Telegram Web Link
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸



♦️نگاهی به کتاب "حاجی خودتی!"
ص۱

سیدجواد رفیعی

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

کتاب «حاجی خودتی» سفرنامۀ حج دکتر حسن محدثی گیلوایی است. وی سال 1386 به هزینه سازمان حج بابت یک پروژۀ تحقیقاتی در حوزۀ جامعه شناسی دین با یک گروه محققین راهی حج تمتع شده و کتاب خود را یازده سال پس از سفر، تألیف و منتشر نموده است. اولین سوال این است که چرا یازده سال فاصله افتاده بین سفر حج و تالیف سفرنامه. خودِ نویسنده هیچ توضیحی در اینباره نداده ولی آنگونه که من با مطالعۀ کتاب فهمیدم، این امر صرفاً و لزوماً ناشی از مشغلۀ کاری مولف نبوده بلکه چون نویسنده از جرگۀ روشنفکران دینی است و طبیعتاً نقدهای فراوانی به تمام پروسه حج، از اعتقادات اسطوره ای شیعیان بگیرید تا بازارگردی های حاجیان و جدا افتادن از معنویت حج، دارد و بخشی از این انتقادات به مراسماتی همچون برائت از مشرکین و روضه خوانی و برجسته کردن هویت شیعی و حتی به خود مسئول بالاسری حج برمی گردد، و از طرفی این سفر نویسنده با تأیید و زیر نظر بعثه و به صورت خارج از نوبت انجام پذیرفته، لاجرم مولف روا ندیده انتقاداتش را بلافاصله مکتوب نموده و در زمانی نزدیک به پروژه تحقیقاتی شان منتشر نماید و بعد از یازده سال که احتمالاً بسیاری از مسئولین وقت بعثه و گروه تحقیقاتی تغییر یافته و روابط بین نویسنده و آنان کمرنگ شده، فرصت را غنیمت شمرده تا سفرنامه اش را بنگارد و انتقاداتش را به راحتی بیان نماید. نویسنده آشکارا آورده که در حج، حاضر نشده پشت سر آیت الله ری شهری نماز بخواند چرا که او را فاقد عدالت که یکی از شروط پیش نمازی است، می دانسته است.

سفرنامه محدثی سفرنامه ای مستقل و دلی و بسیار خواندنی است. او ابایی از به قلم آوردن انتقادات خود و آشکار نمودن باورهایش ندارد. خود در ابتدای کتاب می نویسد که «حالا اینکه چرا من از خودم و احوال دینی ام و خاطرات حج ام می نویسم و چرا اینجوری می نویسم، بماند. بگذارید به حساب دیوانگی و خودزنی و خودرسواگری. شاید رسواتر از آنم که بخواهم چیزی را پنهان کنم و شاید میلی ناخواسته در من برای رسواتر شدن هست».

وقتی بدانیم که بسیاری از سفرنامه های سالیان اخیر، سفارشی و حکومتی شده و نویسندگانش برای خوش آیند حکومت، اراجیف بسیاری بافته و تمام سیاهی و نژادپرستی درون را بیرون ریخته و به بهانۀ نقد وهابیت به عرب ستیزی پرداخته اند، نتیجه می گیریم که در این قحطی سفرنامه های خوب، باید قدر کتاب دکتر محدثی را دانست و آن را از جنس «خسی در میقات» جلال آل احمد دانست.

نویسنده هر چند برای یک تحقیق جامعه شناسی به حج رفته و قرار بوده دربارۀ میزان رضایت حاجیان از خدمات دینی سازمان های ایرانی خدمات دهنده در حج تحقیق کنند، ولی سعی کرده حضور و معنویت خانۀ خدا را هم درک کند و معتقد است این حضور و معنویت با آرامش و تفکر و تأمل حاصل می شود و نه روضه خوانی و به دشت کربلا زدن و دوام و تکرار ادعیه مأثورات دینی؛ چرا که لحظات حج لحظات بی بدیلی است که می بایست یکایک آن را نوشید و بویید و با همۀ وجود دم زد. ادعیه خوانی های تکراری و لقلقۀ زبانی، کُشتن آن لحظات ناب و بی بدیل است و اجازه حضور را از آدمی می گیرد. «اصرار بر مستحبات و ثوابش ارزانی شمایی که باز هم می خواهی تجربه ای بزرگ را رها کنی و به محاسباتت بپردازی و دفترچۀ اُخروی ات را قطورتر کنی».

محدثی هم همچون شریعتی، که ارادتی به او دارد، از تکرار کلیشه ای اعمال و مناسک حج و عدم توجه به روح حج گله مند است و می آورد: «حاجی! حج صرفاً یکسری اعمال که تو باید فقط با احتیاطات شرعی انجام دهی نیست، بلکه باید آن را مرحله به مرحله درک کنی، نه آنکه بخواهی به سرعت انجامش دهی و خلاص شوی». مولف از مقبره پرستی و خاک پرستی افراطی شیعیان هم ناراحت است و البته تعجب نمی کند از اینکه می بیند شیعیان ایرانی به رغم آن همه نهی کردنهای اهل سنت و شُرطه های اطراف قبرستان بقیع، باز هم با لجاجت و سماجت عجیبی سعی دارند مشتی از خاک بقیع بردارند و با خود به ایران بیاورند تا شفای دردهای خود را از آن بجویند. محدثی می نویسد: «تصور کنید که آخوندهای ما در سرِ منابر، شصت سال به مردم گفته اند خاک گور ائمه مقدس است و شفابخش است و حالا نوبت حج حاجی شیعه شده است و در طی این چند مدت محدود، مرتب به حاجی می گویند خاک برندار و انتظار هم دارند او بپذیرد و وقتی که به قبر ائمۀ شیعیان می رسد، خاک برندارد و تبرک نکند».


👇👇👇

#سیدجواد_رفیعی
@NewHasanMohaddesi
♦️نگاهی به کتاب "حاجی خودتی!"
ص۲

سیدجواد رفیعی

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


وی اعتقادات شیعیان را اعمالی اسطوره ای می داند که خاک را و ضریح را و مالش را مقدس و شفابخش می داند و می گوید که شیعه تصور می کند که از طریق مالیدن خود به ضریح یا سنگ، امر مقدس به آنان منتقل می شود و این انتقال خاصیتی شفابخش، درمانگر و بیمه کننده دارد. در تفکر اسطوره ای، مجاورت و مالیدن یکی از راه های انتقال ویژگی ها و استحاله در پدیده ها است.

مولف البته منتقد اسلام سَلَفی عربستان نیز هست. چرا که آنها هم درک درستی از امر معنوی نمادین شده ندارند. چرا که از نظر آنها هر آنچه تجسم امر مقدس است به منزلۀ مظهر شرک تلقی می شود. لذا آنان می کوشند تمام نشانه ها و مظاهری را که ممکن است به طور بالقوه مقدس تلقی شوند را از بین ببرند. در این نوع از قشریگری هیچ درکی از نمادین سازی امر معنوی وجود ندارد. در حالی که در بسیاری از جوامع مدرن، تلاش می شود کوچکترین عناصر باقی مانده از بزرگان اجتماع و فرهنگ جامعه جمع آوری گردد و در موزه و محلی در ملأعام قرار گیرد و بزرگ و پاس داشته شود و از رهگذر اینگونه توجهات، والایی های بشری و ارزش های عزیز انسانی که در زندگی این یا آن انسان تجلی یافته است، بزرگ داشته شود. سلفی ها با تمامی مظاهر ارزشمند و والای تاریخی و فرهنگی سر عناد دارند و هر جا که توانسته اند و دستشان رسیده است، تاریخ و اجتماع را از اینگونه بقایای ارزشمند اجتماعی و فرهنگی پاک سازی کرده اند. همان کاری که القاعده ای ها و داعشیان با مجسمۀ بودا و دیگر مکان های فرهنگی و دینی مناطق تحت اشغال خویش کرده اند.

محدثی وارد نمودن مسائل و درگیری های سیاسی مسأله آفرین را به مناسک معنوی حج، ناپسند می داند و معتقد است این اعمال از معنویت و خلوص حج می کاهد. او عمل برائت از مشرکین را که حاجیان حکومتی و عامۀ حجاج پیگیری می کنند، از نوع اعمال سیاسی مسئله آفرین می داند و می آورد که «من با اجرای مراسم برائت از مشرکین به این صورت که امر دینی عام را با امر سیاسی روز پیوند می زند و معنویت حج را از رهگذر واردن کردن مسائل سیاسی روز کم رنگ می سازد، چندان سر موافقت ندارم». او همچنین با تبلیغات دینی فرقه ای هم موافق نیست و تنها با تعلیمات و مواعظی که خوراک معنوی و دینی برای حاجی سالک فراهم آورد موافقت دارد و برای نمونه از پیام فرقه گرایانۀ سال 1343 آیت الله خمینی می گوید که قرار بوده ترجمه و در بین حجاج پخش شود، منتها امام موسی صدر از انجام این کار خودداری می کند. این اولین پیام آیت الله خمینی را آیت الله سلطانی طباطبایی به امام موسی فرستاده بود تا به عربی ترجمه و در بین زائران خانه خدا پخش گردد. محدثی می افزاید اکنون نیز مطلوب نیست که در صحنه حج، شعار سیاسی و مرگ بر این و آن سر داده شود. نویسنده در منا و در حال اندیشیدن به قربانی بوده که می بیند همهمه شده که رئیس دولت وقت جمهوری اسلامی یعنی محمود احمدی نژاد به چادر بعثه می آید. احمدی نژاد می آید و سخنرانی می کند ولی محدثی وقتش را برای شنیدن سخنان شعارآمیز وی در باب اینکه «در برابر مدیریت ظالمانۀ آمریکا بر جهان با همۀ توان می ایستیم»، تلف نمی کند. این جمله را هم بعداً در نشریۀ زائر میخواند. مولف با اینکه به اذعان خود از حضور در مساجد داخل ایران به دلیل دیدن و شنیدن شعارها و تصاویر سیاسی در مساجدی که بدل به ادارات حکومتی شده اند، ابا دارد، اما در مدتی که در مکه و مدینه بوده به مساجد آنجا می رفته و در میان مردم عربستان نماز می خوانده است و بارها افسوس خورده که چرا عربی نمی داند تا بتواند مستقیم با برادران عرب ارتباط بگیرد و موعظه های پیش نماز یا سخنرانی های مساجد را بفهمد و با مردم کوچه و بازار گپ بزند.

در بین ملیت های مختلف حاضر در مراسم حج، حاجیان آفریقایی را چندان مبادی آدب نمی داند. مردمی که با پای برهنه راه می روند و در همان مسیر تُف می اندازند و در طواف، یکسره هل می دهند. بر عکس آنها «مسلمانان تُرک بسیار نظیف و مرتب، منظم و با فرهنگ هستند. یکی از زیباترین صحنه ها در مکه و مدینه که زیاد می بینی پیرمردان ترکی هستند که دست زنانشان را گرفته اند و به سمت کعبه و مسجدالنبی برای اقامۀ نماز روان اند».

نویسنده با دیدن ملیت های مختلف حج می نویسد که درس بزرگ دیگر حج به درآمدن از خویشتن و توجه به دیگری و گشودگی به دیگر انسانهاست. در حج می آموزی که جهان از طایفه و قبیله و قوم و نژاد و جامعۀ تو بسی فراختر است.


👇👇👇
#سیدجواد_رفیعی
@NewHasanMohaddesi
♦️نگاهی به کتاب حاجی خودتی
ص۳

سیدجواد رفیعی

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

مولف معتقد است دین باید در خدمت انسان باشد، نه انسان در خدمت دین. این تفاوت دینداری سنتی و تعبدی با دینداری مدرن و انتقادی  است. در دینداری سنتی دیندار می خواهد خود را برای دین بسازد ولی در دینداری انتقادی دیندار می خواهد دین را از آنِ خود کند. تمام انتقادات محدثی از پرسۀ حج هم ناشی از همین دیدگاه است و می آورد: «مسأله ام این بود که آنچه به نام دین یا امر دینی به من عرضه می شد باید چند مرحله را طی می کرد: نخست از نظر فکری، می بایست منطقی قابل دفاع و خردپذیر می داشت و با دیگر افکارم جور درمی آمد؛ سپس از نظر ارزشی، انسانی می بود؛ و در نهایت از نظر وجودی در من احساس دینی ای پدید می آورد که به دنبالش شور و شوق پیگیری آن و زیستن بر اساس آن بیاید».


محدثی در طی سفر حج با یکی از همکاران گروه تحقیقاتی که دینداری سنتی و تعبدی بود، در این باره بحث داشته و می آورد که من معیارهایم را از ارزش های اخلاقی ای که می شناسم و قبول دارم می گیرم؛ ارزش هایی که در نظر من باید انسانی و جهان شمول و پیشادینی باشد و نه لزوماً دینی؛ همانند انصاف، پاکی و پاکدامنی، امانت داری، عدالت، مهربانی، شرافت، بزرگ منشی، بزرگواری، خوداتکایی، فداکاری، گذشت و غیره. آنچه توسط دینداران سنتی به عنوان گفتار یا تفسیر و تعبیر یا مفاهیم مرجع و یا اقتدار دینی مرجع پذیرفته می شود قابل احترامست، اما فقط قابل احترام است و نه مقدس و الزام آور. تازه وقتی قابل احترام است که با ارزش های عام انسانی در تضاد نباشد، یعنی اینکه مبانی و اصول دینی هم باید اخلاقی باشند و بعد از آن باز هم تازه باید آرام آرام آنها را از آن خود کرد. یکی یکی مفاهیم ، تعبیرها و تفسیرها را بررسی، ارزیابی و داوری کرد؛ از سه نظر و در سه فرآیند به هم پیوستۀ فکری، ارزشی و اخلاقی. بعد آرام آرام شروع کرد به هضم و جذب. پس در واقع به دین می گویم که از من نخواه که یکباره بگویم تسلیم، من از آن توأم! بل که اول حلوایت را بده من بخورم، بعداً شاید به دکانت سری بزنم. بعدش هم هیچ تعهدی ندارم که یکبار آمدم در دکانت و حلوا خریدم تا آخر عمر هم بخرم و به دکان حلوافروش دیگری سر نزنم.

محدثی وجود خارجی و مستقلی برای شیطان قائل نیست و آن را وسوسه های شریرانۀ آدمی می داند. دو نیرو و گرایش به خوبی و بدی که دائماً در وجود ما در حال ستیزند. او وقتی حاجیان را می بیند که با چه شدت و غضب و بغض و کینه ای به شیطان سنگ می زنند، می گوید آیا مطمئنی شیطان بیرون از توست و در درون تو خانه نکرده؟
نویسنده قربانی کردن را نماد قربانی کردنِ عزیزترین تعلقات آدمی می داند. عید قربان، عید اخلاص آدمی در ایمان خویش است و به طنز می آورد که ما در حج ادای قربانی کردن در آوردیم و تاوانش را گوسفند داد. گوسفندی که محدثی به عنوان یک حاجی حتی او را ندید تا از او حلالیت بطلبد و با او درد دل کند، و متولیان حج خودشان به نوبت گوسفندی برای حاجیان سر بریدند و این بدترین شکل ممکن قربانی کردن بود. محدثی در ادامه به طنز و جدی می آورد که «اگر خدا اجازه می داد که ابراهیم کار را پیش ببرد و عزیزِ نازنینش را سر ببرد، در قساوت شهرۀ عام و خاص می شد. ننگی تا ابد به پای خدا نوشته می شد. اگر کسی هم از قساوت خدا سخن نمی گفت، دست کم من او را افشاء می کردم؛ البته نه به خاطر شجاعتم، بلکه به این خاطر که افشا کردن خدا هزینه ندارد. این افشا کردنِ نمایندگان خدا بر روی زمین است که خیلی تاوان دارد و خسارت بار است».




ادامه 👇👇👇

#حج
#حاجی_خودتی
#سیدجواد_رفیعی
@NewHasanMohaddesi
♦️نگاهی به کتاب حاجی خودتی
ص۴

سیدجواد رفیعی

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

محدثی از مکه خارج می شود ولی هنوز نمی داند آیا خدایی وجود دارد یا نه؟اگر او نباشد چه؟ اگر تنها وانهاده شده باشی چه؟ اگر زندگی فقط گردش باطل و بیهودۀ این گردونۀ دوّار باشد چه؟ البته زندگی در درون تردید صدبار بهتر است از زندگی در یقین کور و تاریک. مواجهه با تاریکیِ عظیمِ هیچ، صدبار بهتر است از روشنایی خیره کنندۀ حضور خدایی نیازموده و ناپرسیده. نویسنده در راه مدینه از شوق دم زدن در فضایی که پیامبر سیزده سال در آن سر کرده و خون دل خورده بود تا امتی بسازد و جامعۀ کوچکی بنا کند، گریسته و اشک بی اختیار از چشمانش جاری شده است. قرآنی با ترجمۀ فولادوند به همراه داشته و چون حاشیۀ آن پر بوده از یادداشتهای وی، از این می ترسیده که متعصبان مقدس نما این قرآن را ببینند و آن را توهین به کتاب مقدس تلقی نمایند. «مقدس نمایان چندان قرآن را مقدس می دانند و چندان حرمتش می گذارند که معمولاً جز برای ثواب آن را نمی خوانند». مولف از آدابی که مقدس نمایان برای خواندن قرآن ایجاد کرده اند گله مند است و به صورت کلی از بار سنگینی که به امور اسلامی بسته شده، انتقاد می کند و معتقد است این بار سنگین آن اعمال را از حال کاربردی و اجرایی خارج نموده است؛ یعنی آدمی ترجیح می دهد سراغ هیچکدام از امور دینی نرود و در ادامه می آورد: «مشکل یک مسلمان مدرن در میان مسلمانان سنتی متعصب و خشکه مقدس و اسطوره اندیش، یکی نیست. هزار هزار است. او کلمه کلمۀ قرآن را مقدس می داند اما چندان به محتوای آن کاری ندارد. نباید بدون وضو به قرآن دست بزنی. نباید در حالت درازکش قرآن بخوانی. نباید در لابه لای صفحات آن چیزی بنویسی. نباید آن را باز رها کنی و به کارهای دیگر بپردازی و الخ. بدین ترتیب، از فرط احترام قرآن تبدیل شد به کتابی برای نخواندن».

سفر چهل روزۀ حج دکتر محدثی به پایان رسید و او دلنگران لبیکی است که بارها بر زبان آورده است. «حالا سفر آفاقی ات تمام شده و سفر درونی ات را که از میقات و لبیک گفتن آغاز کرده بودی باید پی بگیری. گریه کن حاجی. گریه کن. تازه شروع کرده ای! وقتی پذیرفتی لبیک بگویی باید فکر این جایش را هم می کردی».

پایان






🔸محدثی:
از آقای رفیعی‌ی عزیز بابت نوشتن در باره‌ی کتاب "حاجی خودتی!" قدردانی می‌کنم! این مطلب یکی از به‌ترین نوشته‌ها در معرفی‌ی این کتاب است. خوش‌حال ام که کتاب من چنین خواننده‌گان فرهیخته‌ای داشته است!

اما تاخیر در نگارش این کتاب ناشی از این بود که زبان مناسب را برای نوشتن خاطرات حج پیدا نمی‌کردم. ملاحظات دیگری از آن قبیل که نویسنده‌ی محترم حدس زده اند، در میان نبود. بارها نوشتم و پاره کردم. دنبال زبان و بیان متفاوتی بودم و سرانجام به زبان طنز رسیدم و خاطرات ام را به زبان طنز نوشتم. من تاکنون خاطرات حج با زبان طنز ندیده ام. در برخی قسمت‌های کتاب -مثل فشار اسلام و اصطکاک اسلامی- طنز انتقادی بسیار پررنگ است و من گمان نمی‌کردم کتاب مجوز بگیرد.

#حج
#حاجی_خودتی
#سیدجواد_رفیعی
@NewHasanMohaddesi
4_5848002022552377228.pdf
173.9 KB
♦️نگاهی به کتاب "حاجی خودتی!" (نسخه‌ی پی دی اف)

سیدجواد رفیعی

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


🔸محدثی: از آقای رفیعی‌ی عزیز بابت نوشتن در باره‌ی کتاب "حاجی خودتی!" قدردانی می‌کنم! این مطلب یکی از به‌ترین نوشته‌ها در معرفی‌ی این کتاب است. خوش‌حال ام که کتاب من چنین خواننده‌گان فرهیخته‌ای داشته است!

اما تاخیر در نگارش این کتاب ناشی از این بود که زبان مناسب را برای نوشتن خاطرات حج پیدا نمی‌کردم. ملاحظات دیگری از آن قبیل که نویسنده‌ی محترم حدس زده اند، در میان نبود. بارها نوشتم و پاره کردم. دنبال زبان و بیان متفاوتی بودم و سرانجام به زبان طنز رسیدم و خاطرات ام را به زبان طنز نوشتم. من تاکنون خاطرات حج با زبان طنز ندیده ام. در برخی قسمت‌های کتاب -مثل فشار اسلام و اصطکاک اسلامی- طنز انتقادی بسیار پررنگ است و من گمان نمی‌کردم کتاب مجوز بگیرد.

#حج
#حاجی_خودتی
#سیدجواد_رفیعی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️پان ترکیسم و کوره راه تحجر
ص۱

افشین بدری

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

دو روز پیش تر، یادداشتی از خودم را، برای جناب دکتر محدثی گران قدر فرستادم که در کانال شأن منتشر فرمودند.
در آن، ضمن اشاره به  فرهنگ خوزستانی که برآیند هم زیستی متعالی میان اقوام بزرگ، کهن و دیرپای گوناگون است عقیده خود را مبنی بر الگو بودن این هم زیستی شریف بیان کردم. در ضمن آن، جریان بی اعتبار و شبه علمی پانترکیسم را به عنوان جریانی فاسد خطاب قرار دادم. دلایلی را نیز مختصراً بر شمردم. از اینکه این جریان بی اعتبار، می کوشد به لطائف الحیلی در تاریخ، جعل و در تعاریف، جرح وارد کند تا به اهدافی سخیف نائل شود.
سخن بر پان ترکها گران آمد و طبق آنچه از ایشان بر می آید واکنش نشان دادند. طرفه اینکه جرات ندارند خود را «پان‌ترک» معرفی کنند اما از این مخفی کاری چه سود که به استناد نوشتارشان، بشدت مبتلا به خودبرتر بینی، قوم محوری و ایران ستیزی استند.
یکی از ایشان چنین افاضه کرده که:

...اگر اجداد ما گندی زده اند، رو دارایی که خودشان با خون خودشان بدست آورده بودند گند زدند. اول باید ایرانی وجود داشته باشد تا بعد به آن گند بزنند.....
«بخشی از کامنت یک پان ترک »

همانطور که می بینید این جماعت، ایران را اصولا «موجود» نمی دانند. نوشته است که ....باید ایرانی وجود داشته باشد تا «بعد» به آن گند بزنند....

از منظر وطن ستیزان، ایران اصلا وجود تاریخی نداشته و چطور به آنچه وجود نداشته می توان گند زد؟؟

از طرفی، این که پادشاهی بی درایت و کیاست مملکتی را به جنگ و خاک و خون بکشد حق دارد چرا که « مال» خودش است و به چه کسی مربوط است؟ از منظر این جماعت، آنچه ما ایران می‌نامیم، تیول قوم برتر ترک است و حق دارند به خاک و خونش بکشانند کما این که آخرین نفر از شاهان صفوی چنان در رذائل اخلاقی و حرمسراداری مغروق بود که فی النهایه با خفت و خواری با دست خود تاج بر سر افغان فاتح نهاد و آن یکی خواجه قجری، کرمانیان را کور و مقتول کرد  و نواده گانش بخشهای عزیزی از میهن را به باد فنا دادند. چشمان اهل کرمان و خون مقتولان در برابر افغان و خاک ارمنستان و آذربایجان و ...همه «مال» ایشان بود و خب کیست که اختیار «مال» خود را نداشته باشد؟؟ و غلط کرده هر کس معترض شود!

فضاحت ‌پان زده گی را یکی دیگر از ایشان بیشتر افشا می‌کند: وقتی می شنود که حکومت صفویه از عثمانی چنان منفصل و مستقل بوده که حتا دوبار با هم جنگیده اند می نویسد:

جنگ داشته که داشته
جنگ دو تا ترکمن یا دو تا پسر عمو به هیچکس جز خودشون مربوط نیست
در مواقعی هم به کمکش اومدن
عثمانی دو بار مردم آذربایجان و از دست جانیان و تروریست‌های مزدور و عمله انگلیس
نجات داده...

دقت فرمایید: جنگ کرده که کرده !!
چه اهمیت دارد آثار مخرب آن بر حال آینده کشور چه باشد فقط به دلیل این که میان دو ترکمان بوده لذا به هیچ کس مربوط نیست! یعنی غیر ترکمان حق ندارد حتا از نتایج فاجعه بار آن شکایت کند!!

در سطر به سطر این نوشته ها، تفرعن، خود برتر بینی، تکذیب موجودیت ایران، استبداد قومیتی و در یک کلام پان زده گی فریاد می زند! آنچه عرب جاهلی بدان دچار و غیر عرب را موالی می نامید، اکنون در قالب پان ترکها، جوانه زده است!!

حالا به بخشی از ادعای یکی دیگر از ایشان توجه فرمایید:

...."زبان فارسی و هویت فارسی آیه قرآن نیست
و هیچ جای قانون اساسی هم
موضوعی بنام زبان و هویت ملی وجود ندارد
در قانون به زبان رسمی
که همان تعبیر زبان ارتباطی و اداری است"
و صرفا" بعنوان یک وسیله
و ابزار ارتباطی مشترک
اشاره شده است....


فلسفه و ماهیت ایران
در تنوع و کثرت هویتی و زبانی آن است
و ایران بجز چند ملت
چند زبان
و چند فرهنگ
نیست.....
زیر سایه سیاه و فاشیستی یک قوم و هویت ببرد
و بعد از آن هم
اگر دیگران از اصل کثرت و برابری
حرف بزنند ...

اصل کثرت!!
از اینجا فهمیده می شود هدف از جعل آماری پان‌ترکها چیست! اصل کثرت. یعنی ایشان کثیرند و بیشتر از باقی اقوامند و لذا طبق اصل کثرت و افاضاتی که از آن دو پان تورک قبلی خواندیم، محق اند به هر آنچه می خواهند عمل کنند ولو تجزیه ایران!

ستیزش با زبان فارسی هم بلا مانع است.به چه دلیل؟ چون آیه قرآن نیست!
ستیزش با زبان فارسی و تضعیف و تحریم آن، رکن نخستین تجزیه کشور است. چرا که زبان، ستون استواریست که توجه را از  «خرد» به « کلان» و از « قومیت» به «ملیت» جلب می نماید و بار تمام اشتراکات فرهنگی را حمل می کند. زبان فارسی را همه ساکنان ایران می شناسند و می فهمند و ابزار ارتباط کل کشور است و حس همگونی را در اذهان ملت زنده می کند.

👇👇👇

#پان‌ترکیسم
#ایده‌ئولوژی
#افشین_بدری
@NewHasanMohaddesi
♦️پان ترکیسم و کوره راه تحجر
ص۲

افشین بدری

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

نفر سوم از پان ترکها گفته که ایران چیزی جز چند فرهنگ و ملت و زبان نیست.

اینجانب معتقدم اگر کسی مقدماتی از الفبای جامعه‌شناسی را مطالعه کند می فهمد که جامعه، کلیتی ست که فراتر از جمع جبری اقوام و مردم تشکیل دهنده خود است.جامعه از آنجا جامعیت پیدا می کند که دارای روح و شخصیتی جدا از عناصر تشکیل دهنده خود خواهد بود. ایران متکثر، ماهیتی مستقل و قابل اعتنا دارد که نمی توان آن را به تجمع چند فرهنگ و زبان تقلیل داد
.

به اسپانیا دقت کنید: جامعه‌ای متشکل از کاتالان ها، گالیسی، باتسکی، اسپانیایی و... اما با زبان اسپانیولی و تحت یک ملیت واحد. فرانسه، زبان رسمی این کشور فرانسوی است و هیچ زبان دیگری در این کشور به رسمیت شناخته نمی‌شود. گویش‌های منطقه‌ای مانند گویش پرونسی، برتون، آلزاسین و... در موقعیت‌های غیررسمی در برخی مناطق صحبت می‌شود. در نواحی فرادریایی فرانسه هم زبان‌های فرانسوی، کریول پتوا و ماهوری (نوعی از سواهیلی) صحبت می‌شود.

وجود این که زبان مردم این منطقه، فرانسوی است، با این حال نژاد مردم فرانسه تلفیقی از نژادهای رومی، گول، فرانک و نورمن است و فرهنگ این کشور از تلفیق فرهنگ این نژادها ایجاد شده است. در سال 1872 زبان های محلی به نفع زبان رسمی فرانسوی سرکوب شدند هر چند زبان های محلی فقط رسمیت ندارند اما وجود دارند. با این وجود فرانسه یک ملیت واحد است. بریتانیایی ها نیز به هم چنین: ساکسون ها، انگل ها و... تکلیف جوامعی مانند آمریکا که دیگر واضح و عیان است. در امارات متحده عربی، بیشترین گویش بعد از عربی، زبان لارستانی و سپس بلوچی ست اما یک ملت واحده هستند.

این موارد به خوبی نشان می‌دهند که تنوع قومیتی و در نتیجه آن تکثر زبانی در تمام کشورهای بزرگ جهان وجود دارد اما همه جا به نفع یک‌ کل واحد، کنترل شده اند.  اصرار بر تضعیف و تحدید زبان فارسی، هدفش صرفا تجزیه کشور بر پایه تولید منازعه نژادی ست، نه یک حق قومی. پان ترکها، اصلی به نام اکثریت پیش می کشند سپس جعل آمار می کنند تا اکثریت شناخته شوند و در نهایت رویای مضحک خود را عملی نمایند. اگر این مخلان وحدت در ادعای خود مبنی بر حسن نیت و پرهیز از تجربه طلبی صادقند باید بگویند چرا مطالبات خود را در قالب یک جزء از کلیت ایرانی مطرح نمی کنند؟ به‌گفتهٔ ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حل‌نشده‌ای در زمینهٔ فرهنگ قوم‌های شرق باستان پدید آید پان ترک‌ها بی‌درنگ دست خود را همان‌جا دراز می‌کنند». مینورسکی بیان می‌دارد که «مسائل علمی حل‌نشده‌ای در زمینهٔ فرهنگ اقوام شرق باستان» وجود دارد که بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پان‌ترکیسم فراهم ساخته است.

استنباط من این است مباحثی که جناب دکتر محدثی در خصوص بازبینی و عیارسنجی زبان فارسی گشودند، توسط پان تورک ها مصادره به مطلوب می شود و ایشان از آن مباحث فنی و علمی، مقاصد ویژه خود را تامین کرده اند و می کوشند عقاید خود را بر مطالب کانال زیر سقف آسمان، بار کنند. قصدم تحلیل پان تورکیسم نبود فقط دلایلی برشمردم‌ تا نشان دهم با چه طرفیم و چرا اینان را بیگانه می‌خوانم. لازم به ذکر است که اینجانب دامان شریف آذربایجانیان را که در هر جای ایران گسترده شده باشند و نیز قشقاییان و دیگر هم تبارانشان را از آلوده گی و رجس قوم گرایی پالوده می دانم. پان ترکها اقلیتی بسیار خفیف اند که نمی توانند نماینده گی آذری زبان های شریف ما را عهده‌داری کنند. آذریانی که خون پاکشان مرزهای ایران را سرخ آذین کرده و پاسداری نموده است از عداد این عده قلیل متحجر خارج اند.

از نگاه من، قومیت تا بدانجا ارزش‌مند است که ذیل کلیتی به نام ایران و همه ایرانیان تعریف شود. هر چند با ایران‌پرستی افراطی و خودبرتربینی همیشه و شدیدا مخالف بوده و هستم اما به هر حال ایران ملک مشاع همه فرهنگ های شریفی ست که در همنوایی تاریخی_اجتماعی با هم کلیتی به نام ایران را می سازند و همه باید در نگاه داشت و پالوده گی این ملک مشاع بلکه این مولود مشروع کوشا باشند. متاسفانه در تقابل با پان‌زده‌ها، عده‌ای متخیل و متوهم چنان بر طبل ایران‌پرستی می‌کوبند که به نژادپرستی افتاده و دست پان ترکها را از پشت بسته اند. ایران باستان نیز در مقام یک جامعه انسانی، و نه یک آرمان شهر، مدینه فاضله نبوده است. اکنون پاکسازی آن و آذین بندی اش به فضائل انسانی، در گرو هم زیستی متعالی و فارغ از قوم گرایی و تحجر است.

معتقدم، هر آن کس که به هر نحو می کوشد ایران، این مولود ارزشمند همزیستی تاریخی اقوام شریف را، با تیغ تجربه طلبی و قوم گرایی مثله نماید، متحجر و بی گانه ای بیش نیست. متحجر است زیرا از قالب قوم و قبیله گرایی فراتر نرفته و بی گانه است زیرا قلبا و عمیقأ از ایران بریده و «بود» خود را در «نبود» این سرزمین می بیند.

#افشین_بدری
@NewHasanMohaddesi
♦️از همه‌ی ایده‌ئولوژی‌ها تبری می‌جویم: نظریه‌ی اجتماعی به جای ایده‌ئولوژی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

در کمال سلامت عقل و با اختیار و اراده‌ی خویش، هم‌چون گذشته، به‌صراحت عرض می‌کنم که به هیچ نظام اعتقادی‌ای که می‌خواهد در باره‌ی همه‌ی امور انسانی و اجتماعی تعیین تکلیف بکند، باورمند نیستم زیرا چنین باورمندی‌ای را ضد تفکر انتقادی و ضد انتقادی‌اندیشی می‌دانم و می‌کوشم تا انتهای حیات خویش به انتقادی‌اندیشی و لوازم آن ملتزم باقی بمانم.

بار دیگر عرض می‌کنم که از تمام ایده‌ئولوژی‌ها نظیر مارکسیسم، سوسیالیسم، کمونیسم، ملی‌گرایی، لیبرالیسم، پان‌ایرانیسم، پان‌ترکیسم، اسلامیسم، و غیره تبری می‌جویم و ایده‌ئولوژی‌ها را واجد کارکردهای منفی و مثبت می‌دانم و به‌خاطر کارکردهای منفی‌ی آن‌ها که گاه بسیار خطرناک اند، آن‌ها را مورد نقد قرار می‌دهم.

من مارکسیست نیستم، اما الزاما ضد آن نیز نیستم. هر جا نکته‌ی درستی از مارکسیست‌ها بشنوم قدردان خواهم بود و آن‌ها را می‌آموزم.

من ملی‌گرا یا ناسیونالیست نیستم، اما میهن‌دوست ام؛ آن‌چنان‌که هرگز دوست ندارم از ایران عزیز مهاجرت کنم و هر بار با پیش‌نهاد مهاجرت مخالفت کرده ام.

من طرف‌دار پان‌فارسیسم، پان‌ترکیسم، پان‌کردیسم یا پان‌عربیسم نیستم، زیرا قوم‌‌مداری را عین عقب‌مانده‌گی و ضد توسعه‌ی اجتماعی می‌دانم.

من اسلامیست نیستم، اما به مسلمانان مداراگرا و غیرانحصارگرا و مدنیت‌گرا احترام می‌گذارم.

من اساسا برای اداره‌ی جامعه و سامان‌دهی‌ی جامعه ایده‌ئولوژی‌ها را نامطلوب می‌دانم و به جای آن‌ها از ارایه‌ی نظریه‌ی اجتماعی دفاع می‌کنم.

نظریه‌ی اجتماعی دست‌گاه فکری‌ای است که همواره قابل اصلاح و به‌روز شدن یا حتا قابل کنار نهادن است، در حالی‌که ایده‌ئولوژی‌ها میل به تصلب دارند و گاه تقدس پیدا می‌کنند.

نظریه‌ی اجتماعی تعهد و التزام دائمی از ما طلب نمی‌کند، در حالی‌که ایده‌ئولوژی‌ها چنین تعهد و التزامی را معمولا از ما طلب می‌کنند.

نظریه‌ی اجتماعی در خدمت ما است، اما ایده‌ئولوژی‌ها اغلب و عملا ما را خادم خود می‌خواهند.

نظریه‌ی اجتماعی بسی بیش‌تر از ایده‌ئولوژی‌ها از دانش روز تغذیه می‌کند، در حالی که ایده‌ئولوژی‌ها چه بسا برای دانش‌ها و علوم خط مشی تعیین می‌کنند.

نظریه‌ی اجتماعی مستعد تمامیت‌گرایی و تمامیت‌طلبی نیست، اما ایده‌ئولوژی‌ها اغلب مستعد تمامیت‌گرایی و تمامیت‌خواهی اند.


من دریافته ام که ایده‌ئولوژی‌ها در مجموع نامطلوب اند، و به‌ویژه ایده‌ئولوژی‌های قطبی‌ساز که دیگری را به‌منزله‌ی دشمن تعریف می‌کنند، بسیار خطرناک اند.

#ایده‌ئولوژی
#نقد_ایده‌ئولوژی
#نظریه‌ی_اجتماعی
#توسعه‌ی_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

پنجره:
برنامه‌ی علمی و دانش‌پژوهانه

کوروش کیست؟
قسمت اول

در یوتیوب آکادمی
youtube.com/@toAkademi

قسمت دوم دوشنبه ۲۹ اردیبهشت در یوتیوب آکادمی منتشر خواهد شد.

دکتر مهرداد ملکزاده - باستان شناس


دکتر حسن محدثی - جامعه شناس
@drmohaddesi

#کوروش #کوروش_کبیر  #کوروش_کیست
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️نقدی بر تناقضات معرفتی و نسبت آن با ساختار قدرت

پویا واعظ سلطانی

پژوهشگر
۲۵ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

گفتمان بیژن عبدالکریمی چه در ساحت نظر و چه در عمل، دچار تناقضات درونی و تعمیم های ناروا و ناسازگاری های معرفتی است که نقد رویکرد او را بعنوان چهره تاثیرگذار
ضروری می نماید .  بررسی مناظره اخیر ایشان با حجت الاسلام اکبرنژاد  از این حیث واجد اهمیت است که در این مناظره،تناقضات معرفتی و رفتاری  او بار دیگر چهره از نقاب برداشت و  تا آنجا پیش رفت که یک متفکر به خود اجازه داد تا به مردم شریف افترا ببند و توهین کند. امید که بررسی های اینچنینی(هر چند به اجمال) بتواند نقش مثبتی   ایفا کرده و موجب گردد تا دغدغه مندان  این مرز و بوم به دام شبه روشنفکرانی چون او نیفتند که علی رغم مدعیاتشان،هیچ تعهدی نسبت به مردم ندارند و برای نیل به مقاصد خود از انواع مغالطات و اصطلاحات فلسفی استمداد می جویند تا مخاطب را مرعوب آراء سودجویانه خویش سازند.

البته لازم به ذکر است که نگارنده از مطلق انگاری ها بر حذر است و به هیچ روی قصد ندارد تا از ایشان تصویر شر مطلق را ترسیم کند و به وجوه مثبت و نقاط قوت اندیشه های او نیزاذعان دارد.

تعمیم های تقلیل گرایانه،از نقد یکدستی تا تولید یکدست انگاری
عبدالکریمی در گفتمان خود،از جمله در مواجهه با حجت الاسلام اکبرنژاد، از یک دست پنداشتن مردم انتقاد می کند اما در لایه های دیگر گفتمان او،همان الگوی تعمیم ناروا نسبت به گروه هایی چون(روشنفکران)،(اپوزیسیون)،
(نخبگان دانشگاهی) به وضوح دیده می شود.

استعمال تعابیری همچون(اپوزیسیون احمق) یا (روشنفکران غرب زده) حکایت از نوعی داوری کلی نگرانه دارد که در تعارض با ادعای کثرت گرایی معرفتی و پرهیز از یکدست انگاری است.

از منظر نظریه گفتمان،این رویکرد نشان دهنده باز تولید ساختاری طرد و حذف است که به جای گفت و گوی انتقادی،مرزهای معرفتی میان خود و دیگری را تقویت می کند و مشروعیت گفتمان آلترناتیو را زیر سوال می برد.

بهره برداری ابزاری از اخلاق شریعتی و ناسازگاری پراگماتیک
هم چنین عبدالکریمی به تکرار از گزاره مشهور شریعتی بهره می جوید  و بر این نکته مهر تایید می نهد که مردم خود قربانی سیاست های حکومتند و هر کس که مردم را نقد بزند و متهم کند،پفیوز است(به تعبیر دکتر شریعتی)،حال آن که مخاطب جدی او با اندک تامل،پی خواهد برد که وی دائما در حال تطهیر سیاست های حکومت و مقصرسازی و اهانت به گروه های مختلف مردم است و تا آنجا پیش می رود که این گروه های مختلف را به تدریج و با آماده سازی اذهان، به کل مردم تسری می دهد.

عباراتی همچون(هذیان گویی مردم)،(تب داری مردم)،(نا آگاهی و فقدان تشخیص عقلانی مردم)،(فاحشه خانه خطاب کردن محل سکونت بخشی از مردم ایران)خود گویای صحت مدعیات نویسنده این متن است.

این دوگانه میان گفتار اخلاقی و کردار معرفتی،منجر به شکل گیری تناقضات گوناگونی گردیده است که از منظر فلسفه اخلاق و هرمنوتیک انتقادی،اعتبار گفتار و گوینده را مخدوش می سازد.

باید توجه داشت که نقد مردم،چنانچه با درک تاریخی،روان شناختی و نهادی همراه نباشد، به بازتولید همان گفتمان نخبه گرایانه ای منجر خواهد شد که اتفاقا عبدالکریمی مدعی نقد آن است.

تزریق ایدئولوژی در پوشش بی طرفی
عبدالکریمی چه در این مناظره و چه در مکتوبات پیشین،سعی می کند که خود را در موضعی مستقل و فرا ایدئولوژیک قرار دهد،اما در مقام عمل،نقدهای او نسبت به ساختار قدرت،غالبا با کلی گویی،ابهام و محافظه کاری همراه است.

در حالی که نقدهای ایشان نسبت به اپوزیسیون و روشنفکران داخلی،صراحت و حتی خشونت گفتمانی دارد.
این عدم تقارن معرفتی به تعبیر میشل فوکو،بخشی از (اقتصاد قدرت در گفتمان)است.

به بیانی دیگر،سکوت او در برابر برخی نهادها و فریاد علیه برخی دیگر،ساختار قدرت را بازتولید می کند و این رویکرد،چیزی نیست جز مشروعیت بخشی به وضع موجود.
البته می توان نقدهای مهم تر و جدی تری هم  به رویکردهای فلسفی و سیاسی او وارد ساخت که بجهت پرهیز از اطناب سخن و توجه خاص به این مناظره از ذکر آن صرف نظر می کنیم‌.


#بیژن_عبدالکریمی
#پویا_واعظ_سلطانی
@NewHasanMohaddesi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️نظریه‌ ام در باره‌ی مداراگری‌ی دینی‌ی کورش: نسبت پولیتئیسم و مداراگری‌ی دینی

حسن محدثی‌

۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


برخلاف نظر این بزرگ‌وار، مداراگری‌ی دینی‌ی کورش ناشی از چندخداپرستی‌ی او بوده و ربطی به فضیلت شخصی‌ی او نداشته است.

تمام امپراتورها و حاکمان چندخداپرست نظیر اسکندر و چنگیز نیز اهل مداراگری‌ی دینی بوده اند. در زمان چنگیز مداراگری‌ی دینی در اوج بوده است؛ به‌گونه‌ای که تشیع نیز در ایران مجال رشد یافته است.

یک پولیتئیست (چندخداپرست) به خدایان و موجودات الاهی‌ی گوناگون احترام می‌گذارد و چه بسا از همه‌ی نیروهای الاهی‌ی مورد احترام مردم ترس دارد.

بنابراین، مداراگری‌ی دینی‌ی کورش ربطی به فضائل انسانی یا بینش سیاسی‌ی والای او و نگاه کثرت‌گرایانه‌ی او به امور دینی و اجتماعی ندارد.

این نظریه را هر کسی می‌تواند مورد وارسی قرار دهد و درستی یا نادرستی‌ی آن را بسنجد. راه نقض این نظریه آن است که شما چند فرمان‌روای چندخداپرست در تاریخ پیدا کنید که اهل مداراگری‌ی دینی نبوده باشند. ممنون می‌شوم اگر چنین فرمان‌روایانی را یافتید، معرفی کنید.


#کورش
#اسکندر
#چنگیزخان
#چندخداپرستی
#مداراگری_دینی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پرسش و پاسخ🔸🔸🔸



♦️در باره‌ی فضیلت مداراگری‌ی دینی: تمایز بین فضیلت جمعی و فضیلت فردی

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


🔻آناهید: مداراگری جزو فضائل انسانی محسوب نمیشه؟ تحجر و اینکه من صرفا بگم عقیده من درست هست و خدای من راستین فضیلت محسوب میشه؟!

هر چه تبر زدی مرا
زخم نشد
جوانه شد ...!

یه نقلی هست مربوط به راسل که دقیقا رواداری رو عامل نجات جهان می‌دونه:

"عشق خردمندانه است و نفرت ابلهانه؛ در این جهانی که بیشتر و بیشتر به هم وابسته می‌شود، بایستی بیاموزیم که نسبت به هم "رواداری" داشته باشیم، بایستی بیاموزیم که این واقعیت را برتابیم که برخی اشخاص چیزهایی می گویند که ما دوست نداریم. فقط بدین طریق می‌توانیم در کنار هم زندگی کنیم و اگر بخواهیم با همدیگر زندگی کنیم نه اینکه با همدیگر به استقبال مرگ برویم، بایستی نوعی شفقت و نوعی رواداری را بیاموزیم که برای تداومِ زندگیِ انسان در این سیاره مطلقاً ضروری است. برتراند راسل"




🔸محدثی: رواداری‌ی دینی فضیلت بزرگی است؛ اما در عصر چندخداپرستی، امری همه‌گانی بوده است. صغیر و کبیر و پیر و جوان و زن و مرد همه به‌لحاظ دینی روادار بوده اند. امتیاز ویژه‌ای برای فردی خاص نبوده است. فرق قابل توجهی است بین فضیلتی که جامعه و فرهنگ به ما اعطا می‌کند و جمعی است و فضیلتی که خود ما آن را از راه کوشش و خودسازی کسب می‌کنیم.

#کورش
#پولیتئیسم
#مداراگری_دینی
#فضیلت_جمعی
#فضیلت_شخصی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸



♦️مذاكرات و آزادسازى دولت از سلطه اليگارشيك
ص۱

حسین شیخی

۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

١.اليگارشى و رانت ، اساسآ از خاصه هاى نظم هاى قديم اجتماعى آريستوكراتيك و يا تئوكراتيك بودند ، بدين توضيح كه رانت ، به معناى حقوق ويژه مشاركت در حاكميت و مالكيت نسبت به منابع سرزمينى و اجتماعى در نظم هاى قديم اجتماعى پاداشى بود كه به افراد و گروه هاى اجتماعى با نفوذ ، بسته به موقعيت شان و سهمى كه در كنترل خشونت سياسى داشتند ، تعلق مى گرفت و در حكم تنها ابزار كنترل سياسى در نظم قديم اجتماعى عمل مى كرد و بنابراين اين نظم ها طبيعتآ اليگارشيك بودند ، بدين معنا كه اليگارشى ذاتى آنها بود و به همين معنا مشروع هم بودند ؛
در حاليكه در نظم جديد اجتماعى اين حقوق ويژه منسوخ اند و از اين رو اين نظم ها اساسآ طبيعتى غير اليگارشيك دارند ، و نه اينكه اليگارشى بدان ها عارض شده باشد ؛ زيرا اين نظم ها ، به رغم درجات متفاوتى از انحراف از نوع كلاسيك شان در جامعه هاى مختلف ، بلحاظ ساختارى - و نه ارادى و دستورى ، بر برابرى حقوقى آحاد مردم و نفى هر گونه حقوق ويژه بنياد گرفته اند ؛ بدين معنا كه خود سازوكارهاى اقتصادى و اقتضائات آن ها ، به خودى خود ، استقرار حقوق جديد - حقوق اقتصادى (مالكيت) و حقوق سياسى (مشاركت) برابر براى آحاد مردم را الزام مى كنند ؛ بدين معنا كه در غياب اين حقوق ، رشد اقتصادى ، اشتغال و رفاه بيشتر اجتماعى در جامعه هاى جديد ناممكن مى شود و اين جامعه ها به سمت فروپاشى اقتصادى و اجتماعى و اضمحلال دولت مى گرايند . در واقع حقوق جديد بدين سازوكارهاست كه برپاست و ضمانت اجراى عينى - و نه حقوقى پيدا كرده است.

بدين توضيح تمايلات اليگارشيك و رانت جويانه در نظم هاى جديد كنونى كه بنابر الزامات اقتصاد جديد ، طبيعتى غير اليگارشيك دارند و بر حقوق برابر آحاد مردم بنياد گرفته اند ، غير طبيعى است و چنانكه تجربه اليگارشى هاى جديدِ سوسياليستى و ناسيوناليستى نشان داده اند به فروپاشى هاى اقتصادى اجتماعى راه مى برند و اين همان چيزى است كه گرايشات اليگارشيكِ رانت جويانه در عصر دولت ملت هاى جديد ، در آغاز كار از فهم آن ، و در ادامه كار ، چه بسيار كه از رها كردن آن ناتوان اند.

٢.با اين حال اوليگارشى هاى جديد ، به رغم اليگارشى هاى قديم كه خاستگاهى آريستوكراتيك يا تئوكراتيك داشتند، زير تاثير هژمونى مدرن ، مدرن اند ، اما تنها در شكل و ادبيات و الفاظ مدرن اند و نه در محتوى حقوقى شان ؛ زيرا در حقيقت همان حقوقِ ويژه ى اوليگارشيكِ مندرج در نظم هاى قديم اجتماعى را اما در دل نظم هاى اجتماعى ى طبيعتآ متفاوتِ مدرن مى جويند ؛ البته در قالب دعاوى عدالت خواهانه ى ايدئولوژيك ، و از همين روست كه تحديد مالكيت (بنابر  ناسيوناليسم و نيز بنابر پاره اى ايدئولوژى هاى دينى) و يا نفى كامل آن (بنابر سوسياليسم) در هر جا كه دست دهد ، هدف اصلى است . طرفه اينكه تحديد و يا منع حقوق مالكيت ، تنها با يك دولت بزرگ اندازه ى قدر قدرتِ قوى شوكت ممكن مى شود ، چيزى كه مآلآ به استقرار قطعى انواع استبداد سياسى و بدتر از آن توتاليتاريسم و از اين راه ، به سلب آزادى ها و حقوق مشاركت سياسى مردم نيز راه مى برد.

٣.در ذيل اين چارچوب نظرى ، اكنون كشور ما ايران در تحت شرايطى است كه بر سر برنامه هسته اى اش با يك تهديد جدى نظامى از سوى امريكا و اسراييل در صورت شكست مذاكرات ديپلماتيك رو به روست . با اين حال توجه به اين نكته ضرورى است كه اين تهديد در ذات خود متضمن يك فرصت مغتنم براى نجات ايران از چرخه عقب ماندگى در شرايطى كه بحران هاى اقتصادى و اجتماعى ى ناشى از همين تمايلات اليگارشيك ، ايران را از هر سو زير فشار گرفته اند هم هست ، اگر ايران اين فرصت به دست آمده را به طور مؤثر در آزاد سازى دولت از نفوذ تمايلات اوليگارشيك به كارگيرد ، تمايلاتى كه حتى به مصالح عالى دولت هم اعتنايى ندارند.

واقع اين است كه اين اليگارشى ، فارغ از اينكه در زمينه سازى تحريم هاى اقتصادى و انزواى سياسى ايران سهيم هم بوده يا نبوده است ، اما در اين تحريم ها و در ادامه آنها منافع اقتصادى و سياسى بسيار بزرگى دارد و تنها به اقلام تحريمى و يجوز و لايجوز آن ها هم منحصر نيست.

#دولت
#حسین_شیخی
#سلطه‌ی_الیگارشیک
@NewHasanMohaddesi
♦️مذاكرات و آزادسازى دولت از سلطه اليگارشيك
ص۲

حسین شیخی

۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

با اين حال ، حالا ديگر فرصت ها رو به اتمام اند ؛ توافق در راه است و از اقتصاد ايران جز از راه پيوستن به اقتصاد جهانى كار ديگرى براى بيرون شدن از چرخه ركود تورمى بر نمى آيد . اين در حالى است كه سقوط شديد قيمت ها ، عمدتآ در بخش پروژه هاى ساختمانى در دست احداث و يا در معرض فروشِ غالبآ موضوعِ فعاليت هاى اقتصادى ى اليگارشيك در صورت توافق ، و ورشكستگى هاى ناشى از آن از يك سو و مشكل منع مشاركت منابع مالى ى از نظر حقوقى غير شفافِ ناشى از رانت در پروژه هاى اقتصادى آتى ى مشترك با بازار جهانى پس از رفع تحريم ها ، اليگارش ها را به تنگنا برده است.

اينكه اليگارش ها بكوشند در اين شرايط مذاكرات جارى ميان ايران و امريكا را به محاق ببرند خيلى دور از ذهن نيست . ايران اگر بخواهد از اين بحران عبور كند بايد بتواند در اين شرايط اين اليگارشى را مهار كند .



#دولت
#حسین_شیخی
#سلطه‌ی_الیگارشیک
@NewHasanMohaddesi
♦️دکتر شریعتی ایده‌ئولوژی‌پژوه نبود، ایده‌ئولوژی‌ساز بود: پاسخی به یک مخاطب

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


👇👇👇


#علی_شریعتی
#ایده‌ئولوژی‌ساز
#ایده‌ئولوژی‌پژوه
@NewHasanMohaddesi
♦️دکتر شریعتی ایده‌ئولوژی‌پژوه نبود، ایده‌ئولوژی‌ساز بود: پاسخی به یک مخاطب

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


🔻یک مخاطب محترم: "دکتر به سوال من پاسخ ندادید. من از دکتر شریعتی آموختم که ایدئولوژی دستگاهی ادراکی و روشن‌بینانه به آدمی می‌دهد و دروازه‌های این دستگاه به روی هر تحولی باز است و از نقدها پاک‌تر و پیراسته‌تر می‌شود. شما وقتی می‌گویید ایدئولوژی منظورتان چیست؟ اگر به باوری سیستماتیک و اقتدارگرا ایدئولوژی می‌گویید حق با شماست."



🔸محدثی: دکتر شریعتی چندان ایده‌ئولوژی‌پژوه نبود، ایده‌ئولوژی‌ساز بود. ایده‌ئولوژی‌پژوه در باره‌ی ایده‌ئولوژی‌ها کار تجربی و تاریخی می‌کند. او در این باره بر خطا است.

تاکنون در سه جا به‌تفصیل در باره‌ی ایده‌ئولوژی نوشته ام و عجالتا می‌توانید به اولی مراجعه کنید:

۱. فصل هفتم کتاب "روایت ایرانی جامعه‌شناسی دین: مبانی" (تهران: نشر تیسا، چاپ دوم، ۱۴۰۰)،
۲. مقاله‌‌‌ی "سینمای ایده‌ئولوژیک در ایران"،
۳. مقاله‌ی "کیفیت تعلق به اسلام‌گرایی در نیروهای سیاسی وفادار به آن" (در دست انتشار)


#علی_شریعتی
#ایده‌ئولوژی‌ساز
#ایده‌ئولوژی‌پژوه
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from Javad Sakhaie
آقای محدثی،
من منتقد شما بوده‌ام، نه دشمن‌تان. اما اگر نقد را دشمنی می‌دانید، این دیگر به‌عهد خودتان است.
امروز برایم خبر آوردند که شما دیروز بار دیگر با تهمتی آشکار، مرا به کانالی منتسب کرده‌اید که هیچ پیوند سازمانی، محتوایی یا ارتباط شخصی با آن نداشته‌ام. صرفاً چند نقد من علیه شما را از من اجازه گرفته اند و از کانال آگورا برداشته اند در کانال خودشان بازنشر کرده‌اند. آشنایی من با نویسندگان‌ آن کانال بیش از این نیست و جز نامی که زیر برخی پست هایشان دیده ام، آنان‌ را نمی شناسم. حوزه کار من‌ ایران‌ شناسی است و هیچ پیوندی با دیگر مضامین مطروحه در آن کانال ندارم اما شما صرف انتشار جستارهای من در آن کانال را را مستمسک ساخته‌اید تا هم دهان مرا به عتوان یک منتقد ببندید و هم با تهدید و تهمت نام مرا آلوده کنید.
این کار شما نه فقط بی‌اخلاقی‌ و بی وجدانی و ارعاب است، بلکه نقطه‌ آغاز مناقشه ای که خودتان شعله‌ورش کرده اید.
می خواهم این را بدانید:
اگر از این پس، علیه من -چونان مفتشان عقیده - پرونده‌سازی کنید، اگر از جایگاه دانشگاهی‌تان برای تهدید و حذف منتقد بهره ببرید،
به عنوان یک لُر، قسم به خدای احد و واحد و به شیری که از مادرم خورده‌ام،
تمام توان خود را برای افشای چهره‌ واقعی‌تان به کار خواهم گرفت. هر عواقبی هم که برایم داشته باشد، به شرطی که تهمت ها، دروغ ها و بی وجدانی های شما بر مراجع ذیصلاح کارگر بیفتد.
و تردیدی نکید فضای مجازی را از گزارش‌ها، یادداشت‌ها، اسناد و افشاگری‌هایی پر خواهم کرد که شما را از پشت تریبون‌های روشنفکری، پایین خواهد کشید، و در مرتبه یک پرونده ساز آدمفروش و منتقدسوز به جامعه فکری ایران معرفی خواهد کرد.
شما اگر پرسش‌پذیر بودید، پاسخ می‌دادید؛ نه اینکه تهمت بزنید و پرونده سازی کنید.
اما چون منطق ندارید چون پای استدلال هایتان چوبین است، به حربه‌ بی وجدانی، حذف و ارعاب و ارهاب و لکه‌دار کردن متوسل شده‌اید.
از این لحظه به بعد، هر گامی که در این مسیر بردارید، من را مصمم‌تر خواهد کرد تا تمام نقاب‌تان را بدَرم.
این هشدار است، نه تهدید.
پایان با شماست،اما افشاگری با من.
پس هشدار می‌دهم:
دست از این بدکنشی‌ها و بدمنشی‌ها بردارید.
تهمت، افترا، و برچسب‌زنی را کنار بگذارید.
اگر حرفی دارید، روشن، مستدل، و در میدان برابر بزنید.
وگرنه عاقبت این مسیر، نزد عموم روشنفکران و اهل علم در این جامعه، برای شما بی هزینه نخواهد بود!!
من با نام و نشانِ روشن، به عنوان صاحب کانال «آگورا» و نیز مدیر کانال «متن‌کاوی نقد عقلِ محض»، در میان فرهیختگان این سرزمین شناخته شده‌ام. اهل اندیشه مرا به‌درستی به‌عنوان پژوهشگری در حوزه‌ی فلسفه، به‌ویژه در شناخت کانت، نیچه، و نسبت ایران و یونان باستان می‌شناسند — و در عین حال، با نیرنگ‌ها و مغالطه‌های شما نیز کمابیش آشنایند.
کافی‌ است تنها چند نمونه از تهدیدها و پرونده‌سازی‌های شما را برای این عزیزان (که حداقل چهارنفرشان نیز گیلک هستند) بازفرست کنم تا خود نشان دهند که نتیجه‌ تلاش برای خاموش‌کردن صدای یک منتقد فلسفی با ابزار تهدید، ترور شخصیت، و بهره‌برداری شبه‌پلیسی از موقعیت دانشگاهی چیست.
مطمئن باشید هیچ‌یک از این فرهیختگان در افشای روش‌های ضدروشنفکرانه و هتک‌گرایانه‌تان کوتاهی نخواهند کرد.
♦️تهدیدات آقای جواد سخایی نویسنده‌‌ای با نام‌های مستعار در کانال نقدآگین و کانال‌های دیگر علیه حسن محدثی‌ی گیلوایی (برای ثبت و ضبط)

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

به‌اطلاع مخاطبان گرامی می‌رسانم که این فرد -جواد سخایی- سال‌ها است در کانال‌های مختلف با نام‌های مستعار علیه من می‌نویسد و اینک نیز اقدام به تهدیدات مختلف علیه من و خانواده ام کرده است.

او یک ایران‌گرای افراطی است که به دشمنی با من برخاسته است و از هیچ تلاشی برای خاموش کردن صدای من فروگذار نمی‌کند.

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12670

#تهدیدات
#نقدآگین
#جواد_سخایی
@NewHasanMohaddesi
♦️[معنای رقص العیاله: توضیح یک دوست عرب ایرانی]

حکیم مجید

۲۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


این نوع رقص، رقص العیاله نام دارد. رقص العیاله به این شکل در منطقه‌ی حجاز از گذشته‌های دور، پس از پیروزی در جنگ‌ها اجرا می‌شده است.

به‌طور کلی، موی زنان برای مردان عرب در گذشته (و حتی تا امروز) نوعی نماد و نشانه به‌شمار می‌رود؛ گاهی نشانه‌ی قدرت و پیروزی، و گاهی نشانه‌ی ضعف و شکست. برای مثال، اگر زنی موی خود را ببُرد و آن را در جایی آویزان کند، به معنای شکست است و با این کار، مردان را موظف می‌دانند که برای حفظ عزت، انتقام بگیرند. اما این‌گونه رقص‌ها نشانه‌ی یک پیروزی بزرگ هستند.


#حکیم_مجید
#فرهنگ_عربی
#رقص_العیاله
@NewHasanMohaddesi
2025/07/04 23:35:21
Back to Top
HTML Embed Code: