Telegram Web Link
ترجمان سیاسی-امنیتی حذف رییسی
احسان ابراهیمی


اگر مجموعه ابهامات و تناقضات بی‌شمار و عیان «سانحه» سقوط هلیکوپتر حامل رییسی و امیرعبدالهیان، بیانگر واقعیت ماجرا باشد و عملاً طرح ترور و حذف وی طراحی و عملیاتی شده باشد، آنچنان که می توان برای مرگ پرابهام اکبر هاشمی رفسنجانی نیز چنین گفت؛ به‌نظر می رسد نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن، از نظر سیاسی و امنیتی، وارد فازی شده اند که مانندش را در روسیه پوتین و کره شمالی کیم جونگ ایل شاهدیم. حذف خشن و جنایی رقبا و مزاحمین داخلی برای رسیدن به اهداف از پیش طراحی شده در راستای تحقق رهبری سوم به نحوی که وی و مشاروانش و در واقع باند مافیایی حاکم می‌پسندد، عملاً ترجمه‌ای‌ست از وضعیتی که هیچ دستگاه تحلیلی کلاسیک و رایجی قادر به تبیین آن نیست و باید از منظر تحولاتی که در یک حکومت مافیایی (mafia state)در جریان است بدان نگریست و در آن چارچوب مورد ارزیابی قرار گیرد.
حکومت مافیایی عبارت است از وضعیتی که ساختارهای رسمی حکومت و باندهای مافیایی چنان در هم تنیده می‌شوند و چنان در جهت حفظ و تقویت هم عمل می‌کنند که عملاً امکان خط‌کشی و تشخیص و تمیز بینشان از بین می‌رود. نشانه‌های کلان این وضعیت در ۱-فساد و پشتیبانی از فساد و مفسد ۲-انهدام حکومت قانون و قاعده ۳- نظامی‌گری و امنیتی‌سازی ۴-استثمار و غارت اقتصادی منابع ملی خود را نشان می‌دهد. نشانه‌هایی که در وضعیت جاری جمهوری اسلامی به روشنی قابل ردیابی و برشمردن است و در تمام این شاخص‌ها، روندها بیانگر وضعیت تسلط ساختاری مافیایی است.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115067
«سید محرومان»؛ اسم مستعاری که به کار استتار نیامد
افشین حکیمیان


انسان کسی را می‌تواند نجات دهد که خود اصرار به سقوط نداشته باشد؛ ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد چه می‌شود کرد؟ (آناکارنینا/لئو تولستوی)

لبخند از تصاویر او گم نمی‌شود. در رسانه‌های‌شان از مهربانی و محبت او می‌گویند. از لطفی که به مردم داشت؛ سخن می‌گویند. عکس‌ها هم او را به سیمایی نورانی، در بین انبوه جمعیت نشان می‌دهد؛ که از مردم نمی‌گریزد و مردم نیز انگاری که او را چون نگینِ مِهری در بر گرفته‌اند. درودیوار پر شده است از عکس و پلاکاردها در وصف خدمتی که او به خلق کرده بود.

انگاری او داشت ثواب خدماتی را می‌بُرد که با شخصیت خون‌سرد و فرمان‌بر و مطیع خود به حکومت ارائه کرده بود. حکومت یک‌دل نه؛ صد دل داشت تعریف و تمجیدش را می‌کرد: “عالم مجاهد، انسان بزرگوار و فداکار، الگوی حکمرانی اسلامی، پرکار و خستگی‌ناپذیر و مردمی، شهید خدمت”.

در مطیعِ مطلق بودن، آن‌قدر از هویت و ماهیت خویش خالی شده بود که حکومت در تمجید و ستایش او سنگ تمام می‌گذاشت:«پس از سال‌ها تراز جدیدی از رئیس‌جمهور مردمی، انقلابی و ولایت‌مدار را رقم زده بود.»
این‌ها برندسازیِ نو از سوابقِ چندین دهه‌ی او بود. داشتند آن شخصیت مطیع و ولایت‌مدارش را در جای دیگر به کار می‌گرفتند. داشتند جامه‌ی نو به تنش می‌دوختند.

او مجری بود. فرمان‌بر بود. مطیعِ محض بود. دستورات را بی‌کم و کاست اجرا می‌کرد. از خود هویتی نداشت. گوش به‌فرمان بود. و این‌ها همه به کاروبار آن‌ها می‌خورد. در بیست‌سالگی که به‌عنوان دادستان کرج کار را آغاز کرده بود؛ هم‌زمان به دادستانی همدان هم گمارده شده بود. چند سالی نگذشته؛ به جانشینی دادستان تهران، ارتقاء مقام یافته بود.

او مُهره‌ای بود که خوب به کاروبار ایجاد اختناق و وحشت می‌آمد و “رهبر کبیر انقلاب”، این ویژگی منحصربفردش را دریافته بود. و شاید در قدردانی‌اش، این‌را به زیردستی‌های خود توصیه کرده بود که:«این مرد بی‌نهایت مستعد و بی‌نهایت خطرناک است. احمقانه است که خود را از خدماتش محروم کنیم. حکومت به چنین مردانی نیاز دارد و استعدادهای وی در آینده سخت به کارمان خواهد آمد. وانگهی، از آن‌جا که او را در حکومت حفظ کرده‌ایم، تا ابد قدردان‌مان خواهد بود و کورکورانه از ما اطاعت خواهد کرد.*» درست عینِ همان تعریف و تمجیدهایی که هیتلر در قدروقیمتِ هایدریش هیملر، گفته بود.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115069
«یک دقیقه و نیم»؛
چه‌کسی هلیکوپتر رئیسی را زیر ابرها پنهان کرد؟


امروز مرکز ارتباطات ستاد کل نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران نخستین گزارش هیئت عالی بررسی ابعاد و علل سانحه بالگرد حامل رئیس جمهوری و هیئت همراه را منتشر کرد.

در بند ۲ این گزارش رسمی آمده است: «حدود یک و نیم دقیقه قبل از سانحه بالگرد، خلبان بالگرد سانحه دیده با دو بالگرد دیگر گروه پروازی ارتباط برقرار نموده است».

اما محتوای این آخرین ارتباط را غلام‌حسین اسماعیلی، رئیس دفتر دولت، چنین روایت می‌کند:
«کاپیتان مصطفوی که خلبان بالگرد حامل آقای رئیس‌جمهور و فرمانده مجموعه هلیکوپتری هم بودند-بنا به آن‌چه بعدا خلبان پرواز به ما اعلام کرد- به‌عنوان فرمانده میدان اعلام می‌کند که «ارتفاع بگیرید، بروید بالای ابرها، و از بالای ابرها ادامه مسیر بدهید». هلیکوپترها آمدند بالای ابرها، ما هلیکوپتر شماره ۳ بودیم. وسط هلیکوپتر حامل آقای رییس‌جمهور بود و جلو هم هلیکوپتر دیگری. بالای ابر آمدیم شاید مثلا ۳۰ ثانیه ادامه مسیر دادیم خلبان متوجه شد که هلیکوپتر اصلی همراه ما نیست. هلی‌کوپتری که وسط ما می‌آمد را ندیدیم. از ابر که آمدیم بالا دیگه ندیدیم. بالا امدن از ابر هم کاملا معمولی بود. هیچ لرزشی و چیزی هم نداشت. کاملا عادی به مسیرمان ادامه می‌دادیم.و بلافاصله هم ابر تمام شد. و ما هم در هوایی قرارگرفتیم که زیر پایمان ابر نبود. و خط‌الرأس قله‌های بعد از ابر را زیر پایمان دیدیم و مجاورش هم معدن مس سونگون. چون این پرواز نیامد بالا ما یک‌متربه دیدیم که خلبان ما شروع کرد دور زدن. برگشت به سمت عقب و دور زدن. من از کمک ایشان پرسیدم که چرا برمی‌گردید؟ گفت که «یک هلیکوپترمان نیامد، احتمال می‌دهیم نشسته باشد، احتمال می‌دهیم فرود اضطراری کرده باشد چون هر چه صدایش می‌زنیم ارتباط رادیویی ما قطع است، پاسخ نمی‌دهد».پرسیدم آخرین ارتباط رادیویتان کی بوده. گفت «یک دقیقه و سی‌ثانیه قبل». گفت «یک دقیقه و سی‌ثانیه قبل ایشان اعلام کرده است که بروید بالای ابر». در کمتر از یک دقیقه ابرها تمام شد وارد فضایی شدیم که زیرپای ما هم ابر نبود. گفتند که ارتباط رادیویی ما قطع شده و پاسخ نمی‌دن. برگردیم و منتظر بشیم بیان ببینیم چی شده.چند دور ایشان زد، روی منطقه ابر هم آمد .یک بخشی که همان سفره ابر بود ما هم زیر پایمان را نمی‌دیدیم…»

بر این اساس، خلبان هلیکوپتر حامل رئیس‌جمهوری در آخرین تماس به دیگر خلبان‌ها دستور می‌دهد که بالای ابرها بروند، اما خودش بالای ابرها نمی‌آید و از دید دیگر هلی‌کوپترها پنهان می‌ماند. بالانرفتن هلیکوپتر رییس‌جمهور به این معناست که خلبان  عملا امکان بالارفتن را نداشته است. یعنی یا شرایط فنی اجازه این صعود را به او نداده (که لابد در آخرین ارتباط به آن اشاره می‌کرد) و یا یک عامل انسانی مانع از انجام این کار شده است؛ عاملی که شاید خلبان را مجبور کرده است که دو هلی‌کوپتر دیگر را به بالای ابرها بفرستد تا از دید آن‌ها پنهان بماند. سقوط هلیکوپتر دقیقا در مدت زمانی که از دیده‌ها پنهان مانده یعنی همان «یک دقیقه و نیم» اتفاق افتاده و این وضعیت احتمال عمدی بودن سقوط هلیکوپتر ابراهیم رئیسی و دخیل بودن عوامل انسانی را بسیار بالا می‌برد.

سخنان پدر سیدمهدی موسوی، سر تیم حفاظت رییسی، نه تنها این فرضیه را تقویت می‌کند بلکه انگشت اتهام را به سوی او نشانه می‌رود. پدر مهدی موسوی می‌گوید «غروب همان شب آمد اینجا خانه. خداحافظی گرفت رفت. ماشینش را از پارکینگ در آورد گذاشت تو خیابان باز آمد یک بیست دقیقه نیم‌ساعت نشست. دوباره رفت. یک پنجاه متر رفت جلوتر .دوباره برگشت آمد. ده دقیقه نشست. دفعه سوم امد مادرش را بغل کرد. پاهایش را بوسید. بعد آمد من را بغل کرد. خم شد پاهای من را بوسید. می‌دونستم که این میره دیگه نمیاد … دیگه همدیگه را نمی‌بینیم. این ثابت شده رفتار و کردارش »

و سرانجام اینکه جواد محرابی، محافظ دیگر رییسی، در لحظات آخر هلیکوپتر او را ترک می‌کند؛ فردی که اسم و تصویر او هم در ابتدا به‌عنوان «شهید حادثۀ دلخراش سقوط بالگرد» منتشر شد اما پیگیری‌های خبرنگار فارس از سپاه پاسداران «نشان می‌دهد، محرابی با بالگرد دیگری به‌سمت ورزقان حرکت کرده و در بالگرد رئیس‌جمهور حضور نداشته است».

فراموش نشود: تیم محافظان رئیس‌جمهور اگرچه تنها فرمانده خود دستور می‌گیرند اما  با توجه به سرقت‌ اسناد و ترورهای قبلی احتمال نفوذ اسراییل در تمام لایه‌های امنیتی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر بسیار بیشتر شده است.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115073
◾️همراه با آزادگان جهان
در کنار مردم فلسطین


✍️ زهرا رهنورد
زندان اختر

به‌نام خدا
صهیونیسم و نتانیاهو در ادامه نسل‌کشی ملت فلسطین و در جلوی چشم جهانیان، آوارگان پناهنده در رفح را، از زنان و کودکان تا سایر غیرنظامیان، به آتش و خون کشید. مصیبت آنقدر سنگین است که جنایتکاری چون نتانیاهو که دستش تا مرفق به خون آغشته است به تراژیک بودن این جنایت اقرار می‌کند.

من با دریغ و افسوس همراه با آزادگان جهان و اعتراض سراسری دانشگاهیان در کنار مردم فلسطین ایستاده‌ام و خواهان پایان دادن به این نسل‌کشی و تشکیل دولتی مستقل برای فلسطین‌ام تا این مردم مستعد و خلاق، با امنیت و آرامش و شادی به رشد و توسعه و شکوفایی دست یابند.

حصر- زهرا رهنورد
استاد پیشین دانشگاه تهران
۸ خرداد ۱۴۰۳

@kaleme
Forwarded from گفتگوهای ملی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 در میانه‌ی آرمان و امید

🔻 به مناسبت سیزدهمین سالگرد فوت و شهادت هاله سحابی، عزت‌الله سحابی و هدی صابر

🔻 سخنرانان:
▫️سید محمدمهدی جعفری (دین‌پژوه، نویسنده و مترجم، استاد دانشگاه)
▫️محمدحسین رفیعی (فعال سیاسی ملی-مذهبی و استاد دانشگاه)
▫️ژیلا شریعت پناهی (قرآن‌پژوه، فعال حقوق زنان و کارشناس سابق سازمان انرژی اتمی)
▫️فیروزه صابر (فعال مدنی-اجتماعی)
▫️حاتم قادری (پژوهشگر علوم سیاسی، نویسنده و استاد دانشگاه)
▫️حسن یوسفی اشکوری (دین‌پژوه، نویسنده و نماینده‌ی دوره‌ی اول مجلس شورای اسلامی)

🔻 زمان برگزاری:
جمعه ۷ ژوئن ۲۰۲۴ مورخ ۱۸ خردادماه ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۰ به وقت ایران و ۱۸:۳۰ به وقت اروپای مرکزی

🔻 برگزاری در بستر:
کلاب «گفتگوهای ملی» :
https://www.clubhouse.com/house/گفتگوهای-ملی

#هاله_سحابی
#عزت_الله_سحابی
#هدی_صابر

@goftegoha_melli
Forwarded from گفتگوهای ملی
🔴 در میانه‌ی آرمان و امید

🔻 به مناسبت سیزدهمین سالگرد فوت و شهادت هاله سحابی، عزت‌الله سحابی و هدی صابر

🔻 سخنرانان:
▫️سید محمدمهدی جعفری (دین‌پژوه، نویسنده و مترجم، استاد دانشگاه)
▫️محمدحسین رفیعی (فعال سیاسی ملی-مذهبی و استاد دانشگاه)
▫️ژیلا شریعت پناهی (قرآن‌پژوه، فعال حقوق زنان و کارشناس سابق سازمان انرژی اتمی)
▫️فیروزه صابر (فعال مدنی-اجتماعی)
▫️حاتم قادری (پژوهشگر علوم سیاسی، نویسنده و استاد دانشگاه)
▫️حسن یوسفی اشکوری (دین‌پژوه، نویسنده و نماینده‌ی دوره‌ی اول مجلس شورای اسلامی)

🔻 زمان برگزاری:
جمعه ۷ ژوئن ۲۰۲۴ مورخ ۱۸ خردادماه ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۰ به وقت ایران و ۱۸:۳۰ به وقت اروپای مرکزی

🔻 برگزاری در بستر:
کلاب «گفتگوهای ملی» :
https://www.clubhouse.com/house/گفتگوهای-ملی

#هاله_سحابی
#عزت_الله_سحابی
#هدی_صابر

@goftegoha_melli
پنالتی مسعود پزشکیان؛ پوست خربزه‌ای زیر پای اصلاحات؟ مردم؟ یا نظام؟!

طاها پارسا

شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی (بخوانید آقای خامنه‌ای، نگهبان قدرتمند جمهوری اسلامی ) مطابق معمول همیشه و با اعلام لیست نامزدهای انتخاباتی ریاست‌جمهوری، همه را غافلگیر کرده است. اجازه دهید همین ابتدای کار و بدون تعارف این غافلگیری (ولو تکراری) را به حساب آقای خامنه‌ای واریز و گل اول را به نفع نظام جمهوری اسلامی یادداشت کنیم.

موج خبری و واکنش‌های عمومی در شبکه‌های اجتماعی تا همین‌جا حاکی از این است که پزشکیان پوست خربزه‌ای است که می‌تواند زیر پای نخبگان و اصلاح‌طلبان(خاتمی) قرار گیرد و آن‌ها را به مشارکت گسترده و حضور فعال در مناسک انتخاباتی ۱۴۰۳ وادارد. مشارکتی که ثمره و آینده‌اش هیچ معلوم نیست؛ گل دوم به نفع جمهوری اسلامی و در رأس آن آقای خامنه‌ای!

این پوست خربزه البته هر لحظه می‌توانید زیر پای مردم (عموم جامعه ایران) قرار گیرد و موفق شود معترضان جمهوری اسلامی را دلخوش و از اعتراضشان بکاهد و آن‌ها را امیدوار کند. دست کم می‌تواند آن‌ها را دو شقه کند(نرگس محمدی و مصطفی تاجزاده؟). گروهی همچنان معترض و ناراضی و ناامید باقی بمانند و گروهی به صندوق‌های رأی پناه بیاورند. کاهش اعتراضات، شکست معترضان و یا دو شقه شدن آن‌ها گل سوم جمهوری اسلامی است؛ خامنه‌ای ۳، جامعه ایران صفر!

البته! هیچ دور نیست که پزشکیان پوست خربزه‌ای زیر پای نظام هم بشود و مانند محمد خاتمی و حسن روحانی برنامه‌های نظام را در مناسک انتخابات و برای مهندسی آن به‌هم بریزد و نظام هم روی آن لیز بخورد و چند سال هم برنامه خالص‌سازی‌اش به تعویق بیفتد. این وضعیت اگرچه شکست جناح اصولگرایان و تندروهاست اما شکست خامنه‌ای نیست. او باز هم موفق شده است علی‌رغم عدم برگزاری انتخابات آزاد افکار عمومی و کانون‌های قدرت را به نفع تداوم جمهوری اسلامی مهار کند حتی راحت‌تر و کم هزینه‌تر از دوران خاتمی و روحانی! گل چهارم به سود خامنه‌ای!

اما ریاست جمهوری پزشکیان دست کم یک پنالتی هم برای مردم و معترضان به همراه دارد. پزشکیان پشت توپ قرار می‌گیرد و در دروازه‌ای که قالیباف و محسنی اژه‌ای و سپاه و خیلی از تندورهای مجلس در آن ایستاده‌اند شوت‌اش را می‌زند؛ پزشکیان آدم اصیلی است، شهرستانی است و باسواد و مجرب! البته میانه‌اش با قالیباف هم خوب است! خدا را چه دیدید! شاید نتیجه ۴-۱ شود! حالا تمام چشم امید‌ها به یک پنالتی است در وضعیتی که حریف ۴ گل جلوتر است و البته بازی ادامه دارد…

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115116
راه میر حسین؛ راه نجات ایران
عبدالله ناصری

به نام خدای استدراج

سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ/قرآن

به عنوان “اصلاح طلب دیروز” و
“تحول‌خواه اکنون” که انقلاب “زن،
زندگی، آزادی” را قبول دارد و جز نقشه
راه “میرحسین موسوی”، برای
نجات ایران سراغ ندارد، باور دارد اکثریت مردم که از حکومت دینی “ولی فقیه" گذر کرده و برای یک دولت
“سکولار عرفی” میجنگند، باز هم
در "هشتم تیر” علاقه خود را به
“جغرافیای ایران” نشان خواهند داد.

امیدوارم هم‌وطنان “ایران دوست”
در آن روز شادان بخندند.

چند خموش می‌کنم سوی سکوت می‌‌روم
هوش مرا به رغم من ناطق راز می‌ کنی
«راه» بسته و دهان‌های باز!
محمدجواد اکبرین

این روزها این ادعا را زیاد خواهیم شنید که «با مشارکت در انتخابات و رأی دادن به فلانی اتفاقی خواهد افتاد»! در این یادداشت تلاش می‌کنم توضیح دهم که این ادعا تا چه اندازه با واقعیت موجود ایران سازگار است؟
۱) حسن روحانی با بیشترین سابقه‌ی نزدیکی به نظام در مدیریت سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک و با پشتوانه رأی طیف وسیعی از مردم، سرانجام گفت که «دولتِ با تفنگ» یعنی سپاه نگذاشت موفق شود و وزیر خارجه‌اش جواد ظریف هم تصریح کرد که اختیارش در سیاست خارجی «صفر» بوده است. هر کس ادعا دارد در این ساختار بسته و فساد سیستماتیک می‌تواند تغییری ایجاد کند اول باید توضیح دهد که چه چیزی تغییر کرده یا چه معجزه‌ای بلد است که روحانی و ظریف و دیگر پیشینیان بلد نبودند. تجربه‌های پیاپی نشان داده که «دهان‌های باز» این روزها بسته بودن «راه» را انکار و پنهان می‌کنند و فردای شکست، مطلقا مسئولیتی برعهده نمی‌گیرند…

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115121
پزشکیان و پیروزی بزرگ‌تر
باقر علایی، عماد گلی صرمی


ما امیدواریم پزشکیان رئیس‌جمهور شود اما نگرانی‌هایی داریم:
۱- صیانت آراء برایمان مهم است که قدرت‌طلبان دوباره مثل ۸۸ تقلب نکنند. چرا نباید ، اتفاقات ۸۸ تکرار شود؟ بدون شک تکرار اتفاقات تلخ ۸۸ ، یک نوع بازگشت به عقب است. هر چند آن مقاومت و پایداری نیروهای دمکراسی‌خواه توانست جلوی تکرار برخی رفتارهای خلاف واقع را بگیرد و مثلا در سال ۹۲ شاهد انتخاباتی با طعم تلخ تقلب نباشیم ولی از این نمی‌توان گذشت که برخوردها با جوانان در خیابان‌ها و کشتار آن‌ها ، نظیر ندا آقا سلطان یا سهراب اعرابی، یا جنایات کهریزک نظیر آنچه بر محسن روح الامینی و دیگران گذشت، غیر قابل تحمل است و تن دادن به تکرار آن نوعی سنگدلی از سمت صاحبان قدرت و نوعی ساده‌انگاری از سوی کسانی ست که کورسویی برای اصلاح می‌بینند. پس باید مکانیسمی برای جلوگیری از تقلب در انتخابات با آنچه نیروهای دمکراسی‌خواه مشخص می‌کنند که نظام را ملزم به برگزاری انتخاباتی مردمی، آزادانه و فارغ از تدلیس سیستماتیک و تقلب و … بنماید.
۲- به نظر می‌رسد پزشکیان که انسان صادق و با مرامی هست باید حرف دل مردم را در برنامه‌های تلویزیونی تکرار کند تا مردم و قشر خاکستری انگیزه حضور در انتخابات پیدا کنند. اگر مردم در انتخابات حاضر نشوند حتما قالیباف یا دیگری به عنوان رییس‌جمهور اعلام خواهد شد و ما نمی‌خواهیم حضورمان به نفع قالیباف تمام شود.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115124
انتخاباتِ ۳-۰
حمید ساسانی

به‌گمانِ من دو نظرگاهِ نادرست درباره‌ی انتخابات در ایران وجود دارد. این دو نظرگاه که پیشینه‌دار و ظاهراً هم‌اکنون پرطرفدارهستند را نقد می‌کنم و در پایان نظرِ شخصیِ خودم را می‌گویم:

۱. رأیِ مردم درواقع رأی به نظام است. ۲. رأی‌ندادنْ حکومت را سرِ عقل می‌آورد، یا دستکم تضعیف می‌کند.

از اوّلی شروع می‌کنم. آیا واقعاً با شرکت در هر انتخاباتی ما داریم حکمِ تأییدیه‌ی نظام را امضا می‌کنیم؟ آیا این به معنای هم‌صدایی با حکومت و تقویتِ پایه‌های استبداد است؟ به‌گمانِ من خیر. چه بسا انگیزه‌های کاملاً متعارض با استبداد بوده که ما را به پای صندوقِ رأی کشانده است. اینکه تبلیغاتِ دستگاهِ حکومتی مصادره می‌کند و هر نوع حضور را نشانه‌ای بر علاقه‌ی مردم نسبت به نظام تعبیر می‌کند و آنرا دستاویزی برای مشروعیت‌اش قرار می‌دهد، نباید مانعی باشد بر تشخیصِ صحیحِ منافع‌مان. معارضه یا مخالفت با دستگاهِ پروپاگاندا همواره این خطر را در پی دارد که بی‌تأمل در جهتِ عکسِ منویاتِ حکومت حرکت کنیم، یعنی بی تأملِ کافی این رابطه‌ی نادرست را برقرار کنیم که هر آنجا که پای منافعِ حکومت در میان است، لاجرم ضرری متوجهِ قاطبه‌ی مردم است. چنین حرکتی که در جهتِ عکسِ منویاتِ حکومت صورت می‌گیرد، نباید طوری باشد که اوضاع‌مان را بدتر کند.
پیشاپیش واگذاریِ زمینِ بازیِ انتخابات به حکومت، به این بهانه که حکومت نیز منافعی دارد و سود می‌برد، عاقلانه نیست. آنچه که بایسته است در محاسبات‌مان مدخلیت دهیم میزانِ سود و زیان خودمان در رأی‌دادن/ندادن است، نه اینکه چشم‌مان تنها به منفعت و مضرتِ حکومت باشد. ممکن است کسی به این نکته اشاره کند که نتیجه‌ی یک انتخاباتِ غیرآزاد همواره به نفعِ حکومت است. تردید دارم که همواره چنین باشد.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115128
تحریم انتخابات یک کنش مدنی است
ابوالفضل قدیانی


با آنکه مستبد قدرت‌پرست ایران، علی خامنه‌ای، کارنامه تاریک خود را به ننگ کشتار پاییز ۱۴۰۱ نیز آلوده است و انتخابات مفتضح مجلس را در اسفند ۱۴۰۲ به شیوه‌ای رسواتر از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ و انتخابات مجلس ۱۳۹۸ برگزار کرده است، مرگ غیر منتظره ابراهیم رئیسی فرصتی را برای عده‌ای فراهم آورده است که باز بر طبل توخالی و رسوای «بهبود تدریجی امور بدون تغییر نظام حاکم» بکوبند و بکوشند از شکاف صندوق آرا راهی برای ورود خود به قدرت بگشایند. این در حالی است که مستبد حاکم هر روز بیشتر و بیشتر برنامه خالص‌سازی‌اش را پیش برده است و در سه انتخابات گذشته حتی تاب رقابت حداقلی و اندکی پیش‌بینی‌ناپذیری در نتایج انتخابات مهندسی شده‌اش را نیز نداشته است.
عجبا که علی‌رغم این اوصاف کسانی تندتر نعل وارونه می‌زنند و اختناق، سرکوب، نابسامانی و ناکارآمدی حاکم بر کشور را گاه به تلویح و گاه به تصریح به عدم استفاده از «فرصت» انتخابات نسبت می‌دهند و عدم مشارکت عمومی در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ و تحریم موفق انتخابات ۱۴۰۲ را مسبب تشدید مشکلات کشور قلمداد می‌کنند. گویی از طریق خیمه‌شب‌بازی‌ انتخابات، که بازیگران و قوانین‌ خلق‌الساعه‌اش دیگر جزءبه‌جزء مطابق هوس مستبد امروز ایران علی‌خامنه‌ای تعیین می‌شوند، تا کسی که کوچکترین شائبه‌ای از عدم متابعت بی‌چون‌وچرا یا تأثیرگذاری در آینده کشور برخلاف خواست‌های خودکامه قدرت پرست حاکم بر ایران در ناصیه‌اش نوشته شده حذف شود- می‌توان در کار کشور کارستان کرد.
جریان اصلاح‌طلب در انتخابات ۱۴۰۲ برای اولین بار و به درستی از شرکت در یک انتخابات رسوا سر باز زد هرچند کسانی با با انگیزه‌های عیان منفعت‌طلبانه کوشیدند که در یک‌پارچگی این عدم شرکت ترک بیندازند. به گمان من تحریم موفق انتخابات ۱۴۰۲(انتخابات مجلس با مشارکتی محدود که به کذب ۴۰ درصد اعلام شد زنگ خطر را برای این نظام به صدا در آورده است. مستبد به خوبی می‌داند که اکثریت همین شرکت‌کنندگان نیز یا از سر ترس و اجبار شغلی و معیشتی و یا به خاطر رقابت‌های منطقه‌ای حاضر شده‌اند در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ رأی دهند) مستبد حاکم و اتاق فکرش را واداشته که مکر دیگری را در کار کنند. این مکر همانا اجازه حضور چهره به زعم بعضی موجهی از گزینه‌های اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری است.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115132
رئیس‌جمهوری که «نیست»؛ چند نکته انتخاباتی
طاها پارسا


۱. اصلی‌ترین اختیارات ریاست‌جمهوری ایران از آن مقام رهبری است. فردی که در انتخابات به‌عنوان «رئیس‌جمهور» انتخاب می‌شود، کارگزار و مقام اول و رئیس دولت است؛ اختیارات و‌جایگاهی مانند مقام ریاست‌دولت -نخست‌وزیری- در روسیه. این تضاد درونی و معنایی در ساختار قانون اساسی و تقسیم قدرت سبب شده است که هر کسی که به‌عنوان رئیس دولت انتخاب می‌شود به‌تدریج و در عمل با رهبر جمهوری‌اسلامی در تضاد قرار گیرد. تنها فردی که از زمان استقرار جمهوری اسلامی تا به‌اکنون متوجه این جایگاه بود و آن‌ را رعایت می‌کرد ابراهیم رئیسی بود.

[…]

۴– قاعده هزینه- فایده را باید جدی گرفت. بدیهی است که در هنگامه انتخابات رأی‌دادن و ندادن یک کنش مدنی است و هیچ کنشی بدون هزینه و فایده نیست. محل نزاع در میان طرفداران تحریم یا مشارکت در انتخابات «هزینه»‌‌های شرکت کردن یا نکردن نیست بلکه «فایده‌»‌های آن است. اگر گفته می‌شود مشارکت و رأی‌دادن در انتخابات بدون هزینه است و یا تحریم انتخابات فایده‌ای ندارد استفاده مغالطه‌آمیز و سهل‌انگارانه از این مفاهیم است. با درک این نکته می‌شود دریافت که این دو عبارت «رأی‌دادن در انتخابات بدون هزینه است» و «تحریم انتخابات فایده‌ای ندارد» دو گزاره تقریبا مترادف‌اند و هر دو یک معنی را القا می‌کنند. تقریبا مانند آن است که بگوییم «امروز یکشنبه است» و «دیروز شنبه بود».

۵– چند سالی است جبهه مقاومت مدنی در ایران قوی‌تر و پر تعداد‌تر و سرشناس‌تر از همیشه شکل گرفته است. این جبهه راهبرانی مانند میرحسین موسوی، نرگس محمدی، مصطفی تاج‌زاده، سعید مدنی، بهاره هدایت و صدیقه وسمقی و ده‌ها نام سرشناس دیگری دارد که هم شناخته شده‌اند و هم مجرب و هم صاحب ایده و گفتمان. کمترین هزینه‌ای که مشارکت در انتخابات به ایران تحمیل می‌کند انشقاق و تضعیف این جبهه‌ است. اگر فایده‌های شرکت در انتخابات کمتر از تأثیرگذاری این جبهه در جامعه و معادلات قدرت باشد، دچار خسارت‌ شده‌ایم.

۶– روزگاری دفاع صداو سیمای جمهوری اسلامی از ناطق‌نوری و احمدی‌نژاد و تخریب دیگران به سود رقبای انتخاباتی آن‌ها تمام می‌شد چون یگانه رسانه صوتی-تصویری و یا موثرترین رسانه بود. اما این‌روزها خرابکاری‌های صدا و سیما علیه پزشکیان و مشاورانش سود غیر مستقیم چندانی هم برای او ندارد چون «رسانه» و مخاطبان آن عوض شده‌اند. سخنان اعتراضی جواد ظریف و قهر محمد فاضلی -هر دو از مشاوران پزشکیان- در صدا و سیما، چون در رسانه‌های اجتماعی و گروه‌های متفاوت همراه با تفسیر‌ها و برداشت‌های مختلف منتشر می‌شود، تأثیر‌های متفاوت و متضادی به‌جای می‌گذارد. به زبان دقیق گرفتار «تفکر جامعه‌محورانه» می‌شوند. در تفکر جامعه‌محورانه، آدمی فریب می‌خورد چون معیار درستی و نادرستی خواسته‌های گروه است. در تفکر خودمحورانه ما به خود می‌گوییم «این گزاره درست است چون منافع من ایجاب می‌کند»، اما در تفکر جامعه‌محورانه خود را این‌گونه فریب می‌دهیم «این گزاره درست است چون منافع ما ایجاب می‌کند».

۷– دسته‌بندی و یا انشقاق جدیدی که در انتخابات اخیر انجام شده است نسبتا بدیع است. به‌نظر اولین بار است که دغدغه‌ها و نظرات و رفتار مدنی جمعیت زیر ۴۰ سال و بالای ۴۰ سال ایران آشکارا با هم متفاوت است. گویی در دو جهان موازی زندگی می‌کنند و زبان متفاوتی برای تفسیر جهان دارند. تا وقتی که این تفاوت وجود دارد شکستن سد تحریم انتخابات و تحریک جوانان به رأی‌دادن و ایجاد موج‌های مشارکت شانس بسیار کمی‌ دارند. برای جوان‌ترها همین چینش انتخاباتی و همین ته‌چهره‌ها و دیدن زاکانی و قالیباف و جلیلی و پورمحمدی در یک قاب «علت تامه» و حجت نهایی برای ناامید و مهاجرت و ترکِ «ایران» است و برای میان‌سال‌ها و دیگرانی یادآور «حماسه دوم خرداد». تقریبا هیچ ذهنیت و شناسه مشترکی وجود ندارد.

۸– مسعود پزشکیان در وضعیتی عادی  شایسته مقام ریاست‌جمهوری است اما تا به‌این لحظه در استفاده از فرصت‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی ضعیف عمل کرده است. جایگاهی که او برای خود تعریف کرده -به خاطر همان تضادهای ساختاری-دست و‌ پایش را بسته است. مثلا او باید شخصا دفاع از محمد فاضلی را به‌عهده می‌گرفت و با استفاده‌ی -این‌بار بجا- از نهج‌البلاغه پاس گل اسفندیاری را به دروازه صدا و سیما شوت می‌زد و مشاورش را در آن موقعیت دشوار قرار نمی‌داد. موقعیت پیچیده و دشواری که برای محمد فاضلی ایجاد شد به‌آسانی قابل تفسیر نیست.
بعید است کسی در مواجهه‌‌ی مستقیم با وقاحت و دروغ سازمان‌یافته و حمله شخصی بتواند بر اعصاب خود مسلط باشد. با این‌حال بعضی‌ها می‌گویند قهر محمد فاضلی در تضاد با بیانیه‌های روزنه‌گشا و راه‌گشا بوده و گروهی می‌گویند فاضلی اگر دفاعی داشت این‌گونه عصبانی نمی‌شد. این‌جا هم غلبه تفکر جامعه‌محوری و گروهی مشهود است.

متن کامل :
مروری بر ابهامات مندرج در استدلال‌های طرفداران مشارکت در انتخابات
احسان ابراهیمی

پس از مرگ مشکوک رییسی در سقوط بالگرد، بار دیگر بازی تحریم/مشارکت در بین بخشی از نخبگان البته با طنینی متفاوتر از نمونه های پیشین، بالا گرفته است. روند صعودی و چشمگیر طرفداران تحریم در بین مردم و نخبگان که از همان رأی گیری سال ۱۴۰۰ شروع و با مجلس اخیر به اوج خود رسیده در کنار تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان توسط شورای نگهبان، فضا را برای دو طرف این مباحثه، تغییر داده است. در این نوشتار کوتاه به تناقضات مندرج در استدلالهای پربسامد و مکرر طرفداران مشارکت پرداخته می شود تا شاید ضمن روشن شدن بیشتر فضا، صورت بندی های نوینی از نوع مواجهه مردم و نخبگان با داستان رأی گیری در نظام جمهوری اسلامی، شکل بگیرد:

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115148
تاریخچه، مفهوم و معیار رأی دادن در انتخابات ۱۴۰۳
احمد صدری


مقدمه من در ماهیّت استبدادی جمهوری اسلامی پس از ادخال ولایت فقیه توسط مجلس خبرگان اول — حتی ولایت فقیه غیر مطلقه— هیچ حرفی ندارم. ایران مثل یک بیماری است که سرطان خون یا ویروس ایدز هشتاد درصد بدنش را گرفته. حالا ما باید با این مریض چکار کنیم. البته نباید او را به حال خود رها کنیم بلکه باید سعی خود را بکنیم تا هرچه می‌توانیم زنده نگاهش داریم شاید معجزه‌ای شد و درمانی پیدا شد. در هردو مورد پیشرفت علم منجر به کشف داروهای موثری شده که بیمار را شفا می‌دهد. دوستی ایرانی داشتم که همان سالی که من آمدم به لیک فورست یعنی ۱۹۸۸ ایدز گرفت و تا پای مرگ رفت. ولی در همان وقت این کوکتیل داروئی کشف شد و امروز به لطف آن خوشبختانه سرحال و زنده است. بدیل این دارو به‌نظر من همان‌ است که متاسفانه بعضی از اصلاح‌طلبان آن را زیادی رادیکال می‌دانند:‌ تلاش برای حذف ولایت فقیه از جمهوری اسلامی به عنوان شعار اصلاحات. البته این در واقع بیشتر یک جراحی رادیکال نظام است تا اصلاحات که حکم دارو درمانی را دارد. یک نوع تغییر ماهیت جمهوری اسلامی است که توسط آن از استبداد دینی رها می‌شود و استبداد دینی،‌ رانت‌خواری و فساد آنومیک از میان خواهد رفت. ولی من به این دلیل رأی نمی‌دهم که به این آرمان برسم. هدف بسیار پایین‌تری برای رأی دادن دارم. امّا پیش از بیان علل این تصمیم یک مقدمه در تاریخ و علل رأی دادن در جمهوری اسلامی ارائه می‌کنم.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115155
چرا به پزشکیان رای می‌دهم؟
ابراهیم نبوی

چرا رای می‌دهم؟ پس از جنبش زن زندگی آزادی، تصور من بر این بود که رای دادن دیگر بی‌معنی است، اما امروز معتقدم که رای دادن درست‌ترین عمل برای رسیدن به یک آینده خوب برای ایران است. برای این ادعای خود چند دلیل دارم.

نخست اینکه اگر بپذیریم که اصلاح‌طلبی بخاطر اینکه نتوانسته حکومت را تغییر بدهد، به همین دلیل باید آن را کنار نهاد، به طریق اولی براندازی به دلایل مختلف، از جمله سرنوشت جنبش زن، زندگی و آزادی، عملکرد اپوزیسیون خارج از کشور در یک سال و نیم گذشته، ناتوانی جنبش اعتراضات خیابانی در تغییر حکومت، براندازی نیز به بن بست رسیده است. تنش‌ها و دعواهای میان ده پانزده رهبر جنبش براندازی عملا جز یاس و سرخوردگی ثمری نداشته است. به همین دلیل گمان می‌کنم رای دادن و انتخاب یکی که بهتر از دیگری است، به گمان من راهی است گشوده به سوی مردم.

دوم اینکه در دو انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری و ۱۴۰۲ مجلس، نامزدهای رقیب تقریبا هیچ فرقی با هم نداشتن‌، اما در حال حاضر مسعود پزشکیان کاندیدایی است که کاملا با پنج نفر دیگر متفاوت است. او خردمند، دوستدار ایران، دارای سابقه اجرایی خوب، معتقد به تغییر و حامی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی است و نگاهش به سیاست خارجی نگاه درستی است که با انتخاب ظریف به عنوان همکار خودش تعریف می‌شود.

سوم اینکه به گمان من اگر تحریم انتخابات برای وادار کردن جمهوری اسلامی به تغییر در برگزاری انتخابات بود، حالا این اتفاق افتاده است. تائید صلاحیت پزشکیان جز به معنی عقب‌نشینی رهبری و اعوان و انصارش در شورای نگهبان نیست. از همین رو باید وجود او را یک پیروزی برای جنبش اعتراضی ایران دانست و با حضور فعال او را روی صندلی ریاست جمهوری نشاند.

چهارم اینکه پزشکیان جز اینکه تنها امکان برای انتخاب یک رئیس جمهور خردمند و عاقل است، حتی اگر رقبایی مانند جهانگیری یا آخوندی یا حتی خود ظریف یا حتی سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی هم نامزدهای تائید صلاحیت شده بودند، باز هم من به پزشکیان رای می‌دادم. او شیوه گفتگو با حکومت را می‌داند، با عرضه است، شریف و سالم است، روراست و درستکار است و می‌تواند یک کابینه خوب و توانمند برای چهار سال آینده شکل بدهد.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115166
چرا رای نمی‌دهم؟
سهیل ایزدی


در روزهایی که بحث بر سر شرکت کردن یا نکردن در انتخابات گرم است، لازم دیدم دلایل خودم را برای تحریم انتخابات بیان کنم چراکه مباحثه بین دو سر رادیکال طیف(مدافعان مشارکت همیشگی و مدافعان تحریم همیشگی) است و رویکرد میانه مغفول مانده است.
بهبودخواهان که حامیان مشارکت در انتخابات‌اند، سه دلیل می‌آورند که ناموجه و مغالطه‌آمیز است و سعی می کنم در این نوشتار استدلال خود را در رد این دلایل شرح دهم.

ادعای مغالطه‌آمیز اول آنها این است که بدیل مشارکت براندازی و انقلاب است. در حالی که رویکرد میانه‌ای بین مشارکت و براندازی وجود دارد که زیر عنوان گذارطلبی صورت‌بندی شده است.

مغالطه دیگر بهبودخواهان این است که برای اثبات معناداری شرکت در انتخابات تفاوت دولت خاتمی و احمدی‌نژاد را مثال می‌زنند. درحالی که شرایط دهه هفتاد با اکنون قابل مقایسه نیست.

مغالطه سوم آنان این است که هزینه مشارکت را صفر در نظر می‌گیرند درحالی که اینطور نیست.
با این مقدمه به شرح این مغالطه ها می پردازم.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115173
اختیاری در اجبار!
عبدالعلی بازرگان


ظریفی می‌گفت اگر من سرپرست امور زندان‌ها بودم، اداره هر زندان را به خود زندانیان می سپردم؛ اول از شورای نگهبان زندان‌ها می‌خواستم برای هر زندان لیست یکی دوتا از کارمندان مورد اعتماد را که کار بلد باشند، همراه چند تا بازجو و شکنجه‌گر اعلام کنند و از زندانیان بخواهند هرکدام را خودشان خواستند انتخاب کنند. در این صورت زندانیان از ترس شکنجه‌گر به همان ظاهرالصلاح‌ها رای می‌دهند و خوشحال هم می‌شوند که با اتحاد و همبستگی ملی توانسته‌اند پیروز شوند!
در این‌صورت هم مدیران زندان به مقصود خود رسیده و کارشان به سامان رسیده و از شورش احتمالی پیش‌گیری می‌کنند، هم زندانیان امیدوار می‌شوند تغییراتی در کیفیت غذاها، مدت ملاقات‌ها و بهبود وضعیت درمان پدید آید. بالاخره دوره زندان را باید با آرامش طی کرد و واقعیت را پذیرفت.

استدلال زندانیان خیلی روشن است؛ کار دیگری که دربند از دست ما بر نمی‌آید، این‌هم خودش یک مبارزه است که نگذاریم شکنجه گرها بر ما مسلط شوند، بالاخره فضای زندان که کمی باز می‌شود و امتیازاتی هم می‌توانیم برای هواخوری بیرون بند بگیریم! اگر این‌کار را نکنیم پس چه کار کنیم، دست رودست بگذاریم و انفعالی فقط تماشاگر باشیم؟ بالاخره باید کاری کرد! باید از شکاف بین کاندیداها به نفع مصالح زندانیان استفاده کنیم.
بسیار سخت است برای انسانی که اسیرو دربند است، به تحولات ناپیدای بیرون از بند بنگرد. ابتدای همین هفته سالروز درگذشت شادروان دکتر علی شریعتی بود، همان‌که «چهار زندان: طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن» را نوشته بود، در شرح این که چگونه انسان را از حقایق بیرون از چهارزندان محروم می‌سازد.

تن دادن به اسارت و ذلت، به تدریج عادی گشته و به رسمیت شناخته می‌شود و از تغییراتی که با عمل ما در «طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن» پدید می‌آید، غافل می‌شویم، چون به چشم نمی‌آید، اسیران چون در بند زندانند از تاثیر اساراتشان در بارور و بالنده ساختن «آزادی» در ذهنیت میلیون‌ها هموطن، و از طنین فریادشان در فرسنگ‌ها دور چیزی نمی‌شنوند و نمی‌بینند!
این ملت دربند است که با پایداری و به رسمیت نشناختن ساز و کار ناصالحان خود را آزاد می‌کند، آزادی از هرآنچه او را اسیر می‌سازد؛ آزادی که با زور و ضربت و به زودی حاصل نمی‌شود، اما هرگامش وصول است.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115170
«رویداد انتخابات»‌ این‌بار!
مهدی نوربخش


این‌بار انتخابات در زمانی برگزار می‌‌شود که ایران هم به‌لحاظ اقتصادی و هم سیاست خارجی بیشتر از گذشته در شکنندگی روزافزون قرار گرفته است. رشد اقتصادی ایران همراه با فروش نفت گزارش می‌شود و خبری از توسعه اقتصادی نیست. اگر دولت بایدن در آمریکا رئیس‌جمهور نبود و به‌دلایلی به‌دنبال عدم رودر رویی مستقیم با ایران نبود، همین مقدار نفتی که تا سطح یک و نیم میلیون بشکه با قیمت پایین‌تر از بازارهای جهانی توسط نظام به‌فروش می‌رسد وجود خارجی نداشت. بعد از هفت اکتبر و حمله حماس به اسرائیل، ایران در منطقه و بیرون آن در موقعیت بسیار خطیری قرار گرفته است. کشورهای عربی منطقه حتی دوستان ایران، نظیر قطر، اعتمادشان را از ایران به‌خاطر خطر بی‌ثباتی که ایران از طریق گروههای نیابتی متوجه منطقه کرده، از دست داده‌اند.

اما چگونه این‌بار پزشکیان به‌میدان آمد و تایید صلاحیت شد؟ یک تصور این است که در سیاست‌های داخلی و خارجی رهبری جمهوری اسلامی تصمیمات نهایی را اتخاذ می‌کند و دولت کاره‌ای نیست، اما چنین تصوری قادر نخواهد بود که طبیعت یک نظام خودکامه را درست ارزیابی نموده و چگونگی بافت قدرت را در نظام‌های استبدادی به‌طور کامل ترسیم کند. در نظام‌های خودکامه، بافت قدرت با ایجاد جناح، گروه‌های فشار و لابیگری آنها زمینه را برای اتخاذ تصمیمات فراهم می‌آورد. در ایران، نظام، یک نظام استبدادی پاترومونیال است. در این‌گونه نظام‌ها، جناح‌های مختلف سیاسی به‌جای نظم مدرن حزبی می‌نشینند، به حقوق شهروندی اعتنا نمی‌شود، روش‌های سنتی امتیازدهی و امتیازگیری پایگاه وفاداری به نظام سیاسی غالب را شکل می‌دهد. در ایران ما، آنچه این نظام پاترومونیال (پدر سالار) به‌عنوان میثاق برای وفاداری اختیار کرده است شرع‌وندی و نه شهروندی بر پایه قوانین حقوق بشری و حق حاکمیت ملی است. شرع‌وندی به‌معنی باورمندی به قرائت دینی نظامی‌ست که نهایت کوشش را کرده است تا یک دین رسمی ایجاد کند که در این رابطه توفیقی حاصل نکرده است. جناح‌ها و باندهای مافیایی که پایگاه این نظام خودکامه ولایت فقیه را شکل می‌دهند با مکانیزم‌های خاص خود بر رهبری جمهوری اسلامی تاثیر گذشته و نهایتا او و خواص او تصمیم می‌گیرند.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115178
انتخابات و استقرار استبداد: آیا رای ندادن یک رفتار سیاسی معقول است؟
حسین دباغ


در این مقاله تلاش می کنم گفتگویی میان حامیان رای دادن و رای ندادن شکل دهم. نشان خواهم داد که رای ندادن در سایه یک نظام سیاسی استبدادی می‌تواند معقول باشد. در ابتدا استدلالم را به نفع این ادعا طرح می‌کنم، سپس به اعتراضات احتمالی که عموما به این رفتار سیاسی وارد می‌شود پاسخ می‌دهم. مفروض من در استدلالی که در زیر اقامه می کنم این است که نظام حاکم بر ایران یک نظام اقتدارگرای متکی بر رای گیری است و اقتدارگرایی در آن بنا بر تجربه تاریخی پس از انقلاب رو به صعود است. درست است که تجلی دموکراسی (یعنی صندوق رای) هدفی آرمانی برای بسیاری از جوامع از جمله جامعه ایران محسوب می‌شود، اما در نظام‌های سیاسی اقتدارگرا، رای‌گیری می‌تواند به یک ابزار فریبکارانه برای استقرار استبداد تبدیل شود. در نگاه نخست، دموکراسی صندوق محور و استبداد به‌عنوان دو قطب متضاد به‌نظر می‌رسند، اما در عمل این دو می‌توانند در یک ساختار سیاسی اقتدارگرا همزیستی کنند. انتخابات در نظام‌های اقتدارگرا، به‌جای این‌که وسیله‌ای برای تغییر و اصلاح باشد، به ابزاری برای بازتولید قدرت حاکم تبدیل می‌شود. در حقیقت، این نظام‌ها با ظاهری دموکراتیک، خود را مشروع و مردمی جلوه می‌دهند، در حالی که در باطن، تغییر واقعی در ساختارهای قدرت رخ نمی‌دهد.
استدلال من از مقدمات زیر تشکیل شده است:

یکم. استبدادِ سیستماتیک نوعی از بی‌عدالتی ساختاری است. دوم. بی‌عدالتی ساختاری فی نفسه نارواست. سوم. آنچه استبدادِ سیستماتیک را تقویت می‌کند و برقرار نگاه می‌دارد نارواست. چهارم. رای دادن می‌تواند به بازتولید و تقویت و استقرار استبداد بیانجامد. پنجم. پس رای دادن می‌تواند ناروا باشد.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115182
2025/07/06 08:18:03
Back to Top
HTML Embed Code: