🔻 ماهیت معجزه: حجتی برای امام، نه کرامتی برای فرد: امام (ع) با دقت، برداشت اشتباه والی را تصحیح میکنند. والی، معجزه را به خودِ مرد متهم نسبت میدهد (رَأَيْتُ لَهُ مِنَ اَلْمُعْجِزَاتِ) ، اما امام روشن میسازند که معجزه، حجتی برای اثبات حقانیت امام است که در یک فرد دیگر ظهور یافته است. همانطور که زنده شدن مرده، معجزه عیسی (ع) است نه خودِ مرده. این یک نکته دقیق کلامی و اعتقادی است.
🔻 جایگاه رفیع و مسئولیت سنگین شیعه بودن: امام در پایان، با توصیفاتی بلند، جایگاه حقیقی «شیعه علی (ع)» را ترسیم میکنند. شیعه حقیقی کسی است که: ایمان و عمل صالح را با هم دارد، به مقام والای امیرالمؤمنین (ع) ایمان کامل دارد، در راه خدا از مرگ نمیهراسد، اهل ایثار است و مهمتر از همه، دارای تقوای کامل است؛ یعنی «خداوند هرگز آنان را در جایی که نهی کرده نمیبیند و هرگز آنان را در جایی که امر کرده، غایب نمییابد.» این تعریف، نشان میدهد که شیعه بودن یک مقام رفیع و یک مسئولیت بسیار سنگین است که نیازمند تلاش مستمر در میدان عمل است.
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786
بسم الله
#حدیث
🔸 مرز دقیق «شیعه» و «محب» در کلام معصومین (ع): روایتی جامع از امام حسن عسکری (ع) در نقل از پیامبر اکرم تا امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، در باب شرایط سنگین و جایگاه رفیع شیعه بودن
🔸
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/259623
جامع الأحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/259623
بحار الأنوار ، ج ۶۵، ص ۱۵۴
hadith.inoor.ir/hadith/410142
البرهان في تفسير القرآن ج ۴، ص ۶۰۲
قائل: امام حسن عسکری (علیه السلام)، سپس بترتب از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تا امام جواد (علیه السلام)
---
🔻 م، [تفسير الإمام عليه السلام]، قَالَ (عليه السلام) قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله): اِتَّقُوا اَللَّهَ مَعَاشِرَ اَلشِّيعَةِ فَإِنَّ اَلْجَنَّةَ لَنْ تَفُوتَكُمْ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ بِهَا عَنْكُمْ قَبَائِحُ أَعْمَالِكُمْ فَتَنَافَسُوا فِي دَرَجَاتِهَا
⚡ در تفسیر امام عسکری (علیه السلام) آمده است که ایشان فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای گروه شیعیان، تقوای الهی پیشه کنید، که بهشت هرگز از دست شما نخواهد رفت، هرچند اعمال زشتتان رسیدن شما به آن را به تأخیر اندازد. پس در [کسب] درجات آن با یکدیگر رقابت کنید.
🔻 قِيلَ فَهَلْ يَدْخُلُ جَهَنَّمَ أَحَدٌ مِنْ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عَلِيٍّ (عليه السلام) قَالَ مَنْ قَذِرَ نَفْسُهُ بِمُخَالَفَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ وَاقَعَ اَلْمُحَرَّمَاتِ وَ ظَلَمَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ وَ خَالَفَ مَا رُسِمَ لَهُ مِنَ اَلشَّرِيعَاتِ جَاءَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ قَذِراً طَفِساً يَقُولُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ (عليه السلام) يَا فُلاَنُ أَنْتَ قَذِرٌ طَفِسٌ لاَ تَصْلُحُ لِمُرَافَقَةِ مَوَالِيكَ اَلْأَخْيَارِ وَ لاَ لِمُعَانَقَةِ اَلْحُورِ اَلْحِسَانِ وَ لاَ اَلْمَلاَئِكَةِ اَلْمُقَرَّبِينَ لاَ تَصِلُ إِلَى مَا هُنَاكَ إِلاَّ بِأَنْ تَطْهُرَ عَنْكَ مَا هَاهُنَا يَعْنِي مَا عَلَيْكَ مِنَ اَلذُّنُوبِ فَيَدْخُلُ إِلَى اَلطَّبَقِ اَلْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ فَيُعَذَّبُ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ
⚡ پرسیده شد: آیا کسی از دوستداران تو و دوستداران علی (علیه السلام) وارد جهنم میشود؟ فرمود: کسی که خود را با مخالفت با محمد و علی آلوده کرده، مرتکب محرمات شده، به مردان و زنان مؤمن ستم کرده و با آنچه از شریعت برایش ترسیم شده مخالفت ورزیده است، روز قیامت آلوده و کثیف میآید. محمد و علی (علیه السلام) به او میگویند: ای فلانی، تو آلوده و کثیفی و شایستگی همراهی با سروران نیکوکارت و همآغوشی با حوریان زیبا و فرشتگان مقرب را نداری. به آنچه آنجاست نمیرسی مگر اینکه از آنچه اینجاست پاک شوی - یعنی از گناهانی که بر عهده داری. پس به بالاترین طبقه جهنم وارد میشود و به خاطر برخی از گناهانش عذاب میگردد.
🔻 وَ مِنْهُمْ مَنْ يُصِيبُهُ اَلشَّدَائِدُ فِي اَلْمَحْشَرِ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ ثُمَّ يَلْقُطُهُ مِنْ هُنَا وَ مِنْ هُنَا مَنْ يَبْعَثُهُمْ إِلَيْهِ مَوَالِيهِ مِنْ خِيَارِ شِيعَتِهِمْ كَمَا يَلْقُطُ اَلطَّيْرُ اَلْحَبَّ
⚡ و برخی از آنان به خاطر پارهای از گناهانشان، در محشر دچار سختیها میشوند، سپس سرورانشان، بهترینِ شیعیان خود را به سوی او میفرستند تا او را از اینجا و آنجا برچینند، همانگونه که پرنده دانه را برمیچیند.
🔻 وَ مِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ ذُنُوبُهُ أَقَلَّ وَ أَخَفَّ فَيُطَهَّرُ مِنْهَا بِالشَّدَائِدِ وَ اَلنَّوَائِبِ مِنَ اَلسَّلاَطِينِ وَ غَيْرِهِمْ وَ مِنَ اَلْآفَاتِ فِي اَلْأَبْدَانِ فِي اَلدُّنْيَا لِيُدْلَى فِي قَبْرِهِ وَ هُوَ طَاهِرٌ
⚡ و برخی از آنان گناهانشان کمتر و سبکتر است، پس به وسیله سختیها و گرفتاریها از جانب پادشاهان و غیر آنان و به وسیله آسیبهای بدنی در دنیا پاک میشوند تا در حالی که پاک است به قبرش سپرده شود.
🔻 وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرُبُ مَوْتُهُ وَ قَدْ بَقِيَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ فَيُشْتَدُّ نَزْعُهُ وَ يُكَفَّرُ بِهِ عَنْهُ
⚡ و برخی از آنان مرگشان نزدیک میشود در حالی که گناهی بر او باقی مانده است، پس جان کندنش سخت میشود و به این وسیله [گناهانش] پوشانده میشود.
🔻 فَإِنْ بَقِيَ شَيْءٌ وَ قَوِيَتْ عَلَيْهِ يَكُونُ لَهُ بَطَرٌ وَ اِضْطِرَابٌ فِي يَوْمِ مَوْتِهِ فَيَقِلُّ مَنْ بِحَضْرَتِهِ فَيَلْحَقُهُ بِهِ اَلذُّلُّ فَيُكَفَّرُ عَنْهُ
⚡ پس اگر چیزی باقی بماند و بر او چیره شود، در روز مرگش دچار سرکشی و اضطراب میشود، پس حاضران در کنارش کم میشوند و به این سبب خواری به او میرسد و [گناهش] پوشانده میشود.
#حدیث
🔸 مرز دقیق «شیعه» و «محب» در کلام معصومین (ع): روایتی جامع از امام حسن عسکری (ع) در نقل از پیامبر اکرم تا امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، در باب شرایط سنگین و جایگاه رفیع شیعه بودن
🔸
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/259623
جامع الأحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/259623
بحار الأنوار ، ج ۶۵، ص ۱۵۴
hadith.inoor.ir/hadith/410142
البرهان في تفسير القرآن ج ۴، ص ۶۰۲
قائل: امام حسن عسکری (علیه السلام)، سپس بترتب از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تا امام جواد (علیه السلام)
---
🔻 م، [تفسير الإمام عليه السلام]، قَالَ (عليه السلام) قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله): اِتَّقُوا اَللَّهَ مَعَاشِرَ اَلشِّيعَةِ فَإِنَّ اَلْجَنَّةَ لَنْ تَفُوتَكُمْ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ بِهَا عَنْكُمْ قَبَائِحُ أَعْمَالِكُمْ فَتَنَافَسُوا فِي دَرَجَاتِهَا
⚡ در تفسیر امام عسکری (علیه السلام) آمده است که ایشان فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای گروه شیعیان، تقوای الهی پیشه کنید، که بهشت هرگز از دست شما نخواهد رفت، هرچند اعمال زشتتان رسیدن شما به آن را به تأخیر اندازد. پس در [کسب] درجات آن با یکدیگر رقابت کنید.
🔻 قِيلَ فَهَلْ يَدْخُلُ جَهَنَّمَ أَحَدٌ مِنْ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عَلِيٍّ (عليه السلام) قَالَ مَنْ قَذِرَ نَفْسُهُ بِمُخَالَفَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ وَاقَعَ اَلْمُحَرَّمَاتِ وَ ظَلَمَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ وَ خَالَفَ مَا رُسِمَ لَهُ مِنَ اَلشَّرِيعَاتِ جَاءَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ قَذِراً طَفِساً يَقُولُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ (عليه السلام) يَا فُلاَنُ أَنْتَ قَذِرٌ طَفِسٌ لاَ تَصْلُحُ لِمُرَافَقَةِ مَوَالِيكَ اَلْأَخْيَارِ وَ لاَ لِمُعَانَقَةِ اَلْحُورِ اَلْحِسَانِ وَ لاَ اَلْمَلاَئِكَةِ اَلْمُقَرَّبِينَ لاَ تَصِلُ إِلَى مَا هُنَاكَ إِلاَّ بِأَنْ تَطْهُرَ عَنْكَ مَا هَاهُنَا يَعْنِي مَا عَلَيْكَ مِنَ اَلذُّنُوبِ فَيَدْخُلُ إِلَى اَلطَّبَقِ اَلْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ فَيُعَذَّبُ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ
⚡ پرسیده شد: آیا کسی از دوستداران تو و دوستداران علی (علیه السلام) وارد جهنم میشود؟ فرمود: کسی که خود را با مخالفت با محمد و علی آلوده کرده، مرتکب محرمات شده، به مردان و زنان مؤمن ستم کرده و با آنچه از شریعت برایش ترسیم شده مخالفت ورزیده است، روز قیامت آلوده و کثیف میآید. محمد و علی (علیه السلام) به او میگویند: ای فلانی، تو آلوده و کثیفی و شایستگی همراهی با سروران نیکوکارت و همآغوشی با حوریان زیبا و فرشتگان مقرب را نداری. به آنچه آنجاست نمیرسی مگر اینکه از آنچه اینجاست پاک شوی - یعنی از گناهانی که بر عهده داری. پس به بالاترین طبقه جهنم وارد میشود و به خاطر برخی از گناهانش عذاب میگردد.
🔻 وَ مِنْهُمْ مَنْ يُصِيبُهُ اَلشَّدَائِدُ فِي اَلْمَحْشَرِ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ ثُمَّ يَلْقُطُهُ مِنْ هُنَا وَ مِنْ هُنَا مَنْ يَبْعَثُهُمْ إِلَيْهِ مَوَالِيهِ مِنْ خِيَارِ شِيعَتِهِمْ كَمَا يَلْقُطُ اَلطَّيْرُ اَلْحَبَّ
⚡ و برخی از آنان به خاطر پارهای از گناهانشان، در محشر دچار سختیها میشوند، سپس سرورانشان، بهترینِ شیعیان خود را به سوی او میفرستند تا او را از اینجا و آنجا برچینند، همانگونه که پرنده دانه را برمیچیند.
🔻 وَ مِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ ذُنُوبُهُ أَقَلَّ وَ أَخَفَّ فَيُطَهَّرُ مِنْهَا بِالشَّدَائِدِ وَ اَلنَّوَائِبِ مِنَ اَلسَّلاَطِينِ وَ غَيْرِهِمْ وَ مِنَ اَلْآفَاتِ فِي اَلْأَبْدَانِ فِي اَلدُّنْيَا لِيُدْلَى فِي قَبْرِهِ وَ هُوَ طَاهِرٌ
⚡ و برخی از آنان گناهانشان کمتر و سبکتر است، پس به وسیله سختیها و گرفتاریها از جانب پادشاهان و غیر آنان و به وسیله آسیبهای بدنی در دنیا پاک میشوند تا در حالی که پاک است به قبرش سپرده شود.
🔻 وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرُبُ مَوْتُهُ وَ قَدْ بَقِيَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ فَيُشْتَدُّ نَزْعُهُ وَ يُكَفَّرُ بِهِ عَنْهُ
⚡ و برخی از آنان مرگشان نزدیک میشود در حالی که گناهی بر او باقی مانده است، پس جان کندنش سخت میشود و به این وسیله [گناهانش] پوشانده میشود.
🔻 فَإِنْ بَقِيَ شَيْءٌ وَ قَوِيَتْ عَلَيْهِ يَكُونُ لَهُ بَطَرٌ وَ اِضْطِرَابٌ فِي يَوْمِ مَوْتِهِ فَيَقِلُّ مَنْ بِحَضْرَتِهِ فَيَلْحَقُهُ بِهِ اَلذُّلُّ فَيُكَفَّرُ عَنْهُ
⚡ پس اگر چیزی باقی بماند و بر او چیره شود، در روز مرگش دچار سرکشی و اضطراب میشود، پس حاضران در کنارش کم میشوند و به این سبب خواری به او میرسد و [گناهش] پوشانده میشود.
🔻 فَإِنْ بَقِيَ شَيْءٌ أُتِيَ بِهِ وَ لَمَّا يُلْحَدْ فَيُوضَعُ فَيَتَفَرَّقُونَ عَنْهُ فَيُطَهَّرُ
⚡ پس اگر چیزی باقی بماند، او را میآورند و هنوز به خاک سپرده نشده، او را [بر زمین] میگذارند و [مردم] از او پراکنده میشوند و به این وسیله پاک میگردد.
🔻 فَإِنْ كَانَ ذُنُوبُهُ أَعْظَمَ وَ أَكْثَرَ طَهُرَ مِنْهَا بِشَدَائِدِ عَرَصَاتِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ فَإِنْ كَانَتْ أَكْثَرَ وَ أَعْظَمَ طَهُرَ مِنْهَا فِي اَلطَّبَقِ اَلْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ وَ هَؤُلاَءِ أَشَدُّ مُحِبِّينَا عَذَاباً وَ أَعْظَمُهُمْ ذُنُوباً لَيْسَ هَؤُلاَءِ يُسَمَّوْنَ بِشِيعَتِنَا وَ لَكِنَّهُمْ يُسَمَّوْنَ بِمُحِبِّينَا وَ اَلْمُوَالِينَ لِأَوْلِيَائِنَا وَ اَلْمُعَادِينَ لِأَعْدَائِنَا
⚡ پس اگر گناهانش بزرگتر و بیشتر باشد، به وسیله سختیهای عرصههای روز قیامت از آن پاک میشود. و اگر باز هم بیشتر و بزرگتر باشد، در بالاترین طبقه جهنم از آن پاک میگردد. و اینان از دوستداران ما هستند که سختترین عذاب را دارند و بزرگترین گناهان را مرتکب شدهاند. اینان «شیعیان» ما نامیده نمیشوند، بلکه «دوستداران» ما و «طرفداران دوستان ما» و «دشمنان دشمنان ما» نامیده میشوند.
🔻 إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ اِتَّبَعَ آثَارَنَا وَ اِقْتَدَى بِأَعْمَالِنَا
⚡ همانا شیعیان ما کسانی هستند که از ما پیروی کرده، دنبالهرو آثار ما بوده و به اعمال ما اقتدا کردهاند.
🔻 و قال الإِمامُ (عليه السلام): «قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله): يَا رَسُولَ اَللَّهِ، فُلاَنٌ يَنْظُرُ إِلَى حَرَمِ جَارِهِ، وَ إِنْ أَمْكَنَهُ مُوَاقَعَةُ حَرَامٍ لَمْ يَنْزِعْ عَنْهُ؟ فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله)، وَ قَالَ: اِئْتُونِي بِهِ. فَقَالَ رَجُلٌ آخَرُ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ، إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِكُمْ، مِمَّنْ يَعْتَقِدُ مُوَالاَتَكَ وَ مُوَالاَةَ عَلِيٍّ، وَ يَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَائِكُمَا. فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله): لاَ تَقُلْ إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا، فَإِنَّهُ كَذِبٌ، إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ تَبِعَنَا فِي أَعْمَالِنَا، وَ لَيْسَ هَذَا اَلَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي هَذَا اَلرَّجُلِ، مِنْ أَعْمَالِنَا.
⚡ و امام (علیه السلام) فرمودند: مردی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: ای رسول خدا، فلانی به نامحرم همسایهاش نگاه میکند و اگر امکان انجام حرامی برایش فراهم شود، از آن دست نمیکشد؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شدند و فرمودند: او را نزد من آورید. مرد دیگری گفت: ای رسول خدا، او از شیعیان شماست؛ از کسانی که به دوستی شما و دوستی علی معتقد است و از دشمنان شما دو نفر بیزاری میجوید. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نگو که او از شیعیان ماست، که این دروغ است. همانا شیعیان ما کسانی هستند که از ما پیروی کرده و در اعمالمان دنبالهرو ما باشند، و این چیزی که درباره این مرد گفتی، از اعمال ما نیست.
🔻 وَ قِيلَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام): فُلاَنٌ مُسْرِفٌ عَلَى نَفْسِهِ بِالذُّنُوبِ اَلْمُوبِقَاتِ، وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ مِنْ شِيعَتِكُمْ! فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام): قَدْ كُتِبَتْ عَلَيْكَ كَذِبَةٌ، أَوْ كَذِبَتَانِ، إِنْ كَانَ مُسْرِفاً بِالذُّنُوبِ عَلَى نَفْسِهِ، يُحِبُّنَا وَ يُبْغِضُ أَعْدَاءَنَا، فَهُوَ كَذِبَةٌ وَاحِدَةٌ، هُوَ مِنْ مُحِبِّينَا لاَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِنْ كَانَ يُوَالِي أَوْلِيَاءَنَا، وَ يُعَادِي أَعْدَاءَنَا، وَ لَيْسَ هُوَ بِمُسْرِفٍ عَلَى نَفْسِهِ فِي اَلذُّنُوبِ كَمَا ذَكَرْتَ، فَهُوَ مِنْكَ كَذِبَةٌ، لِأَنَّهُ لاَ يُسْرِفُ فِي اَلذُّنُوبِ، وَ إِنْ كَانَ لاَ يُسْرِفُ فِي اَلذُّنُوبِ، وَ لاَ يُوَالِينَا، وَ لاَ يُعَادِي أَعْدَاءَنَا فَهُوَ مِنْكَ كَذِبَتَانِ.
⚡ و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفته شد: فلانی با گناهان هلاککننده بر خود اسراف میکند و با این حال از شیعیان شماست! پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: یک دروغ یا دو دروغ بر تو نوشته شد. اگر او با گناه بر خود اسراف میکند اما ما را دوست دارد و دشمنان ما را دشمن میدارد، پس این یک دروغ است؛ او از دوستداران ماست نه از شیعیان ما. و اگر دوستان ما را دوست دارد و با دشمنان ما دشمنی میکند و آنگونه که تو گفتی بر خود در گناهان اسرافکار نیست، این از جانب تو یک دروغ است، زیرا او در گناهان اسراف نمیکند. و اگر نه در گناهان اسراف میکند و نه ما را دوست دارد و نه با دشمنان ما دشمنی میکند، این از جانب تو دو دروغ است.
⚡ پس اگر چیزی باقی بماند، او را میآورند و هنوز به خاک سپرده نشده، او را [بر زمین] میگذارند و [مردم] از او پراکنده میشوند و به این وسیله پاک میگردد.
🔻 فَإِنْ كَانَ ذُنُوبُهُ أَعْظَمَ وَ أَكْثَرَ طَهُرَ مِنْهَا بِشَدَائِدِ عَرَصَاتِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ فَإِنْ كَانَتْ أَكْثَرَ وَ أَعْظَمَ طَهُرَ مِنْهَا فِي اَلطَّبَقِ اَلْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ وَ هَؤُلاَءِ أَشَدُّ مُحِبِّينَا عَذَاباً وَ أَعْظَمُهُمْ ذُنُوباً لَيْسَ هَؤُلاَءِ يُسَمَّوْنَ بِشِيعَتِنَا وَ لَكِنَّهُمْ يُسَمَّوْنَ بِمُحِبِّينَا وَ اَلْمُوَالِينَ لِأَوْلِيَائِنَا وَ اَلْمُعَادِينَ لِأَعْدَائِنَا
⚡ پس اگر گناهانش بزرگتر و بیشتر باشد، به وسیله سختیهای عرصههای روز قیامت از آن پاک میشود. و اگر باز هم بیشتر و بزرگتر باشد، در بالاترین طبقه جهنم از آن پاک میگردد. و اینان از دوستداران ما هستند که سختترین عذاب را دارند و بزرگترین گناهان را مرتکب شدهاند. اینان «شیعیان» ما نامیده نمیشوند، بلکه «دوستداران» ما و «طرفداران دوستان ما» و «دشمنان دشمنان ما» نامیده میشوند.
🔻 إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ اِتَّبَعَ آثَارَنَا وَ اِقْتَدَى بِأَعْمَالِنَا
⚡ همانا شیعیان ما کسانی هستند که از ما پیروی کرده، دنبالهرو آثار ما بوده و به اعمال ما اقتدا کردهاند.
🔻 و قال الإِمامُ (عليه السلام): «قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله): يَا رَسُولَ اَللَّهِ، فُلاَنٌ يَنْظُرُ إِلَى حَرَمِ جَارِهِ، وَ إِنْ أَمْكَنَهُ مُوَاقَعَةُ حَرَامٍ لَمْ يَنْزِعْ عَنْهُ؟ فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله)، وَ قَالَ: اِئْتُونِي بِهِ. فَقَالَ رَجُلٌ آخَرُ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ، إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِكُمْ، مِمَّنْ يَعْتَقِدُ مُوَالاَتَكَ وَ مُوَالاَةَ عَلِيٍّ، وَ يَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَائِكُمَا. فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله): لاَ تَقُلْ إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا، فَإِنَّهُ كَذِبٌ، إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ تَبِعَنَا فِي أَعْمَالِنَا، وَ لَيْسَ هَذَا اَلَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي هَذَا اَلرَّجُلِ، مِنْ أَعْمَالِنَا.
⚡ و امام (علیه السلام) فرمودند: مردی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: ای رسول خدا، فلانی به نامحرم همسایهاش نگاه میکند و اگر امکان انجام حرامی برایش فراهم شود، از آن دست نمیکشد؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شدند و فرمودند: او را نزد من آورید. مرد دیگری گفت: ای رسول خدا، او از شیعیان شماست؛ از کسانی که به دوستی شما و دوستی علی معتقد است و از دشمنان شما دو نفر بیزاری میجوید. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نگو که او از شیعیان ماست، که این دروغ است. همانا شیعیان ما کسانی هستند که از ما پیروی کرده و در اعمالمان دنبالهرو ما باشند، و این چیزی که درباره این مرد گفتی، از اعمال ما نیست.
🔻 وَ قِيلَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام): فُلاَنٌ مُسْرِفٌ عَلَى نَفْسِهِ بِالذُّنُوبِ اَلْمُوبِقَاتِ، وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ مِنْ شِيعَتِكُمْ! فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام): قَدْ كُتِبَتْ عَلَيْكَ كَذِبَةٌ، أَوْ كَذِبَتَانِ، إِنْ كَانَ مُسْرِفاً بِالذُّنُوبِ عَلَى نَفْسِهِ، يُحِبُّنَا وَ يُبْغِضُ أَعْدَاءَنَا، فَهُوَ كَذِبَةٌ وَاحِدَةٌ، هُوَ مِنْ مُحِبِّينَا لاَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِنْ كَانَ يُوَالِي أَوْلِيَاءَنَا، وَ يُعَادِي أَعْدَاءَنَا، وَ لَيْسَ هُوَ بِمُسْرِفٍ عَلَى نَفْسِهِ فِي اَلذُّنُوبِ كَمَا ذَكَرْتَ، فَهُوَ مِنْكَ كَذِبَةٌ، لِأَنَّهُ لاَ يُسْرِفُ فِي اَلذُّنُوبِ، وَ إِنْ كَانَ لاَ يُسْرِفُ فِي اَلذُّنُوبِ، وَ لاَ يُوَالِينَا، وَ لاَ يُعَادِي أَعْدَاءَنَا فَهُوَ مِنْكَ كَذِبَتَانِ.
⚡ و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفته شد: فلانی با گناهان هلاککننده بر خود اسراف میکند و با این حال از شیعیان شماست! پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: یک دروغ یا دو دروغ بر تو نوشته شد. اگر او با گناه بر خود اسراف میکند اما ما را دوست دارد و دشمنان ما را دشمن میدارد، پس این یک دروغ است؛ او از دوستداران ماست نه از شیعیان ما. و اگر دوستان ما را دوست دارد و با دشمنان ما دشمنی میکند و آنگونه که تو گفتی بر خود در گناهان اسرافکار نیست، این از جانب تو یک دروغ است، زیرا او در گناهان اسراف نمیکند. و اگر نه در گناهان اسراف میکند و نه ما را دوست دارد و نه با دشمنان ما دشمنی میکند، این از جانب تو دو دروغ است.
🔻 وَ قَالَ رَجُلٌ لاِمْرَأَتِهِ: اِذْهَبِي إِلَى فَاطِمَةَ (عليها السلام) بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) فاسأليها عَنِّي: أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ، أَوْ لَسْتُ مِنْ شِيعَتِكُمْ؟ فَسَأَلَتْهَا، فَقَالَتْ (عليها السلام): قُولِي لَهُ: إِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاكَ، وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ، فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِلاَّ فَلاَ.
⚡ و مردی به همسرش گفت: نزد فاطمه (علیها السلام) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برو و از او درباره من بپرس: آیا من از شیعیان شما هستم یا از شیعیان شما نیستم؟ زن از ایشان پرسید. حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند: به او بگو: اگر به آنچه تو را امر کردهایم عمل میکنی و از آنچه تو را بازداشتهایم دوری میکنی، پس تو از شیعیان ما هستی، وگرنه نیستی.
🔻 فَرَجَعَتْ، فَأَخْبَرَتْهُ، فَقَالَ: يَا وَيْلِي، وَ مَنْ يَنْفَكُّ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْخَطَايَا؟ فَأَنَا إِذَنْ خَالِدٌ فِي اَلنَّارِ، فَإِنَّ مَنْ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِهِمْ فَهُوَ خَالِدٌ فِي اَلنَّارِ.
⚡ زن بازگشت و او را باخبر کرد. مرد گفت: ای وای بر من! چه کسی از گناهان و خطاها جداست؟ پس من در این صورت در آتش جاودان خواهم بود، زیرا هر کس از شیعیان آنان نباشد، در آتش جاودان است.
🔻 فَرَجَعَتِ اَلْمَرْأَةُ، فَقَالَتْ لِفَاطِمَةَ (عليها السلام) مَا قَالَ لَهَا زَوْجُهَا، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام): لَيْسَ هَكَذَا، إِنَّ شِيعَتَنَا مِنْ خِيَارِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ، وَ كُلُّ مُحِبِّينَا، وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادِي أَعْدَائِنَا، وَ اَلْمُسَلِّمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ لَنَا، لَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا إِذَا خَالَفُوا أَوَامِرَنَا وَ نَوَاهِيَنَا فِي سَائِرِ اَلْمُوبِقَاتِ، وَ هُمْ مَعَ ذَلِكَ فِي اَلْجَنَّةِ، وَ لَكِنْ بَعْدَ مَا يُطَهَّرُونَ، مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِالْبَلاَيَا وَ اَلرَّزَايَا أَوْ فِي عَرَصَاتِ اَلْقِيَامَةِ بِأَنْوَاعِ شَدَائِدِهَا، أَوْ فِي اَلطَّبَقِ اَلْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذَابِهَا، إِلَى أَنْ نَسْتَنْقِذَهُمْ بِحُبِّنَا مِنْهَا، وَ نَنْقُلَهُمْ إِلَى حَضْرَتِنَا.
⚡ زن بازگشت و آنچه شوهرش گفته بود را به حضرت فاطمه (علیها السلام) عرض کرد. پس حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند: اینگونه نیست. همانا شیعیان ما از بهترینهای اهل بهشت هستند. و همه دوستداران ما و طرفداران دوستان ما و دشمنان دشمنان ما و کسی که با قلب و زبانش تسلیم ماست، اگر در سایر گناهان هلاککننده با اوامر و نواهی ما مخالفت کنند، از شیعیان ما نیستند. و آنان با این حال در بهشت خواهند بود، اما پس از آنکه از گناهانشان پاک شوند؛ یا با بلاها و مصیبتها، یا در عرصههای قیامت با انواع سختیهایش، یا در بالاترین طبقه جهنم با عذابش، تا زمانی که ما با محبت خود آنان را از آنجا نجات دهیم و به محضر خود منتقلشان کنیم.
🔻 وَ قَالَ رَجُلٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (عليهما السلام): يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، إِنِّي مِنْ شِيعَتِكُمْ. فَقَالَ اَلْحَسَنُ بْنِ عَلِيٍّ (عليهما السلام): يَا عَبْدَ اَللَّهِ، إِنْ كُنْتَ لَنَا فِي أَوَامِرِنَا وَ زَوَاجِرِنَا مُطِيعاً فَقَدْ صَدَقْتَ، وَ إِنْ كُنْتَ بِخِلاَفِ ذَلِكَ فَلاَ تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْوَاكَ مَرْتَبَةً شَرِيفَةً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهَا، لاَ تَقُلْ: أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ، وَ لَكِنْ قُلْ: أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ، وَ مُحِبِّيكُمْ، وَ مُعَادِي أَعْدَائِكُمْ. وَ أَنْتَ فِي خَيْرٍ، وَ إِلَى خَيْرٍ.
⚡ و مردی به حسن بن علی (علیهما السلام) گفت: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان شما هستم. پس حسن بن علی (علیهما السلام) فرمودند: ای بنده خدا، اگر تو در اوامر و نواهی ما مطیع هستی، پس راست گفتهای. و اگر خلاف آن هستی، پس با ادعای مقامی شریف که اهلش نیستی، بر گناهانت میفزا. نگو: من از شیعیان شما هستم، بلکه بگو: من از دوستداران و محبان شما و دشمن دشمنان شما هستم. و تو در خیر هستی و به سوی خیر میروی.
🔻 وَ قَالَ رَجُلٌ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عليهما السلام): يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ. قَالَ (عليه السلام): اِتَّقِ اَللَّهَ، وَ لاَ تَدَّعِيَنَّ شَيْئاً يَقُولُ لَكَ اَللَّهُ: كَذَبْتَ، وَ فَجَرْتَ فِي دَعْوَاكَ. إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ، وَ لَكِنْ قُلْ: إِنِّي مِنْ مُوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ.
⚡ و مردی به همسرش گفت: نزد فاطمه (علیها السلام) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برو و از او درباره من بپرس: آیا من از شیعیان شما هستم یا از شیعیان شما نیستم؟ زن از ایشان پرسید. حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند: به او بگو: اگر به آنچه تو را امر کردهایم عمل میکنی و از آنچه تو را بازداشتهایم دوری میکنی، پس تو از شیعیان ما هستی، وگرنه نیستی.
🔻 فَرَجَعَتْ، فَأَخْبَرَتْهُ، فَقَالَ: يَا وَيْلِي، وَ مَنْ يَنْفَكُّ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْخَطَايَا؟ فَأَنَا إِذَنْ خَالِدٌ فِي اَلنَّارِ، فَإِنَّ مَنْ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِهِمْ فَهُوَ خَالِدٌ فِي اَلنَّارِ.
⚡ زن بازگشت و او را باخبر کرد. مرد گفت: ای وای بر من! چه کسی از گناهان و خطاها جداست؟ پس من در این صورت در آتش جاودان خواهم بود، زیرا هر کس از شیعیان آنان نباشد، در آتش جاودان است.
🔻 فَرَجَعَتِ اَلْمَرْأَةُ، فَقَالَتْ لِفَاطِمَةَ (عليها السلام) مَا قَالَ لَهَا زَوْجُهَا، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام): لَيْسَ هَكَذَا، إِنَّ شِيعَتَنَا مِنْ خِيَارِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ، وَ كُلُّ مُحِبِّينَا، وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادِي أَعْدَائِنَا، وَ اَلْمُسَلِّمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ لَنَا، لَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا إِذَا خَالَفُوا أَوَامِرَنَا وَ نَوَاهِيَنَا فِي سَائِرِ اَلْمُوبِقَاتِ، وَ هُمْ مَعَ ذَلِكَ فِي اَلْجَنَّةِ، وَ لَكِنْ بَعْدَ مَا يُطَهَّرُونَ، مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِالْبَلاَيَا وَ اَلرَّزَايَا أَوْ فِي عَرَصَاتِ اَلْقِيَامَةِ بِأَنْوَاعِ شَدَائِدِهَا، أَوْ فِي اَلطَّبَقِ اَلْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذَابِهَا، إِلَى أَنْ نَسْتَنْقِذَهُمْ بِحُبِّنَا مِنْهَا، وَ نَنْقُلَهُمْ إِلَى حَضْرَتِنَا.
⚡ زن بازگشت و آنچه شوهرش گفته بود را به حضرت فاطمه (علیها السلام) عرض کرد. پس حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند: اینگونه نیست. همانا شیعیان ما از بهترینهای اهل بهشت هستند. و همه دوستداران ما و طرفداران دوستان ما و دشمنان دشمنان ما و کسی که با قلب و زبانش تسلیم ماست، اگر در سایر گناهان هلاککننده با اوامر و نواهی ما مخالفت کنند، از شیعیان ما نیستند. و آنان با این حال در بهشت خواهند بود، اما پس از آنکه از گناهانشان پاک شوند؛ یا با بلاها و مصیبتها، یا در عرصههای قیامت با انواع سختیهایش، یا در بالاترین طبقه جهنم با عذابش، تا زمانی که ما با محبت خود آنان را از آنجا نجات دهیم و به محضر خود منتقلشان کنیم.
🔻 وَ قَالَ رَجُلٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (عليهما السلام): يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، إِنِّي مِنْ شِيعَتِكُمْ. فَقَالَ اَلْحَسَنُ بْنِ عَلِيٍّ (عليهما السلام): يَا عَبْدَ اَللَّهِ، إِنْ كُنْتَ لَنَا فِي أَوَامِرِنَا وَ زَوَاجِرِنَا مُطِيعاً فَقَدْ صَدَقْتَ، وَ إِنْ كُنْتَ بِخِلاَفِ ذَلِكَ فَلاَ تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْوَاكَ مَرْتَبَةً شَرِيفَةً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهَا، لاَ تَقُلْ: أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ، وَ لَكِنْ قُلْ: أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ، وَ مُحِبِّيكُمْ، وَ مُعَادِي أَعْدَائِكُمْ. وَ أَنْتَ فِي خَيْرٍ، وَ إِلَى خَيْرٍ.
⚡ و مردی به حسن بن علی (علیهما السلام) گفت: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان شما هستم. پس حسن بن علی (علیهما السلام) فرمودند: ای بنده خدا، اگر تو در اوامر و نواهی ما مطیع هستی، پس راست گفتهای. و اگر خلاف آن هستی، پس با ادعای مقامی شریف که اهلش نیستی، بر گناهانت میفزا. نگو: من از شیعیان شما هستم، بلکه بگو: من از دوستداران و محبان شما و دشمن دشمنان شما هستم. و تو در خیر هستی و به سوی خیر میروی.
🔻 وَ قَالَ رَجُلٌ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عليهما السلام): يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ. قَالَ (عليه السلام): اِتَّقِ اَللَّهَ، وَ لاَ تَدَّعِيَنَّ شَيْئاً يَقُولُ لَكَ اَللَّهُ: كَذَبْتَ، وَ فَجَرْتَ فِي دَعْوَاكَ. إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ، وَ لَكِنْ قُلْ: إِنِّي مِنْ مُوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ.
⚡ و مردی به حسین بن علی بن ابیطالب (علیهما السلام) گفت: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان شما هستم. امام (علیه السلام) فرمودند: تقوای الهی پیشه کن و چیزی را ادعا مکن که خداوند به تو بگوید: در ادعایت دروغ گفتی و گناه کردی. همانا شیعیان ما کسانی هستند که قلبهایشان از هرگونه فریب، کینه و خیانت سالم باشد. بلکه بگو: من از دوستداران و محبان شما هستم.
🔻 وَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (عليهما السلام): يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ اَلْخُلَّصِ. فَقَالَ لَهُ: يَا عَبْدَ اَللَّهِ، فَإِذَنْ أَنْتَ كَإِبْرَاهِيمَ اَلْخَلِيلِ (عليه السلام)، اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ، إِذْ جٰاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (الصافات، ۸۳-۸۴). فَإِنْ كَانَ قَلْبُكَ كَقَلْبِهِ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ قَلْبُكَ كَقَلْبِهِ، وَ هُوَ طَاهِرٌ مِنَ اَلْغِشِّ وَ اَلْغِلِّ فَأَنْتَ مِنْ مُحِبِّينَا، وَ إِلاَّ فَإِنَّكَ إِنْ عَرَفْتَ أَنَّكَ بِقَوْلِكَ كَاذِبٌ فِيهِ إِنَّكَ لَمُبْتَلًى بِفَالِجٍ لاَ يُفَارِقُكَ إِلَى اَلْمَوْتِ، أَوْ جُذَامٍ لِيَكُونَ كَفَّارَةً لِكِذْبِكَ هَذَا.
⚡ و مردی به علی بن الحسین (علیهما السلام) گفت: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان خالص شما هستم. امام به او فرمودند: ای بنده خدا، پس در این صورت تو مانند ابراهیم خلیل (علیه السلام) هستی که خداوند متعال فرمود: «و همانا از شیعیان او ابراهیم بود، آنگاه که با قلبی سلیم نزد پروردگارش آمد» (الصافات، ۸۳-۸۴). پس اگر قلبت مانند قلب اوست، تو از شیعیان ما هستی. و اگر قلبت مانند قلب او نیست، در حالی که او از فریب و کینه پاک است، پس تو از دوستداران ما هستی. وگرنه، اگر بدانی که در گفتارت دروغ میگویی، هرآینه به فلجی مبتلا خواهی شد که تا زمان مرگ از تو جدا نشود یا به جذام، تا کفاره این دروغت باشد.
🔻 وَ قَالَ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام) لِرَجُلٍ فَخَرَ عَلَى آخَرَ، قَالَ: أَ تُفَاخِرُنِي وَ أَنَا مِنْ شِيعَةِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّيِّبِينَ؟! فَقَالَ لَهُ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام): مَا فَخَرْتَ عَلَيْهِ وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ، وَ غُبْنٌ مِنْكَ عَلَى اَلْكَذِبِ. يَا عَبْدَ اَللَّهِ، أَ مَالُكَ اَلَّذِي مَعَكَ تُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ، أَمْ تُنْفِقُهُ عَلَى إِخْوَانِكَ اَلْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ: بَلْ أُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِي. قَالَ: فَلَسْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، فَإِنَّا نَحْنُ مَا نُنْفِقُ عَلَى اَلْمُنْتَحِلِينَ مِنْ إِخْوَانِنَا أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ أَنْ نُنْفِقَ عَلَى أَنْفُسِنَا، وَ لَكِنْ قُلْ: أَنَا مِنْ مُحِبِّيكُمْ، وَ مِنَ اَلرَّاجِينَ لِلنَّجَاةِ بِمَحَبَّتِكُمْ.
⚡ و امام باقر (علیه السلام) به مردی که بر دیگری فخر فروخت و گفت: آیا بر من فخر میفروشی در حالی که من از شیعیان محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد پاکان هستم؟!، فرمودند: به پروردگار کعبه که بر او فخر نفروختی، و این از جانب تو زیانی بر دروغگویی است. ای بنده خدا، آیا مالی که همراه توست، خرج کردنش برای خودت نزد تو محبوبتر است یا خرج کردنش برای برادران مؤمنت؟ گفت: بلکه خرج کردنش برای خودم. امام فرمودند: پس تو از شیعیان ما نیستی، زیرا ما خرج کردن برای برادران همکیشمان را از خرج کردن برای خودمان بیشتر دوست داریم. بلکه بگو: من از دوستداران شما و از امیدواران به نجات به وسیله محبت شما هستم.
🔻 وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ (عليه السلام): إِنَّ عَمَّاراً اَلدُّهْنِيَّ شَهِدَ اَلْيَوْمَ عِنْدَ اِبْنِ أَبِي لَيْلَى قَاضِي اَلْكُوفَةِ بِشَهَادَةٍ، فَقَالَ لَهُ اَلْقَاضِي: قُمْ - يَا عَمَّارُ - فَقَدْ عَرَفْنَاكَ، لاَ نُقْبَلُ شَهَادَتُكَ لِأَنَّكَ رَافِضِيٌّ. فَقَامَ عَمَّارٌ، وَ قَدِ اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ، وَ اِسْتَفْرَغَهُ اَلْبُكَاءُ، فَقَالَ لَهُ اِبْنُ أَبِي لَيْلَى: أَنْتَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْعِلْمِ وَ اَلْحَدِيثِ، إِنْ كَانَ يَسُوؤُكَ أَنْ يُقَالَ لَكَ رَافِضِيٌّ فَتَبَرَّأْ مِنَ اَلرَّفْضِ، فَأَنْتَ مِنْ إِخْوَانِنَا.
⚡ و به امام صادق (علیه السلام) گفته شد: امروز عمار دُهنی نزد ابن ابی لیلی، قاضی کوفه، شهادتی داد. قاضی به او گفت: برخیز ای عمار، ما تو را شناختیم، شهادتت را نمیپذیریم زیرا تو رافضی هستی. عمار برخاست در حالی که بندبند وجودش میلرزید و به شدت گریه میکرد. ابن ابی لیلی به او گفت: تو مردی از اهل علم و حدیث هستی، اگر اینکه به تو رافضی گفته شود تو را ناراحت میکند، از رفض (تشیع) بیزاری بجو تا از برادران ما باشی.
🔻 وَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (عليهما السلام): يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ اَلْخُلَّصِ. فَقَالَ لَهُ: يَا عَبْدَ اَللَّهِ، فَإِذَنْ أَنْتَ كَإِبْرَاهِيمَ اَلْخَلِيلِ (عليه السلام)، اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ، إِذْ جٰاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (الصافات، ۸۳-۸۴). فَإِنْ كَانَ قَلْبُكَ كَقَلْبِهِ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ قَلْبُكَ كَقَلْبِهِ، وَ هُوَ طَاهِرٌ مِنَ اَلْغِشِّ وَ اَلْغِلِّ فَأَنْتَ مِنْ مُحِبِّينَا، وَ إِلاَّ فَإِنَّكَ إِنْ عَرَفْتَ أَنَّكَ بِقَوْلِكَ كَاذِبٌ فِيهِ إِنَّكَ لَمُبْتَلًى بِفَالِجٍ لاَ يُفَارِقُكَ إِلَى اَلْمَوْتِ، أَوْ جُذَامٍ لِيَكُونَ كَفَّارَةً لِكِذْبِكَ هَذَا.
⚡ و مردی به علی بن الحسین (علیهما السلام) گفت: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان خالص شما هستم. امام به او فرمودند: ای بنده خدا، پس در این صورت تو مانند ابراهیم خلیل (علیه السلام) هستی که خداوند متعال فرمود: «و همانا از شیعیان او ابراهیم بود، آنگاه که با قلبی سلیم نزد پروردگارش آمد» (الصافات، ۸۳-۸۴). پس اگر قلبت مانند قلب اوست، تو از شیعیان ما هستی. و اگر قلبت مانند قلب او نیست، در حالی که او از فریب و کینه پاک است، پس تو از دوستداران ما هستی. وگرنه، اگر بدانی که در گفتارت دروغ میگویی، هرآینه به فلجی مبتلا خواهی شد که تا زمان مرگ از تو جدا نشود یا به جذام، تا کفاره این دروغت باشد.
🔻 وَ قَالَ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام) لِرَجُلٍ فَخَرَ عَلَى آخَرَ، قَالَ: أَ تُفَاخِرُنِي وَ أَنَا مِنْ شِيعَةِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّيِّبِينَ؟! فَقَالَ لَهُ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام): مَا فَخَرْتَ عَلَيْهِ وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ، وَ غُبْنٌ مِنْكَ عَلَى اَلْكَذِبِ. يَا عَبْدَ اَللَّهِ، أَ مَالُكَ اَلَّذِي مَعَكَ تُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ، أَمْ تُنْفِقُهُ عَلَى إِخْوَانِكَ اَلْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ: بَلْ أُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِي. قَالَ: فَلَسْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، فَإِنَّا نَحْنُ مَا نُنْفِقُ عَلَى اَلْمُنْتَحِلِينَ مِنْ إِخْوَانِنَا أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ أَنْ نُنْفِقَ عَلَى أَنْفُسِنَا، وَ لَكِنْ قُلْ: أَنَا مِنْ مُحِبِّيكُمْ، وَ مِنَ اَلرَّاجِينَ لِلنَّجَاةِ بِمَحَبَّتِكُمْ.
⚡ و امام باقر (علیه السلام) به مردی که بر دیگری فخر فروخت و گفت: آیا بر من فخر میفروشی در حالی که من از شیعیان محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد پاکان هستم؟!، فرمودند: به پروردگار کعبه که بر او فخر نفروختی، و این از جانب تو زیانی بر دروغگویی است. ای بنده خدا، آیا مالی که همراه توست، خرج کردنش برای خودت نزد تو محبوبتر است یا خرج کردنش برای برادران مؤمنت؟ گفت: بلکه خرج کردنش برای خودم. امام فرمودند: پس تو از شیعیان ما نیستی، زیرا ما خرج کردن برای برادران همکیشمان را از خرج کردن برای خودمان بیشتر دوست داریم. بلکه بگو: من از دوستداران شما و از امیدواران به نجات به وسیله محبت شما هستم.
🔻 وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ (عليه السلام): إِنَّ عَمَّاراً اَلدُّهْنِيَّ شَهِدَ اَلْيَوْمَ عِنْدَ اِبْنِ أَبِي لَيْلَى قَاضِي اَلْكُوفَةِ بِشَهَادَةٍ، فَقَالَ لَهُ اَلْقَاضِي: قُمْ - يَا عَمَّارُ - فَقَدْ عَرَفْنَاكَ، لاَ نُقْبَلُ شَهَادَتُكَ لِأَنَّكَ رَافِضِيٌّ. فَقَامَ عَمَّارٌ، وَ قَدِ اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ، وَ اِسْتَفْرَغَهُ اَلْبُكَاءُ، فَقَالَ لَهُ اِبْنُ أَبِي لَيْلَى: أَنْتَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْعِلْمِ وَ اَلْحَدِيثِ، إِنْ كَانَ يَسُوؤُكَ أَنْ يُقَالَ لَكَ رَافِضِيٌّ فَتَبَرَّأْ مِنَ اَلرَّفْضِ، فَأَنْتَ مِنْ إِخْوَانِنَا.
⚡ و به امام صادق (علیه السلام) گفته شد: امروز عمار دُهنی نزد ابن ابی لیلی، قاضی کوفه، شهادتی داد. قاضی به او گفت: برخیز ای عمار، ما تو را شناختیم، شهادتت را نمیپذیریم زیرا تو رافضی هستی. عمار برخاست در حالی که بندبند وجودش میلرزید و به شدت گریه میکرد. ابن ابی لیلی به او گفت: تو مردی از اهل علم و حدیث هستی، اگر اینکه به تو رافضی گفته شود تو را ناراحت میکند، از رفض (تشیع) بیزاری بجو تا از برادران ما باشی.
🔻 فَقَالَ لَهُ عَمَّارٌ: يَا هَذَا، مَا ذَهَبْتَ - وَ اَللَّهِ - حَيْثُ ذَهَبْتَ، وَ لَكِنِّي بَكَيْتُ عَلَيْكَ وَ عَلَيَّ: أَمَّا بُكَائِي عَلَى نَفْسِي، فَإِنَّكَ نَسَبْتَنِي إِلَى رُتْبَةٍ شَرِيفَةٍ لَسْتُ مِنْ أَهْلِهَا، زَعَمْتَ أَنِّي رَافِضِيٌّ، وَيْحَكَ، لَقَدْ حَدَّثَنِي اَلصَّادِقُ (عليه السلام): أَنَّ أَوَّلَ مَنْ سُمِّيَ اَلرَّافِضَةَ اَلسَّحَرَةُ اَلَّذِينَ لَمَّا شَاهَدُوا آيَةَ مُوسَى (عليه السلام) فِي عَصَاهُ آمَنُوا بِهِ، وَ رَضُوا بِهِ، وَ اِتَّبَعُوهُ، وَ رَفَضُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ، وَ اِسْتَسْلَمُوا لِكُلِّ مَا نَزَلَ بِهِمْ، فَسَمَّاهُمْ فِرْعَوْنُ اَلرَّافِضَةَ لِمَا رَفَضُوا دِينَهُ.
⚡ عمار به او گفت: ای مرد، به خدا قسم، ذهنت به آنجایی که باید نرفت. بلکه من بر تو و بر خودم گریه کردم. اما گریهام بر خودم برای این است که تو مرا به مقامی شریف نسبت دادی که اهلش نیستم. گمان کردی که من رافضی هستم. وای بر تو! امام صادق (علیه السلام) به من حدیث فرمود که اولین کسانی که رافضه نامیده شدند، ساحرانی بودند که وقتی معجزه موسی (علیه السلام) را در عصایش دیدند، به او ایمان آوردند، به او راضی شدند، از او پیروی کردند و فرمان فرعون را «رفض» (رد) کردند و تسلیم هر آنچه بر سرشان آمد، شدند. پس فرعون آنان را به خاطر رد کردن دینش، «رافضه» نامید.
🔻 فَالرَّافِضِيُّ: مَنْ رَفَضَ كُلَّ مَا كَرِهَهُ اَللَّهُ تَعَالَى، وَ فَعَلَ كُلَّ مَا أَمَرَ بِهِ اَللَّهُ تَعَالَى، فَأَيْنَ فِي اَلزَّمَانِ مِثْلُ هَذَا؟ فَإِنَّمَا بَكَيْتُ عَلَى نَفْسِي خَشْيَةَ أَنْ يَطَّلِعَ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى قَلْبِي وَ قَدْ تَقَبَّلْتُ هَذَا اَلاِسْمَ اَلشَّرِيفَ، فَيُعَاقِبَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ، وَ يَقُولَ: يَا عَمَّارُ أَ كُنْتَ رَافِضاً لِلْأَبَاطِيلِ، عَامِلاً لِلطَّاعَات كَمَا قَالَ لَكَ؟ فَيَكُونَ ذَلِكَ تَقْصِيراً بِي فِي اَلدَّرَجَاتِ إِنْ سَامَحَنِي، مُوجِباً لِشَدَيدِ اَلْعِقَابِ عَلَيَّ إِنْ نَاقَشَنِي، إِلاَّ أَنْ يَتَدَارَكَنِي مَوَالِيَّ بِشَفَاعَتِهِمْ،
⚡ پس رافضی کسی است که هرآنچه را خداوند ناپسند میدارد رد کند و هر آنچه را خداوند امر کرده انجام دهد. پس در این زمان چه کسی چنین است؟ من تنها از این ترس بر خود گریستم که مبادا خداوند متعال از قلبم آگاه شود در حالی که من این نام شریف را [برای خود] پذیرفتهام، پس پروردگارم عز و جل مرا عقاب کند و بگوید: ای عمار، آیا تو آنگونه که به تو گفته شد، رد کننده باطلها و عمل کننده به طاعات بودی؟ پس این، اگر خدا بر من آسان بگیرد، باعث کوتاهی مقامم در درجات میشود و اگر در حسابم سختگیری کند، موجب عذاب شدید بر من میگردد، مگر آنکه سرورانم با شفاعتشان مرا دریابند.
🔻 وَ أَمَّا بُكَائِي عَلَيْكَ، فَلِعِظَمِ كَذِبِكَ فِي تَسْمِيَتِي بِغَيْرِ اِسْمِي، وَ شَفَقَتِيَ اَلشَّدِيدَةِ عَلَيْكَ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ تَعَالَى أَنْ صَرَفْتَ أَشْرَفَ اَلْأَسْمَاءِ إِلَيَّ أَنْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَرْذَلِهَا، كَيْفَ يَصْبِرُ بَدَنُكَ عَلَى عَذَابِ اَللَّهِ وَ عَذَابِ كَلِمَتِكَ هَذِهِ.⚡ و اما گریهام بر تو، به خاطر بزرگی دروغت در نامیدن من به غیر نامم، و دلسوزی شدیدم بر تو از عذاب خداوند متعال بود، از اینکه شریفترین نامها را به من نسبت دادی در حالی که آن را از پستترین نامها قرار دادی. چگونه بدنت بر عذاب خدا و عذاب این سخنت صبر خواهد کرد؟
🔻 فَقَالَ اَلصَّادِقُ (عليه السلام): لَوْ أَنَّ عَلَى عَمَّارٍ مِنَ اَلذُّنُوبِ مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ لَمُحِيَتْ عَنْهُ بِهَذِهِ اَلْكَلِمَاتِ، وَ إِنَّهَا لَتَزِيدُ فِي حَسَنَاتِهِ عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يُجْعَلَ كُلُّ خَرْدَلَةٍ مِنْهَا أَعْظَمَ مِنَ اَلدُّنْيَا أَلْفَ مَرَّةٍ».
⚡ پس امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر بر عمار گناهانی بزرگتر از آسمانها و زمینها بود، هرآینه با این سخنان از او محو میشد. و همانا این کلمات بر حسنات او نزد پروردگارش عز و جل میافزاید تا جایی که هر دانه خردلی از آن، هزار بار بزرگتر از دنیا قرار داده میشود.
🔻 قَالَ: «وَ قِيلَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عليه السلام): مَرَرْنَا بِرَجُلٍ فِي اَلسُّوقِ وَ هُوَ يُنَادِي: أَنَا مِنْ شِيعَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْخُلَّصِ، وَ هُوَ يُنَادِي عَلَى ثِيَابٍ يَبِيعُهَا عَلَى مَنْ يَزِيدُ.
⚡ راوی گوید: و به موسی بن جعفر (علیه السلام) گفته شد: از کنار مردی در بازار گذشتیم که فریاد میزد: من از شیعیان خالص محمد و آل محمد هستم، در حالی که برای لباسهایی که میفروخت به مزایده گذاشته و جار میزد.
⚡ عمار به او گفت: ای مرد، به خدا قسم، ذهنت به آنجایی که باید نرفت. بلکه من بر تو و بر خودم گریه کردم. اما گریهام بر خودم برای این است که تو مرا به مقامی شریف نسبت دادی که اهلش نیستم. گمان کردی که من رافضی هستم. وای بر تو! امام صادق (علیه السلام) به من حدیث فرمود که اولین کسانی که رافضه نامیده شدند، ساحرانی بودند که وقتی معجزه موسی (علیه السلام) را در عصایش دیدند، به او ایمان آوردند، به او راضی شدند، از او پیروی کردند و فرمان فرعون را «رفض» (رد) کردند و تسلیم هر آنچه بر سرشان آمد، شدند. پس فرعون آنان را به خاطر رد کردن دینش، «رافضه» نامید.
🔻 فَالرَّافِضِيُّ: مَنْ رَفَضَ كُلَّ مَا كَرِهَهُ اَللَّهُ تَعَالَى، وَ فَعَلَ كُلَّ مَا أَمَرَ بِهِ اَللَّهُ تَعَالَى، فَأَيْنَ فِي اَلزَّمَانِ مِثْلُ هَذَا؟ فَإِنَّمَا بَكَيْتُ عَلَى نَفْسِي خَشْيَةَ أَنْ يَطَّلِعَ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى قَلْبِي وَ قَدْ تَقَبَّلْتُ هَذَا اَلاِسْمَ اَلشَّرِيفَ، فَيُعَاقِبَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ، وَ يَقُولَ: يَا عَمَّارُ أَ كُنْتَ رَافِضاً لِلْأَبَاطِيلِ، عَامِلاً لِلطَّاعَات كَمَا قَالَ لَكَ؟ فَيَكُونَ ذَلِكَ تَقْصِيراً بِي فِي اَلدَّرَجَاتِ إِنْ سَامَحَنِي، مُوجِباً لِشَدَيدِ اَلْعِقَابِ عَلَيَّ إِنْ نَاقَشَنِي، إِلاَّ أَنْ يَتَدَارَكَنِي مَوَالِيَّ بِشَفَاعَتِهِمْ،
⚡ پس رافضی کسی است که هرآنچه را خداوند ناپسند میدارد رد کند و هر آنچه را خداوند امر کرده انجام دهد. پس در این زمان چه کسی چنین است؟ من تنها از این ترس بر خود گریستم که مبادا خداوند متعال از قلبم آگاه شود در حالی که من این نام شریف را [برای خود] پذیرفتهام، پس پروردگارم عز و جل مرا عقاب کند و بگوید: ای عمار، آیا تو آنگونه که به تو گفته شد، رد کننده باطلها و عمل کننده به طاعات بودی؟ پس این، اگر خدا بر من آسان بگیرد، باعث کوتاهی مقامم در درجات میشود و اگر در حسابم سختگیری کند، موجب عذاب شدید بر من میگردد، مگر آنکه سرورانم با شفاعتشان مرا دریابند.
🔻 وَ أَمَّا بُكَائِي عَلَيْكَ، فَلِعِظَمِ كَذِبِكَ فِي تَسْمِيَتِي بِغَيْرِ اِسْمِي، وَ شَفَقَتِيَ اَلشَّدِيدَةِ عَلَيْكَ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ تَعَالَى أَنْ صَرَفْتَ أَشْرَفَ اَلْأَسْمَاءِ إِلَيَّ أَنْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَرْذَلِهَا، كَيْفَ يَصْبِرُ بَدَنُكَ عَلَى عَذَابِ اَللَّهِ وَ عَذَابِ كَلِمَتِكَ هَذِهِ.⚡ و اما گریهام بر تو، به خاطر بزرگی دروغت در نامیدن من به غیر نامم، و دلسوزی شدیدم بر تو از عذاب خداوند متعال بود، از اینکه شریفترین نامها را به من نسبت دادی در حالی که آن را از پستترین نامها قرار دادی. چگونه بدنت بر عذاب خدا و عذاب این سخنت صبر خواهد کرد؟
🔻 فَقَالَ اَلصَّادِقُ (عليه السلام): لَوْ أَنَّ عَلَى عَمَّارٍ مِنَ اَلذُّنُوبِ مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ لَمُحِيَتْ عَنْهُ بِهَذِهِ اَلْكَلِمَاتِ، وَ إِنَّهَا لَتَزِيدُ فِي حَسَنَاتِهِ عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يُجْعَلَ كُلُّ خَرْدَلَةٍ مِنْهَا أَعْظَمَ مِنَ اَلدُّنْيَا أَلْفَ مَرَّةٍ».
⚡ پس امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر بر عمار گناهانی بزرگتر از آسمانها و زمینها بود، هرآینه با این سخنان از او محو میشد. و همانا این کلمات بر حسنات او نزد پروردگارش عز و جل میافزاید تا جایی که هر دانه خردلی از آن، هزار بار بزرگتر از دنیا قرار داده میشود.
🔻 قَالَ: «وَ قِيلَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عليه السلام): مَرَرْنَا بِرَجُلٍ فِي اَلسُّوقِ وَ هُوَ يُنَادِي: أَنَا مِنْ شِيعَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْخُلَّصِ، وَ هُوَ يُنَادِي عَلَى ثِيَابٍ يَبِيعُهَا عَلَى مَنْ يَزِيدُ.
⚡ راوی گوید: و به موسی بن جعفر (علیه السلام) گفته شد: از کنار مردی در بازار گذشتیم که فریاد میزد: من از شیعیان خالص محمد و آل محمد هستم، در حالی که برای لباسهایی که میفروخت به مزایده گذاشته و جار میزد.
🔻 فَقَالَ مُوسَى (عليه السلام): مَا جُهِلَ وَ لاَ ضَاعَ اِمْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ، أَ تَدْرُونَ مَا مَثَلُ هَذَا؟ هَذَا كَمَنْ قَالَ: أَنَا مِثْلُ سَلْمَانَ، وَ أَبِي ذَرٍّ، وَ اَلْمِقْدَادِ، وَ عَمَّارٍ، وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ يُبَاخِسُ فِي بَيْعِهِ، وَ يُدَلِّسُ عُيُوبَ اَلْمَبِيعِ عَلَى مُشْتَرِيهِ، وَ يَشْتَرِي اَلشَّيْءَ بِثَمَنٍ فَيُزَايِدُ اَلْغَرِيبَ، يَطْلُبُهُ فَيُوجِبُ لَهُ، ثُمَّ إِذَا غَابَ اَلْمُشْتَرِي، قَالَ: لاَ أُرِيدُهُ إِلاَّ بِكَذَا، بِدُونِ مَا كَانَ يَطْلُبُهُ مِنْهُ، أَ يَكُونُ هَذَا كَسَلْمَانَ، وَ أَبِي ذَرٍّ، وَ اَلْمِقْدَادِ، وَ عَمَّارٍ؟ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يَكُونَ هَذَا كَهُمْ، وَ لَكِنْ لاَ يَمْنَعُهُ أَنْ يَقُولَ: أَنَا مِنْ مُحِبِّي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مِنْ مُوَالِي أَوْلِيَائِهِمْ، وَ مُعَادِي أَعْدَائِهِمْ.
⚡ پس موسی (علیه السلام) فرمودند: کسی که قدر خود را بشناسد، نادان نیست و زیان نمیبیند. آیا میدانید مَثَل این شخص چیست؟ این مانند کسی است که بگوید: من مثل سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستم، در حالی که در فروشش کمفروشی میکند، عیب کالا را از خریدارش پنهان مینماید، و جنسی را به قیمتی میخرد و بر مشتری غریبی که آن را میخواهد، قیمت را بالا میبرد و معامله را قطعی میکند، سپس وقتی مشتری میرود، میگوید: من آن را جز به فلان قیمت (کمتر از آنچه طلب کرده بود) نمیخواهم. آیا چنین کسی مانند سلمان، ابوذر، مقداد و عمار است؟ حاشا لله که این شخص مانند آنان باشد. اما این مانع از آن نمیشود که بگوید: من از دوستداران محمد و آل محمد و از طرفداران دوستانشان و دشمن دشمنانشان هستم.
🔻 قَالَ (عليه السلام): وَ لَمَّا جُعِلَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (عليهما السلام) وَلاَيَةُ اَلْعَهْدِ دَخَلَ عَلَيْهِ آذِنُهُ، فَقَالَ: إِنَّ قَوْماً بِالْبَابِ يَسْتَأْذِنُونَ عَلَيْكَ، يَقُولُونَ: نَحْنُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ (عليه السلام). فَقَالَ (عليه السلام): أَنَا مَشْغُولٌ، فَاصْرِفْهُمْ. فَصَرَفَهُمْ. فَلَمَّا كَانَ فِي اَلْيَوْمِ اَلثَّانِي جَاءُوا وَ قَالُوا كَذَلِكَ، فَقَالَ مِثْلَهَا فَصَرَفَهُمْ إِلَى أَنْ جَاءُوا، هَكَذَا يَقُولُونَ وَ يَصْرِفُهُمْ شَهْرَيْنِ. ثُمَّ أَيِسُوا مِنَ اَلْوُصُولِ، وَ قَالُوا لِلْحَاجِبِ: قُلْ لِمَوْلاَنَا: إِنَّا مِنْ شِيعَةِ أَبِيكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام)، وَ قَدْ شَمِتَ بِنَا أَعْدَاؤُنَا فِي حِجَابِكَ لَنَا، وَ نَحْنُ نَنْصَرِفُ هَذِهِ اَلْكَرَّةَ، وَ نَهْرُبُ مِنْ بَلَدِنَا خَجَلاً وَ أَنَفَةً مِمَّا لَحِقَنَا، وَ عَجْزاً عَنِ اِحْتِمَالِ مَضَضِ مَا يَلْحَقُنَا بِشَمَاتَةِ أَعْدَائِنَا، فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى (عليهما السلام): اِئْذَنْ لَهُمْ لِيَدْخُلُوا.
⚡ امام (علیه السلام) فرمودند: و هنگامی که ولایت عهدی به علی بن موسی (علیهما السلام) سپرده شد، دربان ایشان وارد شد و گفت: گروهی دم در هستند و اجازه ورود میخواهند و میگویند: ما از شیعیان علی (علیه السلام) هستیم. امام (علیه السلام) فرمودند: من مشغولم، آنها را بازگردان. پس آنها را بازگرداند. روز دوم که آمدند و همان را گفتند، امام همان پاسخ را دادند و او آنها را بازگرداند. تا دو ماه به همین منوال میآمدند و همین را میگفتند و بازگردانده میشدند. سپس از رسیدن [به محضر امام] ناامید شدند و به دربان گفتند: به مولای ما بگو: ما از شیعیان پدرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستیم و دشمنان ما به خاطر ممانعت تو از ورود ما، ما را شماتت کردهاند. ما این بار بازمیگردیم و از شهر خود از روی شرمندگی و ننگ از آنچه بر ما گذشت و از ناتوانی در تحمل گزند شماتت دشمنانمان، فرار میکنیم. پس علی بن موسی (علیهما السلام) فرمودند: به آنان اجازه ورود بده.
🔻 فَدَخَلُوا، فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، وَ لَمْ يَأْذَنْ لَهُمْ بِالْجُلُوسِ، فَبَقُوا قِيَاماً، فَقَالُوا: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، مَا هَذَا اَلْجَفَاءُ اَلْعَظِيمُ، وَ اَلاِسْتِخْفَافُ بَعْدَ هَذَا اَلْحِجَابِ اَلصَّعْبِ، أَيَّ بَاقِيَةٍ تُبْقِي مِنَّا بَعْدَ هَذَا؟ فَقَالَ اَلرِّضَا (عليه السلام): اِقْرَءُوا: «وَ مٰا أَصٰابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» (الشورى: ۳۰)، مَا اِقْتَدَيْتُ إِلاَّ بِرَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ، وَ بِرَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله)، وَ بِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام)، وَ مَنْ بَعْدَهُ مِنْ آبَائِيَ اَلطَّاهِرِينَ (عليهم السلام)، عَتَبُوا عَلَيْكُمْ فَاقْتَدَيْتُ بِهِمْ.
⚡ پس موسی (علیه السلام) فرمودند: کسی که قدر خود را بشناسد، نادان نیست و زیان نمیبیند. آیا میدانید مَثَل این شخص چیست؟ این مانند کسی است که بگوید: من مثل سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستم، در حالی که در فروشش کمفروشی میکند، عیب کالا را از خریدارش پنهان مینماید، و جنسی را به قیمتی میخرد و بر مشتری غریبی که آن را میخواهد، قیمت را بالا میبرد و معامله را قطعی میکند، سپس وقتی مشتری میرود، میگوید: من آن را جز به فلان قیمت (کمتر از آنچه طلب کرده بود) نمیخواهم. آیا چنین کسی مانند سلمان، ابوذر، مقداد و عمار است؟ حاشا لله که این شخص مانند آنان باشد. اما این مانع از آن نمیشود که بگوید: من از دوستداران محمد و آل محمد و از طرفداران دوستانشان و دشمن دشمنانشان هستم.
🔻 قَالَ (عليه السلام): وَ لَمَّا جُعِلَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (عليهما السلام) وَلاَيَةُ اَلْعَهْدِ دَخَلَ عَلَيْهِ آذِنُهُ، فَقَالَ: إِنَّ قَوْماً بِالْبَابِ يَسْتَأْذِنُونَ عَلَيْكَ، يَقُولُونَ: نَحْنُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ (عليه السلام). فَقَالَ (عليه السلام): أَنَا مَشْغُولٌ، فَاصْرِفْهُمْ. فَصَرَفَهُمْ. فَلَمَّا كَانَ فِي اَلْيَوْمِ اَلثَّانِي جَاءُوا وَ قَالُوا كَذَلِكَ، فَقَالَ مِثْلَهَا فَصَرَفَهُمْ إِلَى أَنْ جَاءُوا، هَكَذَا يَقُولُونَ وَ يَصْرِفُهُمْ شَهْرَيْنِ. ثُمَّ أَيِسُوا مِنَ اَلْوُصُولِ، وَ قَالُوا لِلْحَاجِبِ: قُلْ لِمَوْلاَنَا: إِنَّا مِنْ شِيعَةِ أَبِيكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام)، وَ قَدْ شَمِتَ بِنَا أَعْدَاؤُنَا فِي حِجَابِكَ لَنَا، وَ نَحْنُ نَنْصَرِفُ هَذِهِ اَلْكَرَّةَ، وَ نَهْرُبُ مِنْ بَلَدِنَا خَجَلاً وَ أَنَفَةً مِمَّا لَحِقَنَا، وَ عَجْزاً عَنِ اِحْتِمَالِ مَضَضِ مَا يَلْحَقُنَا بِشَمَاتَةِ أَعْدَائِنَا، فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى (عليهما السلام): اِئْذَنْ لَهُمْ لِيَدْخُلُوا.
⚡ امام (علیه السلام) فرمودند: و هنگامی که ولایت عهدی به علی بن موسی (علیهما السلام) سپرده شد، دربان ایشان وارد شد و گفت: گروهی دم در هستند و اجازه ورود میخواهند و میگویند: ما از شیعیان علی (علیه السلام) هستیم. امام (علیه السلام) فرمودند: من مشغولم، آنها را بازگردان. پس آنها را بازگرداند. روز دوم که آمدند و همان را گفتند، امام همان پاسخ را دادند و او آنها را بازگرداند. تا دو ماه به همین منوال میآمدند و همین را میگفتند و بازگردانده میشدند. سپس از رسیدن [به محضر امام] ناامید شدند و به دربان گفتند: به مولای ما بگو: ما از شیعیان پدرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستیم و دشمنان ما به خاطر ممانعت تو از ورود ما، ما را شماتت کردهاند. ما این بار بازمیگردیم و از شهر خود از روی شرمندگی و ننگ از آنچه بر ما گذشت و از ناتوانی در تحمل گزند شماتت دشمنانمان، فرار میکنیم. پس علی بن موسی (علیهما السلام) فرمودند: به آنان اجازه ورود بده.
🔻 فَدَخَلُوا، فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، وَ لَمْ يَأْذَنْ لَهُمْ بِالْجُلُوسِ، فَبَقُوا قِيَاماً، فَقَالُوا: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، مَا هَذَا اَلْجَفَاءُ اَلْعَظِيمُ، وَ اَلاِسْتِخْفَافُ بَعْدَ هَذَا اَلْحِجَابِ اَلصَّعْبِ، أَيَّ بَاقِيَةٍ تُبْقِي مِنَّا بَعْدَ هَذَا؟ فَقَالَ اَلرِّضَا (عليه السلام): اِقْرَءُوا: «وَ مٰا أَصٰابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» (الشورى: ۳۰)، مَا اِقْتَدَيْتُ إِلاَّ بِرَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ، وَ بِرَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله)، وَ بِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام)، وَ مَنْ بَعْدَهُ مِنْ آبَائِيَ اَلطَّاهِرِينَ (عليهم السلام)، عَتَبُوا عَلَيْكُمْ فَاقْتَدَيْتُ بِهِمْ.
⚡ پس وارد شدند و بر ایشان سلام کردند و امام به آنان اجازه نشستن ندادند، پس ایستاده باقی ماندند. گفتند: ای پسر رسول خدا، این چه جفای بزرگ و سبکشمردنی است پس از این ممانعت سخت؟ دیگر چه آبرویی بعد از این برای ما باقی میماند؟ پس امام رضا (علیه السلام) فرمودند: بخوانید: «و هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و بسیاری را نیز عفو میکند» (الشورى: ۳۰). من جز به پروردگارم عز و جل، و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و پدران پاکم پس از او (علیهم السلام) اقتدا نکردهام. آنان بر شما خرده گرفتند و من نیز به آنان اقتدا کردم.
🔻 قَالُوا: لِمَاذَا، يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ؟ قَالَ: لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام)، وَيْحَكُمْ، إِنَّمَا شِيعَتُهُ: اَلْحَسَنُ، وَ اَلْحُسَيْنُ (عليهما السلام)، وَ سَلْمَانُ، وَ اَلْمِقْدَادُ، وَ أَبُو ذَرٍّ، وَ عَمَّارٌ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ، اَلَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ، وَ لَمْ يَرْتَكِبُوا شَيْئاً مِنْ فُنُونِ زَوَاجِرِهِ، فَأَمَّا أَنْتُمْ إِذَا قُلْتُمْ إِنَّكُمْ شِيعَتُهُ، وَ أَنْتُمْ فِي أَكْثَرِ أَعْمَالِكُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ، مُقَصِّرُونَ فِي كَثِيرٍ مِنَ اَلْفَرَائِضِ، وَ مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِيمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِي اَللَّهِ، وَ تَتَّقُونَ حَيْثُ لاَ تَجِبُ اَلتَّقِيَّةُ، وَ تَتْرُكُونَ اَلتَّقِيَّةَ حَيْثُ لاَ بُدَّ مِنَ اَلتَّقِيَّةِ، وَ لَوْ قُلْتُمْ أَنَّكُمْ مُوَالُوهُ وَ مُحِبُّوهُ، اَلْمُوَالُونَ لِأَوْلِيَائِهِ، وَ اَلْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِ لَمْ أُنْكِرْهُ مِنْ قَوْلِكُمْ، وَ لَكِنْ هَذِهِ مَرْتَبَةٌ شَرِيفَةٌ اِدَّعَيْتُمُوهَا، إِنْ لَمْ تُصَدِّقُوا قَوْلَكُمْ بِفِعْلِكُمْ هَلَكْتُمْ، إِلاَّ أَنْ تَتَدَارَكَكُمْ رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ.
⚡ گفتند: برای چه، ای پسر رسول خدا؟ فرمود: به خاطر ادعایتان که شما شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستید. وای بر شما! همانا شیعیان او، حسن و حسین (علیهما السلام)، سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و محمد بن ابیبکر هستند؛ کسانی که با هیچ یک از اوامر او مخالفت نکردند و مرتکب هیچ یک از انواع نواهی او نشدند. اما شما، وقتی میگویید شیعه او هستید، در حالی که در بیشتر اعمالتان با او مخالفید، در بسیاری از واجبات کوتاهی میکنید، به حقوق بزرگ برادرانتان در راه خدا بیاعتنا هستید، آنجا که تقیه واجب نیست تقیه میکنید و آنجا که تقیه لازم است آن را ترک میکنید. اگر میگفتید که شما دوستداران و محبان او، طرفداران دوستانش و دشمنان دشمنانش هستید، من این سخن را از شما انکار نمیکردم. اما این مقامی شریف است که شما ادعا کردهاید. اگر گفتارتان را با کردارتان تصدیق نکنید، هلاک میشوید، مگر آنکه رحمتی از پروردگارتان شما را دریابد.
🔻 قَالُوا: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، فَإِنَّا نَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ، وَ نَتُوبُ إِلَيْهِ مِنْ قَوْلِنَا، بَلْ نَقُولُ كَمَا عَلَّمَنَا مَوْلاَنَا: نَحْنُ مُحِبُّوكُمْ، وَ مُحِبُّوا أَوْلِيَائِكُمْ، وَ مُعَادُوا أَعْدَائِكُمْ. قَالَ اَلرِّضَا (عليه السلام): فَمَرْحَباً بِكُمْ - يَا إِخْوَانِي وَ أَهْلَ وُدِّي - اِرْتَفِعُوا، اِرْتَفِعُوا.
⚡ گفتند: ای پسر رسول خدا، ما از این گفتارمان از خداوند طلب آمرزش میکنیم و به سوی او توبه مینماییم. بلکه همانگونه که مولایمان به ما آموخت میگوییم: ما دوستداران شما، دوستداران دوستان شما و دشمنان دشمنان شما هستیم. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: پس خوش آمدید ای برادران و دوستان من، بالا بیایید، بالا بیایید.
🔻 فَمَا زَالَ يَرْفَعُهُمْ حَتَّى أَلْصَقَهُمْ بِنَفْسِهِ، ثُمَّ قَالَ لِحَاجِبِهِ: كَمْ مَرَّةً حَجَبْتَهُمْ؟ قَالَ: سِتِّينَ مَرَّةً فَقَالَ لِحَاجِبِهِ: فَاخْتَلِفْ إِلَيْهِمْ سِتِّينَ مَرَّةً مُتَوَالِيَةً، فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَ أَقْرِئْهُمْ سَلاَمِي، فَقَدْ مَحَوْا مَا كَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِاسْتِغْفَارِهِمْ وَ تَوْبَتِهِمْ، وَ اِسْتَحَقُّوا اَلْكَرَامَةَ لِمَحَبَّتِهِمْ لَنَا وَ مُوَالاَتِهِمْ، وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ وَ أُمُورَ عِيَالاَتِهِمْ، فَأَوْسِعْهُمْ بِنَفَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ صِلاَتٍ وَ دَفْعِ مَضَرَّاتٍ ».
⚡ پس پیوسته آنان را بالا میبرد تا اینکه آنان را به خود چسباند. سپس به دربانش فرمود: چند بار آنان را راه ندادی؟ گفت: شصت بار. پس به دربانش فرمود: پس شصت بار پی در پی نزد آنان برو، بر آنان سلام کن و سلام مرا به آنان برسان. آنان با استغفار و توبهشان گناهان گذشته خود را محو کردند و به خاطر محبت و دوستیشان با ما، شایسته کرامت شدند.
🔻 قَالُوا: لِمَاذَا، يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ؟ قَالَ: لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام)، وَيْحَكُمْ، إِنَّمَا شِيعَتُهُ: اَلْحَسَنُ، وَ اَلْحُسَيْنُ (عليهما السلام)، وَ سَلْمَانُ، وَ اَلْمِقْدَادُ، وَ أَبُو ذَرٍّ، وَ عَمَّارٌ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ، اَلَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ، وَ لَمْ يَرْتَكِبُوا شَيْئاً مِنْ فُنُونِ زَوَاجِرِهِ، فَأَمَّا أَنْتُمْ إِذَا قُلْتُمْ إِنَّكُمْ شِيعَتُهُ، وَ أَنْتُمْ فِي أَكْثَرِ أَعْمَالِكُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ، مُقَصِّرُونَ فِي كَثِيرٍ مِنَ اَلْفَرَائِضِ، وَ مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِيمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِي اَللَّهِ، وَ تَتَّقُونَ حَيْثُ لاَ تَجِبُ اَلتَّقِيَّةُ، وَ تَتْرُكُونَ اَلتَّقِيَّةَ حَيْثُ لاَ بُدَّ مِنَ اَلتَّقِيَّةِ، وَ لَوْ قُلْتُمْ أَنَّكُمْ مُوَالُوهُ وَ مُحِبُّوهُ، اَلْمُوَالُونَ لِأَوْلِيَائِهِ، وَ اَلْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِ لَمْ أُنْكِرْهُ مِنْ قَوْلِكُمْ، وَ لَكِنْ هَذِهِ مَرْتَبَةٌ شَرِيفَةٌ اِدَّعَيْتُمُوهَا، إِنْ لَمْ تُصَدِّقُوا قَوْلَكُمْ بِفِعْلِكُمْ هَلَكْتُمْ، إِلاَّ أَنْ تَتَدَارَكَكُمْ رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ.
⚡ گفتند: برای چه، ای پسر رسول خدا؟ فرمود: به خاطر ادعایتان که شما شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستید. وای بر شما! همانا شیعیان او، حسن و حسین (علیهما السلام)، سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و محمد بن ابیبکر هستند؛ کسانی که با هیچ یک از اوامر او مخالفت نکردند و مرتکب هیچ یک از انواع نواهی او نشدند. اما شما، وقتی میگویید شیعه او هستید، در حالی که در بیشتر اعمالتان با او مخالفید، در بسیاری از واجبات کوتاهی میکنید، به حقوق بزرگ برادرانتان در راه خدا بیاعتنا هستید، آنجا که تقیه واجب نیست تقیه میکنید و آنجا که تقیه لازم است آن را ترک میکنید. اگر میگفتید که شما دوستداران و محبان او، طرفداران دوستانش و دشمنان دشمنانش هستید، من این سخن را از شما انکار نمیکردم. اما این مقامی شریف است که شما ادعا کردهاید. اگر گفتارتان را با کردارتان تصدیق نکنید، هلاک میشوید، مگر آنکه رحمتی از پروردگارتان شما را دریابد.
🔻 قَالُوا: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، فَإِنَّا نَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ، وَ نَتُوبُ إِلَيْهِ مِنْ قَوْلِنَا، بَلْ نَقُولُ كَمَا عَلَّمَنَا مَوْلاَنَا: نَحْنُ مُحِبُّوكُمْ، وَ مُحِبُّوا أَوْلِيَائِكُمْ، وَ مُعَادُوا أَعْدَائِكُمْ. قَالَ اَلرِّضَا (عليه السلام): فَمَرْحَباً بِكُمْ - يَا إِخْوَانِي وَ أَهْلَ وُدِّي - اِرْتَفِعُوا، اِرْتَفِعُوا.
⚡ گفتند: ای پسر رسول خدا، ما از این گفتارمان از خداوند طلب آمرزش میکنیم و به سوی او توبه مینماییم. بلکه همانگونه که مولایمان به ما آموخت میگوییم: ما دوستداران شما، دوستداران دوستان شما و دشمنان دشمنان شما هستیم. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: پس خوش آمدید ای برادران و دوستان من، بالا بیایید، بالا بیایید.
🔻 فَمَا زَالَ يَرْفَعُهُمْ حَتَّى أَلْصَقَهُمْ بِنَفْسِهِ، ثُمَّ قَالَ لِحَاجِبِهِ: كَمْ مَرَّةً حَجَبْتَهُمْ؟ قَالَ: سِتِّينَ مَرَّةً فَقَالَ لِحَاجِبِهِ: فَاخْتَلِفْ إِلَيْهِمْ سِتِّينَ مَرَّةً مُتَوَالِيَةً، فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَ أَقْرِئْهُمْ سَلاَمِي، فَقَدْ مَحَوْا مَا كَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِاسْتِغْفَارِهِمْ وَ تَوْبَتِهِمْ، وَ اِسْتَحَقُّوا اَلْكَرَامَةَ لِمَحَبَّتِهِمْ لَنَا وَ مُوَالاَتِهِمْ، وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ وَ أُمُورَ عِيَالاَتِهِمْ، فَأَوْسِعْهُمْ بِنَفَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ صِلاَتٍ وَ دَفْعِ مَضَرَّاتٍ ».
⚡ پس پیوسته آنان را بالا میبرد تا اینکه آنان را به خود چسباند. سپس به دربانش فرمود: چند بار آنان را راه ندادی؟ گفت: شصت بار. پس به دربانش فرمود: پس شصت بار پی در پی نزد آنان برو، بر آنان سلام کن و سلام مرا به آنان برسان. آنان با استغفار و توبهشان گناهان گذشته خود را محو کردند و به خاطر محبت و دوستیشان با ما، شایسته کرامت شدند.
به امور آنان و امور خانوادههایشان رسیدگی کن و با نفقهها، نیکیها، هدایا و دفع گرفتاریها، به آنان گشایش بده.
🔻 قَالَ (عليه السلام): «وَ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا (عليهم السلام) وَ هُوَ مَسْرُورٌ، فَقَالَ: مَا لِي أَرَاكَ مَسْرُوراً؟ قَالَ: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، سَمِعْتُ أَبَاكَ يَقُولُ: أَحَقُّ يَوْمٍ بِأَنْ يُسَرَّ اَلْعَبْدُ فِيهِ: يَوْمٌ يَرْزُقُهُ اَللَّهُ صَدَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ سَدَّ خَلاَّتٍ مِنْ إِخْوَانٍ لَهُ مُؤْمِنِينَ، وَ أَنَّهُ قَصَدَنِي اَلْيَوْمَ عَشَرَةٌ مِنْ إِخْوَانِي اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْفُقَرَاءِ، لَهُمْ عِيَالاَتٌ، قَصَدُونِي مِنْ بَلَدِ كَذَا وَ كَذَا، فَأَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ، فَلِهَذَا سُرُورِي.
⚡امام (علیه السلام) فرمودند: و مردی بر محمد بن علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) وارد شد در حالی که خوشحال بود. امام فرمودند: چه شده که تو را خوشحال میبینم؟ گفت: ای پسر رسول خدا، از پدرتان شنیدم که میفرمود: سزاوارترین روزی که بنده باید در آن شاد باشد، روزی است که خداوند به او توفیق صدقات، نیکیها و برطرف کردن نیازهای برادران مؤمنش را بدهد. و امروز ده نفر از برادران مؤمن فقیرم که خانواده داشتند، از فلان و فلان شهر نزد من آمدند و من به هر یک از آنان چیزی عطا کردم، و خوشحالی من برای این است.
🔻 فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليهما السلام): لَعَمْرِي إِنَّكَ حَقِيقٌ بِأَنْ تُسَرَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَحْبَطْتَهُ، أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِيمَا بَعْدُ. فَقَالَ اَلرَّجُلُ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ اَلْخُلَّصِ؟ قَالَ: هَا قَدْ أَبْطَلْتَ بِرَّكَ بِإِخْوَانِكَ وَ أَصْدِقَائِكَ. قَالَ: وَ كَيْفَ ذَلِكَ، يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ؟
⚡ پس محمد بن علی (علیهما السلام) فرمودند: به جانم قسم، تو سزاوار بودی که خوشحال باشی، اگر آن را [باطل و] تباه نکرده بودی، یا پس از این تباهش نکنی. مرد گفت: چگونه آن را تباه کرده باشم در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم؟ امام فرمودند: هان! هماکنون نیکیات به برادران و دوستانت را باطل کردی. گفت: چگونه، ای پسر رسول خدا؟
🔻 قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليهما السلام): اِقْرَأْ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تُبْطِلُوا صَدَقٰاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ اَلْأَذىٰ» (البقرة: ۲۶۴). قَالَ اَلرَّجُلُ: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، مَا مَنَنْتُ عَلَى اَلْقَوْمِ اَلَّذِينَ تَصَدَّقْتُ عَلَيْهِمْ، وَ لاَ آذَيْتُهُمْ.
⚡ محمد بن علی (علیهما السلام) به او فرمودند: این سخن خداوند عز و جل را بخوان: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدقههای خود را با منت و آزار باطل مکنید» (البقرة: ۲۶۴). مرد گفت: ای پسر رسول خدا، من بر آن گروهی که به آنان صدقه دادم منت نگذاشتم و آزارشان ندادم.
🔻 قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليهما السلام): إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا قَالَ: «لاٰ تُبْطِلُوا صَدَقٰاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ اَلْأَذىٰ» وَ لَمْ يَقُلْ: لاَ تُبْطِلُوا بِالْمَنِّ عَلَى مَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ، وَ بِالْأَذَى لِمَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ، وَ هُوَ كُلٌّ أَذًى. أَ فَتَرَى أَذَاكَ لِلْقَوْمِ اَلَّذِينَ تَصَدَّقْتَ عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ، أَمْ أَذَاكَ لِحَفَظَتِكَ، وَ مَلاَئِكَةِ اَللَّهِ اَلْمُقَرَّبِينَ حَوَالَيْكَ، أَمْ أَذَاكَ لَنَا؟ فَقَالَ اَلرَّجُلُ: بَلْ هَذَا، يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ.
⚡ محمد بن علی (علیهما السلام) به او فرمودند: همانا خداوند عز و جل فرمود: «صدقههای خود را با منت و آزار باطل مکنید» و نفرمود: با منت گذاشتن بر کسی که به او صدقه میدهید و با آزار رساندن به کسی که به او صدقه میدهید، باطل نکنید؛ بلکه [منظور] هر نوع آزاری است. آیا به نظر تو، آزار تو به آن گروهی که به آنان صدقه دادی بزرگتر است، یا آزارت به فرشتگان نگهبانت و فرشتگان مقرب خدا در اطرافت، یا آزارت به ما؟ مرد گفت: بلکه این [آزار به شما و فرشتگان] بزرگتر است، ای پسر رسول خدا.
🔻 فَقَالَ: فَقَدْ آذَيْتَنِي، وَ آذَيْتَهُمْ، وَ أَبْطَلْتَ صَدَقَتَكَ. قَالَ: لِمَاذَا؟ قَالَ: لِقَوْلِكَ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ اَلْخُلَّصِ؟ وَيْحَكَ، أَ تَدْرِي مَنْ شِيعَتُنَا اَلْخُلَّصُ؟ قَالَ: لاَ. قَالَ: شِيعَتُنَا اَلْخُلَّصُ حِزْقِيلُ اَلْمُؤْمِنُ، مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَ صَاحِبُ يس اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى فِيهِ: «وَ جٰاءَ مِنْ أَقْصَا اَلْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعىٰ» (یس: ۲۰) وَ سَلْمَانُ، وَ أَبُوذَرٍّ، وَ اَلْمِقْدَادُ، وَ عَمَّارٌ. أَ سَوَّيْتَ نَفْسَكَ بِهَؤُلاَءِ، أَ مَا آذَيْتَ بِهَذَا اَلْمَلاَئِكَةَ، وَ آذَيْتَنَا؟
🔻 قَالَ (عليه السلام): «وَ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا (عليهم السلام) وَ هُوَ مَسْرُورٌ، فَقَالَ: مَا لِي أَرَاكَ مَسْرُوراً؟ قَالَ: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، سَمِعْتُ أَبَاكَ يَقُولُ: أَحَقُّ يَوْمٍ بِأَنْ يُسَرَّ اَلْعَبْدُ فِيهِ: يَوْمٌ يَرْزُقُهُ اَللَّهُ صَدَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ سَدَّ خَلاَّتٍ مِنْ إِخْوَانٍ لَهُ مُؤْمِنِينَ، وَ أَنَّهُ قَصَدَنِي اَلْيَوْمَ عَشَرَةٌ مِنْ إِخْوَانِي اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْفُقَرَاءِ، لَهُمْ عِيَالاَتٌ، قَصَدُونِي مِنْ بَلَدِ كَذَا وَ كَذَا، فَأَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ، فَلِهَذَا سُرُورِي.
⚡امام (علیه السلام) فرمودند: و مردی بر محمد بن علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) وارد شد در حالی که خوشحال بود. امام فرمودند: چه شده که تو را خوشحال میبینم؟ گفت: ای پسر رسول خدا، از پدرتان شنیدم که میفرمود: سزاوارترین روزی که بنده باید در آن شاد باشد، روزی است که خداوند به او توفیق صدقات، نیکیها و برطرف کردن نیازهای برادران مؤمنش را بدهد. و امروز ده نفر از برادران مؤمن فقیرم که خانواده داشتند، از فلان و فلان شهر نزد من آمدند و من به هر یک از آنان چیزی عطا کردم، و خوشحالی من برای این است.
🔻 فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليهما السلام): لَعَمْرِي إِنَّكَ حَقِيقٌ بِأَنْ تُسَرَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَحْبَطْتَهُ، أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِيمَا بَعْدُ. فَقَالَ اَلرَّجُلُ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ اَلْخُلَّصِ؟ قَالَ: هَا قَدْ أَبْطَلْتَ بِرَّكَ بِإِخْوَانِكَ وَ أَصْدِقَائِكَ. قَالَ: وَ كَيْفَ ذَلِكَ، يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ؟
⚡ پس محمد بن علی (علیهما السلام) فرمودند: به جانم قسم، تو سزاوار بودی که خوشحال باشی، اگر آن را [باطل و] تباه نکرده بودی، یا پس از این تباهش نکنی. مرد گفت: چگونه آن را تباه کرده باشم در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم؟ امام فرمودند: هان! هماکنون نیکیات به برادران و دوستانت را باطل کردی. گفت: چگونه، ای پسر رسول خدا؟
🔻 قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليهما السلام): اِقْرَأْ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تُبْطِلُوا صَدَقٰاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ اَلْأَذىٰ» (البقرة: ۲۶۴). قَالَ اَلرَّجُلُ: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، مَا مَنَنْتُ عَلَى اَلْقَوْمِ اَلَّذِينَ تَصَدَّقْتُ عَلَيْهِمْ، وَ لاَ آذَيْتُهُمْ.
⚡ محمد بن علی (علیهما السلام) به او فرمودند: این سخن خداوند عز و جل را بخوان: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدقههای خود را با منت و آزار باطل مکنید» (البقرة: ۲۶۴). مرد گفت: ای پسر رسول خدا، من بر آن گروهی که به آنان صدقه دادم منت نگذاشتم و آزارشان ندادم.
🔻 قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليهما السلام): إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا قَالَ: «لاٰ تُبْطِلُوا صَدَقٰاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ اَلْأَذىٰ» وَ لَمْ يَقُلْ: لاَ تُبْطِلُوا بِالْمَنِّ عَلَى مَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ، وَ بِالْأَذَى لِمَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ، وَ هُوَ كُلٌّ أَذًى. أَ فَتَرَى أَذَاكَ لِلْقَوْمِ اَلَّذِينَ تَصَدَّقْتَ عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ، أَمْ أَذَاكَ لِحَفَظَتِكَ، وَ مَلاَئِكَةِ اَللَّهِ اَلْمُقَرَّبِينَ حَوَالَيْكَ، أَمْ أَذَاكَ لَنَا؟ فَقَالَ اَلرَّجُلُ: بَلْ هَذَا، يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ.
⚡ محمد بن علی (علیهما السلام) به او فرمودند: همانا خداوند عز و جل فرمود: «صدقههای خود را با منت و آزار باطل مکنید» و نفرمود: با منت گذاشتن بر کسی که به او صدقه میدهید و با آزار رساندن به کسی که به او صدقه میدهید، باطل نکنید؛ بلکه [منظور] هر نوع آزاری است. آیا به نظر تو، آزار تو به آن گروهی که به آنان صدقه دادی بزرگتر است، یا آزارت به فرشتگان نگهبانت و فرشتگان مقرب خدا در اطرافت، یا آزارت به ما؟ مرد گفت: بلکه این [آزار به شما و فرشتگان] بزرگتر است، ای پسر رسول خدا.
🔻 فَقَالَ: فَقَدْ آذَيْتَنِي، وَ آذَيْتَهُمْ، وَ أَبْطَلْتَ صَدَقَتَكَ. قَالَ: لِمَاذَا؟ قَالَ: لِقَوْلِكَ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ اَلْخُلَّصِ؟ وَيْحَكَ، أَ تَدْرِي مَنْ شِيعَتُنَا اَلْخُلَّصُ؟ قَالَ: لاَ. قَالَ: شِيعَتُنَا اَلْخُلَّصُ حِزْقِيلُ اَلْمُؤْمِنُ، مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَ صَاحِبُ يس اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى فِيهِ: «وَ جٰاءَ مِنْ أَقْصَا اَلْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعىٰ» (یس: ۲۰) وَ سَلْمَانُ، وَ أَبُوذَرٍّ، وَ اَلْمِقْدَادُ، وَ عَمَّارٌ. أَ سَوَّيْتَ نَفْسَكَ بِهَؤُلاَءِ، أَ مَا آذَيْتَ بِهَذَا اَلْمَلاَئِكَةَ، وَ آذَيْتَنَا؟
⚡ فرمود: پس تو مرا آزردی و آنان را نیز آزردی و صدقهات را باطل کردی. گفت: برای چه؟ فرمود: به خاطر این سخنت که گفتی: «چگونه آن را تباه کرده باشم در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم؟». وای بر تو! آیا میدانی شیعیان خالص ما چه کسانی هستند؟ گفت: نه. فرمود: شیعیان خالص ما، حزقیل مؤمن (مؤمن آل فرعون) و صاحب یس که خداوند متعال دربارهاش فرمود: «و مردی شتابان از دورترین نقطه شهر آمد» (یس: ۲۰) و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. آیا خودت را با اینان برابر دانستی؟ آیا با این کارت فرشتگان را نیازردهای و ما را نیازردهای؟
🔻 فَقَالَ اَلرَّجُلُ: أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ، فَكَيْفَ أَقُولُ؟ قَالَ: قُلْ: أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ، وَ مُحِبِّيكُمْ، وَ مُعَادِي أَعْدَائِكُمْ، وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِكُمْ. فَقَالَ: كَذَلِكَ أَقُولُ، وَ كَذَلِكَ أَنَا - يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ - وَ قَدْ تُبْتُ مِنَ اَلْقَوْلِ اَلَّذِي أَنْكَرْتَهُ، وَ أَنْكَرَتْهُ اَلْمَلاَئِكَةُ، فَمَا أَنْكَرْتُمْ ذَلِكَ إِلاَّ لِإِنْكَارِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
⚡ مرد گفت: از خداوند طلب آمرزش میکنم و به سویش توبه مینمایم. پس چگونه بگویم؟ فرمود: بگو: من از دوستداران و محبان شما، و دشمن دشمنان شما و طرفدار دوستان شما هستم. مرد گفت: چنین میگویم و چنین هستم ای پسر رسول خدا، و از آن سخنی که شما انکارش کردید و فرشتگان انکارش کردند، توبه کردم. و شما آن را انکار نکردید مگر به خاطر انکار خداوند عز و جل.
🔻 فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (عليهم السلام): اَلْآنَ قَدْ عَادَتْ إِلَيْكَ مَثُوبَاتُ صَدَقَاتِكَ، وَ زَالَ عَنْكَ اَلْإِحْبَاطُ».
⚡ پس محمد بن علی بن موسی (علیهم السلام) فرمودند: اکنون پاداشهای صدقههایت به تو بازگشت و حبط و تباهی عمل از تو برطرف شد.
🔸
🔸مهمترین نکات حدیث:
🔻 تعریف دقیق و عملی «شیعه»: این مجموعه روایات از پیامبر اکرم (ص) تا امام جواد (ع) به طور متواتر یک پیام را تکرار میکنند: «إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ اِتَّبَعَ آثَارَنَا وَ اِقْتَدَى بِأَعْمَالِنَا». شیعه بودن یک ادعای زبانی نیست، بلکه یک «پیروی عملی» کامل در تمام اوامر و نواهی است.
🔻 مرزبندی شفاف میان «شیعه» و «محب»: اهل بیت (ع) به صراحت بین این دو گروه تفاوت قائل میشوند. «مُحب» کسی است که اهل بیت را دوست دارد و دشمنانشان را دشمن میدارد، اما ممکن است در عمل کوتاهی کند. این محبت، ارزشمند است و سرانجام موجب نجات میشود، اما او را در زمره «شیعه» قرار نمیدهد.
🔻 خطر ادعای بیجا و دروغین: ادعای مقام رفیع «شیعه» بودن بدون داشتن صلاحیت عملی، گناهی بزرگ محسوب میشود که میتواند موجب عقوبت دنیوی («فَالِجٍ أَوْ جُذَامٍ») یا حبط و نابودی اعمال نیک («أَبْطَلْتَ صَدَقَتَكَ») گردد. این ادعا نوعی آزار به ساحت مقدس اهل بیت (ع) و فرشتگان تلقی شده است.
🔻 مسیر تطهیر برای «مُحبین» گناهکار: این روایات، تصویری امیدبخش و در عین حال هشداردهنده از سرنوشت دوستداران گناهکار ارائه میدهد. آنان در آتش جاودان نمیمانند، اما برای رسیدن به بهشت و جوار اهل بیت (ع)، باید از طریق سختیهای دنیا، دشواریهای جان کندن، شدائد عرصات قیامت و در نهایت، عذاب در طبقه بالای جهنم، پاک و تطهیر شوند.
🔻 معنای اصیل «رافضی»: در ماجرای عمار دهنی، مشخص میشود که «رافضی» در اصل، یک لقب شریف به معنای «رد کننده هرآنچه خدا ناپسند دارد» بوده که فرعون برای ساحران مؤمن به موسی (ع) به کار برده است. این نشاندهنده عمق معرفتی یاران خاص ائمه است که حتی از یک توهین، مفهومی والا استخراج میکنند.
🔻 تواضع و معرفت، شرط قبولی عمل: داستان امام رضا (ع) و امام جواد (ع) نشان میدهد که حتی پس از توبه و اصلاح گفتار، کرامت و پاداش به محبین باز میگردد. شرط لازم برای درک جایگاه خود و پرهیز از ادعاهای بزرگ، شناخت قدر و اندازه خود است: «مَا جُهِلَ وَ لاَ ضَاعَ اِمْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ».
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786
🔻 فَقَالَ اَلرَّجُلُ: أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ، فَكَيْفَ أَقُولُ؟ قَالَ: قُلْ: أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ، وَ مُحِبِّيكُمْ، وَ مُعَادِي أَعْدَائِكُمْ، وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِكُمْ. فَقَالَ: كَذَلِكَ أَقُولُ، وَ كَذَلِكَ أَنَا - يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ - وَ قَدْ تُبْتُ مِنَ اَلْقَوْلِ اَلَّذِي أَنْكَرْتَهُ، وَ أَنْكَرَتْهُ اَلْمَلاَئِكَةُ، فَمَا أَنْكَرْتُمْ ذَلِكَ إِلاَّ لِإِنْكَارِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
⚡ مرد گفت: از خداوند طلب آمرزش میکنم و به سویش توبه مینمایم. پس چگونه بگویم؟ فرمود: بگو: من از دوستداران و محبان شما، و دشمن دشمنان شما و طرفدار دوستان شما هستم. مرد گفت: چنین میگویم و چنین هستم ای پسر رسول خدا، و از آن سخنی که شما انکارش کردید و فرشتگان انکارش کردند، توبه کردم. و شما آن را انکار نکردید مگر به خاطر انکار خداوند عز و جل.
🔻 فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (عليهم السلام): اَلْآنَ قَدْ عَادَتْ إِلَيْكَ مَثُوبَاتُ صَدَقَاتِكَ، وَ زَالَ عَنْكَ اَلْإِحْبَاطُ».
⚡ پس محمد بن علی بن موسی (علیهم السلام) فرمودند: اکنون پاداشهای صدقههایت به تو بازگشت و حبط و تباهی عمل از تو برطرف شد.
🔸
🔸مهمترین نکات حدیث:
🔻 تعریف دقیق و عملی «شیعه»: این مجموعه روایات از پیامبر اکرم (ص) تا امام جواد (ع) به طور متواتر یک پیام را تکرار میکنند: «إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ اِتَّبَعَ آثَارَنَا وَ اِقْتَدَى بِأَعْمَالِنَا». شیعه بودن یک ادعای زبانی نیست، بلکه یک «پیروی عملی» کامل در تمام اوامر و نواهی است.
🔻 مرزبندی شفاف میان «شیعه» و «محب»: اهل بیت (ع) به صراحت بین این دو گروه تفاوت قائل میشوند. «مُحب» کسی است که اهل بیت را دوست دارد و دشمنانشان را دشمن میدارد، اما ممکن است در عمل کوتاهی کند. این محبت، ارزشمند است و سرانجام موجب نجات میشود، اما او را در زمره «شیعه» قرار نمیدهد.
🔻 خطر ادعای بیجا و دروغین: ادعای مقام رفیع «شیعه» بودن بدون داشتن صلاحیت عملی، گناهی بزرگ محسوب میشود که میتواند موجب عقوبت دنیوی («فَالِجٍ أَوْ جُذَامٍ») یا حبط و نابودی اعمال نیک («أَبْطَلْتَ صَدَقَتَكَ») گردد. این ادعا نوعی آزار به ساحت مقدس اهل بیت (ع) و فرشتگان تلقی شده است.
🔻 مسیر تطهیر برای «مُحبین» گناهکار: این روایات، تصویری امیدبخش و در عین حال هشداردهنده از سرنوشت دوستداران گناهکار ارائه میدهد. آنان در آتش جاودان نمیمانند، اما برای رسیدن به بهشت و جوار اهل بیت (ع)، باید از طریق سختیهای دنیا، دشواریهای جان کندن، شدائد عرصات قیامت و در نهایت، عذاب در طبقه بالای جهنم، پاک و تطهیر شوند.
🔻 معنای اصیل «رافضی»: در ماجرای عمار دهنی، مشخص میشود که «رافضی» در اصل، یک لقب شریف به معنای «رد کننده هرآنچه خدا ناپسند دارد» بوده که فرعون برای ساحران مؤمن به موسی (ع) به کار برده است. این نشاندهنده عمق معرفتی یاران خاص ائمه است که حتی از یک توهین، مفهومی والا استخراج میکنند.
🔻 تواضع و معرفت، شرط قبولی عمل: داستان امام رضا (ع) و امام جواد (ع) نشان میدهد که حتی پس از توبه و اصلاح گفتار، کرامت و پاداش به محبین باز میگردد. شرط لازم برای درک جایگاه خود و پرهیز از ادعاهای بزرگ، شناخت قدر و اندازه خود است: «مَا جُهِلَ وَ لاَ ضَاعَ اِمْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ».
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786
بسم الله
🔖 خلاصه نکات از #صوت ادب خادمی اربعین
🔈صوت www.tg-me.com/salehi786/7342
🔸متن کامل www.tg-me.com/salehi786/7344
🔸
🔸 از خودشناسی تا خادمی: هویت الهی خود را در حماسه اربعین بیابید
حرکت عظیم اربعین، فراتر از یک سفر، میدانی برای نبردی بزرگ و سرنوشتساز است: نبرد میان «منِ حقیقی و الهی» ما با «منِ موهوم و بَدَنی». زندگی ما عرصه انتخاب میان این دو هویت است؛ یا خود را روحی جاودان و خلیفةالله میبینیم و بر اساس ارزشهای ملکوتی زندگی میکنیم، یا در کالبد مادی محصور میشویم و ارزشها را در آسایش تن خلاصه میکنیم.
اربعین، صحنه قیام علیه این زندانِ تن و تجلی عملی ارزشهای الهی است. در این مسیر، آگاهانه سختی راه، تاول پاها و خستگی جسم را به جان میخریم تا روح خود را به حقیقت نوری سیدالشهدا (علیهالسلام) نزدیکتر کنیم و ثابت کنیم که ارزش اصیل، از آنِ روح است، نه بدن. اینجاست که آیه «إِنَّ أَکْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (الحجرات/۱۳) معنای حقیقی خود را مییابد و رنگ، نژاد و ثروت مادی رنگ میبازد.
🔸 هویتهای نوین «مهاجر و انصار» در لشکر امام حسین (علیهالسلام)
همچون صدر اسلام که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ایجاد هویت «مهاجر» و «انصار»، مرزهای قبیلهای را درهم شکست، اربعین نیز هویتهای جدیدی خلق میکند: «زائر» که همچون مهاجران، برای رسیدن به امامش هجرت میکند و «خادم» که چون انصار، به نیابت از امام (علیهالسلام) میزبان و یاریگر زائران اوست. شما که هم زائر هستید و هم خادم، هر دو هویت مقدس را در خود جمع کردهاید و در این خانواده بزرگ ولایی، برادران و خواهران یکدیگر محسوب میشوید.
🔸 از رحم خاکی تا رحم ولایی: تعالی روابط انسانی
دین آمده است تا به تمام روابط ما رنگ الهی بزند «صِبْغَةَ اللَّهِ» (البقره/۱۳۸). همانطور که محبت طبیعی به والدین را به یک وظیفه الهی و تمرین بندگی تبدیل میکند، اربعین نیز این روابط را تعالی میبخشد. خدمت به پدر و مادر خاکی، پلی است برای درک مقام پدران آسمانی امت، چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (من و علی، دو پدر این امت هستیم). با عبور از «رحم خاکی» و اتصال به «رحم ولایی»، ما به یک خانواده حقیقی تبدیل میشویم که محور آن امام حسین (علیهالسلام) است.
🔸 ذرهذره خدمت، لحظهلحظه ارتباط با امام
هرچقدر در خدمت به زائر، او را نه یک دانشجو یا همکلاسی، بلکه «زائر امام» ببینم، لحظهلحظه احساس ارتباط با امام (علیه السلام) را پیدا میکنم. خدمت من به آن زائر، مستقیماً خدمت به امام (علیه السلام) است. اگر یک زائری بداخلاق یا حساس است، به جهات بشری او نگاه نمیکنم، بلکه احساس میکنم اینجا فرصت بیشتری برای خدمت و کمک به فرستاده امام (علیه السلام) وجود دارد.
🔸 ادب خادمی: کسب هویت ملکوتی
اوج این تحول در «ادب خادمی» تجلی مییابد. در این جایگاه، شما دیگر به چهره، قومیت یا رفتار یک زائر نگاه نمیکنید؛ او را «مهمان و فرستادهی امام حسین (علیهالسلام)» میبینید. هر لیوان آبی که به دستش میدهید، هر خدمتی که به او میکنید، مستقیماً خدمت به ساحت مقدس خود امام است. با این نگاه، شما هویتی ملکوتی مییابید و همرتبه فرشتگانی میشوید که غبارآلود، گرد حرم سیدالشهدا (علیهالسلام) به زائرانش خدمت میکنند.
⚠️هشدار!
🔻 این حرکت عظیم و این تشکیلات خدمت، یک تمرین بزرگ برای پیوستن به حکومت جهانی و تشکیلات منسجم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او که با پرچم «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْن» قیام خواهد کرد، بر روی همین خادمان و همین جبهه مقاومت حسینی حساب باز کرده است. همانطور که در روایت آمده: «یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ» (مردمی از مشرق قیام میکنند و زمینه را برای حکومت مهدی فراهم میسازند).
پس بیدار باشید و قدر این جایگاه را بدانید. هر قدم شما در مسیر خادمی زوار، قدمی برای زمینهسازی ظهور و لبیکی به ندای امام عصر (ارواحنا فداه) است.
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786
🔖 خلاصه نکات از #صوت ادب خادمی اربعین
🔈صوت www.tg-me.com/salehi786/7342
🔸متن کامل www.tg-me.com/salehi786/7344
🔸
🔸 از خودشناسی تا خادمی: هویت الهی خود را در حماسه اربعین بیابید
حرکت عظیم اربعین، فراتر از یک سفر، میدانی برای نبردی بزرگ و سرنوشتساز است: نبرد میان «منِ حقیقی و الهی» ما با «منِ موهوم و بَدَنی». زندگی ما عرصه انتخاب میان این دو هویت است؛ یا خود را روحی جاودان و خلیفةالله میبینیم و بر اساس ارزشهای ملکوتی زندگی میکنیم، یا در کالبد مادی محصور میشویم و ارزشها را در آسایش تن خلاصه میکنیم.
اربعین، صحنه قیام علیه این زندانِ تن و تجلی عملی ارزشهای الهی است. در این مسیر، آگاهانه سختی راه، تاول پاها و خستگی جسم را به جان میخریم تا روح خود را به حقیقت نوری سیدالشهدا (علیهالسلام) نزدیکتر کنیم و ثابت کنیم که ارزش اصیل، از آنِ روح است، نه بدن. اینجاست که آیه «إِنَّ أَکْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (الحجرات/۱۳) معنای حقیقی خود را مییابد و رنگ، نژاد و ثروت مادی رنگ میبازد.
🔸 هویتهای نوین «مهاجر و انصار» در لشکر امام حسین (علیهالسلام)
همچون صدر اسلام که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ایجاد هویت «مهاجر» و «انصار»، مرزهای قبیلهای را درهم شکست، اربعین نیز هویتهای جدیدی خلق میکند: «زائر» که همچون مهاجران، برای رسیدن به امامش هجرت میکند و «خادم» که چون انصار، به نیابت از امام (علیهالسلام) میزبان و یاریگر زائران اوست. شما که هم زائر هستید و هم خادم، هر دو هویت مقدس را در خود جمع کردهاید و در این خانواده بزرگ ولایی، برادران و خواهران یکدیگر محسوب میشوید.
🔸 از رحم خاکی تا رحم ولایی: تعالی روابط انسانی
دین آمده است تا به تمام روابط ما رنگ الهی بزند «صِبْغَةَ اللَّهِ» (البقره/۱۳۸). همانطور که محبت طبیعی به والدین را به یک وظیفه الهی و تمرین بندگی تبدیل میکند، اربعین نیز این روابط را تعالی میبخشد. خدمت به پدر و مادر خاکی، پلی است برای درک مقام پدران آسمانی امت، چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (من و علی، دو پدر این امت هستیم). با عبور از «رحم خاکی» و اتصال به «رحم ولایی»، ما به یک خانواده حقیقی تبدیل میشویم که محور آن امام حسین (علیهالسلام) است.
🔸 ذرهذره خدمت، لحظهلحظه ارتباط با امام
هرچقدر در خدمت به زائر، او را نه یک دانشجو یا همکلاسی، بلکه «زائر امام» ببینم، لحظهلحظه احساس ارتباط با امام (علیه السلام) را پیدا میکنم. خدمت من به آن زائر، مستقیماً خدمت به امام (علیه السلام) است. اگر یک زائری بداخلاق یا حساس است، به جهات بشری او نگاه نمیکنم، بلکه احساس میکنم اینجا فرصت بیشتری برای خدمت و کمک به فرستاده امام (علیه السلام) وجود دارد.
🔸 ادب خادمی: کسب هویت ملکوتی
اوج این تحول در «ادب خادمی» تجلی مییابد. در این جایگاه، شما دیگر به چهره، قومیت یا رفتار یک زائر نگاه نمیکنید؛ او را «مهمان و فرستادهی امام حسین (علیهالسلام)» میبینید. هر لیوان آبی که به دستش میدهید، هر خدمتی که به او میکنید، مستقیماً خدمت به ساحت مقدس خود امام است. با این نگاه، شما هویتی ملکوتی مییابید و همرتبه فرشتگانی میشوید که غبارآلود، گرد حرم سیدالشهدا (علیهالسلام) به زائرانش خدمت میکنند.
⚠️هشدار!
🔻 این حرکت عظیم و این تشکیلات خدمت، یک تمرین بزرگ برای پیوستن به حکومت جهانی و تشکیلات منسجم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او که با پرچم «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْن» قیام خواهد کرد، بر روی همین خادمان و همین جبهه مقاومت حسینی حساب باز کرده است. همانطور که در روایت آمده: «یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ» (مردمی از مشرق قیام میکنند و زمینه را برای حکومت مهدی فراهم میسازند).
پس بیدار باشید و قدر این جایگاه را بدانید. هر قدم شما در مسیر خادمی زوار، قدمی برای زمینهسازی ظهور و لبیکی به ندای امام عصر (ارواحنا فداه) است.
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786
بسم الله
#حدیث
🔸ظلمهای بنیامیه و معجزه امام سجاد (علیه السلام) از عذاب الهی برای تنبیه و بیدار کردنِ ستمگران و ظالمان به شیعیانِ اهل بیت (ع)
🔸مقام شامخ «شیعه» و مسئولیتهای عظیم آن در معرفت و عمل: روایتی حیرتانگیز از امام سجاد (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) درباره شناخت حقیقت مقام ولایت (که روح الهی و امر الهیست)
🔹لزوم رعایت حقوق برادران ایمانی و انسجام و وحدت اهل ایمان، برای اتصال به روح الهیِ امام
🔸
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/234908
بحار الأنوار، ج ۲۶، ص ۸
قائل: امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)
---
🔻و حدثني والدي من الكتاب المذكور قال حدثنا احمد بن عبيد الله قال حدثنا سليمان بن احمد قال حدثنا محمد بن جعفر قال حدثنا محمد بن ابراهيم بن محمد الموصلي قال اخبرني ابي عن خالد عن جابر بن يزيد الجعفي و قال حدثنا ابو سليمان احمد قال حدثنا محمد بن سعيد عن ابي سعيد عن سهل بن زياد قال حدثنا محمد بن سنان عن جابر بن يزيد الجعفي قال:
🔻 لَمَّا أَفْضَتِ اَلْخِلاَفَةُ إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ، سَفَكُوا فِيهَا اَلدَّمَ اَلْحَرَامَ، وَ لَعَنُوا فِيهَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) عَلَى اَلْمَنَابِرِ أَلْفَ شَهْرٍ، وَ تَبَرَّءُوا مِنْهُ، وَ اِغْتَالُوا اَلشِّيعَةَ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ، وَ اِسْتَأْصَلُوا بُنْيَانَهُمْ مِنَ اَلدُّنْيَا لِحُطَامِ دُنْيَاهُمْ، فَخَوَّفُوا اَلنَّاسَ فِي اَلْبُلْدَانِ، وَ كُلُّ مَنْ لَمْ يَلْعَنْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْهُ قَتَلُوهُ كَائِناً مَنْ كَانَ.
⚡ جابر بن یزید جعفی روایت کرده است که گفت: هنگامی که خلافت به بنیامیه رسید، خونهای حرام در آن ریختند، و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را هزار ماه بر فراز منبرها لعن کردند و از او تبری جستند. و شیعیان را در هر شهری به قتل رساندند و بنیانشان را از دنیا به خاطر متاع دنیایشان برکندند. پس مردم را در شهرها ترساندند، و هر کس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را لعن نمیکرد و از او تبری نمیجست، او را میکشتند، هر که میخواست باشد.
🔻 قَالَ جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ اَلْجُعْفِيُّ فَشَكَوْتُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ أَشْيَاعِهِمْ إِلَى اَلْإِمَامِ اَلْمُبِينِ، أَطْهَرِ اَلطَّاهِرِينَ، زَيْنِ اَلْعِبَادِ، وَ سَيِّدِ اَلزُّهَّادِ، وَ خَلِيفَةِ اَللَّهِ عَلَى اَلْعِبَادِ، عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (صلوات الله عليهما). فَقُلْتُ: يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، قَدْ قَتَلُونَا تَحْتَ كُلِّ حَجَرٍ وَ مَدَرٍ، وَ اِسْتَأْصَلُوا شَأْفَتَنَا، وَ أَعْلَنُوا لَعْنَ مَوْلاَنَا أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (صلوات الله عليه) عَلَى اَلْمَنَابِرِ وَ اَلْمَنَارَاتِ وَ اَلْأَسْوَاقِ وَ اَلطُّرُقَاتِ، وَ تَبَرَّءُوا مِنْهُ حَتَّى إِنَّهُمْ لَيَجْتَمِعُونَ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) فَيَلْعَنُونَ عَلِيّاً (عليه السلام) عَلاَنِيَةً، لاَ يُنْكِرُ ذَلِكَ أَحَدٌ وَ لاَ يَنْهَرُ.
⚡ جابر بن یزید جعفی گفت: پس من از بنیامیه و پیروانشان به امام آشکار، پاکترین پاکان، زینت عبادتکنندگان، و سرور زاهدان، و خلیفه خدا بر بندگان، علی بن الحسین (صلوات الله عليهما) شکایت کردم. و گفتم: ای پسر رسول خدا، آنان ما را در زیر هر سنگ و کلوخی کشتند، و ریشهکن کردند، و لعن مولایمان امیرالمؤمنین (صلوات الله عليه) را بر منبرها، منارهها، بازارها و راهها آشکارا اعلام کردند، و از او تبری جستند، تا جایی که در مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) جمع میشوند و علناً علی (علیه السلام) را لعن میکنند، هیچ کس آن را انکار نمیکند و باز نمیدارد.
🔻 فَإِنْ أَنْكَرَ ذَلِكَ أَحَدٌ مِنَّا حَمَلُوا عَلَيْهِ بِأَجْمَعِهِمْ وَ قَالُوا هَذَا رَافِضِيٌّ أَبُو تُرَابِيٌّ، وَ أَخَذُوهُ إِلَى سُلْطَانِهِمْ وَ قَالُوا هَذَا ذَكَرَ أَبَا تُرَابٍ بِخَيْرٍ، فَضَرَبُوهُ ثُمَّ حَبَسُوهُ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ قَتَلُوهُ.
⚡ پس اگر کسی از ما آن را انکار کند، همگی بر او حملهور میشوند و میگویند: این رافضی ابوترابی است! و او را نزد سلطانشان میبردند و میگفتند: این شخص از ابوتراب به نیکی یاد کرده است. پس او را میزدند، سپس زندانی میکردند و پس از آن میکشتند.
🔻 فَلَمَّا سَمِعَ اَلْإِمَامُ (صلوات الله عليه) ذَلِكَ مِنِّي، نَظَرَ إِلَى اَلسَّمَاءِ فَقَالَ: «سُبْحَانَكَ اَللَّهُمَّ سَيِّدِي مَا أَحْلَمَكَ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكَ فِي حِلْمِكَ وَ أَعْلَى سُلْطَانَكَ.
#حدیث
🔸ظلمهای بنیامیه و معجزه امام سجاد (علیه السلام) از عذاب الهی برای تنبیه و بیدار کردنِ ستمگران و ظالمان به شیعیانِ اهل بیت (ع)
🔸مقام شامخ «شیعه» و مسئولیتهای عظیم آن در معرفت و عمل: روایتی حیرتانگیز از امام سجاد (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) درباره شناخت حقیقت مقام ولایت (که روح الهی و امر الهیست)
🔹لزوم رعایت حقوق برادران ایمانی و انسجام و وحدت اهل ایمان، برای اتصال به روح الهیِ امام
🔸
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/234908
بحار الأنوار، ج ۲۶، ص ۸
قائل: امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)
---
🔻و حدثني والدي من الكتاب المذكور قال حدثنا احمد بن عبيد الله قال حدثنا سليمان بن احمد قال حدثنا محمد بن جعفر قال حدثنا محمد بن ابراهيم بن محمد الموصلي قال اخبرني ابي عن خالد عن جابر بن يزيد الجعفي و قال حدثنا ابو سليمان احمد قال حدثنا محمد بن سعيد عن ابي سعيد عن سهل بن زياد قال حدثنا محمد بن سنان عن جابر بن يزيد الجعفي قال:
🔻 لَمَّا أَفْضَتِ اَلْخِلاَفَةُ إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ، سَفَكُوا فِيهَا اَلدَّمَ اَلْحَرَامَ، وَ لَعَنُوا فِيهَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) عَلَى اَلْمَنَابِرِ أَلْفَ شَهْرٍ، وَ تَبَرَّءُوا مِنْهُ، وَ اِغْتَالُوا اَلشِّيعَةَ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ، وَ اِسْتَأْصَلُوا بُنْيَانَهُمْ مِنَ اَلدُّنْيَا لِحُطَامِ دُنْيَاهُمْ، فَخَوَّفُوا اَلنَّاسَ فِي اَلْبُلْدَانِ، وَ كُلُّ مَنْ لَمْ يَلْعَنْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْهُ قَتَلُوهُ كَائِناً مَنْ كَانَ.
⚡ جابر بن یزید جعفی روایت کرده است که گفت: هنگامی که خلافت به بنیامیه رسید، خونهای حرام در آن ریختند، و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را هزار ماه بر فراز منبرها لعن کردند و از او تبری جستند. و شیعیان را در هر شهری به قتل رساندند و بنیانشان را از دنیا به خاطر متاع دنیایشان برکندند. پس مردم را در شهرها ترساندند، و هر کس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را لعن نمیکرد و از او تبری نمیجست، او را میکشتند، هر که میخواست باشد.
🔻 قَالَ جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ اَلْجُعْفِيُّ فَشَكَوْتُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ أَشْيَاعِهِمْ إِلَى اَلْإِمَامِ اَلْمُبِينِ، أَطْهَرِ اَلطَّاهِرِينَ، زَيْنِ اَلْعِبَادِ، وَ سَيِّدِ اَلزُّهَّادِ، وَ خَلِيفَةِ اَللَّهِ عَلَى اَلْعِبَادِ، عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (صلوات الله عليهما). فَقُلْتُ: يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، قَدْ قَتَلُونَا تَحْتَ كُلِّ حَجَرٍ وَ مَدَرٍ، وَ اِسْتَأْصَلُوا شَأْفَتَنَا، وَ أَعْلَنُوا لَعْنَ مَوْلاَنَا أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (صلوات الله عليه) عَلَى اَلْمَنَابِرِ وَ اَلْمَنَارَاتِ وَ اَلْأَسْوَاقِ وَ اَلطُّرُقَاتِ، وَ تَبَرَّءُوا مِنْهُ حَتَّى إِنَّهُمْ لَيَجْتَمِعُونَ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) فَيَلْعَنُونَ عَلِيّاً (عليه السلام) عَلاَنِيَةً، لاَ يُنْكِرُ ذَلِكَ أَحَدٌ وَ لاَ يَنْهَرُ.
⚡ جابر بن یزید جعفی گفت: پس من از بنیامیه و پیروانشان به امام آشکار، پاکترین پاکان، زینت عبادتکنندگان، و سرور زاهدان، و خلیفه خدا بر بندگان، علی بن الحسین (صلوات الله عليهما) شکایت کردم. و گفتم: ای پسر رسول خدا، آنان ما را در زیر هر سنگ و کلوخی کشتند، و ریشهکن کردند، و لعن مولایمان امیرالمؤمنین (صلوات الله عليه) را بر منبرها، منارهها، بازارها و راهها آشکارا اعلام کردند، و از او تبری جستند، تا جایی که در مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) جمع میشوند و علناً علی (علیه السلام) را لعن میکنند، هیچ کس آن را انکار نمیکند و باز نمیدارد.
🔻 فَإِنْ أَنْكَرَ ذَلِكَ أَحَدٌ مِنَّا حَمَلُوا عَلَيْهِ بِأَجْمَعِهِمْ وَ قَالُوا هَذَا رَافِضِيٌّ أَبُو تُرَابِيٌّ، وَ أَخَذُوهُ إِلَى سُلْطَانِهِمْ وَ قَالُوا هَذَا ذَكَرَ أَبَا تُرَابٍ بِخَيْرٍ، فَضَرَبُوهُ ثُمَّ حَبَسُوهُ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ قَتَلُوهُ.
⚡ پس اگر کسی از ما آن را انکار کند، همگی بر او حملهور میشوند و میگویند: این رافضی ابوترابی است! و او را نزد سلطانشان میبردند و میگفتند: این شخص از ابوتراب به نیکی یاد کرده است. پس او را میزدند، سپس زندانی میکردند و پس از آن میکشتند.
🔻 فَلَمَّا سَمِعَ اَلْإِمَامُ (صلوات الله عليه) ذَلِكَ مِنِّي، نَظَرَ إِلَى اَلسَّمَاءِ فَقَالَ: «سُبْحَانَكَ اَللَّهُمَّ سَيِّدِي مَا أَحْلَمَكَ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكَ فِي حِلْمِكَ وَ أَعْلَى سُلْطَانَكَ.
Telegram
کتاب ها و نکات مفید
بسم الله
#حدیث
🔸 مرز دقیق «شیعه» و «محب» در کلام معصومین (ع): روایتی جامع از امام حسن عسکری (ع) در نقل از پیامبر اکرم تا امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، در باب شرایط سنگین و جایگاه رفیع شیعه بودن
🔸
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/259623
جامع الأحادیث…
#حدیث
🔸 مرز دقیق «شیعه» و «محب» در کلام معصومین (ع): روایتی جامع از امام حسن عسکری (ع) در نقل از پیامبر اکرم تا امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، در باب شرایط سنگین و جایگاه رفیع شیعه بودن
🔸
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/259623
جامع الأحادیث…
🔻 يَا رَبِّ قَدْ أَمْهَلْتَ عِبَادَكَ فِي بِلاَدِكَ حَتَّى ظَنُّوا أَنَّكَ أَمْهَلْتَهُمْ أَبَداً، وَ هَذَا كُلُّهُ بِعَيْنِكَ لاَ يُغَالَبُ قَضَاؤُكَ وَ لاَ يُرَدُّ اَلْمَحْتُومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا».
⚡ هنگامی که امام (صلوات الله عليه) این را از من شنید، به آسمان نگریست و فرمود: «پاک و منزهی ای پروردگارم، سرورم! چقدر بردبار و با عظمت هستی در بردباریات! و چقدر سلطنتت والاست!
⚡پروردگارا، تو بندگانت را در سرزمینت مهلت دادی تا جایی که گمان کردند برای همیشه مهلتشان دادهای، و این همه [ستم] در برابر دیدگان توست. قضای تو مغلوب نشود، و تقدیر حتمیات رد نگردد، هرگونه که بخواهی و هرگاه که بخواهی. و تو به آن از ما داناتری.»
🔻 قَالَ ثُمَّ دَعَا (علیه السلام) اِبْنَهُ مُحَمَّداً (عليه السلام) فَقَالَ: يَا بُنَيَّ، قَالَ: لَبَّيْكَ يَا سَيِّدِي، قَالَ: إِذَا كَانَ غَداً فَاغْدُ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) وَ خُذْ مَعَكَ اَلْخَيْطَ اَلَّذِي أُنْزِلَ مَعَ جَبْرَئِيلَ عَلَى جَدِّنَا (صلى الله عليه و آله) فَحَرِّكْهُ تَحْرِيكاً لَيِّناً وَ لاَ تُحَرِّكْهُ شَدِيداً اَللَّهَ اَللَّهَ فَيَهْلِكُ اَلنَّاسُ كُلُّهُمْ.
⚡ راوی گفت: سپس امام (علیه السلام) پسرشان محمد (علیه السلام) را صدا زدند و فرمودند: «ای پسرم!» [امام محمد باقر] گفت: «لبیک ای سرورم.» امام سجاد (ع) فرمودند: «فردا صبح به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) برو و نخی را که با جبرئیل بر جد ما (صلى الله عليه و آله) نازل شد، با خود ببر. آن را به آرامی حرکت بده، و شدید حرکت مده. خدا را، خدا را! که در غیر این صورت همه مردم هلاک میشوند.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَبَقِيتُ مُتَفَكِّراً مُتَعَجِّباً مِنْ قَوْلِهِ فَمَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لِمَوْلاَيَ (عليه السلام) فَغَدَوْتُ إِلَى مُحَمَّدٍ (عليه السلام) وَ قَدْ بَقِيَ عَلَيَّ لَيْلٌ حِرْصاً أَنْ أَنْظُرَ إِلَى اَلْخَيْطِ وَ تَحْرِيكِهِ فَبَيْنَمَا أَنَا عَلَى دَابَّتِي إِذْ خَرَجَ اَلْإِمَامُ (عليه السلام) فَقُمْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ اَلسَّلاَمَ وَ قَالَ مَا غَدَا بِكَ فَلَمْ تَكُنْ تَأْتِينَا فِي هَذَا اَلْوَقْتِ.
⚡ جابر گفت: پس من در فکر فرو رفتم و از سخن ایشان شگفتزده شدم. نمیدانستم به مولایم (علیه السلام) چه بگویم. از روی اشتیاق برای دیدن آن نخ و حرکتش، صبح زود به سوی امام محمد باقر (علیه السلام) رفتم در حالی که هنوز شب باقی بود. در حالی که بر مرکبم بودم، ناگاه امام باقر (علیه السلام) خارج شدند. پس برخاستم و بر ایشان سلام کردم. ایشان نیز سلامم را پاسخ دادند و فرمودند: «چه شد که این وقت صبح آمدی و در این ساعت نزد ما نمیآمدی؟»
🔻 فَقُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، سَمِعْتُ أَبَاكَ (صلوات الله عليه) يَقُولُ بِالْأَمْسِ خُذِ اَلْخَيْطَ وَ سِرْ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) فَحَرِّكْهُ تَحْرِيكاً لَيِّناً وَ لاَ تُحَرِّكْهُ تَحْرِيكاً شَدِيداً فَتُهْلِكَ اَلنَّاسَ كُلَّهُمْ.
⚡ گفتم: ای پسر رسول خدا، دیروز از پدرتان (صلوات الله عليه) شنیدم که میفرمود: «نخ را بگیر و به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) برو و آن را به آرامی حرکت بده، و شدید حرکت مده تا همه مردم را هلاک نکنی.»
🔻 فَقَالَ يَا جَابِرُ، لَوْ لاَ اَلْوَقْتُ اَلْمَعْلُومُ وَ اَلْأَجَلُ اَلْمَحْتُومُ وَ اَلْقَدَرُ اَلْمَقْدُورُ لَخَسَفْتُ وَ اَللَّهِ بِهَذَا اَلْخَلْقِ اَلْمَنْكُوسِ فِي طَرْفَةِ عَيْنٍ، لاَ بَلْ فِي لَحْظَةٍ، لاَ بَلْ فِي لَمْحَةٍ، وَ لَكِنَّنَا عِبَادٌ مُكْرَمُونَ «لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (الأنبياء: ۲۷).
⚡ پس [امام باقر (علیه السلام)] فرمودند: «ای جابر، به خدا سوگند، اگر وقت معلوم و اجل حتمی و تقدیر مقدر نبود، این خلق واژگون را در یک چشم به هم زدن، نه بلکه در یک لحظه، نه بلکه در یک نگاه، به زمین فرو میبردم. اما ما بندگانی گرامی هستیم که «در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او عمل میکنند» (الأنبياء: ۲۷).»
🔻 قَالَ قُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي، وَ لِمَ تَفْعَلُ هَذَا بِهِمْ؟ قَالَ مَا حَضَرْتَ أَبِي بِالْأَمْسِ وَ اَلشِّيعَةُ يَشْكُونَ إِلَيْهِ مَا يَلْقَوْنَ مِنَ اَلنَّاصِبِيَّةِ اَلْمَلاعِينِ وَ اَلْقَدَرِيَّةِ اَلْمُقَصِّرِينَ؟ فَقُلْتُ بَلَى يَا سَيِّدِي. قَالَ فَإِنِّي أُرْعِبُهُمْ وَ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يَهْلِكَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ وَ يُطَهِّرَ اَللَّهُ مِنْهُمُ اَلْبِلاَدَ وَ يُرِيحَ اَلْعِبَادَ.
⚡ هنگامی که امام (صلوات الله عليه) این را از من شنید، به آسمان نگریست و فرمود: «پاک و منزهی ای پروردگارم، سرورم! چقدر بردبار و با عظمت هستی در بردباریات! و چقدر سلطنتت والاست!
⚡پروردگارا، تو بندگانت را در سرزمینت مهلت دادی تا جایی که گمان کردند برای همیشه مهلتشان دادهای، و این همه [ستم] در برابر دیدگان توست. قضای تو مغلوب نشود، و تقدیر حتمیات رد نگردد، هرگونه که بخواهی و هرگاه که بخواهی. و تو به آن از ما داناتری.»
🔻 قَالَ ثُمَّ دَعَا (علیه السلام) اِبْنَهُ مُحَمَّداً (عليه السلام) فَقَالَ: يَا بُنَيَّ، قَالَ: لَبَّيْكَ يَا سَيِّدِي، قَالَ: إِذَا كَانَ غَداً فَاغْدُ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) وَ خُذْ مَعَكَ اَلْخَيْطَ اَلَّذِي أُنْزِلَ مَعَ جَبْرَئِيلَ عَلَى جَدِّنَا (صلى الله عليه و آله) فَحَرِّكْهُ تَحْرِيكاً لَيِّناً وَ لاَ تُحَرِّكْهُ شَدِيداً اَللَّهَ اَللَّهَ فَيَهْلِكُ اَلنَّاسُ كُلُّهُمْ.
⚡ راوی گفت: سپس امام (علیه السلام) پسرشان محمد (علیه السلام) را صدا زدند و فرمودند: «ای پسرم!» [امام محمد باقر] گفت: «لبیک ای سرورم.» امام سجاد (ع) فرمودند: «فردا صبح به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) برو و نخی را که با جبرئیل بر جد ما (صلى الله عليه و آله) نازل شد، با خود ببر. آن را به آرامی حرکت بده، و شدید حرکت مده. خدا را، خدا را! که در غیر این صورت همه مردم هلاک میشوند.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَبَقِيتُ مُتَفَكِّراً مُتَعَجِّباً مِنْ قَوْلِهِ فَمَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لِمَوْلاَيَ (عليه السلام) فَغَدَوْتُ إِلَى مُحَمَّدٍ (عليه السلام) وَ قَدْ بَقِيَ عَلَيَّ لَيْلٌ حِرْصاً أَنْ أَنْظُرَ إِلَى اَلْخَيْطِ وَ تَحْرِيكِهِ فَبَيْنَمَا أَنَا عَلَى دَابَّتِي إِذْ خَرَجَ اَلْإِمَامُ (عليه السلام) فَقُمْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ اَلسَّلاَمَ وَ قَالَ مَا غَدَا بِكَ فَلَمْ تَكُنْ تَأْتِينَا فِي هَذَا اَلْوَقْتِ.
⚡ جابر گفت: پس من در فکر فرو رفتم و از سخن ایشان شگفتزده شدم. نمیدانستم به مولایم (علیه السلام) چه بگویم. از روی اشتیاق برای دیدن آن نخ و حرکتش، صبح زود به سوی امام محمد باقر (علیه السلام) رفتم در حالی که هنوز شب باقی بود. در حالی که بر مرکبم بودم، ناگاه امام باقر (علیه السلام) خارج شدند. پس برخاستم و بر ایشان سلام کردم. ایشان نیز سلامم را پاسخ دادند و فرمودند: «چه شد که این وقت صبح آمدی و در این ساعت نزد ما نمیآمدی؟»
🔻 فَقُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، سَمِعْتُ أَبَاكَ (صلوات الله عليه) يَقُولُ بِالْأَمْسِ خُذِ اَلْخَيْطَ وَ سِرْ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) فَحَرِّكْهُ تَحْرِيكاً لَيِّناً وَ لاَ تُحَرِّكْهُ تَحْرِيكاً شَدِيداً فَتُهْلِكَ اَلنَّاسَ كُلَّهُمْ.
⚡ گفتم: ای پسر رسول خدا، دیروز از پدرتان (صلوات الله عليه) شنیدم که میفرمود: «نخ را بگیر و به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) برو و آن را به آرامی حرکت بده، و شدید حرکت مده تا همه مردم را هلاک نکنی.»
🔻 فَقَالَ يَا جَابِرُ، لَوْ لاَ اَلْوَقْتُ اَلْمَعْلُومُ وَ اَلْأَجَلُ اَلْمَحْتُومُ وَ اَلْقَدَرُ اَلْمَقْدُورُ لَخَسَفْتُ وَ اَللَّهِ بِهَذَا اَلْخَلْقِ اَلْمَنْكُوسِ فِي طَرْفَةِ عَيْنٍ، لاَ بَلْ فِي لَحْظَةٍ، لاَ بَلْ فِي لَمْحَةٍ، وَ لَكِنَّنَا عِبَادٌ مُكْرَمُونَ «لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (الأنبياء: ۲۷).
⚡ پس [امام باقر (علیه السلام)] فرمودند: «ای جابر، به خدا سوگند، اگر وقت معلوم و اجل حتمی و تقدیر مقدر نبود، این خلق واژگون را در یک چشم به هم زدن، نه بلکه در یک لحظه، نه بلکه در یک نگاه، به زمین فرو میبردم. اما ما بندگانی گرامی هستیم که «در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او عمل میکنند» (الأنبياء: ۲۷).»
🔻 قَالَ قُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي، وَ لِمَ تَفْعَلُ هَذَا بِهِمْ؟ قَالَ مَا حَضَرْتَ أَبِي بِالْأَمْسِ وَ اَلشِّيعَةُ يَشْكُونَ إِلَيْهِ مَا يَلْقَوْنَ مِنَ اَلنَّاصِبِيَّةِ اَلْمَلاعِينِ وَ اَلْقَدَرِيَّةِ اَلْمُقَصِّرِينَ؟ فَقُلْتُ بَلَى يَا سَيِّدِي. قَالَ فَإِنِّي أُرْعِبُهُمْ وَ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يَهْلِكَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ وَ يُطَهِّرَ اَللَّهُ مِنْهُمُ اَلْبِلاَدَ وَ يُرِيحَ اَلْعِبَادَ.
⚡ جابر گفت: به ایشان عرض کردم: ای سرورم، و چرا این کار را با آنان میکنی؟ فرمودند: «دیروز نزد پدرم نبودی، در حالی که شیعیان از ستم ناصبیهای ملعون و قدریهای (تکذیب کنندگان قَدَر الهی) کوتاهیکننده به ایشان شکایت میکردند؟» گفتم: بله، ای سرورم. فرمودند: «پس من آنان را میترسانم، و دوست داشتم گروهی از آنان هلاک شوند، و خداوند شهرها را از آنان پاک کند و بندگان را آسوده سازد.»
🔻 قُلْتُ يَا سَيِّدِي، فَكَيْفَ تُرْعِبُهُمْ وَ هُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصَوْا؟ قَالَ اِمْضِ بِنَا إِلَى اَلْمَسْجِدِ لِأُرِيَكَ قُدْرَةَ اَللَّهِ تَعَالَى.
⚡ گفتم: ای سرورم، چگونه آنان را میترسانی در حالی که تعدادشان بیش از آن است که شمرده شوند؟ فرمودند: «با ما به مسجد بیا تا قدرت خداوند متعال را به تو نشان دهم.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَمَضَيْتُ مَعَهُ إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهُ فِي اَلتُّرَابِ وَ كَلَّمَ بِكَلِمَاتٍ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ أَخْرَجَ مِنْ كُمِّهِ خَيْطاً دَقِيقاً يَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ اَلْمِسْكِ، وَ كَانَ أَدَقَّ فِي اَلْمَنْظَرِ مِنْ خَيْطِ اَلْمَخِيطِ، ثُمَّ قَالَ خُذْ إِلَيْكَ طَرَفَ اَلْخَيْطِ وَ اِمْشِ رُوَيْداً، وَ إِيَّاكَ ثُمَّ إِيَّاكَ أَنْ تُحَرِّكَهُ.
⚡ جابر گفت: پس با ایشان به مسجد رفتم. ایشان دو رکعت نماز خواندند، سپس گونهشان را بر خاک نهادند و کلماتی بر زبان آوردند. سپس سرشان را از سجده بلند کردند و از آستینشان نخی نازک بیرون آوردند که بوی مُشک از آن به مشام میرسید، و در ظاهر از نخ سوزن خیاطی هم نازکتر بود. سپس فرمودند: «یک سر این نخ را بگیر و آرام راه برو، و مبادا! مبادا! که آن را تکان دهی.»
🔻 قَالَ فَأَخَذْتُ طَرَفَ اَلْخَيْطِ وَ مَشَيْتُ رُوَيْداً فَقَالَ (صلوات الله عليه) قِفْ يَا جَابِرُ فَوَقَفْتُ فَحَرَّكَ اَلْخَيْطَ تَحْرِيكاً لَيِّناً فَمَا ظَنَنْتُ أَنَّهُ حَرَّكَهُ مِنْ لِينِهِ ثُمَّ قَالَ نَاوِلْنِي طَرَفَ اَلْخَيْطِ قَالَ فَنَاوَلْتُهُ فَقُلْتُ مَا فَعَلْتَ بِهِ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ؟ قَالَ وَيْحَكَ اُخْرُجْ إِلَى اَلنَّاسِ وَ اُنْظُرْ مَا حَالُهُمْ.
⚡ جابر گفت: پس من سر نخ را گرفتم و آرام راه رفتم. پس ایشان (صلوات الله عليه) فرمودند: «بایست ای جابر.» من ایستادم. ایشان نخ را چنان آرام حرکت دادند که گمان نکردم آن را حرکت دادهاند. سپس فرمودند: «سر نخ را به من بده.» جابر گفت: پس آن را به ایشان دادم و گفتم: ای پسر رسول خدا، با آن چه کردی؟ فرمودند: «وای بر تو! بیرون برو به سوی مردم، و ببین حالشان چگونه است.»
🔻 قَالَ فَخَرَجْتُ مِنَ اَلْمَسْجِدِ فَإِذَا صِيَاحٌ وَ وَلْوَلَةٌ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ وَ زَاوِيَةٍ، وَ إِذَا زَلْزَلَةٌ وَ هَدَّةٌ وَ رَجْفَةٌ، وَ إِذَا اَلْهَدَّةُ أَخْرَبَتْ عَامَّةَ دُورِ اَلْمَدِينَةِ وَ هَلَكَ تَحْتَهَا أَكْثَرُ مِنْ ثَلاَثِينَ أَلْفَ رَجُلٍ وَ اِمْرَأَةٍ.
⚡ جابر گفت: پس از مسجد بیرون آمدم و ناگاه فریاد و شیون از هر سو و گوشهای بود که به گوش میرسید، و زلزله و ویرانی و لرزهی شدیدی بود که آن لرزه بیشتر خانههای مدینه را خراب کرده بود و بیش از سی هزار مرد و زن زیر آن هلاک شده بودند.
🔻 وَ إِذَا بِخَلْقٍ يَخْرُجُونَ مِنَ اَلسِّكَكِ لَهُمْ بُكَاءٌ وَ عَوِيلٌ وَ ضَوْضَاةٌ وَ رَنَّةٌ شَدِيدَةٌ وَ هُمْ يَقُولُونَ «إِنَّا لِلّٰهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ» (البقرة: ۱۵۶) قَدْ قَامَتِ اَلسَّاعَةُ وَ وَقَعَتِ اَلْوَاقِعَةُ وَ هَلَكَ اَلنَّاسُ، وَ آخَرُونَ يَقُولُونَ اَلزَّلْزَلَةُ وَ اَلْهَدَّةُ، وَ آخَرُونَ يَقُولُونَ اَلرَّجْفَةُ وَ اَلْقِيَامَةُ هَلَكَ فِيهَا عَامَّةُ اَلنَّاسِ.
⚡ و ناگاه خلقی از کوچهها بیرون میآمدند که گریه و شیون و هیاهو و ناله شدید داشتند و میگفتند: «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم» (البقرة: ۱۵۶). قیامت برپا شده و واقعه رخ داده و مردم هلاک شدهاند. گروهی میگفتند: «زلزله و لرزه بود!» و دیگران میگفتند: «لرزش و قیامت بود! که بیشتر مردم در آن هلاک شدند!»
🔻 وَ إِذَا أُنَاسٌ قَدْ أَقْبَلُوا يَبْكُونَ يُرِيدُونَ اَلْمَسْجِدَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُونَ لِبَعْضٍ كَيْفَ لاَ يُخْسَفُ بِنَا وَ قَدْ تَرَكْنَا اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ ظَهَرَ اَلْفِسْقُ وَ اَلْفُجُورُ وَ كَثُرَ اَلزِّنَا وَ اَلرِّبَا وَ شُرْبُ اَلْخَمْرِ وَ اَللِّوَاطَةُ وَ اَللَّهِ لَيَنْزِلَنَّ بِنَا مَا هُوَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِكَ وَ أَعْظَمُ أَوْ نُصْلِحَ أَنْفُسَنَا.
🔻 قُلْتُ يَا سَيِّدِي، فَكَيْفَ تُرْعِبُهُمْ وَ هُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصَوْا؟ قَالَ اِمْضِ بِنَا إِلَى اَلْمَسْجِدِ لِأُرِيَكَ قُدْرَةَ اَللَّهِ تَعَالَى.
⚡ گفتم: ای سرورم، چگونه آنان را میترسانی در حالی که تعدادشان بیش از آن است که شمرده شوند؟ فرمودند: «با ما به مسجد بیا تا قدرت خداوند متعال را به تو نشان دهم.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَمَضَيْتُ مَعَهُ إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهُ فِي اَلتُّرَابِ وَ كَلَّمَ بِكَلِمَاتٍ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ أَخْرَجَ مِنْ كُمِّهِ خَيْطاً دَقِيقاً يَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ اَلْمِسْكِ، وَ كَانَ أَدَقَّ فِي اَلْمَنْظَرِ مِنْ خَيْطِ اَلْمَخِيطِ، ثُمَّ قَالَ خُذْ إِلَيْكَ طَرَفَ اَلْخَيْطِ وَ اِمْشِ رُوَيْداً، وَ إِيَّاكَ ثُمَّ إِيَّاكَ أَنْ تُحَرِّكَهُ.
⚡ جابر گفت: پس با ایشان به مسجد رفتم. ایشان دو رکعت نماز خواندند، سپس گونهشان را بر خاک نهادند و کلماتی بر زبان آوردند. سپس سرشان را از سجده بلند کردند و از آستینشان نخی نازک بیرون آوردند که بوی مُشک از آن به مشام میرسید، و در ظاهر از نخ سوزن خیاطی هم نازکتر بود. سپس فرمودند: «یک سر این نخ را بگیر و آرام راه برو، و مبادا! مبادا! که آن را تکان دهی.»
🔻 قَالَ فَأَخَذْتُ طَرَفَ اَلْخَيْطِ وَ مَشَيْتُ رُوَيْداً فَقَالَ (صلوات الله عليه) قِفْ يَا جَابِرُ فَوَقَفْتُ فَحَرَّكَ اَلْخَيْطَ تَحْرِيكاً لَيِّناً فَمَا ظَنَنْتُ أَنَّهُ حَرَّكَهُ مِنْ لِينِهِ ثُمَّ قَالَ نَاوِلْنِي طَرَفَ اَلْخَيْطِ قَالَ فَنَاوَلْتُهُ فَقُلْتُ مَا فَعَلْتَ بِهِ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ؟ قَالَ وَيْحَكَ اُخْرُجْ إِلَى اَلنَّاسِ وَ اُنْظُرْ مَا حَالُهُمْ.
⚡ جابر گفت: پس من سر نخ را گرفتم و آرام راه رفتم. پس ایشان (صلوات الله عليه) فرمودند: «بایست ای جابر.» من ایستادم. ایشان نخ را چنان آرام حرکت دادند که گمان نکردم آن را حرکت دادهاند. سپس فرمودند: «سر نخ را به من بده.» جابر گفت: پس آن را به ایشان دادم و گفتم: ای پسر رسول خدا، با آن چه کردی؟ فرمودند: «وای بر تو! بیرون برو به سوی مردم، و ببین حالشان چگونه است.»
🔻 قَالَ فَخَرَجْتُ مِنَ اَلْمَسْجِدِ فَإِذَا صِيَاحٌ وَ وَلْوَلَةٌ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ وَ زَاوِيَةٍ، وَ إِذَا زَلْزَلَةٌ وَ هَدَّةٌ وَ رَجْفَةٌ، وَ إِذَا اَلْهَدَّةُ أَخْرَبَتْ عَامَّةَ دُورِ اَلْمَدِينَةِ وَ هَلَكَ تَحْتَهَا أَكْثَرُ مِنْ ثَلاَثِينَ أَلْفَ رَجُلٍ وَ اِمْرَأَةٍ.
⚡ جابر گفت: پس از مسجد بیرون آمدم و ناگاه فریاد و شیون از هر سو و گوشهای بود که به گوش میرسید، و زلزله و ویرانی و لرزهی شدیدی بود که آن لرزه بیشتر خانههای مدینه را خراب کرده بود و بیش از سی هزار مرد و زن زیر آن هلاک شده بودند.
🔻 وَ إِذَا بِخَلْقٍ يَخْرُجُونَ مِنَ اَلسِّكَكِ لَهُمْ بُكَاءٌ وَ عَوِيلٌ وَ ضَوْضَاةٌ وَ رَنَّةٌ شَدِيدَةٌ وَ هُمْ يَقُولُونَ «إِنَّا لِلّٰهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ» (البقرة: ۱۵۶) قَدْ قَامَتِ اَلسَّاعَةُ وَ وَقَعَتِ اَلْوَاقِعَةُ وَ هَلَكَ اَلنَّاسُ، وَ آخَرُونَ يَقُولُونَ اَلزَّلْزَلَةُ وَ اَلْهَدَّةُ، وَ آخَرُونَ يَقُولُونَ اَلرَّجْفَةُ وَ اَلْقِيَامَةُ هَلَكَ فِيهَا عَامَّةُ اَلنَّاسِ.
⚡ و ناگاه خلقی از کوچهها بیرون میآمدند که گریه و شیون و هیاهو و ناله شدید داشتند و میگفتند: «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم» (البقرة: ۱۵۶). قیامت برپا شده و واقعه رخ داده و مردم هلاک شدهاند. گروهی میگفتند: «زلزله و لرزه بود!» و دیگران میگفتند: «لرزش و قیامت بود! که بیشتر مردم در آن هلاک شدند!»
🔻 وَ إِذَا أُنَاسٌ قَدْ أَقْبَلُوا يَبْكُونَ يُرِيدُونَ اَلْمَسْجِدَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُونَ لِبَعْضٍ كَيْفَ لاَ يُخْسَفُ بِنَا وَ قَدْ تَرَكْنَا اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ ظَهَرَ اَلْفِسْقُ وَ اَلْفُجُورُ وَ كَثُرَ اَلزِّنَا وَ اَلرِّبَا وَ شُرْبُ اَلْخَمْرِ وَ اَللِّوَاطَةُ وَ اَللَّهِ لَيَنْزِلَنَّ بِنَا مَا هُوَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِكَ وَ أَعْظَمُ أَوْ نُصْلِحَ أَنْفُسَنَا.
⚡ و ناگاه مردمی گریان به سوی مسجد میآمدند و برخی به برخی دیگر میگفتند: چگونه به زمین فرو نرویم در حالی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردیم، و فسق و فجور ظاهر شد، و زنا و ربا و شرابخواری و لواط زیاد گشت؟ به خدا قسم، هرآینه چیزی سختتر و بزرگتر از این بر ما نازل خواهد شد، مگر اینکه خودمان را اصلاح کنیم.
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَبَقِيتُ مُتَحَيِّراً أَنْظُرُ إِلَى اَلنَّاسِ يَبْكُونَ وَ يَصِيحُونَ وَ يُوَلْوِلُونَ وَ يَغْدُونَ زُمَراً إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَرَحِمْتُهُمْ حَتَّى وَ اَللَّهِ بَكَيْتُ لِبُكَائِهِمْ وَ إِذَا لاَ يَدْرُونَ مِنْ أَيْنَ أُتُوا وَ أُخِذُوا فَانْصَرَفْتُ إِلَى اَلْإِمَامِ اَلْبَاقِرِ (عليه السلام) وَ قَدِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ لَهُ وَ هُمْ يَقُولُونَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ مَا تَرَى مَا نَزَلَ بِنَا بِحَرَمِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) وَ قَدْ هَلَكَ اَلنَّاسُ وَ مَاتُوا فَادْعُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا.
⚡ جابر گفت: پس من متحیر ماندم و به مردم مینگریستم که گریه و فریاد و شیون میکردند و گروه گروه به سوی مسجد میرفتند. پس بر آنان رحم کردم تا جایی که به خدا قسم، من نیز به خاطر گریه آنان گریستم. و آنان نمیدانستند از کجا مورد عذاب الهی قرار گرفته و گرفتار شدهاند. پس به سوی امام باقر (علیه السلام) بازگشتم. مردم نزد ایشان جمع شده بودند و میگفتند: ای پسر رسول خدا، آیا نمیبینی چه بر ما در حرم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نازل شده است؟ مردم هلاک شدند و از بین رفتند. پس برای ما از خداوند (عز و جل) دعا کن.
🔻 فَقَالَ لَهُمْ: «اِفْزَعُوا إِلَى اَلصَّلاَةِ وَ اَلصَّدَقَةِ وَ اَلدُّعَاءِ»، ثُمَّ سَأَلَنِي فَقَالَ: يَا جَابِرُ مَا حَالُ اَلنَّاسِ؟ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي لاَ تَسْأَلْ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، خَرِبَتِ اَلدُّورُ وَ اَلْقُصُورُ وَ هَلَكَ اَلنَّاسُ، وَ رَأَيْتُهُمْ بِغَيْرِ رَحْمَةٍ فَرَحِمْتُهُمْ.
⚡ امام به آنان فرمودند: «به نماز و صدقه و دعا پناه ببرید.» سپس از من پرسیدند: «ای جابر، حال مردم چگونه است؟» گفتم: ای سرورم، ای پسر رسول خدا، نپرس! خانهها و قصرها خراب شدهاند و مردم هلاک شدهاند، و من آنان را بدون رحمت (در عذاب) دیدم، پس بر آنان رحم کردم.
🔻 فَقَالَ لاَ رَحِمَهُمُ اَللَّهُ أَبَداً، أَمَا إِنَّهُ قَدْ بَقِيَ عَلَيْكَ بَقِيَّةٌ، لَوْ لاَ ذَلِكَ مَا رَحِمْتَ أَعْدَاءَنَا وَ أَعْدَاءَ أَوْلِيَائِنَا.
⚡ امام فرمودند: «خداوند هرگز بر آنان رحم نکند! آگاه باش که هنوز چیزی (نقصی از معرفت) در تو باقی مانده است؛ اگر آن [نقص باقیمانده در تو] نبود، بر دشمنان ما و دشمنان دوستان ما رحم نمیکردی.»
🔻 ثُمَّ قَالَ (عليه السلام) سُحْقاً سُحْقاً، بُعْداً بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظَّالِمِينَ، وَ اَللَّهِ لَوْ حَرَّكْتُ اَلْخَيْطَ أَدْنَى تَحْرِيكَةٍ لَهَلَكُوا أَجْمَعِينَ، وَ جَعَلَ أَعْلاَهَا أَسْفَلَهَا، وَ لَمْ يَبْقَ دَارٌ وَ لاَ قَصْرٌ، وَ لَكِنْ أَمَرَنِي سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ أَنْ لاَ أُحَرِّكَهُ شَدِيداً.
⚡ سپس ایشان (علیه السلام) فرمودند: «دور باد، دور باد، دوری و هلاکت بر گروه ستمکاران! به خدا قسم، اگر آن نخ را اندکی بیشتر حرکت میدادم، همگی هلاک میشدند و بالا را پایین و پایین را بالا میکردم، و هیچ خانه و کاخی باقی نمیماند. اما سرور و مولایم (حضرت امام سجاد علیه السلام) به من امر فرمود که آن را شدید حرکت ندهم.»
🔻 ثُمَّ صَعِدَ اَلْمَنَارَةَ وَ اَلنَّاسُ لاَ يَرَوْنَهُ فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَلاَ أَيُّهَا اَلضَّالُّونَ اَلْمُكَذِّبُونَ فَظَنَّ اَلنَّاسُ أَنَّهُ صَوْتٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ فَخَرُّوا لِوُجُوهِهِمْ وَ طَارَتْ أَفْئِدَتُهُمْ وَ هُمْ يَقُولُونَ فِي سُجُودِهِمْ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ فَإِذَا هُمْ «يَسْمَعُونَ اَلصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ» (ق: ۴۲) وَ لاَ يَرَوْنَ اَلشَّخْصَ.
⚡ سپس به منارهای بالا رفتند در حالی که مردم ایشان را نمیدیدند. پس با بلندترین صدایشان ندا دادند: «هان! ای گمراهان تکذیبکننده!» مردم گمان کردند که صدایی از آسمان (و ندایی الهی) است، پس همگی به روی صورت افتادند و دلهایشان به لرزه افتاد و در سجدههایشان میگفتند: «امان، امان!» و آنان (از صدای امام باقر (ع) از مناره) «ندای حق را میشنیدند» (ق: ۴۲)، اما شخص را نمیدیدند.
🔻 ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ (صلوات الله عليه) وَ أَنَا أَرَاهُ وَ اَلنَّاسُ لاَ يَرَوْنَهُ فَزَلْزَلَتِ اَلْمَدِينَةُ أَيْضاً زَلْزَلَةً خَفِيفَةً لَيْسَتْ كَالْأُولَى وَ تَهَدَّمَتْ فِيهَا دُورَةٌ كَثِيرَةٌ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ اَلْآيَةَ «ذٰلِكَ جَزَيْنٰاهُمْ بِبَغْيِهِمْ» (الأنعام: ۱۴۶).
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَبَقِيتُ مُتَحَيِّراً أَنْظُرُ إِلَى اَلنَّاسِ يَبْكُونَ وَ يَصِيحُونَ وَ يُوَلْوِلُونَ وَ يَغْدُونَ زُمَراً إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَرَحِمْتُهُمْ حَتَّى وَ اَللَّهِ بَكَيْتُ لِبُكَائِهِمْ وَ إِذَا لاَ يَدْرُونَ مِنْ أَيْنَ أُتُوا وَ أُخِذُوا فَانْصَرَفْتُ إِلَى اَلْإِمَامِ اَلْبَاقِرِ (عليه السلام) وَ قَدِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ لَهُ وَ هُمْ يَقُولُونَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ مَا تَرَى مَا نَزَلَ بِنَا بِحَرَمِ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) وَ قَدْ هَلَكَ اَلنَّاسُ وَ مَاتُوا فَادْعُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا.
⚡ جابر گفت: پس من متحیر ماندم و به مردم مینگریستم که گریه و فریاد و شیون میکردند و گروه گروه به سوی مسجد میرفتند. پس بر آنان رحم کردم تا جایی که به خدا قسم، من نیز به خاطر گریه آنان گریستم. و آنان نمیدانستند از کجا مورد عذاب الهی قرار گرفته و گرفتار شدهاند. پس به سوی امام باقر (علیه السلام) بازگشتم. مردم نزد ایشان جمع شده بودند و میگفتند: ای پسر رسول خدا، آیا نمیبینی چه بر ما در حرم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نازل شده است؟ مردم هلاک شدند و از بین رفتند. پس برای ما از خداوند (عز و جل) دعا کن.
🔻 فَقَالَ لَهُمْ: «اِفْزَعُوا إِلَى اَلصَّلاَةِ وَ اَلصَّدَقَةِ وَ اَلدُّعَاءِ»، ثُمَّ سَأَلَنِي فَقَالَ: يَا جَابِرُ مَا حَالُ اَلنَّاسِ؟ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي لاَ تَسْأَلْ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، خَرِبَتِ اَلدُّورُ وَ اَلْقُصُورُ وَ هَلَكَ اَلنَّاسُ، وَ رَأَيْتُهُمْ بِغَيْرِ رَحْمَةٍ فَرَحِمْتُهُمْ.
⚡ امام به آنان فرمودند: «به نماز و صدقه و دعا پناه ببرید.» سپس از من پرسیدند: «ای جابر، حال مردم چگونه است؟» گفتم: ای سرورم، ای پسر رسول خدا، نپرس! خانهها و قصرها خراب شدهاند و مردم هلاک شدهاند، و من آنان را بدون رحمت (در عذاب) دیدم، پس بر آنان رحم کردم.
🔻 فَقَالَ لاَ رَحِمَهُمُ اَللَّهُ أَبَداً، أَمَا إِنَّهُ قَدْ بَقِيَ عَلَيْكَ بَقِيَّةٌ، لَوْ لاَ ذَلِكَ مَا رَحِمْتَ أَعْدَاءَنَا وَ أَعْدَاءَ أَوْلِيَائِنَا.
⚡ امام فرمودند: «خداوند هرگز بر آنان رحم نکند! آگاه باش که هنوز چیزی (نقصی از معرفت) در تو باقی مانده است؛ اگر آن [نقص باقیمانده در تو] نبود، بر دشمنان ما و دشمنان دوستان ما رحم نمیکردی.»
🔻 ثُمَّ قَالَ (عليه السلام) سُحْقاً سُحْقاً، بُعْداً بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظَّالِمِينَ، وَ اَللَّهِ لَوْ حَرَّكْتُ اَلْخَيْطَ أَدْنَى تَحْرِيكَةٍ لَهَلَكُوا أَجْمَعِينَ، وَ جَعَلَ أَعْلاَهَا أَسْفَلَهَا، وَ لَمْ يَبْقَ دَارٌ وَ لاَ قَصْرٌ، وَ لَكِنْ أَمَرَنِي سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ أَنْ لاَ أُحَرِّكَهُ شَدِيداً.
⚡ سپس ایشان (علیه السلام) فرمودند: «دور باد، دور باد، دوری و هلاکت بر گروه ستمکاران! به خدا قسم، اگر آن نخ را اندکی بیشتر حرکت میدادم، همگی هلاک میشدند و بالا را پایین و پایین را بالا میکردم، و هیچ خانه و کاخی باقی نمیماند. اما سرور و مولایم (حضرت امام سجاد علیه السلام) به من امر فرمود که آن را شدید حرکت ندهم.»
🔻 ثُمَّ صَعِدَ اَلْمَنَارَةَ وَ اَلنَّاسُ لاَ يَرَوْنَهُ فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَلاَ أَيُّهَا اَلضَّالُّونَ اَلْمُكَذِّبُونَ فَظَنَّ اَلنَّاسُ أَنَّهُ صَوْتٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ فَخَرُّوا لِوُجُوهِهِمْ وَ طَارَتْ أَفْئِدَتُهُمْ وَ هُمْ يَقُولُونَ فِي سُجُودِهِمْ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ فَإِذَا هُمْ «يَسْمَعُونَ اَلصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ» (ق: ۴۲) وَ لاَ يَرَوْنَ اَلشَّخْصَ.
⚡ سپس به منارهای بالا رفتند در حالی که مردم ایشان را نمیدیدند. پس با بلندترین صدایشان ندا دادند: «هان! ای گمراهان تکذیبکننده!» مردم گمان کردند که صدایی از آسمان (و ندایی الهی) است، پس همگی به روی صورت افتادند و دلهایشان به لرزه افتاد و در سجدههایشان میگفتند: «امان، امان!» و آنان (از صدای امام باقر (ع) از مناره) «ندای حق را میشنیدند» (ق: ۴۲)، اما شخص را نمیدیدند.
🔻 ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ (صلوات الله عليه) وَ أَنَا أَرَاهُ وَ اَلنَّاسُ لاَ يَرَوْنَهُ فَزَلْزَلَتِ اَلْمَدِينَةُ أَيْضاً زَلْزَلَةً خَفِيفَةً لَيْسَتْ كَالْأُولَى وَ تَهَدَّمَتْ فِيهَا دُورَةٌ كَثِيرَةٌ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ اَلْآيَةَ «ذٰلِكَ جَزَيْنٰاهُمْ بِبَغْيِهِمْ» (الأنعام: ۱۴۶).
⚡ سپس ایشان (صلوات الله عليه) با دستشان اشارهای کردند - در حالی که من ایشان را میدیدم و مردم نمیدیدند - پس در مدینه بار دیگر زلزلهای خفیفتر - نه مانند اول - آمد و خانههای بسیاری فرو ریخت. سپس این آیه را [در ندای الهی آسمانیشان بسوی مردم] تلاوت فرمودند: «ذٰلِكَ جَزَيْنٰاهُمْ بِبَغْيِهِمْ»، «این را به خاطر ستمشان به آنان جزا دادیم» (الأنعام: ۱۴۶).
🔻 ثُمَّ تَلاَ بَعْدَ مَا نَزَلَ «فَلَمَّا جٰاءَ أَمْرُنٰا جَعَلْنٰا عٰالِيَهٰا سٰافِلَهٰا وَ أَمْطَرْنٰا عَلَيْهِمْ حِجٰارَةً مِنْ طِينٍ, مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ» (هود: ۸۲-۸۳).
⚡ سپس بعد نزول [این عذاب] تلاوت فرمودند: «پس چون فرمان ما آمد، بالای آن (شهرها) را زیر و رو کردیم، و بر آنان سنگهایی از گِل پخته فرو ریختیم، که نزد پروردگارت برای اسرافکاران نشانهگذاری شده بود» (هود: ۸۲-۸۳).
🔻 وَ تَلاَ (عليه السلام) «فَخَرَّ عَلَيْهِمُ اَلسَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتٰاهُمُ اَلْعَذٰابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ» (النحل: ۲۶).
⚡ و [همچنین] ایشان (علیه السلام) تلاوت فرمودند: «پس سقف از بالای سرشان بر آنان فرود آمد، و عذاب از جایی که گمان نمیبردند به سراغشان آمد» (النحل: ۲۶).
🔻 قَالَ وَ خَرَجَتِ اَلْمُخَدَّرَاتُ فِي اَلزَّلْزَلَةِ اَلثَّانِيَةِ مِنْ خُدُورِهِنَّ مُكَشَّفَاتِ اَلرُّءُوسِ وَ إِذَا اَلْأَطْفَالُ يَبْكُونَ وَ يَصْرُخُونَ فَلاَ يَلْتَفِتُ أَحَدٌ.
⚡ جابر گفت: و زنان پردهنشین در زلزله دوم از خانههایشان با سرهای برهنه بیرون آمدند، و کودکان گریه و فریاد میکردند، و کسی به کسی توجه نمیکرد.
🔻 فَلَمَّا بَصُرَ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام) ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى اَلْخَيْطِ فَجَمَعَهُ فِي كَفِّهِ فَسَكَنَتِ اَلزَّلْزَلَةُ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي وَ اَلنَّاسُ لاَ يَرَوْنَهُ، وَ خَرَجْنَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ فَإِذَا قَوْمٌ قَدِ اِجْتَمَعُوا إِلَى بَابِ حَانُوتِ اَلْحَدَّادِ وَ هُمْ خَلْقٌ كَثِيرٌ يَقُولُونَ مَا سَمِعْتُمْ فِي مِثْلِ هَذَا اَلْمَدَرَةِ مِنَ اَلْهِمَّةِ؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ بَلَى لَهَمْهَمَةٌ كَثِيرَةٌ، وَ قَالَ آخَرُونَ بَلْ وَ اَللَّهِ صَوْتٌ وَ كَلاَمٌ وَ صِيَاحٌ كَثِيرٌ، وَ لَكُنَّا وَ اَللَّهِ لَمْ نَقِفْ عَلَى اَلْكَلاَمِ.
⚡ هنگامی که امام باقر (علیه السلام) [آن وضع را] دیدند، دستشان را به سوی نخ بردند و آن را در کف دستشان جمع کردند، پس زلزله آرام گرفت. سپس دست مرا گرفتند در حالی که مردم ایشان را نمیدیدند، و از مسجد بیرون آمدیم.
⚡ناگاه گروهی بسیار کنار درب دکان آهنگری جمع شده بودند و میگفتند: آیا در چنین شهری چنین همهمهای [از آن ندای آسمانی] شنیدهاید؟ برخی گفتند: بله، همهمهی بسیاری بود. و دیگران گفتند: نه به خدا، صدایی و کلامی [آسمانی] و نیز فریادهای بسیاری بود، اما به خدا قسم ما کلام [آسمانی] را متوجه نشدیم.
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَنَظَرَ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام) إِلَى قِصَّتِهِمْ، ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ، دَأْبُنَا وَ دَأْبُهُمْ إِذَا بَطِرُوا وَ أَشِرُوا وَ تَمَرَّدُوا وَ بَغَوْا أَرْعَبْنَاهُمْ وَ خَوَّفْنَاهُمْ، فَإِذَا اِرْتَدَعُوا وَ إِلاَّ أَذِنَ اَللَّهُ فِي خَسْفِهِمْ.
⚡ جابر گفت: پس امام باقر (علیه السلام) به حال آنان نگریستند و سپس فرمودند: «ای جابر، روش ما و روش آنان چنین است که هرگاه سرمست و سرکش و مغرور و طغیانگر و ستمکار شدند، آنان را میترسانیم و بیم میدهیم. پس اگر عبرت گرفتند [که خوب است]، وگرنه خداوند متعال بر خَسف و فرو بردنشان در زمین اذن میدهد.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، فَمَا هَذَا اَلْخَيْطُ اَلَّذِي فِيهِ اَلْأُعْجُوبَةُ؟ قَالَ هَذِهِ «بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ اَلْمَلاَئِكَةُ» (البقرة: ۲۴۸) إِلَيْنَا.
⚡ جابر گفت: ای پسر رسول خدا، این نخ شگفتانگیز چیست که این معجزه در آن است؟ فرمودند: «این «باقیماندهای است از آنچه آل موسی و آل هارون به جای گذاشتند که فرشتگان آن را به نزد ما میآورند» (البقرة: ۲۴۸).»
🔻 يَا جَابِرُ، إِنَّ لَنَا عِنْدَ اَللَّهِ مَنْزِلَةً وَ مَكَاناً رَفِيعاً، وَ لَوْ لاَ نَحْنُ لَمْ يَخْلُقِ اَللَّهُ أَرْضاً وَ لاَ سَمَاءً وَ لاَ جَنَّةً وَ لاَ نَاراً وَ لاَ شَمْساً وَ لاَ قَمَراً وَ لاَ بَرّاً وَ لاَ بَحْراً وَ لاَ سَهْلاً وَ لاَ جَبَلاً وَ لاَ رَطْباً وَ لاَ يَابِساً وَ لاَ حُلْواً وَ لاَ مُرّاً وَ لاَ مَاءً وَ لاَ نَبَاتاً وَ لاَ شَجَراً.
⚡ «ای جابر، همانا ما نزد خداوند منزلتی و جایگاهی رفیع داریم. و اگر ما نبودیم، خداوند نه زمینی میآفرید و نه آسمانی، نه بهشتی و نه آتشی، نه خورشیدی و نه ماهی، نه خشکی و نه دریایی، نه دشتی و نه کوهی، نه تر و نه خشکی، نه شیرین و نه تلخی، نه آبی و نه گیاهی و نه درختی.»
🔻 ثُمَّ تَلاَ بَعْدَ مَا نَزَلَ «فَلَمَّا جٰاءَ أَمْرُنٰا جَعَلْنٰا عٰالِيَهٰا سٰافِلَهٰا وَ أَمْطَرْنٰا عَلَيْهِمْ حِجٰارَةً مِنْ طِينٍ, مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ» (هود: ۸۲-۸۳).
⚡ سپس بعد نزول [این عذاب] تلاوت فرمودند: «پس چون فرمان ما آمد، بالای آن (شهرها) را زیر و رو کردیم، و بر آنان سنگهایی از گِل پخته فرو ریختیم، که نزد پروردگارت برای اسرافکاران نشانهگذاری شده بود» (هود: ۸۲-۸۳).
🔻 وَ تَلاَ (عليه السلام) «فَخَرَّ عَلَيْهِمُ اَلسَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتٰاهُمُ اَلْعَذٰابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ» (النحل: ۲۶).
⚡ و [همچنین] ایشان (علیه السلام) تلاوت فرمودند: «پس سقف از بالای سرشان بر آنان فرود آمد، و عذاب از جایی که گمان نمیبردند به سراغشان آمد» (النحل: ۲۶).
🔻 قَالَ وَ خَرَجَتِ اَلْمُخَدَّرَاتُ فِي اَلزَّلْزَلَةِ اَلثَّانِيَةِ مِنْ خُدُورِهِنَّ مُكَشَّفَاتِ اَلرُّءُوسِ وَ إِذَا اَلْأَطْفَالُ يَبْكُونَ وَ يَصْرُخُونَ فَلاَ يَلْتَفِتُ أَحَدٌ.
⚡ جابر گفت: و زنان پردهنشین در زلزله دوم از خانههایشان با سرهای برهنه بیرون آمدند، و کودکان گریه و فریاد میکردند، و کسی به کسی توجه نمیکرد.
🔻 فَلَمَّا بَصُرَ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام) ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى اَلْخَيْطِ فَجَمَعَهُ فِي كَفِّهِ فَسَكَنَتِ اَلزَّلْزَلَةُ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي وَ اَلنَّاسُ لاَ يَرَوْنَهُ، وَ خَرَجْنَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ فَإِذَا قَوْمٌ قَدِ اِجْتَمَعُوا إِلَى بَابِ حَانُوتِ اَلْحَدَّادِ وَ هُمْ خَلْقٌ كَثِيرٌ يَقُولُونَ مَا سَمِعْتُمْ فِي مِثْلِ هَذَا اَلْمَدَرَةِ مِنَ اَلْهِمَّةِ؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ بَلَى لَهَمْهَمَةٌ كَثِيرَةٌ، وَ قَالَ آخَرُونَ بَلْ وَ اَللَّهِ صَوْتٌ وَ كَلاَمٌ وَ صِيَاحٌ كَثِيرٌ، وَ لَكُنَّا وَ اَللَّهِ لَمْ نَقِفْ عَلَى اَلْكَلاَمِ.
⚡ هنگامی که امام باقر (علیه السلام) [آن وضع را] دیدند، دستشان را به سوی نخ بردند و آن را در کف دستشان جمع کردند، پس زلزله آرام گرفت. سپس دست مرا گرفتند در حالی که مردم ایشان را نمیدیدند، و از مسجد بیرون آمدیم.
⚡ناگاه گروهی بسیار کنار درب دکان آهنگری جمع شده بودند و میگفتند: آیا در چنین شهری چنین همهمهای [از آن ندای آسمانی] شنیدهاید؟ برخی گفتند: بله، همهمهی بسیاری بود. و دیگران گفتند: نه به خدا، صدایی و کلامی [آسمانی] و نیز فریادهای بسیاری بود، اما به خدا قسم ما کلام [آسمانی] را متوجه نشدیم.
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَنَظَرَ اَلْبَاقِرُ (عليه السلام) إِلَى قِصَّتِهِمْ، ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ، دَأْبُنَا وَ دَأْبُهُمْ إِذَا بَطِرُوا وَ أَشِرُوا وَ تَمَرَّدُوا وَ بَغَوْا أَرْعَبْنَاهُمْ وَ خَوَّفْنَاهُمْ، فَإِذَا اِرْتَدَعُوا وَ إِلاَّ أَذِنَ اَللَّهُ فِي خَسْفِهِمْ.
⚡ جابر گفت: پس امام باقر (علیه السلام) به حال آنان نگریستند و سپس فرمودند: «ای جابر، روش ما و روش آنان چنین است که هرگاه سرمست و سرکش و مغرور و طغیانگر و ستمکار شدند، آنان را میترسانیم و بیم میدهیم. پس اگر عبرت گرفتند [که خوب است]، وگرنه خداوند متعال بر خَسف و فرو بردنشان در زمین اذن میدهد.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، فَمَا هَذَا اَلْخَيْطُ اَلَّذِي فِيهِ اَلْأُعْجُوبَةُ؟ قَالَ هَذِهِ «بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ اَلْمَلاَئِكَةُ» (البقرة: ۲۴۸) إِلَيْنَا.
⚡ جابر گفت: ای پسر رسول خدا، این نخ شگفتانگیز چیست که این معجزه در آن است؟ فرمودند: «این «باقیماندهای است از آنچه آل موسی و آل هارون به جای گذاشتند که فرشتگان آن را به نزد ما میآورند» (البقرة: ۲۴۸).»
🔻 يَا جَابِرُ، إِنَّ لَنَا عِنْدَ اَللَّهِ مَنْزِلَةً وَ مَكَاناً رَفِيعاً، وَ لَوْ لاَ نَحْنُ لَمْ يَخْلُقِ اَللَّهُ أَرْضاً وَ لاَ سَمَاءً وَ لاَ جَنَّةً وَ لاَ نَاراً وَ لاَ شَمْساً وَ لاَ قَمَراً وَ لاَ بَرّاً وَ لاَ بَحْراً وَ لاَ سَهْلاً وَ لاَ جَبَلاً وَ لاَ رَطْباً وَ لاَ يَابِساً وَ لاَ حُلْواً وَ لاَ مُرّاً وَ لاَ مَاءً وَ لاَ نَبَاتاً وَ لاَ شَجَراً.
⚡ «ای جابر، همانا ما نزد خداوند منزلتی و جایگاهی رفیع داریم. و اگر ما نبودیم، خداوند نه زمینی میآفرید و نه آسمانی، نه بهشتی و نه آتشی، نه خورشیدی و نه ماهی، نه خشکی و نه دریایی، نه دشتی و نه کوهی، نه تر و نه خشکی، نه شیرین و نه تلخی، نه آبی و نه گیاهی و نه درختی.»
🔻 اِخْتَرَعَنَا اَللَّهُ مِنْ نُورِ ذَاتِهِ، لاَ يُقَاسُ بِنَا بَشَرٌ، بِنَا أَنْقَذَكُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ بِنَا هَدَاكُمُ اَللَّهُ، وَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ دَلَلْنَاكُمْ عَلَى رَبِّكُمْ، فَقِفُوا عَلَى أَمْرِنَا وَ نَهْيِنَا، وَ لاَ تَرُدُّوا كُلَّ مَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنَّا، فَأَنَا أَكْبَرُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَرْفَعُ مِنْ جَمِيعِ مَا يَرِدُ عَلَيْكُمْ مَا فَهِمْتُمُوهُ فَاحْمَدُوا اَللَّهَ عَلَيْهِ وَ مَا جَهِلْتُمُوهُ فَكِلُوا أَمْرَهُ إِلَيْنَا وَ قُولُوا أَئِمَّتُنَا أَعْلَمُ بِمَا قَالُوا.
⚡ «خداوند ما را از نور ذات خود آفرید. هیچ بشری با ما قابل قیاس نیست. به برکت ما خداوند (عز و جل) شما را نجات داد، و به وسیله ما خداوند شما را هدایت کرد. و به خدا سوگند، ما شما را به سوی پروردگارتان رهنمون شدیم. پس بر امر و نهی ما ثابتقدم باشید، و هر آنچه از ما به شما رسید را رد نکنید، زیرا من بزرگتر و والاتر و عظیمتر و برتر از همه آن چیزی هستم که (در فهم و معرفت) به شما میرسد. آنچه را فهمیدید، خدا را بر آن سپاس گویید، و آنچه را ندانستید، امرش را به ما واگذارید و بگویید: امامان ما به آنچه گفتند داناترند.»
🔻 قَالَ ثُمَّ اِسْتَقْبَلَهُ أَمِيرُ اَلْمَدِينَةِ رَاكِباً وَ حَوَالَيْهِ حُرَّاسُهُ وَ هُمْ يُنَادُونَ فِي اَلنَّاسِ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ، اُحْضُرُوا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ (عليهما السلام) وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ لَعَلَّ اَللَّهَ يَصْرِفُ عَنْكُمُ اَلْعَذَابَ.
⚡ جابر گفت: سپس امیر مدینه سوار بر مرکب و با نگهبانانش به استقبال ایشان آمد، و آنان در میان مردم فریاد میزدند: ای مردم، نزد پسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) علی بن الحسین (علیهما السلام) حاضر شوید، و به وسیله او به خداوند عز و جل تقرب جویید، شاید خداوند عذاب را از شما بگرداند.
🔻 فَلَمَّا بَصُرُوا بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ (عليه السلام) تَبَادَرُوا نَحْوَهُ وَ قَالُوا يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، أَ مَا تَرَى مَا نَزَلَ بِأُمَّةِ جَدِّكَ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه و آله)؟ هَلَكُوا وَ فَنُوا عَنْ آخِرِهِمْ، أَيْنَ أَبُوكَ حَتَّى نَسْأَلَهُ أَنْ يَخْرُجَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ وَ نَتَقَرَّبَ بِهِ إِلَى اَللَّهِ لِيَرْفَعَ اَللَّهُ بِهِ عَنْ أُمَّةِ جَدِّكَ هَذَا اَلْبَلاَءَ.
⚡ هنگامی که امام محمد باقر (علیه السلام) را دیدند، به سویش شتافتند و گفتند: ای پسر رسول خدا، آیا نمیبینی چه بر امت جدت محمد (صلى الله عليه و آله) نازل شده است؟ هلاک شدند و از بین رفتند. پدرت (امام سجاد علیه السلام) کجاست تا از او بخواهیم به مسجد بیاید و به وسیله او به خدا تقرب جوییم تا خداوند به وسیله او این بلا را از امت جدت بردارد؟
🔻 قَالَ لَهُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليه السلام) يَفْعَلُ اَللَّهُ تَعَالَى إِنْ شَاءَ اَللَّهُ، أَصْلِحُوا أَنْفُسَكُمْ، وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّضَرُّعِ وَ اَلتَّوْبَةِ وَ اَلْوَرَعِ وَ اَلنَّهْيِ عَمَّا أَنْتُمْ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ «لاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْخٰاسِرُونَ» (الأعراف: ۹۹).
⚡ امام محمد باقر (علیه السلام) به آنان فرمودند: «خداوند متعال اگر امری را بخواهد [در مجازات بندگان] انجام میدهد. نفوس خودتان را اصلاح کنید، و بر شما باد تضرع و توبه و پرهیزکاری و دوری از آنچه [از ظلمها و فسادها که] بر آن هستید، زیرا «جز زیانکاران، از مکر [و مجازات] خدا احساس ایمنی نمیکنند» (الأعراف: ۹۹).»
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَأَتَيْنَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ (عليهما السلام) وَ هُوَ يُصَلِّي فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى فَرَغَ مِنْ صَلاَتِهِ وَ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ مَا خَبَرُ اَلنَّاسِ؟ فَقَالَ ذَلِكَ لَقَدْ رَأَى مِنْ قُدْرَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لاَ زَالَ مُتَعَجِّباً مِنْهَا.
⚡ جابر گفت: پس نزد امام سجاد (علیه السلام) آمدیم در حالی که ایشان نماز میخواندند. منتظر ماندیم تا از نمازشان فارغ شدند و به سوی ما روی آوردند. پس به فرزندشان امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «ای محمد، خبر مردم چیست؟» [امام محمد باقر علیه السلام] گفت: «جابر چیزهایی از قدرت خداوند (عز و جل) دیده که پیوسته از آن در شگفت است.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ: إِنَّ سُلْطَانَهُمْ سَأَلَنَا أَنْ نَسْأَلَكَ أَنْ تَحْضُرَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ حَتَّى يَجْتَمِعَ اَلنَّاسُ يَدْعُونَ وَ يَتَضَرَّعُونَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَسْأَلُونَهُ اَلْإِقَالَةَ.
⚡ جابر گفت: همانا سلطانشان از ما خواسته که از شما بخواهیم به مسجد حاضر شوید تا مردم جمع شوند و دعا کنند و به خداوند (عز و جل) تضرع نمایند و از او طلب عفو کنند.
⚡ «خداوند ما را از نور ذات خود آفرید. هیچ بشری با ما قابل قیاس نیست. به برکت ما خداوند (عز و جل) شما را نجات داد، و به وسیله ما خداوند شما را هدایت کرد. و به خدا سوگند، ما شما را به سوی پروردگارتان رهنمون شدیم. پس بر امر و نهی ما ثابتقدم باشید، و هر آنچه از ما به شما رسید را رد نکنید، زیرا من بزرگتر و والاتر و عظیمتر و برتر از همه آن چیزی هستم که (در فهم و معرفت) به شما میرسد. آنچه را فهمیدید، خدا را بر آن سپاس گویید، و آنچه را ندانستید، امرش را به ما واگذارید و بگویید: امامان ما به آنچه گفتند داناترند.»
🔻 قَالَ ثُمَّ اِسْتَقْبَلَهُ أَمِيرُ اَلْمَدِينَةِ رَاكِباً وَ حَوَالَيْهِ حُرَّاسُهُ وَ هُمْ يُنَادُونَ فِي اَلنَّاسِ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ، اُحْضُرُوا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ (صلى الله عليه و آله) عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ (عليهما السلام) وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ لَعَلَّ اَللَّهَ يَصْرِفُ عَنْكُمُ اَلْعَذَابَ.
⚡ جابر گفت: سپس امیر مدینه سوار بر مرکب و با نگهبانانش به استقبال ایشان آمد، و آنان در میان مردم فریاد میزدند: ای مردم، نزد پسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) علی بن الحسین (علیهما السلام) حاضر شوید، و به وسیله او به خداوند عز و جل تقرب جویید، شاید خداوند عذاب را از شما بگرداند.
🔻 فَلَمَّا بَصُرُوا بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ (عليه السلام) تَبَادَرُوا نَحْوَهُ وَ قَالُوا يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، أَ مَا تَرَى مَا نَزَلَ بِأُمَّةِ جَدِّكَ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه و آله)؟ هَلَكُوا وَ فَنُوا عَنْ آخِرِهِمْ، أَيْنَ أَبُوكَ حَتَّى نَسْأَلَهُ أَنْ يَخْرُجَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ وَ نَتَقَرَّبَ بِهِ إِلَى اَللَّهِ لِيَرْفَعَ اَللَّهُ بِهِ عَنْ أُمَّةِ جَدِّكَ هَذَا اَلْبَلاَءَ.
⚡ هنگامی که امام محمد باقر (علیه السلام) را دیدند، به سویش شتافتند و گفتند: ای پسر رسول خدا، آیا نمیبینی چه بر امت جدت محمد (صلى الله عليه و آله) نازل شده است؟ هلاک شدند و از بین رفتند. پدرت (امام سجاد علیه السلام) کجاست تا از او بخواهیم به مسجد بیاید و به وسیله او به خدا تقرب جوییم تا خداوند به وسیله او این بلا را از امت جدت بردارد؟
🔻 قَالَ لَهُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عليه السلام) يَفْعَلُ اَللَّهُ تَعَالَى إِنْ شَاءَ اَللَّهُ، أَصْلِحُوا أَنْفُسَكُمْ، وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّضَرُّعِ وَ اَلتَّوْبَةِ وَ اَلْوَرَعِ وَ اَلنَّهْيِ عَمَّا أَنْتُمْ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ «لاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْخٰاسِرُونَ» (الأعراف: ۹۹).
⚡ امام محمد باقر (علیه السلام) به آنان فرمودند: «خداوند متعال اگر امری را بخواهد [در مجازات بندگان] انجام میدهد. نفوس خودتان را اصلاح کنید، و بر شما باد تضرع و توبه و پرهیزکاری و دوری از آنچه [از ظلمها و فسادها که] بر آن هستید، زیرا «جز زیانکاران، از مکر [و مجازات] خدا احساس ایمنی نمیکنند» (الأعراف: ۹۹).»
🔻 قَالَ جَابِرٌ فَأَتَيْنَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ (عليهما السلام) وَ هُوَ يُصَلِّي فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى فَرَغَ مِنْ صَلاَتِهِ وَ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ مَا خَبَرُ اَلنَّاسِ؟ فَقَالَ ذَلِكَ لَقَدْ رَأَى مِنْ قُدْرَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لاَ زَالَ مُتَعَجِّباً مِنْهَا.
⚡ جابر گفت: پس نزد امام سجاد (علیه السلام) آمدیم در حالی که ایشان نماز میخواندند. منتظر ماندیم تا از نمازشان فارغ شدند و به سوی ما روی آوردند. پس به فرزندشان امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «ای محمد، خبر مردم چیست؟» [امام محمد باقر علیه السلام] گفت: «جابر چیزهایی از قدرت خداوند (عز و جل) دیده که پیوسته از آن در شگفت است.»
🔻 قَالَ جَابِرٌ: إِنَّ سُلْطَانَهُمْ سَأَلَنَا أَنْ نَسْأَلَكَ أَنْ تَحْضُرَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ حَتَّى يَجْتَمِعَ اَلنَّاسُ يَدْعُونَ وَ يَتَضَرَّعُونَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَسْأَلُونَهُ اَلْإِقَالَةَ.
⚡ جابر گفت: همانا سلطانشان از ما خواسته که از شما بخواهیم به مسجد حاضر شوید تا مردم جمع شوند و دعا کنند و به خداوند (عز و جل) تضرع نمایند و از او طلب عفو کنند.
🔻 قَالَ فَتَبَسَّمَ (عليه السلام) ثُمَّ تَلاَ «أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّنٰاتِ قٰالُوا بَلَى قٰالُوا فَادْعُوا وَ مٰا دُعٰاءُ اَلْكٰافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاٰلٍ» (غافر: ۵۰).
⚡ راوی (جابر) گفت: پس امام سجاد (علیه السلام) تبسمی کردند و سپس تلاوت فرمودند: «آیا پیامبرانتان با دلایل روشن (معجزات) به سوی شما نیامدند؟ گفتند: بله. گفتند: پس (خودتان) دعا کنید! و دعای کافران جز در گمراهی نیست» (غافر: ۵۰).
🔻 وَ «لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ اَلْمَلاَئِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ اَلْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً مٰا كٰانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشٰاءَ اَللّٰهُ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ» (الأنعام: ۱۱۱).
⚡ و [نیز تلاوت فرمودند:] «و اگر فرشتگان را بر آنان نازل میکردیم و مردگان با آنان سخن میگفتند و هر چیزی را گروه گروه در برابرشان جمع میکردیم، بازهم هرگز ایمان نمیآوردند، مگر آنکه خدا بخواهد؛ ولی بیشترشان نادانند» (الأنعام: ۱۱۱).
🔻 فَقُلْتُ سَيِّدِي اَلْعَجْبُ أَنَّهُمْ لاَ يَدْرُونَ مِنْ أَيْنَ أُتُوا قَالَ أَجَلْ ثُمَّ تَلاَ «فَالْيَوْمَ نَنْسٰاهُمْ كَمٰا نَسُوا لِقٰاءَ يَوْمِهِمْ هٰذٰا وَ مٰا كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا يَجْحَدُونَ» (الأعراف: ۵۱).
⚡ پس گفتم: سرورم، شگفتآور است که آنان نمیدانند از کجا مورد عذاب الهی قرار گرفتهاند؟ فرمودند: «بله.» سپس تلاوت فرمودند: «پس امروز ما آنان را فراموش میکنیم، همانگونه که آنان لقاء این روزشان را فراموش کردند و آیات ما را انکار میکردند» (الأعراف: ۵۱).
🔻 وَ هِيَ وَ اَللَّهِ آيَاتُنَا وَ هَذِهِ أَحَدُهَا وَ هِيَ وَ اَللَّهِ وَلاَيَتُنَا.
⚡ «و به خدا قسم، آن [آیات] آیات ما (اهل بیت) هستند، و این [معجزه] یکی از آنهاست. و به خدا قسم، آن، [آیات در مورد] ولایت ماست.»
🔻 يَا جَابِرُ مَا تَقُولُ فِي قَوْمٍ أَمَاتُوا سُنَّتَنَا وَ تَوَالَوْا أَعْدَاءَنَا وَ اِنْتَهَكُوا حُرْمَتَنَا فَظَلَمُونَا وَ غَصَبُونَا وَ أَحْيَوْا سُنَنَ اَلظَّالِمِينَ وَ سَارُوا بِسِيرَةِ اَلْفَاسِقِينَ؟
⚡ «ای جابر، درباره قومی که سنت ما را میراندند، و با دشمنان ما دوستی کردند، و حریم ما را شکستند، و به ما ظلم و غصب کردند، و سنتهای ظالمین را زنده کردند، و به سیره فاسقان رفتار کردند، چه میگویی؟»
🔻 قَالَ جَابِرٌ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ أَلْهَمَنِي فَضْلَكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ مُوَالاَةَ مَوَالِيكُمْ وَ مُعَادَاةَ أَعْدَائِكُمْ.
⚡ جابر گفت: ستایش از آن خداوندی است که با معرفت شما بر من منت نهاد، و فضیلت شما را به من الهام کرد، و مرا بر اطاعت شما و دوستی دوستان شما و دشمنی دشمنان شما موفق گرداند.
🔻 قَالَ (صلوات الله عليه) يَا جَابِرُ، أَ وَ تَدْرِي مَا اَلْمَعْرِفَةُ؟ اَلْمَعْرِفَةُ إِثْبَاتُ اَلتَّوْحِيدِ أَوَّلاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْمَعَانِي ثَانِياً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْأَبْوَابِ ثَالِثاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْأَنَامِ رَابِعاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْأَرْكَانِ خَامِساً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلنُّقَبَاءِ سَادِساً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلنُّجَبَاءِ سَابِعاً، وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لَوْ كٰانَ اَلْبَحْرُ مِدٰاداً لِكَلِمٰاتِ رَبِّي لَنَفِدَ اَلْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمٰاتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنٰا بِمِثْلِهِ مَدَداً» (الكهف: ۱۰۹).
⚡ ایشان (صلوات الله عليه) فرمودند: «ای جابر، آیا میدانی معرفت چیست؟ معرفت، اولاً اثبات توحید است، سپس ثانیاً معرفت معانی است، سپس ثالثاً معرفت ابواب (دربهای الهی)، سپس رابعاً معرفت انام (مردمان الهی)، سپس خامساً معرفت ارکان (رکنهای الهی)، سپس سادساً معرفت نُقَباء، سپس سابعاً معرفت نُجَباء. و این همان سخن خداوند متعال است: «اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب میشد، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، دریا به پایان میرسید، هرچند همانند آن را نیز به کمک میآوردیم» (الكهف: ۱۰۹).»
🔻 وَ تَلاَ أَيْضاً «وَ لَوْ أَنَّ مٰا فِي اَلْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلاٰمٌ وَ اَلْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مٰا نَفِدَتْ كَلِمٰاتُ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (لقمان: ۲۷).
⚡ و نیز تلاوت فرمودند: «و اگر آنچه در زمین از درختان است قلم شود و دریا، و هفت دریای دیگر از پس آن، مرکب شود، کلمات خدا پایان نمیپذیرد. همانا خداوند عزیز و حکیم است» (لقمان: ۲۷).
⚡ راوی (جابر) گفت: پس امام سجاد (علیه السلام) تبسمی کردند و سپس تلاوت فرمودند: «آیا پیامبرانتان با دلایل روشن (معجزات) به سوی شما نیامدند؟ گفتند: بله. گفتند: پس (خودتان) دعا کنید! و دعای کافران جز در گمراهی نیست» (غافر: ۵۰).
🔻 وَ «لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ اَلْمَلاَئِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ اَلْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً مٰا كٰانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشٰاءَ اَللّٰهُ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ» (الأنعام: ۱۱۱).
⚡ و [نیز تلاوت فرمودند:] «و اگر فرشتگان را بر آنان نازل میکردیم و مردگان با آنان سخن میگفتند و هر چیزی را گروه گروه در برابرشان جمع میکردیم، بازهم هرگز ایمان نمیآوردند، مگر آنکه خدا بخواهد؛ ولی بیشترشان نادانند» (الأنعام: ۱۱۱).
🔻 فَقُلْتُ سَيِّدِي اَلْعَجْبُ أَنَّهُمْ لاَ يَدْرُونَ مِنْ أَيْنَ أُتُوا قَالَ أَجَلْ ثُمَّ تَلاَ «فَالْيَوْمَ نَنْسٰاهُمْ كَمٰا نَسُوا لِقٰاءَ يَوْمِهِمْ هٰذٰا وَ مٰا كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا يَجْحَدُونَ» (الأعراف: ۵۱).
⚡ پس گفتم: سرورم، شگفتآور است که آنان نمیدانند از کجا مورد عذاب الهی قرار گرفتهاند؟ فرمودند: «بله.» سپس تلاوت فرمودند: «پس امروز ما آنان را فراموش میکنیم، همانگونه که آنان لقاء این روزشان را فراموش کردند و آیات ما را انکار میکردند» (الأعراف: ۵۱).
🔻 وَ هِيَ وَ اَللَّهِ آيَاتُنَا وَ هَذِهِ أَحَدُهَا وَ هِيَ وَ اَللَّهِ وَلاَيَتُنَا.
⚡ «و به خدا قسم، آن [آیات] آیات ما (اهل بیت) هستند، و این [معجزه] یکی از آنهاست. و به خدا قسم، آن، [آیات در مورد] ولایت ماست.»
🔻 يَا جَابِرُ مَا تَقُولُ فِي قَوْمٍ أَمَاتُوا سُنَّتَنَا وَ تَوَالَوْا أَعْدَاءَنَا وَ اِنْتَهَكُوا حُرْمَتَنَا فَظَلَمُونَا وَ غَصَبُونَا وَ أَحْيَوْا سُنَنَ اَلظَّالِمِينَ وَ سَارُوا بِسِيرَةِ اَلْفَاسِقِينَ؟
⚡ «ای جابر، درباره قومی که سنت ما را میراندند، و با دشمنان ما دوستی کردند، و حریم ما را شکستند، و به ما ظلم و غصب کردند، و سنتهای ظالمین را زنده کردند، و به سیره فاسقان رفتار کردند، چه میگویی؟»
🔻 قَالَ جَابِرٌ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ أَلْهَمَنِي فَضْلَكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ مُوَالاَةَ مَوَالِيكُمْ وَ مُعَادَاةَ أَعْدَائِكُمْ.
⚡ جابر گفت: ستایش از آن خداوندی است که با معرفت شما بر من منت نهاد، و فضیلت شما را به من الهام کرد، و مرا بر اطاعت شما و دوستی دوستان شما و دشمنی دشمنان شما موفق گرداند.
🔻 قَالَ (صلوات الله عليه) يَا جَابِرُ، أَ وَ تَدْرِي مَا اَلْمَعْرِفَةُ؟ اَلْمَعْرِفَةُ إِثْبَاتُ اَلتَّوْحِيدِ أَوَّلاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْمَعَانِي ثَانِياً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْأَبْوَابِ ثَالِثاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْأَنَامِ رَابِعاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلْأَرْكَانِ خَامِساً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلنُّقَبَاءِ سَادِساً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ اَلنُّجَبَاءِ سَابِعاً، وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لَوْ كٰانَ اَلْبَحْرُ مِدٰاداً لِكَلِمٰاتِ رَبِّي لَنَفِدَ اَلْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمٰاتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنٰا بِمِثْلِهِ مَدَداً» (الكهف: ۱۰۹).
⚡ ایشان (صلوات الله عليه) فرمودند: «ای جابر، آیا میدانی معرفت چیست؟ معرفت، اولاً اثبات توحید است، سپس ثانیاً معرفت معانی است، سپس ثالثاً معرفت ابواب (دربهای الهی)، سپس رابعاً معرفت انام (مردمان الهی)، سپس خامساً معرفت ارکان (رکنهای الهی)، سپس سادساً معرفت نُقَباء، سپس سابعاً معرفت نُجَباء. و این همان سخن خداوند متعال است: «اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب میشد، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، دریا به پایان میرسید، هرچند همانند آن را نیز به کمک میآوردیم» (الكهف: ۱۰۹).»
🔻 وَ تَلاَ أَيْضاً «وَ لَوْ أَنَّ مٰا فِي اَلْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلاٰمٌ وَ اَلْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مٰا نَفِدَتْ كَلِمٰاتُ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (لقمان: ۲۷).
⚡ و نیز تلاوت فرمودند: «و اگر آنچه در زمین از درختان است قلم شود و دریا، و هفت دریای دیگر از پس آن، مرکب شود، کلمات خدا پایان نمیپذیرد. همانا خداوند عزیز و حکیم است» (لقمان: ۲۷).
🔻 يَا جَابِرُ، إِثْبَاتُ اَلْتَّوْحِيدِ وَ مَعْرِفَةُ اَلْمَعَانِي؛ أَمَّا إِثْبَاتُ اَلْتَّوْحِيدِ مَعْرِفَةُ اَللَّهِ اَلْقَدِيمِ اَلْغَائِبِ اَلَّذِي «لاَ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ» (الأنعام: ۱۰۳) وَ هُوَ غَيْبٌ بَاطِنٌ سَتُدْرِكُهُ كَمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ.
⚡ «ای جابر، اثبات توحید و معرفت معانی؛ اما اثبات توحید، شناخت خداوند قدیمِ غایبی است که «چشمها او را درنمییابند و او چشمها را درمییابد، و او لطیف و آگاه است» (الأنعام: ۱۰۳). و او غیبی نهان است که او را همانگونه که او خودش را وصف کرده خواهی یافت.»
🔻 وَ أَمَّا اَلْمَعَانِي فَنَحْنُ مَعَانِيهِ وَ مَظَاهِرُهُ فِيكُمْ، اِخْتَرَعَنَا مِنْ نُورِ ذَاتِهِ، وَ فَوَّضَ إِلَيْنَا أُمُورَ عِبَادِهِ، فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ، وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اَللَّهُ، وَ إِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اَللَّهُ، وَ نَحْنُ أَحَلَّنَا اَللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) هَذَا اَلْمَحَلَّ، وَ اِصْطَفَانَا مِنْ بَيْنِ عِبَادِهِ، وَ جَعَلَنَا حُجَّتَهُ فِي بِلاَدِهِ، فَمَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً وَ رَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اَللَّهِ جَلَّ اِسْمُهُ، وَ كَفَرَ بِآيَاتِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ رُسُلِهِ.
⚡ «و اما معانی، پس ما معانی او و مظاهر او در میان شما هستیم. خداوند ما را از نور ذات خود آفرید، و امور بندگانش را به ما واگذار کرد. پس ما به اذن او هر چه بخواهیم (به مشیّةَ الله) انجام میدهیم. و ما هرگاه بخواهیم، خداوند میخواهد. و هرگاه اراده کنیم، خداوند اراده میکند. و خداوند (عز و جل) ما را در این جایگاه قرار داد، و ما را از میان بندگانش برگزید، و ما را حجت خود را در سرزمینش قرار داد. پس هر کس چیزی را از جایگاه ما انکار کند و آن را رد کند، به تحقیق بر خداوند - جل اسمه - رد کرده و به آیات و انبیاء و رسولانش کفر ورزیده است.»
🔻 يَا جَابِرُ، مَنْ عَرَفَ اَللَّهَ تَعَالَى بِهَذِهِ اَلصِّفَةِ فَقَدْ أَثْبَتَ اَلْتَّوْحِيدَ، لِأَنَّ هَذِهِ اَلصِّفَةَ مُوَافِقَةٌ لِمَا فِي اَلْكِتَابِ اَلْمُنْزَلِ، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لاَ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِيعُ اَلْعَلِيمُ» (الأنعام: ۱۰۳) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لاَ يُسْئَلُ عَمّٰا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ» (الأنبياء: ۲۳).
⚡ «ای جابر، هر کس خداوند متعال را با این صفات بشناسد، به تحقیق توحید را اثبات کرده است، زیرا این صفت موافق با آنچه در کتاب نازل شده است میباشد. و این همان سخن خداوند متعال است: «چشمها او را درنمییابند و او چشمها را درمییابد. چیزی همانند او نیست و او شنوای داناست» (الأنعام: ۱۰۳). و سخن خداوند متعال: «او از آنچه میکند بازخواست نمیشود، ولی آنان بازخواست میشوند» (الأنبياء: ۲۳).»
🔻 قَالَ جَابِرٌ يَا سَيِّدِي، مَا أَقَلَّ أَصْحَابِي؟ قَالَ (عليه السلام) هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ، أَ تَدْرِي كَمْ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ مِنْ أَصْحَابِكَ؟ قُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، كُنْتُ أَظُنُّ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ مَا بَيْنَ اَلْمِائَةِ إِلَى اَلْمِائَتَيْنِ وَ فِي كُلِّ مَا بَيْنَ اَلْأَلْفِ إِلَى اَلْأَلْفَيْنِ، بَلْ كُنْتُ أَظُنُّ أَكْثَرَ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ فِي أَطْرَافِ اَلْأَرْضِ وَ نَوَاحِيهِ.
⚡ جابر گفت: ای سرورم، پس یاران من چه کم هستند! امام (علیه السلام) فرمودند: «هیهات، هیهات! آیا میدانی چند نفر از یاران تو بر روی زمین هستند؟» گفتم: ای پسر رسول خدا، گمان میکردم در هر شهری بین صد تا دویست نفر، و در [مجموع چند شهر در] هر [منطقهای] بین هزار تا دو هزار نفر، و بلکه گمان میکردم در تمام اطراف و نواحی زمین بیش از صد هزار نفر هستند.
🔻 قَالَ (عليه السلام) يَا جَابِرُ، خَالِفْ ظَنَّكَ وَ قَصِّرْ رَأْيَكَ، أُولَئِكَ اَلْمُقَصِّرُونَ وَ لَيْسُوا لَكَ بِأَصْحَابٍ. قُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، وَ مَنِ اَلْمُقَصِّرُ؟ قَالَ اَلَّذِينَ قَصَّرُوا فِي مَعْرِفَةِ اَلْأَئِمَّةِ وَ عَنْ مَعْرِفَةِ مَا فَرَضَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ رُوحِهِ.
⚡ ایشان (علیه السلام) فرمودند: «ای جابر، با گمانت مخالفت کن و نظرت را محدود کن. آنان [یعنی کسانی که گمان میکنی] کوتاهیکنندگان و مقصّرین هستند و یاران تو نیستند.» گفتم: ای پسر رسول خدا، این مقصّر و کوتاهیکننده کیست؟ فرمودند: «کسانی که در معرفت ائمه (علیهم السلام) و در شناخت آنچه خداوند از [معرفت و اطاعتِ] امر و روح خود بر مردم واجب کرده، کوتاهی کرده و مقصّر اند.»
⚡ «ای جابر، اثبات توحید و معرفت معانی؛ اما اثبات توحید، شناخت خداوند قدیمِ غایبی است که «چشمها او را درنمییابند و او چشمها را درمییابد، و او لطیف و آگاه است» (الأنعام: ۱۰۳). و او غیبی نهان است که او را همانگونه که او خودش را وصف کرده خواهی یافت.»
🔻 وَ أَمَّا اَلْمَعَانِي فَنَحْنُ مَعَانِيهِ وَ مَظَاهِرُهُ فِيكُمْ، اِخْتَرَعَنَا مِنْ نُورِ ذَاتِهِ، وَ فَوَّضَ إِلَيْنَا أُمُورَ عِبَادِهِ، فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ، وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اَللَّهُ، وَ إِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اَللَّهُ، وَ نَحْنُ أَحَلَّنَا اَللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) هَذَا اَلْمَحَلَّ، وَ اِصْطَفَانَا مِنْ بَيْنِ عِبَادِهِ، وَ جَعَلَنَا حُجَّتَهُ فِي بِلاَدِهِ، فَمَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً وَ رَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اَللَّهِ جَلَّ اِسْمُهُ، وَ كَفَرَ بِآيَاتِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ رُسُلِهِ.
⚡ «و اما معانی، پس ما معانی او و مظاهر او در میان شما هستیم. خداوند ما را از نور ذات خود آفرید، و امور بندگانش را به ما واگذار کرد. پس ما به اذن او هر چه بخواهیم (به مشیّةَ الله) انجام میدهیم. و ما هرگاه بخواهیم، خداوند میخواهد. و هرگاه اراده کنیم، خداوند اراده میکند. و خداوند (عز و جل) ما را در این جایگاه قرار داد، و ما را از میان بندگانش برگزید، و ما را حجت خود را در سرزمینش قرار داد. پس هر کس چیزی را از جایگاه ما انکار کند و آن را رد کند، به تحقیق بر خداوند - جل اسمه - رد کرده و به آیات و انبیاء و رسولانش کفر ورزیده است.»
🔻 يَا جَابِرُ، مَنْ عَرَفَ اَللَّهَ تَعَالَى بِهَذِهِ اَلصِّفَةِ فَقَدْ أَثْبَتَ اَلْتَّوْحِيدَ، لِأَنَّ هَذِهِ اَلصِّفَةَ مُوَافِقَةٌ لِمَا فِي اَلْكِتَابِ اَلْمُنْزَلِ، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لاَ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِيعُ اَلْعَلِيمُ» (الأنعام: ۱۰۳) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لاَ يُسْئَلُ عَمّٰا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ» (الأنبياء: ۲۳).
⚡ «ای جابر، هر کس خداوند متعال را با این صفات بشناسد، به تحقیق توحید را اثبات کرده است، زیرا این صفت موافق با آنچه در کتاب نازل شده است میباشد. و این همان سخن خداوند متعال است: «چشمها او را درنمییابند و او چشمها را درمییابد. چیزی همانند او نیست و او شنوای داناست» (الأنعام: ۱۰۳). و سخن خداوند متعال: «او از آنچه میکند بازخواست نمیشود، ولی آنان بازخواست میشوند» (الأنبياء: ۲۳).»
🔻 قَالَ جَابِرٌ يَا سَيِّدِي، مَا أَقَلَّ أَصْحَابِي؟ قَالَ (عليه السلام) هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ، أَ تَدْرِي كَمْ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ مِنْ أَصْحَابِكَ؟ قُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، كُنْتُ أَظُنُّ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ مَا بَيْنَ اَلْمِائَةِ إِلَى اَلْمِائَتَيْنِ وَ فِي كُلِّ مَا بَيْنَ اَلْأَلْفِ إِلَى اَلْأَلْفَيْنِ، بَلْ كُنْتُ أَظُنُّ أَكْثَرَ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ فِي أَطْرَافِ اَلْأَرْضِ وَ نَوَاحِيهِ.
⚡ جابر گفت: ای سرورم، پس یاران من چه کم هستند! امام (علیه السلام) فرمودند: «هیهات، هیهات! آیا میدانی چند نفر از یاران تو بر روی زمین هستند؟» گفتم: ای پسر رسول خدا، گمان میکردم در هر شهری بین صد تا دویست نفر، و در [مجموع چند شهر در] هر [منطقهای] بین هزار تا دو هزار نفر، و بلکه گمان میکردم در تمام اطراف و نواحی زمین بیش از صد هزار نفر هستند.
🔻 قَالَ (عليه السلام) يَا جَابِرُ، خَالِفْ ظَنَّكَ وَ قَصِّرْ رَأْيَكَ، أُولَئِكَ اَلْمُقَصِّرُونَ وَ لَيْسُوا لَكَ بِأَصْحَابٍ. قُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، وَ مَنِ اَلْمُقَصِّرُ؟ قَالَ اَلَّذِينَ قَصَّرُوا فِي مَعْرِفَةِ اَلْأَئِمَّةِ وَ عَنْ مَعْرِفَةِ مَا فَرَضَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ رُوحِهِ.
⚡ ایشان (علیه السلام) فرمودند: «ای جابر، با گمانت مخالفت کن و نظرت را محدود کن. آنان [یعنی کسانی که گمان میکنی] کوتاهیکنندگان و مقصّرین هستند و یاران تو نیستند.» گفتم: ای پسر رسول خدا، این مقصّر و کوتاهیکننده کیست؟ فرمودند: «کسانی که در معرفت ائمه (علیهم السلام) و در شناخت آنچه خداوند از [معرفت و اطاعتِ] امر و روح خود بر مردم واجب کرده، کوتاهی کرده و مقصّر اند.»