بیشرفها رای (ن)میدهند!
یکی رای می دهد و دیگری نمیدهد. هر دو دل در گرو ایران دارند، آزادیاش را می خواهند و سرافرازیاش را آرزو میکنند. یکی از این دو نفر اشتباه میکند. ولی کدام؟ معمایی که باید حل کنیم این است. اما پرسشی که به اشتباه پیش روی بسیاری از ما قرار گرفته چنین طرح شده که کدام یک موضعی غیراخلاقی دارد؟ اگر بپذیریم که مساله دوم از اساس پرسشی بیاعتبار است میتوانیم به جواب معمای اول هم برسیم. پس عجالتا به این بپردازیم که چرا انتخاب میان رای دادن یا ندادن را نمیتوان با معیارهای پیشینی (اخلاقی یا ایدئولوژیک) سنجید؟
رای دادن یا ندادن هر دو میتوانند کنشهای جدی سیاسی تلقی بشوند، دقیقا به همان شکل که میتوانند از سر عادت یا بیعملی باشند. رای دادن همیشه روزنه گشودن نیست و رای ندادن همیشه مقاومت نیست، همانطوری که رای دادن ضرورتا به معنای تمکین کردن و رای ندادن الزاما به معنای انفعال نیست. نسبت آدم ها با رای را نمیتوان گره زد به ارزشهایی نظیر عرق ملی، حافظه تاریخی، استبدادستیزی، خشونتپرهیزی، یا آزادیخواهی. تحریم انتخابات ناسازگاری با تمامیت ارضی ندارد و رای دادن به معنای تایید کردن جنایتها نیست. تحریمکننده خواستار بدتر شدن شرایط معیشتی جامعه نیست و رای دهنده تمایل ندارد به ظلم و فساد مشروعیت ببخشد. این ادبیات گمراه کننده است. سوای این که منطقا درست نیست به لحاظ استراتژیک هم به دوستداران جامعهای پیشرو و آزاد ضربه میزند، چون از امکان گفتگو ممانعت کرده و مبارزان راه آزادی و پیشرفت کشور را دچار گسست میکند.
این که مناسبت ما با رای نمیتواند ایدئولوژیک یا اخلاقی باشد به معنای آن نیست که کنشگری سیاسی رایدهندگان یا تحریمکنندگان را نمیتوان بسته به شرایط انتخابات ارزیابی کرد. رای دادن و ندادن مانعهالجمعند. تعارف که نداریم؛ نمیشود هر دو در شرایط یکسان پاسخ درستی به پرسش آینده کشور تلقی شوند. پس چطور میتوان جواب معمای نخست را داد؟ کسانی که در هرشرایطی به رای دادن توصیه میکنند یا همیشه تحریمیاند، همیشه روی یک اسب شرطبندی میکنند. استدلالی هم اگر ارائه کنند به بافتار عینی (مانند تفاوت هر انتخابات و موقعیت خاص تاریخی آن) بیاعتناست و از این نظر موضعی ایدئولوژیک تلقی میشود و به دلایلی که ذکر شد موضوعیت ندارد.
مابقی دلایلی که طرفین میآورند لاجرم باید محصول تحلیل شرایط موجود و صورتبندی فضای جامعه و پیشبینی تاثیر هر موضع باشد. این جاست که بحث و حتی نزاع میان کسانی که غم آزادی ایران را دارند اهمیت دارد، معنیدار است و میتواند روشنگر باشد. اینکه موضع کدام گروه راهگشا بوده را شاید نتوان پیش از انتخابات با قطعیتی عینی نشان داد. اما در فضایی که هر دو گروه سعی در عرضه ادله خویش و اقناع جامعه دارند، لازم است از آنها معیارهایی را مطالبه کرد که معرف پیروزی یا شکست نظریهشان در فردای اعلام نتایج باشد.
تحریمی غیرایدئولوژیک برای مثال ممکن است شکست موضعاش را در مشارکت جدی جامعه یا عدم تغییر در وضعیت مشروعیت رژیم یا تاثیرناپذیری شاخصهای اقتصادی فرهنگی از تغییر دولت تعیین کند. روزنهگشا هم برای مثال ممکن است ناکامی رفتار سیاسیاش را به عدم حضور پرشور مردم در پای صندوق رای، یا نشمردن رای مردم توسط حکومت، یا به بهرهبرداری رژیم از مشارکت مردمی برای سرکوب بیشتر، یا به عدم توان دولت مدنظرش برای اعمال تغییرات مطروحه گره بزند. در هر دو حالت ادلهای ارزش دارند که ابطالپذیر باشند. ارزیابیها و تحلیلهایی که متاثر از نتیجه بازی نشوند، از ابتدا محلی از اعراب نداشتند. مساله تحریم یا شرکت در انتخابات پیش رو برای کسانی که موضعی نامنعطف ندارند علیالسویه نیست. در حالی که استدلالات طرفین را با گشودگی میشنویم، از آنها شاخصهای شکست نظریهشان را هم مطالبه کنیم. بپرسیم چه وضعیتی باعث میشود در دیدگاهشان بازنگری کنند. گروهی که شهامت بیان شفاف این شرایط را ندارند، از راستیآزمایی موضعشان طفره میروند. آنهایی که آمادگی پذیرش احتمالی خطا را نداشته باشند، اراده تصحیح و تغییر را از دست دادهاند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115189
یکی رای می دهد و دیگری نمیدهد. هر دو دل در گرو ایران دارند، آزادیاش را می خواهند و سرافرازیاش را آرزو میکنند. یکی از این دو نفر اشتباه میکند. ولی کدام؟ معمایی که باید حل کنیم این است. اما پرسشی که به اشتباه پیش روی بسیاری از ما قرار گرفته چنین طرح شده که کدام یک موضعی غیراخلاقی دارد؟ اگر بپذیریم که مساله دوم از اساس پرسشی بیاعتبار است میتوانیم به جواب معمای اول هم برسیم. پس عجالتا به این بپردازیم که چرا انتخاب میان رای دادن یا ندادن را نمیتوان با معیارهای پیشینی (اخلاقی یا ایدئولوژیک) سنجید؟
رای دادن یا ندادن هر دو میتوانند کنشهای جدی سیاسی تلقی بشوند، دقیقا به همان شکل که میتوانند از سر عادت یا بیعملی باشند. رای دادن همیشه روزنه گشودن نیست و رای ندادن همیشه مقاومت نیست، همانطوری که رای دادن ضرورتا به معنای تمکین کردن و رای ندادن الزاما به معنای انفعال نیست. نسبت آدم ها با رای را نمیتوان گره زد به ارزشهایی نظیر عرق ملی، حافظه تاریخی، استبدادستیزی، خشونتپرهیزی، یا آزادیخواهی. تحریم انتخابات ناسازگاری با تمامیت ارضی ندارد و رای دادن به معنای تایید کردن جنایتها نیست. تحریمکننده خواستار بدتر شدن شرایط معیشتی جامعه نیست و رای دهنده تمایل ندارد به ظلم و فساد مشروعیت ببخشد. این ادبیات گمراه کننده است. سوای این که منطقا درست نیست به لحاظ استراتژیک هم به دوستداران جامعهای پیشرو و آزاد ضربه میزند، چون از امکان گفتگو ممانعت کرده و مبارزان راه آزادی و پیشرفت کشور را دچار گسست میکند.
این که مناسبت ما با رای نمیتواند ایدئولوژیک یا اخلاقی باشد به معنای آن نیست که کنشگری سیاسی رایدهندگان یا تحریمکنندگان را نمیتوان بسته به شرایط انتخابات ارزیابی کرد. رای دادن و ندادن مانعهالجمعند. تعارف که نداریم؛ نمیشود هر دو در شرایط یکسان پاسخ درستی به پرسش آینده کشور تلقی شوند. پس چطور میتوان جواب معمای نخست را داد؟ کسانی که در هرشرایطی به رای دادن توصیه میکنند یا همیشه تحریمیاند، همیشه روی یک اسب شرطبندی میکنند. استدلالی هم اگر ارائه کنند به بافتار عینی (مانند تفاوت هر انتخابات و موقعیت خاص تاریخی آن) بیاعتناست و از این نظر موضعی ایدئولوژیک تلقی میشود و به دلایلی که ذکر شد موضوعیت ندارد.
مابقی دلایلی که طرفین میآورند لاجرم باید محصول تحلیل شرایط موجود و صورتبندی فضای جامعه و پیشبینی تاثیر هر موضع باشد. این جاست که بحث و حتی نزاع میان کسانی که غم آزادی ایران را دارند اهمیت دارد، معنیدار است و میتواند روشنگر باشد. اینکه موضع کدام گروه راهگشا بوده را شاید نتوان پیش از انتخابات با قطعیتی عینی نشان داد. اما در فضایی که هر دو گروه سعی در عرضه ادله خویش و اقناع جامعه دارند، لازم است از آنها معیارهایی را مطالبه کرد که معرف پیروزی یا شکست نظریهشان در فردای اعلام نتایج باشد.
تحریمی غیرایدئولوژیک برای مثال ممکن است شکست موضعاش را در مشارکت جدی جامعه یا عدم تغییر در وضعیت مشروعیت رژیم یا تاثیرناپذیری شاخصهای اقتصادی فرهنگی از تغییر دولت تعیین کند. روزنهگشا هم برای مثال ممکن است ناکامی رفتار سیاسیاش را به عدم حضور پرشور مردم در پای صندوق رای، یا نشمردن رای مردم توسط حکومت، یا به بهرهبرداری رژیم از مشارکت مردمی برای سرکوب بیشتر، یا به عدم توان دولت مدنظرش برای اعمال تغییرات مطروحه گره بزند. در هر دو حالت ادلهای ارزش دارند که ابطالپذیر باشند. ارزیابیها و تحلیلهایی که متاثر از نتیجه بازی نشوند، از ابتدا محلی از اعراب نداشتند. مساله تحریم یا شرکت در انتخابات پیش رو برای کسانی که موضعی نامنعطف ندارند علیالسویه نیست. در حالی که استدلالات طرفین را با گشودگی میشنویم، از آنها شاخصهای شکست نظریهشان را هم مطالبه کنیم. بپرسیم چه وضعیتی باعث میشود در دیدگاهشان بازنگری کنند. گروهی که شهامت بیان شفاف این شرایط را ندارند، از راستیآزمایی موضعشان طفره میروند. آنهایی که آمادگی پذیرش احتمالی خطا را نداشته باشند، اراده تصحیح و تغییر را از دست دادهاند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115189
پنج نکته درباره ناانتخابات!
محمدجواد اکبرین
یک: امثال جلیلی و جماعتِ تباه ولایی قرار نیست «بیایند»، چون اصلا نرفتند که بخواهند بیایند! مجموعهی آنها و تفکرشان الان حاکم است. پس اینکه «نگذاریم آنها بیایند» غلط است. حداکثر اینکه گفته شود «بیاییم و دست آنها را کوتاه کنیم» که این هم نه تنها از مدعیان برنمیآید؛ بلکه تجربه نشان داده سر بزنگاه، «علاج» هم میکنند و توجیهگر سیاستهای حکومت میشوند.
دو: مقایسه این دوره با دوم خرداد ۷۶ غلط است. نه رهبر همان است، نه اصلاحطلبان همان، و نه جهان متوقف شده. رهبر مستبدتر، سپاه فاسدتر، ساختار در داخل بستهتر و در خارج وابستهتر، اصلاحطلبان ناتوانتر و جامعه بیاعتمادتر است. مدعیان تغییر دوباره آمدهاند بدون اینکه حتی یک تضمین ساده درباره حداقل یک موضوع مشخص از حکومت گرفته باشند. «باید برای انجام هر کاری مطالبهای را نقد کرد؛ وگرنه حکومت را فاسد میکنیم و به او ضمانت میدهیم که میتواند بیهزینه فاسدتر شود». رأی دادن بدون قید و شرط و ضمانت، نه تنها ایجاد مشروعیت برای حکومت است و پشتوانه سرکوب و فساد بیشتر، بلکه فردا همین رأی را بر سر مردم میکوبند و میگویند «مردم خودشان انتخاب کردند».
سه: برخی میگویند «درست است که رأی دادن، عقبنشینی در برابر حکومت است اما وقتی پیش روی ما بنبست است عقبنشینی لازم است». بستگی دارد در عقبنشینی چه چیزی در انتظارمان باشد؛ اگر سفرهی خالیتر و رنج بیشتر در انتظارمان باشد باید پشت دیوار بنبست به صبر و انتظار نشست تا فرصت و راهی برای شکستن بنبست پیدا شود. در انتخاب بین هیچ کاری نکردن و کار غلط کردن، اولی ترجیح دارد. از ترس مرگ که نباید خودکشی کرد. مدافعان شرکت در انتخابات ادعا میکنند که در این عقبنشینی، حداقل سفرهها خالیتر و رنج مردم بیشتر نمیشود اما دلیلی برای آن ارائه نمیکنند.
چهار: سادهترین سوال مخالفان شرکت در انتخابات این است: سرنوشت سفرهها گره خورده به ۲ جا: سیاست خارجی و نهادهای فاسد نظامی؛ تصمیم اولی در اختیار دولت نیست. مهار دومی هم در توان دولت نیست. با چه معجزهای قرار است این گرهها را باز کنید؟ البته که اقتصاد و معیشت مردم، مهمترین مسئله است و اگر با آمدن کسی حتی اندکی وضع جیب و جان مردم بهتر میشد مشارکت در این ناانتخابات هم توجیه داشت.
پنج: اصلا بر فرض که یک نامزد «صادق و بیریا» باشد؛ صداقت شرط لازم است نه شرط کافی. کسی که بدون ریاکاری حرفش را میزند فقط وقتی قابل دفاع است که حرفش «درست» باشد. مثلا اگر کسی «صادقانه» گفت «من تابع رهبریام» خطرناک است. چون اگر رهبرش گفت آدم بکش، ممکن است صادقانه و بیریا آدم بکشد یا مثل آبان ۹۸ در هنگام سرکوب مردم، همکاری یا سکوت کند!… و سرانجام لابد تمام این بحثها بر این فرض است که «انتخابات» سالم باشد!
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115194
محمدجواد اکبرین
یک: امثال جلیلی و جماعتِ تباه ولایی قرار نیست «بیایند»، چون اصلا نرفتند که بخواهند بیایند! مجموعهی آنها و تفکرشان الان حاکم است. پس اینکه «نگذاریم آنها بیایند» غلط است. حداکثر اینکه گفته شود «بیاییم و دست آنها را کوتاه کنیم» که این هم نه تنها از مدعیان برنمیآید؛ بلکه تجربه نشان داده سر بزنگاه، «علاج» هم میکنند و توجیهگر سیاستهای حکومت میشوند.
دو: مقایسه این دوره با دوم خرداد ۷۶ غلط است. نه رهبر همان است، نه اصلاحطلبان همان، و نه جهان متوقف شده. رهبر مستبدتر، سپاه فاسدتر، ساختار در داخل بستهتر و در خارج وابستهتر، اصلاحطلبان ناتوانتر و جامعه بیاعتمادتر است. مدعیان تغییر دوباره آمدهاند بدون اینکه حتی یک تضمین ساده درباره حداقل یک موضوع مشخص از حکومت گرفته باشند. «باید برای انجام هر کاری مطالبهای را نقد کرد؛ وگرنه حکومت را فاسد میکنیم و به او ضمانت میدهیم که میتواند بیهزینه فاسدتر شود». رأی دادن بدون قید و شرط و ضمانت، نه تنها ایجاد مشروعیت برای حکومت است و پشتوانه سرکوب و فساد بیشتر، بلکه فردا همین رأی را بر سر مردم میکوبند و میگویند «مردم خودشان انتخاب کردند».
سه: برخی میگویند «درست است که رأی دادن، عقبنشینی در برابر حکومت است اما وقتی پیش روی ما بنبست است عقبنشینی لازم است». بستگی دارد در عقبنشینی چه چیزی در انتظارمان باشد؛ اگر سفرهی خالیتر و رنج بیشتر در انتظارمان باشد باید پشت دیوار بنبست به صبر و انتظار نشست تا فرصت و راهی برای شکستن بنبست پیدا شود. در انتخاب بین هیچ کاری نکردن و کار غلط کردن، اولی ترجیح دارد. از ترس مرگ که نباید خودکشی کرد. مدافعان شرکت در انتخابات ادعا میکنند که در این عقبنشینی، حداقل سفرهها خالیتر و رنج مردم بیشتر نمیشود اما دلیلی برای آن ارائه نمیکنند.
چهار: سادهترین سوال مخالفان شرکت در انتخابات این است: سرنوشت سفرهها گره خورده به ۲ جا: سیاست خارجی و نهادهای فاسد نظامی؛ تصمیم اولی در اختیار دولت نیست. مهار دومی هم در توان دولت نیست. با چه معجزهای قرار است این گرهها را باز کنید؟ البته که اقتصاد و معیشت مردم، مهمترین مسئله است و اگر با آمدن کسی حتی اندکی وضع جیب و جان مردم بهتر میشد مشارکت در این ناانتخابات هم توجیه داشت.
پنج: اصلا بر فرض که یک نامزد «صادق و بیریا» باشد؛ صداقت شرط لازم است نه شرط کافی. کسی که بدون ریاکاری حرفش را میزند فقط وقتی قابل دفاع است که حرفش «درست» باشد. مثلا اگر کسی «صادقانه» گفت «من تابع رهبریام» خطرناک است. چون اگر رهبرش گفت آدم بکش، ممکن است صادقانه و بیریا آدم بکشد یا مثل آبان ۹۸ در هنگام سرکوب مردم، همکاری یا سکوت کند!… و سرانجام لابد تمام این بحثها بر این فرض است که «انتخابات» سالم باشد!
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115194
سایت خبری تحلیلی زیتون
پنج نکته درباره ناانتخابات! | سایت خبری تحلیلی زیتون
یک: امثال جلیلی و جماعتِ تباه ولایی قرار نیست «بیایند»، چون اصلا نرفتند که بخواهند بیایند! مجموعهی آنها و تفکرشان الان حاکم است. پس اینکه «نگذاریم آنها بیایند» غلط است. حداکثر اینکه گفته شود «بیاییم و دست آنها را کوتاه کنیم» که این هم نه تنها از مدعیان…
چک سفیدامضای «پزشکیان» به رهبری را نقد نکنیم
اگر خاتمی به عنوان رهبر کاریزماتیک اصلاحطلبان در ۹۲ «تَکرار» نمیکرد و عارف به حکم او کناره نمیگرفت، «حسن روحانی» سرو کلهاش هم به خیابان پاستور نمیافتاد. خاتمی تکرار کرد و در این تکرار چک سفید امضایی به نمایندگی از اصلاحطلبان به روحانی داد که بعدا روحانی عموما اصلاحطلبان که سهل است، مرحوم هاشمی را هم هیچ بهحساب نیاورد.
همین روحانی متهم شد به سوءاستفاده از قدرت «به نفع شخص خود و خانوادهاش». داستان نصب دستگاه آب پرتقالگیری و استفاده از تشک مخصوص در سفر به خراسان رضوی نمونه دمدستی این اتهامات بود و بازداشت «حسین فریدون» برادرش که کمترین واکنشی از خود نشان نداد و یا پشت پرده مشکل را حل کرد تا زبان اصلاحطلبان در دفاع از او بسته بماند و اصلاحطلبان مدام زیر سایه چماق «داموکلس» فساد حسن روحانی از سمت اصولگرایان در ترس و لرز بمانند.
جدای از «تکرار» خاتمی، روحانی بخش عمدهای از رای خود را مدیون وعده «رفع حصر» بود، اما نهتنها رفعی صورت نگرفت که گاهی مضیقهها بر محصورین تنگتر هم شد.
حسن روحانی با این پرونده اما بزرگترین حُسناش این بود که خط قرمزی برای سیاستهای رهبری نظام دستکم در گفتارش منعکس نمیشد. و البته این شانس را هم آورد که از رهاورد برجام دستوبالش هم برای برخی خدمات به شهروندان باز باشد و آنجور مورد نفرت قرار نگیرد.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115196
اگر خاتمی به عنوان رهبر کاریزماتیک اصلاحطلبان در ۹۲ «تَکرار» نمیکرد و عارف به حکم او کناره نمیگرفت، «حسن روحانی» سرو کلهاش هم به خیابان پاستور نمیافتاد. خاتمی تکرار کرد و در این تکرار چک سفید امضایی به نمایندگی از اصلاحطلبان به روحانی داد که بعدا روحانی عموما اصلاحطلبان که سهل است، مرحوم هاشمی را هم هیچ بهحساب نیاورد.
همین روحانی متهم شد به سوءاستفاده از قدرت «به نفع شخص خود و خانوادهاش». داستان نصب دستگاه آب پرتقالگیری و استفاده از تشک مخصوص در سفر به خراسان رضوی نمونه دمدستی این اتهامات بود و بازداشت «حسین فریدون» برادرش که کمترین واکنشی از خود نشان نداد و یا پشت پرده مشکل را حل کرد تا زبان اصلاحطلبان در دفاع از او بسته بماند و اصلاحطلبان مدام زیر سایه چماق «داموکلس» فساد حسن روحانی از سمت اصولگرایان در ترس و لرز بمانند.
جدای از «تکرار» خاتمی، روحانی بخش عمدهای از رای خود را مدیون وعده «رفع حصر» بود، اما نهتنها رفعی صورت نگرفت که گاهی مضیقهها بر محصورین تنگتر هم شد.
حسن روحانی با این پرونده اما بزرگترین حُسناش این بود که خط قرمزی برای سیاستهای رهبری نظام دستکم در گفتارش منعکس نمیشد. و البته این شانس را هم آورد که از رهاورد برجام دستوبالش هم برای برخی خدمات به شهروندان باز باشد و آنجور مورد نفرت قرار نگیرد.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115196
سایت خبری تحلیلی زیتون
چک سفیدامضای «پزشکیان» به رهبری را نقد نکنیم | سایت خبری تحلیلی زیتون
اگر خاتمی به عنوان رهبر کاریزماتیک اصلاحطلبان در ۹۲ «تَکرار» نمیکرد و عارف به حکم او کناره نمیگرفت، «حسن روحانی» سرو کلهاش هم به خیابان پاستور نمیافتاد. خاتمی تکرار کرد و در این تکرار چک سفید امضایی به نمایندگی از اصلاحطلبان به روحانی داد که بعدا روحانی…
پاکت سربسته انتخابات
صدرا عبدالهی
… ۰) می گویند استالین زمان مرگ دو پاکت سربسته به رهبران بعدی خروشچف و مالنکوف می دهد و می گوید بعد از مرگ من اگر دیدید اوضاع مملکت همچنان خراب است پاکت اول را باز کنید و اگر مدتی گذشت و اوضاع درست نشد پاکت دوم را باز کنید. استالین می میرد و چند ماه بعد خروشچف اولین پاکت را باز می کند.استالین نوشته بود همه تقصیرها و مشکلات مملکت را به گردن نفر قبلی بیاندازید و به کارتان ادامه بدهید.خروشچف با تسویه نفرات قبلی و با نفرات جدید یک دهه مملکت را اداره میکند اما مملکت باز هم سامان نمیگیرد. او سراغ پاکت دوم می رود و پاکت را باز میکند. استالین نوشته بود: حکومت را به همراه این دو پاکت به نفر بعدی تحویل بدهید. و اینطور حکومت داری در اتحاد جماهیر شوروی سال ها ادامه پیدا میکند.
۱) بیش از چهل و پنج سال است که رهبران جمهوری اسلامی در ایران حکومت می کنند. در این مدت جمهوری اسلامی دو رهبر، هشت رئیس جمهور به خود دیده است.دومین رهبر جمهوری اسلامی یکی از طولانی ترین رهبری ها را در جهان برای اداره یک کشور در اختیار داشته است.در طی رهبری دومین رهبر در جمهوری اسلامی پنج اعتراض گسترده (اعتراضات دانشجویی ۷۸، اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، اعتراضات دی ۹۶، اعتراضات آبان ۹۸، اعتراضات ۱۴۰۱ جنبش زن زندگی آزادی) با سرکوب وسیع خونین مواجه شده است. در آمد جمهوری اسلامی حاصل از فروش نفت از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۴۰۰ حدود ۱۴۰۲ میلیارد دلار بوده است.ارزش برابری ریال در برابر دلار از ۷۰ ریال به ۶۰۰/۰۰۰ ریال رسیده است. نرخ تورم سالانه در فروردین ۱۴۰۳ برای دهک دهم جامعه ایران ۴۰.۱ ثبت شده است. خط فقر به مبلغ ۲۵۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال رسیده و ۴۰٪ جمعیت ایران زیر خط فقر هستند و هر سال فقیرتر شده اند. طبق گزارش سازمان شفافیت بین الملل سیستم مالی جمهوری اسلامی در بین ۱۸۰ کشور جهان جزو ۲۴ کشور فاسد جهان قرار گرفته است و تنها بخش افشا شده در داخل ایران طی این سال ها اختلاس بیش از ۱۲۳ هزار میلیارد تومان، و یکی از آخرین اختلاس ها مبلغی بیش از سه میلیارد دلار است. توسعه بحران های زیست محیطی، بحران آب و فرونشست زمین در حاکمیت جمهوری اسلامی که خاک ایران را به کویری غیر قابل کشت تبدیل خواهد کرد.نشریه تحقیقات اقتصادی خاورمیانه(میس) در یک گزارش کامل تحلیلی از بحران بیکاری در ایران می نویسد: «بحران بیکاری ۴۰ درصدی در ایران که ۲۸ میلیون را شامل میشود، که این موضوع جمعیت کل ایران را بهطور نسبی دچار فقر اقتصادی کردهاست. نشریه فایننشال تایمز با استناد به آمار سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در گزارشی با عنوان فرار مغزها می نویسد: ایران با افزایش ۱۴۱ درصدی، سریعترین رشد مهاجرت را در ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ داشته است. این رقم از ۴۸ هزار نفر در سال ۲۰۲۰ به ۱۱۵ هزار نفر در ۲۰۲۱ رسیده و ایران به مرحله مهاجرت دسته جمعی کنترل نشده رسیده است.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115200
صدرا عبدالهی
… ۰) می گویند استالین زمان مرگ دو پاکت سربسته به رهبران بعدی خروشچف و مالنکوف می دهد و می گوید بعد از مرگ من اگر دیدید اوضاع مملکت همچنان خراب است پاکت اول را باز کنید و اگر مدتی گذشت و اوضاع درست نشد پاکت دوم را باز کنید. استالین می میرد و چند ماه بعد خروشچف اولین پاکت را باز می کند.استالین نوشته بود همه تقصیرها و مشکلات مملکت را به گردن نفر قبلی بیاندازید و به کارتان ادامه بدهید.خروشچف با تسویه نفرات قبلی و با نفرات جدید یک دهه مملکت را اداره میکند اما مملکت باز هم سامان نمیگیرد. او سراغ پاکت دوم می رود و پاکت را باز میکند. استالین نوشته بود: حکومت را به همراه این دو پاکت به نفر بعدی تحویل بدهید. و اینطور حکومت داری در اتحاد جماهیر شوروی سال ها ادامه پیدا میکند.
۱) بیش از چهل و پنج سال است که رهبران جمهوری اسلامی در ایران حکومت می کنند. در این مدت جمهوری اسلامی دو رهبر، هشت رئیس جمهور به خود دیده است.دومین رهبر جمهوری اسلامی یکی از طولانی ترین رهبری ها را در جهان برای اداره یک کشور در اختیار داشته است.در طی رهبری دومین رهبر در جمهوری اسلامی پنج اعتراض گسترده (اعتراضات دانشجویی ۷۸، اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، اعتراضات دی ۹۶، اعتراضات آبان ۹۸، اعتراضات ۱۴۰۱ جنبش زن زندگی آزادی) با سرکوب وسیع خونین مواجه شده است. در آمد جمهوری اسلامی حاصل از فروش نفت از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۴۰۰ حدود ۱۴۰۲ میلیارد دلار بوده است.ارزش برابری ریال در برابر دلار از ۷۰ ریال به ۶۰۰/۰۰۰ ریال رسیده است. نرخ تورم سالانه در فروردین ۱۴۰۳ برای دهک دهم جامعه ایران ۴۰.۱ ثبت شده است. خط فقر به مبلغ ۲۵۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال رسیده و ۴۰٪ جمعیت ایران زیر خط فقر هستند و هر سال فقیرتر شده اند. طبق گزارش سازمان شفافیت بین الملل سیستم مالی جمهوری اسلامی در بین ۱۸۰ کشور جهان جزو ۲۴ کشور فاسد جهان قرار گرفته است و تنها بخش افشا شده در داخل ایران طی این سال ها اختلاس بیش از ۱۲۳ هزار میلیارد تومان، و یکی از آخرین اختلاس ها مبلغی بیش از سه میلیارد دلار است. توسعه بحران های زیست محیطی، بحران آب و فرونشست زمین در حاکمیت جمهوری اسلامی که خاک ایران را به کویری غیر قابل کشت تبدیل خواهد کرد.نشریه تحقیقات اقتصادی خاورمیانه(میس) در یک گزارش کامل تحلیلی از بحران بیکاری در ایران می نویسد: «بحران بیکاری ۴۰ درصدی در ایران که ۲۸ میلیون را شامل میشود، که این موضوع جمعیت کل ایران را بهطور نسبی دچار فقر اقتصادی کردهاست. نشریه فایننشال تایمز با استناد به آمار سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در گزارشی با عنوان فرار مغزها می نویسد: ایران با افزایش ۱۴۱ درصدی، سریعترین رشد مهاجرت را در ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ داشته است. این رقم از ۴۸ هزار نفر در سال ۲۰۲۰ به ۱۱۵ هزار نفر در ۲۰۲۱ رسیده و ایران به مرحله مهاجرت دسته جمعی کنترل نشده رسیده است.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115200
سایت خبری تحلیلی زیتون
پاکت سربسته انتخابات | سایت خبری تحلیلی زیتون
… ۰) می گویند استالین زمان مرگ دو پاکت سربسته به رهبران بعدی خروشچف و مالنکوف می دهد و می گوید بعد از مرگ من اگر دیدید اوضاع مملکت همچنان خراب است پاکت اول را باز کنید و اگر مدتی گذشت و اوضاع درست نشد پاکت دوم را باز کنید. استالین می میرد و چند […]
کجا ایستادهام؟
در نفی دوگانۀ مشارکت و تحریم
سروش دباغ
فرض کنید امروز نهم یا شانزدهم تیرماه است و دکتر مسعود پزشکیان با رای بالا بر مسند ریاستجمهوی تکیه زده است. چه روزگاری پیش روی ایرانیان خواهد بود؟ میکوشم به اختصار روایت خود را با خوانندگان در میان گذارم. ضمن احترام عمیق به تمام هموطنان عزیزی که بر آن اند تا در انتخابات از حق شهروندی خود استفاده کرده، شرکت کنند و به پزشکیان رای دهند (روشن است که در قیاس با دیگر کاندیداهای موجود، ایشان به مراتب بهتر است؛ که شریف، نیکنفس، راستگو و پاکدست است و به کار با کارشناسان و متخصصان عمیقا باور دارد)؛ چنانکه درمییابم، با انتخاب ایشان اتفاق چندانی در حوزۀ فرهنگ، اجتماع، سیاست داخلی و سیاست خارجی نخواهد افتاد.
پزشکیان در این مدت بارها اذعان کرده که در چارچوب سیاستهای رهبری میخواهد سکان امور اجرایی کشور را در دست بگیرد و بنای مقابلۀ با هستۀ سخت قدرت را ندارد؛ از اینرو وعدههای در خور درنگی در حوزۀ اجتماع، سیاست و فرهنگ نداده است. از این بابت جای تقدیر دارد که وعدههایی نمیدهد که نمیتواند بدانها جامۀ عمل بپوشاند. امیدوارم با حضور ایشان و به مدد کار گرفتنِ مدیران کارآمد و کاربلد در وزارتخانههای مختلف، خصوصا در حوزۀ معیشت و زندگیِ روزمرۀ شهروندان، گشایشهای چندی صورت گیرد. درعین حال، در کسوت «گذارطلبی» که دلمشغول گذار امن خشونتپرهیز است و عمیقا در اندیشۀ مطالبات انباشتۀ دموکراتیک و حقوق بشر محورِ معوقۀ بیست و شش سال گذشته ( البته این مطالبات پیش از این هم در میان اهالی سیاست حاملانی داشته، اما از دوم خرداد سال ۷۶ تعمیم پیدا کرد و در میان طبقۀ متوسط جامعه حاملان انبوهی یافت)؛ میبینم که پزشکیان نمیتواند، نه اینکه نخواهد، در راستای تحقق این مطالبات، گامهای معناداری بردارد. مثلا، دربارۀ مسئلۀ حجاب وعفاف و طرح موسوم به نور که ایشان به درستی میگوید چیزی جز سیاهی نیست؛ وقتی سیاست آقای خامنهای، «حرام سیاسی» انگاشتنِ لغو حجاب اجباری است؛ روشن است که پزشکیان نمیتواند کاری از پیش ببرد. دربارۀ آزادی زندانیان سیاسی، لغو حصرِ محصوران، جرم سیاسی، آزادی مطبوعات، رسانهها و احزاب سیاسی هم نمیتواند گامهای موثری بردارد که در قلمروی اختیارات او نیست. به تعبیر دیگر، پزشکیان به رغم میلش – چون میخواهد ادامه دهندۀ دولت خاتمی باشد- نمیتواند کف مطالبات دموکراتیک و حقوق بشر محور را محقق کند. از اینرو، ضمن درک انگیزۀ هموطنان عزیزی که در داخل کشور زندگی میکنند و به امید بهبود نسبیِ وضعیت معیشتی خود در انتخابات شرکت میکنند و رای میدهند، بنای مشارکت در انتخابات پیش رو را ندارم.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115207
در نفی دوگانۀ مشارکت و تحریم
سروش دباغ
فرض کنید امروز نهم یا شانزدهم تیرماه است و دکتر مسعود پزشکیان با رای بالا بر مسند ریاستجمهوی تکیه زده است. چه روزگاری پیش روی ایرانیان خواهد بود؟ میکوشم به اختصار روایت خود را با خوانندگان در میان گذارم. ضمن احترام عمیق به تمام هموطنان عزیزی که بر آن اند تا در انتخابات از حق شهروندی خود استفاده کرده، شرکت کنند و به پزشکیان رای دهند (روشن است که در قیاس با دیگر کاندیداهای موجود، ایشان به مراتب بهتر است؛ که شریف، نیکنفس، راستگو و پاکدست است و به کار با کارشناسان و متخصصان عمیقا باور دارد)؛ چنانکه درمییابم، با انتخاب ایشان اتفاق چندانی در حوزۀ فرهنگ، اجتماع، سیاست داخلی و سیاست خارجی نخواهد افتاد.
پزشکیان در این مدت بارها اذعان کرده که در چارچوب سیاستهای رهبری میخواهد سکان امور اجرایی کشور را در دست بگیرد و بنای مقابلۀ با هستۀ سخت قدرت را ندارد؛ از اینرو وعدههای در خور درنگی در حوزۀ اجتماع، سیاست و فرهنگ نداده است. از این بابت جای تقدیر دارد که وعدههایی نمیدهد که نمیتواند بدانها جامۀ عمل بپوشاند. امیدوارم با حضور ایشان و به مدد کار گرفتنِ مدیران کارآمد و کاربلد در وزارتخانههای مختلف، خصوصا در حوزۀ معیشت و زندگیِ روزمرۀ شهروندان، گشایشهای چندی صورت گیرد. درعین حال، در کسوت «گذارطلبی» که دلمشغول گذار امن خشونتپرهیز است و عمیقا در اندیشۀ مطالبات انباشتۀ دموکراتیک و حقوق بشر محورِ معوقۀ بیست و شش سال گذشته ( البته این مطالبات پیش از این هم در میان اهالی سیاست حاملانی داشته، اما از دوم خرداد سال ۷۶ تعمیم پیدا کرد و در میان طبقۀ متوسط جامعه حاملان انبوهی یافت)؛ میبینم که پزشکیان نمیتواند، نه اینکه نخواهد، در راستای تحقق این مطالبات، گامهای معناداری بردارد. مثلا، دربارۀ مسئلۀ حجاب وعفاف و طرح موسوم به نور که ایشان به درستی میگوید چیزی جز سیاهی نیست؛ وقتی سیاست آقای خامنهای، «حرام سیاسی» انگاشتنِ لغو حجاب اجباری است؛ روشن است که پزشکیان نمیتواند کاری از پیش ببرد. دربارۀ آزادی زندانیان سیاسی، لغو حصرِ محصوران، جرم سیاسی، آزادی مطبوعات، رسانهها و احزاب سیاسی هم نمیتواند گامهای موثری بردارد که در قلمروی اختیارات او نیست. به تعبیر دیگر، پزشکیان به رغم میلش – چون میخواهد ادامه دهندۀ دولت خاتمی باشد- نمیتواند کف مطالبات دموکراتیک و حقوق بشر محور را محقق کند. از اینرو، ضمن درک انگیزۀ هموطنان عزیزی که در داخل کشور زندگی میکنند و به امید بهبود نسبیِ وضعیت معیشتی خود در انتخابات شرکت میکنند و رای میدهند، بنای مشارکت در انتخابات پیش رو را ندارم.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115207
سایت خبری تحلیلی زیتون
کجا ایستادهام؟ | سایت خبری تحلیلی زیتون
در نفی دوگانۀ مشارکت و تحریم
ریاستجمهوری در غیاب جمهور مردم؟
حسن یوسفی اشکوری
از متن:
چنان که پیداست نتیجه انتخابات هشتم تیرماه ۱۴۰۳ از جهاتی برای همه غیر منتظره بود. به ویژه دو عامل موجب غافلگیری شد. یکی مشارکت بیش از حد پائین رأیدهندگان و دیگر بالاتر رفتن شگفت و نامتعارف آرای سعید جلیلی از محمدباقر قالیباف. در واقع این هر دو رخداد غیرقابل پیشبینی بودند.
اما به هرحال آنچه مهم است این است که، به رغم تمامی تلاش های دوسویه حاکمیت و روزنهگشایان و خوشبین به روند تحولات برای بالا بردن نرخ مشارکت، هیچ توفیقی حاصل نشد. هرچند من به سهم خود مشتاق بودم دوستانی که واقعا با نیت و انگیزه خیر و خدمت همچنان امیدوارانه به روزنهگشایی هستند کامیاب می شدند و آزموده را یک بار دیگر بیازمایند. مگر نگفتهاند «در نومیدی بسی امید است»؟! اما حداقل تا این لحظه این امید حاصل نشده است.
اما نکته درخور توجه آن است که معمولا روزنهگشایان، که ظاهرا در هرحال راهی جز مراجعه به صندوق رأی نمیشناسند، از کسانی که چنین امیدی ندارند همواره میپرسند که پیشنهاد چیست؟ میپرسند با رأی ندادن همهچیز درست میشود؟ در این گونه موارد دوگانه کاذبی درست میشود به نام اصلاح تدریجی یا براندازی و انقلاب! گویی اگر رأی ندادی در مقابل گزینه انقلابیگری و شورشگری و براندازی نظام حاکم را انتخاب کردهای!
اما به گمانم میان مسجد و میخانه راهی است و آن تحمیل حق حاکمیت ملی و تأمین آزادیهای معقول و البته تدریجی بر حاکمیت و حاکمان موجود با محوریت آقای خامنهای است از طریق نافرمانی مردنی و یا درستتر «مقاومت مدنی» خشونتپرهیز.
مردمی که به تجربه دریافتهاند با رأیدادنهای مکرر نمیتوانند تغییر معناداری ایجاد کنند، ترجیح میدهند که روی دیگر سکه را انتخاب کنند و از پشت کردن به صندوق صوری و یا در بهترین حالت کم خاصیت استفاده کنند.
بیست و هفت سال است که این روند را آزمودهایم. از دوم خرداد ۷۶، ۸۸ و جنبش عظیم و پرافتخار سبز تا ۹۲ و ۹۶. در تمامی این تجارب، دولتها و ریاستجمهوریها بی ثمر و عقیم شدند. میتوان جدیتر پرسید در شرایطی که اصولا «جمهوریت» بلاموضوع شده است، دیگر «ریاستجمهوری» چگونه می تواند موضوعیت داشته باشد؟
حتی اگر بر حسب تصور دوستان حاکمیت ولایی فرصتی برای روزنهگشایی فراهم آورده باشد، بی تردید به دلیل مقاومتهای مدنی پرشمارانی از مردم البته با هزینههای گزاف است و نه رأی دادن های بی قید و شرط ادواری. اگر جنبش سبز نبود و آن هزینهدادنها، حداقل رعایت نسبی امانتداری در شمردن آرا در سالهای ۹۲ و ۹۶ و بعدتر ممکن نمی شد. اگر شیب تند کاهش آرای مردم در چند انتخابات اخیر نبود، همین امکان حداقلی رقابت در انتخابات اخیر حاصل نمیشد. اگر گزاف نباشد می توان گفت همان عدم رأی دادن خاتمی در سال پیش خود اثرگذارتر بود تا رأی دادن اخیر ایشان.
بدین ترتیب در پاسخ به کسانی که مدعی اند عدم مشارکت در اخذ آرا در وضعیت فعلی، لزوما انفعال و بی عملی است نادرست است و در واقع نوعی مغالطه. تجربه نشان میدهد که تنها و حداقل مهم ترین ابزار اثرگذاری در جهت اصلاح امور به قصد تغییر اساسی حکمرانی، مقاومت مدنی است و این در عمل ثابت است. تغییرات حاصل شده در نظام های غیر دموکراتیک به دموکراسی، در نیم قرن اخیر عمدتا از همین طریق حاصل شده است.
در هرحال مگر جز آن است که گفتهاند «سزای گرانفروش نخریدن است»؟ میتوان گفت اگر اجماعی ملی و مقاومتی جدی و استوار پدید آید، «به اتفاق جهان می توان گرفت»! هیچ دیکتاتوری برای همیشه نمی تواند در برابر مطالبات جدی یک ملت ایستادگی و مقاومت کند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115215
حسن یوسفی اشکوری
از متن:
چنان که پیداست نتیجه انتخابات هشتم تیرماه ۱۴۰۳ از جهاتی برای همه غیر منتظره بود. به ویژه دو عامل موجب غافلگیری شد. یکی مشارکت بیش از حد پائین رأیدهندگان و دیگر بالاتر رفتن شگفت و نامتعارف آرای سعید جلیلی از محمدباقر قالیباف. در واقع این هر دو رخداد غیرقابل پیشبینی بودند.
اما به هرحال آنچه مهم است این است که، به رغم تمامی تلاش های دوسویه حاکمیت و روزنهگشایان و خوشبین به روند تحولات برای بالا بردن نرخ مشارکت، هیچ توفیقی حاصل نشد. هرچند من به سهم خود مشتاق بودم دوستانی که واقعا با نیت و انگیزه خیر و خدمت همچنان امیدوارانه به روزنهگشایی هستند کامیاب می شدند و آزموده را یک بار دیگر بیازمایند. مگر نگفتهاند «در نومیدی بسی امید است»؟! اما حداقل تا این لحظه این امید حاصل نشده است.
اما نکته درخور توجه آن است که معمولا روزنهگشایان، که ظاهرا در هرحال راهی جز مراجعه به صندوق رأی نمیشناسند، از کسانی که چنین امیدی ندارند همواره میپرسند که پیشنهاد چیست؟ میپرسند با رأی ندادن همهچیز درست میشود؟ در این گونه موارد دوگانه کاذبی درست میشود به نام اصلاح تدریجی یا براندازی و انقلاب! گویی اگر رأی ندادی در مقابل گزینه انقلابیگری و شورشگری و براندازی نظام حاکم را انتخاب کردهای!
اما به گمانم میان مسجد و میخانه راهی است و آن تحمیل حق حاکمیت ملی و تأمین آزادیهای معقول و البته تدریجی بر حاکمیت و حاکمان موجود با محوریت آقای خامنهای است از طریق نافرمانی مردنی و یا درستتر «مقاومت مدنی» خشونتپرهیز.
مردمی که به تجربه دریافتهاند با رأیدادنهای مکرر نمیتوانند تغییر معناداری ایجاد کنند، ترجیح میدهند که روی دیگر سکه را انتخاب کنند و از پشت کردن به صندوق صوری و یا در بهترین حالت کم خاصیت استفاده کنند.
بیست و هفت سال است که این روند را آزمودهایم. از دوم خرداد ۷۶، ۸۸ و جنبش عظیم و پرافتخار سبز تا ۹۲ و ۹۶. در تمامی این تجارب، دولتها و ریاستجمهوریها بی ثمر و عقیم شدند. میتوان جدیتر پرسید در شرایطی که اصولا «جمهوریت» بلاموضوع شده است، دیگر «ریاستجمهوری» چگونه می تواند موضوعیت داشته باشد؟
حتی اگر بر حسب تصور دوستان حاکمیت ولایی فرصتی برای روزنهگشایی فراهم آورده باشد، بی تردید به دلیل مقاومتهای مدنی پرشمارانی از مردم البته با هزینههای گزاف است و نه رأی دادن های بی قید و شرط ادواری. اگر جنبش سبز نبود و آن هزینهدادنها، حداقل رعایت نسبی امانتداری در شمردن آرا در سالهای ۹۲ و ۹۶ و بعدتر ممکن نمی شد. اگر شیب تند کاهش آرای مردم در چند انتخابات اخیر نبود، همین امکان حداقلی رقابت در انتخابات اخیر حاصل نمیشد. اگر گزاف نباشد می توان گفت همان عدم رأی دادن خاتمی در سال پیش خود اثرگذارتر بود تا رأی دادن اخیر ایشان.
بدین ترتیب در پاسخ به کسانی که مدعی اند عدم مشارکت در اخذ آرا در وضعیت فعلی، لزوما انفعال و بی عملی است نادرست است و در واقع نوعی مغالطه. تجربه نشان میدهد که تنها و حداقل مهم ترین ابزار اثرگذاری در جهت اصلاح امور به قصد تغییر اساسی حکمرانی، مقاومت مدنی است و این در عمل ثابت است. تغییرات حاصل شده در نظام های غیر دموکراتیک به دموکراسی، در نیم قرن اخیر عمدتا از همین طریق حاصل شده است.
در هرحال مگر جز آن است که گفتهاند «سزای گرانفروش نخریدن است»؟ میتوان گفت اگر اجماعی ملی و مقاومتی جدی و استوار پدید آید، «به اتفاق جهان می توان گرفت»! هیچ دیکتاتوری برای همیشه نمی تواند در برابر مطالبات جدی یک ملت ایستادگی و مقاومت کند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115215
سایت خبری تحلیلی زیتون
ریاستجمهوری در غیاب جمهور مردم؟ | سایت خبری تحلیلی زیتون
چنان که پیداست نتیجه انتخابات هشتم تیرماه ۱۴۰۳ از جهاتی برای همه غیر منتظره بود. به ویژه دو عامل موجب غافلگیری شد. یکی مشارکت بیش از حد پائین رأیدهندگان و دیگر بالاتر رفتن شگفت و نامتعارف آرای سعید جلیلی از محمدباقر قالیباف. در واقع این هر دو رخداد غیرقابل…
عقلانیت تحریم
رضا حدیثی
طرفداران شرکت در انتخابات مدام وانمود میکنند که اهل تحریم، منطقی و عاقلانه فکر نمیکنند؛ احساسی و عصبانی هستند و راه حلّ آلترناتیوی ندارند. لذا تحریم از دیدگاه ایشان به طرز ساده و آشکاری غیرعاقلانه است.
قصد من فراخوان دادن به تحریم انتخابات نیست. اما به عنوان یک تحریمی قصدم این است که حداقل نشان دهم که تحریم انتخابات جمهوری اسلامی میتواند تا حد زیادی عاقلانه باشد.
فرض کنید شخص زورگویی به اسم الف به شما دو گزینه پیشنهاد میکند:
• (۱) یا به فرزندت فحش بده.
• (۲) یا پسرت را شکنجه خواهم کرد
همچنین فرض کنید که دو گزینهی دیگر هم پیش رو دارید:
• (۳) شما میتوانید گزینهی ۱ یا ۲ را انتخاب نکنید و سعی کنید که شخصِ الف را از قدرت براندازید. متاسفانه از قدرت برانداختن الف با ریسک زیادی همراه است که احتمالاً باید دست به چند عمل بسیار خشونتآمیز بزنید و در نهایت، شاید هم موفق نشوید.
• (۴) شما شاید از هر انتخابی دست بکشید و در گوشهای بنشینید. با توجه به ساختار این مثال، چنین گزینهای به معنی آن است که گزینه (۲) اتفاق خواهد افتاد.
در این حالت انتخاب بین (۱) و (۲) انتخاب بین شرّی بزرگ و شرّی کوچک است. باتوجه به ریسک زیاد (۳) شاید بهتر باشد که گزینه ی (۱) را انتخاب کنید.
حالا این مثال را مقایسه کنید با مثالی دیگر. این بار الف به شما دو گزینهی متفاوت میدهد:
• (۵) یا فرزند خود را با میلهی داغ آهنی شکنجه کنید.
• (۶) یا فرزند شما را با کشیدنِ ناخنش شکنجه خواهم کرد.
مانند دفعهی قبل شما دو گزینهی دیگر پیش رو دارید:
• (۷) شما می توانید گزینهی ۵ یا ۶ را انتخاب نکنید و سعی کنید که الف را از قدرت براندازید. متاسفانه از قدرت برانداختن الف با ریسک زیادی همراه است که احتمالا باید دست به چند عمل بسیار خشونتآمیز بزنید و در نهایت شاید موفق نشوید.
• (۸) شما شاید از هر انتخابی دست بکشید و در گوشهای بنشینید. با توجه به ساختار این مثال، این گزینه به معنی آن است که گزینه (۶) اتفاق خواهد افتاد.
در این حالت، انتخاب (۵) یا (۶) انتخاب بین شرّی بزرگ و شرّی کوچک نیست. بلکه انتخاب (۵) و (۶) انتخاب بین دو سبکِ متفاوت شرّ بزرگ (یا شرّ بینهایت) است. در این حالت بسته به میزان ریسک، شاید گزینه ی (۷) مطلوب و عاقلانه باشد. اما اگر امکان براندازی الف نباشد و یا ریسک خشونت بیش از حد باشد، گزینهی ۸ حتّی میتواند عاقلانه باشد: اینکه من نمیتوانم جلوی شکنجهی فرزندم را بگیرم شاید یک تراژدی باشد. ولی این دلیل نمیشود که خودم با دست خودم شکنجهاش کنم.
اهل شرکت در انتخابات وانمود می کنند که شرایط ایران آشکارا شبیه ۱ تا ۴ است. لذا هر کسی که گزینه ی (۱) (رای دادن به پزشکیان) را انتخاب نکند، احساسی و غیرعاقلانه عمل کرده است. اما اگر منصفانه به دیدگاه اهل تحریم نگاه کنیم؛ می بینیم که برای آنها شرایط ایران شبیهتر به ۵ تا ۸ است. به نظر خیلی از طرفداران تحریم، انتخاب بین جلیلی و پزشکیان انتخابی بین دو سبک شرّ بزرگ است. یکی اجازه میدهد که مردم در آبان کشته بشوند و دیگری اجازه میدهد که کشتار ۱۴۰۱ اتفاق بیافتد. هر دو بر آنچه بر مردم گذشت، سرپوش میگذارند و از حق حیاتی که گرفته شده است؛ دفاع معناداری نمیکنند. هر دو سبک حکومتداری اجازه دادهاند که دهها هزار نفر توسط نیروهای ایرانی در سوریه کشته شوند. هر دو سبکِ حکومتداری سالها و سالها در قدرت بودهاند و به پایهایترین حقوق بهاییها، بیدینها و اقلیتهای دیگر احترام نگذاشتهاند. برای اهل تحریم انتخاب پیشِ رو انتخابی بین دو سبک متفاوت از شرّ بزرگ است؛ و نه بین شرّ بزرگ و شرّ کوچک. لذا حتّی رای ندادن، بدون راه حلّ آلترناتیو (مانند گزینه ی ۸ بالا) برایشان عاقلانهتر و ارزشمندتر از مشارکت در حکومتیست که به طور سیستماتیک جنایتکارانه و ناعادلانه عمل می کند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115225
رضا حدیثی
طرفداران شرکت در انتخابات مدام وانمود میکنند که اهل تحریم، منطقی و عاقلانه فکر نمیکنند؛ احساسی و عصبانی هستند و راه حلّ آلترناتیوی ندارند. لذا تحریم از دیدگاه ایشان به طرز ساده و آشکاری غیرعاقلانه است.
قصد من فراخوان دادن به تحریم انتخابات نیست. اما به عنوان یک تحریمی قصدم این است که حداقل نشان دهم که تحریم انتخابات جمهوری اسلامی میتواند تا حد زیادی عاقلانه باشد.
فرض کنید شخص زورگویی به اسم الف به شما دو گزینه پیشنهاد میکند:
• (۱) یا به فرزندت فحش بده.
• (۲) یا پسرت را شکنجه خواهم کرد
همچنین فرض کنید که دو گزینهی دیگر هم پیش رو دارید:
• (۳) شما میتوانید گزینهی ۱ یا ۲ را انتخاب نکنید و سعی کنید که شخصِ الف را از قدرت براندازید. متاسفانه از قدرت برانداختن الف با ریسک زیادی همراه است که احتمالاً باید دست به چند عمل بسیار خشونتآمیز بزنید و در نهایت، شاید هم موفق نشوید.
• (۴) شما شاید از هر انتخابی دست بکشید و در گوشهای بنشینید. با توجه به ساختار این مثال، چنین گزینهای به معنی آن است که گزینه (۲) اتفاق خواهد افتاد.
در این حالت انتخاب بین (۱) و (۲) انتخاب بین شرّی بزرگ و شرّی کوچک است. باتوجه به ریسک زیاد (۳) شاید بهتر باشد که گزینه ی (۱) را انتخاب کنید.
حالا این مثال را مقایسه کنید با مثالی دیگر. این بار الف به شما دو گزینهی متفاوت میدهد:
• (۵) یا فرزند خود را با میلهی داغ آهنی شکنجه کنید.
• (۶) یا فرزند شما را با کشیدنِ ناخنش شکنجه خواهم کرد.
مانند دفعهی قبل شما دو گزینهی دیگر پیش رو دارید:
• (۷) شما می توانید گزینهی ۵ یا ۶ را انتخاب نکنید و سعی کنید که الف را از قدرت براندازید. متاسفانه از قدرت برانداختن الف با ریسک زیادی همراه است که احتمالا باید دست به چند عمل بسیار خشونتآمیز بزنید و در نهایت شاید موفق نشوید.
• (۸) شما شاید از هر انتخابی دست بکشید و در گوشهای بنشینید. با توجه به ساختار این مثال، این گزینه به معنی آن است که گزینه (۶) اتفاق خواهد افتاد.
در این حالت، انتخاب (۵) یا (۶) انتخاب بین شرّی بزرگ و شرّی کوچک نیست. بلکه انتخاب (۵) و (۶) انتخاب بین دو سبکِ متفاوت شرّ بزرگ (یا شرّ بینهایت) است. در این حالت بسته به میزان ریسک، شاید گزینه ی (۷) مطلوب و عاقلانه باشد. اما اگر امکان براندازی الف نباشد و یا ریسک خشونت بیش از حد باشد، گزینهی ۸ حتّی میتواند عاقلانه باشد: اینکه من نمیتوانم جلوی شکنجهی فرزندم را بگیرم شاید یک تراژدی باشد. ولی این دلیل نمیشود که خودم با دست خودم شکنجهاش کنم.
اهل شرکت در انتخابات وانمود می کنند که شرایط ایران آشکارا شبیه ۱ تا ۴ است. لذا هر کسی که گزینه ی (۱) (رای دادن به پزشکیان) را انتخاب نکند، احساسی و غیرعاقلانه عمل کرده است. اما اگر منصفانه به دیدگاه اهل تحریم نگاه کنیم؛ می بینیم که برای آنها شرایط ایران شبیهتر به ۵ تا ۸ است. به نظر خیلی از طرفداران تحریم، انتخاب بین جلیلی و پزشکیان انتخابی بین دو سبک شرّ بزرگ است. یکی اجازه میدهد که مردم در آبان کشته بشوند و دیگری اجازه میدهد که کشتار ۱۴۰۱ اتفاق بیافتد. هر دو بر آنچه بر مردم گذشت، سرپوش میگذارند و از حق حیاتی که گرفته شده است؛ دفاع معناداری نمیکنند. هر دو سبک حکومتداری اجازه دادهاند که دهها هزار نفر توسط نیروهای ایرانی در سوریه کشته شوند. هر دو سبکِ حکومتداری سالها و سالها در قدرت بودهاند و به پایهایترین حقوق بهاییها، بیدینها و اقلیتهای دیگر احترام نگذاشتهاند. برای اهل تحریم انتخاب پیشِ رو انتخابی بین دو سبک متفاوت از شرّ بزرگ است؛ و نه بین شرّ بزرگ و شرّ کوچک. لذا حتّی رای ندادن، بدون راه حلّ آلترناتیو (مانند گزینه ی ۸ بالا) برایشان عاقلانهتر و ارزشمندتر از مشارکت در حکومتیست که به طور سیستماتیک جنایتکارانه و ناعادلانه عمل می کند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115225
سایت خبری تحلیلی زیتون
عقلانیت تحریم | سایت خبری تحلیلی زیتون
طرفداران شرکت در انتخابات مدام وانمود میکنند که اهل تحریم، منطقی و عاقلانه فکر نمیکنند؛ احساسی و عصبانی هستند و راه حلّ آلترناتیوی ندارند. لذا تحریم از دیدگاه ایشان به طرز ساده و آشکاری غیرعاقلانه است. قصد من فراخوان دادن به تحریم انتخابات نیست. اما به…
دولت سوم احمدینژاد علیه دولت سوم روحانی؛
بازی مبتذل اقلیتها در غیاب جمهور مردم
طاها پارسا
چرا ۳۹ درصد؟
۱.متناسب با هرم سنی جمعیت ایران، بدنه اصلی رأیدهندگان از افراد زیر ۵۰ سال تشکیل شده . تهییج و بهحرکت درآوردن این بدنه مخصوصا جمعیت زیر ۴۰ سال آن نیازمند گفتمانی فراتر از اصلاحات و اشخاصی جوانتر از اصلاحطلبان شناخته شده است (۲۶ سال از دوم خرداد ۱۳۷۶ گذشته است و برای حدود بیست درصد رأیدهندگان تفاوتی میان مصدق و خاتمی به لحاظ تجربه زیستی و تاریخی وجود ندارد). شواهد نشان میدهند که این بدنه نه از سوی اصلاحطلبان بهرسمیت شناخته میشود و نه از سوی اصولگرایان و بنیادگرایان. یعنی در مواجههی انکارآمیز با این جمعیتِ معترض، تفاوتی میان اصولگرا و اصلاحطلب وجود ندارد. دو سال پیش که بخش چشمگیری از این بدنه در خیابانها بود و صدها کشته داد، هیچگونه حمایتی از اصولگرایان و اصلاحطلبان دریافت نکرد. طبیعی است که آنها هم وارد آوردگاه بازی انتخاباتی آنها نشده و حتی حوصلهی تماشاکردن بازی آنها را هم در تلویزیون نداشته باشند (۷۳ درصد مردم مناظرههای انتخاباتی را ندیدند/ ایسپا)
جلیلی میبرد یا پزشکیان؟
۲. رأی جلیلی رأی سازمانی و سازمانیافته است. در میان حامیانِ گفتمان «انقلاب»، سازمانْ رأی جلیلی از سازمانْ رأی قالیباف موفقتر عمل کرد. بهنظر میرسد که در مرحله دوم این دو سازمانْ رأی دست بهدست هم میدهند تا نگذارند پزشکیان به پاستور برود. تصور اینکه پایگاه رأی قالیباف سراغ پزشکیان میروند درست بهنظر نمیرسد چون سازمانْ رأی تغذیه میشود، بوروکراتیک و ارگانیگ است و از رأس و هرم آن، فرمان میبرد. قالیباف هم از جلیلی حمایت کرده است. پزشکیان اگر متعرضان را جذب نکند بازی را واگذاشته است.
ریا و صداقت؛ ظریف علیه پزشکیان
۳. اگر قاطبه اصلاحطلبان و از جمله اعضای کابینه روحانی و مشخصا جواد ظریف از پزشکیان حمایت نمیکردند و اینگونه گلدرشت خود را نماینده اصلاحات و صاحبان گفتمان تغییر و نماینده معترضان جا نمیزدند، چه بسا پزشکیان بهتنهایی مینتوانست رأی بیشتری بیاورد. در نزد معترضان جواد ظریف نماینده دولت و گفتمانی است که در آن کشتار ۹۸ شکل گرفت و آذری جهرمی وزیر دولتی است که اینترنت را یک هفته قطع کرد تا در سکوت خبری این کشتار انجام شود. حملههای شخصی و دفاعهای ناشیانه و جیغ و دادهای سراسر بیبنیاد و غیر اصیل هیچ کمکی به پزشکیان نمیکند بلکه دافعهی ریاکاریهای ظریف جاذبههای صداقت و سلامت و سادگی پزشکیان را خنثی میکند.
[…]
اقلیت علیه اقلیت؛ این بازی مبتذل
۵. خلاصهی استدلال کمپین اصلاحطلبان در دفاع از پزشکیان این است: بیایید به ما رأی بدهید مبادا دولت سوم احمدینژاد تکرار شود. لبلباب استدلال اصولگرایان هم علیه پزشکیان همین است: بیایید به ما رأی بدهید مبادا دولت سوم روحانی تکرار شود. طرفه آنکه هیچکدام از این دو گروه دولتهای احمدینژاد و روحانی را گردن نمیگیرد و خوشمزه اینکه هر دو انتظار دارند معترضان و جمهور مردم همهچیز را فراموش کنند و از ترس رقیب به آنها بپیوندند! و بامزه اینکه بهزعم آنها «علی خامنهای» هم هیچ نقش و مسئولیتی در کاستیهای کشور نداشته و ندارد! همین اندازه کافی است که معلوم شود رقابت اقلیتها در غیاب جمهور مردم به چه ابتذال و تناقضاتی گرفتار است و دولت برآمده از آنها چه نسبتی با جمهوری دارد.
[…]
دروغ ممنوع!
.۷. قدرت بر آدمی سوار میشود نه آدمی بر قدرت! پزشکیان فرد سالم و صادقی است اما در این بازیِ مبتذل صداقت شمشیر دو لبه است! شجاعت پرچم صداقت است و در نبود این پرچم، هر فرد صادق و سالمی ابتدا تسلیمِ مصلحت میشود و سپس گامبهگام بازی را به رقبا میبازد: توجیه، ابهام، تحریف، انکار، بیمسئولیتی و سرانجام هم تسلیم بیصداقتی میشود. تجربه ۸۸ نشان میدهد که با شعار «دروغ ممنوع»، باید به استقبال حصر رفت. نمیشود «صادقانه» خود را مجری سیاستهای رهبری دانست و همزمان همهی خطاها را به پای جلیلی، نماینده رهبری در شورای امنیت ملی، نوشت! یادمان نرفتهاست که میرحسین موسوی، صاحب اصلی گفتمان «دروغ ممنوع» است و او مقاومت مدنی را به رأی دادن ترجیح داد. و یادمان نمیرود که «خاک پای مردم ایران»، محمدرضا شجریان صدای «خس و خاشاک بود».
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115230
بازی مبتذل اقلیتها در غیاب جمهور مردم
طاها پارسا
چرا ۳۹ درصد؟
۱.متناسب با هرم سنی جمعیت ایران، بدنه اصلی رأیدهندگان از افراد زیر ۵۰ سال تشکیل شده . تهییج و بهحرکت درآوردن این بدنه مخصوصا جمعیت زیر ۴۰ سال آن نیازمند گفتمانی فراتر از اصلاحات و اشخاصی جوانتر از اصلاحطلبان شناخته شده است (۲۶ سال از دوم خرداد ۱۳۷۶ گذشته است و برای حدود بیست درصد رأیدهندگان تفاوتی میان مصدق و خاتمی به لحاظ تجربه زیستی و تاریخی وجود ندارد). شواهد نشان میدهند که این بدنه نه از سوی اصلاحطلبان بهرسمیت شناخته میشود و نه از سوی اصولگرایان و بنیادگرایان. یعنی در مواجههی انکارآمیز با این جمعیتِ معترض، تفاوتی میان اصولگرا و اصلاحطلب وجود ندارد. دو سال پیش که بخش چشمگیری از این بدنه در خیابانها بود و صدها کشته داد، هیچگونه حمایتی از اصولگرایان و اصلاحطلبان دریافت نکرد. طبیعی است که آنها هم وارد آوردگاه بازی انتخاباتی آنها نشده و حتی حوصلهی تماشاکردن بازی آنها را هم در تلویزیون نداشته باشند (۷۳ درصد مردم مناظرههای انتخاباتی را ندیدند/ ایسپا)
جلیلی میبرد یا پزشکیان؟
۲. رأی جلیلی رأی سازمانی و سازمانیافته است. در میان حامیانِ گفتمان «انقلاب»، سازمانْ رأی جلیلی از سازمانْ رأی قالیباف موفقتر عمل کرد. بهنظر میرسد که در مرحله دوم این دو سازمانْ رأی دست بهدست هم میدهند تا نگذارند پزشکیان به پاستور برود. تصور اینکه پایگاه رأی قالیباف سراغ پزشکیان میروند درست بهنظر نمیرسد چون سازمانْ رأی تغذیه میشود، بوروکراتیک و ارگانیگ است و از رأس و هرم آن، فرمان میبرد. قالیباف هم از جلیلی حمایت کرده است. پزشکیان اگر متعرضان را جذب نکند بازی را واگذاشته است.
ریا و صداقت؛ ظریف علیه پزشکیان
۳. اگر قاطبه اصلاحطلبان و از جمله اعضای کابینه روحانی و مشخصا جواد ظریف از پزشکیان حمایت نمیکردند و اینگونه گلدرشت خود را نماینده اصلاحات و صاحبان گفتمان تغییر و نماینده معترضان جا نمیزدند، چه بسا پزشکیان بهتنهایی مینتوانست رأی بیشتری بیاورد. در نزد معترضان جواد ظریف نماینده دولت و گفتمانی است که در آن کشتار ۹۸ شکل گرفت و آذری جهرمی وزیر دولتی است که اینترنت را یک هفته قطع کرد تا در سکوت خبری این کشتار انجام شود. حملههای شخصی و دفاعهای ناشیانه و جیغ و دادهای سراسر بیبنیاد و غیر اصیل هیچ کمکی به پزشکیان نمیکند بلکه دافعهی ریاکاریهای ظریف جاذبههای صداقت و سلامت و سادگی پزشکیان را خنثی میکند.
[…]
اقلیت علیه اقلیت؛ این بازی مبتذل
۵. خلاصهی استدلال کمپین اصلاحطلبان در دفاع از پزشکیان این است: بیایید به ما رأی بدهید مبادا دولت سوم احمدینژاد تکرار شود. لبلباب استدلال اصولگرایان هم علیه پزشکیان همین است: بیایید به ما رأی بدهید مبادا دولت سوم روحانی تکرار شود. طرفه آنکه هیچکدام از این دو گروه دولتهای احمدینژاد و روحانی را گردن نمیگیرد و خوشمزه اینکه هر دو انتظار دارند معترضان و جمهور مردم همهچیز را فراموش کنند و از ترس رقیب به آنها بپیوندند! و بامزه اینکه بهزعم آنها «علی خامنهای» هم هیچ نقش و مسئولیتی در کاستیهای کشور نداشته و ندارد! همین اندازه کافی است که معلوم شود رقابت اقلیتها در غیاب جمهور مردم به چه ابتذال و تناقضاتی گرفتار است و دولت برآمده از آنها چه نسبتی با جمهوری دارد.
[…]
دروغ ممنوع!
.۷. قدرت بر آدمی سوار میشود نه آدمی بر قدرت! پزشکیان فرد سالم و صادقی است اما در این بازیِ مبتذل صداقت شمشیر دو لبه است! شجاعت پرچم صداقت است و در نبود این پرچم، هر فرد صادق و سالمی ابتدا تسلیمِ مصلحت میشود و سپس گامبهگام بازی را به رقبا میبازد: توجیه، ابهام، تحریف، انکار، بیمسئولیتی و سرانجام هم تسلیم بیصداقتی میشود. تجربه ۸۸ نشان میدهد که با شعار «دروغ ممنوع»، باید به استقبال حصر رفت. نمیشود «صادقانه» خود را مجری سیاستهای رهبری دانست و همزمان همهی خطاها را به پای جلیلی، نماینده رهبری در شورای امنیت ملی، نوشت! یادمان نرفتهاست که میرحسین موسوی، صاحب اصلی گفتمان «دروغ ممنوع» است و او مقاومت مدنی را به رأی دادن ترجیح داد. و یادمان نمیرود که «خاک پای مردم ایران»، محمدرضا شجریان صدای «خس و خاشاک بود».
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115230
سایت خبری تحلیلی زیتون
دولت سوم احمدینژاد علیه دولت سوم روحانی؛ بازی مبتذل اقلیتها در غیاب جمهور مردم | سایت خبری تحلیلی زیتون
چرا ۳۹ درصد؟ ۱.متناسب با هرم سنی جمعیت ایران، بدنه اصلی رأیدهندگان از افراد زیر ۵۰ سال تشکیل شده . تهییج و بهحرکت درآوردن این بدنه مخصوصا جمعیت زیر ۴۰ سال آن نیازمند گفتمانی فراتر از اصلاحات و اشخاصی جوانتر از اصلاحطلبان شناخته شده است (۲۶ سال دوم از…
آری به پزشکیان، «نه» به جلیلی
ابراهیم نبوی
مرحله اول انتخابات کشور برگزار شد و رقابت میان مسعود پزشکیان و سعید جلیلی به دور دوم کشیده شد. برای من که در مرحله اول گفتن یک آری به پزشکیان لازم بود، اما در این مرحله نه فقط رای آری به پزشکیان، بلکه یک نه بزرگ به جلیلی لازم و ضروری است.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115254
ابراهیم نبوی
مرحله اول انتخابات کشور برگزار شد و رقابت میان مسعود پزشکیان و سعید جلیلی به دور دوم کشیده شد. برای من که در مرحله اول گفتن یک آری به پزشکیان لازم بود، اما در این مرحله نه فقط رای آری به پزشکیان، بلکه یک نه بزرگ به جلیلی لازم و ضروری است.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115254
سایت خبری تحلیلی زیتون
آری به پزشکیان، «نه» به جلیلی | سایت خبری تحلیلی زیتون
مرحله اول انتخابات کشور برگزار شد و رقابت میان مسعود پزشکیان و سعید جلیلی به دور دوم کشیده شد. برای من که در مرحله اول گفتن یک آری به پزشکیان لازم بود، اما در این مرحله نه فقط رای آری به پزشکیان، بلکه یک نه بزرگ به جلیلی لازم و ضروری است. مردم بزرگ ایران!…
نافرمانان مدنی و تدبیر سیاسی در راند دوم
هادی حکیم شفایی
دور نخست رایگیری با تمام پیچیدگیهایش و برخلاف پیشبینیِ بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان سیاسی، با پیروزی شگفتآور نافرمانان مدنی به پایان رسید. مشهورترین اساتید دانشگاه، تعدادی از مشهورترین سلبریتیهای هنری و ورزشی و تمام احزاب و جریانات سیاسی و اجتماعی داخل و برخی مشاهیر خارجنشین، دست به دست یکدیگر داده بودند تا مخالفان وضع موجود را به مشارکت در رایگیری متقاعد سازند. در سوی اندیشهی نافرمانی مدنی نیز شخصیتهای معنوی و سیاسی برجستهای ایستاده بودند اما وزن نخبگان و مشاهیر باورمند به مشارکت و امکانات تبلیغاتی آنها، بیشتر به نظر میرسید؛ گویی نخبگان، پس از چندین و چند وعده اعتراض و سرکوب، امید چندانی به قدرت بیقدرتان و بهپاخواستن جامعه نداشتند. و گویی باور داشتند که در ایران پساانقلاب، شرایط برای پاگرفتن یک جامعهی مدنی آگاه و مستقل، فراهم نیست.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115256
هادی حکیم شفایی
دور نخست رایگیری با تمام پیچیدگیهایش و برخلاف پیشبینیِ بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان سیاسی، با پیروزی شگفتآور نافرمانان مدنی به پایان رسید. مشهورترین اساتید دانشگاه، تعدادی از مشهورترین سلبریتیهای هنری و ورزشی و تمام احزاب و جریانات سیاسی و اجتماعی داخل و برخی مشاهیر خارجنشین، دست به دست یکدیگر داده بودند تا مخالفان وضع موجود را به مشارکت در رایگیری متقاعد سازند. در سوی اندیشهی نافرمانی مدنی نیز شخصیتهای معنوی و سیاسی برجستهای ایستاده بودند اما وزن نخبگان و مشاهیر باورمند به مشارکت و امکانات تبلیغاتی آنها، بیشتر به نظر میرسید؛ گویی نخبگان، پس از چندین و چند وعده اعتراض و سرکوب، امید چندانی به قدرت بیقدرتان و بهپاخواستن جامعه نداشتند. و گویی باور داشتند که در ایران پساانقلاب، شرایط برای پاگرفتن یک جامعهی مدنی آگاه و مستقل، فراهم نیست.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115256
سایت خبری تحلیلی زیتون
نافرمانان مدنی و تدبیر سیاسی در راند دوم | سایت خبری تحلیلی زیتون
دور نخست رایگیری با تمام پیچیدگیهایش و برخلاف پیشبینیِ بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان سیاسی، با پیروزی شگفتآور نافرمانان مدنی به پایان رسید. مشهورترین اساتید دانشگاه، تعدادی از مشهورترین سلبریتیهای هنری و ورزشی و تمام احزاب و جریانات سیاسی و اجتماعی…
انتخابات ریاستجمهوری، مضرب ۳ و مغالطه قمارباز
تفکر انتقادی (۱۰)
اگر شما هم از زمره کسانی هستید که باورتان شده یا شک کردهاید که آراء انتخاباتی ریاستجمهوری چهاردهم در عدد ۳ ضرب شده است این یادداشت را به دقت بخوانید.
https://www.zeitoons.com/115242
تفکر انتقادی (۱۰)
اگر شما هم از زمره کسانی هستید که باورتان شده یا شک کردهاید که آراء انتخاباتی ریاستجمهوری چهاردهم در عدد ۳ ضرب شده است این یادداشت را به دقت بخوانید.
https://www.zeitoons.com/115242
سایت خبری تحلیلی زیتون
انتخابات ریاستجمهوری، مضرب ۳ و مغالطه قمارباز | سایت خبری تحلیلی زیتون
من درس آمار و احتمال را با مرحوم دکتر هدایت یاسایی، استاد دانشکده ریاضی دانشگاه صنعتی شریف، گذراندهام. در یکی از جلسات دکتر یاسایی -که پوشش و روحیات و اخلاق خاص و متفاوتی داشت- سراسیمه وارد کلاس درس شد و گفت که امروز بههنگام آمدن به دانشگاه و در تقاطع خیابان…
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
چرا به مسعود پزشکیان رای میدهم؟
عماد گلی صرمی
من ، در دور اول انتخابات ریاستجمهوری رای ندادم، زیرا شرایط را برای شرکت در انتخابات مناسب نمی دانستم ولی الان بین دو گزینهی باقی مانده حتما به مسعود پزشکیان رای میدهم ، تا هم به دلیل وجه ایجابی و هم به دلیل وجه سلبی، پزشکیان رییس جمهور ایران شود .
بدون شک در حال حاضر وسیلهی تحول معنادار در ایران در دسترس نیست، لا اقل حتی اگر در زمان کوتاهمدت در دست نباشد باید شرایطی را ایجاد کرد تا یک اصلاح معنادار و یک تحول عمیق در ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی صورت پذیرد.
رسانههای مجازی به قدری در شفافیت فضا کمک می کنند که کنش کاندیداهای مختلف برای پست ریاستجمهوری از دیدهها پنهان نمیماند. به نوعی حضور مصطفی پورمحمدی به عنوان وزیری که سابقهی حضور در دولت اعتدال را داشته است و در مقابل حملات یکطرفه به مسعود پزشکیان و دولتهای قبل، سینه سپر کرد و مانع رویه ی تک سویهی اصولگرایان شد، پیام جالبی را به مخاطبان مخابره کرد .
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115266
عماد گلی صرمی
من ، در دور اول انتخابات ریاستجمهوری رای ندادم، زیرا شرایط را برای شرکت در انتخابات مناسب نمی دانستم ولی الان بین دو گزینهی باقی مانده حتما به مسعود پزشکیان رای میدهم ، تا هم به دلیل وجه ایجابی و هم به دلیل وجه سلبی، پزشکیان رییس جمهور ایران شود .
بدون شک در حال حاضر وسیلهی تحول معنادار در ایران در دسترس نیست، لا اقل حتی اگر در زمان کوتاهمدت در دست نباشد باید شرایطی را ایجاد کرد تا یک اصلاح معنادار و یک تحول عمیق در ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی صورت پذیرد.
رسانههای مجازی به قدری در شفافیت فضا کمک می کنند که کنش کاندیداهای مختلف برای پست ریاستجمهوری از دیدهها پنهان نمیماند. به نوعی حضور مصطفی پورمحمدی به عنوان وزیری که سابقهی حضور در دولت اعتدال را داشته است و در مقابل حملات یکطرفه به مسعود پزشکیان و دولتهای قبل، سینه سپر کرد و مانع رویه ی تک سویهی اصولگرایان شد، پیام جالبی را به مخاطبان مخابره کرد .
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115266
سایت خبری تحلیلی زیتون
چرا به مسعود پزشکیان رای میدهم؟ | سایت خبری تحلیلی زیتون
من ، در دور اول انتخابات ریاستجمهوری رای ندادم، زیرا شرایط را برای شرکت در انتخابات مناسب نمی دانستم ولی الان بین دو گزینهی باقی مانده حتما به مسعود پزشکیان رای میدهم ، تا هم به دلیل وجه ایجابی و هم به دلیل وجه سلبی، پزشکیان رییس جمهور ایران شود . بدون…
علی و حوض انتخابات
افشین حکیمیان
تنور انتخاباتی که به راه انداخته بود؛ بهظاهر گرم شده بود. انگاری اکثریت نگاهها را به سمت نهادهای انتخاباتی خود جلب کرده بود. عکس نشستهای شورای نگهبان بود که همرسانی میشد که مثلا داشتند صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری را بررسی میکردند. بازار پیشبینیهای صلاحیت کاندیداها هم خودبهخود گرم شده بود. هرکسی بهفراخور اطلاعاتش از مصلحتهای نظام، پیشبینی میکرد که این سردار تأیید و آن یکی سردار سابق خط خواهد خورد.
از فردای تأییدصلاحیتها هم، صحنهی انتخاباتی که او آرزو داشت به تیتر یک رسانههای جمعی تبدیل شده و به دغدغهی اول مردم تبدیل شود؛ همچنان به صحنهی دلخواه او بدل شده بود. بازار پیشبینیهای نتایج انتخابات گرم شده بود. مؤسسات نظرسنجیِ رنگبهرنگ داشتند ارقام تعداد مشارکتکنندگان احتمالی و تعداد آرای احتمالی تکتک کاندیداها، را رصد میکردند. برنامههای تلویزیونی مناظرههای انتخاباتی با حضور کاندیداها و کارشناسان هم، گویی به میل منویات او از آب درآمده بود. بیکمترین حاشیههای بگومگوی مضرِ به حیات سیاسی نظام تحت امرش و البته به رخصت و فرصتی برای خطخطی کردن و لجنمال علیه آنهایی که با او زاویه داشتند. او انگاری داشت ثمرهی چینش بهینهی این صحنه را برداشت میکرد. کاندیداهای پوششی را خوب توانسته بود گرمشان کند تا به جعل و دروغهایشان از خجالت آنکه دولتِ با تفنگ را و کاسبان تحریم را سر زبان مردم انداخته بود؛ دربیایند. بیآنکه مناظرهها از “لوله کردن و حملات گازانبری” نظام حرفوحدیثی به بیرون درز دهد؛ داشت به برنامهای جهت محاکمهی مخالفانش بدل میشد. حتما او در دل کلی ذوق کرده بود که بالاخره مدیران تحت امرش در شکلدهی به یک انتخابات پاستوریزه، بهخوبی عمل کردهاند.
در این سوی بازار انتخاباتی هم انگاری، همهچیز داشت به نفع مصلحتهای او تمام میشد. مهرهچینیهای او گویی، با تحسین و تمجید از سمتِ بخشی از جناحهای سیاسی برخوردار شده بود. سعید لیلاز میگفت:«ما در ۴۵ سال گذشته هرگز انتخاباتی چنین منصفانه و جامع نداشتیم. مطمئنم بین ۵۵ تا ۶۰ درصد مشارکت خواهیم داشت.» حمیدرضا جلاییپور پیشبینی میکرد:«مشارکت تا بالای شصت درصد افزایش مییابد و بساط براندازی برچیده میشود.» محمدرضا نیکفر هم داشت پیشبینی میکرد که:«مردم جانبهلبرسیده «استراتژی بقا» را در دل فاجعه پیش میگیرند.»
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115269
افشین حکیمیان
تنور انتخاباتی که به راه انداخته بود؛ بهظاهر گرم شده بود. انگاری اکثریت نگاهها را به سمت نهادهای انتخاباتی خود جلب کرده بود. عکس نشستهای شورای نگهبان بود که همرسانی میشد که مثلا داشتند صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری را بررسی میکردند. بازار پیشبینیهای صلاحیت کاندیداها هم خودبهخود گرم شده بود. هرکسی بهفراخور اطلاعاتش از مصلحتهای نظام، پیشبینی میکرد که این سردار تأیید و آن یکی سردار سابق خط خواهد خورد.
از فردای تأییدصلاحیتها هم، صحنهی انتخاباتی که او آرزو داشت به تیتر یک رسانههای جمعی تبدیل شده و به دغدغهی اول مردم تبدیل شود؛ همچنان به صحنهی دلخواه او بدل شده بود. بازار پیشبینیهای نتایج انتخابات گرم شده بود. مؤسسات نظرسنجیِ رنگبهرنگ داشتند ارقام تعداد مشارکتکنندگان احتمالی و تعداد آرای احتمالی تکتک کاندیداها، را رصد میکردند. برنامههای تلویزیونی مناظرههای انتخاباتی با حضور کاندیداها و کارشناسان هم، گویی به میل منویات او از آب درآمده بود. بیکمترین حاشیههای بگومگوی مضرِ به حیات سیاسی نظام تحت امرش و البته به رخصت و فرصتی برای خطخطی کردن و لجنمال علیه آنهایی که با او زاویه داشتند. او انگاری داشت ثمرهی چینش بهینهی این صحنه را برداشت میکرد. کاندیداهای پوششی را خوب توانسته بود گرمشان کند تا به جعل و دروغهایشان از خجالت آنکه دولتِ با تفنگ را و کاسبان تحریم را سر زبان مردم انداخته بود؛ دربیایند. بیآنکه مناظرهها از “لوله کردن و حملات گازانبری” نظام حرفوحدیثی به بیرون درز دهد؛ داشت به برنامهای جهت محاکمهی مخالفانش بدل میشد. حتما او در دل کلی ذوق کرده بود که بالاخره مدیران تحت امرش در شکلدهی به یک انتخابات پاستوریزه، بهخوبی عمل کردهاند.
در این سوی بازار انتخاباتی هم انگاری، همهچیز داشت به نفع مصلحتهای او تمام میشد. مهرهچینیهای او گویی، با تحسین و تمجید از سمتِ بخشی از جناحهای سیاسی برخوردار شده بود. سعید لیلاز میگفت:«ما در ۴۵ سال گذشته هرگز انتخاباتی چنین منصفانه و جامع نداشتیم. مطمئنم بین ۵۵ تا ۶۰ درصد مشارکت خواهیم داشت.» حمیدرضا جلاییپور پیشبینی میکرد:«مشارکت تا بالای شصت درصد افزایش مییابد و بساط براندازی برچیده میشود.» محمدرضا نیکفر هم داشت پیشبینی میکرد که:«مردم جانبهلبرسیده «استراتژی بقا» را در دل فاجعه پیش میگیرند.»
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115269
سایت خبری تحلیلی زیتون
علی و حوض انتخابات | سایت خبری تحلیلی زیتون
تنور انتخاباتی که به راه انداخته بود؛ بهظاهر گرم شده بود. انگاری اکثریت نگاهها را به سمت نهادهای انتخاباتی خود جلب کرده بود. عکس نشستهای شورای نگهبان بود که همرسانی میشد که مثلا داشتند صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری را بررسی میکردند. بازار…
آچمزگریختگان دست به مهره
وحید وحدت
البته که هر کسی محق است نسبتش را با انتخابات تعیین کند. تحریم هم به نظر من ابزار مدنی و مهمی است که نمیشود از آن صرفنظر کرد، کما این که احتمالا تنوع بیشتر کاندیداها در این دوره تا حدی محصول فشاری است که مشارکت پایین بر نظام تحمیل کرد.
اما این استدلال که رییس جمهور نقشش در امور جامعه فرعی و علیالسویه است و نهایتا قدرت تاثیرگذاری ندارد را نمیفهمم. اتفاقا به نظرم رییس جمهور در ساختار فعلی نظام حکمرانی ایران بیش از بعضی از شخص اولهای کشورهای اروپایی قدرت نقشآفرینی دارد. کافی است تفاوتهای دوره احمدینژاد با خاتمی (یا روحانی با رییسی) را در مولفههای اقتصادی، فرهنگی، یا اجتماعی (مثل تورم، بیکاری، ضریب جینی، رشد اقتصادی، جذب سرمایههای خارجی، شاخص آزادی بیان، استقلال نهادهای فرهنگی، مطبوعات غیروابسته، یا همبستگی اجتماعی) مقایسه کنیم. این جهشهای بزرگ تحت تاثیر تغییر دولت در کشورهای دیگر معمول نیست.
یا مثلا همین که از صدر تا ذیل بدنه دستگاههای دولتی (از مسئول تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور شعبه سوادکوه تا معاون فرهنگی فرماندار علی آباد) تغییر میکند، آیا بر این گواهی نمیدهد که اتفاقا تغییر دولت در نظام حکمرانی فعلی ایران (شاید به طور نامتناسبی) بر زیست عمومی مردم تاثیر میگذارد؟
به نظرم اگر کسی معتقد به تحریم است همین نکات ساده که بیش از ۹۸% کاندیداهای ریاست جمهوری به طور معمول در نظارت استصوابی حذف میشوند یا تردید در سلامت انتخابات دلایل قابل قبولتری برای امتناع از مشارکت است.
اجازه بدهید روی این واقعیت غیرقابل انکار توافق کنیم که تحریم خشک و خالی انتخابات به تغییر رژیم منجر نمیشود. احتمالا کوچکترین خراشی در مشروعیت رژیمی که به شاخصهای دموکراسی تا این حد بیاعتناست هم ایجاد نکند. کارکرد تحریم چیز دیگری است: اعمال فشار بر دستگاه حاکم و از این نظر نمیشود منکر تاثیر جدی آن حتی بر نظام حکمرانی مردمگریز ایران شد.
اما فشار اجتماعی که در خلا معنایی ندارد. باید از این نیروی تجمیعی جایی بهره برد؟ خواستهای را طلب کرد یا شرطی را تحمیل نمود؟ شکافی ایجاد کرد یا راهی گشود؟ این انباشت نیروی سیاسی که از تحریم سازماندهی شده جمع می شود را بالاخره نباید جایی نقد کرد؟ قرار نیست تا ابد در بانک سرمایههای اجتماعیمان بخوابد. به عنوان کسی که در چند دوره اخیر انتخابات سعی کردهام نشان دهم که تحریم سازمانیافته کنشی منفعلانه نیست، ذهنم درگیر این پرسش است که در شرایطی که حکومت با پذیرفتن تحمیلی نامزدی نیمه مستقل مجبور شده تن به عقبنشینی بدهد، آیا موقع مناسبی نیست که در زمین حریف پیشروی کنیم؟
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115272
وحید وحدت
البته که هر کسی محق است نسبتش را با انتخابات تعیین کند. تحریم هم به نظر من ابزار مدنی و مهمی است که نمیشود از آن صرفنظر کرد، کما این که احتمالا تنوع بیشتر کاندیداها در این دوره تا حدی محصول فشاری است که مشارکت پایین بر نظام تحمیل کرد.
اما این استدلال که رییس جمهور نقشش در امور جامعه فرعی و علیالسویه است و نهایتا قدرت تاثیرگذاری ندارد را نمیفهمم. اتفاقا به نظرم رییس جمهور در ساختار فعلی نظام حکمرانی ایران بیش از بعضی از شخص اولهای کشورهای اروپایی قدرت نقشآفرینی دارد. کافی است تفاوتهای دوره احمدینژاد با خاتمی (یا روحانی با رییسی) را در مولفههای اقتصادی، فرهنگی، یا اجتماعی (مثل تورم، بیکاری، ضریب جینی، رشد اقتصادی، جذب سرمایههای خارجی، شاخص آزادی بیان، استقلال نهادهای فرهنگی، مطبوعات غیروابسته، یا همبستگی اجتماعی) مقایسه کنیم. این جهشهای بزرگ تحت تاثیر تغییر دولت در کشورهای دیگر معمول نیست.
یا مثلا همین که از صدر تا ذیل بدنه دستگاههای دولتی (از مسئول تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور شعبه سوادکوه تا معاون فرهنگی فرماندار علی آباد) تغییر میکند، آیا بر این گواهی نمیدهد که اتفاقا تغییر دولت در نظام حکمرانی فعلی ایران (شاید به طور نامتناسبی) بر زیست عمومی مردم تاثیر میگذارد؟
به نظرم اگر کسی معتقد به تحریم است همین نکات ساده که بیش از ۹۸% کاندیداهای ریاست جمهوری به طور معمول در نظارت استصوابی حذف میشوند یا تردید در سلامت انتخابات دلایل قابل قبولتری برای امتناع از مشارکت است.
اجازه بدهید روی این واقعیت غیرقابل انکار توافق کنیم که تحریم خشک و خالی انتخابات به تغییر رژیم منجر نمیشود. احتمالا کوچکترین خراشی در مشروعیت رژیمی که به شاخصهای دموکراسی تا این حد بیاعتناست هم ایجاد نکند. کارکرد تحریم چیز دیگری است: اعمال فشار بر دستگاه حاکم و از این نظر نمیشود منکر تاثیر جدی آن حتی بر نظام حکمرانی مردمگریز ایران شد.
اما فشار اجتماعی که در خلا معنایی ندارد. باید از این نیروی تجمیعی جایی بهره برد؟ خواستهای را طلب کرد یا شرطی را تحمیل نمود؟ شکافی ایجاد کرد یا راهی گشود؟ این انباشت نیروی سیاسی که از تحریم سازماندهی شده جمع می شود را بالاخره نباید جایی نقد کرد؟ قرار نیست تا ابد در بانک سرمایههای اجتماعیمان بخوابد. به عنوان کسی که در چند دوره اخیر انتخابات سعی کردهام نشان دهم که تحریم سازمانیافته کنشی منفعلانه نیست، ذهنم درگیر این پرسش است که در شرایطی که حکومت با پذیرفتن تحمیلی نامزدی نیمه مستقل مجبور شده تن به عقبنشینی بدهد، آیا موقع مناسبی نیست که در زمین حریف پیشروی کنیم؟
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115272
سایت خبری تحلیلی زیتون
آچمزگریختگان دست به مهره | سایت خبری تحلیلی زیتون
البته که هر کسی محق است نسبتش را با انتخابات تعیین کند. تحریم هم به نظر من ابزار مدنی و مهمی است که نمیشود از آن صرفنظر کرد، کما این که احتمالا تنوع بیشتر کاندیداها در این دوره تا حدی محصول فشاری است که مشارکت پایین بر نظام تحمیل کرد. اما این استدلال که…
بر تحریم در دور دوم اصرار دارم اما …
ابوالفضل قدیانی
نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ مانند سه انتخابات گذشته گواه عدم مقبولیت و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران و رأس آن، علی خامنهای، بود. این نکته که عزم مردم در عدم شرکت در خیمهشببازی انتخابات، حتی دست مهندسان انتخابات و دستگاه پروپاگاندای نظام را برای نمایش مشروعیت بست نیز خود گویاست که جامعه ایران به چه سویی میرود.
کار به جایی رسیده است که خودکامه حاکم بر ایران، باز مجبور به وارونهنمایی میشود و اکثریت قاطع مردم را که با علم و آگاهی از شرکت در نمایش او امتناع کردند را حامیان نظام استبداد دینی بخواند. گفتهاند که آن کس که خواب است با ندایی بیدار میشود و آن کس که خود را به خواب زده با فریاد نیز بیدار نمیشود.
این که حتی در چنین عدم مشارکت گستردهای -اینجانب نمیتوانم به آراء اعلامی وزارت کشور حکومت استبداد دینی اعتماد کنم و به همین دلیل به اعداد اعلامی استناد قطعی نخواهم کرد- باز مسعود پزشکیان بیشتر از کاندیداهای جناح چماق و سرکوب رأی میآورد نیز گواه عمق عدم مشروعیت کامل نظام است. کیست که نداند اکثریت کسانی نام مسعود پزشکیان را در برگه رأی نوشتند، از سر استیصال و به مصداق «الغریق یتشبث بکل حشیش» چنین کردند. کیست که نداند اتاق فکر نظام استبداد دینی و شخص علی خامنهای، مستبد قدرتپرست حاکم بر ایران، دوگانهای را ساختهاند: انتخاب بین جبهه تخریب فعال کشور (جلیلی و جریان پایداری) و جبهه انفعال در برابر تخریب کشور (مسعود پزشکیان و طیفهای حامی او) و اقشاری از مردم در این دوگانه تصمیم به رأی دادن گرفتند.
من در مرحله دوم این نمایش انتخاباتی نیز بر تحریم اصرار میورزم. اما آن گروه از مردم را که به مسعود پزشکیان رأی دادند، درک میکنم و اکثریت قریب به اتفاق آنان را کسانی میدانم که دغدغه این آب و خاک را دارند. آنان علیالاصول در تشخیص مشکل کشور، یعنی استبداد مطلقه ولایت فقیه، کنار اکثریت عظیمی قرار میگیرند که از شرکت در نمایش انتخاباتی که با دوگانه کاذب ساخته شده سر باز زدند، هرچند نهایتاً تصمیم دیگری گرفتند. اما باز یادآور میشوم که آنچه گرهگشای کار این مرز و بوم است تغییر نظام استبداد دینی حاکم بر ایران به نظام جمهوری دمکراتیک سکولار است. این هدف جز از طریق مقاومت مدنی و کنشگری اجتماعی و سیاسی در مقابل استبداد دینی و شخص مستبد به دست نخواهد آمد، چه مسعود پزشکیان رئیسجمهور شود و چه سعید جلیلی. من به دوستداران ایران، که بنا به هر تحلیلی در رأیگیری شرکت میکنند، تأکید میکنم که مبادا هدف اصلی و روش رسیدن به آن را بعد از ریاست جمهوری احتمالی مسعود پزشکیان فراموش کنند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115264
ابوالفضل قدیانی
نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ مانند سه انتخابات گذشته گواه عدم مقبولیت و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران و رأس آن، علی خامنهای، بود. این نکته که عزم مردم در عدم شرکت در خیمهشببازی انتخابات، حتی دست مهندسان انتخابات و دستگاه پروپاگاندای نظام را برای نمایش مشروعیت بست نیز خود گویاست که جامعه ایران به چه سویی میرود.
کار به جایی رسیده است که خودکامه حاکم بر ایران، باز مجبور به وارونهنمایی میشود و اکثریت قاطع مردم را که با علم و آگاهی از شرکت در نمایش او امتناع کردند را حامیان نظام استبداد دینی بخواند. گفتهاند که آن کس که خواب است با ندایی بیدار میشود و آن کس که خود را به خواب زده با فریاد نیز بیدار نمیشود.
این که حتی در چنین عدم مشارکت گستردهای -اینجانب نمیتوانم به آراء اعلامی وزارت کشور حکومت استبداد دینی اعتماد کنم و به همین دلیل به اعداد اعلامی استناد قطعی نخواهم کرد- باز مسعود پزشکیان بیشتر از کاندیداهای جناح چماق و سرکوب رأی میآورد نیز گواه عمق عدم مشروعیت کامل نظام است. کیست که نداند اکثریت کسانی نام مسعود پزشکیان را در برگه رأی نوشتند، از سر استیصال و به مصداق «الغریق یتشبث بکل حشیش» چنین کردند. کیست که نداند اتاق فکر نظام استبداد دینی و شخص علی خامنهای، مستبد قدرتپرست حاکم بر ایران، دوگانهای را ساختهاند: انتخاب بین جبهه تخریب فعال کشور (جلیلی و جریان پایداری) و جبهه انفعال در برابر تخریب کشور (مسعود پزشکیان و طیفهای حامی او) و اقشاری از مردم در این دوگانه تصمیم به رأی دادن گرفتند.
من در مرحله دوم این نمایش انتخاباتی نیز بر تحریم اصرار میورزم. اما آن گروه از مردم را که به مسعود پزشکیان رأی دادند، درک میکنم و اکثریت قریب به اتفاق آنان را کسانی میدانم که دغدغه این آب و خاک را دارند. آنان علیالاصول در تشخیص مشکل کشور، یعنی استبداد مطلقه ولایت فقیه، کنار اکثریت عظیمی قرار میگیرند که از شرکت در نمایش انتخاباتی که با دوگانه کاذب ساخته شده سر باز زدند، هرچند نهایتاً تصمیم دیگری گرفتند. اما باز یادآور میشوم که آنچه گرهگشای کار این مرز و بوم است تغییر نظام استبداد دینی حاکم بر ایران به نظام جمهوری دمکراتیک سکولار است. این هدف جز از طریق مقاومت مدنی و کنشگری اجتماعی و سیاسی در مقابل استبداد دینی و شخص مستبد به دست نخواهد آمد، چه مسعود پزشکیان رئیسجمهور شود و چه سعید جلیلی. من به دوستداران ایران، که بنا به هر تحلیلی در رأیگیری شرکت میکنند، تأکید میکنم که مبادا هدف اصلی و روش رسیدن به آن را بعد از ریاست جمهوری احتمالی مسعود پزشکیان فراموش کنند.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115264
سایت خبری تحلیلی زیتون
بر تحریم در دور دوم اصرار دارم اما … | سایت خبری تحلیلی زیتون
نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ مانند سه انتخابات گذشته گواه عدم مقبولیت و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران و رأس آن، علی خامنهای، بود. این نکته که عزم مردم در عدم شرکت در خیمهشببازی انتخابات، حتی دست مهندسان انتخابات و دستگاه پروپاگاندای نظام را برای…
چرا در رأی نمیدهم؟
بهعنوان یکی از علاقهمندان به فلسفه و سیاست، چند روزی است بهشدت درگیر دو-گانه «رأیدادن و رأیندادن» هستم و سعی میکنم با مطالعه همه نظرات مخالف و موافق منصفانه به هر دو راه فکر کنم. گویا وزنهی رأی ندادن سنگینتر است. دلایل و دغدغههایم را به زبان ساده مینویسم شاید به کس دیگری هم کمک کند.
-چرا در کنار اکثریت یعنی بیش از ۶۰ درصد مردم ایران (تحریمیها) قرار نگیریم و به اقلیت ۱۶ درصدی (رأیدهندگان به پزشکیان)بپیوندم؟
-پزشکیان اگر رئیسجمهور هم بشود بهعنوان نماینده جمهور مردم ایران مشروعیت ندارد به همان دلیلی که سالهاست میگوییم خامنهای و تندروها با داشتن اقلیت ۱۵ درصدی نماینده مردم ایران نیستند.
-وقتی رفراندوم برگزار نمیشود، رأیندادن اعتراض حداکثری است و رأیدادن به مسعود پزشکیان اعتراض حداقلی به سیاستهای حاکم. وقتی اکثریت مردم اعتراض حداکثری را انتخاب کردهاند، چرا اعتراض حداقلی را در کنار اقلیت انتخاب کنیم؟
-اگر تحریمی باشید و مسعود پزشکیان ببرد، باز هم برندهاید. اما اگر به مسعود پزشکیان رأی بدهید و تحریمیها ببرند یا سعید جلیلی، باز هم بازندهاید.
-رأی دادن به مسعود پزشکیان هم احتمال باخت سیاسی دارد هم اخلاقی. اما تحریم انتخابات هم شانس پیروزی دارد و هم اخلاقی است.
-پزشکیان میگوید صداقت دارد اما وقتی بهخاطر مصلحت حاضر نیست نامی از مسئول اصلی حکومت و تصمیمهای آن ببرد یعنی مصلحت را بر صداقت ترجیح میدهد. فردا اگر رئیسجمهور شود مصلحتهایش بیشتر میشود و لابد صداقتش کمتر! پس بهخاطر صداقت نباید به او رأی داد.
-فرض کنیم تحریم انتخابات هم گزینه خوبی نباشد، اما چرا در انتخاب میان بد و بدتر، گزینهی «بدتر» یعنی شرکت در انتخابات را انتخاب کنیم؟
-تحریم انتخاب مرحلهای پس از رأی اعتراضی است. اکثریت مردم سالها رأی اعتراضی دادند و کارساز نیافتاد، در این مرحله رأیندادن اعتراضی را تمرین میکنند. نباید آنها را تنها گذاشت.
-جلیلی انتخاب خامنهای نیست چون انتخابات را برای پیروزی او مهندسی نکردند (مقایسه کنید با مهندسی انتخابات برای پیروزی رئیسی). پس حتی اگر جلیلی هم انتخاب شود دوگانه جلیلی-خامنهای بهتر و سریعتر منجر به مهار و تضعیف قدرت مطلقه و ساختار جمهوری اسلامی میشود.
-من اگر هم دور اول رأی دادم، صدای معترضان را شنیدم و به احترام اکثریتِ معترض و در اجرای نتیجه یک رفراندوم، در نوبت دوم رأی نمیدهم.
-مسئولیت انتخاب احتمالی جلیلی و تمام خرابکاریهای احتمالی او متوجه کسانی است که به او رأی دادهاند. این مسئولیت در مرحله بعد متوجه کسانی است که با مشارکت در انتخابات به آن مشروعیت بخشیدهاند. کسانی که رأی نمیدهند مسئولیتی در برابر «انتخابات» ندارند چون نتیجه انتخابات هم بخشی از انتخابات است.
بهعنوان یکی از علاقهمندان به فلسفه و سیاست، چند روزی است بهشدت درگیر دو-گانه «رأیدادن و رأیندادن» هستم و سعی میکنم با مطالعه همه نظرات مخالف و موافق منصفانه به هر دو راه فکر کنم. گویا وزنهی رأی ندادن سنگینتر است. دلایل و دغدغههایم را به زبان ساده مینویسم شاید به کس دیگری هم کمک کند.
-چرا در کنار اکثریت یعنی بیش از ۶۰ درصد مردم ایران (تحریمیها) قرار نگیریم و به اقلیت ۱۶ درصدی (رأیدهندگان به پزشکیان)بپیوندم؟
-پزشکیان اگر رئیسجمهور هم بشود بهعنوان نماینده جمهور مردم ایران مشروعیت ندارد به همان دلیلی که سالهاست میگوییم خامنهای و تندروها با داشتن اقلیت ۱۵ درصدی نماینده مردم ایران نیستند.
-وقتی رفراندوم برگزار نمیشود، رأیندادن اعتراض حداکثری است و رأیدادن به مسعود پزشکیان اعتراض حداقلی به سیاستهای حاکم. وقتی اکثریت مردم اعتراض حداکثری را انتخاب کردهاند، چرا اعتراض حداقلی را در کنار اقلیت انتخاب کنیم؟
-اگر تحریمی باشید و مسعود پزشکیان ببرد، باز هم برندهاید. اما اگر به مسعود پزشکیان رأی بدهید و تحریمیها ببرند یا سعید جلیلی، باز هم بازندهاید.
-رأی دادن به مسعود پزشکیان هم احتمال باخت سیاسی دارد هم اخلاقی. اما تحریم انتخابات هم شانس پیروزی دارد و هم اخلاقی است.
-پزشکیان میگوید صداقت دارد اما وقتی بهخاطر مصلحت حاضر نیست نامی از مسئول اصلی حکومت و تصمیمهای آن ببرد یعنی مصلحت را بر صداقت ترجیح میدهد. فردا اگر رئیسجمهور شود مصلحتهایش بیشتر میشود و لابد صداقتش کمتر! پس بهخاطر صداقت نباید به او رأی داد.
-فرض کنیم تحریم انتخابات هم گزینه خوبی نباشد، اما چرا در انتخاب میان بد و بدتر، گزینهی «بدتر» یعنی شرکت در انتخابات را انتخاب کنیم؟
-تحریم انتخاب مرحلهای پس از رأی اعتراضی است. اکثریت مردم سالها رأی اعتراضی دادند و کارساز نیافتاد، در این مرحله رأیندادن اعتراضی را تمرین میکنند. نباید آنها را تنها گذاشت.
-جلیلی انتخاب خامنهای نیست چون انتخابات را برای پیروزی او مهندسی نکردند (مقایسه کنید با مهندسی انتخابات برای پیروزی رئیسی). پس حتی اگر جلیلی هم انتخاب شود دوگانه جلیلی-خامنهای بهتر و سریعتر منجر به مهار و تضعیف قدرت مطلقه و ساختار جمهوری اسلامی میشود.
-من اگر هم دور اول رأی دادم، صدای معترضان را شنیدم و به احترام اکثریتِ معترض و در اجرای نتیجه یک رفراندوم، در نوبت دوم رأی نمیدهم.
-مسئولیت انتخاب احتمالی جلیلی و تمام خرابکاریهای احتمالی او متوجه کسانی است که به او رأی دادهاند. این مسئولیت در مرحله بعد متوجه کسانی است که با مشارکت در انتخابات به آن مشروعیت بخشیدهاند. کسانی که رأی نمیدهند مسئولیتی در برابر «انتخابات» ندارند چون نتیجه انتخابات هم بخشی از انتخابات است.
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 چرا طیف وسیعی از مردم، هرگز نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ را نپذیرفتند؟
✍️ ابوالفضل فاتح
🔺این روزها که مباحث آمار و ارقام انتخاباتی داغ است، نه به عنوان کسی که در کمپین آقای مهندس موسوی حضور داشتهام، صرفا به عنوان یک شهروند ایرانی بار دیگر مخاطبان محترم را دعوت میکنم که انتخابات ۱۳۸۸ را صرفا از منظر آماری مورد مطالعه مجدد قرار دهند.
🔺در انتخابات ۱۵ تیرماه که تا ساعت ۱۲ شب به طول انجامید، با وجود ۵۸۶۴۰ صندوق تنها امکان رایگیری از حدود ۳۰ میلیون ایرانی یعنی حدود ۵۰ درصد مردم فراهم آمد. اما تعداد صندوقهای رای در سال ۱۳۸۸ تنها ۴۵۷۱۳ عدد، یعنی ۱۲ هزار شعبه کمتر بود و با همه فشردگی و طبیعتا کندی اخذ رای، شعب در مدت کوتاه تر ساعت ۸ و نهایتا ۱۰ شب بسته و ساعتی بعد (حدود ۱۱ و نیم شب) در حالی که انتخابات الکترونیکی هم نبود، خبرگزاری رسمی ایرنا خبر داد که آقای احمدینژاد برنده انتخابات است. نهایتا اعلام شد که با حضور نزدیک به۴۰میلیون تن آری ۴۰ میلیون!، آقای احمدینژاد با کسب بیش از ۲۴ میلیون و پانصد هزار رای، برنده انتخابات شده است و اقای مهندس موسوی که خیابانها مملو از طرفداران ایشان بود، تنها چیزی بیش از ۱۳ میلیون رای به دست آورده است، یعنی معادل رای آقای سعید جلیلی در انتخابات ۵۰ درصدی این روزها؟
🔺نمیخواهم مرثیه سال ۸۸ را از نو بسرایم. قضیهی صدور احکام دستگیری پیش از انتخابات و حمله به ستاد در عصر انتخابات و داستان کهریزک و محاکمات گروهی و اعتراف گیری های آنچنانی ... را بازگویی نمیکنم. داستان حمایت نهاد داوری انتخابات و مقامات رسمی و نهادهای نظامی و امنیتی کشور و تریبون های سراسری از یک کاندیدا به کنار. حساب این که در پای بسیاری از صندوقها ناظران انتخاباتی حضور نداشتند، از بسیاری از صندوقها ناظران انتخاباتی اخراج شدند، سیستم ارسال پیامکها از نیمهشب قبل از انتخابات قطع شد، و کمیتهی صیانت از آراء آقای مهندس موسوی نیز منهدم شد و آن شد که همه میدانیم نیز جدا. اما لازم است و ای کاش بار دیگر وجدانهای بیدار به بازخوانی آمار انتخابات سال ۱۳۸۸ فراخوانده شوند، تا معلوم شود چرا طیف وسیعی از مردم شریف ایران، هرگز نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ را نپذیرفتهاند و چه کسانی در آن انتخابات مظلوم واقع شدند!
📎متن کامل
@kaleme
✍️ ابوالفضل فاتح
🔺این روزها که مباحث آمار و ارقام انتخاباتی داغ است، نه به عنوان کسی که در کمپین آقای مهندس موسوی حضور داشتهام، صرفا به عنوان یک شهروند ایرانی بار دیگر مخاطبان محترم را دعوت میکنم که انتخابات ۱۳۸۸ را صرفا از منظر آماری مورد مطالعه مجدد قرار دهند.
🔺در انتخابات ۱۵ تیرماه که تا ساعت ۱۲ شب به طول انجامید، با وجود ۵۸۶۴۰ صندوق تنها امکان رایگیری از حدود ۳۰ میلیون ایرانی یعنی حدود ۵۰ درصد مردم فراهم آمد. اما تعداد صندوقهای رای در سال ۱۳۸۸ تنها ۴۵۷۱۳ عدد، یعنی ۱۲ هزار شعبه کمتر بود و با همه فشردگی و طبیعتا کندی اخذ رای، شعب در مدت کوتاه تر ساعت ۸ و نهایتا ۱۰ شب بسته و ساعتی بعد (حدود ۱۱ و نیم شب) در حالی که انتخابات الکترونیکی هم نبود، خبرگزاری رسمی ایرنا خبر داد که آقای احمدینژاد برنده انتخابات است. نهایتا اعلام شد که با حضور نزدیک به۴۰میلیون تن آری ۴۰ میلیون!، آقای احمدینژاد با کسب بیش از ۲۴ میلیون و پانصد هزار رای، برنده انتخابات شده است و اقای مهندس موسوی که خیابانها مملو از طرفداران ایشان بود، تنها چیزی بیش از ۱۳ میلیون رای به دست آورده است، یعنی معادل رای آقای سعید جلیلی در انتخابات ۵۰ درصدی این روزها؟
🔺نمیخواهم مرثیه سال ۸۸ را از نو بسرایم. قضیهی صدور احکام دستگیری پیش از انتخابات و حمله به ستاد در عصر انتخابات و داستان کهریزک و محاکمات گروهی و اعتراف گیری های آنچنانی ... را بازگویی نمیکنم. داستان حمایت نهاد داوری انتخابات و مقامات رسمی و نهادهای نظامی و امنیتی کشور و تریبون های سراسری از یک کاندیدا به کنار. حساب این که در پای بسیاری از صندوقها ناظران انتخاباتی حضور نداشتند، از بسیاری از صندوقها ناظران انتخاباتی اخراج شدند، سیستم ارسال پیامکها از نیمهشب قبل از انتخابات قطع شد، و کمیتهی صیانت از آراء آقای مهندس موسوی نیز منهدم شد و آن شد که همه میدانیم نیز جدا. اما لازم است و ای کاش بار دیگر وجدانهای بیدار به بازخوانی آمار انتخابات سال ۱۳۸۸ فراخوانده شوند، تا معلوم شود چرا طیف وسیعی از مردم شریف ایران، هرگز نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ را نپذیرفتهاند و چه کسانی در آن انتخابات مظلوم واقع شدند!
📎متن کامل
@kaleme
Telegraph
چرا طیف وسیعی از مردم، هرگز نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ را نپذیرفتند؟
درباره ایرادات انتخابات سال ۱۳۸۸ فراوان سخن گفته شده است. خصوصیت زمان آن است که وقتی از واقعیتی دور می شویم و با نمونه هایی دیگر مواجه می شویم، این امکان فراهم می شود که در مقایسه، ارزیابی های خود را مورد بازخوانی و بازنگری قرار دهیم و واضح تر و وسیعتر به…