Telegram Web Link
سینتیا اِنلو در کتاب تحسین‌شده‌‌اش جنگ نیمو، جنگ اِما: فهم فمینیستی از جنگ عراق۱ از خلال زندگی هشت زن — چهار زن عراقی و چهار زن امریکایی — کاوشی ژرف و مبتنی بر روش‌شناسی فمینیستی از جنگ عراق ارائه می‌دهد. انلو، برخلاف تحلیل‌های متعارف از جنگ که حول راهبردهای نظامی، دیپلماسی دولتی و رهبری مردانه۲ می‌چرخد، نگاه ما را به‌سوی تجربه‌های روزمره، جنسیت‌مند و اغلب ناپیدای زنانی می‌برد که در جریان اشغال عراق از سال ۲۰۰۳، این جنگ را زیسته‌ و در آن مشارکت کرده‌اند.

این مطلب را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/بار-جنگ-را-که-به-خانه-میبرد؟/

و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/
بخوانید.
۱۶ تیر ۱۴۰۴ است. این نوشته را در حالی می‌نویسم که نمی‌دانم دربارۀ جنگ فعل گذشته به کار ببرم یا آینده. نمی‌دانم این سطرهایی که در لپ‏تاپم تایپ می‌کنم اصلاً روی کاغذ مجله خواهند آمد یا نه. می‌خواستیم برای شمارۀ جدید رونمایی بگیریم. می‌خواستیم بعد از این، هر شماره مراسمی بگیریم تا به جمعمان، این تنها ساقۀ نازک و شکننده‌ای که داشتیم، چنگ بزنیم و تناورترش کنیم. زهی تصور باطل. می‌خواستیم بدن‌هایمان را در کنار هم جمع کنیم، فارغ از اینکه شاید حتی دیگر نتوانیم تکه‌های روحمان را هم یک جا جمع کنیم. و تکه‌های تن بعضی‌هامان را از زیر آوار…

ادامهٔ این یادداشت را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/همسرنوشت/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/
بخوانید.
فروپاشی‌های روانی در اطرافیان پیکاسو پرسش‌برانگیز است. ماری–ترز والتر، معشوق نوجوانش، در سال ۱۹۷۷ خودکشی کرد. ژاکلین روک، همسر دومش، در سال ۱۹۸۶ با شلیک گلوله به زندگی‌اش پایان داد. دورا مار، معشوق و هنرمند سوررئالیست، پس از جدایی دچار فروپاشی روانی شد. پائولو، پسرش، سال‌ها از اعتیاد به الکل رنج می‌برد و رانندۀ شخصی پدرش شده بود. نوه‌اش نیز درنهایت دست به خودکشی زد. در این میان، تنها یکی از زنان پیکاسو را ترک کرد، فرانسواز ژیلو؛ معشوق و مادر دو فرزندش. او بعدها کتابی با عنوان زندگی با پیکاسو منتشر کرد و در آن از تحقیر، سلطه‌گری و آزارهای روانی‌ای که تجربه کرده بود، سخن گفت. پیکاسو نیز در واکنش، رابطه‌اش را با او و فرزندانشان قطع کرد.

ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/از-بوم-تا-بُت/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/
برگشتم و به عکس‌‌هایی که در آن ۱۲ روز گرفته بودم نگاه کردم. برای نسل من، که در دهه‌‌های گذشته هر چیزی از‌جمله جنگ را تجربه کرده بودیم، جنگ ۱۲روزه با دلهره‌‌های تازه‌‌ای معنا گرفت. دیگر کودکی نبودم که جنگ برایش در صدای آژیر و پناه‌‌ گرفتن و لذت مدرسه ‌‌نرفتن خلاصه شود؛ در بوی ساندویچ کتلت سردشده در زیرزمین خانه و در خاموشی وهم‌‌آلود فاصلۀ آژیر قرمز تا سفید؛ در گوش دادن به قژقژ رادیو بی‌‌بی‌‌سی و ولع شنیدن جمله‌‌های ناقص اخبار بدون فهم حتی یک کلمه از آن؛ در صدای قاری قرآن از حجلۀ حمید، پسر شانزده‌سالۀ همسایه، که خبر شهادتش مثل بمبی وسط روزگار بی‎خبری‌‌ام ترکید و در یاد تلخ آن روز که مادرم با صدای فغان زن همسایه پای‌برهنه به کوچه دوید… جنگ در کودکی شبیه بازی بود.

ادامهٔ این یادداشت را در سایت زنان امروز:

zananemrooz.com/article/دوازده-روز-چشم-در-چشم-با-هیچ-بزرگ/

و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:

store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/

بخوانید.
دورهٔ نسخه‌های چاپی مجله «زنان امروز» را از لینک زیر خریداری کنید.


store.zananemrooz.com
در روزگاری که زخم‌های کهنۀ این سرزمین هنوز التیام نیافته‌اند، آتش جنگی دیگر به جان مردم افتاد؛ جنگی کوتاه، اما کافی برای اینکه نشان دهد چگونه سازوکارهای ایدئولوژیک — فارغ از نام و مرز و شعار — در هیئتی نظامی، سیاسی یا عقیدتی، پیوسته توان آن را دارند که مرزهای انسانی را درنوردند و سرنوشت انسان‏ها را در ترازوی بی‌ثبات قدرت و خشونت، سبک‏سنگین کنند. حال آنکه در پس هر انفجار، هر دیوار ویران و هر پیکری که در دل خاک، خاموشی بهت‌آورش را به حافظۀ زمین می‌سپارد، تاریخی از خشونت و سرکوب بازتولید می‌شود و با هر بار تکرار این چرخه، بدن، زبان و خاطره به محاصرۀ نیروهایی درمی‌آیند که قدرت را از راه کنترل، انقیاد یا حذف، اعمال می‌کنند.
جنگ، در هرکجای جهان که باشد، تنها یک واقعۀ نظامی نیست؛ زخمی است بر پیکر جامعه و خاطره‌ای که برای نسل‌ها در کالبدهای فروپاشیده و فضاهای متروک باقی می‌ماند، در لایه‌های پنهان زندگی رسوب می‌کند و در حافظۀ جمعی، در سکوت‌ها، در پچ‌پچ‌های روزمره و در ترس‌های ناگفته تداوم می‌یابد. سهمناک‌تر از آن، دور باطل امید و فروپاشی است؛ اینکه هر وعدۀ رهایی در هیئتی نو، خود به میدانی برای سلطه و سرکوب بدل می‌شود. از هم گسیختن یک نظم و زایش نظمی دیگر — نظمی که شاید از پیش، شکست خود را در بطنش حمل می‌کند — یادآور این است که روایت جنگ همواره با امید و فریب آغاز می‌شود و با پیکرهایی خاموش، زبان‌هایی خاموش‌تر و خانه‌هایی متروک در پشت سر، به پایان می‌رسد. در این میان، شاید تنها حقیقتی جان‌سخت یارای آن را داشته باشد که از زیر آوارها سر برآورد؛ حقیقتی تلخ، اما هشداردهنده دربارۀ چرخه‌های خشونت و امیدهای عقیم.
و اکنون، پرونده‌ای پیش روی ماست که اگرچه پیش از وقوع این جنگ ویرانگر فراهم آمده بود، حکایت از بازگشت روایت‌هایی دارد که در جایی از تاریخ، ناتمام مانده‌اند تا شاید در جایی دیگر، راوی دیگری بیابند. مصداق آن، روایت سرگذشت خانه‌ای است که روزی از آنِ ادریسی‌ها بود و اینک از آنِ ما. ما ساکنان همان «خانه»‌ایم؛ خانه‌ای که دیوارهایش نه با غوغای آشوب که با نجواهای ترس‌خورده و شکاف‌های خزندۀ تردید و بی‌باوری ترک برداشتند تا دلالتی باشد بر اینکه زوال یک سرزمین، پیش از آنکه به هیئت آتش و خاکستر درآید، در پیکرۀ جمعی ساکنانش رسوخ می‌کند و در فرسایش جان‌ها، در رخوت اندیشه‌ها و در شبح‌وارگی حافظه‌ها نمایان می‌شود.
ما هنوز ساکنان همان «خانه»‌ایم...
انقلاب‌ها همواره فراتر از دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی، با تحولی ژرف در تجربۀ زیستۀ انسان‌ها همراه بوده‌اند؛ تحولی که نه فقط ساختارهای قدرت، بلکه مفاهیم بنیادین فردیت، بدن، فضا و نسبت انسان با تاریخ را نیز دگرگون می‌کند. در پی فروپاشی نظم پیشین، جامعه با وضعیتی برزخی و متزلزل مواجه می‌شود که در آن، هم‌زمان نوید رهایی و سایۀ خشونت، یأس و امید، بازسازی و فروپاشی درهم تنیده‌اند. ادبیات، به‌ویژہ در قالب روایت‌های تمثیلی، گروتسک و پادآرمان‌شهری، این وضعیت برزخی را به تصویر می‌کشد و بستری برای تبیین، بازاندیشی و نقد ایدئولوژی‌های حاکم بر وضعیت انقلابی و پساانقلابی فراهم می‌آورد.


ادامهٔ مطلب:
zananemrooz.com/article/خوانشی-گروتسک-از-دو-جهان-پساایدئولوژی/
صدای یک انفجار هنگامۀ خواب، آغازی بود بر چیزی که پیش‌تر در شکل‌های مختلف تجربه‌اش کرده بودم: کابوس‌های همیشگی دوران کودکی‌ام در دهۀ شصت بازگشته بود؛ فاجعه‌ای در پس یک اضطراب همگانی در حال شعله کشیدن بود. فاجعه‌ای که از آن هیچ نمی‌دانیم و با یک پرسش به استقبالش می‌رویم: چه خبر است؟
با شنیدن صدای چندبارۀ انفجار سراغ پنجره‌ها می‌روم. اولین حدس‌ها زلزله است؛ همان صداهایی که چند سالی‌ است در اندازه‌های چندریشتری مردم را به خیابان می‌کشاند

این یادداشت را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/و-ز-صلح-من-چه-آید؟/

و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/

بخوانید.
ویژه‌نامهٔ سومین سالگرد خیزش
«زن، زندگی،‌آزادی» مجلهٔ زنان امروز
▫️(به زودی)▫️

امروز در پی جنگ ۱۲ روزه، که نقطهٔ عطفی در تنش‌های منطقه‌ای و داخلی است، مفاهیم جنگ، دخالت خارجی، همبستگی اجتماعی، تخیل اجتماعی، کنش‏گری و خیزش «زن، زندگی، آزادی» به ‌شکلی پیچیده به هم پیوند خورده‌اند. تبعات اقتصادی و اجتماعی گستردۀ این جنگ، به همراه مشکلات و محدودیت‌های پیشین، مانند تحریم‌ها و بی‌ثباتی اقتصادی، چالش‌هایی را برای جامعۀ ایران ایجاد کرده که ما را برای بازسازی نیروهای اجتماعی و بقای خود، به بازآرایی و بازاندیشی در همبستگی اجتماعی ناچار کرده است؛ درست همان‏طور که خیزش «زن، زندگی، آزادی» با بر صحنه‌آوردن مقاومت زنان در قامت نیرویی جمعی و برجسته کردن «ارزش زندگی» در برابر «ارزش‌های مرگ‌طلبانه»، مانند سرکوب و جنگ، به‌عنوان نیرویی بازسازنده عمل کرد.

🔗 ادامهٔ مطلب
ثمینه باغچه‌بان آموزگار و پیشگام در آموزش ناشنوایان و نویسنده کتب درسی کودکان بود. او در سال ۱۳۰۴ در خانواده‌ای فرهنگی در ایران به دنیا آمد و از کودکی در محیط مدرسه و کودکستان پدرش پرورش یافت. سپس تحصیلاتش را تا دانشسرای عالی ادامه داد و بعد با بورسیه به آمریکا رفت تا در رشته آموزش ناشنوایان و گفتاردرمانی تحصیل کند.

او تمام زندگی حرفه‌ای خود را در کنار پدرش و در زمینه آموزش کودکان ناشنوا صرف کرد، روش آموزشی خاصی را به نام روش آزاد باغچه‌بان پیاده کرد و در تربیت معلم و تدوین کتاب‌های درسی برای کودکان و ناشنوایان نقشی محوری داشت. روش‌ تدریس او در افغانستان و تاجیکستان نیز اجرا شد.
او امروز درگذشت.
گفت‌وگو با او (منتشر شده در شمارهٔ ۱۵۲ مجلهٔ زنان) را در سایت «زنان امروز» بخوانید.

zananemrooz.com/article/آموزگاری-عشق-است/
ویژه‌نامه.pdf
2.7 MB
📥 زن، زندگی،‌ جنگ
پرسش‌هایی در زمانهٔ تعلیق

zananemrooz.com/article/مقدمهٔ-ویژهنامهٔ-سومین-سالگرد-خیزش/
تصوف اولین فضای دینی اسلامی بود که به زنان امکان استقلال اجتماعی و توسعۀ حیات معنوی را داد. گرچه این نگرش در همۀ گرایش‌های تصوف رایج نبود و حتی برخی از دراویش حضور زنان در مراسم سماع را جایز نمی‌شمردند، زنان صوفی توانستند برخلاف محدودیت‌های قرائت‌های ارتدوکس و مردسالار از اسلام، در فضای خانقاه‌ها و رباط‌ها، به رهبری دینی دست یابند. «در فرایند شکل‌گیری سنت تصوف در اسلام، مقام قداست همان‌طور که به مردان داده شد به زنان نیز اعطا شد»
زنان عارفه و صوفی قرائت‌های خاص و زنانه‌ای در رویکردهای عرفانی‌شان داشتند که تأثیرات ماندگاری در تفاسیر عرفانی در اسلام گذاشت. برخی از این نگرش‌ها در حوزۀ کاملاً شخصی و ساختار درونی ارتباط با خدا و برخی دارای تبعات سیاسی–‌انتقادی برای نگرش‌های مردانه بود.

ادامهٔ این مقاله را در سایت زنان امروز:

zananemrooz.com/article/زنان-صوفی-خانقاههای-زنانه-و-جایگاه-ن/

و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/

بخوانید.
عشق ابدی یک رئالیتی ‌شوی ایرانی است که در ادامۀ نمونه‌های مشابه خارجی‌اش ساخته شده است.۱۲ «شوهای عشق واقعی» سابقه‌ای طولانی در جهان رئالیتی ‌شوها دارند، اما این نخستین بار است که جوانانی ایرانی و فارسی‌زبان در چنین برنامه‌ای حاضرند و همین بدیع ‌بودن است که واکنش‌ها به آن را دوچندان ساخته است. سوای این، عشق ابدی تا اندازۀ زیادی از قواعد ژانری آشنای «شوهای عشق واقعی» پیروی می‌کند. از همان قسمت نخست که هر‌یک از شرکت‌کنندگان دختر و پسر وارد ویلا می‌شوند، شاهد شکلی از خودنمایی اغراق‌آمیزشان از طریق رقص و طراحی لباس هستیم. در همان روزهای نخست پخش عشق ابدی، بسیاری از مخاطبان به همین نکته اشاره داشتند.

ادامهٔ این مقاله را در سایت زنان امروز:

zananemrooz.com/article/عشق-در-فرهنگ-کمپ-دربارهٔ-عشق-ابدی/

و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/
بخوانید.

غزاله علیزاده، نویسنده‌ای است که زمانه او را به حاشیه راند؛ چنان که گویی ادبیات چشم بر یکی از صداهای یگانه‌اش بسته باشد، صدایی که پس از گذشت دهه‌ها همچنان رگه‌هایی از ژرفای روح زمانه و اضطراب‌های انسان معاصر را باز می‌تاباند.

این رویداد به بهانهٔ انتشار پروندهٔ غزاله‌ علیزاده در بخش ادبیات شمارهٔ ۵۳ مجلهٔ «زنان امروز» برگزار می‌شود و شامل دو سخنرانی است:

▫️لادن نیکنام: زیستن در غیاب؛ واکاوی در زندگی و جایگاه ادبی غزاله علیزاده
◽️فهیمه شفیعی اصفهانی: بازخوانی زندگی شخصی غزاله علیزاده

همچنین در ادامه، مستند محاکات (دربارهٔ غزاله علیزاده) ساختهٔ پگاه آهنگرانی به نمایش درمی‌آید.

حضور در این برنامه رایگان است.

رزرو در تلگرام: @zananemrooz
در تاریخ پرفرازوفرود ادبیات معاصر ایران، غزاله علیزاده را نمی‌توان تنها در هیئت نویسنده‌ای صاحب‌قلم بازشناخت؛ او حضوری است یگانه و مناقشه‌برانگیز که در تلاقی زبان، جنسیت و زیست اندیشنده، معنا می‌یابد. نویسنده‌ای که از یک سو به‌واسطۀ آثارش و از دیگر سو، به دلیل منش و شیوۀ زیست متفاوتش، جایگاهی بی‌بدیل در ادبیات معاصر ایران یافته است. جایگاهی که با‌وجود اهمیت و عمق اثرگذاری‌اش، همچنان در حاشیه مانده و به‌تمامی شناخته و ارزیابی نشده است. شاید به آن سبب که او همواره خلاف جریان مألوف حرکت کرد و به ساحت‌های کمترآزموده قدم نهاد.

این گفت‌وگو را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/روایتی-که-مرگ-را-تاب-آورد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/
بخوانید.
پروانه اعتمادی در مقدمۀ کتاب برگزیدۀ آثارش، نوشته که بیست‌وپنج دقیقۀ بامداد صبح دوشنبه، پنجم اسفند ۱۳۲۶ در خانۀ مادربزرگش، ته کوچۀ معاون‌السلطان، سه‌راه امین‌حضور به دنیا آمده است. طالعش سعد بوده است، چون هم‌زمان برف باریدن گرفته و حوا، کلفت خانه، نامش را برفی گذاشته است. شاید برای همین در آثارش، همیشه رنگ سفید عنصری شاخص بوده است. می‌گوید: «همیشه در نقاشی‌هایم به دنبال یک بافت سفید روی زمینۀ سفید بودم.» نوشته است: «بچه بودم که دایی‌هایم تحت تأثیر بانو پروانه (خوانندۀ شهیر آن زمان) نام پروانه رویم گذاشتند. تا شش‌سالگی که به‌زور مرا برای مدرسه رفتن به تهران آوردند، در بیرجند گذراندم. معمولاً رنجور و بیمار بودم و شرط دارو خوردنم بازی با خرده‌پارچه‌های مادر بود که صرف سرهم کردن لباس‌های تازه برای عروسکم می‌شد.» این تکه‌پارچه‌ها بعدها موضوع اصلی آثارش شدند.

ادامهٔ این یادداشت را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/همآغوشی-با-آتش/

و یا در نسخه چاپی شماره ۵۳:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۳/
بخوانید.
قمرالملوک وزیری یک سال پیش از انقلاب مشروطه زاده شد، در سال‌های پایانی سلسلۀ قاجار به صحنۀ هنر آوازخوانی گام نهاد، به گفتۀ خودش از اواخر دورۀ احمدشاه تا اوایل جنگ بین‌الملل دوم کنسرت داد و صدها هزار تومان پول درآورد و همه را میان مردم تقسیم کرد، و در سال ۱۳۳۸ خورشیدی از دنیا رفت. او در طول حیاتش دو زندگی بسیار متفاوت را تجربه کرد. یکی قمرالملوک جوان‌سال و جنجالی و پیشگام که ماه درخشندۀ مجالس مجلل تهران بود، و دیگر قمرالملوک میان‌سال و ساده‌زیست‌ و عزلت‌نشین که گه‌گاه چهرۀ محزونِ مطبوعات دهۀ ۱۳۳۰ خورشیدی در تهران بود. در این جستار نویسنده به این پرسش می‌پردازد که در مسیر گذار از زندگی اول به زندگی دوم بر قمرالملوک وزیری چه گذشت؟ و آیا او به دنبال یافتن معنایی برای زندگی‌اش بود؟ و اگر بود، چگونه این معنا را جست و آن را زندگی کرد؟

این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:

zananemrooz.com/article/که-مه-درویش-باشد-پیشِ-خورشید/
در روند تاریخ‌نگاری مدرن ایران، زنان در‌ زمرۀ فرودستان و فراموش‌شدگان‌اند. گروهی که در کنار بسیاری گروه‌های دیگر (بردگان، فقرا، دهقانان، دگرباشان و‌…) کمتر مورد اقبال مورخان قرار گرفته‌اند. آبشخور این شیوۀ برخورد با زنان را نباید تنها در نگرش‌های روش‌شناختی و گرایش‌های زن‌ستیز سنت تاریخ‌نگاری (به‌مثابۀ یک دانش)، بلکه باید در شیوۀ حکمرانی و نگاه کلان حاکمیت‌ها به زن نیز سراغ گرفت. از‌این‌رو عاملیت، قدرت و در یک کلمه توانایی اندیشیدن وکنش‌گری زنان، اگر نگوییم بالکل نادیده گرفته شده، به‌شدت دست‌کم انگاشته شده است.
یکی از حوزه‌هایی که در زندگی اجتماعی و سنت تاریخ‌نگاری ایرانی قلمرویی به‌شدت مردانه انگاشته شده عرفان است. نحله‌های مختلف عرفان (از صوفی‌گری تا درویشی و زهد و‌…) همواره تفکر و کنشی مردانه قلمداد شده است. ازاین‌رو، در اسناد و نوشته‌های تاریخی، زنان عارف و دگراندیش در عرصۀ تفکر دینی غالباً نادیده گرفته شده‌اند...

ادامه این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
zananemrooz.com/article/هرکه-شود-صید-عشق/
2025/10/25 15:00:03
Back to Top
HTML Embed Code: