Telegram Web Link
قبل از «نه به جنگ»
علی سلطانی

نه به جنگ، شعاری مقبول، معقول، انسانی و آرزوی کهن بشر است. کدام انسان سالم از حیث سلامت و بهداشت روان، به جنگ روی خوش نشان می‌دهد؟ از خون‌ریزی دفاع می‌کند؟ جز دد و دیوانه و ناسالم به جنگ سلام نمی‌گوید و از این پدیدهٔ همیشه مخرب استقبال نمی‌کند.

اما و اما. این شعار می‌تواند دستمایهٔ شعبده‌بازی با کلمات و تردستی با مغالطه‌های منطقی شود. این شعار حرف حقی است که می‌تواند ایده‌ای ناحق و ناواقع را بر دوش خود سوار کند. همچنان‌که کم نیستند کسانی که در این وضعیت به درستی نفرت خود را از جنگ ابراز می‌کنند و می‌گویند: سلام به صلح، سلام به انسان. اما به چند پرسش مشخص پاسخی نمی‌دهند. نمونه‌ای از این رویه را در این بیانیه ببینید. بیایید چند نمونه از این پرسش و درنگ‌های بنیادین را، ناظر به این شعار و اتفاقات تلخ جاری، مرور کنیم.

فلسفه‌خوانده‌ها می‌دانند که توماس هابز مشهور است به اینکه وضع طبیعی انسان را «ستیز و جنگ» معرفی می‌کند و با این سنگ بنای انسان‌شناسانه، کل نظریهٔ قرارداد اجتماعی و نظریهٔ دولتش را تبیین می‌کند. یعنی وضع معمول و طبیعی ِانسانی جنگ است و ما باید برای ترک مخاصمه قرارداد اجتماعی وضع کنیم و قدرت را برای رسیدن به مسالمت، به دولت‌ها بسپاریم.

این قبیل بیانیه‌ها و افرادی که این «صدای سومِ» نه به دوطرف را دنبال می‌کنند، دست‌کم سه پیشفرض ناگفته دارند. اینکه: وضعیت بغرنج منطقه و خاصه مناطق اشغالی، مقصرانی هم‌وزن دارد. پیشفرض دوم که خود را در راه‌حل می‌نماید، عین این بیانیه، درخواست از مجامع بین‌المللی و کشورهای دیگر برای فشار به دو طرف در ترک جنگ است. پیشفرض آشکار سومِ این دست هم‌وطنان، مخالفت عمیق با نظام سیاسی در ایران و دخالت جدی این مولفه در تحلیل وضعیت است.

به نظرم به شرح چندانی نیاز ندارد که هر سهٔ این پیشفرص‌ها مخدوش است. وضعیت مناطق اشغالی عمری بلندتر از شروع جمهوری اسلامی و عزمی عمیق‌تر از ارادهٔ جمهوری اسلامی برای نرسیدن به صلح و پیگیری ایده‌های آخرالزمانی از سوی اسرائیل دارد. نمونه‌اش کرانهٔ باختری که دخالت ایران در آن کمترین است. وزنهٔ تقصیر هم اصلا و ابدا برابر نیست. نه در حجم کشتار، نه در سابقهٔ نسل‌کشی و نه در متوقف‌نکردن ماشین جنگ. این دست کنشگران سیاسی نمی‌توانند «بغض به‌حق یا ناحق» از جمهوری اسلامی (به‌ویژه از اوضاع داخلی) را در داوری علمی و دقیق قضایای خارجی دخالت ندهند. گذشته به کنار. رئیس‌جمهور ایران در حضور اخیر خود در سازمان ملل چه گفت و نتانیاهو در آنجا چه گفت؟!

درخواست از مجامع بین‌المللی هم متأسفانه و متأسفانه جز خاتمه‌ای روشنفکرانه و انتزاعی در چشم‌بستن بر واقعیت‌های سیاسی ندارد. کدام نهاد بین‌المللی ِ دیگر باید ضد اسرائیل بیانیه و حکم صادر کند و هیچ‌کاره نمانده باشد؟ سازمان ملل؟ عفو بین‌الملل؟ دیوان بین‌المللی دادگستری؟ حتی دولت فعلی آمریکا در مقاطعی. حال که متأسفانه نهادهای بین‌المللی که ماحصل خرد و تجربهٔ انسان مدرن در پرهیز از جنگ و کشتار است، در بستن دست اسرائیل متأسفانه هیچ‌کاره شده‌اند، جز این راه‌حل شکست‌خورده، پیشنهاد این دست افراد چیست؟ تماشا و مرگ بر نظام گفتن؟ آیا در اینجا می‌توانند با عقلی سرد و انصافی گرم، کینه از جمهوری اسلامی را لحظه‌ای تعلیق کنند و بیندیشند که متأسفانه در وضعیت هابزی، جز بازدارندگی نظامی نمی‌تواند در مقطع فعلی جلوی اسرائیل را بگیرد و مانع شود که عین همان بمب‌های غزه و این‌روزها در بیروت، وسط تهران نیفتد. تهران و ایرانی که سرزمینی مشابه با قلمرو سیاسی نظام دارند!

اینجاست که متأسفانه شاعری در پایان بیانیه‌ مثل «به جنون سوداگران مرگ پایان دهید»، هیچ مخاطبی در جهان ندارد، جز هم‌وطن مستأصل ایرانی. شاید هم این نویسندگان جز برای خوراک داخلی نمی‌نویسند و بیانیه نمی‌دهند. اگر نه، این دست شعارها و بیانیه‌ها با واقعیت سیاسی و عوامل موثر کمترین نسبتی ندارد.
در ستایش صلح

سیدمصطفی تاجزاده


۱. عملیات ۷ اکتبر باوجود خساراتش تغییر مهمی در سرنوشت فلسطین ایجاد کرد و تشکیل دو دولت را پس از سالها روی میز سیاست جهانی قرار داد. پیش از آن دولت اسرائیل فلسطینیان را مسئله داخلی خود تعریف و ادعا می‌کرد دولت مستقل فلسطینی بی‌معنا و تمام شده است. شهرک‌سازی نیز هر روز فلسطینیان بیشتری را آواره و خانه آنان را به یهودیان تازه از راه رسیده واگذار می‌کرد. اما ظاهرا پیش فرض‌های حماس مانند تکیه بر اختلافات داخلی اسرائیل، کوتاه‌آمدن درمورد گروگان‌ها و ناتوانی ارتش اسرائیل در جنگ طولانی مدت غلط از کار در آمد.
نتانیاهو نیز با اغتنام فرصت به کشتار بیش از ۴۲ هزار فلسطینی پرداخت و با تحمیل گرسنگی و آوارگی به آنان و تخریب بخش بزرگی از غزه کوشید مقاومت مردم را در هم بشکند، اما شکست خورد.

۲. دخالت حزب‌الله در این منازعه فداکارانه ولی خسارت‌بار بود و افزون بر کشته‌شدن جمعی از شهروندان لبنانی، نابودی بخش مهمی از ظرفیت‌های انسانی و لجستیک آن را در پی داشت. حزب‌الله یک حزب سیاسی است و باید در چارچوب دولت-ملت عمل کند. ورود آن به هر جنگی باید بخشی از یک تصمیم ملی باشد که دولت اتخاذ می‌کند. البته حق دفاع برابر تجاوز ارتش بیگانه به خاک میهن برای تمام شهروندان و احزاب محفوظ است اما مداخله نظامی یک حزب در بحرانی خارجی بدون تصمیم حکومت توجیه ندارد. اسرائیل با استفاده از خطای مزبور تاکنون صدها تن از اعضا، بسیاری از فرماندهان و دبیرکل حزب‌الله را ترور و بخشی از تجهیزات و امکانات آن را تخریب کرده است.

۳. عملکرد غیرمدبرانه در جریان حمله روسیه به اوکراین نگرش کشورهای غربی به ایران را منفی‌تر کرده است. غلبه رقابت‌های انتخاباتی بر فضای سیاسی آمریکا نیز به نتانیاهو اجازه داده تا هر ملاحظه‌ای را در مواجهه با ایران و هم‌پیمانانش کنار گذارد و سطح تنش را تا ترور رییس دفتر سیاسی حماس در تهران بالا ببرد.

۴. اسرائیل نمی‌تواند حماس و حزب‌الله را نابود کند، زیرا پایگاه مردمی دارند و ضربات وارده را هرقدر سنگین، دیر یا زود ترمیم می‌کنند. جمهوری اسلامی نیز قادر به محو اسرائیل نیست چراکه تمام قدرت‌های بزرگ خود را متعهد به حفظ موجودیت آن می‌دانند. بر این اساس راه نجات تلاش برای تغییر راهبرد دو سر باخت طرفین است. اولین گام استفاده از همه ظرفیت‌ها برای جلوگیری از گسترش تنش‌ها و بروز جنگ بین دو کشور است.

۵. خطرناک‌ترین وجه جنگ برای ایران اوضاع اسف‌بار اقتصادی و نارضایتی گسترده ایرانیان از ناکارآمدی نظام حکمرانی است. تجاوز به حقوق فردی و ملی شهروندان و سرکوب آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آنان از یک سو، و از سوی دیگر گرانی و تورم کمرشکن که ریشه در راهبرد غلط رهبر دارد، گسست بزرگی بین حاکمیت با اکثریت ملت به‌وجود آورده است. باوجوداین، تشوق یا توجیه جنگ یا تهاجم نظامی بیگانه به ایران را برای رهایی ایرانیان غیرواقع‌بینانه و برخلاف مصالح ملی می‌دانم و با آن مخالفم. جنگ در خاورمیانه کنونی فاجعه‌بار است و دنبال جنگ رفتن، چه در حکومت چه در اپوزیسیون، در حقیقت ایران را نشانه گرفتن است.

۶. جنگ با اسرائیل که حامیانی قدرتمندی دارد و در کشتار و ویرانگری حدی نمی‌شناسد، جمهوری اسلامی را سرنگون نمی‌کند، همچنان که تحریم‌های حداکثری ترامپ نتوانست آن را ساقط کند، اگرچه اقتدارگرایی را تقویت کرد. جنگ می‌تواند به زیرساخت‌های کشور آسیب‌های جدی بزند، خدمات‌رسانی به مردم را بدتر کند، فقر و فساد را گسترش دهد و کمبودهای تازه بیافریند. تندروها را نیز بر کشور حاکم می‌کند.
اگر هم به فرض جمهوری اسلامی را ساقط کند، به استقرار دولتی دموکراتیک منجر نمی‌شود. به احتمال قریب به یقین ایرانیان گرفتار بی‌دولتی و هرج و مرج می‌شوند. حتی ممکن است یکپارچگی سرزمینی و ملی به خطر افتد. هر دو حالت ملت را سالیان دراز از توسعه و رفاه و دموکراسی دور می‌کند.

۷. رشد متوسط قیمت‌ها در ۳۴ سال گذشته ۱۲ هزار درصد بوده است. هم‌اکنون بیش از ۲۵ میلیون ایرانی زیر خط فقرند و ۵ میلیون نفرشان پول تهیه غذا ندارند. این واقعیت تلخ ناشی از استراتژی غلط جاری است. وفاق برای تداوم آن حلال مشکلات نیست، همچنان که یکدست‌شدن حکومت در دولت رئیسی مشکلات را حل نکرد. جمهوری اسلامی نه تنها نباید وارد جنگ شود، بلکه برای عبور از بحران‌ها باید به وضعیت «نه جنگ/نه صلح» که جامعه را در شرایط تعلیق و اضطراب و انتظار نگه داشته است، پایان دهد. آنگاه وفاق معنا و امید به حل مسائل افزایش می‌یابد. توافق در مورد راهبرد غلط، فقر و فساد و نابسامانی‌ها را بیشتر می‌کند، نارضایتی, ناامیدی و خشم را گسترش می‌دهد و خدای ناکرده می‌تواند ایران را به کام جنگ بکشاند، که چنین مباد.

اوین
۱۶ مهر ۱۴۰۳

منبع:
@MostafaTajzadeh
تشدید فضای سرکوب
ابوالفضل قدیانی


دستگاه امنیتی علی خامنه‌ای مستبد قدرت پرست حاکم بر ایران، اخیراً دور جدیدی از سرکوب فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را آغاز کرده است.

این دور جدید قابل پیش‌بینی بود. شاید پیش‌بینی‌پذیر‌ترین پدیدار در حکومت استبداد ولایت مطلقه فقیه آغاز یک سیکل جدید سرکوب پس از یک دوره کوتاه فترت است. در واقع حکومت علی خامنه‌ای برای بقا چاره‌ای جز توسل به ارعاب ندارد زیرا مدت‌هاست مشروعیت سیاسی این نظام به طور کامل از بین رفته‌است.

ادامه این استبداد همزاد با این هراس است که صدای منتقدانِ گوشه و کنار روزی از دهان هزاران هزار مردم کوچه و خیابان فریاد شود.

مستبد قدرت‌پرست حاکم بر ایران در خواب و بیداری کابوس می‌بیند که مردم ستم‌دیده‌ی این خاک، همان‌طور که در جنبش زن، زندگی، آزادی دیدیم، فریاد بزنند چرا‌که بدیهی‌ترین آزادی‌های اجتماعی از آنان دریغ شده‌است. او در هر دم و بازدمش می‌ترسد که خیل عظیمی، همان‌طور که در جنبش سبز دیدیم، از او بپرسند چرا از حقّ بنیادی تعیین سرنوشت سیاسی‌شان محروم شده‌اند. با هر لقمه‌ای که می‌خورد این هراس را فرو می‌خورد که انبوه جان‌به‌لب‌رسیدگان، مانند دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ او را به محکمه بخوانند که چرا حکومت استبدادی او با استقرار نظامی فاسد و رانتی آن‌ها را از تأمین نیازهای ابتدایی یک زندگی معمولی باز داشته است. هر شب که سر به بالین می‌گذارد و چشم‌هایش را می‌بندد سپاهی از مادران و پدران را در میدان‌های شهرهای ایران می‌بیند که گریبانش را گرفته‌اند که چرا این خاک را این‌چنین سال‌ها در معرض جنگ و ویرانی و تحریم نگاه داشته است.
 
در این فقره متأسفانه کسانی که نام اپوزیسیون را هم یدک می‌کشند اخیراً در تشویق دولتِ جنایت‌کار و نسل‌کش اسراییل برای حمله به ایران، عملاً  با علی خامنه‌ای در ویرانی وطن هم‌دست شده‌اند. مدت‌هاست تجربه‌های متعدد دخالت نیروی نظامی خارجی در کشورهای منطقه این نکته را عیان کرده‌است که ارتش خارجی برای ما صلح، ثبات، امنیت و  دمکراسی نمی‌آورد. امّا این‌که عده‌ای با ادعای تلاش برای دست‌یابی به این آمال، دست به دامان دولتی شوند که چنین آشکارا و وقیحانه ودرپیش‌چشم حیرت‌زده جهانیان، اصول‌حقوق‌بشررانقض می‌کند و پی‌درپی مرتکب جنایت‌های جنگی می‌شود، مرزهایی که پیش از این روشن بود را روشن‌تر می‌کند؛ مرز میان این‌که چه کسانی برای ایران مبارزه می‌کنندوچه‌کسانی کسب قدرت ایران را ثمن معامله می‌کنند -افراد، گروه‌ها و جریان‌هایی که میهن‌دوست و آزادی‌خواه‌اند و به حقوق شهروندی و دمکراسی متعهدند به سرکوب‌گر خارجی برای رهایی ایران دل نمی‌بندند.
 
در این‌جا به این نکته نیز اشاره کنم که نباید شیوه  حکومت علی خامنه‌ای در تقویت جریان‌های جنگ‌طلب در اسرائیل و غرب فراموش شود. توضیح این موضوع فرصت مبسوطی را می‌طلبد ولی می‌توان بسادگی نشان داد که ارتجاع قرون وسطاییِ این سو، مؤید و تقویت‌کننده‌ی ارتجاعِ قصّابِ بنیادگرا در داخل اسراییل بوده‌است.

خلاصه سطره‌های فوق چنین است: حکومت علی خامنه‌ای، از ملّت ایران آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، تأمین حدّاقل نیازهای مادی و امنیت روانی و صلح را دریغ کرده است. همین ناکارآمدیِ تعمّدی است که قاطبه ملّت ایران را خواستار و مترصد پایان حکومت استبداد ولایت مطلقه او کرده است. او برای ماندن چاره‌ای جز راندن ماشین سرکوب ندارد؛ ماشین سرکوبی که دیر یا زود در مقابل ایستادگی ملّت ایران از حرکت بازخواهدایستاد.

راه تغییر وضعیت موجود و بهبود مؤثروبادوام مردم این آب و خاک، نه از مسیر به اصطلاح اصلاح‌طلبانه‌ی تسلیم‌طلب و صندوق‌محور می‌گذرد و نه از مسیرشوم دخالت خارجی. راه حل، مقاومت آحادمردم و گروه‌های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی در برابر استبداد و تجمیع این مقاومت است. حتی تصمیم علی خامنه‌ای در تغییر جناح حاکم بر دولت ناشی از همین مقاومت بوده است.

جنبش۱۴۰۱ و تحریم انتخابات فرمایشی مجلس مضاف بر شرایط منطقه‌ای علی خامنه‌ای را واداشت که در یک مانور تاکتیکی تن به تغییر در چینش دولت دهد و با برپایی این نمایش و منحرف کردن اذهان برای خود زمان بخرد. اما این تغییر دکوراسیون، هر چند منتج از تغییر موازنه اجتماعی و سنگین‌تر شدن کفه انبوه کسانی است که خواستار پایان استیلای استبدادند امّا ناشی از تغییر موازنه واقعی قدرت در داخل کشور نیست و منجر به تغییر این موازنه نیز نخواهد شد چراکه مفروض آن پذیرش ساختار قدرت و استیلای نهاد استبداد بر آن است. به گمان من عیان است که تسلط نهاداستبدادولایت‌مطلقه فقیه بر تمامی ارکان قدرت واقعی، اعم از قدرت اقتصادی، نظامی و قانون‌گذاری، هیچ تغییری نکرده است. ادامه مقاومت مدنی ملت ایران است که می‌تواند منجر به کرنش استبداد در مقابل خواست ملّیِ برگزاریِ رفراندومِ تغییرِ این نظام به نظام جمهوری دمکراتیک سکولار با کمترین هزینه شود.

مهر ۱۴۰۳، زندان اوین
اطلاعیه

در ماه گذشته، روند به‌روزرسانی و انتشار مطالب سایت زیتون با تأخیر و مشکلاتی روبه‌رو بوده که بابت آن از خوانندگان و همراهان همیشگی عذرخواهی می‌کنیم.

خوشبختانه با مرتفع شدن بخشی از مشکلات، از ابتدای ماه نوامبر (۱۲ آبان ۱۴۰۳)، سایت زیتون با طراحی جدید و محتواهای نو و متفاوت، همراهی با شما خوانندگان عزیز و مردم ایران را ادامه خواهد داد. لطفاً همراه ما باشید.

با احترام و آرزوی ایرانی آباد و آزاد،

تحریریه زیتون

https://www.zeitoons.com/115480
بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور

در محکومیت فشارها بر «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم»


🔹۳۰ مهرماه ۱۴۰۳ مجمع محققین و مدرسین حوزه‌ی علمیه قم بیانیه‌ای در محکومیت حمله‌ی اسرائیل به ایران و تسلیت کشته شدن یحیی سنوار صادر کرد. در بخشی از این بیانیه آمده بود که «این مجمع، بازگشت رژیم اسرائیل به مرزهای قانونی پیش از تهاجم ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین را راه‌حل برون رفت از این بحران می‌داند.» این بخش بیانیه بهانه‌ای به دست خبرگزاری‌های امنیتی و گروه‌های فشار در قم و نهایتاً رییس قوه‌ی قضائیه داد تا این مجمع را زیر فشار قرار دهند و حتی تهدید به انحلال آن کنند. بهانه‌ی اختناقگران این بود که به رسمیت شناختن راه حل دوکشوری به معنای تأیید اشغالگری اسرائیل است.

این در حالی است که راه حل دوکشوری مصوبه سازمان ملل است و ایران نیز به عنوان یک عضو سازمان ملل شکایت از اسرائیل را به همین سازمان می‌برد. وانگهی، موضع خود حماس نسبت به راه حل دوکشوری در مقایسه با موضع اختناقگران داخلی منعطف‌تر بوده است. گرچه حماس راه‌حل دوکشوری را رسما نپذیرفته است در بیانیه‌ی ۲۰۱۷ حماس آمده بود که حماس حاضر است کشور فلسطینی در مرزهای پیش از تهاجم اسرائیل در ۱۹۶۷ را بپذیرد. اخیراً خلیل الحیه، از مقام‌های ارشد سیاسی حماس نیز از راه حل دوکشوری استقبال کرده بود.

ما امضاء کنندگان این بیانیه فشار امنیتی به این تشکل مدنی (فرهنگی-دینی) را محکوم می‌کنیم. تلاش برای تحمیل تک‌صدایی بر حوزه‌ی علمیه‌ی قم محکوم به شکست است. موارد مشابهِ اختناق‌افکنی در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، مانند محدودیت‌های چند ساله‌ برای آیت‌الله سید کمال حیدری، نیز هنوز رفع نشده است. برقراری اختناق علاوه بر منع شرعی و اخلاقی و نیز ضدیت با بخش‌هایی از قانون اساسی کاری سرمایه‌سوز است. هیچ کشوری، خاصه به هنگام فشارهای فزاینده‌ی سیاسی، اجتماعی، بین‌المللی و اقتصادی، این‌چنین با دست خویش آتش به سرمایه‌‌های فکری و معنوی خود نمی‌زند. صرف نظر از موافقت یا مخالفت با راه حل دو کشوری، به اعتقاد ما آنچه که منافع و امنیت ملی ما ایرانیان و کشور عزیزمان ایران را به خطر می اندازد نه دفاع از راه حل دو کشوری بلکه جو اختناق در بحث از سیاست خارجی کشور است.

ژیلا موحد شریعت‌پناهی، محمدجواد اکبرین، حسن یوسفی اشکوری، سروش دباغ، رضا علیجانی، حسن فرشتیان، علی طهماسبی، یاسر میردامادی، مهدی ممکن، عبدالله ناصری طاهری

https://www.zeitoons.com/115532
بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور: ابلاغ «قانون حجاب و عفاف» دستور سرکوب کل جامعه است

پس از رفت و برگشت‌‌های مکرر میان مجلس و شورای نگهبان به مدت ۷۴ ماه، متن موسوم به «قانون ححاب و عفاف» مجموعا در پنج فصل تنظیم و نهایی گردید و از سوی مجلس تصویب شد. قالیباف رئیس مجلس نیز اعلام کرده است که این «قانون» از ۲۳ آذر ۱۴۰۳ برای اجرا به عنوان قانون ابلاغ خواهد شد. بررسی متن این «قانون»، که منتشر شده است، بیانگر سازماندهی جنگ سراسری و گسترده‌ی نهادهای سرکوبگر حاکمیتی علیه زنان است. این «قانون» اما همزمان تحقیر و سرکوب کل جامعه را نشانه گرفته است. حاکمیت در همین راستا، تلاش می کند تا با اجرائی کردن این «قانون» دستاوردهای خیزش زن، زندگی آزادی در خصوص آزادی پوشش را سرکوب کند، دستاوردهای خیزشی که پیوندی ناگسستنی با آزادی در عرصه‌های دیگر جامعه دارد و تنها مخصوص زنان نیست. این‌ها همه در حالی است که اموری همچون تنگناهای اساسیِ اقتصادی، آزادی‌های مدنی و آینده‌ی کشور هم‌چنان در صدر اولویت‌های مردم جان‌به‌لب‌رسیده است. تردیدی نیست که عملکرد حاکمیت، زندگی را برای شهروندان تیره‌وتار ساخته است. حاکمیت ولایی پشت نقاب دین‌داری، کرداری زن‌ستیزانه، بی‌رحمانه و خلاف مروت و انسانیت انجام می‌دهد که با آزادگی، که پیام اصلی دینداری است، به هیچ عنوان سازگاری ندارد.

حجاب اجباری و حکومتی، سیاستی سرکوبگرانه و مخالف عقل سلیم است. حاکمیت ولایی پیش از این تلاش کرد تا از طریق گشت ارشاد، ضرب و زور فیزیکی و محدودیت‌های اداری آن را اجرائی کند اما کار او به شکست انجامید. اینک همان سیاست‌ها در قالب «قانون ححاب و عفاف» صورت‌بندی شده است. این «قانون» در مرحله‌ی اول بیانگر شکست سیاست سرکوبگر و امنیتی در تحمیل پوشش اجباری است. در مرحله‌ی بعد اما این یک عقب نشینی رذیلانه و شریرانه با جریمه‌های سنگین مالی است از جمله برای فشار مالی، دوشیدن جامعه و مهمتر از همه درگیر کردن شهروندان با یکدیگر، از مدیران دولتی و خصوصی گرفته تا رانندگان وسایل شخصی و حمل و نقل عمومی.
ظاهرا برای قدرتمداران حاکم تحمیل ظواهر آنچه شریعت می پندارند کافی است و به نفرتی که متعاقب آن در ذهن و روان جامعه نسبت به اصل دیانت بوجود می‌آید، اهمیتی نمی‌دهند. حتی در میان دینداران سنتی نیز طرفداران اجبارگری در اجرای شریعت در اقلیت قرار دارند. در مجموعه‌ی جوامع مسلمان‌نشین نیز به جز موارد معدودی مثل جمهوری اسلامی ایران و امارت اسلامی طالبان در افغانستان در هیچ کشور دیگر اسلامی همانا حجاب اجباری نیست.
این نوع اقدامات، نمادی از حاکمیت تمامیت‌خواه و سرکوبگر نه تنها نسبت به زنان که نسبت به حقوق و آزادی‌های مدنی کل ملت است. تحمیل حجاب، با توجیه «حفظ امور شرعی یا عفاف و امر به معروف و نهی از منکر» فضایی خفقان‌آور برای همه‌ی ایرانیان، و نه فقط زنان، ایجاد خواهد کرد و همانا کرده است.

ما امضاکنندگان این بیانیه از همه‌ی ملت، و به ویژه کسانی که دارای باورهای دینی اصیل هستند و وجدان انسانی خود را حفظ کرده‌اند، دعوت می‌کنیم که در کنار زنان آزادی‌خواه و مقام ایران ایستاده و با صدای بلند، مخالفت خود را با «قانون ححاب و عفاف» و سیاست‌های سرکوبگرانه‌ای که نقاب دین‌داری بر چهره دارند، اعلام کنند.

در پایان تاکید می‌کنیم این «قانون» مانند بسا قوانین مشابه، در میان مردم متمدن ایران قابلیت اجرایی ندارد و آب در هاون کوبیدن است و اگر هوس اجرای آن در ذهن اقلیتی ماجراجو وجود داشته باشد، با مقاومت مدنی شدیدی که از هم اکنون وجود دارد، عواقب خطرناک‌تری برای عاملان آن در پی خواهد داشت.

ژیلا موحد شریعت‌پناهی، صدیقه وسمقی، محمدجواد اکبرین، حسن یوسفی اشکوری، رضا بهشتی معز، سروش دباغ، علی طهماسبی، رحمان لیوانی، رضا علیجانی، احمد علوی، حسن فرشتیان، داریوش محمدپور، مهدی ممکن، یاسر میردامادی، عبدالله ناصری طاهری
میرحسین موسوی در بیمارستان بستری است. بنابر گزارش رسیده به کلمه، آنچه در ۴۸ ساعت اخیر گذشته است در پی می‌آید:

«میرحسین موسوی به دنبال درمان‌های سرپایی و روتین گذشته، دچار عارضه حساسیت شدید دارویی شده است در حالی که داروی مصرف شده در این نوبت درمان، سال‌های قبل هم ایجاد حساسیت کرده بود. تشدید عوارض خطرناک و ایجاد وضعیتی بحرانی در ادامه درمان، در نهایت منجر به انتقال ایشان به بیمارستان گردید.
هم اکنون این وضعیت تحت نظر پزشکان معتمد کنترل شده و همچنان لازم است میرحسین موسوی جهت ادامه فرایند بهبودی، تحت کنترل و نظارت و درمان باشد».

@kaleme
🔴 بازگشت میرحسین موسوی به حصر

میرحسین موسوی از بیمارستان به حصر اختر بازگشت. دختران رهنورد و موسوی در یادداشتی ضمن «تشکر از توجه‌ها و پیگیری‌ها» خبر داده‌اند که «بعد از چند روز سخت، پدرمان با بهبود وضعیت، رفع مشکل و رضایت پزشکان از بیمارستان مرخص شده است».

یادآوری می‌شود اخبار مربوط به زهرا رهنورد و میرحسین موسوی تنها در صورتی معتبر است که در صفحات فرزندان‌شان در شبکه‌های اجتماعی و کانال سایت کلمه منتشر شود.

@Kaleme
شما هم تنها هستید مثل بشار اسد
عبدالله ناصری

رهبر انقلاب اسلامی ۵۷ بعد از پیروزی و بر خلاف اکثریت مردم که رسالت ملی برای انقلاب قائل بودند، گفتمان “صدور انقلاب” را ترویج کرد و مهم‌ترین سازمان مروج این گفتمان، واحد نهضت‌های آزادیبخش سپاه پاسداران بود. نه دولت بازرگان و نه انقلابیون با تجربه و ملی، هیچ رسالت فراملی درنهضت خمینی نمی خواستند. ولی رهبر انقلاب مثل پیامبر و قرآن که دو جمع دو رسالت ملی و جهانی را برای اسلام می‌خواستند، برای انقلاب مردم ایران رسالت جهانی هم می‌پنداشت.

مثال روشن و سادهٔ آن، راهپیمایی‌های برائت در حج بود که بی‌طاقتی‌سعودی‌ها را در سال ۶۶ نشان داد و قتل ۴۰۵ مسلمان را (۲۷۵ ایرانی) را بر جای گذاشت و برای سه سال حج ایرانیان را معطل کرد. متأسفانه حکومت پندی از کشتار ۶۶ نگرفت. سال بعد، شورای عالی حج تصمیم گرفت که به جای ایرانی‌ها، مسلمانان هوادار انقلاب را از کشورهای دیگر به مکه اعزام کند.

کارشناسانی محدود انتخاب شدند تا به کشورها و برای سازماندهی این مقصود اعزام شوند.من هم متأسفانه برای کشورهای عرب خاورمیانه و شمال آفریقا و نیجریه منتخب شدم. سعودی‌ها در سال ۶۷ اجازه تظاهراتی نداد، البته صداهایی در مکه شنیده شد. امتداد همین باور غلط و ضد ملی، شد تأمین “عمق استراتژیک” برای جمهوری اسلامی، آنهم نه با مشت گره خورده که با موشک و پهباد. از صدور انقلاب تا عمق استراتژیک، پول ملت ، پلکانی افزوده شد تا توهم رهبر فعلی محقق شود.

امروز که با خرسندی تمام، شاهد سقوط دیکتاتوری سوریه هستم، از هزینه ۳۰–۴۰ میلیارد دلاری ولی فقیه برای بقای حاکم ظالم دمشق خنده‌ام گرفته که چه دور بود علی خامنه‌ای از مسلمات منطقه. البته باز هم شاکر خداوند باشیم که "استدراج” دیگری بر آن حاکم ظالم فرود آورد. حاکمی که نصایح سی ساله را نشنید و حتا ناصحین را دشمن نامید، اکنون باید با موسیقی مشترک ترامپ-اردوغان برقصد.

درد بزرگ و غمباد سختی است. دیگر کسی شک نکند به این گزاره: “رهبر، محرمانه و یواشکی کاسه زهر را فرو بلعید”. خوشحالی پی در پی خانواده های داغدار و شاکی، از جنبش سبز ۸۸ تا انقلاب زنانه ۱۴۰۱ ، دل را خنک می کند. و کلام آخرم با والی نامشروع جمهوری اسلامی که: "شما هم تنها هستید مثل بشار اسد”.
آهوان گم شدند در شب دشت آه از آن رفتگان بی‌برگشت…

دکتر رضا رئیس طوسی استاد برجسته دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه تهران و یکی از فعالان سیاسیِپیش‌کسوتِ ملی- مذهبی پس از عمری سراسر مبارزهبرای بهبود شرایط مردم و میهنش در گذشت.

رضا رئیس طوسی به شهادت نزدیکان و همفکرانش،فردی بسیار اخلاقی، فروتن و اهل گذشت و فداکاری ومصداق بارز «هستم اگر می‌روم، گر نروم نیستم»، باعمری سراسر تلاش و نو به نو شدن و وفاداری به آرمان‌های سیاسی و ارزش‌های اخلاقی‌اش بود.

دکتر رئیس طوسی یکی از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق و از همراهان زنده یاد محد حنیف‌نژاد بود. ایشان  پس از انقلاب و با «روند جدایی» از آن سازمان، به سلک نیروهایی درآمد که بعدا به نام ملی- مذهبی شناخته شدند. وی یکی از نزدیکان زنده یاد مهندس سحابی و مسئول سرویس سیاست خارجی مجله ایران فردا بود.

ایشان در سال 79 همراه با بقیه دوستان و یاران ملی- مذهبی‌اش، بازداشت و با وجود سن بالا، ماه‌هایی طولانی را در سلول‌های انفرادی زندان 59 مخفی سپاه (زندان عشرت‌آباد) گذراند.
ما جمعی از دوستان و دوست‌داران آن عزیز در خارج از کشور درگذشت این مرد بزرگ و فروتن را به جامعه سیاسی و دانشگاهی کشور و همفکران و همراهان او در داخل کشور و نیز خانواده و فرزندان محترم‌شان تسلیت می‌گوییم و برای این عزیزان سلامتی و صبوری آرزو می‌کنیم.

امیدواریم با استمرار تلاش‌های تمام نیروهای ملی و وطن‌دوست کشورمان روزی آرمان‌های بزرگ این عزیز تحقق یابد و تلاش‌های او و هزاران هم‌چون او، به بار بنشیند و مردم کشورمان به آزادی، دموکراسی، عدالت و امنیت پایدار دست یابند.

احمد علوی
الهه امیرانتظام
آلان توفیقی
بهروز خلیق
تقی رحمانی
توران همتی
حسن فرشتیان
حسن یوسفی اشکوری
حسین کمالی
رحمان لیوانی
رضا شیرازی
رضا علیجانی
زهرا قضات
سروش دباغ
سمیه قضات
عبدالعلی بازرگان
عبدالکریم سروش
عبدالله ناصری
علی اکبر موسوی (خوئینی)
علی ایزدی
علی کلایی
فرشین کاظمی نیا
فهیمه ملتی
کاظم علمداری
مرتضی کاظمیان
معصومه شاپوری
منصوره شجاعی
مهدی امینی زاده
مهدی جامی
مهدی ممکن
مهران مصطفوی
نیره توحیدی
هژیر عطاری
یاسر میردامادی
بیانیه جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی

سال ۲۰۲۴ میلادی، حکومت ایران بیش از سی زن را اعدام کرده است و گویا سال جدید میلادی را هم قصد دارد با اعدام یک زن آغاز کند. انگاری با جهانی شدن شعار «زن، زندگی، آزادی» اعدام زنان در ایران نیز فزونی گرفته است.

هم‌چنین پس از سقوط سریع و ناگهانی حکومت اسد، گویی این نگرانی برای حاکمان بوجود آمده که مبادا سقوط یک دیکتاتور دیگر در منطقه باعث انگیزش و تقویت شجاعت مدنی مردمان ناراضی در ایران شود. به همین خاطر شاهد افزایش صدور احکام اعدام، بازداشت و احضارهای امنیتی هستیم.

آخرین خبرها حکایت از تایید حکم اعدام، این بار برای یک هموطن کرد دارد. خبرها حاکی از تایید حکم اعدام برای خانم پخشان عزیزی است که به مدت حدود ده سال فعالیت‌های مددکاری در اقلیم کردستان عراق و اردوگاه‌های پناهندگان در شمال سوریه داشته است. این فعالیت‌ها خصوصاً در جهت کمک به زنان ایزدی مورد تهاجم، تجاوز و آزار و اذیت از طرف گروه داعش بوده است.

آقای امیر رئیسیان، وکیل خانم عزیزی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «پخشان عزیزی نه در گروه‌های نظامی عضو بوده و نه فعالیت نظامی داشته، این حکم در تعارض با دادرسی منصفانه و بی‌توجه به ایرادات پرونده صادر شده ‌و امروز به ما ابلاغ شد».

خانم پخشان عزیزی در نامه‌ای سرگشاده به شکنجه‌های دوران بازجویی خود اشاره کرده و به طور ویژه بارها از تجربه‌ی شکنجه‌ی اعدام مصنوعی سخن گفته و نوشته است که علی‌رغم «انواع توهین‌ها‌، تحقیرها و تهدیدها در بدترین شرایط جسمانی که حاصل اعتصاب‌های مکرر و ... است» به بازجوی خود که از او می‌خواهد به تروریست بودن اعتراف کند، پاسخ می‌دهد: «من تروریست نیستم.» و در جای دیگری از نامه‌اش، فعالیت خود در کمپ‌های آوارگان جنگی را «خدمت به انسانیت» دانسته است.

ناگفته پیداست که اصرار حاکمیت ایران بر زندانی کردن زنان و حتی اعدام‌های پی‌درپی، هدفی جز هراس‌افکنی و ترساندن آزادی‌خواهانِ جامعه ندارد، هدفی که البته اثر خود را از دست داده است. وانگهی، مخالفان اصل حکم اعدام بارها اشاره کرده‌اند که اعدام راه بی‌بازگشت است و اگر پس از اعدام شدن مشخص شود که متهمی بی‌گناه بوده، کدام حکم قضایی می‌تواند او را دیگربار به زندگی بازگرداند؟

ما امضاءکنندگان این بیانیه معتقدیم از آن‌جا که اتهامات وارد شده به خانم پخشان عزیزی به هیچ عنوان وارد نیست، حکم اعدام ایشان باید فوراً لغو شود. از همه آزادی‌خواهان و عدالت‌طلبان ایرانی نیز می‌خواهیم در مقابل این حق‌کشی آشکار ساکت ننشینند و نگذارند خون مددکاری زحمتکش به ناحق ریخته شود.

ژیلا موحد شریعت‌پناهی، محمدجواد اکبرین، عبدالعلی بازرگان، حسن یوسفی اشکوری، میثم بادامچی، سروش دباغ، احمد علوی، رضا علیجانی، علی طهماسبی، رحمان لیوانی، عبدالله ناصری طاهری، داریوش محمدپور، یاسر میردامادی، مهدی ممکن.
 
ابراهیم(داور) نبوی، نویسنده، روزنامه‌نگار و یکی از بزرگترین طنزپردازان معاصر به زندگی خود پایان داد.

دختران آقای نبوی در اطلاعیه‌ای اعلام کردند: «به اطلاع دوستان و آشنایان می‌رسانیم که پدرمان، سیدابراهیم نبوی شب گذشته در شهر سیلورسپرینگ ایالت مریلند، جان خود را گرفت. پدرمان در یک دهه‌ی اخیر افسرده و دلتنگ ایران بود و ناممکن بودن زندگی در وطن‌ش، بار سنگینی را بر دوش او گذاشته بود. او در حالی از دنیا رفت که هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود دور از ایران کنار بیاید.»

ابراهیم نبوی در نشریات و روزنامه‌های بسیاری در دهه ۶۰ و ۷۰ فعالیت کرد و پس از خروج از ایران کارش را در رسانه‌های آنلاین پی‌گرفت. پس از تعطیلی نشریه اینترنتی روزآنلاین، نبوی ستون طنز خود را به زیتون منتقل کرد و سال‌ها آن را ادامه داد. آخرین نوشته‌‌ی او در ماه گذشته در زیتون منتشر شد.

زیتون فقدان این طنزپرداز معاصر و سرشناس را به خانواده، بازماندگان و مخاطبان فراوان او تسلیت می‌گوید.
ابوالفضل قدیانی:
محصوران‌ مقاوم جنبش سبز حسرت عقب‌نشینی را بر دل علی خامنه‌ای و استبداد دینی نشانده‌اند

  بیست و پنجم بهمن ماه ۱۴۰۳، چهارده سال تمام است که رهبران سرفراز جنبش سبز، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، در حصر به سر می‌برند؛ حصری غیرقانونی، نامشروع و ظالمانه که محصول کینه‌توزی و انتقام‌جویی علی خامنه‌ای، مستبد قدرت‌پرست و تبه‌کار ایران است. او در این آرزوست که شاید عزیزان محصور اندکی از موضع حق‌طلبانه خود کوتاه بیایند و عقب بنشینند تا این حصر ننگین به پایان رسد و بار ننگ حصر ظالمانه از دوش او برداشته شود تا بلکه از اعتراض معترضان و انتقاد عده‌ای از طرفدارانش خلاص گردد؛ اما محصوران مقاوم، حسرت کوچکترین عقب‌نشینی را بر دل پرکینه‌ی او و اعوان و انصارش گذاشته‌اند.
علی خامنه‌ای خوب می‌داند که "جنبش سبز" چه برکاتی و چه ره‌آوردهای مغتنمی برای ملّت آزادی‌خواه و عدالت‌طلب ایران به همراه داشته‌است. از جمله‌ی این برکات، آشکارشدن زوال مشروعیت نظام استبداد دینی و نیز روشن‌شدن عدم مشروعیت حکومت غاصبانه وی و همچنین پس‌گرفتن خیابان‌ها و میادین از دست حکومتیان و ارتقاء سطح آگاهی ملّت و از همه مهم‌تر زمینه‌سازی و هموارکردن راه برای جنبش تحول‌آفرین "زن، زندگی، آزادی" بود. مستبد خودپرست، مکرر به زبان آورد که "آبروی نظام را بردند"‌و لذا این رسوایی را هرگز فراموش نمی‌کند. 
همان‌طور که مکرر گفته‌ام، علی خامنه‌ای، خودکامه خودپرست ایران، بزرگترین دشمن ملّت ایران است و به همین علّت و صدها دلیل و علّت دیگر، بیش از ۹۵ درصد ملّت با او مخالفند و به انحاءِ مختلف این مخالفت را اعلام کرده‌اند و خواهان برکناری او و جمع‌شدن بساط نظام فاسد جمهوری اسلامی شده‌اند. حصر محصوران سرفراز و بگیروببند و سرکوب معترضان و مخالفان و جنایت‌بارتر از این‌ها اعدام معترضان و مخالفان مظلوم (که اقدامی جز قتل حکومتی محسوب نمی‌شود)، گوشه‌ای از این دشمنی کینه‌توزانه و انتقام‌جویانه است. امیدوارم که حصر محصوران با قیام ملت ایران برای آزادی کشور و خلع علی خامنه‌ای، مستبد امروز ایران، از این قدرت شیطانی و ساقط‌کردن نظام فاسد و مفسد جمهوری اسلامی شکسته شود. البته دیر یا زود چنین خواهد شد چون ملت ستمدیده ایران راه دیگری برای رهایی از نکبت استبداد دینی و حاکمیت شرارت‌بار ولایت فقیه که بدترین حکومت تمامیت‌خواه و خطرناکترین نوع استبداد در جهان است، در پیش ندارد.
  بارها گفته‌ام، باز هم می‌گویم که مسالمت‌آمیزترین و خشونت‌پرهیزترین شیوه تغییر نظام جمهوری اسلامی، استعفای علی خامنه‌ای و کناره‌گیری او از این قدرت جهنّمی و برگزاری رفراندوم تعیین نظامِ سیاسیِ موردِ نظر قاطبه ملّت است (که به نظر من همانا نظام جمهوری دمکراتیک سکولار بر پایه حقوق بشر می‌باشد) تا جایگزین نظام جمهوری اسلامی شود. امید که آن روز چندان دور نباشد.

ابوالفضل قدیانی
بند ۴ زندان اوین
من هم خواهم آمد

عبدالله ناصری

حصر ظالمانه رهبران جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۸۹ که مقارن آغاز “بهار عربی” و از ترس “پیوستگی” و یا“تأثیر” صورت گرفت، یکی از معلق‌ترین تحلیل‌های حکومت و رهبر آن بود.

چهارده سال حصر بی‌ثمر که جز
منزلت رهبران جنبش سبز و حقارت
ولی فقیه نیفزود، اینک در کنار ختم
جمهوری اسلامی، بزرگ‌ترین مطالبه
است. عیان است که حکومت و رهبری آن به دنبال گریزگاهی کم‌هزینه برای برون رفت از این بحران است. مردم مظلوم ایران این راه را جسته‌اند، تجمع مدنی خشونت‌پرهیز برای رفع حصر:

ساعت ۱۱ پنجشنبه ۲۵ بهمن
کنار سردرِ دانشگاه تهران
همه دعوتند!
2025/07/05 15:49:03
Back to Top
HTML Embed Code: