدن هستند: زنان دانشگاهی و محقق، زنانی کنشگر و فعال اجتماعی و زنان قربانی نظم‌های مردسالار.
▫️ گروه اول: تجربه نشان داده است که کار زنان دانشگاهی در مقایسه با همتایان مردشان نوعاً دست‌کم یا نادیده گرفته می‌شود. این زنان و آثار آنها «گم می‌شوند». پیش‌تر و به یاد مرحوم دکتر هاله لاجوردی، من هم یادداشتی درباره «زنان گم شده» در دانشگاه‌های خودمان نوشته‌ام. 
▫️گروه دوم: زنان فعال اجتماعی هستند که در اغلب جنگ‌ها، مبارزات، اعتراضات و انقلابهای حضور داشته و دارند. تاریخ اسامی بزرگی برای ما به یادگار گذاشته است، هم‌زمان این واقعیت را هم نشان‌مان داده که حضور و مشارکت اجتماعی زنان جز سربازی در «جهان ارزش‌های مردانه» نیست و بعد از پیروزی با تقسیم غنایم میان مردان و حذف و به حاشیه راندن زنان پایان می‌پذیرد.
▫️گروه سوم: زنان قربانی (جنگ، تجاوز، زن‌کشی و...) تمرکز «بیش از اندازه» بر زنان قربانی هم این مشکل را دارد که با تاکید بر چهره قربانی برای زنان، تصویر ضعیف و بیماری از آنان می‌سازد که نیازمند دلسوزی، نجات و قیمومت هستند.

🔹اینکه شما از سر خیرخواهی یا اجبار افکار عمومی، حضور و مشارکت زنان را هم در کوره ذوب کنید، تا آنها هم در زمره آجرهای سازنده وضع و نظم موجود باشند، مطالبه رویکردهای زنانه‌نگر نیست.

🔹مطالبه زنانه‌نگرها این است که
چشم‌اندازهای آنها در شمارآید. تجربه‌هایشان به دیده گرفته شود. در دیگربودگی خودشان به رسمیت شناخته شوند و خسارت به رسمیت شناخته نشدن‌شان، که متوجه همگان است، فهم و جبران شود. البته صورتبندی این تجربیات و چشم‌اندازها مستلزم ایجاد فضایی برای تنفس است. مستلزم برداشتن پا از روی گلوی زنانگی است تا نفسش بالا بیاید و بدون لکنت از تجربه مواجه‌اش با جهان بگوید. (آن‌چیزی که زیست زنانه می‌تواند با دنیای سرتاپا مردانه به اشتراک بگذارد.).

🔹 دست و پا زدن بر مرز خفگی به‌ویژه آنجا به چشم می‌آید که به یاد بیاوریم تا همین امروز هم صلاحیت زنان به عنوان افرادی صاحب تفکر و توانایی تولید معرفت، حتی در خصوصی‌ترین مسائل مربوط به بدن یا فرزند خودشان هم، تایید نشده است.

@neocritic
فراتر از دوگانگی دخترانه/پسرانه
دلنوشته آبان شعبانی

عزادار بودیم، عزادار عزیزی که به زندگیش پایان داده بود، عزایی که جنس غمش متفاوت بود. آخر مراسم وقتی که به خانه برگشتیم شالم را برداشتم، نُه سال پیش بود، موهایم را تازه کوتاه کرده بودم. من از آن‌دسته از آدم‌ها هستم که نمی‌دانم با موهایم چه کنم، بلند که می‌شوند مثل خوره به جانم می‌افتند، انگار مزاحم هستند و باید از دستشان راحت شوم، کوتاه که می‌کنم حس بهتری دارم اما این کوتاهی‌ مو چالش‌برانگیز می‌شود. در حال هضم آن سوگ بودم که شالم را برداشتم، بلافاصله کسی با خنده گفت:《 موهای اونو ببین تو رو خدا، پسرونه زده‌.》 "پسرانه"، عجیب است که مدل مو هم تحت تاثیر اندام جنسی‌ست. اندام جنسی نقش زیادی در زندگیمان دارد، خیلی از تصمیمات زندگیمان را او می‌گیرد. عجیب‌تر آنکه در آن شرایط، شرایطی که با بُهت و غمِ از دست دادن عزیزی همراه بود، موهای من تبدیل به سوژه‌ی صحبت شد.

سال‌های زيادی گذشته، حالا پسرهایی را هم می‌بینم که دوست دارند موهایش را بلند کنند، بعضی از پسربچه‌ها دلشان می‌خواهد مثل خواهرشان، حداقل برای یکبار هم که شده ناخن‌هایشان را قرمز یا نارنجی کنند. پسر بچه رقاصی را می‌بینم که با این جمله‌ی اطرافیان مواجه می‌شود: 《مگه تو دختری آخه؟》 در جایی که من زندگی می‌کنم این جمله؛ مگه تو دختری، برای خیلی از پسربچه‌ها آشناست. گاهی در کوچه و خیابان می‌شنوم که پسرها برای تحقیر يکديگر می‌گویند: 《مثل زن‌ها شدی》.

برای درک بهتر ابعاد مختلفِ زندگیِ دختربچه‌ها به کودکی خودم نگاه می‌کنم، راستش را بخواهید پدرم از کودکی به ما یاد داده بود که از درخت بالا برویم، داس دستمان بگیریم، شیرآلات خانه را تعمیر کنیم یا  آنتن تلویزیون را درست کنیم، خلاصه اینکه به ما آموخته بود که با آموزش می‌توانیم از عهده کارها برآییم. نمی‌دانم زندگی دیگر بچه‌ها چگونه بود، مخصوصا آنهایی که برادر داشتند‌، به‌ نظرم آنهایی که برادر دارند متفاوت تربیت شده‌اند. یادم می‌آید پدرم برای اینکه خودمان را باور داشته باشیم و از اجتماع نترسیم، این جمله را می‌گفت:《 زن باش و میان صد قَلَندَر باش》 این جمله را با غرور می‌گفت. نمی‌دانم این جمله خالی از کلیشه‌هاست یا نه اما تاثیر خوبی داشت.

من زنی جوان هستم که معتقدم بایستی فراتر از «دوگانگی‌های تعریف شده جامعه» زندگی کنیم. موهایم کوتاه است و ترجیح می‌دهم لباس ساده بپوشم و از برچسب «تام‌بوی» بیزارم اما دنیا که مطابق انتخاب‌های من عمل نمی‌کند، هر متفاوت بودنی برای جامعه سنتی یک نوع خطر محسوب می‌شود. آنها از تفاوت هراسان‌اند. وقتی در دانشگاه هستم از همکلاسی‌ام می‌شنوم که: 《 تو بالاخره یک روز تغییر جنسیت میدی》. از استادم می‌شنوم که: 《 برخی از زن‌ها فکر می‌کنند برای قوی بودن لازمه خودشون را شبیه مرد‌ها بکنند.》 اگر با آشنایی خوش و بش کنم، بعد از مدت کوتاهی می‌پرسد:《 حالا چرا موهات رو کوتاه کردی؟ دوست نداری ازدواج کنی؟ آخه با این موها که نمیشه》 گاهی هم از عزیزانم می‌شنوم که: 《 خب کاش پسر بودی، البته اگر پسر هم بودی مثل پسرهای فلانی موهات رو بلند می‌کردی》....

حالا دیگر آن کودک نیستم؛ بیشتر با کلیشه‌های جنسیتی مواجه شده‌ام. از نظر من لازم نیست که طور خاصی باشیم تا به رسمیت شناخته شویم. من با موی کوتاه و لباس ساده راحتم و سعی نمی‌کنم که برای جلب نظر دیگران خود را تغییر دهم.

@women_socialproblems
111004_001
My Recording
.
فایل شنیداری نشستِ « تاریخ اجتماعی زوجه»
فاطمه موسوی ویایه پژوهشگر جامعه‌شناسی

به میزبانی انجمن زنان پژوهشگر تاریخ با همکاری باشگاه اندیشه

@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
♦️ هشدار درباره پدوفیل‌ها- تکین حمزه‌لو

چند روزه که چت‌ها و فیلم و عکس‌های بسیار آزاردهنده‌ای از سوءاستفاده جنسی، فروش و اجاره کودکان زیر سن قانونی در چند کانال تلگرامی، بحث داغ توییتری‌هاست. چند کاربر هم پیش قدم شدن و شکایت کردن و تونستن یکی دو کانال رو ببندن و هویت ادمین‌ها رو شناسایی کنن.

در خلا آموزش و تربیت جنسی کودکان در مدارس و خانواده‌ها، نبود قانون بازدارنده و چشم‌پوشی قانون در مورد ازدواج کودکان، طبق معمول خودمون هستیم و خودمون، برای همین چند نکته برای یادآوری بد نیست:

۱.اگه از ازدواج قبلی بچه دارید، چه پسر چه دختر، در رابطه بعدی‌تون حتما مراقب باشید با چه کسی وارد رابطه شدید، پدوفیل‌ها اتفاقا ظاهر مهربون و رفتار نمایشی موجهی برای نزدیک شدن به بچه‌ها دارن.

۲.لطفا، خواهش و تمنا که محتوایی که در اینستاگرام، فیس‌بوک، تیک‌تاک و... از فرزندتون می‌گذارید یا می‌گذارن رو کنترل کنید، با چندتا سرچ ساده میشه اطلاعات محل زندگی، مدرسه، پارک، کلاس آموزشی بچه شما رو پیدا کرد... حتی احتمال سواستفاده از عکس و فیلم بچه شما بسیار بالاست، دوست دارید تصویر و فیلم دلبند شما تو چنین گروه‌هایی دست به دست بشه؟

۳.فرزندتون رو به هیچ عنوان با کسی تنها نگذارید، اکثر آزارگرها از افراد نزدیک خانواده یا دوستان صمیمی و ... بودن. پسرها حتی بیشتر در معرض تجاوز جنسی هستند.

۴.به فرزندتون آموزش بدید، هی عقب نندازید به این بهانه که هنوز کوچیکه، ذهنش مشغول میشه و فلان. بچه کوچیک باید نقاط خصوصی بدنش رو بشناسه و روش حساس باشه، باید بتونه جیغ بزنه باید بتونه فرار کنه باید بتونه جواب منفی و قاطع بده.

۵.لطفا به حرف و حس بچه اعتماد کنید، اگه دوست نداره عمو رو ببوسه اگه دلش نمی‌خواد بره بغل دایی، اگه از شوهرخاله و شوهرعمه فراریه، زور و اجبارش نکنید، ازش بپرسید دلیلش چیه، اگه درباره لمس و تعرض کسی چیزی بهتون گفت هر نسبتی هم که با طرف دارید، طرف بچه‌تون رو بگیرید ترس و خجالت و رودربایستی و ترس از بهم خوردن رابطه‌تون با طرف، بچه شما رو به طعمه آسونی تبدیل میکنه.

۶.از چت‌ها میشه فهمید که بعضی خانواده‌ها بخاطر پول، فرزند کوچک‌شون رو وادار به رابطه می‌کنن، برای این دسته بجز لعنت چیزی ندارم. اول لعنت به باعث و بانی فقر، دوم به کسی که روح و روان بچه بی‌گناه و معصوم رو به‌خاطر پول، می‌کُشه.

۷.نکته پایانی اگر قربانی تجاوز و سوءاستفاده در کودکی بوده‌اید، یا فرزندتون بوده، بدونید که خود به خود و با گذشت زمان، خوب نخواهید شد، باید از دکتر متخصص کمک بگیرید، خیلی از گروه‌ها برای کمک رایگان اعلام آمادگی کردن چه برای شکایت چه برای مداوا. پست رو به اشتراک بگذارید لطفا.
@takinhamzeloo
فرشته مولوی:
«دوستان اهل کتاب: پی‌دی‌اف (ایکتاب) کتاب «آن سال‌ها این جستارها» در وبگاهم به نشانی زیر به رایگان برای خواننده دسترس‌پذیر است.
سپاسگزار می‌شوم اگر بتوانید در خبررسانی یاری کنید تا کتاب به خواننده‌اش برسد.
https://fereshtehmolavi.com/e-books/ »
.
ما زنان ايرانی حق رأی خود را واگذار می‌کنیم!

شهر حال و هوای مردانه‌ای به خود گرفته است؛ شورای نگهبان، شش مرد را که معرف عصاره‌ی ناب انقلاب و چکیده‌ی فضایل جمهوری اسلامی‌اند، به عنوان کاندیداهای ریاست‌جمهوری اعلام کرده‌ تا سرانجام یک تن از ایشان به عنوان رئیس‌جمهور، احتمالا در چهار سال آتی ایفای نقش کند.

نخست ممنونیم از نویسندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی که زنان را در قامت "رجل سیاسی" ندیده و امکان مساهمت در این بازی خطیر را از جامعه‌ی زنان سلب کرده و توفیقی اجباری برای دور‌ماندن از این عرصه را فراهم کرده‌اند!

در حالی‌که انتظار می‌رود حدود ۴۸ تا ۵۰ درصد رأی‌دهندگان از میان زنان باشند، هیچ‌یک از این شش کاندیدا برنامه و تصمیم روشنی برای جامعه‌ی زنان ارائه نکرده‌اند و درباره بغرنج‌‌ترین مسائل مربوط به زنان سکوت اختیار کرده یا اظهار عجز می‌کنند. برای مثال هیچ‌یک از این آقایان نمی‌گوید که در روز نخست پاستورنشینی، در مقابل ون‌های گشت ارشاد و پتوپیچ‌ کردن و اهانت به زنان چه موضعی اتخاذ خواهد کرد؟

همگی در مقابل پرسش مربوط به طرح مشعشع "نور" به لکنت می‌افتند و نهایتا روشنفکرترین‌‌ ایشان می‌گوید که این طرح نور نیست و طرحی کور و تاریک است و وعده داده است که بنابر سنت پیامبر که هیچ زن بی‌حجابی را توبیخ و تنبیه نکرده، در مقابل این طرح خواهد ایستاد؛ اما  آیا ایشان خواهد توانست در مقابل سیاست‌های کلانی که از جانب رأس هرم قدرت يا نزديك به رأس اتخاذ شده و به تعبير يكي دیگر از آقایان با توجه به "عمقی راهبردی"، و با تفسیری متفاوت از قرآن همان "پیامبر"، بیش از چهل سال است که به نیمی از جامعه تحمیل شده، تصمیم یا کنشی متفاوت داشته باشد؟ فرموده‌اند اگر نتوانستم به وعده‌هایم عمل کنم بیایید و رأی‌تان را پس بگیرید، آیا تضمینی هست که در روز پس گرفتن رأی، فقط به پایمان شلیک کنند؟

از آنجا که پاسخ این پرسش‌ها روشن است و لکنت زبان امروز این شش تن در پاسخگویی بیشتر ناشی از ملاحظات کسب رأی و بالارفتن درصد مشارکت است و فردای انتخابات، بیانات هر شش تن در این فقره یکسان یا در عمل مشابه خواهد بود، ما زنان ایران بدین‌وسیله ضمن ارج نهادن به مبارزات طولانی و طاقت‌فرسای زنان در جهان برای کسب حق رأى، و با عذرخواهی از روان مبارزانی که قرن‌ها در این راه تلاش کرده‌اند، آگاهانه و به خواست خود، این حق رأی را پس می‌دهیم!

در جامعه‌ای فقه‌زده و تحت قوانینی مذکر، که موی سر و بدن زن و واقعیت طبیعی مونث‌بودن خطر محسوب می‌شود، چگونه می‌توان از حق رأی، حقوق سیاسی و مدنی و دیگر حقوق به مراتب پیچیده‌تر دم زد؟!

 ما زنان که قادر نیستیم مصلحت شخصی خود را تشخیص دهیم و از ملموس‌ترین و ساده‌ترین حق انتخاب برای لباس روزانه‌ی خود منع می‌شویم، چگونه می‌توانیم مصلحت جامعه آن‌هم مصلحتی چنین سترگ را به‌درستی تشخیص داده و در مقولات پیچیده و انتزاعی و اظهارنظرهای سیاسی ورود کنیم و یار و یاور مناسب رهبر و آن کارگزار مکنون ولایت‌مدار را از میان این شش تن که همگی ادعا می‌کنند ذوب در ولایت هستند، انتخاب کرده و به پاستور بفرستیم؟

"آیت‌الله" خمینی به‌درستی و صادقانه سال‌ها قبل از انقلاب در ١٣٤١ش. در اعتراض به اصلاحات انقلاب سفيد، اصل موضوع را فهمیده و با حق رأی زنان مخالفت کرده و آن را مغایر اسلام و قرآن دانسته بود و اگر روشنفکرنماها، بازی جمهوریت و نیاز به رای پنجاه درصدی زنان را پیش نکشیده بودند، هیچ لزومی نداشت که چنین قانونی تداوم یابد!

اکنون از دولتمردان جمهوری اسلامی می‌خواهیم تعارف و تکلف را به کنار نهاده و رسما اعلام کنند که زن بودن جز در چارچوب متعلقه‌بودن و مرد زاییدن معنای معتنا‌به دیگری ندارد و حق رأی زنان را که قانونی غربی و نامتجانس با فرهنگ بومی و اسلامی است، ملغی اعلام نمایند!

موجودی که مرد باید برایش تعیین کند که چه بپوشد و چه نپوشد و خودش قادر نیست این کمترین عقلانیت را درباره‌ی خودش درک و اعمال کند، به هیچ‌وجه شایسته حق رأی نیست! ما زنان ایرانی بدین‌وسیله مراتب اعتراض خود را اعلام می‌داریم که چنین حقی به ناروا در دوران حکومت پهلوی به ما اعطا شده و عجیب است که نویسندگان قانون اساسی جمهوری مقدس اسلامی، هم کورکورانه از آن تقلید کرده‌اند!

✍️نگار ذیلابی
@hooreechannel 🌹
Forwarded from جامعه‌شناسی زن روز (Parastu.Z.Farrokhi)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 تیمارداری غیر‌رسمی زنان
سبا قنبری- عضو گروه مطالعات زنان- تیرماه ۱۴۰۳

▫️در یک تقسیم کار جنسیتی نانوشته نقش‌های مراقبتی یعنی نگهداری از کودکان، بیماران و افراد سالمند همواره بر دوش زنان است و زنان در درجه اول مسئول تامین سلامت اعضای خانواده هستند. به گونه‌ای که وقتی فردی از اعضای خانواده دچار بیماری می‌شود همواره انگشت اتهام به سمت زنان است که وظیفه مراقبتی خود را به خوبی انجام ندادند.

▫️این امر یک کنش فردی داوطلبانه نیست بلکه بایدی است که سیستم مردسالاری و سازوکارهایش برای زنان تعیین کرده و در طی جامعه‌پذیری جنسیتی در باور افراد نهادینه شده‌است. باور نهادینه‌شده دیگر این است که زنان به صورت ذاتی و طبیعی و به طور مداوم آماده ایفای نقش‌های مراقبتی هستند و از آن لذت می‌برند. گویی زنان همیشه از لحاظ جسمی و روانی و هم چنین آزاد بودن وقت، آماده هستند که به تیمارداری بپردازند. برچسب‌های جنسیتی زنان از قبیل دلسوز، عاطفی و احساساتی‌بودن نیز در راستای همین باورهای نهادینه شده است.

▫️حال در این باید تعیین‌شده برای زنان، آن‌ها نباید خسته شوند و گله و شکایت کنند چون سوژه اصلی فرد بیمار است و بنابراین نیازها و برنامه‌های زندگی زنی که مشغول مراقبت از فرد بیمار است در بهترین حالت به چشم نمی‌آید و در بدترین حالت بی‌اهمیت تلقی می‌شود. سنگینی سایه این هنجار برای زنان به اندازه‌ای است که اگر زنی از انجام آن سرباز زد و اعتراض کرد، جامعه با ایجاد احساس گناه در زن او را زنی بی عاطفه، خودخواه، خودمحور و نابهنجار معرفی می‌کند. باور های مذهبی و قدسی‌انگاری نقش والدگری نیز به این مسئله دامن می‌زنند.

▫️کار تمام وقت مراقبتی وضعیت زنان در بازار کار را متزلزل‌تر می‌کند و نابرابری‌های ارث میان فرزند دختر و پسر در زیر سایه نظام حقوقی جبران‌کننده این تزلزل نیست. زنان سال‌ها عمر خود را وقف انجام کاری می‌کنند که بی‌مزد است. علاوه بر عوامل ساختاری که موانعی جدی برای ورود و مشارکت زنان در بازار کار هستند، عوامل غیر‌ساختاری که ریشه در فرهنگ دارند به منزله سنگی در راه پیشرفت زنان عمل می کنند.

▫️عموما وقتی فردی در خانواده بیمار می‌شود از زنان انتظار می رود که کار خود را رها کرده و به تیمارداری بپردازند. بار روانی و جسمی ایجاد شده از تیمارداری تمام وقت مانعی جدی برای رشد، نوآوری و خلاقیت زنان است؛ چون تمام انرژی آن‌ها صرف اموراتی مانند مراجعات مکرر به پزشک و انجام معاینات پزشکی و رسیدگی به فرد بیمار یا سالمند است. کار مراقبتی زنان به نوعی نجات‌دهنده اقتصاد خانواده نیز است چون کاری را که قرار است پرستار رسمی با دریافت مبلغی هنگفت انجام دهد زنان خانواده با تبدیل شدن به نیروی کار رایگان انجام می‌دهند.

▫️این بار با دقت به زنان اطراف خود نگاه کنید و ببینید چند نفر از آن‌ها به دلیل تیمارداری غیررسمی عملا از فرصت تحصیل، اشتغال و رشد خویشتن بازماندند و در پایان علاوه بر آن که فرصت طلایی برای جمع‌آوری سرمایه اقتصادی را از دست دادند با دریافت ارثی نصف نیز صرفا به دلیل زن بودن خود تحقیر شدند.

کانال علمی مطالعات زنان

https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg
Forwarded from نشر آرما
📗کتاب «زنان کربلا:‌ نمایش آیینی و گفتمان‌های نمادین در اسلام شیعی مدرن»📗

The Women of Karbala:
Ritual Performance and Symbolic Discourses in Modern Shi'i Islam

به‌کوشش: کامران اسکات آقایی
ترجمه‌ی پرستو نیکنام
از سری «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی شیعه)
چاپ اول: ۱۴۰۳
نشر آرما

فهرست مقالات:

▪️وجوه جنسیتی ظهور و سیر تاریخی شعائر و نمادهای شیعه / کامران اسکات آقایی

▪️تعزیه: چرخه‌ی تاریخ در زندگی روزمره / نگار متحده

▪️پویایی جنسیتی نمادها و آیین‌های محرم در اواخر دوره قاجار / کامران اسکات آقایی

▪️«آه! دلم تنگ است، محرم است، ماه زینب» نقش زیبایی‌شناسی و مجالس سوگواری زنانه در شیراز / اینویلد فلاسکرد

▪️دختران کربلا: تصویر زن در فرهنگ عامه شیعه در ایران / فائقه شیرازی

▪️شمایل‌نگاری زنان کربلا: کاشی، نقاشی دیواری، تمبر و پوستر / پیتر جی. چلکوفسکی

▪️سکینه: روایتگر کربلا شرح قوم‌نگاری آیین مجلس زنانه در پاکستان / شمیم برنی عباس

▪️سیده زینب: فاتح دمشق و فراتر از آن / سید اکبر حیدر

▪️جنسیت و آیین محرم در فرقه اسماعیلیه مسلمانان آسیای جنوبی / ریحانا قدیالی

▪️مهاجرت زنان کربلا به آمریکا: آیین‌های شیعی در ایران، پاکستان و کالیفرنیا / ماری ایلین هرگلند

▪️آیین‌های مذهبی زنان در عراق / الیزابت وارناک فرنیا و باسیما کیو. بزیرگان

▪️از سوگواری تا عمل‌گرایی: سیده زینب، زنان شیعه لبنانی و تحول عاشورا / لارا زی. دیب

https://www.tg-me.com/nashre_arma/1089

#نشر_آرما
#کتابهای_سرو

این کتاب را علاوه بر کتابفروشی‌ها، از فروشگاه‌های اینترنتی زیر می‌توانید تهیه کنید:
چهارسوق
ایران‌‌کتاب
سی‌بوک
@nashre_arma
@sarvbooks
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اين ويديو زيبا براي تبليغ
برند نايكي در عربستان ساخته شده
منتقل كننده پيام ارزشمند
عربستان سعودي به دخترانش هست:

سقف كوتاه آسمانِ عربستان
شكافته شده، برخيز و هرچقدر
دوست داري بلند پروازي كن 🕊️


@mehrsasharoleslam💫
Forwarded from تجربه زیسته l امین بزرگیان (Amin Bozorgian)
~ حضور دختران بی‌حجاب در مراسم عزاداری محرم واکنش‌هایی را برانگیخته است. همانطور که پیشتر اینجا نوشته بودم در فقدان نهاد جامعه‌شناسی و سروری تحلیل‌گران سیاسی در رسانه‌ها، رویدادهایی مثل این باعث حیرت شده است. افراد بر اساس آنچیزهایی که در رسانه‌ها می‌شنوند و یا در اطراف خود می‌بینند به تصویری از جامعه «باور» پیدا می‌کنند که لزوماً منطبق بر واقعیت نیست.

١. مراجعه به تحقیقات اجتماعی این فرصت را به ما می‌دهد که ازین پدیدارها شوکّه نشویم. در پیمایش سراسری ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان (آبان ١۴٠٢) و در بخش دینداری دیدیم که ٧٧ درصد جامعه آماری در سراسر کشور به این سوال که: «تا چه اندازه به اهل بیت ارادت و محبت دارید؟» پاسخ داده‌اند: زیاد و خیلی زیاد. تنها ١۶ درصد پاسخگویان گفته‌اند، هیچ یا کم. این در حالیست که در همین پیمایش، ۴۶ درصد پاسخگویان با آزادی دادن به فرزندان در سبک زندگی و پوشش کاملاً موافق و موافق هستند، و یا نزدیک به ٧٠ درصد موافق حق طلاق برای زنان‌اند. نتایج تحقیقات به ما نشان می‌دهند که در دیدگاه عمومی جامعه نسبت به حقوق مدنی و آزادی‌های زنان در سبک زندگی (در ده سال اخیر) تغییرات بسیار گسترده‌ای رخ داده است هرچند مثلاً در مورد محبت به اهل بیت تغییر چندانی را مشاهده نمی‌کنیم.
بر اساس این، پس آنچه دیده‌ایم اصلاً غیرمنتظره نیست و ما شاهد تصاویری در تأیید تحقیقات اجتماعی هستیم. با جامعه‌ای روبروییم که با حفظ چیزهایی، چیزهایی دیگر را -که گمان میشد با یکدیگر همبسته هستند- تغییر داده است.

٢. تفاوت مهمی وجود دارد بین جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی. جنبش اجتماعی یعنی حرکت آرام و قابل مشاهده‌ی تغییرات اجتماعی درون ساختارهای ذهنی و مادی موجود؛ مثلاً نفوذ جنبش زنان به درون نهاد دین، آیین‌ها، خانواده و غیره. آنکسی که وضعیت را تنها از چشم‌انداز سیاسی می‌بیند انتظار برچیدن نهادها را دارد و تغییرات اجتماعی را اینگونه می‌فهمد، در حالیکه پدیدارهای اجتماعی موضوعاتی بسیار پیچیده‌ و غامض‌تری هستند.
@AminBozorgiyan
🔸می‌توانیم نسبت به مردمی که نزدیک به پنجاه سال است تحت اشغال و بمباران بوده‌اند قدری مهربان‌تر باشیم. همدل باشیم. ابرقدرت‌ها و عده‌ای مزدور تحت عنوان کمک، دهه‌ها آنها را کشتند، فریب دادند و سپس بی‌شرمانه فرار کردند و مردم را در دست شیاطین رها کردند.
🔸یک لحظه تصور کن که آلمان هیتلری جمع کثیری را مجبور به پناهنده شدن به کشورهای مجاور کرده است. تو در آن کشورِ همجوار هستی. چه می‌کنی؟ پناه می‌دهی یا دشمنی می‌کنی؟ طالبان اگر بدتر از هیتلر نباشد بهتر نیست. به‌هوش باش!
🔸تولستوی می‌گوید وقتی درد خود را حس می‌کنی زنده‌ای ولی زمانی که درد دیگری را حس می‌کنی انسان هستی. ما انسانیم و می‌خواهیم انسان بمانیم. دست‌کم برای کمک به خودمان به افغان‌ها کمک کنیم.
__________
👈متن کامل
روزنگار اول مرداد ۴۰۳

امروز نشست «خانه امن نیست» در موسسه رحمان برگزار شد. جلسه به موقع شروع شد، سخنرانان بحث خود را در چارچوب زمانی مشخص ارائه کردند، استقبال خوب بود تا آنجا که تعداد حاضرین بیشتر از صندلی‌ها بود و همکاران رحمان ناچار شدند از اتاق‌های کار برای خود صندلی بیرون بیاورند و دقایق پایانی بایستند. سوالات متعدد حاضرین باعث شد جلسه پرسش و پاسخ طولانی و زمان جلسه نیم ساعت تمدید شود با این‌ حال گپ و گفتگوی شخصی تا ساعت هشت و حین پذیرایی ادامه یافت. همراهی با دو سخنران دیگر خانم‌ها باباخانی و افضلی آموزنده و دلپذیر بود.

نشست‌های موسسه رحمان را بیش از دیگر مراکز دوست دارم، دست‌اندرکاران زنانی جوان، علاقمند، مودب و خوش‌خلق هستند، روحیه منعطفی دارند. به اهمیت پوشش رسانه‌ای جلسات نیز واقف هستند و کار خود را به درستی انجام می‌دهند. هر نشست به شکل آنلاین پخش می‌شود، فیلم، فایل صوتی و خبر نشست نیز بعدتر به طور مستقل منتشر می‌شوند. برای این عزیزان موفقیت و بهروزی روزافزون آرزومندم.
.
خانه امن نیست
موسسه رحمان
🎧فایل صوتی نشست «خانه امن نیست»

🎙️سخنرانان:
▪️فاطمه موسوی ویایه
▪️فاتیما باباخانی
▪️مهناز افضلی

🗓 ۱ مرداد ۰۳
📍 موسسه رحمان
@rahmaninstitute
«دختران انقلاب برگزار می‌کند:
اجتماع مردمی یکصدهزارنفری دختران و بانوان ایرانِ اسلامی به‌منظور بزرگداشت عفاف و حجاب. چهارم مرداد.»

این پیامک برایم آمده است. بقیه متن را نمی‌خوانم. حتم دارم این اجتماعِ بزرگ در ورزشگاهی برگزار می‌شود که وقت‌های زیادی درِ آن به‌ رویِ من بسته است و حاضرشدن برای یک تماشای فوتبال در آن، شبیه ردشدن از هفت‌خان رستم است. دارم به‌ مصادره مکان فکر می‌کنم. در گوگل می‌نویسم «اجتماع دختران انقلاب».
در اطلاعیه نوشته شده «و همراه با چادری‌شدن ۳۱۳ دختر کم‌حجاب.» دوباره به مصادره‌کردن فکر می‌کنم. به مصادره‌کردن مفاهیم و عددها. به ابتذالِ مفاهیم دست‌کاری‌شده!

در تمامِ این سال‌ها، هر تلاش و تقلایی برای ترویج و تبلیغ حجاب در قالب برنامه‌های پرتکراری مثل همین اجتماع، زیستِ اجتماعی بسیاری از محجبه‌ها -ازجمله خودِ من- را سخت‌تر و پرمشقت‌تر از قبل کرد. احساس شرم، دل‌نگرانی بابت شکاف‌ها و عمیق‌شدن زخم‌ها و... فقط بخشِ کوچکی از احساسِ تجربه‌شده زنانی است که انتخاب‌کننده حجاب بوده‌اند، اما بارها از خوانش‌های سلیقه‌ای (و عموما مردانه) و مصادره‌شدن انتخاب و جهانِ فکری پشتِ انتخاب‌شان اعلام برائت کرده‌اند.

به‌عنوان یکی از همین زنان ایرانِ اسلامی که هویتم را بیش از هر چیزی با ایرانی‌بودن و مسلمانی فهم کرده و ساخته‌ام، این ظلم همیشگی را نمی‌بخشم. و خوب می‌دانم که روزِ بازپس‌گیری، دور نیست؛ روزی که مکان‌ها، از آنِ همه ما خواهد بود، مفاهیم از ابتذال نجات پیدا می‌کنند و عددهای معصوم، همان‌جایی که باید باشند، به‌چشم می‌خورند.

#ما
2025/07/08 10:17:32
Back to Top
HTML Embed Code: