Telegram Web Link
حبس ابد برای حمید نوری به اتهام «جنایت جنگی از نوع بین‌المللی» و «قتل عمد»

دادگاه تجدیدنظر در سوئد رأی نهایی خود در پرونده حمید نوری، دادیار سابق زندان گوهردشت، را عصر روز سه‌شنبه ۲۸ آذر، اعلام و حکم حبس ابد او را تایید کرد.

حمید نوری معروف به «حمید عباسی»، دادیار سابق زندان گوهردشت، به دو اتهام اصلی «جنایت جنگی از نوع بین‌المللی» و «قتل عمد» در سوئد به مدت ۹ ماه محاکمه شد.

او سرانجام در تیرماه سال ۱۴۰۱ به‌دلیل مشارکت در اعدام دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ به حبس ابد محکوم شد؛ حکمی که وکلای او در سوئد برایش درخواست تجدیدنظر دادند.

در همین حال، بیانیه‌ای که به امضای ۴۵۲ فعال مدنی و سیاسی رسیده است، با اشاره به تایید حکم حبس ابد حمید نوری، تاکید شد که «اين رويداد، بی هيچ مبالغه، نه تنها پيروزی بزرگی را برای جنبش دادخواهی در ايران رقم می‌زند، بلکه راه پيشبرد اهداف این جنبش را هموارتر می‌کند».

*رادیو فردا
👏45👍13👎1
علی خامنه‌ای و جمهوری اسلامی با موجودیت ایران و ملّت ایران در تناقض‌اند
ابوالفضل قدیانی

مستبد قدرت‌پرست و خون‌ریز ایران و اعوان و انصار سرکوبگرش رذیلانه فرصت را غنیمت شمرده با سوء استفاده از توجه افکار عمومی جهان به جنگ اسراییل با فلسطین و نسل کشی وحشیانه حکومت اسراییلِ نژاد پرست و بمب باردمان‌های ویرانگر و بی‌سابقه علیه مردم غزه، دست به سرکوب و جنایات بیشتر گشوده و در همین دو سه هفته‌ی اخیر تعداد زیادی از بی‌پناهانِ مظلوم زندانی را به بهانه محکوم به اعدام بودن به قتل رسانده است .
این جنایات در راستای استراتژی رسوای النّصر بالرعب و بازتاب رعب و وحشت ماشین سرکوب علی خامنه‌ای، جبّار دشمنِ ملّت ایران، از سقوط نظام فاسد جمهوری اسلامی است که کابوس شبانه آنان و تمامی جباران ضد بشر است.
این آدم‌کشی‌ها برای تشفّی کینه‌توزی‌ها و انتقام‌جویی‌های جبّار ستم پیشه ایران علی خامنه‌ای و طولانی‌تر کردن حکومت سیاه و ننگین او و اعوان و انصار سرکوب‌گرش انجام می‌گیرد که جملگی دل پر کینه‌ای نسبت به اکثریت قریب به اتّفاق ملتی دارند که خواهان رفتن این نظام فاسد هستند.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113140
👍55👏62👎1
بیانیه تحلیلی۱۷۰ نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در باره راهبرد خروج از بحران

زیتون- ۱۷۰ نفر از فعالان سیاسی و مدنی در بیانیه‌ای  ضمن محکوم کردن «مسببانِ مصائب تحمیل شده به مردم ایران»، راه برون‌رفت از بن‌بست بحران‌ها را «تغییرات بنیادین فکری و ساختاری، در راستای تفکیک و استقلال دو نهاد دین و حکومت» دانسته‌اند.

به باور امضا کنندگان بیانیه «برای این تغییر و تحول، ظرفیت‌ها و سرمایه‌های ملّیِ کنش‌گر، نیاز به هم‌گرایی و انسجامِ سازمان‌یافته دارند» و «در این مسیر گذار، اعتراض سازمان‌یافته‌، منضبط و خشونت‌پرهیز و نیز نافرمانی مدنی ضرورت می‌یابد زیرا تنها روش بن‌بست‌شکن و راه‌گشا همبستگی اجتماعی و سامان‌یابی مقاومت و قوام مدنی است».

متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار زیتون قرار گرفته در ادامه می‌آید.

https://www.zeitoons.com/113151
👍30
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آقای ظریف کاملا درست می‌گوید که ادراک در سیاست خارجی ایران کاملا نادرست است. وقتی پوتین به تهران آمد، رهبر جمهوری اسلامی او را «رهبری استثنایی» خواند. در سفر بعدی پوتین به تهران، سراب ۴۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری روس‌ها در ایران بسیاری را خوشحال کرد. روس‌ها برای پشت پا زدن به حق حاکمیت ملی اکراین در این کشور دخالت نظامی کردند و رهبر جمهوری اسلامی گفت که در سطح روابط بین الملل تغییرات بنیادینی در حال شکل گیریست که باید برای آن آماده بود. او به‌فکر جنگ سرد دیگری بود. همه سراب بودند زیرا با ادراک بی‌خردانه به‌سراغ تحلیل وقایع دنیا رفته بودند. اما در کنار این ادراک غلط پدیده دیگری هم در حال شکل‌گیری بود که نظام ایران از آن غافل مانده است. کشورهای عربی دریافتند که در دنیای چند قطبی فعلی می‌توان با ابزارهای مختلف از قدرت‌های بزرگ امتیاز گرفت. عربستان سعودی و کشورهای عربی با ایجاد ثروت و ابزارهای دیگر هم از روسیه و هم از چین در مورد جزایر سه‌گانه امتیازاتی گرفته‌اند. روابط آنها با چین و روسیه بر اساس همین ابزارها استوار بوده و پابرجا مانده است. ایران با کدام ابزار بدنبال امتیاز‌گیری‌ست؟

مهدی نوربخش
👍54😢2🔥1
چگونه سوسیال دموکرات شدم
سروش دباغ

در دهه های هفتاد و هشتاد شمسیِ سدۀ پیشین، سخت دلبستۀ آموزه های مکتب لیبرالیسم و نظام حکمرانیِ لیبرال دموکراسی بودم. نقاط قوت و رهگشایی در آن می دیدم که در مکاتب رقیب، آنها را نمی یافتم. خواندنِ آثار متفکران و فیلسوفان لیبرالی نظیر جان لاک، جان استوارت میل، کارل پوپر، آیزایا برلین… و دفاع تمام قد اخلاقی و انسانی آنها از «حقوق طبیعی»، «حقوق اقلیت ها»، «جامعۀ باز»، « آزادی منفی/ آزادی مثبت»، « جامعۀ مدنی».. و پس زدنِ  «توتالیتاریسم»، « دیکتاتوری اکثریت» و …  مِهر آموزه های لیبرالی را در دلم نشانده بود؛ آموزه هایی که دائر مدارِ مدنیت و پاسداشت آزادی های فردی، اجتماعی و سیاسی بود و محکوم کردنِ دشمنان متنوع و گوناگونش. نفس کشیدن در فضای سنت فلسفۀ تحلیلی و غوطه خوردن در آراء فیلسوفان اخلاق، دین و سیاستِ  آنگلوساکسون در ایام تحصیل در انگلستان هم البته در این امر تاثیر گذار بود.

افزون بر این ، دو امر دیگر در این میان نقش جدی ایفا می کرد. اول، زیستن درذیل نظام ولایت مطلقۀ فقیه و فضای استبداد دینیِ مستقرّ که به بهانه های گوناگون آزادی های اجتماعی و سیاسی  را نقض می کرد و هر چه پیشتر می آمد، رکن جمهوریت را بیشتر به محاق می برد و حقوق شهروندی را به نحو نظام مند پایمال می کرد. نحلۀ روشنفکری دینی/ نواندیشی دینیِ متاخر با محوریت « حلقه کیان» نیز که در آن روزگار در پی بدست دادن قرائتی لیبرال از اسلام بود و در اندیشۀ جمع میان دینداری و جهان جدید، و لیبرالیسم را « مکتب حق مداری» می شناخت و می شناساند و از« مبانی تئوریک لیبرالیسم»[۲] و « رهایی از یقین و یقین به رهایی»[۳] سراغ می گرفت و سخن می گفت؛ در یک فرایند دیالکتیکی، جهتِ نقد مبانیِ انسان شناختی و معرفت شناختیِ حکومت دینیِ موجود، آموزه های لیبرالی را بر کشید و برجسته کرد و در این مسیر، کامیاب بود و کثیری را با خود همداستان کرد.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113129
👍186👎4🤬2😱1
چرخه بازتولید ناسزا؛ ایدئولوژی‌های باز و بسته
احمد فعال

مقدمه
: گویی اینکه در هر دوره‌ای از تاریخ ایران باید شاهد یک ناسزای سیاسی باشیم. در نظام پیشین دو اصطلاح ارتجاع سرخ و سیاه از سوی حکومت باب شده بود، و هر غیرخودی‌ای که نظام با آن مخالف بود، با این ناسزا از میدان حذف می‌کردند. پس از انقلاب ۱۳۵۷ واژه لیبرال به یک ناسزا تبدیل شد. این واژه هم مثل رژیم پیشین توسط حکمرانان ابداع شد. ارتجاع سرخ و سیاه در فقدان فضای سیاسی دامن‌گستر نشد، تنها خود رژیم می‌دانست به کی ناسزا می‌گوید و کی را می‌خواهد حذف کند، و طرفی که ناسزا می‌شنید. ناسزای “لیبرال” بعد از انقلاب به دلیل ایجاد فضای سیاسی به یمن انقلاب، گستره بیشتری پیدا کرد. نخستین رئیس جمهور کشور با وجود نزدیک بودن تفکر او با دیدگاه‌های سوسیالیستی و حتی مخالفت‌های جدی با لیبرالیسم، و با وجود آنکه آقای ایزدی وزیر کشاورزی دولت موقت در جایی گفته بود: «اقتصاد توحیدی بنی صدر همان اقتصاد کمونیستی است منتها ایشان عمامه روی سر آن گذاشته است»، اما همین رئیس جمهور را با چوب لیبرالیسم از کشور خارج کردند. ناسزای لیبرالیسم یک دهه بیشتر عمر نکرد، پس از یک دهه جنگ و محرومیت‌های ناشی از جنگ و یک انقلاب بی‌حاصل، سیاست‌های اقتصاد باز در دوره رفسنجانی، و شکست امپراطوری شوروی و فروپاشی بلوک شرق و یک رشته عوامل بین‌المللی که محل بحث آن فعلاً اینجا نیست، به پدیده‌ای نزدیک شدیم که دانیل بل خیلی دورتر در دهه هفتاد میلادی از آن به عنوان “پایان ایدئولوژی” یاد کرد. مفاهیم سیاسی در هر کجای جهان می‌توانند به عنوان حربه سیاسی استفاده شوند، اما بعید می‌دانم یک ایده چه در شروع و چه در پایان در خاستگاه‌های سرزمینی خود به ناسزای سیاسی تبدیل شود. مفاهیم سیاسی در خاستگاه‌های سرزمینی اگر باران رحمت باشند، وقتی به ایران می‌رسند به سیل پرزحمت تبدیل می‌شوند. زمانی که مفهوم ایدئولوژی وارد کشور شد، در دستگاه سیاسی به سیل بنیادبرافکن تبدیل شد، زمانی که این مفهوم خواست از کشور رخت ببندد، باز با تبدیل شدن به یک ناسزای سیاسی به سیل بنیادبرافکن تبدیل شد. به عبارتی، شاید اقتضائات سرزمینی است که خیلی با اندیشه‌ورزی سازگاری ندارد. خیلی هم قصد ناشکری نداریم، اندیشه‌گران بزرگی در این سرزمین روئیدند و می‌رویند، اما گویی شرایط سرزمینی با قاعده اندیشه‌ورزی خیلی سازگار نیست. اندیشه وجود دارد، اما جریان اندیشه وجود ندارد. در گذشته‌های خیلی دور جریان تکفیرسازی حربه‌ای برای بیرون کردن مخالفان و منتقدان از میدان اندیشه‌ورزی بود.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113154
👍222👎2
ایران اسرائیل و فلسطین در «انستیتو خاورمیانه»
گزارش اختصاصی از یک گفت‌وگوی غیررسمی ایرانی، اروپایی و منطقه‌ای

زیتون
-آخرین ماه از سال میلادی ۲۰۲۳، بسیاری از مؤسسات پژوهشی و تحلیلی جهان میزبان داغ‌ترین گفتگوها درباره جنگ جاری در منطقه و به ویژه نقش ایران بودند. از جمله «انستیتو خاورمیانه» (Middle East Institute)، که یکی از قدیمی‌ترین و معتبرترین مراکز پژوهشی مستقر در واشنگتن است، نشستی مجازی (وبینار) در نیمه دسامبر برگزار کرد که در آن چند چهره دانشگاهی و پژوهشی شناخته شده در حوزه خاورمیانه، هریک تحلیل‌هائی پیرامون جنگ جاری و نقش ایران میان اسرائیل و حماس در غزه را به بحث گذاشتند.

تجربه نشان داده است که این نشست‌ها فراتر از جنبه تئوریک و تحلیلی آن، نقشی در دیپلماسی نیز ایفا می‌کند و پیام‌هایی را از سوی سخنرانانش به دولت‌ها می‌فرستد. این نشست و جلسه تحلیلی که توسط آقای “آلکس وطن‌خواه” مشاور ارشد و مدیر برنامه ایران در آن مرکز اداره شد، بی شک در شرایط حساس فعلی، حاوی رساندن پیام هائی غیررسمی، برای مقامات، ایرانی، غربی و منطقه ای بوده است.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113164
👍81
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سردار حاجی‌زاده به تخیلی بودن آنچه «جبهه مقاومت» نامیده می‌شود، اشاره می‌کند. او در مورد ترور قاسم سلیمانی می‌گوید منطقی نبود که با پاسخی به‌ این ترور ایران را وارد جنگ با امریکا کنیم. آقای خامنه‌ای در سال‌های گذشته از سفره مردم می‌گیرد تا به «نیروهای مقاومت» کمک نظامی و مالی کند اما هرگز نخواسته که جنگ‌ به مرزهای ایران کشیده شود. اسرائیل در سوریه به پایگاه‌های ایران حمله کرده و بسیاری از سپاهیان را کشته اما هربار در شعار‌های بدون عمل داده شده. آقای خامنه‌ای می‌خواهد که نیروهای نیابتی هزینه دهند اما از سر ترس، جنگ به مرزهای ایران کشیده نشود.
اسرائیل بعد از جنگ‌های ۳۳ روزه با لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی، به تئوری جنگی «داهیه» که توسط یک ژنرال بلند پایه آن، گادی ایزنکات، شکل گرفته بود، دست یافت. این تئوری بر این پایه استوار شده که در هر جنگ، اسرائیل باید میزان خسارت را بر دشمن به میزانی بالا برد که دیگر به‌فکر حمله به‌ این کشور نباشد.این تئوری اکنون در غزه مجددا به آزمایش گذاشته شده. ایران خیلی زود «جبهه مقاومت » را در جنگ غزه رها کرد و آن‌را فلسطینی خواند. توهمی بودن این جبهه در عمل عیان شد.

مهدی نوربخش
👍553
سلطنت‌طلبیِ پهلوی‌گرا، پروژه‌ای امنیتی؟
نصرالله لشنی

اگر یک‌ماه پیش این مقاله منتشر می‌شد، شاید کمتر کسی آن را باور می‌کرد و چه‌بسا به‌بهانه‌ی توهم توطئه پس‌اش می‌زدند و توجهی را برنمی‌انگیخت. اکنون اما، به‌ویژه بعداز سرکوب دیگر فعالان سیاسی و مدنی، و ترور شخصیتی افراد دلسوزی چون نرگس محمدی توسط پهلوی‌طلبان، این موضوع باورپذیر شده و راحت‌تر می‌توان به جوانب آن پرداخت.

ماجرا به سال ۱۳۷۵ و دادگاه میکونوس برمی‌گردد. زمانی که جمهوری اسلامی به‌عنوان تروریست دولتی محکوم شد و کشورهای اروپایی سفرای خود را فراخواندند. تحلیل آمریکایی‌ها نسبت به سه کشور ایران، عراق و افغانستان چیزی بود که بعدتر بوش، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا، به زبان آورد و این سه کشور را محور شرارت بیان کرد. برنامه‌ی کلان آمریکا حمله به این سه کشور بود. تا آن زمان هنوز به عراق و افغانستان حمله نشده بود. محکومیت ایران در دادگاه میکونوس و فراخواندن سفرای اروپایی‌ از ایران فرصتی درخور برای هماهنگی کشورهای غربی جهت حمله به ایران بود. آمریکا و اروپا در تدارک حمله، تمام جوانب و امکانات را مورد بررسی قرار داده بودند؛ یکی از مهم‌ترین آنها آلترناتیوی مناسب برای جمهوری اسلامی بود.
برای حمله به ایران نیاز بود که هم بهانه‌ای برای افکار عمومی جهان داشته باشند و هم اینکه آلترناتیوی که به‌جای جمهوری اسلامی بنشانند. بهانه‌ی حمله، رفع خطر تروریسم و انتقال دموکراسی به ایران بود، آلترناتیو اما تا آن روز هنوز مشخص نشده بود. به‌صرافت افتاده بودند تا آلترناتیوی چونان چلبی برای عراق و کرزای برای افغانستان، برای ایران نیز بتراشند و حمله را آغاز کنند. لیستی از تمام آلترناتیوهای احتمالی تهیه کرده بودند که رضا پهلوی و سلطنت‌طلبی در آخر این لیست قرار داشت.
اینکه چرا حمله نکردند و سفرای اروپایی دوباره به ایران بازگشتند، موضوعی است که خود بحثی مفصل و مجزا می‌پذیرد، و به انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و پیروزی خاتمی مربوط می‌شود. در اینجا اما، بحث ما مربوط به سلطنت‌طلبی است و اینکه چرا در آخر لیست قرار گرفت و به یک پروژه‌ی امنیتی برای جمهوری اسلامی تبدیل شد. دلایل اصلی برای در ته لیست قرار گرفتن سلطنت‌طلبیِ پهلوی‌محور به‌عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی به قرار زیر بودند:

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113176
👍73👎13🤬73👏3
به این شرمساری تاریخی پایان دهید؛
بیانیه ۱۴۷ نفر از فعالان سیاسی و مدنی علیه موج جدید سرکوب بهائیان در ایران


زیتون- بیش از یکصد تن از فعالان سیاسی و مدنی  با صدور بیانیه‌ای «موج بازداشت های جدید علیه بهائیان و محرومیت آنها از حقوق اولیه انسانی و مدنی‌» را محکوم کرده و «از همه فعالان اجتماعی و سیاسی» خوستند که  «صدای خود را علیه این رفتارهای وحشیانه و ضد انسانی بیش از پیش بلند کنند».
متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار زیتون قرار گرفته در ادامه می‌آید.

https://www.zeitoons.com/113195
👍34👎3
طرحی از نظریۀ دولت در ایران
امیررضا ثُعبانی

هرچه خلاف آمد عادت بود قافله سالار سعادت بود[۱]

«خلاف­آمد عادت بودنِ مفاهیم تاریخی ایران­زمین»، از صعب ترین مناطق پروژۀ فکری دکتر جوادطباطبایی در توضیح تاریخ ایران است. منطقه ای که توضیح منطق آن، مخالفین را برآن داشته است که ایشان را متهم به دفاع از «تفاخر نژادی» و «ملی­گرایی» کنند، امّا  چنان­که خواهم آمد، موضوع فراتر از این نوع داوری­هاست. درنگاه ایشان، توضیح منطق مفاهیم تاریخی ایران، به سبب قرار گرفتن این کشور در معرض وزیدن«باد بی­نیازی خداوند»، امری نیست که بتوان حتی با دستگاه مفاهیم تاریخ اروپایی، بدان دست یازید. مگر آن­که مفاهیم تاریخ اروپایی را به محک مضمون و موادتاریخ و تاریخ اندیشه در ایران زد. امری که طباطبایی در جای جای پروژۀ فکری خود سعی کرده بدان وفادار باشد. «ایرانیان به خلاف ملّت­هایی که به دنبال هجوم اقوام بیگانه یکسره از میان رفتند، نه نابود شدند و نه می­توانستند آگاهی ملّی خود را به فراموشی  بسپارند، بت عیّار مفاهیم و مقولات هویت و آگاهی ملّی ایران پیوسته به شکل دیگری درآمد تا در دوره­هایی که سخت پرمخاطره بود، گذر دادن «جزیرۀ سرگردانِ» هویت ملّی از«انقلاب اقیانوس» و «افنجار کوه» امکان پذیر گردد.»[۲] تبیین منطقِ این پیچیدگی، امری نیست که بتوان با پیروی از منطقِ ایدئولوژی­های سیاسی جدید، بدان پاسخ داد. تاریخْ سیرِ وحدت یافتن قومی به صورت یک ملّت و آگاهی یافتن ملّت از خود و تقدیر تاریخی مشترک مردمان آن است. چنین ملّتی می­تواند دولت در معنای عام آن را ایجاد کند.»[۳] در این وجیزه، سعی خواهم کرد، وجوهی از نظریۀ دکتر جواد طباطبایی درباب دولت را ذیلِ قاعدۀ «خلاف­آمد عادت» تبیین کنم.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113190
👍61👎1
سفر به ولایت عزرائیل»
آل احمد و تغییر نگاه‌ها به اسرائیل در میان روشنفکران مسلمان پس از جنگ‌ شش‌روزه‌ی ۱۹۶۷

زیتون-میثم بادامچی: حالا که چند ماه است از جنگ خونین ۲۰۲۳ اسرائیل و حماس در غزه می‌گذرد، و هنوز معلوم نیست چه پایانی برای نزاع اسرائیل و فلسطین رقم خواهد خورد، بازخوانی سفرنامه جلال آل احمد (۱۳۴۸-۱۳۰۲ش)، روشنفکر و ادیب شهیر ایران در دوران پیش از انقلاب، به اسرائیل در اوایل دهه‌ ۴۰ شمسی، بیش از پیش ضروری به نظر می‌رسد به‌خصوص از این جهت که سفرنامه ای است در نوع خود یکتا و اثر دیگری مانند آن به فارسی نوشته نشده است. . عنوان کتاب که پس از انقلاب نشر شده  سفر به ولایت عزرائیل است، و محتویات آن با اظهارات کلیشه‌ای که در چهل سال گذشته از رهبران جمهوری اسلامی در مورد اسرائیل فراوان شنیده‌ایم، تفاوت‌های جدی دارد.

در الهیات اسلامی «عزرائیل» نام ملک‌الموت یا فرشته‌ی مرگ است و آمدنش در عنوان کتاب اشاره به رفتار ظالمانه‌ی اسرائیل با فلسطینی‌ها نیز دارد. با این حال به نظر می‌رسد عنوان «سفر به ولایت عزرائیل» از سوی شمس آل احمد انتخاب شده است که مجموعه مقالات برادر را در سال ۱۳۶۳، یعنی چند سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ و پانزده سال پس از فوت نابهنگام جلال، ویراست و با مقدمه‌ای مبسوط و برخی توضیحات منتشر کرد.

در عین حال چنانکه در این نوشتار خواهیم دید اطلاق عبارت «ولایت» در توصیف اسرائیل یکی از تم‌های اصلی اندیشه‌ جلال است که در فصل۱«پیش‌درآمد» و فصل ۳ با عنوان «ولایت بی‌شرق و غرب» بر آن تصریح شده است.
سفر آل احمد به اسرائیل پیش از جنگ‌های شش روزه ۱۹۶۷ و گویا با حمایت مالی دولت اسرائیل رخ می‌دهد. کتاب ارزش تاریخی بسیاری دارد: فصل‌های آغازین نگاه یک روشنفکر چپ خاورمیانه‌ای، با گرایش‌های بومی، به تاسیس کشور اسرائیل تا پیش از ۱۹۶۷ را نشان می‌دهد و در فصل آخری که ضمیمه شده مشخص می‌کند این نگاه چطور با اشغالگری‌های بعدی اسرائیل علیه اعراب فلسطینی‌ و توسعه‌طلبی ارضی این کشور و جنایات مضاعف آن علیه بومیان، دستخوش تغییرات مهمی شد.

این کتاب نشان می‌دهد به رغم همه انتقادهای تندوتیزی که جلال به حکومت اسرائیل و رفتار آن با فلسطینی‌ها وارد می‌کند، او به عنوان یک نویسنده‌ی سوسیالیست قادر به گفتگو با یهودیان ساکن اسرائیل (خصوصا قشر سکولار و کیبوتص‌نشین) است، چنانکه در سفرنامه اش بسیاری از گفتگوهای خویش در آن دوهفته را به صورت عینی شرح داده است. شیوه‌ی هم‌سخنی/گفتگو محور و مارتین بوبری آل‌احمد در موضوع اعراب-اسرائیل، امری است که والیان فقیه جمهوری اسلامی در دوران پس از انقلاب هرگز در جهت آن حرکت نکردند، بلکه خلاف آنرا تبلیغ کرده‌اند.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113183
👍11👎1😱1
شرکت انتخابات؛ «کام‌بخشی به نظام ولایت»
افشین حکیمیان

‏«مهم‌ترین گام یک انسان شجاع، تن‌زدن از مشارکت در دروغ است. یک کلمه حقیقت، ارزش بیشتری از کل جهان دارد»الکساندر سولژنیتسین (مجمع‌الجزایر گولاک)

داشت کلمات را پشت سرهم ردیف می‌کرد تا در عین حالی که کل قدرت را در قبضه‌ی خود داشت؛ جملات زیبایی در ردِ دیکتاتوری سرهم‌بندی کند. حالا که در پروسه‌ای طولانی توانسته بود؛ انتخابات را از خاصیت بیاندازد. هر چه رقبای غیر خودی را از امکان شرکت در انتخابات، ساقط کند.خیال خودش را از عدم قطعیت‌های ناشی از چیزی به نام انتخابات راحت کند. حال وقت آن رسیده بود که از پوستین انتخابات بهره‌ی خویش ببرد و ماهیت تهی‌شده‌ی انتخابات را از انتصابات خود پر کرده و آن‌را به نام انتخابات جا بزند؛ حال بهترین زمان عایدش شده بود که با آسوده‌گی خاطر، رُل یک مصالحه‌جو را بازی بکند: «اگر انتخابات در کشور نباشد، یا دیکتاتوری است یا هرج و مرج!»
حالا که اطمینان داشت؛ که مجریان و مدیران انقلابی‌اش، سازوکار انتخابات را قبل از شروع عملی آن، از کارش انداخته‌اند. مدیرانی که به لطف بر سر کار گماشته شدنِ “دولت مؤمن و حزب‌الهی” آن‌قدر در کار حذف حداقل گرایش‌های مختلف از عرصه‌ی انتخابات، کارکشته شده بودند که بتوانند چنین اطمینانی را به او بدهند که در هر صورت، یک مجلس تمامن انقلابی تشکیل خواهد شد. این بود که او را نیازی نبود که چون موعدهای پیشین، مجبور باشد آشکارا در روند انتخابات دخالت کند و در تریبون عمومی، نگرانی‌های خودش را به شکل پراکندن تهمت و افترا در حق رقبا و عنوانش به عناوینی چون “لیست‌های انگلیسی” بیان بکند. او در اطمینان از تشکیل مجلس انقلابی کذایی، حالا می‌توانست نقش یک رهبر خیرخواه را به خودش بگیرد که :«میدان باید برای حضور جناح‌های سیاسی و گرایش‌های گوناگون سیاسی-اقتصادی-فرهنگی در مسابقه بزرگ انتخابات باز باشد.مجلس خوب و قوی باید هم نمایندگان جوان داشته باشد و هم نمایندگان باسابقه و باتجربه.»

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113200
👍10
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علی خامنه ای در جلسه‌ای با خانواده سلیمانی با اشاره به یکی از سخنرانی‌های خود، می‌گوید، «خدای متعال همین‌طور حرف می‌زد، در واقع زبان من بود حرف خدا.» تسنیم، نشریه اطلاعات سپاه پاسداران، بلافاصله ادعا کرد که او‌ به وحی متصل است.در دیانت ما فقط حضرت موسی است که گویا با خدا تکلم داشته و این زبان را بازگو میکرده است. پیامبر اسلام هرگز ادعایی نداشته که «زبان او حرف خدا» بوده است. فرعون به‌جایی رسید که گفت، «انا ربکم الاعلی.» در قرآن می‌خوانیم که زمانی‌که ملوک بر زمینی تسلط یافتند در آن فساد می‌کنند و عزیزان آن‌را به ذلت می‌نشانند. خامنه‌ای مثال کامل این تمثیل قرآن است. این گفته او در دیانت ما مثال بارز شرک است. او خود را شایسته رهبری اللهی می‌داند در حالی‌که کشور را به فساد و و نابودی کشانده. پیروان او در وادی شرک قرار گرفته و قرآن می‌گوید بر قلب‌های این دسته از مردم مهر سیاهی زده شده است. در طول تاریخ دیانت ما، هیچ انسانی نتوانسته با توجیه دین این‌چنین بر رسم ظلم و تباهی بماند و اصرار ورزد. او مثال کاملی از خودکامگی، ظلم، نابودی اخلاق، دین و سرزمین مادری ماست.

مهدی نوربخش
👍50👎31😱1
این همه سماجت “نحس”

عبدالله ناصری

چهار سال پیش در مراسم تشییع حکومتی قاسم سلیمانی، عده ای کشته شدند. در مراسم مشابه امروز برای تکریم او دوباره مردم مظلوم کشته شدند.

حکومت عبرت نمی گیرد و باز برای بت سازی از این سپهبد سپاه که در واقع جز هزینه سازی سی ساله، برای ملت ارمغانی نداشته، مردم کرمان را جبر و جمع کردند. حاکم و حکومت گران چه زمانی خواهند فهمید که “قهرمان سازی به دروغ” جز نحوست را نمایش نمی دهد.

سلیمانی هرگز نماد نخواهد شد چون برای مردم ایران کاری نکرده و این همه، جز دروغ، بی تدبیری، و قتل مردم نخواهد بود. “کلمه خدا”! کجاست؟

*کانال تحکیم وحدت
👍85👎9🎉4
«اَنا رَبُکُم‌الاعلی»

آن هنگام خیلی کار می‌بُرد که اسم‌ورسم‌اش را برای جایگاه رهبری بتراشند و جا بیانداند. هاشمی رفسنجانی هم این‌را می‌دانست که داشت از خودش نقلِ قول سرِ هم می‌کرد که :«فرضاً ما می‌گفتیم ما الان نداریم کسی رو که مطرح بکنیم تو جامعه [برای رهبری]، چون ما فرضمون با مرجعیت بود و اون مسائل بود، امام فرمودن: چرا نداریم؟ آقای خامنه‌ای را [برای رهبری] داریم.»

هاشمی می‌دانست که بدون این خاطره‌سازی‌ها، سخت بود که بشود اسمی از او برای آن جایگاه بُرد. هاشمی می‌دانست که او جذبه و کِششِ به‌خصوصی که نداشت. شخصیت منحصر بفردی که نداشت. جبروت و جاذبه‌ی ذاتی چندانی هم نداشت که بتواند به‌راحتی به دیگران تأثیری بگذارد. فرهمند و کاریزما هم که نبود. مقبولیتِ عمومی خاص و نادری هم که نداشت. چهره‌ی مثال‌زدنی و اُسوه و الگومانندِ متمایزی هم که نداشت. یک سروگردن از دیگران بالاتر نداشت که. شخصیتِ آن‌چنانی‌ایی هم نداشت که بشود او را به مواهب و الطاف الهی دوخت. آن استحاله هم هنوز در او رخ نداده بود و حالاحالاها هم راه داشت که در حال‌وهوای فضای سیاسی دستی ببَرند تا اتمسفر کاذبی برای این استحاله‌اش دست‌وپا کنند. و در اثر این فقدان‌ها بود که، وقتی هاشمی مشغولِ آن روایت‌سازی کذایی بود؛ او مجبور بود که سرش را به زیر بیاندازد و به خود مثلا حالتِ مغمومی بدهد. دو انگشتِ شست و سبابه‌اش را روی بینی‌اش بگذارد که مثلا از شدت تأثر و اندوه و غم، دارد در دلش ماتم می‌گیرد. او نمی‌توانست بدون این حالتِ کاذب حتی، به سمتِ جایگاه سخن‌رانی در مجلس خبرگان رهبری خیز بردارد. ماهیت و هویتِ نادر و یگانه‌ای که در اندرون نداشت و چنان تصویر و تصوری هم از او، در ذهن و فکر اعضای همان مجلس هم نبود؛ تا او بتواند به پشتوانه‌ی آن هویت نادر نداشته و مقبولیت نادرِ نداشته‌اش، بی‌هیچ حرف و حدیثی، خودش را جا بیاندازد. از این‌رو او سخت به آن حالات سرتاپا ریایی نیاز مبرم داشت. خلاء آن ماهیت و هویتِ نادر و یگانه‌، چنین ریایی را می‌طلبید. و از سرِ این خودآگاهی از این فقدان بود که وقتی هم که پشت آن جایگاه سخنرانی قرار گرفت؛ این‌گونه سخنش را به ریایی افزون‌تر آلود که :« واقعا باید خون گریست به جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن [برای رهبری] مطرح بشود… به لحاظ فنی اشکال پیدا می کند این قضیه. من نه از لحاظ قانون اساسی، و نه از لحظ شرعی برای بسیاری از آقایان، حرفم حجت حرف رهبر را ندارد. این چه رهبری خواهد بود؟»
و خیلی زمان نیاز داشت و خیلی کار می‌بُرد که این‌گونه دچار استحاله شود و بگوید که :«خدای متعال همین‌طور حرف می زد. در واقع زبان من بود. حرف خدا بود.» آن فروتنی و افتاده‌گی مصلحتی هم زمان می‌بُرد تا به جایگاه همیشه متکلم وحده‌اش، از رفتار و سکناتش رخت بر بندد. لحنِ خالی از غرور و تکبرش به بازه‌ی رهبری مادام‌العمر نیاز داشت؛ که از زبانش غیب شود. آن ذهنیتی را هم که در اذهان دورواطرافیانش نبود از تشخص و جای و جایگاهش؛ به مرور با قدرتِ بلامنازعی که به هم زد. اندک‌اندک با دستورِ عزل و نصب‌هایی که از بیتش صادر ‌می‌کرد. رفته رفته با صدور فرمان و دستوراتش که همیشه و در هر برهه‌ای بالاتر از هر قانونی بود. به هیچ‌کس پاسخ‌گو نبود. بدین بالانشینیِ همواره‌اش، آن ذهنیت را هم به هر زور و ضربی در ذهن اطرفیانِ تحتِ امرش می‌کاشت.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113206
👍48🔥31👏1
فاجعه کرمان و وضعیت «بی‌حکومتی» در ایران
احسان ابراهیمی

آنچه امروز در ایران در جریان است، منطقاً با وضعیتی قابل توصیف است که علمای سیاست از آن با عنوان «بی‌حکومتی» یاد می‌کنند. درواقع توصیف وضعی است که در آن حکومت مستقر بنا به هر دلیلی، از کارکردهای اصلی و اولیه خود تهی و منعزل شده است ولو هرچند به صورت رسمی و ویترین‌گون در رأس هرم قدرت و مدیریت قرار دارد. مثال روشن‌اش در تاریخ معاصر، دولت مستعجل شاپور بختیار بود که اگرچه رسماً عهده‌دار قدرت و مدیریت کشور بود اما در پشت درهای بسته نخبگان سیاسی و بطن و متن جامعه و مردم، تحولات مهم و تصمیمات جدی بدون دخالت، مدخلیت و مدیریت دولت رسمی در جریان بود و کشور در آن وهله زمانی به نحو «بی‌حکومت» به مسیر خود ادامه می داد. یا در یکسال پایانی دولت صدام تا پیش از آغاز حمله آمریکا، عملاً قدرت و مدیریت در دست حکومت صدام نبود هرچند به نحو رسمی و ظاهری دولت بعثی همچنان در مصدر امور بود. در نظام ولایت مطلقه فقیه هم، می توان پس از جنبش مهسا، از نوعی وضعیت «بی‌حکومتی» سراغ گرفت که اوج آنرا در فاجعه کرمان شاهدیم. عدم تأمین امنیت، ناتوانی در پیش‌بینی احتمال این دست عملیات‌های تروریستی، ناتوانی در مدیریت افکار عمومی برای دستیابی به حقیقت و واقعیت، فقدان مرجعیت رسانه‌های رسمی حکومت در تبیین واقعیت، اتهام اکثریت مردم به حکومت مبنی بر دست داشتن در این حمله، بی‌اعتمادی محض و مطلق افکار عمومی به روایت حکومت و نوع مواجهه دستگاه قضایی با موضوع و احیاناً صدور احکام سنگین بدون طی دادرسی های عادلانه و شفاف و علنی و … همه و همه نشانه‌های «بی‌حکومتی» است. در واقع با مجموعه‌ای بلند از «ناتوانی» و «فقدان» در تمام مراحل یک مراسم ساده روبروییم که روزانه صدها و هزارهای آن در سراسر دنیا بدون کوچکترین مشکلی برگزار می شود.


متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113243
👍255😢1
خشونت، خشونت است
چه به دست حکومت استبدادی دینی، چه به دست اسلام‌گرایان جهادی تروریستی
 
نرگس محمدی
زندان اوین

عملیات تروریستی - انتحاری نیروهای داعش در کرمان پنجمین عملیات تروریستی به دست این نیروی اسلام‌گرای جهادی در خاک سرزمین ایران است. در حالی که جمهوری اسلامی با صرف هزینه‌های هنگفت و بی حد و حساب ادعا می‌کرد که داعش را در منطقه نابود کرده و ایران کشور با ثبات و امنیت منطقه است، داعش در قلب ایران عملیات‌های کشنده و پی‌درپی انجام داده است.
 
در مقابل، جمهوری اسلامی با پروپاگاندای راهبرد انتقام سخت و سرکوب بی امان، در اقداماتی غیرقانونی و نمایشی و از سر استیصال، انسان‌هایی را به دار می‌آویزد که پرونده‌های‌شان حکایت از فقدان دادرسی عادلانه و ادله حقوقی و صرفا مبتنی بر اقرار زیر شکنجه در سلول انفرادی دارد. این واقعه نگرانی مدافعان حقوق بشر را نسبت به تداوم و شتاب این روند و به خطر افتادن جان زندانیان اعدامی فزونی بخشیده است.
 
اقدامات تروریستی و ضد انسانی داعش و کشته شدن دهها انسان محکوم است، همان طور که اعدام صدها انسان در زندان‌های جمهوری اسلامی محکوم است. خشونت، خشونت است، چه به دست حکومت استبدادی دینی، چه به دست اسلام‌گرایان جهادی تروریستی که به واقع هر دو علیه مردم صورت می‌گیرد و مردم ایران با هر دو مخالف هستند.
 
جهانیان نسبت به فزونی شرارت جنگ و استبداد و اولاد منحوس و ننگین‌شان کشتار، اعدام، ترور و خشونت علیه مردم بی پناه جان به لب رسیده، نگران هستند. ایران، خاورمیانه و منطقه نیاز به تقویت نیروهای پیش‌برنده و متضمن دموکراسی، آزادی و برابری دارد و جهان باید مسئولانه و با اقتدار برای صلح و حقوق بشر بایستد و اقدام کند.
 
زندان اوین
دی ماه ۱۴۰۲
👍619🔥1
بیانیه بیش از ۳۸۰ فعّال مدنی، سیاسی و فرهنگی در محکومیت فاجعه تروریستی کرمان

به‌نام هستی‌بخش
فاجعه حمله‌ی منجر به قربانی‌شدن نزدیک به ۱۰۰ نفر از هموطنان‌مان در کرمان، بار دیگر ملّت ایران را درگیر اندوهی بزرگ کرد.

ما امضاکنندگان ضمن محکوم‌کردن این عملیات تروریستی، تسلیت و هم‌دردی خود را با خانواده‌های قربانیان و آسیب‌دیدگان این مصیبت مرگ‌بار، اعلام می‌کنیم.

در پی این فاجعه‌ی دردناک، گمانه‌ها و پرسش‌های متعددی نیز مطرح شده‌است که وظیفه پاسخ‌گویی به آن‌ها بر عهده‌ی حکومت است، ازجمله این‌که :

چرا در شرایطی که بسیج نیروهای اطلاعاتی و امنیتی برای موضوعاتی از جمله حجاب و انواع فشارها بر منتقدان و دانشجویان و … پیوسته امکان‌پذیر است، این نیروهای اطلاعاتی توان حفظ امنیت و جان شهروندان را ندارند؟
چرا به‌جای ایجاد فضای امن و آرام، با طرح شعارهای واکنش‌برانگیزی نظیر انتقام و پاسخ سخت، جامعه باید دائماً درگیر تنش و اضطراب بیش‌تری شود؟
چرا ملّت باید در ابهام و گمانه‌زنی‌های فراوان، پیوسته در معرض این سؤال باشد که مقصّر ریشه‌ای این‌گونه فجایع کیست؟

اسامی :

https://www.zeitoons.com/113258
👍203
تکریم مصباح و تحقیر جمهور
سروش دباغ

اخیرا در اخبار خواندم که روز «بزرگداشت علامه مصباح یزدی»، بر اساس ابلاغ شورای انقلاب فرهنگی، به تقویم رسمی کشور اضافه شده و سالروز وفات ایشان، تحت عنوان «روز ملی علوم انسانی اسلامی» ثبت گردیده است. با دیدن این خبر، به اندازۀ یک ابر دلم گرفت و به وضع و حال فرهنگ این دیار، سخت تاسف خوردم.
محمد تقیِ مصباح یزدی، در فلسفۀ اسلامی توانمند بود و ذهن وقّاد و توانمدی داشت. روزگاری که ایران بودم، جهت آشنایی روشمند با فلسفۀ اسلامی، در کنار «اصول فلسفه و روش رئالیسمِ» علامه طباطبایی که با پاورقی های مرتضی مطهری همراه گشته؛ «آموزش فلسفه» و شرح ایشان بر «نهایه الحکمۀ» را خوانده و بهره برده بودم. اما، از حوزۀ فلسفۀ اسلامی که پای را بیرون می نهیم، متاسفانه کارنامۀ مصباح یزدی، در مجموع مضرّ و مخرب بوده است. در دهۀ هفتاد شمسی، در کسوت سخنران پیش از خطبه‌های نماز جمعه، مصباح یزدی که مستظهر به هستۀ سخت قدرت بود، خشونت و « ارهاب» را تئوریزه و برجسته کرد و برای منتقدان و دگراندیشان دینی و سیاسی خط و نشان کشید و آنها را تهدید کرد. در همین راستا، در مراسم بزرگداشت نواب صفوی در شهر قم، آشکارا دگراندیشان دینی را تهدید کرد که اگر «غیرت نوابی» در میان بود، جرات نمی‌کردند پاره‌ای ایده‌ها را طرح کنند و از «تجربۀ نبوت» سخن برانند. گویی به تنی چند از نواندیشان دینی گوشزد می‌کرد که به هوش باشند، مبادا بر ایشان آن رود که بر احمد کسروی در دهۀ بیست شمسیِ سدۀ پیشین رفت و نیست و نابود گردند.
افزون بر این، در کتاب « گفتمان مصباح» که متضمنِ مواضع فکری و سیاسیِ مصباح یزدی است؛ او با وام کردن و تمسک جستن به «امر به معروف و نهی از منکر»، از بسیجیان و نیروهای انقلابی- ولایی می‌خواهد که اگر مسئولان به وظایف خود عمل نکردند، ساکت ننشینند و دست به‌کار شوند. به تعبیر دیگر، آشکارا این جماعت را دعوت به قانون‌شکنی و قانون‌گریزی می‌کند. به تعبیر دیگر، التزام به قانون اساسی به عنوان میثاق ملی که از فراورده‌های نیکوی فلسفۀ سیاسی جدید است، با اندیشه‌های ایشان سخت بیگانه است. همچنین، مصباح با برکشیدن و برجسته کردنِ «ولایت انتصابی مطلقه فقیه»، استبداد دینی را تئوریزه کرد و دست ردّ به ساز و کار دموکراتیک و مشروعیت سیاسیِ مردم مدار و «ملت-دولت» محور زد…

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113270
👍345👎2😱1
2025/07/14 09:17:42
Back to Top
HTML Embed Code: