Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ایزابل هوپر

ـــ شخصیت من روشی غیرعادی برای نشان دادن یک فاحشه بود؛ من واقعا شبیه آن چیزی که شما {از فاحشه} انتظار دارید نبودم و نوعی شاعرانگی در آن وجود داشت. این فیلم در مورد پول و بدن است، نه در مورد فحشا. جنبه‌های جنسی کمی جلوی دوربین نشان داده شد. گدار شیوه کاری خاصی دارد؛ فیلمنامه‌ای وجود نداشت و افراد بسیار کمی حاضر بودند، گاهی اوقات فقط تصاویر یا موسیقی بود. به یک مرکز خرید رفتیم و لباس‌هایمان را خریدیم. برخلاف تمام اصول سازماندهی و آماده‌سازی پیش رفت. من از گدار نترسیدم. هیچ‌وقت مرعوب کسی‌ حداقل هیچ کارگردانی نبودم. اگر بترسید، همه‌چیز غیرممکن می‌شود. من همیشه مطمئن بودم. من چیزی را که گدار یک‌ بار در مورد من گفت خیلی دوست دارم. گفته بود: «فکر کردن او را می‌توان دید.» این احتمالا یکی از بهترین تعریف‌هایی است که در زندگی‌ام دریافت کرده‌ام.

— Isabelle Huppert in Sauve qui peut (La Vie) - Jean-Luc Godard (1980)

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️دیوید کراننبرگ

ـــ در فیلم مگس ــ براساس داستان کوتاه مگس نوشتۀ ژرژ لانژان ــ که من یکی از نویسندگان و کارگردان آن بودم، قهرمان فیلم یعنی سِث برندل، با بازی جف گلدبلام را ـــ در لحظاتی که عمیقاً در گرداب دگرگونی‌اش به موجود دوگانۀ نفرت‌انگیزی که مگس-انسان است فرو رفته ـــ وادار کردم بگوید: «من حشره‌ای هستم که خواب دید انسان است و عاشق خوابش شد. اما حالا خواب و رویا تمام شده و حشره بیدار شده.»

صحنه‌ای بود که در آن نیاز داشتیم جف گلدبلام از دیوارها بالا و روی سقف پیش برود، یادم آمد که در ساعت گرگ و میش (١٩۶٨) اینگمار برگمان صحنه‌ای مانند این وجود داشت. مردی آنقدر از درد عاطفی رنج می‌برد که درواقع می‌تواند از این رنج، از دیوار و سقف بالا برود. سوئدی محض...

دوست من جان لنديس می‌گفت وقتی به جزيره برگمان رفته بود، برگمان وی‌اچ‌اس فیلم مگس را داشت. اين تنها ارتباط مستقيمی بود که با اينگمار برگمان داشتم. برگمان یکی از ستون‌های اصلی "فیلم به عنوان هنر" است.

▫️Hour of the Wolf (1968)
— Dir. Ingmar Bergman
▫️The Fly (1986)
— David Cronenberg

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️"My name is Rosetta.
I found a job.
I made a friend.
I have a normal life.
I won’t be left behind."


▫️Rosetta (1999)
▫️Dir. Jean-Pierre & Luc Dardenne

— RIP Émilie Dequenne (1981 — 2025)

🎥 @CinemaParadisooo
▪️سهراب شهیدثالث
ـــ از نامه به احمد شهیدی ــ مهرماه ۱۳۶۷

ـــ حالا که خوب به گذشته فکر می‌کنم، به نظرم می‌آید، مدت زیادی است زندگی می‌کنم…

‏چه قدر باید آدم‌ها را ببینم که با آرزوهایشان مدفون می‌شوند؟


🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️آلن بدیو

ـــ امروز علائم اصلی سنت نابود شده‌اند، بی‌آنکه جامعه علائمی جدید به‌جای آنها عرضه کرده باشد. بله، لذات جدیدی پیدا شده است، اما ارزش‌های جدید نه.

همه‌چیز در افسون کالا حل شده است، در آنچه مارکس «آب‌های یخ محاسبات خودمحورانه» می‌نامید. جوان‌ها میان دو چیز در نوسانند؛ از یک‌سو، امکان خجالت‌آور بازگشت به سنت ـــ که همواره از مقوله احیای یک جنازه و بازگرداندن اشباح به زندگی است و از سوی دیگر، امکان اشغال جایگاهی در ساختار کلی رقابت و تنازع برای بقا در آن، تنها با این هدف که بازنده نباشند.

▫️Nocturama (2016)
▫️Dir. Bertrand Bonello

🎥 @CinemaParadisooo
▪️"It's only after you've lost everything that you're free to do anything."

— Films
• Manchester by the Sea (2016)
• Taste of Cherry (1997)
• Full Metal Jacket (1987)
• Se7en (1995)
• I Saw the Devil (2010)
• Birdman (2014)
• Taxi Driver (1976)
• Blade Runner (1982)
• Upgrade (2018)
• The Northman (2022)
• Joker (2019)
• The Hunt (2012)
• Nocturnal Animals (2016)
• The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford (2007)
• Drive (2011)
• The Godfather (1972)
• Memento (2000)
• Mad Max: Fury Road (2015)
• Fight Club (1999)
• Gladiator (2000)

🎥 @CinemaParadisooo
▪️داریوش مهرجویی
ـــ نوروز ١٣٨٩

ـــ این روزها خیلی حال و حوصله ندارم که بخواهم فکر کنم که چه باید کرد.

خیلی خلاصه و مختصر می‌گویم:

به اهداف من کار نداشته باشید. شما ناامید نشوید. بهتر است صبح‌ها کمی زودتر از خواب بیدار شوید و به خورشید کم‌جان بهار نگاه کنید که با ولع می‌تابد، بی‌خیال آن چه گذشت به فردایی فکر کنید که باید ساخت و روزهایی که باید رقم زد.

کتاب بخوانید، درس بخوانید، نگذارید این ذهن بیچاره گوشه تنتان خاک بخورد. همین که یاد بگیرید، همین که بفهمید همه‌چیز عوض می‌شود، حتی اگر خورشید کم‌جان باشد، حتی اگر نتابد، حتی اگر حالتان خوش نباشد، همین که می‌فهمید، یعنی اینکه برنده‌اید.

ما هم مبارزه می‌کنیم که برنده باشیم.

▪️سال نو مبارک... به امید روزهای روشن
ـــ سینما پارادیزو

— Photo by M. Momenzadeh
🎥 @CinemaParadisooo
▪️نیما یوشیج
ـــ نامه به حسام‌زاده

ـــ نمی‌دانم عید را به تو تبریک بگویم یا نه؟ کوه‌ها تازه و خرّم می‌شوند، ولی نمی‌توانم یقین کنم قلب تو هم تازه و خرّم می‌شود. در این صورت ممکن است عید برای تو وجود داشته باشد. روز عید یعنی روز نشاط، و نشاط را قلب انسان تعیین می‌کند نه تقویم و احکام نجومی…

چرا من مثل این شکوفه نمی‌خندم؟ برای اینکه بادهایی که می‌توانند به من روح بدهند، بهاری که باید مرا بخنداند، هنوز خیلی از من دور است..

بپرس چطور؟ آن بادها، الحانِ شیپورهایی هستند که از روی تپه‌ها و کوه‌ها به فقیر، اخبار می‌کنند اسلحه بردار و مرگ را از خانه‌ات بیرون کن. بهارِ من موقع جدیدی است که به جای برگ به درخت، شمشیر به کفِ مظلوم می‌دهد. به او فریاد می‌زند: عجله کن! اعتماد داشته باش! انتقام بکش! به آهن و آتش و جنگ سلام بفرست! آن وقت است که به جای گلِ سرخ که از شاخه بیرون می‌آید، از این گل بی‌آرام، خون بیرون بجهد…

من این بهار را تبریک خواهم گفت. در ایّام بدبختی، بهار نوعِ دیگر را باید بالعموم به کسانی تبریک گفت که شکم بزرگ و صدای خشن دارند و در حالتی که در قصرهاشان مطمئن نشسته‌اند...

🎥 @CinemaParadisooo
▪️پروانه اعتمادی
ـــ زادۀ پنجم اسفند ۱۳۲۷ ــ درگذشتۀ یکم فروردین ۱۴۰۴

ـــ شما جزو انسان‌های تصویریاب هستید یا نیستید. اگر جزو انسان‌های تصویریاب هستید، حتماً در بچگی ابرها را تماشا کرده‌اید که باد چگونه شکل‌های‌شان را عوض می‌کند. گاه اسب‌هایی شده‌اند در حال دویدن که ناگهان محو می‌شوند و گلوله شوند و تبدیل می‌شوند به چهار درخت گردوی بزرگ در آسمان و بعد راه افتاده‌اند و شده‌اند یک گلۀ گوسفند. آنانی که فال قهوه می‌گیرند هم در شکل‌گیری قهوۀ مانده در فنجان همین کار را می‌کنند؛ یعنی چشم تصویریاب دارند؛ یعنی مشابهت‌هایی را پیدا می‌کنند که با تصاویری که قبلاً در ذهنشان بوده، معنا پیدا می‌کند یا لکه‌هایی که روی دیوارهای کهنه پدیدار می‌شود، چه‌قدر نیم‌رخ‌های عجایب در آن دیده می‌شود! انسان اولیه هم همین‌طور نقاشی کرده است. احتمالاً بخشی از پشت یک گوزن را روی دیوارۀ غار می‌دیده و باقی‌اش را تکمیل می‌کرده است. این همان حرف معروف میکل‌آنژ است که گفته است مجسمه در یک سنگ موجود است، من فقط آن را از دل سنگ بیرون می‌آورم. می‌خواهم نتیجه بگیرم که تصاویر همه‌جا هستند و تصویریاب آن را می‌یابد.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️پروانه اعتمادی
ـــ در گفتگو با بهمن کیارستمی

ـــ فکر کنم داریم همشهری رو می‌بینیم..‌. اون موقع من بهش [عباس کیارستمی] نقاشی مدادرنگی یاد می‌دادم و قرار بود اون‌ به من فیلم ساختن یاد بده، تا این که یه‌روز گفت پروانه فیلم ساختن که یاددادنی نیست، توی انبار کانون چند حلقه نگاتیو تاریخ مصرف گذشته هست می‌خوان بریزن دور، میدم بهت باهاشون کار کنی دستت گرم شه، ولی نگاتیوها رو که گرفت، ندادشون به من و خودش رفت باهاشون همشهری رو ساخت. توی این عکس هم احتمالا داریم فیلمی رو که با نگاتیوهای من ساخته می‌بینیم. برای همین‌م دلشوره داره...

— Parvaneh Etemadi (1948—2025)

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️آلن دوباتن
ـــ جستارهایی در باب عشق ــ ترجمه گلی امامی

ـــ هیچ چشمی نمی‌تواند تمام "من" را در خود بگنجاند. همیشه بخشی از ما حذف می‌شود، چه بدخیم، چه خوش‌خیم.

کلوئه و من نسبت به دوستانمان چنین سخت‌گیر نبودیم. اما ارتباط نزدیک و شخصی را معادل مالکیت و سند تملک گرفته بودیم. به هم مهربان بودیم ولی دیگر مؤدب نبودیم. شبی هنگامی که درباره فیلم‌های اریک رومر بحثمان در گرفت (او از آنها متنفر بود و من عاشقشان بودم)، فراموش کردیم که ممکن است فیلم‌های رومر هم خوب باشند هم بد، بستگی داشت به این‌که چه کسی آنها را تماشا کند. او کار را به جایی رساند که مرا "یک روشنفکر عوضی گُه" خواند و من هم به جبران، او را "یک عقب‌افتاده و محصول سرمایه‌داری مدرن" لقب دادم (که اتهام او را ثابت می‌کرد).

▫️Love in the Afternoon (1972)
▫️Dir. Éric Rohmer

🎥 @CinemaParadisooo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️آندری تارکوفسکی

ـــ باران همواره در میهن من می‌بارد. در روسیه روزهای طولانی بارانی بی‌امان می‌بارد. من طبیعت را دوست دارم و به شهرهای بزرگ بی‌علاقه‌ام. باران، آتش، آب، برف، شبنم، تندباد، همه بخشی از آن زمینه مادی هستند که در آن خانه داریم. حتا باید بگویم که حقیقت زندگی هستند.

— Rain

🎥 @CinemaParadisooo
MichaelHaneke.pdf
24.6 MB
▪️مجلهٔ سینما و ادبیات
▪️ویژه‌نامهٔ میشائیل هانکه


🎥 @CinemaParadisooo
AkiraKurosawa.pdf
19.8 MB
▪️مجلهٔ سینما و ادبیات
▪️ویژه‌نامهٔ آکیرا کوروساوا


🎥 @CinemaParadisooo
▪️میشائیل هانکه
ـــ «هانکه به روایت هانکه» ــ میشل سیوتا و فیلیپ رویه ــ ترجمه محمدرضا شیخی

ـــ من هيچ‌وقت اگزيستانسياليست نبودم و تحول روحی و معنوی‌ام هم مثل همۀ نوجوانان ديگر بود. پیش از هر چیز آدم به دنبال این است که جوابی برای ترس‌ها و امیالش پیدا کند. بعداً با جنس مخالف روبه‌رو می‌شود و همه‌چيز در مسیر دیگری قرار می‌گیرد. اول خدا بود، بعد دخترها آمدند! شاید برخورد این‌چنینی با موضوع، جلف و سخیف به نظر برسد، اما همۀ جوان‌ها کم‌وبيش اين مراحل را از سر می‌گذرانند.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️عباس کیارستمی: شما گفته‌اید «فیلم‌ها باید با قلب‌ها ساخته و با قلب‌ها دیده شوند.»

▫️آکیرا کوروساوا: بله، و این کار را کرده‌ام. متأسفانه اکثر ژاپنی‌ها فیلم‌ها را با مغز می‌بینند و سعی می‌کنند ایراداتی در آن پیدا کنند. گاهی اوقات منتقدان سوالاتی را مطرح می‌کنند که من پاسخی برای آنها ندارم، زیرا در زمان ساخت فیلم به این موضوع فکر نکرده‌ام. فیلم‌ها باید بیشتر احساس شوند، اما در فیلم‌های اخیر احساسات کمی وجود دارد.

— Akira Kurosawa and Abbas Kiarostami in Tokyo, 1993.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️هال هارتلی

ـــ دیرزمانی خیال می‌کردم که از عمر سینما چیز زیادی باقی نمانده است؛ تماشای فیلم‌های مطرح جدید این تصور را برایم به وجود آورده بود. هنوز هم گاهی این احساس سربرمی‌آورد؛ چراکه بیشتر فیلم‌ها دنباله‌رو الگوهایی هستند که پیش‌تر، دیگران آنها را به کمال رسانده‌اند و فیلمسازان جدید با سرمشق‌هایشان اغلب فاصله بسیاری دارند. هنوز هم کشف دیرهنگام صحرای سرخ آنتونیونی برایم از تماشای سه‌گانۀ زیبای کیشلوفسکی هیجان‌انگیزتر است و تماشای چندباره شاهکارهای هیچکاک و تارکوفسکی را به فیلم‌های دست اول دی‌پالما ترجیج می‌دهم.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️ما از جنس رویاهایمان هستیم ...






▫️Fitzcarraldo (1982)
▫️Dir. Werner Herzog

🎥 @CinemaParadisooo
▪️نیچه
ـــ حکمت شادان

ـــ این هنرمندان و بخصوص هنرمندان تئاتر بودند که اولین بار به انسان‌ها چشم و گوش داده‌اند تا هر کس آن‌چه که هست، آن‌چه بر دیگران گذشته و آن‌چه می‌خواهد با نوعی لذت ببیند و بشنود. هم آن‌ها بودند که به ما یاد داده‌اند قهرمانی را که در وجود انسان‌های عادی پنهان است ارزیابی کنیم، خود را از دور و ب
ه‌صورتی ساده و تغییرشکل‌یافته به‌صورت قهرمان ببینیم و به‌عبارتی هنر «خود را در صحنۀ دید خود قراردادن» را به ما آموخته‌اند. تنها از این طریق است که می‌توانیم از جزئیات حقیر وجود خود فراتر رویم. بدون این هنر همیشه تنها در جلوی صحنه زندگی خواهیم کرد و کاملاً تحت تأثیر نگرشی قرار خواهیم گرفت که چیزهای نزدیک و پیش‌پا‌افتاده را بزرگ جلوه می‌دهد و می‌خواهد آن‌ها را عین حقیقت بنمایاند. شاید آن دینی که دستور داده‌است گناه هر کس را باید جداگانه با ذره‌بین نگاه کرد و از هر گناهکار جنایتکار بزرگ و فناناپذیر می‌سازد، نیز از مزیتی از همین نوع برخوردار است. چنین دینی با ترسیم دورنماهای ابدی برای انسان به او آموخته‌است که به خود از دور مانند چیزی مربوط به گذشته نگاه کند.

#️⃣
#WorldTheatreDay
🎥
@CinemaParadisooo
2025/07/07 16:37:42
Back to Top
HTML Embed Code: