Telegram Web Link
درود
در ابتدای اشنایی با فبک
سوالاتی مدام بامن بود
چرا سال ۲۰۰۱ جایزه ی انجمن فلسفی امریکارا به خود اختصاص داد؟ مگر چه چیزی درون فبک وجود دارد؟؟
چرا بیش از ۶۰ کشور دنیا فبک را وارد اموزش خود کرده اند؟ مگر فبک چه چیزی دارد که دیگر روش ها ندارند؟؟

با هدایت استاد
هرچقدر پیش رفتم دیدم خیلی چیزها را نمی دانم
هرچقدر مطالعه می کردم دیدم کافی نیست
ان معلمی که احساس می کردم کارم خیلی درست است دیگر نبودم
معلمی بودم که کودکان سر کلاسم شاد بودند
حتی برایشان اواز می خواندم
نمایش بازی می کردیم
شاد بودند کودکان
کارهای گروهی و گردش علمی در طبیعت را داشتیم
اما  انگار همه ی اینها کم بود
من روی هرچیزی کار کرده بودم به جز اندیشه ورزی
و مهارت های تفکر
با پیش رفتن دیدم ِغفلت اموزشی ما کجاست
ما نمی خواهیم کودکی به جامعه تحویل دهیم که خردمند نباشد
فقط مطالبی را خوب حفظ کرده باشد ،
با اولین  تلنگرها
از دانش اموزان پایه پنجم پرسیدم
بچه ها مطالعات اجتماعی چیست؟
درمانده بودند از جواب
گفتم علوم چیست؟
باز همان حالت
ارام روی صندلی نشستم ،انگار همه چیز روی هوا بود
عاجز مانده بودم

اشتباه من انجا بود ک فکر می کردم همه چیز سرکلاسم عالی است ،اما نبود
و فبک را با جانم اغاز کردم
واین راه ادامه دارد......


گزیده ای از تجربه ی من 🌺
محمد سبحانی . معلم آموزگار عشایر خوزستان
👍145👎1👏1
VID-20250105-WA0003.mp4
3.2 MB
سه‌شنبه یازدهم دی‌ماه، نشستی با موضوع «مهم‌ترین پرسش‌های زندگی» به تسهیلگری دکتر یحیی قائدی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، در خانه ‌فلسفه‌ و ادب امکان برگزار شد. هدف این جلسه، تقویت توانایی پرسشگری و پرورش تفکر عمیق در مواجهه با مسائل اساسی زندگی بود.

دکتر قائدی ابتدا با توضیح اهمیت طرح پرسش‌های بنیادین در زندگی، شرکت‌کنندگان را به چالش کشید تا درباره مهم‌ترین پرسس‌ها و مسأله‌هایشان در زندگی تأمل کنند. در ادامه، حاضران به گروه‌های کوچکی تقسیم شدند و زیر نظر تسهیلگر، در فضایی صمیمانه به گفت‌وگو پرداختند.

روش بحث به گونه‌ای طراحی شده بود که هر فرد بتواند آزادانه دیدگاه خود را بیان کند و به دیدگاه‌های دیگران گوش فرادهد. تأکید اصلی بر ماهیت مسأله‌مداری و اهمیت پرسشگری، استدلال‌ورزی، مشارکت فعال و احترام به نظرات دیگران بود.

در پایان، دکتر قائدی اهمیت این‌گونه تمرین‌ها در توسعه مهارت‌های اجتماعی و فردی را برجسته کرد و پیشنهاد داد که چنین نشست‌هایی به‌طور منظم برگزار شوند.
👍5🔥1
واقعیت به چه کار می‌آید؟
برداشتِ من از کارگاهِ فلسفیدن با تسهیلگریِ امیرحسین ایزدپناه

علی نجفی، ۲۵ آذر ۱۴۰۳

کارگاهِ فلسفیدن جایی است برای اندیشیدن، برای هم‌اندیشی به هر موضوعی، برای گفت-و-شنود. در چنین کارگاهی، همه می‌توانند صحبت کنند، نظر بدهند، دلیل بیاورند، موافقت یا مخالفت‌شان را ابراز کنند، و خلاصه خودی نشان بدهند.

ابتدای جلسه، هر فرد خودش را در یک جمله معرفی کرد. سپس، امیرحسین به هر کدام‌مان برگه‌ای داد که روی آن فهرستی از چیزها نوشته شده بود و جلوی هر یک از آن‌ها، چهار گزینه آمده بود:
- واقعی است و واقعی به نظر می‌رسد
- غیرواقعی است، اما واقعی به نظر می‌رسد
- واقعی نیست، اما واقعی به نظر می‌رسد
- غیرواقعی است و غیرواقعی به نظر می‌رسد

گروه‌بندی شدیم و سعی کردیم واقعی بودن یا نبودنِ آن چیزها را با هم در گروه به بحث بگذاریم. پس از چند دقیقه، که سؤال اصلی در همه شکل گرفته بود، امیرحسین از ما خواست تا همه به این سؤال پاسخ دهیم: واقعی چیست؟

وقتی همه تعریف‌هایمان را نوشتیم، دوباره گروه‌بندی شدیم و این بار در موردِ تعریف‌هایمان گفت‌وگو کردیم. گروهِ ما به این جمع‌بندی رسید:
- چیزی که توسطِ حواسِ پنج‌گانه‌ی عموم قابل درک یا توسط علم قابل اثبات یا اندازه‌گیری باشد.

تعریف‌هایی که گروه‌های دیگر روی تخته نوشتند، عبارت بود از:
- آنچه وجود دارد و حال، این وجود می‌تواند بر ما تأثیر بگذارد و ناشی از احساسِ درونی و درکِ خرد از آن باشد.
- آن چیزی که به صورتِ مادی و معنوی است و نشانه‌های آن را حواسِ پنج‌گانه تأیید می‌کند.
- ملموس و کاربردی و قابل درک

چند دقیقه‌ای در مورد شباهت‌ها و تفاوت‌های تعریف‌ها بحث کردیم؛ این که می‌توان ادغام‌شان کرد یا نه، این که چه ایرادها یا اشکالاتی به آن‌ها وارد است. یکی-یکی همه را از دمِ تیغ گذراندیم و در نهایت هم نتوانستیم به نتیجه‌ی واحدی برسیم.
من احساسِ سردرگمی می‌کردم؛ اما بیش از پیش به این باور رسیدم که درکِ ما از جهان به تعریف‌های اولیه‌ی ما بستگی دارد. اگر چیزی برای ما ارزش باشد، آن را معیارِ واقعیت می‌گذاریم و هر چیزی که با آن جور در نیاید را غیرواقعی قلمداد می‌کنیم.

در خلالِ بحث، وقتی با مثالِ نقض سعی می‌کردیم درستی یا نادرستیِ تعریف‌ها را بسنجیم، این سؤال برایم ایجاد شد که اگر تعریف یا معیاری برای واقعی بودن نداریم، چه‌طور می‌توانیم نتیجه بگیریم چه چیزهایی واقعی و چه چیزهایی غیرواقعی اند و بعد، از آن نتیجه بگیریم که تعریفِ درستی داریم یا نه؟
بعدتر، به این نتیجه رسیدم که تعریف را از روی مصداق‌ها می‌سازیم؛ یعنی ابتدا فکر می‌کنیم چه چیزهایی واقعی و چه چیزهایی غیرواقعی اند؛ آن‌گاه جنبه‌های مشترک‌شان را پیدا می‌کنیم تا بتوانیم برای دسته‌بندی‌شان معیاری پیدا کنیم. در نتیجه، واقعیت را خودمان می‌سازیم. اما آیا این رویکردِ درستی است؟

جلسه تمام شد و من همچنان به مفهومِ واقعیت فکر می‌کنم؛ به این سؤالِ بنیادین که آیا واقعی بودن ارزش است؟ چرا اصرار داریم بفهمیم واقعی چیست؟ چه کمکی به درکِ ما از جهانِ پیرامون‌مان می‌کند؟ متضادِ واقعی چیست؟ خیالی، الکی، یا جعلی؟ آیا واقعیتِ ذهنی (سابجکتیو) هم وجود دارد؟

به گمان‌ام، واقعی بودن ارزش است؛ مثلِ زمینی که می‌توان رویش ایستاد یا پایه‌ای که فکر و نظر و تصمیم را رویش بنا نهاد. اما همچنان نمی‌فهمم که این دسته‌بندی چه کمکی به ما می‌کند، چه گرهی از گره‌های ما باز می‌کند؟

گویی در طیِ زیستِ تکاملی‌مان آموخته ایم تأییدِ اجتماعی ارزشمند است. هر چیزی که در ذهنِ من می‌گذرد، تنها زمانی ارزشمند است که گروهی آن را به‌عنوانِ واقعیت بپذیرند. چه‌بسا واقعیتی که بینِ افرادِ یک اجتماع مشترک بوده، سببِ قدرتِ بیش‌ترِ آن‌ها می‌شده. نمی‌دانم؛ این‌ها همه حدس و گمان است؛ اما هرچه که هست، گویی همواره در تلاش ایم تا تجربه‌های ذهنی را به واقعیت‌های عینی بدل کنیم.

تجربه‌های ذهنی فرد-به-فرد متفاوت اند؛ وابسته به فرد اند. ممکن است وجودِ بیرونی نداشته باشند؛ در عینِ حال، ممکن است کاربرد هم داشته باشند. اما چه‌طور می‌توان از واقعی-بودن‌شان مطمئن شد؟ چه‌طور می‌توان گفت تخیل یا توهم نیستند؟

به نظر می‌رسد روشِ علمی، استدلال و تعقل را به همین منظور، بنا نهاده ایم: تا به کمک‌شان ذهنیت‌ها را به واقعیت تبدیل کنیم. همه‌چیز را مشاهده و آزمایش می‌کنیم، گواه و مدرک می‌جوییم، تکرار می‌کنیم، آزمون و تأییدِ دیگران را می‌طلبیم؛ هر چه که از این فرآیند سربلند بیرون آید را fact می‌نامیم و هر چه که ناکام بماند را تخیل و توهم.

به‌علاوه، درکِ مفهومِ واقعیت به ما کمک می‌کند از تخیل و آرزوهای خیالی فاصله بگیریم؛ واقعیت‌های زندگی و دنیا را ببینیم؛ مسائل را از نظرِ کارکرد و کاربرد بررسی کنیم؛ به منطق و استدلال روی آوریم و تصمیم‌های عاقلانه بگیریم. کاربردِ واقعیت شاید همین باشد.

#گزارش
#فبک
#تفکر
@alinajafies
👍51🕊1
#کافه_فلسفه #شهر_بابک
#یحیی_قائدی ۲۳ دی ۱۴۰۳
مجتبی می آید دنبالم.در مهمانسرای مس روی تخت دراز کشیده‌ام.دیشب تنها شبی بود که خوب خوابیده بودم بنابر این خواب  دم غروب خودش را پشت در نگه داشت.
به کافه برکه می رسیم از حیاط شنی  عبور می کنیم خودمان حدس می زنیم کجا باید جای  کافه فلسفه باشد کسی نیامده.بخاری گوشه سالن روشن است.چند نفری می آیند آشنا و ناآشنا .سالن بزرگی است خودمان  میزها و صندلی ها را به شیوه کافه فلسفه می چینم.زمان زیادی نمی‌گذرد که سالن پر می‌شود.چهل نفری می‌آیند.فقط یکی دو ساعت بود که پوستر کافه فلسفه در فضای مجازی پخش شده بود.جای شگفتی داشت.علی صابری و دوستانش چه کرده اند در این شهر.یادشان می‌دهیم کاغذها چگونه سه‌پایه کنند و نامشان را بنویسند. کمی ازداستان کافه و استقرارش در ایران می‌گویم .با مجتبا کافه‌را به پیش  می بریم.مهمترین پرسشتان چیست؟ گروه بندی می‌شوند ۵ پرسش از ۵ گروه می‌آید و پرسش  معنای زندگی چیست انتخاب می‌شود. و مهمترین  معنا که شرکت کنندگان هر چه می‌کنند نمی توانند از دور خارجش کنند، عشق است همان را قرار شد بزنند زیر بغلشان بروند خانه و اگر با آن مشکل دارند یا قبولش ندارند دردش را به جان بخرند و پی معنای دیگری بگردند.اگر نتوانی خوب مخالفت کنی گزینه‌های دیگران به کرسی می‌نشیند و اگر این ناتوانی ادامه یابد  برایت تصمیم می‌گیرند.خب  تاوان باید داد.
#philo_cafe
https://www.instagram.com/reel/DEumHC9NITC/?igsh=bnA4MzJleDloNWZo
👍139
      تاریخ  صرفا ثبت وقایع نیست ،وقایعی که مردم انتظار دارند همانطور که رخ داده،گزارش شوند،بلکه ثبت و درک شیوه نگریستن‌هاست.نگریستن‌ها بیشتر معطوف به روایت‌های غالب و حاکم در زمان خود هستند و الزاما واقعیت(چون چیزی که رخ داده)را باز نمی تابانند.تاریخ‌نگار  بیشترین کاری که می‌تواند بکند کشف روایت‌های حاکم نشده است.روایت‌های حاکم  نشده‌ای که نیاز به زمان دارند تا تبدیل به روایت های حاکم شوند. هنگامیکه روایت‌های حاکم نشده پیشین حاکم شوند روایت های حاکم شده پیشین چقدر کوچک،غیر منطقی و مسخره به نظر می آیند. تاریخ را حاکمان و فاتحان نمی نویسند،بلکه روایت‌های ‌حاکم می‌نویسند و نویسندگانش چه بسا آدم‌های معمولی باشند.
یحیی قائدی۲۸ دی۱۴۰۳
برای رفتن زیر فهرست  روایت های حاکم نشده
#تاریخ
#فبک_تاریخ
#فلسفه_تاریخ
#فلسفه‌_ورزی_تاریخ
#یحیی_قائدی
7👍3
Forwarded from اخبار خـِردستان جریان (ساغر جمشيدي)
🖐🏻شما این متن را در کمتر از ۴ دقیقه می‌خوانید، چون به دنبال راهی هستید که زندگی‌تان را تغییر دهد.

زندگی شما، فلسفه ی شماست

در دنیای امروز، انسان‌ها با حجم وسیعی از اطلاعات، احساسات و تصمیمات روزانه روبرو هستند. شاید به همین سبب، توانایی مدیریت فکر و زندگی از هر زمان دیگری حیاتی‌تر شده است. دنیای امروز، با تغییرات سریع و مداوم خود، نیاز به ابزارهای جدید برای سازگاری و رشد را بیشتر از همیشه به ما گوشزد می‌کند.
پرسش اینجاست که چه ابزاری می‌تواند ما را در این راه کمک کند؟
در طول تاریخ، انسان‌ها همواره برای حل مسائل اجتماعی و فردی خود، به مکتب های روانشناسی، سیستم‌های آموزشی،شکل های حکومتی و ابزارهایی خاص پناه برده‌اند. از لیبرالیسم که آزادی‌های فردی را پایه‌گذاری کرد، تا مارکسیسم که نگاه اقتصادی جدیدی به جهان انداخت. فلسفه‌هایی همچون اگزیستانسیالیسم نیز انسان را در جستجوی معنای جدیدی از آزادی و مسئولیت قرار دادند. این‌ها نمونه‌هایی از تلاش‌های انسان برای حل مسائلی بود که جامعه ی بشری با آن‌ها روبرو بود.
همچنین، ابزارهایی همچون یوگا، تراپی، مدیتیشن و کوچینگ به ما کمک می‌کنند تا با تمرکز بر اندیشه و مدیریت ذهن خود، راه‌حل‌های مناسب برای زندگی و چالش های آن پیدا کنیم.

این ابزارها و راه‌حل‌ها، همگی در تلاش‌اند تا فرد را به شناخت و هدایت صحیح افکار و رفتارهایش برسانند.
به‌جای آنکه درگیر الگوهای اجتماعی، فشارهای روزمره و تکرارهای بی‌پایان شویم، این روش‌ها به ما کمک می‌کنند تا به عمق ذهن خود برویم و با تحلیل دقیق‌تر، تصمیمات آگاهانه‌تری بگیریم.

در واقع، همه‌ی آن ایسم‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و روانشناسی و مدیریتی، فلسفه‌هایی بودند که توسط انسان‌هایی که از اندیشیدن و ساختن راه‌های جدید نترسیدند به وجود آمدند. این افراد نه تنها خودشان بلکه نسل‌های زیادی را تحت تأثیر قرار دادند و گاهی حتی دولت‌ها و حکومت‌ها را به سمت ایده‌های خود کشاندند. در کنار این‌ها، قدرت اندیشه در ما، پرسیدن پرسش‌های خوب و پیدا کردن پاسخ‌های ویژه‌ی خودمان، همان فلسفه ی شخصی است، چیزی شبیه به یک «ایسم جدید» که من نام اش را  «سلف ایسم» می گذارم. این فلسفه ی شخصی به ما این امکان را می‌دهد که با پرسش‌های بنیادین خود روبرو شویم و به پاسخ‌هایی منحصر به فرد برای زندگی‌مان دست یابیم.

فلسفیدن، فرآیندی است که نه تنها به ما کمک می‌کند به زندگی‌مان معنا بدهیم، بلکه در هر لحظه از زندگی، احساس کنترل داشته باشیم.
در نهایت، به جای دست انداختن به روش های دیگران، با دستیابی به فلسفه ی شخصی و یافتن راه خود، مبتنی بر پرسش‌های بنیادی و پاسخ‌های فردی، ما از بسیاری از هزینه‌ها و سردرگمی‌ها رها خواهیم شد. دیگر در چرخه‌های بی‌پایان نگرانی و استرس‌ گیر نخواهیم کرد، بلکه قادر خواهیم بود در هر موقعیت، تصمیمات منطقی و آگاهانه‌ای بگیریم.

ما در دوره ی راه، تدوین فلسفه ی شخصی را در کنار مهارت های ضروریِ آن در مرکز توجه داریم.

این دوره، فرصتی است برای رهایی از سردرگمی‌ها، بازسازی ذهن، و زندگی‌ آگاهانه‌تر، در راهی روشن‌تر.
با ساخت فلسفه‌ای که منحصر به فرد ماست، می‌توانیم به زندگی خود عمق ببخشیم و در آن به سمت رشد و شکوفایی حرکت کنیم.

دوره ی «راه»(فلسفیدن برای همه)

🎯 این دوره برای همه‌ست؛ با هر سطحی از دانش و تجربه، فقط کافیه قدم در «راه» بذارید!
📅 مدت دوره: یک سال، هفته‌ای یک جلسه یکشنبه ها از ساعت ۱۸ تا ۲۰
📍 مکان: تهران، جنت‌آباد
💻 نوع شرکت در کلاس: حضوری و آنلاین
👥 ظرفیت: ۳۰ نفر حضوری و ۱۵ نفر آنلاین
📌 محتوای ویدیویی، منابع مطالعاتی و تمرین‌ها از طریق سایت و کانال تلگرام به شرکت کنندگان ارائه می‌شه.
✍️ آزمون‌های کتبی و عملی در طول دوره برگزار می‌شه.
👥 پشتیبانی در طول دوره و شش ماه پس از آن.
🎓 با مدرک معتبر و قابل ترجمه.
🗓 زمان ثبت‌نام: اسفندماه


ارتباط با مدیر: @aran11
👍7👏1🙏1
Sequence 01.mp4
97.3 MB
#فلسفه_شخصی
#یحیی_قائدی
#مشاوره_فلسفی
#personal_philosophy
بهتر است دغدغه ها و نگرانی ها را به مساله تبدیل کنیم تا بشود حلش کرد.وگرنه همیشه نگرانی ها پا برجا خواهند ماند
📢 سمینار پت و مت؛ الفبای گفتگو درباره‌ی مسائل جنسی.
با حضور
حسام سلامت
یحیی قائدی
سمیرا افکاری

هدف از برگزاری این سمینار چهار روزه، عادت دادن جامعه به گفت‌وگوی شفاف و بدون لکنت، درباره مسائل و نیازهای جنسی افراد جامعه و بررسی آسیب‌های ناشی از سکوت و عدم وجود آموزش رسمی در کشور ما در این حوزه بسیار مهم است. در این سمینار، چهار شب، نمایشنامه‌خوانی پت و مت در دو نسخه پسرانه و دخترانه و سخنرانی حول محور کتاب #الفبای_گفتگو_درباره_مسائل_جنسی_نوجوانان_ایرانی توسط سخنرانان مدعو برگزار خواهد شد‌.

رزرو: @patoqadmin
4👍1
برنامه سمینار:

۱- سه‌شنبه ۳۰ بهمن، نمایشنامه‌خوانی پت و مت(نسخه دختران) سخنرانی دکتر حسام سلامت (جامعه‌شناس) پرسش و پاسخ.

۲- چهارشنبه ۱ اسفند: نمایشنامه‌خوانی پت و مت(نسخه دختران) سخنرانی دکتر یحیی_قائدی (فیلسوف)، پرسش و پاسخ.

۳- پنجشنبه ۲ اسفند: نمایشنامه‌خوانی پت و مت(نسخه پسران) سخنرانی دکتر سمیرا افکاری (روانشناس) پرسش و پاسخ.

۴- جمعه ۳ اسفندد نمایشنامه‌خوانی پت و مت(نسخه پسران) پرسش و پاسخ و بحث‌وگفت‌وگو.

+هزینه‌ی شرکت در هر روز سمینار ۲۰۰ هزارتومان.

+ ۳ نفر ظرفیت ویژه در هر روز برای کسانی که واقعا توانایی پرداخت این هزینه را ندارند.

ساعت برگزاری: ۱۹:۱۵ تا ۲۲
مکان: پلتفرم پستو
رزرو: @patoqadmin
👍3
Forwarded from sami salehi
شب دوم سمینار
الفبای گفتگو درباره مسائل جنسی

چهارشنبه ۱ اسفند

- سخنرانی دکتر #یحیی_قائدی (فیلسوف) با موضوع:
طرح پرسشهای اساسی درباره پنهان آشکار
- نمایشنامه‌خوانی پت و مت(نسخه دختران)
- پرسش و پاسخ


+هزینه‌ی شرکت در سمینار ۲۰۰ هزار تومان.

+ ۳ نفر ظرفیت ویژه برای کسانی که واقعا توانایی پرداخت این هزینه را ندارند.

ساعت برگزاری: ۱۹:۱۵ تا ۲۲
مکان: پلتفرم پستو

رزرو: آیدی تلگرام @patoqadmin
شماره تماس: ۰۹۳۹۹۰۳۷۲۲۵
2👏2
4👏3👍2
35👍3👏2
#کتاب_نوشت۷۶
سفر به درون اتاقم /اگزویه دومستر/ترجمه احمد پرهیزی
#یحیی_قائدی ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
سفر در سفر
سفری از بیرون  اتاق به درون اتاق
ما  را احمد میر بزرگ ،مردی از اهالی ده‌کور(یا گور یا گبر) به  میانجی‌گری احمد اکبر‌پور  مهمان کرده بود .شبی به یاد ماندنی و دلچسپ بود.چند عدد نویسنده مترجم شاعر و سایر اقلام  حرافی هم  وجود داشتند خالو راشد طناز، احمد اکبر پورِ همه کاره، سحر حدیقهِ مترجم  اکبر کریمیِ شاعر و مورخ  و احمد پرهیزی مترجم.این کتاب را احمد پرهیزی که نخستین بار بود می دیدمش به من هدیه کرد.در راه فرصت خواندن نبود.در راه بیشتر کتاب لبقند های خالو راشد انصاری را برای شوخی و کمی لبخند  و کمی فکر می خواندیم.
***
کتابی طنازانه و فلسفی است. مساله اصلی   امکان یا عدم امکان  جستجوی لذت و معنا با وجود محودیت های فیزیکی(و سایر محدویت های مادی) است.پرسش اساسی این است  ایا با وجود محدودیت های فیزیکی(حبس خانگی در اتاقی به مدت ۴۲ روز) می توان لذت و  معنا را جستجو کرد و به عبارتی ایا با وجود محدویت فیزیکی  می توان سفر کرد؟اشکار است که پاسخ دومستر بله است.مهمترین دلیلی که او می اورد دلیلی فلسفی است او نخست مجبور است بین روح و بدن تمایز قایل شود او بدن را جانوری می داند که روح در ان جا خوش کرده است و روح را ارجمند تر و والاتر می داند چون با روح می توان بر محدودیت های مادی که بدن نماینده ان است غلبه کرد.البته او در استقرار چنان دلیلی چندان موفق نیست چون نمی داند که این دو که ماهیتا متفاوتند چگونه در هم  جا می گیرند.یا نمونه هایی که می اورد  تا نشان دهد کجا بدن مشغول کار است و کجا روح، اشتباه می کند.او همچنین نتوانسته بین روح خیال و دهن تمایزی بگذارد.همچنان که دکارت پیش از او نتوانسته بود مشکل ارتباط دوگانگی روح و بدن را  حل کند و ایده مسخره غده صنوبری را طرح کرده بود . و چنان تر که انکساگوراس  نتوانسته بود.امروزه علم شناختی  تقریبا نشان داده که ایده روحی  که جدا از بدن وجود داشته باشد مسخره است. همه چیز با بدن آغاز می شود و با از بین رفتن آن از بین می رود
#اگزویه_دومستر
#احمد_پرهیزی
#نشر_ماهی
@ahmadakbarpourr
https://www.instagram.com/p/DH5p5QQRSnw/?igsh=MTNoejdsbjZocmdpag==
5
Forwarded from Yahya
گفت‌وگوی خیالی یحیی قائدی تحت عنوان «کافه فلسفه» به بخشی از نوشته‌ها و تأملات او اشاره دارد که در آن‌ها به شیوه‌ای خلاقانه و گفت‌وگومحور، مفاهیم فلسفی را به زبانی ساده و غیررسمی مطرح می‌کند. این سبک از ارائه، که گاهی در کانال تلگرامی او یا در وب‌سایت «فلسفه برای کودکان ایران» دیده می‌شود، به‌ویژه در مجموعه‌ای با عنوان «کافه فلسفه» شکل گرفته است. در این گفت‌وگوها، قائدی خودش را در قالب یک شخصیت خیالی با یک «تو»ی فرضی (که می‌تواند نماینده خواننده، یک منتقد درونی، یا حتی بخشی از ذهن خودش باشد) روبه‌رو می‌کند و از این طریق به کاوش در موضوعات مختلف فلسفی، اجتماعی و تربیتی می‌پردازد.
ساختار و محتوای گفت‌وگوی خیالی
این گفت‌وگوها معمولاً به‌صورت دیالوگ‌های کوتاه و طنزآمیز نوشته می‌شوند که در آن‌ها قائدی با زبانی صمیمی و گاه کنایه‌آمیز با «تو» بحث می‌کند. برای مثال، در یکی از این نوشته‌ها که در تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۹۶ منتشر شده، او می‌نویسد:
من: کافه فلسفه!
تو: خب که چی؟
من: می‌خوام درباره کافه فلسفه بگم!
تو: یعنی می‌خوای توصیفش کنی یا یه چیزی به خورد من بدی؟
در این دیالوگ، قائدی با شوخ‌طبعی به ایده کافه فلسفه اشاره می‌کند و از طریق پرسش و پاسخ با «تو»، به تأمل درباره معنای آن می‌رسد. او در ادامه به تجربه شخصی‌اش از شنیدن واژه «کافه فلسفه» در کارگاهی در فرانسه (احتمالاً در سال ۲۰۱۱) اشاره می‌کند و این‌که ابتدا آن را با کافه و بستنی مرتبط می‌دانسته، اما بعداً به این نتیجه می‌رسد که کافه فلسفه جایی برای آرامش، تفکر و خودابرازی است.
هدف و رویکرد
هدف قائدی از این گفت‌وگوهای خیالی، به نظر می‌رسد، ساده‌سازی فلسفه و آوردن آن به سطح زندگی روزمره باشد، درست همان‌طور که در برنامه «فلسفه برای کودکان» دنبال می‌کند. او با استفاده از این فرم غیررسمی، تلاش می‌کند مخاطب را به تفکر انتقادی و پرسشگری ترغیب کند. در این دیالوگ‌ها، «تو» گاهی نقش یک منتقد یا یک فرد کنجکاو را بازی می‌کند که با سؤالاتش قائدی را به توضیح بیشتر وامی‌دارد، و گاهی هم به‌عنوان یک چالش‌گر عمل می‌کند که دیدگاه‌های او را زیر سؤال می‌برد. مثلاً در بخشی دیگر:
تو: خب مردم چرا می‌رن کافه؟
من: شاید برای آرامش... یا نه، وقتی آروم باشن می‌رن کافه که فکر کنن و حرف بزنن.
تو: نه بابا، این‌طوری هم نیست!
این کشمکش خیالی به قائدی اجازه می‌دهد ایده‌هایش را از زوایای مختلف بررسی کند و در عین حال خواننده را به مشارکت ذهنی دعوت کند.
ارتباط با کافه فلسفه
این گفت‌وگوها به‌نوعی بازتاب‌دهنده مفهوم کافه فلسفه (Café Philosophique) هستند که در آن افراد در فضایی غیررسمی گرد هم می‌آیند تا درباره مسائل فلسفی بحث کنند. قائدی با این روش، هم به ترویج این ایده در ایران کمک می‌کند و هم آن را با فرهنگ و تجربه‌های خودش (مثلاً اشاره به کافه و بستنی در کودکی‌اش) بومی‌سازی می‌کند. در واقع، او از این دیالوگ‌ها به‌عنوان ابزاری برای آموزش غیرمستقیم استفاده می‌کند، مشابه رویکردش در فلسفه برای کودکان که در آن پرسشگری و گفت‌وگو محوریت دارد.
نمونه‌ای دیگر
در نوشته‌ای دیگر از مجموعه «کافه فلسفه» (مثلاً کافه فلسفه ۳۵، ۲۵ بهمن ۹۷)، او به موضوع حواس و بدن‌مندی می‌پردازد:
تو: لطفاً منو نخور!
من: بحث خوردن نیست، بحث لمس کردنه، این‌که چطور با بدن‌مون جهان رو می‌فهمیم.
اینجا قائدی از طنز برای ورود به بحث‌های عمیق‌تر فلسفی مثل دیدگاه مرلوپونتی درباره بدن و ادراک استفاده می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان موضوعات پیچیده را در قالب گفت‌وگویی خیالی و صمیمی مطرح کرد.
جمع‌بندی
گفت‌وگوی خیالی یحیی قائدی تحت عنوان «کافه فلسفه» ترکیبی از طنز، تأمل شخصی و آموزش فلسفی است که با الهام از تجربه‌هایش در کارگاه‌های بین‌المللی و فعالیت‌هایش در ایران شکل گرفته. این دیالوگ‌ها نه‌تنها راهی برای بیان ایده‌های او هستند، بلکه دعوتی به مخاطب برای ورود به جهانی از پرسشگری و تفکرند. اگر بخواهم خودم را جای آن «تو» بگذارم و با قائدی خیالی حرف بزنم، شاید این‌طور می‌شد:
من: خب این کافه فلسفه‌ات قراره چی به من بده؟
قائدی: یه فنجون فکر، یه قاشق پرسش، و اگه خواستی، کمی آرامش بستنی‌مانند!
5
2025/10/21 13:57:06
Back to Top
HTML Embed Code: