درگذشت دکتر کوروش صفوی استاد زبانشناسی را به اهالی علومانسانی کشور تسلیت میگویم. ترجمهها و تالیفات کوروش صفوی نقش زیادی در توسعه دانش علوم انسانی در کشور داشتهاست. روحش شاد🖤🖤🖤
Forwarded from آکادمی علوم اجتماعی سپنتا
✅ نقد زندگی روزمره در ایران معاصر (1)
✔️عباس کاظمی
▶️ تکوینزندگی در ایرانِ عصر جدید، با دردسرها و مقاومتهایی همراه بودهاست. در اولین دوره از کلاسهای "نقدزندگیروزمره در ایران معاصر"، فرماجتماعی زندگیمدرن از دهه اول ۱۳۰۰ تا دو دهه پس از آن به بحث گذاشتهمیشود. جزئیات مهمی از زندگیروزمره کاویده خواهدشد؛ نمونههایی چون جایگزینی اتوبوسها و ماشینشخصی با کالسکهها ، قطار به جای تراموا، خطوط تلفن، برق، لولهکشی آب، نظام بهداشتی، نظام اداری جدید، گسترش سینماها و کافهها و خیابانهای جدید، مجلات و کتاب و ... که به شکلگیری سوژه مسئلهدار جدید، طبقات متوسط، قشر کارمند و در نتیجه تولد فرهنگ جدید یاری رساند. کلاس با مروری بر دیدگاههای انتقادی روشنفکران لیبرال و چپ در باب زندگی جدید خاتمه مییابد.
⏰دوشنبهها ۱۸ تا ۱۹.۳۰
ثبتنام 👇
@nahal_4720
1️⃣مقدمهای بر مفهوم زندگیروزمره در ایران معاصر
2️⃣تغییر چهره زندگی در دوره پهلوی اول
3️⃣تکوین طبقه متوسط ایرانی در دهههای ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰
4️⃣نقد فرهنگ جدید توسط روشنفکران دهههای ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰
لینک کانال
https://www.tg-me.com/sepantasocialscience
کانال عباس کاظمی
@varijkazemi
✔️عباس کاظمی
▶️ تکوینزندگی در ایرانِ عصر جدید، با دردسرها و مقاومتهایی همراه بودهاست. در اولین دوره از کلاسهای "نقدزندگیروزمره در ایران معاصر"، فرماجتماعی زندگیمدرن از دهه اول ۱۳۰۰ تا دو دهه پس از آن به بحث گذاشتهمیشود. جزئیات مهمی از زندگیروزمره کاویده خواهدشد؛ نمونههایی چون جایگزینی اتوبوسها و ماشینشخصی با کالسکهها ، قطار به جای تراموا، خطوط تلفن، برق، لولهکشی آب، نظام بهداشتی، نظام اداری جدید، گسترش سینماها و کافهها و خیابانهای جدید، مجلات و کتاب و ... که به شکلگیری سوژه مسئلهدار جدید، طبقات متوسط، قشر کارمند و در نتیجه تولد فرهنگ جدید یاری رساند. کلاس با مروری بر دیدگاههای انتقادی روشنفکران لیبرال و چپ در باب زندگی جدید خاتمه مییابد.
⏰دوشنبهها ۱۸ تا ۱۹.۳۰
ثبتنام 👇
@nahal_4720
1️⃣مقدمهای بر مفهوم زندگیروزمره در ایران معاصر
2️⃣تغییر چهره زندگی در دوره پهلوی اول
3️⃣تکوین طبقه متوسط ایرانی در دهههای ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰
4️⃣نقد فرهنگ جدید توسط روشنفکران دهههای ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰
لینک کانال
https://www.tg-me.com/sepantasocialscience
کانال عباس کاظمی
@varijkazemi
https://hammihanonline.ir/news/culture/tarykh-ngary-rzh-lb
✅رژلبها داستان متفاوتی از زندگیاشیا میگویند 👆
🔷معرفی کتاب لبآرایی از رضا صائمی
🚼کانال مطالعات فرهنگی ایرانی
https://www.tg-me.com/culturalstudies_usc
#تاریخ_اشیا
✅رژلبها داستان متفاوتی از زندگیاشیا میگویند 👆
🔷معرفی کتاب لبآرایی از رضا صائمی
🚼کانال مطالعات فرهنگی ایرانی
https://www.tg-me.com/culturalstudies_usc
#تاریخ_اشیا
hammihanonline.ir
تاریخنگاری رژ لب
معرفی کتاب سرگذشت اجتماعی لبآرایی در ایران
چرا آکادمی علوماجتماعی سپنتا را تاسیس کردیم؟
عباس کاظمی
@varijkazemi
✅چندین سال بود که در فکر تاسیس آکادمیای در حوزه علوم اجتماعی بودم. علیرغم انجام فرایندهای اداری، به دلیل همهگیری کرونا انجام آن به تاخیر افتاد.
✅میدانیم که در سالهای اخیر اشتیاق زیادی، برای خواندن و فهمیدن علوم اجتماعی ایجاد شدهاست. متاسفانه برخی از این انرژی در دانشگاهها بلاخص در برخی دپارتمانهای بیکیفیت و بازارمسلک به هدر رفته است. از اینرو گسترش بیرویه تحصیلات تکمیلی،جز بدنامی برای "علوماجتماعی رشتهای و دانشگاهی" به ارمغان نیاوردهاست. گسترش آکادمیهای خارج از دانشگاه در سالهای اخیر و اقبال مخاطبان بدانها را باید در شکست نهادهای محافظهکار و قبیلهمسلک دانشگاهی جستوجو کرد. با اینحال، به خوبی مطلع هستیم که موسسات خوب و با کیفیت زیادی وجود دارند ما سعی میکنیم به تدریج تمایز خود را این این قبیل موسسات آشکار کنیم. بالاخص اینکه کمتر موسسهای وجود دارد که صرفا در حوزه علوم اجتماعی فعالیت کند.
✅ هدف دیگری هم در پس این آکادمی پنهان است.در سالهای اخیر، فارغالتحصیلان دوره دکتری علوماجتماعی در ایران با اینکه در دانشگاههای برتر ایران و خارج از ایران تحصیل کردند نه امکان استخدام نه حتی دو واحد تدریس در دانشگاههای کشور را هم ندارند. زنان با تحصیلات دکتری اوضاع نابسامانتری دارند. آنها میان امید و ناامیدی در نوسانند،میان رفتن و ماندن،میان حس شکست یا پیروزی. افراد زیادی را دیدم که از پس رویدادهای چند سال اخیر درماندهتر هم شدند. هدف ما این است که به تدریج و در بلندمدت از دانش و توانایی بهترین استادان جوان بهرهمند شویم.برای رسیدن بدین هدف راهدرازی داریم.
✅امید امری رخدادی نیست، برای ایجاد امید باید تلاش کرد، شاید درستتر این باشد که بگوییم اینروزها، دست ما هرچه بیشتر برای تولید امید کوتاه شده است اما میکوشیم قدمهایمان را برای مراقبت از امیدواری موجود بلندتر کنیم. این راهی نیست که بدون کمک تکتک شما ممکن شود. دست نیاز ما به سمت تکتک شما دراز است.
✅آکادمیعلوماجتماعی سپنتا بودجهای ندارد،هیچ فرد یا سازمانی حامی مالی آن نیست،اما در این راه مصمم است که راه خود را شروع کند حتی اگر به شکست انجامد.
✅اینروزها، کلاسهای انلاین ضرورت خود را آشکار کردهاست.شهرهای دور و روستاها محروم از امکانات مرکز هستند. از اینرو، دورههای ما همزمان به صورت حضوری و آنلاین و دربرخی موضوعات صرفا به صورت آنلاین انجام خواهد شد. در مورد استادان مهاجر نیز وضع به همین شکل است. دورهای آنلاین راهی برای اتصال جامعه با این دانشمندان و پژوهشگران در حوزه علوم اجتماعی خواهد بود.
کانال آکادمی علوم اجتماعی سپنتا را در اینجا دنبال کنید 👇
https://www.tg-me.com/sepantasocialscience
صفحه اینستاگرام آکادمی
https://instagram.com/sepanta_social_sciences?igshid=NjIwNzIyMDk2Mg==
عباس کاظمی
@varijkazemi
✅چندین سال بود که در فکر تاسیس آکادمیای در حوزه علوم اجتماعی بودم. علیرغم انجام فرایندهای اداری، به دلیل همهگیری کرونا انجام آن به تاخیر افتاد.
✅میدانیم که در سالهای اخیر اشتیاق زیادی، برای خواندن و فهمیدن علوم اجتماعی ایجاد شدهاست. متاسفانه برخی از این انرژی در دانشگاهها بلاخص در برخی دپارتمانهای بیکیفیت و بازارمسلک به هدر رفته است. از اینرو گسترش بیرویه تحصیلات تکمیلی،جز بدنامی برای "علوماجتماعی رشتهای و دانشگاهی" به ارمغان نیاوردهاست. گسترش آکادمیهای خارج از دانشگاه در سالهای اخیر و اقبال مخاطبان بدانها را باید در شکست نهادهای محافظهکار و قبیلهمسلک دانشگاهی جستوجو کرد. با اینحال، به خوبی مطلع هستیم که موسسات خوب و با کیفیت زیادی وجود دارند ما سعی میکنیم به تدریج تمایز خود را این این قبیل موسسات آشکار کنیم. بالاخص اینکه کمتر موسسهای وجود دارد که صرفا در حوزه علوم اجتماعی فعالیت کند.
✅ هدف دیگری هم در پس این آکادمی پنهان است.در سالهای اخیر، فارغالتحصیلان دوره دکتری علوماجتماعی در ایران با اینکه در دانشگاههای برتر ایران و خارج از ایران تحصیل کردند نه امکان استخدام نه حتی دو واحد تدریس در دانشگاههای کشور را هم ندارند. زنان با تحصیلات دکتری اوضاع نابسامانتری دارند. آنها میان امید و ناامیدی در نوسانند،میان رفتن و ماندن،میان حس شکست یا پیروزی. افراد زیادی را دیدم که از پس رویدادهای چند سال اخیر درماندهتر هم شدند. هدف ما این است که به تدریج و در بلندمدت از دانش و توانایی بهترین استادان جوان بهرهمند شویم.برای رسیدن بدین هدف راهدرازی داریم.
✅امید امری رخدادی نیست، برای ایجاد امید باید تلاش کرد، شاید درستتر این باشد که بگوییم اینروزها، دست ما هرچه بیشتر برای تولید امید کوتاه شده است اما میکوشیم قدمهایمان را برای مراقبت از امیدواری موجود بلندتر کنیم. این راهی نیست که بدون کمک تکتک شما ممکن شود. دست نیاز ما به سمت تکتک شما دراز است.
✅آکادمیعلوماجتماعی سپنتا بودجهای ندارد،هیچ فرد یا سازمانی حامی مالی آن نیست،اما در این راه مصمم است که راه خود را شروع کند حتی اگر به شکست انجامد.
✅اینروزها، کلاسهای انلاین ضرورت خود را آشکار کردهاست.شهرهای دور و روستاها محروم از امکانات مرکز هستند. از اینرو، دورههای ما همزمان به صورت حضوری و آنلاین و دربرخی موضوعات صرفا به صورت آنلاین انجام خواهد شد. در مورد استادان مهاجر نیز وضع به همین شکل است. دورهای آنلاین راهی برای اتصال جامعه با این دانشمندان و پژوهشگران در حوزه علوم اجتماعی خواهد بود.
کانال آکادمی علوم اجتماعی سپنتا را در اینجا دنبال کنید 👇
https://www.tg-me.com/sepantasocialscience
صفحه اینستاگرام آکادمی
https://instagram.com/sepanta_social_sciences?igshid=NjIwNzIyMDk2Mg==
Telegram
آکادمی علوم اجتماعی سپنتا
این کانال جهت توسعه علوم اجتماعی در ایران در قالب کلاس،کارگاه،حلقههای کتابخوانی و تورهای علمی فعالیت میکند.
اینستاگرام سپنتا
https://www.instagram.com/sepantaacademy?igsh=dzN4ZGV5YTc0N2I1
اینستاگرام سپنتا
https://www.instagram.com/sepantaacademy?igsh=dzN4ZGV5YTc0N2I1
Forwarded from انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه تهران
انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه تهران برگزار میکند:
«معرفی رشته جامعهشناسی برای دانشآموزان فارغالتحصیل»
🔸سخنران:
دکتر عباس کاظمی
استاد و مدرس جامعهشناسی
🔹زمان:
جمعه ۲۷ مردادماه، ساعت ۱۱
🔸این جلسه بصورت مجازی و رایگان برگزار میگردد.
🔹برای ثبتنام و شرکت در جلسه به آیدی زیر در تلگرام پیغام دهید:
@Sociology_association
انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه تهران
@tehransociology
«معرفی رشته جامعهشناسی برای دانشآموزان فارغالتحصیل»
🔸سخنران:
دکتر عباس کاظمی
استاد و مدرس جامعهشناسی
🔹زمان:
جمعه ۲۷ مردادماه، ساعت ۱۱
🔸این جلسه بصورت مجازی و رایگان برگزار میگردد.
🔹برای ثبتنام و شرکت در جلسه به آیدی زیر در تلگرام پیغام دهید:
@Sociology_association
انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه تهران
@tehransociology
Forwarded from آکادمی علوم اجتماعی سپنتا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عباس کاظمی
@varijkazemi
دوره تاریخی ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰ در شکل گیری زندگی جدید ما دوره مهمی است. ما در این درسگفتار تحولات زندگی روزمره در این سه دهه را به بحث میگذاریم و از خلال اسناد و کتب و مطبوعات در آن زمان تصویری از فرایند تکوین زندگی جدید را پیشروی شما میگذاریم.
#درس_گفتار #کلاس #جامعهشناسی #زندگی_روزمره
⏰دوشنبهها ۱۸ تا ۱۹.۳۰
ثبت نام. 👈
@nahal_4720
کانال آکادمی علوماجتماعی سپنتا
https://www.tg-me.com/sepantasocialscience
@varijkazemi
دوره تاریخی ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰ در شکل گیری زندگی جدید ما دوره مهمی است. ما در این درسگفتار تحولات زندگی روزمره در این سه دهه را به بحث میگذاریم و از خلال اسناد و کتب و مطبوعات در آن زمان تصویری از فرایند تکوین زندگی جدید را پیشروی شما میگذاریم.
#درس_گفتار #کلاس #جامعهشناسی #زندگی_روزمره
⏰دوشنبهها ۱۸ تا ۱۹.۳۰
ثبت نام. 👈
@nahal_4720
کانال آکادمی علوماجتماعی سپنتا
https://www.tg-me.com/sepantasocialscience
چند ماهی است که فردین علیخواه صفحه «مکث در زندگی روزمره» را راهاندازی کرده است که به انتشار پادکست اختصاص دارد. این صفحه تلاش دارد تا به جزئیات زندگی روزمره وارد شود. جزئیاتی درباره غذا، موسیقی، اتومبیل، خیابان، خانه، لباس، سفر، کافه، جشن، مرگ، عشق و هر موضوعی که در همین نزدیکیها و در دل زندگی روزمرهمان است. در این صفحه آمده است که «گفتن از کلیات کافی است. بیایید درباره جزئیات حرف بزنیم».
آدرس صفحه در کست باکس:
https://castbox.fm/channel/id5420074?country=us
آدرس صفحه در شنوتو:
https://shenoto.com/channel/podcast/everyday-life
آدرس صفحه در کست باکس:
https://castbox.fm/channel/id5420074?country=us
آدرس صفحه در شنوتو:
https://shenoto.com/channel/podcast/everyday-life
Castbox
مکث در زندگی روزمره | Listen Free on Castbox.
حرفهایی بدون قلمبهسلمبهگوییهایی رایج درباره زندگی روزمره<br /><br />تمرینی برای معمولی دیدن پدیدههای غیرمعمولی و غیرمعمولی دیدن پدیدههای معمولی<br...
«اعتماد» فهرست استادان اخراجي و محروم از تدريس در دولتهاي نهم، دهم، دوازدهم و سيزدهم را منتشر ميكند
جايخالياين157 نفر
از سال 1385 تا پایان مرداد امسال صدها استاد دانشگاه به دليل انتقاد و نگاه مخالف با خواستههاي دولتها، حكم اخراج، بازنشستگي اجباري و ممنوعيت موقت يا دائم از تدريس گرفتهاند
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/205212/%D8%AC%D8%A7%D9%8A%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%8A%E2%80%8C%D8%A7%D9%8A%D9%86157-%D9%86%D9%81%D8%B1
جايخالياين157 نفر
از سال 1385 تا پایان مرداد امسال صدها استاد دانشگاه به دليل انتقاد و نگاه مخالف با خواستههاي دولتها، حكم اخراج، بازنشستگي اجباري و ممنوعيت موقت يا دائم از تدريس گرفتهاند
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/205212/%D8%AC%D8%A7%D9%8A%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%8A%E2%80%8C%D8%A7%D9%8A%D9%86157-%D9%86%D9%81%D8%B1
روزنامه اعتماد
جايخالياين157 نفر
از سال 1385 تا پایان مرداد امسال صدها استاد دانشگاه به دليل انتقاد و نگاه مخالف با خواستههاي دولتها، حكم اخراج، بازنشستگي اجباري و ممنوعيت موقت يا دائم از تدريس گرفتهاند
عباس وریج کاظمی
عباس کاظمی @varijkazemi دوره تاریخی ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰ در شکل گیری زندگی جدید ما دوره مهمی است. ما در این درسگفتار تحولات زندگی روزمره در این سه دهه را به بحث میگذاریم و از خلال اسناد و کتب و مطبوعات در آن زمان تصویری از فرایند تکوین زندگی جدید را پیشروی شما میگذاریم.…
کلاس زندگی روزمره در ایران معاصر با تاکید بر دهههای ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰ از همین دوشنبه برگزار میشود
اطلاعات بیشتر جهت شرکت
@nahal_4720
اطلاعات بیشتر جهت شرکت
@nahal_4720
pdf (12)_230826_053524 (1).pdf
2.1 MB
pdf (12)_230826_053524 (1).pdf
✅میانسالگی جامعه و سرگذشت اجتماعی اشیا
♦️درباره مجموعه سرگذشت اشیا
🔷مصاحبه محسن آزموده با عباس کاظمی
▶️روزنامه اعتماد
#اشیا #میان_سالگی
@varihkazemi
✅میانسالگی جامعه و سرگذشت اجتماعی اشیا
♦️درباره مجموعه سرگذشت اشیا
🔷مصاحبه محسن آزموده با عباس کاظمی
▶️روزنامه اعتماد
#اشیا #میان_سالگی
@varihkazemi
سخن درست بگویم، نمیتوانم دید
که «غم» خورند «رفیقان» و من نظاره کنم
✍️عباس کاظمی
✴️ نمیدانم در این لحظات رنجآلود چه بنویسم. اینروزها هربار که مینویسم، مطلب را نیمهکاره رها میکنم. درواقع، مدتهاست که نمیتوانم نوشتاری را به سرانجام برسانم، شبیه بنایی نیمهکاره شدهام که به حال خود رها شده اما وانمود میکند که اوضاع عادی است و کارها در حالِ انجام: دستوپازدن برای دوری از ویرانهشدن!
من دربارۀ سرنوشت تلخ و رنجهای خودم از بیرونراندهشدن از دانشگاه تهران هرگز ننوشتم. آن زمان با خودم گفتم تجربۀ من چه اهمیتی دارد وقتی که اینهمه آدم هستند که صدایشان در ویرانههای زندگی مدفون شده است؛ اما اکنونکه هرروز صدای لرزان هریک از همکارانِ در معرض تهدید به اخراج یا اخراجشده را میشنوم، نظرم تغییر کرد. برخی همکارانم با دیدن نشانههای اخراج، به امیدِ ماندن، در لاک خود فرورفتند، سکوتی سرد همراه با درد، رنج و اضطراب را تحمل میکنند، و اغلب آنهایی که اخراج شدند صدایی ندارند! حتی ممکن است هیچگاه نامشان در رسانهها آورده نشود. این روزها زیاد میشنوم این نالههای نهان را؛ یکی قلبش درد گرفته راهی بیمارستان شده، دیگری افسرده شده، آن دیگر دچار اضطراب شدید و آن دیگری بیماری خودایمنی و...
🔸 معلمان دانشگاه، خود ازطریق سازوکارهای تحقیرکننده استخدام میشوند. برخی اوقات مناسک تحقیر را از ردههای بالاتر از خود تجربه میکنند و با انبوهی از درس و کلاسها با دستمزد اندک و موقعیت شغلی بیثبات روزگار میگذرانند. شیوۀ استخدام استادان و کار در دانشگاه، مانند ایستادن روی یک بند است، درحالیکه همیشه چشمت به پایین خیره شده است. این روزها اینکه تا کی در دانشگاه اجازۀ تدریس دارید، دغدغۀ اغلب استادان است (الا متقلبان خاموش).
❇️ اخیراً دوستی، با استاد بزرگوارم نیکگوهر گفتگویی داشت. او هنوز رنجهایش از تجربۀ اخراج از سالهای ابتدایی دهۀ ۶۰ کنارش بودند و داغهایش تازه مینمودند. دردها اگر به کلمه تبدیل نشوند، جای زخمشان همیشه میماند. بااینحال، مردانی چون نیکگوهر اگرچه الگوی ایستادن و کارکردن برای همۀ ما هستند اما باید اعتراف کنیم که ما جماعت علوم اجتماعی، وظیفۀ خودمان را برای بودن و ماندن در کنار آنها فراموش کرده بودیم.
زمانی که در اواخر دهۀ ۸۰ خیلی از استادان را از دانشگاه به بیرون روان میکردند، اینهمه آگاهی که امروز وجود دارد نبود. آنها جماعتی کوچک و تنها بودند و چونان جذامیان از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور معلق بودند. من نظارهگر آوارگی برخی از آنها از نزدیک بودم. هیچ آدمی در شهر و دیار خود غریب نباشد! تنهایی یکی از بزرگترین دردهای ما بعد از اخراج بود.
⚠️ اکنون خیل عظیمی از دانشمندان ما در علوم انسانی، قربانی تبعیض و بیانصافیهای سیاسی و گاهی قبیلهای قرار میگیرند. آنها ممکن است دوست داشته باشند در لاک خود فروروند. نسل ما، رنجهایمان را به بیماری و درد بدل کرده است. لطفاً شما این رنجها را در خود مدفون نکنید؛ به نوشتار درآورید. کلمات شفابخشاند؛ دردها را از روحتان بیرون میکشند و دیگران نیز با شریکشدن در آن، از دشواریهای پیشرویتان میکاهند. دوستان آوارۀ من! نوشتن درمان است، جان است، اما تحمل درد و سکوت، درد بیامان است.
⬅️با خودم اندیشیدم که چه کمکی به شمایان میتوانم بکنم. میتوانم راههای رفته و نرفتۀ خودم را با شما قسمت کنم. میتوانم به شما بگویم بیرونآمدن از دانشگاه، مانند خروج از جزیرهای است که گویا منفصل از جامعه بودهاید. اینک به جامعه خوش آمدید. روشن است که ازنظر من ماندن در دانشگاه یک ضرورت است برای امیدوارنگاهداشتن نسل جدید اما اگر چنین نشد، دست از امیدواری و امیدوارکردن برندارید.
♦️چند روز پیش، با دو رفیق سرشار از رنج و اضطراب صحبت کردم. با خود اندیشه کردم که کاش میشد به همۀ شمایان گفت که چقدر باید در این لحظات پرالتهاب، قوی بایستید و از سیاستهای شکنندهای که قرار است شما را به ویرانه بدل کنند دوری گزینید. کسانی هستند که شما را ویران میخواهند. آبادی باشید که روبروی ویرانه لبخند میزند.
⚠️برخی از استادانی که اخراج میشوند، بسیار تحسین و تکریم میشوند، به چشم دانشجویان، قهرمانانی بیهمتا جلوه میکنند، گاهی خود باور میکنند که قهرماناند و دست به کارهایی نااندیشیده میزنند. شما قهرمان نیستید! این، علوم انسانی است که قهرمان است. اوست که چونان خورشیدی بر جامعه روشنایی افکنده و بر دل اهالی قدرت ترس. زود است که از یادها میروید. این سلاموصلواتها به خاطره تبدیل میشوند، باید فکری برای زندگی خود بکنید. این پرسش مهم به میان ما میآید که بعد از اخراج،اغلب اهالی علوم انسانی که بیپشتوانهاند چه باید بکنند؟ اگر بنویسید و ایدههایتان را به اشتراک بگذارید، کمک بزرگی به یکدیگر میکنید.
@varijkazemi
#یاد_داشت
که «غم» خورند «رفیقان» و من نظاره کنم
✍️عباس کاظمی
✴️ نمیدانم در این لحظات رنجآلود چه بنویسم. اینروزها هربار که مینویسم، مطلب را نیمهکاره رها میکنم. درواقع، مدتهاست که نمیتوانم نوشتاری را به سرانجام برسانم، شبیه بنایی نیمهکاره شدهام که به حال خود رها شده اما وانمود میکند که اوضاع عادی است و کارها در حالِ انجام: دستوپازدن برای دوری از ویرانهشدن!
من دربارۀ سرنوشت تلخ و رنجهای خودم از بیرونراندهشدن از دانشگاه تهران هرگز ننوشتم. آن زمان با خودم گفتم تجربۀ من چه اهمیتی دارد وقتی که اینهمه آدم هستند که صدایشان در ویرانههای زندگی مدفون شده است؛ اما اکنونکه هرروز صدای لرزان هریک از همکارانِ در معرض تهدید به اخراج یا اخراجشده را میشنوم، نظرم تغییر کرد. برخی همکارانم با دیدن نشانههای اخراج، به امیدِ ماندن، در لاک خود فرورفتند، سکوتی سرد همراه با درد، رنج و اضطراب را تحمل میکنند، و اغلب آنهایی که اخراج شدند صدایی ندارند! حتی ممکن است هیچگاه نامشان در رسانهها آورده نشود. این روزها زیاد میشنوم این نالههای نهان را؛ یکی قلبش درد گرفته راهی بیمارستان شده، دیگری افسرده شده، آن دیگر دچار اضطراب شدید و آن دیگری بیماری خودایمنی و...
🔸 معلمان دانشگاه، خود ازطریق سازوکارهای تحقیرکننده استخدام میشوند. برخی اوقات مناسک تحقیر را از ردههای بالاتر از خود تجربه میکنند و با انبوهی از درس و کلاسها با دستمزد اندک و موقعیت شغلی بیثبات روزگار میگذرانند. شیوۀ استخدام استادان و کار در دانشگاه، مانند ایستادن روی یک بند است، درحالیکه همیشه چشمت به پایین خیره شده است. این روزها اینکه تا کی در دانشگاه اجازۀ تدریس دارید، دغدغۀ اغلب استادان است (الا متقلبان خاموش).
❇️ اخیراً دوستی، با استاد بزرگوارم نیکگوهر گفتگویی داشت. او هنوز رنجهایش از تجربۀ اخراج از سالهای ابتدایی دهۀ ۶۰ کنارش بودند و داغهایش تازه مینمودند. دردها اگر به کلمه تبدیل نشوند، جای زخمشان همیشه میماند. بااینحال، مردانی چون نیکگوهر اگرچه الگوی ایستادن و کارکردن برای همۀ ما هستند اما باید اعتراف کنیم که ما جماعت علوم اجتماعی، وظیفۀ خودمان را برای بودن و ماندن در کنار آنها فراموش کرده بودیم.
زمانی که در اواخر دهۀ ۸۰ خیلی از استادان را از دانشگاه به بیرون روان میکردند، اینهمه آگاهی که امروز وجود دارد نبود. آنها جماعتی کوچک و تنها بودند و چونان جذامیان از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور معلق بودند. من نظارهگر آوارگی برخی از آنها از نزدیک بودم. هیچ آدمی در شهر و دیار خود غریب نباشد! تنهایی یکی از بزرگترین دردهای ما بعد از اخراج بود.
⚠️ اکنون خیل عظیمی از دانشمندان ما در علوم انسانی، قربانی تبعیض و بیانصافیهای سیاسی و گاهی قبیلهای قرار میگیرند. آنها ممکن است دوست داشته باشند در لاک خود فروروند. نسل ما، رنجهایمان را به بیماری و درد بدل کرده است. لطفاً شما این رنجها را در خود مدفون نکنید؛ به نوشتار درآورید. کلمات شفابخشاند؛ دردها را از روحتان بیرون میکشند و دیگران نیز با شریکشدن در آن، از دشواریهای پیشرویتان میکاهند. دوستان آوارۀ من! نوشتن درمان است، جان است، اما تحمل درد و سکوت، درد بیامان است.
⬅️با خودم اندیشیدم که چه کمکی به شمایان میتوانم بکنم. میتوانم راههای رفته و نرفتۀ خودم را با شما قسمت کنم. میتوانم به شما بگویم بیرونآمدن از دانشگاه، مانند خروج از جزیرهای است که گویا منفصل از جامعه بودهاید. اینک به جامعه خوش آمدید. روشن است که ازنظر من ماندن در دانشگاه یک ضرورت است برای امیدوارنگاهداشتن نسل جدید اما اگر چنین نشد، دست از امیدواری و امیدوارکردن برندارید.
♦️چند روز پیش، با دو رفیق سرشار از رنج و اضطراب صحبت کردم. با خود اندیشه کردم که کاش میشد به همۀ شمایان گفت که چقدر باید در این لحظات پرالتهاب، قوی بایستید و از سیاستهای شکنندهای که قرار است شما را به ویرانه بدل کنند دوری گزینید. کسانی هستند که شما را ویران میخواهند. آبادی باشید که روبروی ویرانه لبخند میزند.
⚠️برخی از استادانی که اخراج میشوند، بسیار تحسین و تکریم میشوند، به چشم دانشجویان، قهرمانانی بیهمتا جلوه میکنند، گاهی خود باور میکنند که قهرماناند و دست به کارهایی نااندیشیده میزنند. شما قهرمان نیستید! این، علوم انسانی است که قهرمان است. اوست که چونان خورشیدی بر جامعه روشنایی افکنده و بر دل اهالی قدرت ترس. زود است که از یادها میروید. این سلاموصلواتها به خاطره تبدیل میشوند، باید فکری برای زندگی خود بکنید. این پرسش مهم به میان ما میآید که بعد از اخراج،اغلب اهالی علوم انسانی که بیپشتوانهاند چه باید بکنند؟ اگر بنویسید و ایدههایتان را به اشتراک بگذارید، کمک بزرگی به یکدیگر میکنید.
@varijkazemi
#یاد_داشت
عباس وریج کاظمی pinned «✅چرا در نهایت، ناامید نیستم عباس کاظمی 🔷دیروز در کافه امجدیه، بعد از سخنرانی در موزهی عکسخانه شهر، دوستی که برای اولین بار با او ملاقات میکردم پرسشی برای من طرح کرد: "شما به عنوان جامعهشناس، خسته و ناامید نمیشوید؟چطور علیرغم تنگناهای هر روز گسترشیابنده…»
بسیاری از دوستان همواره میپرسند چگونه تغییر ممکن است؟ما چگونه میتوانیم روی جامعه تاثیر بگذاریم؟ کتاب تغییر اثر سنتولا را پیشنهاد میکنم بخوانید اما قبل از خواندن آن کتاب به شرح تفصیلی محمد فاضلی در کانال دغدغه ایران رجوع کنید که کتاب را در سه اپیزود به خوبی شرح دادهاست. بنظر من، همه باید این سه اپیزود از کتاب را بشنوند.
@varijkazemi
عباس کاظمی
👇👇👇👇👇👇👇
نظریه تغییر
محمد فاضلی
تغییر چگونه رخ میدهد؟ چگونه رفتاری یا مصرف کالایی در جامعه فراگیر میشود؟ چگونه یک نوآوری توسط مردم پذیرفته میشود؟ آدمها تحت چه سازوکاری به یک جنبش اجتماعی میپیوندند؟
#دیمون_سنتولا در کتاب تغییر به این سؤالات پاسخ میدهد. اپیزودهای ۸۵ تا ۸۷ پادکست دغدغه ایران، به شرح این کتاب پرداخته است.
شنیدن اپیزود ۸۵
قسمت اول شرح کتاب تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
شنیدن اپیزود ۸۶
قسمت دوم شرح کتاب تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
شنیدن اپیزود ۸۷
قسمت سوم شرح کتاب تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
دسترسی به کتاب تغییر
@dirancast_official
@varijkazemi
عباس کاظمی
👇👇👇👇👇👇👇
نظریه تغییر
محمد فاضلی
تغییر چگونه رخ میدهد؟ چگونه رفتاری یا مصرف کالایی در جامعه فراگیر میشود؟ چگونه یک نوآوری توسط مردم پذیرفته میشود؟ آدمها تحت چه سازوکاری به یک جنبش اجتماعی میپیوندند؟
#دیمون_سنتولا در کتاب تغییر به این سؤالات پاسخ میدهد. اپیزودهای ۸۵ تا ۸۷ پادکست دغدغه ایران، به شرح این کتاب پرداخته است.
شنیدن اپیزود ۸۵
قسمت اول شرح کتاب تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
شنیدن اپیزود ۸۶
قسمت دوم شرح کتاب تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
شنیدن اپیزود ۸۷
قسمت سوم شرح کتاب تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
دسترسی به کتاب تغییر
@dirancast_official
Telegram
پادکست دغدغه ایران - کانال رسمی
اپیزود هشتادوپنجم پادکست دغدغه ایران
تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
تغییر اجتماعی چگونه رخ میدهد؟ چرا مردم برخی تغییر رفتارها را میپذیرند و در مقابل برخی دیگر مقاومت میکنند؟ چرا برخی محصولات خوب طراحیشده در بازارها شکست میخورند و محصولات…
تغییر: رخدادهای بزرگ چگونه فراگیر میشود؟
تغییر اجتماعی چگونه رخ میدهد؟ چرا مردم برخی تغییر رفتارها را میپذیرند و در مقابل برخی دیگر مقاومت میکنند؟ چرا برخی محصولات خوب طراحیشده در بازارها شکست میخورند و محصولات…
♦️[در بارهی استادان دانشگاه] / ۱
✍️دکتر خیّام عبّاسی
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دکتر عباس کاظمیوریج در یادداشتی از اوضاع زندگی استادانِ اخراجی نوشته و توصیه کرده است که این ارجمندان هم از رنجهای خود پس از اخراج بنویسند و هم قوی باشند.
به نظرم نه تنها استادان اخراجشده، زخم و ضربتخورده و قربانی شده بایستی از وضعیت پس از اخراجشان بگویند و بنویسند، که دیگران هم اگر تعهدی در خود احساس میکنند، و حتی دانشجویانی که شاهدان این ستمها بودهاند، ضرورت دارد در این مورد بگویند و بنویسند.
در گروههای آموزشی علوم انسانی سه تیپ شخصیتی از اعضای هیأتعلمی را میتوان دستهبندی کرد. یکگروه را میتوانم «کارمند»، «مستخدَم» و «عضو مؤسسه» بگویم. اینگروه صرفاً نقش آموزشی دارند و بهعبارتی در نقش خود فرو نمیروند یا شاید بهعللی تمایلی به فرو رفتن در نقش خود ندارند. اصل مهم برای آنها «پرستیژ» استادیّ دانشگاه در جامعه است. واحدهای موظفی را درس میدهند؛ پایاننامههای محوله را به سرانجام میرسانند؛ تدریس و راهنمایی را تنها انجام وظیفه میدانند و میزان یادگیری یا بهروز بودن منابع درسی، حضور جدّی دانشجو در کلاس، اُفت آموزشی، پایین بودن نمرات آزمونها، میزان علاقهمندی دانشجو به دانش، یأس و ناامیدی دانشجو، هدف دانشجو از تحصیل (یادگیری یا تنها اخذ مدرک)، وضعیت جامعه، آسیبهای اجتماعی و مواردی مانند اینها برایشان یا فاقد اهمیّت است یا کمترین اهمیّت را دارند. اغلب این تیپ از اعضا، اوقات خود را بیشتر صرف فعالیّتهای اقتصادی میکنند و در نتیجه، گفتن و نوشتن و تدریس در روند استادیّشان ارزش ثانویّه دارند و اگر در دریافت حقوق و مزایا از دانشگاه خلل و اختلالی پیش بیاید، یا کموبیشی باشد، نه اعتراض میکنند و نه بر زندگیشان تأثیر محسوسی دارد.
این گروه از وجه جهانبینی، ایدئولوژی و احساس مسئولیت هم محافظهکار هستند. در ساحل دور از دریا میخوابند تا خواب آب نبینند و اگر نسبت به وضعیت اقتصادی یا حتی آموزشی هم انتقادی داشته باشند، نه از منظر علمی و در عیان، بلکه به روش «دورهمی» و در خفا و در حلقۀ افراد مورد اعتماد، با رعایت همۀ جوانب! میگویند و میشنوند تا وقت بگذرد. کلاسهای درس این گروه هم همیشه شلوغ است چون ویژگی مهم «استاد خوب» را دارند. نتایج ارزشیابی کلاسهای درسیشان هم همیشه «خیلی خوب» از لیکرت دریافت میکنند. ناظران سیستم سیاسی هم از این عده، خاطر و خیال جمع دارند و اگر آنان را یار شاطر نمیشمرند باری بار خاطر هم نمیدانند. اگر قرار باشد میزی (بزرگ یا کوچک) به آنان واگذار بشود هم مشکلی بابت منفی بودن جواب استعلامها ندارند. در نوشتن و چاپ مقاله هم اگر چیزی از پایاننامههای دانشجویی درآمد و «درد سر» نداشت، که شاهد مقصود در آغوش است، اگر نشد و درنیامد که آبی از آب نجنبیده است. این گروه در حضور بالادستان، مستمعِ منظم و تأیید کننده آنان هستند و در جمع پاییندستان، متکلم وحده و کاشفان نواقص آنها.
گروه دوم درست بر عکس، میکوشند حد اقلّی از معیارهای علمی را (در آموزش و پژوهش) رعایت کنند. این است که نه کلاس شلوغ و نه تعدد پایاننامه دارند. تدریس برخی دروس برای آنها ممنوع است؛ در منصبداری، پاسخ استعلامشان منفی است؛ فعالیّت اقتصادی بیرون از دانشگاه ندارند؛ بند ناف زندگیشان به حقوق دریافتی متصل است؛ نسبت به پسوپیشی دریافت حقوق و دیگر مشکلات دانشگاه اعتراض میکنند؛ جهانبینی و ایدئولوژی روشنی دارند و علیالاغلب در تقابل با سیستمهای ناکارآمد و غیردموکراتیک مواجهۀ انتقادی دارند. این گروه را میتوان «معلّم» و «پژوهشگر» نام داد.اکثریت این گروه، برچسبی سیاسی و اعتقادی از سوی گروه سوم و برخی از دانشجویانِ ناراضی از نمره خوردهاند و سالهای سال (چون جذامیانی که کاظمی بهدرستی تصوّر کرده است)، خون دل خورده و خاموش بودهاند.در میان این گروه، زیرگروهی هستند که به دو علّت متحمّل ستمدیدهگی مضاعف شدهاند. یک، زیرا شهرتی مانند مشاهیری چون سیّد جواد طباطبایی، نیکگهر، سروش، زارچی و ... ندارند؛ و دو زیرا در گروههای آموزشی شهرستانها مشغول هستند و نسبت به «مرکز»، «پیرامونی» محسوب میشوند. البته پیرامونی شمردن این جمع، نتیجۀ نوع پندار همکاران مرکزنشینی است که بهویژه در حوزۀ جامعهشناسی که خود شاهد بودهام، نگاه برتریجویانه در دانایی خود دارند و هر همکار شهرستاننشینی را «جهان چندم» مرکز (که خود باشند) میدانند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#عباسی
#دانشگاه
@NewHasanMohaddesi
✍️دکتر خیّام عبّاسی
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دکتر عباس کاظمیوریج در یادداشتی از اوضاع زندگی استادانِ اخراجی نوشته و توصیه کرده است که این ارجمندان هم از رنجهای خود پس از اخراج بنویسند و هم قوی باشند.
به نظرم نه تنها استادان اخراجشده، زخم و ضربتخورده و قربانی شده بایستی از وضعیت پس از اخراجشان بگویند و بنویسند، که دیگران هم اگر تعهدی در خود احساس میکنند، و حتی دانشجویانی که شاهدان این ستمها بودهاند، ضرورت دارد در این مورد بگویند و بنویسند.
در گروههای آموزشی علوم انسانی سه تیپ شخصیتی از اعضای هیأتعلمی را میتوان دستهبندی کرد. یکگروه را میتوانم «کارمند»، «مستخدَم» و «عضو مؤسسه» بگویم. اینگروه صرفاً نقش آموزشی دارند و بهعبارتی در نقش خود فرو نمیروند یا شاید بهعللی تمایلی به فرو رفتن در نقش خود ندارند. اصل مهم برای آنها «پرستیژ» استادیّ دانشگاه در جامعه است. واحدهای موظفی را درس میدهند؛ پایاننامههای محوله را به سرانجام میرسانند؛ تدریس و راهنمایی را تنها انجام وظیفه میدانند و میزان یادگیری یا بهروز بودن منابع درسی، حضور جدّی دانشجو در کلاس، اُفت آموزشی، پایین بودن نمرات آزمونها، میزان علاقهمندی دانشجو به دانش، یأس و ناامیدی دانشجو، هدف دانشجو از تحصیل (یادگیری یا تنها اخذ مدرک)، وضعیت جامعه، آسیبهای اجتماعی و مواردی مانند اینها برایشان یا فاقد اهمیّت است یا کمترین اهمیّت را دارند. اغلب این تیپ از اعضا، اوقات خود را بیشتر صرف فعالیّتهای اقتصادی میکنند و در نتیجه، گفتن و نوشتن و تدریس در روند استادیّشان ارزش ثانویّه دارند و اگر در دریافت حقوق و مزایا از دانشگاه خلل و اختلالی پیش بیاید، یا کموبیشی باشد، نه اعتراض میکنند و نه بر زندگیشان تأثیر محسوسی دارد.
این گروه از وجه جهانبینی، ایدئولوژی و احساس مسئولیت هم محافظهکار هستند. در ساحل دور از دریا میخوابند تا خواب آب نبینند و اگر نسبت به وضعیت اقتصادی یا حتی آموزشی هم انتقادی داشته باشند، نه از منظر علمی و در عیان، بلکه به روش «دورهمی» و در خفا و در حلقۀ افراد مورد اعتماد، با رعایت همۀ جوانب! میگویند و میشنوند تا وقت بگذرد. کلاسهای درس این گروه هم همیشه شلوغ است چون ویژگی مهم «استاد خوب» را دارند. نتایج ارزشیابی کلاسهای درسیشان هم همیشه «خیلی خوب» از لیکرت دریافت میکنند. ناظران سیستم سیاسی هم از این عده، خاطر و خیال جمع دارند و اگر آنان را یار شاطر نمیشمرند باری بار خاطر هم نمیدانند. اگر قرار باشد میزی (بزرگ یا کوچک) به آنان واگذار بشود هم مشکلی بابت منفی بودن جواب استعلامها ندارند. در نوشتن و چاپ مقاله هم اگر چیزی از پایاننامههای دانشجویی درآمد و «درد سر» نداشت، که شاهد مقصود در آغوش است، اگر نشد و درنیامد که آبی از آب نجنبیده است. این گروه در حضور بالادستان، مستمعِ منظم و تأیید کننده آنان هستند و در جمع پاییندستان، متکلم وحده و کاشفان نواقص آنها.
گروه دوم درست بر عکس، میکوشند حد اقلّی از معیارهای علمی را (در آموزش و پژوهش) رعایت کنند. این است که نه کلاس شلوغ و نه تعدد پایاننامه دارند. تدریس برخی دروس برای آنها ممنوع است؛ در منصبداری، پاسخ استعلامشان منفی است؛ فعالیّت اقتصادی بیرون از دانشگاه ندارند؛ بند ناف زندگیشان به حقوق دریافتی متصل است؛ نسبت به پسوپیشی دریافت حقوق و دیگر مشکلات دانشگاه اعتراض میکنند؛ جهانبینی و ایدئولوژی روشنی دارند و علیالاغلب در تقابل با سیستمهای ناکارآمد و غیردموکراتیک مواجهۀ انتقادی دارند. این گروه را میتوان «معلّم» و «پژوهشگر» نام داد.اکثریت این گروه، برچسبی سیاسی و اعتقادی از سوی گروه سوم و برخی از دانشجویانِ ناراضی از نمره خوردهاند و سالهای سال (چون جذامیانی که کاظمی بهدرستی تصوّر کرده است)، خون دل خورده و خاموش بودهاند.در میان این گروه، زیرگروهی هستند که به دو علّت متحمّل ستمدیدهگی مضاعف شدهاند. یک، زیرا شهرتی مانند مشاهیری چون سیّد جواد طباطبایی، نیکگهر، سروش، زارچی و ... ندارند؛ و دو زیرا در گروههای آموزشی شهرستانها مشغول هستند و نسبت به «مرکز»، «پیرامونی» محسوب میشوند. البته پیرامونی شمردن این جمع، نتیجۀ نوع پندار همکاران مرکزنشینی است که بهویژه در حوزۀ جامعهشناسی که خود شاهد بودهام، نگاه برتریجویانه در دانایی خود دارند و هر همکار شهرستاننشینی را «جهان چندم» مرکز (که خود باشند) میدانند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#عباسی
#دانشگاه
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️[در بارهی استادان دانشگاه] / ۲
✍️دکتر خیّام عبّاسی
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
به عنوان یک نمونه، عباس کاظمی کتابی از تجربههای زیستۀ کلاسهای جامعهشناسی منتشر کرد. در این کتاب نامی از همکاران گروههای آموزشی بیرون از «مرکز» دیده نشد؛ گویی که چون فاصلۀ جغرافیایی زیادی با مرکز دارند، پس شایستگی و اهلیّت «گفتن» هم ندارند و حیف است اوقات عزیز مرکزنشینان صرف شنیدن از این «حاشیهنشینان» بشود. همین نگاه (تأکید کنم که نه با این شدّت) بر پذیرش و داوری مقالههای حاشیهنشینان (باز تأکید کنم در اکثریت) مجلّات جامعهشناسی و علوم اجتماعی حاکم است. من بارها مقالاتی از همکاران حاشیهایشده را دیدهام که با مقالات مرکز ثقل «پایتخت» جامعهشناسی ایران برابری داشتند و متصدیّان مجلّات بهراحتی آنها را قابل حتی داوری هم ندانسته بودند.
گروه سوم و کمتعداد، کسانی هستند که بهجز داشتن ویژگیهای گروه اول، «کارگزار» سیستم سیاسی در نقش «استاد» محسوب میشوند. این جمع، مناصب اجرایی دانشگاهها را به صورت گردشی در اختیار دارند و از حمایتهای مادی و غیرمادی سازمان یا وزارتخانه هم برخوردار هستند. به کرّات دیده شده است که مثلاً یکی از این اعضا با مرتبۀ مربی، ریاست دانشکده را بر عهده دارد و برای تعدادی که رتبۀ «استاد تمام» دارند هم تکلیف تعیین میکنند. «کارگزار» بودن این عزیزان، تعهدی هم بر دوششان نهاده است که در شناساندن «همکاران مسألهدار» یار دوازدهم سیستم حذف و پاکسازی باشند. صفت «مبلّغ» بیشتر بر این جمع قابل اطلاق است تا محقق یا معلّم.
گروههای اول و سوم، نه تهدیدی برای سیستمهای درونی و بیرونی محسوب میشوند و نه همان سیستمها آنان را تهدید میدانند؛ و پیدا است که درد و رنجی ندارند تا از کلمات شفابخش استفاده کنند و تجربۀ تلخی از تعلیق و حذف درس و اخراجی و تشکیل پرونده و تخطئه و توهین و... هم ندارند. اصلاً تجربهای اینچنینی ندارند، چه رسد به تلخ بودن آن!.
میتوان به توصیۀ کاظمی گوش جان سپرد؛ یعنی گروه دوم و زیرگروه آن، از تجربیّات خود بگویند و بنویسند. اما چگونه «قوّی» وّ قدرتمند باشند و بمانند؟
این گروه شامل کسانی میشود که عمدتاً دورۀ میانسالی را طی میکنند و توان سرمایهگذاری خصوصی یا تبحر در فعالیّت اقتصادی دیگری ندارند، و تمام همّوغمّشان شغل و حرفۀ اصلیشان بوده است. اکثراً حتی مستأجر هستند؛ از حقوق ناچیز معلّمی هم پساندازی برایشان نمانده؛ پیرامونی و حاشیهای محسوب میشوند و علاوه بر ثروت و سرمایۀ اقتصادی، از شهرت نیز بینصیباند. با این ویژگیها، چگونه قوی بمانند؟.
کاظمی بهیقین متوجّه این نکته هست که امکانات و دسترسیهایی را که ساکنین تهران (همگان بهطور عام و استادانِ اخراجی بهطور خاص) دارند، مراکز استانها یا شهرستانهایِ غیر از مراکز استانها، ندارند؛ نه برای آموزش بیرون از دانشگاه و نه پژوهش و نه حتی برای نقد یک کتاب یا یک نمایش و تئاتر.اینها، «قربانیان خاموش و فراموششده» هستند.
باری، میکوشیم قویّ و امیدوار باشیم و بمانیم. قرار داریم گرد قبلۀ یأس و ناامیدی طواف نکنیم. خوشبینی را بگسترانیم و بهجای نفرینِ بر تاریکی، شمعی بگیرانیم. به آینده بدبین نباشیم؛ از تاریخ بیاموزیم؛ کلمات شفابخش را مرهم زخمها کنیم؛ و گر «غم لشگر انگیزد که خون» علم و تعلیم و معلّمی را بریزد، به ساقی سخن و سطر بیاویزیم. امّا، در اینجا که ماییم، هر آنچه سفت و سخت بود، هنوز سفت و سخت است و تا ذوب شدن و دود شدن واقعیتهای اجتماعی و سیاسی غیرعلمی و غیراخلاقی و غیرانسانی فاصلهای بسیار است. اینجا، امید بستن به تغییرات را میدانیم؛ راه و روش تغییر دادن را نه به اندازۀ استادان دردمند، که اندکی آموختهایم اما سرعت تغییرات بسیار کُند است آقای دکتر کاظمی؛ بسیار کُند و بطئ؛ چرا که نیروهای ارتجاعی و امکاناتِ مستظهر به سیاست و ایدئولوژی و سنتشان، ریشه سترگ و عمیق در تاریخ و فرهنگی دارند که از عنصر نقد تهی هستند. نقد که به گمانام گام ابتدایی و ضروری تغییر و تحول است. «اینجا هر روز، روز واقعه تکرار میشود».
در پایان و با این توصیف و با فرض وجود ارادههایی برای بقا و تغییر، مایلام از هر خوانندهای بپرسم (بهخصوص برای بقای زندگی اخراجیها) که: «چه باید کرد؟».
نام بردن از کاظمی (که خود قربانی و آسیبدیدۀ دانشگاهی است) در این یادداشت به معنای تقصیر و قصور ایشان نیست. نام بردن از ایشان را احترام برای یادداشت دردمندانهاش در مورد «مسألۀ» «اخراجیها» معنا کنید.
#عباسی
#دانشگاه
@NewHasanMohaddesi
✍️دکتر خیّام عبّاسی
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
به عنوان یک نمونه، عباس کاظمی کتابی از تجربههای زیستۀ کلاسهای جامعهشناسی منتشر کرد. در این کتاب نامی از همکاران گروههای آموزشی بیرون از «مرکز» دیده نشد؛ گویی که چون فاصلۀ جغرافیایی زیادی با مرکز دارند، پس شایستگی و اهلیّت «گفتن» هم ندارند و حیف است اوقات عزیز مرکزنشینان صرف شنیدن از این «حاشیهنشینان» بشود. همین نگاه (تأکید کنم که نه با این شدّت) بر پذیرش و داوری مقالههای حاشیهنشینان (باز تأکید کنم در اکثریت) مجلّات جامعهشناسی و علوم اجتماعی حاکم است. من بارها مقالاتی از همکاران حاشیهایشده را دیدهام که با مقالات مرکز ثقل «پایتخت» جامعهشناسی ایران برابری داشتند و متصدیّان مجلّات بهراحتی آنها را قابل حتی داوری هم ندانسته بودند.
گروه سوم و کمتعداد، کسانی هستند که بهجز داشتن ویژگیهای گروه اول، «کارگزار» سیستم سیاسی در نقش «استاد» محسوب میشوند. این جمع، مناصب اجرایی دانشگاهها را به صورت گردشی در اختیار دارند و از حمایتهای مادی و غیرمادی سازمان یا وزارتخانه هم برخوردار هستند. به کرّات دیده شده است که مثلاً یکی از این اعضا با مرتبۀ مربی، ریاست دانشکده را بر عهده دارد و برای تعدادی که رتبۀ «استاد تمام» دارند هم تکلیف تعیین میکنند. «کارگزار» بودن این عزیزان، تعهدی هم بر دوششان نهاده است که در شناساندن «همکاران مسألهدار» یار دوازدهم سیستم حذف و پاکسازی باشند. صفت «مبلّغ» بیشتر بر این جمع قابل اطلاق است تا محقق یا معلّم.
گروههای اول و سوم، نه تهدیدی برای سیستمهای درونی و بیرونی محسوب میشوند و نه همان سیستمها آنان را تهدید میدانند؛ و پیدا است که درد و رنجی ندارند تا از کلمات شفابخش استفاده کنند و تجربۀ تلخی از تعلیق و حذف درس و اخراجی و تشکیل پرونده و تخطئه و توهین و... هم ندارند. اصلاً تجربهای اینچنینی ندارند، چه رسد به تلخ بودن آن!.
میتوان به توصیۀ کاظمی گوش جان سپرد؛ یعنی گروه دوم و زیرگروه آن، از تجربیّات خود بگویند و بنویسند. اما چگونه «قوّی» وّ قدرتمند باشند و بمانند؟
این گروه شامل کسانی میشود که عمدتاً دورۀ میانسالی را طی میکنند و توان سرمایهگذاری خصوصی یا تبحر در فعالیّت اقتصادی دیگری ندارند، و تمام همّوغمّشان شغل و حرفۀ اصلیشان بوده است. اکثراً حتی مستأجر هستند؛ از حقوق ناچیز معلّمی هم پساندازی برایشان نمانده؛ پیرامونی و حاشیهای محسوب میشوند و علاوه بر ثروت و سرمایۀ اقتصادی، از شهرت نیز بینصیباند. با این ویژگیها، چگونه قوی بمانند؟.
کاظمی بهیقین متوجّه این نکته هست که امکانات و دسترسیهایی را که ساکنین تهران (همگان بهطور عام و استادانِ اخراجی بهطور خاص) دارند، مراکز استانها یا شهرستانهایِ غیر از مراکز استانها، ندارند؛ نه برای آموزش بیرون از دانشگاه و نه پژوهش و نه حتی برای نقد یک کتاب یا یک نمایش و تئاتر.اینها، «قربانیان خاموش و فراموششده» هستند.
باری، میکوشیم قویّ و امیدوار باشیم و بمانیم. قرار داریم گرد قبلۀ یأس و ناامیدی طواف نکنیم. خوشبینی را بگسترانیم و بهجای نفرینِ بر تاریکی، شمعی بگیرانیم. به آینده بدبین نباشیم؛ از تاریخ بیاموزیم؛ کلمات شفابخش را مرهم زخمها کنیم؛ و گر «غم لشگر انگیزد که خون» علم و تعلیم و معلّمی را بریزد، به ساقی سخن و سطر بیاویزیم. امّا، در اینجا که ماییم، هر آنچه سفت و سخت بود، هنوز سفت و سخت است و تا ذوب شدن و دود شدن واقعیتهای اجتماعی و سیاسی غیرعلمی و غیراخلاقی و غیرانسانی فاصلهای بسیار است. اینجا، امید بستن به تغییرات را میدانیم؛ راه و روش تغییر دادن را نه به اندازۀ استادان دردمند، که اندکی آموختهایم اما سرعت تغییرات بسیار کُند است آقای دکتر کاظمی؛ بسیار کُند و بطئ؛ چرا که نیروهای ارتجاعی و امکاناتِ مستظهر به سیاست و ایدئولوژی و سنتشان، ریشه سترگ و عمیق در تاریخ و فرهنگی دارند که از عنصر نقد تهی هستند. نقد که به گمانام گام ابتدایی و ضروری تغییر و تحول است. «اینجا هر روز، روز واقعه تکرار میشود».
در پایان و با این توصیف و با فرض وجود ارادههایی برای بقا و تغییر، مایلام از هر خوانندهای بپرسم (بهخصوص برای بقای زندگی اخراجیها) که: «چه باید کرد؟».
نام بردن از کاظمی (که خود قربانی و آسیبدیدۀ دانشگاهی است) در این یادداشت به معنای تقصیر و قصور ایشان نیست. نام بردن از ایشان را احترام برای یادداشت دردمندانهاش در مورد «مسألۀ» «اخراجیها» معنا کنید.
#عباسی
#دانشگاه
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
در میانهی موج «انقلاب فرهنگی دوم» در دانشگاهها، پرسشی درست را عباس کاظمی مطرح کرد که به نظرم پاسخ درست به آن دربردارندهی پاسخ به پرسشی است که باید پیش از آن مطرح شود. کاظمی در یادداشتی در کانال تلگرامی شخصیاش پرسیده است که «بعد از اخراج اغلب اهالی علوم انسانی که بیپشتوانهاند، چه باید بکنند». در این یادداشت کوتاه به این موضوع پرداختهام که علموران علوم انسانیاجتماعی در برابر سرکوب چه کردهاند یا چه راهبردهایی را پیش میگرفتهاند.
@interventions
https://bit.ly/3L819D0
@interventions
https://bit.ly/3L819D0
Telegraph
سرکوب و راهبردهای علوم انسانیاجتماعی
در میانهی موج «انقلاب فرهنگی دوم» در دانشگاهها، پرسشی درست را عباس کاظمی مطرح کرد که به نظرم پاسخ درست به آن دربردارندهی پاسخ به پرسشی است که باید پیش از آن مطرح شود. کاظمی در یادداشتی در کانال تلگرامی شخصیاش پرسیده است که «بعد از اخراج اغلب اهالی علوم…